🔻روزنامه تعادل
📍 زمانی برای جایگزینی «بدترها» با «بدها»
✍️ مرتضی عزتی
موضوع انتصاب یکی از مدیران ناموفق گذشته در راس سازمان مناطق آزاد تجاری و اقتصادی کشور، یک بار دیگر این پرسش را در محافل اقتصادی و مدیریتی کشور شکل داده که تا چه اندازه استفاده از مدیران موفق، کاربلد و متخصص برای بهبود شاخصهای رشد در بخشهای گوناگون اهمیت دارد و چنانچه به این گزاره سرنوشتساز بیتوجهی شود چه تبعاتی ممکن است در حوزههای اقتصادی و مدیریتی ایجاد شود؟ همانطور که استفاده از نیروی انسانی متخصص، با تجربه و کارآمد در راس یک شرکت و واحد اقتصادی یا کارخانه مهم است، به کار گماشتن یک مدیر کارآزموده و متخصص و با دانش در راس هرم سازمانهای اقتصادی کلان، وزارتخانهها و معاونتهای اقتصادی نیز دارای اهمیت است. اما این روند به هیچوجه در اقتصاد ایران آنگونه که باید و شاید جدی گرفته نمیشود. در واقع در ایران سایه سنگین سیاست و رویکردهای جناحی بر اقتصاد سنگینی میکند. نمونهاش را در رخدادهای اخیر میتوان دید که اینترنت با اهداف سیاسی مسدود شد بدون اینکه برای کسی مهم باشد این تصمیم چه بر سر اقتصاد و اشتغال کشور میآورد.متاسفانه دولت سیزدهم دایره معدودی از افراد و چهرهها را برای مدیریت بر ساختارهای مهم کشور در اختیار دارد و اغلب از همین افراد استفاده میکند. افرادی که نه تنها از دانش کافی، تخصص و تجربه مدیریت کلان برخوردار نیستند، بلکه حتی مقدمات حوزه مدیریتی را نیز پیش از این طی نکردهاند. بر این اساس بسیاری از افرادی که برای مدیریت بر بخشهای گوناگون کشور انتخاب میشوند، توان و کارایی لازم را ندارند. این انتصابها اما تبعاتی در بخشهای مختلف اقتصادی، مدیریتی و راهبردی به جای میگذارند که بد نیست به آنها اشاره شود:
۱) نخستین تاثیر این نوع انتصابهای غیر تخصصی آن است که بیاطمینانی را در جامعه ترویج میکند. سرمایهگذاران، فعالان اقتصادی و در کل عموم مردم وقتی میبینند افراد غیرمتخصص در راس هرم ساختارهای مهم اقتصادی مینشینند، اعتماد آنها به سیستم کاهش مییابد. (اگر نگوییم از میان میرود) این روند اثراتی چون خروج سرمایه، افزایش ریسک اقتصادی، مهاجرت نخبگان و... را به دنبال دارد.
۲) تاثیر بعدی این نوع گزینشها در مواجهه نهادهای نظارتی با سوءمدیریتها است. به عنوان نمونه مجلس مدتی قبل تصمیم گرفت، وزیر صمت را استیضاح کند اما این استیضاح رای نیاورد. برخی معتقدند دلیل این موضوع این بود که نمایندگان میترسیدند در صورت رای به عدم اعتماد فاطمیامین، فردی با درجه مدیریتی پایینتر از او راهی وزارت مهم صمت شود. بنابراین ترجیح دادند، بدتر را جایگزین بد نکنند. این روند در بلندمدت باعث تهی شدن ساختار مدیریتی کشور از افراد دارای تخصص میشود.
۳) مساله بعدی اخلال در گردش نخبگانی است. بسیاری از افراد در یک سازمان، نهاد، بخش و...با این هدف ورود میکنند که بتوانند سلسلهمراتب مدیریتی را طی کنند. وقتی فردی بیرون از مجموعه، بدون تخصص لازم و فقط به دلیل حضور در ستاد انتخاباتی فلان فرد پیروز در انتخابات، سکان هدایت مدیریت را به دست میگیرد، این پیام به همه کارکنان ارسال میشود که برای ترقی و پیشرفت به تخصص، سواد، دانش و تجربه نیاز نیست، بلکه به پشت هم اندازی، روابط خارج از محدوده و نفوذ نیاز است. بنابراین گردش نخبگانی در کشور مختل میشود.
۴) مساله بعدی از دست دادن فرصتها است. حضور هر فرد غیرشایسته، فرصت را از بسیاری از افراد شایسته میگیرد و زمان را به نفع رقبا شکل میدهد.ایران در یک منطقه حساس قرار گرفته است و نیازمند رشد مستمر است. هر روز که به دلیل عدم حضور یک چهره متخصص در راس هرمهای اقتصادی و راهبردی تلف میشود، رقبای ایران از این فرصت به نفع خود بهرهبرداری میکنند. این لیست خسارات را میتوان در خصوص سایر موضوعات کلیدی نیز گسترش داد، اما نتیجه نهایی این نوع گزینشها در نزول شاخصهای اقتصادی خود را نمایان میکنند. بسیاری از مشکلات اقتصادی امروز کشور برآمده از تصمیمات اشتباه مدیرانی است که کار خود را به درستی انجام ندادهاند.این روند گزینشی در دولت سیزدهم نیز ادامه دارد. دولت تنها افراد نزدیک به خود، متولیان ستادهای انتخاباتیاش و برخی افراد از دانشگاهها و احزاب خاص را شایسته مدیریت میداند. طبیعی است که این روند نهتنها کمکی به رشد اقتصادی کشور نمیکند، بلکه چالشهای فراوانی ایجاد میکند.البته تجربه ثابت کرده است که اغلب این هشدارها با بیتوجهی دولت مواجه میشود. در واقع کارشناسان هشدار خود را میدهند و متولیان هم راه خود را میروند.
🔻روزنامه کیهان
📍 فردای براندازی و آرزوییکه دشمن به گور برد
✍️ مسعود اکبری
در هفتههای گذشته دشمن فاز جدیدی از جنگ ترکیبی را علیه مردم ایران به راه انداخت. این جنگ، یکبار دیگر بر ۲ واقعیت مهم صحه گذاشت؛ یکی اقتدار جمهوری اسلامی ایران و دیگری مظلومیت نظام و مردم ایران. این دو در کنار هم معنا پیدا میکند. بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران «مقتدرِ مظلوم» است.
