🔻روزنامه تعادل
📍 نقش تنشهای منطقهای در نوسانات بازارها
✍️ محسن جلیلوند
تنشهای منطقهای تا چه اندازه در نوسانات موجود در بازارهای داخلی کشور تاثیر داشته است؟ آیا ریشه نوسانات ارزی ایران را باید در مناقشات بیرونی جستوجو کرد؟ اینها پرسشهایی هستند که این روزها در بسیاری از محافل داخلی کشورمان طنین انداز شده است. بسیاری از کسبه و فروشندگان ایرانی، این روزها از ارائه کالا و جنس به مردم خودداری میکنند، چرا که نمیدانند فردا قرار است با چه گزارههایی در بازارها روبهرو شوند. نمیدانند دلار بالا میرود و اگر بالا میرود نمیدانند تا چه نرخی قرار است رشد کند. این ندانستنها و ابهامها باعث میشود تا معاملهگران، دست از معامله بشویند و آینده نزدیک را انتظار بکشند. به این دلیل است که هم دلار و هم سکه بالا رفته و هم بورس با افت شاخص روبهرو شده است. هم خودرو با افزایش قیمت مواجه شده و هم بازار مسکن با تکانههای قیمتی روبهرو شده! ناامنی و نااطمینانی باعث خروج و راکد شدن سرمایه شده و از سوی دیگر هم نظام عرضه و تقاضا در بازارهای مختلف تغییر کرده است. به طور کلی یک اصل غیرقابل انکار در خصوص سرمایه وجود دارد که در همه جهان به یک شکل بروز میکند و آن اینکه، کبوتر سرمایه تنها بر بامهایی مینشیند که در آنها امنیت وجود داشته باشد. مردم ایران بر اساس قوانین نانوشته در طول تاریخ معاصر همواره در برابر تنشها، التهابات و مناقشات، واکنشهای مقطعی نشان دادهاند. مردمی که با تورمهای مستمر خو گرفتهاند، آموختهاند با بروز هر نوسان و تنشی باید خود و سرمایه شان را از گزند بیارزش شدنها ایمن سازند. تجربه سالها و دهههای قبلی نشان داده، هر زمان که کشور در حوزه سیاست خارجی تحولاتی را تجربه میکند در همه شؤون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تاثیر میگذارد. امروز هم با یک چنین تحولاتی روبهرو هستیم. امروز حاشیه امنیت در حوزه سرمایهگذاری برای مردم عادی بسیار پایین است، مردم بلافاصله پس از هر نوسانی، ریال خود را به دلار، طلا، خودرو، مسکن و ارز بدل میکنند. وقتی یک چنین تقاضاهای فزایندهای در بازارهای ۵گانه اقتصادی شکل میگیرد، نوسان ایجاد کرده و نرخ دلار را هم بالا میبرد. باید توجه داشت که ایران و امریکا از ابتدای انقلاب در وضعیت مناقشه، تنش و درگیری ساکن قرار داشته است. زمانی این تنازعات افزایش پیدا کرده و مانند سال ۶۷ حتی به مرحله رویارویی نظامی میرسد و زمانی هم به مرحله تنشزدایی و فروکش کردن مشکلات میرسد و سندی مانند برجام از دل آن بیرون میآید. بنابراین اقتصاد ایران با تنشهای منطقهای غریبه نیست. امروز اما اسراییل در منطقه، سیاستهایی را دنبال میکند که تنش را در منطقه در بالاترین سطح رسانده است.
نیروهای مقاومت هم ناچار به مقابله با این سیاستهای تنشزا هستند. البته ایران همواره اعلام کرده که نیروهای مقاومت از ایران دستور نگرفته و مستقل عمل میکنند. در واقع حمایتهای ایران به حمایتهای تبلیغاتی، فرهنگی و... محدود میشود. نوع چالشی که میان ایران و امریکا وجود دارد با چالشهای قبلی متفاوت شده است. این تفاوتها باعث شده که دو طرف با احتیاط بیشتری در خصوص مسائل منطقهای اظهارنظر کنند. با این توضیحات گفتنی است که بخشی از نوسانات تورمی در بازارهای داخلی کشور برآمده از انتظارات تورمی ناشی از سیاستهای خارجی است و بخشی از این نواسنات و گرانیها هم ریشه در نظام تصمیمسازیهای داخلی کشور دارد. من نمیدانم تا چه اندازه این موضوع صحت دارد، اما بسیاری از تحلیلگران اقتصادی در داخل کشور معتقدند بخشی از نوسانات اخیر ناشی از تلاش دولت برای جبران کسری بودجه است! اگر این تحلیلها، صحت داشته باشد، دولت از طریق بازی با نرخ ارز به دنبال تامین منابع مالی مورد نیاز خود است. اینکه آیا این نوع روشها برای تامین منابع، باعث بهبود شاخصهای اقتصادی میشود یا نه؟ موضوعی است که اقتصاددانهای کشور باید به آن اشاره کنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 کاریکاتور بودجه شرکتهای دولتی
✍️ حسن خوشپور
مجموعه شرکتها و بنگاههای فعال در اقتصاد ایران شامل شرکتهای دولتی، شرکتهای فعال در بخش عمومی (بهظاهر غیردولتی) و شبهدولتی و شرکتهای خصوصی واقعی و تعاونی (با سهمی بسیار اندک و قابل صرفنظرکردن) است.
تقسیمبندی فعلی شرکتهای فعال با تقسیمبندی در مفاد قانون اساسی مطابق نیست و در حال حاضر یکی از دلایل مهم اختلال و ناکارآمدی در بنگاهداری و بازارهای کسبوکار و نظام نظارت بر فعالیتهای اقتصادی، بلاتکلیفی ماهیت و نحوه اداره شرکتهای فعال در بخشهای عمومی و شبهدولتی است که بالاترین سهم از تولید و تجارت (و سرمایهگذاری) را در اختیار گرفتهاند.
تاکنون هیچیک از دولتها و نظامهای نظارتی (و حسابرسی) نتوانستهاند بخش شبهدولتی و عمومی غیردولتی را بهطور شفاف و واقعی تحلیل و بررسی و نظارت کنند. مشکل ارزیای که در یکی از بنگاههای اقتصادی بزرگ اخیرا پدید آمده است، مهمتر از اینکه ناشی از اعمال سیاستهای اشتباه در بخشهای ارزی و پولی و نظارتهای اقتصادی و مالی کشور باشد، به دلیل ابهامی است که در نحوه اداره و نظارت بر اینگونه بنگاههای رانتجو وجود دارد.
