🔻روزنامه تعادل
📍 ضعف دولت در برابر سوداگران ارزی
✍️ آلبرت بغزیان
همزمان با افزایش نرخ ارز در ایران، تحلیلهای مرتبط با چرایی بروز این رخداد اقتصادی، هر روز ابعاد وسیعتری پیدا میکند. برخی کارشناسان با توجه به این واقعیت که در دورههای قبلی نوسان، هر بار بانک مرکزی وارد میشد و با تزریق ارز یا بازارسازی نوسانات را کنترل میکرد، اما این بار هیچ نشانهای از کنشگری فعال بانک مرکزی و سایر نهادهای دولتی برای مقابله با نوسانات مشاهده نمیشود نحوه فعالیتهای بانک مرکزی را نقد میکنند این سکوت و سکون، باعث شده تحلیلگران نتیجهگیری کنند که دولت برای جبران کسری بودجهاش در هفتههای پایانی سال به دنبال آن است که نرخ ارز را افزایش بدهد! این روایت زمانی جدیتر میشود که دولت در ایام پایانی سال با مشکل پرداخت حقوق و عیدی و مزایای کارکنانش مواجه است. البته هنوز هیچ مسوولی از بانک مرکزی یا دولت یک چنین سوءاستفادهای را به گردن نگرفته است. بنابراین نباید قصاص قبل از جنایت کرد. البته معتقدم دولت در استفاده از آبهای گلآلود ید طولایی دارد. معتقدم یک چنین تصمیمات و رفتارهایی گل به خودی است؛ چرا که از یک طرف باعث افزایش تورم در آینده میشود، هزینههای دولت را بالا میبرد و مهمتر از همه فشار به دهکهای محروم و متوسط را نیز افزایش میدهد. من همواره از رفتارهای درست بانک مرکزی دفاع و در برابر تصمیمات غلط دولت هم انتقاد کردهام. مدیریت بانک مرکزی در دوره مدیریت جدید خود توانست نرخ ارز را به درستی تثبیت کند. ایجاد این ثبات به سادگی ممکن نیست. بانک مرکزی عملا هم ارز مورد نیاز متقاضیان را تامین کرده و هم در برابر سوداگری دلار هرات و استانبول و... ایستادگی میکرد. معتقدم دولت در ایجاد مستقیم این نوسانات نقشی نداشته اما میتواند از این نوسانات استفاده کند. افزایش نرخ را ناشی از هیجاناتی میدانم که در عرصه داخلی ایجاد شده است. برخی گروههای سوداگر به دنبال آن هستند آستانه تحمل بازار در خصوص نرخ ارز را ارزیابی کنند. بانک مرکزی ابتدا سکه جدید ضرب و در بازار تزریق کرد. البته این تلاشها بدون فایده خاصی خنثی شدند و بازارهای سوداگرانه بلافاصله اثرات توزیع سکه را از بین بردند. باید قبول کرد مناقشات ایران و امریکا در این میان بیتاثیر نیست؛ البته این تنشها و تناقضات ایران با امریکا متعلق به امروز نیست و سابقه طولانی دارد. اینکه چرا بانک مرکزی اقدام به تزریق ارز نمیکند؟ چون تزریق ارز در این برهه، بر هم زدن بازی با بازار است. سوداگرانی که ارز خود را گران فروختهاند با نرخهای ارزانتر جمع میکنند. بر این اساس به نظرم تا زمانی که غائله مشکلات ایران در حوزه سیاست خارجی نخوابد، اوضاع به همین شکل خواهد بود. سوداگرانی که طی ۸ ماه اخیر، فعالیتی نداشته و اخیرا رفتارهای سوداگرانه بیشتری را نمایان کردهاند. بعید است بانک مرکزی این سوداگران را نشناسد و از تاثیر آنها در بازار ارز بیخبر باشد. حیرتانگیز اینکه بیش از ۹۰ درصد بازار ارز و توزیع ارز ایران در اختیار دولت و بانک مرکزی است. باید از مسوولان بانک مرکزی و سایر وزارتخانههای دولتی پرسید چگونه جریاناتی که کمتر از ۷ الی ۶ درصد بازار را در اختیار دارند، میتوانند ۲۰ درصد ارزش پول ملی را کاهش بدهند؟ این روند نشاندهنده ضعف دولت است. بانک مرکزی به راحتی میتواند تخمین بزند و محاسبه کند که برای تعادل بخشی در بازار ارز به چند میلیون دلار نیاز است اما این کار را انجام نمیدهد. نباید فراموش کرد، افراد و جریاناتی که در قاچاق کالا و ارز دست دارند، در فرار سرمایهها دست دارند، فرار مالیاتی انجام میدهند و... تلاش میکنند ارز مورد نیاز خود را از بازارهای آزاد و غیررسمی تهیه کنند. تحرکات این افراد و جریانات همزمان با افزایش مشکلات سیاسی و منطقهای بازار را وارد دورهای از نوسان میکند. مهم این است که بانک مرکزی در برابر این تحرکات واکنشهای مناسب ارائه کرده و اجازه ندهد ارزش پول ملی ایران تا این اندازه نزولی شود. تصمیماتی که هنوز نشانهای از انجام آن رویت نشده است، مگر اینکه در آینده قدمی برداشته و تلاشی شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 گام اول سیاست پولی فعال
✍️ مجید حیدری
بانک مرکزی دیروز مجوز انتشار گواهی سپرده خاص با نرخ سود علیالحساب ۳۰درصد برای بانکها را ارائه کرد. البته مدت انتشار این گواهی محدود به یک هفته است که از امروز آغاز میشود.
