🔻روزنامه تعادل
📍 منبع مبهم افزایش حقوقها
✍️ علی قنبری
هرچند دولت تصمیم گرفته تا پرداختی به کارکنان خود و بازنشستگان کشوری و لشکری را افزایش دهد، اما هرگز اعلام نکرده، در شرایط کسری بودجه بالا، قرار است این منابع را از کجا تامین کند؟ وقتی به نظام تصمیمسازیهای دولت دقیق میشوم، ناخودآگاه یاد داستانی از مثنویمعنوی مولوی میافتم، داستانی درباره دلاوری که با خرسی همراه میشود، خرس را از دهان اژدهایی میرهاند و پس از آن خرس به خدمت پهلوان میکوشد تا بخشی از دِین خود را به دلاور ادا کند. روزی و روزگاری دلاور داستان مثنوی در کنار سنگی میخسبد و خرس به نگهبانی او میپردازد. مگسی بر روی رخ پهلوان مینشیند. خرس میکوشد مگس را از دور کند ولی مگس سماجت میکند و دوباره بازمیگردد، خرس که خشمگین شده است، سنگی از کوه میکند و بر سر دلاور میزند: «سنگ روی خفته را خشخاش کرد/ این مثل بر جمله عالم فاش کرد...» این داستان در تاریخ مثالی شد برای همه دلسوزیهای ظاهری که در پس آن جز بلا و گرفتاری و آشفتگی چیزی وجود ندارد. بسیاری معتقدند تصمیم اخیر دولت برای افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان کشوری و لشکری، تصمیمی خطرناک است که ممکن است در ادامه مشکلات عدیدهای در معیشت مردم ایجاد کند. البته هیچ عقل سلیمی با افزایش پرداختی با اقشار محروم جامعه مخالفت نمیکند. اما مساله مهم منابعی است که دولت از طریق آن قصد دارد این افزایشها را برنامهریزی کند.
بر اساس اخبار و گزارشهای مستند، دولت با کسری بودجه بزرگی حول و حوش ۴۰۰ الی ۵۰۰هزار میلیارد تومان مواجه است، از سوی دیگر اوضاع صادراتی نفت طی ماههای اخیر مناسب نبوده است. روند دریافت مالیات از تولید و حقوقبگیران نیز به نهایت خود رسیده و تا حد امکان این مالیاتها اخذ شده است. روند فروش اوراق و سایر عقود مالی نیز بهطور مستمر ادامه داشته است، با این شرایط، عملا برای دولت راهی به جز استقراض و چاپ پول باقی نمیماند. در واقع دولت با قیمت افزایش تورم بیشتر، تصمیم گرفته که در واکنش به حوادث اخیر دستور به افزایش پرداختیها بزند. حالا باید دید تاثیر این افزایش پرداختیها در اقتصاد و معیشت مردم چه خواهد بود:
۱) اولین اثر استقراض و چاپ پول در اقتصاد، افزایش نقدینگی است، نقدینگی کشور که این روزها به بالای ۵۴۰۰ تریلیون تومان رسیده است. تداوم این وضعیت باعث توسعه پایه پولی و نهایتا تورم بالای کشور میشود. به عبارت روشنتر، دولت روزی ۵۰هزار تومان در جیب کارمندان و بازنشستگان قرار میدهد اما در اثر تورم چند برابر آن را از جیب دیگر آنان برمیدارد. این روند برای دولت چندان بد نیست، چرا که منابع مالیاتی، ریالی و عوارض دریافتی او را بیشتر میکند. اما برای عموم مردم و بازنشستگان به معنای قدرت خرید کمتر، شکاف طبقاتی بیشتر و فقر افزونتر است.
۲) امروز اگر رسانهای میکروفن به دست بگیرد و به میان مردم برود و از آنها بپرسد، آیا مایل به دریافت یارانه بیشتر هستید یا اینکه خواستار مهار تورم در جامعه هستید؟ اکثریت قریب به اتفاق آنها خواهند گفت که ترجیح میدهند یارانههای پرداختی از سوی دولت در تمام این سالها را تا ریال آخر پس بدهند و قیمتها به سالهای قبل از پرداخت یارانه بازگردد. در واقع مردم بدون دانش اقتصادی و درس و تخصص و تجربه دریافتهاند که این شیوه افزایش پرداختیها نه تنها به نفع آنها نیست، بلکه باعث افزایش مشکلات اقتصادی آنها خواهد شد. اگر دولت از طریق روشهای اقتصادی تلاش میکرد این پرداختیها را پوشش دهد، بدون تردید تبعات کمتری متوجه اقشار مختلف میشد؛ اما استقراض و چاپ اسکناس نهتنها مشکلی از معیشت مردم حل نمیکند، بلکه مشکلی به گرفتاریهای قبلی آنها میافزایند.
۳) یکی از مهمترین مطالبات مردم در جریان اعتراضات اخیر، مطالبات اقتصادی و معیشتی است.
کنکاش در مفهوم «زندگی» به عنوان یکی از مهمترین شعارهای معترضان نشان میدهد که مردم نوع خاصی از رفاه، آرامش و بهبود را طلب میکنند. اما نظام تصمیمسازیهای اقتصادی دولت، تناسبی با خواستههای مردم ندارد.این در حالی است که با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال و خطر تورم بالا، احتمال تسری انتقادها و اعتراضات به سایر گروههای مرجع، مانند معلمان، کارگران و بازنشستگان وجود دارد. اما دولت نه تنها به فکر پیشگیری نیست، بلکه به گونهای تصمیمسازی میکند که باعث افزایش انتقادها شود. مولانا در مطلع پایانی داستان خود این بیت را میآورد که« مهر ابله مهر خرس آمد یقین/کین او مهرست و مهر اوست کین...»
🔻روزنامه کیهان
📍 ملت، غلبه بر مهندسی تفرقه
✍️ سعدالله زارعی
یکی از هدفگذاریهایی که دشمن در اقدامات اساسی
علیه جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته است، «تفرقه» میباشد که گاهی تفرقه میان ارکان نظام، گاهی تفرقه میان مسئولان و گاهی تفرقه میان مردم مدنظر بوده است. تفرقه دو کارکرد اصلی دارد؛ یکی کاهش قدرت مقاومت در برابر طرحهای دشمن و دیگری آسیبپذیر کردن در تهاجم دشمن میباشد.
انگلیسیها در این زمینه ید طولایی دارند و عبارت «تفرقه بینداز و حکومت کن» به آنان نسبت داده شده و البته اعمال آنان در قرون اخیر پیگیری این عبارت را نشان میدهد. یکی از خاصیتهای تفرقه این است که یک ملت و یک حکومت خود و داراییهای خود را کوچکتر از اندازه واقعی آن و ناتوان از انجام کارهای بزرگ و ضعیف در مقابل دشمنان خود میبیند. در این شرایط دشمنان مجال پیدا میکنند از صفوف مقابل که خود را کوچک فرض کرده، نیروگیری نمایند و در واقع از درون به این ملت ضربه بزنند.