در بخش شرکتهای دولتی نظام حاکمیت شرکتی مختل و حتی فلج است. هنوز نه دولت و نه مجلس به تفاوت ماهوی ساختار و نظام مدیریت و نظارت شرکتهای دولتی با دیگر دستگاههای اجرایی آگاه نیستند.
تاکنون قانون محاسبات عمومی (یکی از مهمترین قوانین اساسی و مادر) در قسمتهای مربوط به شرکتهای دولتی اصلاح نشده و اشتباهات این قانون بر پیچیدگی مشکلات افزوده است. اشتباه است که شرکتهای دولتی هم به عنوان دستگاه اجرایی مانند وزارتخانهها و موسسات دولتی تعیینتکلیف شوند.
اشتباه بزرگی است که (از سال ۱۳۶۶) بودجه شرکتهای دولتی مانند بودجه عمومی دولت به تصویب قانونگذار میرسد. ماهیت فعالیت و انعکاس مالی رفتار شرکتهای دولتی با ماهیت فعالیت و انعکاس مالی رفتار دیگر سازمانها و وزارتخانهها و موسسات دولتی متفاوت است. پس رقم کل بودجه کشور که در لایحه قرار میگیرد و به تصویب میرسد هم اشتباه و منحرفکننده است.
کاریکاتور بودجه شرکتهای دولتی
در حالی که از رقم ۶۶۴هزارمیلیارد تومان هزینههای پیشبینیشده برای سرمایهگذاری شرکتهای دولتی در سال ۱۴۰۳، سهم اعتبارات دولتی در تامین هزینههای مزبور تنها کمتر از ۸درصد است، چرا باید این سرمایهگذاری بهعنوان بخشی از گردش مالی شرکتهای دولتی به تصویب دولت و قانونگذار برسد؟
جالب اینجاست که متوسط عملکرد نسبت به بودجههای مصوب هزینههای سرمایهگذاری شرکتهای دولتی طی ۶سال گذشته، ۶۹درصد است؛ یعنی همان ارقامی که به تصویب قانونگذار میرسد و اشکالات فراوانی هم دارد،
با واقعیت فاصله بسیاری دارد. درآمد شرکتهای دولتی در سال ۱۴۰۳ حدود ۳۰۱۸هزار میلیارد تومان است. از این رقم ۲۸۴۴هزار میلیارد تومان (۹۴درصد) به تامین هزینههای جاری اختصاص خواهد یافت و ۳۴۵هزارمیلیارد تومان (بیش از یکدرصد) به صورت مالیات و در طول سال اجرای بودجه (برخلاف مبانی نظری و فلسفه پذیرفتهشده مالیات) به صورت علیالحساب به خزانه دولت واریز میشود.
اگر با تساهل سود پیشبینیشده برای سال ۱۴۰۳ (تفاوت درآمدها و هزینههای جاری) ۱۷۳هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شود، نسبت مجموع مالیات (۳۴.۵هزارمیلیارد تومان) به کل سود کمتر از ۲۰درصد است، در حالی که نرخ مالیات بر عملکرد شرکتهای سودده ۲۵درصد است و ۵۰درصد هم از سود ابرازی شرکتها مالیات دریافت میشود.
علت این تفاوت، جمع کردن درآمدها و هزینههای همه شرکتها (با وجود تفاوت نوع فعالیت و اهداف و سوددهی یا زیاندهی آنها و...) است. بهعنوان نمونه، ماهیت واقعی اهداف و فعالیت سازمان صداوسیما و بانکمرکزی، سودآوری شرکتی نیست یا فعالیت بیمهمرکزی که شامل دو قسمت نظارت (حاکمیت) و کاسبکاری (بیمهگری اتکایی) است، در چارچوب صرف فعلی بودجه شرکتی قرار نمیگیرد و همینطور لحاظ کردن درآمد و هزینه شرکت دولتی پشتیبانی امور دام کشور و صندوق ضمانت صادرات که فعالیت کاسبکارانه و ساختار هزینه فایده ندارند، در مجموع درآمد و هزینه شرکتهای دولتی انحراف در تحلیل ایجاد میکند.
بنابراین نهتنها جمع کردن بودجه شرکتها با بودجه عمومی اشتباه است، حتی جمع زدن بودجه شرکتها با یکدیگر و به روش فعلی و در بخش بودجه شرکتهای دولتی هم صحیح نیست. خلأهای قانونی و فقدان دانش لازم در سیاستگذاری، مدیریت و نظارت بر شرکتهای دولتی در دولت و مجلس باعث شده است تا تصویر کلی بودجه شرکتهای دولتی یک کاریکاتور، صرفا برای رعایت مفاد قانونی غیرکارآمد باشد.
طبق بودجه ۱۴۰۳تنها ۹.۲درصد درآمد شرکتها برای پرداخت بدهیها و انجام سرمایهگذاری (توسعه) و تغییر در اقلام ترازنامهای به مصرف میرسد.
بدون تردید این سهم از درآمد بیانگر فروپاشی و اضمحلال تدریجی سازمان و ارزشهای سرمایهای و داراییهای شرکتهای دولتی است. این وضعیت در حالی است که در عملکرد واقعی، درآمدها و سرمایهگذاریها بهمراتب کمتر از ارقام بودجه و هزینههای واقعی، بیش از بودجه محقق میشوند.
در مرحله پیشنهاد و تنظیم بودجه از سوی شرکتها بهطور عمدی درآمدها کمبرآورد و هزینهها بیشبرآورد و در بررسی بودجه در سازمان برنامه و هیاتوزیران، برای تامین مالی هزینههای دولت، درآمدها بیشبرآورد و هزینهها کمبرآورد محاسبه میشوند.
