🔻روزنامه تعادل
📍 آسیب جبرانناپذیر قطعی اینترنت به کسبوکارها
✍️ رضا الفتنسب
فیلترینگ شبکههای مجازی باعث ضررهای جبرانناپذیری به کسبوکارهای خرد و کلان شده است. کسبوکارهای خردی که در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند، در پی این اتفاق به شدت ضرر خواهند کرد و این در حالی است که مشخص نیست در آینده چه اتفاقی میافتد؛ اینکه آیا این روند ادامهدار خواهد بود یا خیر. طبق اعلام دبیر شورای فضای مجازی بیش از دو میلیون و ۴۰۰ هزار کسبوکار در حوزه فروش و تبلیغات فقط در فضای اینستاگرام فعال هستند. مرکز آمار نیز سال گذشته گزارشی را منتشر کرد که نشان میداد بیش از ۱۰ میلیون نفر از این فضا ارتزاق میکنند و از لحاظ درآمدی به آن وابسته هستند. اینها اعداد کوچکی نیستند. کسبوکارهای خردی که در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند، در پی این ناآرامیها و کندی اینترنت به شدت ضرر خواهند کرد. کسبوکارهای بزرگتر هم به این شبکه اجتماعی وابسته هستند و تعدادی از مشتریان خود را در آن پیدا میکنند. کسبوکارهای بزرگ در شبکههای اجتماعی بازاریابی میکنند و سرمایهگذاریهایی برای گسترش فعالیت خود در این پلتفرم کردهاند که اگر این قطعی ادامهدار باشد ضرر هنگفتی را متحمل خواهند شد. این در حالی است که توسعه کسب و کار و فعالیتهای اقتصادی نیاز به فضای امن و آرام دارد. واقعیت روشن این است که مردم روزانه ساعات زیادی را در شبکههای اجتماعی میگذرانند. طبیعی است که بخش مهمی از تجارت به این فضا منتقل شود. در نتیجه قطعی سراسری اینترنت در ایران ضربات سهمگینی را به چرخه تجارت در شبکههای اجتماعی وارد میکند. بسیاری از کسبوکارهای بزرگ هزینه سنگینی در این زمینه انجام دادهاند و یکی از ورودیهای خود را به صورت مکمل اینستاگرام، تلگرام و واتساپ قرار دادهاند. بعضا شنیده میشود که
ممکن است قطعی اینستاگرام دائمی شود. از آنجایی که هیچ پلتفرم جایگزینی وجود ندارد، معیشت حداقل ۱۰ میلیون نفر آسیب میبیند. اگر دولت قصد دارد مردم را به سمت نسخههای داخلی بکشاند باید در ابتدا اعتماد عمومی را جلب کند. این طور نیست که یکشبه بتوان بدین شکل به مقابله با شبکههای اجتماعی خارجی رفت. حتی همین قطعی چندروزه اینترنت هم آسیبهای جبرانناپذیری به تجارت مجازی زده است. متأسفانه شنیده میشود که فشارهایی برای تداوم این شرایط وجود دارد. اکنون هیچ کس نمیداند که چه زمانی اینترنت به حالت عادی بازمیگردد. برای توجیه قطعی اینترنت مسوولان میگویند که دسترسی به سایتهای داخلی را باز گذاشتهاند، در حالی که بیشتر این کسبوکارها در شبکههای اجتماعی ازجمله اینستاگرام فعال هستند. این نوع برخورد با کسبوکارها ظلم به افرادی است که با اندک سرمایهای که داشتند شغل و درآمدی برای خود دست و پا کردهاند. عموم این افراد هم دغدغه معیشتی دارند و اگر معاششان تأمین شود، بعید است در اعتراضات حضور یابند. درست است که موضوع امنیت عمومی از اهمیت بالایی برخوردار است، اما مگر با قطعی اینترنت امنیت ایجاد میشود؟ دولت اگر زیرساختهای حقوقی، مشوقهای مالی و امنیت شبکه داخلی را مهیا کند، بسیاری از افراد خودخواسته به سمت پلتفرمهای داخلی میآیند. اما با اجبار و محدودیت این کار امکانپذیر نیست. این کار هم باید به بخش خصوصی واقعی واگذار شود که مردم بتوانند به آن اعتماد کنند.
🔻روزنامه کیهان
📍 ایران، ۴۴ سال پس از پیشبینی کیسینجر
✍️سعدالله زارعی
نقل شده است «هنری کیسینجر» وزیر نامآشنای امور خارجه سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ آمریکا در دیداری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با وزیر خارجه وقت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، «آندره گرومیکو» داشته به او - نقل به مضمون - گفته است «با پیروزی این انقلاب ما یک پایگاه مهم خود را از دست دادیم، اما شما قدرت مدیریت بر جنبشهای آزادیبخش را از دست دادهاید و از این پس مدیریت این جنبشها به دست ایران میافتد و لذا خسارت شما از پیروزی انقلاب ایران بسیار شدیدتر از خسارت ما خواهد بود.» در همان سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی مشهور شد که آمریکا و شوروی علیرغم اختلافات فراوانی که با یکدیگر دارند و در حال نزاع و رقابت با یکدیگر هستند، در مورد از میان برداشتن انقلاب اسلامی به توافق رسیدهاند. عملکرد این دو کشور و در واقع نظام دوقطبی در مورد ایران هم این موضوع را ثابت میکند. عمده این دوران، دوران دفاع است و رژیم صدامحسین از تسلیحات غرب و شرق علیه ایران استفاده میکند و بلوک شرق - تقریباً - به همان میزان بلوک غرب، ایران را از دریافت سلاح منع میکرد.
