🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ثبات قیمتی؛ پیش نیاز رشد
✍️ دکتر حسین بازمحمدی
مقام معظم رهبری، سال جاری را به نام مهار تورم و رشد تولید، خواندهاند. انتظار میرود این نامگذاری سرلوحه تمامی تصمیمها و اقدامات قوای سهگانه و دستگاههای اجرایی در این سال قرار گیرد.
به لحاظ نظری، در یک اقتصاد نامتعادل، تحقق هر یک از اهداف مهار تورم و رشد تولید در کوتاهمدت، سازوکار خاص خود را میطلبد. به عبارت دیگر، دستیابی به هدف مهار تورم، مستلزم اعمال سیاستهای اقتصادی انقباضی است؛ در عین حال، برای دستیابی به هدف رشد تولید، عموما لازم است سیاستهای انبساطی اعمال شود که این بهدلیل فرآیند زمانبر تولید، با افزودن بر تقاضای کل، به افزایش سطح قیمتها و تورم منجر میشود.
دقیقا همین ابزارها و سازوکارهای متفاوت است که راه تصمیمگیران کوتاهمدت (قوای مقننه و مجریه) را از مسیر صلاح و بهروزی بلندمدت جامعه، جدا میکند و مساله دشوار انتخاب بین ترجیح محبوبیت کوتاه مدت در دوره محدود خدمت یا نام نیک و عاقبت به خیری، حتی پس از دوره خدمت را پیش روی ایشان قرار میدهد. ازآنجاکه عموما سیاستگذاران و مجریان (نمایندگان مجلس و هیات دولت) محبوبیت کوتاهمدت را برای خود ترجیح میدهند، این یکی از مهمترین استدلالهایی است که در حمایت از استقلال نهادی و عملیاتی بانک مرکزی، بهعنوان نهادی که مسوولیت قانونی و اصلی آن حفظ ارزش پول ملی است، از دیگر قوای حاکمیت مطرح میشود. در این خصوص، حجم و سابقه ادبیات مرتبط بسیار گسترده است و یکی از مهمترین زمینههای فکری و آزمونهای تجربی در علم اقتصاد، طی نیمقرن اخیر را به خود اختصاص داده است.
راهبرد هدفگذاری تورم، چارچوب سیاستگذاری نوینی است که از اوایل دهه۱۹۹۰ میلادی، به تدریج برای اجرای سیاستگذاری پولی مورد اقبال بانکهای مرکزی قرار گرفت. در این چارچوب، هدف عملیاتی کوتاهمدت بانکهای مرکزی، عموما نرخ بهره (سود) شبانه بازار بین بانکی است. بانکهای مرکزی نرخ بهره کوتاهمدت بازار بین بانکی را درون دالانی از نرخهای کف و سقف پیرامون نرخ بهره سیاستی مدیریت میکنند و از مجرای نرخ بهره، انتظارات، تقاضای کل، سطح محصول و تورم را تحت تاثیر قرار میدهند. الزامات نهادی مورد نیاز برای پذیرش و اجرای موفق راهبرد هدفگذاری تورم، شامل تصویب قوانین و مقررات لازم و ایجاد ساخت سازمانی مناسب در بانک مرکزی است.
از جمله پیشنیازهای مهم برای پذیرش راهبرد هدفگذاری تورم، تامین استقلال نهادی و عملیاتی برای بانک مرکزی بهصورت قانونی و در عمل، وجود انضباط مالی اکید در بودجه دولت، وجود بازار اوراق بهادار کارآمد و عمیق با ابزارهای مالی متنوع از سررسیدهای کوتاه تا خیلی بلندمدت و بازیگران توانمند به لحاظ مالی با راهبردهای سرمایهگذاری متنوع است. اگرچه ضعف در هر یک از این پیشنیازها موجب کاهش اثربخشی تلاشهای بانک مرکزی از راه سازوکارهای انتقال سیاست پولی بر متغیرهای کلان اقتصادی میشود، با این حال، یافتههای تجربی حاکی از آن است که یک بانک مرکزی ضعیف هم که از حمایت عمومی پایینی برخوردار است، با پذیرش چارچوب هدفگذاری تورم میتواند شفافیت و انسجام تصمیمهای سیاستی خود را با محدود کردن اقدامهای صلاحدیدی در هدایت سیاستگذاری پولی، افزایش دهد و علائمی از لیاقت و اعتبار خود برای دستیابی به هدف تورم تعیین شده، به جامعه بدهد.
مطابق با آمارهای موجود در پایگاه خبری بانکهای مرکزی، در آغاز سال۲۰۲۳ میلادی، تعداد بیش از ۷۰بانک مرکزی از کشورهایی در سطوح گوناگون توسعهیافتگی، دارای هدفگذاری تورم هستند. از اولین سالهای دهه۱۹۹۰ میلادی، طی سه دهه گذشته، کشورهای زیادی قانون بانک مرکزی خود را با رویکرد افزایش استقلال، شفافیت و پاسخگویی این بانک مورد بازنگری قرار دادهاند. در یک ارزیابی کلی، نرخ تورم در عموم کشورهایی که ثبات قیمتها را بهعنوان هدف اصلی و اولویتدار بانک مرکزی خود تعیین کردهاند، کاهش یافته است و در محیط با ثبات فراهم آمده، احتمال دستیابی به نرخ رشد اقتصادی بالاتر نیز تقویت شده است. بنابراین اگرچه در کوتاهمدت تحقق همزمان مهار تورم و رشد تولید، با صعوبت بالایی همراه است، لیکن مطابق با اجماع نظری و تجربه موفق کشورها، این امکان وجود دارد که با تاکید بر دستیابی به نرخ تورم پایین و پایدار (ثبات قیمتها)، زمینه مساعد برای دستیابی به نرخهای رشد بالاتر اقتصادی در کشور فراهم شود. این امکان، با افزایش ثبات سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی کشور، تقویت هم میشود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آینده روشن بازار رمزارزها
✍️ عباس آشتیانی
از زمانی که رویداد «برتون وودز» اتفاق افتاد، دلار به عنوان مبنای محاسباتی و اقتصادی جهان مورد پذیرش قرار گرفت و پشتوانه طلا برای دلار از بین رفت و تولید ناخالص داخلی، قدرت سیاسی و نظامی به عنوان پشتوانه دلار قرار گرفتند. در حقیقت این اختیار به فدرالرزرو آمریکا داده شد که با کنترل نرخ بهره و چاپ پول بیرویه بتواند تورم دلار را به تمام جهان تحمیل کند. تقریبا در سال گذشته فرصت خرید دلار در سطح جهانی حدود ۱۰ درصد کاهش پیدا کرد. به عبارتی شاهد تورم عمومی حداقل ۱۰ درصدی در تمام کالاها در سطح جهان بودیم و این جدای از تورمی است که در کشورهای مختلف منجمله کشور خودمان نسبت به دلار حس کردهایم.
