🔻روزنامه تعادل
📍 برجام و گشایش تجاری
✍️ عباس آرگون
نگاهی به آمارهای تجاری در شش ماهه نخست امسال نشان میدهد که چه در حوزه صادرات و چه در حوزه واردات، ما با عملکردی نسبتا مشابه مواجه بودهایم. به این معنا که با وجود کاهش وزنی آمارها، از نظر ارزشی رشد را به ثبت رساندهایم. میزان صادرات ایران از نظر وزنی افتی ۱۲.۵ درصدی داشته اما از نظر ارزشی رشدی بیش از ۱۳ درصدی را نشان میدهد و به این ترتیب در نیمه نخست سال جاری ایران نزدیک به ۲۵ میلیارد دلار صادرات داشته است. در حوزه واردات نیز آمار تا حدی مشابه است. به این ترتیب که با وجود افت وزنی واردات، ارزش آن به بیش از ۲۶ میلیارد دلار رسیده که افزایش ۱۳ درصدی را نشان میدهد.
به نظر میرسد، افزایش تورم جهانی که از چند ماه قبل و همزمان با جنگ روسیه و اوکراین آغاز شده در این آمار نقش دارد، زیرا قیمت بسیاری از محصولات در بازار جهانی در این مدت افزایش پیدا کرده است؛ اما با توجه به اینکه آمارهای جزئی ارایه نشده، نمیتوان فعلا بر روی سهم کالاهای با ارزش افزوده بالاتر یا کالاهای دانشبنیان به شکل دقیق نظر داد، هر چند برای تحول جدی در این حوزه نیاز به چند سال زمان خواهد بود.
در صورتی که برجام بار دیگر اجرایی شود و تحریمها کنار بروند، قطعا تجارت ما امکان حضور گستردهتر در بازارهای جهانی را خواهد داشت. موضوعاتی مانند پیوستن ما به اجلاس شانگهای نیز پس از کنار رفتن تحریمها امکان پیگیری دارند. در واقع با وجود آنکه بسیاری از کشورها از نظر سیاسی با ما همراه هستند، اما از نظر اقتصادی تا زمانی که مسائلی مانند تحریم یا افایتیاف وجود دارد، اوجگیری همکاریها دشوار میشود و برای توسعه روابط اقتصادی باید در تمامی حوزهها برنامهریزی کرد.
دولت یک اقدام مثبت و مهم را در دستور کار قرار داده و آن اصلاح نظام پرداخت یارانه یا همان حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی بوده است. برای آنکه نتایج مثبت این طرح خود را نشان دهد، باید به سمت تکنرخی شدن نرخ ارز و تعیین قیمت آن بر اساس واقعیتهای اقتصادی حرکت کنیم. موضوعاتی مانند سرکوب نرخ ارز یا حفظ فاصله میان نرخ بازار و نرخ نیمایی، باز به تولید معضلاتی جدید در اقتصاد منجر خواهد شد. در واقع اگر دولت مذاکرات را نهایی کرده و تحریمها را کنار بزند، راهی که پیش روی اقتصاد ایران قرار دارد، کاهش تصدیگری و تسهیل شرایط اقتصادی و جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی خواهد بود.
🔻روزنامه کیهان
📍 نگاهی به مفهوم اکثریت و اقلیت در ایران
✍️سعدالله زارعی
اکثریت و اقلیت دو مفهوم روشن هستند و برای نشاندادن آن راهی جز استناد ریاضی وجود ندارد. این دو مفهوم بهخصوص در جوامعی که بهطور قطعی حکومت اکثریت پذیرفته شده، موضوعیت بیشتری دارد. از منظر سیاسی «اکثریت تودهای» و «اکثریت نخبهای» داریم. اکثریت تودهای یک مفهوم روشن است که از جمله در انتخاباتها بروز و ظهور دارد؛ یعنی در انتخابات، اکثریت کنشگر و اقلیت غیرفعال معلوم میشود. ولی در مورد اکثریت نخبگان موضوع چندان قابل ارزیابی نیست و آنان که از اقلیت و اکثریت نخبگان صحبت میکنند، نوعاً نگاه به افراد فعال در رسانهها، احزاب و دانشگاهها دارند و حال آنکه نخبگی به این موقعیتها محدود نمیباشد.
یک اکثریت و اقلیت فرهنگی و اجتماعی هم داریم. اکثریت فرهنگی در اختیار گروهی است که بیش از گروه مقابل آن، معرف ارزشها و هنجارهای فرهنگی مورد پذیرش اکثریت جامعه است. اکثریت و اقلیت اجتماعی هم در اختیار گروهی است که در طیف اکثریت جامعه نفوذ و حضور بیشتری دارد اگر اکثریت جامعه را طبقه متوسط و به عبارتی دهکهای میانی تشکیل دهد، اکثریت اجتماعی را گروهی دارد که به این طیف تعلق بیشتری دارد و هکذا اگر اکثریت جامعه را طبقه نسبتاً محروم و به عبارتی دهکهای پایین جامعه تشکیل دهند، کسانی که با این طبقه پیوند و پیوستگی بیشتری داشته باشد، اکثریت اجتماعی را تشکیل میدهد.
