🔻روزنامه تعادل
📍 ظهور ارز جدید در شرق
✍️ حسن هانیزاده
دستاوردهای ایران از پیوستن به شانگهای چه مواردی میتواند باشد؟ آیا ایران میتواند از دل مناسبات تازه با قدرتهای شرق عالم، ارزش افزوده ویژهای برای اقتصاد خود به دست آورد؟ از منظر انرژی حضور ایران در این پیمان چه شاخصهایی دارد؟ تاثیر این عضویت بر تحریمهای اقتصادی ایران چه خواهد بود؟ این پرسشها و پرسشهایی اینگونه، طی روزهای اخیر و بعد از سفر رییسجمهوری ایران به اجلاس شانگهای به تناوب در محافل اقتصادی و ارتباطی مطرح شدهاند. بهطور کلی معتقدم پیوستن دائم ایران به پیمان شانگهای در بیست و دومین نشست سران این نهاد مهم اقتصادی و امنیتی در سمرقند ازبکستان یک پیروزی بزرگ برای ایران محسوب میشود، چرا که این سازمان بیش از نیمی از جمعیت جهان را در خود جای داده است و ظرفیتهای فراوانی را داراست، ضمن اینکه حجم تبادلات اقتصادی کشورهای عضو سازمان شانگهای در هر سال بالغ بر ۳هزار میلیارد دلار میشود. عدد و رقمی که بیانگر ظرفیتهای فراوان اقتصادی و سرمایهگذاری برای اعضا است. در این میان، ایران نیز به عنوان محوریترین کشور غرب آسیا نقش ویژهای در این سازمان خواهد داشت. در واقع حضور ایران به شکلگیری یک بلوک اقتصادی در شرق کمک خواهد کرد که دریچههای تازهای را در بخشهای گوناگون باز کند. نباید فراموش کرد ایران در حساسترین بخش منطقه مرتبط با جاده ابریشم قرار دارد و میتواند سهم برجستهای در بهبود شاخصهای مرتبط با این ایده داشته باشد. ایران به عنوان کشوری که میتواند ارتباط بین کریدور شمال به جنوب را شکل دهد، مطرح است. کشوری که در طول تاریخ همواره از این ویژگی بهره برده و به دیگران نیز مدد رسانده است. لذا ایران در تقویت این نهاد بسیار موثر خواهد بود و جایگاه برجستهای در افق پیش روی این سازمان بازی میکند. به ویژه اینکه ایران، روسیه، چین و هند به عنوان ۴کشور بزرگ عضو شانگهای از ظرفیتهای بزرگ اقتصادی برخوردارند. ایران به عنوان دومین کشور دارای ذخایر گاز بعد از روسیه مطرح است که میتواند نبض اقتصاد انرژی جهانی را تحت اختیار بگیرد. به ویژه اینکه ایران از این پس میتواند حجم سرمایهگذاری خود را افزایش دهد. ضمن اینکه کشورهای عضو شانگهای نیز در آینده سرمایهگذاریهای فراوانی را در ایران برنامهریزی خواهند کرد. همکاریهایی چون همکاری در بندر چابهار، قرارداد ۲۵ساله راهبردی با چین، قراردادهای راهبردی با روسیه و...میتواند به تقویت شانگهای در چشمانداز آینده کمک کند. رویکردهای کشورهای اثرگذار شانگهای مانند ایران، چین و روسیه به سمت کاهش نفوذ دلار در تعاملات بینالمللی است، امری که میتواند مناسبات اقتصادی تازهای را در منطقه ایجاد کند. از طریق این تصمیم در سالهای آتی، جهان شاهد ظهور ارز جدیدی در شرق خواهد بود. موردی که باعث میشود، هژمونی امریکا در شرق عالم کاهش یابد. ایران با پیوستن رسمی به سازمان شانگهای فشارهای برآمده از تحریمهای امریکا و غرب را کاهش میدهد و موجب میشود تا یک مجموعه تازه در بلوک شرق در تقابل با اقتصاد امریکا شکل بگیرد. بنابراین ایران از این طریق میتواند بخشی از تحریمهای ایجاد شده را مهار کند و ظرفیتهای تازهای برای خود بیافریند. البته این به معنای عدم بهبود مناسبات ارتباطی ایران با سایر کشورها نیست. ایران همچنان برنامههای راهبردیاش برای توسعه مناسبات با کشورهای همسایه و سایر کشورها را دنبال خواهد کرد، ضمن اینکه از ظرفیت پیوستن به شانگهای نیز برای تثبیت ظرفیتهای خود در بخشهای گوناگون اقتصادی، امنیتی و... استفاده میکند. البته مجموعه این گزارهها در گروی استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود در این سازمان و برنامهریزی جهت ارتقای سطح اقتصاد کشور در افق آینده است.
🔻روزنامه کیهان
📍 سلاحی قویتر از بمب هستهای!
✍️مسعود اکبری
۱- در زمان رژیم بعث و دورهای که صدام از پیادهروی اربعین ممانعت میکرد، زوار از وسط نخلستانها عبور میکردند. زائرین اباعبداللهالحسین(ع) در آن مقطع بهدلیل مسائل امنیتی در روز معمولاً استراحت میکردند و پنهان میشدند و شبها حرکت میکردند. آن زمان صدام تهدید کرده بود اگر کسی به این زائران خدمترسانی کند، دفعه اول دو پای او قطع و بار دوم اعدام میشود. بر اثر همین مسئله، بسیاری از این خادمان شکنجه شدند و خانههای عدهای خراب شد و تعدادی از عاشقان سید و سالار شهیدان نیز اعدام شدند. و حالا از خونهای جاری در طریقالعلما، رسیدهایم به سیل میلیونی زوار اباعبداللهالحسین(ع) در جاده نجف به کربلا.
