🔻روزنامه تعادل
📍 مشکلات اقتصادی و دعواهای سیاسی
✍️ غلامرضا سلامی
صرفنظر از تـمام مشکلات تحلیلی و سیاستگذاری کوچک و بزرگ که در اقتصاد ایران وجود دارد، اصلیترین مشکلی که در تمام سالهای گذشته اقتصاد ما را با آسیب مواجه کرده محوریت دعواهای سیاسی و مسائل سیاسی در رسیدن به راهحل در اقتصاد بوده است. در واقع برخلاف این شعار که ما اقتصاد را به عنوان محور میبینیم، در تمام این سالها، این مسائل سیاسی بوده که محوریت داشته و اقتصاد تحت تاثیر این مسائل تعیین تکلیف شده است. نگاهی به تجربه سالهای گذشته نیز به خوبی این موضوع را نشان میدهد. موضوع هستهای و مسائل تحریم مرتبط با آن، تاثیر مستقیمی بر اقتصاد ایران گذاشته و هر تحول و نرخ جدیدی که بیرون میآید، ربطی به مساله تحریم پیدا میکند. جدا از آن در تمام این سالها، دعواهای سیاسی نیز نقشی کلیدی در اقتصاد داشته است.
اختلافات سیاسی میان دولت و مجلس در تمام سالهای گذشته باعث شده همراهی قابل تاملی در بسیاری از سیاستهای کلان شکل نگیرد و همین موضوع کار را برای پیشبرد اهداف اقتصادی دشوار کند. در واقع یکی از موضوعاتی از سال قبل مطرح شد، بحث کاهش اختلافها به نفع مردم بود. در سالهای گذشته همواره اختلافنظرهایی میان قوههای مختلف از جمله دولت و مجلس وجود داشت و همین موضوع پیگیری برخی سیاستها را دشوار میکرد اما از سال گذشته این امید به وجود آمد که لااقل با کاهش اختلاف نظرها، امکان دستیابی به اهداف کلان فراهم شود اما متاسفانه به نظر میرسد همچنان توجه به مسائل سیاسی و حاشیهای در صدر برنامههاست. مشکلاتی مانند تورم گسترده و طولانی، رشد اقتصادی پایین، جذب محدود سرمایهگذاری و دشواریهایی که در تولید وجود دارد، مسائل کلانی هستند که ارایه راهکار برای آنها نیاز به یک همراهی جمعی و نگاه همهجانبه دارد. در واقع در این حوزهها ما باید با کنار زدن اختلافات، با رسیدن به نگاهی کلان، کارشناسی و استفاده از تجارب سالهای گذشته، اقداماتی را در دستور کار قرار دهیم که بتوانند شرایط سخت فعلی را تغییر دهند. در غیر این صورت و تا زمانی که اختلافات سیاسی و شعارهای غیر اجرایی محوریت داشته باشند، ما باید انتظار آن را داشته باشیم که مشکلات به جای خود باقی بمانند و هیچ راهکار تازهای پیدا نشود.
🔻روزنامه کیهان
📍 چاقوی بزرگ در دست عاملان وضع موجود
✍️ جعفر بلوری
محاکمه اشرار و قمهکشانی که در روز روشن اقدام به کاردآجین کردن آن بسیجی یا مامور تامین امنیتِ همین مردم کردهاند، چند روزی است که آغاز شده و از آنسو، بازنماییهای تحریف شده اخبار این جنایات نیز با هدف جلوگیری از محاکمه این «طیف تبهکار» از داخل و خارج با قدرت ادامه دارد. اینکه چطور میشود، رسانهای با وجود تصاویر واضح ویدئویی از جنایات این اشرار، به خود جرأت میدهد، قاتل را «معترض» جا بزند، و چاقوی به آن بزرگی را در تحلیلهایش سانسور کند و نگران اعتبار حرفهای و آبروی خود نباشد، اینکه فلان به اصطلاح جامعهشناس که، دکترای تخصصی این رشته مهم علوم انسانی را دارد، چطور نام چنین تحولات خونینی را «انقلاب عشق» و «انقلاب اخلاق» مینامد و اینکه چگونه میشود برخی چنین سوءاستفاده رسوایی از رسانه و ساحت مقدس علم را باور میکنند- که اگر باور نمیکردند بساط چنین رسانههایی خود به خود جمع شده بود- موضوع این یادداشت است. همینطور پاسخ به این سؤال مهم که «چرا برخورد با چنین جنایتکارانی، لازم است.» قطعا این سؤالهای مهم، یک یا دو پاسخ ندارند و میتوان پاسخهای متعددی از زوایای گوناگون برای آنها یافت. ما اینجا تلاش میکنیم به اندازه وُسع و توانمان و در اندازه یک تحلیل ژورنالیستی، پاسخی برای آنها بیابیم و جامعه هدفمان در این تحلیل نیز، نه آن نوجوانان هیجانزده که، آن معدود جنایتکارانی است که در روز روشن، جوانان مردم را قیمهقیمه کردند در یک قدمی چوبه دارند. بخوانید:
دانیل کانمن، روانشناس مشهور آمریکایی در کتاب «تفکر کند و تفکر سریع» و رولف دوبلی کارآفرین سوئیسی در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» هر دو به یک نکته مهم روانشناسی اشاره میکنند که میخواهیم با استفاده از آن، پاسخ این سؤالات را بیابیم. نکته راجع به یک «خطای شناختی و ذهنی رایج» است و آن خطا این است:
افراد غالبا نه با عقل و منطق که، با «احساس» انتخاب میکنند و انتخاب خود را با «عقل» توجیه میکنند. به عبارتی، مردم غالبا در انتخاب بین دو یا چند مورد، موردی را انتخاب میکنند که دوست دارند. اگر اظهارات فردی را میپذیرند، بیش از اینکه بهدلیل منطق موجود در آن اظهارات باشد، بهخاطر علاقهای است که به گوینده اظهارات دارند و برعکس، اگر اظهارات فردی را نمیپذیرند، غالبا به این دلیل نیست که حرفهایش منطقی و درست نیست، بلکه به این دلیل است که گوینده را دوست ندارند. از این نکته روانشناسی، مدیران فروش بهرهها بردهاند. راز «برندسازی» از کالاها برای فروش با قیمت بسیار بالا دقیقا ریشه در همین نکته و خطای شناختی دارد. شاید به دلیل وجود همین خطاست که امیر مومنان علی(ع) میفرمایند «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» یعنی، به گوینده نگاه نکن به سخن نگاه کن!
