🔻روزنامه تعادل
📍 زمین جهنم میشود!؟
✍️ سجاد بهزادی
وقتی مدیر اجرایی برنامه جهانی غذای سازمان ملل، همین چند روز پیش درباره موج گرسنگی در جهان وجهنم شدن زمین هشدار داد؛ ناگهان یادم به شعر زیبای سهراب سپهری آمد. این شاعر درد کشیده وقتی از اتفاقات زمانه خود اندوهگین میشود از همه تمنا میکند «آب را گل نکنیم /در فرودست انگار کفتری میخورد آب/ یا که در بیشهای دور سیرهای پر میشوید /یادر آبادی کوزهای پر میگردد/آب را گل نکنیم /شاید این آبروان /می رود پای سپیدار تا فرو شوید اندوه دلی/ دست درویشی شاید نان خشکیده فروبرده در آب/ زن زیبایی آمد لب رود /آب را گل نکنیم.» شاعر کاشانی دیگر در بین ما نیست تا ببنید بیشتر آبها و رودهای زلال دیروز همه گل شدهاند و چگونه سایه مرگ وتاریکی مطلق جهان را تهدید میکند.
مدیر اجرایی برنامه جهانی غذای سازمان ملل به تازگی درباره موج گرسنگی در جهان تا چند ماه آینده هشدار داده است. هشدار به اینکه « اگر میلیاردها دلار بودجه مضاعف به خوراک میلیونها انسان گرسنه اختصاص داده نشود، جهان در ۱۲ تا ۱۸ ماه آینده با موج گستردهای از مهاجرت، کشورهای بیثبات و انسانهایی مواجه خواهد بود که از گرسنگی مفرط رنج میبرند. » دیوید بیزلی در حقیقت نسبت به جهنم شدن زمین هشدار داده است. نابرابری، جهان را تنگ در آغوش گرفته است.
در سایه این نابرابری، ثروتمندانی هم زیست میکنند که تلاش میکنند دیرتر بمیرند و جامعه بزرگتری از جهان نیز که همچنان درگیر جنگ و تنش آبی و اجتماعی هستند و یکی یکی میمیرند. حالا گفته میشود ثروتمندان عالم، اولین قرصهای ضد پیری خود را تا ۵ سال دیگر، یعنی در سال ۲۰۲۸ این اکسیر جوانی را وارد بازار میکنند ودر این زمینه بیش از ۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری شده است. مدیر اجرایی برنامه جهانی غذای سازمان ملل خطاب به همین ثروتمندان میگوید «حالا که میلیاردرها در دوران کرونا سودهای هنگفتی به جیب زدهاند و حالا «به جایی بر نمیخورد» که در حل بحرانهای کوتاهمدت یاری دهند، گرچه صدقه هرگز راهحل بحران غذایی در دراز مدت نیست.»
اما گویی گوش کسی بدهکار نیست. از سویی دیگر دبیرکل سازمان ملل نیز مدام گزارش میدهد «که ۹۵ درصد از مردم افغانستان غذای کافی ندارند و در معرض گرسنگی و مرگ قرار دارند.» نماینده زابل در ایران نیز هنوز تابستان نیامده فریاد میزند «وضعیت آب در سیستان و بلوچستان فوق بحرانی است و تابستان سختی پیش روداریم.» زمین به خاطر بحران آب وغذا، میرود تا برای جمعیت بزرگی از ساکنین آن به جهنم تبدیل شود. روسیه و اکراین هم که میتوانند بخش مهمی از کمبود غذا در جهان را جبران کنند، پس از یک سال هنوز در جنگی تمام عیار به سر میبرند و به گفته منابع بینالمللی فقط نزدیک به ۸ هزار و ۵۰۰ غیرنظامی اوکراینی در جنگ میان روسیه و اوکراین کشته شدهاند و هزاران مرگ تایید نشده دیگر نیز وجود دارد.
نماینده سازمان ملل میگوید «برای من مهم نیست که شما روسیه را دوست دارید یا از آن متنفرید، ما به غلات و کود روسی در سراسر جهان نیاز داریم در غیر این صورت یک دنیا تاوان خواهد داد.» جهان ۴۰۰ تریلیون دلار ارزش سرمایه دارد اما فاصله طبقاتی و عقب ماندگی توسعه در بسیاری از جوامع، سبب شده است کودکان زیادی پیش چشم جهانیان هر روز از فقر جان دهند و این سرمایه عظیم در خدمت رفاه بخش ناچیزی از کشورها قرارداشته باشد. سازمان ملل فریاد میزند برای عبور از این بحران جهنمی ونجات جان انسانها در طول یک سال آینده به ۲۳ میلیارد دلار بودجه نیاز دارد اما همچنان فریادرسی نیست. زیست در دهکده جهانی شعار غرب و شرق بود اما هر کشوری گلیم خود را میبافد. در این میان کشور ایران نیز با همه ثروت نهفته خود، به این بحران نزدیکتر از هر زمانی است. به تازگی شش کشور خاورمیانهای در فهرست ۲۵ بازار نوظهور جذاب برای سرمایهگذاری خارجی؛ معرفی شدهاند.
از امارات تا عربستان و ترکیه در این فهرست هستند اما نامی از ایران نیست. ملت رنجدیده ایران فعلا گرفتار ابر تورم و ناکارآمدی هستند.به نظر میرسد کمتر باوری به علم اقتصاد و توسعه واقعی در کشور وجود دارد. موسی غنینژاد اقتصاد دان مطرح کشور به تازگی گفته است «استدلال نظریهپردازان دولت این است که گویا برخلاف همه یافتههای علم اقتصاد و تجربه بشری، نرخ تورم تابعی از تغییرات نرخ برابری ارز است، نه برعکس.این کشفیات جدید که باید ملت رنجدیده ایران هزینه آن را بپردازد نهفقط محصول بیخبری و بیاعتنایی به اولیات علم اقتصاد بلکه به چالش کشیدن این واقعیت بدیهی است که حتی در یک اقتصاد کاملا بسته و منزوی از دیگر کشورها که نرخ برابری ارز در آن اصلا مطرح نیست، ممکن است تورم اتفاق بیفتد و قدرت خرید پول در دست مردم را کاهش دهد.» اگر خردورزی نباشد و علمورزی در نظام حکمرانی ما جایگاه واقعی نداشته باشد، زمین برای ما زودتر از همه همسایگان به جهنم تبدیل میشود.جهنم جای دوری نیست و مرگ هم دور از دسترس نخواهد بود. جهنم یعنی تنش آبی نا امنی اجتماعی.
جهنم یعنی مرگ نزدیک به هزار نفر در دو هفته تعطیلات نوروز. جهنم یعنی از اصل توسعه دور افتادن و جاگیری غلط در عرصههای عمومی و مقابله ناشیانه با امر حجاب. جهنم یعنی ماندن در کف «هرم مازلو» در سالهای طولانی و رویای رسیدن به قله این هرم. جهنم یعنی مهاجرت نزدیک به صد هزار نفر در سال. ما نیاز به بازتعریف بسیاری از مفاهیم داریم وگرنه جهنم در همین نزدیکی است و همه را خواهد بلعید. نظام حکمرانی ما میبایست به فهم مشترکی در جهت حل تمام مسالههای حل نشده در داخل و جهان توسعه یافته برسد و گرنه ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی به عنوان دو مولفه مهم اقتدار دولت-ملت روز به روز نحیفتر میشود و دروازههای جهنم با تهدیدهایی جدیتر به سراغ ما خواهد آمد.