به گفته مقامات مسئول در عراق، امسال بیش از ۳۰ میلیون نفر از حدود ۸۰ کشور و ملیت در این گردهمایی عظیم شرکت کردهاند. آن هم در زیر آفتاب سوزان و دمای بیش از ۴۵ درجه و مسیری حدود ۸۵ کیلومتر و ۱۴۵۲ عمود. «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إیمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»؛ اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.(سوره مبارکه آلعمران، آیه ۱۷۳)
۲- کار دشمن دلهره افکندن، تحقیر و ایجاد تردید است و این دقیقا کار شیطان نیز هست. در نقطه مقابل، اعتماد به وعده الهی موجب شجاعت، خودباوری، اعتماد به نفس و ثبات قدم میشود. به این نمونه توجه کنید: در دوران جنگ تحمیلی حتی «سیم خاردار» هم به ایران نمیفروختند. حتی اگر کشوری این کار را انجام میداد، آن کشوری هم که باید این سیم خاردار از داخلش عبور میکرد با ما همراهی نمیکرد و اجازه نمیداد. یک طرف ما بودیم، یک طرف هم مدرنترین وسایل جنگی آن روز را با کمیّت بالا در اختیار داشت.
حالا کار به جایی رسیده که جمهوری اسلامی ایران جزو ۳ کشور نخست جهان در صنعت پهپاد است و پهپادهای ایرانی به دیگر کشورها صادر میشود. مقامهای آمریکایی و دیگر دشمنان ملت ایران در دوران هشت سال دفاع مقدس تقلا میکردند که هیچ کشوری به ایران سلاح نفروشد. و اما اکنون همین دشمن دست و پا میزند تا ایران به دیگر کشورها سلاحهای مدرن و پیشرفته نفروشد؛ از پهپاد تا موشکهای نقطهزن و...
۳- بحرین جزیرهای نفتخیز بود و به صید مرواریدهای اعلاء شهرت داشت. این جزیره در مسیر تجارت و دریانوردی جهانی قرار داشت و بخشی از اراضی استراتژیک ایران محسوب میشد. و اما در اردیبهشتماه ۱۳۴۹ نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره محمدرضا پهلوی پس از استماع گزارش نمایندگان سازمان ملل در نهایت بیکفایتی و بیعقلی، به جدا شدن بحرین از ایران رأی دادند و این جزیره نفتخیز و استراتژیک که از پیش از دوران اسلامی تحت حاکمیت ایران بود از کشور ما منفک شد و حاکمیت چندصدساله ایران بر استان چهاردهمِ آن زمان، پایان پذیرفت.
محمدرضا پهلوی در شهریور ۱۳۴۹ در توجیه این بیکفایتی و وطن فروشی در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت: «با توجه به اینکه ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد.»! امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت هم در اظهارنظری تأملبرانگیز گفت: «به هیچکس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هرکس میخواستیم شوهرش دادیم.»!
نکته قابل توجه اینجاست که جدایی بحرین از ایران به دستور انگلیس انجام شد. یعنی در دوران رژیم پهلوی وضع بهگونهای بود که حکومت در ایران با دستور انگلیس، یک استان را از کشور جدا کرده و چوب حراج به آن زد. اما اکنون کار به جایی رسیده که یکروز ایران با توقیف نفتکش متخلف انگلیسی، پاسخ دزدی دریایی «بریتانیای صغیر» را داده و او را گوشمالی میدهد و روز دیگر با دستگیری و محاکمه و زندانی کردن جاسوس دوتابعیتی، لندن را نقره داغ میکند.
جالب اینجاست که کار به جایی میرسد و ایران در نقطهای از اقتدار و استقلال قرار میگیرد که سطح دغدغه طرف انگلیسی این میشود که چرا با مرگ ملکه، مقامات ایران تسلیت نگفتهاند؟ و طرف مقابل به پادوهای رسانهای خود مأموریت میدهد که به ایران بگویید که لااقل برای ملکه یک پیام تسلیت صادر کند و بریتانیا(ی صغیر) را سنگ روی یخ نکند.
۴- ششم آذرماه سال ۱۳۲۲ رؤسایجمهور سه کشور پیروز جنگ جهانی دوم بدون اطلاع دولت وقت(رژیم پهلوی)، وارد ایران شدند و یکی از کنفرانسهای چندگانهشان را در سفارت شوروی در تهران برگزار کردند. در این کنفرانس چهار روزه «فرانکلین دلانو روزولت» رئیسجمهور آمریکا، «وینستون چرچیل» نخستوزیر انگلیس و «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی حضور داشتند. نکته قابل توجه اینجاست که مقامات ارشد رژیم پهلوی در روز ورود این ۳ مقام خارجی در جریان قرار گرفتند و تا لحظه ورود، هیچ خبری نداشتند.
محمدرضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس به سفارت شوروی در تهران رفت، اما در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه ایران بروند و تنها با وی در محل سفارت دیدار کردند. چرچیل تنها برای چند دقیقه در حیاط سفارت شوروی با شاه دیدار کرد که شامل سلام و احوالپرسی و گرفتن یک عکس بود. در دیدار کوتاه شاه با روزولت نیز، محمدرضا پهلوی از رئیسجمهور آمریکا خواست تا پدرش (رضاشاه) را از جزیره موریس به جای دیگری که آب و هوای بهتری دارد، منتقل کند!
و اما اکنون کار به جایی رسیده که مذاکرات ایران با انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین تحت عنوان مذاکرات ایران و ۱+۴ برگزار شده و آمریکا در حالتی تحقیرآمیز در خارج از اتاق مذاکرات به انتظار مینشیند تا بعد از جلسه خبردار شود که داخل اتاق چه اتفاقی افتاده است. به گفته یکی از نمایندگان کنگره آمریکا، واشنگتن در مذاکرات ایران و ۱+۴ مانند کودکی در اتاق کناری نشسته و از سوراخ کلیدِ در با حسرت به اتاق مذاکره نگاه میکند.