مقتدر از آن جهت که چندین دولت خارجی و چندین سرویس امنیتی و اطلاعاتی خارجی و دهها شبکه تلویزیونی در کنار صدها سایت و هزاران اکانت اینستاگرامی و توئیتری و کانال تلگرامی در فضای مجازی و تروریستهای چندملیتی و تیمهای اغتشاشگر آموزش دیده در کف خیابان و... همه و همه در مقابل نظام و مردم ایران ایستادند اما در نهایت دست از پا درازتر عقبنشینی کرده و به شکست اعتراف کردند.
و مظلوم از آن جهت که در هفتههای اخیر حداقل ۶۰ نفر از فرزندان ایران توسط اوباش داعشی و تروریستهای تکفیری به شهادت رسیده و تعدادی از کودکان این سرزمین یتیم شدند و مادران و پدران، داغ فرزند دیدند.
ما مردم ایران اکنون داغدار شهادت «آرمان علیوردی»ها و «سید روحالله عجمیان»ها و «فرید کرمپور»ها و «سجاد شهرکی»ها و «سید فریدالدین معصومی»ها هستیم. ما با «آرتین»ها و دیگر فرزندان عزیز شهدا همدردیم و داغداریم و میدانیم که محنت امتحان، سخت و تلخ و ناگوار است، اما این را هم میدانیم که نباید فتنه را ناگوار بشماریم.
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اینباره به مومنان میفرمایند: «لا تَکرَهُوا الفِتنَهًَْ فی آخِرِ الزمانِ؛ فإنّها تُبِیرُ المُنافِقینَ. در آخرالزمان، فتنه را ناخوش و ناگوار نشمارید؛ زیرا آن فتنهها منافقان را نابود میسازد.» امام صادق(علیهالسلام) نیز میفرمایند:« تَمَنَّوُا الفِتنَهًَْ؛ فَفیها هَلاکُ الجَبابِرَهًِْ، و طَهارَهًُْ الأرضِ مِن الفَسَقَهًِْ. آرزومند فتنه باشید؛ زیرا فتنه موجب نابودی ستمگران و پاک شدن زمین از [لوث وجود] فاسقان است.»
بر همین اساس به رغم حادثههای تلخ و ناگوار و جانکاه در هفتههای گذشته، فتنه اخیر را نباید ناگوار بشماریم. فتنه اخیر یکبار دیگر و با وضوح بیشتر نسبت به فتنههای گذشته به خوبی نشان داد که آن مدینه فاضلهای که دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی دشمن از «فردای پس از جمهوری اسلامی» نمایش میداد، هیچ نسبتی با واقعیت ندارد. فتنه اخیر نشان داد که آرزوی ۴۳ساله و همیشه بر باد رفته دشمن برای فردای پس از جمهوری اسلامی، جهنمی بیش نیست. چرا؟ به این موارد توجه کنید:
۱- کسانی که در هفتههای اخیر شعار «زن، زندگی، آزادی» سر میدادند و خود را «جنبش» و اقدامات خود را «اعتراض مدنی» جا میزدند، در جنایت و وحشیگری روی داعش را هم سفید کردند. این طیف یک جوان طلبه بسیجی را صرفا به این دلیل که با آنها همفکر نبود و حاضر نشد به اعتقادات خود پشت کند، چندین ساعت در خیابان شکنجه جسمی و روحی داده و با چاقو و سنگ به او حمله کرده و در نهایت پیکر نیمه جانش را در کف خیابان رها کردند.
همین جماعت در کرج جوان بسیجی دیگری را دوره کرده و به این دلیل که با آنان همفکر نبود بهصورت وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار داده و او را با ضربات متعدد چاقو به شهادت رساندند. همان جوان بسیجی که تصاویر خانه ساده و بیآلایش او، پس از شهادتش دست به دست چرخید و این کلام امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) را دوباره زنده کرد که فرمودند: «تنها آنهایی تا آخر خط با هستند که درد فقر و محرومیت را چشیده باشند.»
پس از این دو واقعه تلخ و جانکاه، خیلیها و از جمله کسانی که منتقد جمهوری اسلامی هستند، این سؤال در ذهنشان ایجاد شد که این جماعت اکنون که قدرت را در دست ندارد، اینچنین وحشیانه با کسانی که با آنها همفکر نیست برخورد میکند؛ پس اگر اینها به قدرت برسند، قطعا چندصد و چندهزار و چندصدهزار و چندمیلیون انسانی که با آنان همفکر نیستند را سلاخی و قتلعام خواهند کرد.
۲- در جریان آشوبهای اخیر، اوباش چندین بار به زنان محجبه جسارت کرده و حجاب از سرشان کشیدند. این رفتار شنیع و غیراخلاقی یکبار دیگر ثابت کرد که اگر این طیف به قدرت برسد، با شعار حجاب اختیاری، در نهایت «بیحجابی اجباری» را دنبال خواهد کرد.
نشان به آن نشان که در هفتههای گذشته وقتی جمعی از ضدانقلابها و براندازان در خارج از کشور تجمع برگزار کرده بودند، وقتی یکی از حاضرین شعار میدهد «برای ناموسمون»؛ بقیه ناگهان با خشم و تندی با وی برخورد کرده و با داد و فریاد حرف وی را قطع کرده و سؤال میکنند که «ناموس چیه؟»! و تاکید میکنند که زن، ناموس هیچکس نیست!
۳- در روزهای گذشته فایل صوتی یکی از خبرنگاران شبکه ضدایرانی بیبیسی فارسی افشا شد. وی در این فایل صوتی افشا کرد که هدف پشتپرده آشوبها و اغتشاشات، نه دموکراسی است و نه «زن، زندگی، آزادی»، بلکه یکی از اهداف اصلی در این فتنه، تجزیه ایران و تکهتکه کردن کشورمان است.
