🔻روزنامه تعادل
📍 ضرورت تغییر و تقویت در تیم دیپلماسی
✍️ یوسف مولایی
این روزها اتسفر خاصی در فضای دیپلماسی و حوزه سیاست خارجی کشورمان جریان دارد که اثرات آن در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... جریان دارد؛ از یک طرف اخبار مرتبط با احیای برجام چندان امیدوار کننده نیست و از سوی دیگر رفتارهای تند طرفهای اروپایی، نوید دورهای از چالش و رویارویی دیپلماتیک را میان دو طرف میدهد.
واقعیت آن است که درکی که ما از فضای بینالمللی و حوزه سیاست خارجی داریم به صورتی است که در آن هر کشوری به دنبال دستیابی به منافع حداکثری خود است. این روند مبتنی بر تخصص و تواناییهای خاص باید دنبال شود، اما واقع آن است که در ایران برخی افراد و جریانات متوجه نیستند که باید با زبان دیپلماسی و با تکیه بر توانایی علمی در این فضا حضور پیدا کنند و منافع ملی کشور را تامین کنند. ادبیاتی در فضای بینالمللی و حوزه دیپلماسی وجود دارد که مذاکرهکنندگان ایرانی کمتر به آن توجه میکنند. این در حالی است که هر تحرکی از سوی کشورهای اروپایی باید رمزگشایی شود و در راستای منافع کشور در خصوص آن برنامهریزی شود.
طبیعی است که اروپا به فکر منافع ایران نباشد و منویات خود را دنبال کند، این تعجبی ندارد، اما مذاکرهکنندگان ایرانی باید منافع ملی کشور را از دل این روابط محقق کنند. زمانی که غرب اعلام میکند مایل به توافق و مذاکره است، نباید این فرصت را از دست داد؛ اما متاسفانه در داخل ایران افراد و جریاناتی وجود دارند که این روند را به معنای عقبنشینی غرب تعبیر میکنند و خواستار مطالبات بیشتری میشوند. زمانی که جوزف بورل دیدگاههای ارتباطی ارایه میکند و پالسهای مثبت ارایه میکند (دیدگاهها و پیشنهادهایی که شاید خیلی هم عادلانه نباشد) باید با زبان دیپلماسی به این خواستهها توجه کرد. در ایران اما برخی تحلیلهای اشتباهی دارند.
غربیها در سال ۹۹ و مقاطعی پس از آن به دنبال توافق بودند، این فرصتها را میبایست جدی دنبال میکردیم. اما به دلیل عدم احاطه برخی به واقعیتهای حوزه دیپلماسی به این بایدها توجهی نشد. دیپلماسی رسیدن به تعادل در راستای منافع ملی است. ایران به درآمدهای نفتیاش برای حل مشکلات اقتصادیاش نیاز دارد؛ اگر به این بایدها توجهی نشود، نوسانات در بازارها افزایش مییابد و مشکلات افزونتری نصیب کشور میشود.
از سوی دیگر در شرایط فعلی در خصوص پروندههای داخلی باید با هوشمندی بیشتری روبهرو شد. اگر منافع کشور ایجاب میکند که در خصوص موضوعات حوزه سیاست خارجی رهیافت خاصی داشته باشیم، تیم دیپلماسی باید در مسیر تحقق این منویات گام بردارد.
در شرایط فعلی معتقدم که تیم دیپلماسی کشور نیازمند تغییر و تقویت است. این تیم از ابتدا با برجام و مذاکره مخالفت داشتند و دستیابی به توافق با حضور این تیم بعید است. در صحنه داخلی باید از یک اتحاد و هم صدایی برخوردار باشیم تا در صحنه خارجی بتوان از این دستاوردها بهره برد. ایران برای حل مشکلات اقتصادیاش نیازمند توافق و بازگشت به بازار نفت است، بدون توافق این فضا ایجاد نمیشود، بنابراین باید هرچه سریعتر به فکر احیای برجام باشیم. این روند به یک تیم متخصص و کارآمد هم نیاز دارد. مردم به بهبود شرایط نیاز دارند و بهبود از مسیر شایستهسالاری و تخصص امکانپذیر است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 برجام از دریچه اوکراین
✍️ دکتر ابراهیم متقی
ساخت نظام جهانی در دوران ریاستجمهوری بایدن با تغییرات نشانهای، انگارهای و کارکردی روبهرو شده است. بایدن تلاش دارد تا شکل جدیدی از سنگربندی نظام جهانی را بهوجود آورد و بر این اساس زمینه انسجام اجتماعی، ساختاری، منطقهای و بینالمللی را فراهم کند. بحران اوکراین فرصت مناسبی برای بایدن به وجودآورد تا از یکسو فشارهای راهبردی علیه ایران را افزایش دهد و از سوی دیگر زمینه برای سنگربندی جدید ساختاری در نظام بینالملل را فراهم آورد.
اگرچه ترامپ درصدد بود تا فضای ائتلافسازی روسیه و ایالات متحده را در نظم جدید جهانی بهوجود آورد، اما بایدن انگارههای متفاوتی را در مقایسه با ترامپ و شکلبندیهای ساختاری نظام جهانی در دستور کار قرار داده است. بحران اوکراین یکی از نشانههای اصلی امنیت در فضای منطقهای و سیاست بینالملل محسوب میشود. شاید بتوان به این موضوع اشاره کرد که بحران اوکراین در زمان محدودی به یکی از تضادهای عینی و تصاعد یابنده در سیاست بین الملل تبدیل شده است.
۱- نشانه شناسی ساختاری تسری بحران اوکراین به برجام
تحولات امنیت منطقهای اروپا تحتتاثیر بحران اوکراین قرار گرفته است. دگرگونیهای ژئوپلیتیک همواره نقش موثری در ساختیابی نظمهای جدید نظام جهانی ایفا میکند. بحرانهای منطقهای و بینالمللی زمینه لازم را برای همگرایی و واگرایی بین بازیگران سیاسی بهوجود میآورد. تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، بحران امنیتی حاصل از آن و همچنین واکنش اتحادیه اروپا بهعنوان یک بازیگر سیاسی مستقل از کشورهای اروپایی را شاید بتوان در مسیری که اتحادیه اروپا از زمان شکلگیری طی کرده است، یک نقطه عطف دانست.
بحران اوکراین جنگ سرد جدیدی را در سیاست جهانی بهوجود آورده که انعکاس رقابت بازیگران برای دستیابی به «هژمونی منطقهای» و «هژمونی جهانی» است. بحران اوکراین را میتوان در زمره نشانههای جدید بحران منطقهای در سیاست بینالملل دانست که تاثیر خود را بر منافع و امنیت ملی ایران به جا گذاشته است. بحران اوکراین زمینه تعلیق و توقف نسبی مذاکرات برجام را فراهم آورد. تداوم بحران اوکراین و نقشیابی ایران، نشانههایی از تهدید علیه جمهوری اسلامی بهدلیل همکاریهای ژئوپلیتیک و راهبردی با روسیه را در جنگ سرد جدید آمریکا و روسیه اجتنابناپذیر ساخته است.
الگوهای کنش آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا در ارتباط با اوکراین بیانگر آن است که تحولات این کشور در فرآیند عدم اطمینان راهبردی قرار گرفته است. اگرچه زمینه برای مذاکره و ملاقات مقامات سیاست خارجی آمریکا و روسیه بهوجود آمده است، اما چنین فرآیندی به مفهوم حل زودهنگام و مسالمتآمیز بحران اوکراین تلقی نمیشود. رویکرد مقامات آمریکایی و اروپایی از نوامبر۲۰۲۲ بهگونه تدریجی ماهیت تعارضی بیشتری نسبت به سیاستهای ایران پیدا کرده است.