در مواجهه با تحولات جاری کشور نیز ما با دو رویکرد کاملا متفاوت مواجهیم. یکی رویکرد موافقان جمهوری اسلامی و دیگری رویکرد مخالفان این جمهوری. (چه داخلی و چه خارجی) این دو گروه سوای از اینکه کدام بیشترند و کدام کمتر، برای تحلیل تحولات نیاز به داده و اطلاعات دارند. در این دو گروه، با سواد و بیسواد و نخبه و آدمهای معمولی دیده میشود که بسته به محیط، فرهنگ و تجربیات زیسته، علائق و اعتقاداتی دارند. همه انسانها نیز بهطور فطری از خشونت و جنایت بیزارند (مگر کسی که بیمار باشد) و جنایاتی در این کشور و طی سه ماه گذشته رخ داده و جنایتکاران نیز در حال محاکمهاند. هر یک از این دو طیف، بسته به آن علائق و اعتقادات و روحیات و تجربیات زیستهشان، رسانههایی را انتخاب و اخبار را از طریق آن دنبال میکنند. اینجاست که اهمیت و جایگاه بالای «رسانه» خود را نشان میدهد. رسانهها مرتب در حال تولید محتوا و تغذیه فکری مخاطبانشان هستند و تغذیهکنندگان فکری دو طیف (رسانه) تلاش میکنند دیگری را مقصر جلوه دهند. هر یک از این تغذیهکنندگان (فارغ از اینکه اخبار و اطلاعات تولیدیشان چقدر درست است و چقدر نادرست) بتواند مخاطبش را اقناع یا «تغذیه متناسب فکری» کند برنده است. نقش پول، میزان رعایت اخلاق رسانهای، و کارشناسانی که رسانهها به خدمت میگیرند در این اقناعسازی یا حفظ و ارضای مخاطب، بسیار تعیینکننده است. ما در طیف مقابل رسانهای داریم که به هیچ چارچوب اخلاقی پایبند نیست و بنابر اعلام «گاردین» برای تاسیس آن ۲۵۰ میلیون دلار بودجه اختصاص داده شده است!
اینجا وقتی میبینیم رسانههای لندننشین، چاقوی به آن بزرگی را حذف و قاتل خونریز را «معترض» جا میزنند، روی همین نکته و خطای ذهنی حساب ویژه باز کردهاند. بنده شخصا در این مدت، یکی از کارویژههایم، گفتوگوی دوستانه با برخی از این مخالفان در طیفهای مختلف- از افراد معمولی تا استاد دانشگاه- بود. شاید برای عدهای باورکردنش سخت باشد اما، اخبار و تحولاتی که (دادههایی که) به دستشان رسیده بود، غالبا ناقص، تحریفشده و یکطرفه و متناسب با روحیات و اعتقاداتی بود که داشتند و کانالها و شبکههایی را که اخبار را از آن دنبال میکردند، غالبا متناسب با علائق و روحیاتشان بود تا میزان دقت و اعتبارشان. آنها اخباری را معتبر میدانستند که، دوستشان داشتند! یعنی بسیاری از این افراد منابع تولید اخباری را که «دوست» داشتند بشنوند پیدا کرده و خبرها را رصد میکردند نه اخباری را که لزوما حقیقت را بیان میکنند! و این نکته چه بسا بعضا حتی، بهصورت ناخودآگاه صورت میگیرد! از همین روست که میتوان فهمید چرا، دو استاد تمام دانشگاه در یک رشته مشابه که هر دو کتابهای مشابه و حتی اساتید مشابهی داشتهاند، از یک «واقعه اجتماعی» به دو نوع تحلیل صددرصد متضاد میرسند! یکی، این تحولات را «انقلاب عشق» میبیند و دیگری آن را از زاویه «جامعهشناسی خشونت» و «فساد» به تحلیل مینشیند! ما فکر میکنیم، رسانه در بروز این شکاف عجیب معرفتی نقش بسیار مهمی دارد!
نکته مهم بعدی که باید در کنار نکته بالا فهمید، این است که بنا به دلایل متعدد- که به برخی از آنها در ادامه اشاره خواهیم کرد- و از جمله بهدلیل حملات هدفمندی که طیف مخالف جمهوری اسلامی سالهاست به صداوسیما و رسانههای رسمی کشور کرده و به «ترور شخصیت» این رسانهها پرداختهاند، این طیف غالبا اخبار را نه از منابع رسمی که از منابع نامعتبر و دشمن رصد میکنند طوری که وقتی تصاویر واضح جنایت مشهد را که طی آن یک چاقوکش، دو بسیجی را سلاخی میکرد نشانشان دادم برخی شوکه میشدند. وقتی میگفتم او اصلا معترض نبود و حین فرار چهار نفر دیگر از عابران را هم با همان کارد بزرگ زخمی کرد متعجب میشدند. دادههای غلط و ناقص مساوی است با تحلیلهای ناقص و غلط. برای تایید این ادعا کافی است فقط یک ساعت-نه بیشتر- پای اخبار شبکهای مثل سعودی اینترنشنال بنشینید و ببینید که این شبکه، یک شبکه تلویزیونی است یا یک شبکه تولید دروغ و نفرت و خشونت! از کسی که دادههایش را از چنین شبکههایی میگیرد،
آیا میتوان انتظار تحلیل دقیق داشت؟
از قدیم گفتهاند، تا زخم نباشد، سر و کله مگس پیدا نمیشود. حتما یکی از دلایل بروز چنین معضلی وجود ضعفهای بنیادی در کشور از جمله در رسانههای ماست لذا مخاطب چند خط بعدی، رسانههای داخلی از جمله صداوسیماست. به قول رهبر انقلاب «در جنگهای سخت با سلاحهای قدیمی دیگر نمیشود جنگید. امروز با شمشیر و با نیزه و با این چیزها، نمیشود به جنگِ توپ و موشک و مانند اینها رفت. در جهاد تبیین هم همین جور است؛ با شیوههای قدیمی [نمیشود کار کرد]. (۱۴۰۰/۱۲/۱۹ در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری) بسیاری از رسانههای ما، در حالی که رسانههای داخلی دشمن برای آموزش به آفریقای جنوبی و...میروند، هنوز با سبک و سیاق دهه شصت به جنگ ترکیبی و شناختی دشمن میروند. طی سه ماه گذشته بیش از هر حوزهای، در حوزه «جنگ روایتها» مورد هجمه بوده و از همین ناحیه لطمه خوردهایم. منکر کاستیهای اقتصادی نیستیم اما این را هم میدانیم، یکی از مهمترین اهداف این «جنگِ تحمیلیِ روایتها»، همین معیشت و اقتصاد مردم است و «آرامش» و «امنیت» اولین و ابتداییترین نیاز یک کشور برای رشد و شکوفایی اقتصادی است.