انتشار این خبر، بازخوردهای متفاوتی در پی داشت؛ برخی این اقدام را یک گام رو به جلو تلقی کردند و برخی به بیاثر بودن این سیاست در شرایط کنونی تاکید داشتند. این مطلب سعی میکند به برخی از سوالات مطرحشده درباره استفاده از ابزار نرخ سود در شرایط کنونی پاسخ دهد.
۱- آیا این سیاست بجا و موثر است؟ هر سیاستی در فضای اقتصاد کلان مابهازایی دارد؛ احتمال دارد که اجرایی شدن این سیاست، اثر منفی بر برخی از بازارهای سرمایهگذاری موازی داشته باشد؛ اما از دید سیاستگذار پولی که مهمترین اولویت خود را مهار تورم قرار داده است، هر قدمی برای نیل به این هدف موثر خواهد بود.
استفاده از ابزار نرخ سود در یک محدوده مشخص و برای تحقق یک هدف، یک سیاست فعال (Active Policy) محسوب میشود. به این معنی که سیاستگذار نسبت به نوسانات اقتصادی بیتفاوت نیست و از ابزارهای موجود خود برای مهار نوسانات استفاده خواهد کرد.
همچنین باید توجه کرد که تحقق هدف کاهش تورم، در نهایت به نفع تمام فعالان اقتصادی و اولویت اصلی بانکهای مرکزی در تمام دنیا است.
۲- آیا افزایش نرخ سود، بهتنهایی کافی است؟ استفاده از ابزار نرخ سود بهعنوان تکهای از پازل پولی میتواند یک قدم رو به جلو تلقی شود که باید در کنار آن اضلاع دیگر سیاست پولی فعال شود. عموما در کشورهای توسعهیافته، برای اعمال سیاستهای پولی، یک بیانیه جامع ارائه میشود و بالاترین مقام پولی نیز اهداف تغییر سیاستهای پولی را برای فعالان و مخاطبان اقتصادی توضیح میدهد.
این موضوع باعث میشود که در صورت تحقق اهداف مدنظر، اعتبار بانک مرکزی برای تداوم استفاده از ابزارهای پولی افزایش یابد.
از سوی دیگر، باید موضوعاتی نظیر نرخ شکست سود سپرده یا امکان معامله در بازار ثانویه برای این سیاست مشخص شود.
۳- آیا نرخ سود سپرده ۳۰درصدی باعث افزایش هزینه تامین مالی میشود؟ برخی این موضوع را مطرح کردند که افزایش نرخ سود ۳۰درصدی، هزینه تامین مالی بنگاهها را افزایش میدهد و این موضوع باعث افزایش هزینه محصولات و به تبع آن بالا رفتن نرخ تورم است.
نکته نخست اینکه افزایش نرخ سود بهطور محدود و صرفا در یک هفته و در واکنش به شرایط اقتصادی اتفاق افتاده است و پس از مهار نوسانات اقتصادی میتواند به سطوح متعارف بازگردد. بنابراین یک اثر سطح (level Effect) در افزایش نرخ تسهیلات ایجاد نمیکند. نکته دیگر این است که در حال حاضر، بنگاهها با چه نرخی تامین مالی میکنند؟
آنطور که بررسیها نشان میدهد هزینه تامین مالی بسیاری از بنگاهها در سطح ۳۵ تا ۴۵درصد بوده و بالا رفتن نرخ سود، به نوعی کاهش نرخهای رسمی و غیررسمی نرخ سود است.