در هفته گذشته شخصیتهای مختلفی اشاره کردند که دلار سقوط میکند و شاهد یک اوج قیمتی جدید هم برای طلا بودیم. همچنین رشد تقریبا محسوسی در چندماه گذشته در بازار رمزارزها شاهد بودیم. امروزه رمزارزها یا داراییهای رمزنگاریشده همانند طلا به عنوان یک کلاس جدید دارایی شناخته میشوند و بخشی از ارزش و ثروت را که در غالب ارزهای بیپشتوانه مانند دلار وجود دارد به سمت خود جذب میکنند. یعنی علاوهبراینکه قیمت ملک و طلا افزایش پیدا میکند، قیمت داراییهای رمزنگاریشده هم در سطح جهان بر مبنای دلار افزایش پیدا میکند.
از طرفی فدرالرزرو آمریکا در چند ماه گذشته تلاش زیادی کرده تا افزایش نرخ بهرهای که به سپردههای بانکی مردم در بانکهای آمریکا میدهد، دلار را از دسترس مردم خارج کند و اجازه ورود سرمایههای بیپشتوانهای که در دوران بیماری کرونا چاپ کرده را به بازار املاک، طلا و رمزارزها ندهد. اما تا ابد نمیتواند به این کار ادامه دهد، به این دلیل که طبق تئوریهای اقتصادی «کینز» هرگونه چاپ دلاری که در دوران کرونا انجام شده در نهایت منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها خواهد شد. این مقدمه از این جهت جالبتوجه است که طبق چرخههای چهارساله بیتکوین، تقریبا سال ۲۰۲۳ سالی است که یکسال به هاوینگ مانده و معمولا طبق چرخههای قبلی بیتکوین و حتی طلا، وضعیت قیمتها در حالت مینیموم قرار دارد. به این معنی که در اواخر سال ۲۰۲۳ دولت آمریکا نمیتواند با سیاستهای خود دلار را در بانکها نگه دارد و احتمالا حجم سرمایه تازهای به صورت همزمان وارد بازارهای طلا و رمزارزها خواهد شد. حتی بازار بورس آمریکا هم از این رشد بینصیب نخواهد ماند. با توجه به چرخه چهارساله بیتکوین و جذب دلارهای سرگردان در این بازار، این پیشبینی محتملتر است. بنابراین احتمالا در نیمهدوم سال ۱۴۰۲ شاهد رشد زیادی در ارزش و قیمت حوزه رمزارزها باشیم. امروز قیمت بیتکوین در محدوده ۲۷ هزار دلار است و اوج قیمت قبلی که از لحاظ حجم بازار برای رمزارزها ثبت شده حدود ۳ تریلیون دلار است و بیتکوین عدد ۶۸ هزار دلار را شاهد بود. احساس میکنم با توجه به عرضه محدودتری که در پدیده هاوینگ برای بیتکوین رخ میدهد، شاید بیتکوین بتواند مجددا اوج قیمت قبلی خود را ببیند. از سوی دیگر یکی از عواملی که میتواند تاثیر منفی بر قیمت رمزارزها بگذارد این است که مقدار زیادی رمزارز که قبلا از صرافیها سرقت و مصادره شده، آماده برای ارائه به بازار و مزایده است. طبیعتا هرگونه عرضه بلوکی در حوزه رمزارزها میتواند بر کاهش قیمتها تاثیر داشته باشد و احتمالا شاهد عرضه بیتکوینهای ناشی از هک سال ۲۰۱۳ خواهیم بود و از طریق حراجی بیتکوینها یکسری از آنها به فروش میرسد و در نهایت شاهد افزایش عرضه و کاهش قیمتها خواهیم بود. همچنین خبرهایی رسیده که صرافیهای غیرمتمرکز با مشکلاتی مواجه شدهاند که باعث خروج نقدینگی شده است. به طور کلی پارامترهای بنیادی، تاثیرات زیادی را در این بازار بر جای میگذارد.
بنابراین توصیه میشود علاوهبر دانستن این موضوعات و پارامترهای کلان اقتصادی که گفته شد، مدیریت ریسک خود را در تمام حوزهها در نظر داشته باشند و تمام تخممرغهای خود را در یک سبد قرار ندهند. بازار ملک، بورس، فلزات گرانبها، کالا و خودرو و بازار رمزارزها به عنوان حوزههای اصلی سرمایهگذاری در ایران و جهان هستند که هرکس با توجه به سن، ریسکپذیری، میزان بدهیها و نیاز به پولی که دارد باید ریسک خود را بسنجد و از حوزههای پرنوسان و پرریسک مانند داراییهای رمزنگاریشده غافل نشود و با حجم بسیار زیادی ورود پیدا نکند.
🔻روزنامه کیهان
📍 اسرائیل و کوچ شکارچیان شنبه
✍️ سعدالله زارعی
در هفتههای اخیر رژیم صهیونیستی دست به سه اقدام
علیه ایران، فلسطین و لبنان زد. حمله موشکی این رژیم علیه سوریه منجر به شهادت دو نیروی ایرانی در این کشور شد، همزمان لبنان را به اقدام نظامی تهدید نمود و نظامیان آن در مسجدالاقصی به نمازگزاران حرم شریف حمله کرده و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. نتانیاهو برای فرار از بحران سیاسی داخلی و وحدتبخشی به جامعه از همگسیخته صهیونیستی، به تئوری قدیمی «صدور بحران به محیط پیرامونی» روی آورد اما غافل از اینکه زمان این بازی به سر آمده و شرایط تغییر کرده است. متعاقب این اقدامات، نیروهای مقاومت گزینه «گوشمالی» رژیم صهیونیستی و نتانیاهو را به میدان آوردند و نتیجه آن این شد که مقامات سابق و کنونی این رژیم به زبان آمدند که دیگر «بازدارندگی» اسرائیل به پایان رسیده و حتی قادر نیست در برابر حزبالله لبنان از این راهحل استفاده کند.