اینکه چطور برخی افراد دروغهای شاخدار و تابلوی دشمن را باور میکنند را نیز میتوان به وجود همین معضلات نسبت داد. جورج لووِنشتاین (۱۹۹۶ اقتصاددان مشهور رفتاری) نظریه جالبی دارد با نام «شکاف همدلی»
(Hot-cold empathy gaps) که خلاصهاش این میشود: «فهم و درک انسان وابسته به حالات اوست.» مثلا برای فردی که بسیار عصبانی است درک این موضوع که شما چرا بسیار خوشحالید دشوار است. وقتی بهدلیل ۸ سال کوتاهی، اقتصاد کشوری به ویرانه تبدیل میشود و تلاشهای شبانهروزی برای جبران این کاستیها نیز، از سوی همان طیف و با راهاندازی آشوب و اغتشاش به حاشیه رانده میشود، وقتی با رسانههایی روبهرو میشویم که فلسفه وجودیشان، راهاندازی جنگ اعصاب است، قطعا افرادی پیدا میشوند که نتوانند مسائل را «درست» تحلیل کنند. یکی از قربانیان این جنگ وقتی با این جملهام مواجه شد که «بیا منطقی بحث کنیم» اینطور پاسخم را داد: «با من منطقی بحث نکن وقتی توان پرداخت اجاره خانهام را ندارم.» این همان «شکاف همدلی» است! و کسی که دچار این شکاف شد، چاقوی به این بزرگی را نمیتواند ببیند!
برای عبور کامل از این مرحله سخت- که شکر خدا با همراهی اکثریت مردم از آن عبور کردهایم- محاکمه قمهکشها و جنایتکاران را باید با قدرت ادامه داد. پس از آن باید رفت سراغ مراکز تولید دروغ و نفرت که به اسم «رسانه» آتش این فتنه را روشن کردند و حالا به اسم «کارشناس» در حال تبرئه قاتلان و ارائه راهحل هستند. شانزده ماه پیش و در همان روزهای نخستی که دولت آقای رئیسی روی کار آمد در همین ستون هشدار داده بودیم که بزرگترین چالش این دولت نه «وضع موجود» که «عاملان وضع موجود» خواهند بود.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 واردات خودرو؛ رانت در رانت؟
✍️ سیدعلی دوستی موسوی
اکنون که آیین نامه واردات خودرو به کشور اجرایی شده وبه گفته وزیرصنعت اولین محموله خودروهای وارداتی به زودی واردکشور می شود،برخی جزئیات جالب توجه ازشیوه ومدل تدوین این آیین نامه ،مشخص شده که نشان از جهت گیری های خاص وبرنامه ریزی شده آن برای رسیدن به اهدافی بخصوص دارد.
دراولین نکته در خصوص این آیین نامه، مشخص شده از پنج شرکتی که توانسته اند مجوز واردات خودرو به کشور را به دست آورند،سه شرکت زیرمجموعه سایپا هستند!البته هنوزماهیت دیگر شرکت های واردکننده مشخص نشده اما بی تردید ایران خودرو هم مالک بخش دیگر آنها خواهد بودوبدین ترتیب واردات خودرو دردست ۲ خودروساز بزرگ قراردارد.
این بدان معنی است که خودروسازانی که به قدر کافی دردهه های اخیراز رانت بازارانحصاری ودیگررانت هابرخورداربوده اند وخروجی شان خودروهایی چنین درخشان ومدرن با قیمت هایی چنین مناسب ومتناسب با قدرت خرید مردم است،قراراست درموضوع واردات خودرو هم بی رقیب بمانندوتوامان هم از رانت داخل استفاده کنند وهم از رانت واردات.
لذا این علامت سوال جدی دربرابروزارت صنعت وجود دارد که چرا آیین نامه واردات خودرو رابه گونه ای تدوین کرده وخوان های متعددی درآن قرارداده که بخش خصوصی واقعی نتواند اقدام به واردات خودرو بکند؟چرا مفاد این آیین نامه طوری است که عمدتا بر خودروسازان انحصارگر منطبق می شود؟ آیا موانع وشرایط ذکرشده دراین آیین نامه درواقع نوعی برنامه ریزی قبلی بوده که رانت این واردات به خودروسازان بزرگ کشور برسد؟
اما چگونگی تولید این رانت، نکته دوم است که درپی نکته اول قابل طرح است. سئوال اینکه آیا تخصیص یک میلیارد دلار ارز به قیمت نیمایی توسط بانک مرکزی به واردات خودرو، پاس گل وتقدیم بخشی دیگر از منابع ارزی کشور به خودروسازان است؟ بیشتر کارشناسان وقتی از تخصیص منابع بانک مرکزی؛ آن هم دراین شرایط کمبود ارز، به واردات خودرو مطلع شدند انگشت تعجب بردهان گرفتند. چرا که قاعده منطقی این است که در شرایط کنونی کشور اگر قراراست خودرویی به کشور واردشود، ارز آن باید از محل ارز متقاضی تامین شود، یعنی شرکت متقاضی واردات خودروموظف است از منابع شفاف شخصی اش درداخل یا خارج کشور ارزمربوطه را تامین کند و حتی یک سنت ارز بابت این کالای مصرفی از خزانه کشور خارج نشود.
