🔻روزنامه تعادل
📍 سکوت امریکا نشانه توافق است
✍️علی بیگدلی
در شرایطی که طی روزهای اخیر بسیاری از رسانهها درباره پایان یافتن گفتوگوهای برجامی و احیای برجام صحبت کردهاند، این ابهام که چرا ایالات متحده هنوز پاسخی به ایران نداده است در برخی محافل و رسانهها به چشم میخورد. مبتنی بر این ابهام برخی تصور میکنند که اشکالی در توافق به وجود آمده که امریکا در سکوتی عمیق فرو رفته است. به نظرم اینگونه نیست و اتفاقا این سکوت نشانه مثبتی از تفاهم و توافق است. معتقدم پرانتز بازی در گفتوگوها باقی نمانده و دو طرف در حال پیمودن آخرین گامها برای دستیابی به توافق هستند. اینکه امریکا علیرغم گذشت ۴ الی ۵ روز پس از پاسخ ایران، هنوز به ایران پاسخ نداده، اتفاقا نشانه مثبتی است که امیدها را افزایش میدهد. اگر در پاسخ ایران، سطح انتظارات بالایی وجود داشت و ایران انتظارات فرابرجامی مطرح کرده بود، بلافاصله امریکا به این درخواستها پاسخ منفی میداد و همه از منفی بودن پاسخ امریکا با خبر میشدند. اما اینکه پاسخ امریکا طولانیتر شده، نشاندهنده این است که مقامات امریکایی در حال بررسی جزییات درخواستها هستند تا توافق را محقق کنند. این ادامه داشتن بررسیها، اتفاقا نشانه خوشحالکنندهای است که از توافق احتمالی خبر میدهد. ضمن اینکه باید توجه داشت، امریکا توسط جوزف بورل با ایران در ارتباط است تا مشخص کند، چه گزارهای را کم و چه گزارهای را باید زیاد کند. واکنش بازارها نیز به مذاکرات، بیانگر احتمال دستیابی به توافق است. بدون تردید فعالان اقتصادی و بازارها زودتر از هر حوزه دیگری از تحولات احتمالی باخبر میشوند، زمانی که نرخ دلار کاهش پیدا میکند، یعنی توافق در دسترس قرار گرفته است. موضوع مهم بعدی تحرکات گروههای تندرو و افراطی داخلی است. به نظر میرسد، به طیفهای دلواپس تاکید شده که دیگر اظهارنظر منفی در خصوص احیای برجام نداشته باشند تا پرونده در بستر طبیعی خود پیش برود. این هم یکی دیگر از نشانههای نزدیک بودن توافق است. اینکه با یک چنین دادههایی، سرانجام پرونده هستهای چه خواهد شد و آیا قطعا برجام به سرانجام میرسد یا نه؟ موضوع دیگری است که باید در چشمانداز پیشرو و تحولات آتی از آن آگاه شویم. نباید فراموش کرد که تحولات سیاسی و دیپلماسی در لحظه شکل میگیرند و یک متغیر آنی ممکن است، مسیر متفاوتی را ایجاد کند و همه پیشبینیها را به هم بزند. اما نشانههای موجود به ما میگوید که دو طرف بیشتر از هر زمان دیگری در آستانه دستیابی به توافق قرار گرفتهاند. در شرایط فعلی همه ساز و کارها برای دستیابی به یک توافق فراهم شده است. ایران به برجام نیاز دارد تا مشکلات اقتصادی و تجاری خود را پشت سر بگذارد و آمریکا هم به برجام نیاز دارد تا سر و سامانی به حوزه سیاست خارجی خود بدهد. فرصت دیگری برای ایران و امریکا با قی نمانده و هر دو طرف خواستار پایان دادن به این پرونده مطول هستند. امریکاییها نمیخواهند در خاورمیانه بلوای تازهای ایجاد شود و تنازعات تداوم پیدا کند. این مطالبه با توجه به جنگ روسیه و اوکراین جدی است. امریکا هم خود را گرفتار پرونده روسیه میبیند و هم گرفتار پروندهای که با چین باز کرده است. بنابراین نیاز دارد تا جبهه موجود در خاورمیانه را ببندد و تمام توجه خود را معطوف پرونده روسیه و چین کند. از سوی دیگر، همانطور که درگفتوگو با یکی از رسانهها اعلام کردم، هیچ دولتی در ایران قادر نیست، بدون برجام، بدون افایتیاف، بدون پالرمو و بدون توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی مشکلات اقتصادی کشور را حل و فصل کند و زمینه بهبود معیشت مردم را فراهم سازد. ایران با تورم بالا دست به گریبان است و برای مهار این تورم نیاز به درآمدهای نفتی و سرمایهگذاری دارد. این نیازها به وسیله برجام تامین خواهد شد. بنابراین هم ایران و هم امریکا به این مرحله رسیدهاند که تحقق مطالبات خود را در گروی احیای برجام میبینند و این ضرورت باعث شکلگیری توافق خواهد شد. طولانیتر شدن پاسخ امریکا نیز همانطور که شرح دادم نشانه خوبی است که میتواند زمینه حصول به تفاهم را فراهم سازد.
🔻روزنامه کیهان
📍 غذای کپکزده انگلیسی و میز برجام
✍️مسعود اکبری
این روزها برخی فعالین و رسانههای مدعی اصلاحات در داخل همصدا با رسانههای معاند از جمله بیبی سی فارسی، صدای آمریکا و اینترنشنال سعودی با تخطئه خطوط قرمز ایران در مذاکرات هستهای، اینگونه القاء میکنند که تیم مذاکرهکننده کشورمان در حال فرصتسوزی است. این طیف همزمان مدعی است که این ایران است که به احیای برجام نیازمند بوده و طرف آمریکایی و اروپایی اصلا نیازی به احیای برجام ندارند و صبر و تحمل طرف غربی هم حدی دارد و تا پشیمان نشدهاند، احیای برجام را با عبور از خطوط قرمز کلید بزنیم و ماجرا را بیش از این کِش ندهیم.
