🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 آغاز «جنگ سرد» ایران و اتحادیه اروپا
✍️ دکتر ابراهیم متقی
ایران و کشورهای اتحادیه اروپا از سپتامبر ۲۰۲۲ در وضعیت کنش تعارضی قرار گرفته‌‌‌اند. معادله بحران همواره یکی از نشانه‌‌‌های اصلی ادبیات سیاسی و کارگزاران کشورهای اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی در ارتباط با ایران بوده است. چنین فرآیندی به قراردادن سپاه پاسداران در لیست سازمان‌ها و گروه‌‌‌های تروریستی پارلمان اروپا منجر شد.
توضیح اینکه پارلمان اروپا ماهیت مشورتی دارد و تصویب هر قانونی نیازمند تایید آن از سوی شورای اروپا خواهد بود.

شورای اروپا موضوع قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست گروه‌‌‌ها و سازمان‌های تروریستی را مورد بررسی قرار نداده؛ اما واقعیت این است که این موضوع می‌‌‌تواند در آینده زمینه شکل‌‌‌گیری تضادهای جدید سیاسی، امنیتی و منطقه‌‌‌ای را در روابط ایران و کشورهای اروپایی فراهم آورد. ایران در طول ماه‌‌‌های گذشته همواره از ادبیات همکاری‌‌‌جویانه در ارتباط با نهادهای بین‌المللی بهره گرفته است.

چنین ادبیاتی سبب شکل‌‌‌گیری فضای دوگانه، عدم‌اطمینان و ابهام در آینده روابط ایران با کشورهای اروپایی و ایالات‌متحده شده است.

پارلمان اروپا و اعمال فشارهای دیپلماتیک علیه ایران
پارلمان اروپا در ۱۸ ژانویه ۲۰۲۳ با اکثریت آرا، طرح ارائه‌شده از سوی نهادهای مرتبط برای قراردادن نام سپاه پاسداران در لیست گروه‌‌‌های تروریستی را مورد پذیرش قرار داد.
این اتحادیه همچنین درصدد است تا زمینه اعمال محدودیت‌های بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران در نهادهای بین‌المللی را فراهم آورد. در چنین شرایطی این پرسش مطرح می‌شود که اتحادیه اروپا از چه راهبردی برای مقابله و محدودسازی ایران در سیاست بین‌الملل استفاده می‌کند؟ رویکرد کشورهای تروئیکای اروپایی در سال ۲۰۲۲ وضعیت کنش تعارضی در برابر ایران بوده است. بخش قابل‌توجهی از چنین انگاره و رویکردی را می‌‌‌توان انعکاس بحران اوکراین دانست.

بحران اوکراین نه‌تنها کشورهای اروپایی، روسیه‌‌‌ و چین را درگیر منازعات منطقه‌‌‌ای و جنگ سرد بین‌المللی کرد، بلکه شکل‌‌‌گیری تضادهای جدید در روابط متقابل ایران و کشورهای اتحادیه اروپا را امکان‌‌‌پذیر ساخت.

نتیجه چنین وضعیتی را می‌‌‌توان نشانه‌‌‌هایی از ابهام تاکتیکی دانست. کشورهای اتحادیه‌‌‌ اروپا و حتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در سال ۲۰۲۲ ایران را با فشارهای سیاسی و امنیتی روبه‌‌‌رو کردند. درباره چرایی و چگونگی تصمیمات اتحادیه‌‌‌ اروپا درباره ایران رویکردهای مختلفی وجود دارد. واقعیت‌‌‌های موجود بیانگر آن است که اتحادیه اروپا بخشی از سیاست امنیت بین‌الملل محسوب می‌شود. سیاست خارجی کشورهای اروپایی از سال ۲۰۲۲ در مقابله با الگوی رفتاری و سیاست گرایش به شرق ایران قرار گرفته است.

موضوع پهپادهای ایران و کاربرد آن در جنگ اوکراین را می‌‌‌توان یکی از شاخص‌‌‌های اصلی بازتولید تضاد و جنگ سرد ایران و اتحادیه اروپا دانست. چنین فرآیندی تاثیر خود را بر دیپلماسی هسته‌‌‌ای و فرآیند برجام گذاشته است.

جنگ سرد ایران و اروپا در بروکسل
ایران و بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا در دوره‌‌‌‌های گذشته، نشانه‌‌‌هایی از جنگ سرد را تجربه کرده‌‌‌اند.

جنگ سرد در روابط ایران و کشورهای اتحادیه اروپا و در دوران بحران امنیتی اوکراین می‌‌‌تواند چالش‌‌‌ها و پیامدهای جدیدی را به‌‌‌وجود آورد. اگرچه «جنگ سرد» یکی از نشانه‌‌‌های اصلی کنش تاکتیکی و راهبردی بازیگران در سیاست بین‌الملل است، اما نشانه‌‌‌های آن در قرن ۲۱ به حوزه منطقه‌‌‌ای نیز گسترش یافته است. فشارهای آمریکا علیه سپاه پاسداران در چارچوب «قانون کاتسا» هم‌‌‌اکنون به حوزه اتحادیه اروپا، پارلمان اروپایی و شورای اروپا نیز منتقل شده است.

هریک از نهادهای یادشده تلاش دارند از سازوکارهای محدودسازی جمهوری اسلامی در قالب مفاهیمی مانند «امنیت‌سازی» استفاده کنند. مقابله با جمهوری اسلامی ایران و نهادهای راهبردی آن یکی از سازوکارهای به‌اصطلاح امنیت‌‌‌سازی در دوران بحران و ستیزش‌‌‌های بازیگران در عرصه سیاست بین‌الملل محسوب می‌شود. این امنیت‌‌‌سازی در مناطقی از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار است که از ویژگی‌‌‌های تولید قدرت، ثروت و پرستیژ بین‌المللی برخوردار باشد. تاریخ نظام جهانی نشان داده است که «شکل‌‌‌بندی‌‌‌های امنیت منطقه‌‌‌ای» و بین‌المللی معطوف به موضوعاتی بوده که برای قدرت‌‌‌های بزرگ یا برخی از بازیگران اروپایی دارای اهمیت و مطلوبیت امنیتی بوده است.
یکی از دلایل اصلی تعارض کشورهای اتحادیه اروپا و ایران، نقش‌‌‌یابی جمهوری اسلامی در فضای تضادهای سیاسی و ژئوپلیتیکی اتحادیه اروپا بوده است. در سال‌های قرن ۲۱، ایران موقعیت خود در محیط منطقه‌‌‌ای را ارتقا داده است.

این امر، موازنه قدرت منطقه‌‌‌ای را با چالش روبه‌‌‌رو کرده و درنتیجه کشورهایی مانند آمریکا، عربستان، انگلیس، فرانسه و آلمان تلاش دارند تا سیاست‌‌‌های تل‌‌‌آویو برای محدودسازی قدرت ایران را در دستور کار قرار دهند.

کشورهای اتحادیه اروپا همواره تلاش کرده‌‌‌اند تا به نقش هژمونی خود در ارتباط با بازیگران منطقه‌‌‌ای از جمله ایران ادامه دهند. قدرت‌‌‌یابی ایران و الهام‌‌‌بخشی جمهوری اسلامی در محیط منطقه‌‌‌ای، شکل‌‌‌ جدیدی از معادله قدرت را به‌‌‌وجود آورده است. چنین الگوی رفتاری، شکل جدیدی از رقابت‌‌‌های ژئوپلیتیکی علیه ایران را منعکس می‌‌‌سازد؛ رقابت‌‌‌هایی که مبتنی بر چگونگی توزیع ثروت، قدرت و پرستیژ میان بازیگران محیط منطقه‌‌‌ای و سیاست بین‌الملل خواهد بود.