در فضای جمهوری اسلامی اکثریت و اقلیت با فاصله زیاد وجود دارد. در بعد سیاسی، اکثریت جامعه ایران را علاقهمندان به کنشگری تشکیل میدهند شرکت در انتخابات و همهپرسیها در ایران در طول این حدود ۴۴ سال، با مشارکت ۵۲ تا ۹۸ درصد توأم بوده است، این یعنی اکثریت سیاسی در چارچوب نظام موجود کنشگری دارند. این کنشگری سیاسی البته در شرایط مختلف اجتماعی یا اقتصادی نوسان هم داشته است ولی در اصل اینکه اکثریت مردم ایران، در چارچوب نظام موجود به کنشگری سیاسی میپردازند، تردیدی نیست. در این میان در متن انتخابات، آرای مردم میان نخبگان کنشگر تقسیم میشود و بسته به اینکه کدام نخبه یا طیف نخبگی به مطلوب مردم در زمان خاص نزدیکتر باشد، از پشتیبانی اکثریت کنشگر بهرهمند میگردد.
نگاهی به آمار نزدیک به هم انتخابات ریاستجمهوری سالهای ۱۳۷۶، ۱۳۸۰، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ و رأی رئیسجمهور منتخب هر کدام از این انتخاباتها، نشان میدهد اکثریت کنشگر، بازی در چارچوب نظام سیاسی را پذیرفته و صبغه جناحی آن موقتی و گذراست. یک نکته دیگر در کنشگری سیاسی فاصله آراء در انتخاباتهاست. مشارکت
۵۰/۶۶ درصدی مردم در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۷۲ و ۷۹/۹۲ درصدی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۷۶ و هکذا مشارکت ۸۵ درصدی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ و مشارکت ۴۸/۸ درصدی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نشانه این است که یک کف و سقف کنشگری سیاسی وجود دارد. ما در مقایسه مشارکت مردم در سال ۱۳۷۲ با ۱۳۷۶ یک جمعیت ۲۹ درصدی داریم که در یک انتخابات کنشگر بوده و در یک انتخابات منفعل بوده است کما اینکه در مقایسه مشارکت مردم در سال ۱۳۸۸ با ۱۴۰۰ یک جمعیت ۳۶ درصدی از این نوع را داریم. این بیانگر آن است که ما یک کنشگری حتمی سیاسی و یک کنشگری شرطی سیاسی داریم و از آنجا که این عدد مشارکت در انتخاباتهای چهل سال اخیر نوسان داشته است، بهطور قطع ارتباطی با ایدئولوژی و بنیانهای نظام سیاسی ندارد، چرا که بنیانها در انتخاباتها متفاوت نبوده است.
در یک زمان، عدهای راه افتادند تا رأی مردم را به سمت ایدئولوژیهای فرانظام سوق داده و مصادره نمایند. آنان افزایش ۲۹ درصدی مشارکت انتخابات ۱۳۷۶ نسبت به انتخابات ۱۳۷۲ و افزایش حدود ده میلیون نفر به آرای رئیسجمهور منتخب ۷۶ را یک رنسانس و تحول بنیادی معرفی میکردند! یکی از مشایخ این جریان به آقای سیدمحمد خاتمی گفته بود «این رأی، رأی به آزادی بود و این یعنی مردم دیگر شعارهای اصولگرایانه و دینمدارانه را قبول ندارند»! این در حالی بود که ۹ سال پس از آن شاهد رأی ۸۵ درصدی مردم یعنی حتی پنج درصد بیشتر به طیف مقابل جریان موسوم به دوم خردادی بودیم. بنابراین واضح است که ما درصدی مشارکت شرطی داریم که در مقابل ایدئولوژی نظام نبوده و به ادبیات شخصیتها و گروههای سیاسی ربط پیدا میکند.
ما یک اکثریت و اقلیت انقلابی هم داریم. اگر انقلابی بودن را محافظهکار نبودن، ایستا نبودن، دیندار بودن، پرکار بودن، کمتوقع بودن، مردمی بودن، ضد نظام سلطه بودن، ضد فساد بودن و مسائلی از این قبیل بدانیم، بدون شک اکثریت قاطع و بلکه به عبارتی همه جامعه ایران انقلابی است و غیرانقلابیها در اقلیت محض به سر میبرند. شاید بتوانیم ۹۹ درصد در برابر یک درصد بدانیم.
ما یک اکثریت و اقلیت ارزشی هم داریم. پیامهای دینی مهمترین عناصر و محورهای ارزشهای جامعه ماست و یکی از آنها حجاب است. به اعتبار پاسداری چندهزار ساله ایرانیان ـ از دورهای که تاریخ در ایران ثبت شده است یعنی دوره هخامنشیان، اشکانیان تا امروز ـ از حجاب و عفاف در این مرز و بوم حفاظت شده است. تصاویر نقشبسته زنان ایرانی بر کتیبهها و سنگنوشتههای تخت جمشید، بیانگر اهمیتی است که ایرانیان در طول تاریخ به مقوله عفاف و حجاب دادهاند. کما اینکه اصل خداباوری، توحید، نیایش، اتصال به ارواح مطهره همواره از ارزشهای قطعی جامعه ایران بوده است. شرکت کامل ایرانیان اعم از مسلمان و غیرمسلمان در مراسم و مناسک دینی و بهخصوص مراسم مرتبط با خاندان پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله از محوریت این ارزشها حکایت میکند. بنابراین واضح است که ما یک اکثریت ارزشی داریم که عدد آن از ۹۰ درصد هم بیشتر است و یک اقلیت بسیار محدود که نسبتی با ارزشها ندارند.