بله، یقین به وعده الهی و بیاعتنایی به وعده دشمن و به عبارتی اعتماد به خدا و بیاعتمادی به کدخدای خودخوانده! نتایج درخشانی در پی دارد. در حال حاضر و به اذعان رسانههای غربی، مدتهاست که ساختار حاکمیتی آمریکا به سان «ببر کاغذی» است. در این سالها دولت آمریکا به طرق مختلف تقلا میکرد تا با ایجاد فضای مهآلود از خود صدای ببر غرّان درآورد.
اما هرچه میگذرد، این هیمنه پوشالی بیشتر فروریخته و چهره بدون روتوش آمریکا و شرکای اروپاییاش بیشتر نمایان میشود. حالا افکارعمومی در سراسر جهان به چشم میبیند که آن ببر غرّان، کاغذی و پوشالی بود و آن که ادای پلنگ را درمیآورد، شغالی بیش نبوده است.
۵- در سال ۱۳۵۴ (در دوره رژیم پهلوی) قرارداد ساخت، نصب و تحویل ۲ واحد نیروگاه هستهای در بوشهر بین سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت کرافت ورک یونیون آلمان (KWU) امضاء شد. شرکت آلمانی متعهد بود سوخت هستهای مورد نیاز نیروگاه را برای مدت ۱۰ سال تأمین کند. شرکت KWU تا سال ۱۳۵۷ عملیات طراحی، احداث و تأمین تجهیزات پروژه را براساس مفاد قرارداد منعقده اجرا کرد و با پیروزی انقلاب اسلامی، با بیعملی و عهدشکنی از اجرای تعهدات خود سرپیچی کرد. ایران تا سال ۵۷ بیش از ۷۰ درصد از مبلغ مندرج در قرارداد را به شرکت آلمانی پرداخت کرده بود اما طرف آلمانی تنها ۴۰ درصد در پروژه پیشرفت داشت. نیروگاه اتمی بوشهر در دوران جنگ تحمیلی نیز ۲ بار توسط نیروی هوای رژیم بعث و با حمایت ویژه آمریکا بمباران شد.
روزها و ماهها و سالها گذشت. جوانان مؤمن، غیور و نخبه ایرانی آستینها را بالا زده و با مجاهدت شبانهروزی، ایران را به پیشرفتهای چشمگیر و خیرهکننده در صنعت هستهای رساندند. در حال حاضر همانطور که مقامات ارشد کشورمان تاکید کردند، با اینکه ایران دانش و توان فنی ساخت بمب اتم را دارد، ولیکن چنین برنامهای در دستورکار نیست.
رهبر معظم انقلاب- ۲۸ بهمن ۱۴۰۰- فرمودند: «جبهه دشمن روی مسئله انرژی هستهای ما- که میدانند صلحآمیز است- چه تکیه ظالمانهای میکند. حالا اسم میآورند که ایران تا تولید بمب فلان قدر فاصله دارد؛ اینها حرفهای مهمل و بیمعناست. خودشان میدانند که ما دنبال سلاح هستهای نیستیم. ما دنبال بهرهمندی صلحآمیز از انرژی هستهای هستیم. این را فهمیدهاند اما نمیخواهند ملت ایران به این پیشرفت بزرگ و چشمگیر علمی دست پیدا کند. چون ملت فردا به این احتیاج خواهد داشت و میخواهند استمرار پیدا نکند این حرکت.»
و ایران که دیروز باید منّت طرف آلمانی را میکشید، بعدها با اعتماد به وعده الهی و با تلاش و مجاهدت شهریاریها و فخریزادهها و علیمحمدیها و احمدیروشنها توانست فناوری غنیسازی ۲۰ درصد و ۶۰ درصد را در ایران بومی کرده و همین امر موجب شد که تنها در یک قلم بتوانیم گام بلندی در تولید و تهیه داروی بیماران خاص و از جمله تأمین داروی کودکان عزیز کشورمان برداریم.
۶- به کوری چشم دشمن و پادوهای دشمن در داخل کشور، جمهوری اسلامی ایران اکنون از جایگاه ویژهای در منطقه و جهان برخوردار است. همین چند هفته پیش «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه از رئیسجمهور ایران درخواست میکند که واسطهای شود میان اروپا و روسیه تا بلکه دولتهای اروپایی از مخمصهای که بهدلیل زیادهخواهی در آن گرفتار شدهاند، رهایی یابند.
حالا به این نمونه توجه کنید تا ببینید از کجا به کجا رسیدهایم؛ یکی از وابستگان به رژیم پهلوی نقل میکند که «در اوایل رفتن رضاشاه که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمدرضا پهلوی به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، میگوید که چون بر طبق اطلاعات ما، محمدرضا به رادیو برلین گوش میکند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پی میگیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمدرضا میدهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک میکند و کنار میگذارد! آنوقت سفیر انگلیس میگوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ میشود او را به سلطنت انتخاب کرد».»
۷- «قالَ لا تَخافا إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَأَرى»؛ فرمود: نترسید! من با شما هستم؛ (همهچیز را) میشنوم و میبینم!(سوره مبارکه طه، آیه ۴۶). درست است؛ ما مورد ظلم هستیم، مظلومیم، اما ضعیف نیستیم؛ ما مقتدریم و بخش اصلی و مهم قوت ملت ایران و شیعیان و مسلمانان جهان به خاطر اعتقاد به حمایت الهی است. یکی از نشانههایش هم همین حماسه حضور چند ده میلیونی در پیادهروی اربعین است.
