🔻روزنامه تعادل
📍 رونالدو؛ آزادی ۶ میلیارد دلاری و چند عدد مهم
✍️ پیمان مولوی
اعداد همواره اهمیت ویژهای در هستی دارند؛ مثلا در علوم دینی ذکر شده که خداوند طی ۶روز هستی را خلق کرده است.
نوح ۹۵۰سال عمر کرده، ۲۰۲۳ سال از میلاد مسیح میگذرد؛ جنگهای جهانی را با عدد ۱یا ۲ و... شناسایی میکنند. ۴۵ سال از عمر حاکمیت جمهوری اسلامی میگذرد، ۱۴۰۴ سالی است که در سند چشمانداز برای قرار گرفتن ایران در راس هرم کشورهای منطقه ذکر شده، متوسط تورم طی دهههای اخیر همواره بالای ۲۰ بوده است. ایران رتبه ۱۵۹ را در رنکینگ آزادی اقتصادی دارد و... بنابراین اعداد همواره اهمیت داشته و واقعیتها را نمایان میکنند.
دیروز ۲خبر مهم در خصوص موضوعات مختلف در فضای عمومی کشورمان منتشر شدند که بررسی هرکدام از آنها میتواند اقتصاد ایران را با تجربیات و درسهای تازهای مواجه کند. خبر نخست مرتبط با حضور تیم النصر و فوقستاره جهانی این تیم «رونالدو» در تهران و خبر دوم هم مرتبط با بحث آزادسازی ۶میلیارد دلار داراییهای مسدودی کشورمان است که پس از تبادل زندانیان دو کشور صورت گرفت. در جریان این یادداشت تلاش میکنم با نگاهی تحلیلی این دو خبر ورزشی و سیاسی را تحلیل کرده و ارتباط آنها با مقوله اقتصاد را استخراج کنم.
۱) حضور رونالدو در تهران بازخوردهای وسیعی در ایران و سایر کشورها پیدا کرد. پخش تصاویری که در آن ایرانیان با اشتیاق دیدار رونالدو را انتظار میکشیدند و در مسیر، هتل و... دیدار او را طلب میکردند، پرسشهایی را در اذهان عمومی ایجاد کرد و آن اینکه چرا تیم پرسپولیس، استقلال، سپاهان و... نمی توانند یک چنین ستارههایی را به خدمت بگیرند.
به عبارت روشنتر، ایران چه کم دارد که نمیتواند مانند رقیب منطقهای خود پای فوقستارهها را به کشورش باز کرده و منافع کلانی از این حضور ببرد. شخصا معتقدم در دنیای موازی پرسپولیس هم میتوانست رونالدو را به عنوان بازیکن به خدمت بگیرد اگر:
نخست) مالکیت خصوصی به رسمیت پذیرفته میشد و اجازه داده میشد بخش خصوصی مالکیت این باشگاه را واقعا در اختیار بگیرد. بخش قابل توجهی از رشد و توسعه در کشورهای مختلف برآمده از به رسمیت شناخته شدن بحث مالکیت خصوصی در ایران است. بسیاری از تیمهای ورزشی از طریق این حق است که میتوانند مبتنی بر ظرفیتهایی که دارند، ارزش افزوده کسب کرده و درآمدزایی کنند.
دوم) اگرسیستم حق پخش تلویزیونی در یک بازار غیر انحصاری اعمال میشد. سالهاست که صداوسیما در ایران از پرداخت حق پخش تلویزیونی در ایران شانه خالی میکند. این در حالی است که هر ثانیه فعالیتهای ورزشی استقلال، پرسپولیس و اساسا هر تیم ورزشی دیگر میلیاردها تومان درآمد برای صداوسیما ایجاد میکند، اما رسانه انحصار ایران از پرداخت این حق طبیعی به تیمهای ورزشی خودداری میکند.
سوم) اگر دیدگاهی سودآور پشت پرسپولیس بود؛ حضور رونالدو و رونالدوها در ایران محتمل بود.
چهارم) اگر ورزشگاه اختصاصی با درآمدهای خود باشگاه ایجاد شده بود و میتوانست از آن بهرهبرداری کند.
پنجم) اگر فیلتر نت در ایران برقرار نبود و اقتصاد دیجیتال ما هم به جهان وصل بود؛ در این صورت تیمهای ورزشی ایرانی از جمله پرسپولیس میتوانستند با تکیه بر هواداران دهها میلیونی خود درآمدزایی کرده و از آن سود ببرند.
ششم) اگر رتبه اعتباریمان CCC نبود و اگر رتبه آزادی اقتصادیمان ۱۵۹ نبود؛ ایکاش متولیان مدیریت در این کشور میدانستند و درک میکردند ۸۵ میلیون نفر جمعیت چه عدد بزرگی برای منفعت اقتصادی است.
۲) موضوع مهم بعدی بحثهایی است که در خصوص آزادسازی حدود ۶میلیارد دلار داراییهای ارزی ایران مطرح شده است. در واقع یکی از پرسشهای اساسی در این خصوص آن است که با ۶ میلیارد دلار چه میشود کرد؟
نخست) هر کیلومتر راهآهن سریعالسیر با تکنولوژی روز اروپایی نهایتا ۲۵ میلیون دلار برای هر کیلومتر که میشود ۲۵۰ کیلومتر قطار پرسرعت از تهران تا نور و رامسر! در واقع این عدد برای اقتصادی در حد و اندازه ایران به هیچوجه عدد بزرگی نیست. ایران در صورتی که از تحریمهای اقتصادی خارج شود، میتواند هر سال صدها میلیارد دلار درآمد ارزی استحصال کند و از آن برای توسعه کشور استفاده کند.
دوم) هر هواپیمای A۳۳۰-۳۰۰ در حدود ۸۵ میلیون دلار است و این یعنی ۷۰ فروند از این هواپیما برای کشوری که کمبود هواپیما دارد.