پارلمان اروپا و قانون تحریم سپاه پاسداران
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمره نهادهای سیاسی و راهبردی ایران است. هر کشور انقلابی برای حراست از دستاوردهای انقلاب تلاش می‌کند تا گارد نظامی، امنیتی و راهبردی متناسب با اهداف انقلاب را شکل دهد. شاید بتوان به این موضوع اشاره و تاکید کرد که سپاه پاسداران یکی از نهادهای بنیادین دفاع از ساخت‌‌‌های سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران بوده است. نقش سپاه پاسداران در تثبیت فضای سیاسی و توسعه قدرت ژئوپلیتیکی ایران، یکی از عوامل اصلی تضادهایی است که کنگره آمریکا و پارلمان اتحادیه اروپا را وادار به اعمال محدودیت‌های اقتصادی و راهبردی علیه آن کرده است.

پارلمان اروپا نماد اصلی سیاست قدرت اجتماعی در فضای افکار عمومی کشورهای اروپایی محسوب می‌شود. اگرچه اتحادیه اروپا کارکرد محدودی در تصمیم‌گیری راهبردی کشورها دارد، اما واقعیت این است که این بازیگران تلاش دارند ایران را در وضعیت محدودشده قرار دهند.

تداوم تحریم‌‌‌ها یکی از دلایل اصلی سیاست اتحادیه اروپا برای محدودسازی قدرت ایران محسوب می‌شود.

در شرایط موجود بسیاری از کشورهای جهان دارای نگرش‌‌‌های متفاوت امنیتی نسبت به ایران و سیاست منطقه‌‌‌ای آن در غرب آسیا هستند.

هر یک از بازیگران اصلی تلاش می‌کنند تا شکل خاصی از اهداف و مطلوبیت‌‌‌های استراتژیک خود را در مقابله با جمهوری اسلامی و محدودسازی قدرت آن در محیط منطقه‌‌‌ای تامین کنند. این امر به این مفهوم است که جهت‌گیری کشورها در شرایطی که نظام بین‌الملل در وضعیت آنارشی قرار دارد، با یکدیگر متفاوت و متمایز است.

وجود چنین تفاوت‌‌‌های ادراکی و انگاره‌‌‌های ژئوپلیتیکی است که زمینه‌های جدال، منازعه و حتی درگیری نظامی بین واحدهای سیاسی را فراهم می‌‌‌آورد. کشورهای اتحادیه اروپا عموما سیاست خارجی خود را با یکدیگر از طریق «جوزپ بورل» به اجرا می‌گذارند.
بورل همواره تلاش کرده است تا زمینه اعمال فشارهای جدید علیه ایران را از طریق اتحادیه‌‌‌اروپا به‌‌‌وجود آورد. بورل بر ضرورت فشار متعادل‌شده علیه ایران تاکید دارد؛ اما چنین فرآیندی می‌‌‌تواند محدودیت‌های بیشتری را در آینده سیاسی جمهوری اسلامی به‌‌‌وجود آورد.

نتیجه
یکی از دلایلی که اتحادیه اروپا فشارهایی را علیه ایران اعمال می‌کند، افزایش نقش منطقه جمهوری اسلامی در حوزه جنوب غرب آسیاست. در چنین شرایطی است که فشار سیاسی و الگوی کنش چندجانبه برای محدودسازی قدرت ایران فراهم خواهد شد. برای ایجاد تعادل بین «منافع عمومی» کشورها، بازیگران اصلی نظام جهانی و اتحادیه‌‌‌ اروپا عموما تلاش می‌کنند تا زمینه‌‌‌های لازم برای ایجاد تعادل بین نشانه‌‌‌های قدرت، ثروت و امنیت متناسب با تهدیدهای ژئوپلیتیکی و تغییر در موازنه قدرت منطقه‌‌‌ای را به وجود آورند.

هدف اتحادیه اروپا این است که نقش ایران در بحران اوکراین کاهش پیدا کند. چنین وضعیتی بیانگر آن است که پهپادهای ایرانی تاثیر خود را در موازنه قدرت بازیگران منطقه‌‌‌ای به‌‌‌جا گذاشته‌اند. در نگرش اتحادیه اروپا، سیاست راهبردی و عملیاتی ایران، چالش‌‌‌های ژئوپلیتیکی جدیدی را به‌‌‌وجود آورده است. براساس چنین نگرشی، شکل جدیدی از موازنه به‌‌‌وجود آمده است که تعادل قدرت آمریکامحور و اروپامحور را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

دومین دلیلی که اتحادیه اروپا، تحریم‌‌‌های جدیدی را علیه ایران تصویب کرده، مقابله با نقش و قدرت منطقه ایران بوده است. به‌طور کلی تعادل در شرایطی ایجاد می‌شود که تمامی کشورهای درگیر در یک حوزه جغرافیایی یا یک موضوع امنیتی به «موازنه قدرت» نائل شوند. برخی از کشورهای اروپایی، به‌‌‌ویژه تروئیکای اروپا تمایل چندانی به ایجاد موازنه ندارند؛ در نتیجه به اقدامات متنوعی برای غلبه بر بازیگران فعال در محیط سیاسی، منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی مبادرت می‌ورزند.

کشورهای اصلی اتحادیه اروپایی مانند انگلیس، فرانسه و آلمان در فضای بحران امنیتی اروپا درصدد بر‌‌‌آمدند تا ساخت‌‌‌های امنیتی جدیدی را ایجاد کنند که بیشترین «منافع استراتژیک» کوتاه‌مدت از جمله ثبات سیاسی و انتقال منابع اقتصادی به اروپا را شکل دهد.

هرگونه هژمونیک‌‌‌گرایی امنیتی کشورهای اتحادیه اروپا، پیامدهای خاص خود را در شکل‌‌‌بندی‌‌‌های رقابت سیاسی به‌‌‌ویژه در رابطه با ایران و فرآیند برنامه جامع اقدام مشترک به‌‌‌جا می‌‌‌گذارد. معادله امنیت و قدرت ایران در محیط منطقه‌‌‌ای و در فضای کنش تعاملی با کشورهای اتحادیه اروپا در چارچوب دیپلماسی هسته‌‌‌ای، تابعی از رقابت بازیگران اصلی نظام بین‌الملل برای کنترل محیط منطقه‌‌‌ای محسوب می‌شود.

کشورهای اتحادیه اروپا باید به این موضوع واقف باشند که اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی فزاینده علیه ایران به رادیکالیزه شدن فضای سیاسی و منطقه‌‌‌ای منجر می‌شود. ایران تمایلی به بازتولید و اعاده چالش‌‌‌های امنیتی در محیط منطقه‌‌‌ای ندارد.
طبعا اتحادیه اروپا باید برخی از دغدغه‌‌‌های اقتصادی و امنیتی ایران در فضای رقابت‌‌‌های ژتوپلیتیکی را درک و از تداوم فشارهای سیاسی برای به حاشیه راندن جمهوری اسلامی اجتناب کند. توسعه بحران در هر منطقه و حوزه‌‌‌ جغرافیایی می‌‌‌تواند آثار و چالش‌‌‌های امنیتی خاص خود را در فضای رقابت‌‌‌های ژئوپلیتیکی به‌‌‌جا بگذارد.

ایران و اتحادیه اروپا بیش از آنکه دارای نشانه‌‌‌هایی از تضاد سیاسی باشند، از انگیزه لازم با هدف همکاری‌‌‌های اقتصادی و ژئوپلیتیکی برای امنیت منطقه‌‌‌ای برخوردار هستند.