مشکلات اداره شرکتهای دولتی و آثار مخربی که در اقتصاد ایجاد کرده و میکنند، پس از انقلاب و خصوصا بعد از تغییر قانون محاسبات عمومی در سال ۱۳۶۶ پدید آمده است و بودجه شرکتهای دولتی در حال حاضر نهتنها هیچ فایده و بازدهیای برای اقتصاد کشور ندارد، بلکه بهشدت به تحلیلها و نتیجهگیریهای اشتباه منجر میشود. برای حل این مشکلات بسیار ضروری است در چارچوب برنامههای اصلاحات اقتصادی و نظام بودجه و مدیریت کشور اقدامات زیر صورت پذیرد.
۱- تفکیک بخش حاکمیت دولت از بخش تصدیگری آن و سازماندهی شرکتهای دولتی (ابزارهای تصدیگری) ذیل ساختاری هلدینگی (مقامات حرفهای بلندپایه در راس هلدینگ قرار گیرند) و حذف وزیران و معاونان رئیسجمهور و دیگر مقامات حاکمیتی از ترکیب ارکان صلاحیتدار شرکتهای دولتی (جداکردن کامل شرکتها از وزارتخانهها) و شکل دادن مدیریت حرفهای در ارکان شرکتهای مزبور؛
۲- اصلاح قوانین و مقررات به گونهای صورت گیرد که تفاوت شرکت دولتی و شرکت خصوصی تنها در نوع و شخصیت مالک آنها باشد (شرکت دولتی، شرکتی است که مالک آن دولت و اعمال مالکیت از طریق هلدینگ مذکور باشد)؛
۳- گسترش برنامه خصوصیسازی و واگذاری همه شرکتهای فعال در بخشهای شبهدولتی (یا خصولتی) و تحت پوشش نهادها و سازمانهای بخش عمومی غیردولتی و ملزم کردن نهادها و بنیادها و صندوقهای بازنشستگی به فروش سهام شرکتهایی که در قالب تهاتر طلب خود از دولت، تملک کردهاند؛
۴- بازسازی نظام حاکمیت شرکتی در بخش شرکتهای دولتی و وفاداری به آن و بازگرداندن حقوق و اختیارات ازدسترفته ارکان صلاحیتدار شرکتها و تعریف مجدد رابطه متقابل و تعامل بخش حاکمیتی دولت با بخش تصدیگری (هلدینگ شرکتهای دولتی) و تفکیک فعالیتهای اقتصادی و انتفاعی از فعالیتهای اجتماعی و غیرانتفاعی دولت و تاکید واقعی بر شایستهسالاری و شکل دادن به مدیریت حرفهای در شرکتهای دولتی؛
۵- بازنگری و اصلاح فرآیند بودجهریزی شرکتهای دولتی و بازآرایی آرایش بودجه کل کشور و بخش شرکتهای دولتی در سطح کلان و بازنگری در محاسبات و برآورد متغیرهای بودجه.
🔻روزنامه کیهان
📍 این توصیه را جدی بگیرید
✍️ عباس شمسعلی
اندیشمندان برجسته سیاسی در گوشهای از تعریف مفهوم آزادی، به طرح نکتهای میپردازند که قابل تأمل است؛ اینکه گاه انسان در مسیر زندگیاش تصمیماتی شخصی میگیرد که برخلاف اینکه گمان میکند این انتخاب و تصمیمش بر اساس آزادی کامل و سلیقه و ذائقه خودش است، کاملا یا تا حد زیادی تحت تأثیر هنجارهای نانوشته و سلیقههای اجتماعی برساخته به او تحمیل شده است. به عبارتی شاید و به احتمال نزدیک به یقین ممکن است اگر این تحمیل پردامنه و سوق دادن اجتماعی او را دربر نگرفته بود، تصمیمش چیز دیگری بود.
اتفاقاً یکی از نمونهها و مثالهای عینی که در برخی کتب و مقالات این اندیشمندان سیاسی به آن اشاره شده؛ مثال زنانی است که تصمیم به جراحی زیبایی میگیرند و خود را در معرض انواع و اقسام اعمال به اصطلاح زیبایی قرار میدهند. از نظر این اندیشمندان، این زنها به ظاهر با انتخاب و سلیقه و تصمیم آزادانه خود دست به چنین انتخابی زدهاند اما درواقع، این انتخاب نه از روی آزادی بلکه تحت تاثیر هنجارهای نانوشته زیبایی و دیده شدن و با همه هزینههای مادی، جسمی، خطرات و تبعاتش به آنها تحمیل شده است که به آن میپردازیم و باید دید
چه عواملی به این ماجرا دامن میزند. بحث برهنگی و پوشش نامتعارف در دنیا و تاثیرات این القائات بر انتخاب الگوهای پوششی نامناسب هم از این دسته است که در جای خود باید به آن پرداخت.
جدای از مسئله جهانی که در این نوشتار خیلی مورد توجه نیست، واقعیت آن است که در جامعه ما نیز چند سالی است که شاهد رشد محسوس و به عبارتی جهش گرایش به اعمال زیبایی غیرضروری و کاذب هستیم تا جایی که اکنون کارشناسان نسبت به تبعات این سیر صعودی هشدار میدهند.
چند هفته قبل بود که یک عضو هیئتمدیره جامعه جراحان ایران در خصوص افزایش تمایل به عملهای جراحی زیبایی اظهار داشت: «میل به عمل جراحی زیبایی در ایران افزایش قابلتوجهی داشته و جراحیهای زیبایی در همه زمینهها افزایش پیدا کرده است.»
وی با بیان اینکه «تمایل به عملهای جراحی زیبایی در مردان افزایش پیدا کرده و بیشتر مراجعهکنندگان برای عمل جراحی زیبایی بین سنین ۳۰ تا ۵۰ سالگی هستند»، هشدار داد: «در حال حاضر تمایل به عمل جراحی زیبایی در بین نوجوانان سنین ۱۴ تا ۱۸ سال که والدین خود را وادار به پذیرش این کار میکنند، در حال افزایش است... افزایش بیرویه عملهای جراحی زیبایی، افراط و یک مسئله عمدتاً فرهنگی است که راهحل آن نیز باید از طریق فرهنگ در نظر گرفته شود.»