ادبیات بهکار گرفتهشده از سوی مقامهای آمریکایی و اروپایی بیانگر این واقعیت است که جنگ سرد آمریکا و روسیه به حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی ایران تسری پیدا کرده است. شکلگیری جنگ سرد جدید در روابط آمریکا و روسیه؛ هماکنون تاثیر عملی خود را در مذاکرات برجام و نتایج احتمالی مربوط به آن به جا گذاشته است. سنگربندی آمریکا و روسیه نیازمند مقابله با نیروها و مجموعههایی است که در حاشیه رقابتهای ژئوپلیتیک قرار دارند. همانگونهای که مصدق در سال۱۳۳۲ قربانی رقابتهای ژئوپلیتیک آمریکا و اتحاد شوروی شد، هم اکنون انگشت نشانه آمریکا و انگلیس در ارتباط با ایران شکل گرفته است و تداوم پیدا خواهد کرد.
۲- برجام و تصاعد بحران اوکراین
رهبران سیاسی اروپا در سال۲۰۲۲ با نشانههایی از کنش تردیدآمیز در ارتباط با ایران و برجام رفتار کردهاند. موضوع برجام به گونه تدریجی تابعی از رقابتهای ساختاری سیاست بینالملل شد. جدال سیاسی و ژئوپلیتیک کشورهای اروپایی و روسیه، بحرانهای منطقهای را گسترش داده است. در فرآیند بحران امنیتی جدید امکان مدیریت چالشهای اقتصادی و امنیتی ایران در چارچوب برجام، با نشانههای جدیدی از ابهام ساختاری در نظام بینالملل مواجه شده است.
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه همان زمان گفت ناتو دچار «مرگ مغزی» شده است. هایکو ماس، وزیرخارجه وقت آلمان هم خواستار «دوره درمانی جوانسازی» برای ناتو شده که از نظر او «بیمه زندگی اروپاست». سفیر فرانسه در برلین میگوید مکرون میخواهد با «شوکه» کردن متحدان ناتو، توان نظامی اروپا را افزایش دهد. در آن زمان اعلام شد دولت فرانسه قصد دارد بند حمایت نظامی در معاهده اتحادیه اروپا را گسترش دهد. برخی از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه درصدد برآمدند تا برای مدیریت بحران اوکراین از سازوکارهای میانجیگری استفاده کنند. تاریخ همکاریهای فرانسه و روسیه ایجاب میکرد تا مکرون نقش فعالی در این ارتباط ایفا کند. درحالیکه پوتین از سازوکارهای کنش ژئوپلیتیک براساس معادله قدرت بهره گرفت و نسبت به سفر مکرون بیتوجه باقی ماند. از نظر وزارت خارجه فرانسه، ابتکارات سیاسی این کشور امکان خواهد داشت که بتواند متحدان خود را متقاعد سازد که «زیر چتر» یک قدرت اتمی متحد شوند و از این طریق به شکل جدیدی از کنش تعاملی با روسیه نائل شوند. چنین رویکردی هماکنون کارکرد خود را از دست داده و زمینه ظهور بحرانهای جدید را اجتنابناپذیر ساخته است.
۳- ایران، بحران اوکراین و آینده دیپلماسی هستهای
دیپلماسی هستهای ایران را میتوان بهعنوان یکی از شاخصهای کنش همکاریجویانه و موازنهگرایانه ایران در محیط منطقهای و سیاست بینالملل دانست. تصاعد بحران در هر شرایطی میتواند زمینه لازم را برای ظهور بازیگران و نیروهایی به وجود آورد که تاثیر خود را در سیاست و امنیت جهانی بهجا میگذارد. در چنین شرایطی بود که بایدن در سوم مارس۲۰۲۲ قانون اضطراری اعمال محدودیتهای اقتصادی آمریکا علیه ایران را برای یک سال دیگر تمدید کرد. براساس قانون۱۹۹۵ ایران بهعنوان بازیگر تهدیدکننده منافع ملی آمریکا معرفی شد که باید از سازوکارها و قواعد محدودکننده علیه جمهوری اسلامی بهره گرفت.
نتیجه
شکلگیری جنگ سرد جدید در روابط آمریکا، اروپا و روسیه چالشهای امنیتی فزایندهای را بهوجود خواهد آورد. واقعیت آن است که ایالاتمتحده، اروپا، ناتو و روسیه هیچ یک نتوانستند شکل مناسبی از مدیریت بحران را برای کنترل خشونت در دستور کار قرار دهند. به همین دلیل است که عدهای از تحلیلگران به این موضوع اشاره دارند که آمریکا از سازوکارهای «تلهگذاری تاکتیکی» برای درگیرسازی روسیه در نبردی منطقهای بهره گرفته است.
بحران اوکراین بسیاری از تحلیلگران موضوعات منطقهای و بینالمللی را با نشانههایی از شوک و ابهام روبهرو ساخت. تحلیلهای ارائهشده در سه ماه گذشته هیچ گاه معطوف به کنش نظامی و اقدامات ژئوپلیتیک در اوکراین نبوده است. جابهجایی نیروهای نظامی روسیه به سمت مرز اوکراین به موازات دیپلماسی چندجانبه شکل گرفته بود. واکنش ناتو و ایالاتمتحده در برابر تحرک نظامی و ژئوپلیتیک روسیه در ابتدا ماهیت انفعالی داشت که بهگونه تدریجی تحتتاثیر سیاستهای ژئوپلیتیک و راهبردی انگلیس متحول شد.
انگلیس نقش موثری در جداسازی کشورهای مستقل مشترکالمنافع که متحد امنیتی و منطقهای روسیه بودهاند، ایفا کرده است. گسترش روند غربگرایی اوکراین بدون توجه به شکلبندیهای ژئوپلیتیک انجام گرفت و زمینه واکنش پرشدت روسیه را بهوجود آورد. روسیه همواره تلاش دارد تا موضوع امنیت منطقهای خود را از طریق سازوکارهای نظامی شکل دهد و مدیریت کند. دکترین نظامی و امنیتی روسیه که در سال۲۰۱۷ بازخوانی شد، بر ضرورت مقابله پرشدت با تهدیدات منطقهای تاکید داشته است. چنین رویکردی با واکنش همهجانبه انگلیس روبهرو شده و این امر منازعه منطقهای اوکراین را تشدید کرده است. افزایش تضادهای سیاسی انگلیس، فرانسه و آلمان با ایران بیانگر این واقعیت است که شکل جدیدی از معادله رفتاری در روابط قدرتهای بزرگ با جمهوری اسلامی در حال ظهور و تکامل است. گرایش ژئوپلیتیک و راهبردی ایران به روسیه را میتوان در زمره موضوعات و چالشهایی دانست که سیاست جهانی با آن درگیر بوده و تاثیر خود را بر الگوی کنش ارتباطی ایران با جهان غرب و برنامه جامع اقدام مشترک به جا گذاشته است.
در شرایط موجود حتی رافائل گروسی نیز تمایل چندانی به بازتولید دیپلماسی هستهای نشان نداده است و این موضوع به مفهوم کنارهگیری مرحلهای کشورهای اروپایی و نهادهای بینالمللی در ارتباط با ایران و دیپلماسی هستهای مربوط به آن محسوب میشود. در چنین شرایطی میتوان به این موضوع اشاره کرد که انگلیس و آلمان نیز از ادبیات مقابله با سیاست داخلی، منطقهای و دیپلماسی هستهای ایران بهره گرفتهاند. اجماعسازی تروئیکای اروپایی نشانه خوبی برای دیپلماسی هستهای ایران محسوب نمیشود.