بیش از این آب را گل نکنیم وفرصتها را هدر ندهیم تا اتفاقهای خوب برای جامعه رقم بخورد. به قول سهراب سپهری «اگر آب را گل نکنیم روی زیبا دو برابر میشود. مردم باصفا میشوند و چشمههاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان؛ ودر این جامعه بیگمان پای چپرهاشان جا پای خداست. ماهتاب آنجا، میکند روشن پهنای کلام. بیگمان در ده بالادست، چینهها کوتاه است.مردمش میدانند، که شقایق چه گلی است.بیگمان آنجا آبی، آبی است.غنچهیی میشکفد، اهل ده باخبرند. چه دهی باید باشد! کوچه باغش پر موسیقی باد! مردمان سر رود، آب را میفهمند.»
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 توسعه و فرادستان متعهد
✍️ دکتر جعفر خیرخواهان
پس از جنگ جهانی دوم و موج استقلالیابی، همه کشورهای توسعهنیافته در پی توسعه به راه افتادند. اما پرسش مهم همیشه این بوده و است که محرک و عامل اصلی توسعه چیست؟
اندیشمندان اقتصادی در دهه ۱۹۵۰ سرمایهگذاری را شرط اصلی رشد و توسعه میدانستند، سپس توجه به سمت عوامل ساختاری مانند اصلاحات ارضی جلب شد و در دهه ۱۹۸۰ اجماع واشنگتنی با تاکید بر تجارت آزاد و مدیریت قوی اقتصاد کلان و ثبات اقتصادی شکل گرفت. در دودهه گذشته توجهها به رشد و انواع عوامل تعیینکننده پیچیده و ملموس و ناملموس آن جلب شده است.
استفان درکان، پژوهشگر توسعه دانشگاه آکسفورد، بهتازگی با انتشار کتاب «قمار روی توسعه» به بررسی و مقایسه تجربیات کشورهای در حال توسعه گوناگون پرداخته و به نتیجهگیری کوتاه و روشن رسیده است. طبق نظر وی کشورها زمانی واقعا در مسیر رشد و توسعه قرار میگیرند که رهبران و فرادستان آنها به دیدگاه مشترکی درباره توسعه کشورشان رسیده باشند و روی موفقیت آن حاضر به شرطبندی شوند.
او نام این دیدگاه و اجرای آن را «معامله توسعه یا توافق توسعه» گذاشت: چانهزنی و توافق برای توسعه یعنی تعهد اساسی اعضای فرادستان کشور به رشد و توسعه کشور. پس آنچه برای توسعهیافتن اهمیت دارد سهجنبه راهبری ملی، عرصه سیاسی و سیاستهای اتخاذی است. «توسعه قماری است که همه کشورها در آن برنده نمیشوند و در صورت برندهشدن نیز احتمال دارد رهبران و فرادستان مزایای پیشین خود را از دست بدهند.» چنین دستورکاری برای توسعه با ساختن (یا بازسازی) اعتماد بین بازیگران - بهویژه درون فرادستان و بین آنها و شهروندان- و ایجاد امید و اطمینان به آینده شروع میشود، به نحوی که نظام دموکراتیک نه فقط پایدار بماند، بلکه در پی بحرانها تقویت شود. بهاین منظور باید فضای گردهمایی و فضاهایی برای گفتوگو بین بازیگرانی که باید با هم مذاکره کنند ایجاد شود.
با توجه به قطبیشدنی جوامع، چنین کاری خیلی پیچیده بوده و به تلاشهای عامدانه و عالمانه و بابرنامه نیاز دارد. اما چه کسانی میتوانند محیطی مناسب برای گفتوگو و برخورد افکار و اندیشهها فراهم کنند. مراکز علمی و دانشگاهی و محافل فکری و اندیشمندان از مهمترین داوطلبانی هستند که پیشزمینه آن نیز وجود آزادی فکر و تضاربآراست. اینها میتوانند آینده میانمدت عملی، بهتر و فراگیر و آیندهای مطلوب و دستیافتنی برای همه شهروندان ایجاد کنند. اما وقتی فرادستان نتوانند یا نخواهند به دیدگاهی مشترک از آینده و رسیدن به رشد و توسعه کشور برسند، آنها در سایر دیدگاهها شریک میشوند؛ مثلا برخی فرادستان فقط علاقهمند به بیشینهکردن رانتهای خود از طریق دستاندازی به اموال عمومی یا لابیکردن برای تسخیر حکومت و تصویب قوانین به نفع خود هستند. در چنین وضعی هدف اصلی فرادستان، کسب قدرت و حرکت در مسیرهای خلاف و غیرقانونی برای ثروتاندوزی شخصی خواهد بود.
همچنین کلیت حکومت حاضر به امتیاز دادن به گروههای خاص برای حفظ ثبات میشود و روی ابزار سرکوب سرمایهگذاری میکند تا کسانی را که مخالف وضع موجود و درصدد تضعیف فرآیند حاکم هستند تهدید و سرکوب کند. در چنین وضعیتی جایی برای چانهزنی و رسیدن به توافق برای رشد تولید و توسعه کشور وجود نخواهد داشت؛ چون اکثر فرادستان نسبت به خیر عمومی بزرگتر بیتفاوت هستند. زمانی که چانهزنی یا اجماع بین بازیگران سیاسی برای توسعه شکل نگیرد، جایی برای طرح ادعاهای زیاد و آرزوهای بزرگ نخواهد بود و دستیابی به توسعه در فقدان پیمان داخلی تقریبا ناممکن میشود. در چنین شرایطی حتی اگر بتوان نیاز محرومترین افراد جامعه را تامین کرد، میتوان گفت کار بزرگی صورت گرفته است.
در چهاردهه گذشته کشورهای آسیایی مانند چین، اندونزی، هند و بنگلادش توانستند با نرخهای رشد حداقل ۴ تا ۵درصدی تعداد فقرای خود را بهشدت کاهش دهند و حس پیشرفت را پیوسته در جامعه ایجاد کنند. البته هریک از آنها مسیر خاص خود با مجموعه سیاستهای متفاوت را در نظامهای سیاسی که شبیه هم نبودند و قطعا در ابتدا نهادهای کامل و خوبی هم نداشتند انتخاب کردند.
پس معامله فرادستان، شکلگرفتن «توافق ضمنی» بین صاحبان قدرت یا نفوذ در سیاست، کسبوکار، نظام اداری، تشکیلات نظامی، حتی جامعه مدنی و رسانههاست که رشد فراگیر و توسعه کشور نقش اصلی را در این توافق ایفا میکند. البته چنین توافقی نه در مقام حرف و شعار، بلکه در عمل و رفتار، خود را نشان میدهد؛ به این معنا که سیاستمداران واقعا برای صلح و ثبات در اقتصاد و حکومت ارزش قائل میشوند و برای حفظ آنها تلاش میکنند؛ چون بدون صلح و آرامش و ثبات امکان رشد ادامهدار وجود ندارد. چنین ماموریتی به دولتی نیاز دارد که به حد کافی از تواناییها و محدودیتهای خود و آنچه میتواند انجام دهد آگاه باشد و پایش را از گلیمش درازتر نکرده، بیش از توان و قابلیتش وعده ندهد و فرهنگ یادگیری در میان سیاستمداران و بوروکراتها و نیز فرهنگ پاسخگویی حاکم باشد، بهطوری که امکان نقد و بازخواست و اصلاح و تصحیح مسیر حرکت وجود داشته باشد. این نوع توافق فرادستانی از نوع توافق توسعهای است.