از صحبتهای منتسب به کیسینجر و قرار مشترک او با گرومیکو، ۴۴ سال گذشته است. آمریکا هنوز با پایگاهی که از دست داده به شدت درگیر است و ایران هدایت جنبشهای آزادیبخش را از شرق و غرب آسیا تا آفریقا و تا آمریکای لاتین به طور انحصاری در دست دارد و البته از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی هم دیگر خبری نیست. این ایران دیگر ایران دوران دفاع مقدس هم نیست که به سلاح غرب یا شرق احتیاج داشته باشد و یا از اتحاد و ائتلاف علیه خود دچار هراس گردد. امروز دیگر صحبت بر سر تحریم ورود تسلیحات به ایران نیست، صحبت سر ایجاد مانع بر سر راه صادرات تسلیحات ایران است و علیرغم این حرفها همین الان ایران به طور رسمی به ۳۴ کشور سلاح میفروشد و سالانه نزدیک به ۴ میلیارد دلار درآمد تسلیحاتی دارد.
الان صحبت رسانههای غرب بر سر این است که پهپاد تهاجمی فروخته شده ایران به روسیه در جنگ اوکراین، سرنوشتساز شده است و زلنسکی رئیسجمهور غربگرای اوکراین از دست رژیم اسرائیل عصبانی است که چرا نتوانسته این نقش مؤثر متقابل را به نفع اوکراین بازی کند و در واقع گفته است چرا قدرت تسلیحاتی اسرائیل علیرغم فعالیتی ۸۰ ساله از قدرت تسلیحاتی ایران با ۳۰ سال سابقه ساخت سلاح عقبتر است. این ایران، ایران زمان ائتلاف سایروس ونس (وزیر خارجه ۱۹۸۰ - ۱۹۷۷ آمریکا) و اندره گرومیکو (۱۹۸۵ - ۱۹۵۷) علیه ایران نیست. ائتلاف علیه ایران دیگر اثر گذشته را ندارد، نه اینکه کاملاً بیاثر شده باشد، اثر تعیینکننده ندارد و اصولاً دیگر آن ائتلاف آهنین هم علیه ایران قابل انجام هم نیست. الان حداکثر ائتلافی که آمریکا میتواند علیه ایران راه بیندازد، چیزی در حد ائتلاف با انگلیس، فرانسه و آلمان و چند کشور پیرامونی ایران است. وقتی ایران میگوید آمریکا بدون آنکه شروط ایران را بپذیرد، نمیتواند به برجام بازگردد، این یعنی دیگر ایجاد ائتلاف آهنین دوران ونس و گرومیکو امکانپذیر نیست. کما اینکه غرب در پرونده اوکراین، علیرغم اذعان به استراتژیک بودن حمله روسیه نتوانست وضعیت یکپارچهای علیه مسکو پدید آورد.
انقلاب اسلامی امروز از خود آمریکا قدرت مانور بیشتری دارد، آمریکا طی دو دهه گذشته هرگز نتوانسته است واحدی به کشورهای پیرامونی خود بیفزاید و دائماً کشورهای وابستهای را از دست داده است که آخرین مورد آن «کلمبیا» بود. دهها سال کلمبیا به عنوان «پایگاه ویژه آمریکا» مطرح بود و در جریان اعمال محدودیت و تحریم علیه ونزوئلا، کلمبیا نقش ویژهای ایفا کرد و با وجود قرار داشتن این کشور در اردوگاه آمریکا، کار بر حکومت در کاراکاس بسیار دشوار بود. این کشور ۳۳۴۱ کیلومتر با ونزوئلا مرز دارد و در دوره حکومت چاوز و مادورو به عنوان مهمترین خطر تهدید واشنگتن علیه کاراکاس عمل کرد و حالا بهعنوان متحد حکومت ونزوئلا درآمده است.
در طول این دوران ۴۴ ساله، جمهوری اسلامی ایران متحدان جدیدی در آسیا و آمریکای لاتین پیدا کرده است و در واقع هر پایگاهی که از دست آمریکا خارج شده، به متحد ایران تبدیل گردیده و از دولت آمریکا هم کاری برنیامده است. از اینرو کشورهای باقیمانده در اردوگاه آمریکا و انگلیس با یک سؤال جدی مواجه شدهاند؛ وقتی آمریکا در حفظ دولتهای وابسته به خود ناتوان است، چطور میتواند از آنان در برابر موج تغییر حمایت کند؟ شاید از همین روست که کشورهایی مثل عربستان سعودی درست در کشاکش نزاع غرب و روسیه، همکاری با روسیه و چین را در دستور کار قرار داده و از موضعگیری رسمی در قبال بحران اوکراین خودداری کردهاند.
غرب در مواجهه با روسیه درصدد است تا از یکسو حد مشکل خود را کوچک نشان دهد و وانمود کند اوضاع تحت کنترل اوست و در حال شکست دادن روسیه است و این در حالی است که در همین روزهای اخیر، دو ایالت لوهانسک و دونتسک با برگزاری همهپرسی با اکثریتی بالای ۹۰ درصد که خیرهکننده بود جدایی خود از اوکراین و پیوستن به روسیه را اعلام کردند. در جریان تحولات اوکراین همه دیدند که غرب گویا به جز دو حربه تهدید و تحریم را نمیفهمد و عملاً نمیتواند مانع شکلگیری یک روند حتی در محیط اصلی پیرامونی خود شود. البته در ماجرای بحران اوکراین، آمریکا، انگلیس و فرانسه حداکثر تلاش خود را برای پیروزی بر پوتین به کار بستند و کشورهایی نظیر لهستان را هم پای کار آوردند ولی عملاً صحنه به نفع آنان تغییر نکرد. تهدید روسیه به استفاده از بمب اتمی از جدیت مسکو در دفاع از قلمرو خود حکایت کرد. در مقابل این تهدید، غربیها فقط به بیان خطرناک بودن آن روی آوردند و چیزی نداشتند تا در برابر تهدید مسکو روی میز بیاورند.