ایران، جمهوری اسلامی، ملت، رهبری و بنیانهای نظری و عملی انقلاب اسلامی در دنیا «بسیار بزرگ» دیده شده و دیده میشوند. مگر میشود ایرانی که دهها سال در مقابل نظام جهانی ایستاده و کار خود را پیش برده است را ضعیف دید؟ مگر میشود «نظام»
جمهوری اسلامی که چهل و چند سال انواع تحریمها، ترورها، جنگها و صفآراییها را پشتسر گذاشته و جاذبههای سیاسی، اقتصادی، علمی
و نظامی - امنیتی آن از نظامهای دیگری که تحت هیچکدام از این تضییقات و فشارها نبودهاند، بیشتر است را قوی و مستحکم ندید؟ مگر میشود «ملت ایران» که در طوفان حوادث، یکپارچگی خود حفظ کرده و بهطور مکرر میلیون میلیون در صحنههای حمایت از انقلاب و اسلام حضور مییابد را سربلند و قدرتمند ندید؟ مگر میشود «رهبری» که ایران را به قله منطقه رسانده و در تلاش بیش از سه دهه، آن را به بزرگترین نفع برنده حوادث سهمگینی که حداقل یکی از کارکردهای آنان منزوی کردن ایران بوده، تبدیل کرده تا جایی که دشمنان بارها گفتهاند هیچ موضوعی در غرب آسیا بدون همکاری ایران قابل مدیریت نیست، «برترین» ندید؟ مگر میشود بنیانهای نظری و عملی انقلاب اسلامی که نهتنها دستمایه حل مسائل ایران که دستمایه حل مسائل و قدرتیابی ملتها در غرب آسیا شده است را کارآمد و پیشبرنده ندانست؟
اینکه نظام اسلامی در حل مسائل به نسخههای غیرمردمی غربی و شرقی در عالم متکی نشده و با روشهای نرم و هزینههای اندک مسائل غامض امنیتی و سیاسی را حلوفصل کرده، از عظمت، پویایی و ماندگاری آن حکایت میکند. در همین آشوبهای اخیر، رهبری و بقیه دستگاههای نظام با درایت و حکمت از تبدیل کشور به صحنه اختلاف که هدف اصلی دشمن بوده است، جلوگیری کردهاند. این یک نشانه از قدرت نظام و یک نشانه از تفاوت روش مواجهه نظام در صحنه داخلی نسبت به نظامهای اقتدارگرای غربی و شرقی است.
خط تفرقه در ایران خط شناختهشدهای است. از اول انقلاب اسلامی، وحدت مهمترین استراتژی نظام در خنثیسازی خط دشمنان بوده و به موازات آن مهمترین راهبرد دشمن، تفرقه بوده است. در بحبوحه انقلاب اسلامی، مردم ایران خطر تفرقه را درک کردند و لذا ندای آنان در مقابل احزاب و جریانات تفرقهافکن داخلی و در مقابل خط تفرقهافکنی دشمنان خارجی، این بود «حزب فقط حزب خدا - رهبر فقط روح خدا». بعد از ارتحال حضرت امام خمینی - رحمهًْاللهعلیه - این شعار بدینصورت درآمد «حزب فقط حزب علی - رهبر فقط سیدعلی» این درک مردم از اهمیت وحدت و نگرانی آنان از خط و خطر تفرقه بود.
در فتنههای ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸، تفرقه مهمترین دستورکار دشمن بود. در فتنه ۷۸ یک جریان که تلاش خود را طی دو سال معطوف به دوپارچهسازی ملت کرده بود، تلاش نمود تا تشکلهای دانشجویی و دانشجویان را با نیروهای عظیم حزباللهی و بسیجی درگیر کند و در نهایت بخشی از مردم را در مقابل بخش دیگری از مردم به صحنه آورد که البته قرین موفقیت نبود. در فتنه سال ۸۸ هم که از قبل روی دوپارچهسازی نخبگان کار شده بود، تلاش شد تا مردمی که به فلان کاندیدای شکستخورده رأی داده بودند را در مقابل مردمی که به کاندیدای پیروز رأی داده بودند، قرار داده و میان آنان جوی خون راه بیندازند.
این تلاشهای تفرقهافکن در صحنه کنونی کشور به شکل دیگری دنبال میشود. دشمن میداند که اقتدار ایران و در قله ایستادن جمهوری اسلامی و شکست انواع دسیسههای پرقدرت خارجی بر ضد آن که حاصل یکپارچگی و بصیرت و در صحنه بودن ملت بوده، بیجهت و اتفاقی روی نداده است. دشمنان میدانند که درایت، توانمندی و جایگاه رفیع اجتماعی حضرت امام خمینی(ره) در طول ۲۷ سال رهبری انقلاب و ده سال رهبری جمهوری اسلامی، عامل اصلی وحدتبخش و در صحنه ماندن ملت ایران بوده و میدانند که هوشمندی، جایگاه بیبدیل اجتماعی و قدرت رهبری حضرت امام خامنهای - دامتبرکاته -
در طول ۳۳ سال گذشته، عامل اصلی وحدت ملی ایرانیان و قدرت خیرهکننده و پیشران آنان بوده است. از نظر روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی تاریخی، شاید هیچ ملتی به اندازه ملت ایران به «رهبر» متکی نبوده است تا جایی که میتوان دورانهای اقتدار و نیز ضعف ایران را به پیدایی رهبران قدرتمند و نیز ضعیف مرتبط دانست. دشمن به خوبی میداند در این چهلوچهار سال اگر وجود امام و رهبری نبود، ایران نمیتوانست از طوفانها و حوادث سهمگین به سلامت عبور کند.
بر این اساس رهبری بیوقفه در معرض تهاجمات قرار گرفته و هرچه جلوتر آمدهایم و درخشش منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی فزونتر شده، تهاجم به رهبری افزایش یافته است.