🔻روزنامه کیهان
📍 وقتی صدای شیطان هم درآمد
✍️ عباس شمسعلی
«اگر نگران بچهها و نوههایتان هستید، این پیامرسان را از گوشیهایشان حذف کنید»، این توصیه دلسوزانه از طرف چه کسی میتواند باشد؟ از یک جامعهشناس انقلابی یا یک مربی تربیتی نگران از تربیت بچهها یا یک کارشناس رسانهای مخالف فرهنگ غرب؟ طبیعی است که هر کدام از این افراد به دلایل مختلف میتوانند گوینده این توصیه باشند و به علت همین دلسوزی و هشدار هم مورد آماج حملات و نقدهای غیرمنصفانه عدهای خاص قرار بگیرند یا متهم به حمایت از فیلتر و محدودیت و عقبماندگی هم بشوند اما شاید برای خیلیها عجیب باشد که بدانند گوینده این توصیه «مایک پمپئو» وزیر خارجه سابق آمریکا و رئیس پیشین سازمان «سیا» است که چند روز قبل با انتشار پیامی در توئیتر خطاب به مردم کشورش نوشته بود: «اگر نگران بچهها و نوههایتان هستید، [پیامرسان خارجی ...]را از گوشیهایشان حذف کنید. حذفش کنید. به من اعتماد کنید، آنها بعداً از شما تشکر خواهند کرد.»
به اینکه پمپئو بهعنوان رئیس پیشین سازمان «سیا» و وزیر خارجه سابق آمریکا انواع و اقسام جنایتها و خباثتها را در کارنامه خود دارد که مشارکت در طرح ترور شهید سلیمانی یکی از آنهاست و اینکه این توصیه بهطور خاص شبکه اجتماعی چینی تیکتاک را که در آمریکا طرفداران زیادی دارد هدف گرفته است کاری نداریم، اصل این موضوع که از نظر فردی همچون پمپئو هم صرف نصب یک پیامرسان در گوشی بچهها و حضور در یک شبکه اجتماعی و نه حتی حضور زیاد و فعال در آن مخرب و زیانآور است جالب توجه است بهویژه آنکه این پیامرسان بومی نبوده و سررشته کنترل آن خارج از دسترسی مسئولان یک کشور و رها باشد.
اصل این موضوع بدیهی را سالهاست در کشورمان کارشناسان و رسانههای دلسوز بارها و بارها بیان کرده و خواستار کنترل و نظارت درست بر شبکههای اجتماعی غیربومی شدهاند اما همانطور که اشاره شد هربار به طرفداری از فیلتر و محدودیت و عقبماندگی متهم شدهاند. عجیب آنکه برخی مدیران دولت قبل هم به رها بودن فضای مجازی افتخار میکردند.
حتی عدهای در کشور، کنترل، مدیریت و نظارت بر شبکههای مجازی غیربومی را طرحی نادرست و دگماندیشانه میخوانند حال آنکه در کشورهای مختلف دنیا به روشهای مختلف برای فعالیت یک شبکه اجتماعی و پیامرسان خارجی شرط و شروط قانونی سفت و سخت و کنترلی لحاظ میشود و کوچکترین تخطی این پیامرسانها جریمههای سنگین مالی یا محدودیت برای ارائه خدمات را در پی دارد و در واقع این موضوع یک امر پذیرفته شده برای طرفین یعنی برنامه اجتماعی غیربومی و کشور میزبان است. در همین آمریکا نگرانی از فعالیت و محبوبیت پیامرسان و برنامه اشتراک ویدئویی «تیکتاک» ابتدا منجر به وضع محدودیت استفاده از آن در ادارات دولتی برخی ایالتها و در نهایت با تصویب مجلس نمایندگان و سنا استفاده از این شبکه اجتماعی چینی در سازمانهای دولتی این کشور شد. البته بخش زیادی از این نگرانیها علت و ریشه امنیتی دارد وگرنه خود آمریکا سردمدار بهکارگیری و استفاده همهجانبه امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از شبکههای اجتماعی وابسته به خود علیه کشورهای مختلف است. هر چند خود جامعه آمریکا نیز از شبکههای اجتماعی مخرب وابسته به این کشور کم آسیب ندیده است.
شاهد این ادعا؛ شکایت اخیر مسئولان مدارس دولتی در سیاتل آمریکا از شبکههای اجتماعی مختلف به علت وارد کردن آسیبهای روانی به دانشآموزان و جوانان است. این اعتراض بهدنبال بروز اضطراب و افسردگی فزاینده در میان دانشآموزان و افزایش اقدام به خودکشی در میان آنان مطرح شد بهطوری که مسئولان مدارس دولتی از شرکتهای زیرمجموعه متا شامل فیسبوک و اینستاگرام و شبکههای اجتماعی دیگر از جمله اسنپ چت، یوتیوب، تیکتاک و گوگل شکایت کرده و تلاش کردند شبکههای اجتماعی را در قبال آسیبهایی که به سلامت اجتماعی، عاطفی و روانی جوانان وارد کردهاند، پاسخگو کنند.
در این شکایت آمده است: «افزایش آمارهای خودکشی مرتبط با سلامت روان، اقدام به خودکشی و مراجعه به اورژانس تصادفی نیست. این بحران پیش از همهگیری کرونا نیز بدتر شده بود و تحقیقات، شبکههای اجتماعی را بهعنوان عامل اصلی در تشدید بحران سلامت نشان میدهد.» شاکیان، این شرکتها و شبکهها را متهم میکنند که از روانشناسی و فیزیولوژی عصبی کاربران خود سوءاستفاده کردهاند تا آنها زمان بیشتری را در این پلتفرمها صرف کنند که این موضوع تشدید بحران سلامت روان در میان جوانان آمریکایی را در پی داشته است. آنها شبکههای اجتماعی را متهم میکنند برای تبلیغات بیشتر و در نتیجه سود بیشتر موجب میشوند تا جوانان زمان زیادی را در شبکههای اجتماعی سپری کنند.
این نگرانی از خطرات استفاده بیرویه و بیضابطه نوجوانان و جوانان از فضای مجازی و غرق بودن در شبکههای اجتماعی که اینبار مسئولان مدارس دولتی در سیاتل آمریکا مطرح کردهاند نقطه اشتراکی است که بارها کارشناسان مختلفی در جهان درخصوص آن هشدار دادهاند. در کشور ما نیز همچون بسیاری از کشورهای دیگر نمیتوان اثرات سواستفاده غیراصولی، بدون نظارت، طولانیمدت و رهاشده نوجوانان و جوانان از شبکههای اجتماعی را در تغییرات فرهنگی و اجتماعی و حتی تغییر رفتار و شخصیت و باورها نادیده گرفت. بهویژه آنکه در سایه رها بودن و نبود اهرم نظارت و بازخواست از پیامرسانهای غیر بومی در کشورمان در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام و تلگرام و... بدون هیچ تعهد و احساس مسئولیتی تبدیل به محل پمپاژ انواع و اقسام باورهای غلط اجتماعی، سیاسی، سبک زندگیهای عجیب و غریب، بیدینی، قمار و فساد و فحشا، خرید و فروش سلاح و مواد مخدر، بیبندوباری، اغراق کاریکاتوری، تحریفشده و هدفمند در بخشهایی از تاریخ باستان و معاصر و... شدهاند. بسیاری از هیزمهای این آتش را همان دشمنانی علیه مردم و جوانان ما تدارک دیدهاند که یکی از آنها همچون پمپئو همانطور که در ابتدا اشاره شد در کشور خود نگران نوجوانان و جوانانشان و اثرپذیری از یک شبکه مجازی غیربومی شدهاند. البته بیان هشدارگونه این خطرات و تهدیدها، به معنی نفی کامل مزایای فضای مجازی و حتی شبکههای اجتماعی نیست و این ابزارهای ارتباطی نوین میتوانند بهعنوان ابزارهایی مفید و کاربردی مزایای فراوانی هم داشته باشند اما متاسفانه فقر سواد رسانهای و کمتوجهی بسیاری از خانوادهها و غفلت برخی از مسئولان جنبههای منفی و اثرات نامطلوب از این فضا را برجستهتر کرده است. اگر بهصورت مصداقی بخواهیم به جنبههای منفی، مخرب و اثرگذار فضای مجازی رهاشده بر روی فکر و روح و باورهای نوجوانان و جوانان کشورمان اشاره کنیم، میتوان همین اغتشاشات اخیر را مثال زد که عدهای از نوجوانان و جوانان فریب خورده و تربیت شده در این فضای یله، همچون مسخشدگان، القائات و پمپاژهای فکری و عقیدتی و سیاسی نشأت گرفته از فضای مجازی در اختیار دشمن بر روح و ذهن خود را با اغتشاش و آشوب به نمایش گذاشتند. یکی از آنها «مجیدرضا رهنورد» بود که به جرم قتل دو بسیجی مدافع امنیت در مشهد به دار مجازات آویخته شد. نگاهی به صفحات مجازی وی در اینستاگرام نشان از گرفتار شدن وی در دام باورهای غلط ضد دین، ضد انقلاب، ضد ارزشهای اسلامی و باور دروغها و القائات عجیب و غریب باستانگرایانه بهجای آرمانهای بلند و صحیح وطندوستی و موارد دیگر دارد که همچون نقل و نبات در صفحات مجازی در حال ارائه و پمپاژ است.