پس از اینکه توافق توسعه بین فرادستان شکل گرفت و حفظ شد، احتمال دارد که شکست بخورد و حتی اگر موفق شود ممکن است فرادستانی که داوطلب توسعه شدند کنار گذاشته شوند و کسان دیگری جای آنها را بگیرند. لازمه موفقیت در توسعه، ایجاد انگیزه برای توافقهای بهتر میان فرادستان است، در عین حال که عوامل خودسر و فاسد کنار گذاشته میشوند. برای مثال تعهد به صادرات کالاهایی غیر از منابع طبیعی اغلب نشانه تعهد به رشد است. همچنین حذف رانتها و امتیازات به قشری خاص و توجه به توسعه فراگیر چنین است. مبارزه جدی با پولشویی و حذف مسیرهای غیرقانونی تامین مالی که ابزار اصلی چانهزنی فرادستان منحرف و پست است، واقعا در تغییر انگیزهها به سمت تولید و توسعه بسیار مهم است.
مجموعه کارهای درون فرادستان که باید صورت گیرد، یعنی کار کردن با همه آنهایی که خواهان تغییر هستند، گسترده است. بهعنوان مثال، ارتباط با تکنوکراتها در بانکمرکزی یا وزارتخانهها که خواهان رشد و توسعه هستند، همچنین سیاستمداران و شخصیتهای عمومی که به ساختن روایتهای جدید برای روشن کردن مسیر جدید حرکت کشور کمک میکنند یا تقویت فعالان اقتصادی که از رشد و توسعه فراگیر کشور منتفع میشوند، همچنین پشتیبانی از جامعه مدنی و رسانهها که به شفافیت، حکمرانی بهتر یا دفاع از حقوق همگانی کمک میکنند. نکته اساسی دیگر این است که هیچ توسعهای در شرایط بحرانهای مزمن دائمی و ناتوانی بیشتر مردم از تامین حداقل نیازهای زندگی ممکن نیست. عموم مردم باید قادر به زندگیکردن بدون ترس از انواع شوکهای اساسی بعدی باشند تا بتوانند از هر فرصتی در محیط کسبوکار به نفع خود و جامعه استفاده کنند.
یادگیری از تجربه سایر کشورها نیز برخی اوقات میتواند مفید باشد. حکومت جدید جمهوری خلق چین پس از تاسیس در سال ۱۹۴۹ از شوروی چیزهای زیادی آموخت؛ اما برخی از این درسها دردآور و پرهزینه بودند. کارشناسان شوروی به چین کمک کردند تا زیرساختهای صنعتی خود را ایجاد کند. وابستگی زیاد چین به شوروی باعث شد زیرساختهای صنعتی آن اتکای شدیدی به صنایع سنگین پیدا کنند و نظام برنامهریزی مرکزی با جلوگیری از بهبود تدریجی در سطح محلی مانع رشد اقتصادی فراگیر شد. چین با متعهد کردن آینده خود به شوروی، استقلال و حق حاکمیت اقتصادیاش را از دست داد. اما رشد حیرتآور چین پس از اصلاحات اقتصادی و باز کردن درهای اقتصاد خود به روی سرمایهگذاری خارجی از دهه ۱۹۸۰ را میتوان ناشی از یادگیری هوشمندانه از غرب دانست.
حکومت چین از کشورهای غربی چیزهای زیادی یاد گرفت؛ اما شیوه چینی را بهعنوان اصل حاکم حفظ کرد. در واقع حکومت چین به شکل خریداری زرنگ با حفظ حق انتخاب خود از نهادها و رویههای غربی استفاده و آنها را با رویههای چینی ترکیب کرد و دولت توسعهگرای بدیعی با ویژگیهای چینی به وجود آورد. این رویکرد آزمون و خطای روبه جلو به فرادستان اطمینان خاطر داد تا از توسعه پشتیبانی کنند. درنتیجه ضروری است به مجریان اصلاحات، استقلال سیاستگذاری یعنی آزادی لازم برای آزمایش کردن و یاد گرفتن از موفقیتها و شکستها داده شود.
با همه تاثیر غیرقابل انکاری که عوامل و نیروهای خارجی و حتی گذشته و میرات تاریخی میتوانند روی عملکرد جاری داشته باشند منصفانه است که سهم و نقش دستکم ۵۰درصدی هم برای عوامل و نیروهای داخلی کنونی قائل باشیم؛ منظور عاملیت، اقدامات و رفتارهای کسانی است که دارای قدرت هستند.
به چهار کشور بنگلادش، پاکستان، غنا و نیجریه در دو قاره آسیا و آفریقا با شرایط تقریبا مشابه توجه کنید. فرادستان بنگلادشی و غنایی با همه نقاط ضعف خود، انتخابهای متفاوتی نسبت به فرادستان پاکستانی و نیجریهای کردند. چنین توافقها و انتخابهای متفاوتی در بنگلادش و غنا باعث شد تا آنها با وجود همه مسائل و محدودیتهای دیگر به نرخهای رشد تولید بسیار بالا برسند و رفاه جامعه افزایش شدیدی پیدا کند. اما در دو کشور بعدی رهبران و تصمیمگیران قدرتمند در دام متقلبان و کلاهبرداران و دزدان اندیشههای درست گرفتار شدند که سیاستهای اقتصادی احمقانه و ابلهانه پیشنهاد دادند و انتخابهایی وحشتناک به زیان رشد و توسعه اقتصادی کشورهایشان داشتند.
پایان سخن اینکه توسعه به فرادستان متعهد به توسعه نیاز دارد. به بیان دیگر مسیر آینده هر کشور برای رسیدن به توسعه اقتصادی را کارهایی که آن کشور انجام میدهد و آنچه در نتیجه این کارها ایجاد میشود تعیین میکند، نه همه آن چیزهایی که آن کشور دارد و آنچه است و این همه در ید قدرت و انتخابهای واقعی صاحبان قدرت و نفوذ و سیاستمداران است.
🔻روزنامه کیهان
📍 چرا این نسل خار چشم دشمن است؟
✍️ عباس شمسعلی
برپایی تجمعات با شکوه لیالی قدر در شهرها و روستاهای سراسر کشور با حضور انبوه اقشار مختلف مردم یک بار دیگر جریان داشتن دین و باورهای اعتقادی در رگهای جامعه را به نمایش گذاشت. این در حالی است که برخی در داخل و خارج تلاش و اصرار دارند تا به روشها و ترفندهای خاص، تصویری ضد دین و بیاعتقاد را از جامعه ایرانی معرفی و مطرح کنند.
نکته مهمتر اینکه در مناسبتهای ماه مبارک رمضان و محافل و مجالس مذهبی از جمله شبهای قدری که پشت سر گذاشتیم بیش از هر چیز حضور انبوه نوجوانان و جوانان و استقبال آنها از این برنامهها جلوهگری میکرد و اساساً بار اصلی برپایی چنین محافل و مجالسی بر عهده جوانان با انگیزه و تلاشگر است.
در کنار این، حضور افراد مختلف از زنان و مردان و دختران و پسران که برخی از آنان ظاهری داشتند که شاید در نگاه اول در نظر برخی حضور آنها در مجالس دعا و نیایش و نشستن پای سخنرانی مذهبی و مداحی باورپذیر نباشد، یک بار دیگر اثبات کرد که فطرت جوانان و مردم این سرزمین با هر ظاهر و شمایلی پاک و خداجو است هرچند ممکن است در مواقعی به اشتباه یا از روی غفلت این فطرت در برخی، زیر ظواهر نامانوس با عرف و ارزشهای جامعه یا تحت القائات بیرونی خناسان آنطور که باید فرصت خودنمایی و بروز کامل پیدا نکرده باشد.
