🔻روزنامه تعادل
📍 گرانی ارز و خواب زمستانی بانک مرکزی
✍️ آلبرت بغزیان
نرخ دلار دیروز در کانال ۳۴ هزار تومانی قرار گرفت و باعث بروز التهابات فراوانی در اقتصاد شد؛ حدود یک ماه پیش در قالب یادداشتی که در روزنامه «تعادل» چاپ شد به احتمال افزایش نرخ دلار تا مرز ۳۹ تا ۴۰ هزار تومان اشاره کردم و با ارزیابی لایه‌های پنهانی موضوع به مدیران بانک مرکزی و تیم اقتصادی دولت هشدار دادم که تداوم این روند اقتصاد را با خطرات بیشتری مواجه می‌کند. در ادامه هم به زمزمه‌هایی اشاره کردم که برخی مشاوران اقتصادی دولت در خصوص آزادسازی نرخ ارز به محدوده ۵۰ هزار تومانی مطرح کرده‌اند. اما در همان زمان برخی مدیران بانک مرکزی نسبت به این اظهارات واکنش نشان داده و اعلام کردند که بازار ارز در ثبات کامل است و هیچ مشکلی در بازار ارز وجود ندارد. اما گذشت زمان نشان داد که اوضاع آنچنان هم بر وفق مراد مردم نیست. البته ممکن است برخی افراد و جریانات از افزایش نرخ ارز سودهای کلانی به جیب بزنند، اما بدون تردید گرانی ارز باعث زیر و رو شدن بیشتر زندگی مردم می‌شود. بعد از گرانی نرخ ارز خبر رسید که تقاضا برای خرید دلار افزایش پیدا کرده و این تقاضا بدون تردید باعث تداوم روند صعودی نرخ ارز می‌شود. اما دلیل اصلی گرانی نرخ ارز چیست؟ با توجه به اینکه هرگز شفافیت مناسبی در حوزه اطلاع‌رسانی شاخص‌های اقتصادی وجود ندارد؛ اغلب شاهد پخش شایعات غیررسمی در این زمینه‌ها هستیم، از جمله اینکه:

۱) برخی معتقدند موضوع گرانی نرخ ارز به عدم احیای برجام و اظهاراتی که مقامات امریکایی در خصوص فاصله گرفتن از توافق مطرح می‌کنند، باز می‌گردد. این دسته از تحلیلگران با اشاره به اهمیت این متغیر می‌گویند که انتشار اخبار ناامید‌کننده در خصوص برجام دلیل اصلی افزایش نرخ ارز است.

۲) برخی دیگر از تحلیل‌ها، مرتبط با خروج سرمایه از کشور است، این دست از کارشناسان اعلام می‌کنند که جریان خروج سرمایه از کشور تسریع شده و این روند در بالا رفتن تقاضا برای ارز اثر داشته و نهایتا نوسان آفریده است.

۳) سومین دسته از تحلیل‌ها مرتبط با رخدادهای اخیر در کشور است. مبتنی بر این استدلال برخی معتقدند که نابسامانی‌های اخیر باعث شده تا اعتماد عمومی در جامعه کاهش پیدا کند؛ بسیاری از مشاغل آنلاین تعطیل شوند و نهایتا تبعات این رخداد در بازار ارزی خود را نمایان کرده است.

۴) تلاش‌های دولت برای جبران کسری بودجه و تامین منابع مورد نیازش، سطح بعدی تحلیل‌ها در خصوص افزایش نرخ ارز را تشکیل می‌دهند. برخی اشاره می‌کنند که دولت با توجه به نیازهای بودجه‌ای‌اش با نرخ ارز بازی می‌کند و هر از گاهی از آن بهره می‌برد تا خواسته‌هایش را محقق کند.

۵) بخش دیگری از دلایل هم به ابعاد بین‌المللی تحولات بازمی‌گردد؛ یعنی از آنجا که نرخ تورم ایالات متحده بالا رفته و این نرخ در کنار تورم بالای ۴۰ درصدی ایران شرایطی را ایجاد می‌کند که در هر ماه ارزش پول ملی ایران حداقل ۳۸ درصد نزول کند.

