🔻روزنامه تعادل
📍 تناقض عدم تطابق هزینه‌هابا درآمدها
✍️ پیمان مولوی
طی روزهای اخیر اخباری در سطح رسانه‌ها منتشر شدند که با بررسی آنها می‌توان به سرنخی مهم از چرایی گسترش فقر در کشورمان رسید. یکی از مهم‌ترین اخبار اقتصادی طی روزهای اخیر، اعلام رشد خط فقر نسبی در شهرها و کلان‌شهرهای کشور است. نرخ خط فقر و سبد معیشتی یک خانواده ۳.۳نفره، به بالای ۲۰میلیون تومان رسیده است. زمانی که این نرخ را در کنار دستمزد حداقلی حقوق‌بگیران ایرانی (حدود ۵میلیون و ۳۰۰هزار تومان) می‌گذاریم، متوجه مصائب فراوان مردمی می‌شویم که در برابر یک تناقض بزرگ قرار گرفته‌اند.

تناقضی با این معادله که چگونه می‌توان تناسبی میان درآمد و هزینه‌های یک خانواده ایجاد کرد؟ اما این تمام ماجرا نیست؛ موضوع مهم بعدی، آمارهای بانک مرکزی در خصوص رشد ۴۵درصدی پایه پولی کشور است. در شرایطی که رییس‌جمهور و تیم اقتصادی‌اش به‌طور مستمر اعلام می‌کنند که کسری بودجه ۴۸۰هزار میلیارد تومانی را از مسیرهای اقتصادی پوشش داده‌اند، اما آخرین آمار‌های بانک مرکزی از جزییات کل‌های پولی در فروردین ۱۴۰۲ نشان می‌دهد که رشد نقطه به نقطه پایه پولی در این ماه نسبت به سال گذشته به ۴۵ درصد رسیده که بر اساس اعلام رسانه‌ها «بیشترین میزان این متغیر در تمام ادوار است.» اعداد و ارقامی که نشان می‌دهد برخلاف ادعاهای مطرح شده، هم چاپ پول و هم از بانک مرکزی و سیستم بانکی استقراض شده است.
در کنار این گزاره، نسبت پول به نقدینگی که نشان‌دهنده میزان سیالیت نقدینگی است نیز به ۲۶ درصد رسیده که بیشترین میزان تاریخی خود را نشان می‌دهد. پایه پولی به‌طور کلی ۳زیرمجموعه دارد که تحولات آن در رشد پایه پولی اثرگذار است؛ نخست «رشد بدهی دولت به بانک مرکزی»، دوم «رشد بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی» و نهایتا «افزایش دارایی‌های خارجی بانک مرکزی» است. در هر ۳ مورد، وقتی رشد ۴۵درصدی پایه پولی به چشم می‌خورد، با ضریب فزاینده‌ای که در برابر اعطای وام وجود دارد، دولت اعلام می‌کند که در برابر رشد نقدینگی مقاومت کرده و آن را کنترل می‌کند.

پرسش اساسی آن است که با وجود توسعه پایه پولی این روند کاهش نقدینگی تا چه زمانی ادامه دارد؟ نکته نگران‌کننده آن است که با فریز کردن ضریب فزاینده (یعنی کاهش اعطای وام بنگاه‌ها) در چرخه‌های عملیاتی بنگاه‌های ایرانی خلل‌های جدی وارد شده است. به همین دلیل است که در نیمه دوم سال تقاضای شدیدی برای سرمایه در گردش بنگاه‌ها وجود دارد. از سوی دیگر وقتی پایه پولی با رشد مواجه می‌شود، نقدینگی هم با رشد مواجه می‌شود؛ (رشد نقدینگی در ایران بین ۲۸تا ۳۰درصد است) در این حالت تورم هم با رشد مواجه می‌شود.

بنابراین می‌توان پیش‌بینی کرد که تورم در ایران حداقل بین ۴۰تا ۴۵درصد باقی بماند. این روند در شرایطی که رشد اقتصادی پایداری در کشور وجود نداشته باشد، اقتصاد را با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌سازد. معنای این عدد و رقم‌ها آن است که هر ایرانی به نسبت سال قبل با کاهش ۴۰درصدی درآمد ریالی خود مواجه می‌شود.

پرسش اساسی این است که آیا دستمزدها در ایران با رشد ۴۰درصدی تا ۴۵درصدی مواجه شده‌اند؟ پاسخ منفی است، بنابراین هر سال خانواده‌های ایرانی در حال فقیرتر شدن هستند. از سوی دیگر افراد برخوردار هم در حال از دست دادن دارایی‌های خود هستند. تا زمانی که اقتصاد ایران رشد اقتصادی غیرنفتی ایجاد نکند و تلاشی برای رفع تحریم‌ها صورت نگیرد، روند رشد فقر افزایش می‌یابد.
باید توجه داشت هر چند پیوستن ایران به بریکس و شانگهای و... خوشحال‌کننده است، اما این عضویت‌ها بدون رفع تحریم‌ها کمکی به اقتصاد ایران نمی‌کند. بدون رفع تحریم‌ها، شرایط اقتصادی ایران همین‌گونه خواهد بود. فقر گسترش می‌یابد، خرده سرمایه‌ها از میان می‌رود. پایه پولی کشور با رشد همراه می‌شود. تورم بیشتر شده و سیاست‌های دولت عقیم‌تر می‌شوند. همه این عوامل باعث می‌شود تا مشکلات خانواده‌های ایرانی بیشتر شود و شکاف عمیقی میان هزینه‌ها و درآمدهای خانواده‌ها شکل بگیرد. بنابراین دولت چاره‌ای ندارد جز اینکه یا اقدام به واقعی کردن دستمزدها کند یا اینکه روند پایان دادن به تحریم‌ها را تسریع بخشد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اهمیت مدیریت دارایی‌‏های فیزیکی
✍️ دکتر علینقی مشایخی
آمارها حکایت از آن دارد که در اقتصاد ایران، روند سرمایه‌گذاری که منجر به ایجاد دارایی‌های فیزیکی می‌شود مطلوب نبوده است. اما دارایی‌های فیزیکی چیست؟
دارایی‌های فیزیکی به کلیه ماشین‌آلات، ساختمان‌ها و زیرساخت‌هایی می‌گویند که توسط بشر ساخته می‌شود و یکی از عوامل تولید و بهره‌وری انسانی در اقتصاد به‌شمار می‌رود. دارایی‌های فیزیکی با سرمایه‌گذاری ایجاد می‌شوند و به تدریج مستهلک می‌شوند.
