🔻روزنامه تعادل
📍 اخراج اساتید اقتصاد و واعظا ن شبه‌علم
✍️ پیمان مولوی
روز گذشته خبر رسید که علی سرزعیم، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی از دانشگاه اخراج شده است. اینکه این اخراج چه دلایلی دارد و چه حاشیه‌هایی پشت پرده آن وجود دارد، بحث ما نیست اما مشخصا نتیجه یک چنین تصمیماتی به ‌طور مستقیم اقتصاد ایران و معیشت مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

فارغ از اینکه سرزعیم به عنوان یک استاد دانشگاه و اقتصاددان چگونه می‌اندیشد و چطور تدریس می‌کند، عدم حضور او به ‌طور مستقیم باعث خسران کشور است. خطر اخراج این دست از اساتید زمانی جدی‌تر می‌شود که بدانیم، غیبت سرزعیم‌ها و فاضلی‌ها و عبدالکریمی‌ها، باعث رونق دکان واعظان شبه‌علم‌ در کشور می‌شود. در واقع در ازای غیبت هر اقتصاددان علم‌محور و شایسته، باید منتظر ظهور و رشد یک فرد غیرعلمی و غیرمستقل باشیم. البته در اقتصادی که در اغلب جداول اقتصاد جهانی رتبه‌های پایین را به خود اختصاص داده است طبیعی است که یک چنین رفتاری با اساتید شود.
در یک چنین ساختاری افرادی می‌توانند رشد کنند و به مدارج بالا برسند که به نوعی توجیه‌گر وضع موجود باشند. افرادی که برنامه‌های دولت را تایید کنند و درباره ویژگی‌های برجسته آن! داستان‌سرایی کنند، به سرعت پله‌های ترقی را طی می‌کنند. اما افرادی که منتقد وضع موجود باشند، طبیعی است که با برخوردهای سلبی مواجه می‌شوند.

برای شما مثالی می‌زنم تا متوجه موضوع شوید؛ در حال حاضر بحثی در اقتصاد ایران تحت عنوان «دلارزدایی» مطرح شده است! از شما می‌پرسم در کدام دانشگاه و مجمع علمی و... درباره دلارزدایی صحبت شده است. مگر غیر از این است که در چین کمونیستی قبل از سال ۱۹۶۰ میلادی و اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی دهه ۵۰ درباره آن صحبت شده است؟ اما این گزاره در حال حاضر در فضای عمومی ایران و برخی رسانه‌ها ی داخلی ترویج می‌شود، بدون اینکه کسی واقعا بداند این مقوله چه فایده‌ای برای اقتصاد ایران دارد.

اگر بخواهیم علم اقتصاد که هنر شفاف اندیشیدن است در فضای عمومی کشور ترویج شود باید اجازه داده شود تا عالمان واقعی و اساتید برجسته علم اقتصاد، مباحث خود را آزادانه مطرح کنند. چهره‌هایی مانند سرزعیم و سایر اقتصاددان‌ها در حال ترویج این علم هستند، اما متاسفانه رفتار مناسبی با اهالی علم و دلسوزان واقعی کشور نمی‌شود. اگر علی سرزعیم به جای ترویج علم اقتصاد و آگاهی بخشی مردم، قرائت‌های رسمی دولت و نظام سیاسی را ترویج می‌کرد، به سرعت می‌توانست مدارج ترقی را طی کرده، رییس دانشگاه، مدیر ارشد و حتی وزیر و وکیل شود.

اما چون معتقد به علم‌محوری و تخصص‌گرایی است یک چنین سرنوشتی پیدا می‌کند. من در انگلستان حضور داشتم، درس خواندم و کار کرده‌ام؛ در این کشور سلسله‌ مراتب علمی بدون نزدیکی به دولت‌ها، ثبات دارند. آزادی‌های فردی و اقتصادی در این کشور پذیرفته شده است و هیچ استادی به خاطر عقیده‌اش اخراج نمی‌شود. این گونه است که دانشگاه‌های این کشور بیش از هزار سال سابقه دارند و به ‌طور مستمر در حال پردازش علمی هستند. رشد اقتصادی، درآمد سرانه بالا، ثبات شاخص‌ها و... نتیجه این علم‌گرایی است. ایران هم اگر می‌خواهد به اهدافش در رشد اقتصادی، مهار تورم، رشد تولید، صعود شاخص‌ها و... دست پیدا کند باید به ارزش واقعی اهالی علم و تخصص پی برد و زمینه‌های لازم بر طرح دیدگاه‌های آنان را فراهم کرد.

متاسفانه رفتاری که در فضای علمی کشور با اساتید و نخبگان می‌شود، شبیه کشورهای توسعه‌یافته نیست و شبیه کشورهایی چون لیبی، ونزوئلا، آنگولا و... است. جالب اینجاست که در جدول آزادی‌های اقتصادی، ایران در رتبه ۱۵۹ و در همسایگی همین کشورها قرار دارد. واقع آن است که تحریم نعمت نیست، اما مدت‌هاست که برخی ترویج‌کنندگان شبه‌علم، اعلام می‌کنند که تحریم نعمت است.

می‌دانیم که چیزی به نام دلاریزه کردن اقتصاد وجود ندارد، اما ترویج‌کنندگان شبه‌علم درباره آن صحبت می‌کنند. اقتصاددان‌ها می‌دانند که ساخت ۴ میلیون مسکن طی ۴ سال ممکن نیست، اما در غیاب علم و تخصص، واعظان شبه‌علم به راحتی در صدا و سیما حاضر می‌شوند و اعلام می‌کنند که می‌توانند هر سال یک میلیون مسکن بسازند. مشخص است که یارانه پنهان وجود خارجی ندارد، اما مدام تکرار می‌شود؛ همه این اشتباهات در شرایطی صورت می‌گیرد که تریبون‌ها به جای اساتید واقعی اقتصاد در اختیار پوپولیست‌ها و طرفداران شبه‌علم است.

نتیجه این غیبت چه می‌شود؟ بررسی کشورهای دارای تورم بالا نشان می‌دهد که ارتباط مستقیمی میان توجه به علم و تورم وجود دارد. کشورهایی که دانشگاه‌های برجسته دارند و از داده‌های علمی استفاده می‌کنند، تورم‌های پایینی دارند و شاخص‌های اقتصادی در آنها در حال نزول است. با این توضیح باید دید افرادی که شبه‌علم را توصیه و ترویج می‌کنند، بیشتر به منافع ملی کشور کمک می‌کنند یا اساتیدی که از علم سخن می‌گویند و تخصص را ترویج می‌کنند. خردمندان از قدیم تاکید کرده‌اند که «آگاهی بزرگ‌ترین فضیلت در همه اعصار است و جهل بزرگ‌ترین رذالت.»


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 حقوق کارگر
✍️ دکتر محمدمهدی بهکیش
روز کارگر طبق تقویم جهانی روز اول ماه «مه» است که منطبق بر ۱۱اردیبهشت سال‌های شمسی است. هر سال در این روز جشنی برپا می‌شود؛ ولی چون حقوق کارگران پرداخت نمی‌شود، آنان معترض می‌مانند و دولت‌ها را هر روز بیش از گذشته در تامین نیازها ناتوان می‌بینند.
این کلاف سردرگم را چگونه می‌توان سازمان‌دهی مناسب کرد تا در یک کشور غنی از امکانات طبیعی و زیرزمینی و انسانی، تامین پایین‌ترین نیاز انسان‌ها براساس هرم مازلو مورد مناقشه نباشد.