۴- در ویدئوها و تصاویر منتشرشده از تجمعات عناصر ضدانقلاب و جریان برانداز در خارج از کشور علاوهبر پرچمهای گروهکهای تجزیهطلب، پرچم همجنسبازان نیز بارها مشاهده شده است. یکی از آمال و آرزوهای این جریان این است که در فردای پس از جمهوری اسلامی، همجنسبازی در ایران رسمیت یافته و گسترش یابد. این در حالی است که کشورهای غربی و آن دسته از دولتهایی که همجنس بازی را به رسمیت شناختهاند سالهاست که با بحرانهای متعدد دست و پنجه نرم میکنند. براساس گزارشهای منتشرشده از سوی نهادهای غربی، موج انحرافات جنسی بخش بزرگی از جامعه آمریکا و اروپا را درگیر خطرات روابط بیقید و بند کرده است که یکی از آنها شیوع بیماریهای مقاربتی است. در روزهای گذشته یکی از به اصطلاح کارشناسان شبکه سعودی اینترنشنال در توئیتی نوشت: «جوان هم به جشنواره گلاب کاشان احتیاج دارد، هم به جشنواره شراب شیراز. جوان به روابط جنسی آزاد، دیسکو و ساحل مختلط و...هم احتیاج دارد.»
این توئیت، مشت نمونه خروار است. این یعنی جماعتی که دنبال براندازی است، اگر قدرت را در دست بگیرد، یک جوان را فقط در غرایز جنسی او خلاصه کرده و در ادامه، برای پاسخگویی به غرایز جنسی یک جوان هم، عیاشی و لاابالیگری را تجویز میکند. در این میان، مغز آن جوان و استعداد و توانمندیهای آن جوان هیچ اهمیتی ندارد. ازدواج و تشکیل خانواده و فرزندآوری هم که هیچ.
در خرداد ۱۳۹۸«جیمی مارگولیز» کاریکاتوری با موضوع کشتههای «اوردوز - overdose» در آمریکا منتشر کرد. در این کاریکاتور تاکید شد که تعداد کشتههای ناشی از اوردوز در سال ۲۰۱۷ میلادی در آمریکا از تعداد تمام سربازان آمریکایی کشته شده در جنگ بیستساله ویتنام هم بیشتر است! با این اوصاف، قطعا ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، جهنمی بیش نیست. وضعیتی که آمریکا و اسرائیل و انگلیس و آلسعود و دیگر دشمنان ملت ایران هر شب خواب آن را میبینند و آن را آرزو میکنند. اما همانطور که در قریب به ۴۴ سال اخیر هفت رئیسجمهور آمریکا خوراک مار و مور شده و یا در تاریخ گم و گور شدند و فردای پس از براندازی جمهوری اسلامی را ندیدند، انقلاب اسلامی پایدار خواهد ماند و روز به روز شاخ و برگ خواهد گستراند.
همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، فردای پس از جمهوری اسلامی، جهنمی بیش نیست. به همین خاطر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در وصیتنامه خود تاکید کرد که «امروز قرارگاه حسینبن علی(ع) ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).» این شهید والامقام در ادامه تصریح کرد:«برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسولالله است.» به همت جوانان غیور و به پشتوانه دهها میلیون ایرانی که در مقاطع مختلف- از تشییع حماسی و باشکوه حاج قاسم در سال ۹۸ تا راهپیمایی عظیم و تماشایی ۱۳ آبان در همین روزهای پیش- بر دهان دشمن کوبیدند، درخت تناور انقلاب اسلامی ایران در مسیر پیشرفت و تعالی قرار دارد.
نظام جمهوری اسلامی و ملت فهیم ایران بدون توجه به تندباد توطئهها، قرص و محکم به حرکت خود ادامه خواهد داد. بر همین اساس باید همه تلاش کنیم تا مشکلات را یکی پس از دیگری پشتسر گذاشته و بر سرعت حرکت قطار پیشرفتها بیفزاییم. ما میتوانیم.
🔻روزنامه ایران
📍 ایران قوی؛ آرمان بزرگ ما
✍️ محمد مهدی اسماعیلی
هنگامی که از آرمانهای ایرانیان در دوران معاصر و مخصوصاً آرمانهای انقلاب اسلامی سخن به میان میآید، آرمانهای بزرگی نظیر استقلالخواهی و رهایی از وابستگی در تمامی ابعاد آن مخصوصاً در ابعاد هویتی و گفتمانی، آزادیخواهی، اسلامخواهی و استبدادستیزی، به عنوان مهمترین آرمانها جلوهگر میشوند. تمامی این آرمانها برگرفته از موقعیت کشوری بود که برای صدها سال «ضعیف» مانده یا ضعیف نگه داشته شده بود. این ضعف و فترت چندصدساله هم نتیجه بیکفایتی حکومتهای داخلی بود و هم پیامد دسیسهها و توطئههای بیپایان دول زورگو و استعمارگر خارجی. انقلاب اسلامی ایران پاسخی برای رهایی ملت ایران از این ضعف تاریخی ناشی از پیوند نامبارک استبداد و استعمار و گذار به مرحلهای از شکوه و قدرت تمدنی و تاریخی خود بود. از اینرو تمام آرمانها و آرزوهای تاریخی ایرانیان و تمام آرمانهای انقلاب اسلامی را میتوان در آرمان «ایران قوی» خلاصه نمود.
این آرمان بزرگ، ریشه در تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین و رؤیای درازمدت ملت بزرگ ایران دارد. بهگونهای که عصاره و چکیده تمام جریانهای فکری مستقلی را که در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی از خود به یادگار گذاشتند میتوان تلاش برای بازجویی عظمت و اقتداری دانست که شایسته این سرزمین و ملت بزرگ است. انتخاب مکتب اسلام به عنوان ایدئولوژی مبارزه و گفتمان رهایی و حذف و انزوای ایدئولوژیها و مکاتب رقیب، در چهارچوب همین گفتمان عزتطلبی و تمدنسازی نوین صورت گرفت. ملت مسلمان ایران در مکتب اسلام، هم راه رهایی و الگوی مبارزه را یافته بود و هم چهارچوب حکومت مطلوب آینده و مسیر استقلال و سربلندی و دستیابی به عظمت و عزت تاریخی خود را جستوجو میکرد. بنابراین اگر مهمترین هدف انقلاب اسلامی را تحقق عظمت و قدرت تاریخی ملت ایران بدانیم سخنی به گزاف نگفتهایم. مبارزات تاریخی ملت ایران در تمام سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و در تمام سالهای پس از آن، هدفی جز بازپسگیری این قدرت به گروگان گرفته شده توسط مستبدین و مستکبرین نبوده است. در همین راستا، انتخاب و استقرار حکومت جمهوری اسلامی به عنوان نخستین نظام مردمسالاری دینی را میتوان، نخستین گام بلند ملت ایران در مسیر تحقق ایران قوی ارزیابی کرد.