سوم) با ۶میلیارد دلار میتوان یک بندر با ۶۰درصد ظرفیت بندر بوسان (کره جنوبی) که جزو۶ بندر بزرگ جهان است، ایجاد کرد.
چهارم) جایگزینی تمام اتوبوسهای شهری در کل ایران یا اسقاط ۲۵۰ هزار خودرو فرسوده با خودرویی صفر کیلومتر از کمپانی تویوتا با مصرف ۵ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر!
همانطور که شما هم مشاهده میکنید، همواره اعداد مهم هستند!
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 بازارهای طبیعی و بازارهای آزمایشگاهی
✍️ دکتر حمید قنبری
یکی از ویژگیهای تحقیقات داروین (و شاید مهمترین ویژگی آن) این بود که وجود نظم، لزوما مستلزم آن نیست که شخص یا اشخاصی، از قبل آن را طراحی کرده باشند.یک مجموعه منظم میتواند بدون آنکه ناظمی از قبل نقشه آن را ترسیم کرده باشد، بهوجود آید. فارغ از جنبههای دیگر در اینجا تکیه و تاکید من بر بعد اقتصادی این موضوع است. درست همانطور که در طبیعت میتوان نظمهایی را یافت که ناظمی ندارند، در اقتصاد نیز اغلب بازارها و ترتیبات موجود، بیش از آنکه محصول طراحی آگاهانه دولتها، سیاستگذاران و مقرراتگذاران باشند، محصول تحول و تکامل تدریجی و تاریخی نیروهای بازار و فعالیتهای بازیگرانی هستند که در پی تحقق نفع خود بودهاند.
در این میان، دولتها و سیاستگذاران، اگر نقشی داشتهاند برای جبران کاستیها و شکستهای بازار و در مواقع اقتضایی بوده است نه اینکه طراحی بازارها را از آغاز تا به انتها و از صفر تا صد بر عهده بگیرند. برای همین است که در بررسی تاریخی هیچ بازاری اعم از بازار کالا، بازار سهام، بازار ارز، بازار خدمات، بازار پول و غیره نمیخوانیم که فلان دولت یا فلان پادشاه یا فلان نهاد قانونگذار، تصمیم گرفت که بازاری برای این موضوع ایجاد کند، بلکه بر عکس میخوانیم که فلان کالا یا خدمت میان بازرگانان و فعالان تجاری معامله میشد و عرفها و ترتیباتی برای آن شکل گرفته بود و بعد از سالها، دولتها درصدد تدوین قواعد عرفی موجود و رسمیت بخشیدن به آن برآمدند. به عبارت دیگر، همه بازارهایی که از آنها نام برده شد، بیش از آنکه محصول طراحی دولتی باشند، محصول فضای آزادی هستند که دولتها با عدم مداخله در فعالیتهای اقتصادی گوناگون و وضع نکردن محدودیت فراهم کردند تا بازرگانانی که در پی کسب منافع شخصی بودند، محصولات و خدمات نوینی را عرضه و معامله کنند و به این ترتیب، گام به گام و به تدریج بازارهای جدیدی شکل گیرند. البته ایجاد بازارهای جدید همواره و همه جا با موفقیت همراه نبوده و در کنار هر نمونه موفقیتآمیز، چند برابر آن شکست و ناکامی وجود داشته است و برای دولتها چه بهتر آنکه وارد این عرصه نشوند و شکستها به نام آنها نوشته نشود، بلکه به نام اشخاص خصوصی نوشته شود که با هدف کسب سود وارد این میدان شوند و لاجرم ریسک شکست را نیز باید به جان بخرند. هنگامی که بازیگران بازار به تجربه موفقیتآمیزی میرسند و آن تجربه مدتی دوام و استمرار پیدا میکند، آنگاه دولتها از راه میرسند و با رسمیت بخشیدن به آن بازار و صحه گذاشتن بر قواعد آن (احکام امضایی) درصدد تحکیم و استوارسازی آن برمیآیند و اگر کاستیهایی وجود داشته باشد که مداخله در بازار را ایجاب کند، صرفا در حد ضرورت اقدام به مداخله در بازار میکنند.
آنچه در بالا گفته شد، در عین اینکه بدیهی و روشن به نظر میرسد و نشاندهنده نوعی درک و خردجمعی در قاطبه اقتصاددانان، دولتها و سیاستگذاران است، در برخی برهههای تاریخی بهطور صریح یا ضمنی مورد انکار قرار میگیرد. هنگامی که دولتی از بازار توقعی دارد و بازار آن را برآورده نمیکند یا میل دارد بازار نتیجه و خروجیای ارائه کند؛ ولی بازار خلاف آن را ارائه میکند، با خود آرزو میکند که کاش همانطور که میتواند وزرا و مقامات و مدیران را با یک حکم اداری تعویض میکند، بازارها را نیز تعویض کند. اگر این بازار، گوش به فرمان نیست، چه ایرادی دارد که بازار دیگری بسازیم که عنان اختیارش دست خودمان باشد. مشکل مهمی که اینگونه دولتها به آن توجه ندارند این است که بازارها طراحی و ساخته نمیشوند، بلکه درست مثل گونههای زیستی که داروین به آنها اشاره میکرد، در طی زمان متمادی و آرام آرام شکل میگیرند. آنها محصول آزمونها و شکستهای متعدد و پیاپی هستند که در نهایت، باریک راهی را برای حیات و تداوم فعالیت خود مییابند. بازارهای آزمایشگاهی و مطیع که دولتها ایجاد میکنند و تلاش میکنند که آنها را جایگزین بازارهای طبیعی سرکش و نافرمان کنند، درست بهدلیل هدفی که برای آن ایجاد شدهاند، شکست میخورند. آنها برای این طراحی شدهاند که هدف دولت را محقق سازند نه منافع بازیگران خود را و طبیعی است که بازاری که برای منافع بازیگران تاسیس نشده باشد، هرگز نمیتواند با بازاری که هدفی جز ارتقای منافع بازیگران ندارد، رقابت کند. در این میان، قوای قهری دولت و اجبار حاکمیت نیز هر چند در کوتاهمدت ممکن است کمکی به این بازارها باشد؛ اما در بلندمدت در مقابل نیروی سترگ منافع شخصی راهی از پیش نخواهد برد و بازارهای آزمایشگاهی راهی جز این ندارند که یا مبدل به بازارهای طبیعی شوند و از آنها تقلید کنند یا اینکه به حاشیه بروند و فراموش شوند.