ایجاد تفرقه در داخل فقط دشمنانه و عامدانه هم نبوده است. کمک به قطببندی و دستهدسته کردن مردم گاهی ناآگاهانه و از سر دلسوزی هم صورت میگیرد. این نکته را باید توجه داشت که خصوصیت مردم ایران یکپارچگی حول محور ارزشها و باورهای ملی است. جالب این است که در همین بحث حجاب هم براساس نظرسنجی مردادماه گذشته یک مؤسسه معتبر نظرسنجی، اکثریت بالای ۸۳ درصدی خانمها معتقدند حجاب
یک ضرورت و ارزش است و مانع فعالیت اجتماعی و آزادی عمل بانوان هم نمیشود. واضح است که درخصوص اصل اسلام و انقلاب اسلامی این اعداد بالاتر میباشد. این یکپارچگی ملی در طیفهای مختلف اجتماعی از جمله در طیف ورزشکاران و اهالی هنر ایران هم وجود دارد. در صحنه آشوبهای اخیر تعداد ورزشکاران و هنرمندانی که در مقابل ضرباتی که آشوبطلبان به مردم زدند، رفتار غیرمسئولانهای داشتند، در مقابل خیل عظیم فعالان این دو حوزه، واقعاً ناچیز بود. کار دشمن در این وادی از یکسو مخالف نظام معرفی کردن قاطبه ورزشکاران، هنرمندان و دیگر طیفهای کشور و از سوی دیگر بزرگنمایی افراد معدودی از این دو طیف بود که واقعاً در جامعه ورزشکاران یا هنرمندان جایگاه برجستهای نداشتند. بر دشمنان انتظاری جز این نیست اما در این میان بعضی از افراد از موضع انقلابی و در مقام پاسخگویی به این به اصطلاح سلبریتیهای ورزشی و سینمایی وارد میدان شده و از ادبیاتی استفاده کردند که گویا جامعه ورزشی و جامعه هنری ایران از دست رفتهاند! از آنجا که ادبیات اینچنینی بهطور طبیعی با واکنش جامعه ورزشی و هنری کشور مواجه میشود، این افراد در واقع ناخواسته در میدان و زمین دشمن که سیاست برجستهسازی مخالفتها را در دستورکار داشته و به آن دامن میزند، بازی کردند.
یکی دیگر از میدانهای تفرقه، تبدیل یک مشکل اجتماعی به مشکل سیاسی است. همه میدانند که اینهایی که در آشوبهای اخیر به تخریب اموال و هتک ارزشهای ملی و اسلامی دست زدند به دو دسته قابل تقسیم هستند؛ یک دسته که به ایفای مأموریت واگذارشده از سوی دشمنان ملت ایران پرداختهاند و یک دسته که گروهی از جوانان کمآگاه و هیجانزده است. تکلیف نظام با این دو دسته مشخص است؛ دسته اول مستحق برخورد قضایی و دسته دوم نیازمند آگاهسازی و تحذیر هستند. در این میان یک جریان سیاسی که ید طولایی در تفرقهافکنی دارد و در فتنههای گذشته هم مسئول خونهای به زمین ریخته شده است، به صحنه آمد تا
با معنابخشی سیاسی به این آشوبها و کمرنگ کردن وجهه ضدامنیتی آن، وضعیت به وجود آمده را تداوم بخشیده و به خیال خود نظام را از اصول و ارزشهای خود دور سازد. نگاهی به اظهارنظر چهرههایی که بازی آشکار را برعهده گرفتهاند و بیانیههای حزبی و تیترها و یادداشتهای روزنامهها و سایتهای این جریان مشخص میکند این افراد و این جریان در حال پیگیری و استمرار خط تفرقه در کشور هستند.
در این روزها مردم ایران با هوشمندی، حضور متداومی در میدان دفاع از ارزشها داشتهاند. اجتماعات پرشور مردم تهران در فواصل کوتاه، بیانگر حساسیت مردم در مقابل تحرکات تفرقهافکن دشمن میباشد. اینها همانهایی هستند که در گاه خطر، روزانه هزار هزار به جبهه میرفتند و میلیون میلیون نفر، شهدا را در میان میگرفتند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 بازبینی حقایق
✍️سید مسعود رضوی
اولین و مهمترین شرط در فهم و تحلیل شرایط کشورمان برای مدیریت در برهه کنونی، واقعگرایی و واقعبینی است. اگر درک واقعی و آمار صحیح و قابل اعتماد از یک موضوع یا رویداد یا برنامه نداشته باشیم، نتیجه مطلوب نیز نخواهیم گرفت. ای بسا که پیشاپیش بازنده خواهیم بود.
این گزاره در تمام مسایل داخلی و خارجی صدق میکند. از جمله مذاکرات هستهای و برجام که هم اکنون در محاق بی اعتنایی قرار گرفته و گویی ماجرایی تمام شده در تاریخ محسوب میشود و مربوط به دولتهای گذشته بوده است!
در این موضوع، یعنی مذاکره و معاهده برجام، در پایان کار دولت سابق گامهای خوبی برداشته شده بود و به نظر میرسید اکنون هم با مقداری دقت و واقع گرایی در گفتگو و معامله، هم میتوانیم منافع مذکور را به دست آوریم و هم به تثبیت هژمونیک یا برتری مواضع و موقعیت کشور اهتمام ورزیم. اگرنه، حداقل میتوان بخشی از مشکلات و نیازهای داخلی را برطرف کنیم و مقداری از سرمایههای مسدود شده در کشورهایی چون کرهجنوبی و چین را به داخل منتقل کنیم.
در این فرایند پیچیده و زمانبر که سالهاست با بازیگری آمریکا و چین و روسیه ادامه و اطاله یافته است، برای ایران تنها فرصتها از کف رفته و بازارهای نفتی و مالی و فولاد و پتروشیمی و غیره فرسایش پیدا کرده است.
جنگ روسیه و اوکراین یکی از دلایل این فرسایش است که آشکارا به ازاله و اطاله فرصتها انجامیده است. در حقیقت میدانداری نماینده روسها و جناب اولیانوف در مذاکرات وین، بیش از برجام و مسایل مربوط به حل پرونده و امور صلحآمیز هستهای ایران در آژانس بینالمللی هستهای، در پی ایجاد راههای امن برای کشور متبوع است و بر بازکردن مسیر کالا و تسلیحات برای مسکو تمرکز دارد. این یک اتفاق طبیعی است و نماینده چین هم قطعاً بیش و پیش از هرچیز به دنبال منافع ملی و کسب امتیازهای افزونتر در عرصه مناسبات بین المللی است.
چشم انداز کنونی در مناسبات ما با آمریکا و غرب، نسبت به سابق، هم تیرهتر شده و هم از ابهام و پیچیدگی بیشتری برخوردار است. قبلاً پیشنهاد کردیم که بر مبنای نیاز زمستانی انرژی در اروپا و بحران در مرزهای شرقی اروپا با روسیه، که اصطکاک ناتو با مسکو را در نوک پیکان خود حمل میکند، میتوان فصل تازهای برای مذاکرات هستهای و برجام در نظر گرفت و با آغاز این فصل از گفتگوها، موازنه و افق تازهای در مناسبات خارجی ایجاد کرد.
