خارج از حلقه محدودی در داخل و یکی دو پایتخت دیگر، کسی نمی داند. اما این مراحلی که سالیان طولانی در جریان است یک پرسش را برای اینجانب مطرح می کند:
چرا آنچه مربوط به بهبود شرایط زندگی مردم و باز کردن قید و بند های کلان از دست و پای اقتصاد و اجتماع است با سرعت حلزون حرکت می کند و نه این که حتی در جهت توفیق. اما آنچه برای ایجاد گرفتاری و هزینه برای اقتصاد کشور و معاش مردم است باسرعت برق و باد تحقق می یابد. آیا مراحلی که منجر به تصویب قطعنامه های سازمان ملل شد را بیاد می آوریم؟ بالا رفتن برخی افراد از سفارت فلان کشورها، برخی رخداد های پر هزینه دیگر در صحنه بین المللی…
آیا این به روحیه ما ایرانی ها و زمینه فرهنگی بر می گردد، که ظرفیت تحمل فاجعه را داریم، به دلیل تاریخ پر فاجعه ما، و در ظرفیت حل مسئله کم می آوریم؟ آیا مربوط به ساختار منافع خاص خارجی و داخلی است که منافع خود را در شوربختی ملت ایران می یابند؟ هنوز پاسخ این پرسش ها را نمی دانم اما شایسته است این تعارض را ساده نگیریم و در مورد این رویکرد غیر متقارن موشکافی کنیم.
مطالب مرتبط