کلاس‌های درس مبانی علم اقتصاد را معمولا با تداعی آزاد شروع می‌کنم؛ به این ترتیب که عنوان می‌کنم، اولین واژه‌ای را بگویید که با شنیدن «اقتصاد» بدون درنگ به ذهن شما می‌آید. 
در باب چرایی کم‌توجهی به اقتصاد خرد در ایران

واژه‌هایی که عموما در این کلاس‌ها بیان می‌شوند شامل پول، تورم، ارز، طلا، بورس، دلار، مسکن، فلاکت، بیکاری، رشد اقتصادی و از این دست هستند. از آنجا که آنچه به بیان نیاید در اندیشه نمی‌گنجد و دایره واژگان مرزهای حوزه اندیشه را مشخص می‌کند، همین آزمایش ذهنی تکرارشونده به‌خوبی نشان می‌دهد که انگار برداشت عمومی از علم اقتصاد، آن را به اقتصاد کلان فرومی‌کاهد و حتی پیش‌فرض دانشجویانی که برای تحصیل این علم به دانشگاه می‌آیند عموما این‌گونه است.

ریشه‌های این بی‌توجهی و تقلیل علمی را می‌توان به‌خوبی در سوءتفاهمی جدی پیدا کرد که اساسا علم اقتصاد را در زمره علوم انسانی از جنس فلسفه و تاریخ قرار می‌دهد که در آن تنها پدیده‌ها با بیانی کل‌نگرانه و انتزاعی تحلیل می‌شوند و کثرت روش‌شناسانه و تنوع نظریات و نگرش‌ها طبیعی و پذیرفته شده است. اقتصاد اما فیزیک علوم اجتماعی است که از زبان ریاضی برای بیان منسجم و فهم دقیق پدیده‌ها استفاده می‌کند و البته عموما درنهایت نتایج آن قابل ارائه به صورت غیرفنی و تا حد خوبی عامه‌فهم نیز هست. ریاضیات اما جدا از کاربردهای بسیار خود در مدل‌‌‌سازی، تمرینی برای دقیق و منسجم اندیشیدن، جزئی و منطقی فکرکردن و سروسامان دادن به خِرد است. به این ترتیب، شاید بی‌‌‌مهری به ریاضیات در آموزش علم اقتصاد را بتوان در چارچوب کلی‌‌‌تر (و چه‌‌‌بسا ناخودآگاه) گریز از خردورزی و تمنای شاعرانگی در حیات فردی و اجتماعی ایران فهمید.

پل ساموئلسون نیز ریاضیات را «زبان طبیعی» اقتصاددانان می‌‌‌دانست و از آنجا که تفسیر برخی ویژگی‌ها به بیان ساده اقتصادی چندان ساده نیست و بدون کمک ریاضیات اساسا به دست نمی‌آید، در کتاب مبانی تحلیل اقتصادی خود نشان داد که چگونه می‌‌‌توان با استفاده از این زبان، «نظریه‌‌‌ای عمومی از نظریه‌‌‌های اقتصادی» را به‌‌‌طور مقرون‌‌‌به‌‌‌صرفه و پربار به دست آورد. شاید بزرگ‌ترین سوءتفاهم رشته اقتصاد برای دانشجوی تازه‌‌‌وارد، رویارویی با سطحی از کاربرد ریاضیات باشد که از یک‌رشته علوم انسانی انتظار نمی‌رود؛ تصویری که درس اقتصاد دبیرستان برای دانش‌‌‌آموز رشته علوم انسانی ایجاد می‌کند با آنچه در دانشگاه با آن روبه‌‌‌رو می‌شود، آن‌‌‌قدر متفاوت است که همان ابتدا بسیاری را دچار دلسردی می‌کند.

زبان (ابزار) عمده‌‌‌ اقتصاد شاخه اصلی به‌‌‌ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی در دانشکده‌‌‌های معتبر دنیا مباحث ریاضیات است تا بتواند پاسخ‌‌‌‌‌‌هایی مشخص به پرسش‌‌‌هایی مانند چگونه، چقدر و کجا داشته باشد. سطح ریاضیات در دروس دانشکده‌‌‌های اقتصاد در ایران، به‌‌‌ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی فاصله‌‌‌ زیادی با میانگین این سطح سایر دانشکده‌‌‌های اقتصاد معتبر دنیا دارد. درواقع شکاف میان سطح، محتوا و روش‌‌‌شناسی رشته‌‌‌ اقتصاد (برخلاف رشته‌‌‌های مهندسی و علوم پایه) در ایران حتی با دانشکده‌‌‌های رده میانه اقتصاد در دنیا آن‌‌‌قدر شگرف است که گویی از دو حوزه جداگانه سخن می‌‌‌گوییم که اساسا امکانی برای مفاهمه ندارند.  در حالی که مفاهیم اقتصاد کلان مانند تورم و بیکاری بخشی از تجربه زیسته ما در ایران و به‌طور شهودی و بدون استفاده از ریاضیات پیشرفته نیز تا حد خوبی قابل فهم است، فهم عمیق اقتصاد خرد بدون استفاده از جعبه‌ابزار ریاضیات ناممکن است.