این نهالی بوده است که خونهای جاری در طریقالعلما و خونهای رزمندگان دلاور در هشت سال دفاع مقدس و خون سرخ مدافعان حرم و خون شهدای هستهای و مدافعان نظم و امنیت و... خونِ دلهایی که خورده شده است، آن را به درختی تنومند با ریشههای عمیق و قوی تبدیل کرده است. آینده از آنِ ماست؛ انشاءالله.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 مرگ «مهسا امینی» ومسئولیت حاکمیت
✍️ دکتر سید مصطفی محقق داماد
حادثه مرگ جانسوز هموطن عزیزمان مهسا امینی موجب جریحه دارشدن قلوب مردم شریف ایران شد . اینجانب ضمن عرض تسلیت این مصیبت به خاندان داغداروعموم ملت سوگوار ،رخصت می طلبم که به چند نکته تاکید وتصریح کنم؛
۱- دروقوع این حوادث به دنبال خاطی گشتن وحتی به مجازات خاطیان رده های پایین بسنده کردن نه درد وسوزعمومی را تسکین می بخشد ونه امیدی به عدم تکرارنظیر آن ایجاد می کند ؛ زیرا این حوادث معلول است وباید درجستجوی علتها بود .
۲- درحادثه ننگین زندان کهریزک سال ۸۸ به رغم وقوع جنایتی هولناک وننگین سرانجام به مجازات چند مباشر ضعیف منتهی شد واسباب اقوی نه تنها معفوبلکه برخی درمقامات برترمنصوب شدند ،درحالی که به یقین حادثه مزبور دال بر بی کفایتی وسوء مدیریت انان بود وچنانچه شایسته سالاری انجام می شد ازتکرارآن جلوگیری به عمل می آمد .
۳- امربه معروف ونهی ازمنکر به معنای صحیح ومنطبق با تعلیمات اسلامی را هرگز کسی انکارنمی کند ، ولی به یقین این دو فریضه الهی شرایطی دارد ودرراس آنهانه تنها آشنایی، بلکه آگاهی کافی وعمیق مجریان با معروف ومنکراست . تشکیل این نهاد ودادن آن به دست افرادناآگاه انحرافی است روشن از تعالیم اسلامی وراهی است برای سلب آزادی های قانونی وشرعی شهروندان . در روایت مسعدة بن صدقه، امام صادق (ع) فرمودند: امربه معروف ونهی ازمنکر باید توسط کسانی انجام شود که معروف را ازمنکر بشناسند نه کسانی که خودهدایت نشده اند تا دیگران را هدایت کنند – وسایل ج۱۱ ص۲۰۰)
۴- مظهرکامل معروف ،تذکر خیرخواهانه ونقد قدرت حاکمه است ونه دخالت درحریم خصوصی شهروندان ومنحرف ساختن افکارعمومی ازوظایف اصلی آنان .
۵- درجامعه ای که فساد وسوء استفاده ورانت واختلاس وارتشا هرروز خبرش حتی از رسانه ملی به گوش می رسد وارقامش حیرت آوراست ،به یقین نهی از منکر معنای دیگری می یابد وموارد اهمی خواهد یافت وترجیح اهم برمهم روش خردمندان
است.
۶- تامین امنیت شهروندان اصلی ترین وظیفه قدرت حاکم است . قدرت حاکم نمی تواند با به کارگیری افراد ناآگاه ودادن لقب ارشاد ومرشد به آنان موجبات سلب آسایش شود . این گونه القاب شایسته صالحان علمی وعملی است .
۷- جرم انگاری وتعیین مجازات نسبت به اعمال ورفتار شهروندان کاربسیار دقیقی است ودرجوامع پیشرفته جهان امروزهمواره توسط متخصصان دانش حقوق وعلوم اجتماعی وروانشناسی انجام می گیرد ودرجامعه ما نیز آنچه جنبه فقهی دارد ،بایستی توسط فقیهان عالی رتبه وواجد درجه اجتهاد مسلم انجام شود تامبادا موضوعی که اصل یا حدودوثغورش جای سئوال وتردید دارد صرفاً به خواست ونظرگروه یافردی برجامعه تحمیل شودوموجبات تنفروانزجار از شریعت سهله وسمحه احمدی را فراهم آورد .