می توان هم دست بالای روسیه و چین را که عملاً هیچ قدمی برای گرهگشایی از مشکلات برجام برنداشتند و در مسیر استفاده از داراییهای بلوکه شده کشورمان سود هم بردند اما بهرهای بر اقتصاد و معیشت ما نیفزودند، تعدیل کنیم و همسایگانی چون ترکیه و پاکستان را نیز به واسطه شراکت اقتصادی با قدرتهای صنعتی و وساطت شرکای اروپایی، مهار کنیم و هزینه فرصت بیشتر و بهتری در اقتصاد و صنعت به چنگ آوریم.
مسئلة چابهار و اهمیت استراتژیک تجارت از طریق اقیانوس هند نیز در همین افق و چارچوب، میتواند موازنه منطقه و ژئوپولیتیک شرق و جنوب ایران را دگرگون سازد. هند با اقتصاد پویا و عظیمش، و اروپا با کیفیت صنایع و پشتوانه فوقالعاده اعتبارات مالی میتوانند در حال حاضر حاشیه امن انرژی، ترانزیت و تجارت در میهن ما باشند.
ما نیاز داریم که موازنه اقتصاد و امنیت را به سود و سمت ایران بازگردانیم. جغرافیای سیاسی و وزن منطقهای و اقتصادی ایران هنوز این ظرفیت را دارد. در برجام نیز اگر با حضور قدرتمند یک تیم کارآمد، محظورها و واسطههای ناضرور را کنار بگذاریم و بر مبنای نگرشی واقعگرایانه، منافع ملی و امنیت منطقهای را پشتوانه هژمونی ایران قلمداد کنیم، برنده بازی فرصتها ما خواهیم بود.
باید ثبات را به اقتصاد و معیشت در داخل، و رونق را به تجارت و مناسبات خارجی تزریق کنیم تا با خیال آسوده در رقابت نفسگیر با همسایگان و رقبای سنتی دست بالا را داشته باشیم و نوآمدگان و تنشآفرینان را در شمال شرقی و جنوب شرقی و دیگر زوایای وطن سر جای خود بنشانیم.
🔻روزنامه اعتماد
📍 آغاز فصلی جدید در سیاست خارجی ایران
✍️ کوروش احمدی
سیاست خارجی ایران طی یک ماه گذشته دستخوش تحولی شده که در ۴۳ سال گذشته بیسابقه بوده است. از آنجا که این تحول تا حد زیادی تحت تاثیر واکنش افکار عمومی بینالمللی به اعتراضات جاری در ایران است، میتوان عواقبی دامنهدار را از این رهگذر متصور شد. برخی عوامل فرعی مانند عدم توافق در مورد برجام و ادعای غرب مبنی بر فروش پهپاد و موشک به روسیه نیز مزید برعلت شده و سیاست خارجی کشور درهمه زمینهها و از همه جوانب تحت تاثیر قرار گرفته است. لذا صرفنظر از اینکه اعتراضات جاری در کشور چه سرنوشتی بیابد، ممکن است تاثیر تحولات جاری بر سیاست خارجی موقتی و گذرا نباشد.این تحولات در چند سطح قابل بررسی است:
۱- در سطوح غیررسمی، اعتراضات در ایران و به ویژه جان باختن یک دختر جوان و نقش عمدهای که دختران و زنان در اعتراضات داشتهاند، در بر دارنده همه عناصر دراماتیک برای جلبتوجه افکار عمومی بینالمللی بوده و دلیل اصلی شرایط جدیدی است که برای سیاست خارجی ایران رقم خورده است. طی این دوره، واکنش طیفی از چهرههای سرشناس هنری، ورزشی و فرهنگی بینالمللی حتی موجب جلبتوجه بخشهایی از مردم در کشورهای مختلف شده که معمولا به تحولات سیاسی، به ویژه سیاست خارجی، بیتوجه هستند. این امر فینفسه و صرفنظر از اینکه دولتهای غربی چه میگویند و چه مواضعی دارند، تحول بیسابقهای در رابطه با ایران است. نکته مهمتر این است که جان باختن یک دختر جوان در ارتباط با حجاب و اعتراض زنان به حجاب اجباری در یک کشور اسلامی خاورمیانه در شرایطی رخ داده که طی چند دهه گذشته شماری از دولتها و بخشهایی از افکار عمومی در سراسر جهان خود را با آنچه که به «بنیادگرایی اسلامی» و «اسلام سیاسی» معروف شده، درگیر میدانستهاند. اقدامات تروریستی که از سوی گروههایی مانند داعش و القاعده از مبدا خاورمیانه انجام شده، حساسیت فوقالعادهای نسبت به این گروهها ایجاد کرده است.
این سابقه موجب شده تا جریانهایی در سطوح رسمی و افکار عمومی در شماری از کشورها انگیزهای مضاعف برای حمایت از پدیدهای نو از همان مبدا بیابند که با شعاری یکسره متفاوت، از زن و زندگی و آزادی میگویند. ممکن است دولتها و مجامع بینالمللی که طی بیش از دو دهه گذشته مقابله با تروریسم از مبدا خاورمیانه را در راس اولویتهای خود داشتهاند، بکوشند تا تحولات در ایران را به عنوان تقابلی با بنیادگرایی تفسیر کنند و اهمیتی استراتژیک و فراملی و فرامنطقهای برای آن قائل شوند. در چنین صورتی ممکن است مجموعه کنشها و واکنشها نسبت به تحولات داخلی در ایران دامنهدار شود.
۲- در سطوح رسمی، واکنش دولتهای غربی به اعتراضات در ایران گسترده و غیرمنتظره بوده است. تعلیق مذاکرات برجام که قبل از اعتراضات پیش آمد و ادعای بیمیلی برخی در ایران به احیای آن به غربیها امکان داده تا با دست باز واکنش نشان داده و اجازه دهند تا روابطشان با ایران دستخوش تلاطمی کمسابقه شود. اظهارات تند مقامات اروپایی، امریکایی و کانادایی در مورد تحولات ایران و تحریمهایی که از سوی آنها اعمال شده را باید عقبگردی جدی در روابط دانست.در حالی که در یکی، دو هفته اول تصور میشد که تفاوتی در واکنش کاخ سفید و وزارت خارجه امریکا وجود دارد، اکنون به نظر میرسد که با گذشت زمان وزارت خارجه امریکا به کاخ سفید نزدیک شده و حتی کار تا آنجا پیش رفت که وزیر خارجه امریکا با چند چهره ایرانی که «فعال جامعه مدنی» خوانده شدند، رسما و علنا ملاقات کرد و هدف آن «بررسی راههای کمک به معترضان علاوه بر تسهیل اینترنت» خوانده شد.