روز پنجشنبه گذشته عملیات از جنوب لبنان آغاز گردید. مقاومت فلسطین با استفاده از موقعیتهای فیزیکی که در لنبان دارد نزدیک به ۱۰۰ فروند موشک، کاتیوشا و خمپاره به سمت مناطق شمالی رژیم یعنی استان جلیل شلیک کرد. رژیم صهیونیستی در واکنش، به چند موقعیت جنبش اسلامی حماس در غزه حمله کرد و لحظاتی پس از آن مقاومت فلسطین حدود ۴۰ موشک به سمت شهرکهای صهیونیستنشین اطراف غزه شلیک نمود و پس از آن رژیم اسرائیل به سه نقطه در داخل لبنان حمله کرد. حق دارید باور نکنید ولی حقیقت دارد؛ یکی از این سه نقطه یک آغل خالی گوسفندان، دیگری یک پل فرسوده نزدیک ساحل و یکی دیگر نقطهای کور در یک منطقه جنگلی بود! بهگونهای که آویگدور لیبرمن وزیر سابق خارجه رژیم، عملیات اسرائیل را مضحک و شرمآور توصیف کرد.
از آن طرف گروههای دیگر فلسطینی شامل «عرینالاُسُود» در روزهای پنجشنبه و جمعه دست به اقدامات پیدرپی علیه مراکز صهیونیستی زدند که از غور اشغالی اردن تا پایتخت رژیم اسرائیل را شامل میشد. در نتیجه چندین رشته عملیات نظامی و خودرویی، دستکم ۷ نفر صهیونیست کشته و نزدیک به ۱۵ نفر زخمی شدند. عدد کشتههای صهیونیستها در جریان این عملیاتها نزدیک به ۴ برابر دو شهید ایرانی بود که بر اثر حملات رژیم اسرائیل در روزهای اخیر در سوریه به شهادت رسیده بودند.
روز جمعه در حالی که اقدامات فلسطینیها علیه مناطق اسرائیلی ادامه داشت، نتانیاهو اعلام کرد اقدامات تلافیجویانه اسرائیل به پایان رسیده و دلیلی ندارد که طرفهای مقابل به اقدامات خود ادامه دهند. در این میان نتانیاهو در تماس با سران مصر، اردن، فرانسه و قطر از آنان خواست با طرفهای فلسطینی تماس بگیرند و آنان را به توقف اقدامات ضداسرائیلی متقاعد نمایند. وی ملتمسانه از فلسطینیها نیز درخواست کرد سه روز به یهودیان اجازه دهند در مسجدالاقصی مراسم عبادی روز پاک (فصح) به جا آورند و پس از آن هر خواسته فلسطینیها را اجابت خواهد کرد. اما طرفهای فلسطینی از یکسو توقف حملات به موقعیتهای رژیم صهیونیستی را به توقف اقدامات این رژیم در مسجدالاقصی و صحنهای اطراف آن موکول کرده و از سوی دیگر اجازه ندادند عناصر جنایتکار صهیونیست به نام برگزاری مراسم عبادی عید یهودی، وارد مسجدالاقصی گردند. در جمعه دوم ماه مبارک رمضان، مسجدالاقصی شاهد حضور بیسابقه حدود ۱۳۰.۰۰۰ فلسطینی بود که اکثر آنان قصد برگزاری مراسم اعتکاف در «حرم شریف» داشتند و علیرغم فشار و اقدامات ضدانسانی نیروهای ارتش اسرائیل که شامل ۲۴۰۰ نفر میشد، در مسجد معتکف گردیدند و اسرائیل عملاً نتوانست خیال خام خود را در حرم شریف عملیاتی نماید.
«دیوید بن گوریون» مؤسس اصلی رژیم صهیونیستی و نخستوزیر آن در سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۱، در زمان نخستوزیری خود گفته بود «وقتی بازدارندگی از بین برود اسرائیل نابود میشود» بازدارندگی مدنظر بن گوریون سه پایه داشت؛ ۱-انظار و ایجاد جو روانی به شکلی که طرف مقابل بترسد و باور کند که نمیتواند علیه دشمن خود اقدام نماید ۲-عملیات پیشدستانه و ضربه زدن به دشمن به گونهای که توان حمله نداشته باشد و ۳-انتقال سریع نبرد به سرزمین دشمن.
اسرائیل در فاصله سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۷۵ که ناگزیر به عقبنشینی از بیروت تا نهر لیتانی در شمال استان صور گردید، با همین سناریو بر جهان عرب مسلط شده و در جنگهای بزرگ با عربها به پیروزی رسیده بود اما از زمان پیدایی مقاومت لبنان و ضرباتی که عملیاتهای بیامان آن به رژیم اسرائیل وارد کرد، نظریه و راهکار رژیم اسرائیل از بین رفت؛ انظار اسرائیل و عملیات روانی آن رنگ باخت و با بیاعتنایی شیران حزبالله مواجه گردید؛ عملیات پیشدستانه اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه منسوخ گردید و انتقال سریع نبرد به سرزمین دشمن از دسترس اسرائیل خارج شد. امروز این سه پایه تئوری اسرائیلی به کلی تغییر کرده است، یعنی عملیات انظار در اختیار حزبالله است، مقاومت فلسطین دست به عملیاتهای پیشدستانه میزند -که عملیات سیفالقدس رمضان سال قبل و عملیات رمضان امسال آنان از این واقعیت خبر میدهد- و داخل رژیم، تبدیل به کانون بحران شده و در محیط فرامرزی هر ضربه آن لااقل با ده ضربه پاسخ داده میشود.
اسرائیل در محیط داخلی دیگر نمیتواند از قاعده «تهدید خارجی عامل وحدت داخلی» استفاده کند. همین روزهایی که رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان و غزه زیر فشار مقاومت فلسطینیها بود و در داخل با عملیاتهای پیدرپی جوانان فلسطین مواجه شد، مخالفان یهودی نتانیاهو صحنه مخالفت با نخستوزیر را رها نکردند. عملیات در روز جمعه تا شامگاه آن ادامه داشت و در شامگاه روز شنبه با شلیک سه موشک از خاک سوریه مواجه شد و انصارالله یمن به اسرائیل در برابر هر اقدام ضد سوریه هشدار داد. اما در همین زمان یعنی شنبه شب بیش از یکصد هزار یهودی در میدان مقابل کاخ نخستوزیری و کنست، یقه نتانیاهو را گرفته بودند و او را وادار به اخراج دو وزیر خود میکردند که به معنی فروپاشی کابینهای که تازه سه ماه است روی کار آمده، میباشد! این یعنی اسرائیل آنقدر به فلاکت افتاده که با استناد به حملات دشمن هم نمیتواند داخل خود را ولو برای مدت کوتاهی آرام نماید.