۸- پاسخگوی اصلی درپیشگاه الهی وسپس ملت شریف ایران نسبت به این گونه حوادث تلخ کسانی هستند که روزی به نام امربه معروف، تهمت وافترا ودروغپردازی وهتک حرمت وسلب کرامت وحقوق انسانی را حلال ومجاز وحتی فریضه دانستند وازاین رهگذر ،عالمان را ملجم وجاهلان را مکرم ساختند . ربنا وعلیک توکلنا والیک انبنا والیک المصیر
🔻روزنامه اعتماد
📍 تصلب در اداره امور
✍️عباس عبدی
شاید برخی طرفداران وضع موجود گمان کنند که ماجرای پیش آمده برای خانم مهسا امینی بیش از اندازه بزرگ شده است و احتمالا آن را توطئه رسانهای بدانند. ولی واقعیت این نیست. او را به دلیلی به بازداشتگاه وزرا بردند که میتواند شامل حداقل نیمی از زنان و دختران این کشور شود. همچنان که اگر آمار رسمی منتشر شود معلوم خواهد شد که تاکنون چه تعداد زیادی از زنان و دختران این کشور پایشان به وزرا رسیده و چه تعداد را نگران کرده است. اتفاقی که برای ما یک خبر است و برای آن زنان و دختران یک کابوس. گرچه باید منتظر رسیدگی بیطرفانه و جزییات این رویداد بود ولی فرض میکنیم تمام آنچه از طرف نیروی انتظامی گفته شد، صحیح است. یعنی این دخترخانم را به آنجا بردهاند، تا در جلسه ۴۰ دقیقهای ارشاد شود، سپس دچار سکته قلبی شده و در زمان مناسب به بیمارستان برده شده، ولی عملیات احیا پاسخ نداده و فوت کرده است. فعلا همین را مبنای بحث و گفتوگو قرار میدهیم. گرچه این روایت اگر درست و دقیق باشد، باعث تاسف خواهد بود که بدانیم شنیده و پذیرفته نمیشود. چرا؟ به این علت بسیار ساده که ما هنوز نزد فرزندانمان شرمنده هستیم که چرا خبر رسمی سقوط هواپیما را باور کردیم. این دقیقا جملهای است که یکی از دوستان گفته است: «ترجیح میدهم اصل را بر دروغ بودن بگذارم. اگر بعدا ثابت شد که راست است چیزی از دست ندادهایم و با تاخیر به یک خبر درست رسیدهایم ولی اگر بنا را بر راست بودن بگذاریم و دروغ از کار درآید، احساس فریب خوردن و حماقت میکنیم. ماجرای هواپیمای اوکراینی نشان میدهد که راه دوم بهتر است و هزینهاش کمتر.» پس به لحاظ شخصی نابودی اعتماد مهم بود. اعتمادی که در گذشته هم ترک برداشته بود ولی نه تا این اندازه. اکنون فرض را بر بهترین حالت میگذاریم تا هنگامی که خلافش ثابت شود. بگذریم. فعلا فرض را بر صحت ادعاهای رسمی میگذارم. به این علت که حتی اگر بر اثر ضرب و شتم هم این دخترخانم فوت کرده باشد، هیچ تاثیری بر آنچه میخواهم بگویم ندارد، اتفاقا معتقدم که پذیرش سکته قلبی به عنوان علت فوت نشان میدهد که مساله عملکرد نیروی انتظامی نیست، بلکه مشکل جای دیگری است.
این اتفاق به صورت مصنوعی بزرگنمایی نشده است، همه کسانی که در خانواده و نزدیکانشان زنان و دخترانی را دارند که بالقوه ممکن است دچار این مشکل شوند و سر از وزرا درآورند، ترسیدهاند و این بسیار جدی است. در این چند روز کسانی از این واقعه اظهار تاسف کرده و نگران شدهاند که در گذشته چنین واکنشی را نداشتند. پس مساله بسیار جدیتر از آن است که بخواهند آن را توطئه رسانهای دیگران قلمداد کنند. در حقیقت این رویداد، نه یک مصیبت خانوادگی که به یک مصیبت جمعی تبدیل شده، و همه را تحت تاثیر قرار داده است. نوعی همدلی گسترده میان مردم و قربانی ایجاد کرده و حتی مردم تصور میکنند که خودشان نیز بالقوه قربانی هستند و حتی به نوعی همه احساس مسوولیت میکنند که چرا کار به اینجا کشیده شده است. مشکل کجاست؟ اجازه دهید که مقایسهای شود. قانون انتخابات مجلس تاکنون بهطور مکرر تغییر کرده و اصلاح و تخریب شده. چرا؟ به این علت که منافع عدهای بیشتر تامین شود یا عدهای را حذف کنند، دایره را تنگتر یا در برخی مقاطع دایره را وسیعتر کنند. از این تغییرات در قوانین که مرتبط با منافع گروههای خاص است کم نداریم. ولی در مقابل قانون مربوط به پوشش زنان چند دهه است که تغییری نکرده و جالب اینکه هیچگاه هم اجرا نمیشود و نمیشده است، چون قابلیت اجرا شدن ندارد و جامعه هم اجرای آن را نمیپذیرد و همیشه هم گفته شده که این قانون را عوض کنید یا اینکه از اجرای سلیقهای آن دست بردارید، ولی دریغ از یک پاسخ مناسب و عملی. چرا؟ به این علت که قانوننویسی در ایران از یکسو با محدودیتهایی مواجه است که امکان حل مسائل را نمیدهد و از سوی دیگر چنان رهاست که هر مجلسی مطابق میل و منافع شخصی نمایندگان خود آن را تفسیر کرده و تغییر میدهد. تصلب و در عین حال ناپایداری شدید در مهمترین رکن مدیریت جامعه، یعنی مبانی قانوننویسی و سپس اجرای قانون آن ریشه اصلی بروز این حادثه است. سالهاست که همه فریاد میزنند این قانون را اصلاح کنید، ولی به قول معروف؛ گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست/ آنچه البته به جایی نرسد فریاد است. ریشه این تصلب را در روزهای بعد خواهم نوشت.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 اقدامات گشت ارشاد از حرف تا عمل
✍️ محمدهادی جعفرپور