اما آیا واقعیت چنین است؟! آیا آمریکا و اروپا هیچ نیازی به برجام نداشته و صرفا از سرِ دلسوزی برای مردم ایران، پیگیر وضعیت برجام هستند؟! راستی؛ اکنون وضعیت در کشورهای غربی و از جمله اروپا چگونه است؟! به این موارد توجه کنید:
«اینطور نیست که همه غذاهای کپکزده بد باشد. برخی محصولات فاسد و غیرقابل استفاده هم وجود دارند که خوردن آنها بیخطر است.»؛ این توصیه روزنامه «دیلی اکسپرس» خطاب به مردم انگلیس است. این روزنامه انگلیسی به شهروندان در این کشور توصیه کرده که «غذای کپک زده بخورید»!
«در حمام فقط به شستن چهار ناحیه از بدن اکتفا کنید؛ اگر میخواهید پوتین را آزار دهید فقط این چهار ناحیه از بدن را بشویید: کشاله ران، زیر بغل، پاها و باسن. صرفهجویی در آب، به آلمانیها اجازه میدهد تا آزادی (اوکراین) را نجات دهند»؛ این هم توصیهای منتسب به دولت آلمان است که در قالب یک پوستر و طرح گرافیکی به شهروندان در این کشور توصیه شده است. «کراوات نزنید تا در مصرف انرژی صرفهجویی شود»؛ این نیز توصیه نخستوزیر اسپانیا خطاب به مردم این کشور است.
رسانههای اروپایی شهروندان خود را به خوردن غذای کپک زده و اکتفا کردن به شستن زیربغل و... در حمام توصیه میکنند. اینها مصادیق جدید «سبک زندگی در اروپا» است. اروپا اکنون حداقل با ۳ بحران دست و پنجه نرم میکند؛ بحران انرژی، بحران خشکسالی و بحران در مواد غذایی.
براساس اخبار منتشر شده در رسانههای غربی، در حدود ۲ ماه اخیر بیش از ۴ هزار و ۶۰۰ مورد مرگ و میر ناشی از گرمازدگی در کشورهای آلمان، انگلیس، اسپانیا و پرتغال ثبت شده است. براساس گزارشهای مذکور، در اروپا فقط ۲۰ درصد خانهها دارای تهویه مطبوع هستند و حدود ۸۰ درصد واحدهای مسکونی فاقد دستگاه تهویه مطبوع است.
اخیرا نشریه گاردین انگلیس گزارش داده که در جنگلهای سرتاسر اروپا، منطقهای معادل یک پنجم کشور بلژیک درگیر شعلههای آتش است و به گفته کارشناسان موجهای متوالی گرمای شدید و خشکسالی تاریخی در این قاره احتمالاً باعث ثبت رکوردی جدید در زمینه نابودی جنگلها در اثر آتشسوزی را رقم میزند.
براساس گزارش منتشر شده از دادههای سیستم اطلاعات آتشسوزی در جنگلهای اروپا (Effis) در حدفاصل ژانویه(دی ماه ۱۴۰۰) تا اواسط آگوست سالجاری میلادی(۲۴ مرداد) حدود ۶۵۹۵۴۱ هکتار از اراضی طبیعی سراسر این قاره در آتش سوخته است که بیشترین میزان تخریب ثبت شده برای این بازه زمانی از زمان شروع ثبت اطلاعات در سال ۲۰۰۶ است.
همچنین فدراسیون صنایع آلمان (BDI) در بیانیهای هشدار داده است که به خاطر خشکسالی و کاهش سطح آب رودخانه راین بسیاری از تولیدکنندگان این کشور با مشکل جدی و حتی تعطیلی کامل روبهرو هستند. روزنامه گاردین نیز با انتشار گزارشی به تشریح خشک شدن رودخانههای قاره اروپا پرداخت و به نقل از دانشمندان هشدار داد که اروپا میتواند شاهد بدترین خشکسالی در ۵ قرن اخیر باشد.
این روزنامه انگلیسی در توصیف وضعیت اسفناک رودخانههای اروپایی نوشت: «در بخشهایی از رود لوار میتوان با پای پیاده از آن عبور کرد؛ طولانیترین رود فرانسه هیچگاه اینقدر آرام جریان نداشت. رود راین به سرعت برای قایقهای در رفت و آمد غیر قابل عبور میشود. در ایتالیا، عمق رود پو ۲ متر کمتر از حد معمول است و در حال فلج کردن محصولات کشاورزی است. صربستان نیز از طرف دیگر در حال لایروبی رود دانوب است.» گاردین اوضاع را در سراسر اروپا اینگونه توضیح میدهد که خشکسالی سطح آب رودخانههای بزرگ را به جریان کم کاهش داده و درست همزمان با کمبود عرضه و افزایش قیمتها احتمال عواقب فاجعهبار برای صنعت، انرژی، تولید غذا و حملونقل را به وجود آورده است.
موج شدید گرما در اروپا و خشکسالی گسترده موجب شده که کشورهای اروپایی از تولید برق هستهای و آبی باز بمانند. بر همین اساس کشورهای اروپایی در یک عقبگرد تاریخی و فاحش به زغال سنگ برای تأمین برق روی آوردهاند.
رسانههای فرانسوی گزارش دادهاند که در حال حاضر بیش
از ۱۰۰ شهر در فرانسه به آب آشامیدنی متکی هستند که توسط کامیون حمل میشود. شرکت تامین آب «تیمز واتر»- که ۱۵ میلیون مشتری در انگلیس دارد- نیز به مشتریان خود درباره طرح توزیع آب بستهبندی و جیرهبندی شده در صورت لزوم هشدار داده است.