اگرچه در بلندمدت، تقدیری که در بالا گفته شد برای بازارهای برساخته و آزمایشگاهی محتوم است، اما در کوتاهمدت، هم دولت برای ایجاد این بازارها بخشی از اعتبار و آبروی خود را از دست میدهد، هم منابع عمومی اتلاف میشود و هم در کارکرد بازارهای طبیعی بهطور موقت ایجاد اختلال میشود. در این میان، یک گروه هستند که دانسته یا ندانسته به این میل و خواسته دولتها برای ایجاد بازارهای آزمایشگاهی دامن میزنند: مهندسان. منظور از مهندسان، سازندگان پلها و جادهها و اتومبیلها و هواپیماها و غیره نیست، بلکه کسانی است که مدعی هستند همانطور که میتوان پل و جاده و کارخانه و راه آهن ساخت، میتوان بازار هم ساخت و فقط کافی است امکانات فنی و مادی در اختیار آنان قرار داده شود.
از نظر این مهندسان، هیچ کاری نشد ندارد. برای ساختن یک بازار، کافی است اجزای آن را مطالعه کرد، آن را تجزیه کرد، عناصر آن را بازشناخت و سپس یکی مشابه آن یا حتی بهتر از آن را طراحی کرد و ساخت. آنگاه وقتی بازار بهتری ساخته شد که رام و مطیع دولت است، میتوان محترمانه و با ایجاد انگیزه و مشوق (و اگر نشد با قهر و غلبه و با وضع جریمه ومجازات) بازیگران را از بازارهای طبیعی به بازارهای ساختهشده در آزمایشگاه کوچ داد. نکتهای که مهندسان از آن غفلت میکنند این است که بازارها اگرچه نسبت به شناخته شدن و کسب اطلاع کردن حساسیت ندارند و میتوان هر چقدر که لازم است درباره آنها تحقیق و بررسی و مطالعه کرد، اما در مقابل مداخله بسیار حساس هستند و هرگونه مداخله و دستکاری در بازار- چه رسد به طراحی جایگزین برای آنها - میتواند رفتار آنها را بهشدت غیرقابل پیشبینی کند و در عمل نیز، پیشبینیناپذیرترین بازارها، آنهایی هستند که مداخلات بیشتری در آنها انجام میشود. نکته دیگر این است که هرگونه طراحی بازار، نیازمند داشتن اطلاعاتی است که تنها منبع ایجاد آنها، بازارهای آزاد است.
مهندسان با از بین بردن بازار آزاد، مهمترین و ارزشمندترین منبع اطلاعاتی را که به کار همه و از جمله خود آنها میآید از میان میبرند و به این ترتیب، هم فعالان بازار را از این منبع محروم میکنند و هم پروژه خود را عقیم میگذارند و مصداق این جمله خواهند شد که «یکی بر سر شاخ بن میبرید». بازارهای برساخته و آزمایشگاهی شاید خوب باشند و بتوانند برخی مشکلات را حل کنند، اما نه هنگامی که بهعنوان بدیل و جایگزین بازارهای طبیعی بهکار روند.
🔻روزنامه کیهان
📍 پایان نظمی خونبار
✍️ سعدالله زارعی
«نظم جهانی پیشین به پایان رسیده است»، اشتباه نکنید، این سخن پنج یا شش روز قبل وزیر خارجه فعلی آمریکاست. این اعلام رسمی مرگ نظام دوقطبی و نیز تکقطبی است که در امتداد هم و محصول جنگ جهانی دوم بود. جنگی که در آن دستکم ۴۹ میلیون نفر شهروند غیرنظامی شامل «زنان» و «کودکان» و حداقل ۲۴ میلیون نفر شهروند نظامی عمدتاً اروپایی کشته شدند و آمارهای مشهورتر، از کشته شدن ۸۵ میلیون نفر شهروندان مدنی و نظامی حکایت میکنند. جالب این است که در این جنگ کسانی مانند استالین، روزولت، چرچیل، شارل دوگل، چیانگ کایشک که در فرهنگ سیاسی تبلیغی دنیا «رهبران خردمند» خوانده شدهاند، طرف اصلی جنگ پرتلفاتی بودند که شش سال - ۱۰ شهریور ۱۳۱۸/ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۱۱ شهریور ۱۳۲۴/ ۲ سپتامبر ۱۹۴۵- به درازا کشید. نظام جدید جهانی توسط همین شخصیتها در سال ۱۳۲۶/ ۱۹۴۷ ایجاد شد و بزرگترین نماد آن شورای امنیت سازمان ملل بود.
این نظم جدید از زمان تأسیس توسط جنایتکاران پیروز جنگ جهانی دوم، تا زمانی که یکی از اضلاع آن - شوروی - فروپاشید، در متن خود جنگهای دیگری در پی داشت، با این تفاوت که این بار دود آنها عمدتاً به چشم مردم دو قاره آسیا و آفریقا رفت. چهار جنگ پرشدتتر آسیایی این دوره شامل جنگ کره، جنگ ویتنام، جنگ افغانستان و جنگ ایران و عراق ۴۱ سال از ۴۴ سال دوره ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۱ یعنی دوران جنگ سرد را پوشش داد!
با فروپاشی شوروی، نظام دوقطبی کم و بیش به نظام تکقطبی تبدیل شد و همان مناسبات با خشونت بیشتر بر صحنه بینالملل حکمفرما گردید و به جنگهای بیشتر منجر شد. از جنگ کره در ۴ تیر۱۳۲۹/ ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ تا جنگ اوکراین در ۵ اسفند ۱۴۰۰/ ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، بدون استثنا نقش دولتهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان و روسیه در جنگهای این دوره برجسته بود.
