🔻روزنامه تعادل
📍 دولت چاق و بودجه غیرکارآمد
✍️ مهدی پازوکی
بر اساس اعلام نمایندگان مجلس، قرار است بودجه سال ۱۴۰۲ امروز (یکشنبه) به مجلس تقدیم شود. اما باید دید یک بودجه توسعه‌محور و کارآمد چه ویژگی‌هایی دارد و چرا بودجه‌های ایران از این ویژگی‌ها تهی هستند؟

باید توجه داشت هنوز تصویری شفاف از نحوه تدوین بودجه سال آینده، هدف‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های مرتبط با آن ارایه نشده است تا کارشناسان بتوانند تحلیلی ارایه کنند؛ بنابراین هنوز نمی‌توان درباره محتوای بودجه ۱۴۰۲ کل کشور، اظهارنظری داشت. اما با توجه به این واقعیت که بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی و راهبردی کشور برآمده از سیستم بودجه‌ریزی غلط است به بهانه ارایه بودجه ۱۴۰۲ می‌توان تصویری از بایدها و نبایدهایی که باید در خصوص بودجه مورد توجه قرار گیرد، ارایه کرد.

بودجه سال ۱۴۰۱، بودجه‌ای است که علی‌رغم همه وعده‌های دولت با مشکلات فراوانی عرضه شد. وجود یک کسری عظیم در بودجه سال۱۴۰۱، بسیاری از مشکلات اساسی از جمله تورم و رشد نقدینگی را شکل داد. هرچند دولت سیزدهم اعلام کرده بود به دنبال بودجه‌ای انقباضی است، اما بودجه ۱۴۰۱ بدل به بودجه‌ای انبساطی شد.

در لایحه بودجه ۱۴۰۱برای اولین‌بار به جای ذکر دستگاه دریافت‌کننده بودجه، اسامی برنامه‌هایی که قرار است ذیل هر وزارتخانه بودجه بگیرند، عنوان شده و خبری از ارایه جزییات نیست. عدم ارایه این جزییات بدون تردید، شفافیت را از بودجه می‌گیرد. از سوی دیگر وابستگی بودجه ۱۴۰۱ به درآمدهای نفتی نه‌تنها کاهش پیدا نکرد، بلکه افزایش هم یافت.

از سوی دیگر، با توجه به اینکه منابع درآمدی دولت به دلیل تحریم‌ها و...محدود بود، هزینه‌ها به‌شدت افزایش پیدا کرد. مشکل هم از ساختارهای اقتصادی دولتی و وزارتخانه‌ها شروع شد. یکی از وزرای دولت (وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی)، نظام حقوق و دستمزد را به هم زد؛ هرچند در آینده این فرد مستعفی شد اما در ادامه در تصمیمی عجیب‌تر به عنوان مسوول منطقه آزاد تجاری کشور انتخاب شد. یعنی دولت فردی را که مخالف اقتصاد رقابتی و اقتصاد آزاد است را به عنوان متولی مناطق آزاد تجاری منصوب کرد! اینها برخی از شاخص‌های منفی بودجه ۱۴۰۱ است که در همین دولت تدوین شده است.

در خصوص بودجه سال آینده اما هنوز اطلاعاتی به بیرون درز نکرده است، اما اگر قرار باشد، بودجه سال آینده مانند بودجه امسال باشد، شاخص‌های اقتصادی با نزول بیشتری مواجه خواهند شد.

رییس سازمان برنامه و بودجه دولت در مصاحبه‌ای اعلام کرده که دولت قصد دارد تنها جدول کلی بودجه را راهی بهارستان کند. اگر جداول کلی بودجه راهی مجلس شوند، اقتصاد در آستانه یک فاجعه قرار می‌گیرد. چرا که مجلس را از عرصه بررسی بودجه عملا حذف می‌کند. بهانه دولت برای ارایه این جداول به صورت کلی، کوچک شدن دولت است، در حالی که این روند به هیچ‌وجه به معنای کوچک شدن بودجه نیست.

با این توضیحات به پرسش ابتدایی بحث بازمی‌گردم، اینکه ویژگی یک بودجه توسعه‌ای و کارآمد چیست؟ یکی از مهم‌ترین شاخص‌های بودجه مطلوب و کارآمد، شفافیت است. در بودجه ۱۴۰۱ یک چنین ضرورتی مورد توجه قرار نگرفته بود. به عنوان مثال در ردیف بودجه نهاد ریاست‌جمهوری در یک عدد خلاصه شده است. اما اینکه این بودجه کلان قرار است، چگونه تخصیص پیدا کند، مبهم است.

مساله دوم، کاهش هزینه‌های غیرضروری دولت است. دولت ایران پس از دولت نروژ، بیشترین دارایی را دارد. در واقع یک دولت فربه در ایران روی کار است. بر اساس قانون، دولت می‌بایست این دارایی را مولد‌سازی کند، اما تا به امروز قدمی در این مسیر برداشته نشده است. بررسی گزارش خزانه‌داری کل از بودجه ۱۴۰۱ نشان می‌دهد که دولت اقدامی برای مولدسازی دارایی‌هایش صورت نداده است. به عنوان نمونه سازمان برنامه و بودجه ده‌ها ملک و آپارتمان در جردن تهران دارد یا زمین خالی در بهترین نقطه قیطریه دارد؛ سازمان می‌تواند این دارایی‌ها را در مسیر مولد‌سازی به کار بگیرد. این دولت فربه باید رژیم بگیرد و مخارجش را متعادل کند.

در مثالی دیگر، سازمان برنامه و بودجه دو موسسه تحقیقاتی دارد، یکی از این دو موسسه اضافه هستند و هزینه‌های فراوانی را به دوش این سازمان تلنبار می‌کند. این هزینه‌های اضافی و دارایی‌های هنگفت باید در مسیر بهره‌وری و مولدسازی به احسن بدل شود و صرف توسعه کشور و کاستن از آلام مردم بدل شود. اگر این ضرورت‌ها و شاخص‌ها در بودجه ۱۴۰۲ مورد توجه قرار نگیرد، دوباره بودجه‌ای با کسری بالا، ابهامات فراوان، غیر کارآمد و ضد توسعه‌ای تدوین و اجرا می‌شود. هزینه این بودجه ضعیف را هم باید مردمی متحمل شوند که این روزها سفره‌های کوچ‌تر و محقر‌تری دارند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 سیاست ممتنع برای علاج تورم
✍️ دکتر کامران ‌ندری
بسیار شنیده و خوانده‌‌‌ایم که بانک‌های مرکزی در مواجهه با شوک‌‌‌های تورمی و تورم بالا، به‌عنوان سیاستی پیشگیرانه یا برای علاج تورم جاری، نرخ‌های بهره را افزایش می‌دهند. اینکه چرا و چگونه افزایش نرخ‌های بهره باعث کاهش نرخ تورم می‌شود، بحث تحلیلی و نظری است که قدمتی دیرینه (شاید بیش از ۱۰۰سال) دارد و در مباحث اقتصاد پولی به تفصیل در مورد آن گفت‌وگو شده است.
این یادداشت مجالی برای طرح مباحث نظری و استدلال‌‌‌های آکادمیک نیست و احتمالا از حوصله خوانندگان خارج است. مهم این است که هدایت نرخ بهره کوتاه‌‌‌مدت در بازار پول در حال حاضر موثرترین سیاستی است که بانک‌های مرکزی برای کنترل و مدیریت تورم از آن بهره می‌‌‌گیرند و شواهد تجربی نشان می‌دهد که این روش کار می‌کند و کشورهایی که به لحاظ دانشی، مهارتی و زیرساختی توانایی هدایت نرخ‌های بهره را دارند، با معضلی به نام تورم بالا، مزمن و پایدار مواجه نیستند. سوال این است که چرا در ایران که نزدیک به پنج‌دهه با تورم بالا، مزمن و پایدار مواجه بوده، سیاستگذار نه‌تنها در کنترل تورم وامانده، بلکه عدد تورم نسبت به متوسط دهه‌‌‌های قبل بالاتر رفته است؟ چرا در طول دورانی که کشورهای پیشرو در علم اقتصاد توانسته‌‌‌اند از طریق هدایت نرخ‌های بهره به نحو موثری تورم را مدیریت کنند، کشورهایی نظیر ایران در مهار آن درمانده‌‌‌اند؟