این استقبال جوانان و نوجوانان از برنامههای مذهبی و دلبستگی به شعائر ارزشی تجلی یافته در بستر انقلاب اسلامی تنها به ایام ماه رمضان و شبهای قدر محدود نمیشود و در مناسبتهای مختلفی همچون؛ عزاداری ماه محرم، سفر اربعین، اعتکاف رجبیه، حضور پرشور در اجراهای مختلف سرود سلام فرمانده، استقبال از اردوهای راهیان نور، حضور در مراسم تشییع شهدا، راهپیمایی ۲۲ بهمن و... به وضوح قابل مشاهده است.
همین دیروز در راهپیمایی با شکوه روز قدس در کنار حضور چندین میلیونی اقشار مختلف مردم در سراسر کشور، انبوهی از نوجوانان و جوانان پس از پشت سر گذاشتن یک شب احیاء و راز و نیاز و مناجات، با زبان روزه برای حمایت از ملت مظلوم فلسطین و لبیک به فرمان امامی که دوران او را درک نکردهاند در میدان حاضر شده بودند تا جلوه دیگری از پایبندی خود به ارزشها را نمایان سازند.
این پایبندی نسل جدید به ارزشهای انقلاب در حالی که آنها چهار دهه قبل و مبارزات و حوادث منتهی به پیروزی نهضت اسلامی را نه دیده و نه درک کرده یا دلبستگی آنها به ارزشهای برآمده از دل دفاع مقدس در حالی که سالها بعد از جنگ تحمیلی به دنیا آمدهاند، برای بسیاری در داخل و خارج قابل هضم و باور نیست اما واقعیت آن است که این فرهنگ انقلابی و ارزشهای اسلامی نسل به نسل در حال انتقال است.
وجود چنین نسل جوان و نوجوان مومن، معتقد، پاکسرشت و زیبا فطرتی که فراتر از ظواهر و شمایل به ارزشهای دینی و باورهای انقلابی پایبند است، یک مزیت و نقطه قوت ارزشمند برای کشور و نظام اسلامی محسوب میشود؛ این دقیقاً یکی از مهمترین و کلیدیترین نقاط تقابلی ما با نظام سلطه و دشمنی است که کمر به تضعیف و نابودی این کشور و نظام اسلامی بسته است.
کار دشمن در تقابل با کشور، حکومت و مردمی که در برابرش ایستادگی کنند، شناسایی نقاط قوت و قدرت و تلاش برای ضعیف کردن یا از بین بردن این مزیتهاست. این پروژه در رویارویی نظام استکباری حاکم بر غرب به سرکردگی آمریکا با نظام جمهوری اسلامی و مردم دیندار و ارزشمدار ایران هم قابل مشاهده است.
نظام سلطه که منافع خود در ایران را با وقوع انقلاب اسلامی بر باد رفته میدید، تا آنجا که در توان داشت از رژیم دستنشانده پهلوی حمایت کرد اما نتوانست بر اراده مردم این کشور غلبه کند. هنوز مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که جنگ همهجانبه را با پیش انداختن صدام و قطار کردن کشورهای مختلف در حمایت از او علیه ایران به راه انداخت تا از راه نظامی سقوط جمهوری اسلامی را محقق کند اما باز هم مقاومت جوانان ایرانزمین و لبیک آنها به رهبری حکیمانه امام خمینی(ره) نتوانست دشمن را پس از هشت سال رویارویی نظامی به هدف برساند و چیزی جز سرشکستگی برای دشمن و پیروزی برای مردم این سرزمین در پی نداشت.
سیاست دشمن در قبال ایران پس از جنگ، شناسایی و زدن نقاط قوت و هر چیزی که میتواند باعث پیشرفت و مقاومت نظام اسلامیشود بوده است. در سالهای اخیر تلاش دشمن برای اخلال در نظام اقتصادی کشور و ممانعت از بهرهبرداری درست از منابع سرشار و فرصتهای اقتصادی و به عبارتی جنگ اقتصادی دامنه زیادی پیدا کرده است.
از سوی دیگر تلاش برای نابودی توان صلحآمیز هستهای ایران در سالهای اخیر با انواع حیلهها، قطعنامهها، حتی ترور دانشمندان بیگناه هستهای یکی دیگر از جلوههای تلاش دشمن برای جلوگیری از بروز توانمندیها و قدرتمند شدن کشورمان است.
همین ماجرا به نوعی دیگر در مورد توانایی موشکی، پهپادی و نظامی کشورمان از سوی دشمن دنبال میشود تا به خیال خود با قطعنامه یا تهدید،ترور و... ترمز این پیشرفتهای خیرهکننده را بکشد.
سنگاندازیهایی دیگر در مسیر پیشرفت و قدرتیابی کشورمان حتی در زمینههایی مانند تولید واکسن کرونا توسط دانشمندان جوان ایرانی از دیگر موارد کارنامه پر از خباثت دشمن در تقابل با این سرزمین است.
وقتی همانطور که اشاره شد پذیرفتیم و باور کردیم که کار دشمن در تقابل با کشور، حکومت و مردمی که در برابرش ایستادگی کنند، شناسایی نقاط قوت و قدرت و تلاش برای ضعیف کردن یا از بین بردن این مزیتهاست و از طرفی متوجه این نکته مهم نیز شدیم که وجود یک نسل جوان و نوجوان پاکسرشت و زیبا فطرت و مومن و معتقد به ارزشهای دینی و باورهای انقلابی، یک مزیت و نقطه قوت ارزشمند برای کشور و نظام اسلامی محسوب میشود، باید این واقعیت را نیز بپذیریم که دشمن در مقابل این نقطه قوت مولد و ثروت غیرقابل تصور هم بیکار و منفعل نخواهد نشست.
تلاش دشمن برای اثرگذاری بر روح و ذهن کودکان و نوجوانان و جوانان کشورمان از طریق تولید و نشر انواع شبهات، محتوای غیر اخلاقی و مستهجن، تبلیغ سبک زندگی و فرهنگ غربی با عنوان دروغین فرهنگ برتر در فضای سهمگین مجازی و نشستن در جایگاه دروغین دلسوزی و دفاع از نوجوانان و جوانان ایرانی با طرح مباحثی بدون پشتوانه درخصوص حجاب یا آزادی با تعریف نامانوس با فرهنگ ایرانی اسلامی را در همین چارچوب برنامههای دشمن میتوان تحلیل کرد.
اینجاست که در بحثی مانند کشف حجاب با عمیقتر شدن در لایههای طرح و برنامه دشمن میتوان به وضوح تحرکات و برنامههای به ظاهر پشت پرده را دید اما متاسفانه خیلی از کسانی که فریب القائات دشمن و رسانههای وابسته به آن یا فریب و تظاهر به دلسوزی برای زنان و جوانان ایرانی را باور کرده و اسیر آن شدهاند از دامی که به آن افتادهاند و زمینی که در آن بازی میکنند غافلند. ایکاش این فریبخوردگانی که دلسوزی مصنوعی دشمن برای زن ایرانی را باور کردهاند از خود میپرسیدند چرا این دشمن که خود را دلسوز زنان ایرانی میداند فقط بر روی مسئله حجاب حساسیت دارد و چرا برای زنانی که به علت تحریم و نرسیدن دارو در ایران جان خود را از دست دادند ارزشی قائل نیست؟!