حالا وزیر خارجه آمریکا در دانشگاه جان هاپکینز
میگوید «نظم جهانی پیشین به پایان رسیده است». بلینکن میگوید جهان به سمت سهقطبی آمریکا، چین و روسیه در حال حرکت است. او در این میان باز بهطور ضمنی از آیندهای پر از جنگهای خونین خبر داد و گفت با چین بزرگترین چالشها را خواهیم داشت. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:
۱- نظم جدید جهانی قطعی است. کمااینکه پایان نظم پیشین هم قطعی است. اما نظم جدید چگونه نظمی است؟ اگر آنگونه باشد که آنتونی بلینکن بیان کرده، نظم جدیدی نیست، همان نظم ۷۰ ساله قبلی است که ۴۴ سال دوقطبی و حدود ۲۵ سال یک قطبی بوده، از این پس سهقطبی خواهد بود با این تفاوت که در گذشته توازن به نفع بلوک غرب بود، حالا توازن به نفع آسیا است که به تنهایی دو ضلع از سه ضلع نظام آینده را تشکیل میدهد. پس اگر نظم جدید این باشد، همان نظم کهنه و پوسیده قبلی است که وصلهپینه شده و به بازار آمده است و مفت هم نمیارزد. اما بلینکن در واقع آرزوی آمریکا را اظهار کرده است ولی واقعیت با آرزوی او تفاوت اساسی دارد. اگر ملاک، اظهارنظر مقامات آمریکایی باشد که در سال ۱۳۶۹ جرج واکر بوش
- در مقام رئیسجمهور - گفت «ما یک قرن آمریکایی پیشرو خواهیم داشت». این قلم نمیخواهد بگوید آمریکا از نظر قدرت، حتی در ردیف سوم هم قرار ندارد. حرف این است که آمریکا دیگر قادر به شکلدهی به یک نظام بینالملل و محور شدن در آن نیست.
۲- تغییر عنوان و تابلو و در عین حال استمرار بخشیدن به نظم قبلی را نمیتوان نظم جدید خواند. بله اربابان نظم کهنه علاقه دارند با کمترین هزینه، از تبعات نظم پیشین عبور نمایند. اینکه نظم قبلی منسوخ میشود و وزیر خارجه آمریکا هم با تأخیر زیاد به آن اذعان میکند، سبب و علت دارد. درست است که این سبب و علت از دل ضعفهای بزرگ و غلطهای زیاد خود سیستم و نظم قبلی بیرون آمده اما به هیچ وجه یک وضعیت مهندسی شده از سوی خود اربابان نظم پیشین نیست که بیایند بگویند نظم پیشین به پایان رسید و حالا نظم جدیدی را با این بازیگران شروع میکنیم. به همین دلیل بلینکن در همین بیان، یک افق نامطلوب برای آمریکا به تصویر درمیآورد، این یعنی کار از دست آنان خارج شده است و باید خود را برای شرایط بسیار دشوار و پیچیده آماده کنند.
ادعای دیگری که در سخن وزیر خارجه آمریکا نهفته، این است که جهان مثل گذشته با نظمی متصلب مواجه خواهد بود. نظم متصلب در برابر نظم منعطف است. نظم متصلب نظمی است که مثل نظام دوقطبی، قدرتهای بزرگ معینی برای مدتی طولانی در مرکز تصمیمات بینالمللی قرار داشته و بقیه لاجرم بهعنوان قدرتهای کوچکتر پیرامونی، نقشهای واگذار شده خاصی را ایفا میکنند. بلینکن میگوید شکل و هندسه نظم پیشرو همان شکل و هندسه نظم متصلب پیشین است. این هم واقعیت ندارد. آنچه او از فروپاشیدن آن سخن میگوید، نظمی متصلب است و دقیقاً یکی از دلایل فروپاشی آن تصلب آن بوده است. چطور نظم جدید میتواند در عین اینکه علیه تصلب شوریده، خودش متصلب باشد؟ نظم متصلب نوعی نظم جبری است که حقیقت جزر و مد دولتها و قدرتها را نمیپذیرد. اگر نظم نوین بخواهد مثل نظم قبلی متصلب باشد، تکرار چیزی است که جهان
علیه آن شورش کرده است.
۳- نظم جدید جهانی در درجه اول یک «طغیان» در بنیادها و باورهاست. اساس به بنبست رسیدن نظم پیشین، بنیادهای نادرست آن بوده که در وجه سیاسی به «یکجانبهگرایی» و در وجه فرهنگی به «یکپارچهخواهی» کشیده شده است. این در حال تغییر است. کما اینکه مقدمتاً چنین تغییری در مناسبات به چشم میخورد. بنابراین قرار نیست چین و روسیه به جای فرانسه و انگلیس و یا آمریکا بنشینند و کشورهای دنیا در ذیل هر کدام به یک بلوک متعارض تبدیل گردند. آنچه نظم جدید را از پیشین متمایز میکند، تغییر در وجوه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... آن است. و این تغییری نیست که بهطور اتفاقی و خود به خودی رخ دهد، باید برای آن کارهای مختلف، از جمله کار دیپلماتیک کرد و متناسب با این وجوه سازوکارهای لازم را تدارک دید.