ما یک اکثریت و اقلیت «ایرانباور» هم داریم؛ اکثریتی که معتقد به شأن تمدنی و حکومت جهانی برای ایرانیان است. این اکثریت تمدنی هم بیش از ۹۰ درصد جمعیت را شامل میشود و یک اقلیت بسیار کوچک که تحت تأثیر القائات خارجی میباشد، معتقد به یک ایران کوچک و در خودخزیده است. خب این اکثریت تمدنی همیشه و در طول صدها سال تاریخ ایران، حساسیتهای درستی علیه سیطره بیگانگان بر ایران داشته است. بعضی این حساسیت را یکسره متوجه موضوعات خاص مثل جنگ اسلام و نظام شاهنشاهی ایران میکنند و البته در این خصوص هم آدرس غلط میدهند. در حالی که مردم ایران همین الان نسبت به سیطره و سلطه غرب بر ایران حساسیت شدید دارند و آخرین نظرسنجی آمریکاییها که مؤسسه «پیو» انجام داد، میگوید در حالی که ۷۶ درصد مردم ایران نسبت به عملکرد دولت ـ حسن روحانی ـ
ناراضی هستند، ۸۶ درصد ایرانیها از نقش منطقهای کشورشان حمایت میکنند. این هم یک اکثریت و یک اقلیت.
ما یک اقلیت و یک اکثریت «ملی» هم داریم. ایران ترکیبی از اقوام مختلف عمیقاً ایرانی است؛ ترکها، لرها، کردها، تاجیکها، عربها، ترکمانها، بلوچها و... چند هزاره با هم ایران را تشکیل داده و از آن حراست کردهاند و در طول هزاران سال، جزر و مدهای سیاسی، در دل تمام ایران باقی ماندهاند. این اقوام هیچگاه با هم نجنگیدهاند و بهطور یکپارچه، در صدها جنگ در مقابل طرف خارجی ایستادهاند.
ما یک اقلیت و اکثریت «مذهبی» هم داریم. تشیع و محبت اهلبیت علیهمالسلام در ایران یک موضوع اساسی است. اینکه در جریان راهپیمایی و زیارت اربعین «حب الحسین یجمعنا» میگوییم، در ایران حب اهلبیت به هیچ وجه موضوعی اختلافی و دوگانهساز نیست. اگر نزدیک به ۹۰ درصد جمعیت ایران شیعه است، ۱۰۰ درصد جمعیت در ایران محب اهلبیت پیامبر اسلام(ص) است و لذا این جمعیت با هرآنچه که با عزتمندی تشیع و محبان اهلبیت پیامبر اکرم ناخوان باشد، مرزبندی و جبهه خواهد داشت.
یک اکثریت و اقلیت هم از حیث بصیرت و نگرش سیاسی داریم. اکثریت مردم، «امنیت» را وجه اصلی زندگی اجتماعی خود میدانند و صدالبته این اختصاص به ملت ایران ندارد ولی دید تمدنی ایرانیان، این عنصر را در میان ایرانیان پررنگتر کرده است. ممکن است اقلیتی بسیار اندک، به هم خوردن شرایط امنیتی موجود را برای خود یک موقعیت به حساب آورد. در این روند، اقدامات ناخوان امنیتی بهطور خیلی طبیعی از سوی اکثریت قاطع جامعه ایران دفع میشود و این مانع آن میشود که مطالبات ساختارشکن بتواند به سادگی جایگاهی در روند جامعه پیدا کند. در همین اغتشاشات اخیر علیرغم ولنگاری فضای مجازی و خویشتنداری حکومت از مواجهه شدید با آشوبگران، براساس گزارشهای معتبر متعدد، جمعیتی که در طول این حدود ۱۲ روز در شهرهای مختلف ایران وارد صحنههای اعتراضی شد، به یک دهم یک درصد جمعیت ایران هم نرسید.
ما یک اکثریت و اقلیت هم در موضوع «رهبری» داریم. ایران هماکنون تحت اداره یک فقیه، متکلم، ادیب، متفکر، زاهد، بصیر، مفسر قرآن و سنت، محدث، بهشدت مردمی، مدیر و مسلط به امور سیاسی و قادر به مدیریت مسائل سخت جهانی قرار دارد. این رهبری ـ به جز در مورد حضرت امام خمینی که چهره استثنایی تاریخ ایران است ـ از نظر خصوصیاتی که ذکر شد، با هیچکدام از رهبران ۱۰۰۰ ساله گذشته ایران قابل مقایسه نیست. در مواردی که ذکر شد، با هیچکدام از رهبران معاصر دنیا هم قابل مقایسه نیست. لذا این رهبری برای این مردم جنبه آرمانی دارد و بهخصوص انتساب ایشان به خاندان پیامبر(ص) و اتصال ایشان به اهلبیت هم بر خصوصیات ویژه او افزوده است. «سیدعلی حسینی خامنهای» بدون هیچ تردیدی، چهره آرمانی ایران، اسلام و تشیع است. شرکت انبوه و میلیونی مردم مؤمن تهران در نمازهای جمعه و نمازهای عید فطری که از جمله در همین سالهای اخیر توسط ایشان اقامه گردید، درجه بسیار بالای محبت تودههای مردم را به ایشان نشان میدهد. اعتراف دشمنان به نزاهت اقتصادی و مالی ایشان هم حقیقت وجودی ایشان را در «حدیث دیگران» بیان میکند. دقیقاً به همین دلیل بود که قبل از اغتشاشات اخیر، دشمنان خارجی و عوامل داخلی آن از رهبری شروع کردند و با قریبالوقوع معرفی کردن خروج امام خامنهای از صحنه و بحث جانشینی، وانمود کردند که ایران وارد دورهای میشود که خورشید در آن غروب کرده است. در واقع همین شیطنت بدخواهانه هم اعتراف به عظمت رهبری و در اکثریت کامل بودن هواداران ایشان است.
پس انقلاب ما و نظام منبعث از آن، از چند جهت در کانون هواداران و جانفشانان اکثریتی خود قرار دارد و اقلیتنمایی دشمنان از ایران نمیتواند حقیقت را دگرگون کند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 دریغ از چشمی و گوشی!؟
✍️ دکتر محمدعلی فیاضبخش
امثال ما نه کارشناس امور انتظامیاند و نه امنیتی، اما شهروند کف جامعه که هستیم. به عنوان یک شهروند حق داریم که در نحوهی برخورد با اوضاع این روزها نظرمان را بگوییم؛ گیرم به چیزی نگیرند.