متاسفانه نرخ بهره در ایران داستانی ملال‌‌‌انگیز و پرغصه‌‌‌ است. درست در زمانی (دهه ۱۹۸۰میلادی) که دنیا پس از سال‌ها بحث‌‌‌های نظری و قیل و قال‌‌‌های مدرسه‌‌‌ای، هم در مقام نظر و هم در عمل، به اهمیت نرخ بهره در اقتصاد پی می‌‌‌برد و تلاش می‌کند با مدیریت نرخ بهره و اتکا به نیروی تاثیرگذار آن در اقتصاد مدرن، نوسانات و فراز و نشیب‌‌‌های اقتصادی را کنترل کند، این ایده در ایران فراگیر می‌شود که «بهره مساوی با رباست» و باید این نیروی اهریمنی را از اقتصاد حذف کرد. روشن است نیروی طبیعی و الهی «سازوکارهای قیمتی»، از جمله نرخ بهره که قیمت منبع حاضر را در مقابل منبع آتی مشخص می‌کند، از عالم وجود حذف‌شدنی نیستند، اما تفکر غلط و ندانستن تفاوت مفاهیم بهره و ربا، سال‌هاست که کشور ما را در حوزه پولی و مالی عقب نگه‌داشته است.

با این جهان‌‌‌بینی و تفکر نادرست، بانک‌مرکزی و سایر نهادهای مالی در قلمرو استحفاظی نرخ بهره که حوزه پولی، تامین مالی و سرمایه‌گذاری است، از قافله پیشرفت عقب‌مانده‌‌‌اند و اقتصاد ایران برای دهه‌‌‌ها با مسائلی نظیر تورم، تامین مالی ناکارآمد (در بانک‌ها، بازار پول و بازار سرمایه) و انحراف سرمایه‌گذاری مواجه است. بنابراین، از آنجا که زیرساخت فکری و معرفتی صحیح در مورد نرخ بهره در ایران وجود ندارد، عوام، اصحاب کسب‌وکار و حتی برخی از تحصیل‌‌‌کرده‌های دانشگاهی در ایران، با اینکه کاربرد نرخ بهره در دنیای امروز را به‌عینه نظاره‌‌‌گرند، نمی‌‌‌توانند هضم کنند که چگونه نیرویی شیطانی در دستان دانشمندان اقتصاد، تا این حد کارساز و موثر است. بر این اساس، بانک‌ها در ایران همواره در مظان رباخواری بوده‌‌‌اند و نرخ بهره بانکی (که نام آن را به نرخ سود تغییر داده‌‌‌اند) از نگاه عامه مردم و قاطبه فعالان اقتصادی، حتی در شرایط تورم بالا، نه‌تنها نباید افزایش یابد، بلکه برخی در شرایط فعلی نیز توصیه می‌کنند: علاج رفع مشکلات اقتصاد ایران کاهش نرخ بهره است!

با این همه، جبر اقتصادی در شرایط کنونی در جهت افزایش، فشار سنگینی بر نرخ بهره (بخوانید نرخ سود) وارد کرده است و به نظر می‌رسد با توجه به کاهش درجه ماندگاری سپرده‌‌‌ها و کوچ سپرده‌‌‌های مدت‌‌‌دار به سمت پول، تداوم وضعیت حاضر برای بانک‌ها ممکن نیست و سیاستگذار که تصور می‌‌‌شد با ایجاد کمیته پایش پایه پولی و اعمال محدودیت برای رشد ترازنامه بانک‌ها می‌‌‌تواند با حفظ نرخ‌های بهره کنونی (و شاید کاهش آن) تورم را کنترل کند، با این واقعیت روبه‌رو شده است که چاره‌‌‌ای جز قبول افزایش نرخ‌های بهره ندارد و مثل همیشه، نظام‌‌‌های مقابله‌‌‌گر و انکارکننده نیروهای طبیعی، مقهور اراده الهی در طبیعت شده‌‌‌اند. با این همه، چقدر افزایش نرخ‌های بهره در ایران محتمل است؟ آیا در بزنگاه تحول و تغییر بنیادی در سیاستگذاری پولی هستیم؟
متاسفانه، جای خیلی خوش‌بینی نیست. دلیل این ناخوش‌‌‌بینی و شاید بدبینی، لختی و اینرسی بسیار بالا در کل نظام و میل شدید به ادامه راهبردهای غلط است. اولین مانع جدی، نپذیرفتن ضرورت استقلال بانک‌مرکزی توسط نظام سیاسی، به‌رغم سال‌ها بحث و جدل کارشناسی است. تصمیم‌گیری در مورد نرخ بهره در شورایی انجام می‌شود که ترکیب اعضای آن نماد بارز تعارض منافع است. وزارت صمت طبعا به بهانه حمایت از صنعت با افزایش نرخ بهره مخالف است. سایر نمایندگان دولت از جمله سازمان برنامه و وزارت اقتصاد، دل‌نگران افزایش نرخ بهره اوراق دولتی و کاهش ارزش سهام هستند. نمایندگان بخش خصوصی و مجلس انقلابی که نظر مشورتی در این شورا دارند، نیز بعید است طرفدار افزایش نرخ بهره باشند.

بنابراین با شروع مباحث در این شورا اولین چیزی که در محاق قرار می‌گیرد و از نظرها پنهان می‌شود، «تورم» است. به بیان دیگر، کنترل تورم در تعارض جدی با منافع اکثر اعضای این شورا قرار دارد. البته احتمال کمی وجود دارد که در شرایط کنونی و با اصرار بانک‌مرکزی، به صورت تاکتیکی، با اندکی افزایش در نرخ بهره موافقت شود؛ اما با این اعضا کنترل تورم از طریق افزایش نرخ بهره راهبرد اصلی این شورا نخواهد شد. خبر بد اینکه در بازبینی قانون بانک‌مرکزی که اخیرا به تصویب مجلس رسید و مراحل تایید نهایی را در مجلس تشخیص مصلحت می‌‌‌گذراند، نه کنترل تورم به‌عنوان هدف اصلی سیاستگذار پولی تصریح شده است و نه نمایندگان دولت از ترکیب هیات‌عالی سیاستگذاری حذف شده‌‌‌اند.