همین الان جمعیت عربی داخل سرزمین فلسطین -یعنی کل جغرافیایی به مساحت حدود ۲۷۰۰۰ کیلومتر مربع -از جمعیت عبری آن بیشتر است و این در حالی است که رژیم اسرائیل در عدد جمعیتی خود هنوز دو میلیون یهودی که طی ۳ تا ۴ سال اخیر برای همیشه فلسطین را رها کرده و به موطن اصلی خود بازگشتهاند، به حساب میآورد.
روند خروج شتابان یهودیان از فلسطین به زودی یعنی خیلی زودتر از آنکه در تحلیلها آمده بود، اسرائیل را با یک جمعیت حداکثر ۳۰ درصدی یهودی در برابر ۷۰ درصد عرب مواجه میکند و این به آن معناست که دیگر نمیتواند دولتی یهودی داشته باشد و ۳۰ درصدی از این یهودیان که باقی میمانند، بخشی اصولاً فلسطینیاند و بخش بزرگتری مهاجر قدیمی میباشند که پلهای قبلی آنان در کشورهایشان خراب شده و لاجرم بلاکشان میمانند. پس به زودی اسرائیلیها ناگزیرند به شکلگیری دولتی با اکثریت عرب فلسطینی تن دهند. این وضعیت به طور خیلی طبیعی ولی سریع اتفاق میافتد همانطور که در آفریقای جنوبی سفیدهای اقلیت علیرغم اقدامات جنایتکارانه دست آخر در سال ۱۳۷۳ و پس از حدود ۸۰ سال ناگزیر شدند شکلگیری دولت سیاهان را در پرتوریا بپذیرند و برای همیشه از فکر تشکیل دولت سفیدها منصرف گردند.
رژیم اسرائیل ناگزیر است این واقعیت را بپذیرد کما اینکه در ماههای اخیر بارها به آن اعتراف کرده است. رئیس رژیم، رئیس دولت، رئیس اپوزیسیون، رئیس موساد و شخصیتهای مهمی مانند لیبرمن با صراحت گفتهاند، دولت اسرائیل پیش از ۸۰ سالگی برای بار سوم از بین میرود. رژیم اسرائیل در همین روزهای اخیر در حالی که تعدادی از صهیونیستها توسط فلسطینیها کشته شده بودند، نتوانست در لبنان و غزه دست به عملیاتی بزند که حتی یک نفر لبنانی یا فلسطینی در آن مجروح شده باشند!
آنطور که پایگاه خبری «اکسیوس» نوشته است، رئیس ستاد مشترک رژیم صهیونیستی، پنجشنبه شب گذشته در کابینه امنیتی رژیم در برابر درخواست رئیس موساد مبنی بر اینکه به دلیل اجازه حزبالله به حماس برای شلیک موشک از خاک لبنان، باید آن را گوشمالی داد، گفته بود به نفع اسرائیل است که حزبالله را از معادله جنگ خارج کند و کاری به کار آن نداشته باشد. «هرزیهالوی» استدلال کرده که هماینک ۷۰ درصد نیروهای اصلی ارتش درگیر کنترل کرانه باختری هستند و با ۳۰ درصد بقیه نمیتوان از پس واکنش حزبالله برآمد و این نظر به تصویب میرسد.
عملیاتهای فلسطینی علیه اسرائیل روز به روز ابعاد تازهای به خود میگیرد؛ آمارها میگویند در سال ۲۰۲۲، فلسطینیها ۱۰۸۵۰ اقدام ضداسرائیلی را برنامهریزی کرده و حدود ۸۵۰۰ مورد آن را به اجرا گذاشتهاند و آمارهای امروز میگوید اقدامات ضداسرائیلی فلسطینیها در سال جاری لااقل ۵۰ درصد نسبت به سال ۲۰۲۲ افزایش پیدا کرده است. واقعاً اسرائیل چگونه میتواند باقی بماند و از این بحران همهجانبه خارج شود؟
🔻روزنامه اطلاعات
📍 آشفتگی در روابط بینالملل!
✍️ ابوالقاسم قاسم زاده
از پایان جنگ جهانی دوم، مفهوم روابط بینالملل با تعریف جهان دارای دو ابرقدرت (شرقی آن اتحاد جماهیر شوروی و غربی آن آمریکا با مجموعه کشورهای متحد اروپای غربی، توازن نسبی قدرت همراه با مرزبندیهای مشخص از جغرافیای سیاسی داشت. در آن توازن نسبی، «ناتو» و «ورشو» قدرت متحد نظامی غربی و شرقی خوانده میشدند که مرزبندی آنها معین بود. با فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی» و در سوی دیگر با فروپاشی دیوار
شرقی ـ غربی برلین و سربرآوردن اتحادیه اروپا، جهان در انتظار برقراری توازن جدید از روابط بینالمللی قرار گرفت.
تعریف تعامل و روابط بینالملل با قدرت تکنولوژیکی، اقتصادی، همچنین سیاسی و نظامی جدید، دگرگون شد. بهویژه در فاصله زمانی کوتاهی چین قدرتمند سربرآورد و در عمل مجموعه کشورها در شرق آسیا بعد از پایان جنگ ویتنام شاخص مهم تأثیرگذار در روابط بینالمللی شدند. تا آنجا که مجموعه روابط بینالملل با سه شاخص و محور ابرقدرت آمریکا، روسیه و چین (دولتهای دارای سلاح هستهای) با کسب امتیاز «حق وتو» در شورای امنیت سازمان ملل، سکاندار توازن در روابط بینالمللی شدند.
اکنون مهمترین عامل در بههم ریختگی توازن بینالمللی گذشته را باید در معادله «قدرت و تهدید منافع» در جغرافیای سیاسی و رقابتهای سه ابرقدرت آمریکا، روسیه و چین دید. پدیده جنگ «اوکراین»، همچنین بحران خطر جنگ بر سر «تایوان» و همراه آن فقرزدگی بخش بزرگی از کشورها در قاره آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین بسیاری از توافقها و سامان گذشته در روابط بینالمللی را بههم ریخته است و آشفتگی در روابط بینالمللی، شاخص برجسته از تعریف جهان شده است. اگرچه بهرهگیری از قدرت «تکنولوژی ارتباطات» سرعت و وسعت چرخش اطلاعات و دادهها، چنین گستره از خطر آشفتگی در روابط بینالملل را مدام تسکین میدهد.