هر کدام از این گزاره‌ها ممکن است دلیل اصلی یا بخشی از دلیل نوسان در بازار ارزی کشورمان باشد، اما واقعیت آن است به دلیل عدم شفافیت در نظام پولی و مالی کشور، هرگز مشخص نمی‌شود که اندازه و حجم هر کدام از این گزاره‌ها در نوسان رخ داده، چقدر است. تحولات آینده اما احتمالا خطرات بیشتری را ایجاد می‌کنند؛ بر اساس اعلام تحلیلگران طی ماه‌های گذشته، نرخ دلار در معاملات طلا حتی به بالای ۳۹ هزار تومان نیز رسیده بود، اما دولت تلاش کرد تا نرخ ارز را سرکوب کرده و از این طریق به‌زعم خود از حجم انتقادات عمومی بکاهد. باید بدانیم، نرخ ارز در کنار نرخ‌هایی چون نرخ تورم، نرخ بهره و نرخ دستمزد در سطح اقتصاد کلان بر همه بازارهای خرد اثرگذار هستند. در واقع این نرخ‌ها، نرخ‌های مادری هستند که سایه سنگین آنها تا دورترین بازارها تداوم پیدا می‌کند. بنابراین هر نوسانی در این نرخ‌ها، کل اقتصاد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به عنوان یک تحلیلگر و استاد دانشگاه، هنوز متوجه نشده‌ام که آیا رییس کل بانک مرکزی قصد دارد، اجازه بدهد نرخ ارز در بازار آزاد تعیین شود یا به سیستم نرخ ارز شناور مدیریت شده معتقد است؟ در جهان سیستم نرخ ارز شناور مدیریت شده جریان دارد، یعنی نرخ بین دلار و پوند، دلار و یورو، دلار و درهم و... از طریق برخی مناسبات خاص اقتصادی تعیین می‌شود و این گونه نیست که اجازه داده شود، نرخ ارزهای بین‌المللی در عرصه میدانی تعیین شود. در اقتصاد ایران اما دولت‌ها به نرخ ارز به عنوان یک ابزار نگاه می‌کنند که از طریق آن می‌توانند مشکلاتی چون کسری بودجه، کمبود منابع، نقدینگی و... را حل کرد. در حالی که یک چنین برخوردی با نرخ ارز باعث بروز نوسانات جدی در کل اقتصاد می‌شود. البته ممکن است در کوتاه‌مدت مشکل کسری بودجه دولت را حل کند، اما در بلندمدت اقتصاد ایران را با مشکلات عدیده‌ای چون افزایش تورم، فقر و... مواجه می‌کند. بنابراین با این دست فرمان، باید منتظر نوسانات بیشتری در بازار ارز و متعاقب آن در سایر بازارها باشیم. نوساناتی که سفره مردم را کوچک‌تر و معیشت آنها را تنگ‌تر می‌کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 تروریست‌های ادکلن‌زده با کت و شلوار سرمه‌ای
✍️ مسعود اکبری
اگر از شما سؤال کنند که یک تروریست از نظر مشخصات ظاهری و نوع پوشش و لباس چه ویژگی‌هایی دارد، در پاسخ چه می‌گویید؟ احتمالا شما در پاسخ می‌گویید یک تروریست، شخصی است که جلیقه انتحاری بر تن کرده است، یا شخصی که صورت خود را با پارچه پوشانده و اسلحه‌ای در دست گرفته است و...
به نظر شما اگر در پاسخ به این سؤال بگوییم که یک تروریست ممکن است فردی باشد ادکلن‌زده با کراوات و کت و شلوار سرمه‌ای و ظاهری آراسته، پاسخی بی‌ربط به این سؤال داده‌ایم؟ به این موارد توجه کنید تا ببینیم چقدر این توصیف صحیح است:
۱- «جان نگروپونته» در حدفاصل سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ میلادی سفیر آمریکا در عراق بود. وی پیش از آن و در حدفاصل سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۵ سفیر آمریکا در هندوراس بود. مستندات منتشر شده از وقایع رخ داده در آن مقطع حکایت از آن دارد که سازماندهی جوخه‌های ترور در هندوراس مستقیما تحت نظر سفیر آمریکا صورت می‌گرفته است.
مدت زمان کوتاهی پس از انتصاب نگروپونته به عنوان سفیر آمریکا در عراق، عملیات‌های ترور و بمب گذاری در خودرو به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرد. این در حالی بود که سربازان آمریکایی در اقصی نقاط عراق مستقر بوده و مقرهای متعدد ایست و بازرسی تعبیه کرده بودند.
پس از پایان مأموریت نگروپونته در عراق، وی از یکی از مقامات عراقی می‌پرسد «آیا می‌دانی چرا در آمریکا کودتا نمی‌شود؟»؛ مقام عراقی در پاسخ می‌گوید که دلایل زیادی می‌تواند وجود داشته باشد، از توزیع قدرت تا دموکراسی و...اما نگروپونته در ادامه می‌گوید:«دلیل آن فقط یک مسئله است و آن اینکه آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد.»
در برخی اسناد این‌گونه آمده که سفیر وقت آمریکا، این جمله را به مزاح گفته است. اما کارنامه آمریکا در کشورهای مختلف جهان حاکی از آن است که این جمله، نه تنها مزاح و شوخی نبوده، بلکه یک اعتراف بوده؛ اعتراف به جنایات متعدد در پوشش دیپلماتیک.
۲- در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان شجاع و مومن، سفارت آمریکا را تسخیر کرده و حقیقت و هویت این سفارت را که عبارت بود از «لانه جاسوسی» کشف کردند و در مقابل چشم مردم دنیا گذاشتند. دانشجویان انقلابی با زحمات زیاد، اسنادی را که آمریکایی‌ها در دستگاه کاغذخردکن‌انداخته، به هم چسباندند و استحصال کردند و در نهایت در قالب اسناد لانه جاسوسی منتشر شد.
در بخشی از این اسناد، اقدامات دولت آمریکا در تأمین مالی و تسلیحاتی گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب در غرب و جنوب کشور تشریح شده بود. ایجاد ناامنی و بی‌ثباتی در کشور از راه هدایت گروهک‌های ضدانقلاب، از جمله این موارد است. برای نمونه دولت آمریکا از طریق سفارت این کشور در ایران در پی انفجار در خطوط لوله نفت در جنوب و ایجاد بحران در سراسر کشور بود. و این تنها بخش بسیار کوچکی از جنایاتی است که سفارت آمریکا در ایران مرتکب شده بود.
۳- دولت آمریکا از طریق سفارتخانه‌های خود در کشورهای همسایه همواره از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب ضدایرانی حمایت کرده است. در بخشی از بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پیرامون «مداخلات آمریکا در اغتشاشات اخیر»که اخیرا منتشر شده، آمده است:«در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ تیمی از C.I.A با پوشش وزارت خارجه‌ آمریکا با حضور در مقر گروهک تجزیه‌طلب موسوم «به حزب دموکرات کردستان ایران» در شهر اربیل کردستان عراق با سرکرده‌ آن گروهک به‌نام مصطفی هجری دیدار و گفت‌وگو کرد...در گذشته نیز سازمان سیا، مصطفی هجری و عبدالله مهتدی (سرکرده گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب کومله) را به آمریکا فراخوانده و دستوراتی را به آنها ابلاغ کرده بود.»
در اسفند ۱۳۸۸، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در اقدامی تحسین برانگیز و مقتدرانه، «عبدالمالک ریگی» سرکرده گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب «جندالشیطان» را دستگیر کرد. چندی بعد ریگی در بخشی از اعترافات خود گفت که با ماموران سیا در دبی دیدار کرده و طرف آمریکایی به او قول حمایت همه‌جانبه و در اختیار گذاردن پایگاهی با تسلیحات نظامی در پایگاه مناس در نزدیکی بیشکک داده بودند و او برای گفت‌وگو با آمریکایی‌ها راهی قرقیزستان بود که توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگیر شد.»
۴- «عامر الفاخوری» مسئول بازداشتگاه الخیام، از مهم‌ترین زندان‌های رژیم موقت اسرائیل در جنوب لبنان قبل از آزاد‌سازی در سال ۲۰۰۰ بود و نقش اساسی در شکنجه زندانیان این بازداشتگاه داشت، بر همین اساس وی به «قصاب الخیام» معروف شده بود.
الفاخوری که در بازجویی‌های خود به همکاری با رژیم صهیونیستی و انجام اقداماتی به نفع این رژیم اعتراف کرده بود، در سال ۲۰۰۰ و پس از آزادی جنوب لبنان از اشغال رژیم صهیونیستی به فلسطین اشغالی‌گریخت و شناسنامه و گذرنامه اسرائیلی دریافت کرد. وی پس از آن اسرائیل را هم ترک کرد و به آمریکا رفت. دستگاه قضایی لبنان در یک محاکمه غیابی او را به اتهام مزدوری صهونیست‌ها به ۱۵ سال حبس با اعمال شاقه محکوم کرده بود.
این مزدور رژیم صهیونیستی که حدود بیست سال در آمریکا زندگی کرده بود،در سپتامبر ۲۰۱۹ بعداز بازگشت به لبنان به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی و شکنجه زندانیان بازداشتگاه الخیام با حکم دادگاه نظامی لبنان بازداشت شد، اما شش ماه بعد به بهانه اینکه حکم زندان او قدیمی شده است، آزاد شد مشروط به اینکه از خاک لبنان خارج نشود.
اما اواخر اسفند ۱۳۹۸ یک بالگرد آمریکایی در حیاط سفارت آمریکا در بیروت به زمین نشست و در اقدامی که نقض حکم دستگاه قضایی لبنان بود، الفاخوری را از خاک لبنان خارج کرد و به آمریکا برد. این اقدام دولت آمریکا خشم و اعتراض شدید لبنانی‌ها را در پی داشت.
۵- براساس اسناد منتشرشده و غیرقابل انکار، اقدام بزدلانه و جنایتکارانه دولت تروریست آمریکا در به شهادت رساندن سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس با برنامه‌ریزی و طراحی سفارت آمریکا در بغداد صورت گرفته است. این سفارت پس از حمله موشکی ایران به پایگاه عین الاسد به یک پایگاه نظامی تبدیل شد. چنان‌که هواپیماها از این سفارتخانه به پرواز درمی آمدند و در این سفارتخانه به زمین می‌نشستند و نظامیان و تجهیزات نظامی را از خارج عراق منتقل می‌کردند.
۶- در دوران ریاست جمهوری «باراک اوباما» و در دیدار«میشله باشلت» رئیس‌جمهور وقت شیلی با رئیس‌جمهوری آمریکا در کاخ سفید، یک خبرنگار شیلیایی خطاب به اوباما گفت:«آیا می‌دانید چرا هیچ تلاشی برای کودتا در واشنگتن دی سی انجام نشده است؟ زیرا آمریکا در آنجا سفارتخانه ندارد.»
در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا از طریق سفارت این کشور در شیلی- به عنوان مرکز اصلی طراحی و عملیات- کودتایی علیه «سالوادور آلنده» رئیس‌جمهور وقت شیلی را تدارک می‌بیند که در نتیجه آن، آلنده کشته شده و ۳۰ هزار نفر اعدام می‌شوند و حدود ۱۰۰ هزار نفر نیز زندانی می‌شوند.
آمریکا با محوریت سفارتخانه خود در کنگو در سال ۱۹۶۳ نیز کودتایی علیه «پاتریس لومومبا» طراحی و اجرا می‌کند. کودتا در عراق در سال ۱۹۶۰، کودتا در آرژانتین در سال ۱۹۷۶، کودتا در ترکیه در سال ۱۹۸۰ و کودتا در پاکستان در سال ۱۹۹۹ را نیز به این فهرست اضافه کنید.
۷- سفارتخانه‌های آمریکا در کشورهای دیگر از جمله مراکز اصلی طراحی «انقلاب رنگین» یا همان «کودتای مخملی» نیز بوده است. کودتای مخملی در چکسلواکی در سال ۱۹۸۹، کودتای مخملی در یوگسلاوی در سال ۲۰۰۰، انقلاب رنگین در گرجستان در سال ۲۰۰۳، کودتای مخملی در اوکراین در سال ۲۰۰۴ و انقلاب رنگین در قرقیزستان در سال ۲۰۰۵ از جمله این موارد است.
و اما در فهرست کودتاهای مخملی، یک مورد هست که در آن خبری از سفارتخانه آمریکا در کشور مورد هدف نبوده است و این وظیفه به سفارتخانه‌های انگلیس و فرانسه و آلمان محول شد. بله درست حدس زدید؛ کودتای مخملی سال ۸۸ در ایران.
«پاول کریگ رابرتز» سیاستمدار آمریکایی و معاون پیشین وزارت خزانه‌داری آمریکا، سال ۸۸ در مقاله‌ای با عنوان «آیا اعتراضات ایران، یک انقلاب رنگی هدایت شده دیگر از سوی آمریکاست؟» نوشت: «اعتراض‌های تهران نشانه‌هایی از اعتراضات هدایت شده توسط سازمان سیا در گرجستان و اوکراین دارد. باید نابینا باشیم که چنین چیزی را نبینیم.»
۸- در سال ۱۳۹۲ روزنامه آلمانی «اشپیگل» در گزارشی از وجود «جعبه‌های سفید» بر بام سفارتخانه‌های آمریکا در برلین، مادرید، مسکو، پکن و استکهلم خبر داد. این روزنامه از این جعبه‌های سفید با عنوان «لانه‌های جاسوسی آمریکا» در دیگر کشورها و حتی متحدان خود در سراسر دنیا یاد کرد.
حدود یک‌سال بعد، «دانکن کمپبل» خبرنگار تحقیقی انگلیسی در گزارشی تصویری از «جعبه‌های سفید» جاسوسی آمریکا در پایتخت‌های کشورهای جهان تأکید کرد که واشنگتن در دست کم ۸۰ پایتخت، «لانه جاسوسی» دارد. این خبرنگار تاکید کرد که این جعبه‌های سفید، تجهیزات شنود الکترونیک و رادیویی عملیات ویژه مشترک میان آژانس امنیت ملی آمریکا و سازمان سیا را در خود جای داده است. این جعبه‌های سفید بر فراز مهم‌ترین سفارتخانه‌های آمریکا در اروپا، آمریکای جنوبی و غرب آسیا قرار داشت.
۹- با توجه به موارد مذکور، اگر از ما سؤال شود که یک تروریست از نظر مشخصات ظاهری و نوع پوشش و لباس چه ویژگی‌هایی می‌تواند داشته باشد؟ می‌توانیم با قاطعیت بگوییم که یک تروریست می‌تواند فردی ادکلن زده با کراوات و کت و شلواری سرمه‌ای یا خاکستری باشد. یک تروریست می‌تواند کارمند سفارت آمریکا در کشورهای مختلف جهان باشد.
۱۰- با اینکه پرونده جنایت‌های آمریکا از طریق سفارتخانه‌هایش «مثنوی هفتاد من کاغذ» است، اما با این‌حال برخی از مدعیان اصلاحات به دلیل ابتلا به غربزدگی و «خودتحقیری»- که از عوارض غربزدگی است- همچنان ادعا می‌کنند که تسخیر لانه جاسوسی اقدامی اشتباه بوده و مشکلات ما با آمریکا نیز از همین مسئله ناشی می‌شود.
رهبر معظم انقلاب- ۱۲ آبان ۷۲- در جمع دانش‌آموزان و دانشجویان در همین رابطه فرمودند:«من امروز عرض می‌کنم که این کار دانشجویان ما در سال ۵۸ یکی از بهترین کارهایی بود که در این انقلاب انجام گرفت. مبادا تلقین‌های یک عدّه آدمهایی را که- به اعتقاد بنده- تعریف واقعی از آنها این است که «انسان‌های سطحی و ضعیفی هستند» باور کنید. نمی‌خواهیم بگوییم اینها وابسته‌اند. نمی‌خواهیم بگوییم مغرضند. نه! ضعیفند. انقلاب‌ها را هم غالباً ضعیف‌ها از بین برده‌اند. کشورها را هم ضعیف‌ها به بادِ فنا داده‌اند. ملت‌های نیرومندِ پرقدرت را هم غالباً ضعیف‌ها و زبون‌هایی که بر مراکز قدرت دست پیدا می‌کنند، از بین می‌برند. یک عدّه ضعیف، امروز نیایند وسوسه کنند و طوری شود که جوان ما، دانشجوی ما، با خودش فکر کند:«این چه کاری بود که لانه جاسوسی را تسخیر کردیم!؟» نه آقا!».
ایشان در ادامه تصریح کردند:«یکی از بهترین کارهایی که در انقلاب ما شد، همان کار بود. امام یک جوان نبود که شما بگویید «احساساتی شد و حرفی زد.» امام، آن پیر حکمت و مردِ حکیمِ دنیا دیده مجرّب، با دید نافذ خود، آن‌طور از حرکت دانشجویان در آن روز تجلیل کرد. پس امام، به حقیقتی پی برده بود که این را گفت. ما نیز همان را- نه فقط از روی تبعیت؛ بلکه از روی احساس، از روی بینش و از روی منطق- تأیید و تصدیق می‌کنیم.»