در حالی که مردم اروپا در دمای سوزان تابستان برای کارهای مختلف خود از گاز و دیگر انرژیها استفاده میکنند، باید به فکر روزهای سرد زمستان نیز باشند. کارشناسان پیشبینی میکنند اروپا زمستان سختی را در پیش داشته باشد. اواخر هفته گذشته «ماگدالنااندرسون» نخستوزیر سوئد گفت: «ما در بخش انرژی به شرایطی مانند اقتصاد جنگی رسیدهایم، زیرا بهای برق و گاز در این کشور تا سطح بیسابقهای بالا رفته است.» شبکه «سی ان ان» نیز در گزارشی نوشت: «مسئولان خدمات بهداشت ملی در انگلیس اعلام کردهاند که بسیاری از مردم زمستان امسال باید بین وعده غذایی خود و یا گرم نگاه داشتن خانههایشان در مقابل سرما یکی را انتخاب کنند.»
در حال حاضر اروپا و آمریکا برای سپری کردن زمستان سخت امسال شدیدا به کاهش قیمت نفت نیازمند هستند. در این شرایط، احیای برجام از یکسو به کاهش قیمت نفت منجر شده و از سوی دیگر با کنار رفتن موقتی تحریم نفت ایران، میزان عرضه نفت نیز در بازارهای جهانی افزایش مییابد.
شاید برخی بگویند که این بهترین فرصت برای ایران جهت احیای برجام است؛ چرا که همزمان با خلاص شدن اروپا از «زمستان سیاه»، ایران هم با درآمدهای هنگفت بابت فروش نفت، میتواند گشایش اقتصادی در داخل رقم بزند. اما این تصور کاملا سهلاندیشانه و غیرواقعی است؛ چرا؟! به این دلیل که آمریکا و اعضای اروپایی برجام (انگلیس، فرانسه، آلمان) به خوی سلطهگری و غارتگری و عهدشکنی اعتیاد دارند.
تجربههای مختلف در سایر کشورها و همچنین تجربه برجام در سالیان گذشته ثابت کرده که آمریکا و تروئیکای اروپا به محض آنکه خرشان از پل گذشت، به ریش طرف مقابل خندیده و تمامی تعهدات خود را زیر پا میگذارند.
ایران در حال حاضر بدون برجام و بدون FATF هم صادرات نفت خود را افزایش داده، هم درآمدهای نفتی خود را وصول میکند و هم صادرات غیرنفتی را افزایش داده است. پس بنابر دلایل مذکور و دلایل متعدد دیگر- که از حوصله این مطلب خارج است- ایران اکنون در پرونده برجام در موضع برتر قرار گرفته و این آمریکا و اروپا هستند که به احیای برجام نیازمندند.
اما نکته اینجاست که آمریکا و اروپا از طریق رسانههای خود و رسانههای جریان غربگرا در داخل در پی جازدن نیاز خود تحت عنوان «امتیاز ویژه» به ایران هستند. خوشبختانه تیم مذاکرهکننده دولت سیزدهم بدون تاثیرپذیری از هیاهوی رسانهای جریان مدعی اصلاحات، بر شروط اساسی و به عبارتی خطوط قرمز ایران برای احیای برجام پافشاری کرده است.
در ماههای اخیر اروپا تحت فشار آمریکا حداقل دو مرتبه خودزنی و خودکشی کرده است؛ یکبار هنگامی که با زیادهخواهی در پی آن برآمد که ناتو را به اوکراین گسترش دهد و در نتیجه روسیه را وادار به حمله کرد. نوبت دوم زمانی که خلاف منافع راهبردیاش، جنگ و تحریم انرژی با روسیه را به راهانداخت، در حالی که واردکننده انرژی است.
حالا این آمریکا و اعضای اروپایی برجام هستند که باید شروط اساسی ایران از جمله لغو تمامی تحریمها به صورت دائم، ارائه تضمین معتبر و راستیآزمایی را پذیرفته و پرونده ادعایی درباره تسلیحات هستهای ایران را برای همیشه مختومه اعلام کنند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است و آن اینکه بهتر است جریان غربگرا یکبار هم که شده از موضع حقارت خارج شده و چشمان خود را بر «غرب بدون روتوش» باز کند. یک سؤال؛ اگر یک مقام ایرانی یا یک رسانه دولتی خوردن مواد غذایی کپک زده و یا اکتفاکردن به شستن زیر بغل در حمام را توصیه میکرد، مدعیان اصلاحات چه میکردند؟! چرا این طیف اکنون در مقابل وضعیت اروپا و آمریکا روزه سکوت گرفته است؟! این رفتار چه نسبتی با منافع ملی دارد؟!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 مجمع الجزایر دولت؟
✍️کامران نرجه
اقتدار دولت به یکپارچگی و وحدت رویه اعضا و دستگاه های وابسته به آن است. دولتی که قادر به تصمیم گیری منسجم و انضباط برنامه ها در بدنه اجرایی خود نباشد، مسلما قدرت رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه را ندارد و حتی به مشکل جدیدی برای امور اجرایی تبدیل می شود.
با گذشت یک سال از آغاز فعالیت دولت سیزدهم، به نظر می رسد هنوز وحدت رویه لازم میان مدیریت جدید دستگاه های اجرایی ایجاد نشده و تصمیم گیری های منفک و جزیره ای هر یک از آنها در موارد متعددی برای دولت و مردم مشکل ساز شده است. البته شکی نیست که اختلاف نظر میان دستگاه ها تا زمانی که یک مشکل در مقطع کارشناسی و بررسی اولیه قرار دارد، نه تنها قابل انتقاد نیست، بلکه کاملا ضرورت داشته و نتیجه تضارب آرای متخصصان می تواند به تصویب یک راهکار جامع و فراگیر بیانجامد، اما هنگامی که تصمیمات کارشناسی شده به تصویب نهایی می رسند و برای اجرا ابلاغ می شوند، نباید مورد مخالفت و مقاومت سایر دستگاه ها قرار گیرند.