در طول چهل و چهار سال گذشته جلوههای فراوانی از تلاش در جهت تحقق آرمان ایران قوی را شاهد بودهایم که تضمنات و نتایج عینی گوناگونی در عرصه حیات سیاسی و اجتماعی ما داشتهاند. در این میان، دوران هشت سال دفاع مقدس بیتردید یکی از درخشانترین تجارب تاریخی ما برای تحقق این آرمان بزرگ و مبارزه با دشمنانی بود که ایران را ضعیف و لگدمال میخواستند. صدها هزار شهید و جانباز و آزاده، بهایی بود که ملت ایران برای تحقق این آرمان بزرگ خود پرداخت کرد. بعد از دوران دفاع مقدس نیز، آنچه سرداران بزرگی نظیر شهید سلیمانیها را به قهرمانان تاریخی ایران تبدیل نمود، مجاهدتها و جانفشانیهای بیدریغ آنها در راه اعتلای اسلام عزیز و ایران قوی بود. آنها با نثار خون پاکشان نشان دادند که تحقق ایران قوی نیازمند مجاهدت خالصانه و بیوقفه با دشمنانی است که هیچگاه عزت و اقتدار و آزادی این سرزمین و مردمانش را بر نتابیدهاند. دشمنانی که از هر تلاش و ابزاری برای ضعیف نگهداشتن این کشور دریغ نکردهاند و نخواهند کرد. دشمنانی که همه کشورهای جهان را تابعی از نظم خودساخته خود میخواهند؛ نظمی که در چهارچوب آن، آنها همواره سلطهگرند و کشورهایی نظیر ایران همواره سلطهپذیر، اما برای آنها که در فرهنگ ذلتستیز شیعه بزرگ شدهاند، هر دو سوی این نظم تحمیلی یعنی سلطهگر و سلطهپذیر از آنجا که در خارج از دایره حق و عدالت است محکوم هستند. قطب سلطهپذیر از آنرو محکوم و مطعون است که به قبول سلطه تن داده و این رابطه ظالمانه را به رسمیت شناخته است. علاوه بر این، همچنانکه اگر سلطهگر وجود نداشته باشد، نظام سلطه از بین خواهد رفت، اگر سلطهپذیر هم نباشد این نظام فرو میپاشد. از همین رو است که بر مبنای دیدگاه رهبر معظم انقلاب آنچه میتواند این تقسیمبندی تحمیلی بر نظام بینالملل را با چالش مواجه کرده و یک نظم نوین مبتنی بر عدالت را بر روابط بین کشورها و ملتها حاکم کند، «مقاومت» ملتها و کشورهای مستقل جهان در برابر نظام سلطه و تلاش این ملتها در جهت افزایش قدرت ملی خویش است.
در طول دهههای بعد از انقلاب اسلامی و بعد از شکست تمام نقشهها و برنامههای نظامی که علیه ایران تدارک دیده شده بود، شاهد تلاش درازمدت دشمن برای تفوق و غلبه ذهنی و گفتمانی بر افکار عمومی هستیم. تلاشی که بیش از هر عرصه دیگری در عرصه رسانه و بوسیله تصویرسازی و گفتمانسازی صورت گرفته و بسط و تعمیم مییابد. تلاشی که بهدنبال تغییر تدریجی نگاه و گفتمان در یک جامعه به سمت نگاه و دیدگاه مورد نظر دشمن است. نفوذ رسانهای از یک اصل قدیمی پیروی میکند که در آن به جای هرگونه هزینه برای نبرد و درگیری مستقیم و یا به جای هر نوع تلاش نظری و عملی برای توجیه و اقناع، تنها کافی است از طریق شبکهسازی و گروهکپروری داخلی بهدنبال تغییر گفتمان و نگاه مسلط بر جامعه هدف باشیم. هنگامی که گفتمان و نوع نگاه حاکم بر جامعه با نوع نگاه مطلوب دشمن همراستا شود، آن هنگام با کمترین هزینه، اهداف دشمن توسط افرادی در داخل کشور پیاده خواهد شد. از همینرو است که امروز رسانههای وابسته به جریان سلطهگر، اعم از رسانههای وابسته به غرب و رسانههای وابسته به دول مرتجع منطقه، رویکرد اصلی خود برای جلوگیری از تحقق ایران قوی را تضعیف جمهوری اسلامی از طریق گسترش چالشهای داخلی قرار دادهاند. آنها بارها آشکار و پنهان اعلام کردهاند که ملتی پراکنده، کشوری فروپاشیده و سرزمینی از هم گسیخته می خواهند.
در چنین منظومهای، اکنون شاهد نزاع گفتمانی میان دو جریان در سپهر سیاسی کشور هستیم و اغتشاشات اخیر در کنار همه تلخیها و لطمات، فرصتی فراهم کرد تا نخبگان و کنشگران سیاسی، جبهه خود را مشخص کنند. از یکسو جریان معتقد به تحقق ایران قوی را شاهدیم که تعالی این کشور و ملت را در سایه عدالت، پیشرفت، تحول و آزادی دنبال میکند و اعتقاد دارد کاستیها و مشکلات نباید ما را از راه و هدف اصلی غافل کند. در جبهه مقابل «جریان واگرا» را شاهد بودیم که یک حادثه را ابزار و فرصتی دیده برای تشویق به اغتشاش و تخریب و تروریسم رسانهای و صدافسوس که غفلت کردند و متوجه نشدند سرویسهای جاسوسی غربی و تروریستهای رسانهای در پشت پرده این ماجراها، تضعیف ایران و ایرانیان را دنبال میکنند.