به این ترتیب بهتر می‌توان فهمید که چرا در آکادمی اقتصاد ایران که به‌طور پیش‌فرض در ذیل علوم انسانی انگاشته می‌شود، توجه کمتری به آموزش اقتصاد خرد در نسبت با اقتصاد کلان می‌شود؛ در حالی که جهت‌گیری آموزش و پژوهش در آکادمی‌های اقتصاد در دنیا در دهه‌های اخیر سوگیری شدید به اقتصاد خرد پیدا کرده که نمود آن در سهم عمده نوبل‌های اقتصاد این حوزه در سال‌های اخیر است. همچنین در حالی که حتی اقتصاد کلان نیز امروزه بر مبنای بنیان‌های خرد (Micro Foundation) تدریس می‌شود، در ایران همچنان دیوار بلندی بین آموزش اقتصاد خرد و اقتصاد کلان وجود دارد؛ گویی ارتباط ارگانیکی میان این دو وجود ندارد. حتی در آموزش اقتصاد کلان نیز کمتر به مباحث جدید که همگی نیازمند پیش‌نیازهای جدی در ریاضیات هستند، مانند مدل‌های بهینه‌سازی پویا، مدل‌های جست‌وجو، مدل‌های بازگشتی، مدل‌های تصادفی، مالیات بهینه، بیمه بیکاری بهینه، سیاست‌های معتبر (Credible) دولت و مدل‌های جورسازی یا تطابق در بازار کار پرداخته می‌شود.

شاید دلیل دیگر کم‌توجهی نسبی به آموزش اقتصاد خرد در دانشگاه‌های ایران، دسترسی کم به داده‌های خرد در اقتصاد ایران باشد. گردآوری و انتشار داده‌های خرد عموما نه از سوی دولت‌ها بلکه از سوی سمن‌ها و انجمن‌های تخصصی صورت می‌گیرد که بدنه نحیف و شکننده‌ای در ایران دارند. بنگاه‌های خصوصی نیز عموما ترجیح می‌دهند به دلیل حساسیت روی محرمانگی داده‌های خود آنها را در اختیار پژوهشگران قرار ندهند. دست‌کم در تحصیلات تکمیلی آموزش مکمل پژوهش است. در آکادمی اقتصاد ایران که مدل‌های نظری چندان جایگاهی ندارند و پژوهش در اقتصاد به پژوهش‌های تجربی(Empirical)  فروکاسته شده است، وقتی داده‌های در دسترس عموما منحصر به داده‌های کلان اقتصادی است، در این فقر داده خرد، کمتر انگیزه‌ای برای استاد و دانشجو به‌منظور پرداختن به اقتصاد خرد باقی می‌ماند، به‌طوری که حتی اقتصادسنجی داده‌های خرد نیز بسیار کمتر از اقتصادسنجی کلان مورد توجه قرار دارد.

در نهایت، کتاب‌های زیادی به زبان انگلیسی وجود دارد که مفاهیم اقتصاد خرد را به زبان ساده و ملموس و غیرفنی برای مخاطب غیرمتخصص عرضه می‌کنند. تعدادی از این کتاب‌ها به زبان فارسی ترجمه شده‌اند؛ اما تیراژ همه آنها نسبت به جمعیت کشور چنان ناچیز است که فاصله‌ای چندانی با هیچ ندارد. کمتر کتاب‌های تالیفی به زبان فارسی مانند کتاب بسیار ارزنده «بینش اقتصادی برای همه» تالیف دکتر علی سرزعیم نیز به‌راحتی در بازار در دسترس نیستند. شاید حتی دلیل بسیاری از بدفهمی‌ها و سوءتفاهم‌های عموم مردم در فهم مفاهیم اقتصاد کلان مانند حد مداخله دولت در بازار یا قیمت‌گذاری دستوری ناشی از ناآموختگی مبانی اقتصاد خرد پدیده‌های کلان اقتصادی باشد.

استقبال گسترده از معدود پادکست‌های موجود دقیق و علمی و در عین حال عامه‌فهم در اقتصاد، نشان می‌دهد که عطش عمومی برای یادگیری مفاهیم و ارزیابی سیاست‌های کلان در مردم وجود دارد. جای چنین پادکست‌هایی به زبان فارسی در اقتصاد خرد به‌شدت خالی است. نهادهای تخصصی مانند اندیشکده‌های اقتصاد و رسانه‌های تخصصی مانند مجموعه «دنیای‌اقتصاد» می‌توانند با استفاده از شبکه‌های اجتماعی مانند پادکست، دانش عمومی در اقتصاد خرد را تا جایی بهبود دهند که دیگر اصرار بر تکرار سیاست‌های شکست‌خورده پیشین بین عموم مردم خریداری نداشته باشد.

منبع: دنیای اقتصاد


دکتر مهدی فیضی

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0