نگاهی به عملکرد دولت سیزدهم ظرف یک سال گذشته نشان می دهد که در موارد متعددی تصمیمات نهایی برخی دستگاه ها برای رفع مشکلات حوزه تخصصی خود در تعارض منافع با سایر دستگاه ها قرار گرفته و منجر به تعویق اجرای مصوبات مذکور شده است.
تکرار این قبیل موارد در یک سال گذشته و توقف اجرای مصوبات یک دستگاه دولتی توسط دستگاهی دیگر چنین به ذهن متبادر می کند که اعضای کابینه سیزدهم هنوز با هم یکدست و منسجم نیستند و نحوه مدیریت اغلب آنها جزیره ای است.بارزترین نمونه این ادعا را می توان در تصویب میزان دستمزد کارگران در ابتدای امسال توسط شورای عالی کار با امضای حجت الله عبدالملکی وزیر سابق تعاون، کار و رفاه اجتماعی مشاهده کرد که بلافاصله با مخالفت سازمان برنامه و بودجه و شماری از وزارتخانه های متولی تولید روبرو شد و در نهایت به استعفای وزیر کار از کابینه دولت انجامید.تعیین میزان افزایش حقوق بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی هم در تبعیت از مصوبه ابتدای امسال شورای عالی کار از آنجا که فاقد هماهنگی لازم با موازین مالی دولت سیزدهم بود، تا هفته قبل به طول انجامید و نارضایتی گسترده مستمری بگیران تأمین اجتماعی را در پی داشت.در نمونه ای دیگر، مصوبه آذر ۱۴۰۰ شورای پول و اعتبار برای افزایش تسهیلات نوسازی و بهسازی مسکن روستایی با وجود تأکید صریح رئیس جمهوری به ضرورت تأمین منابع مالی تا امروز از سوی سازمان برنامه و بودجه مسکوت مانده و ساخت ده ها هزار واحد مسکونی در روستاها را متوقف کرده است.همچنین وزارت راه و شهرسازی برای تحقق وعده انتخاباتی رئیس جمهوری در زمینه ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی ظرف یک سال گذشته روی استفاده از اراضی متعلق به سایر دستگاه های دولتی حساب ویژه ای باز کرده و حتی دستور رئیس جمهوری را برای واگذاری اراضی دولتی به طرح نهضت ملی مسکن گرفته است، اما همچنان با مقاومت شدید وزارتخانه ها برای تخصیص اراضی روبروست و در دستیابی به اهداف این طرح ناکام مانده است.
در نمونه ای دیگر، طرح رتبهبندی معلمان که قرار بود تا اردیبهشت امسال به اجرا گذاشته شود، به دلیل نبود منابع اعتباری در سازمان برنامه و بودجه به مهر امسال موکول شده و با وجود وعده های مکرر وزیر آموزش و پرورش، اجرای این برنامه هزینه زا در هاله ای از ابهام قرار دارد.اجرای تغییرات مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی برای برگزاری آزمون سراسری ۱۴۰۲ دانشگاه ها هم به دلیل مخالفت سازمان سنجش و برخی دستگاهای مرتبط با آموزش های دانشگاهی تا امروز با تردید روبروست. همچنین مصوبه دیگر شورای انقلاب فرهنگی برای افزایش ظرفیت پذیرش رشته های پزشکی به دلیل مخالفت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تاکنون اجرایی نشده است.
در جایی دیگر شرکت های هواپیمایی داخلی با چراغ سبز وزارت راه و شهرسازی و سازمان هواپیمایی کشوری و بدون هماهنگی با سایر دستگاه ها اقدام به فروش بلیت هواپیما با نرخ ارزی به اتباع خارجی کردند که اقدام آنها با مخالفت شدید وزارت گردشگری و میراث فرهنگی و همچنین وزارت امورخارجه روبرو شد ولی همین فرآیند برای چند هفته برنامه توسعه گردشگری ایران را متوقف کرد.موارد متعددی از این دست ناهماهنگی ها و تصمیمات جزیره ای در کارنامه یکساله دولت سیزدهم می توان یافت که اگر برای سال آینده مرتفع نشوند، قطعاً نظام اجرایی کشور را با مشکل روبرو خواهند کرد.کابینه دولت باید پیش از اتخاذ هر تصمیم نهایی و ابلاغ آن به سایر دستگاه ها، به یک وفاق جمعی و انسجام گروهی برای اجرای مصوبات بخشی برسد تا از این پس شاهد مقاومت یک دستگاه در برابر مصوبات دستگاه دیگر نباشیم.