درنهایت، وقتی این دونکته را کنار هم می گذاریم شاید به پاسخ معمای انجام واردات خودرو و اصرار وزارت صنعت بر انجام آن پی برده باشیم. یعنی احتمالا اساس برنامه واردات خودرو با این هدف طراحی شده که هم ژست ایجاد رقابت وتنوع وآزادسازی بازار وغیره دربرابرافکارعمومی گرفته شود وهم یک میلیارددلارپول بی زبان خزانه کشور از طریق شیوه تدوین آیین نامه واردات، چرخانیده شده وبه خودروسازان تقدیم شود.
البته هنوز دیگر وجوه این آیین نامه جالب توجه، مانند مدل و رقم تعیین سود بازرگانی، سهم کشور چین، تعیین قیمت پایه خودروهای وارداتی دربورس کالا و سایرهزینه های آشکار و پنهان مترتب برآن مشخص نشده و معلوم نیست این خودروها با چند برابر قیمت واقعی درمقایسه با کشورهای همسایه به دست مردم می رسد که آن ماجرایی جداگانه خواهد بود، اما باید صریح و دلسوزانه خدمت وزارت محترم صنعت عرض کرد که استفاده از چنین شیوه ها وپلتیک هایی درشان مردم فهیم ایران نیست.
مردم ایران باهوش، دقیق و نکته سنجند و بهترازما قضایا را موشکافی می کنند؛ این مردم دهه هاست که ایمنی و آسایش و جیبشان از صنعت خودروآسیب دیده و در برابر این گلایه طولانی هم فقط حرف و وعده دریافت کرده اند. باور بفرمایید مشکلات صنعت خودرو به مردم مربوط نیست واگر هم مربوط بوده، بیش از نیم قرن برای تحمل و پرداخت هزینه کافی نیست؟
لذا حق این است که با تیغ تیز اصلاح به سراغ این صنعت بروید که مثل هر جراحی دیگری درد و خونریزی دارد و اگر هم نمی توانید،لااقل بدترش نکنید. نه اینکه ازجیب نحیف منابع ارزی بیت المال در شرایط تحریم، هم منت برسرمردم بگذارید و با بوق وکرنا و خبرسازی وعده ها بدهید وهم از آن سو، به بهانه واردات ۱۰۰هزاردستگاه خودرو وارداتی که از یک ماه تولید ۲ خودروساز اصلی هم کمتراست،پول ورانت پنهان برایشان فراهم آورده و”رانت اندر رانت” بسازید.
🔻روزنامه اعتماد
📍 امنیت جامعه در گروی رفاه اجتماعی است
✍️ شهراد شاهرخیطهرانی
در جوامع بشری انسانها نیازمند رسیدگی و تامین امنیت هستند، لذا این امنیت چگونه در جامعه نهادینه میشود؟ در باب امنیت باید گفت که تامین امنیت اجتماعی از ضرورتهای یک جامعه و کشور است تا مردم آن مملکت بر اساس قانونی که بر پایه تعادل و بدون افراط و سلیقه شخصی و همراه با دموکراسی وضع شده است، بتوانند در سایه امن و آسایش زندگی کرده و زندگانی نرمالی را دارا باشند. زمانی که اقتصاد یک مملکت بیمار باشد و افراد آن جامعه نتوانند از پس مخارج اولیه زندگی خود بر آیند، زمانی که آزادی در جامعه محدود شود و انسانها به درستی از این مقوله برخوردار نباشند، طوری که افراد دست به خودسانسوری بزنند، زمانی که دزدی، زورگیری، فحشا و دیگر جرایم در جامعه بیداد کند و مردم احساس امنیت و آرامش نداشته باشند، مسلما آن جامعه و مملکت به سمت آنارشی و نابسامانی رفته و شاهد بروز آشوب، هرج و مرج و اعتراض از جانب تودههای مختلف و مردم در جامعه خواهیم بود. (البته نباید از چارچوب قانون خارج شد و دست به خشونت زد). در واقع بایسته و شایسته است که ریشه بینظمی و ناهنجاریهایی که در جامعه مشاهده میکنیم را بررسی کرده و دست به جراحی، اصلاح و تغییر وضعیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی در جامعه بزنیم. اگر نیازمندیهای افراد را در نظر بگیریم و مسوولان در جستوجوی نیازهای گروههای مختلف اجتماعی در کشور باشند و مسوولان بلندپایه مملکت در هر جای دنیا به خواستههای مردم در همه جوامع بشری توجه کنند مسلما مردم در دایره قانون خواهند بود و ارزشهای اجتماعی حفظ خواهد شد. در حقیقت رفاه جامعه تعبیری است که معطوف به وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حفظ کرامت انسانی و احترام به ارزشهای فکری و معنوی افراد است که باید در چارچوب قانون و نظم باشد و مردم با یکدیگر با اصول انسانی رفتار کرده و هیچ فردی رای خود را در جامعه بر دیگری حاکم نکند و همه افراد از دموکراسی و آزادی و رفاه اجتماعی برخوردار باشند. یکی از بزرگترین مشکلاتی که مردم در همه جای دنیا مخصوصا در کشورهای جهان سومی با آن دست و پنجه نرم میکنند...