در تجمعات این روزها تقریباً خبری از همنسلیهای ما نیست به هزار و دو دلیل!
هزارمیاش آن که، سنمان مقتضی این تحرکات نیست و هزار و یکمیاش تجربههای زیسته. یک دلیلِ هزار و دومی هم دارد و آن، غبارهای بسیار غلیظیاست که این بار در حاشیهی دودهای داخلی، از خارج از مرزها برخاسته و ما هیچگاه به صداهای آن سوی مرز نمیتوانیم اعتماد کنیم.
… و اما هیچکدام از دلایل فوق، توجیهگر اعتماد به نفسهای کاذبی نیست، که از سوی کرسینشینان در تقنین و اجرا و میدانداران انتظامات، همچنان در را بر پاشنههای سابق میچرخانند و نمیدانیم دیگر چه باید بشود تا کمی در کلیشههای همیشگیِ اظهارات و تحلیلهای خود تجدید نظری کنند؟
در میان کارشناسان زبدهی انتظامی و امنیتی، تردید ندارم که متخصصان روانشناسی هم حضور دارند؛… و اما در شگفتام، که آیا این روانشناسانِ اجتماعی از یک اصل بدیهی به نام «همدلی» در درسهای خواندهشان چیزی به خاطر ندارند!؟
آیا خانوادهی آن مرحومه، همدلی آرامشبخشی را چشید؟ آیا جوانان و دانشجویان و طیف وسیع دیگری از اصناف شهروندان، ریشهی اعتراضاتشان بازشنوایی شد؟ آیا اغتشاشگران آشوبساز و تخریبگر، در پس چهاردهه تجربهی کنترل و مقابله با آنها، این بار اینقدر پرتعدادند، که باید اینترنت و کسب و کار مردم و این میزان نیرو را هزینهی آنها کرد؟ و آیا اصولاً یک اعتراض مدنی را باید تا بدانپایه رادیکالیزه کرد، که معترض واقعی از آشوبگر هدفمند قابل تمیز نباشد؟
آیا نمایندگان مجلس در چنین موقعیتی، باید همچنان در اوهام خود غوطه خورند و شعارهای ژورنالیستی سر دهند؟ -اگر دست کم به میان موکلان خود نمیروند و با آنان همدلی و بازشنوایی نمیکنند-.
یک سؤال بیش از هر زمان دیگری جانگزا شدهاست؛ از بس بیپاسخ مانده:
صدای دلسوزان به قوام و یکپارچگی و آیندهی پایدار این کشور چه زمانی باید شنیده شود؟
آن زمان که مشفقانه و دردمندانه و آیندهنگرانه التماس میکردیم، که تریبونهای آخر هفته را، به خصوص در بلاد خودمختارخوانده، پژواکی نسازید برای رودررو قراردادن مردم با یکدیگر؛ ولو به بهانهی حجاب؛ کاش امروز را میدیدند و میشنیدند.
چندی پیش شکواییهای تنظیم شد از سوی جمعی، که خود را طلاب حوزهی قم میخواندند؛ مبنی بر شکایت از چند خانم هنرپیشه؛ بدین مضمون، که فرم پوشش آنها، اینها را به تحریک و تحرّک(!) انداخته. هرچند آن شکایت به دلیل محتوای سبُکش از سوی قوهی قضا به چیزی انگاشته نشد، اما آیا من هم امروز حق دارم که به دستگاه قضا شکایت برم علیه کسانی که در طول زمان با گفتار و کردارشان زمینههایی را فراهمکردند، که امروز اعضای چادری خانوادهی من در جامعه به خوف و هراس افتادهاند؟- همان اعضایی که از پیش از سال پنجاهوهفت چادر به سر داشتهاند-.
این قلم در تاریخ نهم تیرماه امسال، به بهانهی فراخوان نوجوانان در پارکی در شیراز- که آن هم با قهر و اشتلم مدیریت شد- دردمندانه و آیندهنگرانه نکاتی را برشمرد و از آیندهای قابل اجتناب تحذیر داد؛ آیا بگویم دریغ از چشمی و گوشی!؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 مخاطب کیست؟
✍️عباس عبدی
روزنامه جوان در نقد یادداشت بنده با عنوان «شیر گاز را ببندید!» که در نقد رفتار نواصولگرایان با اصلاحطلبان بود، مطلبی نوشته که در بخشی از آن آمده است که: «آقای عبدی مثل بسیاری از ادعاهایش، بدون سند، بدون حقیقتیابی، بدون منطق روشن، فقط با تکیه بر تکنیکهای موهن رسانهای که میگویند «یک دروغی را طرح کن تا برخی نکات با آنچه در تایید یا تکذیب آن گفته میشود، نمایان شود»، دروغ شاخداری را مطرح کرده که این جماعت (درست مثل مربیهای عصبانی فوتبال) خودشان پرچم را آتش میزنند! کمترین چیزی که میتوان از این سخنان عبدی استنباط کرد این است که آتش زدن پرچم برای او امری معمولی و شدنی و وسیلهای قابل توجیه برای اهداف است و بر این اساس کافر همه را به کیش خود پندارد. آقای عبدی پرگویی را کنار بگذار. اگر یک جوان غفلتخورده با این تحلیلهای تخیلی تو به خیابان بیاید و خون کسی ریخته شود، در دنیای دیگری که شاید به آن باور داشته باشی، مثقال ذرهای از شر را هم خواهند دید و محاسبه میکنند.» جهت اطلاع آقایان محترم چند نکته را متذکر میشوم:
۱ـ اصولا بنده آنقدر بیکار نیستم که برای جوانانی بنویسم که اصلا نمیدانند «اعتماد» چی هست؟ روزنامه است یا خوردنی یا پوشیدنی؟ به برکت سیاستهای آقایان، جوانان امروز دیگر عباس عبدی را نمیشناسند، سهل است که افراد بسیار مشهورتر از او را هم نمیشناسند. حاضرم با شما شرط ببندم که از هر صد نفرشان یکی نیز نام مرا نشنیده باشد، آن یکی هم اهل خواندن روزنامههای رسمی که در این کشور منتشر میشود، نیست.