دولت و کارفرمایان تا به حال سعی کرده‌اند با پرداخت سوبسید و هدایای خوراکی و گه‌گاه کمک‌های مالی مرهمی بر این دمل گذارند؛ ولی موفق نشده‌اند زیرا از یک طرف مسیر درست توزیع منافع را در اختیار نگرفته‌اند و از طرف دیگر فساد سازمان‌یافته در مسیر توزیع منافع امکانی برای کارکنان آن صنعت باقی نمی‌گذارد تا از رهاوردهای یک واقعه که زحمت واقعی تولید آن را آنان کشیده‌اند، بهره ببرند. اتومبیل چند صد میلیون تومانی به یکباره در بورس بیش از یک‌و نیم میلیارد تومان قیمت می‌خورد و معامله می‌شود. ارزش افزوده حاصل نصیب چه کسی می‌شود و آیا این‌گونه روش‌های غیرشفاف جز ایجاد رانت‌ برای دلالان نیست که ارزش افزوده‌ای در مسیر تولید نداشته‌اند؟ بنابراین روش کنونی توزیع درآمدهای حاصل از تولید یک کالا بین عوامل تولید غلط است. چه باید کرد که کارگران نیز سهم واقعی از تولید و ابتکارات خود در حین تولید را به‌دست آورند.

۱- مهم‌ترین عامل متعادل‌کننده سود، ایجاد محیط رقابت است. مکانیزم رقابتی کردن فضا برای تولید اتومبیل مشخصات خاص خود را دارد و مجموعه‌ای از نمایندگان خودروسازها، نماینده سازمان برنامه و نماینده دانشکده فنی مرتبط با تولید و البته نماینده‌ای از حیطه تجارت شرایط محیط رقابتی را تدوین کنند و همه دست‌اندرکاران به مصوبات آن پایبند باشند. تولیدی که به تجارت منتهی نشود، صنعتی سوبسیدی باقی می‌ماند.
۲- حقوق مساوی برای کارهای مشابه غلط است؛ چون انسان‌هایی که آن کارها را انجام می‌دهند با هم متفاوت هستند. یکی پرانگیزه، دیگری سرسری -یکی پرمطالعه دیگری بی‌نصیب- یکی علاقه‌مند به رشد تولید و دیگری بدون توجه به نتیجه کار فقط کار خود را انجام می‌دهد و از این قبیل تفاوت‌ها. اگر به این دو فرد در کارگاه، یک نوع حقوق بدهیم به آنان که به رشد تولید علاقه‌مند هستند و برای آن وقت می‌گذارند، جفا کرده‌ایم. در اصل به تولید مملکت جفا کرده‌ایم همین‌گونه که امروز می‌بینیم در هر کارخانه یا دفتر تجاری ترتیباتی ایجاد شود که دوغ را از دوشاب جدا کند و حق آنان را که بیشتر کار می‌کنند، پرداخت کنند. این امر مکانیزم می‌خواهد و نمونه‌های بین‌‌المللی فراوان دارد.

۳- حقوق و مزایا شفاف باشد و اجازه دهیم دیگران ببینند که فلانی به‌خاطر کار بیشتر حقوق بالاتری دریافت داشته است. برخی از دوستان گاهی استدلال می‌کنند که این نوع کارها در ایران عملی نیست؛ ولی من که قبل از انقلاب هم در این کشور زندگی کرده‌ام و در کشورهای زیادی با تجار و صنعتگران شانس مذاکره داشته‌ام، می‌دانم که این امر شدنی است. به عبارت دیگر نماینده کارکنان را از خود بدانیم و بدانیم که همه برای یک هدف ملی زندگی می‌کنیم.
روز کارگر مبارک باد.