اما آنچه دشمنان فراموش کردهاند آن است که «ایران قوی» آرمان همه ملت ایران اعم از کرد و ترک و لر و بلوچ و فارس و شیعه و سنی است. آنها نمیدانند که مردم این سرزمین حاضرند قطعه قطعه شوند، اما ایران عزیزشان را قطعه قطعه نبینند. ایران قوی آرمانی است که این ملت بهترین فرزندانش را برای تحقق آن فدا کرده است و امروز نیز ۸۰ میلیون نفر تا پای جان برای تحقق آن ایستادهاند. ایران قوی آرمانی است که از اعماق وجود آحاد مردم ایران میجوشد و توسط همین مردم نیز محقق خواهد شد. مردمی که در نظام جمهوری اسلامی به عنوان تنها نظام مردمسالار در تاریخ ایران، به عنوان رکن اصلی حکومت و دولت شناخته شدهاند. تأکید بر جایگاه والای مردم در این نظام به همراه دستاوردهای عینی جمهوری اسلامی در دفاع از تمامیت ارضی، استقلال، عزت و امنیت ملی کشور، این نظام را به تنها نظام مشروع و کارآمد در جهت تحقق آرمان ایران قوی تبدیل میسازد؛ نظامی که برآمده از مردم ایران، برای مردم ایران و بهدنبال تحقق مهمترین آرمان و آرزوی مردم ایران است.
شاید امروز و در پس اتفاقات تلخ اخیر، اهمیت طرح «ایران قوی» توسط دولت مردمی آیتالله رئیسی بیش از قبل برای همگان روشن شده باشد. در واقع ریاست محترم جمهوری با بصیرت، هوشمندی و موقعیت شناسی، آرمان «ایران قوی» را با تدبیر و عقلانیت سیاسی به عرصه عمومی آورد تا نقشه راهی ارائه کرده و از تزاحم و تنش در کشور اجتناب کند. لازمه چنین اتفاق مبارکی، حاکم شدن خِرَد سیاسی و عقلانیت سیاسی بر اداره کشور و پرهیز از دوقطبی سازیهای کاذب است.
در عین حال، زندگی امن و عزتمندانه در «ایران قوی» حق بدیهی همه ملت ایران است و جمهوری اسلامی ایران و دولت مردمی و انقلابی، مطالبه و تحقق این حق ملی را در عرصههای داخلی و خارجی مهمترین هدف خود تعریف کرده است. دستیابی به این هدف در گرو همدلی و همبستگی ملی همه ملت ایران از یکسو و مرزبندی آشکار با سلطهگران، بدخواهان و دشمنان ایران قوی، از سوی دیگر است. برای ساختن ایران قوی نیازمند مشارکت همه ایرانیانی هستیم که دل در گروی عزت و سربلندی این آب و خاک دارند. «راه ما؛ راه حق، راه بهروزی است، اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است.»
🔻روزنامه اعتماد
📍 رسانهزده، معادل با جنزده
✍️ عباس عبدی
اگر در کار مطبوعات باشید، میدانید که این روزها شکایتهای نهادهای حکومتی علیه آنان بیشتر شده است. کارشناس سیاسی علیه تجزیهطلبی مصاحبه کرده و تیتر آن هم همین است، بعد از این مصاحبه طولانی یک جمله را انتخاب میکنند و میگویند که این جمله موجب تحریک به اعتراض میشود! فکر هم نمیکنند که آن معترض کف خیابان به برکت سیاستهای رسمی اصلا خبر ندارد که در مملکت روزنامه منتشر میشود یا چنین روزنامهای هست؟ و اگر هم خبر داشته باشد و آن را بخواند و بپذیرد باید نگران تجزیهطلبی شود و نه به اعتراض تحریک شود! این ذهنیت رسانهزده که گمان میکند واقعیت وجود خارجی ندارد و این ما هستیم که با روایتهای خود آن را به وجود میآوریم، این تبلیغاتزدگی موجب میشود که عملکرد خودشان را فراموش کنند و مطالب رسانهها را نیز در چارچوب ذهنیت روایتی و رسانهزده خود تحلیل و درک کنند. ذهنیت رسانهزده در حد ذهنیت جنزده است که یا دچار بختک میشود یا گمان میکند که همیشه یک نفر همراهش است و او را تعقیب میکند و... ولی واقعیت چنین نیست. بیایید عینی بررسی کنیم. جوانان ما به چه چیز اعتراض دارند؟ عینیت و عمل دولت و حکومت است که اثرگذار است و نه تبلیغ فلان رسانه. منکر اثر تبلیغ و تحلیل نیستم ولی اثر این کار تبعی است و اگر مبتنی بر عینیت نباشد، یا اثر معکوس میگذارد یا اثرش زودگذر است. اثر عینی یعنی چه؟ یعنی اینکه کودک تو تب دارد، ولی شربت مناسب مندرج در نسخه پزشک در داروخانه نیست، آنهم در کشوری که مسوولان مربوط مشغول خط و نشان کشیدن برای دیگران هستند. عینیت یعنی اینکه میگویی مشکل ارز نداریم و نقدینگی کنترل شد و نفت خود را خیلی خوب میفروشیم، در عین حال در مدت کوتاهی قیمت ارز تا ۱۵ درصد افزایش یافته است... تورم نیز به قول خودشان همچنان ۴۰ درصد است، در حالی که قرار بود، ابتدا نصف و سپس تکرقمی شود. عینیت یعنی اینکه قرار بود سالانه بیش از یک میلیون شغل ایجاد شود ولی وزیر کاری آوردید که مجبور شدید کنار بگذاریدش، چهار ماه هم نتوانستید کسی را که رای آورد به جای او معرفی کنید، بعد هم با یک جابهجایی ۴ پست و مقام میان ۴ نفر، مساله را حل کردید!! باز هم خواهید دید که بحران اشتغال بیشتر خواهد شد و جوانان همچنان ناامید از کسب شغل و درآمد خواهند بود.
عینیت یعنی اینکه حدود ۲۰ ماه است که مردم را سرگرم مذاکرات بیپایان و بینتیجه هستهای کردید، حالا هم به ظاهر کل ماجرای برجام به هوا رفته و افقی روشن در انتظار جامعه نیست.
عینیت یعنی اینکه از اول در خفا دنبال فیلترینگ بودید و در علت و برای رای آوردن و غیر صادقانه وعده خلاف آن یعنی افزایش سرعت اینترنت را میدادید، حالا هم اسناد این سیاست در آمده و هم در عمل مشاهده میشود که کسبوکارهای مردم و دانشبنیان و دیجیتال به علت این فیلترینگ، دچار بحران و تعطیلی شدهاند و جالب اینکه فیلترینگ شما حتی کمکی به کنترل اعتراضات که هدف اصلی شماست نکرد، بهطوریکه میزان بازدیدها از مطالب فضای مجازی به نحو چشمگیری بیشتر هم شده است.