تا آنجا که به برجام مربوط میشود، وزارت خارجه امریکا در ۱۲ اکتبر از اینکه «اکنون تمرکز امریکا بر احیای برجام نیست» و امریکا بر «چگونگی حمایت از معترضین در ایران» متمرکز است و اینکه «احیای برجام قطعا قریبالوقوع نیست»، سخن بگوید. نهایتا تکرار این سخنان توسط رابرت مالی، نماینده امریکا در مذاکرات برجام که همواره بیشترین تمایل را به پیشرفت کار داشته، تحول مهمی بود. او نیز گفت اکنون برجام در دستور کار نیست و مسائل دیگری در دستور کار است. مقایسه شرایط کنونی بین ایران و امریکا توسط سخنگوی کاخ سفید با شرایطی در اوج جنگ سرد که طی آن ریگان هم شوروی را «امپراتوری شر» مینامید و هم به همراه گورباچف درگیر مذاکرات خلع سلاح بود، موجب شده تا برخی این فرض را مطرح کنند که گویا مقامات امریکا مشغول بررسی الگوی مشابهی در رابطه با ایران هستند.
۳- در این میان مساله سومی موجب پیچیدهتر شدن وضعیت شده است و آن اتهام استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین و نیز اتهام برنامهریزی برای صدور موشک ایرانی به روسیه است. در این رابطه، بهرغم اینکه آقای امیرعبداللهیان و شورای امنیت ملی کرارا ارسال پهپاد به روسیه برای «استفاده در جنگ اوکراین» را تکذیب کردهاند، دولتهای فرانسه، انگلیس و امریکا از آنچه نقض قطعنامه ۲۲۳۱ مینامند، سخن میگویند. اگر چه تحریم تسلیحاتی علیه ایران در این قطعنامه در اکتبر ۲۰۲۰ خاتمه یافت، این دولتها مدعی شدهاند که پهپاد کامیکازه در حکم موشک است و صدور آن توسط ایران همچنان تا ۲۰۲۳ ممنوع است. این ادعاها میتواند زمینهسازی برای اقدامی در چارچوب ماده ۱۱ و ۱۲ قطعنامه ۲۲۳۱ در شورای امنیت یعنی توسل به «مکانیسم ماشه» با هدف اعاده قطعنامههای قبلی علیه ایران باشد. نکته مهم در این رابطه این است که روسیه و چین امکان توسل به وتو برای جلوگیری از این اقدام را ندارند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 دقیقتر به مسائل بنگریم
✍️ غلامرضا ظریفیان
مراجع رسمی کشور معتقدند جامعه ایران با سرعت مطلوبی درحال پیشرفت است و تنها تنگناها و مشکلات کوچکی وجود دارد و از سوی دیگر اعتقاد دارند دشمنان مردم و نظام نیز علاقهمند نیستند این پیشرفتها صورت پذیرد. از این منظر دشمنان تعارض و اعتراضات را در جامعه ایجاد میکنند و یا اینکه جوانانی که معترضند گول خورده دشمنان هستند. شایان ذکر است که جامعه ایران پیشرفتهای چشمگیری داشته و دشمنانی دارد و بخشی از ناملایمتهای داخلی به دست دشمنان ایران و نظام اتفاق میافتد. اما استفاده تنها از این دو معادله در برابر ناملایمات موجب میشود که چشم برخی مسئولان روی هر نوع فاصلههای طبقاتی و نسلی بسته شود و در نتیجه بحرانهای ناشی از مسائل اجتماعی از جمله فقر را یا نمیبینیم و یا اینکه این چالشها را در حاشیه درک میکنیم. با این نگاه نوعی ناهمزبانی بین افرادی که آسیب دیدهاند با افرادی که به مشکلات نگاه کرده و در جهت توصیف آن گام بر میدارند، مشاهده میشود. این نگاه موجب میشود که در تبیین وضعیت موجود برخی را گول خورده در برابر حیلهگران ببینیم و در برابر آن به سمت برخورد حرکت کنیم. چنین مواضعی موجب نوعی ناهمزبانی بین بخشهایی از جامعه میشود همان بخشی که احساس میکنند دردها، رنجها و شکافها و مشکلاتش دیده نمیشود. از سوی دیگر در برابر اعتراضها هم تدبیری نامناسب صورت میگیرد و برای مقابله با این روند با دنیای مجازی برخورد میشود و محدودیتهایی برای کنترل تأثیر این مورد در جامعه وضع میشود. به نظراین نوع نگاه فاصلهها را بیشتر میکند. در این صورت بیاعتمادیها موجب بیاعتنایی میشود و بیاعتناییها به نقد و بعد به اعتراض تبدیل میشود. مشکل آنجاست که با مسائل روز جامعه تک ساحتی برخورد میشود. درحالی که مسائل جامعه تک ساحتی نیست و یک ساحت آن دخالتهای بیگانگان است اما بخش مهمی از آنچه در جامعه ایران جاری و ساری است، ساحتهای فرهنگی، تغییر نسلی، ناکارآمدی و مقایسه جامعه ایران با جوامع دیگر است. زمانی که به این پدیده چند ساحتی ننگریم به نظر روز به روز بخش عمدهای از جامعه که فعال است احساس میکند که برنامهنگاران و سیاستمداران او و مسأله او را فراموش کردهاند و تجویزها و نسخههای دولتمردان نسبتی با زندگی و درخواستهای آنها ندارد. حاصل این تعارض موجب میشود که بیگانه را کمتر بشناسد و تعامل و گفتوگو را به حداقل رسانند و ناراحتی خود را افزایش دهند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 روسها نمیخواهند در اوکراین تنها باشند
✍️ حشمتالله فلاحتپیشه
در عرصه بینالملل آنچه اصل بر بیطرفی یا عدم بیطرفی دولتهاست، مواضع رسمی آنها است. ایران بارها رسما در خلال جنگ اوکراین اعلام بیطرفی کرده است. از سوی دیگر بازار اسلحه و میدان جنگ دو عرصه متفاوت هستند. طرفهای جنگ مشخص هستند و به طور طبیعی از بازار اسحلههای متفاوتی میگیرند و در حال حاضر تنوع سلاح اوکراینیها بیشتر از سلاح روسها است.در جریان جنگ تحمیلی ایران و عراق، بیش از ۵۰ شرکت سلاحهای غیرمتعارف در اختیار صدام قرار میدادند و این به غیر از سلاحهایی بود که از بلوک شرق و غرب، از سوی ۳۶ کشور جهان به عراق ارسال میشد و همه این کشورها ادعای بیطرفی داشتند. بالاترین تنوع فروش اسلحه در جنگ، بعد از جنگ جهانی دوم، در عراق علیه ایران صورت گرفت.