بسیاری از صاحبنظران روابط بینالملل، آینده روابط دولتها و کشورها را چه در سطح منطقهای یا بینالمللی به چگونگی ادامه یا پایان «جنگ اوکراین» ارزیابی و پیشبینی میکنند. در اغلب این نظرپردازیها که جنگ در اوکراین را تقابل پوتین ـ بایدن مینامند، هشدار از رویارویی اتمی دو ابر قدرت آمریکا ـ روسیه خطری بسیار جدی شمرده میشود. در همین نقدها از آوارگی نزدیک به ۱۰ میلیون شهروند اوکراینی یاد میشود که اغلب کشورهای اروپایی بهویژه دو کشور آلمان و فرانسه در زیر بار سنگین هزینههای چنین آوارگی قرار گرفتهاند. در حالیکه هنوز آینده ادامه جنگ در اوکراین مشخص نیست! آمریکا با تشدید بحران بر سر تایوان، میخواهد چین را گامبهگام وارد تقابل نظامی کند. خطر باز شدن جبههای دیگر از جنگ آمریکا تا چین بر سر شعار «تایوان کشور مستقل» چنان شده است که «مکرون» بعد از دیدارش از چین و گفتگوی مستقیم با «شی» رئیس جمهوری چین گفت: «اروپا باید از کشیده شدن به رویارویی بر سر تایوان دوری کند و وابستگی خود به آمریکا را نیز کاهش دهد.»
خبر دیدار رئیس جمهوری چین از مسکو و گفتگوی مستقیم شش ساعته او با پوتین را اغلب رسانهها، نشانهای از آشفتگی در روابط بینالمللی و آژیر خطر امتداد جنگ ناتو در اوکراین به جنگی اتمی، تفسیر کردند. رئیس جمهوری چین در پایان دیدارش با رئیس جمهوری روسیه گفت: «طرحی مفصل برای پایان بخشیدن به جنگ در اوکراین بهدست آورده است.» اما هنوز خبری از پایان جنگ که هیچ، حتی از آتشبس مورد قبول دو طرف بهصورت موقت هم نیست!
در خاورمیانه، بهویژه در حوزه خلیجفارس توافق تهران ـ ریاض در پکن و از پی آن گشایش سفارتخانههای دو کشور بعد از ۷ سال قطع روابط رسمی سیاسی دو دولت، شوک بزرگ
سیاسی ـ خبری شد که با تجدید روابط تهران با همه دولتهای عربی در خلیجفارس، هنوز پسلرزههای آن برای «نتانیاهو» و سران رژیم صهیونیستی ادامه دارد. همچنین این خبر از دیروز جلب توجه کرده است که رسانههای خبری غربی چنین گزارش کردهاند: «… آمریکا به تازگی اعلام کرده در واکنش به حملات اخیر شبه نظامیان مورد حمایت حکومت ایران در عراق، سوریه، لبنان و مناطق فلسطینی به مواضع آمریکا و اسرائیل، یک زیر دریایی با موشک هدایتشونده به دریای سرخ فرستاده است. روزنامه «وال استرایت ژورنال» نوشته است، حرکات زیردریاییها اغلب علنی نمیشوند، مگر اینکه آمریکا بخواهد با اعلام این تحرکات پیامی ارسال کند.»
مجموعه اخبار چه درباره جنگ اوکراین یا جنونزدگی جنگی «نتانیاهو» و دولت راست افراطی او در اسرائیل با حمله به داخل مسجدالاقصی به نمازگذاران در ماه رمضان و تهدید مدام او با حمله هوایی به سوریه و لبنان و…، گستره آشفتگی در روابط بینالملل را چنان نشان میدهند که بسیاری از رسانهها آژیر خطر جنگی فراگیر را به صدا درآوردهاند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 علل تضعیف دین
✍️ عباس عبدی
حقیقت دین به حاشیه رفته و ظواهر و اطلاعات فقهی جایگزین واقعیت دین شد
در یادداشت قبلی توضیح دادم که دینداری و گرایش به دین در ایران در مسیر تضعیف شدن است. اکنون باید به علتیابی این روند پرداخت، زیرا توقف این روند یا بازگرداندن آن بدون شناسایی علل آن ممکن نیست.
اولین و مهمترین علت، نقض استقلال نهاد ترویجگر و مُبلِّغ دین است. این نهاد که روحانیت همراه دیگر منادیان دینداری هستند، در عمل استقلال کافی برای دعوت مردم به دینداری را ندارند و بیش از هر زمانی وابسته به نهاد قدرت شدهاند و صد البته که کارکرد نهاد قدرت دعوت به دینداری نیست، بلکه اجرای نظم اجتماعی و عدالت است. دعوت به دینداری از سوی نهاد سیاست بهشدت تحتتاثیر قدرت و زور و سپس عملکرد این نهاد در برقراری نظم و عدالت قرار میگیرد و از آنجا که این دو کار ویژه سیاست در ایران با اختلال جدی مواجه شده، وابستگی نهاد دین به آن نیز موجب تضعیف نهاد دین شده و از آنجا که بنیان دین، عقیده است و آن را نمیتوان با قدرت ترویج کرد، لذا بنیان مذکور دچار مشکل جدی شده است.
نکته دوم، صفر و یکی کردن دینداری بر اساس فقه و کلام رسمی است. داستان شبان و موسی در مثنوی مولوی بسیار آموزنده است. روح دین نزد آن چوپان بود، ولی نگاه رسمی موسی آن رویکرد را کفرآمیز میدانست و خداوند موسی را از این رویکرد نهی کرد. متاسفانه این رویکرد پیش از انقلاب نبود، به همین علت آموزههای دینی و دعوت به آن جذابیت داشت. پس از انقلاب و به مرور نه تنها رویکرد صفر و یکی برای دیندار تلقی کردن دیگران در نگاه رسمی غالب شد، بلکه این رویکرد بسیار سطحی و مبتذل نیز بود و به جای دین به معنای عقیده و عمل صالح، منحصر شد به اطلاع از آموزههای فقهی بیارتباط با متن زندگی؛ اینکه مثلا کفن چند تکه است؟! از این مرحله به بعد حقیقت دین به حاشیه رفت و ظواهر و اطلاعات فقهی جایگزین واقعیت دین شد و این به جای آنکه راهی برای سعادت اخروی باشد، تبدیل به راهی برای کسب رانتهای دنیوی شد.