🔻روزنامه کیهان
📍 وحشت اسرائیل از اقتدار روزافزون سردار قاآنی
✍️ سعدالله زارعی
«به‌وضوح فرآیند واحدی در تمامی جبهه‌ها احساس می‌شود؛ از شمال و جنوب تا کرانه باختری؛ جانشین سردار سلیمانی درگیر امور سوریه، لبنان، عراق‌، خلیج‌فارس و دریای سرخ است. قدرت او در حال افزایش می‌باشد و در حال برقراری ارتباط میان جبهه‌های مختلف است». این فرازی از اظهارات منتشرشده در کانال ۱۲ تلویزیون رژیم اسرائیل می‌باشد. سه روز پیش «امیر بوخبوط» کارشناس امنیتی این رژیم ضمن بیان نکات فوق نسبت به افزایش روزافزون تحرکات مقاومت منطقه در برابر طرح‌های غرب و عوامل منطقه‌ای آن هشدار داد.
حدود سه سال پیش ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از سوی مقامات ارشد آمریکا و در یک همگرایی اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی، با این «توجیه راهبردی» طراحی و به اجرا درآمد که «موفقیت‌های منطقه‌ای و فرامرزی جمهوری اسلامی کاملاً به «وجود» شخص حاج‌قاسم وابسته است و اگر او از میان برود، دور موفقیت‌های جمهوری اسلامی در منطقه متوقف می‌گردد.» «مایکل نایتز» یک مقام مطالعاتی - اطلاعاتی آمریکا در عراق که گزارش‌های او کامل‌ترین جمع‌بندی کارشناسی تلقی می‌شد، در بهار ۱۳۹۸ طی یک گزارش حدود ۵۰ صفحه‌ای به مقامات پنتاگون نوشته بود «تاکنون موافق تعرض به سلیمانی نبوده و آن را چندان مفید نمی‌دانسته، اما اینک با بررسی‌های کارشناسی در میدان عراق و در تماس با بسیاری از افراد عراقی به این جمع‌بندی رسیده است که تقریباً همه موفقیت‌های ایران در عراق وابسته به ابتکارات شخص «قاسم سلیمانی» است و اگر او از میان برداشته شود، از آنجا که جایگزینی برای او وجود ندارد، رشته اقدامات راهبردی ایران در عراق گسسته می‌شود.» او در گزارش خود یادآور شده بود «می‌داند از میان برداشتن سلیمانی هزینه‌های سنگینی برای آمریکا خواهد داشت اما در نهایت فوائد این اقدام بر هزینه‌های آن ترجیح دارد».
بعد از به شهادت رسیدن حاج قاسم توسط آمریکایی‌ها، اگرچه به دلیل مواجه شدن با عواقب شدید، اسرائیل نقش خود را انکار کرد، چندی بعد منابع اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، نقش خود را بروز دادند و رئیس‌قبلی موساد اعلام کرد ما از زمان و مکان ترور او آگاه بوده‌ایم. همین سه روز پیش هم کانال تلویزیونی ارتش رژیم صهیونیستی
فاش کرد که «اسرائیل تأمین‌کننده اطلاعات مرتبط با تردد سردار سلیمانی به سوریه، لبنان و عراق بوده است.»
بعد از این قضایا می‌رسیم به جمع‌بندی امروز مقامات ارشد نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی. همین چند روز پیش «دیوید پترائوس» که در زمان اقدام ارتش آمریکا به ترور سردار سلیمانی فرمانده نیروهای سنتکام بود، طی مصاحبه‌ای با صراحت اعلام کرد «طرح آمریکا برای ترور سردار سلیمانی موفق نبوده و نتوانسته است روند تحرک منطقه‌ای ایران را کند نماید.»
سه روز پیش و همزمان با اظهارات پترائوس، تلویزیون ارتش اسرائیل هم در برنامه‌ای که از اظهارات امیر بوخبوط کارشناس نام‌آشنای نظامی آن استفاده شده بود، گفت «از شمال تا جنوب کرانه باختری و از سوریه و لبنان و عراق تا خلیج‌فارس و دریای سرخ، اقدامات تحت فرمان سردار «اسماعیل قاآنی» افزایش پیدا کرده و مسایل اخیر میان ایران و کشورهای مهم آسیا، سبب افزایش شدید این تحرک نیز می‌شود.»
این اظهارات حدود چهل ماه پس از انتصاب «اسماعیل قاآنی»، سردار سرفراز اسلام به فرماندهی نیروی قدس، بیانگر آن است
که نه تنها راه شهید سلیمانی ادامه دارد، بلکه این راه اینک رونق بیشتری هم پیدا کرده است. بر این اساس یک رسانه اسرائیلی اخیراً نوشت، «سردار ساکت» در تحولات قوی ظاهر می‌شود و در یمن، عراق، سوریه و فلسطین توانسته موقعیت نیروهای مقاومت را به نقطه بدون بازگشت برساند. این قلم نمی‌خواهد بر عبارات این افراد صحه بگذارد؛ چرا که این اعترافات بوی دشمنی می‌دهد و در متن آن نوعی تحریک دیگران هم نهفته است؛ اما جدای از این اظهارات، واقعیت این است که راه سلیمانی در ایران و در منطقه با قدرت ادامه دارد و عرض و عمق موفقیت‌های سردار قاآنی به هیچ وجه کمتر از موفقیت‌های سردار شهید نیست و این البته بی‌دلیل هم نمی‌باشد.
خداوند بر درجات شهید حاج قاسم سلیمانی بیفزاید، حدود چهار سال پیش از شهادتش نقل می‌کرد که در جلسه‌ای با حضور مقامات ارشد یک کشور همسایه - که او از آن کشور و مقامات آن یاد کرد - وقتی بحث‌ها و مذاکرات او و آن مقامات درباره یک کشور همسایه، به نقطه دشواری رسید، وزیر خارجه آن کشور در حضور رئیس‌جمهور آن با حالت تحقیرآمیزی خطاب به من گفت «آقای سلیمانی برتری تو نسبت به ما در این است که تو در تاکتیک خیلی قوی هستی و ایراد تو این است که آدم استراتژیستی نیستی - که البته شهید سلیمانی واقعاً هم یک استراتژیست عالی‌رتبه و هم یک عنصر تاکتیک‌شناس برجسته بود - به او گفتم لازم نیست که من استراتژیست باشم! من همانقدر که در تاکتیک خوب عمل کنم، کافی است؛ چرا که من در بالای سر خود یک استراتژیست قوی دارم، استراتژی از او و عمل از من است.» این راز تداوم راه شهید سلیمانی و هم راز حرکت شتابان پس از سلیمانی می‌باشد. رهبر معظم انقلاب اسلامی این معما را حل کرده است. وقتی سوابق حدود ۳۶ ساله رهبری ایشان را بررسی می‌کنیم و قطعات این تاریخ را کنار هم قرار می‌دهیم، درمی‌یابیم که او کارها را در این مسیر پر فراز و نشیب - در واقع - بدون نقص پیش برده است. حوصله ایشان و رنگ به رنگ نشدن در طول تحولات، این بعد توانمندی شخصیتی رهبری را عیان نموده است.
در طول این دوره، بسیاری از کسان در سپهر سیاسی ایران ظاهر شده‌اند و اظهارات به‌ظاهر هوشمندانه‌ای را مطرح کرده و در دوره خود، گواهان زیادی دور خویش جمع کردند، اما با گذشت زمان معلوم شد فاصله حقیقت و مجاز چقدر است! مثلاً در مورد تحولات سوریه، رئیس‌جمهور وقت ایران حاضر به تماس با بشار اسد نبود و معتقد بود حمایت از او یک خطای راهبردی و هزینه‌ای سنگین و بی‌بازگشت است. در آن زمان کم نبودند کسانی که پای حرف او هورا می‌کشیدند، اما امروز که حدود یک دهه از آن حرف‌ها گذشته است، کمتر کسی تردید دارد که راهبرد ایران در قبال سوریه، اساسی، موفق و به مصلحت‌ترین بوده است. امام خمینی و امام خامنه‌ای در صحنه‌های حساس، مثل
یک دیده‌بان که تا فرسنگ‌ها جلوی خود را ببیند، حرکت نیروهای خودی را تنظیم کردند و به پیش حرکت ‌دادند در حالی که در اطراف آنها افراد صاحب نفوذی بودند که بر آنان خرده می‌گرفتند.
راه سلیمانی از این رو ادامه دارد که از یک‌سو راهنمای آن راه، ادامه مسیر را هم راهبری می‌کند و از سوی دیگر درستی این راه به اثبات رسیده است. این راه راه مقاومت است. این درستی راه مقاومت است که دو روز پیش، دبیرکل مصری «اتحادیه عرب» با صراحت اعلام کرد، اسد در برابر مخالفان خود به پیروزی رسیده و اخراج سوریه از اتحادیه عرب ‌اشتباه بوده است. این نتیجه راه مقاومت است که آمریکایی‌ها را به اذعان واداشته که مقاومت، ایران را به کانون توجه قدرت‌های آسیایی تبدیل کرده و راه موفقیت تحریم‌های غرب علیه آن را مسدود نموده است. این راه مقاومت است که عربستان سعودی را پس از تحمیل
و تحمل ۸ سال جنگ و نزدیک به ۷۵۰ میلیارد دلار هزینه، از رویارویی با ایران به گفت‌وگوی رویارو با ایران انتقال داده است. به عبارت واضح‌تر آنچه عربستان را به این جمع‌بندی رساند که ادامه آن مسیر، بی‌فایده می‌باشد؛ پافشاری جمهوری اسلامی ایران بر اصول سیاست خارجی خود و نیز هشت سال مقاومت مظلومانه یمنی‌هاست. ما حق نداریم
این دو دلیل اساسی را در موضوع عربستان نادیده بگیریم. این راه مقاومت است که ایران را وارد معادلات جهانی کرده و حضور او در هر مجموعه‌ای را برای آن مجموعه - بیش از ایران - مغتنم نموده است. خب این راه موفق است، نه فقط برای دوره‌ای که ما پنجه در پنجه مخالفان بین‌المللی و منطقه‌ای داشته‌ایم، برای همین الان و مهندسی روابط آینده ایران و جهان هم موفق است. اگر ایران در سپهر سیاست بین‌الملل جایگاهی برجسته و بزرگ پیدا کرده، به واسطه مقاومت آن بوده است، این مقاومت باید ادامه پیدا کند. چرا که هرچه ما مقاوم‌تر باشیم، قیمت ما بالاتر می‌رود و منافعی که از مراودات جهانی می‌توانیم به دست بیاوریم، بیشتر می‌شود.
به این عبارت دو روز پیش تلویزیون ارتش رژیم صهیونیستی توجه کنیم «قاآنی در حال به‌هم پیوستن جبهه‌ها از فلسطین تا عراق و از خلیج‌فارس تا دریای سرخ می‌باشد و قدرت ایران در حال افزایش است، بدون آنکه جلوگیری داشته باشد» این یعنی موازنه به نفع ما و منطقه به‌هم خورده است. ما نباید داوطلبانه به عقب برگردیم. راهی که درست است باید ادامه پیدا کند.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 ما معلم هستیم
✍️ محسن حاجی‌میرزایی
دوازدهم اردیبهشت روز ماست؛

ما معلم هستیم،

آشناترین چهره در سال‌های قدکشیدن و برآمدن نسلی نو،

همراه زیستن در خانه‌ای که خانه دوم است، خانه‌ای سرشار از محبت و سرزندگی و کانون خلق تجربه‌هایی ناب از پیوند با دیگران.