قانون اساسی و سایر قوانین عادی در تعریف حقوق شهروندی و احترام به اصل آزادی و کرامت انسانی الزاماتی را انشا میکند که قوه حاکمه و سایر ارکان حاکمیت مکلف به تبعیت از این قواعد هستند. بنا به اصل برائت که به عنوان پیشرفتهترین قاعده حقوق مدرن مورد پذیرش غالب نظامهای حقوقی از جمله نظام حقوقی ایران است، هیچ مرجع و مقام حاکمیتی حق ندارد خارج از ضوابط قانونی و تشریفات دادرسی عادلانه آزادی و حقوق شهروندی افراد جامعه را محدود کند لذا توقیف اشخاص یا الزام ایشان به حضور در کلاسهای توجیهی پلیس امنیت اخلاقی و... مستلزم حکم قضائی است. نیروی انتظامی به موجب مقررات تصریح شده تکلیف ایجاد نظم و امنیت در جامعه شهری داشته اعمال و اقدامات ابواب جمعی این مرجع میبایست مبتنی بر مقرراتی باشد که در راستای وظایف ذاتی این نهاد تعریف شده است. چندی است اقدامات گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی در مساله حجاب و مبارزه با بیحجابی سبب طرح این پرسش شده است. از جمله اقدامات گشت ارشاد پس از توقیف خودروهای شخصی به بهانه بدحجابی، الزام اشخاص به حضور در کلاسهای توجیهی است. پلیس امنیت اخلاقی مستند به کدام قانون مجاز به چنین اقداماتی شده است؟ آیا در روند تشکیلاتی پلیس امنیت، مقررات منشور حقوق شهروندی، آیین دادرسی کیفری و مهمتر از این مقررات، اصول قانون اساسی جایگاهی دارد؟ قانون مجازات و آیین دادرسی کیفری برای ثانیه و لحظهای بازداشت و توقیف اشخاص ولو به دستور مقام قضائی قائل به تشریفات خاصی شده، عدول از این مقررات سبب مسئولیت انتظامی وکیفری برای آمر و مامور است. لذا مستند به مقررات مورد اشاره، ماموران گشت ارشاد و نیروی انتظامی مستند به کدام مجوز قانونی حق اعزام ایشان به کلاسهای توجیهی دارد؟ فارغ از اینکه دلیل فوت مهسا امینی چه بوده و هست و اینکه دلیل به کما رفتن مهسا امینی چیست؟ آیا ارتباطی بین این فوت با اقدامات پلیس امنیت اخلاقی وجود دارد یا خیر که صد البته امری است تخصصی و لازم است علاوه بر پزشکی قانونی، نهادهای ذیربط پیرامون آن پس از تحقیقات مقتضی اظهار نظر کنند، اما آنچه واضح است لزوم رعایت قانون و تشریفات منجر به بازداشت اشخاص است که بنا به مقررات حاکم بر صلاحیت پلیس امنیت اخلاقی مبهمترین وجه قضیه همین موضوع است! کافی است نهادهای ذیربط و مقامات ناظر بر اقدامات نیروی انتظامی شرح عملکرد و خروجی اقدامات چند ساله پلیس امنیت و گشت ارشاد را از متولیان این نهاد مطالبه کنند تا این امر محرز و مسلم شود چند درصد از اشخاصی که به واسطه اقدامات این نهاد مجبور به گذراندن کلاسهای توجیهی شدهاند از عملکرد پلیس راضی بوده و یا آموزشهای این مرجع سبب آگاهی یا تغییر رفتار ایشان شده است؟ در غالب جوامع شهروندان در مواجهه با پلیس احساس امنیت کرده، پلیس را حامی و حافظ جان، مال و آبروی خویش میدانند با این وصف آیا واکنشها و عکسالعملهای اشخاصی که با ماموران گشت ارشاد روبهرو شدهاند همان احساس امنیت است؟ در منشور حقوق شهروندی فصلی وجود دارد با این عبارت «حق آزادی و امنیت شهروندی» و در ذیل این فصل آمده است: آزادیهای فردی و عمومی شهروندان مصون از تعرض است. هیچ شهروندی را نمیتوان از این آزادیها محروم کرد. محدود کردن این آزادیها تنها به قدر ضرورت و به موجب قانون، صورت میگیرد. ویا هر شهروندی حق دارد از امنیت جانی، مالی، حیثیتی، حقوقی، قضائی، شغلی، اجتماعی و نظایر آن برخوردار باشد. اقدامات غیرقانونی به نام تأمین امنیت عمومی بهویژه تعرض به حریم خصوصی مردم ممنوع است. و درماده ۱۴- شهروندان حق دارند در صورت تعرض غیرقانونی به آزادی و امنیت خود، در حداقل زمان ممکن و با نهایت سهولت به مراجع و ماموران تأمینکننده امنیت عمومی، دسترسی داشته باشند. مراجع و ماموران مذکور باید بدون وقفه و تبعیض و متناسب با تعرض یا تهدیدی که متوجه شهروندان شده است و با رعایت قوانین خدمات خود را ارائه دهند. و در ماده ۵۷- اشاره شده است: اصل بر برائت است و هیچکس مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه اتهام او در دادگاههای صالح و با رعایت اصول دادرسی عادلانه ازجمله اصل قانونی بودن جرم و مجازات، استقلال و بیطرفی مرجع قضائی و قضات، حق دفاع، شخصی بودن مسئولیت جزایی، رسیدگی در مدتزمان معقول و بدون اطاله دادرسی و با حضور وکیل، اثبات شود. (احکام باید مستدل و مستند به قوانین و اصول مربوط صادر شود) از حق امنیت و حفظ مشخصات هویتیشان در برابر مراجع قضائی، انتظامی و اداری برخوردارند و نباید کمترین خدشهای به شأن، حرمت و کرامت انسانی آنها وارد شود. هرگونه رفتار غیرقانونی مانند اجبار به ادای شهادت یا ارائه اطلاعات، رفتار توأم با تحقیر کلامی یا عملی، خشونت گفتاری یا فیزیکی و توهین به متهم یا محکوم، نقض حقوق شهروندی است و علاوه بر اینکه موجب پیگرد قانونی است، نتایج حاصل از این رفتارها نیز قابل استناد علیه افراد نیست.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تله مبارزه با بدحجابی
✍️محمدرضا سعدی
مولا علی (ع) میفرماید: لاتَرَی الجاهلَ اِلا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً (فرد ناآگاه را نمیبینی مگر این که یا در حال افراط است، یا تفریط)؛ این حکایت امروز گشت ارشاد است؛ نهادی که به نظر میرسد در سالهای اخیر جز افزایش نفرت عمومی، نقش «ارشادی» نداشته است. هزاران روایت از برخوردهای تند و خشن ماموران گشت ارشاد با جوانانی که آیندهسازان این مرز و بوم هستند، شنیدهایم. دریغ و درد که نه انتقادها کارساز بوده و نه اعتراضها راه به جایی برده است. موضع نیروی انتظامی از گشت ارشاد همان رویه گذشته بوده و در یک سال اخیر تندتر هم شده است. هر چند که سردار اشتری فرمانده انتظامی کشور عنوان کرده که در دوره مدیریتش از تعداد ونهای گشت ارشاد کاسته شده، اما به نظر میرسد برخوردها روزبهروز تندتر و خشنتر میشود. در آخرین نمونه که منجر به مرگ مهسا امینی در محل پلیس امنیت وزرا شد. البته روایتها از مرگ مهسا امینی متناقض است و ما در جایگاه قضاوت قرار نداریم، با این حال آنچه که باید مورد توجه قرار بگیرد، حواشی این حادثه دردناک است که موجب تاثیر و تالم شدید همه مردم ایران شد.