هفته گذشته نیز رئیس سازمان نظام پزشکی کشور با بیان اینکه «حوزه زیبایی مقام اول را در بحث قصور پزشکی دارد»، اعلام کرد: «شکایتها بهویژه در حوزه عمل زیبایی و خدمات زیبایی رو به افزایش است و برای رفع این مشکل لازم است سطح سواد مردم را در این حوزه بالا ببریم، چون میزان تقاضا برای خدمات زیبایی در کشور بیمارگونه است. بهترین راه مدیریت این موضوع افزایش آگاهی مردم است، اگر بتوانیم مردم را در مقابل تبلیغات اغواگرانهای که در فضای مجازی وجود دارد واکسینه کنیم، مؤثر است و همچنین باید آگاهی مردم را بالا ببریم که در بسیاری از حوزهها نیاز به خدمات زیبایی وجود ندارد.»
در خصوص این رفتار عجیب و تمایل رو به گسترش انجام اعمال غیرضروری زیبایی در کشورمان باز هم نظرات و هشدارهای دیگری وجود دارد که به همین دو اظهارنظر بسنده میکنیم؛ اما با کمی تامل در همین دو اظهار نظر که طبیعتاً از روی اطلاع و مشاهده میدانی و رصد بیان شده است به چند نکته مهم میرسیم؛ از جمله افزایش بیرویه عملهای جراحی زیبایی و افزایش تمایل به اعمال زیبایی در مردان همپای زنان، کاهش خطرناک سن انجام جراحیهای زیبایی به سنین نوجوانی، غیرضروری و افراطی بودن بخش عمده این جراحیها، اینکه این رفتار افراطی یک مسئله عمدتاً فرهنگی است که راهحل آن نیز میتواند فرهنگی باشد، افزایش شکایتها از نتیجه جراحیهای زیبایی (که بخش عمده آن از نرسیدن به آن نتیجه مطلوب و رؤیایی مورد تصور است)، نیاز به بالا بردن سطح سواد و افزایش آگاهی مردم در این حوزه، بیمارگونه بودن میزان تقاضا برای خدمات زیبایی در کشور و آسیبپذیر بودن مردم در مقابل تبلیغات اغواگرانه فضای مجازی.
طبیعی است که آن هنجارهای نانوشته اما مؤثری که در ابتدا به آن اشاره و بیان شد که این توان و قدرت را دارند تا انسانها را به سمت تصمیماتی سوق دهند که یا برای آنها سودی ندارد یا باعث رنج و سختی آنها میشود، از سالهای گذشته تاکنون در جامعه ما نیز خودنمایی میکنند. باید دید که چطور میشود که در یک جامعه ارزشی تا این حد روی ملاکهای ظاهری و بهواقع غیرمنطقی زیبایی جسمی تاکید میشود که برخی افراد از دارا و ندار و سطوح مختلف درآمدی بخش زیادی از درآمد یا هزینه خانواده را صرف رسیدن یا نزدیک شدن به فلان الگوی زیبایی مینمایند و آخر کار هم به احتمال زیاد به آنچه فکر میکردند نمیرسند یا گرفتار شکایت و آسیبهای برخی سوداگران و فرصتطلبان کیسه دوخته میشوند؟
چه اتفاقی افتاده است که اگر تا دیروز اعمال جراحی زیبایی
در بین برخی از زنان اهمیت داشت، اکنون بسیاری از مردان هم به این سمت گرایش پیدا کردهاند و در سطح محله و جامعه فراوان مردان و پسران جوان را میبینیم که در این چرخه گرفتار شدهاند؟ از آقا «نادر» که دنبال ترمیم گونه است؛ تا آقا «ناصر» که دنبال جراح خوب برای عمل زیبایی بینی است!
اینکه نوجوان ما به جای تمرکز روی درس و تعلیم و تربیت، دچار درگیری ذهنی کاذب و دغدغه زیبایی آن هم از طریق اعمال جراحی باشد، برای آینده کشور خسارت نیست؟ نباید شک کرد که کسانی به هر بهانهای دنبال این شکستن تمرکز هستند؟
وقتی صحبت از بیمارگونه شدن گرایش به یک رفتار افراطی و غیرضروری و لزوم بالا بردن آگاهی جامعه در این خصوص و فرهنگی بودن زمینه گرایش و راهکار مقابله با آن و رفتارهای مشابه صحبت میشود، یک وظیفه سنگین روی دوش همه دستگاه فرهنگی، تبلیغی، آموزشی و پرورشی، رسانهها و... گذاشته میشود که باید دید تا چه حد متوجه آن یا دغدغهمند به آن هستند؟
متاسفانه در سالهای اخیر، گذشته از اثرات منفی فضای مجازی (چند سال قبل روزنامه انگلیسی دیلیمیل، نتایج یک بررسی محققان دانشگاه جانز هاپکینز را منتشر کرد که بر اساس آن، شبکههای اجتماعی یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در رشد جراحیهای زیبایی هستند) و انبوه شبکههای ماهوارهای که دنبال اثرگذاری فرهنگی و ارائه الگوی مورد نظر خود از سبک زندگی هستند، در داخل کشور دستگاهها و نهادهای فرهنگی مسئول علاوهبر اینکه آنطور که باید نتوانستهاند به وظیفه خود در نشان دادن الگوی درست و سبک زندگی صحیح مبتنی بر فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی به نسل نوجوان و جوان و عموم مردم موفق باشند، گاه خود مروج سبک و الگوهای نامأنوس و مخربی میشوند که یکی از نتایج آن چیزی جز همین گرایش افراطی و به قول رئیس سازمان نظام پزشکی، «بیمارگونه» به جراحیهای زیبایی نیست. از سینمایی که برخلاف سالهای گذشته که هنر و توانایی هنری، مقدم بود، در بسیاری موارد چهره و رنگ چشم و میزان اعمال زیبایی هنرپیشه باعث سپردن نقشها و برجستهتر کردن او میشود تا صدا و سیمایی که به جای توجه عمیق به مسئولیت مهم خود در ترویج سبک زندگی ایرانی - اسلامی و تأکید بر ارزشهای انسانی و مثلاً تبیین ملاکهای اصلی و منطقی ازدواج؛ ساعتها در هر روز ملاک مناسب بودن یک مرد گزینه ازدواج را نداشتن چروک صورت جار میزند! و در بسیاری از فیلمها و سریالها و اجراها؛ با تبعیت از همان راه اشتباهِ سینما در توجه به چهره افراد و دامن زدن به رقابت جراحی زیبایی برای ماندگاری در قاب رسانه طی طریق میکند، به وظیفه فرهنگی خود عمل کردهاند؟
نمیتوان پذیرفت که این حجم از سرگرم کردن وسواسگونه و آسیبرسان به اعتماد به نفس زنان و دختران و پسران و مردان این جامعه به جراحیهای زیبایی اتفاقی و... بدون پشتوانه و بدون صرف هزینههای فراوان از سوی کسانی باشد که نهتنها خیرخواه ما نیستند بلکه میخواهند این سرمایههای عظیم اجتماعی و جوانان ارزشمندی که میتوانند هر کدام باعث شکوفایی و رشد کشور شوند دچار درجازدن و حاشیههای کمارزش شوند.