بنابراین، همچنان در بر همان پاشنه می‌‌‌چرخد و بعید است کنترل تورم از طریق افزایش نرخ بهره، حداقل در آینده نزدیک به چارچوب اصلی سیاستگذاری پولی در ایران تبدیل شود. پس علاوه بر نگرش ناصواب و ضعف شناختی عمیق در مورد نرخ بهره که ریشه بنیادین مشکلات حوزه پول و تامین مالی است، در لایه دوم، زیرساخت صحیح تصمیم‌گیری و سیاستگذاری برای اینکه استفاده از نرخ بهره به قالب اصلی سیاستگذاری پولی تبدیل شود، نیز در ایران وجود ندارد. موانع بعدی امکان بهره‌‌‌گیری از مکانیزم افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم از لحاظ جایگاه‌‌‌ در رتبه پایین‌‌‌تری قرار دارند و گرچه مانند ضعف شناختی، بنیادین و جوهری نیستند یا مانند نظام حکمرانی در بانک‌مرکزی اهمیت سیاسی ندارند، با این همه، در جای خود خطیر و پراهمیت هستند.

بخش عمده این موانع به توان کارشناسی و مدیریتی بانک‌مرکزی مربوط می‌شود. آیا بانک‌مرکزی قاعده مشخصی برای تعیین نرخ بهره دارد؟ برآورد بانک‌مرکزی از نرخ بهره تعادلی در اقتصاد چیست؟ تلقی بانک‌مرکزی از ظرفیت و توان تولید اقتصاد چیست؟ تا چه اندازه باید تحولات بازار دارایی‌‌‌ها مانند بازار ارز، بازار سهام، بازار مسکن و... در تعیین نرخ بهره مورد توجه قرار گیرد؟
بعید است در حال حاضر بانک‌مرکزی پاسخی برای این قبیل سوالات که مشت نمونه خروار است، داشته باشد. علاوه بر اینها، بخش دیگر داستان، وضعیت نابسامان بانک‌هاست. آیا بانک‌مرکزی می‌‌‌داند هر یک‌درصد افزایش در نرخ بهره چه تاثیری بر ارزش دارایی‌‌‌ها و میزان بدهی‌‌‌های بانک‌ها دارد؟ ترازنامه بانک‌ها به دلیل سال‌ها تصمیمات غیر‌حرفه‌‌‌ای و مداخلات غلط سیاسی (از جمله تعیین دستوری نرخ‌های بهره، تسهیلات تکلیفی، ضعف شدید نظارتی و...) وضعیت خوبی ندارد و اغلب بانک‌ها گرفتار درماندگی مالی و بعضا دچار کمبود حاد نقدینگی هستند. آیا توان حرفه‌‌‌ای لازم برای افزایش نرخ بهره و هم‌زمان تنظیم و تثبیت وضعیت بانک‌ها وجود دارد؟ به نظر می‌رسد پاسخ منفی است.

بنابراین، اگرچه افزایش نرخ بهره به استناد تجارب موفق جهانی راه‌حلی موثر برای نجات کشور از تورم مزمن است، اما به دلیل خطای شناختی بنیادین، نبود نظام تصمیم‌گیری و حکمرانی مناسب در نهاد سیاستگذاری، سال‌ها مدیریت غیر‌حرفه‌‌‌ای و مداخلات غیر‌اصولی و به گوشه راندن افراد متخصص و ذی‌صلاح در یکی از اصلی‌‌‌ترین نهادهای اقتصادی کشور، بعید است از این طریق تحفه‌ای نصیب حال بیمار اقتصاد کشور شود. امید است ناتوانی سیستم در استفاده از نرخ بهره برای کنترل تورم، بهانه‌‌‌ای در دست داعیان ناآگاه برای منکوب‌کردن بیشتر نرخ بهره و تشدید حرکت قهقرایی در اقتصاد کشور نشود که اگر چنین است، از مسوولان بانک‌مرکزی ملتمسانه استدعا می‌شود جز در حد رفع اضطرار، دست به چاقوی جراحی، نبرند.