۴- آیا باید انتظار معجزه در بازارها را داشت؟ افزایش نرخ سود بانکی یک سیاست انقباضی است. بهطور مشخص این افزایش باعث تغییر ترکیب نقدینگی به نفع سپردههای بلندمدت میشود و احتمالا باید از طریق کاهش نسبت پول به نقدینگی، شرایط را به نفع ثبات اقتصاد تغییر دهد.
اگر این سیاست از زمان فعال شدن، باعث تغییر ترجیحات در سرمایهگذاری شود، میتواند جریان انتظارات را تغییر دهد؛ اما در این خصوص باید به سه موضوع توجه شود: نخست شدت ریسکهای غیراقتصادی؛ به این معنی که این افراد با توجه بهشدت این ریسک ترجیح میدهند چه آرایشی بگیرند. موضوع دوم زمان فعال شدن سیاست پولی انقباضی است.
آیا این سیاست در زمان مناسب برای کنترل انتظارات فعال شده است؟ موضوع سوم، اعتبار سیاستگذار است. موضوعی که مشاهده میشود، سیاست افزایش نرخ سود لزوما در هر اقتصادی اثر یکسانی ندارد و به این بستگی دارد که سیاستگذار پولی در نوبتهای قبلی تا چه حد توانسته است از ابزار پولی بهخوبی استفاده کند و چه اعتباری دارد؟
۵- میزان موفقیت این سیاست چگونه ارزیابی میشود؟ بهترین نهاد یا گروهی که میتواند اثر این سیاست را ارزیابی کند، خود سیاستگذار پولی است؛ زیرا به تمام دادههای دست اول دسترسی دارد. اینکه آیا با فعال شدن این سیاست پولی، افراد در گروههای سنی متفاوت یا با سطح داراییهای مختلف، چه واکنشی به این تصمیم خواهند داشت؟
آیا این سیاست باعث میشود که افراد از بازارهای غیر پولی نظیر (ارز و طلا) وارد بازار پولی شوند یا این امکان وجود دارد که تغییرات سپردهها در داخل بازار پول (میان بانکها) صورت گیرد؟ گرفتن بازخورد از این سیاست میتواند مبنای سیاستهای آتی بانک مرکزی برای استفاده از ابزار نرخ سود برای کنترل انتظارات باشد.
نکته مهم دیگری که بر موفقیت این سیاست در میانمدت اثرگذار است، این است که یک هماهنگی میان نرخ سود اوراق جدید با نرخ سود سایر بازارها بهوجود آید تا زمینه آربیتراژ میان بازارها ایجاد نشود.
در نهایت نکته پایانی اینکه استفاده از ابزار متعارف نرخ سود، یکی از مهمترین سیاستگذاریهای کنونی بانکهای مرکزی در دنیا بوده و حتی روسای بانک مرکزی کشورهای همسایه نظیر الویرا نابیولینا در روسیه و حفیظه ارکان در ترکیه سعی میکنند با ارائه یک بسته مدرن پولی، شرایط را برای مهار نرخ تورم مهیا کنند.
مطمئنا این سیاست به تنهایی نمیتواند برای مهار تورم راهگشا باشد، اما نشانهای برای فعال بودن سیاستگذار پولی در مقابل نوسانات اقتصادی است. اینکه به جای صحبتها و وعدههای تکراری که به نظر میرسد تاریخ مصرف آن در شرایط کنونی اقتصاد تمام شده است، مجموعهای از سیاستهای فعال استفاده شود، یک گام رو به جلو در سیاستگذاری پولی کشور محسوب میشود.
🔻روزنامه کیهان
📍 تحولات عمومی منطقه در مدار نوآوریهای مقاومت
✍️ سعدالله زارعی
در یکی دو هفته اخیر شاهد رخدادهای مهمی حول ایران یا محور مقاومت بودهایم؛ پرتاب موفق ماهوارهبر و سه ماهواره، حکم اولیه دیوان بینالمللی دادگاه لاهه علیه رژیم صهیونیستی، حمله مقاومت به برج ۲۲ رکیان آمریکا در مرز سوریه و اردن، سرنوشت طرحهای سیاسی درباره جنگ غزه، بحث تنظیم جدول اخراج نظامیان آمریکایی از عراق، ابتکار عمل جدید مقاومت یمن در دریای سرخ، توقف خدمات مراکز انروا در غزه توسط قدرتهای غربی از جمله این رخدادهای مهم بودهاند.