🔻روزنامه کیهان
📍 این قطار متوقف نمی‌شود
✍️ عباس شمسعلی
امروز طلیعه دهه مبارک فجر و سالروز ورود تاریخی رهبر کبیر انقلاب اسلامی به میهن و آغوش ملت است. چهل و چهار سال از آن ایامی که اراده ملت مسلمان ایران با تبعیت از رهبری عدالت‌خواه و ظلم‌ستیز، بر قدرتی طاغوتی و برخوردار از پشتوانه و حمایت آمریکا و انگلیس و دنیای غرب غلبه کرد گذشت، آن روزهایی که تن‌های جوانان مسلمان و انقلابی با اتکال بر پروردگار متعال بر شکنجه‌های قرون وسطایی ماموران سفاک ساواک چیره شد. آن روزهایی که مردم یکصدا فریاد «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» سر دادند تا وحشت در وجود آنها که در داخل و خارج، استقلال ایران را بر نمی‌تابیدند؛ آنها که آزادی مردم در چارچوب عقل، شرع و قانون را با استبداد مورد پسندشان در تضاد می‌دانستند و به درستی تحقق جمهوریت آن هم بر پایه اسلام را نابود‌کننده دیکتاتوری طاغوتی مورد نظر استثمارگران ترجمه و تفسیر کرده بودند عیان شود؛ وحشتی که تا اکنون، هر چه گذشت و به امروز نزدیکتر شدیم بیشتر راز آن بر ملا شد.
این وحشت وقتی برای دشمنان و مخالفان انقلاب اسلامی مردم ایران سنگین‌تر شد که پیش‌بینی آنها برای عمر کوتاه انقلاب و خاموش شدن نور برآمده از تحقق جمهوری اسلامی با وجود توطئه‌های مختلف و تدارک سنگین‌ترین نقشه‌ها نقش بر آب شد و نه تنها عمر این انقلاب بیش از آنکه تصور می‌کردند بود بلکه روز به روز بر سرعت پیشرفت و اثرگذاری بزرگ‌ترین انقلاب قرن بیستم افزوده می‌شد.
با خیال خام دشمن، غلبه جمهوری اسلامی بر توطئه‌های ویرانگری همچون تجزیه‌طلبی در اوایل انقلاب در برخی از مناطق، نقشه شوم کودتای پر دامنه نقاب(موسوم به نوژه)، نقشه حمله نیروهای آمریکایی به قلب تهران برای آزاد‌سازی گروگان‌ها، نفوذ عناصر وابسته و خودفروخته‌ای همچون بنی صدر در راس قوه اجرایی و فرماندهی کل قوا، ترور متفکران،‌ اندیشمندان و تئوری‌پردازان برجسته انقلاب همچون شهید مطهری و شهید مفتح، در ادامه ترور شهید بهشتی بزرگ و ۷۲ یار ایشان، ترور همزمان رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر شهیدان رجایی و باهنر و ترور هزاران نفر از مردم به دست منافقان غیر ممکن بود. از طرفی از نظر دشمن تیر خلاص برای از بین بردن انقلاب اسلامی جنگ تحمیلی پر حجم و همه‌جانبه با پشتیبانی بلوک غرب و شرق و متحجران منطقه‌ای وابسته به غرب علیه یک نظام نوپا و قوام نیافته بود اما ملت بزرگ ایران هر بار با اتحاد و توکل به خدا هر ضربه وارد آمده از سوی دشمن را دفع می‌کرد و قدرتمندتر از قبل به پیمودن مسیر خود ادامه می‌داد.
شاید گفتن از هر کدام این توطئه‌ها اکنون در حد لفظ و خاطره تاریخی آسان باشد اما کیست که منکر این واقعیت شود که هر کدام از این توطئه‌ها و نقشه‌ها که پشت آن سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، اسرائیل و اتاق‌های فکر مکار قرار داشتند برای نابودی یک کشور یا سقوط حکومتی تازه کار و ناامیدی مردم از انقلابی نوپا کافی بود اما این‌جا ایران بود و این مردم مقاوم‌تر و قوی‌تر از آنچه دشمن خیال می‌کرد بودند.
اگر در میان انبوه این سنگلاخ‌ها و راه دشوار طی شده انقلاب، فقط به سال‌های دفاع مقدس و عبور سرفرازانه مردم و جمهوری اسلامی از جنگ تحمیلی ۸ ساله بپردازیم خود گویای عمق ایستادگی جوانان این سرزمین با دست خالی و نمایان‌کننده اوج استیصال دشمنان تا بن دندان مسلح است. دفاع جانانه مردم با نثار صدها هزار شهید و جانباز از بهترین فرزندانشان و ندادن حتی یک وجب از خاک کشور به دشمن که در چند قرن اخیر کم‌نظیر و شاید بی‌نظیر بود برگ زرینی بود که در تاریخ این سرزمین ثبت شد.
هر چه از عمر جمهوری اسلامی مردم ایران گذشت و نقشه‌های دشمن برای توقف قطار انقلاب ناکام ماند، دسیسه‌ها و توطئه‌ها علیه این کشور نیز رنگی تازه به خود می‌گرفت. شلیک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران و به شهادت رساندن ۲۹۰ مسافر از زن و کودک و جوان یکی از این دسیسه‌ها بود.
از طرفی رحلت جانکاه بنیانگذار انقلاب اسلامی شاید برای دشمن امید وارد آمدن ضربه جبران‌ناپذیر به پیکره این نظام را ایجاد کرده بود اما خلف صالح و جانشین شایسته آن یار سفر کرده در طی بیش از سه دهه زعامت و رهبری نشان داد که ایشان درس ایستادگی در برابر ظلم و تعدی دشمن و داشتن عزم راسخ، نگاه بلند و مردمداری را به خوبی از پیر و مراد خود به یادگار دارد. مرد بزرگی که بیش از سه دهه است با هوشیاری نقشه‌های داخلی و خارجی دشمنان را باطل کرده است.
از سوی دیگر، تیغ تحریم هم یکی دیگر از ابزارهای دشمن در جنگ علیه ایران بود که هرچند از ابتدای انقلاب به کار گرفته شده بود اما در سال‌های پس از جنگ و به ویژه در دو دهه اخیر و به موازات پیشرفت و رشد کشور تیزتر می‌شد.
دشمن که می‌دید هیچ کدام از دسیسه‌های قبلی حتی جنگ ۸ساله ویرانگر نتوانسته قطار انقلاب اسلامی را متوقف یا منحرف کند و هر روز خبری از رشد اقتصادی، علمی، فناوری، سیاسی، نظامی، هسته‌ای، منطقه‌ای و... از ایران مخابره می‌شود، هر بار برای کور کردن مسیر پیشرفت و تعالی و سد کردن راه جوانان نخبه و خلاق این کشور تحریم بر روی تحریم وضع کرد اما باز هم نتوانست به خواسته مورد نظر خود برسد.
در این راه ترور دانشمندان جوان ایرانی که جرمشان عالم بودن و نقش داشتن در مسیر پیشرفت جهشی ایران بود یا ترور قهرمان بزرگ مردم ایران سردار مبارزه با تروریسم حاج قاسم سلیمانی هم این قطار را متوقف نکرد و بر استیصال دشمن افزود چرا که نه قلم دانشمندان شهید بر زمین ماند و نه علَم سردار.
علاوه‌بر حمایت همه‌جانبه از گروه‌های تروریستی علیه ایران برای ایجاد ناامنی در کشور طی سال‌های گذشته، تلاش عجیب و بی‌سابقه برای آشوب و اغتشاش و برهم زدن نظم و امنیت کشور در ماه‌های اخیر با تکیه بر عملیات روانی و حجم گسترده دروغ‌پردازی و شایعه‌‌سازی بر بستر فضای مجازی از دیگر حربه‌ها و توطئه‌های دشمن بود که باز هم با هوشیاری مردم و ایستادگی نظامی که در گذر از کوره حوادث و مشکلات و توطئه‌ها، خیانت‌ها و خباثت‌های دشمن آب دیده و قدرتمندتر شده است خنثی شد و دستاوردی جز تمسخر و سرشکستگی برای دشمن و پادوهای داخلی و خارجی آن نداشت هر چند به ما آموخت نیازمند توجه بیشتر و بهتر برای تبیین و هم صحبتی با جوانان هستیم.
این تجربه چهل و چهار ساله به ما می‌آموزد که راه مقابله با دشمنی که هر فرصتی را برای ضربه زدن به کشور از دست نمی‌دهد، قوی شدن و قوی ماندن در حوزه‌های مختلف است. با پذیرش این اصل باید بدانیم که هر چند روند حرکتی نظام اسلامی ما از ابتدا تاکنون در مسیر رو به جلو و رو به رشد است اما این قوی شدن با وجود همه امکانات خدادادی بی‌نظیر، استعدادهای جوان و خلاق و ثروت‌های مادی و معنوی انبوه، متاسفانه در همه ابعاد و به صورت یکسان محقق نشده است و سرعت پیشرفت و حرکت رو به جلو در همه مسیرها یکسان نیست.
موضوعی که در تذکرات و سخنان صریح و مشفقانه رهبر انقلاب نیز بارها به آن اشاره شده است و در نقدهای کارشناسی بسیاری از دلسوزان نیز به چشم می‌خورد. امروز با تجربه چهل و چهار ساله و علم به اینکه در هر مسیر و حوزه‌ای انقلابی، جهادی، خالصانه و با تکیه بر مردم و نخبگان وارد شدیم پرچم پیشرفت و افتخار را بر قله‌ها زدیم و دشمن نیز نتوانست کاری کند، باید با شناسایی کمبودها یا کم‌کاری‌ها و اصلاح مسیرها و روش‌ها در حوزه‌هایی که مطالبه به حق مردم و رهبری است از جمله اقتصاد، فرهنگ و... به شکوفایی مطلوب‌تری برسیم.
دشمن نیز می‌داند که قطار رشد و پیشرفت کشور در سایه انقلاب اسلامی بر پایه حمایت مردمی که دل در گرو این کشور و انقلاب دارند متوقف شدنی نیست، اما دست از قطار سنگ‌اندازی به این قطار در حال حرکت بر نمی‌دارد و هر بار به روشی ایجاد مزاحمت می‌کند، اگر ما به‌اندازه کافی قوی شویم و درست عمل کنیم، به فرموده امام راحل، آمریکا و همه یاران و انصارش
هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند... و به همین روال بوده است که تاکنون نتوانسته‌اند هیچ غلطی بکنند.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 ‏آرزوهای دراز، آفت حکمرانی
✍️ محسن هاشمی
اگرچه برخی از منتقدان حضور روحانیت در حکومت، عدم آشنایی تخصصی طلاب و دانش آموختگان حوزه با مفاهیم حکمرانی و ساختار مدرن جوامع امروز را یکی از دلایل عدم حضور روحانیت در مناصب حکومتی عنوان می‌کنند و شاید به همین دلیل نیز امام خمینی(ره) در دوره نخست انقلاب و پیش از ترورهای سال ۱۳۶۰ با ورود روحانیت به مناصب اجرایی مخالف بود، اما روی دیگر حضور روحانیت در فضای حکومتی، ترویج ارزشهای اخلاقی و مفاهیم مثبت دینی و استفاده از آن در حکمرانی است.‏
البته شاید منتقدان بگویند در تجربه فعلی، ماهم چوب را خوردیم و هم پیاز را، یعنی هم حکمرانی از نبود تخصص‌های حکمرانی در اکثر روحانیون مسئول ضربه خوردیم و هم کمتر شاهد حضور اخلاق در عرصه سیاست و حکمرانی بودیم، به نحوی که در سطوح مختلف نظام از رهبرمعظم انقلاب تا سران قوا از وجود فساد و تخلف گلایه کردند و در مناظرات انتخاباتی و تریبون‌های رسمی، سران قوا رسماً یکدیگر را متهم به رانتخواری و تخلف می‌کردند و عرصه سیاست جامعه ما با روح اخلاق و آموزه‌های اسلامی وانسانی فاصله زیادی داشته و دارد.‏ اما نمی‌توان بدبینانه به موضوع نگریست و از سرمایه عظیم اخلاقی و اصلاحی موجود در آموزه‌های دینی برای بهبود حکمرانی چشم پوشی کرد. در این فرصت به یکی از آموزه‌های بسیار کلیدی مکتب اسلام و اهل بیت(ع) اشاره می‌کنم که فهم آن برای خودم نیز تازگی و جذابیت زیادی داشت.‏