🔻روزنامه کیهان
📍 صف مقدم شهیدان
✍️ سعدالله زارعی
دی ماه را می‌توان ماه شهیدان دانست و البته ماه‌های دیگر هم در جمهوری اسلامی ماه شهیدان است اما ظاهراً در میان ماه‌ها شهادت در دی‌ماه جلوه پرفروغ‌تری دارد؛ ۲۲۸۲۱ شهید دی ماه گواه آن است. در این ماه شهید عظیم‌الشأن «حاج قاسم سلیمانی» به همراه شهیدان ابومهدی المهندس، حسین پورجعفری، شهیدهادی طارمی، شهید شهرود مظفری‌نیا و شهید وحید زمانیان در مصاف با کفر جهانی به شهادت رسیده‌اند و نام شهدای دیگری نیز بر تارک شهدای دی ماه می‌درخشد؛ شهید سیدمجتبی نواب صفوی، شهید آیت‌‌الله حسین غفاری، شهید احمد کاظمی، شهید اسماعیل دقایقی، شهید مسعود علی‌محمدی، شهید مصطفی احمدی‌روشن، شهید آیت‌الله نمرباقر النمر، شهید سیدمجتبی علمداری، شهید محمدرضا بیضایی، شهید اکبر خردپیشه شیرازی، شهید مهدی نوروزی، شهید محمد قربان‌خانی و شهید محمد فرومندی.
شهدای دی ماه دو تجلی برجسته هم داشته‌اند؛ فراری دادن طاغوت در ۲۶ دی ماه و قیام تاریخی نهم دی ماه. این هر دو نتیجه قیام شهیدانی است که جان خود را «مخلصانه» تقدیم کردند و جاودانی شدند و زنده فعال باقی ماندند. و این معما را البته با هیچ معیار مادی و دنیوی نمی‌توان حل کرد. چطور می‌توان «بقاء» و «ابدیت» آنچه به خدا تقدیم شده است را با معیارهای دنیایی توضیح داد؟ حضرت امام خمینی - ره - فرموده‌اند: «گمان ندارم هیچ معیاری جز عقیده به مکتب و ایثار در راه خدا و هدف معنوی قادر به حل این معما باشد (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۰۳) این چیزی نیست که بتوان حتی در قالب هنر که بازگوکننده رازها و رمزهاست؛ تصویر کرد «آن بعد الهی عرفانی و آن جلوه معنوی ربانی که جان‌ها را به سوی خدا پرواز می‌دهد و آن قلب‌های ذوب‌شده در تجلیات الهی را با چه قلم و چه هنر و چه بیانی می‌توان ترسیم کرد؟» (صحیفه امام، ج ۶۸،
ص ۳۳۱ - ۳۳۳). ما چطور می‌توانیم این عظمت را درک کنیم؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در یازدهم دی ماه ۱۳۷۰ فرموده‌اند «شهادت یعنی وارد شدن به «حریم خلوت الهی» و میهمان شدن بر سر سفره ضیافت الهی». واقعاً بشری که خود وارد حریم خلوت الهی نشده و معنای واقعی آن را هم نمی‌داند، چطور می‌تواند درباره واردان و واصلان آن تصوری داشته باشد؟ از آن طرف، آنکه آن‌قدر وسعت قلب پیدا کرد که وارد حریم خلوت الهی شد، چگونه دستش از اثربخشی در حریم جلوت الهی (دنیا) کوتاه می‌شود؟ کسی که وارد حریم خلوت الهی شد، در قدرت خدا حل شده است. بنابراین دست او از اثرگذاری در دنیا کوتاه نشده است. بر این اساس امام خامنه‌ای - دامت برکاته - ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ فرموده‌اند «خاصیت کشته شدن در
راه خدا این است که انسانی که جان خود را صرف می‌کند برای یک هدف و مقصد الهی و خدای متعال هم در پاسخ این ایثار و گذشت بزرگ، حضور او را در ملت او تداوم می‌بخشد و یاد و فکر و آرمان او زنده می‌ماند».
بر این اساس بسیاری از مردم برای حل یک مشکل دشوار خود تجربه کمک گرفتن از شهدا را دارند. شفا دادن شهیدان و حل معماها تجربه‌ای است که بسیاری در اختیار دارند. آیا می‌توان تصور کرد شهیدان عزیز برای حل مسئله یک مؤمن قدم پیش می‌گذارند، اما در رفع موانع نظام اسلامی که برای آن خون داده‌اند، بی‌تفاوت هستند؟ سعه وجودی شهیدان آن‌قدر است که به طور ابدی «عندالرب» هستند و به قدرت لایزال الهی وصلند و به یک نظر حل معما می‌کنند و البته این نزول نظر، زمین مستعد هم می‌خواهد وگرنه خود خداوند در آیات ۶ سوره منافقین و ۸۰ سوره توبه قرآن کریم خطاب به پیامبر عظیم‌الشأن می‌فرماید «تو بر آن مردم (منافق) طلب مغفرت بکنی یا نکنی، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید» و صد البته وجود مقدس پیامبر هم هرگز گوشه چشمی به مغضوبین الهی ندارد. پس شهیدان در جبهه کنونی انقلاب هستند و در صف مقدم آن هم هستند؛ چرا که اگر ما به واسطه احساس تهدید نسبت به نظام اسلامی به میدان می‌آئیم و به‌اندازه سعه‌اندک وجودی‌مان اثری بر جای می‌گذاریم، شهیدان سریع‌تر و عمیق‌تر به این حس می‌رسند و سعه آنان تا آنجاست که به حریم خلوت الهی ورود کرده‌اند پس اثرشان هم قاطع و هم قطعی است.
شهیدان در همین قضایای اخیر که در واقع از یک بعد تکرار جنگ خندق - جنگ احزاب و طیف‌های داخل و خارج مدینه علیه پیامبر(ص) - بود، برای دفاع از انقلاب اسلامی به صحنه آمدند و این صحنه پیچیده که شدیدترین جنگ ترکیبی علیه ملت ایران بود را به صحنه شکست دشمنان تبدیل کرده و سرمایه‌های فراوان جبهه کفر و شرک و نفاق را بر باد دادند. حضرت امام خمینی - ره - می‌فرمایند «شهید به‌ظاهر از دست رفته است و در واقع باقی هست و برای شما شرافت تحصیل کرده است. آنچه برای خدا تقدیم می‌شود، باقی و ابدی است» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۲۵۷).
حضرت امام خامنه‌ای - دامت برکاته - دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ رمز این قدرت و حضور را توضیح داده است. «شهدا این هدیه الهی را آسان و رایگان به دست نیاورده‌اند؛ به قیمت مجاهدت به دست آورده‌اند؛ در
راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد».
حد ارزش این ایثار مخلصانه جان چقدر است؟ آیا برای ما قابل درک و محاسبه می‌باشد؟ مسلماً خیر. چون عوالم ما با عالم شهیدان تناسبی ندارند.
امام در این رابطه فرموده‌اند: «این ایثار و اخلاصی است که حتی در ترازوی عالم غیب هم نمی‌شود که سنجش بشود. آن پیش خدای تبارک و تعالی سنجش می‌شود» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۹۶)
پس ما از درک حقیقت این موضوع عاجزیم، اما به شرطی که دقت نمائیم از درک آثار عینی آن عاجز نیستیم. ما وقتی هجوم آمریکا‌، اروپا، ارتجاع عربی، نفاق‌، مفسدان، منحرفان و تروریست‌ها را در یک جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی مشاهده می‌‌کنیم و در حالی که در جنگ ترکیبی توانایی‌ کافی نداریم بر آن غلبه می‌کنیم و اعتراف دشمنان را می‌بینیم، درک می‌کنیم که برای شکست جنگ ترکیبی دشمن، دست قدرت رازآلودی وجود دارد که در این معرکه پناه این ملت بوده است.
آیا این دست شهیدان نیست؟ این دست قدرت، دست حاج قاسم سلیمانی و سایر شهیدان این مرز و بوم نیست؟
ما واژگان و بیانی درخور این شهیدان نداریم. وقتی قلم عارف و مجاهد خالص عظیم‌الشأنی مثل حضرت امام آنگاه که به شهیدان می‌رسد، بر خود می‌شکافد، و اظهار عجز می‌کند، از قلم ما چه برمی‌آید؟ امام می‌فرماید
«ما را چه رسد که با این قلم‌های شکسته و بیان‌های نارسا در وصف شهیدان و جانبازان و مفقودان و اسیرانی که در جهاد فی سبیل‌الله جان خود را فدا کرده و یا سلامت خویش را از دست داده‌اند یا به دست دشمنان اسلام اسیر شده‌اند، مطلبی نوشته یا سخنی بگوییم» (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۴۱-۴۰)
شهیدان اگرچه در قید جان نبودند، نسبت به «جان تقدیم شده»، تعصب دارند. چون این جان ایثارشده، آنان را وارد «حریم خلوت الهی» کرده است و این ایثار جان در فضای جمهوری اسلامی ممکن شده است. اگر فضای تأسیس حاکمیت اسلامی و یا فضای جمهوری اسلامی نبود، صرف ایثار جان، شهادت نبود. تنها آن‌هایی شهیدند که به تعبیر منتسب به
امام حسین بن علی علیه‌السلام (ان‌کان دین محمّد لم یستقم الّا بقتلی فیا سیوف خذینی) برای حفظ اسلام به مصاف رفته‌اند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ فرموده است «راه و رسم شهادت و سنت الهی قتل فی سبیل الله، با نظام اسلامی زنده شد». آیا شهیدان بنایی که با نثار خون خود پدید آورده و آن را در کوران حوادث حفظ کرده‌اند و با این کار در «حریم خلوت الهی» مسکن گزیده‌اند، علت فاعلی ورود به این حریم که جمهوری اسلامی است را در حوادث تنها می‌گذارند؟ مسلماً این‌طور نیست. یکی از شخصیت‌های عرفانی که مایل نیست از او نام برده شود، می‌گوید «در خواب و بیداری حاج قاسم سلیمانی را دیدم از او پرسیدم آیا هنوز در میدان هستی و او پاسخ داد خیلی جدی‌تر و بیش‌تر از قبل در صحنه‌های سخت هستم، پرسیدم چگونه؟ گفت آن‌گونه که من دشمنان و اقدامات ‌آنان را می‌بینم و آنان از درک حضور من ناتوانند، ضربات امروز من به آنان کاری‌تر از قبل است».
بنابراین شهیدان نه تنها شفا می‌دهند و شفاعت می‌کنند، بلکه هنوز در میدان جهاد فی سبیل‌الله هم هستند، هنوز پنجه در پنجه دشمنان دارند. خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم از جمله در آیه ۴۰ سوره توبه به مؤمنان می‌گوید: «من شما را به نیرویی که خود نمی‌دیدید، مدد رساندم و در جاهایی هم می‌فرماید من ملائکه الله را به کمک شما فرستادم. قدر مسلم در این‌جا مؤمنین و جبهه ایمان به شهیدان هم مدد می‌شوند، همان‌گونه که شهیدان شفا می‌دهند و شفاعت می‌کنند. اینها مقامی والاتر از ملائکه دارند و اساساً به تعبیر حضرت امام؛ شهیدان در ترازوی عالم غیب هم قابل سنجش نیستند در حالی که فرشتگان که در ترازوی عالم شهود قابل سنجش نمی‌باشند، در ترازوی عالم غیب قابل درک و سنجش هستند.
اما البته شهیدان در جایی ورود می‌کنند که رضایت خدا در ورود آنان است پس ما اگر می‌خواهیم محل نزول شهیدان باشیم و از حمایت‌شان برخوردار شویم، باید در خود استعداد آن را ایجاد کنیم وگرنه نور راهی به دل تاریک نخواهد داشت. و اما واحسرتا که ما فقط دریغاگو و ثناگوی شهیدان بوده و خود از وصول به آنچه آنان به آن رسیدند، محروم باشیم. از خود شهیدان مخصوصاً از شهیدانی که در دنیا با آنان مأنوس بودیم، بخواهیم که خداوند شهادت در مصاف با کفر و نفاق را نصیب ما هم بفرماید و ورود به «حریم خلوت الهی» را درک کنیم.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 پینگ پنگ برجام
✍️ ابوالقاسم قاسم زاده
یک‌بار دیگر موضوع گفتگوهای مربوط به برجام در صدر اخبار، گزارش‌ها و تفسیرها قرار گرفته است. در چند روز گذشته برخی رویدادها و گفته‌ها از سوی مسئولین در ایران، همچنین دیدار وزیر خارجه ایران با «جوزپ بورل» و «انریکه مورا» مسئولین اروپایی در گفتگوهای برجام، شرایط مسکوت مانده گفتگوهای برجامی را شکست. بار دیگر «توپ پینگ پنگ» دوطرف میز برجام به حرکت آمده است. اگرچه با رصد دوگزارش خبری، یکی در داخل کشور و دیگری در رسانه‌های خبری غرب تفاوت‌هایی را در مورد این موضوع شاهدیم، لیکن با سنجش خبری آنها می‌توان برداشت کرد که بن‌بست در گفتگوهای دوطرف با انتشار اخبار از چهارشنبه هفته گذشته و سفر تیم فنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران و متعاقب آن گفتگوی وزیر خارجه ایران با «جوزپ بورل» شکسته شد، اما همچنان تردید برای از سرگیری رسمی گفتگوهای برجام دیده می‌شود.
فضای خبری درباره از سرگیری مذاکره یا ادامه مسکوت ماندن آن را یکی از روزنامه‌های صبح تهران چنین اطلاع‌رسانی کرده است:

«از چهارشنبه هفته گذشته و با مطرح شدن سفر تیم فنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران از زبان محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی و به دنبالش حضور این هیئت در روز یکشنبه هفته گذشته و پس از آن سخنان روز دوشنبه سیدکمال خرازی، وزیر امور خارجه اسبق و رئیس فعلی شورای راهبردی روابط خارجی جمهوری اسلای ایران، در سومین مجمع و گفت‌وگوی تهران و همچنین مواضع حسین امیرعبداللهیان درباره آمادگی برای از سرگیری مذاکرات و احیای برجام و مهم‌تر از همه دیدارهای روز سه‌شنبه امیرعبداللهیان و باقری کنی با جوزپ بورل و انریکه مورا بر سر شرایط کنونی گفت‌وگوهای هسته‌ای عملا با واکنش‌های مثبت در رسانه‌های داخل مواجه شد و از آن به مثابه «پالس مثبت تهران برای آغاز گفت‌گوها» و مهم‌تر از آن «پررنگ شدن امیدها برای احیای برجام» برداشت شد. به ویژه آنکه حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه هم در پایان سفر خود به اردن و حضور در اجلاس بغداد۲ در جمع خبرنگاران گفت: «برداشت ما این است که طرف‌های مختلف در حال بازگشت به واقع‌بینی هستند و ما نیز اعلام کردیم چنانچه خطوط قرمز ما رعایت شود. آمادگی داریم گام‌های نهایی رسیدن به توافق را برداریم». در کنار آن محمد مرندی، مشاور تیم مذاکره کننده هم در گفت‌گویی با المیادین، توافق را بسیار نزدیک می‌بیند؛ اما در آن سو واقعیت‌ها و اقتضائات فعلی در عرصه سیاست خارجی چیز دیگری را حکایت می‌کند و به نظر می‌رسد نشانی از وجود زمینه‌های اولیه برای از سرگیری گفت‌‌وگوهای وین وجود ندارد. به ویژه آنکه سه‌شنبه و به فاصله ساعاتی پس از دیدار بورل و امیرعبداللهیان ، رابرت مالی آب پاکی را روی دست همه ریخت و صراحتاً از «احیا نشدن برجام» گفت. هرچند با ویدئوی جو بایدن درباره اعلام مرگ برجام (ویدئو متعلق به حاشیه گردهمایی انتخاباتی در چهارم نوامبر) هم در رسانه‌های داخلی با این ادعا که به ۵۰ روز پیش باز می‌گردد. و انطباقی با شرایط فعلی ندارد، آن را ملاک تحلیل قرار ندادند؛ اما چون از یک سو توییت سه‌شنبه رابرت مالی هم مؤید گفته‌های جو بایدن در این فایل تصویری است و از همه مهم‌تر شورای امنیت ملی کاخ سفید هم همان روز (سه‌شنبه) بر گفته‌های ۵۰ روز قبل بایدن تأکید کرد، به وضوح گویای آن است که فعلا مذاکره برجامی در کار نیست. در این زمینه جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید در پاسخ به سؤالی درباره اظهارات جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، درباره برجام عنوان کرد که «بازگشت به این توافق در حال حاضر اولویت واشنگتن نیست» در عین حال جان کربی، هماهنگ کننده روابط راهبردی در شورای امنیت ملی آمریکا، روز سه‌شنبه مدعی شد «در حال حاضر هیچ پیشرفتی در مذاکرات هسته‌ای با ایران حاصل نشده است و او انتظار ندارد که در آینده‌ای نزدیک نیز پیشرفتی حاصل شود.