اما مجیدرضا رهنورد وقتی متوجه این مسیر اشتباه و فریبی که از دشمن خورده است شد که دستش به خون دو جوان بیگناه آلوده شده بود. آنگاه که در جلسه دادگاه خطاب به قاضی گفت: « تحت تاثیر فضای مجازی بودم. از نظر روحی سلامت هستم و پیجهایی که اخبار نادرست منتشر میکردند دنبال میکردم. من خود را قربانی فضای مجازی میدانم. افراد دیگری هستند که ممکن است افکار اشتباه من را داشته باشند، شما باید به داد آنها برسید و از همسنهای خود میخواهم که در زندگی بهدنبال هدف درستی باشند و هر چیزی را که شنیدند باور نکنند. من آزادی و جوانی خود را تباه کردم. من خانوادههای زیادی را داغدار کردم. میدانم برادرکشی کردم.»
رهنورد علاوهبر این در ویدئویی که قبل از اجرای حکم اعدام درخواست ضبط آن را داده بود با اشاره به حضور زیاد خود در فضای اعتیادآور مجازی و دنبال کردن صفحات برخی سلبریتیها گفت: «در صفحات مجازی پستهایی که به وضعیت اقتصادی کشور مربوط بود و من از درستی و غلط بودن آن اطلاع نداشتم از روی سادگی باور میکردم. کم کم اینها من را سوار بر روی موج منفی کرد و دید من کلاً عوض شد. ذهن من مثل یک اتاق پر از گاز شده بود که یک جرقه کوچک میتواند آن را منفجر کند... من کاری کردهام به دور از انسانیت. تحت شرایط و حالات روحی بد که خیلی مستقیم ناشی از فضای مسموم اینستاگرام بود دست به اقدامی زدم که دو هموطن؛ دو برادر را کشتهام.»
شبکههای ماهوارهای معاند در کنار صفحات و کانالهای ضدانقلاب و ضدایران در ایام اغتشاشات بیش از گذشته بر روی اثرگذاری روی ذهن مخاطب بهویژه نوجوانان و جوانان سرمایهگذاری و حساب باز کرده بودند. برخی از آنها همچون مجیدرضا رهنورد که فریب این جریان رسانهای وابسته به دشمن که خود را دوست و دلسوز ایران معرفی میکرد خوردند، تاوان سختی را پرداختند. یکی دیگر از این فریبخوردگان که بر اثر باور و اعتقاد به رسانههای دشمن و تسلیم در برابر شبههافکنیها و دروغها و شایعات آنها جوانی و زندگی خود را باخت «محمدمهدی کرمی» بود که به علت نقش مستقیم در به شهادت رساندن فجیع بسیجی شهید روحالله عجمیان اعدام شد. متاسفانه صفحه مجازی او هم که مملو از مطالب بیسند و مدرک و پوچ از تعریف و تمجید از دوران پهلوی، ضدیت با دین، باور اغراقگونه از ایران باستان و... بود نشان از گرفتار شدنش در دام دشمن داشت.
محمدمهدی کرمی هم در جلسه دادگاه خود بر یک موضوع تاکید داشت «فریب خوردن». آنجا که میگفت: «آقای قاضی من جوّ زده بودم. پیرو مطالبی که از رسانههای خارجی میشنیدم گول خوردم و خیلی چیزها موجب این شد که این مسائل پیش بیاید. اگر میخواهید از من واقعیت را بشنوید باید بگویم که من قربانی حرفهای رسانههای دشمن شدم. من نمیتوانستم موضوعات را درست تحلیل کنم و گول خوردم.» این مسیر برای دشمن مسیری ایدهآل است و قطعاً خانوادهها، مسئولان و خود نوجوانان و جوانان باید بپذیرند که فضای مجازی در کنار همه مزایایی که دارد میتواند فریبنده و نابودکننده هم باشد. وقتی صدای شیطانی همچون «مایک پمپئو» جنایتکار هم از اثرات مخرب فضای مجازی رها بر نوجوانان و جوانان درآمده است، غفلت ما در عدم خنثیسازی اثرات مخرب فضای مجازی و رها بودن این فضا توجیهی ندارد. امروز باید در کنار نظارت و کنترل این فضا به داد نوجوانان و جوانان رسید و حرفهای آنها را شنید و با بهترین شیوه به شبهات و سؤالات آنها پاسخ داد.
نکته پایانی اینکه متأسفانه در سه سال گذشته بخش عمده تحصیل دانشآموزان کشورمان به علت کرونا، آلودگی هوا و برف و سرما بهصورت غیرحضوری برگزار شده است و بارها کارشناسان و دلسوزان درخصوص اثرات مخرب این وضعیت بر روح و جسم و تربیت نسل آیندهساز کشور هشدار دادهاند، مسئولان و خانوادهها باید برای رفع این شرایط فکری اساسی کنند قبل از آنکه دیر شود.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 قیاس باطل در گازسوزی ایرانیان
✍️ علی متقیان
در نموداری باعنوان گاز سوزی ایرانیان آمده بود «ایران با جمعیتی بالغ بر ۸۴ میلیون نفر به اندازه نصف قاره اروپا با جمعیت ۷۵۰ میلیون نفر، ۵ر۱ برابر آمریکای لاتین با جمعیت ۶۵۰ میلیون نفر، یک چهارم منطقه آسیا_پاسیفیک با جمعیت ۵ر۳ میلیارد نفر و نصف آسیای جنوب غربی با جمعیت ۳۷۰ میلیون نفری گاز مصرف می کند».
در نگاه اول به این نمودار می توان به صورت سطحی قضاوت کرد که ایرانی ها اسراف کار هستند و انرژی را بی حساب مصرف می کنند و همه گناهان به گردن خانواده ها می افتد که در مصرف این نعمت الهی صرفه جویی را به فراموشی سپرده اند.
خوب است عزیزانی که به قیاس اعتقاد دارند و مرتب بر سر ایرانیان می زنند که پرمصرفترین مردم جهان هستند و دلیل آنرا برای اثبات سخن، ارزانی انرژی می دانند و بعضاً قیمت بنزین و دیگر انرژی ها در ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کرده و دریک قیاس باطل تکرار می کنند که مثلا بنزین در کجا چند است و در ایران چند یا گاز در فلان کشور چون است و در ایران چنان، به چند مساله توجه داشته باشند و براساس آن مردم سخت کوش ایران را مقصر همه سختی ها و اسراف ها بدانند.
اول اینکه مقایسه قیمت های جهانی با دلار زمانی جواب
می دهد که حقوق کارکنان و کارگران مطابق ریالی به میزان قیمت دلار پرداخت و محاسبه شود، زیرا همین کارگر در دیگر کشورهای مورد قیاس چند صد دلار دریافت می کند.