در مقابله با ایران هم همین است. آمریکاییها و اروپاییها همان سلاحهای زنگ زده قدیمی را به میدان آوردهاند. تحریم، تهدید و شورشهای خیابانی اما خود آنان هم چند نوبت گفتهاند زمان تحریمهای دهه ۲۰۱۰ سپری شده و دیگر آن ائتلاف جامع علیه ایران تجدید نمیشود، تهدید علیه ایران کارایی ندارد چرا که نه فقط در بحث هستهای حتی در بحث منطقهای و بحث نظامی هم ایران به «ساعتگریز» رسیده است و آشوبهای خیابانی هم در حدی ایجاد نمیشود که ایران را وادار به تجدیدنظر در سیاستهای خود نماید. این حرف آنان است که دهها برابر آن حقیقت دارد. آنان به خوبی میدانند که در روزهای اخیر، نیرویی که در مخالفت با جمهوری اسلامی به خیابان آورده شد، بیش از یک دهم از یک درصد جمعیت ایران نبوده است. چگونه میتوان یک انقلاب عمیقاً مردمی را با این تعداد از پای درآورد؟ غرب در همین روزها با حسرت و تلخی پاسخ این سؤال را داد و گفت بله نمیتوان.
انقلاب اسلامی ایران همان است که کیسینجر به گرومیکو گفته بود، انقلابی که میتواند همزمان در مقابل بلوک غرب و بلوک شرق بایستد و بر هر دو پیروز شود؛ انقلابی که میتواند بسیاری از قواعد اجباری جهان را به نفع ملتها دگرگون کند؛ انقلابی که میتواند بعد از ۴۴ سال، موج مردمی را در حمایت از خود به خیابانهای تهران و... بیاورد؛ انقلابی که میتواند پیشوای هر جنبش آزادیخواهانه در دنیا باشد؛ انقلابی که میتواند در برابر انواعی از فتنههای سخت دوام بیاورد و بالاخره انقلابی که میتواند در یک زمان چندین جنگ تحمیل شده غربیها را در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و افغانستان به نفع ملتهای آن مدیریت کرده و به قلب غرب آسیا تبدیل شود.
اگر آن روز وزیر خارجه اسبق آمریکا به همتای خود در اتحاد جماهیر شوروی گفته بود ما در برابر انقلاب اسلامی یک پایگاه خود را از دست دادهایم، وصفالحال وزیر خارجه کنونی آمریکا، بلینکن این است که انقلاب ایران چندین پایگاه ما را تسخیر کرده و در نزدیک مرزهای ما در ونزوئلا، کلمبیا، شیلی، برزیل و... هم در حال خط و نشانه کشیدن علیه ماست. اگر آن روز وزیر خارجه شوروی غم از دست دادن محور نهضتهای آزادیبخش محدود زمان خود را داشت، امروز این جنبشها چند برابر شدهاند و در هر قارهای نمونههای آن را میتوان دید. یک نظرسنجی بیانگر آن است که ۷۰ درصد دانشجویان دانشگاههای فرانسه، اسرائیل را رژیمی نژادپرست دانسته و برای شرکت در اضمحلال آن اعلام آمادگی کردهاند.
این انقلاب اسلامی که از یکسو بر فطرت خداجوی انسانها تکیه دارد و از سوی دیگر از سوی صدها میلیون نیروی مؤمن انقلابی حمایت میشود و - با بینش اشراقی - از سوی صدها هزار جوان شهید دنبال میشود، پابرجا میماند و البته در نظام برآمده از آن که مملو از افتخارات است، کاستیهایی هم وجود دارد که باید برطرف شود و کاملاً به ظرف ظهور حضرت بقیهًْالله الاعظم(عج) تبدیل گردد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 فرهنگ گفتگو و ماهیت اعتراض
✍️سید مسعود رضوی
وقایعی که اخیراً در تهران و نقاط مختلف کشورمان رخ داد، نه اولین بار بود و آخرین بار هم احتمالاً نخواهد بود، اما به دلایل متعدد تفاوتهایی در این برهه و کل حوادث و علل و پدیدآورندگان وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. جان باختن تأسفبار دختر جوان هم میهن عزیزمان خانم مهسا امینی یکی از مهمترین تمایزات جرقهزدن حوادث اخیر نسبت به حوادث پیشین بود که همچون داستانی تراژیک به سلسله رخدادهایی انجامید که از اعتراض مسالمتآمیز تا آشوب و درگیری را در مکان و زمانهای متعددی دامن زد. گروههایی که در واکنش وارد شدند، غالباً جوان و کم سن و سال و به گفته مقامات قضایی و انتظامی اغلب دانشجو و دانش آموز بوده اند.
پس از این ماجراها و به دلیل شکل و ماهیت این واقعه حساسیت زیادی به وجود آمد که موجب راه یافتن نامتعارف و بیسابقه موضوع به رسانههای خارج کشور و برجستهسازی موضوع شده است. اینک نیز همین مسأله میتواند به شکلهای متفاوتی ارزیابی پیامدی نتایج آن با هر پیامدی قطعاً تابعی خواهد بود از رویکرد و شیوه برخورد، یا درک و تعامل و تحلیل نظام جمهوری اسلامی ایران از این موضوع و تمام عناصر و عوامل و نتایج آن.