مجموعه برداشت‌ها را می‌توان چنین شمارش کرد: ۱ ـ آمریکا و اروپا در حال حاضر سیاست‌ به اصطلاح «چماق و هویج» مشهور را در باره برجام و در تنظیم روابط با جمهوری اسلامی ایران ادامه می‌دهند؛ به این ترتیب که پرونده برجام و گفتگوها درباره آن را همچنان «مسکوت» نگه می‌دارند، در حالی که خود را مشتاق از سرگیری دوباره گفتگوها و رسیدن به فرجام توافق در این پرونده نشان می‌دهند. تا حدودی تفاوت و حتی درخواست شروع مجدد گفتگوها از سوی اروپا را خبرسازی می‌کنند و همزمان کاخ سفید و مجلس نمایندگان آمریکا، بی‌تفاوتی وتمایل نداشتن به گفتگو با ایران و شروع مجدد بررسی‌ها در نشست برجام در وین برای حصول به توافق نهایی را ابراز می‌کنند!

بعد دیگر نقد و بررسی رویدادهای اخیر در ایران با توفان خبری، تبلیغاتی و سیاسی که از سوی رسانه‌های فارسی زبان غرب نشین با هدف راه‌اندازی قیام سراسری در ایران به راه‌انداخته شد اما به نتیجه نرسید. در این شرایط خط تعدیل با کلید زدن دوباره گفتگوهای برجام در دستور کار قرار گرفته است. ۲ ـ سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان بار سنگین همسویی با مواضع «بایدن» رئیس جمهور آمریکا در سیاست خارجی را به دوش می‌کشند که از ادامه جنگ در اوکراین» تا روابط شکننده سیاسی ـ اقتصادی با چین که پایان دیدار رسمی رئیس جمهوری آن از عربستان و مجموعه سران عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس شوک سیاسی ـ اقتصادی برای آنها شد، مواجهند. ۳ کشور یادشده اروپایی در ادامه همراهی همه جانبه با کاخ سفید، در محاسبه شرایط کنونی بین‌المللی، با بحران انرژی و به هم ریختگی مالی و اقتصادی روبرو هستند و از این منظر، تردید در همسویی با سیاست خارجی بایدن موضوع روز رسانه‌ها و جناح‌های سیاسی در این کشورها شده است؛ به ویژه که «بایدن» در نیمه دوم از دوره ریاست جمهوری‌اش در داخل کشورش و از سوی حزب جمهوریخواه رقیب او تحت فشار است و به دلیل برهم خوردن تعادل مالی ـ اقتصادی مردم آمریکا هم با مشکلات پیچیده مواجه است. آغاز مجدد گفتگوهای برجام در وین اگر درمان قطعی برای تعدیل در روابط خارجی نباشد، حداقل خاصیت «تسکین» معقول برای سه دولت اروپایی و تا حدودی برای بایدن به دلیل مشکلات جدی و متنوع در عرصه سیاست خارجی واشنگتن و جایگاه روابط بین‌المللی غرب با منطقه آشوب‌زده خاورمیانه خواهد شد. ۳ ـ نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی با رصد چنین شرایطی است که یک‌باره شیپور تبلیغاتی جنگ با ایران را به صدا درآورده است؛ در حالی که هیچ کشوری در منطقه خاورمیانه و حتی در صحنه بین‌المللی، رجز خوانی او را پژواک نمی‌دهد که آن را خطری از جانب نتانیاهو برای سراسر منطقه و به هم ریختن گسترده‌تر شرایط کنونی بین‌المللی می‌شمارند.

در این شرایط، شروع مجدد گفتگوهای برجام نه فقط فضای ملتهب بین‌المللی را تعدیل خواهد کرد که مورد استقبال همه کشورهای اسلامی در منطقه قرار گرفته است. اکنون در چنین شرایطی نتانیاهو با راه‌انداختن سروصدای «نظامیگری» منزوی شده است. به جریان افتادن دوباره توپ پینگ‌ پنگ برجام (گفتگوی غرب با ایران) فرصت تعدیل در تشدید بحران‌های گوناگون است در حالی که اکنون هیچ دولتی در شرق و غرب عالم در شرایط پایدار و مطمئن نیست.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ قانون‌نویسی ابزاری
✍️ عباس عبدی

طرح «پیگیری حقوقی و قضایی اخبار کذب در فضای مجازی» فاقد معیارهای قانونی است

در دهه ۱۳۷۰ قانون تعزیرات تدوین مجدد شد و موادی را با عنوان «تبلیغ علیه نظام» یا «تشویش اذهان عمومی» در مواد ۵۰۰ و ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی تصویب و اجرایی شد. همان زمان یادداشتی در روزنامه سلام نوشتم و توضیح دادم که اگرچه این دو مفهوم در قالب دو ماده قانونی آمده‌اند، ولی به لحاظ کلی فاقد معیارهای لازم برای قانون تلقی شدن هستند، زیرا نه ضوابط و معیارهای شکلی یک قانون را دارند و نه ضوابط محتوایی آن. از نظر محتوایی، ماده قانون باید متضمن انصاف و عدالت باشد. این دو مفهوم اصولا جرم نمی‌تواند باشد و منصفانه و عادلانه نیست که افراد را تحت این عنوان محکوم کرد، مگر اینکه خلاف‌های آشکار اظهار کنند که به واسطه خلاف‌گویی می‌توان افراد را تحت تعقیب قرار داد ولی این دو عنوان عدالت و انصاف را محقق نمی‌کنند. فارغ از فقدان ویژگی‌های محتوایی برای هر قانون، این دو ماده قانونی واجد ویژگی‌های شکلی قانون نیز نیستند. اگر بتوان اختلاف درباره ویژگی محتوایی را پذیرفت درباره ویژگی‌های شکلی جای چون و چرا نیست. برای هر ماده قانونی وجود چند ویژگی شکلی لازم است. قوانین باید عمومی و عام باشند، علنی باشند و منتشر شوند، معطوف به گذشته نشوند، واضح و روشن و بدون ابهام باشند، در واقع کشدار نباشند، باید انسجام و هماهنگی داشته باشند، و نیز انجام آن در استطاعت عامه مردم باشد و فوق طاعت شهروندان نباشد، باید ثبات نسبی و ضمانت اجرا داشته باشند.