عینیت یعنی اینکه به جای توسعه دایره نیروهای مدیریتی حکومت و تقویت حکمرانی موثر، این دایره که بسیار محدود بود، محدودتر هم میشود، تقریبا در اکثر نهادهای حکومتی میتوان چنین وضعی را در حوزه وظایف آنان دید.
اینها همگی علامتهای صریح به مردم و معترضین است. پیام این است که ما یا پیام شما را نمیشنویم، یا اگر هم بشنویم، نمیفهمیم و اگر هم بفهمیم لزومی ندارد که پاسخ مثبتی به آن بدهیم. روشن است که این پیام را به صورت صریح نخواهند گفت، ولی شنونده و مخاطب آن را درک میکند. این پیام با جملاتی دیگر به این صورت بیان میشود که تمامی این وضع ناشی از توطئه دشمنان و خارج است ولی چون دستمان به آنها نمیرسد، فعلا این زنگوله را به گردن رسانههای داخلی میاندازیم. این جنزدگی جدید است.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 مالیات تورمی
✍️ حسین راغفر
به گفته رئیس سازمان برنامه و بودجه «بهخاطر افزایش نیافتن قیمت حاملهای انرژی، ۲۰۰هزار میلیارد تومان عدم تحقق بودجه داریم نمیتواینم از آسمان بیاوریم!» هرآنچه باید میگفتیم را بارها گفتهایم اما گوش شنوایی نبوده. به نظر میرسد آنچه باعث شده امروزه سخن از کسری بودجه ۲۰۰ هزار میلیارد تومانی به میان بیاید، به زمانی برمیگردد که آقایان دارند بودجه را تنظیم میکنند، بدون اینکه توجه داشته باشند این منابع باید از کجا تامین شود. صرف اینکه با پیشبینیهای که میکنند میزان مالیات دریافتی چقدر باید باشد و یا پیشبینی فروش نفت، بودجه را براساس این تصمیمها تنظیم میکنند. آنها هستند که امروز باید پاسخ دهند. نظام تصمیمگیری که سه دهه است با فروش منابع طبیعی خواسته نظام اقتصادی کشور را مدیریت کند و امروز هم ادامه همان سیاستهاست و آنچه کف خیابانها شاهد هستیم، محصول مستقیم همین سیاستهایی است که اعمال شده و با کمال تاسف شاهد هستیم از آنهایی که یقه میدریدند و رگ گردنشان چه در مجلس و چه در حوزههای دیگر سیاستگذاریهای اقتصادی کشور متورم میشد، امروز صدا و واکنشی نیست. آنهایی که روسای جمهور قبل و رئیسجمهور سیزدهم را تشویق میکردند هیچ نگران نباشد و جلو رفته و شجاعت داشته باشند چون هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و اصلاحات باید صورت بگیرد، الان کجا هستند؟ یکی از را جبران کسر بودجه افزایش قیمت حاملهای انرژی است اما با توجه به اینکه ظرفیتهای طبقه متوسط و گروههای کم درآمد جامعه بهشدت مستهلک شده، نمایش آنها را در اشکال مختلف اعتراضهای کنونی در کف خیابانها و همچنین رشد فقر و شکلگیری لشکر بازیافت کنندگان زباله و اعتیاد ، رشد جرائم شاهدیم که همگی اشکال دیگر اعتراض به همین سیاستهاست. سوال این است که مگر بقیه کشورهای دنیا نفت میفروشند و منابع خودشان را از این طریق تامین میکنند؟ در دورههایی که برای کشورهای صنعتی غربی مثل آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان حساس بوده، نرخ مالیات تصاعدی برای صاحبان ثروتها و درآمدهای بالا بالغ بر ۹۰ درصد بوده است و منابع لازم اداره جنگها و بحرانهای اقتصادی، اجتماعی را از طریق افزایش نرخ مالیاتها تامین میکردند. نظام مالیاتی ما یک نظام وابسته و طبیعتا تنها تامین کننده منافع برخی گروههاست که هر سال بودجهها را با بیانضباطی بارز افزایش دادهاند. سال گذشته بودجه ۱۴۰۰ کشور، ۹۰۰ هزار میلیارد تومان بود و بودجه ۱۴۰۱، ۶۰۰ هزار میلیارد تومان بر آن افزوده یعنی بالغ بر ۶۰درصد به بودجه عمومی کشور افزوده و منابع تامین این هزینهها را مواردی قرار داده که امروزه محقق نشدهاند. وقتی در دولت سیزدهم قیمت ارز از ۲۷هزار تومان به بالغ بر ۳۷هزار تومان افزایش مییابد یعنی بالغ بر ۶۰ و اندی درصد افزایش در قیمت ارز ایجاد میشود. معنای دیگرش این است که پساندازهای طبقه متوسط حداقل به همین میزان از جیب آنها خرج میشود. به این مالیات تورمی میگویند. دولتها هزینه اصلی را از طبقه متوسط و با فقیرتر شدن طبقه محروم و کم درآمد جامعه، تامین کردهاند. یعنی به جای اینکه مالیاتها را از طبقات برخوردار بگیرند از این طبقات به صورت مالیات تورمی، مالیات گرفتهاند و به همین دلیل هم پیامدهایش را شاهد هستیم. همانطور که هربار پیامدهای سیاستهایی که به این وضعیت منجر شده را متذکر شده بودم، شرایط کنونی از نظر ما کاملا محصول طبیعی سیاستهای دولتهاست. حال سوال اینجاست که چرا هزینههای این سیاستها را طبقات متوسط و پایین جامعه باید بپردازند؟ آنهایی که این سیاستها را توصیه میکنند باید مسئولیت پیامدهای آن را هم بپذیرند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 یک توافق با چند متغیر
✍️ محمدرضا ستاری
اخیرا خبرهایی منتشر شده مبنی بر اینکه یک هیات فنی از سازمان انرژی اتمی ایران به وین سفر کرده تا در خصوص اختلافات میان ایران و آژانس گفتوگو کند. این در حالی است که تقریبا همهروزه مقامات کشورمان تاکید دارند که ایران میز مذاکرات را ترک نکرده و در صورت حسننیت طرف مقابل دسترسی به یک توافق امکانپذیر است. از سوی دیگر مقامات غربی نیز تصریح میکنند به دلیل چالشهای موجود، مذاکرات هستهای در بنبست قرار گرفته است.