واقعیت آن است که اگر آمار دستگاه قضایی و انتظامی درباره میانگین سنی بسیار جوان و کثرت دانشجویان و دانشآموزان دستگیر شده در اغتشاشات اخیر درست باشد، که به نظر میرسد چنین است و معقول و منطقی نیز هست، میباید در مواجهه با موضوع و هر تصمیمی که درباره مهار یا برخورد با معترضین وجود دارد (و ما را بدان کاری نیست)، مطالعه دقیقی نیز درباره کل ماجرا صورت گیرد و میزگرد و مصاحبههایی توسط اشخاص ذیصلاح و متخصص جامعه شناس، روانشناس، سیاستاندیش، اقتصاددان، و حتی زبانشناس انجام شود تا به تحلیل درست و ادبیات واسطهای میان حاکمیت و نسل جوان دست یابیم و ادبیات و زبان دشواری را که مدتهاست قدرت ابداع و اقناع را از دست داده متحول کنیم. ای کاش میشد در فضایی آزاد در دانشگاهها و مراکز تحقیقی و رسانه ملی این کارروی میداد تا همه ببینند جامعه چه پویش و ارزشی را تجریه و استقبال
خواهد کرد.
علاوه بر این، از خواستها و آرزوهای نسل جوان و کاستیها و روشهای معیوب در برخورد با جامعه باید مطلع شویم و به جای انباشت شعار و غبار در جامعه متکثر کنونی، ببینیم نیازها چیست و کمبودها در کدام مسایل متمرکز شده و نارضایتی را دامن میزند. جامعهشناسان و روانشناسان دانشگاهی و متخصصان اقتصاد به خوبی میدانند که این فرصت چقدر مغتنم است و شک نداشته باشید که بیش از جامعه و گروههای جوان و منتقد و معترض، به مدیریت متصلب و پر مسأله کنونی که اسیر دیوانسالاری شعار زده و درگیر تورم و ناکارآمدی شده تشریک مساعی خواهد کرد.
مردم نیازمند سخن نو و بیان مشکلات برای یافتن راه حل هستند. یک گروه ویژه در پس رسانه ملی و مجازی، و دیگر مجاری عمومی برای ابراز نظر و بیان و نقد نشستهاند و به جای تسهیم و تسهیل فرصت گفتگو و نقد سازنده، گاهی با ادبیات فرسوده و بی نسبت با اندیشه و عواطف نسلهای اخیر هرجه میخواهند میگویند و ابایی ندارند که دربرابر هر فرد منتقد و متفاوتی نیز اتهام و کیقرخواست و تکفیر به میان آورند. اینها به جای حل مشکل و رفع موانع در راه توسعه و پیشرفت، تضاد و تناقض را در خیابان و سیاست و میدان میافزایند. این وضع همان دور باطل است که دارد توش و توان، و فرصت و زمان را از مردم و میهن ما میگیرد و آشتی و همدلی را به مخاطره میاندازد.
جامعه سالهاست نیازمند امید و سخن نو و ابداع و مهر و ابتکار است. جوانان ایران نمیدانند با چه کسی باید درد دل کنند، نمیدانند در کجا و چگونه از خلأهای زندگی و آیندهشان سخن بگویند. اگر فقط فاصله میان ارزش پول ملی و یک متر مسکن و یا یک خودروی بی کیفیت را بسنجیم، آنگاه به بسیار پرسشها و سخنها که در دل و روح این جوانان موج میزند و پاسخی نمیگیرد پی خواهیم برد.
به حسن خُلق توان کرد صید اهل نظر
🔻روزنامه اعتماد
📍 تصمیمسازیهای اشتباه
✍️آذر منصوری
۱) باید قبول کرد که تصمیمسازیهای اشتباه گذشته منجر به ایجاد شکافی میان سیاستگذاران و اقشار مختلف شده است. راهحل معقول و درست برای مواجهه با فاجعهای که بعد از مرگ مهسا امینی رخ داده، در وهله نخست به رسمیت شناختن اصل اعتراض شهروندان در جامعه ایرانی است. در ذهنیت بسیاری از تصمیمسازان، اصل اعتراض مردم به رسمیت شناخته نشده و برای آن جایگاه اجرایی تدارک دیده نشده است. ذهنیتی که باعث شکلگیری بحران اخیر و بسیاری از مشکلات دیگر در کشور شده است.نباید فراموش کرد، مدتهاست جامعهشناسان، تحلیلگران و اساتید نسبت به شکاف موجود میان دولت و ملت هشدار میدهند و خواستار بازنگری جدی در تصمیمات اشتباه قبلی هستند. اشتباهاتی که باعث شده تا میزان مشارکتهای عمومی کاهش پیدا کند و فاصله مردم با سیستم افزایش یابد.
۲) متاسفانه بهرغم این هشدارها، هرگز فضای لازم برای افزایش مشارکتهای اجتماعی زنان نه تنها فراهم نشد، بلکه چهرههای موثر در احزاب تحت فشار قرار گرفتند که نباید در خصوص مطالبات زنان صحبتی انجام شود.امروز باید پرسید شهروند ایرانی با تکیه به کدام ظرفیت میتواند مطالبات قانونی خود را دنبال کند و خواستار تحقق آن شود؟ از آنجا که این ظرفیتهای قانونی ایجاد نشده، بسیاری از فرصتطلبان و موجسواران نیز از شکافهای موجود سوءاستفاده کرده باعث بروز مشکلات جدی در روند مطالبهجویی زنان ایرانی شدند. نهایتا مجموعه این عوامل باعث شدند تا فاجعه مرگ مظلومانه مهسا امینی شکل گرفته و یک ایران در ماتم و عزا فرو برود.