دو‌ ماده قانونی موجود در قانون مجازات، واجد برخی از این ویژگی‌ها نیست که مهم‌ترین آنها وجود کلمات و مفاهیم کشدار بوده و معنای روشنی را نزد افکار عمومی به ذهن متبادر نمی‌کند که از انجام آن پرهیز کنند و نقض قاعده عقاب بلا بیان نشود. قضات نیز در رسیدگی به اتهامات طبعا برحسب سلیقه حکم می‌دهند. از همه بدتر اینکه بسیاری از ضربه‌زنندگان به نظام، تبلیغ‌کنندگان علیه آن نیستند، بلکه اتفاقا طرفداران نظام بیش از مخالفان در تضعیف نظام و تبلیغ علیه آن نقش دارند ولی هیچ‌گاه به این عناوین مورد سوال و رسیدگی قضایی واقع نمی‌شوند. این مواد از قانون مجازات عموما ابزاری بود برای مچ‌گیری از فعالان سیاسی تا بلکه آنان را محکوم و مجازات کرد.
اکنون و پس از ۲۵ سال و به علت حوادث اخیر، فیل مجلس دوباره یاد هندوستان کرده و با ارایه طرحی تحت عنوان «پیگیری حقوقی و قضایی اخبار کذب در فضای مجازی» درصددند تا تصویب کنند که «منتشرکنندگان خبرهای دارای «تبعات سوء اجتماعی» در فضای مجازی و رسانه‌ها تحت پیگرد قرار گرفته و مجازات خواهند شد.»
یکی از حامیان این طرح گفته در این طرح، پیگرد قضایی و مجازات فقط محدود به منتشرکنندگان اخبار با «تبعات سوء» نیست و حتی برای افراد یا رسانه‌هایی که اقدام به «بزرگ‌نمایی اخبار» کنند هم مجازات تعیین شده است. دیگری گفته براساس این طرح «هر کسی در فضای مجازی اخبار نادرستی را نشر دهد یا آن را بزرگنمایی کند، باید پاسخگوی عملکرد خود در دادگاه باشد» و این طرح برای «فرد یا رسانه» تفکیک قائل نیست و همه را دربر می‌گیرد.
این‌گونه مصوبات فاقد شرایط لازم برای ایفای نقش یک قانون را دارند و بیشتر ابزاری هستند برای اعمال تبعیض و مجازات ناروا. یک معیار روشن برای سنجش اعتبار یک قانون این است که اگر پرونده مشخصی را به ده قاضی گوناگون دهید، درنهایت قریب به اتفاق احکام صادره آنان شبیه به یکدیگر باشد، این یعنی قانون ابهام و تعقید نداشته است. همچنین ماده قانونی را به صد نفر دهید آنان جملگی معنای به نسبت مشابهی از آن استنتاج کنند تا از انجامش پرهیز نمایند. اگر ماده قانونی این ویژگی‌ها را نداشته باشد، رفتار مردم و احکام صادره به ‌شدت متفاوت خواهند بود و چنین قانونی ظلم آشکار است. این ویژگی‌ها قطعا در چنین طرحی وجود ندارد.
این‌گونه مصوبات هیچ مشکلی را نیز حل نمی‌کند، چون اگر پیش از وجود ماهواره و اینترنت، این امکان وجود داشت که رسانه‌های داخلی را کنترل کرد تا حرف و خبری که مطابق میل قانون‌گذاران نیست نگویند و ننویسند، اکنون امکان اجرای این‌گونه محدودیت‌ها برای رسانه‌های فرامرزی که در دسترس مردم هستند، وجود ندارد. در نتیجه چنین قوانینی فقط فشار به رسانه‌های درون‌مرزی و شناسنامه‌دار را افزایش می‌دهد و رسانه‌های فرامرزی را یکه‌تاز میدان خواهد کرد بدون اینکه تحت قواعد حقوق داخلی باشند.
بدنامی تصویب چنین قوانینی در کنار غیرعملی و غیراجرایی بودن آنها، مصداق ضرب‌المثل «آش نخورده و دهان سوخته» خواهد شد. مشکل جامعه ایران در انتشار چنین اخباری نیست، مشکل اصلی در فقدان رسانه‌هایی است که بتوانند حقیقت را بازتاب دهند. این نقص را جبران کنیم، بقیه مسائل حل خواهند شد.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اقتصاد نامطلوب و جابه‌جایی‌های نمایشی
✍️ علی قنبری

دولت سیزدهم با وعده‌هایی در عرصه اقتصاد، سیاست‌گذاری‌ و مدیریت اقتصادی خود را آغاز کرد. از همان ابتدا مشخص بود ظرفیت اجرای آن سیاست‌ها با توجه به وجود تحریم‌های ظالمانه علیه کشورمان چندان وجود ندارد. دولت اعلام کرد که برجام را به اقتصاد گره نخواهد زد، حال اینکه اکنون با توجه به اجرای این سیاست شاهد هستیم که نه برجام به فرجام رسید و نه اینکه وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بهبودیافت. دولت وعده ساخت سالانه یک‌میلیون مسکن را داد و براساس آمارها در اجرای این سیاست هم تاکنون ناموفق بود. دولت بارها اعلام کرد برکاهش تورم متمرکز شده است. حال اینکه کالاهای اساسی به صورت دستوری گران شد و سایرکالاها نیز به تبع آن افزایش قیمت‌ها، رشد صعودی داشت و دارد و با این حجم از نقدینگی مشخص است که در آینده نیز شاهد افزایش قیمت‌ها خواهیم بود. افزایشی که دیگر آنقدر زیاد است که طبقه متوسط جامعه شاید وجود نداشته باشد. علت نیز دقیقا در استفاده از افرادی در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی است که فاقد تجربه و ئتوری‌های مدیریتی هستند. از این منظر تا زمانی که تغییر و تحولات اساسی ایجاد نشود، نباید امید به بهبود و حتی توقف روند فعلی داشت. در ایران سیاست خارجی با سیاست اقتصادی هماهنگ نیست و تا زمانی که این سیاست‌ها با یکدیگر هماهنگ نشود، شرایط بهبود نخواهد یافت. برجام امروز گره بزرگی بر سر راه پیشرفت کشور است تا زمانی که برجام به نتیجه نرسد، روند بهبود اقتصادی آغاز نخواهد شد. همچنین همه مشکل هم در فقدان اجرای برجام نیست؛ تا زمانی که نظام اقتصادی ایران نرم‌های بین‌المللی در ایجاد شفافیت اقتصادی را رعایت نکند و با دنیا تعامل اقتصادی بر پایه نرم‌های بین‌المللی نداشته باشد، شرایط اقتصادی بهبود نخواهد یافت. در شرایط فعلی نوعی تشنج در روابط ایران با اروپا و حتی برخی کشورهای منطقه وجود دارد که نیازمند دیپلماسی فعالی است تا این چالش‌ها حل و فصل شود. در حال حاضر نرخ ارز هر روز در نوسان است و قیمت آن به ۴۰ هزار تومان رسیده است و قیمت سکه نیز به ۲۰ میلیون تومان نزدیک می‌شود و قیمت خودروهای بی‌کیفیت کنونی روز به روز با افزایش‌های چند ده میلیون تومانی روبه‌رو می‌شود و مسکن هم با افزایش کم سابقه روبه‌رواست و از سوی دیگر میزان تورم مواد غذایی نیز به حدی رسیده که بنابر آمارهای اعلام شده تورم آن از زمان جنگ جهانی دوم هم بیشتر شده است، جنگی که خانمان‌سوز بود و شرایط بدی را برای ایران به وجود آورد. این موارد موجب شده سفره‌های مردم اگر چه در گذشته کوچک شده بود، در این دولت نیز کوچک‌تر شود. از سوی دیگر بنابر آمار با کاهش درآمد سرانه روبه‌رو هستیم که خود نشان دهنده تورم بالا و کم سابقه و کاهش رشد اقتصادی است. در چنین شرایطی نیز نمی‌توان باور کرد که از میزان بیکاری کاسته شده است زیرا با این وضعیت نمی‌توان انتظار داشت که یک مجموعه تولیدی بر کارکنان خود بیفزاید بلکه از تعداد آنان خواهد کاست. تمام این موارد ایجاب می‌کند که دولت برنامه‌ریزی جدیدی را در دستور کار قرار دهد. به طوری که بهبودی در وضعیت اقتصادی و حتی سیاسی و اجتماعی کشور صورت گیرد. اگر منابع کشور صرف اولویت‌های واقعی اقتصاد شود، به‌طور یقین در بهبود وضعیت اقتصادی مردم اثرگذار است و اگر چنین شود دیگر شاهد تکرار ناآرامی‌های رخ داده در ماه‌های گذشته در آینده نخواهیم بود. امروز باید با مردم تعامل داشت و بهترین تعامل با مردم این است که آنها مشاهده کنند که وضعیت اقتصادی آنها بهبود یافته. در این صورت مردم بیش از گذشته پشتیبان نظام و انقلاب و جمهوری اسلامی خواهند بود. باید تغییر و تحولاتی به سود مردم انجام شود و مردم احساس کنند که نظر آنها در اداره کشور اعمال می‌شود. در این صورت سرمایه‌های کشور خارج نخواهد شد و مغزهای رفته از ایران به کشور باز می‌گردند. مردم به خوبی می‌دانند که تیم فعلی اقتصادی و راهبردهای اقتصادی کنونی باید تغییر کند. از این منظر نیازمند تغییرات بنیادی در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی هستیم نه تغییراتی در حد جابه‌جایی.