🔻روزنامه ایران
📍 جهاد تبیین، جنگ ترکیبی و نظم جهانی
✍️ حسام‌الدین برومند
رهبر بصیر انقلاب بارها و به کرات و در مناسبت‌ها و موضوعات مختلف به مسأله مهم «جهاد تبیین» توجه کرده‌اند و از اصحاب اندیشه و رسانه خواسته‌اند که این رسالت سترگ بر زمین نماند. نکته اول این است که «حضرت آقا» فقط به سفارش، نصیحت و هشدار در این زمینه بسنده نکرده‌اند و الحق و الانصاف معظم‌له بیش و پیش از همه به میدان جهاد تبیین آمده‌اند و با ظرایف و دقایق، صحنه حوادث را برای افکار عمومی موشکافی کرده و دست به روشنگری زده‌اند.
همین دیروز، رهبر معظم انقلاب بار دیگر به جنگ ترکیبی تمام‌عیار دشمن اشاره کرده و این موضوع را تشریح کردند که اتفاقات اخیر صرفاً اغتشاش خیابانی نبود، بلکه: «در جنگ ترکیبی چند هفته اخیر، امریکا، رژیم صهیونیستی، بعضی از قدرت‌های موذی اروپا و برخی گروهک‌ها، همه امکانات خود را برای ضربه زدن به ملت ایران به میدان آوردند اما ملت به دهان بدخواهان زد و آنها را ناکام گذاشت.»علاوه بر این، «آقا» در آستانه ۱۳ آبان (روز ملی مبارزه با استکبار جهانی) و در دیدار پرشور صدها تن از دانش‌آموزان، به جنایت‌ها و شرارت‌های شیطان بزرگ در بیش از ۴دهه گذشته پرداختند و این سیر تاریخی را برای نسل جدید و دانش‌آموز امروز تبیین کردند.
از این مشی حکیمانه و روش هوشمندانه و قدرت اقناع و استدلال و استناد رهبر انقلاب باید به عنوان یک الگوی راهگشا و مؤثر، درس گرفت و هر نخبه و اهل فکر و اندیشه به سهم خودش، به جهادتبیین عمل کند. نکته دوم این است که «آقا» هم به جنگ ترکیبی دشمنان علیه ملت ایران توجه کردند و هم در عین حال گفتند: «برای یافتن جایگاه برجسته ایران در نظم جدید جهانی فکر، و خود را آماده کنید.» این بدان معناست که همزمان هم باید جنگ ترکیبی دشمن را شناخت و اسیر فضاسازی‌ها و عملیات روانی او نشد و هم نباید از رسالت و وظیفه اصلی غافل شد و امروز یافتن جایگاه مهم در نظم جدید جهانی، همان اولویتی است که باید در دستور کار کشور باشد.
جالب اینجاست که یکی از دلایل آشوب و اغتشاشات اخیر که از سوی دشمن برنامه‌ریزی شده بود به همین مسأله نظم جدید جهانی بازمی‌گردد چرا که خود منابع رسانه‌ای غربی طی ماه‌های اخیر بارها معترف شده‌اند که مثلث چین، روسیه و ایران بزرگ‌ترین تهدید برای هژمونی و سیطره امریکاست و این قابلیت را دارد که نظمی جدید را رقم بزند.
اینجاست که در تقاطع مسأله جنگ ترکیبی دشمن و نظم جدید جهانی، باید «استراتژی دشمن» را شناخت و آن را خنثی کرد. به تعبیر «سان‌تزو» در کتاب «هنر جنگ»، بهترین اقدام علیه دشمن، حمله به «استراتژی دشمن» است.
خنثی کردن استراتژی دشمن، دست برتر در جنگ ترکیبی است و در عین حال حرکت پرقدرت به سمت یافتن جایگاه مناسب در نظم آینده قدرت در سطح جهانی است. آن چیزی که دشمن را عصبانی کرده و معادلات او را برهم زده است؛ همان قوی شدن ایران اسلامی است و از همین‌رو بود که سازمان آشوب و اغتشاشات با هدایت و حمایت دشمنان، «امنیت» را نشانه رفته بودند اما مردم، معاندان و بدخواهان را ناکام گذاشتند.