طبیعتاً بیان هشدار در خصوص گسترش خطرناک این رفتار افراطی مخالفت با زیبایی و آراستگی نیست چرا که هم فرهنگ ایرانی و هم آموزههای اسلامی خود مروج زیبایی منطقی، در چارچوب و سفارشدهنده به آراستگی باطنی و ظاهری هستند، سخن و مقصود دامی است که باید هم مردم و هم متولیان فرهنگی و اجتماعی مراقب آن باشند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 احتمالات واکنش آمریکا
✍️ علیاصغر زرگر
گروههای محور مقاومت در طول۳ماه گذشته حملاتی را به پایگاههای آمریکا در منطقه انجام دادند اما تاکنون خبری از کشته شدن نیروهای آمریکایی درحملات به این پایگاهها منتشر نشده است اما در حمله اخیر، آمریکاییها اعلام کردهاند ۳ نفر از سربازان آنها کشته شده و حدود ۴۰ نفر دیگر نیز زخمی شدند.
افکار عمومی آمریکا و افرادی صاحب نفوذ در آمریکا هستند که اصولا از کشته شدن سربازان خصوصا در منطقه خاورمیانه حساس میشوند. در این معنا که حمله به پایگاههای آمریکا در منطقه تا زمانی که کشتهای نداشت آمریکاییها تنها تلافی میکردند اما در عین حال چندان حساسیت به خرج نمیدادند، اما اکنون مقداری حساستر شدند و حتی تهدیداتی هم انجام دادهاند. به رغم اینکه ایران را در حمایت از گروههای محور مقاومت محکوم میکنند بعید است در هیات حاکمه آمریکا حتی اگر جمهوریخواهان هم علاقهمند باشند به نقاطی از ایران حمله شود و دولت بایدن به ایران آسیبی برساند. چرا که هرگونه حمله به درون ایران موجب خواهد شد ایران هم تلافی کند و این تلافی موجب خواهد شد حوزه خلیج فارس هم نا امن شود چرا که اگر به درون خاک ایران حمله شود تهران حتما پاسخ خواهد داد. قبلا هم در دولت جمهوریخواهان بسیاری میگفتند که آمریکا باید ایران را تنبیه کند و نقاطی در درون ایران را مورد حمله قرار دهد همان طور که ترامپ اعلام کرده بود ۵۲ موقعیت درون خاک ایران را نشانه رفتهاند اما در عین حال هیچگاه آمریکاییها در داخل خاک ایران مبادرت به حمله نکردند هر چند در داخل خاک عراق درگیریهایی وجود داشته است اما در داخل خاک ایران اینگونه نشده است. اکنون نیز به نظر نمیرسد آمریکا بخواهد در داخل خاک ایران حملاتی را انجام دهد چرا که موجب افزایش تنش میشود. اکنون البته افکار عمومی در آمریکا نیز با توجه به تجربیاتی که آمریکا در افغانستان و عراق داشته است به نظر نمیرسد خواستار تنش دیگری باشند. روزنامهها و سایر منابع خبری در آمریکا نیز تاکید دارند که نباید تنشی بعد از این حمله ایجاد شود و آمریکا وارد نوعی نبرد گردد. البته رئیس جمهور آمریکا اعلام کرده است که انتقام از عاملان خواهد بود و عاملان هم در خارج از ایران قرار دارند و وزارت امور خارجه ایران نیز اعلام کرده که این گروهها به رغم اینکه به تهران نزدیک هستند اما تابع دستور تهران نیستند و از مواضع و نگاه خود در حال پاسخ به آنچه آمریکاییها در منطقه در حال انجام آنند؛ هستند. حال با توجه به کشته شدن سربازان آمریکایی ممکن است آمریکا تا حدودی بر تعداد عملیاتهای خود علیه این گروهها بیفزاید اما در مرحله کنونی بعید است که آنها قصد داشته باشند با ایران وارد تنش شوند چون که دوران بزن در رو تمام شده و هر عملی علیه ایران با واکنش روبرو خواهد شد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تشدید تنشها؛ پای آمریکا به جنگ باز نمیشود
✍️ نادر کریمیجونی
تنشها در منطقه در حال شدت یافتن است و برخلاف حملات گذشته به آمریکاییها که فقط تجهیزات و اماکن مورد هدف واقع میشد، حال دامنه این حملات گسترش پیدا کرده و سربازان آمریکایی نیز کشته و مجروح شدهاند. در وهله اول چنین به نظر میآید که گروه یا گروههایی که این حمله را انجام دادهاند، دقیقا و با هدف کشتن سربازان آمریکایی، عملیات را اجرا کردهاند.
آنان با هدف و برنامه از پیش تعیینشده، پایگاهی در مرز اردن را انتخاب و به آن حمله کردند و پس از حمله، با نامی ناشناخته مسوولیت حمله را به عهده گرفتند. این اقدام به آن معنی است که حملهکننده یا حملهکنندگان دقیقا متوجه بودند که کشتن سربازان آمریکایی تا چه حد خطرناک است و میتواند چه تبعاتی را دربر داشته باشد، بنابراین به کار بردن یک نام شناختهشده به عنوان عامل ترتیبدهنده این حمله، احتمالا میتواند باعث نابودی یا دستکم وارد شدن ضربههای مهلک به این گروه شود، اما در حال حاضر تمامی گروههای شیعی، پای خود را از این ماجرا کنار کشیدهاند و میگویند که در انجام این حمله نقشی نداشتهاند.