آنها به نگهداری و مراقبت نیاز دارند. اگر دارایی‌های فیزیکی خوب نگهداری نشوند، سریع‌تر مستهلک می‌شوند و عمر مفید آنها کوتاه می‌شود و در حین استفاده بیشتر خراب می‌شوند و در دوران خرابی از استفاده خارج می‌شوند. به بیانی دیگر، ارزشی که باید از ماهیت آن دارایی‌ها برای سازمان‌ها و افراد محقق شود، اتفاق نمی‌افتد. مدیریت دارایی‌های فیزیکی همه فعالیت‌هایی است که برای خلق بیشترین ارزش و تولید ثروت و خدمت از این ساخته‌های بشری انجام می‌شود.

همان‌طورکه در شکل زیر مشاهده می‌شود، میزان سرمایه‌گذاری به قیمت ثابت در دهه۱۳۹۰ روندی کاهشی داشته است. در برخی از بخش‌های اقتصادی مانند بخش‌های نفت و گاز، نیرو و مخابرات، سرمایه‌گذاری کمتر از استهلاک‌ شده و دارایی‌های فیزیکی در آن بخش‌ها رو به کاهش است. عدم سرمایه‌گذاری کافی و فرسودگی دارایی‌های فیزیکی موجب کاهش بهره‌وری و تولید اقتصادی می‌شود. اگرچه دارایی‌های فیزیکی مهم است و نگهداری آنها اهمیت دارد، ولی با توجه به کمبود سرمایه‌گذاری، نگهداشت و مراقبت از دارایی‌های فیزیکی اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند.
نظر به اهمیت دارایی‌های فیزیکی، یک رشته علمی به نام مدیریت دارایی‌های فیزیکی در دنیا ایجاد شده است. اهمیت این رشته علمی که عمدتا در دانشکده‌های مهندسی صنایع و مدیریت ارائه می‌شود آن است که برنامه‌ریزی و سامان‌دهی نگهداشت از دارایی‌های فیزیکی در طی چرخه عمر آنها از زمان طراحی تا بهره‌برداری را آموزش می‌دهند و درباره بهبود آن پژوهش می‌کنند. هدف این رشته تخصصی آن است که میزان خرابی و خروج دارایی‌های فیزیکی از سرویس‌دهی را کاهش ‌دهد، قابلیت اطمینان به کارکرد مناسب دارایی‌های فیزیکی را افزایش دهد و هزینه‌های نگهداری را کم کند و عمر مفید و قابل بهره‌برداری از دارایی‌ها را افزایش ‌دهد و به تبع آن تولید (یا ارائه خدمت) مستمر، ارزان و ایمن را محقق می‌سازد.

اگرچه از زمان احداث صنعت در ایران مساله نگهداری و تعمیرات تجهیزات صنعتی مطرح بوده، ولی مدیریت دارایی‌های فیزیکی به شیوه علمی و مدرن امروز نزدیک یک دهه است که در کشور مطرح شده است. برای جلب‌توجه سازمان‌ها به اهمیت این موضوع چندسالی است که جایزه ملی مدیریت دارایی‌های فیزیکی با مجوز سازمان ملی بهره‌وری طراحی شده است. برای ارزیابی و دریافت این جایزه سازمان‌ها از نظرکاربرد روش‌های علمی مدیریت دارایی‌های فیزیکی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. معمولا سازمان‌هایی در فرآیند ارزیابی شرکت می‌کنند که با مفاهیم مدرن مدیریت دارایی‌های فیزیکی آشنا شده‌اند و سعی می‌کنند که آن را به‌کار گیرند. سازمان‌های شرکت‌کننده در جایزه توسط نیروهای متخصص و بر اساس اصول و مفاهیم مدیریت مدرن دارایی‌های فیزیکی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند و برحسب امتیازاتی که سازمان‌های شرکت‌کننده در این ارزیابی به‌دست می‌آورند، تقدیرنامه یا تندیس دریافت می‌کنند. هدف ارزیابی و اعطای جایزه، افزایش آگاهی سازمانی نسبت به مدیریت دارایی‌های فیزیکی و ارتقای این مدیریت در سازمان متبوعشان است؛ ولی متاسفانه هنوز فقط تعداد معدودی سازمان نسبت به شیوه‌های مدرن مدیریت دارایی‌های فیزیکی، حساسیت و آگاهی لازم را کسب و در فرآیند جایزه شرکت می‌کنند.
نظر به اهمیت گسترش و تعمیق آشنایی سازمان‌های کشور با مدیریت دارایی‌های فیزیکی و به‌کارگیری آن و نیز نقشی که این موضوع در افزایش بهره‌وری و تولید دارد، انجام چندین اقدام ضروری به نظر می‌رسد‌.

اول، لازم است آموزش و پژوهش در حوزه مدیریت دارایی‌های فیزیکی در دانشگاه‌های ما توسعه پیدا کند؛ به‌ویژه جا دارد که در سطح کارشناسی ارشد مهندسی صنایع و مدیریت، گرایشی به همین منظور طراحی و اجرا شود.
دوم، با توجه به اهمیت این موضوع در ارتقای بهره‌وری درکشور، سازمان ملی بهره‌وری ایران با هدف گسترش و تعمیق شناخت سازمان‌ها از مدیریت دارایی‌های فیزیکی مسوول برگزاری جایزه مدیریت دارایی‌های فیزیکی شود. سازمان بهره‌وری با کمک متخصصان و سازمان‌های بزرگی که نسبت دارایی فیزیکی بر نیروی کار در آنها بالا است، مانند صنایع نفت، گاز، پتروشیمی، نیرو، راه‌آهن و مخابرات، آگاهی سازمان‌ها را نسبت به اهمیت و محتوای مدیریت دارایی‌های فیزیکی افزایش و با ارزیابی و اعطای جایزه، کاربرد این دانش تخصصی را در اقتصاد کشور توسعه دهد.


🔻روزنامه کیهان
📍 و امّا اربعینی‌ها...