۳) یکی از اولویتهای مهم کشور بررسی حقوقی این موضوع است. از ابتدای وقوع این فاجعه باید یک کمیته حقیقتیاب مستقل با حضور نمایندگان نهادهای مدنی، خانواده مهسا امینی، حقوقدانان مستقل، فعالان سیاسی و متخصصان تشکیل میشد و این کمیته دلیل مرگ مهسا را مورد بررسی قرار داده و نهایتا گزارش مستند و مستدل این کمیته به صورت شفاف در اختیار مردم و افکار عمومی قرار میگرفت. این کمیته باید سناریوهای مختلفی که منجر به شکلگیری این فاجعه شد را بررسی میکرد و ابعاد و زوایای گوناگون آن را مورد ارزیابی قرار میداد. اما نه تنها این کمیته مستقل تشکیل نشد، بلکه متاسفانه برخی نمایندگان و چهرههای سیاسی نیز واکنشهای نامناسبی نسبت به اصل موضوع از خود نشان دادند که بر التهابات جامعه افزود.
۴) نباید فراموش کرد که زنان نیمی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند که نوع سیاستگذاریها و برنامهریزیها در خصوص این جمعیت به گونهای نبوده است که منجر به رفع تبعیض و اجحاف علیه آنان شود. نوع رفتار گشت ارشاد به خصوص در دوران دولت جدید به گونهای است که شأن زن ایرانی را رعایت نمیکند. اما دولت و سیاستگذاران به جای اصلاح این روند اقدام به فرافکنی میکنند. باید این رویه اشتباه تغییر پیدا کند تا دیگر شاهد وقوع حوادث تلخی که برای مهسا امینی رخ داد، نباشیم.
🔻روزنامه مردمسالاری
📍 مهر و عطوفت با مردم در دیار مهربانان
✍️ ابوالقاسم کواکبیان
متأسفانه مهر امسال با بیمهری و کینه و نفرت آغاز شد؛ درحالیکه میبایست با بوی لبخند و شوق درسخواندن در کنار هم و لذتبردن از دیدن الوان پاییزی شروع میشد و عشق و دوستی و عاطفه همچون خورشید، زندگی همه را گرم و روشن میکرد. بدیهی است ما که معتقدیم همگی از ابنای آدم(ع) هستیم و روزگاری همنشین فرشتگان بودیم و مهر و ماه مجلسمان را روشن میکردند، باید چراغی برای روشنایی زندگی هم بوده و عشقی در دل و شوری در سر داشته باشیم.
قرار بود فرزندان این آبوخاک از هیاهو برکنار بوده و خود را برای فراگیری علم و دانش آماده کنند. قرار بود فرزندان این سرزمین پاک پس از دو سال بلاتکلیفی و انفعال ناشی از بیماری منحوس کرونا، مهر را با تلاش مضاعف برای زندگی بهتر آغاز کنند؛ ولی آنانی که کار خود را بلد نبودند، زندگی را بر همگان تلخ کردند؛ همانهایی که واژۀ مهر برایشان معنی نداشت و قرار بود مانند خورشید عالمتاب به مردم کشورمان گرما ببخشند و دوستی و مهربانی را برای آنان به ارمغان آورند و در این هفتمین ماه سال که نام آن با مهربانی و محبت عجین است، مهر و عاطفه را تؤام با عشق و دوستی جایگزین قهر و کین و خشم و غضب کنند تا سال تحصیلی جدید با پیروی از دینی که ستون و پایههای آن با عشق و مهر و عاطفه بنا شده، با امیدواری و سرزندگی آغاز شود. باید بدانیم در هیچ دیاری با خشونت نمیتوان مردم را با خود همراه ساخت. ما نمیتوانیم جامعۀ سالم داشته باشیم وقتی از یک سو برای سوقدادن زنان و دخترانمان بهسمت حجاب و عفاف، به خشونت و ترشرویی متوسل میشویم و در مقابل، عدهای کمر به قتل هموطنان خود میبندند و با شکستن و آتشزدن اموال مردم میخواهند جایگاهی در بین آنان داشته باشند. مسلماً بدون عشق و مودت نمیتوان حرف خود را به کرسی نشاند و با شعاردادن و تقاضای مرگ برای این و آن از هر سو و لعنتکردن دیگران نمیتوان جامعهای سرشار از عاطفه و مهر و محبت ساخت. در کشور هشتادمیلیونی ما شاید روزانه مرگومیر بهدلایل مختلف، از تصادفات گرفته تا بیماریهای جورواجور و نوظهور، از نزاعهای فامیلی گرفته تا مرگهای ناگهان، گریبان صدها نفر ازجمله جوانان را میگیرد و رهسپار دیار باقی میکند. دراینمیان، آیا نمیتوانستیم علت مرگ یک دختر را توضیح دهیم؟ای کاش آنان که روش امر به معروف را اشتباه متوجه شده و افرادی را بهبهانۀ ارشاد به محلی خاص میبردند، ندانمکاری و غرور و نخوت را کنار میگذاشتند و در همان ساعات اولیه به صداوسیما میآمدند و دربارۀ عملکرد خود توضیح میدادند.
