به گزارش اقتصادنامه، «شاهی» قدیم که در دهههای ٤٠ تا ٨٠ به قطب اشتغال مازندران تبدیل شده و با دارا بودن کارخانجات بزرگ نساجی و معادن زغالسنگ البرز مرکزی هزاران نفر شاغل را از شهرهای مختلف ایران در خود جای داده بود. کمتر کسی از خانوادههای سرشناس قائمشهر را میتوان یافت که پدر، پدربزرگ، عمو و دایی شان کارمند یا کارگر این دو شرکت نبوده باشد. شرکتهایی که امروز دیگر آن جلال جبروت را ندارند و تنها خاطراتی خوش همراه با حسرت در ذهن شهروندان قائمشهری گذاشته است.
از میدان ساعت شاهی قدیم که به سمت ساری حرکت میکنید شاهد دیوارهای چند ده متری در اطراف خیابان هستید که در یک نگاه به شما میگوید در درون آن کارخانهای قرار دارد. با یک نگاه کافیست که متوجه شوید این کدام کارخانه بوده و چه خاطراتی با آن داشتهاید. کافیست برای چند دقیقه خودروی خود را مقابل خرابههای کارخانه نساجی مازندران قرار دهید و در پیرامون آن قدم بزنید. فروشگاه و نمایشگاه مرکزی آن به ساختمانی میماند که گویی زلزلهای ٧ ریشتری آن را تخریب کرده و بر سر صاحبانش فرود آمده است.
کمتر میتوان تصور کرد که تا همین ١٥ سال پیش این کارخانه سه بار در روز سوت میزد و کارگران خود را فرا میخواند. هزاران نفر راهی آن میشدند تا میلیونها متر پارچه در آن بافته شود. از نساجی مازندران امروز جز دیوارهای شکسته، سولههای برباد رفته، فروشگاه بدون در و پنجره چیزی نمانده است. اما آیا این بنگاه به مانند هر بنگاه دیگری متولد شد، رشد کرد و به مرگ طبیعی مرد؟ پاسخ طبیعتا خیر است. برای یک بنگاه اقتصادی عمری حدود ٥٠ سال آنچنان بالا به حساب نمیآید و میتوان گفت که این بنگاه جوانمرگ شده است.
متولیان آن نتوانستهاند آن را به روز کرده و مطابق نیازهای بازار محصول برای آن تعریف کنند. شاید اگر سیاستگذار به موقع متوجه نیازهای این برند برای نوسازی شده بود و سیاستهای خود را بر مبنای رقابتپذیر کردن این بنگاه قرار میداد امروز خیابان ساری قائمشهر به قبرستان بزرگی از سولههای بدون ستون و زمینهای مخروبه تبدیل نمیشد و در آنجا علاوه بر ایجاد اشتغال، تولید ثروت صورت میگرفت و به نیازهای بازار داخلی تا حد بالایی پاسخ داده میشد.
منبع: روزنامه اعتماد
مطالب مرتبط