با ما و در کنار ما بیشترین تجربه‌های اجتماعی‌شدن شکل می‌گیرد ومناسباتی متفاوت از خانه تمرین می‌شود.

ما همان غریبه‌های روزهای نخستیم که به آشناهای صمیمی زندگی تبدیل می‌شویم.

بخش‌های مهمی از خاطرات پایدار کودکان و نوجوانان در طول زندگی در کنار ما شکل می‌گیرد؛ اولین دوستی‌ها، موفقیت‌ها، قهرها و آشتی‌ها، غم‌ها و شادی‌ها و با هم بودن‌ها.

ما حاملان رسالتی خطیر هستیم.

رسالت ما از جنس رسالت رسولان الهی و برگزیدگان خداوند و سفیران نور و هدایت است.

ما به فلسفه خلقت از هر مأموریت دیگری نزدیک‌تریم.

اگر دیگران بسیار در کار تسهیل زیستن آدمی هستند، ما در کار اعتلای خود او هستیم.

جنس کار ما، جنس متفاوتی است؛ مهندسان، زیستن را آسان و ایمن می‌کنند، کشاورزان در کار تغذیه جسم‌اند، پزشکان از سلامت جسم و دوام زندگی مراقبت می‌کنند اما ما در کارِ «به‌زیستن»، «اعتلای روح» و «تحقق مقصود خلقتیم».

ما با جان آدمیان در ارتباطیم و با شخصیت و هویت آنان سخن می‌گوییم.

با ما آینده ساخته می‌شود و امیدها زنده می‌گردد و اعتلا و پیشرفت قوت می‌یابد.

آنجا که ما هستیم چشم‌ها بهتر می‌بینند، گوش‌ها عمیق‌تر می‌شنوند و اندیشه‌ها ناب‌ترند.

برای سمیع بودن، بصیرشدن و تفقه در دین نقطه آغازیم.

سفیران آگاهی هستیم و منادیان بیداری.

در هنگام پر هنگامه‌ای که همه در کار کاستن از آدمیانند، ما بر انسان می‌افزاییم. ما قوت‌بخش جانیم،

در تاریکی‌ها نوریم، در سختی‌ها راحتی، در تنهایی‌ها انیس، در غم‌ها مونس، در شکست‌ها امید و در پیروزی‌ها نوید.

کار ما از مهد آغاز می‌شود و تا لحد ادامه می‌یابد.

وقفه در انس با ما، اختلال در جان را سبب می‌شود. همچون نفسیم که تا هستیم زندگی هست.

خانواده‌ها دردانه‌های خود و همه اشتیاقشان از زندگی را به ما سپردند و جامعه بیشترین بار آمال و آرمان‌های خود را در ما جستجو می‌کند.

همزمان امین مردمیم و امانتدار نظام.

همه آنچه همگان می‌طلبند، از مسیر ما دست‌یافتنی‌تر است؛ از آرامش در زیستن، توانمندی در کارکردن، هماهنگی، همکاری، همزیستی و همدلی با دیگران.

ما برای رونق بازار کسب و کار و توسعه و پیشرفت کشور، بنیان‌های اصلی هستیم.

ما منبع توانمندسازی ملی، بالندگی، خلاقیت و نوآوری و شناسایی و پرورش استعدادها هستیم.

با توزیع فرصت‌های برابر آموزشی، عدالت از ما شروع می‌شود و نابرابری‌ها در غیاب فرصت‌های برابر آموزشی، مجال ظهورمی‌یابند و سپس به حیطه‌های قدرت و ثروت و منزلت تسری می‌یابند.

در همه خانه‌ها هستیم؛ در همه آبادی‌ها، روستاها و شهرها، کپرها و چادرهای عشایری.

اگر عزمی جدی و فهمی عمیق در میان باشد، با ما همه ظرفیت‌های بالقوه به فعلیت می‌رسد.

غفلت از ما، غفلت از آینده است.

راه ما برای همه آرمان‌ها نزدیک‌تر از راه‌های دیگر و پایدارتر از همه آنهاست.

سال‌های سال است که برای تحقق آرمان‌های ملی به نقطه‌هایی امید بسته شد که نتوانسته است فقر مردمان را درمان کند، شکوه عدالت را آشکار سازد، از رنج انسان‌ها بکاهد و پیشرفتی مستمر را فراهم آورد.

تصور شده‌است که اعتلا و پیشرفت را می‌توان با سد و نیروگاه و پالایشگاه و بندر و کارخانه و چیزهایی از این دست، فراهم ساخت؛ در حالی‌که معتبرترین مسیر رشد و بالندگی در پرتو جان‌های هوشیار و انسان‌های توانمند حاصل می‌شود.

راه ما دیربازده است اما پربازده؛ پایدارترین وکم‌هزینه‌ترین راهیم.

راه ما در برابر مکر دشمنان، هوشیارتر و مقاوم‌تر است.

اجازه بدهید که سوگمندانه و دردمندانه به عنوان یک معلم و همچنین کسی که مدت کوتاهی خدمتگزار جامعه فرهنگی کشور بودم بگویم که در نظام حکمرانی کشور، نقش معلم و نهاد تعلیم و تربیت هیچگاه به رسمیت شناخته نشد و این ظرفیت بی‌نظیر، مورد بهره‌برداری مؤثر قرار نگرفت.

حکمرانان سرزمین ما از گوهری که در کف دارند و آن، فرصت بی‌نظیر پرورش شخصیت و هویت‌بخشی به نسل نو است، غافلند و این از بارزترین مصادیق فرصت‌سوزی است.

به استناد قانون اساسی، آموزش از بدیهی‌ترین حقوق ملت و معتبرترین تکالیف دولت‌هاست.

باید معلوم باشد که قرار است نسل نو، واجد چه صلاحیت‌هایی باشد و چرا این صلاحیت‌ها لازمند؟ چگونه این صلاحیت‌ها تحقق می‌یابند و چگونه می‌توان از تحقق آن اطمینان حاصل کرد؟

با گذشت بیش از چهار دهه از تلاش‌های نظام آموزشی کشور و تجربه اقدامات تحولی متعدد، متأسفانه پاسخ دقیق و روشن به این پرسش‌ها همچنان از ابهامات بزرگ است و آنگاه که نوبت به حصول اطمینان از تحقق این صلاحیت‌هاست، کمترین دغدغه‌ای نه درون نظام آموزشی و نه در تأمین‌کنندگان منابع و متولیان اداره کشور وجود ندارد و شاهد این غفلت بزرگ، فقدان شاخص‌هایی است که تحقق این اهداف را تعیین و اندازه‌گیری کند.