در اینجا نگارنده به خداوند متعال سوگند یاد میکند که همدلبودن با آحاد مردم و محرمدانستن آنان نتیجۀ بهتری میدهد و شما اگر بینندۀ پروپاقرص تلویزیون جمهوری اسلامی باشید، خواهید دید که گویی همدلی و مودت و مواسات برای دستاندرکاران آن تعریف نشده است! هیچ مسلمانی منکر برگزاری مراسم عزاداری برای ائمۀ اطهار(ع) نیست؛ اماای کاش حال که صداوسیمای ما گاهی چندین روز با دعوت مداحان و سخنرانان، برای سوگواری ائمۀ اطهار(ع) برنامهریزی میکند، اندکی هم بهویژه در مواقع حساس، برای معرفی عشق و مودت اهل بیت(ع) در قبال مردم و برای بازنمایی رفتارهای پسندیدۀ آن بزرگواران برنامهریزی میکرد. ای کاش از همان ابتدا در بحبوحۀ مرگ خانم امینی، راجع به رأفت و مهربانی ائمه(ع) با امت خود صحبت میکردند و از دستاندرکاران این ماجرا برای تبیین موضوع و تنویر افکار عمومی، ساعتها برنامه میساختند. بهطور قطع اگر چنین بود، هم خارجنشینان به خود اجازۀ تحریک جوانان را نمیدادند و هم جلوی آشوب و بلوا گرفته میشد و دهها نفر اعم از بسیجیان یا فداکاران نیروی انتظامی و دیگر جوانان این مرزوبوم که جگرگوشۀ مردم بودند، به خاک و خون کشیده نمیشدند؛ اما شوربختانه صداوسیمای ما در مواقع حساس بدترین عملکرد را دارد!
آیا دستاندرکاران ما نمیدانند قریب به ۹۰درصد جمعیت کشورمان کسانی هستند که بعد از انقلاب پا به عرصه حیات گذاشتهاند؟ آیا فقر و مسکنت و گرانی ایجاد شده توسط افراد نالایق را درک نمیکنند؟ آیا اختلاس هزارانمیلیاردتومانی توسط عدهای جنایتکار را نمیبینند؟ آیا با نفرتپراکنی و تهییج جوانان این مرزوبوم و دریغکردن مودت و عشق و علاقه از بندگان خداوند سبحان میتوان برای ادارهکنندگان جامعه ارزش و اعتبار کسب کرد؟!ای کاش اندکی از بخشش و مروت ائمۀ معصومین(ع) سخن میگفتیم که با چه سعۀ صدری با مردم اطراف خود برخورد میکردند. ای کاش صداوسیما در سالروز رحلت بهترین مخلوق خدا، از گذشت و فداکاری و بخشش او سخن میگفت. ای کاش از مردی سخن میگفت که شام خود را به قاتل خود میداد و از فرزندان خود میخواست با او مدارا کنند. ای کاش صداوسیمای ما از بسیاری از ابهامات و حجابهایی چون حقوقهای نجومی، وامهای چندهزارمیلیاردی، مدرکهای تقلبی و استخدامهای فامیلی پرده برمیداشت و در کنار آن، از راه مسالمتآمیز، دختران این دیار را به حجاب ارشاد میکرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ایران ارجمند سرفراز میماند
✍️ محمدصادق جنانصفت
نظام جمهوری اسلامی ایران حالا دیگر یک رژیم میانسال است و نمیتوان آن را نوپا یا تازه متولدشده فرض کرد. رهبران نظام در نهادهای گوناگون و نیز نهادهای اصلی قدرت در اختیار گروهی از کسانی است که به نسل اول انقلابیون و نسل دوم انقلابیون مشهورند. در صورتی که نهاد رهبری و نهاد شورای نگهبان و نیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را سه نهاد اصلی دارای قدرت بدانیم ادعای بالا اثبات میشود. این نهادهای قدرت به ویژه پس از فقدان نسل اول انقلابیون مثل اکبر هاشمیرفسنجانی، محمدرضا مهدوی، عبدالکریم موسویاردبیلی و پیش از آنها مرتضی مطهری، سیدمحمد حسینیبهشتی و… در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ توزیع قدرت سیاسی را گونهای آرایش دادند که به امروز رسیدهایم.
در توزیع قدرت امروز ایران جای یک جناح سیاسی که در اوایل انقلاب پاسدار بودند و با تحلیلهای نادرست همه گروههای همراه را از صحنه خارج کردند و حتی به هاشمیرفسنجانی نیز رحم نکردند هیچ قدرت واقعی جز شاید شماری دنبالکننده میانسال ندارند. اما این همه داستان نیست و در ادامه توزیع قدرت میبینیم شخصیتها و احزاب سیاسی اصولگرای استخوان خردکرده دارای سابقه در نظام جمهوری اسلامی نیز به محاق رفتهاند. در برابر اما آن گروهها و شخصیتهای سیاسی که در صف مقدم نبرد با اصلاحطلبها و اصولا اصلاحات بودند و نیز آمریکاستیزی را دکان خود کردهاند قدرت گرفته و نظام جمهوری اسلامی را به سوی نظامی که خشونت میورزد سوق دادهاند.