طرح مقابله با بدحجابی از تابستان امسال با برخورد با اصناف تولیدکننده پوشاک زنانه تندتر و باعث بروز مشکلات زیادی برای این صنف شد. سپس شاهد برخوردهای خشونتآمیز گشت ارشاد با زنانی بودیم که به نحوه برخورد پلیس امنیت با آنها معترض بودند. هر بار که تصویری از این برخوردهای خشونتآمیز در شبکههای اجتماعی پخش شد، انتقادها به شیوه برخورد پلیس امنیت اخلاقی را افزایش داد. با این حال نیروی انتظامی به جای عقبنشینی و تن دادن به خواستههای برحق مردم، در جایگاه دفاع از خود برخاسته و معترضان و منتقدان را در ردیف ضدانقلاب و ضدنظام قرار داده است. حال آنکه نیروی انتظامی و حاکمیتی که این سیاست را راهبری میکنند، شاید توجه نکردهاند که گروهی از این فضا به نفع خود استفاده میکنند و از قضا در حال تحمیل شرایط سخت اقتصادی بر کشور هستند.
تبعات چنین برخوردهایی و انتشار آن نه تنها در کشور باعث گسترش نفرت عمومی میشود، بلکه تصویری سیاه از جمهوری اسلامی را در دنیا نشان میدهد و همین موضوع بهانهای برای فشار بیشتر قدرتهای بزرگ بر ایران خواهد شد. بیشک مرگ مهسا امینی میتواند دستمایه گزارشگر حقوق بشر شود و میدانیم که گزارشهای حقوق بشر درباره ایران تحریمها را علیه ایران مستحکمتر خواهد کرد. حال سوال این است که آیا هدف اصلی مسوولان نظام نشان دادن چنین تصویری از کشور در معرض افکار عمومی جهانی است؟ آیا کسانی که گشت ارشاد را سیاستگذاری و راهبری میکنند، فکر نمیکنند که نفوذیهایی در داخل اهداف پیش پا افتاده را به عنوان اولویتهای نظام قرار میدهند؟
واقعیت این است که گشت ارشاد باعث فشار بر بخشهای سنتی و دیندار جامعه شده است چرا که آنان در فضای عمومی باید پاسخگوی سیاستهای حاکمیت و وضع موجود باشند. این فشار باعث میشود که آنان هم به تدریج از سیاستهای رسمی حتی از باورهای دینی خود فاصله بگیرند. از سویی در شرایطی که کشور با مشکلات متعدد درگیر است و نیاز دارد که انسجام خود را حفظ کند، گشت ارشاد علاوه بر آن که یک موضوع حاشیهای را بر مشکلات اصلی افزوده است، باعث شکاف در جامعه و افزایش تنش اجتماعی شده است.
این تصویر را بگذارید در کنار آنچه این روزها در خارج از مرزهای ایران میگذرد. درست در مرزهای شمالی ایران، حوادث اخیر بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر مساله قرهباغ، بار دیگر از نقش ترکیه در این تنش پرده برمیدارد. ترکیه که خود را متحد ایران میداند، در چندین منطقه در حال دور زدن ایران است؛ در سوریه، در کردستان عراق و حالا در آذربایجان. با سدسازی روی رود ارس هم به زودی مشکلات بزرگتری را برای بخش وسیعی از خاک ایران ایجاد خواهد کرد. از آنسو تحریمهای بینالمللی همچنان پابرجاست و تلاشها برای احیای برجام بینتیجه مانده است. خسارتهای ایران در حوزه نفت و گاز از یک سو و خسارت ناشی از کاهش مراودات تجاری و بانکی با دنیا از سوی دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست. در داخل هم به صورت منظم خبرها از اختلاس و فساد مالی در ارکان حاکمیتی چه دولت قبلی و چه فعلی میبینیم. در چنین شرایطی که کلیت نظام کشور دچار مشکلات بزرگتری است، آیا اولویت اصلی کشور مقابله با بدحجابی است؟ به نفع چه کسانی است که منافع ملی با مساله بدحجابی به حاشیه رانده شود؟ و سوال مهمتر آنکه در شرایطی که فشارهای خارجی معیشت مردم را با تنگنا مواجه کرده، آیا حجاب مساله حاکمیتی است؟ مقابله با بیحجابی به قیمت از دست دادن چه منفعتی برای ایران و ایرانی است؟ مقامات جمهوری اسلامی مگر مدعی نیستند که امانتدار الهی هستند، آیا نمیخواهید به نتایج عملکردتان در چندسال اخیر نگاه کنید که چه چیزی را از دست دادهاید و چه به دست آوردهاید؟ آمار مهاجرت جوانان و متخصصان به چه دلیل است؟ به راستی آقای رییسی که به زودی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل راهی نیویورک میشود چه پاسخی به افکار عمومی دنیا خواهد داد؟ آیا کسانی که چنین استراتژیای را در داخل کشور طراحی کردهاند، حسن نیت داشتهاند؟ واقعیت این است که مساله کمحجابی یک بحث نابهنجار اجتماعی است. برای تصحیح رفتارهای نابهنجار اجتماعی مجموعهای از اقدامات باید صورت بگیرد؛ از اصلاح الگوهای مدیریتی گرفته تا اصلاح ساختارهای اجتماعی. حال آنکه روش برخورد حاکمیت با این پدیده را تنها برخوردهای قهرآمیز قرار داده و متاسفانه شاهدیم که مبارزه با بدحجابی تبدیل به اولویت اول نظام تبدیل شده است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 راهی دشوار اما امیدبخش
✍️ حسین سلاحورزی
پیوستن ایران به پیمان شانگهای و اجراییشدن شرایط و مفاد این معاهده در تنظیم و توسعه روابط اقتصادی ایران با سایر کشورهای عضو پیمان میتواند زمینهها و فرصتهای بسیار ارزشمندی را پیشروی اقتصاد کشور قرار دهد.