قافله بزرگی برای نیل به مقصدی مهم حرکت کرده‌است اما دریغ ازمعیارهایی که صحت مسیر و مقصد را پایش کند و نظام حکمرانی به نمایندگی از ملت تحقق آن را تضمین نماید.

بی‌تردید یکی از مهم‌ترین پایه‌های اصیل حکمرانی و مشروعیت آن، تضمین تحقق حقوق ملت است و حق آموزش و دسترسی به فرصت‌های برابر کیفی از مهم‌ترین حقوق انسان‌ها و از تأثیرگذارترین گام‌ها در ساختن آینده‌ای بهتر است و دریغ و درد که نظام حکمرانی ما آنچنان در امور روزمره و تمرکز بر سیاست‌های ناکام اقتصادی گرفتار است که مجالی برای مشاهده عمیق‌تر جامعه و ضرورت‌های حیاتی آن ندارد.

به کار ما کاری ندارند و می‌خواهند که ما نیز به کارشان، کاری نداشته باشیم.

از ما چیزی نمی‌خواهند و همینکه چیزی از آنان نخواهیم برایشان کفایت می‌کند.

راه‌هایی را ترجیح می‌دهند که دهه‌هاست قادر به حل پایدار مسائل جامعه ما نبوده‌است.

توصیه اکید ما این است که مسیر ما را امتحان کنند، مسیر ما مسیر انبیا و اولیا و همه سرافرازان عالم است.

همه توفیقات پایدار در جهان ناپایدار و پر شتاب، محصول اندیشه‌های ناب، جان‌های بیدار و انسان‌های هوشیار است و تحقق آن همه رسالت ماست.

متولیان امر بدانند ارتفاع هیچ ملتی، فراتر از ارتفاع معلمان آن نیست. برای اوج گرفتن، بال‌های ما بال‌های محکم‌تری است.

با ما مهربان‌تر باشید. مهربانی با ما، مهربانی با آینده است، مهربانی با امید است، مهربانی با شکوفایی و خلاقیت است، مهربانی با خودتان و فرزندان خودتان است.

از نشانه‌های غفلت از این سرمایه بزرگ و تحول‌آفرین و نامهربانی، نوع نگاه به ما میان متولیان اداره کشور است.

در سال‌های اخیر بسیار تحقیر شدیم. تحقیر معلمان، بر شاخ نشستن و از بن‌ بریدن است. عزت ما عزت نسل نو است، عزت ملی است. فردای عزتمند، محصول معلمان عزیز است.

ما را در دغدغه‌های روزمره گرفتار کردند و نگرانی‌های ما را به نان فروکاستند.

ما در انتخاب این شغل پربار، در اندیشه ثروت اندوزی نبوده‌ایم و اصولا این عرصه، میدان چنین مطالباتی نیست؛ اما توقع نداریم که برای استیفای حقوق متعارف خود در رنج باشیم. اگر به اقتضای مأموریتی که داریم نمی‌خواهیم حساب ویژه‌ای باز کنید اما توقع نداریم که از معدل دریافتی دیگرکارکنان همتراز، کمتر دریافت کنیم.

ما به پاداش‌های آن‌چنانی نیاز نداریم اما توقع هم نداریم که در وضعیت شدت و پایداری تورم، پاداشی را که همه کارکنان در اولین فرصت و بدون دغدغه دریافت می‌کنند، با حدود یک سال تأخیر دریافت کنیم.

بدون آنکه بخواهیم در تخفیف کارمندان اداری سخن بگوییم می‌گوییم ما کارمند اداری نیستیم. امانتی را که به ما سپرده‌اید قابل مقایسه با هیچ امانت دیگری نیست. اقتضای تعامل با ما متفاوت است. معلم را کارمنددیدن و در چارچوب مناسبات اداری با او روبرو شدن، جفا در حق بار سنگین رسالتی است که بر دوش کشیده‌ایم.

اینجا بازار سوداگری نیست تا صاحبان اندیشه‌های کوتاه، منفعت‌طلبانه و سطحی، بازیگری کنند و این رسالت خطیر را به مسلخ خواست‌های ناچیز شخصی، جریانی و محفلی ببرند و برای آتیه خود از این سرمایه کم‌نظیر مایه بگیرند.

در پایان دلسوزانه و مشفقانه می‌خواهیم:

نظام تعلیم و تربیت و رسالت‌های بسیار مهم آن را جدی بگیرید و تحقق باکیفیت و عادلانه این رسالت خطیر را به طور مستمر مراقبت کنید.

به معلم به عنوان رکن واجد شعور، آگاهی، انگیزه و اشتیاق در نظام تعلیم و تربیت احترام بگذارید، حقوقش را محترم بشمارید و او را در اندازه‌های واقعی مشاهده کنید و رفتارتان را در ارتباط با معلمان اصلاح کنید.

فردی را برای سیادت ما برگزینید که نگاهش رحمت و رأفت، کلامش درایت و حکمت، درکش عالمانه، جهدش عاشقانه و رفتارش معلمانه باشد. او باید معلم معلمان باشد و در پناه دین و دانشش، مجال اهتمامی خردمندانه به تعلیم و تربیت میسر شود. او باید درک دقیقی از این مأموریت سترگ و نقش معلمان داشته باشد و بتواند قافله‌ای که سال‌هاست دغدغه مسیر و مقصد را فراموش کرده‌است، به مسیر و مقصد درستی راهبری کند.

هوشیار باشید که از بی‌ثبات‌ترین جایگاه‌ها در دولت‌ها، وزارت آموزش و پرورش است که متأسفانه متوسط دوره وزارت در این دستگاه بزرگ به حدود کمی بیش از دو سال رسیده است (با حذف یک دوره تقریبا با ثبات هشت ساله). با این رویه، تحول در آموزش و پرورش خیالی بیش نخواهد بود. فرایند انتخاب و فعالیت را به گونه‌ای طراحی کنید که این جایگاه از ثبات قابل قبولی برخوردار باشد. در چنین وضعیتی، انباشت مؤثر از دانش و تجربه شکل نمی‌گیرد.

**

۱- مدت کوتاهی وزیر این دستگاه بودم اما همچنان معلمی را وصف زیباتری می‌دانم و ترجیح می‌دهم معلم شناخته شوم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 گرانی در کمین بازار مسکن
✍️ سید‌محمود فاطمی‌عقدا
بخش مسکن مانند سال‌های قبل دچار سردرگمی و فقدان برنامه‌ریزی شده است. دولت در سال گذشته موفق نشد اقدامات لازم در این حوزه را انجام دهد؛ اقداماتی که حداقل بتواند بازار مسکن را تا حدودی تحت کنترل دربیاورد.
دیگر بازارهای سرمایه‌ای مانند بورس رو به رشد هستند. نرخ ارز نیز دچار تغییراتی شده است. این عوامل به طور مستقیم بازار مسکن را تحریک می‌کنند تا این بازار نیز واکنش نشان دهد. بازار مسکن به عنوان یک مولفه قوی اقتصادی در کشور مانند سایر بازارها از قبیل طلا، ارز و بورس، بازاری سرمایه‌ای تلقی می‌شود. بنابراین طبیعی است که این بازار نیز از بقیه بازارها عقب نماند؛ این واقعیتی انکارناپذیر است.