ذات دین به جای آنکه هدف شود، قلب واقعیت و تبدیل به ابزار و وسیله شد و این بدترین سقوط آن بود. در فرآیند صفر و یکی، افراد بسیاری از دایره دین اخراج شدند و این برچسبزنی موجب کوچک شدن مجموعه دینداری رسمی و هر کس به بهانهای اخراج شد، و اتفاقا دینداران واقعی زودتر از دیگران خود را از حوزه دینداری رسمی خارج کردند. نتیجه به آنجا رسیده است که فلان ورزشکار یا مدیر در جلسهای که دور میز نشستهاند نماز میخواند!! کاری که مراجع تقلید هم نمیکنند. بنیان دین از درون به برون کوچ کرد، از باطن به ظاهر آمد، از عمق به سطح، از اخلاق به احکام، از پارسایی به ریا در آمد. صورت دین بر ذات آن غلبه کرد و احکام بر اخلاق تفوق یافت. آموزش کلاسمحور احکام، وجه غالب در شیوه ترویج و گسترش دین شد، در حالی که عدالت و اخلاق و التزام رهبران سیاسی و دینی به این دو گزاره بنیان ترویج دین است. به نام دین خواستند که سیاست را در دل خود هضم کنند، غافل از آنکه سیاست هضمشدنی نبود و دین را به رنگ خود در آورد. به عبارت دیگر کوچ اصلی دین از فرهنگ و اخلاق به قدرت صورت گرفت. مجازات جانشین محبت شد. فلسفه و کلام اسلامی به روضه تبدیل شدند. همزمان نوعی تشیع مناسکی و افراطی به مرور جایگزین گرایش وحدتبخش دینی شد. چه در تقابل با دراویش، یا دیگر گروههای اسلامی و چه حتی در خصوص گروههای مذهبی غیر اسلامی. مناسکی و شکلگرایی رو به افزایش دینی در کوتاهمدت مسحورکننده است ولی در ادامه چون خوره و از درون، دین را پوک میکند. میگویند کشیش صومعهای گربهای داشت که با آن مانوس بود هرگاه برنامه دعا داشت برای جلوگیری از مزاحمت گربه آن را به درختی میبست. سالها بعد که کشیش فوت کرد بستن آن گربه به درخت در هنگام مناجات، جزو مناسک دعا شد. به همین راحتی مناسک شکل گرفته و فرد را با ذات دین بیگانه میکند. بالاخره علت دیگری که ضربه مهلکی به دین بود، عملکرد عمومی دولتهایی است که در پشت دین سنگر گرفتند؛ عملکردی که بیانگر موفقیت نسبی در مقایسه با سایر جوامع و کشورها نیست و نوعی احساس عقب افتادن را به شهروند ایرانی میدهد که برای او قابل قبول نیست. به ویژه که اغلب مسوولان اصلی آن را روحانیون تشکیل میدهند و هر جا کم میآورند از اسلام مایه میگذارند. مجموعه این عوامل و شاید هم در کنار عوامل دیگر موجب تضعیف آن جایگاه رفیع فرهنگی دهه ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ شده و این روند در دهه اخیر نیز شدت گرفته است، چرا که مجموعه عوامل مزبور این برداشت را ایجاد کرده که گرایش رسمی از دین مدافع عقلانیت و علم نیست، به ویژه که گزارههای شبهعلم را ترویج میکنند. برای تقویت جایگاه دین چارهای نیست جز اینکه عوامل مزبور درست شوند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 بهرهگیری از روابط با کشورهای منطقه
✍️ فریدون مجلسی
طبیعیترین شرایط برای رابطه منطقی بین کشورهای همسایه این است که مساله خاصی هم وجود نداشته باشد که بخواهد بین آنها اختلافآفرین شود. این نوع روابط منطقی و پایدار در بین تمام کشورهای دنیا میتواند وجود داشته باشد. مهمترین مسائلی که بین کشورها بهوجود میآید معمولا مسائل مالی، رقابتهای اقتصادی و... است. منطقه ما در خلیج فارس از تعدادی کشورهای ثروتمند تشکیل شده و باید بتوانیم با مناسبات دقیق و درست از ظرفیتهای حاضر در این کشورها در راستای منافع ملی به خوبی استفاده کنیم. ترکیه که همسایه شمال غربی کشورمان است طی سالهای اخیر ثروتمند شده و طبیعی است که بین این کشورها بیشترین روابط تجاری و اقتصادی و بازرگانی و... وجود داشته باشد. البته به شرط اینکه مسائل غیر مالی و سیاسی و... به خصوص مسائل ایدئولوژیک و اختلافات مذهبی مانع برقراری این روابط موثر نشود. این مسائل در قرن جدید نباید وسیلهای برای اختلاف و ایجاد مشکل باشد و وقتی تاثیری نگذارد کشورهای همسایه میتوانند بیشترین ارتباطات را داشته باشند چرا که به یکدیگر نزدیکتر هستند. دیگران نیز نمیتوانند رقابت کنند و کالاها، فرآوردهها و محصولاتی از فولاد، سیمان و وسایل ساختمانی که در ایران و عربستان ساخته میشود به بهترین نحو میتواند در بین دو کشور مبادله شود. البته طی ۴۰ سال اخیر بین ایران و کشورهای عربی منطقه اختلافاتی بروز کرد که تا حدی در هر کشوری پیش میآید. اما وقتی مدتها گذشت و جامعه تدریجا وضعیت طبیعی و متعارف به خود گرفت این مسائل باید منتفی شود. البته الان ما به جایی نرسیدهایم و صرفا در شرایط قبل از قطع روابط قرار داریم. مگر با عربستان و بحرین پیش از اینها رابطه نداشتیم؟ هر چند اکنون رابطه با کویت که بیشتر از همه کشورهای خلیج فارس است در پایینترین سطح قرار دارد تا چه رسد به دیگران. حال زمانی که روابط با این کشورها مجددا برقرار شود، سفارتخانهها دایره شود تازه به زمانی میرسیم که این اتفاقات باعث قطع روابط طرفین شد. مساله این است که طرفین با یکدیگر تا چه اندازه در قول و قرارهایی که میگذارند پایبند به این باشند که در امور داخلی یکدیگر دخالت نکنند. اگر چنانچه به این کار پایبند باشند میتوان امیدوار بود که ارتباطات عادیتری بین آنها برقرار شود. از طرف دیگر در بین کشورهایی که احتمال برقراری ارتباط مجدد و احیای روابط دارند مصر با بقیه تفاوت دارد و نسبت به کشورهای دیگر کمترین مساله را با ایران دارد. از نظر رابطه سیاسی و ارتباطات فرهنگی بیشترین سابقه را با ایران دارد. گرچه از سایر کشورها دورتر است اما رابطه عمیقی میان ایران و مصر وجود داشته و دارد. منتها در مورد ایران و مصر سالهاست که در دو کشور سفیر وجود دارد، اما نه به نام سفیر بلکه تحت عنوان حافظ منافع اما از میان سفرای سطح بالای دو کشور انتخاب میشوند. اما تا زمانی که مشکلات میان دو کشور در حوزههای مختلف که بیشتر جنبه سیاسی دارد و قابل حل است مرتفع نشود نمیتوان به از سرگیری روابط تهران قاهره امیدوار بود. اما اگر روند تعامل و ارتباطات موثر همچنان وجود داشته باشد میتوان به بهبود روابط دو کشور نگاه ویژهای داشت. مساله دیگر اینکه نباید از نظر دور داشت که اگر میخواهیم با همه کشورها روابط اقتصادی و تجاری برقرار کنیم نمیتوان صرفا با دور زدن تحریم یا روشهای دیگر به مبادله پرداخت و بایدبرمبنای FATF عمل کنیم تا روابط اقتصادی و تجاری به مراتب بهتری را تجربه کنیم.