۲ـ به علاوه اگر بر فرض بعید یکی هم پیدا شود که مطالب مرا بخواند، یا مرا متهم به مالهکشی میکند یا اگر محتوا را قبول داشته باشد، به طور عادی وارد این جریانات نخواهد شد، چون کسی که مطالب مرا بخواند، برخلاف نویسنده «جوان» آنقدر متوجه میشود که بفهمد رویکرد من در سیاست نه فقط موافق این رفتارها نیست که مخالف آن است. کسانی که در این رفتارها شرکت میکنند، محصول نظام آموزشی، تربیتی و رسانهای و فرآیندهای سیاسی شما هستند، آن اندازه شهامت داشته باشید که این را بپذیرید.
۳ـ ایراد اساسی به آقایان نواصولگرا همین است که خود را کلیددار بهشت و جهنم میدانند و هر کسی را از موضع پیامبری توصیه به تقوا و ترس از آخرت میکنند، ولی هیچ نگاهی به رفتار و کردار خودشان نمیکنند که چگونه خشم و کینه جوانان و مردم را برانگیختهاند. واقعا از عجایب روزگار است که یک مجموعه سیاسی با انحصار کامل ثروت، قدرت، رسانه، منبر و نهادهای آموزشی، تا این اندازه مسوولیتناپذیر باشد که بخواهد برای یک یادداشت روزنامه با تیراژ اندک این اندازه خط و نشان بکشد.
۴ـ من پیشنهادی برای آخرت شما ندارم، چون در ذهن شما نیستم که بدانم آیا اعتقادی دارید یا خیر؟ خودتان میدانید و خدایتان، ولی برای این دنیا توصیه دارم. آنهم توصیهای مشفقانه. سعی کنیم هنگامی که قلم را برمیداریم و مینویسیم، چیزی بنویسیم که اقلا تعدادی از افراد مخالف و منتقد نیز بر منطق و انصاف ما در قلم صحه بگذارند. قلم را نفروشیم. نمیخواهم بگویم که رضایت خاطر خالق را به دست آوریم، چون چنین توصیهای بسیار خودخواهانه است، ولی رضایت وجدان را که میتوان معیار گرفت.
۵ـ یکی از مخاطبان اصلی یادداشتهای بنده، فعالان اصولگرا هستند. همیشه به گونهای مینویسم که شما و دوستانتان نیز آن را بخوانید و حداقل اگر موافق آن نباشید دشمنی و کینه نیز ایجاد نکند و گمان میکنم که این هدفگذاری درستی است. ولی به نظرم مخاطب نوشته روزنامه جوان من نیستم، بلکه مجموعه اصولگرایانی است که یادداشتهای مرا منصفانه میخوانند و حتی با آن همراهی میکنند، نوشته مزبور فقط تهدید نویسنده اعتماد نیست، بلکه هدف اصلی آن تهدید اصولگرایان مخاطب است.
۶- در مورد نقد هم دو نکته را تقدیم میکنم. برای نقد بهتر است مطلب مرا بیاورید بعد هر چه خواستید بگویید چون همه آنچه که به من نسبت دادید خلاف است. بهعلاوه برای کسی که در روزنامه مینویسد شایسته نیست از کلمات زشت استفاده کند. چنین کلماتی بیش از اینکه مرا ملکوک کند نویسنده را بیاعتبار و ناسزاگو معرفی خواهد کرد. به نظرم مخاطبان شما هم چنین توصیههای را کردهاند. اگر میتوانستید این دو شرط را رعایت کنید قطعا از نوشتن این یادداشت پشیمان میشدید، زیرا چیزی برای گفتن نداشتید.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 ایران آماده توافق بدون شرط با عربستان
✍️احمد دستمالچیان
دولت آقای رئیسی و وزیر خارجه، سیاست ثابت صلح آمیز، محبت آمیز و برادری با همسایگان را بارها اعلام کردهاند و این از اصول اولیه قانون اساسی است و این سیاست اولویتدار کشورمان از ابتدای پیروزی انقلاب است. لذا امر جدیدی مطرح نشده بلکه تاکید بر اصول اولیه سیاست خارجی است. متأسفانه برخی از کشورها چون تابع سیاستهای خارجی هستند و دست در دست دشمنان گذاشتند استقلال کافی برای اتخاذ تصمیم ندارند. اما تصمیم ایران ثابت و اصولی است و در همه دوران حتی دوران جنگ تحمیلی که باز برخی از این کشورها از صدام تجاوزگر حمایت میکردند ایران هیچ گاه از سیاست خارجی خود عدول نکرد. اکنون نیز این اختیار با عربستان است که آیا میخواهد که با همسایه بزرگ خود یعنی ایران رابطه خوب داشته باشد یا نه. والا ایران حتی در بدترین شرایط که همین دوران بود قبول کرد که بنشیند و ۵ دور با عربستانیها مذاکره کند. منتها ظاهرا عربستان روابط دوستانه را در معرض داد و ستد قرار داده و این چیزی نیست که مورد پذیرش ایران باشد. روابط هیچگاه شرطی نبوده و بده و بستانی در میان نبوده است. لذا در مشی وشأن ایران نیست که روابط دو کشور به شروط و بده بستانهایی بسته باشد. اگر عربستان سعودی تصمیمی جدی بگیرد که مستقل از سیاستهای دشمنانه کشورهای خارجی و فرامنطقهای مخصوصا آمریکا و رژیم صهیونیستی