در حال تصحیح و آماده سازی خاطرات روزنوشت آیت‌الله‌ هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۰ بودم که دیدم ایشان اشاره کرده‌اند که خطبه‌ای در باب نکوهش «طول امل» در نماز جمعه تهران ایراد کرده‌اند.‏

شاید در نگاه نخست و به‌خصوص با تفکرات توسعه گرایانه، بلندی آرزو و امیدهای بلند، امری مثبت به نظر برسد و از همین رو به تحقیق درباره علت نکوهش طول امل در اخلاق و آموزه‌های دینی پرداختم که در اینجا فرصت تشریح آن نیست، اما به‌طور مختصر ومفید می‌توان گفت که اسلام، طول امل یعنی آرزوهای دراز و بلند را برای انسان و به‌خصوص در حکمرانی، منفی می‌داند چرا که توان لازم برای رسیدن به آن آرزوها، اگرچه شاید آرزوهای مثبتی نیز باشند، را ندارد و ناگزیر خواهد بود در جهت تحقق آرزوها و آمال خود، ابعاد دیگر از حقوق خود و دیگران را نادیده بگیرد و تضییع کند.‏

البته در حوزه فردی، طول امل و درازی آرزو ممکن است به فرد، خانواده و حداکثر اطرافیان و مرتبطین وی آسیب برساند. شخصی که برای به‌دست آوردن اهدافی بیش از توان و منابعش تلاش می‌کند و ناگزیر می‌شود که بعضی اولویت‌ها را قربانی کند و به خود و نزدیکانش فشار و آسیب وارد سازد، دچار طول امل و درازی آرزوست.‏

یکشبه راه صدساله رفتن در مادیات و گرفتن تصمیمات پرریسک در حوزه اقتصاد که فرد را دچار زیان وبدهی و ورشکستگی می‌کند، نمونه‌های فراوانی در جامعه ما دارد.‏

اما طول امل و درازی آرزو، در حوزه عمومی و حکمرانی، آسیبهای به‌مراتب بزرگتر و عمیق‌تری دارد و چه بسا به‌دلیل طول امل حاکمان، جامعه دچار آسیب و لطمات فراوانی می‌شود که نمونه‌های آن نیز در تاریخ بسیار است.‏

آرزوهای دراز برای سلاطین و پادشاهان عموماً در گسترش قلمرو حکمرانی آنان بوده که عامل بروز جنگ‌ها و کشورگشایی‌ها شده است و خون‌های فراوانی در این زمینه به زمین ریخته شده و سرزمینهای بزرگی ویران شده است.‏

در قرون اخیر، طول امل و بلندی آرزو، پوشش دیگری یافت و تحت عنوان آرمان‌های بزرگ نام گرفت. انقلاب اکتبر روسیه که برای تحقق جامعه‌ای بی طبقه و مساوات اجتماعی صورت گرفت و به تشکیل بلوک شرق منجر شد، یکی از مصادیق طول امل در حکمرانی بود که اگرچه ظاهری زیبا و آرمانگرایانه داشت، اما در عمل منجر به خشونت و سرکوب‌های فراوانی شد و تنها توسط استالین به‌عنوان رئیس اتحاد جماهیر شوری، بیش از یک میلیون نفر از مردم کشورش به اسم عدالت و آرمان‌های سوسیالیستی و مارکسیستی سرکوب و کشته شدند.‏