✍️ محمدهادی صحرایی
«و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت مى‏کردند.» (۱)
با مرور تاریخ انبیا که سلام و درود خدا و خوبان نثارشان، یکی از چیزهایی که بی‌شک به ذهن ما خطور می‌کند این است که اگر ما در آن دوران بودیم، چگونه رفتار می‌کردیم؟ اگر پیامبران خدا و معجزاتشان را می‌دیدیم در مقابل رسالت آنها چه رفتاری داشتیم؟ می‌پذیرفتیم یا نه؟ اگر می‌پذیرفتیم با طیب خاطر و دل آرام یا به سختی و با چون و چرا؟ اوامرشان را تمکین یا در آنها تردید می‌کردیم؟ می‌شود کسی توفان نوح ببیند و خاشع نشود؟ یا گلستان شدن آتش نمرود برای ابراهیم را ببیند و خاضع نگردد؟ می‌شود معجزات دوازده‌گانه موسای کلیم تا شکافته شدن دریا و عبور بنی اسرائیل از میان امواج کوه پیکر است را دید و دل نلرزد؟ زنده شدن مرده و محو برص و پیسی از پوست و بدن مردم توسط عیسای روح‌الله را چه باید گفت؟
آیا می‌شود پذیرفت کسانی محمد امیّ و امین که سلام و صلوات و برکات خدا بر او و خاندانش را دیدند که چگونه از آسمان، قرآن جاویدانی به زمین آورد که تاکنون جن و انس نتوانسته‌اند، یک آیه مثل آن را بیاورند ولی باز هم قلبشان نرم به ایمان نشد؟ دیدند که چگونه از مردم متفرق، خشک، خشن و جاهلی حجاز، برادرانی مثل سلمان فارسی و ابوذر غفاری و صهیب رومی و بلال حبشی و ... به‌وجود آورد که تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، هیچ بدیل و عدیلی نمی‌توان برایش یافت ولی باز هم ایمان نیاوردند. باور اینها گرچه سخت است و مثل انکار خورشید توسط کسی که نور و گرمای آفتاب را حس می‌کند می‌ماند ولی واقعیت این است که می‌شود باور کرد مخلوقاتی شبیه آدمی هستند و عقل و قلب‌هایى دارند ولی نمی‌توانند با آنها بفهمند و باور کنند؛ چشمانى دارند که حقیقت بین نیست؛ و گوش‌هایى که سخن حق نمى‏شنوند. و به جای حواس به هوا و هوس اکتفا می‌کنند.
می‌بینند که منطق حسین بن علی که سلام خدا و خوبان و ما به محضرش، پس از آنکه بر سیطره روانی و رسانه‌ای یزید پیروز شد، توانسته بعد از هزار و چهارصد سال، با مغناطیس محبت، سیطره افسانه‌ای رسانه‌های استکباری را هم پاره‌پاره کند و ده‌ها میلیون نفر را در روزگاری که مردم جهان، حس و حال فعالیت‌های سخت اجتماعی و رمق اقتصادی ندارند را در گرمای سخت، پیاده و پای برهنه به پهنه بیابان‌های عراق بکشاند و برای فطرت غبار گرفته و عدلِ ستمدیده بگریاند و خونخواه دین سربریده کند ولی باز هم تردید و تشکیک و تحقیر و توهین می‌کنند که اخلاق آل بوجهل و بوسفیان‌هاست. در ابتدا تکذیب می‌کنند و پس از ناکامی، در واقعیت، تردید می‌کنند و چون باز هم ناتوان می‌شوند، تمسخر می‌کنند یا مثل احمق‌های آمر و عامل قرآن‌سوزی، می‌خواهند حقیقت را آتش بزنند. و این شیوه لعنتی، مختص به نفرین‌شدگانی است که تعبیر قرآن از آنها، موجودات پَست‌تر از چهارپایان است.
بسیار عجیب است در روزگاری که بزرگان و مدعیان مدیریت افکار عمومی جهان که پیوسته نظر می‌سازند و می‌گویند «رسانه به مردم می‌گوید به چه فکر کنند» و گاهی می‌گویند «یاد می‌دهد چگونه فکر کنید» و باز می‌گویند «می‌آموزیمتان که به آنچه ما می‌خواهیم بیندیشید» و ... ولی باز هم کسانی هستند که به سیدالشهدایی فکر می‌کنند که هزار و چهارصد سال پیش در دشت تفتیده کربلا فرمود «هرگز کسی مثل من با کسی مثل یزید بیعت نمی‌کند» و چقدر ذلت و خفت از این اندیشه دور است؛ و او تکه‌تکه شد ولی هر ساله دل‌های مؤمنان و محرومان را به هم جمع‌تر می‌کند. اکنون که گویی صنعت رسانه‌های اغواگر و غفلت‌زا به دست سامری و شریح قاضی و یزید و ابن زیاد افتاده، هر روز حرف حسین، سکه رایج تر فطرت‌های پاک و اندیشه‌های زلالی می‌شود که به جای ابلیس و ابلیسک، خدای ازلی و ابدی و زنده و مقتدر آسمانها و زمین را می‌پرستند.
عجیب است در دنیای امروز که ارباب رسانه‌ها اولویت زندگی و علایق و سلایق را سمت و سو می‌دهند و شیوه زندگی به سبک «جنگل منظم و مطیع» را می‌آموزند و نظم فطری و طبیعی حیات بشری را به هم زده و دنبال عملی کردن تهدید ابلیس در گمراه کردن مردم با آرزوهای دور و دراز و دگرگون کردن خلقت خدا (۲) هستند، هستند مردمی که نبض زندگی خود را با آخرین ضربان قلب حسین تنظیم کرده‌اند تا برای همیشه تاریخ، نام حسین در جهان طنین افکند. اینکه حسین زنده است و نمی میرد به خاطر فطری بودن آرمان اوست و هر که حیات انسانی را برگزیده و در خلقت خود تابع خرد و ایمان است، با امام سربریده احساس قرابت و خویشی می کند. آن که با دیدن عظمت راهپیمایی اربعین، به قصد تحقیر، آن را احساسی و شور و زودگذر می‌خواند، نه معنی احساس و شور را فهمیده و نه می‌داند زودگذر یعنی چه و هنوز هم متوجه کم‌فهمی خود نشده است. هزار و چهارصد سال زودگذر است؟!