آیا حقوق یک کارگر ایرانی که در کارخانه یا کارگاه با مدرک کارشناسی مشغول به کار شده و طبق قانون کار حداقل حقوق را در ابتدای کار دریافت می کند، ماهیانه حدود ۱۳۰ دلار است؟ حال با این ۱۳۰ دلار، یک کارمند تازه کار چند لیتر بنزین دو یا سه دلاری می تواند خریداری کند که در مقایسه آقایان گنجانده شود؟!
نکته دیگر اینکه یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی ایران در راستای عدالت اجتماعی، رساندن گاز طبیعی به تمامی شهرها و روستاها حتی در سخت ترین روستای کوهستانی است؛ ازاینکه همه هموطنان از این نعمت الهی برخوردار شده اند، سر به آستان الهی می ساییم و شکرگزار هستیم. در آماری که وزیر نفت اعلام کرده است، در ایران ٣٦هزار و ٣٦٥ روستا و بالغ بر ١٢٢٤ شهر وجود دارد که از نعمت گاز برخوردارند و کاملتر اینکه گستره شبکه گازرسانی در کشور بالغ بر ٤٨٠ هزار کیلومتر است، که این شبکه گازرسانی در دنیا بینظیر است اما نکته اینجاست در دیگر کشورها که استفاده بهینه از گاز را در دستور کار دارند، به جای لوله کشی هزارها کیلومتری در کوهستانها و بیابانها و شهرها و گاز رساندن به اقصی نقاط سردسیر، نیروگاههای عظیم با سوخت گاز احداث کردند و برق را به آسانی و قیمت کنترل شده در دسترس مردم قرار می دهند که هم به هوای پاک دست یافته اند و هم رساندن برق در سخت ترین نقاط نیز آسان و کم هزینه است.
در اروپا ، این سیاست را برای مصرف گازی که بایستی با التماس از این کشور و آن کشور خریداری کنند، برای بهینه مصرف این گونه برنامه ریزی کرده اند که قابل مقایسه با ایران نیست.
دردولت دوازدهم که قرار بود گاز به استان محروم سیستان و بلوچستان وارد شود، به یکی از دست اندرکاران گاز عرض کردم «حال که قرار است این استان محروم آخرین استانی باشد که از نعمت گاز برخوردار می شود، بهتر نیست به جای صدها هزار کیلومتر لوله گذاری در آن، نیروگاه عظیم گازسوز احداث کنید و برق آن را به قیمت پایین تر به مردم استان برسانید که هم گرمای تابستانش و سرمای زمستانش جان فرساست؟» آن عزیز در پاسخ فرمودند: «سیاست ما رساندن گاز به منازل این استان پهناور است» و احداث نیروگاه را خلاف سیاست گازرسانی به عموم مردم ایران می دانست.
حال سوال اینجاست که اگر در استان سیستان و بلوچستان چنین اتفاقی می افتاد، باز هم با کمبود برق و گاز مواجه
می شدیم؟!
مردم این سرزمین کهن ، همیشه چهار فصل را تجربه و هوای سرد و گرم را همزمان احساس کرده است، با قناعت خود حداقل انرژی را مصرف می کرد. سنت گرمایش عمده کرسی بود؛ آنهم در یک اتاق با هوایی سرد که صبح ها شیشه های اتاق بر اثر برودت هوا یخ می زد. در تابستانها هم امکانات خنک کننده مردم، استراحت در پشت بامها یا زیرزمین ها بود، تا نیاز به کمترین انرژی داشته باشد ، ولی با ترویج مصرف گرایی در فیلمها و مکانهای تبلیغاتی، ساخت سرالرهای تشریفاتی در خانه های مجلل و ترویج
آپارتمان نشینی و گرم کردن تمامی آپارتمان به جای یک اتاق و کرسی و بهره مندی از وسایل تهویه سرد و گرم، روزگار گذشته به فراموشی سپرده شد و کم کم سبک زندگی ایرانیان نه تنها در شهرها ، بلکه در روستاها نیز تغییر کرد و به مصرف گرایی روی نهاد و امکانات و تبلیغات این نوع مصرف گرایی در جامعه جا افتاد و وسایل مصرف کننده انرژی اعم از گاز و برق و بنزین بدون توجه به استاندارد بین المللی وسیاستگذاری دولتی و برنامه ریزی هدفمند، از خارج از کشور وارد یا با صنعت داخلی ساخته شد.
برای نمونه صنعت داخلی اتومبیل سازی در ایران برپایه مصرف بالای بنزین بنا نهاده شد ، ویا روزگاری که نیسان پاترول به عنوان اتومبیل تقریبا تشریفاتی به کشور وارد شد ، یا پژو ۴۰۵ که ابتدا وارد و سپس داخلی سازی شد، هیچ سازنده و وارد کننده ای ، به این نکته توجه نداشت که اتومبیلی در اختیار مردم قرار می دهند که میزان سوخت آن در ۱۰۰ کیلومتر حدود ۲۰ لیتر است! در حالی که در همان زمان، کشورهای سازنده این اتومبیلها، به مصرف ۵ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر می اندیشیدند و موفق هم
بودند.
نمونه دیگر ترویج لامپهای کم مصرف در ایران است ، از زمانی که وزارت نیرو مصمم به تغییر سیاست تغییر لامپهای
رشتهای به کم مصرف شد ، ابتدا با قیمت حمایتی تهیه و با تبلیغ دراختیار مردم می گذاشت ، وقتی مردم به ارزش آن پی بردند، کم کمدست حمایت خود را برداشت و مردم باقیمت بالاتر از
رشته ای خریدار لامپهایی شدند که هم نور کافی داشت و هم مصرف کمتری، کار به جایی رسید که امروزه تعداد لامپهای رشته ای در یک برج بلند به تعداد انگشتان دست نمی رسد، دلیل این استقبال را می توان سیاستگذاری درست، تعیین الگوی مصرف، واردات هدفمند، تامین نیاز مردم و جایگزینی بهتر از امکانات موجود برشمرد.
از آنجایی که سیاستگذاران و وارد کنندگان لوازم انرژی خانگی و سازندگان اتومبیل الگویی برای مصرف بهینه نداشته اند، به این نکته نمی اندیشیدند که سرمایه یک مملکت ، با این وسایل گرمایشی و اتومبیلهای پرمصرف، به هدر می رود. گویی این نعمت الهی که برای نسلهای متعدد قرار داده شده، پایان ناپذیر است.
و در آخر اینکه مسولان اداره هر کشوری در برابر مردم ، مسوولیت دارند. برای انفال و اموال عمومی که به همه مردم تعلق دارد، الگویی تعریف و قانونی وضع کنند که هم منافع نسل حاضر تامین شود و هم به منافع نسلهای بعد لطمه وارد نگردد.
یکی از این سیاستها، تدوین سیاست نحوه مصرف انرژی والگوی مصرف بهینه است.