نکته جالب توجه در اینباره آن است که حتی هویت مذهبی گروه حملهکننده نیز آشکار نیست و هرچند مقامات آمریکایی معتقدند که این حمله توسط شیعیان هوادار ایران انجام گرفته، اما مدرک قابلقبولی برای اثبات آن وجود ندارد و تنها آمریکاییها هستند که میگویند حزبالله عراق مسوول انجام این حمله بوده است. این ادعا، البته از جانب سایر بازیگران منطقه و حتی متحدان ایالات متحده نیز تایید نشده، لذا چندان مورد توجه واقع نشده است. با این حال، متهم کردن حزبالله عراق به تدارک و اجرای این عملیات احتمالا به آن معنی است که کاخ سفید برای خونهای ریختهشده سربازانش به دنبال مقصر میگردد و با معرفی حزبالله عراق احتمال دارد در آیندهای نزدیک به نفرها و مواضع این گروه شیعی حمله کند. در عین حال مقامات واشنگتن با متهم ساختن این گروه شیعی، به صورتی دوفاکتو ایران را نیز به حمایت از اینگونه اقدامات متهم کردهاند و اگرچه مقامات ایرانی با صدای بلند اظهار کردهاند که در کشته شدن سربازان آمریکایی هیچ اطلاع یا نقشی نداشتهاند، اما روشن است که وقتی نام یک گروه شیعی در این خصوص مطرح و متهم میشود، به صورت تلویحی ایران نیز متهم میشود، چنانکه نمایندگان کنگره ایالاتمتحده درخواست کردهاند تا ایران به خاطر کشته شدن سربازان مذکور مجازات شود. اظهارات مقامات ایرانی در اینباره که مسوولیتی در قبال کشته شدن سربازان مذکور متوجه تهران نیست و ایالاتمتحده باید خود انگیزههای حمله به پایگاههای نظامیاش را کشف و برطرف سازد، کاخ سفید را قانع نکرده و هر چند بایدن و اطرافیانش تصریح کردهاند که خواهان جنگ با ایران نیستند، اما دستکم اعضای جمهوریخواه کنگره و سنا، خواستار مقابله و مجازات کشورمان هستند و این خواسته خود را با صدای بلند بیان میکنند. نکته نگرانکنندهتر برای آمریکاییها آن است که اکنون گروههای مقاومت عراقی جرات کشتن سربازان ایالاتمتحده را پیدا کردهاند و هیچ عجیب نیست اگر از این به بعد کشتن سربازان آمریکایی به امری عادی برای این گروهها تبدیل شود، بهویژه آنکه تقریبا همه شیعیان عراق آمریکا را مسوول آنچه در غزه رخ میدهد، میدانند و معتقدند که در مقابل حملات خونین اسرائیلیها علیه فلسطینیها، مجازات کردن سربازان آمریکایی به عنوان متحد اسرائیل امری قابل قبول و مباح است.
در مقابل، مهمترین کاری که ایالاتمتحده میتواند انجام دهد حمله به مواضع برخی گروههای شیعی عراق است. ایالاتمتحده اکنون در موقعیتی نیست که بتواند جنگ جدیدی را در منطقه آغاز کند و نیروهای کافی به آن منطقه گسیل دارد. این بدان معنی است که حملههای بیشتری علیه پایگاهها و نیروهای ایالاتمتحده در منطقه و حتی کشورهای ثابت مانند اردن، شیخنشینهای خلیجفارس و… انجام خواهد شد؛ حملههایی که ممکن است شمار کشتهشدگان آمریکاییها در این منازعه را افزایش دهد، اما با این همه گمان نمیرود واشنگتن در این موقعیت از جنگ یا آغاز جنگ با ایران استقبال کند، چراکه چنین جنگی فقط بر افزایش تنش بیاندازه در منطقه خلیجفارس خواهد انجامید و منفعت دیگری نخواهد داشت.
🔻روزنامه اعتماد
📍 آتش فقدان نظارت موثر
✍️ عباس عبدی
آتشسوزی در بیمارستان گاندی از همان ابتدا موجب واکنشهایی در میان مردم شد که قابل تامل است. این واکنشها با انتشار ویدیویی از طرف رییس بیمارستان مبنی بر کمک دولت برای تامین دستمزد کارکنان بیمارستان تشدید شد. واقعیت این است که منابع عمومی، مرغ عروسی و عزا هستند و هر کس که غیرمسوولانهتر رفتار کند، انتظار بیشتری دارد که از بودجه عمومی، خسارت ناکارآمدیهایش جبران شود. در آتشسوزی پلاسکو نیز شاهد این وضعیت بودیم. برای حفظ آبرو و نشان دادن اینکه اتفاقی رخ نداده، ساختمان از اموال عمومی دوباره ساخته شد، ولی هیچگاه معلوم نشد که به لحاظ حقوقی مسوولیت آن آتشسوزی با کیست؟ و چرا باید همه چیز به خیر و خوشی بگذرد و در این میان پول کلانی از بودجه و اموال عمومی صرف جبران خطاهای دیگران شود؟ دیگرانی که هیچ مسوولیتی در برابر اقدامات خود نپذیرفتهاند. مطابق مقررات موجود این ساختمانها باید در برابر حوادث غیرطبیعی و بهطور مشخص آتشسوزی بیمه و تحت نظارت باشند. برای نمونه ساکنان ساختمان محل سکونت ما سالانه مبلغ قابل توجهی را برای بیمه آتشسوزی میپردازند. در حالی که احتمال آتشسوزی ساختمانهای مسکونی اندک است. ساختمانهای عمومی به ویژه بیمارستانها نه تنها باید بیمه باشند، بلکه باید تحت نظر آتشنشانی و شهرداری و وزارت بهداشت و سازمان تامین اجتماعی نیز باشند و استانداردهای قانونی را رعایت کنند. اتفاقا بیمهها نیز مطابق رعایت این استانداردها حق بیمه میگیرند و خودشان نیز بالطبع کارشناس ناظر و رسیدگیکننده دارند. در صورت رعایت این مقررات، از یک سو حوادث از جمله آتشسوزی کم میشود و از سوی دیگر در صورت بروز با سرعت عمل خسارت را کاهش داد و نیز از سوی بیمه جبران خسارت شود. کارکنان نیز در پوشش بیمه تامین اجتماعی هستند و میتوانند بیمه بیکاری بگیرند. پرسش این است که کجای این فرآیند نقص داشته که کار به طرح این نوع درخواستها رسیده است؟
در اولین گام اعلام شد که آتشنشانی ۵ اخطار و شهرداری منطقه نیز دو اخطار به بیمارستان ابلاغ کرده بودند و بر اساس ضوابط باید از بیمارستان شکایت میشد. فرآیند رسیدگی به شکایت در مرحله اول اطلاعرسانی، سپس قطع انشعاب آب، برق و گاز و در نهایت پلمب است که هیچ کدام انجام نشده است. در محیطی که برای یک مساله عرفی مثل پوشش زنان، حتی اقدامات مفصل غیرقانونی با قدرت و فوریت اجرا میشود چگونه نسبت به این مساله بیتفاوت هستند؟ آیا مسوولیت حقوقی آنان فقط در حد تذکر است یا باید اقدامات اجرایی و حقوق دیگر نیز انجام میدادند؟ این مهمترین نکته است. سپس رییس بیمارستان باید پاسخگوی عدم توجه به تذکرات باشد، همچنین میتواند دلایل و توجیهات خود را از جهات گوناگون بیان کند، چه بسا مواردی از سیاستگذاریهای نادرست در حوزه بهداشت و درمان و سایر مقررات موجب بروز واکنشهای نامناسب آنان شده است. در هر حال در صورت صحت تذکرات، مسوولیت رییس بیمارستان انکارناپذیر است. نقش وزارت بهداشت در این واقعه بسیار مهم است. وزارت بهداشت برای واحدهای کوچک و فعالیتهای پزشکان استانداردهای سختگیرانهای میگذارد، ولی هنگامی که به واحدهای بزرگ مثل بیمارستانهای خصوصی و دولتی میرسد، این استانداردها تضعیف میشوند. احتمالا به این علت که قدرت واحدهای درمانی بزرگ نیز بیشتر است.