اگر عشق اربعینیان به حسین، فقط از سر احساس و هیجان بود، چرا امپراتوری رسانه‌ها که به دنبال جایگزین کردن غریزه و احساس به جای فطرت و عقل هستند نمی توانند یک هزارم جمعیت اربعین را در یک تابستان سوزان جمع کنند؟ اربعینیان لقمه دهان خود را با زائران نصف می‌کنند ولی چرا غول‌های قارونی جهان جرأت و جربزه ندارند که کمی از ثروت افسانه‌ای خود را برای تجمع پیروانشان هزینه کنند؟ جهان سلطه با هوش مصنوعی، هوش از سر عقل برده و تزیین و تزویر رسانه‌های صهیونی جنگ جهانی ربات‌ها علیه عقل را به راه انداخته و به اسم تمدن نوین، برای قوم لوط که هزاران سال پیش عذاب شده، پرچم ساخته و به دست مسخ شده‌ها داده و به اسم آزادی، مردم را لخت می‌کند و به نام مبارزه سیاسی، شلوار از پای حیا و غیرت درآورده و در این شرایط، ده‌ها میلیون نفر که توانسته‌اند خود را به سرزمین اربعین برسانند فریاد می‌زنند «لا أعبد ماتعبدون». و حسین رهبر این جوانمردان است.
دریایی که نمی از آن گفته شد از عجایب روزگار ما و معجزه جاری حسین است که در آن زندگی می‌کنیم و اربعین، محیط زیستی شده تا مردان و زنان آخرالزمانی که قرار است انتهای طولانی تاریخ را به نام خدا و به رنگ حسین، معماری و نقاشی کنند، در آن تمرین زندگی بهشتی کنند. و حسین طراح آخرین تمدن بشری است که مردم زیر سایه بیکرانش جا می‌جویند. آن که فرمود «ففرّوا الی الحسین» امروز را می‌دید که چگونه شیاطین جن و انس، انسان شکار می‌کنند و به خورد شهوت می‌دهند و چگونه با غریزه یزیدی به جنگ فطرت حسینی آمده‌اند. کشتی وسیع و سریع حسین، هم آدمیان را از مهلکه‌های شیاطین می‌رهاند و هم آنان را به زمان و مکان اصلی تاریخ و جغرافیایی که قرار است تمدن مهدوی که خدا در ظهورش تسهیل و تعجیل کند، می‌رساند. آنچه مردم از حسین دیده و دل به او باخته‌اند، هرگز اتفاقی نیست و غیر از حقانیت و صداقت و صفا، تحیری است که وصف ناشدنی است.
فهمیده‌اند که حسین، بیابان را آباد و فقیر را کریم و بینوا را بخشنده و سرگردان را سربه راه می کند که سفره دل خود را زیر پای زائرانش پهن می‌کنند. و ای حسین! که کربلایت را مرکز عقل و عاشقی جهان کرده ای، حرارت جگر دلدادگانت کجا و گرمای تابستانی این بیابان‌ها کجا؟ کار ما کجا و جهاد تو و یاران با وفایت کجا؟ آنچه ما و خانواده ما از جفاکاران روزگار می‌کشند کجا و سختی اهل بیت محترم تو کجا؟
ای نظرکرده و عزیزشده خدا، حال که دل‌های بی‌قرار عاشقانت به سوی تو پر کشیده و رایحه نامت در اربعین، «چون شیشه عطری که دَرَش گم شده باشد»، در هوای جهان پیچیده و از ابدیت مَستمان کرده، مبادا در «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»، خود را از نظر لطف شما محروم و جامعه را بیش از این در محبس غیبت محکوم کرده باشیم که «کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها». ای کریم؛ دعا کن برای ما، که سخت محتاجیم.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 آشفتگی در نظام بین‌المللی!
✍️ ابوالقاسم قاسم‌زاده
جنگ در اوکراین که در آغاز آن همه دولت‌ها و بسیاری از صاحبنظران سیاسی بر این باور بودند که طولانی مدت نخواهد شد و پس از گذر چندماه از طریق «تفاهم سیاسی» آمریکا و روسیه پایان خواهد گرفت، همچنان در اوکراین ادامه دارد و با گذشت نزدیک به دو سال از این بحران، کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس و سراسر کشورهای اروپای شرقی را درگیر کرده است و در صحنه سیاست بین‌المللی هم شکاف عمیق با مفهوم «شرقی ـ غربی» ایجاد شده است؛ به ویژه که سیاست جنگی دولت بایدن در بحران تایوان، صف آرایی نظامی جدید چین در برابر آمریکا را رقم زده است. پدیده‌ای که اغلب سیاستمداران مستقل و صاحبنظران سیاسی ـ امنیتی، خطر رویارویی جنگی چین و آمریکا را هشدار می‌دهند و همزمان عبوراز مرحله کنونی و رویارویی با «سلاح اتمی» هشدار خبری است که از سوی دبیر کل سازمان ملل و... در رسانه‌های بین‌المللی تکرار می‌شود.
اکنون دولت اوکراین در حالی که کشورش را با وعده‌های حمایت نظامی، مالی و سیاسی ـ امنیتی آمریکا و اتحادیه اروپا وارد جنگ کرد، چندان امیدی به آمریکا و دولت‌های آلمان، فرانسه و انگلیس ندارد. حاصل این جنگ تا امروز، نزدیک به ۱۰ میلیون آواره جنگی، ویرانی سراسری در کشور و نابودی زیرساخت‌های اصلی اوکراین است.
از سوی دیگر دولت‌های فرانسه، آلمان و انگلیس نیز دچار بحران‌های مالی، اجتماعی و سیاسی ناشی از طولانی شدن جنگ در اوکراین شده‌اند.
از سوی دیگر همه رصدهای اقتصادی و مالی کارشناسان بین‌المللی نشان می‌دهد که دولت چین بیشترین بهره‌ را از شرایط جنگی «بایدن ـ پوتین» برده است. کافی است اخبار حضور سیاسی ـ اقتصادی چین در خاورمیانه را قبل و بعد از گذر طولانی جنگ «بایدن ـ پوتین» در اوکراین رصد کنید.
پدیده دیگری که از طولانی شدن جنگ در اوکراین در صحنه بین‌المللی ظهور کرده، جایگاه نظری و عملی سازمان ملل متحد است که اکنون از زبان دبیر کل این سازمان در رسانه‌های بین‌المللی نه تنها آشکار شده است و مدام خطر آشفتگی در نظام بین‌المللی را هشدار می‌دهد؛ تا آنجا که مفسران برجسته سیاسی در غرب می‌گویند که طولانی شدن جنگ در اوکراین، زنگ زوال سازمان ملل متحد و به ویژه شورای امنیت آن را به صدا در آورده است. وزیر خارجه آلمان هفته گذشته به صورت علنی گفت: «این ساختار سازمان ملل و شورای امنیت آن دیگر کارایی ندارد و باید در آن تغییرات اساسی انجام شود!»