🔻روزنامه سازندگی
📍‌ دست نگه ‌دارید
✍️ عمادالدین باقی
عمادالدین باقی، جامعه‌شناس و پژوهشگر حقوق بشر_ در سال‌های گذشته بارها و بارها درباره بازداشت‌ها و دادرسی‌های مغایر با قانون انذار داده و تاکید شد که این روند نتایج معکوس دارد،اما هیچ‌گاه التفاتی نشد. اکنون با توجه به اینکه بسیاری از مسئولان و حتی نهادهای امنیتی به صراحت از وجود زمینه‌های نارضایتــی به عنوان عامل اصلی حــوادث هفته‌های اخیــر که متاســفانه موجب جان باختــن ده‌ها تن از شهروندان گردیده است، ســخن گفتهاند و در واقع پذیرفته‌اند که مسئول اصلی برانگیخته شدن‌معترضان، در درجه نخست، خودشان هستند.به همین دلیل‌ باید با متهمان حتی آنها که متوســل به اقدامات ناهنجار و رادیکال شــده‌اند، نگاهی مداراجویانه داشته باشند و منطقا باید از تکــرار روش‌هایی که این نارضایتی‌ها را شــدیدتر می‌کند، پرهیزکرده و راهبردهای متفاوتی اتخاذ کرد. یک نگرانی جــدی در این روزها، صدور احکام اعدام برای برخی از متهمان اســت. اظهارات برخــی مقامات قضایی هــم این نگرانــی را جدی‌تر می‌کند. ارجاع پروندهها به شعبات خاصی که جامعه حقوقی و عمومی نســبت به آنها نــگاه مثبت ندارد، نیز بیانگر رویکردی است که جو اعتراض را نه‌تنها رو نمی‌نشــاند که به فاز تندتری سوق می‌دهد. مقام و شــأن قضاوت والانر از آن است که تحت تاثیر جو، احساسات، خشم یا در واکنش به توپخانه رسانه‌های برون‌مرزی یا به منظور ارعاب دســت به کاری بزند.