از آنجا که نگرشی وجود دارد که هم این بازارها را کنترل می‌کند و هم در جهت مثبت یا منفی به تحرک وامی‌دارد، طبیعتا زمانی که بازارهای دیگر دچار رشد شوند، بازار مسکن نیز به همان نسبت خواهان رشد بوده و قطعا شاهد افزایش قیمت در این بخش خواهیم بود. نکته حائزاهمیت دیگر در این خصوص این است که در سال ۱۴۰۲ به اجبار شاهد افزایش برخی هزینه‌ها خواهیم بود؛ هزینه‌هایی از قبیل حقوق و دستمزد، بیمه، حمل‌و‌نقل و انرژی. اینها عواملی هستند که به صورت مستقیم در تولید اثر می‌گذارند. این‌گونه نیست که در قیمت سیمان، فولاد، گچ، تاسیسات، لوازم مکانیکی و برقی و دیگر مصالح ساختمانی شاهد افزایش باشیم ولی در قیمت مسکن نه. زمانی قیمت مسکن ثابت می‌ماند و دچار تغییر نمی‌شود که نرخ موارد مذکور نیز ثابت بماند تا اثری روی قیمت تمام‌شده مسکن نداشته باشد. تا زمانی که چنین اتفاقی نیفتد، هزینه ساخت قطعا دچار افزایش می‌شود؛ امری که به تبع آن قیمت مسکن در بازار نیز دچار افزایش می‌شود. اگر این را ملاک قرار دهیم، باید انتظار افزایش قیمت در بازار املاک و مستغلات را داشته باشیم. باید توجه داشت که افزایش قیمت مسکن به طور مستقیم روی اجاره‌بها اثرگذار است؛ موضوعی که منجر به تشدید مشکل جدی بسیاری از مردم خواهد شد. سال گذشته شاهد افزایش قیمت چشمگیری بودیم. امسال هم بازار ظرفیت هدایت شدن به همان سمت و سو را دارد، مگر اینکه دولت برنامه‌ای برای این موضوع داشته باشد. تا جایی که تاکنون مشخص شده، همچون سال‌های پیش، حرکت باز هم به سمت بخش تقاضا بوده نه عرضه. در حوزه اجاره نیز زمانی که هزینه ودیعه مسکن دچار افزایش شود و کمک‌های حمایتی از مستاجران به عمل بیاید، به جای اینکه بخش عرضه کنترل و با ارائه مشوق‌هایی تقویت شود، بخش تقاضا تقویت می‌شود. این موضوع در سال‌های قبل تجربه شده که هر گاه چه در حوزه خرید مسکن و چه استیجار اقدام به تقویت بخش تقاضا شده است، به جای اینکه بخش اجاره یا مسکن کنترل شود، باعث افزایش قیمت در آن بخش شده است. بنابراین باید توجه داشت که سیاست‌های حمایتی در بخش تقاضا نمی‌توانند کنترل‌کننده قیمت‌ها باشند. این امر همواره به صورت عکس عمل کرده و نشان داده که منجر به افزایش قیمت‌ها خواهد شد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 اگر ‌نمی‌‌توانید استعفا دهید
✍️ سعید ساویز
خبر کوتاه است، شانا از مدیرعامل سازمان منطقه ویژه نقل کرده است که چهار هزار کارگر فصلی که برای معیشت خود در هشت طرح پتروشیمی در حال ساخت اعتراض کرده بودند با کارگران جدید جایگزین می‌شوند. بر کسی پوشیده نیست که وضعیت اسفناک معیشت و دولتی که دیگر حتی قادر نیست با یارانه، حامل‌های انرژی و اجزای اصلی سفره مردم را ثابت نگه دارد در کنار افزایش حقوق حداقلی اعلام شده برای کارگر، علت این تحرکات است. نه برای رفاه و حقوق و مزایای مکمل، بلکه کارگر برای حداقلی‌های حیات می‌جنگد. اما گویا آقای مدیرعامل پروژه‌های ساخت پتروشیمی را با میوه چینی در باغات اشتباه گرفته است. کارگر فصلی؟ جوشکار و فیتر و کارگر ساختمانی، شاغلین در سیویل و استراکچر و پایپینگ کارگر فصلی نیستند بلکه اتفاقا کارگر فن‌سالار هستند. کارگر ماهر و فن‌سالار، کار می‌کند و زحمت می‌کشد و در شرایط طاقت‌فرسای کارگاهی به امید فراهم کردن معیشت حداقلی برای خانواده تلاش می‌کند اما آنچه در پایان نصیبش می‌شود، وعده و وعید است. مقصود نگارنده از گشودن این بحث نه سوار شدن بر موج پوپولیستی و چپ‌مآبانه و نه توضیح واضحات است، اما چنین عکس‌العملی در شرایط فعلی حتی سنگ را به فریاد می‌آورد. کارگر فن‌سالار در طول زمان و در خلال اجرای پروژه‌های گوناگون آموزش دیده و تجربه می‌اندوزد. این قشر بخش پنهان از صنعت فارغ از مهندسین و مدیران یقه سفید است که اتفاقا به راحتی قابل جایگزینی نیستند، زیرا در درجه اول سنگ زیرین آسیای توسعه هستند و در سخت‌ترین شرایط کاری و اسکان و امکانات مشغول به کارند و در درجه دوم مهارت‌های‌شان معمولا در واحدهای دانشگاهی و آموزشی با کیفیت صنعتی آموزش داده نمی‌شود، پس اکتساب آن معلول تجربه و مرور زمان است. قشر کارگران فن‌سالار با مصایب و سختی‌های کار آشنا هستند و سال‌هاست در شرایط کارگاهی که اتفاقا از روزهای حضور خارجی‌های در پارس جنوبی تا امروز صدها پله از کیفیت آن کاسته شده است مشغول به کار هستند، پس آقای مدیر می‌خواهی چهار هزار نفر را با چه کسانی جایگزین کنی؟ مگر آنها مدیران رانتی و وارداتی هستند که اگر جایگزین شوند آب از آب تکان نخورد؟ مگر موضوع اعتراض کارگران چیزی جز حقوق حقه آنان است که حالا چنین جوابی بگیرند؟ مگر نه این است که پیغمبر بر دست کارگر بوسه زد؟ آقای مدیر شما به کدامین مرام و مسلک معتقدی که به خود اجازه می‌دهی چنین اظهارنظری داشته باشی؟ آنچه هنوز گاه و بیگاه در گوشه و کنار صنعت ایران قابل مشاهده است، تصمیمات و اقدامات خان و رعیتی است. اگرچه سال‌ها قبل داستان خان و رعیت در ایران به ظاهر بسته شد اما آنچه پیداست، فرهنگ آن همچنان در زیر پوست جامعه جاری است و در خلال تغییر ساختار اقتصادی ایران از کشاورزی به صنعتی این استحاله از خوانین زمین‌دار به کارفرما و مدیر ارشد دولتی اتفاق افتاده است. اما در این میان مجلس چه وظیفه‌ای دارد؟ نمایندگان مجلس که غالبا باید از احزاب و سندیکاهای مدافع حقوق کارگران افرادی در میان آنها باشد، چگونه در مقابل این اتفاقات سکوت اتخاذ می‌کنند. مگر سوال و استیضاح از وزرا ابزار مجلسیان برای دفاع از حقوق مردم نیست؟ شرایط کارکنان و کارگران شاغل در بخش‌های مختلف صنعت اعم از دولتی و خصوصی، خصوصا در صنعت زاینده و مادری چون نفت و گاز فاجعه‌آمیز است و تا امروز جسته و گریخته شاهد اعتصابات و اعتراضات فراوانی برای معیشت آنها بوده‌ایم. از افزایش حقوق سالانه برای خصوصی‌ها گرفته تا ماده ۱۰ و وضعیت مالیات برای دولتی‌ها، شرایط در چهل و اندی سال گذشته، هرگز به این وضع نبوده است. این یک پیام برای مدیران ارشد و وزرای محترم است؛ دیگر نمی‌توان با بی‌اعتنایی به شرایط و وعده و وعید صنعت را مدیریت کرد و اگر راهکار یا توانی برای اصلاح شرایط ندارید، بهترین راه استعفا از مسوولیت و سپردن زمام امور به دست کسی است که شاید بداند چگونه باید مشکلات را حل کند.