از سوی دیگر تندروها با بزرگنمایی درباره قدرت اصلاحطلبان و بزرگنمایی درباره مبارزه با آنها بر چشم کلیت نظام تصمیمگیری خاک پاشیدند و در زیر پوست جامعه، اقتصاد و سیاست خارجی رخدادهایی اتفاق افتاد که دیده نشد. جوانان ایرانی به چشم میبینند همتایان آنها در کشورهای دیگر روش زندگی خود را دارند و نظام سیاسی با آنها کاری ندارد و این برایشان آرزو شد. جوانان ایرانی میبینند و میخوانند و میشنوند که همتایان آنها در کشورهای دیگر میتوانند با تلاش فردی، کمک خانواده و نیز نظم اجتماعی پیشرفت کنند و نابرابری فزاینده بر پایه رانت و فساد آنها را آزار نمیدهد.سیاستهای اقتصادی ناکارآمد و ندیدن اولویتهای ایران و زندگی روزمره اقتصادی و نیز دلسوز نبودن برای این مرز و بوم از نظر صیانت از ثروت خدادادی در این دههها ایران را از نظر اقتصادی به پایینترین پلهها در مقایسه با گذشته و نیز در مقایسه با مزیتهایی که دارد نشانده است. ایرانیان ۴۰ سال است با نرخ تورم دورقمی زندگی میکنند و این بلای بزرگ شیره جان میلیونها مزد و حقوقبگیر را کشیده است. ایران بندرها و جزیرههای خود را به نفع بندرها و جزیرههای کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس و نیز همسایه شرقی از دست داده و در حالی که دارای دومین ذخایر گاز طبیعی در دنیاست باید نیازمند ترکیهای شود که گاز ندارد یا باید از ترکمنستان گاز وارد کند. ایران نفت خود را نمیتواند به صورت عادی بفروشد و عراق و عربستان بازار ایران را گرفتهاند و حالا هم روسیه بازارهای قاچاق ایران را از ایران دزدیده و میدزدد.سیاست خارجی ایران نیز به جای تعادل در تعامل با جهان یکسره به سوی شرق میتازد که متاسفانه شوروی شرق ضعیف و فلج شده و چین نیرنگباز نیز به جای روشنگری درباره مناسبات با ایران بیشتر با عراق و عربستان و حتی امارات تعامل میکند.نتیجه و برآیند این دگرگونیها که در دو دهه تازهسپریشده شتاب گرفتهاند، ایرانی است کههیچ امیدی به پیشرفت آن به چشم نمیخورد. حاکمان از شهروندان ناراضی هستند و لابد در پنهان خود آنها را ناسپاس میدانند که چرا شکرگزار امنیتی که دارند نیستند. شهروندان نیز از حاکمان ناراضیاند که چرا در اداره کشور گونهای رفتار کردند که باعث بدترین نرخ تورم، بدترین سازگاری ملی و بدترین مناسبات سیاسی درونی و نیز دور ریختن و هدر دادن ثروت ملی شدهاند. تجربه تاریخی نشان داده است ایران توانایی سپری کردن این دوران دشوار را دارد و ایرانیان میتوانند ایرانی ارجمند برپا کنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 رنج قطعی اینترنت
✍️ نیما نامداری
ایجاد محدودیت در دسترسی به اینترنت بینالمللی را میتوان از دو منظر به قضاوت نشست. این موضوع را هم میتوان از زاویه حقوق شهروندی نگریست و هم از منظر هزینه و فایده. اگرچه تمرکز این نوشته بر منظر دوم است، اما منظر اول را هم نباید نادیده گرفت.
تحولات دهه اخیر باعث شده است حق دسترسی به اینترنت عملا به یکی از حقوق شهروندی بدل شود. یعنی دولتها همانگونه که دسترسی به آب آشامیدنی، برق، شبکه مخابراتی و آموزش عمومی را وظیفه خود میدانند توسعه و تداوم دسترسی به اینترنت را هم وظیفه ذاتی خود میدانند و برای آن سرمایهگذاری میکنند. به همین دلیل محدود کردن این حق میتواند نوعی محروم کردن شهروندان از حقوق اساسی آنها باشد. بهتر است واکاوی این بحث را به حقوقدانان واگذاریم. اما حتی از منظر مقایسه هزینه و فایده هم ایجاد محدودیت در دسترسی به اینترنت تصمیم خسارتباری است که زیانهای آن از فوایدی که شاید بتوان برشمرد، بیشتر است. اجازه بدهید برخی از مصادیق این خسارات را مرور کنیم.
قطعا یکی از اولین تبعات چنین تصمیمهایی کاهش فروش کسبوکارهایی است که فروش آنلاین دارند. باید توجه داشت که وصل بودن به اینترنت داخلی (یعنی شرایطی که دسترسی به سرویسهای خارجی برقرار نیست، ولی سرویسهای داخلی کار میکنند) این مشکل را برطرف نمیکند. بخش مهمی از مردم تفاوت میان اینترنت داخلی و اینترنت بینالمللی را درک نمیکنند و وقتی نمیتوانند موتور جستوجوی گوگل را استفاده کنند فرض میگیرند که اینترنت کاملا قطع است؛ بهویژه که آدرس دامنه سایتهای ایرانی را هم حفظ نیستند. برآوردهایی وجود دارد که سایتهای ایرانی سالانه حدود ۳۰۰میلیارد تومان برای SEO فقط روی گوگل هزینه میکنند که هنگام جستوجوی کالاها و خدمات توسط مشتریان بالاتر و بهتر دیده شوند. وقتی گوگل قطع است کل این هزینهها هدر میرود.
تنها فروش شرکتها نیست که کاهش مییابد، عملیات جاری آنها هم لطمه میبیند که میتواند منجر به افزایش هزینه یا از دست دادن مشتریان شود. مثلا بسیاری از کسبوکارها از ابزارهای نرمافزاری مبتنی بر رایانش ابری برای فرآیندهای داخلی خود نظیر مدیریت ارتباط با مشتریان استفاده میکنند. وقتی اتصال به سرویسهای خارجی برقرار نیست این ابزارها هم دچار اختلال میشوند یا بسیاری از شرکتها برای ارتباط با مشتریان و خدمات پس از فروش و تعاملهای مختلفی که دارند از پیامرسانهای خارجی استفاده میکنند. درست است که پیامرسانهای داخلی وجود دارند؛ ولی در واقعیت بخش مهمی از مردم از این پیامرسانها استفاده نمیکنند.