۴- ایران در این تغییر جهانی کجاست؟ بعضی با نگاه به پارهای مشکلات که همه کشورها کموبیش با آن دست بهگریبان هستند، میگویند تغییر نظام جهانی کمکهایی به ایران میکند ولی آن را به یک کشور تعیینکننده در عرصه بینالملل تبدیل نمینماید. اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که اولاً خود تغییر از نظمی به نظمی دیگر تا حد بسیار زیادی مرهون انقلاب ایران و ضربات آن به نظم پیشین است؛ ثانیاً ایران با داشتن یک مدل متمایز حکومتداری و نوع خاصی از تجربه سیاسی که ترکیب دین و دنیاست ارائه نموده که به آن جایگاه آلترناتیو نظم پیشین بخشیده است. و در همان حال با داشتن موقعیت مرکزی در تمدنوارههایی نظیر «اسلام انقلابی»، «مقاومت»، و مجهز بودن به ایده فرهنگی مبتنی بر نجات مستضعفین
یک بازیگر سیاسی مدعی است؛ ثالثاً با داشتن جمعیت، مساحت و در نتیجه داشتن بازار بزرگ صادرات و واردات، اشراف بر آبراهها و کریدورها و حجم عظیم تولید ناخالص داخلی و جایگاه آن در حوزه انرژی، موقعیت ویژه اقتصادی دارد و رابعاً از حیث علمی یکی از کشورهای مدعی محسوب میشود. بنابراین ایران میتواند بهعنوان یک قدرت مؤثر در ساخت نظم جدید جهانی ایفای نقش کند. البته این نیاز به کارهای مختلف و فشرده دارد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 واقعاً متوجه نیستیم؟!
✍️ فتح الله آملی
به این عبارات آشنا دقت کنید:
ـ این دولت ۳۰۰ همت (هزار میلیارد تومان) بدهی دولت قبل را پرداخته است... در دولت قبل به واکسن کرونا و لزوم تهیه آن برای مردم توجه نشد و صدها کشته در روز داشتیم اما ما توانستیم میلیونها دُز واکسن تزریق کنیم و جلوی مرگ و میر مردم را بگیریم...
ـ در دولت قبل تولید نفت ما به ۲ میلیون بشکه رسید ولی دولت نتوانست حتی روزی ۵۰۰ هزار بشکه نفت بفروشد اما حال ۳ میلیون بشکه تولید داریم. صادرات ما به قبل از کرونا برگشته و همه پول آن را هم دریافت میکنیم...
ـ دولت قبل با ارز پاشی، میلیاردها دلار ذخایر ارزی کشور را به ثمن بخس و به قیمت ۴۲۰۰ تومان به باد داد... در دولت قبل با بازی در بورس صدهاهزار سهامدار را به خاک سیاه نشاندند و دولت از جیب مردم، کسری بودجهاش را تأمین میکرد...
ـ در دولت قبل نزدیک به ۸۰ میلیون بشکه میعانات گازی روی آب داشتیم، الان با وجود افزایش تولید هیچ بشکهای روی آب نداریم...
ـ در دولت قبل...
اینکه مرتب از دولت قبل صحبت شده باید این توضیح را هم داد که دوستان در سخنرانیها و رسانهها البته بیشتر از دولت روحانی سخن میگویند تا سوگیری جناحی آشکارتری را به نمایش بگذارند. حال سوال این است که این نوع سخن گفتنها و مطلب و مقاله نوشتنها و متهم کردنها و خائن خواندنها که کاملاً رنگ و بوی سیاسی دارد و اغلب هم برای پوشش ضعفها و ناکارآمدیها و عدم تحقق وعدهها و.. به کار میرود، به نفع کیست؟ چه دردی از مردم دوا میکند؟ آیا حتی به نفع دولت مستقر و آنها که حال بر سریر قدرتند است؟ اصولاً آیا این شیوه و روش که همه آنها که درگذشته بودند دیکته غلط نوشتهاند و فقط ماییم که در سپهر سیاسی ایران ظهور کرده و شاهکار آفریدهایم، از منظر نمایش کارآمدی نظام و از دید مردم نتیجه مثبت و امیدوار کننده دارد یا درست در نقطه مقابل آن است؟ و از همه مهمتر آیا بومرنگی نیست که به زودی به سوی خود ما هم بیتردید باز خواهد گشت و درست یا غلط و چه بخواهیم و چه نخواهیم شائبه ناکارآمدی کل نظام حکمرانی را دامن خواهد زد؟ نگارنده قصد دفاع از عملکرد دولت روحانی را ندارد، چه به گواه مقالات و یادداشتهای متعددی که در همان دوران در نقد سیاست تثبیت نرخ ارز، نحوه توزیع و تقسیم ثروت، تورّم، تخصیص ارز رانتی، نحوه و نوع توزیع یارانهها و بویژه در مورد بورس و خطر رشد حبابی آن و... نوشته، به آن اشاره کرده است؛ اما هرگز به خود اجازه نداده تا گرایشهای حزبی و جناحی و جریانی در آن راهی بیابد و انگیزهای برای دوری از مروّت و انصاف شود.
حال تعجب از این است که چرا وقتی دوستان از دولت قبل و عملکردش صحبت میکنند در کنار لعن و نفرینها و انتقادها و گلایهها به شرایط به شدت سختی که به ویژه در ۲ سال آخر دولت گذشته نه تنها ایران بلکه کل دنیا را به خاطر کرونا تحت تأثیر قرار داده بود صحبت نمیکنند؟! اینکه کل تقاضای نفت جهانی به خاطر رکود تولید و قرنطینهها و خوابیدن کسبوکارها به شدت افت کرده بود، اینکه قیمت جهانی نفت و گاز تا چه میزان و حدی پایین آمد، اینکه حتی با قیمت پایین هم مشتری برایش نبود، اینکه درآمد ماهانه کشور حتی گاه به یک میلیارد دلار هم نمیرسید و در عین حال دولت ناگزیر بود هزاران میلیارد تومان یارانه و کمک توزیع کند... و اینها جدای شرایط سخت تحریمی پس از خروج ترامپ از برجام بود.