🔻روزنامه رسالت
📍 مسئله چیست؟ راه‌حل کدام است؟
✍️ محمدکاظم انبارلویی
۱- صورت اصلی مشکلات اقتصادی کشور چیست؟ راه‌حل‌های ممکن، مفید، کوتاه‌مدت و درازمدت آن کدام است؟
چه کسی باید به این سؤالات پاسخ دهد؟ چرا پاسخ به این سؤالات بیش از ۴۰ سال ، طول کشیده است؟
۲- مناظره دو استاد برجسته اقتصادی در برنامه افق ، آقایان دکتر مسعود درخشانی و دکتر موسی غنی‌نژاد به نمایندگی از نهاد علم در کشور به هیچ‌یک از سؤالات فوق ورود نکردند و پاسخی نداشتند. آن‌ها حداقل
۳۰ سال از مسائل و مباحث مربوط به اقتصاد کشور عقب بودند.
۳- نمایندگان محترم مجلس در پاسخ به سؤالات فوق مسئله گرانی‌ها ، به‌ویژه گرانی خودرو و فهرستی از بدکارکردی وزارتخانه صمت را به شرح زیر مطرح کردند.
- مصالح ساختمانی به حدی رسیده که خانه‌دار شدن را به آرزو تبدیل کرده است.
- پراید ۱۰۰ میلیونی ۳۰۰ میلیون شده است.
- بی‌کیفیتی خودروها سالانه جان هزاران نفر را می گیرد.
- گرانی لوازم‌خانگی ، ازدواج جوانان رابا موانع زیادی روبه رو ساخته است.
- بازارهای زیرمجموعه وزارت صمت بیشترین تورم را به وجود آورده اند.
- توان مدیریتی وزیر ضعیف است.
- و ...
باید دید انبوه مشکلاتی که مطرح‌شد چگونه قابل حل است.
۴- حجم نقدینگی طی ۴۰ سال گذشته چون بهمنی روی قیمت‌ها می‌غلتد و سال‌به‌سال قیمت‌ها متورم تر می‌شود!
بنا به گزارش مسئولین ذی‌ربط مردم ۲۰ میلیارد دلار و ۲۰۰ تن طلا را در خانه‌ها و صندوق‌های امانات بانک‌ها برای حفظ ارزش پول خود ذخیره کرده‌اند!
زمین، مسکن، خودرو و سپرده‌های مدت‌دار بانک‌ها بخش عظیمی از ثروت ملی را از چرخه تولید خارج می‌کنند.
کسانی که نقدینگی خود را به این سمت‌وسو برده‌اند می‌گویند ما برای حفظ ارزش پول خود این کار را کرده‌ایم!
۵- حفظ ارزش پول ملی یکی از معضلات اصلی مسائل اقتصادی کشور است. دشمن در جنگ اقتصادی اولین قله استراتژیکی را که هدف می‌گیرد همین کاهش ارزش پولی ملی است و متأسفانه در حفظ این قله در سال‌های پس از انقلاب موفق بوده است.کسری بودجه و نا ترازی آن مهم‌ترین عامل کاهش یا سقوط ارزش پول ملی است. هر دولتی که پس از انقلاب روی کار آمده به دلیل حاشیه‌هایی که دشمن در مسائل فرهنگی، سیاسی و امنیتی پدیده آورده نگذاشته دولتمردان چاره‌ای برای این درد مزمن پیدا کنند.
۶- کسری بودجه و نا ترازی آن چیست؟ بودجه‌ریزی و بودجه‌بندی بر اساس چه مکانیزم علمی عملیاتی می‌شود؟
اگر دولت نداند در پیش‌بینی درآمدها دقیقا چه دارد و در برآورد هزینه‌ها دچار خطا شود، کسری بودجه اجتناب‌ناپذیر است.
اگر درآمد کشور را کمتر پیش‌بینی کند و هزینه‌ها را بیشتر برآورد کند به دره هولناک نا ترازی و کسری سقوط می‌کند.
راه‌حل آن یا استقراض خارجی است ، یا چاپ پول و چاپ اوراق قرضه و یا استقراض از بانک مرکزی و ... هرکدام از این راه‌ها به تورم ختم می‌شود به همین دلیل مهار تورم را از همین سرچشمه باید مدیریت کرد.
۷- وقتی دولت درآمد حاصل از انفال بیش از ۵ هزار معدن فعال در کشور را در بودجه نمی‌بیند، وقتی دولت‌ بخش عظیمی از درآمد نفت و گاز به‌ویژه فروش نفت و گاز در داخل را در پیش‌بینی بودجه نمی‌بینند، وقتی دولت درآمد بیش از ۱۰ ردیف درآمدی را در اصل ۴۵ در بودجه نمی‌آورد و به‌صورت جمعی – خرجی محاسبه می‌کند.وقتی دولت به‌تناسب تولید ناخالص داخلی و نسبت آن با مالیات مثل مشکل کشورهای پیشرفته و درحال‌توسعه و حتی کشورهای با اقتصاد ضعیف مالیات اخذ نمی‌کند طبیعی است با کاهش درآمد روبه‌رو است وقتی دولت در پیش‌بینی اعتبارات هزینه‌ای دقیق عمل نمی‌کند با مشکل کسری روبه‌رو خواهد بود.
۸- در بحث‌های رسانه‌ای و ژورنالیستی اقتصاد دو کلمه پرتکرار است؛ الف - سلطان ب – مافیا.
سلطان را می‌شود در اقتصاد قانونی و عادی شناسایی کرد. معمولا می‌گویند فلانی سلطان زمین، سکه ، خودرو و ... است. مافیا را می‌شود در نقش‌آفرینان ۲۵ میلیارد کالای قاچاق رصد کرد.
تا وقتی‌که این دو در اقتصاد کشور سلطنت و تاخت‌وتاز دارند نمی‌توان از سلطه دولت به مسائل اقتصادی به‌ویژه در حوزه مالیه عمومی سخن گفت. بدون برخورد با این پدیده مهار تورم و رشد تولید ممکن نیست.
۹- مسئله تعارض منافع در حوزه دولتی و بخش خصوصی یک مسئله جدی است . ماه‌عسل دولت و مجلس در دوران احمدی‌نژاد و لاریجانی یک دوره به طول کشید به دور دوم که رسید گیس و گیس‌کشی و درگیری بالا گرفت به‌طوری‌که با افتضاح یک‌شنبه سیاه به اوج خود رسید. حاشیه‌سازان که عمدتا از سلاطین و مافیا هستند سود خود را بردند و یک جریان انقلابی را تا مرز تلاشی کشاندند. مجلس انقلابی و دولت پرکار و پرتلاش آقای رئیسی نباید به این دام بیفتند هشدار آن را مقام معظم رهبری در خطبه اول نماز عید فطر مطرح کردند.
حاشیه‌سازها نمی‌گذارند افسران میدانی اتاق فکر جنگ اقتصادی کار خود را بکنند.
گام اول برای مهار تورم حفظ ارزش پول ملی است که تعادل بازار و قیمت‌ها را به هم زده است.
حل مسئله کسری بودجه ، دقت در برآورد هزینه‌ها و پیش‌بینی واقعی درآمدها است.
این مسئله در بودجه ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ و بودجه‌های همه دولت‌های قبل مورد غفلت بوده است.