نازیسیم نیز گونه‌ای دیگری از طول امل بود که توسط آدولف هیلتر برای ایجاد حکومتی جهانی مبتنی بر برتری نژادی و آرمان‌های نازیستی شکل گرفت و نتیجه آن جنگ جهانی دوم با بیش از ۶۰ میلیون کشته شد.‏

تأسیس رژیم صهیونیستی و ایجاد حکومت موعود برای یهودیان جهان در فلسطین، مصداقی دیگر از طول امل بود که بیش از ۷۰ سال است که موجب رنج ودرد برای فلسطینیان و جهان اسلام شده است.‏

البته در تفکرات اسلامی نیز، نمونه‌های فراوانی از طول امل حاکمان و جنبش‌ها می‌توان سراغ گرفت؛ از سید قطب و جنبش اخوان‌المسلمین مصر تا جریانات سلفی و میوه‌های القاعده و داعش را می‌توان نمونه‌هایی از طول امل در جهان اهل سنت نام برد که موجب ایجاد خشونت و درگیری برای تحقق آرمان‌های بزرگ مؤسسین آنها بودند که حاصلی جز رنج و خونریزی و برادر کشی در جهان اسلام نداشته است.‏

البته تفکر شیعه نیز با وجود آموزه‌های صریح اهل بیت(ع) در مذمت طول امل، از این آفت بدون آسیب نمانده است، به‌خصوص در نیم قرن اخیر که انقلاب اسلامی شکل گرفته است، برخی جریان‌های افراطی و متأثر از تفکرات تندرو اهل سنت نظیر سیدقطب، آرمان‌هایی را ارائه کردند که تحقق آن، نیازمند منابع و امکاناتی است که در توان ایران و تشیع نیست و نتیجه این بلندپروازی، آسیب دیدن جامعه و ایجاد اختلال در معیشت عمومی، گسترش فقر و فلاکت و ایجاد چالش‌های اجتماعی است.‏

تشیع در طول ۱۴ قرن سابقه، عموماً با عملگرایی، واقع بینی و عقلانیت خود را حفظ کرده و روحانیت شیعه با تدابیری بسیار ظریف در برابر دشمنان و موانع و تهدیدهای گوناگون این نهاد را نگهبانی کرده است و اگر امروز با آرمانگرایی غیرواقع بینانه، ماجراجویی و تصمیمات و رفتارهای هیجانی برای تحقق اهداف و آرمان‌هایی هرچند به‌ ظاهر ارزشمند اما نشدنی، کیان تشیع و ایران را به خطر اندازیم، چه پاسخی برای تاریخ خواهیم داشت؟

امام خمینی(ره)، نمونه‌ای برجسته از آرمانگرایی در عین واقع‌گرایی بود و مخالفت ایشان با اعزام نیرو به لبنان در اوج شور انقلابیون یا پذیرش قطعنامه، نمونه‌هایی از پرهیز ایشان از طول امل به شمار می‌آید که امیدواریم نظام جمهوری اسلامی از این آسیب مصون بماند.‏