در موضوع فعلی، بعضا ضعف دیپلماسی رسمی در داخل کشورها باعث میشود که هجمهها علیه برخی از آنها راحتتر صورت بگیرد. شرایط امروز ایران، چنین شرایطی است؛ در ایران متاسفانه به دلیل برخی اقدامات نارضایتیهایی شکل گرفت و همین بهانهای شد تا همگان موضوع ایران در بعد منفی را برجسته کنند، موضوع اوکراین هم چنین است.تاریخ مناسبات دو کشور نشان میدهد که برخی در «روسوفیل» بودن، بیش از حد افراطی عمل میکنند. مصاحبههای سه مسوول ایرانی در مقاطع مختلف یکی از این نمونهها است؛ آنها در مصاحبههایشان میگفتند «صادرات گاز ایران به اروپا صرفه اقتصادی ندارد» که کاملا در راستای منافع روسیه بود. الان هم برخی مسوولان با یکدیگر مسابقه میدهند تا اعلام کنند، روسیه نقشی در شکست برجام ندارد اما روسها همه مسائل را در یک راستا میدانند و بازیگری مانند ایران را در شرهای خود شریک میکنند. تجربه سوریه بعد از شکست داعش نشان داد که روسها هیچ وقت برای منافع ایران، اهمیتی قائل نیستند ولی در شرها سعی میکنند ایران را سهیم کنند.هر جریان یا فردی یا رسانهای که به دنبال ایجاد مشغله و هزینه برای کشور است، قطعا در راستای منافع ملی عمل نمیکند. کشور ما بزرگترین آسیبها را از تنشهایی دیده که قابل پیشبینی بودهاند. برای نمونه در داخل برخی ادعا میکردند که ایران چند پایتخت عربی را کنترل میکند که این گفتهها به ضرر ایران تمام میشود. وقتی این سخنان وارد کانون اصلی چالش شود، آنجا میزان آسیبی که همین سخنان واهی وارد میکنند، به خوبی قابل لمس است. سیاست خارجی ایران به جای اینکه عرصه وحدت و یکصدایی در نظر و عمل باشد، تبدیل به عرصه کثرتی ویرانگر شده که بهانه به دست دشمنان میدهد که حداقل نتیجهاش حفظ شرایط تحریمی است.در این موضوع هم، ایران هیچ تخلفی مرتکب نشده چرا که سابقه مناسبات نظامی ایران و روسیه سابقهای سی ساله است. از طرفی دو کشور سابقهای طولانی در برگزاری مانورها و نمایشگاههای مشترک نظامی دارند. لذا وجود سلاحهای ایرانی در نزد روسها طبیعی به نظر میرسد.ایران و روسیه بعد از جنگ تحمیلی، مناسبات تسلیحاتی گستردهای با یکدیگر داشتند و حتی اگر سلاح ایرانی هم آنجا باشد، این امر خلاف اصل بیطرفی نیست. از سوی دیگر اصل خبر فروش پهپادهای ایرانی به روسیه، خبر مشکوکی بود. مشکوکتر از آن، این است که خبر اول از سمت روسها و به شکل تحقیرآمیزی منتشر شده است؛ آنها از برخی رسانههای غربی به نقل از برخی محافل روسی اعلام میکنند که پهپادهای ایرانی از لحاظ کیفی، توقع آنها را در میدان جنگ برآورده نکرده و بعد مشخصا در صحنه جنگ شهری که جنگی ممنوعه است، لاشه پهپادهایی نشان داده میشود و میگویند متعلق به ایران است.
همه این موضوعات مشکوک است. اینها در حالی است که ارگان رسمی موضعگیری در جریان جنگ کشورها، وزارت خارجه است و وزارت خارجه ایران هم بارها اعلام کرده که بیطرف است و صادرات پهپادهای ایرانی به روسیه را هم تکذیب کرده است. در موضوع نقش روسیه، ذکر این نکته ضروری است که روسها علاقه زیادی دارند تا در جنگ اوکراین تنها نباشند. آنها عامل اصلی شکست برجام بودند و الان هم در موضوع اوکراین با همین سیاست میخواهند در این جنگ تنها نباشند. روسها میدانستند که ایران برنده اصلی بازار انرژی پس از احیای برجام است و تنها میشدند؛ و به همین منظور کارشکنی میکردند.
در جنگ فعلی، روسیه از حقوق بینالملل تخلف کرد؛ در ادامه این اقدام، یک هجمه رسانهای شدید (حقیقی یا کاذب) و فضایی منفی شکل گرفت. در چنین شرایطی حداقل انتظار مردم از دولتهایشان اعلام بیطرفی است، چون حمله به اوکراین با جنایاتی همراه بود. بنا بر این همزمانی موضوع پهپادهای ایرانی با خبر جنگ شهرها علیه غیرنظامیان، یک عمل کاملا مشکوک است. برای جمعبندی باید تاکید کرد که این هجمهها، نقش روسیه و همینطور نقش برخی محافل در ایران که سعی میکنند به گونهای ذوقزده درباره مختصات عملیاتی پهپادهای ایرانی صحبت کنند، بسیار مشکوک است. اینگونه برخورد در محافل داخلی خلاف منافع ملی است، چرا که کشور ما در شرایطی است که متاسفانه یکی از پردشمنترین کشورهای دنیا محسوب میشود و لازم است مسوولان سعی کنند، چالشهای خارجی را به حداقل برسانند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 بازدارندگی و برازندگی
✍️ احسان دستغیب
کارل فون کلاوزویتس، افسر و نظریهپرداز پادشاهی پروس در قرن نوزدهم، سخنی نامدار در باب ماهیت جنگ دارد. او پدیده جنگ را به آفتابپرستی تشبیه میکند که شکلوشمایلش پیوسته در حال دگرگونی است و ویژگیها و خصیصههای آن در دوران گوناگون، مدام و اغلب پرشتاب، در حال تغییر و دگرسانی است و هر عصری شرایط محدودکننده و پیشفرضهای خاص خود را دارد.
همین اصل را میتوان درباره راهبردها نیز بیان کرد. ماهیت رویاروییها و رقابتهای بینالملل برای کسب منافع و استکثارِ قدرت در هر محدوده زمانی و تاریخی توسط طیفی از عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فناوری تعیین میشود و در سطح منطقهای و کشوری نیز میتواند فرآیند و ساختارهای متفاوتی داشته باشد. امروزه برخی از مفاهیم راهبردی از بین رفته و به زبالهدان تاریخ سپرده شده است. اما مفاهیم دیگری همچنان پابرجا هستند و برای رسیدگی به چالشهای دنیای امروز همواره بهروز میشوند. «بازدارندگی یا deterrence» متعلق به دسته مذکور است. این مفهوم همچنان بهعنوان یک مفهوم برجسته در اندیشه سیاسی و عملکرد استراتژیک معاصر حضور دارد.