الگوی ما در قضاوت، امام علی(ع)است. ابن ملجم، امام مســلمین را ترور کرد، ولی امام(ع)نه تنها دشنام نداد، بلکه اجازه نداد هیچ کس علیه او خشمگین شود و رفتاری کینه‌توزانه داشته باشد. مشهور است که امام از شیری که خود می‌نوشید برای ابن‌ملجم میفرستاد و نهایت رفتار انسانی را با وی داشت و فرمود: اگر زنده مانــدم خودم تصمیم می‌گیرم که به قرائن زیادی عفو می‌کرد و اگر شهید شدم او یک ضربت زده و فقط حق دارید یک ضربت بزنید چه منجر به مرگ شود چه زنده بماند.

بنابراین، درباره متهمــان تحت محاکمه نمیتوان بــه صرف مشــارکت در تخریب و خشــونت، حکم اعدام صادر کرد. اگر فردی جایی را آتش زده، باید خسارتش را گرفت، نه جان او را.من دیدگاه خود رادرباره مجازات سلب حیات در ۴ جلد کتاب حق حیات توضیح داده‌ام، اما اینجا با فرض همان دیدگاه فقهی سنتی محاربه، فقط در صورتی که محاربه منجر به قتل شخص معینی توسط محارب شــده باشد مجازات سلب حیات دارد و در غیر آن، مجازات تبعید و حبس است.

در کشورهای اروپایی بازداشت‌شدگان اعتراضات منجر به درگیری را درفاصله یک روز تا یک هفته آزاد می‌کنند و آنان که دســت به تخریب و خشــونت زده‌اند به مجازات حبس کوتاهمدت و جریمه محکوم می‌شـوند. به همین دلیل هر اعتراضی سکوی اعتراض رادیکال‌تر بعدی تبدیل نمی‌شود. این‌ها اموری مدنی هستند نه حدی شرعی لذا باتدبیر، حلم،مدارا و رعایت‌ حداکثری حقوق شهروندان حل‌وفصل شوند. استراتژی‌ قضایی در این شرایط خطیر باید مبتنی‌بر این راهبرد نبوی باشد: ادرءوا الحدود عن المسلمین ما استطعتم , فإن کان له مخرج فخلوا سبیله فإن الإمام أن یخطىء فى العفو خیر من أن یخطىء فى العقوبة. با کمترین شبهه‌ای حدود متوقف می‌شــوند وتا می‌توانید راهی برای دور کردن مردم از مجازات پیدا کنید و در نهایت اگر راهی یافته نشــد، اگر حکومت در عفو کردن مرتکب خطا شــود بهتر از این است که در مجازات کردن مرتکب خطا شود. اگر چنین راهبردی اتخاذ شد هم از نظر حقوق بشری و هم از نظر دینی قابل دفاع است. نباید تسلیم جو فشار و شعارهای انتقام جویانه شد. گزارش منتشر شده آقای امیر رئیسیان، وکیل یکی از متهمان به محاربه (قبادلو) همراه با مستندات گزارش مصادیق قاعده درء است.نکته مهم دیگر اینکه عدم حضور وکیل تعیینی در مراحل تحقیقات و دادگاه، میتواند نتایج دادرسی را در افکار عمومی با مقاومت روبه‌رو کند و با توجه به باخت مطلق رسانه‌ای به خاطر رفتار انحصار طلبانه صداوسیما در گذشته، احکام صادره به جای کمک به آرامش،می‌تواند وضعیت حادتری را رقم بزند. از ما گفتن بود وَمَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغ


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دلایل تغییر موضع غربی‌ها
✍️ عبدالرضا فرجی‌راد
موضع‌گیری اخیر مقامات آمریکایی به خصوص راب مالی نماینده آمریکا در امور ایران موضع‌گیری بسیار تندی بودی چرا که آقای مالی محافظه‌کار‌ترین فرد در دولت آمریکا در ارتباط با ایران بود و خیلی‌ها وی را به طرفداری از ایران متهم می‌کردند. وقتی که او در اظهاراتش می‌گوید که گزینه نظامی هم روی میز است و برای اولین بار است که در دولت بایدن چنین حرفی زده می‌شود نشان می‌دهد که مواضع غربی‌ها به تدریج تغییر می‌کند. حال این تغییرات چه دلایلی دارد چند دلیل می‌توان بر آن ذکر کرد. نخست فضای افکار عمومی جهانی است که در ارتباط با اوضاع داخلی ایران است که موجب واکنش‌هایی در آمریکا، کانادا و اروپا شده است. موضوع دوم که بسیار مهم است مساله اتهام همکاری ایران و روسیه در جنگ اوکراین است. این مساله روی غربی‌ها بسیار اثر گذاشته و اکنون در مقطع اولیه تلاش می‌کنند با فشاری که به ایران می‌آورند که موضع راب مالی هم بی‌ارتباط به آن نیست که آن را متوقف کنند. البته ایران این موضوع را قبول ندارد که همکاری‌اش با روسیه علیه اوکراین بوده است. هر چند که اوکراینی‌ها و غربی‌ها می‌گویند که سندهایی در این خصوص وجود دارد. لذا روند مسائل به نحوی پیش می‌رود که این موضوع اوکراین می‌خواهد روی همه چیز تاثیر بگذارد. این در حالی است که این مساله با اتفاقات داخلی ایران همزمان شده و فشاری که افکار عمومی غربی به دولت‌های خود می‌آورند باعث شده تا کشورهای غربی اتحاد خود را با یکدیگر حفظ کنند و چه در موضوع هسته‌ای و چه در ارتباط با مسائل روسیه موضع مشترکی داشته باشند. بنابراین این روند با توجه به اینکه پیروزی نتانیاهو در انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی و نخست وزیری‌اش قطعی شده به سمتی می‌رود که در واقع موضع حزب دموکرات و کاخ سفید تضعیف شود. البته یکی از موضع‌گیری‌‌ها این است که در انتخابات بتوانند برگ برنده را داشته باشند اما آنچه به‌وجود آمده موضع حزب دموکرات در انتخابات با فعالیت‌های نتانیاهو و تلاش و همکاری بیشتر با عربستان تضعیف خواهد شد. چنانکه اکنون نیز روابط ایران و عربستان در چند روز گذشته تیره تر شده است. همچنین این احتمال وجود دارد که همکاری سه جانبه‌ای برای کنار زدن حزب دموکرات در انتخابات کنگره با روسیه هم داشته باشند. لذا شرایط خوبی را شاهد نیستیم و باید موضع خود را به‌طور قاطع در قبال همکاری با روسیه مشخص کنیم و ثابت کنیم که نقشی در درگیری‌ها در اوکراین نداریم. مساله دیگر نیز باید توافق را جدی‌تر بگیریم. اگر احساس شود بعد از انتخابات که توافقی صورت نمی‌گیرد و این اتهامات در مورد روسیه و او کراین مطرح گردد ممکن است شرایط سخت‌تر شود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 سیاست خارجی و بازارها
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
سیاست خارجی یا همان دیپلماسی ایران اکنون چه وضعیتی دارد‌؟ به نظر می‌رسد می‌توان قدم به قدم و با جداسازی‌های ویژه پیش رفت. آیا ایران با همسایه‌های خود مناسبات راهبردی و بر پایه دادوستد آزاد و برد- برد دارد‌؟ به نظر می‌رسد نظام سیاسی ایران جز مناسبات ویژه و البته مبهم و از نظر کارشناسان باخت- برد با روسیه با هیچ کدام از همسایه‌ها صمیمیت قابل اعتنایی ندارد. آیا ایران با پاکستان و گروه طالبان و ترکمنستان و آذربایجان‌، عراق و ترکیه و دیگر کشورها مناسبات عادی دارد‌؟ به نظر می‌رسد نمی‌توان دشواری‌هایی که ایران با هرکدام از همسایه‌ها دارد را نادیده گرفت و از کنار واقعیت‌های سخت بی‌اعتنا گذر کرد و خوش‌بین بود که انشاء‌الله مشکلی نیست. واقعیت این است که ایران با آذربایجان در وضعیت دشواری قرار دارد و در درون عراق نیز کل قدرتمندان با ایران نیستند و نیز کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نیز با ایران مناسبات دوستانه پایداری ندارند. از سوی دیگر ایران با کشورهای زیرمجموعه غرب که بخش اصلی قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی جهان را در اختیار دارند نیز نه تنها مناسبات دوستانه ندارد بلکه با نیرومندترین آنها سرشاخ شده و باور دارد آنها با نظام سیاسی ایران در حالت جنگی هستند. تازه‌ترین ادعاهای کشورهایی مثل عربستان و نیز اوکراین و برخی سخنان مقام‌های آذربایجانی نشان می‌دهد سیاست خارجی ایران راه ناهمواری برای زندگی عادی ایرانیان از ناحیه بیرون کشور دارد. این وضعیت بسیار پیچیده در سیاست خارجی و نیز اعتراض‌های داخلی و شرایط ویژه در مناسبات با شهروندان جوان و زنان پیامدهای منفی بر بازارها داشته و خواهد داشت. بازار مسکن شاید به همین دلایل است که راکد شده و شهروندانی که در این بازار فعالیت داشتند به بازارهای با قدرت بالاتر نقدشوندگی مثل بازار سکه و طلا و ارز روی آورده‌اند‌. تقویت نسبی بازارهای یادشده در برابر بازار سرمایه و بازار کالا و بازار مسکن می‌تواند التهاب‌آفرین بوده و شهروندان کم‌درآمد را نیز به سوی افزایش پس‌انداز به شکل دلار و سکه و طلا ترغیب کند. نیک می‌دانیم بازار سرمایه را نمی‌توان با چند تصمیم تاکتیکی دولتی و حمایتی سرپا نگه داشت. بازارهای مهم در ایران با زلزله تازه‌ای روبه‌رو شده و در صورتی که سیاست خارجی با همین دست فرمان جلو برود بیشتر ملتهب و بی‌قرار خواهند شد. برآیند این دگرگونی‌ها بی‌اعتمادی کامل به بازار کالا و کار و نیز به بازار پول می‌شود. در نهایت این وضعیت می‌تواند اقتصاد را وارد دور تازه‌ای از افزایش قیمت اکثریت کالاها کرده و بر شتاب تورم بیفزاید.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 بازگشت موج قرمز به آمریکا
✍️ هادی خسروشاهین
انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا برای ایرانی‌ها حائز اهمیت است؛ چه در سطح افکار عمومی و چه در سطح تصمیم‌سازان؛ چراکه هنوز برجام با چشم‌اندازی مبهم مواجه است و بخشی از معادلات آینده به نتایج همین انتخابات بازمی‌گردد. این نتایج می‌تواند روند دیپلماسی با ایران را تسهیل یا پیچیده‌تر کند. قرار است ۸ نوامبر انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا برگزار شود که طی آن ۴۳۵کرسی مجلس نمایندگان و ۳۵کرسی سنا به رای گذاشته خواهند شد. به‌طور معمول در تاریخ آمریکا رئیس‌جمهور مستقر، در اولین انتخابات میان‌دوره‌ای با شکست هم‌حزبی‌های خود مواجه می‌شود؛ ولی این انتخابات در شرایط بسیار خاصی برگزار می‌شود؛ چراکه آمریکا با یک وضعیت دو قطبی اجتماعی و سیاسی کم‌سابقه مواجه است و از همین رو این انتخابات برای هر دو حزب و هوادارانش دیگر نقش مرگ و زندگی را ایفا می‌کند.
دموکرات‌ها در تابستان بسیار امیدوار بودند که مانع از شکل‌گیری موج قرمز شوند؛ پیروزی‌های سریالی در کنگره آمریکا، کنترل تورم و حکم دیوان عالی درباره نقض حق سقط جنین تابستان را به گرمای فرحبخش برای دموکرات‌ها تبدیل کرد و همه نظرسنجی‌ها نیز این مساله را تایید می‌کرد. از جمله نظرسنجی درباره آرای مردمی در کنگره نشان می‌‌داد که میانگین برتری دموکرات‌‌ها نسبت به جمهوری‌‌خواهان در اواسط سپتامبر با برتری ۳/ ۱درصدی به اوج خود رسیده بود؛ درحالی‌که بایدن مدام در بازه ۴۰درصدی با افت‌وخیزهای متناوب مواجه می‌شد. درواقع این روند شتابان به سود دموکرات‌ها از اواسط اوت آغاز شده بود. در این مقطع زمانی شانس دموکرات‌ها برای تسلط بر سنا حدود ۶۹درصد بود؛ اگرچه همین آمار نشان می داد که دموکرات‌ها نمی‌توانند اکثریت خود را در مجلس نمایندگان حفظ کنند؛ ولی جمهوری‌خواهان نیز با کسب کرسی‌های حداقلی به اکثریت دست خواهند یافت. (شانس دموکرات در مجلس نمایندگان ۳۰درصد و جمهوری‌خواهان ۷۰درصد بود.) اما مساله اقتصاد و تورم و ترس از چشم‌انداز اقتصادی خیلی زود این روند را معکوس کرد و از اواسط اکتبر در برخی نظرسنجی‌ها جمهوری‌خواهان حدود ۲/ ۲درصد در آرای عمومی از دموکرات‌ها پیش افتادند. (اگرچه این رقم در سایرنظرسنجی بین یک‌دهم تا ۴درصد در نوسان است) سایر آمارها نیز تغییرات قابل توجه را به یک‌باره نشان داد. به‌طور مثال نظرسنجی نیویورک‌تایمز/ کالج سینا در اواسط اکتبر نشان داد که جمهوری‌خواهان با ۴درصد برتری، ۴۹درصد به ۴۵درصد، نسبت به دموکرات‌ها پیشتاز هستند. همین ماه گذشته میلادی، نظرسنجی تایمز/ سینا در سپتامبر، دموکرات‌‌ها را با یک امتیاز برتری نسبت به جمهوری‌‌خواهان نشان می‌داد. با این حال تنها آمارها در سطح ملی مهم نیستند، بلکه آنچه در هر انتخاباتی تعیین‌کننده است، پیشتازی یک حزب در مناطق رقابتی و ایالت‌های چرخشی است.