با ایران رابطه داشته باشد، ایران هیچ مشکلی ندارد و حتی استقبال هم میکند. اما عربستان در راه اصلاح مسیر و بهبود روابط، چندان صحیح و مناسب رفتار نمیکند که این چندان پذیرفتنی نیست. اگر سعودیها آمادگی بدون شرط در مذاکرات را دارند آنطور که آقای رئیسی هم فرمودند ایران آمادگی مذاکره و برقراری ارتباط با عربستان را دارد. همانطور که ایران با همین رویکرد آمادگی از سرگیری مذاکرات و احیای برجام را دارد. البته ایران در اتفاقات اخیر پیرامون برجام دست آمریکا را رو کرد. ایران آمادگی داشت و به میدان آمد و به رغم تبلیغات وسیعی که در دنیا علیه ایران شده بود صادقانه و شفاف وارد عمل شد و گفت که عمل کنید اما آنها نتوانستند. لذا نه توانستند تضمین دهند و نه سایر تعهدات خود را عمل کنند. این یک سیاست فریبکاری است که آمریکاییها دارند و این سیاست را به دوستان خود در منطقه هم منتقل میکنند که در قبال ایران فریبکارانه عمل کنند اما ایران در مقابل این فریبکاریها خواهد ایستاد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آشتیجویی سران سه قوه بر باد رفت
✍️ محمدصادق جنانصفت
دیگر هیچ مدیر حکومتی نیست که وجود اعتراض شهروندان جوان ایرانی به چگونگی مرگ دختر ایران به نام مهسا امینی را انکار کند. در همین سه، چهار روز تازهسپریشده روسای سه قوه ادارهکننده کشور و نیز فرمانده کل سپاه پاسداران به مثابه قدرتی فراتر از هر سه قوه اصلی کشور و نیز شماری از مدیران دولتی و حکومتی قبول کردند اعتراض جوانان در سراسر کشور در اندازه گوناگون و با کیفیت متفاوت با وجود برخوردهای چندگانه نیروهای موظف به برخورد ادامه داشته است. در این روزها لحن و ماهیت گفتار روسای سه قوه و نیز فرمانده کل سپاه پاسداران گونهای بود که گمان میرفت رفتارهای نیروهایی که وظیفه دارند با اعتراضها برخورد کنند مداراجویانهتر خواهد شد. هنگامی که رییس دولت میگوید باید مراکزی تاسیس شود تا معترضان در آن محلها اعتراض خود را بیان کنند و هنگامی که فرمانده کل سپاه پاسداران میگوید جوانان معترض را دوست داریم و از آنها نیز صیانت خواهیم کرد انتظار شهروندان این بود و هست که برخورد با اعتراضگران به ویژه در محیطهای دانشگاهی که وجود عناصر غیردانشجو در میان آنها کمتر است بردبارانهتر و آشتیجویانهتر باشد. با این همه اما به گواه خبرهایی که در این دو هفته از سوی خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی به اطلاع شهروندان رسیده است برخورد روز یکشنبه با دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف سختترین برخورد بوده است. خبرهایی که منابع و خبرگزاریهای دولتی و حکومتی درباره این برخورد سخت با دانشجویان معتبرترین و شناختهشدهترین دانشگاه ایران درست پس از سخنان مداراجویانه سران سه قوه و نیز فرمانده کل سپاه پاسداران دادهاند آیا عجیب نیست؟ نگارنده هرگز تحلیلگر سیاسی نبوده و نیستم و نمیتوانم لایههای پنهان این رخدادها را شناسایی کنم اما به مثابه کسی که اقتصاد سیاسی ایران را میشناسد و نیز میداند این برخوردها چقدر بر کسبوکار شهروندان ایرانی و تا چه میزان انزوای بیشتر اقتصادی ایران در میان همه کشورهای جهان موثر است علاقهمند است این داستان از سوی مدیران یادشده بازکاوی و آشکار شود اعتراضهای دانشجویان دانشگاه شریف چه تفاوتی از نظر شعارها و نیز رفتاری معترضانه با سایر دانشگاهها داشته که چنین برخورد سختی شده است. واقعیت این است که اگر دولت نتواند ریشه این برخورد با دانشجویان شریف را از ابعاد گوناگون و به ویژه تناقض و تضاد آن با سخنان آشتیجویانه مدیران ارشد شناسایی و به شهروندان معرفی کند زخمهای آن بر تن و روح جامعه دانشجویان ایران تا بلندمدت باقی میماند. بدتر از همه این است که ناآرامی بیشتر برخاسته از این روشها بر اقتصاد ایران آسیب جدی خواهد زد. به این سخنان از سر ناامیدی رییس مجلس توجه کنید: دشمن خارجی هم با احساس ضعف در جامعه ایران، فشار اقتصادی را بیشتر میکند و دشمنی که آماده شده بود بخش زیادی از تحریمها را بردارد، تحریک میشود که فشار را بر مردم ایران بیشتر کند همانگونه که وقایع سال ۸۸، دشمنی که در حال توافق با ایران بود را به تحریمهای گسترده علیه ایران سوق داد.»