در یک پیمایش ملی که توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در تابستان۱۴۰۰ از بین جمعیت بالای ۱۸سال شهری و روستایی کل کشور انجام شده است، ۷۹درصد مردم گفتهاند که از رسانههای اجتماعی مجازی استفاده میکنند که ۷۱درصد از واتساپ، ۵۳درصد از اینستاگرام و ۴۰درصد از تلگرام استفاده میکردند؛ اما پراستفادهترین رسانه داخلی روبیکا بوده که فقط ۸درصد مردم از آن استفاده کردهاند. در همین پیمایش ۵۰درصد جامعه گفتهاند ترجیح میدهند فقط از رسانههای اجتماعی خارجی استفاده کنند و فقط ۲درصد گفتهاند که ترجیح میدهند از رسانه داخلی استفاده کنند. این اعداد نشان میدهد ابزارهای مشابه داخلی یا بهدلیل بیاعتمادی شهروندان یا اشکالات کاربردی و کیفیت با استقبال مردم روبهرو نشدهاند. در چنین حالتی طبیعی است که مسدود شدن پیامرسانها و شبکههای اجتماعی خارجی به کسبوکارهایی که برای ارتباط با مشتریان از آنها استفاده میکنند، لطمه جدی خواهد زد.
فرآیندهای داخلی شرکتها هم بر اثر این محدودیتها لطمه میبیند. بسیاری از کسبوکارها برای فعالیتهای طراحی و توسعه محصول و بازاریابی دیجیتال از انبوهی از ابزارهای خارجی استفاده میکنند که قابلجایگزینی نیستند. یا ارتباط میان کارکنان بهویژه شرکتهایی که دورکاری را بهعنوان یک روش دائمی برای کارکنان خود انتخاب کردهاند تا هزینهها را کاهش بدهند، دچار اختلال جدی شدهاند. همچنین شرکتهایی که با شرکا یا تامینکنندگان یا مشتریان خارجی ارتباط دارند، چگونه باید با توجه به اختلاف ساعت، زمان مناسبی را هم پیدا کنند که اینترنت بینالمللی وصل باشد؟
شاید خیلی از مردم ندانند که ابزارهای VPN در اصل برای دور زدن فیلترینگ ایجاد نشده و کاربرد اصلی آنها ایجاد زیرساخت امن تبادل داده است که عمدتا توسط مهندسان نرمافزار و شبکه برای توسعه و پشتیبانی محصولات استفاده میشود. مثلا وقتی یک سرور (Server) بانکی از کار میافتد یک کارشناس فنی مسوول از طریق VPN به این سرور متصل میشود تا مشکل را برطرف کند. همه VPNها از پورتهای مشخصی برای اتصال در شبکه استفاده میکنند که وقتی دولت آنها را میبندد همه این کاربردهای مجاز و ضروری هم مسدود میشوند.
اینها همه صدماتی است که بهطور فوری و مستقیم به شرکتها وارد میشود؛ اما صدماتی هم در بلندمدت و به تدریج به شرکتها وارد میشود. ناپایداری زیرساخت اینترنت باعث افزایش ریسک سرمایهگذاری در اقتصاد دیجیتال میشود. چگونه میتوان سهم اقتصاد دیجیتال را به ۱۰درصد تولید ناخالص داخلی رساند وقتی پایهایترین زیرساخت آن پایداری بالایی ندارد؟ چرا باید کسی در این حوزه سرمایهگذاری کند؟ همین وضعیت در مورد نیروی انسانی هم صادق است. متخصصان فناوری و کارکنان کسبوکارهای دیجیتال با دیدن چنین اتفاقاتی نگران امنیت شغلی و آینده حرفهای خود میشوند و امید به آینده را از دست میدهند. اینها لطماتی است که بهتدریج آثار منفی خود را نشان میدهند.
البته فقط شرکتها و کسبوکارهای بزرگ نیستند که از محدودیت اینترنت و فیلتر شدن شبکههای اجتماعی آسیب میبینند. در پیمایش ایسپا که قبلا اشاره شد ۲۰درصد کاربران شبکههای اجتماعی گفتهاند که از طریق این ابزارها درآمد دارند و ۵۵درصد گفتهاند خودشان یا خانوادهشان روی شبکههای اجتماعی خرید انجام میدهند. با توجه به اینکه یافتههای همین پیمایش میگوید ۸۰درصد جمعیت بالای ۱۸سال کشور یعنی ۴۸میلیون نفر کاربر این شبکهها هستند، میشود نتیجه گرفت حدود ۹میلیون نفر از این طریق کسب درآمد میکنند و از آنطرف با توجه به تعداد ۲۵میلیون خانوار در کشور میشود نتیجه گرفت ۱۳میلیون خانوار مشتری کسبوکارهایی هستند که روی این شبکهها فعال هستند. اینها اعدادی است که پیمایش یک نهاد عمومی معتبر به ما میگوید و فیلتر بودن واتساپ، اینستاگرام و تلگرام به این تعداد از جمعیت کشور لطمه اقتصادی وارد خواهد کرد. واقعیت آن است که تصمیمگیرندگان کشور باید بپذیرند اینترنت دیگر یک جزء ضروری زندگی شهروندان شده است و فقدان آن اختلالات جدی در زندگی و معیشت مردم و کسبوکارها ایجاد میکند. همانگونه که بهدلیل ناامنی در خیابانها مقررات منع تردد در معابر اعمال نمیشود، بهدلیل ناامنی در فضای مجازی هم نمیشود آن را بست.
مطالب مرتبط