۴۸درصد رای‌دهندگان در مناطق رقابتی به سمت راست شیفت کرده‌اند؛ درحالی‌که این رقم برای دموکرات‌ها ۴۳درصد است. همچنین در میان کل رای‌دهندگان، ۴۱درصد به برنامه‌های نامزدهای هر دو حزب برای حل مشکلات کشور اعتماد ندارند؛ اما با این حال بیش از ۳۲درصد به جمهوری‌خواهان اعتماد دارند؛ درحالی‌که ۲۸درصد به برنامه‌های دموکرات‌ها اطمینان‌خاطر دارند. همچنین جمهوری‌خواهان انگیزه بیشتری برای مشارکت در انتخابات دارند (۵۲ به ۴۶درصد) و این مساله به‌ویژه در مناطق رقابتی صدق می‌کند؛ جایی که ۵۵درصد از جمهوری‌خواهان در مقابل ۴۵درصد دموکرات‌ها اعلام کردند که انگیزه قوی برای مشارکت انتخاباتی دارند.

اما آنچه بیش از همه در این نظرسنجی‌ها تغییر واقعیت‌های اجتماعی را بازنمایی می‌کند، توجه بیشتر مردم به مساله اقتصاد و تورم بود و در واقع ما از اواسط اکتبر شاهد کلیدی شدن این دو مولفه بودیم. این مساله به‌ویژه در مناطق رقابتی پررنگ‌تر می‌شد؛ جایی که در آن ۶۷درصد اعلام کردند که اقتصاد در اولویت اول رای دادن آنها قرار دارد؛ درحالی‌که این رقم برای کل کشور ۵۹درصد بود. این یعنی اینکه اقتصاد نه تنها در سطح ملی اهمیت یافت، بلکه در مناطق رقابتی در اولویت بیشتری قرار گرفت. موضوعات دیگر، وزن اقتصاد را در حوزه‌های رقابتی نداشتند از جمله سقط جنین، مسائل انتخاباتی و سیاست اسلحه، در سطح ملی همان جایگاهی را داشتند که در مناطق رقابتی از آن برخوردار بودند. از طرف دیگر دموکرات‌‌ها در این چرخه انتخاباتی حمایت خود را در میان پایگاه‌های رای‌‌دهندگان کلیدی خود از جمله جوانان، رای‌‌دهندگان سیاه‌‌پوست و لاتین‌تبارها و زنان از دست داده‌‌اند. نظرسنجی‌ها در میانه اکتبر نشان می‌دهد که در میان زنان، حمایت از دموکرات‌ها ۶امتیاز کاهش یافته است، در میان رای‌دهندگان سیاه‌پوست و لاتین‌تبار ۱۰امتیاز و در میان رای‌دهندگان زیر ۴۵سال ۷امتیاز کاهش یافته است. اما کار به همین‌جا نیز ختم نمی‌شود. بر اساس نظرسنجی CNN/ SSRS ۷۱درصداز رای‌دهندگان جمهوری‌خواه معتقدند نامزدهای حزبشان برنامه روشنی برای هدایت کشور در مسیر درست قرار دارند؛ اما این رقم درباره دموکرات‌ها تنها به ۵۹درصد می‌رسد.