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 درسهای برنامه ششم
✍️ مسعود خوانساری
برنامه توسعه، نقشه راه میانمدت پیشرفت و زیربنایی برای پیشبرد اهداف اساسی و کلیدی کشور محسوب میشود، از همین رو، تدوین واقعبینانه برنامههای توسعه نقش مهمی در پیشبینیپذیری و هدفگذاری برای بهبود وضعیت کشورها دارد. در طول ۴۳سال بعد از پیروزی انقلاب تاکنون، ششبرنامه پنجساله توسعه تدوین و اجرایی شده است و حالا در آستانه تدوین جزئیات و اجرای برنامه پنجساله هفتم قرار داریم که سیاستهای کلی آن چندی قبل از سوی مقام معظم رهبری به سران قوا ابلاغ شد.
در سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه، پیشرفت اقتصادی توام با عدالت با رسیدن به نرخ رشد اقتصادی متوسط ۸درصد در طول برنامه با تاکید بر افزایش بهرهوری کل عوامل تولید و تکرقمی کردن تورم طی پنجسال آینده، هدفگذاری شده است که چشمانداز بزرگ و مناسبی است و انشاءالله بتوان به آنها دست پیدا کرد. اما قطعا برای رسیدن به موفقیت در برنامه هفتم لازم است تحلیلی از عملکرد برنامه ششم ارائه شود و ناکامیها و توفیقاتی که وجود داشته بررسی شود تا بتواند در تدوین و اجرای برنامه هفتم مورد توجه قرار گیرد.
نگاهی به دستاوردهای برنامه ششم توسعه در حوزه اقتصاد نشان میدهد که متاسفانه در عمل، این برنامه توفیق چندانی نداشته، از همین رو ضروری است که از اشتباهات گذشته برای رسیدن به موفقیت در برنامه آینده درس گرفت. بهتر است برای رسیدن به تصویری جامع از برنامه ششم توسعه و مقایسه دستاوردها با هدفگذاریها در ابتدا عملکرد برنامه در چند شاخص مهم اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد:
۱. تولید ناخالص داخلی: در موضوع تولید ناخالص داخلی برابر پیشبینی برنامه پنجساله ششم توسعه باید سالانه رشد متوسط ۸درصدی به دست میآمد. این هدف برای برنامه هفتم هم در نظر گرفته شده است. در واقع در طول پنجسال برنامه ششم توسعه، باید معادل ۹/ ۴۶درصد رشد حاصل میشد؛ اما آنچه در نهایت به دست آمده، رشدی معادل ۴۴/ ۳درصد است.
۲. میانگین رشد سالانه تورم: آمار و دادههای موجود نشان میدهند که قیمتها در طول پنجسال اجرای برنامه معادل ۷۶/ ۴برابر شده است؛ یعنی در طول این سالها حدودا هر سال قیمتها ۱۰۰درصد افزایش یافته که بیانگر وضعیت ناهنجار عدمثبات اقتصادی در کشور است. این اتفاق باعث عدمصرفه سرمایهگذاری در بخشهای مولد شده و سرمایهها را به سمت بخشهای غیرمولد سوق داده است.
۳. وضعیت تشکیل سرمایه ثابت ناخالص: این شاخص اقتصادی بهعنوان یکی از عوامل اصلی رشد اقتصادی در طول سالهای برنامه ششم کاهش شدیدی داشته است. طبق اعلام بانکمرکزی، در برنامه پنجساله ششم، میزان خروج سرمایه ۴۵میلیارد دلار (سالانه ۹میلیارد دلار) بوده است که البته این رقم خوشبینانه به نظر میرسد؛ زیرا بخش مهمی از اقتصاد ما زیرزمینی و غیرشفاف است و از نظر بخش خصوصی میزان خروج سالانه سرمایه بیش از این ارقام است. همچنین میزان موجودی سرمایه، در سالهای گذشته کاهش یافته، به نحوی که در سالهای اخیر، میزان جذب سرمایه جدید تکافوی میزان استهلاک سرمایههای موجود در کشور را نمیدهد؛ در حالی که برابر اهداف در نظر گرفتهشده در برنامه ششم، موجودی سرمایه باید سالانه ۴/ ۲۱درصد رشد پیدا میکرد؛ اما در عمل در طول برنامه ششم ۸/ ۲۸درصد یعنی سالانه ۷۶/ ۵درصد کاهش یافته است.
۴. رشد بهرهوری: همانگونه که میدانید، رشد اقتصاد از دو طریق حاصل میشود؛ یکی تزریق سرمایه و نیروی کار بیشتر به سیستم اقتصادی و دوم، استفاده بهتر از سرمایه و نهادهای در اختیار که به آن رشد اقتصادی مبتنی بر بهرهوری گفته میشود. براساس برنامه ششم مقرر بوده است که رشد سالانه بهرهوری معادل ۸/ ۲درصد باشد؛ اما متاسفانه در طول اجرای برنامه، رشد این بخش برابر صفر بوده که نشان میدهد در اقتصاد ایران بسیاری از ساختارها و سیاستهای موجود، مشوق بهرهوری نبوده یا حداقل سازگار با بهرهوری نیستند.
چرا وضعیت بهرهوری در ایران مناسب نیست؟ بهرهوری بنگاهها از طریق نوآوری، بهبود فرآیندها، آموزش نیروی انسانی، مدیریت هزینهها، انتقال فناوری و نظایر آن تحقق پیدا میکند و در نهایت به افزایش بهرهوری در کل اقتصاد منجر میشود؛ در حالی که با افزایش موانع تجاری، ممانعت از رقابت آزاد و استفاده از تکنولوژی عقبافتاده، اقتصاد کشور دچار مشکل شده است. همچنین سهم زیاد بخش عمومی در اقتصاد ایران با توجه به کمبود بهرهوری و کارآیی در بخش عمومی نسبت به بخش خصوصی موجب کاهش رشد بهرهوری شده است.