🔻روزنامه اعتماد
📍 سرقتهای خشن و آشکار
✍️عباس عبدی
اخیرا فیلمی تاسفبار از سرقت همراه با تهدید و قمهکشی در وسط اتوبان نیایش منتشر شد که بازتاب گستردهای داشت که موجب نگرانی شهروندان نیز میشود. هنگامی که در یکی از مهمترین خیابانهای پایتخت شاهد چنین سرقتی باشیم، طبعا باید جاهای دیگر وضعیت بدتری داشته باشند. درباره آثار و علل این سرقت و موارد مشابه باید گفتوگو کرد. واقعیت این است که استفاده از سلاح سرد و گرم در سرقت زیاد شده است. معنای آن تنزل سطح سرقتهای حرفهای به سرقتهای بیبرنامه است. این یعنی نسل جدیدی وارد این میدان شدهاند که نه توانایی کافی برای برنامهریزی سرقت دارند و نه حوصله آن را دارند. طبعا هزینه دستگیری و مجازات هم برایشان اهمیت اول را ندارد و سرقت برای آنان به معنای فعالیتی معیشتی هفتگی یا چند روز یکبار تبدیل شده و این متفاوت است با برنامهریزی برای دزدی از اماکن و محلهای بسته. این وضع محصول اتفاقات اقتصادی و اجتماعی است در درجه اول گسستن روابط و تعلقات عاطفی و اجتماعی با اطرافیان و جامعه است. دزدهایی که با برنامهریزی سرقت میکنند، میکوشند که شناخته نشوند و در میان خانواده نیز جایگاه خود را دارند. به روابط خانوادگی و دوستی و فامیلی اهمیت میدهند، ولی خفتگیرها که هر هفته یک یا دو بار زورگیری میکنند و نیازهای خود را تامین میکنند قید همه اینها را زدهاند. بیکاری، فقر و قطع پیوندهای اجتماعی عناصر اصلی در شکلگیری این نوع سرقتها است. تغییرات ساختاری از جمله ساختارهای شغلی در بروز این پدیده بسیار مهم است. افزایش شاغلین به صورت کارکن مستقل که مزد و حقوقبگیر نیستند و از بیمه نیز استفاده نمیکنند، اثرات تشدیدکننده بر بروز این نوع از جرایم دارد.
شبکههای مجازی و تلفن همراه و اینترنت ساختار رسانهای را نیز تغییر دادهاند. اگر ۲۰ سال پیش این اتفاق رخ میداد کسی از آن مطلع نمیشد و انتشار خبرش در مطبوعات نیز حس خاصی را ایجاد نمیکرد ولی دیدن این فیلم این حس را ایجاد میکند که هر لحظه حتی در اتوبان و در محل شلوغ هم که باشیم باید مواظب یا منتظر چنین رخدادی باشیم و این عوارض بدی دارد. مستقل از این تحول انتشار تصویری یا حتی مستقیم سرقت، تردیدی نیست که چنین سرقتهایی نیز افزایش یافته در حالی که پلیس اقدام موثری نمیتواند کند. در حقیقت سطح مبارزه با این جرایم از توان و امکانات پلیس گستردهتر شده و بیش از دستگیری و مجازات، باید اقدامات جدیتری جهت خشکاندن ریشههای این سرقتها به عمل آورد.
در همین مورد، پلیس بیتوجه به تبعات ادعایش گفته است که وی تاکنون صد مورد سرقت مشابه داشته است. به عبارت دیگر از هر صد مورد فقط فیلم یکی منتشر شده و فرد پس از صد مورد دستگیر شده و پلیس توضیح نمیدهد که چرا پس از صد مورد سرقت دستگیر شده؟ آن هم هنگامی که فیلم سرقت منتشر شده است این دستگیری رخ میدهد!! برخی از کسانی که با چنین حوادثی مواجه میشوند پس از مراجعه به کلانتریها تعاریفی میکنند که از رفتن پشیمان میشوند. در حالی که ترسیدهاند و در شوک هستند به پلیس مراجعه میکنند، به جای آنکه امنیت خاطر پیدا کنند، با پاسخهای پلیس نگرانتر میشوند، به آنان میگویند اینکه چیزی نیست برو خدا رو شکر کن چاقو نزده، روزی دهها مورد از اینها مراجعه میکنند و موارد مشابه. خلاصه شاکی بدهکار هم میشود و با یک بیتوجهی و بدون همدردی و با منتگذاری قول رسیدگی میدهند که فرد پشیمان از شکایت میشود. بعد هم شرایط به گونهای رقم میخورد که برخی از شکایت کردن پشیمان میشوند و فقط اموال سرقت رفته خود را میخواهند که در این مورد باید جداگانه نوشت.
چه باید کرد؟ فرمانده کل نیروی انتظامی گفت: «به پلیس هیچ امکاناتی برای کشف سرقت و مقابله با آن اضافه نشده است اما جرایم بهروز شده است. امثال افرادی که در اتوبان نیایش خفتگیری کردند باید در همان اتوبان اعدام شوند تا درس عبرتی برای باقی افراد شوند.»