مشکلات اقتصادی و معیشت جامعه است که این مشکل و ناامنی اقتصادی بر اثر عدم اقتصاد دانشمحور است که بازار اقتصاد را در برخی جوامع دچار اختلال و نابسامانی میکند . اگر در هر جامعهای کارشناسان اقتصادی و دلسوز به پا خیزند و با همت مدیران بلندمرتبه اقتصادی، شرایط بد وضعیت معیشت مردم را مطالعه کرده و درصدد همفکری و اصلاح برآیند قطعا به یک نتیجه مطلوب در ایجاد یک اقتصاد منظم و سالم خواهند رسید. جامعه زمانی به پختگی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و معنوی میرسد که فساد در آن جامعه کاهش یافته و مردم از جانب مسوولان احساس امنیت کرده و برابری اجتماعی و اقتصادی را با جان و وجود خویش احساس کنند و با امنیت خاطر و رفاه به زندگانی خود بپردازند. رفاه اجتماعی را میتوان به اشتراکگذاری، توسعه و حفظ روابط معنادار با دیگران تعریف کرد. این به شما این امکان را میدهد که احساس واقعی بودن و با ارزش بودن داشته باشید و حس ارتباط و تعلق را ایجاد میکند. در جامعهای که برابریهای اجتماعی و اقتصادی حاکم باشد و تفکر صحیح برابری در نظام یک مملکت حکمفرمایی کند، قاعدتا آن جامعه به سمت پیشرفت و دستاوردهای مهم پیش خواهد رفت. با توجه به افزایش آسیبهای اجتماعی لازم است شاخصهای سلامت اجتماعی بهطور دقیق مشخص و در جهت بهبود آنها تلاش شود. در واقع سلامت و رفاه اجتماعی در کنار سلامت جسم و روان از اهمیت ویژهای برخورداراست و باید بدانیم که این شاخصها به سه حیطه فرد، خانواده و جامعه وابسته هستند. در واقع میتوانیم با بهبود در برنامههای پیشگیری و اصلاح شیوه زندگی باعث افزایش شاخصهای سلامت و رفاه اجتماعی شویم. لازم است که دولتمردان با تمرکز بر روشهایی که باعث افزایش این شاخصها میشود، توجه ویژهای به افراد در طبقات پایین و گروههای حساس جامعه کنند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 اهرمهای فشار بر چین اندک است
✍️ جاوید قربان اوغلی
اتفاق اخیری که در جریان سفر رئیسجمهور چین به عربستان افتاد و بیانیهای که صادر شد نشان داد که به رغم اینکه گفته میشد چینیها متحد ایران بودند اما مشخص شد که این چنین نیست و این فقط برداشت ماست که فکر میکنیم چینیها متحد و شریک ایران هستند. اتحاد یا ائتلاف استراتژیک تعریفهایی دارد و بر اساس آن تعریفها یک سری قوانین و مقرراتی را میگذارند که هر دو کشور بدان پایبند باشند. تاکنون شنیده نشده که چینیها چنین چیزی گفته باشند. لذا این برداشت یک طرفه همیشه از جانب ایران بوده. شاید به دلیل اینکه ما با غربیها کلکل میکنیم و خواستیم بگوییم که در دنیا تنها نیستیم و با اتکا به قدرتهای شرقی مثل چین و روسیه سیاست خارجی خود را پیش میبریم. این یک برداشت کاملا یک طرفه از جانب ما بوده و هرگز تعامل دو طرفه از جانب دو طرف در قالب یک اتحاد استراتژیک نبوده است. یک توافق ۲۵ ساله میان ایران و چین بسته شده که هنوز کسی از مفاد آن خبر ندارد. اخیرا هم که پس از گذشت یک سال و خردهای معاون نخستوزیر چین آمده میگویند ما تعهداتمان را عملیاتی میکنیم اما بر اساس اطلاعاتی که داریم و آنچه دیده میشود چیزی عملیاتی نشده است. از طرف دیگر روابط چینیها با ایران که تا دو سال گذشته گفته میشد تا ۴۰ میلیارد رسیده بود امسال بر اساس برآوردهایی که داده شده به ۱۴ میلیارد رسیده است. یعنی ما تنزل روابط با چینیها را داشتیم. در مقابل چینیها با عربستان سعودی به تنهایی ۸۰ میلیارد دلار و با شش کشور حوزه خلیج فارس ۳۰۰ میلیارد دلار تبادل تجاری دارد. چین هم کشوری است که اقتصاد محور است نه امنیت محور و امنیت برایش فقط در مقوله تایوان تعریف شده و بقیه را بر روی مسائل اقتصادی و همکاریهای تجاری و اینکه بتواند بازارهای دنیا را بهدست گیرد تعریف کرده است. لذا عقل سلیم حکم میکند که ۸۰میلیارد دلار عربستان سعودی بالاتر ۱۴ میلیارد دلار ایران است. این اساسا راهبردی است که چینیها دارند. از طرف دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس کاملا به این درک رسیدهاند که نباید در شرایط کنونی جهان به یک قدرت و آن هم آمریکا متکی باشند؛ بلکه عربستان سعودی از سالها قبل شروع کرده که سیاست خارجی خود را با نوعی توازن جلو ببرد. همینطور که با روسها کار کرده و در اوپک پلاس نیز کاملا هماهنگ عمل میکند. با چین نیز چند سال است که شروع به همکاری کردهاند و اکنون نیز این قراردادهایی که امضا کردند و بسیار هم پر محتوا بوده یکی از مفادش این است که هر دوسال یکبار رهبران دو کشور بنشینند و گفتوگوهایی را برای مرور و پیشبرد تفاهمات و پیشرفتها داشته باشند. این یک واقعیت کاملا سیاسی و اقتصادی است که میبینیم و چیز عجیبی نیست. آنچه جای تعجب داشت و با واکنشهای شدیدی هم همراه بود مساله بیانیه مشترکی بود که با شورای همکاری خلیجفارس دادند که همان چیزهایی که معمولا اعضای این شورا در پایان نشستهای خود در ماه دسامبر اعلام میکنند که سخنگوی وزارت خارجه کشورمان به آنها پاسخ میدهد همراهی چین با آن شش کشور کاملا تعجبآور بود و واکنشهای تندی که در سطوح مختلف صورت گرفت بسیار بجا بود. برای اینکه این اولین بار است که یک کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل دخالت آشکار در امور داخلی و تمامیت ارضی کشورمان میکند که حتما هیچ ایرانی نمیتواند آن را قبول کند. اما واقعیت این است که اهرمهای فشار ایران بر چینیها اندک است. چینیها میدانند که اگر با عربستان کلکل کنند به راحتی میتواند دوباره به سمت اروپا و آمریکا بروند. در حقیقت عربستانیها قدرت بازیگری خود را ارتقا و افرایش دادند و آنها نیز از این موارد استفاده میکنند. در حالی که ایران همه تخممرغهای خود را در سبد شرق قرار داده و در طرف مقابل در قبال غربیها برخوردهای سخت داشته و به یک انسدادی رسیدیم. طبیعی است که اینجا چینیها میبینند ایران قدرت بازیگری چندانی ندارد و در مقابل اقدام چینیها چیزی برای عرضه و مقابله ندارد. تنها آیتمی هم که وجود دارد تا ایران بخواهد اقدامی کند مساله تایوان است که ایران پلی به تایوان بزند. هر چند که بعید است چنین اقدامی صورت گیرد چرا که به اندازهای حجم اقتصادی با چین بالست به خصوص در اقلام مختلف اقتصادی مالی و پولی که این گزینه معلوم نیست که به صلاح باشد.