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بومرنگ آقای فرزین
✍️ نادر کریمی‌جونی
واقعا محمدرضا فرزین چه تفاوتی با صالح‌آبادی، بهمنی یا سیف دارد؟ دولت در یک اقدام اورژانسی به امید ساماندهی به بازار دلار و ارزش پول ملی، این اقتصاددان و بانکدار را جایگزین علی صالح‌آبادی کرد. این سنت خوبی است که یک بانکدار و اقتصاددان بر صندلی ریاست بازارساز پولی کشور بنشیند و راهبری بازار پول را برعهده گیرد. تقریبا در تمام دنیا و بالاخص در کشورهای توسعه‌یافته این سنت وجود دارد و رعایت می‌شود. اما وقتی رفتارها، راهکارها و تمهیدها برای هدایت این بازار یکسان است نباید انتظار داشت که اتفاق جدیدی بیفتد.
در ابتدای به روی کار آمدن، محمدرضا فرزین در سیمای جمهوری اسلامی ایران حاضر شد و با اعلام نرخ جدید ارز نیمایی، وعده داد که ثبات را به بازار ارز بازگرداند اما در همین یک ماهه اخیر که فرزین ریاست بانک مرکزی را برعهده داشته، دلار حدود ۱۱ درصد گران شده است. این دقیقا به معنای عدم‌تمکین بازار از اوامر آقای رییس است، آنچه فرزین از گذشتگان بیشتر دارد، پناه بردن به شبکه‌های اجتماعی و استفاده از فضای مجازی برای جهت‌دهی به بازار است. فرزین در این مدت توئیت‌هایی کرده که گمان می‌رود قصد داشته با استفاده از این توئیت‌ها به بازار و فعالان بازار جهت بدهد و خط‌دهی کند. اما توصیه‌ها، هشدارها و دیدگاه‌های آقای رییس کل در توئیتر و مصاحبه‌های وی در رسانه‌ها کمتر تاثیرگذار بوده، چنان‌که نه‌فقط نوسان‌های بازار کماکان ادامه دارد بلکه همچنان قیمت دلار در هرات افغانستان و استانبول ترکیه، روی قیمت دلار در تهران تاثیرگذار است.
در حالی که محمدرضا فرزین به عنوان رییس کل بانک مرکزی ایران، تلاش کرده تا با استفاده از رسانه‌ها و شبکه‌های فضای مجازی به بازار خط بدهد و معامله‌گران را هدایت کند، خودش از اینکه عده‌ای در فضای مجازی قیمت‌سازی می‌کنند و نرخ مبادلات دلار را بالا می‌برند، شکایت کرده است. انتقاد مهم از این موضع‌گیری آقای رییس آن است که چگونه یک نهاد قدرتمند بازارساز اسیر اظهارات انتشار یافته در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌شود. آقای رییس مانند گذشتگان خود از کمک عوامل امنیتی و انتظامی هم بهره گرفته و با دست بردن به قدرت امنیتی و پلیسی برای آرام کردن بازار تلاش کرده است. اما همان‌طور که در دوره‌های گذشته و مخصوصا در دوره محمود احمدی‌نژاد ملاحظه شد، دست بردن به سلاح برای تنظیم بازار، چندان اثربخش نیست. در تازه‌ترین اقدام برای ساماندهی بازار، فرزین فروش پنج هزار دلار به شهروندان ایرانی نیازمند ارز را تمهید کرده است. به این ترتیب به صرافان اجازه فروش دلار به قیمت بازار متشکل ارزی به صورت اسکناس داده‌شده که این امر می‌تواند تاثیر مهمی روی بازار بگذارد اما این تاثیر مهم هنگامی رخ می‌دهد که سایر عوامل بازار پول مانند اوضاع و روانی اقتصاد و تجارت، تورم و قدرت خرید عمومی هم سامان داشته باشد. این نکته مهم که اوضاع دلار زمانی سامان خواهد یافت که اوضاع ریال سامان یابد، همواره مورد تاکید رییس اسبق بانک مرکزی عبدالناصر همتی بود. همین نکته در گزارش اقتصادی صندوق بین‌المللی پول در مورد ایران به صورتی دیگر بیان شده است. در این گزارش تاکید‌شده که جهش‌ها و رشد نرخ دلار در ایران، ریشه‌های تورمی دارد. حال با وجود تورم حدود ۴۸ درصد، فرزین یا هر رییس دیگر، چه تمهید موثر و عاجلی برای حل مشکل می‌تواند بیندیشد؟
علاوه‌بر این، فرزین برای جذب نقدینگی سرگردان و راهبری پول شهروندان ایرانی نرخ سود بانکی را افزایش داده است؛ طی پنج سال گذشته نرخ سود از حدود ۱۸ درصد به ۲۰، ۲۱ و اکنون ۵/۲۲ درصد افزایش یافته است.
یعنی در این سال‌ها ۵/۴ درصد نرخ سود بانکی افزوده‌شده اما هنوز بازار ایران در کشور سامان نیافته است. با وجود این آیا افزایش اخیر نرخ سود می‌تواند فرزین را به هدفی که تعیین کرده برساند؟ پاسخ این سوال را نمی‌توان با قاطعیت بیان کرد، چرا که شرایط حاضر تردیدهای جدی در این‌باره را نشان می‌دهد. اولین تردید، اوضاع حاکم بر بازار غیررسمی پول ایران است هم‌اکنون نرخ پول در بازار غیررسمی سالانه ۳۶ تا ۴۸ درصد است یعنی نرخ سودی که در این بازار پرداخت می‌شود بین ۳۶ تا ۴۸ درصد است. همین نرخ گزاف باعث‌شده تا برخی بانک‌ها به طور غیرقانونی، نرخ‌های مضاعف پرداخت کنند. در این صورت آیا نرخ پیشنهاد شده ۵/۲۲ درصد می‌تواند جذاب بودن بازار غیررسمی را تحت تاثیر قرار دهد؟ نکته دیگر آن است که این نرخ سود می‌تواند پول‌های جذب‌شده بر بازار سرمایه را به سوی بانک بکشاند و از این بابت رکود را بر بازار سرمایه حاکم کند. ناظران مسائل پولی می‌گویند از آنجا که سوداگری در بازارهای طلا و ارز، بازدهی به مراتب بیشتری از سود جدید بانکی دارد و در بازار غیررسمی پول ایران هم نرخ سود بسیار بالاتر از نرخ سود بانکی است، احتمالا پول‌هایی که جذب این بازارها شده‌اند، به سوی بانک‌ها بازنمی‌گردند. به همین دلیل پول‌هایی که هم‌اکنون در بورس منتظر بازدهی سهام هستند، جذب بانک‌ها می‌شوند که این امر رکود بازار سرمایه را در پی خواهد داشت.
بدین ترتیب بومرنگی که محمدرضا فرزین برای آسیب زدن به بازارهای غیررسمی و تورم‌زا پرتاب کرده، با شدت بیشتری به اقتصاد ملی و بازارهای رسمی کشور برخورد خواهد کرد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 نتیجه یک تصمیم تاریخی
✍️ عباس عبدی
کسانی که سال ۱۳۶۷ را به یاد دارند، به احتمال فراوان وضعیت جبهه‌های جنگ را نیز در خاطر دارند. هر چند در آن زمان اخبار مأیوس‌کننده وضعیت نیروها در جبهه‌ها، انتشار عمومی نمی‌یافت و حتی برخلاف آنچه در میدان بود، در رسانه رسمی حرف از جنگ جنگ تا رفع فتنه و ۲۰ سال ایستادگی بود، ولی کسانی که به جبهه می‌رفتند یا تماسی با آنان داشتند، می‌دانستند که دیگر از آن رزمندگان شجاعی که برای شب عملیات لحظه‌شماری می‌کردند، خبری نبود و نیروها کاملا مأیوس بودند و بسیاری نیز ترک جبهه کرده و حتی در برابر دشمن فرار می‌کردند. چرا چنین شده بود؟ و از آن مهم‌تر اینکه چگونه این نیرو بازسازی شد؟ واقعیت این است که پس از سال ۱۳۶۴ و به ویژه پس از عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵، جنگ در بن‌بست قرار گرفت و حکومت می‌بایست در مسیر قطعنامه ۵۹۸ همراهی می‌کرد و شاید می‌توانست امتیازات بیشتری هم بگیرد و طبعا جنگ هم زودتر تمام می‌شد. ولی از آنجا که مرغ سیاست ما یک پا داشت، این تغییر موضع شکست تلقی می‌شد و جامعه را آماده پذیرش آن نمی‌دانستند، چون هنوز جنگ به مراحل بدتر و بن‌بست کاملش نرسیده بود، ولی این وضعیت فرسایشی برای رزمندگان معنای دیگری داشت، از اینجا بود که کم‌کم بی‌معنی بودن ادامه جنگ برای آنان شکل گرفت. در واقع بیش از اینکه رویگردانی آنان از جبهه ناشی از ترس و بزدلی باشد، ناامیدی و بی‌معنایی ادامه جنگ بود که آنان را منفعل کرد. این فروپاشی ذهنی و تحلیلی، وضعیت جنگ را در ۵ ماه آخر به ‌شدت بحرانی کرد و حتی اقدامات برای بسیج نیرو به جبهه هم به شکل بدی شکست می‌خورد. آنان که در سال‌های ابتدایی جنگ با دست بردن در شناسنامه خود، سن خویش را بالا می‌بردند تا به جبهه بروند، اکنون بی‌تفاوت شده بودند و به فراخوان‌ها پاسخ نمی‌دادند.