اکنون دو سال است که ایران همزمان با روی کار آمدن دولت بایدن با واسطه شرکای برجام با ایالات متحده آمریکا به صورت غیرمستقیم در حال مذاکره برای احیای برجام است. در طول این دو سال نیز چندین و چند بار اعلام شده که طرفین در یک قدمی توافق قرار داشته و به احتمال زیاد طی روزهای آینده مذاکراتشان به نتیجه میرسد. با این حال و در نهایت از شهریورماه امسال بود که ضمن متوقف شدن مذاکرات، تقریبا این اجماع نظر به وجود آمد که حصول توافق هستهای میان ایران و غرب تقریبا از دستور کار خارج شده و به نظر نمیرسد در آیندهای نزدیک نیز شاهد احیای برجام باشیم. در مورد احیای برجام چندین مولفه و متغیر اساسی وجود دارد که به واسطه تحولات ماههای گذشته، معادلات آن هم پیچیدهتر شده و هم دستیابی به یک توافق را با مشکلاتی بیشتر مواجه کرده است. از یکسو ملاحظات ایران برای احیای برجام مطرح است؛ ملاحظاتی که به بحث تضمینها از دولت بایدن، مشکلات فنی و سیاسی با آژانس و نیز اجماع داخلی برای رسیدن به توافق مربوط میشود. از سوی دیگر در ایالات متحده آمریکا نیز موارد و متغیرهایی وجود دارند که به سادگی نمیتوان از کنار آنها جهت احیای برجام گذشت.
نخستین مساله در این میان بحث لغو یا تعلیق تحریمهای ایران است. میدانیم که همزمان با خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت تحریمهای آمریکا علیه ایران به مرور زمان بخشهای کلیدی از تحریمها به مسائلی مانند تروریسم و موارد منطقهای ربط داده شد. از این رو از بیش از ۱۶۰۰ تحریمی که ایالات متحده اکنون علیه ایران وضع کرده است، مواردی مانند تحریم بانک مرکزی و نقلوانتقالات پولی ایران به بحث تامین مالی تروریسم ربط داده شده که مذاکره در خصوص آنها دیگر در چارچوب و قالب برجام ۲۰۱۵ امکانپذیر نبوده و آمریکاییها این موارد را به عنوان اهرمی جهت امتیازگیری بیشتر از ایران تبدیل کردهاند.
از طرف دیگر همزمان با برگزاری انتخابات کنگره آمریکا و اینکه جمهوریخواهان به احتمال زیاد کنگره را از دست دموکراتها خارج میکنند، باید در نظر داشت که تا چه میزان از تحریمهای اعمالی علیه ایران میتواند با فرمان اجرایی رئیسجمهوری آمریکا لغو شود و چه میزان از این تحریمها نیز در اختیار کنگره خواهد بود؟ در واقع مطابق لیستی که آمریکاییها در طول مذاکرات غیرمستقیم ماههای اخیر با ایران ارائه دادهاند، تحریمهای آنها از سه بخش سفید، زرد و قرمز تشکیل شده است. آنها با لغو تحریمهای بخش اول مشکلی ندارند اما در بخش تحریمهای زرد و قرمز که اغلب محدودیتهای مهم برای خروج از بنبست هستهای در این بخشها قرار گرفته، آمریکاییها حاضر به دادن امتیاز و عقبنشینی به این راحتیها نیستند. اساسا رژیم حقوقی تحریمهای آمریکا علیه ایران به گونهای تعبیه شده که این تحریمها هر چند یکجانبه است، اما ماهیتی ثانویه دارد و به همین دلیل سایر شرکای برجام برای عبور از این دیوار سخت تحریمها دچار چالشهای جدی هستند. نمونه چنین موضوعی را پیش از این در بحث مکانیسم مالی همکاری اروپا با ایران به نام اینستکس شاهد بودیم که با وجود تمامی تلاشهای صورت گرفته به واسطه ماهیت تحریمهای ثانویه آمریکا به نتیجه نرسیده و شکست خورد.
در چنین شرایطی چند مولفه کلیدی در مسیر احیای برجام وجود دارد که با توجه به تعدد آنها، نمیتوان چندان امیدی به یک توافق جامع هستهای داشت. نخست اینکه هنوز بحث ایران و آژانس حل و فصل نشده است. همین موضوع اهرم فشاری برای شرکای غربی برجام است تا از این طریق در میز مذاکرات از این موضوع جهت امتیازگیری و احیانا فشار بیشتر روی ایران استفاده کنند. البته ناگفته نماند که چالشهای ایران با آژانس به صورت فنی و سیاسی بوده و میتواند در صورت توافق طرفین مانند سال ۲۰۱۵ پرونده آن بسته شود.
مولفه بعدی موضوع جمهوریخواهان در کنگره است که طبیعتا با حضور آنها در کنگره و سنا، دست دولت بایدن به میزان زیادی برای توافق با ایران بسته خواهد شد. همچنین اکنون به واسطه تحولات به وجود آمده در طول ماهها و هفتههای اخیر، اروپاییها نیز لحن تندتری علیه ایران اتخاذ کرده و همین موضوع کار ایران را در میز مذاکرات با طرفین غربی دشوارتر از قبل خواهد کرد.