در چنین شرایط آشفته و بحران زده ناشی از امتداد جنگ در اوکراین، رئیس جمهوری کشور بلاروس «الکساندر لوکاشنکو» یکباره و علنی اعلام کرد «اگر اوکراین حمله‌ای به بلاروس انجام دهد، در استفاده از سلاح اتمی علیه اوکراین تردید نخواهد کرد!»
همزمان آشفتگی در شروع رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا در حالی که «بایدن» از حزب حاکم «دمکرات» به خاطر زوال عقل و هوشیاری، سوژه خبری روزانه شده و «ترامپ» از حزب «جمهوریخواه» به خاطر بازگشایی پرونده ضدملی او در شورش در زمان ریاست جمهوری‌اش دادگاهی شده، خبر اول در آمریکا و اروپا است.
در چنین شرایطی دیروز دفاع آمریکا اعلام کرد:گلوله‌های تانک از جنس اورانیوم ضعیف شده را به اوکراین عرضه کرده که بخشی از کمک نظامی و بشردوستانه به ارزش یک میلیارد دلار به این کشور است پس از اعلان این خبر، وزیرخارجه آمریکا به اوکراین رفت. سرگئی ریایکوف معاون وزیر خارجه روسیه نیز گفت: ارسال تسلیحات حاوی اورانیوم ضعیف شده از سوی آمریکا به اوکراین، اقدامی جنایتکارانه است. بر این خبرها، اخبار کودتا در چند کشور آفریقایی و بیرون راندن فرانسوی‌ها در این کشور ـ بحرانی که ماکرون گرفتار آن شده است ـ را اضافه کنید.
در یک کلام مجموعه رصد اخبار بین‌المللی نشان می‌دهد که «آشفتگی در نظام بین‌المللی» شاخص و علنی شده است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اقتصاد دستوری؛ ناپایدار و غیرقابل اعتماد
✍️ نادر کریمی‌جونی
درست مثل بیماری دیابت که یک راه ساده کاهش قندخون، بدون استفاده از دارو، کاهش ورود غذاهای قندساز به بدن است و در نمونه‌های مشابه، میزان قند خون با یک رژیم سخت به حد نرمال یا زیر آن سقوط کرده و در یک بازه زمانی محدود، قندخون متوازن و متعادل شده است، در اقتصاد هم می‌توان فعالیت و امور اقتصادی را قفل یا سرکوب و با این روش تورم را مهار کرد.

در نخستین سال فعالیت دولت حسن روحانی، برای مهار و متوقف کردن تورمی که از دولت محمود احمدی‌نژاد برجای مانده بود، همین قفل کردن اقتصاد در دستور کار طیب‌نیا و بهمنی، به عنوان اصلی‌ترین بازیگران عرصه اقتصاد ایران، قرار گرفت. در آن هنگام به روشنی گلایه می‌شد که معاملات و فعالیت‌های اقتصاد به رکود کشانده شده و متوقف گردیده است، اما دولت وقت این قفل شدن را با ارائه آمارها و ارقام گوناگون فعالیت‌های اقتصادی تکذیب می‌کرد و در عین حال نزول تورم در قیمت‌ها را به عنوان دستاورد بی‌نظیر خود، تبلیغ می‌‌کرد. حالا دولت سیدابراهیم رییسی یکی از اولویت‌های تغییرناپذیر برنامه‌های اقتصادی خود را کاهش تورم تا جایی که زندگی و معیشت عمومی ایرانیان آسان‌تر شود، قرار داده است. البته برخلاف ادعای رییسی تورم اقتصادی در تمام سال‌هایی که دولت فعلی اداره امور کشور را در دست داشته از تورم اقتصادی در دولت حسن روحانی بالاتر بوده است. همین امر گواه آن است که آنچه نمایش داده می‌شود با آنچه واقعا هست تفاوت ملموس و معنی‌داری دارد. با این حال پس از اعتراض تقریبا همه مقامات کشور به افزایش قیمت‌ها و رشد تورم اقتصادی، رییس‌جمهوری و همکارانش توجه بیشتری به مهار تورم و کاهش آن مبذول داشته‌اند. این توجه اکنون با دستورها و فرمان‌هایی به عوامل اجرایی و وزارتخانه‌ها برای اعمال تمهیدات جلوگیری از رشد تورم همراه شده است.‌ در این‌باره و پس از اظهارات و توصیه‌های مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای هیات دولت، رییس‌جمهوری چند بار به‌طور رسمی به همکارانش دستور داد تا برای مهار و جلوگیری از افزایش تورم چاره‌ای بیندیشند و تمهیداتی به‌ کار گیرند تا میزان تورم اقتصادی به‌ویژه در مورد کالاهای سبد مصرفی خانوار کاهش پیدا کند.
در نخستین اقدام، دولت تلاش کرده تا بازار طلا و ارز را کنترل کند. در محافل غیررسمی همواره بر این نکته پای فشرده می‌شود که ایستا شدن نرخ دلار در بازار ایران، محصول فعالیت دست پرقدرت حکومت است و ربطی به کارکردهای اقتصادی ندارد. از مهم‌ترین قرینه‌ها برای اثبات این ادعا بی‌تفاوت بودن نرخ دلار نسبت به تحولات سیاسی- اقتصادی است. مثلا وقتی گفت‌وگوهای ایران و ایالات‌متحده به نتیجه رسید و زندانیانی در معرض تبادل قرار گرفتند یا وقتی پول‌های ایران در کره‌جنوبی در مسیر آزادی قرار گرفت، بسیاری از فعالان اقتصادی و ناظران انتظار داشتند که نرخ مذکور به این تحولات واکنش نشان دهد، اما این واکنش مشاهده نشد و نرخ دلار در بازار آزاد کاهش نیافت. همچنین وقتی تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع شد یا آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای علیه ایران بیانیه داد باز هم نرخ ارز در ایران بی‌تفاوت بود و افزایش نیافت. این مساله قرینه بزرگ و غیرقابل انکاری است که نشان می‌دهد بازار ارز به عنوان یک بازار مرجع، توسط دولت و قدرت اقتصادی حکومت در ایران کنترل و راهبری می‌شود.
