اقتصاددان میتواند بگوید کشور برای ایجاد یک میلیون شغل به چه مقدار سرمایه نیاز دارد، سرمایهگذاری این سرمایه در چه زمینههایی دارای توجیه اقتصادی قویتر یا با اولویت اشتغال بالاتر است و چگونه میتوان آن سرمایه را به بهترین و اقتصادیترین وجه سرمایهگذاری کرد، اما بدون داشتن سرمایه و تکنولوژی برتر، اقتصاددان نمیتواند با کیمیاگری، اوضاع مملکتی را بهبود بخشد. در بازار ارز نیز مدیریت بازار و پاسخگویی به تقاضا و جلوگیری از پرش ارزی، نیازمند درآمد ارزی آنی و آتی کافی و مطمئن است که همزمان قابل دسترس نیز باشد وگرنه کمیابی آنی یا انتظاری حکم خود را به پیش میراند در شرایط کنونی که برنامههای ترامپ در جهت تقلیل درآمد ارزی ما بیش از پیش پررنگ شده و احتمال کاهش جدی درآمدهای ارزی به واسطه کاهش فروش نفت بیشتر و بیشتر شده است، پذیرش ریاست کل بانک مرکزی توسط هر فردی به معنای پذیرش قربانی شدن است، چرا که با افزایش فشار ترامپ برای کاهش خرید نفتی شرکا و متحدانش از نفت ایران، چشمانداز کمیابی ارزی را جدیتر کرده است و همین واقعیت است که دست سیاستگذار را در اتخاذ سیاستهای موثر میبندد. کمیابی ارزی ممکن است با مشکلاتی در امکان انتقال ارز و حتی کاهش نقل و انتقال کالاها توام شود و این عاملی است که در آینده بیش از هر عامل اقتصادی دیگر و قوی تراز هر سیاست احتمالی اتخاذشده قیمت ارز در داخل کشور، قیمت طلا و... را متاثر خواهد کرد. در چنین شرایطی حضور یک اقتصاددان در مقام رییس کل بانک مرکزی، هر چند موقتا بخشی از افکار عمومی را اقناع میکند، در عمل نمیتواند واقعیت کمیابی را تغییر دهد چرا که عوامل موثر بر کمیابی تدریجی ارزی تحت کنترل بانک مرکزی نیست. تغییر احتمالی رییس بانک مرکزی شاید تنها کمک کند که همگان متوجه شوند که مشکل اقتصاد ما جای دیگری است و افراد و تیم اقتصادی در شرایط کمیابی حاد، نمیتوانند معجزه کنند چرا که اقتصاد به ما میآموزد کمیابی حکم خودش را پیش میراند و راهی برای بهبود باقی نمیگذارد.
منبع: روزنامه اعتماد
مطالب مرتبط