اینکه به یکباره هم پیشبینیهای درآمدی مستتر در بودجه باد هوا شد، اینکه همه نرخهای رشد اقتصادی حتی در کشورهای پیشرفته سقوط کرد، اینکه در بسیاری از این کشورها هم شاهد رکود بودهایم و... این چه رویکردی است که باعث میشود همه آنها را که به هر حال از دید مردم، کارگزاران نظام اسلامی و در حلقه همین نظام شناسایی میشوند با این روشهای غیراخلاقی از صحنه برانیم تا در چشم مردم چنین بنمایاند که خدای ناکرده دیگر هیچ امیدی به کارآمدی این نظام نیست!؟
یادمان باشد که این بومرنگ به زودی به جانب خود ما هم برمیگردد و در نهایت به جانب کل نظام حکمرانی... آیا نمیدانید که این رفتار چه خسارت و چه جفای بزرگی به همراه میآورد؟ اگر منصف و داور خوبی نباشیم همینگونه نیز داوری میشویم.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 فرصت طلایی مذاکرات در نیویورک
✍️ عبدالرضا فرجیراد
طبق تفاهمی که میان ایران و آمریکا به وجود آمده بود، روز دوشنبه شاهد بودیم همزمان با واریز پولهای ایران در بانک قطری، تبادل زندانیان نیز میان تهران و واشنگتن انجام شد. در واقع مذاکرات قرار است براساس تفاهم
انجام شده به صورت گامبهگام ادامه پیدا کند، چراکه اگر قرار باشد مانند گذشته مذاکره بر سر توافق کلی صورت بگیرد، علاوهبر زمانبر بودن، کنگره آمریکا نیز در این رابطه ممکن است کارشکنی کند؛ در نتیجه دولت بایدن به نظر میرسد ترجیح داده به صورت گام به گام در مذاکرات با ایران حرکت کند.
در همین رابطه طبق گفته سخنگوی وزارت خارجه که قرار است مذاکرات در نیویورک و حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل ادامه پیدا کند، در گذشته نیز طی مصاحبههای مختلف تاکید کرده بود که سفر امسال آقای رییسی به نیویورک از اهمیت بیشتری نسبت به سالهای قبل برخوردار است. در واقع در سفرهای روسایجمهور قبل اجازه گفتوگو با مقامات آمریکایی داده نمیشد، اما حالا از صحبتهای مقامات دولت اینگونه برداشت میشود که آقای رییسی قرار است در نیویورک با افراد تاثیرگذار ملاقاتهایی نسبتا خصوصی داشته باشد. حتی سخنگوی وزارت خارجه نیز چنین موضوعی را به نوعی تایید کرده است، لذا این مساله نشان میدهد که در این سفر دست رییسجمهوری و تیم مذاکرهکننده بازتر از قبل است. در این میان نکات مهمی در خصوص پرونده هستهای و مذاکرات ایران و غرب وجود دارد: آژانس بینالمللی انرژی اتمی بار دیگر پس از نشست شورای حکام مدعی شده ایران همچنان نسبت به دو سایت ورامین و تورقوزآباد پاسخ قانعکنندهای نداده است. در این راستا و با توجه به شرایط فعلی، ایران انتظار نداشت که سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه بعد از صحبتهای آقای گروسی، بیانیه تندی را در آستانه مذاکرات نیویورک صادر کنند.
همزمان با این موضوع در کنار بیانیهای که علیه ایران صادر شد، کشورهای غربی مدعی شدند همزمان با فرارسیدن بند غروب برجام حاضر به برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی ایران نیستند. این موضوع به اعتقاد بنده در زمان نامناسبی مطرح شده است، زیرا براساس توافق برجام در اکتبر امسال یعنی حدود یک ماه دیگر باید تحریمهای تسلیحاتی ایران لغو شوند.
به همین دلیل به نظر میرسد صحبتها در مورد تحریمهای تسلیحاتی ایران امروز بیشتر در رابطه با مساله روسیه انجام میشود. البته این مساله را میتوان تا یک ماه دیگر از طریق مذاکره حل کرد؛ بهطوری که ایران اعلام کند پس از لغو تحریمهای تسلیحاتی به روسیه سلاحی نمیدهد. این موضوع از آنجا اهمیت دارد که حلوفصل اختلافات در شرایط کنونی میتواند مسیر را برای توافق نهایی برجام با اندکی اختلاف یا تغییر فراهم سازد.
البته ایران از قبل نیز اعلام کرده بود در صورت اقدامات غربیها، اقدام متقابلی انجام خواهد داد. بنابراین محدودیت حضور کارشناسان آژانس در ایران بر این پایه شکل گرفته است. با این حال به نظر میرسد هنوز تمامی درها برای رسیدن به توافق نهایی بسته نشده و از آنجا که غرب از همکاری ایران و روسیه به ویژه در زمینه موشکی هراس دارد، بهتر است با توجه به زمان اندکی که باقی مانده از فرصت مذاکرات نیویورک برای حلوفصل اختلافات به بهترین نحو استفاده شود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 قیمت نان نماد چیست؟
✍️ عباس عبدی