سرکوب کردن قیمت‌ها در تولید نیز اعمال شده و دولت بر آن شده تا از راه ساده‌تر یعنی کنترل دستوری قیمت، مانع از افزایش قیمت کالاها و کالاهای نهایی شود. در برخی موارد مانند پتروشیمی‌ها و محصولات آن، دولت باید خود هزینه کند یا عدم‌النفع را بپذیرد. در واقع وقتی دولت با هدف کاهش یا توقف قیمت کالای نهایی پتروشیمی نرخ خوراک را کاهش می‌دهد، می‌پذیرد که درآمد خود را کاهش دهد و نفعش را نادیده بگیرد. گاهی هم دولت به تولیدکننده فشار وارد می‌کند که علی‌رغم افزایش قیمت مواد اولیه و…، نرخ محصول نهایی را ثابت نگه دارد که این اتفاق در مورد صنعت لوازم خانگی رخ داده و به همین دلیل برخی تولیدکنندگان این صنعت از ادامه فعالیت در این صنعت چشم‌پوشی کرده‌اند. این امر سبب تعطیلی برخی واحدهای تولیدی شده یا تولیدکنندگان تلاش کرده‌اند با کاستن از کیفیت یا سایر عوامل تولید (مانند نیروی کار) قیمت تمام شده کالا را مطابق نظر دولت ثابت نگه دارند. روشن است که این امر در میان‌مدت یا بلندمدت سبب نحیف شدن بازوی تولید یا مرگ واحد تولیدی می‌شود.
این شیوه از آن رو انتخاب شده که انجام راه‌های استاندارد و اصولی کاهش تورم، برای دولت سیدابراهیم رییسی ناممکن به نظر می‌رسد. اگر ابراهیم رییسی بخواهد در مقابل افزایش تورم، قدرت خرید ایرانیان را به نحو معنی‌داری افزایش دهد یا قیمت تمام‌شده کالا را به نحو اصولی پایین بیاورد باید عوامل مزاحم مانند تحریم‌ها یا دشواری‌های تحمیلی در چرخه تجارت کشور را رفع کند. در این صورت باید برخی شعارها و رفتارها کنار گذاشته شوند که انجام این امور برای دولت رییسی امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسد.
در چنین حالتی رییسی و همکارانش ترجیح می‌دهند از عوامل غیراقتصادی و قدرت فائقه دولت برای راهبری اقتصاد استفاده کنند؛ امری که اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت تاثیرگذار شود، اما تجربه همه دولت‌ها در جمهوری اسلامی ایران و به ویژه تجربه دولت محمود احمدی‌نژاد نشان می‌دهد که سرکوب اقتصاد با اهرم سیاست، نه فقط پایدار نیست که اعتمادساز هم نیست.


🔻روزنامه اعتماد
📍 اصرار بر تصمیم نادرست
✍️ عباس عبدی
یکی از ویژگی‌های جالب و البته بد در جامعه ایران، ناتوانی در اصلاح سیاست یا تصمیم‌هایی است که نادرستی آن بر اغلب افراد و مسوولان ثابت شده است. آن اندازه بر این سیاست‌های نادرست اصرار می‌شود که در نهایت ادامه آن سیاست ناممکن و بسیار پرهزینه می‌شود. نمونه این ادعا فراوان است، در اقتصاد موارد گوناگونی را شاهد بوده و تکرار کرده‌ایم. در این یادداشت به بحث علنی بودن دادگاه‌ها به عنوان یک مصداق می‌پردازم، گرچه تکراری است ولی با توجه به مطلب اخیر آقای دکتر برهانی، استاد حقوق و وکیل دادگستری به موضوع می‌پردازم. ایشان نوشته‌اند: «حال که کیفرخواست علیه من صادر شده است، از سازمان اطلاعات سپاه و مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضاییه رسما تقاضا می‌کنم که گزارش‌های‌شان را علیه بنده که منجر به تشکیل پرونده شده است، منتشر کنند تا هم ملت و هم دانشجویان و هم مدعیان آزادی بیان با نحوه قصه‌پردازی امنیتی، آشنا شوند.»
این حرف کاملا حق است. مطابق قانون اساسی اجرای آن نه فقط جزیی از حقوق متهم، بلکه از حقوق عمومی است. اتفاقا آقای اژه‌ای نیز بارها بر ضرورت علنی بودن دادگاه تاکید کرده‌اند و عوارض علنی نبودن یا منتشر نشدن اتهامات و دفاعیات که تعبیر دیگری از علنی نبودن است را شرح داده‌اند. در غیاب دادگاه‌های علنی بنیان اعتبار احکام قضایی نیز زیر سوال رفته است. یکی از عجیب‌ترین تصمیمات شورای نگهبان نیزتایید قانونی است که انتشار مفاد دادگاه‌های علنی را منع کرده است! در واقع به قول آقای رییس قوه این وضعیت مصداق «کوسه و ریش پهن» است. این چه دادگاه علنی است که انتشار مطالبش ممنوع است؟! خب اگر دادگاه را به صورت تلویزیونی علنی کنید تا همه ملت در آن حاضر باشند، ایرادی دارد؟
این تصمیم و قانون در حقیقت با هدف دور زدن اصل ۱۶۵ قانون اساسی است که در عمل دادگاه‌ها را غیر علنی می‌کند. مفاد دادگاهی که ماه‌ها و سال‌ها پس از گشودن پرونده و با قطعی شدن حکم قابل انتشار باشد، بی‌فایده یا کم‌فایده است. دادگاه‌ها باید علنی باشند، مگر در موارد بسیار استثنا و این به سلیقه قاضی مربوط نمی‌شود، بلکه باید در یک فرآیندی قابل قبول غیرعلنی شود.
ایراد اصلی غیرعلنی بودن یا عدم انتشار مفاد اتهامات و دفاعیات به ویژه در حوزه سیاست، بی‌اعتبار کردن همه احکام صادره است. در واقع اگر قرار است که مردم درباره اتهامات داوری کنند و از آن درس بگیرند، باید از مفاد آن مطلع باشند و قرار نیست که ادعای متهم یا دادگاه را به صورت یک‌سویه بپذیرند. ولی از آنجا که دادگاه عامل اصلی و تصمیم‌گیرنده در منع انتشار و علنی بودن رسیدگی قضایی است و متهمان خواهان علنی شدن و انتشار هستند، به‌طور طبیعی نیز مردم حق را به متهمان می‌دهند.