درست است که مردم مجری سیاستها هستند، از امکانات رفاهی که برای آنان تولید شده ویا از دیگر کشورها وارد شده، استفاده می کنند، اما این دولتها هستند که پس از سیاست گذاری، در تامین وسایل مصرف انرژی نقش داشته ودارند. وقتی دولتها خود برای ساخت و ورود اتومبیلهای پرمصرف تسهیلات قائل می شوند، یا از کارخانه تولید کننده این گونه اتومبیلها و وسایل گرمایشی خانگی و اجتماعی ، حمایت می کنند، مردم نیز
چاره ای جز استفاده از این تولید پرمصرف، به چند برابر قیمت جهانی
ندارند. (برای نمونه مقایسه ساده ای داشته باشید از قیمت
اتومبیل هایی که در ایران تولید می شود با مشابه و بالاتر از آن درخارج از کشور)، حال مردمی که براساس امکانات دراختیار گذاشته شده، توسط سیاستگذاران اقتصادی ، سبک زندگی خود را تنظیم گردهاند، وقتی آمار مصرفشان با این وسایل غیر استاندارد، بالا میرود، در اعلام آن صرفا مردم مقصر رعایت نکردن صرفه جویی در مصرف قلمداد می شوند و در این میان، کارخانه و دولت حامی و سیاستگذار که مقصر اصلی به شمار می روند، به فراموشی سپرده می شوند؛ درحالی که اگر سیاستگذاری صحیح باشد والگویی مناسب برای مصرف انرژی تدوین شود و همه دستگاههای تصمیم ساز موظف به رعایت الگوی مصرف باشند وتجهیزات رفاهی براساس مصرف بهینه تولید ومطابق سیاستها عرضه شود، اطمینان داشته باشید که مردم رعایت کننده اصلی مصرف بهینه بوده و هستند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مصائب خانهدار شدن ایرانیان
✍️ کمال اطهاری
ایران نهتنها دچار مصیبت مسکن بلکه دچار مصیبت توسعه است. فقدان یک سرمشق توسعهبخش برای اقتصاد و جامعه دانش و همچنین فقدان اراده برای تدوین و اجرای این سرمشق مایه اصلی همه مصیبتهاست؛ مسکن تنها یکی از آنهاست. در حال حاضر با مصیبتهای محیطزیست، گاز، سوخت و آلودگی هوا روبهرو هستیم. بحث جداگانه در مورد یک حوزه که مسکن باشد را، با وجود همه اهمیتی که دارد، باید کنار گذاشت. اکنون لزوم برطرفسازی مصیبت توسعه مطرح است. البته بخش مسکن در غیاب یک الگوی توسعهبخش اقتصاد و جامعه دانش عامل اصلی تله توسعهای است که ایران در آن افتاده است. این موضوع از تراکمفروشی در بخش مسکن آغاز شد.
هر دولتی نیز چیزی بر آن افزود تا جایی که وضعیت اقتصاد ایران به این غایت مصیبتزا رسیده است.
در دوره دوم دولت خاتمی این امکان به وجود آمد که مهاری بر تولید مسکن رانتی زده شود و اینکه بخش مولد ایران بتواند رشد دوباره داشته باشد. اما در دولت احمدینژاد با اعلام اینکه حوزه مسکن لکوموتیو اقتصاد ایران است، نابودی اقتصاد ایران رقم زده شد. در واقع نوعی از انزواجویی در آن دولت به اوج خود رسید. در آن انزواجویی، مسکن را لکوموتیو توسعه اعلام کردند به این خیال که در انزوا بخش مسکن میتواند مصرفکننده تولیدات صنایع ایران باشد. تصور بر این بود که بدین ترتیب میتوان با اقتصاد جهان رابطه نداشت.
دولت روحانی نیز با وجود این که دنبال احیای رابطه با جهان بود، از بخش مسکن به عنوان لکوموتیو اقتصاد کشور نام برد. این بار فساد رانتجویانه بخش مسکن مطرح بود. دولت رییسی نیز اقدام مشابهی کرده است. در واقع نقش مسکن در دورهای که بیش از ۵۰ درصد تشکیل سرمایه ایران را به خود اختصاص میداد، بخش مولد ایران را از پا انداخت. چون تمام سپردههای بانکی در بخش مسکن به آجر و آهن تبدیل شدند. در حال حاضر تقریبا چیزی برای توسعه بخشهای مولد در بخش بانکی نمانده است.
حال که بخش مسکن قفل شده، کل اقتصاد ایران نیز قفل شده است. این موضوع به صورت تدریجی با تراکمفروشی آغاز شد. به این ترتیب بهای مسکن از دسترس خانوار دور شد، چراکه تراکمفروشی یعنی ساخت مسکن با رانت همراه شد. اکثریت جامعه نیز درآمد رانتی ندارند. بهای مسکن که در دهه ۶۰ و دوره جنگ به طور متوسط از چهار برابر درآمد سالانه خانوار تجاوز نمیکرد، اکنون به ۲۰ برابر درآمد سالانه خانوار رسیده است. این در حالی است که حد قابل تحمل برای خانوار ۵ برابر است. یعنی بهای مسکن نباید از ۵ برابر درآمد سالانه خانوار تجاوز کند. لازم است تا هم دسترسی خانوار به مسکن فراهم شود و هم کل اقتصاد گردش سالمی داشته باشد. در حال حاضر هیچ کدام از اینها فراهم نیست. هیچ گونه برنامه توسعهای نیز برای جهتگیری به اقتصاد دانشبنیان تدوین نشده است. حتی اولویتهای صنعتی نیز مشخص نیستند. نظام انگیزشی اقتصادی ضد بخش مولد است. تمامی اینها رئوس پژوهشهای مختلف هستند؛ پژوهشهای ارزنده فراوانی که به خصوص در ده سال گذشته انجام شدهاند. تا اینجای کار به نظر نمیرسد که در حوزه سیاست به این عناصر درجه اول برای توسعه توجهی شده باشد. در آثار منتشره کاملا مشخص است که حتی درکی از این مسائل نیز وجود ندارد. قبل از روی کار آمدن دولت رییسی حداقل پژوهشهایی منتشر میشد که گویای این مطالب بود و راهحلهایی ارائه میکرد. ولی انتشارات اینها در حوزه دولتی به تدریج کمرنگتر شدهاند؛ موضوعی که نشان میدهد در دولت ضعف کارشناسی تشدید شده است. با این اوصاف آرزوی دستیابی به مسکن تا موقعی که تدوین و اجرای یک الگوی توسعه دانشبنیان در دستور کار قرار نگیرد، ادامه خواهد داشت.
🔻روزنامه اعتماد
📍 مالیات به اسم نه به رسم
✍️ عباس عبدی
آیا افزایش سهم مالیات در بودجه دولت معنای خوبی دارد؟
این گ زاره که مالیات در ایران اندک است و به جای آن فروش منابع نفتی بودجه را تامین میکند و این یکی از مهمترین علل وضعیت ناپایدار و عقبماندگی سیاست و ماهیت دولت در ایران است، به گزارهای نسبتا پذیرفته شده نزد عموم صاحبنظران تبدیل شده است، از این رو باید به هر سیاستی که به افزایش سهم مالیات در تولید ناخالص ملی و بودجه میانجامد کمک کرد، ولی این یک روی قضیه است. برای افزایش مالیات وجود چند شرط مهم است؛ اول اینکه دولت باید در تقسیم و توزیع هزینهها پاسخگو باشد و اتلاف منابع نکند. در همین بودجه ۱۴۰۲، ردیفهای زیادی وجود دارند که افزایش بیمورد پیدا کردهاند و نهادهایی هستند که کارایی لازم را ندارند و مردم نیز موافق پرداخت بودجه به آنها نیستند. اگر بودجه محصول مالیات ملت است، باید مطابق منافعی که به مردم میرساند، خرج شود. نه اینکه بودجه سرسامآور به صدا و سیمایی تعلق بگیرد که هیچ کارکرد مثبتی ندارد و در برابر چند رسانه آن سوی آب منفعل و ناتوان است و مرجعیت رسانهای را از داخل به خارج منتقل کرده است. یا نهادهایی که بعضا معلوم نیست این بودجهها را چه کار میکنند و چرا باید دهها درصد بودجه آنها طی یک سال اضافه شود و عملکرد گذشته آنان هم بر کسی روشن نیست و اصولا پاسخگو هم نیستند گویی از مردم طلبکار هستند. همه اینها درحالی است که حقوق کارکنان دولت به طور متوسط فقط ۲۰درصد اضافه میشود، درحالی که تورم بالای ۴۰درصد است! از سوی دیگر افزایش مالیات باید همراه با افزایش تولید ناخالص داخلی باشد. درست است که فرار مالیاتی داریم ولی این امر به معنای آن نیست که میتوان مالیات را به صورت کلی اضافه کرد، فرارهای مالیاتی قبلی همچنان جای خود باقی میمانند. یکی از آشنایان دیروز تعریف میکرد که همسرش تتو کرده و نزدیک به ۳ میلیون تومان برای کمتر از دو ساعت کار پرداخته است درحالی که نه مالیاتی داده و نه تتوکننده درآمدش را جایی ثبت میکند. از این مشاغل زیاد هستند ولی چون رسمیت ندارند، دولت اقدامی برای اخذ مالیات از آنها نمیکند. لذا هنگامی که در شرایط رکودی مالیات را افزایش میدهید، این افزایش یا منتقل به رشد تورم میشود، یا موجب بسته شدن بنگاه و فرار سرمایه میگردد. همه این حالات به زیان مردم و دولت است. اگر اضافه کردن مالیات به همین سادگی بود، حتما همه دولتها هر روز مالیات را زیادتر میکردند. مالیات یعنی پولی که دولت میگیرد و به ازای آن به مردم خدماتی میدهد که موجب رونق میشود و اگر مالیات موجب رکود و تعطیلی یا انتقال به تورم شود، این به زیان جامعه است.