امید نانوا فقط و فقط به فهم و درک بالای شما است و از اینکه با ما همکاری میکنید سپاسگزاریم.» متن مهمی است. نقد نانوا به ماجرا هم درست است. مشتری هم حق داشت. متهم اصلی در آن میدان غایب بود. همیشه نسبت به قیمت نان، انرژی و پزشک حساس بودهام. با قیمت نمیتوان بازی کرد. اتفاقا با این سه کالا بیش از هر چیز دیگری بازی میکنند. اینها هیچکدام مختص این دولت نیست از ابتدای انقلاب بوده. قیمتگذاری یعنی چه؟ با هزار بدبختی نفت را تولید کرده و میفروختیم با دلار آن گندم وارد میکردیم. با هزار بدبختی میآوردیم در سیلوها و سپس آرد کرده و به نانوا داده و او هم با بدبختی بهصورت کمکیفیت تولید و به مردم میدهد، مردم هم حق انتخابی ندارند و صدایشان در نمیآید. در بدترین حالت به مردم میگویند نخر و نان را خشک و ضایعاتی کرده و با قیمت بالاتر از نان تازه میفروخت. نان کپک میزد و میدادیم گاو بخورد تا شیر دهد. البته طبعا همه نانها اینگونه نبود ولی این فرآیند نشاندهنده واقعیت مهمی بود. واقعیت سیاستگذاری در ایران. زمانی در دوره اصلاحات این مساله در مورد نان تا حدود زیادی حل شد. همین نیروهای موجود مانع از اجرای حل مشکل سوخت شدند و برنامه چهارم را تغییر دادند تا انجام نشود. حالا دوباره به بدترین شکل شاهد اوجگیری ماجرای نان و سوخت و تا حدی پزشکان هستیم. سال گذشته گامهای بیثمری را برای اصلاح یارانههای نان برداشتند که در عمل به رانتی برای واردکنندگان پوزهای پرداخت تقلیل پیدا کرد و نتیجه دیگری نداشت. در چند سال اخیر و با اوجگیری تورم بالای ۴۰درصدی طی ۵ سال و به علاوه امسال، دولت جرات اصلاح قیمت انرژی و نان را ندارد و این کار را با فشار به تولیدکننده نهایی انجام میدهد او هم با انواع ترفندها میکوشد که این مشکل را دور بزند. نتیجه چه خواهد بود؟ تقابل مردم با یکدیگر و تنشهای شدید روانی که فقط برای پایین نگه داشتن نرخ تورم از طریق مهار قیمت نان انجام میشود. مهاری که دیر یا زود و به علت ناترازی شدید قیمتی، غیرممکن خواهد شد و همین الان هم هزینههای پنهان زیادی دارد که به صورت تخلف یا اتلاف منابع در آن دیده میشود. واقعیت این است که به لحاظ اخلاقی نمیتوان از افزایش قیمت نان دفاع کرد، چون در این شرایط فشار تورمی و گرانی مواد غذایی و برنج و حبوبات و ماکارونی سهم نان در تامین کالری مورد نیاز مردم فقیر بیشتر و تعیینکننده شده است و هیچ وجدانی رضایت نمیدهد که بار بیشتر گرانی به طبقات فقیر تحمیل شود و با وجود و گسترش فقر باید به فکر مردم بود. از سوی دیگر به وضوح میبینیم که توازن قیمتها بیش از تحمل اقتصاد و در حال بهم خوردن است. قیمت ناموس اقتصاد است و این وضعیت بهطور قطعی به زیان اقتصاد و مردم است. دولتیها هم این را خوب میدانند. هم درباره نان و هم انرژی و بنزین. پس چرا نمیتوانند کاری کنند؟ کارهایی هم که در این دو سال کردند شکست خورد. چه طرح آزمایشی که در کیش برای پرداخت مستقیم یارانه بنزین دادند و چه اقداماتی که برای نان انجام دادند. هر دو شکست خوردند به همین دلیل مسکوت گذاشتند. راهحل در سیاست و بازسازی اعتماد است. تا روزی که این ترس وجود دارد که حوادث ۹۶ و ۹۸ و ۴۰۱ تکرار شود سیاستگذاری واقعی و علمی قفل است. قیمت نان نماد این واقعیت است. حتی سال گذشته هم که ارز ۴۲۰۰ را اصلاح کردند نتوانستند به صورت صحیح انجام دهند آن را نصفه نیمه انجام دادند که به مرور شکاف قیمتی آن بیشتر شد.
🔻روزنامه شرق
📍 تخلیه ظرفیتهای ژئوپلیتیک ایران
✍️ کوروش احمدی
بایدن در حاشیه نشست اخیر گروه ۲۰ در دهلی از طرح آمریکا برای کمک به احداث کریدور جدیدی با نام کریدور هند-خاورمیانه-اروپا سخن گفت. این کریدور جدید قرار است حملونقل کالا از طریق دریا و راهآهن، انرژی از طریق لوله و دادههای دیجیتالی از طریق فیبر نوری بین مبدأ، یعنی بنادر غربی هند و مقصد، یعنی اروپا و نیز کشورهای مسیر شامل امارات، عربستان، اردن و اسرائیل را ممکن کند و همچنین شامل ایجاد مناطق اقتصادی در طول مسیر باشد. در نظر است که این کریدور ریلی-دریایی شامل دو خط دریایی باشد که در گام اول با عبور از تنگه هرمز بنادر هند را به بنادر امارات و عربستان وصل میکند. خط دوم دریایی از بندر حیفا در اسرائیل آغاز و با عبور از دریای مدیترانه به بندری در یونان ختم میشود. اتصال بنادر عربی خلیج فارس به بندر حیفا در اسرائیل قرار است از طریق راهآهن ممکن شود. اگرچه کشورهای واقع در مسیر این کریدور از آن استقبال کردهاند؛ اما هنوز جزئیات مربوطه، ازجمله بودجه و نحوه تأمین مالی آن روشن نیست.