ولی جالب بود که در فضای عمومی و رسانه‌ای هیچ کس به این موارد اشاره نمی‌کرد، سهل است که همچنان سخنرانی‌های پرشور و خالی از عینیت در صدا و سیما منتشر می‌شد. تا اینکه ساعت ۱۴ روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷، دقیقا دو روز مانده به زمان یک سالگی صدور قطعنامه ۵۹۸ که در سال ۱۳۶۶ صادر شده بود، رادیو خبر پذیرش قطعنامه را با پیام رهبری انقلاب منتشر کرد. خبری که هیچ پیش‌زمینه‌ای در فضای عمومی نداشت. این خبر همه را میخکوب کرد. خیلی‌ها متأثر شدند و جا خوردند، بهت ناشی از این شوک فراموش نشدنی است. هفته بعد از آن مجاهدین از مسیر غرب کشور از سرپل‌ذهاب و اسلام‌آباد به ایران حمله کردند، ولی چه شد که آن نیروهایی که در ۵ ماه گذشته منفعل بودند و فرار را برقرار در جبهه ترجیح می‌دادند، یک‌باره با انگیزه‌ای جدید و از دل و جان عازم کرمانشاه و اسلام‌آباد شدند و طومار عملیات فروغ جاویدان را بستند و پذیرش قطعنامه‌ای که می‌توانست یا تصور می‌رفت به معنای شکست ایران و نابودی روحیه رزمندگان باشد، معنای متفاوتی پیدا کرد؟ علت این تحول چه بود؟ در درجه اول اصل پذیرش قطعنامه است که نشانه شجاعت فرماندهی سیاسی جنگ بود. برخلاف تصور پیشین که گمان می‌کردند عدول از شعار محاکمه صدام، یا جنگ جنگ تا رفع فتنه، یا جنگ حتی اگر ۲۰ سال طول بکشد، موجب شکست و سرخوردگی می‌شود، نه ‌تنها چنین نشد، بلکه روحیه‌ها احیا و امید برقرار شد، چون همه متوجه شدند که مدار امور بر عقلانیت است و نه فقط آرزوها. در نتیجه هنگامی که یک گروه بدنام مثل مجاهدین وارد میدان شدند، همگان عازم جبهه شدند با همان شور و شوقی که در عملیات آزادی خرمشهر عازم جبهه می‌شدند. این یادداشت تحلیل نظامی و عملیاتی نیست، چراکه با آن هیچ آشنایی ندارم، این تحلیل سیاسی و توضیح نتایج تصمیمات شجاعانه سیاسی است. این نمونه‌ای از تصمیمی است که پیش از اتفاقات اخیر باید درباره حجاب و پوشش زنان گرفته می‌شد، آنگاه متوجه می‌شدیم که جامعه چه استقبالی از این شجاعت نشان می‌داد. این تصمیمی است که امروز درباره عملکرد رسانه و استقلال قضایی و رویکرد شورای نگهبان هم باید اتخاذ شود. تردید نکنیم که اتخاذ چنین رویکردهایی جامعه را به نشاط می‌آورد.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 مولدسازی به کجا می‌رسد؟
✍️ علی نجفی‌توانا
مجلس شورای اسلامی همانند تمام مجالس قانونگذاری بر روند اداره کشور نظارت دارد. این نظارت با تصویب قوانین جنبه راهبردی دارد و برای قوای دیگر لازم الاجراست. در واقع نمایندگان مجلس با درک درست از شرایط و نیازسنجی جامعه، قوانینی را برای حرکت به سوی حکمرانی مطلوب وضع می‌کنند. از وظایف نظارتی مجلس حق تحقیق و تفحص در امور کشور است. مجالس مسلما با اعمال نظارت دقیق از هرگونه کج‌روی جلوگیری به عمل خواهند آورد و با ابزاری که در اختیار دارند از ادامه روند نامطلوب جلوگیری خواهند کرد. یکی از این سازو کارها سوال از مسئولین اجرایی در کنار تذکر، استیضاح و سایر روش‌هاست. اینکه برخی از نمایندگان مجلس بعد از حدود یک سال و نیم که از عمر دولت گذشته تصمیم به اعمال قانون در چارچوب سوال از رئیس‌جمهور گرفته‌اند، از جهات مختلف می‌تواند موجب جلوگیری از ادامه روند نامطلوب در وضعیت اقتصادی کشور باشد. در واقع محور سوال مجلس و جان کلام آن به نوعی سئوال از آقای رئیسی است که چرا وضعیت معیشتی نامطلوب است و چرا نتوانستند اوضاع را بهبود ببخشند. آنچه مسلم است شعارهای روسای جمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور در چارچوب قوای سه‌گانه با برنامه با مطالعه با مشاوره و استفاده از کارشناسان تحصیل‌کرده، خوشنام و متخصص، مورد عمل قرار می‌گیرد. افزایش قیمت دلار و سایر ارزهای خارجی با توجه به فضای احساسی و هیجانی صورت می‌گیرد. این افزایش نرخ دلار به حدی قیمت‌ها را بالا برده است که رمق کارمندان و حقوق بگیران را از آنها ستانده و طبقه متوسط را آرام آرام به طبقه فقیر جامعه، تبدیل کرده است. اداره کشور با شعار غیر ممکن است با عملگرایی کشور اداره می‌شود، عملگرایی جز با استفاده از اشخاص شایسته و دلسوز، ممکن نخواهد بود. این درحالی است که در این بحبوحه تنگنای اقتصادی تنگ‌تر شدن سفره حقوق بگیران و کارمندان و اکثریت مردم، بحثی در چارچوب مولدسازی مطرح کردیم که یادآورد فساد موجود در بحث برخی خصوصی‌سازی کارخانه‌ها و موسسات تولیدی در سال‌های گذشته را تداعی می‌کند. هر چند ممکن است دولت اهداف مثبت و سازنده در راستای طرح این موضوع داشته باشد اما واقعیت آن است که مولدسازی قطع نظر از مغایرت با قانون در تضاد با دیدگاه خبروی و کارشناسی است. قطع نظر از آن که به نظر می‌رسد مدیران فعلی با جناب آقای رئیسی همکاری می‌کنند با لحاظ نحوه عملکرد آنها در سال گذشته توان انجام و نظارت صحیح در برنامه مولد سازی را ممکن است نداشته باشند، بر پایه اقداماتی که تا کنون انجام داده‌اند فروش اموال دولتی مستلزم تصویب قوانین است آن هم با نظارت قوه مقننه و نظارت قضائی قوه قضائیه. بنابراین مصوبه روسای سه قوه ممکن است در راستای اجرای قانون در بسیاری از مقاطع رهگشا باشد و موجب برون رفت از چالش‌های موجود گردد اما نمی‌تواند قانون تلقی شود. توجه داشته باشیم بر اساس روابط موجود اگر نهادهای اجرایی بخواهند یک وسیله عادی را بفروشند باید در چارچوب قانون محاسبات عمومی قانون اساسی و سایر قوانین راجع به رفتار مدیریتی آن را از طریق مزایده به فروش برسانند. اگر وسیله‌ای را بخواهند خریداری کنند باید از طریق مناقصه و طی تشریفات خاص انجام شود. ترک مزایده و مناقصه جز در مواردی که کالا منحصر به فرد باشد و نهاد دولتی باشد و یا در شرایط خاصی قرار داشته باشیم آن هم با لحاظ شرایط قانونی ممکن نیست. بنابر این قطعا در چارچوب حقوقی به دلیلی فقدان نظارت و تضاد این مقرره با قانون اساسی و عادی مشکلات و چالش‌ها احتمالی در تعقیب این مقرره خواهیم داشت.