غیر از این است که در همین کشور زنان فرهیخته بسیاری با حفظ حجاب به بالاترین قلههای علم و موفقیتهای ورزشی و اجتماعی رسیدهاند و میتوانند الگوی زنان در کشورهای دیگر و نابودکننده هیمنه سبک زندگی غربی و ظلمهایی که در آن به زنان میشود باشند؟! چیزی که دشمن از آن وحشت دارد.
رهبر انقلاب در دیدار اخیر رمضانی با مسئولان نظام به نکته مهمی اشاره کرده و فرمودند: «...خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند نمیدانند این را؛ اگر بدانند، بدانند که پشت این کاری که اینها دارند میکنند چه کسانی هستند، قطعاً نمیکنند. من میدانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دیناند، اهل تضرعاند، اهل ماه رمضاناند، اهلگریه و دعا هستند؛ توجه ندارند که چه کسی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب است. جاسوسهای دشمن، دستگاههای جاسوسی دشمن دنبال این قضیه است. اگر بدانند حتماً نمیکنند...»
حال که باور داریم دشمن به شدت برای محروم کردن کشورمان از مزیت و قدرت بیبدیل جوانان مومن و پای کار انقلاب، با طرح و برنامه و با استفاده از همه امکانات وارد گود شده است، بر همه مسئولان اجرایی، فرهنگی، اجتماعی و همه قوا و همه متولیان دولتی و غیردولتی عرصه فرهنگ در ردههای مختلف تا حتی سخنرانان محافل مذهبی، رسانهها، نظام آموزشی و... واجب است در ارتباط با نوجوانان و جوانان کمکاری نکنند و با روشهای به روز، علمی، محبتآمیز، جذاب، روشنگرانه و کاربردی از فرصت حضور آنها در مدارس، دانشگاهها، مجالس مذهبی، سطح جامعه، پای رسانه و... به بهترین وجه برای مصونسازی این نسل ارزشمند در برابر دامهای رنگی و سراب جذاب دشمن محافظت کنند.
🔻روزنامه همشهری
📍 تغییر دینداری
✍️ محسن مهدیان
گفتم تصاویر شبهای احیا را دیدی؟ گفت بله. مردم ما دیندارند. ولی دوران طاغوت هم همین بودند. گفتم درست است، اما دینداری داریم تا دینداری. مردم ما مومناند اما ایمانشان هم تغییر کرده است. گفت چطور؟ گفتم: یکم اینکه دینداری مردم جمعی شده است. ماجرا تنها شب احیا نیست. تهران از ابتدای شبهای رمضان دیدنی است. هرکوچه و خیابان یک هیئت. تا نیمه سحر و آن هم مملو از جوانها و نوجوانهاست. بقیه کشور هم همین است. باقی سال نیز؛ از اعتکافها تا مجالس روضه هفتگی.
اما دینداری فراتر از این تغییر کرده است.
دوم اینکه دینداریها به غیرجمعی، اجتماعی شده است. دینی که تنها سرسجاده بود، امروز به منصه بروز و ظهور اجتماعی رسیده است. اهل دینداری اهل دستگیریاند و مواسات. اهل ایثار و فداکاری؛ آنهم با گرایشها و ظواهر مختلف.
اما باز هم فراتر است.
سوم اینکه دینداری امروز عمق یافته است. یک مثال روشن همین راهپیمایی روز قدس است.
ظلمستیزی در فطرت مردم ماست. قبل از انقلاب هم مردم ظلمستیز بودند، اما سطح ظلمستیزی چه بود؟ مقابله با اوباش محله. برای همین قصهها داریم از لوتیهای شهر که مقابل لاتها و مزاحمین نوامیس مردم میایستادند. اما با انقلاب مقابله با ظلم عمق یافته است. امروز ایستادگی نهتنها مقابل اوباش محله که مقابل اوباش عالم است؛ یک نمونهاش روز قدس.
و چهارم اینکه باز هم تغییرات فراتر است. امروز دینداری جهت یافته است. اصل و اساس دینداری در حب و بغض نسبت به حق است و امروز سمت و سوی دینداریها مبارزه با دشمن حق است؛ یک نمونهاش حجاب.
گذشت روزگاری که حجاب تنها مصونیت بود. تنها نشانه حجب و حیا بود. امروز بسیار فراتر است؛ حجاب ابزار مبارزه و نماد تقابل با دشمنیهاست. امروز حجاب نماد وطنپرستی و دفاع از کشور است. جالب نیست؟
همه اینها به کنار. اما پنجم مهمتر است. مردم امروز برای دینداری هزینه میدهند؛ هزینه مقاومت. مردم برای نگهداشتن دینشان مقابل خناسان و شیادان داخلی و خارجی ایستادگی میکنند. سالهاست تحت توفان و بمباران هجمههای ترکیبیاند و البته تاب میآورند. طبیعی است که ایمانی که در دل مقاومت بهدست بیاید، قابل مقایسه با ایمان از سر عافیت نیست.
مردم ما سالهاست دیندارند، اما با انقلاب دینشان جمعی و اجتماعی و عمیق و راهبردی شد و در این ۴دهه با مقاومت و ایستادگی ایمانشان آبدیده شده است و مستحکم.
و البته اینهمه از صدقه سر آن پیر روشنضمیر است که همه را پای سفره انقلاب نشاند؛ خمینی عزیز. روحش شاد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دومینوی برکناریها و استعفاها در کابینه سیزدهم
✍️ دکتر صلاحالدین هرسنی
هنگامی که رییسی به پاستور راه یافت، اگرچه برخی از جریانهای سیاسی به ویژه اصلاحطلبان و تحولخواهان، راهیابی او به پاستور را مهندسیشده از سوی بلوک قدرت میدانستند، اما او با بیتوجهی به چنین انگها و برچسبهایی آمده بود که بتواند از مشکلات ایجادشده در دولتهای گذشته، آواربرداری کند. او حتی به نسبت دادن عناوینی چون: «سندروم پُست بیقرار»، «معلم انشای جلسه» و «سواد ششکلاسه حوزوی نه دکترای دانشگاهی» از سوی رقیبان آن هم در مناظرات انتخاباتی وقعی ننهاد و خم به ابرو نیاورد و تلاش داشت که سکان هدایت پاستور را به دست گیرد که گرفت. بنابراین انتخاب کابینهای همسو و هماهنگ با برنامههایش، از اولویتها و دغدغههای او بود. به همین خاطر او از سازوکارهای مربوط به نقشیابیهای افراد و عناصری در تشکیل کابینه بهره گرفت که بتواند محور اصلی کنش سیاسی و همگون و هماهنگ با سیاستهای عمومی خودش باشد. ویژگیهای شخصیتی و اولویتهای رییسی با توجه به پیشینهاش معطوف به طرح این موضوع بود که چگونه بتواند زمینه ارتقای موقعیت اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را فراهم کند؟ چگونه بتواند سطح بیکاری را کاهش و حجم سرمایهگذاری را افزایش دهد، نظام تحریمها را فرو چیند، به رکود تورمی پایان دهد و شرایط نرمالیزیشن و ثبات را در کشور برقرار کند؟ از همه مهمتر اینکه چگونه زمینه لازم برای جایگاه افرادی را به وجود آورد که از قابلیت لازم برای تحقق اهداف اعلامی و اعمالی کابینه برخوردار باشد؟
برای تحقق چنین اهدافی رییسی فهرست فراگیری از مشاوران و کارگزاران را دریافت کرد؛ افرادی که به لحاظ پیشینه و الگوهای رفتاری دارای تشابهات مشخصی با یکدیگر به ویژه انقلابی و دارای رویکرد جهادی بودند. در این میان، رییسی در صدد بر آمد تا افرادی را انتخاب کند که از اعتماد به نفس لازم برای تحقق اهداف گسترش یابنده و فراگیر برخوردار باشند. لذا ضرورت داشت که مواضع اصلی هر یک از کارگزاران و همکاران باید با الگوی رفتاری رییسی منطبق و هماهنگ باشند. رییسی موفقیت خود و کابینه را ناشی از همبستگی، هماهنگی و همدلی افرادی میدانست که دارای اهداف مشترکی باشند و ساز مخالفی را نشنود.