پیش و بیش از هر چیز استفاده از ظرفیتها و موقعیت ژئوپلیتیک کشور برای توسعه خدمات ترانزیت مصداق خلق چنین فرصتهایی است. با اجراییشدن عضویت ایران در پیمان شانگهای و افزایش نقش کشور در ترانزیت کریدورهای شرق به غرب و شمال به جنوب، اولا؛ با افزایش درآمدهای ارزی عمومی و دولتی کشور موجب تقویت بنیانهای مالیه عمومی و ثروت ملی میشود. ثانیا؛ فرصتهای ارزشمندی برای سرمایهگذاری در توسعه زیرساختهای لجستیکی کشور ایجاد میکند. ثالثا؛ جایگاه راهبردی ایران در اقتصاد جهانی و منطقهای را تقویت کرده و آسیبپذیری ما در برابر تنشهای بیرونی را کاهش میدهد و رابعا؛ فرصتهایی برای توسعه کسبوکارهای خدمات زنجیره ارزش صنعت لجستیک در اقتصاد کشور فراهم میکند.
بر بستر این فرصت توسعه فعالیتهای ترانزیتی، امکانات ارزشمندی برای توسعه کسبوکارهای پردازش کالای صادرات مجدد نیز فراهم میشود. این گروه از کسبوکارها تناسب زیادی با شرایط فعلی اقتصاد ایران (رقابتیبودن قیمت مزد) و نیاز مبرم کشور به افزایش تعداد شغل (با وجود محدودیت شدید منابع سرمایهای) دارد. همچنین توسعه عمودی زنجیره ارزش کسبوکارهای پردازش کالا و صادرات مجدد میتواند ایران را به یک هاب خدمات فنی در منطقه تبدیل کند و علاوهبر خلق ارزشافزوده از محل کشور در دسترسی به نیروی جوان و متخصص، موجب ایجاد زمینه افزایش رقابتپذیری صنایع کشور از کانال بهبود دسترسی به زنجیره ارزش خدمات فنی و تخصصی میشود. در کنار تمام این فرصتهای ارزشمند البته چالشهای بسیار بزرگی هم برای استفاده از این موقعیتها وجود دارد که بخشی از آنها داخلی و بخشی دیگر بیرونی است.
در داخل کشور، ضعف رقابتپذیری بنگاههای ایرانی تحتتاثیر عواملی همچون عدمتمایل به سرمایهگذاری در اثر نااطمینانی ناشی از سیاستهای مداخلهجویانه دولتی، هزینهفرصت بسیار بالای نقدینگی و مشکلات مقیاسپذیری موانعی هستند که استفاده از فرصت پیوستن به پیمان شانگهای را با چالش مواجه میسازند.
در بعد بیرونی نیز نمیتوان این واقعیت را از نظر دور داشت که حتی در شرایطی که دولتهای سایر کشورها، رابطه تجاری با فعالان اقتصادی ایران را برای افراد و بنگاههای تبعه خود تسهیل یا تشویق میکنند؛ بنگاهها و فعالان اقتصادی در کشورهای طرفمعامله در ارزیابی ریسک و هزینه معاملات خود موضوع تحریمهای اقتصادی اعمالشده از سوی قدرتهای غربی را درنظر میگیرند. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که درنظر بگیریم امروز در سراسر جهان، کسبوکارهای بزرگ و حتی متوسط (که عملا فعالیت فرامرزی برای آنها موضوعیت دارند) برنامهریزیهای استراتژیک توسعه کسبوکار خود را عموما بر اساس فرصتها و تهدیدهای نقشآفرینی در زنجیره ارزش جهانی تولید و تجارت به انجام میرسانند. در چنین شرایطی طبیعی است که وزن و مرکزیت ایالاتمتحده و کشورهای قدرتمند اروپایی در زنجیره ارزش جهانی تولید و تجارت سبب میشود تا ریسک ناشی از معارضه با تنظیمات و مقررات اعمالشده از سوی این کشورها بر هر فعال اقتصادی از اهمیت مضاعفی برخوردار شود.
کوتاه سخن آنکه رسمیتیافتن پیوستن ایران به معاهده شانگهای و عملیاتیشدن تنظیمات این توافق در ارتباطات اقتصادی کشور فرصتهای بسیار ارزشمندی را فراروی فعالان اقتصادی قرار داده و دستاورد ارزشمندی در حوزه دیپلماسی اقتصادی ایران محسوب میشود؛ اما استفاده از این فرصتها نیازمند مجموعهای از تصمیمات دشوار و اقدامات عاجل در سایر حوزههاست.
مطالب مرتبط