🔻روزنامه شرق
📍 خصلت جنبشی جامعه ایرانی
✍️ کوروش احمدی
جنبشهای اجتماعی-سیاسی بهعنوان ساختارها و راهبردهایی برای به چالش کشیدن قدرت سیاسی از سوی مردم عادی عمدتا محصول انقلاب صنعتی، رشد شهرنشینی و انتشار دانش در جامعه هستند و در دو، سه سده گذشته نقش مهمی در تعیین دستورکار سیاسی داشتهاند. در کنار جنبشهای کارگری، جنبشهای برابریطلبانه زنان و اقلیتهای نژادی و قومی، آزادی بیان فزاینده به علت تضعیف کنترلهای سیاسی نیز ظرفیت بالقوه دیگری برای اعتراضات بالقوه ایجاد کرده است. این روندها که زمینهساز رشد امکانات بالقوه برای اعتراضات اجتماعی و سیاسی در اروپا بود، بهتدریج به جوامع غیراروپایی نیز سرایت کرد. اگرچه عوامل اشارهشده هنوز در این جوامع بسیار ضعیف بود؛ اما اعتراض به سلطه مستقیم یا غیرمستقیم استعمار اروپایی نقش مهمی در سوقدادن این جوامع در جهت جنبشیشدن ایفا کرد. جامعه ایران یکی از جوامع غیراروپایی است که یک سابقه و سنت نیرومند جنبشی دارد و زودتر از دیگر جوامع مشابه وارد مرحله جنبشی شد. کنشهای اعتراضی ایرانیان از نیمه دوم قرن نوزدهم حول دو محور اصلی، یعنی مبارزه با نفوذ خارجی و مبارزه با استبداد داخلی، شکل گرفت و آنچه را که «نهضت ملی» نامیده شد، به وجود آورد. جنبش تنباکو، انقلاب مشروطیت، جنبش ملی ۱۳۳۲-۱۳۲۰ و مجموعه جنبشهایی که به فروپاشی سلطنت در بهمن ۵۷ انجامید، برخی از فرازهای مهم کنش اعتراضی ایرانیان در ۱۵۰ سال گذشته بوده است. جنبش تنباکو یک تحول عظیم تاریخی بود؛ چراکه در آن «رعیت» توانست برای نخستینبار در تاریخ ایران یک پادشاه خودکامه را به عقبنشینی وادارد. جنبش مشروطه در حالی دومین عقبنشینی بزرگ را به پادشاه خودکامه تحمیل کرد که مبانی نظری آن در چندین دهه از طرف شماری از نویسندگان و فعالان اجتماعی در راستای مشروط و محدودکردن قدرت پادشاه از طریق مقیدکردن او به قانون ایجاد شده بود. با استقرار مشروطه، جامعه جنبشی ایران وارد مرحله جدیدی شد. این بار دو تفسیر متضاد از قانون اساسی مشروطه به محتوای اصلی جنبشهای اجتماعی و سیاسی در ایران تبدیل شد: تفسیر لیبرالی از قانون اساسی مجلس را مرکز ثقل سیاست در ایران میدانست. درحالیکه تفسیر اقتدارگرایانه سلطنتی همچنان در پی حفظ نقش فائقه برای دربار در سیاست ایران و خنثیکردن دستاورد مشروطه در عمل بود. «سیاست خارجی» نیز که تا ۱۳۳۲ عمدتا در قالب «شرکت نفت انگلیس و ایران» عمل میکرد و در پی تقویت تفسیر دوم بود، همچنان یکی از دو هدف اصلی جنبش اعتراض در ایران بود. خصلت جنبشی در ۱۵۰ سال گذشته موجب شده تا قدرت سیاسی حداقل پنج بار به لحاظ ماهوی دست به دست شود (مطلقه به مشروطه، مشروطه به مطلقه، مطلقه به حکومت ملی، حکومت ملی به مطلقه، فروپاشی مطلقه و برآمدن جمهوری اسلامی). شاید کمتر جامعه غیرغربی را بتوان یافت که از نظر خصلت جنبشی قابل قیاس با جامعه ایران باشد. خصلت جنبشی در حالی بهاینترتیب در جامعه ایران تزریق شد که بهندرت در دیگر کشورهای غیرغربی مشابه آن دیده میشد. بهاینترتیب چنین سابقه و سنتی بهعنوان ویژگی جامعه ایرانی شکل گرفت و منبع الهام و تجربه برای نسلهای بعدی شد. در چنین بستری، در چند دهه گذشته تحولاتی در جامعه روی داده که موجب تداوم و تقویت خصلت جنبشی و ادامه بیقراری و بیتابی در جامعه ایران شده است. در رأس این تحولات میتوان به افزایش سرعت جداشدن فرد ایرانی از ساختارهای سنتی و غالبشدن خصلت فردی-شهروندی در جامعه اشاره کرد. اکنون از ساختار و ذهنیت ایلیاتی که حدود هزار سال بر نظام سیاسی ایران غلبه داشت، چیزی باقی نمانده است. این در حالی است که در شماری از کشورهای منطقه علقههای عشیرهای در رابطه بین حکومت و مردم یکی از موانع رشد خصلت جنبشی در آن جوامع است. آنچه بر جامعه ایرانی طی چند دهه گذشته از نظر افزایش شکاف بیننسلی، تحول در تغییر نوع رابطه جامعه با مراجع دینی، تضعیف مردسالاری، افزایش تحصیلات و استقلال اقتصادی زنان و عدم ترجمه متناسب آن به بهبود موقعیت اجتماعی-اقتصادی آنان و... گذشته، منشأ دگرگونیهای عظیمی بوده است. این تحولات