دولت و کارگزار خوب در انگارههای رییسی مبتنی بر نشانگان و جلوههایی چون: کارآمدی، مشارکت، همبستگی و ارتقای قابلیت ساختار اقتصادی و سیاسی کشور بوده است. به همین جهت رییسی در صدد بر آمد تا از الگوی اقتصادی و تجاری و مناسبات اقتصادی مقاومتی، اتکا به استراتژی درونزا، اتکا به شرق در سیاست خارجی به چین و روسیه، اقتصاد بدون برجام و فاصلهگیری از اقتصاد برای تحقق اهداف راهبردی خود در اقتصاد، سیاست و اقتصاد سیاسی بینالملل استفاده کند. موقعیت او با فرآیند موقعیت روسایجمهوری سلف خود یعنی علیاکبر هاشمیرفسنجانی فقید و محمد خاتمی، محمود احمدینژاد از همه بیشتر با حسن روحانی واجد تمایزات و افتراقاتی بود. واقعیت آن بود که تا قبل از انتخابات سیزدهم ریاستجمهوری فضای سیاسی و اجتماعی ایران در وضعیت بیاعتمادی نسبت به کارگزارانی چون: جریان اصلاحطلبان و اعتدالیون بود. لذا بخشی از سرخوردگان جریان اصولگرا و حتی برخی از جریانهای اصلاحطلب و اعتدالیون به رغم آنکه همسو با روحانی بودند به همراه حجم اندکی از طبقات متوسط شهری و حتی برخی از تحصیلکردگان در موسم رقابتهای انتخاباتی به جای «عبدالناصر همتی» از رییسی حمایت کردند. همه فرآیندهای یادشده نشان میدهد که رییسی از سکوی اصولگرایان، اصلاحطلبان سرخورده و اعتدالیون برای ارتقای موقعیت خود بهره گرفت. ادبیات انتقادی به همراه ادبیات روشنگرانه و رمزگشایی از پشت سازوکارهای اقتصاد کشور در زمان صدارت در دوره روحانی، نقش موثری در پیروزی انتخاباتی رییسی داشته است. به این ترتیب او توانست از مجلس یکدست انقلابی و البته در عصر یکدستسازی قدرت آن هم تحت صدارت «محمدباقر قالیباف» برای اعضای کابینه خود رای اعتماد بگیرد. البته فقدان گزینهای مطلوب برای انتخاب وزارت آموزش و پرورش از همان ابتدا زنگ خطر را برای آینده عملکرد کابینه او به صدا در آورد، تا آنکه «یوسف نوری» از راه رسید تا بتواند از مخاطرات و چالشهای این وزارتخانه عریض و طویل بکاهد. یوسف نوری که تصدی وزارتش هیچ ارتباطی با رشته تحصیلی و حوزه کاریاش یعنی «گردشگری و پتروشیمی» نداشت، سکاندار هدایت وزارت آموزش پرورش شد. اگرچه سایر وزارتخانههای تحت امر رییسی به ویژه اقتصاد، جهاد و کشاورزی، راهوشهرسازی و بیشتر از همه گماردن شخصیت فوقالعاده سیاسی یعنی «سیدمسعود میرکاظمی» در سازمان برنامه و بودجه با انگارههای روحانی منطبق نبود، اما طولی نکشید که داستان پرآب چشم رتبهبندی معلمان و تعویق در پرداخت حقوق اسفندماه آنان سبب شد که یوسف نوری برکنار شود. به این ترتیب داستان رتبهبندی معلمان، یوسف نوری را از قطار دولت پیاده کرد. طولی نکشید که «مسعود میرکاظمی» نیز از کسوت ریاست سازمان برنامه و بودجه برکنار شد. البته قبل از یوسف نوری، حجتالله عبدالملکی وزیر پرحاشیه تعاون، کار و رفاه اجتماعی یا همان وزیر پروعده و وعید، پیش از استیضاح استعفا داد تا شاید از خطر استیضاح نجات یابد. به دنبال استعفای وزیر کار «سیدجواد ساداتینژاد»، سرپرست وزیر جهاد کشاورزی از سوی رییسی عزل شد. البته تا قبل از این استعفاهای زنجیرهای، «رستم قاسمی» وزیر راهوشهرسازی نه به خاطر بیماری بلکه به عنوان وزیر نفت و به جهت گم شدن دکل نفتی در زمان محمود احمدینژاد و همچنین فرو غلتیدن در دام پرستو گیت و علی صالحآبادی هم به دلیل افزایش قیمت دلار و ثبت رکوردهای تاریخی در مقام ریاست کل بانک مرکزی، از قطار دولت پیاده شده بودند. با توجه به دومینوی برکناریها و استعفاها به نظر میرسد که زنجیره استعفاها و برکناریها به سایر وزارتخانهها نیز کشیده خواهد شد. در این ارتباط به نظر میرسد که احسان خاندوزی وزیر اقتصاد به جهت تورم ۴۷ درصدی و گرانی افسارگسیخته و خانمانبرانداز، حمید سجادی به جهت اتخاذ سیاست آونگی یا پاندولی در امور جوانان و ورزش به ویژه در غائله حضور بانوان در ورزشگاهها و عدم پرداخت دستمزدها به مربیان خارجی و حذف باشگاههای استقلال و پرسپولیس از لیگ قهرمانان آسیا، سیدرضا امینفاطمی وزیر صمت به دلیل بروز برخی ناکارآمدیها به ویژه در حوزه خودرو و حتی حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه به جهت عدم تسلط کافی بر ماموریتهای وزارت خارجه به ویژه عدم تسلط کافی به زبان انگلیسی و از همه مهمتر کارسپاریها و احاله ماموریتها به علی شمخانی در مناسبات منطقهای و بینالمللی به جای او، گزینههای بعدی تغییر کابینه رییسی باشند. به این ترتیب و با عملکردی که از سوی افراد کابینه رییسی دیده و شنیده میشود، به نظر میرسد که موسم برگریزان دولت رییسی آغاز شده است.