🔻روزنامه مردم سالاری
📍 شوق جهانگیری و عجز جهانداری
✍️ علی‌اکبر مختاری
اخیرا یکی از تئوری‌پردازان که متصل به قدرت است، در سخنان خود گفته: مدرنیته در تلاش است تعارضات درونی خود را حل نمایند که مهمترین آنها انقلاب اسلامی و آثار آن در سطح جهانی است. پیش‌بینی آنها این است که تا ۱۰ سال دیگر نظام موجود دولت و ملت دچار فروپاشی خواهد شد و برای دستیابی به این هدف، جنگ‌های بزرگی ایجاد خواهند کرد تا نقش‌آفرینان مخالف ایده خود را حذف نمایند. ما در مرحله تدوین قانون جدید برای جهان هستیم و باید خود را برای تدوین این قانون مهیا کنیم و سهم و تاثیر جدی داشته باشیم و فضا را برای نقش‌آفرینی بیشتر آماده کنیم.
در گذشته نیز شبیه چنین سخنانی از رئیس دولت نهم و دهم شنیده می‌شد که ادعای مدیریت جهانی داشت و با افزایش قیمت نفت و پول پاشی در کشورهای فقیر سودای جهانگیری در سر داشت. اکنون هم که آتش خانمانسوز تورم و بی‌ثباتی و سختی معیشت به جان مردم افتاده، رئیس دولت کنونی از افزایش شاخص‌های رشد و حرکت قطار پیشرفت کشور سخن می‌راند و از جهانی سخن می‌گویند که کسی فهمی از آن ندارد. آیا با این شرایط درماندگی دولت و حال خراب جامعه می‌توان برای جامعه جهانی نقشه راه و قانون تهیه کرد؟ چگونه سالخوردگان قدرت مدعی قانون‌سازی برای اهالی جهان شهر هستند در صورتی که در چهار دهه گذشته ایران بیشترین تضاد و تقابل و انزوا را در روابط جهانی و روابط منطقه‌ای تجربه کرده است. حاکمان سیاسی عموما مدعی برتری و جامعیت گفتمان خود نسبت به تمدن رقیب هستند و نسخه‌های جهان شمول از سوی مکاتب مختلف برای کنترل و اداره جهان ارائه می‌شود. تجربه‌ای که بشر در قرن بیستم و پس از دو جنگ بزرگ جهانی اندوخته است شناخت عوامل جنگ افروزی و کشورگشایی و مقابله با خودمحوری است. همچنین تلاش برای رهایی از معرکه ایدئولوژی‌ها و کاهش تعارضات و تلاش برای ایجاد صلح و همگرایی و جهانبانی با مشارکت جمعی در امنیت جهان است. لذا کشورگشایی با زور و هجوم امری قبیح است. اینک اندیشه جهانگیری بیشتر با الگوهای نرم و نوینی همچون ایجاد آزادی و آسایش و رفاه، به رسمیت شناختن و پایبندی به حقوق اساسی بشر و حفظ کرامت شهروندان و دموکراسی خواهی ارائه می‌شود. در واقع زمامداران در مملکت خود با اقناع نیازها و خواسته‌های شهروندان شرایط مطلوبی مهیا می‌سازند که دیگران بعنوان الگویی موفق از آن پیروی می‌کنند و گرایش به این الگو در واقع همان جهانگیری یا مصادره تمایلات و ترجیحات جهانیان است. نکته مهم‌تر در این ماجرا اصل جهانداری است یعنی گفتمانی موفق است که در معرکه گفتمان‌ها با ثبات‌ترین و پایدارترین الگو را معرفی کرده و دائم در حال پردازش و تغییر باشد و به خواست‌های جدید اجتماعی و گروه‌های متفاوت و متکثر و مهاجران و اقلیت‌ها پاسخ دهد.
لذا چنین الگویی همیشه پیشرو و پیشتاز بوده و الگوهای رقیب را مغلوب خواهد کرد. لذا تمدن اسلامی و جهانداری اسلامی نیز از این امر مستثنا نیست و باید حرف جدیدی داشته باشد. پول‌پاشی و حامی‌پروری بین گروه‌های خاص در کشورهای فقیر با آنچه اندیشه جهانگیری و جهانداری و جهانبانی نوین خوانده می‌شود تفاوتی فاحش دارد.
به گفته وزیر گردشگری، حکومت زبان جوانان را نمی‌فهمد و جوانان معترضی که به کف خیابان آمده‌اند اصلا اعتقادی به تجویزهای حکومت ندارد. از سویی انگیزه خروج از کشور و فرار نخبگان به بیشترین حد خود رسیده است. بنابراین کسانی که فهم و شناختی از فرزندان وطن و برادران و هم کیشان خانه خود ندارند چگونه می‌توانند تجویزی برای انسان‌های آن سوی مرزها داشته باشند که از سبک زندگی، فرهنگ و آئینی دیگر تبعیت می‌کنند. تصور اینکه اقتدارگرایان وطنی با رفتاری که اکنون با شهروندان خود دارند چنانچه قدرت جهان را دست گیرند چه سرنوشتی برای دنیا محتمل است بسیار دهشتناک است.
پیش از جهانگیری اصل مهمتر رعایت آداب جهانداری است. اندیشه‌ای که در پی گسترش امپراطوری و جهانگیری است چنانچه با اصول جهانداری و رفتار مسالمت آمیز با جهانیان آشنا نباشند پایدار نیست. لذا شایسته است صاحبان تئوری از هیجان و شوق جهانگیری موقتا صرفنظر کنند و ابتدا ناتوانی و عجز در اداره امور را علاج کنند و از خیالات و توهم گرایی بپرهیزند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0