بنیادی به نوبه خود زمینهساز رشد جنبشهایی در سطح خرد مانند اعتراضات کارگری، معیشتی، دانشجویی، صنفی و اعتراضاتی در ارتباط با مسئله آب، محیط زیست، ورشکستگی بانکها و... نیز بوده است. همزمان، شاهد «ناجنبشها» نیز در جامعه هستیم که از آن جمله میتوان به انواع کنشهای اجتماعی در بین زنان، جوانان، چهرههای مشهور و... اشاره کرد. جامعه با نوع دیگری از اعتراض که میتوان آن را اعتراض انفعالی نامید؛ مانند خودکشی و مهاجرت نیز مواجه است. اینکه سازمان بهزیستی بهتازگی از ارائه خدمات به هفت میلیون نفر در ۱۴۰۱ برای پیشگیری از خودکشی خبر داده و رصدخانه مهاجرت ایران نیز میل به مهاجرت در ایران را بیش از یکسوم دانسته، بسیار گویا است. در کنار این روندها، دسترسی حداقل ۷۰درصدی مردم به رسانههای خارج از کنترل حاکمیت نیز فاکتور مهمی است که باید در معادله منظور شود. جامعه ایرانی را باید از نظر خصلت جنبشی یکی از استثنائیترین جوامع دانست. مسئولان کنونی نیز باید بدانند که اگر جامعه ایرانی دارای چنین خصلتی نبود، اساسا قدرت به آنها نمیرسید. این واقعیت که خصلت جنبشی جامعه ایرانی در چند دهه گذشته حفظ و تقویت شده، حاکی از ضرورت توجه واقعی قدرت سیاسی به مطالبات جامعه است.
🔻روزنامه رسالت
📍 بازگشت بازار به اوج رویکردها و چالشها
✍️ سیدمحمد بحرینیان
بازار سرمایه سال ۱۴۰۲ را با بیم و امید شروع کرده است. شروع سال همزمان با رکوردشکنی شاخص و عبور از سقف تاریخی مرداد ۱۳۹۹ بوده است. بازگشتی که ۳۱ ماه به طول انجامید. از سوی دیگر، ریسکهای بازار سرمایه بیشازپیش افزایشیافته و سهم سایر ذینفعان همچنان ناچیز است.
تأمین مالی بازار سرمایه برای تشکیل سرمایه در بخش واقعی اقتصاد از طریق تأسیس شرکت پروژه در محاق است و تأمین مالی بخش خصوصی در بورس بسیار ناچیز است و در مقابل دولت و بخش عمومی، تأمین مالی سنگینی در این بازار انجام دادهاند که سبب افزایش نرخهای بهره به سطوح جدید شده است. از سوی دیگر، افزایش سرمایه از محل آورده نقدی به دلیل دشواریهای اداری و عملیاتی و عدم مشوقها، عملا از دستور کار شرکتها حذفشده و درنتیجه تأمین مالی از این طریق نیز ابتر مانده است. هرچند سیاستهای مجلس شورای اسلامی در معافیت مالیاتی افزایش سرمایه از محل سود انباشته توانسته برخی شرکتها را به عدم تقسیم سود و هدایت سرمایه به سمت اشتغال و رشد تولید علاقهمند سازد. در این میان، اصلاح نظام پرداخت سود نقدی از طریق سجام باوجود کاستیهایی در اجرا، گام مؤثری در افزایش کارایی عملیاتی بازار بوده است. درعینحال، بازار نیازمند اصلاح فرآیندهای قانون تجارت است تا بتواند چابکتر و پویاتر عمل نماید. ورود شرکتهای جدید رو به کاهش گذاشته است که علاوه بر رکود بازار، سوء تدبیرها و برخوردهای سلیقهای در آن بیتأثیر نبوده است. هرچند پس از سالها یک شرکت از بخش اقتصاد دیجیتال وارد بازار سرمایه شده است، اما همچنان شرکتهای زیادی پشت صف ورود هستند.
درحالیکه بازار سرمایه سال ۱۳۹۹ به افزایش کدهای سهامداری به بیش از ۴۰ و ۵۰ میلیون از طریق قابلیت معامله مستقیم و غیرمستقیم سهام عدالت بر اساس دستور مقام معظم رهبری به خود میبالید، حالا بیش از دو سال است که فروش مستقیم سهام عدالت و بیش از یک سال است که فروش غیرمستقیم سهام عدالت برخلاف قانون و آییننامه آن متوقفشده است و حقوق سهامداران عدالت که سهامدار عادی شرکتها هستند بهطور برابر با سایر سهامداران رعایت نمیگردد.
در کنار این موضوعات، سرمایهگذاران در بازار نگرانیهای متعددی دارند. قطعیهای برق و گاز، عوارض در حوزههای مختلف، تغییرات سریع مقررات و قیمتگذاری دستوری ریسکهایی است که این روزها بازار سرمایه با آن دستبهگریبان است. در شرایطی که در شفافترین و نقد شونده ترین بازار، سهامداران نگرانیهای فوق را دارند، عجیب نیست که سرمایهگذاری بیش از یک دهه است که در اقتصاد منفی بوده است. به نظر میرسد باید بازار سرمایه و دغدغه فعالین آن را گوشهای از مشکلات بخش واقعی اقتصاد دانست و برای اهتمام به رشد تولید نسبت به حل آن اقدام عاجل نمود.
مطالب مرتبط