🔻روزنامه شرق
📍 خلیج فارس و مشکلات ما
✍️ کوروش احمدی
یکشنبه گذشته، ۱۰ اردیبهشت، روز خلیج فارس بود. این روز با مراسمی معدود و کم‌فروغ گذشت؛ اما مسائل خلیج فارس باقی است. موقعیت ایران در این پهنه آبی که تنها پنجره ما به آب‌های آزاد و راه اصلی تجارت ما با جهان خارج است، به‌‌طور نسبی در حال ضعیف‌شدن است. تا جنگ جهانی اول، ایران تنها قدرت منطقه‌ای مستقل در کرانه‌های این آبراه بود و تا دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی نیز توانست تا حدودی تفوق خود را حفظ کند. با وجود آنکه امتیازات ژئوپلیتیک ایران در خلیج فارس بسیار برتر از هفت کشور دیگر است؛ اما به دلایل زیر موقعیت ما در این دریا با تهدیداتی ساختاری مواجه است:

۱- سواحل ایرانی در حال ازدست‌دادن اهمیت و موقعیت تاریخی خود در خلیج فارس هستند. بنادر و فرودگاه‌ها در سواحل عربی با سرعتی شگفت‌آور توسعه یافته‌اند و به مقصد اصلی بار، بازرگان، جهانگرد، روزنامه‌نگار و... در خلیج فارس تبدیل شده‌اند. در سال ۲۰۲۱ تنها ۲۷.۷ میلیون توریست بین‌المللی به کشورهای عضو شورای همکاری سفر کردند. مطابق شاخص عملکرد بنادر جهانی که از طرف بانک جهانی و GMICPP منتشر می‌شود، چهار بندر در جنوب خلیج فارس در بین پنج بندر با بهترین عملکرد در سال ۲۰۲۱ در سطح جهانی بوده‌اند. فرودگاه دوبی نیز با جابه‌جایی حدود ۹۰ میلیون مسافر در سال سومین فرودگاه بزرگ جهان از نظر تردد مسافر بین‌المللی است. سواحل عربی همچنین از نظر تراکم حضور رسانه‌ها و خبرنگاران بین‌المللی و نیز برگزاری مسابقات ورزشی و... موقعیت ممتازی برای خود فراهم کرده ‌است. هم‌زمان جمعیت پنج کشور جنوبی خلیج فارس و استان‌های ساحلی عربستان در ۵۰ سال گذشته بین هفت تا ۳۳ برابر افزایش یافته و به حدود ۳۳ میلیون نفر رسیده است. این در حالی است کرانه‌‌های ایرانی بسیار عقب مانده‌اند و جمعیت شهرهای ساحلی ما از حدود ۳.۵ میلیون نفر تجاوز نمی‌کند.

۲- گسترش روابط اقتصادی دنیا و به تبع آن دیگر انواع روابط با سواحل عربی بر موقعیت کشورهای ساحلی در برابر هم بسیار تأثیرگذار است. علاوه بر روابط سنتی و گسترده سواحل عربی با غرب، در سال‌های اخیر روابط این سواحل با چین نیز تحول فوق‌العاده‌ای یافته و اکنون این سواحل به منبع اصلی تأمین نفت چین تبدیل شده‌اند. درحالی‌که سهم ایران از تجارت بین‌الملل طی نزدیک به ۵۰ سال گذشته سیر نزولی داشته و از ۱.۱ درصد در سال ۱۹۷۴ به ۲۴‌صدم درصد در سال ۲۰۲۲ رسیده، امارات به‌تنهایی به‌عنوان یک هاب تجاری در سال ۲۰۲۲ معادل ۱۰۲۴ میلیارد (۱.۰۲۴ تریلیون) دلار مبادلات تجاری با جهان داشته است. بدیهی است که چنین روندی در صورت ادامه چه تأثیر سوئی بر ژئوپلیتیک ایران می‌تواند داشته باشد. بهره‌برداری نامتناسب قطر از منابع گازی مشترک مثال دیگری در این زمینه است.

۳- چنین توسعه نامتوازنی در کرانه‌های خلیج فارس، می‌تواند همه مسائلی را که در این پهنه آبی برای ما مهم است، تحت تأثیر قرار دهد. یکی از این مسائل نام خلیج فارس است. آنچه موجب پیدایش این نام در حوالی سال ۵۰۰ قبل از میلاد و تثبیت آن در دوهزارو ۵۰۰ سال شد، این بود که سواحل ایران مقصد خارجیانی بود که به خلیج فارس می‌آمدند؛ چرا‌که بنادر ایران تا این اواخر با فاصله زیاد بنادر و انبارگاه‌های اصلی خلیج فارس بودند و ایران قدرت اصلی این دریا بود. این توسعه نامتوازن می‌تواند بر امور دیگری مانند کنترل سنتی ایران بر تنگه هرمز و اختلاف بر سر برخی جزایر نیز تأثیر سوء خود را داشته باشد.

۴- درحالی‌که حفظ نام خلیج فارس به‌عنوان قدیمی‌ترین نام یک پهنه آبی در جهان برای ایرانیان به‌عنوان یک میراث فرهنگی و نشانه موقعیت تاریخی آنها در خلیج فارس مهم است، به نظر می‌رسد که در سال‌های اخیر حساسیت مقامات و شاید برخی از مردم ما در برابر استمرار استفاده از نام ناقص یا مجعول برای این دریا رو به کاهش بوده است. در برابر استفاده برخی دولت‌ها و گروه‌های نزدیک به ایران، برخی بر آن‌اند که باید «محظورات دوستان عرب» و به‌تازگی «دوستان روسی و چینی» خود را در این رابطه در نظر بگیریم و حساسیت زیادی در این مورد نشان ندهیم. کسانی که چنین نظری دارند، باید متوجه باشند که دامنه محظورات این دوستان به نام خلیج فارس محدود نخواهد ماند و همان‌طورکه در بیانیه اخیر چین و شورای همکاری دیدیم، می‌تواند به سایر مسائل، از‌جمله مسئله سه جزیره هم بکشد.

۵- افزایش شکاف در درجه توسعه‌یافتگی دو کرانه عربی و ایرانی می‌تواند هویت ایرانی خلیج فارس را که بخشی از امنیت ملی ایران است، تحت تأثیر قرار ‌دهد که یکی از عوارض فرعی آن در معرض خطر بیشتر قرار‌گرفتن نام تاریخی خلیج فارس است. اتخاذ نوعی الگوی توسعه دریا‌محور به نحوی که مشوق جمعیت کرانه ایرانی برای ماندن در منطقه و جمعیت غیر‌محلی برای مهاجرت به مناطق ساحلی باشد، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0