آیا مجازات چنین جرمی اعدام است؟ اگر چنین باشد چند هزار نفر را باید در سال اعدام کرد؟ این رویکرد یکی از عوامل اصلی غفلت از جرم است این را در یادداشت دیگری توضیح خواهم داد.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 آیا تجدید برجام در راه است؟
✍️سید علی خرم
سرانجام بعد از حرف و حدیثهای فراوان به نظر میآید سازوکار توافق برجام فراهم شده و طرف ایرانی به دستاوردهای کسب شده در صحنه خارجی پس از عبور از تنگناهای داخلی، راضی است. شاید این توافق را بتوان به فال نیک گرفت و در انتظار پیامدهای مثبت آن برای مردم و کشورمان نشست. آنچه فعلا از گفتههای مذاکره کنندگان برجام برمیآید یک جدول بندی زمانی وجود دارد که چهار زمان اصلی در آن مشخص شده شامل روز جمعبندی یا اعلام توافق برجام، روز تایید، روز بازاجرا و روز تکمیل که در مجموع حدود شش ماه طول میکشد. آنچه ایران در دست دارد و بهعنوان تضمین تحویل میدهد، مجموعه مواد غنی شده اورانیوم است که ظاهرا تا روز «بازاجرا» به روسیه میفرستد و نگرانی جهان از خطر هستهای شدن ایران را برطرف مینماید. آنچه گفته شده بهعنوان تضمین ادامه برجام توسط ایران تحویل میگیرد، عدم خروج آمریکا از برجام در دوره بایدن و سه سال پس از آن و رفع تدریجی برخی تحریمها را شامل میشود. اینکه چه بیشتر از این ایران باید میگرفت شاید دیگر اکنون موضوعیت نداشته باشد بلکه باید به دستاوردهای حاضر بسنده کرد و به اصل هدف اندیشید. اما ایران دنبال تضمین بوده که رئیسجمهور بعدی آمریکا، توافق را دوباره بههم نزند. در این رابطه میتوان گفت کشورمان باید روی فرستادن مواد غنی شده به روسیه دقت نماید که برگشت اتوماتیک آن تضمین شده باشد و در اینصورت است که کلاف در دست ایران باقی خواهد ماند و رئیسجمهور بعدی آمریکا را از هر خروجی از برجام منصرف میسازد. سوال این است که دفعه قبل که مواد غنی شده هستهای بهصورت امانی به روسیه فرستاده شد آیا راه برای برگشت آماده و در اختیار ایران قرار داشت؟ اما اینکه در برجام جدید توافق شده تا سه سال، رئیسجمهور بعدی آمریکا نمیتواند از برجام خارج شود، با توجه به ساختار قدرت در آمریکا، خالی از پشتوانه بهنظر میآید. پس ایران باید به محدوده و دایره قدرت خود بیندیشد و هرگونه تضمین را در آن دایره تنظیم نماید که دسترسی آسان به اندوخته مواد هستهای خود مهمترین آن است. حال سوال اصلی باقیاست، هدف از تجدید برجام چیست؟ آیا ایجاد فضای امن و بدون حاشیه برای ایران و منطقه مقصود است؟ آیا برداشتن تحریمها و عادی سازی تجارت نفت و کالا و سپس عادی سازی روابط اقتصادی و سرمایهگذاری منظور است؟ بیشک برجام به خودی خود هدف نیست اگرچه نزدیک به هشت سال انرژی و توان کشورمان را بهخود اختصاص داده ولی برجام، راهکار و وسیلهای است برای نیل به هدف که همانا رفاه مردم و رشد و توسعه کشور محسوب میشود. در این حالت بایستی با قاطعیت گفت برجام به خودی خود فراهم آورنده رفاه و رشد و توسعه نخواهد بود. بهعبارت دیگر نه ایران میتواند به بانکها و شرکتهای خارجی دستور دهد که روابط بانکی عادی با ایران برقرار کرده و در پروژههای مختلف سرمایهگذاری نمایند تا دوباره ایران که قبل از انقلاب دارای اقتصادی ۵۰ درصد بزرگتر از اقتصاد کره جنوبی بود به جایگاه واقعی خود بازگردد و نه رئیسجمهور آمریکا حتی از نوع خوبش هم قادر است چنین دستوری به بانکها و شرکتهای بینالمللی دهد زیرا آنها اطاعت نخواهند کرد. حلقه مفقوده در این رابطه، استراتژی، سیاستها و نگاههای جمهوری اسلامی به روابط بینالملل در خارج و تکیه بر رضایت و رفاه مردم در داخل و تاکید بر منافع و امنیت ملی ایران و نه دیگران است. یعنی اگر این فرمول چراغ فرا راه ما قرار نگیرد، برجام مشکلی از ما حل نمینماید. بهعبارت دیگر، بانکها و شرکتهای سرمایهگذاری و صاحبان تکنولوژیهای مدرن و پیچیده در ورای برجام جستوجو میکنند آیا با ایران میتوانند همکار باشند و ایران کشور با ثباتی از نظر داخلی است و دشمنی بالفعل در خارج ندارد؟ هیچ سرمایهگذاری حاضر نیست خارج از ارکستر هماهنگ جهانی با کشوری که تکرو باشد کار کند زیرا سرمایهاش به خطر میافتد. بنابراین ما نمیتوانیم تکرو باشیم و انتظار جذب سرمایه خارجی از طریق اجرای برجام داشته باشیم. این اصل را چین، چهار دهه پیش به آزمایش گذاشت و چون راه دیگری مقدور نبود در نهایت سیاست درهای باز و تعامل با همه جهان را در پیش گرفت که روابط دوستانه با جامعه بینالمللی بستر سرمایهگذاری خارجی گردید. ابتدا سرمایه و تکنولوژی آمریکا سپس ژاپن و کشورهای اروپایی به چین سرازیر گردید و از برکت سرمایه خارجی و تکنولوژی مدرن، اقتصاد و صنعت این کشور تبدیل به غولی شد که آمریکا امروز آن را رقیب خود میداند و کمر به شکست آن بسته است. کشور ما هم با توافق برجام در دوره اوباما، تجربه مذاکره برای گسترش روابط بانکی و سرمایهگذاری خارجی دارد که همه چیز آماده بود ولی اراده داخلی فراهم نگردید لذا از برجام حاجتی برآورده نشد. امید است تجربه قبلی، چراغ فرا راه آینده ما باشد که وقت مردم و کشور تلف نشود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 همدستی مخالفان احیای برجام چه هدفی دارد
✍️نادر کریمیجونی
با افزایش احتمال حصول توافق هستهای و نزدیک شدن به زمان امضای توافق بر سر احیای برجام، حالا مخالفانی که یا به خواب زمستانی ناشی از اعمال تحریمهای ترامپ علیه ایران رفته بودند و یا آنان که در ماهها و سالهای گذشت، با خرسندی تداوم منازعه تهران- واشنگتن را تماشا میکردند، فعال شدند و با نگرانی بر تلاشهای خود برای جلوگیری از امضای این توافق افزودهاند. جالب است که برخی از همین مخالفان در ایران، که در جبهه دلواپسان و محافظهکاران افراطی قرار دارند، با افزایش احتمال حصول توافق و امضای نقشه راه احیای برجام، اکنون میخواهند از این نمد برای خود کلاه بدوزند و در محافل گوناگون اظهار میدارند که برای امضای توافق احیای برجام باید از ایشان کسب تکلیف و نظر مثبتشان تامین شود؛ بزرگترین گروهی که در ایران بر سر مسیر توافق و احیای برجام مانع ایجاد میکنند، یا در مجلس شورای اسلامی سکونت دارند و یا با ساکنان بهارستان ارتباط برقرار میکنند طی هفتههای اخیر برخی نمایندههای مجلس که سابقه مخالفت شدید و موثر با توافق هستهای را داشتهاند و برای عدم امضای آن در زمان روحانی و ظریف، تلاش ناکامی داشتند، دوباره به میدان آمدهاند و از آمادگی برای آتش زدن این توافق خبر دادهاند. جالب است که برخی از همین نمایندگان اصرار دارند که توافق احیای برجام، باید به تصویب مجلس برسد. این اصرار نه از آنرو است که مصوبه مجلس میتواند بر استحکام و پایداری توافق مذکور بیفزاید بلکه این نمایندگان میخواهند با عدم تصویب، امکان نهایی شدن و امضای توافق مذکور را از میان ببرند و مذاکرات حاضر که حدود دو سال به طول انجامیده را ناکام بگذارند.