بازدارندگی مدرن، بهکار بردن نظریه بازدارندگی برای چالشهای غیرهستهای و البته پساهستهای و نیز بیتاثیر کردن اهرم فشار حریف یا کاستن از کارآیی آن است. مصداق جنگهای مدرن، در جنگ هیبریدی (جنگ ترکیبی) و نیز بازدارندگی اقتصادی بر اساس توانمندی نفوذ و حضور در عرصه اقتصاد و تجارت بینالملل و ایجاد ائتلافهای اقتصادی-سیاسی تعریف میشود. هم بازدارندگی هستهای و هم بازدارندگی با بهرهبری از قدرت و نفوذ اقتصادی-تجاری در راستای مهار دشمن در تمام ابعاد زیست سیاسی-اقتصادی و دفع حملات بالقوه او صورت میپذیرد. درحالیکه در فضای بینالمللی فعلی بازدارندگی هستهای محدود و از کارآیی آن کاسته شده، این بازدارندگی اقتصادی-سیاسی و هیبریدی (ترکیبی) است که دستبالا را از آنِ خود کرده و از افزونمندی توانا برخوردار شده است. جنگ آمیخته یا جنگ ترکیبی (به انگلیسی: Hybrid warfare) راهبردی است آمیخته از جنگ سیاسی و اقتصادی، جنگ مجازی، دیپلماسی، جنگ دادگاهی، یورش فرهنگی، ایجاد تضاد اجتماعی و تضعیف مشروعیت؛ ضمن اینکه قدرت نظامی و جنگهای کلاسیک و نیابتی را بهعنوان اولویتهای بعدی در نظر دارد.
بلوک غرب بهعنوان جبههای از بازیگران منسجم، به خوبی از این حربه در قبال کشورهایی که آنها را دولتهای سرکش مینامد، بهره برده که نمونه بارز و اخیر آن در قبال روسیه در چارچوب جنگ این کشور با اوکراین است. تقسیم کار در محیطی با پیچیدگیهای مختص به خود و انتخاب دقیق و ثبت اقداماتی که باید انجام شود، شامل طیف گستردهای از اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی، کمکهای نظامی و اطلاعاتی، نظریه بازدارندگی فراهستهای را برجسته کرده و توقف انتفاع روسیه از حربه انرژی را پیش برده است. جنگ ترکیبی که اغلب با عدم تقارن یا جنگ غیر متعارف اشتباه گرفته میشود، ضمن گشودن جبهههای چندگانه آفندی در عرصه تجاری، اقتصادی و سیاسی، استفاده از نیروی نظامی کلاسیک را بهعنوان آخرین گزینه و در مواقعی که نیاز باشد، نادیده نمیگیرد. به عبارت دیگر جنگ ترکیبی و بازدارندگی اقتصادی، راهبردی دومنظوره است که هدف آن ترکیب همه ابزارها علیه یک کشور معین - و بدون محدود شدن و اولویت بخشیدن به نیروی نظامی کلاسیک - با تمرکز اهداف چندگانه بر بیثبات کردن یک دولت یا یک جامعه صورت میگیرد. طبیعی است که در صورت ضعف مشروعیت دولت مورد هدف و عدم اعتماد افکار عمومی به نظام سیاسی، عرصه و بستر لازم برای عملیات دولتهای رقیب و متخاصم فراهمتر است. از این روست که نظامهای سیاسی مدبر، دانشمحور و عاقبتاندیش، بیشترین توان و نیرویِ خود را در جهت حفظ رفاه اقتصادی و اجتماعی برای جلب نظر و پشتیبانی افکار عمومی بسیج میکنند.
ارتقای قابلیت همکاری بین متحدان، افزایش اشتراک اطلاعات، توسعه ارتباطات راهبردی و توسعه مشارکت و همکاریهای تنگاتنگ بین نهادها و بلوکهای سیاسی اقتصادی، در جهت کارآمدی بیشتر جنگ ترکیبی و قدرت برآمده از حربه اقتصادی-تجاری است. همچنان که تحریمهای اقتصادی اتحادیه اروپا و برنامههای منسجم این بلوک در قبال تضعیف حربه انرژی روسیه، کارآمدی و بازدهیِ اقدامات نظامی ناتو و کمکهای نظامی غرب به اوکراین را دو چندان کرده، پیروزیهای مشخصی را حتی در جبهههای جنگ کلاسیک نظامی از آن کییف کرده است. در همین راستا، توانمندی اروپا در تطبیق خود با «شوک انرژی» ناشی از جنگ در اوکراین، کارشناسان را شگفتزده کرده است. مدیریت بحران انرژی ناشی از اهرم فشار روسیه و تضمین تامین انرژی، در اولویت برنامهها و عملکرد اروپا برای پشتوانه بخشیدن به ثبات بخش صنعت این قاره است. هرچند در کوتاهمدت، دادهها و آمار از شکنندگی روند مذکور سخن میگویند؛ بهطوریکه تولید صنعتی حوزه یورو همچنان در سطح دشوارترین دوران شیوع بیماری کرونا قرار دارد.
اتکا به قدرت نظامی و بازدارندگی هستهای و نیز اهرم فشار در حوزه انرژی، از جمله مولفههایی بود که دولت روسیه برای پیشبرد اهداف خود در نبرد با اوکراین بهعنوان آوردگاه تقابل مسکو و غرب، وزن و اهمیت بسزایی به آن داده بود. تهدیدات مداوم روسیه مبنی بر قطع تامین گاز اروپا در زمستان در نخستین ماههای آغاز نبردها، دغدغه اصلی اقتصاد منطقه شد. اما روندهای طیشده خیلی زود محدودیتهای واضح و آشکارِ مربوط به بازدارندگی هستهای و نظامی و نیز محدودیت اقتصادهای تکمحصولی و مبتنی بر مواد خام اولیه مانند نفت و گاز را عیان کرد و نشان داد که آنچه امروز ورای بازدارندگی هستهای اهمیت دارد و قدرت عملکردش به مراتب افزونتر است، بازدارندگی اقتصادی و ائتلافهای سیاسی بینالمللی است. درواقع قدرت نظامی و اتکا به سلاح هستهای با توجه به مختصات یک کشور و حاکمیت آن، قطعا میتواند لازم و تاثیرگذار باشد؛ اما به هیچوجه کافی نیست و حتی در آینده پیشِ رو اولویت نخست نیز نخواهد بود. سپر هستهای و نظامی در اینجا از کشور متجاوز بهصورت مستقیم اما محدود مراقبت کرد؛ بهطوریکه در حمله کشوری قوی به کشوری ضعیف، مداخله مستقیم کشورهای پشتیبان اوکراین در حمایت از کییف قابل اجرا نبود. اما در عوض بازدارندگی هستهای روسیه و سلاح اتمی این کشور در برابر تحریمهای اقتصادی، انسجام سیاسی و تجاری بلوک مقابل کارکردی نداشت.