موضوع مهمتر بعدی نیز این است که برجام ۲۰۱۵ مبنایی برای توافق فعلی است. با این حال پس از خروج آمریکا از برجام و سیل تحریمهای گسترده علیه ایران که اکنون نیز اروپاییها با آن همراهی تام و تمام دارند، برجام ۲۰۱۵ دیگر وجود خارجی نداشته و تنها یک پایه لرزان برای حصول توافق نهایی محسوب میشود. بنابراین تحولات و معادلات برجام بهگونهای رقم خورده که حصول هر نوع نتیجهای به یک توافق جدید گره خورده و آنچه تاکنون در زمین بازی مذاکرات وین مشاهده شده این است که ایران قاعدتا به غیر از مسائل اتمی که آن هم با چالشها و گرههای مهمی مواجه است، تن به توافق در سایر بخشها و زمینههای اختلافی با غرب نخواهد داد؛ امری که هم دورنمای توافق هستهای را با هالهای از ابهام مواجه کرده و هم احتمال افزایش فشارهای غرب و احیانا فعال شدن مکانیسم ماشه را در پی خواهد داشت.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تله رشد اقتصادی پایین
✍️ دکترسجاد ابراهیمی
برنامه هفتم توسعه در حال تدوین است و رشد اقتصادی سالانه هدفگذاریشده در این برنامه ۸درصد اعلام شده است. سوالی که مطرح میشود این است که آیا اقتصاد ایران با زیرساختهایی که درحال حاضر دارد، امکان دستیابی به چنین نرخ رشدی را دارد یا خیر؟ برای دستیابی به رشد اقتصادی بالا زیرساختها و بسترهای اقتصادی و غیراقتصادی متعددی نیاز است که یکی از مهمترین مولفههای آن داشتن انباشت سرمایه فیزیکی کافی است.
پایین بودن سطح سرمایهگذاری در بیشتر کشورهای کمترتوسعهیافته مهمترین دلیل اقتصادی پایین بودن رشد اقتصادی به حساب میآید. در یک دهه اخیر وضعیت نامناسب انباشت سرمایه کشور پتانسیل رشد اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده است. بهگونهایکه بیش از ۹۳درصد سرمایهگذاری انجامشده از سال۹۵ تا ۱۴۰۰ تنها به پوشش استهلاک موجودی سرمایه کشور اختصاص پیدا کرده و به تشکیل سرمایه جدید منتج نشده است. تفکیک سرمایه به دو نوع ساختمان و ماشینآلات و تجهیزات وضعیت نامناسب روند انباشت سرمایه را بهتر نمایان میکند. بر اساس آمار روند کاهش سرمایهگذاری در ماشینآلات و تجهیزات بسیار شدیدتر از سرمایهگذاری در ساختمان است. درحالیکه انباشت سرمایه جدید در بخش ساختمان رشد مثبت نزدیک به صفر داشته، سرمایه در بخش ماشینآلات و تجهیزات نه تنها افزایش نداشته، بلکه بهشدت کاهش داشته است. بر اساس آخرین آمار رسمی از تفکیکبخشی انباشت سرمایه، کل موجودی سرمایه در بخش مستغلات در سال۹۸ حدود ۱۳درصد بیشتر از سال۹۰ است که رشد متوسط سالانه حدود ۵/ ۱درصدی سرمایه در این بخش را نشان میدهد. اما تغییرات سرمایه در بخشهایی که سهم ماشینآلات و تجهیزات در آنها غالب است، امیدوارکننده نبوده است. بهگونهایکه کل موجودی سرمایه بخشهای صنعت و معدن و نفت و گاز در سال۱۳۹۸ حدود ۱۹درصد کمتر از سال۱۳۹۰ بوده است. با توجه به وضعیت سرمایهگذاری محققشده در سال۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ (که در خوشبینانهترین حالت استهلاک سرمایه را پوشش داده است) میتوان گفت که موجودی سرمایه کشور در حوزه ماشینآلات و تجهیزات در یک دهه گذشته بهطور قابل ملاحظهای کاهش پیدا کرده است و بهطور تقریبی موجودی ماشینآلات و تجهیزات که در خدمت بخشهای تولیدی هستند، در سال۱۴۰۱ حدود ۱۹درصد کمتر از سال۱۳۹۰ است. این کاهش قابل توجه سرمایه و ابزار بخش تولیدی به راحتی جبران نمیشود. اگر رشد سرمایهگذاری در ماشینآلات و تجهیزات برای دو سال بهطور متوسط ۶۰درصد یا برای سهسال بهطور متوسط ۴۰درصد باشد، تازه میتوان به موجودی سرمایه ماشینآلات و تجهیزات سال۱۳۹۰ رسید.
این کاهش سرمایه در بخشهای تولیدی خط روند بلندمدت رشد اقتصادی ایران را به سطوح پایین منتقل کرده و توانایی بالقوه اقتصاد ایران را برای دستیابی به رشد بالا بهشدت تحت تاثیر قرار داده است. در متون اقتصادی به چنین شرایطی تله فقر گفته میشود. بر این اساس دلیل پایین بودن رشد اقتصادی، پایین بودن سرمایهگذاری ذکر میشود و اصلیترین دلیل سرمایهگذاری پایین، کمبود پسانداز عنوان میشود که خود ریشه در پایینبودن رشد اقتصادی دارد. در ادبیات توسعه اقتصادی سرمایهگذاری خارجی را منجی کشورها از این تله فقر معرفی میکنند. تجربه کشورهای متعدد نیز نشان داده است که ورود سرمایهگذاری خارجی اصلیترین راه دستیابی به رشد اقتصادی بالا و انتقال روند بلندمدت رشد اقتصادی به سمت بالا بوده است. در کشور ما نیز جذب سرمایه خارجی در حوزه نفت و گاز و همچنین صنعت و معدن یکی از الزامات برونرفت از تله رشد اقتصادی پایین است و عدم توجه به آن در برنامه توسعه، اهداف اقتصادی مطرحشده را به رویاپردازی تبدیل میکند. در این راستا توجه به الزامات اصلی جذب سرمایه خارجی یعنی کاهش نااطمینانی سیاسی و اقتصادی، پذیرش قواعدی مانند FATF و کاهش تحریمها نقش اصلی دستیابی به اهداف اقتصادی است.
در مجموع، تا زمانی که شاهد جهش قابل توجه در سرمایهگذاری در ماشینآلات و تجهیزات نباشیم تحقق رشد اقتصادی ۸درصدی امکانپذیر نیست. البته اگرچه انباشت سرمایه فیزیکی شرط لازم برای تحقق رشد اقتصادی بالا است، اما به هیچ عنوان شرط کافی آن نیست. بدیهی است که محدودیت تجارت خارجی که به محدود شدن تقاضای خارجی منجر شده و کاهش قابل توجه درآمد ملی (بر اساس حسابهای ملی بیش از ۲۵درصد در یک دهه اخیر کاهش داشته است) که نشاندهنده محدود شدن تقاضای داخلی است، از عوامل محدودکننده اصلی دیگر برای رشد هستند که خود مانعی برای انباشت سرمایه در بخش تولیدی نیز هستند.
مطالب مرتبط