🔻روزنامه شرق
📍 شرق مغربی
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
اینکه شرق کجا و غرب کجاست معلوم نیست؛ زیرا هر نقطه از کره خاکی هم شرق دارد و هم غرب و اینکه شرق و غرب اشاره به چه مفهوم و پدیدهای دارد نیز از تکثر برخوردار است. اگر شرق و غرب جغرافیایی را در نظر بگیریم، شرق ژاپن، آمریکاست و ایران، غرب ژاپن است اما اگر آمریکا را در نظر گیریم، شرق آن اروپا و غرب آن چین و ژاپن است. برای ما، شرق خاور دور است و غرب اروپا و آمریکا اما شرق و غرب در نظر ما فراتر از شرق و غرب جغرافیایی است. وقتی امام میگویند نه شرقی و نه غربی احتمالا به همان مفهوم ابرازشده شهید مطهری که کاپیتالیسم و کمونیسم دو تیغه یک قیچی است، اشاره کردهاند؛ یعنی نه شرقی (به معنی بلوک سوسیالیستی و کمونیستی) و نه غربی (به معنی بلوک لیبرالیستی و کاپیتالیستی). هرچند در عمل و در جهان کمی قدیمی بلوک شرق در مقابل غرب قرار داشتند اما نهتنها نظریه شهید مطهری مصداق دارد که باید گفت هم کاپیتالیسم و امپریالیسم و هم سوسیالیسم و کمونیسم خاستگاه غربی دارند. اگر واضعان مکتب لیبرالیسم، غربیها بودند واضع و شارح مکتب کمونیسم و سوسیالیسم یعنی انگلس و مارکس از آلمان و انگلستان برپا ایستادند. حال اگر در تطور زمان به پدیدهها بنگریم، برخلاف تعاریف علمی رایج درخصوص سیستمها که یک سیستم کامل باید هماهنگ و منسجم باشد، میبینیم که هر دو پدیده که ظاهرا ضد هم هستند در جوامع مختلف در هم تنیده شدهاند. برای مثال کشورهای لیبرال اسکاندیناوی به نوعی سوسیالیسم را در متن عمل پیاده کردهاند و کشور چین کمونیست در تولید و تجارت و روابط بینالمللی شیوه لیبرالیستی و کاپیتالیستی را مدنظر قرار دادهاند. برخورد دوگانهای که کشورهای مختلف عموما نشان میدهند مصداقی بر این اختلاط و امتزاج است. برای مثال آنان که از حقوق بشر دفاع میکنند تعاریف متفاوتی از حقوق بشر را حسب منافع خود انجام میدهند و این تغییر تفسیر از موضوع واحد فقط شامل حال پیروان لیبرالیسم یا دترمنیسیم تاریخی و دیگر مکاتب الحادی نمیشود. حتی مدعیان ادیان ابراهیمی با دستاویز قراردادن تاریخهای مجعول چنین میکنند، همان سال که کشف گور دستهجمعی کودکان بومی کانادا تحت پوشش مسیحیت و فتوای کشتار مسلمانان و مسیحیان از سوی خاخامهای یهودی و اقدامات خوارج صدر اسلام و اینک داعش و داعشیان، عمومیت سوءاستفاده از قدرت و دست یازیدن به هر چیز برای حفظ منافع خود را نشان میدهد. آیا تجربههای ممتد تاریخی و نیز معاصر نشان نمیدهد که امیدواربودن و دلخوشبودن به بیرون یا هر نگاهی بلافایده است، همچنین است دشمنی و عدم تفاهم به دلیل تضادها و اختلافات، خواه این بروننگری معاهده برجام بدون تضمین حسن انجام کار (به قول پیمانکاران) یا عضویت در پیمانهایی مانند شانگهای تبلیغات درباره محاسن آن. کمااینکه در برجام آمریکا یکطرفه خارج شد و باوجود همپیمانبودن چین با ایران در پیمان شانگهای این کشور همراه با کشوری که عضو این پیمان نیست و هیچ تناسب و تقارنی با آن بهجز منافع ملی ندارد، علیه ایران بیانیه صادر کردند. در اینجا این سؤال پیش میآید که وقتی همه کشورها حسب منافع ملی خود تصمیم میگیرند، آیا تصمیمات ما حسب منافع کشور ماست. اگر روسیه از ما سیستم دفاع موشکی را دریغ میدارد آیا میتوانیم پهپاد تهاجمی به آن کشور بفروشیم؟ با تقدیر و سپاس از آنان که دل در گرو ایران دارند و سیستمهای دفاعی و بازدارنده نظامی را فراهم کردهاند، باید به این بیندیشیم که تا چه حد در استحکام بنیانهای داخلی کشور و تقویت سرمایههای طبیعی و خداداد و نیز مستحداث کشور تلاش کردهایم و همراه دیگر کشورها منابع طبیعی خود را صرف ارتقای بنیانهای کشور و نه فقط مصرف روزانه کردهایم. دوستی میگفت قطر بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار صرف ایجاد زیربناهای برگزاری مسابقات فوتبال جام جهانی کرده است و اضافه کرد که آنان ثروتمند هستند که میتوانند چنین هزینه کنند و ما نادار. گفتم ما در هشت سال دوران ریاستجمهوری احمدینژاد ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشتهایم، پس ما هم ثروتمندیم اما تصمیمات ما شفاف و روشن و برای سازندگی کشور نیست. توجه شود که منافع