🔻روزنامه مردم سالاری
📍 قومیت‌ها، جغرافیای ایران و دولت مرکزی
✍️ زریر عباسی
خاکم به سر ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم
میرزاده عشقی
آنچه ما در این جستار می‌جوییم و می‌گوییم سخن جدیدی نیست و بسیاری از محققان داخلی و خارجی بدان پرداخته‌اند و ما تنها به خاطر تذکر و یادآوری، در این برهه پربحران، به حد وسع خود، آن را تکرار می‌کنیم.
ما بر آنیم که باورها و تفسیرهایی از هستی که هر حکومتی دارد، بر اساس سر جمع تفسیر از هستی و باورهای قومیت‌های تحت تسلطشان شکل می‌گیرند و تفسیر قومیت‌ها از هستی براساس نوع جغرافیا به وجود می‌آید. به بیان بهتر این جغرافیاست که به واسطه قومیتها، تشکیل دهنده باورهای حکومت‌هاست.
فرهنگ و جهان بینی ایران عزیز ما نیز بر اساس جغرافیا شکل گرفته است. قومیتهایی که صدها و بلکه هزاران سال است در جغرافیاهای مختلف داخل سرزمین ایران کنار هم با آسودگی و سلامتی و دوستی به سر بردند و زیستند (ایران ما از ۱۳ اقلیم جغرافیایی موجود در جهان ۱۱ اقلیم را دارد که همین از عوامل تنوع قومیت‌ها شده است). البته آنچه آنها را تا امروز کنار هم نگه داشته، دو چیز است: قدرت بسیار قوی حکومت مرکزی و نیز دین و آیین و فرهنگ و زبان رسمی- ملی مشترک و... که به پشتیبانی حکومت مرکزی، به مثابه نخ تسبیح، ملت ایران را دور هم جمع کرده و قدرت بزرگی ساخته است. شاهد ما حکومت ساسانی و حکومت صفوی است که قدرت مرکزی بسیار قوی و غنی و با یک دین و زبان مشترک با ایجاد حکومتی رشید و مایه مباهات برپا کردند و از ایران قدرتی بزرگ ساختند. البته در دوره‌هایی که حکومت مرکزی قوی و با عرضه‌ای نبود ایران چندان قدرتی نداشت مثل زمان اشکانیان، طاهریان، صفاریان و....
ما صراحتا می‌گوییم ایران اگر می‌خواهد بزرگ شود یا حداقل قدرت قدیم خود را تجدید کند باید حکومت مرکزی قدرتمند و دین و آیین و فرهنگ و زبان یکسان یا نزدیک به هم داشته باشد تا قوی و غنی و پیشرفته شود. (می‌بینیم کشورهایی مثل چین که چندین برابر ایران وسعت و جمعیت دارند چگونه با اتحاد داخلی به قدرت‌های جهانی تبدیل شدند).
به هر روی اگر بخواهیم برای سخن اصلی خود مثالی بزنیم این است که حاکمان قوی، ایران را بزرگ کردند ولی هرگاه در ایران ما قدرت مرکزی رو به ضعف رفته کشور تجزیه و تحقیر شده مثل زمان فتحعلی‌شاه قاجار یا محمد شاه قاجار یا شاه سلطان حسین صفوی و بسیار از این دست؛ برعکس هر وقت که قدرت مرکزی قوی شده ایران رو به ترقی و تعالی گذاشته مثل عصر کوروش ذوالقرنین، شاه عباس یکم صفوی و نادرشاه افشار.
برای توضیح بیشتر بحث خود و اینکه قدرت قوی و لایق مرکزی چگونه ایران را قوی ساخته و حکومت مرکزی ضعیف چه بر سر ایران آورده چند مثال از ایران معاصر میزنیم. وقتی در ایران، انقلاب مشروطه شد و قدرت مرکزی رو به ضعف رفت از هر گوشه کشور رایت مخالفت بلند شد. همانند قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، قیام امیر موید سوادکوهی در مازندران، قیام میرزا کوچک خان در گیلان، قیام محمد تقی پسیان در خراسان، قیام شیخ خزئل در خوزستان، قیام دوست محمد خان بارکزایی در بلوچستان و قیام اسماعیل سیمیتقو در کردستان.با آمدن پهلوی اول این قیام‌ها سرکوب شدند. البته برخی از قیام‌ها در آن دوره، جنبه وطن دوستی نیز داشتند ولی ایشان شاید غافل بودند که راه وطن دوستی ایرانیان از جاده حمایت از حکومت مرکزی می‌گذرد.
در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نیز وقتی هنوز پایه‌های حکومت انقلابی مرکزی محکم نشده بود در آذربایجان، خوزستان، گنبد کاووس و کردستان قیام‌هایی توسط افرادی وطن فروش و خائن ساخته و پرداخته شدند؛ کسانی که بر طبل تجزیه طلبی کوبیدند و درفش جداسری بلند نمودند، اما بعد که حکومت مرکزی قرار یافت قدرت قدرتهای محلی رو به ضعف نهاد و حکومت مرکزی قدرتمندانه، جلوی تجزیه و به تبع آن ذلت و حقارت بیشتر ایران ایستاد.
بنابراین آنچه از مطالعه تاریخ بر می‌آید این است که ایران ما اگر می‌خواهد پیشرفت کند باید قدرت مرکزی با کفایت و با درایت و البته پاک دست، داشته باشد و از قبیله‌مداری و قومیت‌گرایی بهراسد و بپرهیزد. طرح‌هایی مثل فدرالیسم اقتصادی مقدمه فدرالیسم سیاسی و امنیتی و در نتیجه تجزیه ایران است و قائلان به نظریه فدرالیسم اقتصادی چه بدانند چه ندانند دارند به ایران ضربه می‌زنند. همچنین دولت مرکزی باید بکوشد تا جاییکه می‌تواند و مورد موافقت اقوام و قبایل است یک فرهنگ یکتا، یک زبان رسمی - ملی یکتا، یک دین و یک آیین یکتا را مرکزیت ببخشد؛ تا مبادا که ایران تکه و پاره و تجزیه شود. البته تاکید می‌کنیم این کار باید مورد موافقت اقوام و قبایل قرار گیرد؛ در واقع باید اقوام ایرانی را با جهاد تبیین، به محاسن و مکارم وحدت ملی و تبدیل شدن و شبیه شدن به کشورهایی یکدست و بزرگ متوجه و مجاب ساخت؛ و ان‌شاءالله روز بزرگی و ارجمندی ایران فرا رسد. در پایان می‌گوییم راه پیشرفت صرفا از راه دموکراسی غربی نمی‌گذرد و ما می‌بینیم کشورهای پیشرفته و بزرگی مثل چین و حتی کشور کم وسعت و کم جمعیت مانند امارات عربی متحده که بویی از دموکراسی به مشامشان نرسیده به چه پیشرفت‌هایی نایل شدند. امید که ایران ما نیز در چارچوب حکمت ابراهیمی و جمهوری اسلامی با همیاری همگان به قدرتی بزرگ و کارآمد و پاک دست تبدیل شود.


🔻روزنامه ایران
📍 گلچینی از تولیدات سینمای ایران در معرض نگاه مردم
✍️ محمدمهدی اسماعیلی
با شما اهالی فرهنگ و هنر و علاقه‌مندان پرشمار سینمای ایران که سرمایه اجتماعی بی‌بدیلی هستید، پیمان بسته بودیم تا به عنوان خادمان فرهنگ و هنر و در سال‌هایی که بار سنگین مسئولیت را بر دوش داریم، نهایت تلاش خود را برای بسط عادلانه فرصت‌های فرهنگی و گفتمان معنوی و اخلاقی منبعث از انقلاب اسلامی در متن تولیدات سینمای ایران به‌کار گیریم. اینک مفتخریم که در جشنواره چهل و یکم فیلم فجر به همت بلند سینماگران باورمند به ارزش‌های انسانی و آرمان‌های اسلامی، گلچینی از تولیدات سینمای ایران، در معرض نگاه و قضاوت مردم قرار گرفته است تا آنها را در روایت هنرمندانه خود از قصه‌هایی پرشور و حکایت‌هایی دیدنی و شنیدنی سهیم و شریک سازند.
سینمای ایران در مسیر تجربه‌ها و آزمون و خطاهای بسیار اینک همسو با سیاست‌های کلان فرهنگی هنری کشور، ضمن پاسداشت گوهر آزاداندیشی و حفظ تنوع به جلوه‌گاهی از ایجاد امید در دل مردم، نمایش اسوه‌ها و قهرمانان ملی در عرصه‌های مختلف تبدیل شده است.
در روزهای پرفراز و نشیب سینمای ایران، در گوشه و کنار کشور صدها فیلم بلند، کوتاه و مستند تولید شد تا سینماگران ایرانی شاهدی صادق بر زمانه خویش باشند و مسئولیت‌های اجتماعی خود را از یاد نبرند. برگزاری جشنواره‌های فیلم کوتاه و مستند و اینک فجر در ابعاد ملی و بین‌المللی گواه ظرفیت سترگ سینمای ایران برای همراهی با مردم است. در آغاز بهار سینمای ایران، بخشی از این کارنامه به پیشگاه ملت شریف ایران در ضیافت نور و صدا و به وسعت ایران بزرگ تقدیم می‌شود تا توانایی‌های هنری فرزندان این سرزمین، سبب تابش نور امید و دلگرمی در آنها شود.
با تجدید‌نظر صورت گرفته، بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر مجدداً در کنار بخش ملی آن قرار گرفت تا جذابیت‌های جشنواره دوچندان شود و امکانی برای مقایسه توانمندی سینماگران ایرانی با همتایان خارجی و زمینه تعامل سینمای ایران با سینمای دیگر کشورها فراهم شود. ادغام دو بخش مجزا شده جشنواره فیلم فجر معنایی جز این ندارد که بخش‌های ملی و جهانی جشنواره از این‌ پس همانند دو بال قدرتمند می‌توانند شعاع پیام‌ها و اندیشه پنهان و پیدای فیلمسازان را به‌واسطه فیلم‌های منتخب وسعت دهند.
همانند ادوار گذشته کاروان جشنواره چهل و یکم از مراکز همه استان‌های کشور عبور خواهد کرد تا از ارمغان سینمای ایران و تازه‌های آن با حضور و مشارکت همدلانه مردم رونمایی شود و موج شورانگیز و مهیج جشنواره در سینماهای پایتخت محدود نماند. مردم شریف و هنرمندان عزیز ایران، مقدم شما را در جشنواره فیلم فجر که همانا جشن بزرگداشت پیروزی انقلاب اسلامی و ایام‌الله دهه فجر است، صمیمانه گرامی می‌دارم.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0