در چنین شرایطی بود که شانس دموکرات‌ها برای تسلط بر مجلس سنا و همین طور نمایندگان به‌شدت کاهش یافت. شانس آنها از ۷۱درصد در ماه سپتامبر به ۵۸درصد در اواخر اکتبر رسید؛ ولی این روند نزولی حتی چند روز قبل از انتخابات نیز تداوم یافت و در دوم نوامبر یعنی ۶روز مانده به برگزاری انتخابات به ۴۹درصد رسید و در این روز برای اولین‌بار دموکرات‌ها شانس بالای ۵۰درصدی خود را طی چند ماه اخیر ازدست دادند. در حال حاضر جمهوری‌خواهان برای تسلط بر مجلس سنا از شانس ۵۱درصدی برخوردارند. همین روند درباره مجلس نمایندگان نیز صدق می‌کند. شانس جمهوری‌خواهان برای تسلط بر مجلس نمایندگان از ۷۰درصد در سپتامبر به ۸۱درصد در اواخر اکتبر رسید و در دوم نوامبر با ۲درصد افزایش به ۸۳درصد رسید. بر این اساس باید این حکم را قطعی دانست که جمهوری‌خواهان قادرند حداقل کرسی‌ها برای کسب اکثریت در مجلس نمایندگان را از ۲۲۰کرسی به ۲۴۸ تا ۲۵۰کرسی برسانند. این روند در مجلس سنا نیز می‌تواند به عدد۵۱ یا حتی عدد ۵۲ برسد؛ اگرچه در برخی ایالت‌ها نظیر ویسکانسین، نوادا و پنسیلوانیا و جورجیا وضعیت تقریبا تا اواخر اکتبر در هاله‌ای از ابهام قرار داشت و تقریبا هر دو حزب از شانس برابر برای کسب کرسی سنا در این ایالت‌ها برخوردار بودند؛ اما با توجه به روند پایدار بهبودی وضعیت جمهوری‌خواهان در این ایالت‌ها می‌توان شانس بیشتر را به محافظه‌کاران داد. باید برای درک این روند بهبودی پایدار درباره این نکات، تامل ویژه‌ای کرد: میانگین نظرسنجی‌ها در ۳۱اکتبر نشان می‌دهد که فاصله آدام لاکسالت جمهوری‌خواه در مقابل کاترین کورتز ماستو دموکرات در یک‌ماه گذشته مدام در حال کاهش بوده است. درحالی‌که در ۳۱اکتبر این فاصله به ۴دهم درصد به نفع نامزد دموکرات رسیده است؛ اما در سپتامبر این فاصله حدود ۴درصد بود. در پنسیلوانیا نیز همین اتفاق افتاده است. مهمت اوز جمهوری‌خواه فاصله خود را دائما با جان فترمن دموکرات کاهش داده است. در ۳۱اکتبر این فاصله یک درصد به سود دموکرات‌ها بوده است؛ ولی در اول اکتبر این فاصله ۶درصد و در ۱۲سپتامبر حدود ۱۱درصد بوده است. در جورجیا نیز شاهد تکرار همین روند هستیم. یعنی رافائل وارناک دموکرات به تدریج در حال واگذاری رقابت به نامزد جمهوری‌خواه یعنی هرشل واکر است. این فاصله در اواخر اکتبر به حدود یک‌درصد به سود نامزد دموکرات بود؛ ولی در اوایل همین ماه نامزد دموکرات با ۴درصد اختلاف پیشتاز رقابت‌ها بود. اما هر دو نامز قادر نیستند ۵۰درصد آرا را کسب کند و بر اساس قوانین این ایالت در چنین شرایطی کار به مرحله دوم و انتخابات ۱۰دسامبر می‌کشد. در ویسکانسین اما نامزد جمهوری‌خواه رون جانسون دائما فاصله خود را با نامزد دموکرات ماندلا بارنز افزایش داده است. این فاصله در ۳۱اکتبر به بالای ۲درصد به سود نامزد جمهوری‌خواه رسیده است.

از همان ابتدا متخصصان نظرسنجی سه سناریو را برای آینده سنا و نمایندگان پیش‌بینی کرده بودند: اول تسلط کامل حزب جمهوری‌‌خواه بر کنگره، دوم سلطه دموکرات‌‌ها بر کنگره و سوم کنگره تقسیم شده یعنی نمایندگان از آن جمهوری‌خواهان و سنا از آن دموکرات‌ها. تا اواسط اکتبر کنگره تقسیم شده از دو سناریوی دیگر محتمل‌‌تر بود؛ اگرچه احتمال همین گزاره نیز کمتر از ۵۰درصد بود. اما درباره دو سناریوی دیگر شانس دموکرات‌ها برای تسط بر هر دو مجلس ۲۱درصد بود اما بخت جمهوری‌خواهان به ناگهان به عدد ۴۱درصد رسید. اما در اوایل نوامبر شانس کنگره تقسیم‌شده از عدد در حدود ۵۰درصد به عدد ۳۸درصد رسید. اما سناریوی تسلط کامل جمهوری‌خواهان بر کنگره چگونه فراهم می‌شود: اگر این حزب حداقل در سه رقابت از چهار رقابت مبهم و همراه با شانس و اقبال - جورجیا، نوادا، پنسیلوانیا و ویسکانسین - پیروز شود. در این صورت جمهوری‌خواهان با کسب ۵۱ تا ۵۲ کرسی، اکثریت را از آن خود خواهند کرد. در حال حاضر جمهوری خواهان ۲۹کرسی خارج از گردونه رقابت در سنا دارند و همچنین ۱۷کرسی در منطقه امن و ۳کرسی در منطقه تقریبا امن و بین یک تا دو کرسی رقابتی مبهم نیز برخوردارند. در مقابل دموکرات‌ها هم‌اکنون ۳۶کرسی خارج از گردونه رقابت، ۱۰کرسی در منطقه امن، یک کرسی در منطقه تقریبا امن و ۲کرسی با سرنوشت مبهم برخوردارند.
با این اوصاف اگر سنا نیز همچون مجلس نمایندگان به دست جمهوری‌خواهان بیفتد و گزینه تقسیم کنگره منتفی شود، محافظه‌کاران در فضای دوقطبی‌شده جامعه آمریکا می‌توانند مسیر ریاست‌جمهوری بایدن را تغییر دهند، جاه‌طلبی‌های او را برای تدوین قانون حق سقط جنین و ایجاد یک شبکه سلامت و اجتماعی قوی‌تر را از میان ببرند؛ درحالی‌که به شاخه پوپولیست در حال رشد جمهوری‌خواهان توانایی جدیدی برای انواع تحقیقات درباره دولت می‌دهد. همچنین این رویداد می‌تواند نبردها بر سر اولویت‌بندی هزینه‌ها را تشدید کند و باعث تعطیلی دولت ‌‌شود و به رویارویی بر سر سقف بدهی دامن بزند. همچنین نامزدهای بایدن برای مناصب قضایی و اجرایی نیز با مقاومت شدیدتری از سوی کنگره روبه‌رو خواهند شد. در این میان برخی رویدادهای مهم در عرصه سیاست خارجی آمریکا نظیر مذاکرات هسته‌ای با ایران تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. شاید به دلیل همه این عوارض جبران‌ناپذیر باشد که این روزها دموکرات‌ها بیش از هر روزی در این آرزو هستند که ای کاش انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا در چله تابستان برگزار می‌شد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0