جالب است که برخی اصلاحطلبان و یا مدعی اصلاحطلبی که در گذشته از حامیان جدی برجام به حساب میآمدند و در مواردی اعتراض میکردند که وقتی ایران مخزن بزرگ انرژیهای متنوع فسیلی و طبیعی است چه نیازی به انرژی و تواناییهای هستهای دارد حالا به جبهه مخالفان برجام و توافق احیای برجام پیوستهاند و میگویند که با احیای برجام هیچ چیز برای ایران حاصل نمیشود، همانطور که با امضای توافق برنامه جامع مشترک یا همان برجام، هیچ نفعی برای کشورمان حاصل نشد! مخالفان داشتن فعالیتهای هستهای اکنون توصیه میکنند که برای داشتن بمب اتمی و یا دستکم حصول توانایی ساختن آن هدفگذاری و برنامهریزی شود؛ امری که تعجب بسیاری از ناظران و تحلیلگران را برانگیخته است.
در توجیه این توصیه افراد مذکور میگویند که امنیت فقط از لوله تفنگ و توپ حاصل میشود و به جز تقویت تفنگ و توپ هیچ امنیت و آرامشی حاصل نمیشود. جالب است که پیش از امضای توافق هستهای از سوی محمدجواد ظریف، همین افراد با بیان اینکه پولهای حاصل از اجرای توافق هستهای عمدتا به نظامیان و توانایی تسلیحاتی ایران اختصاص پیدا خواهد کرد، آن زمان اعتراض میکردند که توافق هستهای منفعت چندانی برای شهروندان ایرانی ندارد و به همین دلیل برقراری و اجرای توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ حاصلی برای شهروندان و اقتصاد کشورمان نخواهد داشت.
به نظر میرسد کسانی که در موقعیت حاضر ایران را به توقف مذاکرات توافق برای احیای برجام و توسل به لوله توپ تشویق میکنند و مقامات کشور را به ساخت سلاح هستهای و یا دستکم تحصیل توانایی ساخت سلاح هستهای ترغیب میکنند، به سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران فکر میکنند چراکه همه میدانند که رفتارهای ماجراجویانه و رادیکالیزه در همه موارد و همه کشورها به کاهش اعتبار و امنیت جوامع و کشورها منجر خواهد شد.
بهترین نمونه در این باره کره شمالی است که علاوه بر داشتن سلاح هستهای، انواع موشکهای دوربرد بالستیک را دارد ولی با همه ماجراجوییهایی که کرده و میکند، بدون حمایت روسیه و چین به سرعت نابود میشود و فرو میپاشد. افرادی که به داشتن سلاح یا توانایی ساخت سلاح هستهای توصیه میکنند، حتما نمونه کرهشمالی را مشاهده و درک کردهاند و به همین دلیل و با توجه به تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه کشورمان در دوره محمود احمدینژاد، به احتمال زیاد آگاهانه یا ناآگاهانه جمهوری اسلامی را تشویق به خودکشی میکنند.
نکته قابل توجه درباره این مخالفتها، آن است که مخالفتهای ابراز شده، همسو و یا دستکم مکمل مخالفتهای معارضان جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه است. چنانکه تلآویو هم برای اثبات حرکت ایران به سوی ساخت سلاح هستهای میکوشد. حال در تهران عدهای میگویند که ایران به طور رسمی و آشکار به سوی ساخت سلاح هستهای حرکت و از آن حرکت برای قدرتنمایی و هماوردطلبی استفاده کند. همچنین معارضان ایران در حوزه خلیجفارس تلاش میکنند تا اثبات کنند که ایران کشوری ماجراجو و عامل بیثباتی در منطقه و جهان است و این بیثباتسازی را با بیاعتبار کردن توافقها، همکاریها، توسل به نظامیگری و دخالت در امور کشورها انجام میدهند. حال برخی نمایندگان مجلس و متحدان معنوی ایشان در جناحهای گوناگون سیاسی، همین اتهامها را به عنوان نقشه راه قرار داده و سعی میکنند اثبات کنند که آنچه معارضان ایران به عنوان اتهام به جمهوری اسلامی منتسب میسازند درست است. گام تکمیلی در این باره آن است که همه مخالفان داخلی احیای برجام نه فقط خود برای اثبات این اتهامها علیه کشورمان تلاش میکنند بلکه میکوشند مقامات ایرانی را به اجرای همین اتهامها و… ترغیب کنند تا آنچه مخالفان خارجی جمهوری اسلامی در ایران میگویند، در داخل کشور مابهازا و مصداق پیدا کند.