تجربه زیسته و مشاهدات ما نشان می‌دهد که غیر علنی بودن دادگاه و عدم انتشار مفاد آن، موجب صدور احکام بسیار ضعیف و مغایر با اصول حقوقی می‌شود. حتی اگر این احکام در مراحل تجدیدنظر و دیوان شکسته شوند، باز هم موجب تضعیف قوه قضایی و دادگاه‌ها خواهد شد و به گشودن پرونده‌های بی‌مورد کمک می‌کند.
درخواست آقای برهانی از این حیث مهم است که وی حقوقدان است و قریب به اتفاق نوشته‌هایش نقد حقوقی رفتارهای موجود است و از این نظر شاکیان ایشان، ذی‌نفع پرونده محسوب می‌شوند و چون این نقدها متوجه ضابطان دادگستری و احکام دادگاه‌هاست، پس بیش از پرونده‌های دیگر نیازمند انتشار اتهامات دادگاه و دفاعیات متهم هستیم. اینکه نمی‌شود دستگاه قضایی در دوره پیش برخی پرونده‌های فساد را علنی برگزار و نوعی کارزار تبلیغاتی برای خود ایجاد کرد که اتفاقا در مواردی هم آن احکام نقض شد، ولی اکنون که نوبت رسیدگی به ادعاهای سیاسی و حقوقی می‌رسد، همه منافذ انتشار اتهام و دفاعیات بسته شود. جالب است که حتی دبیر ستاد حقوق بشر گفته است که دادگاه رسیدگی به جنایات گروهک تروریستی منافقین باید علنی باشد. چرا؟ بالطبع به این علت که علنی بودنش به سود سیاست‌های رسمی است. اصلاح این سیاست و رویکردِ نادرست خیلی ساده است و باید عملی شود در غیر این صورت انتظار اینکه افکار عمومی با احکام صادره همراهی کنند، منطقی نیست.


🔻روزنامه شرق
📍 صعود و فرود لنین
✍️ احمد غلامی
اگر بخواهیم درباره سیاست کنونی ایران بر اساس مفهوم «آرمان» سخن بگوییم به نتیجه‌ای دلخواه و امیدوارکننده دست پیدا نخواهیم کرد، چراکه سخن‌‌گفتن از آرمان نه‌تنها دیگر به دل مردم نمی‌نشیند بلکه در آنان واکنشی منفی برمی‌انگیزد. مردم باور خود به آرمان، خاصه در سیاست را از دست داده‌اند. البته این رویکرد از یک منظر باعث شده آنان نگاه واقع‌بینانه‌تری به سیاست داشته باشند، اما از طرف دیگر بی‌اعتباری آرمان در سیاست آن را از کار انداخته است. آنچه اینک رخ داده همین ازکارافتادگی سیاست است. یکی از راه‌های احیای سیاست، بازگشت به چهره‌های تاریخی و سیاسی مرجع است که در شرایط کنونی، امکان آن وجود ندارد. این چهره‌ها در سایه عملکرد انحصار‌طلبانه پساانقلابیون، مرجعیت خود را از دست داده‌اند؛ چهره‌هایی همچون تقی ارانی، محمد مصدق، امیرپرویز پویان، حمید اشرف و چهره‌های بی‌شمار دیگری که با خلوص سیاست‌ورزی کرده‌اند و بهای سنگینی برای آرمان‌های سیاسی‌شان پرداخته‌اند. یکی از راه‌های دشوار کنونی برای احیای سیاست، احضار این چهره‌های مرجع سیاسی است که بدون بازسازی و احیای مفهوم آرمان ناممکن است. این کار سترگی است که ژیژک درصدد است در دوران «پساایدئولوژی» با احیای چهره لنین به آن دست یابد. ژیژک با نقد و تحلیل دقیق عملکرد لنین در سیاست، موفق به احیای مجدد این چهره تاریخی می‌شود؛ چهره‌ای که احیای آن در دوره پسااستالین شوروی و روسیه کنونی ناممکن به نظر می‌رسد. اما ژیژک نشان می‌دهد این فیگور سیاسی هنوز توان خلق سیاست را دارد و مهم‌تر از همه اینکه، نشان می‌دهد سیاست بدون این چهره‌های سیاسی تا چه میزان تقلیل یافته و ناممکن شده است. ژیژک برای احیای این چهره سیاسی یکی از سخنرانی‌های او را به کار می‌بندد. سخنرانی درخشانی که هنوز توان آن را دارد تا آدم‌ها را برانگیزد، چراکه این سخنرانی بیش از هر چیز مبتنی بر خلوص است: «بیایید مردی را تصور کنیم که از کوهی بسیار بلند، شیب‌دار و ناشناخته بالا می‌رود. فرض کنیم که او بر مشکلات و خطرات بی‌سابقه‌ای فائق آمده و موفق شده است به نقطه‌ای بسیار بالاتر از پیشینیان خود برسد، اما هنوز به قله آن نرسیده است. او خودش را در موقعیتی می‌بیند که پیشروی در مسیری که انتخاب کرده نه‌تنها دشوار و خطرناک است، بلکه قطعاً غیرممکن است. او مجبور می‌شود به عقب برگردد، فرود بیاید و به دنبال راه دیگری باشد، شاید طولانی‌تر، اما راهی که بتواند او را به قله برساند. فرود از ارتفاعی که هیچ‌کس قبل از او به آن نرسیده است، شاید برای مسافر خیالی ما خطرناک‌تر و دشوارتر از صعود از آب درآید: لغزیدن آسان‌تر است؛ انتخاب جای پا چندان آسان نیست؛ هیچ اثری از آن شور و نشاطی وجود ندارد که فرد در بالارفتن، مستقیم به‌ سوی هدف، احساس می‌کند، و‌... صداهایی از پایین با شادی بدخواهانه به گوش می‌رسد. آنها شادی خود را پنهان نمی‌کنند؛ با خوشحالی می‌خندند و فریاد می‌زنند: یک دقیقه دیگر خواهد افتاد! حقش است، مردک دیوانه! دیگران سعی می‌کنند شعف بدخواهانه خود را پنهان کنند و اکثراً مانند یهودا گولوولیوف رفتار می‌کنند. آنها ناله سر می‌دهند و چشمان خود را با اندوه به‌ سوی آسمان بلند می‌کنند، انگار می‌گویند: بسیار ناراحتمان می‌کند که ترس‌هایمان را موجه می‌بینیم! اما آیا ما که تمام عمر خود را صرف برنامه‌ریزی عاقلانه برای بالارفتن از این کوه کرده‌ایم، خواستار این نشدیم که صعود تا زمان تکمیل برنامه ما به تعویق بیفتد؟ و اگر ما به‌شدت در مقابل پیش‌گرفتن راهی اعتراض کردیم که این دیوانه اکنون آن را رها کرده است (ببینید، ببینید، دارد برمی‌گردد! در حال فرود است! تنها یک قدم برای او ساعت‌ها طول می‌کشد! و بااین‌حال وقتی بارها و بارها طلب اعتدال و احتیاط کردیم، به‌شدت مورد ناسزا و دشنام قرار گرفتیم!)، اگر این دیوانه را به‌شدت نکوهش کردیم و همه را از تقلید و کمک به او بر حذر داشتیم، این کار را کاملاً به دلیل ارادتمان به برنامه بزرگ صعود از این کوه و به‌منظور جلوگیری از بی‌اعتبارشدن کامل این برنامه بزرگ انجام دادیم!». لنین در بخش دیگری از سخنرانی خود ضمن برشمردن دستاوردهای انقلاب، به ناکامی‌ها نیز اشاره می‌کند، نکته‌ای که باید آن را فصل‌الخطاب او در سیاست قلمداد کرد: «ما باید به‌وضوح این را درک کنیم و صادقانه آن را بپذیریم؛ زیرا هیچ‌چیزی خطرناک‌تر از توهم (و سرگیجه، مخصوصا در ارتفاعات بالا) نیست». برای احیای سیاست راه همواری پیش‌رو قرار ندارد، خاصه اینکه سیاست در ایران «دولت‌محور» است و این دولت است که در آماج همه انتقادات قرار دارد. در غیاب دولت (این ماشین برساخته انتزاعی)، سیاست نیز به پایان می‌رسد. اگر اینک سیاست به بن‌بست رسیده و سخن‌گفتن از سیاست و بدیل‌های آن کار دشواری شده است، از آن‌رو است که دولت سیزدهم برخلاف دولت‌های گذشته ‌ هژمونی و ‌اتوریته لازم را ندارد. دولت‌های پیش از دولت‌ سیزدهم با اینکه با محدودیت‌های بیشتری نسبت به دولت رئیسی روبه‌رو بودند، اما چون از دل تضادهای ساختاری بیرون آمده بودند، توان و انگیزه لازم را برای احیای سیاست داشتند. دولت‌ سیزدهم نماد یکدستی با نهادهای رسمی است و همین یکدستی او را نامرئی ساخته است و تندترین انتقادات نیز آن را مرئی نخواهد کرد، اما بیش از هر چیز بی‌اعتباری آرمان در سیاست است که دولت رئیسی را از کار واداشته است. دولت‌های پیشین در چنین فضایی، دولت‌داری نکرده بودند، اگرچه این فضا ماحصل دولت‌داری آنان نیز است. پس باید از دولت‌ها دست شست و به احیای آرمان در سیاست پرداخت. خلق سیاست از طریق احیای دولت نمی‌گذرد. خلق سیاست ابتدا از راه باریک خلوص در سیاست می‌گذرد که بسیاری از آن به پایین فرو غلتیده‌اند.

* در این یادداشت از کتاب «لنین: ۲۰۱۷» اسلاووی ژیژک، ترجمه روژان مظفری، انتشارات نگاه استفاده کرده‌ام.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ضرورت کنترل فرارهای مالیاتی
✍️ عبدالمجید شیخی
برای اینکه بودجه دچار کسری نشود اتکا به منابع درآمدهای مالیاتی موضوع بسیار مهمی است. به همین خاطر انتظار می‌رود دولت مانع فرارهای مالیاتی شود.
اگر دولت بتواند با ابزارهای مناسب مانع فرارهای مالیاتی شود قطع به یقین نیازی به فروش یک قطره نفت نخواهیم داشت و درآمدهای نفتی خرج توسعه کشور و گسترش فعالیت‌های عمرانی و زیر ساختی می‌شود.
سال گذشته اقتصاد ایران با این‌که مشکلات زیادی داشت اما در زمینه اقتصادی توانست خود را احیا کند. در زمستان سال گذشته نرخ ارز روند فزاینده‌ای را طی کرد اما شواهد نشان می‌دهد دولت در کاهش التهاب تورمی در چند ماه گذشته عملکرد موفقی داشته است. به طوری که با ایجاد سیاست‌های انضباطی پولی و بانکی دولت سیزدهم توانسته نرخ ارز در کشور را کاهش داده و همین امر نیز به تبع سبب کاهش نرخ تورم در کشور شده است.
به نظر می‌رسد با روی آوردن به اقتصاد اسلامی شاهد موفقیت‌های بیشتری در اقتصاد کشورمان باشیم تا بخش غیرمولد که در بیشتر بازارهای به صورت سفته‌بازی و دلالی حضور دارد از این بازارها رخ بربندد. معتقدم با سیاست تثبیت و کاهش نرخ ارز در کشورمان می‌توانیم تا حدود زیادی تورم و نقدینگی موجود در جامعه را کاهش دهیم. مهار تورم و رشد تولید شعار نیاز به زیرساخت دارد و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب در جلسه با اعضای هیات دولت تاکید داشتند اقداماتی انجام شده که بعدا نتایج آن
مشخص خواهد شد.
به نظر می‌رسد دولت سیزدهم اقدامات خود را در حوزه مهار تورم گسترش دهد که مهم‌ترین پایه آن کنترل نرخ ارز است. تجربه سال‌های گذشته نشان داده کنترل نرخ ارز تا حد زیادی می‌تواند به کنترل نرخ تورم کمک کند. همچنین دولت باید معافیت‌های مالیاتی را حذف کند و از بخش‌های مختلف مثل بسیاری از فعالان اقتصادی مانند پزشکان، فوتبالیست‌ها و هنرمندان مالیات دریافت کنند چرا که بین آحاد مردم از طبقه کارمند و کارگر با درآمدهای کم که مالیات پرداخت می‌کنند نباید تفاوتی با صاحبان درآمدهای بالا وجود داشته باشد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0