از منظر نشانهشناسی، عدم تخصص کافی و ناآشنایی با حوزه تخصصها و در نتیجه فقدان شایستهسالاری آن هم در شرایطی که کشور به وزرای کارکشته و کاربلد نیازمند است، از دلایل و اسباب دومینوی این استعفاها و برکناریهاست. قطعا صرف رویکرد جهادی، جوانگرایی، تفردگرایی، محرومیت به جای شایستگی، وعده و وعید به جای خلاقیت و ابتکار تجربه مناسبی برای گردش هدفمند کابینه و در نتیجه کارآمدی نیست و عرصههای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی کشور بهویژه در شرایط حاضر به وزرای کارکشته و کاربلد نیازمند است و وقت آن است که رییسی بتواند با شایستهسالاری از بحران ناکارآمدی جلوگیری کند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 حدود کارایی قانون جزا
✍️ عباس عبدی
قانونِ مناسب، قانونی است که اراده قابل اجرا و توافق و همراهی مردم را تبدیل به قانون کند
برخی افراد گمان دارند که برای تغییر شرایط موجود به سوی مطلوب، کافی است قانونی بنویسند. در واقع باید گفت که برای تحقق این هدف، قانوننویسی به ویژه قانون بدون اشکال شرط لازم است و نه کافی. تجربه بشری در این زمینه بسیار گویا است. نمونه آن در کشور خودمان قانون مواد مخدر است که چند بار در جهت تشدید مجازات تغییر کرد و در نهایت در مسیر تعدیل مجازات قرار گرفت، چرا که اجرای دقیق آن قانون فاجعهبار بود و اگر قرار بود که کامل انجام شود، سالانه هزاران نفر باید اعدام میشدند که هزینههای اجتماعی و انسانی و اخلاقی سنگینی داشت. به ویژه آنکه موجب حل مساله مواد مخدر هم نمیشد و هنوز هم نشده است. نمونه دیگر و مشهور آن قانون منع مشروبات الکلی در ایالات متحده است. این ممنوعیت نه از طریق قانوننویسی کنگره، بلکه از طریق اصلاحیه قانون اساسی تصویب شد تا همه ایالات متحده امریکا را شامل شود. در سال ۱۹۲۰ با اضافه کردن یک متمم و با هدف حفظ اخلاقی عمومی، خرید و فروش و تولید الکل در آن کشور ممنوع شد. فقط ۱۳ سال وقت لازم بود که متمم جدیدی به قانون اساسی اضافه و قبلی را نقض کنند. نه به این علت که مردم از فلسفه اولیه حفظ اخلاق عمومی عدول کردند و خواهان بیاخلاقی شدند، بلکه مشاهده کردند که عوارض این منع چنان بود که فاجعهآفرین شده است. افزایش شدید قانونشکنی، گسترش روزافزون قاچاق، شکلگیری سازمانهای حرفهای در امر قاچاق و فروش، افزایش سایر جرایم، به ویژه از نوع سازمانیافته و... امریکاییها را از این مصوبه پشیمان کرد و متوجه شدند که حداقل در این مورد راهحل، منع قانون و جرمانگاری الکل نیست. این ابهام اکنون درباره کارآمدی ممنوعیت در مورد برخی از مواد مخدر نیز وجود دارد. به همین دلیل برخی از کشورها سیاستهای جرمانگاری را در این زمینه تعدیل کردهاند و اتفاقا موثر هم بوده است. آیا این گزاره برای همه رفتارهای مجرمانه صادق است. البته که پاسخ منفی است، از جمله سرقت، قتل و مواردی از این دست را هیچ مردمی نمیپذیرند که از حیطه جرمانگاری قانونی خارج شود. براساس نوع رفتار و شدت و میزان اثرگذاری آن بر اختلال در نظم اجتماعی و میزان مخالفت یا موافقت مردم با آن، ممکن است که امکان ایجاد ممنوعیت قانونی نباشد یا اگر هم باشد، در عمل زیانبار شود.
در همین زمینه باید به اصل تناسب میان مجازات و جرم نیز توجه کرد. این امکانپذیر نیست که برای جرایم و تخلفات کماهمیت و به نسبت شایع مجازاتها و جرایم سنگینی را تعیین کرد، به ویژه آنکه مردم این را غیر عادلانه میدانند. بنابر این قانونگذاری برای ممنوعیت رفتارهایی که ناپسند بدانیم بسیار آسان است و با یک قیام و قعود نمایندگان انجام میشود، ولی جلوگیری آن به صورت عملی بسیار سخت و در مواردی ناشدنی است. در واقع قانونِ مناسب، قانونی است که اراده قابل اجرا و توافق و همراهی مردم را تبدیل به قانون کند. کسی دیر به فرودگاه رسید و گفتند هواپیما پرواز کرد، او در مقام انکار و تعجب گفت، کجا رفت؟ بلیت دست من است. او تصور میکرد که هواپیما تابع بلیت است در حالی که بلیت تابع زمانبندی شرکت هواپیمایی است. اکنون هم به صِرف داشتن قانون نمیتوان به تنهایی مشکل را حل کرد، البته بدون قانون هم نمیتوان، همچنان که بدون بلیت هم نمیتوان سوار هواپیما شد، ولی قانون باید روشن باشد. با ماده موجود مربوط به حجاب هیچ کاری را علیه زنان نمیتوان انجام داد. هنگامی که در همین زمینه توضیحات حقوقی قوه قضاییه غیردقیق و نادرست باشد، نشان میدهد مشکل عمیقتر از این حرفها است. استفاده از لفظ «کشف حجاب» در توضیحات دستگاه قضایی، مطلقا معنای قانونی ندارد، بلکه مطابق نص قانون باید از «نداشتن حجاب شرعی» استفاده کرد که در این صورت اکثریت بانوان را مشمول میشود و این اعم از کشف حجاب است که اصطلاحی تعریف نشده است. توقیف خودرویی که در آن زنان فاقد چنین حجابی باشند نیز وجاهت قانونی و منطقی ندارد که اگر داشت بیشتر خودروهای شهر توقیف میشدند. وضعیت کنونی مربوط به حجاب، محصول بیتوجهی به حدود کارآیی قانون در تنظیم رفتار اجتماعی است. اتفاقا براساس این جمله مشهور که مردم نسبت به آنچه منع میشوند حریص هستند و در کتب حدیث نیز به تعابیر متفاوتی آمده است، این قوانین موجب حرص بیشتر مردم به نقض آنها میشود. همه اینها گفته شد، شاید از امروز که میخواهند علیه زنان مثلا «کشف حجاب کرده» اقدام کنند، بدانند که به جای آنکه به قدرت برخورد خود تکیه کنند، بهتر است قدری گفتوگو کنند، شاید مسائل حل شد. شاید آقایان نیروی انتظامی مطمئن باشند که «دوربینهای کنترلی در طرح عفاف و حجاب هیچ خطایی نخواهد داشت.» ولی مشکل اصلی خطای دوربین نیست، مشکل خطای سیاستگذاران است.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 دولت استراتژی اقتصادی ندارد
✍️ مهدی پازوکی
مشکل اقتصادی کشور با تغییر افراد و اشخاص حل نمیشود و اکنون مهمترین مشکل دولت این است که استراتژی اقتصادی دولت مشخص نیست. البته اینکه قطعا تغییر افراد ضعیف و جایگزین کردن افراد توانمندتر و قوی بسیار امر خوب و مطلوبی است. اما مساله این است که با تغییر فرد مشکلی حل نمیشود. دولت به اتاق فکر اقتصادی احتیاج دارد. چرا که اتاق فکر اقتصادی دولت ضعیف است و برخی افرادی که در دولت قرار گرفتند از کارایی لازم برخوردار نیستند. نمونه این مساله را میتوان در نشست اندیشمندان برتر با رئیسجمهور دید که شخصی ادعا میکرد با برنامه نویسی پایتون میتوان بسیاری از مشکلات کشور را حل کرد. دولت سیزدهم قریب به بیست ماه است که روی کار آمده اما به لحاظ اقتصادی چندان اتفاقات مهمی رخ نداده است. در حالی که آقای رئیسی پیش از انتخابات ریاست جمهوری میگفت من ۷ هزار صفحه برنامه اقتصادی دارم. بنابر این به نظر میرسد برای اینکه رشد اقتصادی مداوم داشته باشیم، تورم کنترل شود و به عبارت سادهتر برای اینکه ثبات اقتصادی به کشور بازگردد این ثبات اقتصادی نیاز به برنامه و استراتژی دارد. برخی افرادی که کنار آقای رئیسجمهور هستند مشخص است ضعیف هستند. رئیس پیشین سازمان برنامه و بودجه که همین اخیرا استعفا داد یکی از همین افراد بوده است. تغییراتی که در این دولت شاهد آن هستیم نسبت به دولتهای قبلی بیشتر است که معمولا افراد ضعیف هستند. در حالی که اصولگرایان آدمهای قویتر هم دارند و مشخص نیست که حلقه افراد آقای رئیسجمهور از چه دیدگاه و مشربی برخوردارند؟ مثلا آقای دکتر دانش جعفری، آقای دکتر فرهاد رهبر و... افراد با دانش اصولگرایان در حوزه اقتصادی هستند که دولت میتواند از وجود آنها به خوبی استفاده کند. اما خصوصیت این افراد این است که دیدگاه مستقلی دارند و به همین جهت از آنها استفاده نمیشود. چنانکه در دولت احمدینژاد هم نتوانستند کار کنند. اکنون برخی میگویند که تفکر جبهه پایداری در دولت حضور دارد. در حالی که مشخص نیست اساسا جبهه پایداری چه نوع رویکرد و برنامه اقتصادی دارد. اما آنچه مشخص است اگر برنامه اقتصادی جبهه پایداری همین روندی است که طی ۲۰ ماه گذشته شاهد بودیم . امروز بعد از گذشت ۲۰ ماه از عمر دولت دیگر دولت روحانی مقصر نیست. وقتی روحانی دولت را تحویل داد دلار ۲۴۵۰۰ تومان بود اما امروز در بازار آزاد در کانال ۵۰ هزار تومان است. پرسش اینجاست که ارزش پول ملی چرا در همین ۲۰ ماه گذشته نصف شده است؟ مگر قرار نبود دولت سیزدهم شرایط اقتصادی را بهبود ببخشد و ارزش پول ملی بالاتر بیاورد؟ البته احیای روابط با عربستان کار بسیار خوبی است اما آقای رئیسجمهور باید تندروها را از دور خود کنار بزند. در حال حاضر چیزی که میتوان به عینه مشاهده کرد اکثر شرکتهای بزرگ، بیمهها، بانکها اکثر هیأت مدیرهشان افرادی هستند که نسبت به دولتهای قبلی ضعیفتر هستند. افرادی که برخی از گعدهها و رفقای گرمابه و گلستان انتخاب شدهاند.