شاهد هستیم که ساختار سیاستهای حمایتی به گونهای است که انگیزه افزایش بهرهوری را در بخشهای مختلف اقتصاد از بین میبرد.
علاوه بر این، مداخله دولت و پایین نگهداشتن قیمتها در بخشهای تولیدی و مخصوصا انرژی باعث بیتوجهی به انرژیهای نو در کشور در مقایسه با سایر کشورها شده است، به نحوی که در سال ۲۰۱۴ سهم تولید ایران از مجموع تولید انرژیهای نو در جهان کمتر از ۱/ ۰درصد بوده است و در مقابل هند ۱۱درصد، برزیل ۶درصد و پاکستان ۴درصد در تولید انرژیهای نو در جهان سهم داشتهاند.
در این بین، افزایش بهرهوری انرژی در بخشهای خانگی، حملونقل و صنعت کاملا به اصلاح قیمتها در بازار انرژی وابسته است. طبق برآوردهای سازمان برنامه، سالانه ۷۶ میلیارد دلار یارانه انرژی در کشور داده میشود و طبق برآوردهای سازمان بینالمللی انرژی این عدد ۱۰۰میلیارد دلار است که نهتنها در اقتصاد کشور نقش مثبتی بازی نمیکند، بلکه نقش مخربی در تولید و مصرف بیش از اندازه انرژی دارد.
همچنین در کشور شاهدیم که در بخش عمومی حدود ۱۳۰۰هزار میلیارد تومان خرج دولت است. حدود ۲۳۰۰هزار میلیارد تومان نیز مخارج شرکتهای دولتی است که این اعداد نشاندهنده دولتی بودن بخش عمدهای از اقتصاد است. باید دولت در یک ضربالاجل خود را از شر اداره اقتصاد رها کند و اقتصاد را هم از شر مدیریت دولتی نجات دهد. به علاوه اجرای سیاستهایی مانند بودجهریزی بر مبنای عملکرد و افزایش شفافیت و پاسخگویی نهادهای دولتی و عمومی در بخشهایی که دولت اجبار به مدیریت دارد، باعث ارتقای بهرهوری خواهد شد.
در این بین، با بررسی و نگاهی به عملکرد و وضعیت شاخصهای اقتصادی برنامه اجراشده ششم توسعه میتوان به عوامل اصلی ناکامیهای این برنامه رسید؛ شکستهایی که درس گرفتن از آنها میتواند در رسیدن به موفقیت در برنامه هفتم راهگشا باشد:
۱. افت سرمایه اجتماعی: مهمترین عامل عدمموفقیت برنامه ششم توسعه، افت شدید سرمایه اجتماعی بود که باعث شد سرمایهگذاری کاهش پیدا کند و به سمت بخشهای غیرمولد و زودبازده سوق یابد. همچنین افت سرمایههای اجتماعی به خروج سرمایه منجر شده است. خروج سرمایه آفت بزرگی در سالهای گذشته بوده که همچنان ادامه دارد و باعث شده است رشد سرمایهگذاری نسبت به استهلاک، منفی شود. علاوه بر این، در این دوره شاهد روند رو به افزایش مهاجرت نخبگان از ایران بوده و هستیم. بهعنوان مثال، هفته گذشته گزارشی اعلام شد که نشان میدهد فقط در سال گذشته ۱۶۰متخصص قلب از کشور خارج شدهاند و در همه بخشها چنین روندی وجود داشته که بسیار نگرانکننده است و میتواند باعث شود که در سالهای آینده با کمبود نیروهای متخصص در داخل مواجه شویم.
۲. مدیریت و حکمرانی نادرست اقتصادی: امروزه تقریبا تمامی متخصصان، فعالان اقتصادی، مدیران و تصمیمگیران کشور تاکید دارند که مساله اول ایران، بازسازی اقتصاد برمبنای عمل به مولفههای حکمرانی مطلوب و فاصلهگرفتن از رفتارهای غیرکارشناسی است که متاسفانه در سالهای گذشته بهصورت گسترده شاهد بودیم و باعث ناکامی در رسیدن به اهداف برنامه ششم توسعه هم شده است.
۳. تصدیگری دولت و اقتصاد دولتی: عملکرد دولتها در سالهای گذشته نشان داده است که برای تحقق هر برنامه توسعه در کشور چارهای جز واگذاری کار به مردم و بخش خصوصی وجود ندارد. دولت باید نقش رگولاتوری و نظارتی داشته باشد و کار را به بخش خصوصی و مردم واگذار کند.
۴. تحریم: تحریم در سالهای گذشته مثل موریانه اقتصاد کشور را خورده و عدمانتقال تکنولوژیهای جدید باعث کاهش بهرهوری شده است. تحریم علاوه بر هزینههای زیادی که به واردات و صادرات کشور وارد آورده و برآورد میشود حدود ۲۰درصد است، عدمالنفع بسیار شدیدی برای اقتصاد ایران داشته که شاید سالانه بیش از صدها میلیارد دلار باشد. مثلا تنها در حوزه نفت و گاز ارقام سر به فلک میزند؛ مانند برداشت از میدان گازی پارسجنوبی و قرارداد قطر با چهار شرکت بزرگ نفتی برای استخراج گاز از این میدان مشترک.
امیدوارم زمانی که مسوولان دولت برنامه هفتم توسعه را اجرا میکنند، ناکامیهای برنامه ششم را در نظر بگیرند تا انشاءالله بتوانیم به اهداف برنامه هفتم دست یابیم و پنجسال آینده باز هم شاهد کارنامه ناموفق دیگر نباشیم.
مطالب مرتبط