یکی از دلایل اهمیت این پروژه ربط آن به تلاشهای جاری آمریکا برای عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان است. البته درحالحاضر انتقال کالا از منطقه خلیج فارس و از طریق عربستان و اردن به اسرائیل انجام میشود؛ اما فکر ایجاد راهآهنی مدرن بین اسرائیل و خلیج فارس و موافقت عربستان و امارات با آن گام مهمی در راستای چنان طرحی است. طول راهآهن بین بندر حیفا و بندر دمام به حدود دو هزار کیلومتر میرسد. این در حالی است که راه دریایی بین خلیج فارس و مدیترانه حدود شش هزار کیلومتر است و عبور کشتیها از کانال سوئز مستلزم پرداخت مبالغی بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ هزار دلار به دولت مصر است. مهمترین مانع در برابر راهاندازی فوری این مسیر نبود راهآهن مناسب در اردن است که برای ساخت آن تأمین مالی خارجی مورد نیاز خواهد بود. در واقع این طرحی است که بحث درباره آن حدود یک قرن سابقه دارد و بخشی از طرح شبکه راهآهن عثمانی برای اتصال بخشهای مختلف امپراتوری بوده است. برای تکمیل مسیر ریلی، در اسرائیل نیز راهآهن نیسان (بیت شئان) به حیفا باید تا پل شیخ حسین بر روی رودخانه اردن امتداد یابد که به بودجهای حدود ۹۰۰ میلیون دلار نیاز دارد. کریدور پیشنهادی آمریکا در بخش ریلی آن با آنچه قبلا در اسرائیل بهعنوان «راهآهن برای صلح» یا «دروازهای به شرق» تبلیغ شده، مطابقت دارد. عامل دیگری که میتواند ایجاد این کریدور را تسهیل کند، این است که سال گذشته تأسیسات بندر حیفا به یک میلیاردر هندی نزدیک به نخستوزیر هند فروخته شد. این نیز میتواند انگیزه مضاعفی برای هند جهت سرمایهگذاری و جدیت بیشتر برای پیشبرد این طرح ایجاد کند. آمریکا همچنین امیدوار است که از طریق کمک به چنین پروژههایی بر نگرانی اعراب خلیج فارس نسبت به تعهد آمریکا به حمایت از آنها فائق آید و از این طریق مانع از رفتن آنها به سمت چین شود. اما مهمترین هدف آمریکا رقابت با چین و ابتکار کمربند و جاده آن کشور است. از این طریق آمریکا امیدوار است که کریدور مدنظر خود را بهعنوان بدیلی برای کشورهای در حال توسعه و ارضای میل آنها به شراکت و سرمایهگذاری تبدیل کند. بدیهی است که هند نیز با وجود عضویت در سازمان همکاری شانگهای و بریکس رقابت همهجانبهای با چین دارد و از این طرح آمریکا کاملا استقبال کرده است. آمریکا مدتی است که تلاش برای مقابله با نفوذ فزاینده چین در منطقه و اجتناب از عقبافتادن در رقابت تجاری با چین را در صدر اولویتهای خود قرار داده است. عبور یک قطار باری بین روسیه و عربستان از طریق ترکمنستان و ایران که در چهارم شهریور گذشته از مرز اینچهبرون وارد ایران شد و گام دیگری در راستای تقویت و تکمیل کریدور شمال-جنوب از طریق ایران به شمار میرفت، بیشازپیش موجبات نگرانی آمریکا را فراهم کرده است. معاملات اقتصادی دیگری معادل دهها میلیارد دلار در یکی، دو سال گذشته بین چین و برخی کشورهای خاورمیانه، مانند عربستان و مصر و یک پروژه سرمایهگذاری هشت میلیارددلاری از سوی چین در کانال سوئز از دیگر دلایل نگرانی آمریکاست. اما تردیدی نیست که آمریکا در طراحی این پروژه نیمنگاهی نیز به ایران داشته است. تکمیل این پروژه میتواند تهدیدی جدی برای کریدور شمال-جنوب از طریق ایران و سرمایهگذاریهایی که برای آن صورت گرفته، باشد. هند نیز با نگرانیهای آمریکا درباره چین همراه است؛ چراکه از ایجاد بدیلی برای کریدور شمال-جنوب از طریق ایران و شکستن محاصره خود از طریق ابتکار کمربند و جاده سود خواهد برد. پروژه هند-خاورمیانه-اروپا از چنان اهمیتی برخوردار است که میتواند معادلات استراتژیک در آسیا و اروپا را دگرگون کند. در سالهای اخیر دگرگونیهای عظیمی در مسیر ترانزیت غرب آسیا رخ داده که متأسفانه اکثرا به ضرر ایران بوده است. کریدور چین به اروپا از طریق خزر در شمال ایران، کریدور آسیا به اروپا از طریق فاو عراق به ترکیه در غرب ایران و کریدور بندر گوادر پاکستان به چین در شرق ایران در زمره این مسیرهای ترانزیت در دست احداث است که ایران را دور میزنند. کریدور جدید نیز ممکن است بهشدت از اهمیت تنها کریدور از طریق ایران بکاهد. بدیهی است تا زمانی که رابطه ایران با غرب منفی است و تحریمها و قرارداشتن در لیست سیاه افایتیاف ادامه دارد، تحلیلرفتن امتیازات ژئوپلیتیک ایران نیز ادامه خواهد یافت.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 شفافسازی مبادلات اقتصادی
✍️ عبدالمجید شیخی، اقتصاددان
اقدامات اخیر در بخش مالیات ستانی بهمنظور کاهش فرارمالیاتی قابلقبول و صحیح است اما ضرورت دارد ضرایب مالیاتی به نفع تولی شفاف سازی شود.
از سوی دیگر شفافسازی مبادلات اقتصادی مهمترین مزیت سامانه مؤدیان مالیاتی است. با اجرای کامل این سامانه دیگر یک کالای قاچاق بدون پرداخت مالیات، امکان رقابت با تولیدکننده داخلی که هزینههای مربوطه را پرداخت کرده است، ندارد. ضرایب مالیاتی باید به نفع تولید کشور اصلاح گردد. تعریف منصفانه مالیات برای بخش تولید نیز یک الزام است و باید کوشید تا افراد بهناحق مشمول مالیات نشوند.
رقم فرار مالیاتی در کشور بسیار بالا است. در همین راستا نیاز به یک سامانه یکپارچه مالیاتی در کشور احساس میشد که سال گذشته تحت عنوان مودیان کار خود را در دستگاه اجرایی آغاز کرد. بنابراین شفافسازی مبادلات اقتصادی مهمترین مزیت سامانه مودیان مالیاتی است. در این صورت ما دیگر شاهد این مسئله نخواهیم بود که یک کالای قاچاق بدون پرداخت مالیات و نابرابر با تولیدکنندهای که هزینههای مربوطه را پرداخت کرده، رقابت کند. شفافیت در مبادلات اقتصادی و کاهش چشمگیر فرار مالیاتی به خصوص مشاغل خاص، رهآورد اصلی اجرای کامل سامانه مودیان است.
ضرورت دارد تا در این سامانه، فعالیتها به دودسته مولد و غیر مولد تقسیمبندی شوند. همچنین ضرایب مالیاتی در فعالیتهای مولد باید ثابت باشد و تولید نباید مشمول جریمه شود. فعالیتهای غیرمولد نیز میبایست بهصورت تصاعدی مشمول مالیات گردند.
مطالب مرتبط