🔻روزنامه شرق
📍 عبور از اسطوره شکست
✍️ احمد غلامی
امروز یکی از تغییرات بنیادی جامعه ایران عبور از اسطوره شکست است. جامعهای که شکستهای بسیاری را در راه آزادی و دموکراسی تجربه کرده است، ستایش از شکست، دیگر دردهایش را التیام نمیبخشد و برایش منبع الهام نیست. ادبیات ایران، رمان و شعر، مملو از احساس غنیشده از غم و شکست است. به باور اسپینوزا غم توان آدمی را کاهش و شادی آن را افزایش میدهد. اما برخلاف نظر اسپینوزا در طول تاریخ، آبشخور مردم ایران برای مبارزه، غم و اندوه بوده است. شاید از همینرو است که همواره آماده شکست بودهاند و اغراق نیست اگر بگوییم آنان مبارزه میکردند تا دوباره طعم شکست را بچشند؛ گویا نسلهای پیشین به شکست خو کرده و به آن اعتیاد پیدا کرده بودند. شکست، تودهها را واداشته بود تا برای خود و سرزمینشان مویه کنند و خود را قربانی دستهای پنهان بدانند تا از این طریق در پیشگاه تاریخ تبرئه شوند: «بیابان را سراسر مه گرفتهست./ چراغِ قریه پنهان است/ موجی گرم در خونِ بیابان است/ بیابان، خسته،/ لب بسته/ نفس بشکسته/ در هذیانِ گرمِ مه، عرق میریزدش آهسته از هر بند». شکست اینگونه منبع الهام و مبارزه شده بود. این احساس غنیشده از شکست، ثمره شکست انقلاب مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد است. اگر در گذشته مردم و روشنفکران شکست را پذیرفته و به آن تن دادند، بدان سبب بوده است که در سیطره غم و انفعال به سر میبردند. اما اینک جامعه ایران حدود نیمقرن است که از این مرحله گذر کرده است. پیروزی در انقلاب اسلامی ۵۷ اسطوره شکست را شکست و جامعه، شادی و توانِ شادی را تجربه کرد. انسانهایی که توانِ نشأتگرفته از شادی و توان انقلابی را تجربه کرده باشند بهندرت به دام غم خواهند افتاد. اکنون با همه انتقاداتی که مردم از انقلاب دارند، نمیتوان شک کرد که جامعه ایران هنوز جامعهای انقلابی است. جامعهای که بهسختی سرخورده میشود و دیگر میلی به اسطورهسازی از شکست ندارد. چنین جامعهای دچار انفعال نخواهد شد و به شکست خو نخواهد کرد. جامعه کنونی ایران اگرچه انقلابیون دیروز را سرزنش میکند و آنان را مسبب وضع موجود میداند، اما برای تغییر بر گرده آنان سوار است؛ چراکه در یک جامعه انقلابی بالیده و به همین خاطر از مطالبات خود دست برنخواهد داشت. با اینکه جامعه ایران مخالف انقلاب است، اما روحیه مردم آن هنوز انقلابی است. مردم درصددند به شیوه خود تغییر ایجاد کنند. به معنای دیگر انقلاب در نزد مردم شمایلی دیگر پیدا کرده است. از اینرو است که نهتنها انقلابیون دیروز بلکه اپوزیسیون نیز از درک این مردم عاجزند. نسلی که دیگر آرمانگرا نیست و به ایدئولوژی خاصی تعلقخاطر ندارد، اما برای تغییر اصرار دارد و رخدادهای سیاسی گذشته به آنان خودآگاهی سیاسی بخشیده است، هم میداند چه میخواهد و هم چه نمیخواهد. این خودآگاهی سیاسی، بازگشت به گذشته را ناممکن خواهد کرد. میتوان جامعه را در تعلیق نگه داشت، اما نمیتوان آن را به عقب بازگرداند. آگاهی فردی به آگاهی جمعی انجامیده است و این اخلاق جمعی خواهان تغییر وضعیت موجود است. به تعبیر هگل، هیچچیز در تاریخ از دست نمیرود، حتی وقایع منفی نیز به کار میآیند. این خودآگاهی ثمره ازدستنرفتن همه داراییهای مردم است؛ داراییهای منبعث از شکست و پیروزی. اینک جستوجوی آزادی و دموکراسی مرحله تکوینی خود را طی میکند؛ مرحلهای که از جنبش مشروطه آغاز و با انقلاب ۵۷ مطالبهگری آن جدی شده است. آزادی را باید ابداع کرد و به آن تحقق بخشید. آزادی مفهومی جهانشمول است و بر کسی پوشیده نیست که هر جامعهای آزادی را به شیوه تاریخی درک میکند. انسان هم در تاریخ است و هم تاریخ را میسازد. آنچه فهم از آزادی را قوام میبخشد، سیر همین آگاهی انسان است و آگاهی فرایندی است که در بستر تاریخ ذرهذره شکل میگیرد. پس کلید هر تغییر خودآگاهی است؛ خودآگاهی از وضعیتی که در آن به سر میبریم. با این نگاه تاریخی به جامعه است که میتوان گفت جامعه همواره در حال «شُدن» است. پس رخدادهای منفی نیز در ارتقای سطح آگاهی مؤثرند و حتی تجربه ناآزادی و استبداد، اندیشه و میل به آزادی را عمیقتر میکند.
مطالب مرتبط