از سوی دیگر نقش بیمه و نظارت بر ایمنی بیمارستان چیست؟ اگر بیمارستان در برابر آتشسوزی بیمه بوده، بالطبع خسارت را باید بیمه بپردازد، ولی اگر نبوده یا ناقص بیمه شده، باز هم مدیریت بیمارستان باید پاسخگو باشد. آیا ممکن است بیمه شخص ثالث اجباری باشد، ولی بیمارستان بیمه اجباری نباشد؟ سازمان تامین اجتماعی نیز میتواند درباره وضعیت بیمه افراد آنجا نظر دهد. اگر رییس بیمارستان معتقد است که ۷۰۰ نفر در آنجا شاغل بودهاند، بالطبع باید به همین تعداد بیمه شده داشته باشد.
این واقعه خوشبختانه با کوشش ماموران آتشنشانی به سرعت مهار شد، ولی بعید است که بتواند دستمایهای برای بهبود فرآیندهای نظارتی شود. به نظر میرسد که ما در حال تکرار حوادث هستیم، بدون اینکه هیچگاه به علل بروز و چگونگی جمع کردن و بهبود فرآیندها توجهی کنیم. گزارش ملی پلاسکو تهیه شد، ولی گویی فقط برای بایگانی بوده است. این آتشسوزی آموزه مهم دیگری هم داشت. اینکه درک رسانهای بخش خصوصی ایران بیشتر از درک رسانهای بخش دولتی نیست. اگر قرار بود مدیریت بیمارستان سخنی بگوید که نگاه مردم و جامعه را علیه خود تحریک کند، همین فیلمی است که تهیه و منتشر کردند. این نشان میدهد که بخش خصوصی نیز فاقد سواد کافی رسانهای است. این بدترین بخش مشهود از مدیریت ماجرا تا این لحظه است.
🔻روزنامه شرق
📍 ایران و تنش جدید در منطقه
✍️ کوروش احمدی
اتفاقی را که در مرز اردن و سوریه افتاده و طی آن سه نظامی آمریکایی کشته و ۳۴ نظامی دیگر مجروح شدهاند، باید افزایشی بیسابقه در سطح تنش در منطقه بهشمار آورد. این احتمال همیشه بهویژه در چند هفته گذشته وجود داشت که بر اثر یک اتفاق یا اشتباه محاسبه یا اشتباه در انتقال علائم و پیامها کنترل از دست خارج شود و برخورد ناخواسته بزرگی رخ دهد. سؤال اکنون این است که این واقعه چه عواقبی میتواند داشته باشد و آمریکا چه واکنشی به آن نشان خواهد داد و روند تحولات منطقه چگونه تحت تأثیر آن قرار خواهد گرفت. بایدن در نخستین واکنش مدعی شده که این حمله «توسط گروههای شبهنظامی رادیکال مورد حمایت ایران انجام شده» و قول پاسخ داده است.
هم دولت آمریکا و هم دولت ایران در نزدیک به چهار ماه گذشته، یعنی بعد از شروع جنگ غزه، نگران بودهاند که حادثهای موجب از کنترل خارجشدن درگیریهای با شدت کم بین گروههای شبهنظامی و نیروهای آمریکایی پراکنده در منطقه شود. گفته میشود که ۱۵۸ حملهای که بعد از هفتم اکتبر ازسوی شبهنظامیان علیه مراکز تجمع نیروهای آمریکا در منطقه صورت گرفته بود، فقط ۷۰ زخمی غیرجدی داشته و سرباز آمریکاییای در جریان این حملات کشته نشده است. میتوان فرض کرد که شبهنظامیان تا پیشازاین به نحوی عمل کرده بودند که منجر به تلفات نیروهای آمریکایی نشود. متقابلا به نظر میرسد که آمریکا نیز عمده واکنشهای خود را متوجه اماکن و تأسیساتی کرده بود که جز یک مورد در چهار ژانویه در بغداد منجر به تلفات نشود. حتی باوجود اهمیت مسئله آزادی کشتیرانی در دریای سرخ برای آمریکا، گزارشهای مقامات یمنی حاکی از تلفات گسترده در نتیجه حملات آمریکا نبوده است.