ازسوی دیگر آن دولتی حق افزایش مالیات را دارد که در هر زمینه، حداکثر درآمدها را به دست آورد. چگونه میتوان هزاران خودرو را زیر قیمت فروخت و رانت کلان چند هزار میلیارد تومانی به جیب این و آن سرازیر کرد، بعد از کارکنانی با حقوق اندک مالیات گرفت و همه مردم ازجمله فقرا نیز ملزم به پرداخت مالیات ارزش افزوده شوند؟ این ظلم آشکار است.
شاید بتوان اینگونه از مردم پول گرفت، ولی هر چه باشد رسم مالیات چنین نیست، حتا اگر اسمش مالیات باشد. پس سه شرط برای افزایش مالیات وجود دارد؛
اول؛ تاثیر مثبت آن بر افزایش تولید خالص داخلی
دوم؛ حداکثر رعایت انصاف در هزینه کردن و احترام به رای و نظر مردم در هزینهها، با شفافیت کامل
سوم؛ حداکثر کوشش برای اینکه درآمدهای دولت تحت عنوان رانت میان دیگران توزیع نشود. هر سه شرط فعلا مفقود است.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 نیازمند تنشزدایی هستیم
✍️ مرتضی مکی
واقعیت این است که برجام در بدترین شرایط خودش از زمان انعقاد قرار دارد و اکنون اجماع زیادی میان دولتهای اروپایی و آمریکا ایجاد کرده و شاید برای اولین بار ما در دولتهای اروپایی شاهد این هستیم که افکار عمومی غرب هم همسو و همراه دولتهای اروپایی هستند تا حدی که دولتهای اروپایی شاید در برخی مواقع از ملاحظات افکار عمومی خودشان رفتار تند و تیزی دارند. به هر حال نمیشود مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در دنیای امروز از هم تفکیک کرد. ما در دنیایی قرار داریم که همه مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یک کشور با هم همپوشانی دارد و در سیاست خارجی و چهره آن کشور در سطح بینالمللی اثرگذار است و در رویکردهای سیاست خارجی کشور اثر میگذارد. شاید اگر یکسری اتفاقات و رفتارها به صورت دیگری انجام میشد، احساس میشود که میشد خیلی رفتارهای دولتهای غربی را مدیریت کرد. الان شاهد شکلگیری اجماع جدی در سطح اروپا نسبت به ایران هستیم. بحث قرار دادن سپاه در فهرست گروههای تروریستی یک بحث جدی است که دارد پیگیری میشود و پارلمان اروپا دارد به این سمت میرود که بتوانند فشار سیاسی بیشتری به ایران وارد کنند. نکتهای که میتوان متذکر شد این است که به نظر میرسد پلان B در حال انجام شدن است. این پلان میتواند همین تنگتر کردن حلقه محاصره اقتصادی ایران باشد. تحولات عراق، ترکیه و افغانستان نشان میدهد که بهشدت آمریکاییها دارند موضوع جلوگیری از مبادلات ارزی ایران با کشورهای همجوار خودش را محدودتر میکنند تا دسترسی ایران به ارزهای خودش را سختتر کنند. این موضوع در عراق به صورت جدی درحال پیگیری است و بانکهای عراقی از سوی دولت آمریکا تحت فشار زیادی در خصوص مبادلات پولی و مالی با ایران قرار دارند. یعنی آنچه گفته میشود به عنوان دور زدن تحریمها هر روز ما شاهد این هستیم این دور زدن تحریمها دارد با اقداماتی که آمریکاییها انجام میدهند، سختتر میشود. این تصور که از طریق چین یا یکسری کشورهای دیگر میشود خیلی اقدامات سیاسی و اقتصادی دولتهای غربی را خنثی کرد هم دارد محدودتر میشود. نوع رفتار و سیاستهای چین در قبال ایران بهخصوص در نوع روابط و مناسباتی که با کشورهای عربی منطقه و عربستان طی یکماه گذشته داشته به خوبی نشان داد که روی چین هم نمیشود دیگر حساب کرد. به نظر میرسد باید به بازنگری در نوع رفتار و سیاستهای خودمان اقدام کنیم. واقعیت این است که مجموعه تهدیدهایی که به ایران درخصوص حملات نظامی یا اقدامات امنیتی که بهخصوص از سوی رژیم صهیونیستی به ایران میشود را باید در کنار همان مجموعه فشارهای سیاسی- اقتصادی که ایران دارد تحمل میکند، قرار داد. این یک جنگ روانی، اقتصادی، سیاسی است و در آن جنگ از همه ابزارها استفاده میشود. ابزار تهدید نظامی خودش میتواند تشدید تنش کند حتی اگر اقدام نظامی هم صورت نگیرد میتواند فضای بینالمللی و منطقهای را تشدید کند. ما نیازمند این هستیم که تنش زدایی و آرامش بخشی کنیم و این تنشزدایی و آرامشبخشی وابسته به این است که مسئولان سیاست خارجی کشور و افراد دیپلماسی کشور نسبت به این موضوعات واکنش نشان دهند. با به قدرت رسیدن نتانیاهو قطعا فشارها و تهدیدات نظامی افزایش خواهد یافت و اصولا قدرت نظامی از این جهت است که میگویند استفاده نمیشود ولی صحبت از استفاده از این ابزار نظامی خودش میتواند منجر به تنش شود و تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به دنبال خواهد داشت. این نکتهای هست که باید مدنظر قرار بگیرد. به هر حال شرایط برای ایران در سطح منطقه و جهان حساس است.
🔻روزنامه شرق
📍 اروپای گرم و ایران سرد!
✍️ مهدی زارع
حداقل هشت کشور در اروپا دمای بالای ژانویه را تجربه میکنند. کشورهایی از جمله لهستان، دانمارک، هلند، لتونی، لیتوانی، بلاروس و جمهوری چک دمای بیسابقه ۱۹ درجه سانتیگراد را ثبت کردند؛ دمایی که بیشتر در ماه می تجربه میشود و ۱۸ درجه سانتیگراد بالاتر از میانگین سالانه یک درجه سانتیگراد در ماه ژانویه است. بیستم مهر ۱۴۰۱ رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه گفته بود کشورهای اروپایی در زمستان امسال با مشکلات قابلتوجهی در بحبوحه تحویل محدود گاز طبیعی روسیه مواجه خواهند شد. در جبهه جنگی که روسیه در اوکراین و از اسفند ۱۴۰۰ گشود، یکی از مهمترین مسائل قطع انرژی اروپا بود. روسیه انتظار داشت تا با نزدیکشدن به زمستان از نظر نظامی بر اوکراین و همچنین در جنگ گازی با قاره اروپا پیروز شود. ارزیابی پوتین چنان بود که اروپا با زمستان بسیار سردی روبهرو خواهد شد. روسیه مقدار قابلتوجهی گاز طبیعی را از طریق یک خط لوله به اروپا تأمین میکند. او در اوایل سپتامبر ۲۰۲۲، خط لوله گاز طبیعی نورداستریم را قطع کرد. یکی از آسیبپذیرترین کشورها از این نظر انتظار میرفت آلمان باشد.