مردم وابسته به منافع ملی است و منافع ملی نه در حل مشکلات با مذاکره است؛ چراکه مذاکرات مسائل را حل نمیکند بلکه اصولا کشورها در رابطه با یکدیگر به نوعی سازش میرسند و نه حل مسائل. مانند آنکه معمولا اختلافات خانوادگی با مذاکره حل نمیشود زیرا دو طرف دو جنس مختلفاند و نمیتوانند مثل هم باشند و به قول امام باید با هم بسازند! همین است اختلافات فرق مختلف، هرگز با مذاکره نتوانستهاند و نمیتوانند اختلافشان را حل کنند بلکه باید در جامعه با یکدیگر سازش داشته و حریم دیگری را نگه دارند؛ چراکه به فرموده مولا علی (ع) اگر دیگری هم فکر نیست، مخلوق خداوند که هست. صحبت ریاست مجلس شورای اسلامی درباره حکمرانی نوین شاید به این امر اشاره کند که در دنیا میتوانیم سازش کنیم و نه لزوما حل اختلاف با مذاکره و در داخل هم گروهها و افراد متقاعد شوند که با هم سازش کنند و زندگی را پیش برند نه آنکه فقط گروه خاصی با هر ترفندی بخواهد حاکم بر دیگران باشد که تاریخ چنین ننوشته و مانند آنچه در سالهای پیش در مجارستان و چکسلواکی و ویتنام گذشت، زورگویان به زبالهدان تاریخ پیوستند و اینک حسب عقل و شرع کلمه مردم باید شامل «همه مردم» باشد، نه قشر و گروهی خاص که حسب منافع خود به جای آنکه به «رنگ خدا» باشند به «رنگ دیگری» درآمدهاند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 خیزش چینی؛ موازنه سعودی
✍️ کامران کرمی
فهم میزبانی سطح بالای عربستان سعودی از رئیسجمهور چین و پرواز اژدهای زرد بر فراز صحرا با انعکاسهای گسترده در فضاهای عمومی، فکری و رسانهای، ریشه در دو اظهارنظر تاریخی از دو شاهزاده ارشد سعودی در اوایل قرن بیستویکم دارد که پیشران حرکت پادشاهی در گرایش به سمت شرق و ایجاد موازنه در برابر ایالات متحده بوده است.
اظهارنظر اول مربوط به سعودالفیصل، وزیر خارجه فقید عربستان در سال۲۰۰۴ است که در جریان یک مصاحبه گفت که رابطه ایالاتمتحده و سعودی یک ازدواج اسلامی بوده که در آن داشتن چهار همسر مجاز است. اظهارنظر دوم سال۲۰۰۶ از سوی ترکیالفیصل، سفیر وقت عربستان در آمریکا مطرح شد که در پاسخ به سوال خبرنگاری که از وی پرسید: آیا چین دوست بهتری از آمریکا برای پادشاهی است، گفت: «لزوما دوست بهتری نیست، اما یک دوست کمتر پیچیده است.»
این دو دیدگاه مبتنی بر دو گزاره کلیدی است که الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان را دستخوش تحول ساخته است. گزاره اول، واقعیت خیزش چین در نظام بینالملل در حال تغییر و گزاره دوم ضرورت ایجاد تعادل در روابط با ایالات متحده آمریکا بهعنوان متحد سنتی است.
فارغ از واقعیتهای در حال ظهور چین در اقتصاد جهانی و حضور اجتناب ناپذیر در کریدورها و آبراهههای حیاتی همچون خلیجفارس که چین را به اصلیترین شریک تجاری عربستان و بزرگترین خریدار نفتی آن تبدیل کرده است، مدل توسعه ارائهشده از سوی پکن جذابیتهای زیادی برای پادشاهی اقتدارگرایانه عربستان بهویژه در دوره محمد بنسلمان دارد. یک مدل توسعه با محوریت دولت مرکزی و با رعایت ملاحظات داخلی و حقوق بشری شرکا؛ برخلاف ایالات متحده که همواره در روند روابط با متحدان عرب خلیجفارس، فشارهای حقوق بشری را بر شرکای خود تحمیل کرده و بارها موجب بروز شکاف و سوءتفاهم در روابط شده است.
مضاف بر این عدم تمرکز آمریکا بر خاورمیانه و تعلل در پاسخ متوازن به نیازهای نظامی و دفاعی عربستان سعودی بهویژه درباره رفتارهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران، زمینههای تجدیدنظر در نگاه به ایالات متحده را بهوجود آورده است.
تجدیدنظری که سال۲۰۱۵ و پس از امضای توافق هستهای از سوی بندر بنسلطان، رئیس سابق استخبارات عربستان مطرح شد و بعدها خود را در بومیسازی تسلیحاتی و متنوعسازی سبد خریدهای نظامی جلوهگر ساخت.
از دید رهبران سعودی روند سیاستگذاری در واشنگتن اغلب این مساله را نادیده میگیرد که شرکا و متحدان چگونه به منافع خود نگاه میکنند و چه ملاحظات و دغدغههایی در روند پرشتاب تحولات منطقهای و جهانی دارند. اینکه ریاض میزبان نشست چهار روزه شی جینپینگ است، در واقعیت امر ارسال پیامی روشن به ایالات متحده مبنی بر این گزاره است که عربستان سعودی مسیر مستقلتری را در پیش گرفته است.