در حوزه انرژی، کشورهای اروپایی با هدف مقابله با اهرم فشار کرملین، بر اساس یک خطمشی نسبتا منسجم و بهره گرفتن از نیروهای متخصص، ماهها صرف تدوین طرح اقتصادی نوین کرده و البته در جستوجوی منابع جایگزین بودهاند که اینک تا حدود زیادی به ثمر نشسته است. اما تثبیت فرآیند نوین و سازماندهی ثبات تجاری با فروشندگان جایگزین از جمله دغدغههای اصلی است که نیل دیرتر به آن صنایع منطقه یورو را در معرض آسیبپذیری ادامهدار قرار خواهد داد. دو دلیلِ بنیادین برای این امر وجود دارد؛ نخست اینکه بخش صنعت بیشترین مقدار انرژی را مصرف میکند و از این رو قابلیت انعطاف کمتری در برابر نوسان قیمتها میتواند از خود نشان دهد و دوم اینکه حتی در صورت نبود منابع جدید تامین انرژی، قیمت برق پرداختی در همین چند ماه گذشته بسیار افزایش یافته است؛ هرچند گفته میشود در ماه سپتامبر مجددا رو به کاهش بوده است. بخش صنعت که بسیار زودتر و پرشتابتر از سایر بخشهای اقتصادی از بحران کرونا خارج شد، با آغاز جنگ بین روسیه و اوکراین، بار دیگر وارد فضایی از انفعال شد؛ بهطوریکه شاخص تولید در منطقه یورو بیانگر کاهش ۲درصدی در ماه ژوئیه و کاهشی ۳درصدی نسبت به مدت زمان مشابه سال قبل، یعنی ۲۰۲۱ است. به بیانی دیگر، بخش صنعت در اروپا تولید بیشتری در آخرین روزهای بحران کرونا نسبت به اکنون داشته است. کاهش تولید در ماه اوت نیز ادامه داشته و در آلمان بدترین ارقام در ۲۶ماه گذشته را نشان داده بود. شرکتهای کوچک و متوسط به غیر از هلند، فرانسه و ایرلند، دچار انقباض در تولید شدند. در کنار مشکلات پیشآمده پیرامونِ افزایش قیمت انرژی و نبود اطمینان در ثبات قیمت و تامین آن، افزایش تورم باعث کاهش چشمانداز تقاضا و بالطبع تمایل کارخانهها به کاهش تولید شد. با وجود این و بنا بر چشماندازی که از عملکرد چند ماهه بلوک غرب آشکار شده است، کارشناسان امید دارند که این روند طولانیمدت نباشد و دلایل محکمی نیز برای این خوشبینی وجود دارد.
نخست آنکه دولتهای منسجم اروپایی در پییافتن تامینکنندگان جایگزین و تدوین سیاست نوین مصرف و تامین انرژی، بسیار پرکار و کوشا بودهاند؛ بهطوریکه با برقراری جریان جدید تامین گاز، مراحل جبران کمبود در پی اختلالات ایجادشده توسط روسیه آغاز شده است. برنامهای مدون نیز برای صرفهجویی بهینه برای کاهش ۱۵درصدی مصرف که به پیشنهاد کمیسیون اروپا تصویب شد در دستور کار قرار گرفت. تامینکنندگان جایگزین مانند نروژ، صادرات گاز خود به آلمان را ۵۵درصد و به فرانسه ۱۸درصد فزونی بخشیدند. همچنین بنا بر آمار ارائهشده توسط اندیشکده بروگِل، افزایش صادرات جهانی گاز مایع به فرانسه به میزان ۷۴درصد و به آلمان به میزان ۸۳درصد است. آنچه کارشناسان را شگفتزده کرد درواقع قابلیت تطبیق نسبتا سریع اروپا با شرایط پیشآمده بود. گروه بانکی و سرمایهگذاری گلدمنساکس، سیاستهای اروپاییها را در قبال اختلال در تامین انرژی از جانب روسیه موفق ارزیابی کرده است. پیشبینی این نهاد آمریکایی کاهش قیمت انرژی تثبیت قیمت گاز طبیعی در ماههای پیشرو خواهد بود. این امر درصورتیکه اروپا بتواند مانع از کاهش ارزش یورو شود، منجر به افزایش تولید در بخش صنعت خواهد شد. موفقیت در عملیاتی کردن این بازدارندگی اقتصادی به چیزی بیش از قوانین بینالمللی جدید و گسترش حوزه کارآمدی آن ارتباط دارد. دولتها باید در پی یافتن قدرت اقتصادی و بالطبع امنیت کلان خود، تثبیت و تحمیل مفهوم «حاکمیت»، ورای ابزار نظامی را دنبال کنند. بنابراین به تنیدگی اقتصاد و تجارت خود در اقتصاد جهانی بپردازند. این فرآیند نه تنها در گستره دولتها و روابط بینالملل باید دنبال شود، بلکه از طریق تقویت بخش خصوصی و حمایت و پشتیبانی از آن جهت نیل به قراردادهای تجاری بزرگ و ایجاد بافت اقتصادی و تجاری امکانپذیر خواهد بود. ضرورت برونرفت از فروش تکمحصولی از اهمیت بسزایی در سازماندهی تنیدگی و وابستگی متقابل اقتصادی برخوردار است. همچنان که جامعه جهانی و بلوک غرب صرفا به گاز و نفت روسیه تا حدودی وابسته بود و از این جهت توانست بر این اهرم فشار تا حدود زیادی فائق آید. در عوض کشوری مانند عربستان اگرچه صادرات اصلیاش به نفت و فرآوردههای نفتی خلاصه میشود؛ اما حاکمان ریاض با استفاده از قدرت مالی و مشاورههای ممتاز، درآمد هنگفت خود را در عرصه فاینانس و سرمایهگذاریهای بیشمار در شرکتهای چند ملیتی بزرگ تا شرکتهای متوسط و کوچک، در اقصینقاط جهان، بالاخص بلوک غرب پخش کرده و کثرت بخشیدهاند و اینگونه با ایجاد وابستگی اقتصادی و مالی، در عرصه سیاسی نیز قدرت مانور علیه سیاستهای مخرب و جنگافروزیهای عربستان بهشدت کاهش مییابد. چنین است که بازدارندگی اقتصادی به مراتب از بازدارندگی هستهای بدون قدرت اقتصادی و بالطبع سیاسی کارآمدتر است و به نظر میرسد تاریخ مصرف بازدارندگی هستهای بهصورت صِرف در مسیر افول قرار گرفته است.
مطالب مرتبط