ولی اکنون در آلمان، تقریبا ۹۵۰ رکورد محلی بین ۳۱ دسامبر تا دو ژانویه از نظر دمای بیشازحد گرم برای این فصل سال شکسته شده است. در جنوب فرانسه و شمال اسپانیا نیز با دمای ۲۵ درجه سانتیگراد رکورد دما شکسته شد. این رویداد شدیدترین رویداد دمای تاریخ اروپا است. ظاهرا پوتین به پیشبینیهای دانشمندان در زمینه تغییرات اقلیمی برای سال ۲۰۲۲-۲۰۲۳ بیتوجه بوده است! پوتین فراموش کرده بود که همانطورکه ۸۰ سال قبل در دسامبر ۱۹۴۲ (آذر ۱۳۲۱) سرمای هوا موجب شکست ارتش آلمان نازی در استالینگراد شد، اکنون همین وضع هوا میتواند لشکرکشی او را به شکست بکشاند! نیروهای شوروی در جنگ جهانی دوم در اواسط نوامبر ۱۹۴۲ ضدحملهای را علیه آلمانیهای مستقر در استالینگراد آغاز کردند. آنها بهسرعت بیش از ۲۲۰ هزار سرباز آلمانی را محاصره کردند. «عملیات توفان زمستان» حمله ارتش۴ آلمان در دسامبر ۱۹۴۲ برای شکستن محاصره شوروی و ناکامی در سرمای روسیه در نبرد استالینگراد بود. در فوریه ۱۹۴۳ پس از ماهها نبرد شدید و تلفات سنگین، نیروهای آلمانی بازمانده -فقط حدود ۹۱ هزار سرباز- تسلیم شدند! از سوی دیگر در ایران ما درحال سپریکردن یکی از سردترین ماههای دی در دهههای اخیر هستیم. هوای بهشدت سرد زمستانی مسئولان را بر آن داشت تا بیستم دیماه تمامی پروازهای فرودگاه بینالمللی مشهد را لغو کنند و شنبه ۲۴ دیماه بیشتر ادارات، مدارس و دانشگاهها در اکثر استانها برای صرفهجویی در مصرف گاز تعطیل اعلام شد. درعینحال در همین تابستان سال ۱۴۰۱ رکورد گرما هم در ایران شکسته شد! رکورد دمای ۶۶ سال گذشته گرمترین دمای اندازهگیریشده از سال ۱۳۳۵ تا شهریور ۱۴۰۱ از ایستگاه هواشناسی آبادان در مرداد ۱۴۰۱، با دمای ۵۳ درجه سانتیگراد گزارش شد. اکنون در دیماه ۱۴۰۱ حداقل دما در استانهای کرمان، خراسان رضوی و خراسان شمالی به حدود ۳۰ درجه زیر صفر رسیده است. امسال در زمستان گرم اروپا تودهای از هوای گرم از سواحل غربی آفریقا به سوی سراسر اروپا حرکت کرده است. دانشمندان اقلیمشناس بر این باورند که این امواج گرمای غیرعادی به دلیل تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی همچنان رایجتر و شدیدتر میشوند. اثرهای این زمستان گرم -که برخی خوب و برخی دیگر بد است- درحالحاضر در سراسر جهان موج میزند. وضع هوا که بهصورت غیرعادی گرم است، تقاضا برای سوخت را بهشدت کاهش داده و قیمتهای گاز طبیعی اروپا به پایینترین سطح خود از آغاز جنگ اوکراین رسیده است. اروپا همچنین به دنبال منابع انرژی جدید، مانند انرژیهای پاک و تجدیدپذیر و گاز طبیعی مایع آمریکا، برای کاهش وابستگی به روسیه بود. زمین درحالحاضر به دلیل الگوی آبوهوایی لانینا (La Nina) که برعکس النینو است، سردتر از حد معمول است. سال ۲۰۲۳ میتواند حتی گرمتر باشد، زیرا پدیده آبوهوایی لانینا -که دمای جهانی را پایین آورد- به پایان میرسد. درحالحاضر نشانههایی را میبینیم که در اواخر سال ۲۰۲۳، یک النینو جدید ممکن است پس از چندین سال ظهور کند. این میتواند بهطور کامل الگوهای آبوهوا را برای فصول سال آینده تغییر دهد. دمای جهانی در طول یک دوره النینو حدود ۰.۲ درجه سانتیگراد افزایش مییابد و در طول لانینا حدود ۰.۲ درجه سانتیگراد کاهش مییابد.
النینو به این معنی است که آب گرمتر بیشتر پخش میشود و به سطح نزدیکتر میماند. این امر گرمای بیشتری را در جو آزاد میکند و هوای مرطوب و گرمتری ایجاد میکند. ناهنجاریها بهطور قابلتوجهی بر الگوهای آبوهوای فصلی بهخصوص در زمستان، که سامانههای پرفشار قوی هستند، اثر میگذارند. هوای سرد متراکمتر است؛ بنابراین فشار بیشتری دارد. هوای گرم چگالی کمتری دارد و فشار کمتری با آن همراه است. خورشید زمین را گرم میکند و هوای نزدیک زمین گرم میشود. گرما نسبت به هوای سرد چگالی کمتری دارد؛ بنابراین هوای گرم بالا میرود و این حرکت صعودی یک خلأ طبیعی ایجاد میکند که فشار هوا را در سطح زمین کاهش میدهد.
تغییرات اقلیمی بهویژه در دهههای اخیر در اروپا قابلتوجه بوده است. دما در اروپا در مقایسه با سایر نقاط جهان به دلایلی که هنوز کاملا برای دانشمندان روشن نیست، دوبرابر سریعتر افزایش مییابد. بهطور متوسط، درجه حرارت در سراسر سیاره از ابتدای قرن بیستم ۱.۱ درجه سانتیگراد افزایش یافته اما در فرانسه ۱.۷ درجه سانتیگراد بیشتر شده است.
با افزایش دما، برفها ذوب میشوند که به نوبه خود باعث میشود دما با سرعت بیشتری افزایش یابد که این به پدیده «تقویت قطبی» برای دانشمندان شناخته شده است، بهنحویکه سطح سفید (برفی) جای خود را به سطوح تیره میدهد که انرژی خورشیدی را مؤثرتر جذب میکند.
بشر مجبور است خود را با این شرایط سازگار کند، زیرا حتی اگر فردا همه انتشار گاز CO۲ را متوقف کنند، روند کنونی دمای هوا برای ۲۰ تا ۳۰ سال آینده ادامه خواهد داشت. سازمان بهداشت جهانی تخمین میزند که هوای گرم در سراسر اروپا در تابستان ۲۰۲۲ بیش از ۱۵ هزار نفر را کشته است. تغییر شیوههای کشاورزی و عادات غذایی در سراسر اروپا در خط مقدم سازگاری با تغییر اقلیم خواهند بود، زیرا الگوهای اقلیمی رایج در اطراف مدیترانه به سمت شمال حرکت خواهند کرد. با خشکشدن ذخایر آب، احتمالا بازدهی کشاورزی در جنوب اروپا کاهش مییابد. کشاورزی در شمال و شمال شرق اروپا نیز ممکن است تحت اثر تغییرات اقلیمی قرار گیرد. ذوب برفها در روسیه، اوکراین و جنوب اسکاندیناوی به این کشورها امکان میدهد گندم بیشتری تولید کنند. احتمالا تاکستانهای بیشتری در بلژیک، لوکزامبورگ و جنوب بریتانیا ظاهر خواهد شد.
مطالب مرتبط