در این مسیر، ریاض تمایلی به اجازه ایالاتمتحده برای کنترل اتحادهای خود ندارد. همان مسیری که سالها پیش گریگوری گاوس، استاد دانشگاه ورمونت آن را در قالب وابستگی متقابل نامتقارن از ایالاتمتحده چارچوببندی کرد. چارچوبی که عربستان را نه یک کشور سرسپرده بر مبنای وابستگی صرف به ایالاتمتحده، بلکه بازیگری که بارها در عرصههای مختلف مربوط به تولید نفت، حمایت از اسلامگرایان سلفی و نزدیکی به رقبای آمریکا، راهبرد دنبالهروی را کنار گذاشته و جلوههای موازنه سخت و نرم را به نمایش گذاشته است.
حضور هیات بلندپایه چینی در کاخ الیمامه و امضای موافقتنامه مشارکت جامع استراتژیک و عقد قراردادهایی به ارزش ۳۰میلیارد دلار بخشی از واقعیتهای موازنه و همزمان واقعیتهای خیزش چینی در خلیجفارس است. از دید ریاض، چین یک رژیم باثبات و شریکی است که میتوان مواضعش را برای سالهای طولانی پیشبینی و روی آن برنامهریزی کرد.
چین برای حداقل یک دهه میتواند خریدار ثابت و پایدار نفت عربستان باشد که درآمدهای آن نقش مهمی در اجرای پروژههای سند چشمانداز۲۰۳۰ عربستان در حوزههای غیرنفتی دارد. مضاف بر این همکاریهای سطح بالا با چین برخلاف روابط واشنگتن با جهان که با اختلافات شدید داخلی بر سر سیاست خارجی آن در نوسان است، در حوزه زیرساخت، تجارت، انرژیهای پاک و بازارهای نوظهور فناوری، هایتک و فناوری۵G حائز اهمیت دوچندان است.
در واقع استراتژی کمربند-جاده چین، نقش تکمیلی را برای نقشه۲۰۳۰ عربستان دارد و برای پادشاهی که به دنبال رهایی از اعتیاد به نفت و تنوعبخشی به اقتصاد خود است، جایگاه ویژهای دارد. بهویژه که پکن بر دوش شرکای خود، خواسته و انتظارات سیاسی نمیگذارد و از دخالت در اداره امور این کشورها دوری میگزیند.
بنابراین واقعیتهای حضور چین بر مبنای سه محور کلیدی استوار است که نقطه ثقل آن انرژی و حفظ امنیت آن در خلیجفارس است. محور دوم زیرساخت و تجارت بهعنوان حوزههای زیربنایی و حوزههای مربوط به انرژی هستهای، هایتک و... هم محور سوم این همکاری را تشکیل میدهد.
بعد دیگر همکاریهای نیمهپنهان در حال شکلگیری روابط سعودی با چین که ارزش استراتژیک قابل معنایی برای راهبردهای دفاعی و امنیتی پادشاهی عربستان در یک نظام منطقهای پرآشوب دارد، همکاریهای نظامی بهویژه خرید موشکهای بالستیک و از آن مهمتر تولید موتور موشک در داخل خاک عربستان است که سال گذشته CNN گزارش مفصل و مبسوطی را درباره جزئیات آن منتشر کرد.
دستیابی به چنین موشکهایی که قادر به حمل کلاهک هستهای بوده و چند دهه پیش شاهزاده سلطان بنعبدالعزیز وزیر دفاع وقت سعودی آن را با مقامات پاکستان برای در اختیار قرار دادن این تکنولوژی به عربستان در میان گذاشت، میتواند موازنه منطقهای را در زمانی که راهبرد خاورمیانه عاری از سلاح هستهای با شکست مواجه شود، برقرار سازد. در چند سال اخیر این تمایل بارها از سوی مقامات کنونی عربستان مطرح شده است مبنی بر این گزاره که اگر ایران توافق هستهای را نقض کند، دستیابی به سلاح هستهای یکی از گزینههای ریاض خواهد بود. همچنین انتقال فناوری موشکی به عربستان سعودی با سیاست امنیت انرژی چین مطابقت دارد.
ازاینرو ادغام چین در اقتصاد و امنیت خلیجفارس با اجرایی شدن توافقنامه تجارت آزاد و با تاکید بر مدل توسعه اقتدارگرایانه جذاب چین برای عربستان سعودی و دیگر پادشاهیهای خلیجفارس میتواند یک دستاورد استراتژیک برای ریاض و تعادلبخشی به روندهای نوظهور اما سیال با عدم قطعیتهای بالا داشته باشد.
بنابراین حضور چین اگرچه همچنان در امتداد محور انرژی و تجارت و سرمایهگذاری هدفگذاری شده است، اما تقویت روابط سیاسی و ظهور همکاریهای هستهای و تسلیحاتی دولتهای عربی خلیجفارس با چین آن هم در قالب توافقنامههای مشارکت جامع و مشارکت جامع استراتژیک، نشان از ادراک در حال تغییر اعراب از روندهای در حال ظهور منطقهای دارد.
این ادراک در فضای جلوههای گسست از آمریکا، دلالتهای قابل معنایی برای حضور متفاوت چین در سالها و دهههای پیش رو بهعنوان یک متحد برای دولتهای عربی خلیجفارس خواهد داشت. با این حال، چگونگی مواجهه آمریکا با چین که جانمرشایمر آن را در قالب رقابت اجتنابناپذیر پکن و واشنگتن در چارچوب سیاست قدرتهای بزرگ تئوریپردازی میکند، نقش بسیار مهمی در چگونگی رقم خوردن مسیر همکاریهای چین و شورای همکاری خلیجفارس از یکسو و روابط ایالات متحده با این بلوک منطقهای بهویژه با عربستان سعودی و امارات متحده عربی خواهد داشت.
مطالب مرتبط