نگارنده نمیتواند درباره نیت مخالفان داخلی احیای برجام گمانهزنی کند اما این همسویی آنان با معارضان خارجی حاکمیت ایران سوال پرابهامی است که سوءظن ناظران را برمیانگیزد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 استقلال در حرف یا عمل؟
✍️دکتر مهرداد سپهوند
درحالیکه طرح بانکداری جمهوری اسلامی در انتظار طرح در جلسه علنی است، بحثهای زیادی در این زمینه از طرف موافقان و مخالفان در فضای مجازی در جریان است. در این بررسی به جای آنکه به مواد مطرحشده در این طرح بپردازیم، بیشتر بر روح حاکم بر این طرح میپردازیم؛ چیزی که در قوانین و رفتار سیاستگذاری در حوزه پولی بهطور مستمر حیات داشته و در این سند نیز منعکس شده است و این به باور نگارنده مشکلی است که میتواند بسیاری از نابسامانیها را توضیح دهد. این ذهنیتی است که وجه غالب آن را به بیان ساده میتوان در «گریز از قاعدهمندی» خلاصه کنیم.
از زمانی که رویای دستیابی به رشد سریع به هزینه تورم در واقعیت رکودهای تورمی رنگ باخت، برای اغلب کشورها استقلال بانک مرکزی برای تضمین یک بستر مناسب برای تصمیمگیری اقتصادی و ایجاد فضای باثبات بهمنظور رسیدن به رشد پایدار به اصلی پذیرفتهشده در سیاستگذاری اقتصادی بدل شد. بحران مالی بزرگ اخیر و همچنین عواقب سنگین همهگیری کرونا هرچند در این مسیر تردیدهایی را به همراه داشت و برخی دولتمردان را به وسوسه بازگشت به دوران پیش از استقلال امیدوار کرد؛ اما واقعیت آن است که این روند یک روند بدون بازگشت است. مهم نیست اردوغان چند رئیس کل بانک مرکزی را عوض کند یا شی در چین چه مقدار بانک مرکزی را برای کاهش ذخایر قانونی تحت فشار بگذارد، حقیقت آن است که استقلال بانک مرکزی دیگر به یک اصل پذیرفتهشده و قاعده تبدیل شده است و قابل بازگشت هم نیست.
اما نکته مهمی فراتر از بحث استقلال حقوقی و عملیاتی بانک مرکزی هست که به ذهنیت دولتمردان مربوط میشود و آن این است که دولتمردان بهرغم وسوسه نامیمونی که در دستدرازی به منابع بانکی هست تا چه میزان میتوانند در برابر آن مقاومت کنند؟ جو بایدن بهرغم همه ضعفی که در عرصههای دیگر دارد، نشان داد که میتواند خود را از این وسوسه برحذر دارد. وقتی که دوره جرمی پاول، جمهوریخواه در مسند ریاست کل فدرالرزرو به پایان رسیده بود، او بهرغم فشار همحزبیهایش همچنان وی را برای این مسند معرفی کرد و درصدد تمدید دوره وی برآمد. پوتین نیز بهرغم سرشت برتریجوییاش تاکنون نشان داده است که حرمت نابیولینای مقتدر را نگه میدارد و از میوه این اعتماد و رعایت قاعدهمندی بهرهمند شده است. چرا این قضیه حتی بیشتر از بحثهای حقوقی استقلال بانک مرکزی اهمیت دارد؟ زیرا دولت بنا بر تعریف، نهادی است فراتر از سایر نهادها و بانک مرکزی را چه مانند ترکیه در قالب یک شرکت سهامی ببینیم یا یک نهاد بخش عمومی یا حتی یک سازمان دولتی، دشوار است که بتوان صرفا با تکیه بر ابزار حقوقی آن را از دستدرازی دولت در امان داشت.
تغییرات طرح بانکداری که در کمیسیون اقتصادی وارد و نهایتا در اول خرداد سال جاری به تصویب رسید فارغ از بحث جزئیات آن نشان از آن دارد که برای دولت پذیرش استقلال بانک مرکزی- بهرغم اشاره به این مهم در مقدمه بهعنوان هدف طرح- هنوز دشوار مینماید. بازگرداندن قدرت به وزیر امور اقتصادی و ریاست سازمان برنامه بودجه در مسند تصمیمگیری و تعیین سیاست پولی و کاهش اقتدار ریاست کل بانک مرکزی در جایجای مصوبه اخیر به چشم میخورد.
درحالیکه همه کارشناسان موافق و مخالف طرح به اهمیت و ضرورت رعایت شریعت در فعالیت بانکی اذعان دارند، اما سابقه چند دهه تعجیل در ساختن یک الگوی غیرمتعارف از بانکداری نشان داده است که جهش یکباره و فراگیر به فضای خالی از تجربه بسیار خطرناک و پر هزینه است. بسیاری از نابسامانیهای امروز در واقع نتیجه گریز از قواعد متعارف بدون تجربه و زمینهسازی مناسب بوده است؛ کاری که سایر کشورها دانسته از آن پرهیز کردهاند و سبب توفیق آنها در زمینه معرفی یک نظام نوین بر پایه شریعت شده است. ما نیز باید با درسگیری از این تجارب، برای معرفی الگوها، ابزارها و سازوکارهای نوین به دنبال پیروی از یک رویکرد تدریجی باشیم. پس بهعنوان مثال در زمینه نظارت شرعی نخست الگوی مورد نظر خود را در یک بانک پیادهسازی کنیم و سپس درقدم بعدی با درسگیری از تجارب حاصله، قدم بعدی را برداریم.
مطالب مرتبط