رسانههای آمریکایی صحبت از این میکنند که با کشتهشدن سه سرباز آمریکایی شرایط تغییر کرده و به نوشته نیویورکتایمز مشاوران بایدن در مشورتهای اولیه اجماع داشتهاند که اینبار نوع متفاوتی از پاسخ ضروری است. سؤالی که اکنون برای این مشاوران مطرح است، این است که آیا این پاسخ باید متوجه اهدافی در داخل ایران نیز بشود یا به مقرهای شبهنظامیان محدود بماند. جمهوریخواهان فشار میآورند که حمله متوجه اهدافی در ایران نیز بشود و سناتور کاتن گفته است که بایدن «ترسو» است اگر به اهدافی در داخل ایران حمله نکند. بحث دیگر این است که آیا این بار بایدن تنها باید به این واقعه واکنش نشان دهد یا تلاش کند که بازدارندگی برای نیروهای آمریکا در منطقه را که گفته میشود از میان رفته، احیا کند. به نوشته رسانههای آمریکا سؤال این است که واکنش آمریکا چگونه باید باشد که نه زیاد باشد و موجب جنگ تمامعیار شود و نه آنقدر کم باشد که موجب توقف حملات شبهنظامیان نشود.
دراینباره، سؤالی که برای دوایر آمریکایی مطرح است، این است که آیا حمله در مرز اردن تعمدا و با قصد قبلی با هدف کشتن سربازان آمریکایی انجام شده و در این صورت آیا تعمدی برای افزایش سطح درگیریها وجود داشته یا حملهای از نوع معمول بوده که این بار بهطور اتفاقی منجر به تلفات شده است. شواهد حاکی است که حمله جدید تفاوت ماهوی با حملات دیگر طی سه، چهار ماه گذشته نداشته و بعید است عاملان آن مشخصا قصد کشتن سرباز آمریکایی را داشته باشند. اینگونه حملات همیشه میتواند بهطور تصادفی منجر به تلفات شود. مقامات آمریکایی طی سه ماه اخیر همیشه گفته بودند که ایران خواستار درگیری مستقیم با آمریکا نیست و هنوز نشانهای که حاکی از تغییر این نظر آمریکا باشد، دیده نمیشود. یک مقام آمریکایی که نامش ذکر نشده به نیویورکتایمز گفته است که آمریکا معتقد نیست که این حمله به معنی تغییر سیاست ایران است اما تصمیم نهایی بایدن باید موکول به روشنشدن پاسخ به این سؤال باشد که آیا ایران دستور حمله شدیدتری داده یا یک گروه شبهنظامی سرخود عمل کرده یا این واقعه فقط یک تصادف بوده است. از طرفی، ایران نیز واکنش بجا و مناسبی بعد از این اتفاق داشته و طی آن سخنگوی وزارت خارجه ایران و نمایندگی ایران در نیویورک دخالت ایران در این واقعه را رد کردهاند. ملاحظات انتخاباتی در سال انتخابات آمریکا نیز مهم است. این حملات فرصت بادآوردهای به جمهوریخواهان برای حمله به بایدن داده است. آنها مرگ سه سرباز را نشانه شکست بایدن در تقابل و مهار ایران و شبهنظامیان اعلام میکنند. میچ مککانل رهبر جمهوریخواهان در سنا و سناتور لیندسی گراهام و سناتور تام کاتن انتقاد را متوجه کاخ سفید کرده و بایدن را به مماشات با ایران متهم میکنند. ملاحظات دیگر مربوط به جنگ غزه است. یکشنبه رئیس سازمان سیا با نمایندگان مصر، قطر و اسرائیل در پاریس برای انجام معاملهای برای آزادی گروگانها در ازای یک آتشبس دوماهه مذاکره کردند. همچنین صحبت از تلاش برای نیل به توافقی برای جلوگیری از برخورد بین اسرائیل و حزبالله است. بایدن در واکنش خود باید روند تحولات مربوط به غزه را نیز وارد معادله کند.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 نقش فناوریهای نوین در تولید مسکن
✍️ فرشید ایلاتی
دولت در صورتیکه موفق به کنترل هزینههای مربوط به مصالح ساختمانی در نهضت ملی مسکن شود، میتواند بین ۲۰ تا ۳۰ درصد قیمت نهایی خانههای این طرح را کاهش دهد، ولو اینکه این کنترل قیمت با استفاده از خروج سیمان و فولاد از بورس کالا باشد. تراکمزدایی هم از دیگر روشهای کاهش قیمت تمام شده مسکن است. همچنین استفاده از فناوریهای نوین و شیوههای جدید ساخت و ساز و در کنار آن اقداماتی مانند خارجکردن سیمان و فولاد از بورس به این مساله کمک زیادی خواهد کرد.
مسکن، بازاری است که بخشی از سرمایههای سرگردان را جذب خود میکند. در این بخش نیز سرمایهگذاریها دچار پدیده تورم انتظاری میشود که به منظور کسب سودهای نامتعارف به افزایش قیمتها دامن میزنند. این در حالی است که سیاستگذار نظارت و دخالت مؤثری بر فرایندهای خرید و فروش و معاملات مسکن ندارد.
زمین هم دیگر عامل قیمت بالای مسکن به شمار میآید. قیمت مسکن از سه جز اصلی تشکیل شده که مهمترین بخش آن قیمت «زمین» است. بخش دوم به قیمت مصالح ساختمانی مربوط میشود و بخش سوم به سود سرمایهگذاری بازمیگردد. زمین در کلانشهرها به خصوص در استان تهران سهم ۷۰ درصدی در قیمت تمام شده مسکن دارد. که در البته ناگفته نماند برخی مناطق در استان تهران وجود دارد که سهم زمین حدود ۹۰ درصد است. طبق محاسبات هزینه مصالح و غیره را در ساخت مسکن حدود ۱۰ درصد است؛ در نتیجه زمین بازیگر نقش اصلی در قیمت
تمام شده است.
با وجود اینکه دولت در ساخت مسکن اقدامات مثبتی داشته است اما به دلیل عدم همراهی در بخش مالیات از مسکن موفقیتی کسب نشده است. مصوبه مالیاتهای مستقیم و سوداگری مسکن به دلیل اختلافی تبدیل به قانون نشده و مادامی که این قانون مالیاتی اجرایی نشود، وضعیت مسکن روند افزایش قیمت را خواهد داشت. بنابراین در صورتی که سال آینده از بخش سوداگری مسکن مالیات دریافت شود و از تمامی خانههای خالی نیز مالیات اخذ شود، میتوان امیدوار بود که توقف افزایش قیمت مسکن را شاهد خواهیم بود.
مطالب مرتبط