۱- وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران هشتم بهمن ماه با «ماهواره بر سیمرغ یک»، سه ماهواره «مهدا»، «کیهان ۲» و
«هاتف ۱» را با موفقیت به فضا پرتاب کرد و در مدار قرار داد. این ماهوارهها در ۴۵۰ تا ۱۱۰۰ کیلومتری زمین قرار گرفتند. ماهواره بر سیمرغ یک با سوخت مایع کار میکند. این یک موفقیت راهبردی است و به همین دلیل دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان جهان اسلام و به طور خاص، تروئیکای اروپایی این موفقیت را تهدیدی برای خود! ارزیابی نموده و اقدام صنعتی ایران را محکوم کردند! همین محکومیت، مقاومت ایران در برابر طرحها و داعیههای ضدایرانی غرب را کاملاً مبرهن میکند. فضا پر از ماهوارههای آمریکایی، اروپایی، روسی، چینی، هندی و.... است، چرا هیچ کدام تهدید شمرده نشدهاند، اما ماهوارههای ایران تهدید خوانده میشوند؟ مگر صنعت فضا و آسمان در انحصار و قرنطینه غرب است که آنها به خود اجازه مخالفت با ایران دادهاند؟ این موضعگیری یک نکته را برملا کرد. بعضی مدعی بودند غرب با قدرت هستهای ایران به دلیل آنکه میتواند کاربرد نظامی هم پیدا کند مخالفند و با «ایران صنعتی» و پیشرفت آن مشکل ندارند. این واکنش عجزآلود ثابت کرد غرب اصولاً با پیشرفت علمی ایران و جهان اسلام مشکل دارد و ضمناً ثابت میکند ماهوارههای به ظاهر ارتباطی غرب کارکردی غیر از این دارند و برای کنترل جهان در خدمت چند دولت عمدتاً غربی قرار دارند. مشکل غرب با ایران، شکسته شدن الگوی کنترل جهان است و البته راه به جایی نمیبرد.
۲- دادگاه داوری بینالمللی لاهه (ICG) پس از چند هفته بحث و بررسی، رأی اولیه خود را درخصوص شکایت کشور آفریقای جنوبی صادر کرد. شکایت آفریقای جنوبی مبتنی بر تقاضا برای صدور رأی در ۹ مورد بود که شامل توقف فوری و دائمی جنگ غزه هم میشد، اما دادگاه فقط در شش مورد اعلام رأی اولیه کرد. عملکرد دیوان لاهه ضعفها و کاستیهایی از جمله در مورد توقف جنگ و خروج ادوات و نظامیان رژیم غاصب از غزه دارد اما یک اقدام اساسی در مورد حقوق شهروندان مدنی غزه هم محسوب شده و واجد ضربههایی به اسرائیل میباشد و میتواند نقطه آغاز یک نهضت حقوقی ضداسرائیل تلقی شود. شش بند الزامآور حقوقی فرصتهایی را در اختیار مقاومت علیه رژیم صهیونیستی قرار داده است. در این میان در مقدمه غیرالزامآور در کنار شش حکم قطعی، به «آزادی فوری و بدون شرط گروگانها» یعنی اسرای نظامی رژیم غاصب اشاره شده که برخلاف شش بند مصوب واجد اقدامات اجرائی نبوده و خارج از حکم تلقی میشود.
در حکم دیوان دادگستری لاهه در مورد گزارش مستند آفریقای جنوبی در مورد نسلکشی در غزه ابراز نگرانی شده و خواستار بررسی آن گردیده است. قضات دیوان میگویند برای اعلام وقوع نسلکشی در غزه به بررسی میدانی نیاز داشته و هیئتی را برای آن در نظر گرفتهاند. در یکی از شش بند، از رژیم اسرائیل خواسته شده اقدامات ارتش خود که میتواند مصداق نسلکشی باشد را با جدیت کنترل کند. دادگاه لاهه نسلکشی را هرگونه اقدام که یک ملت یا یک گروه یا یک قوم برای پذیرفتن نظر و برنامه طرف مقابل تحت فشار قرار میدهد، تعریف کرده است. در بند دیگر به ضرورت مجازات آن دسته از نظامیان اسرائیلی که در نسلکشی شرکت دارند، حکم کرده است. در یک بند دیگر، ضرورت بازگشایی مسیرهای خدماترسانی به مردم غزه و آزاد بودن تردد کالا از سواحل غزه مورد تأکید قرار گرفته است. با توجه به اینکه میدانیم دیوان کیفری و دیوان دادگستری لاهه تحت سیطره غرب قرار دارند و عدم صدور رأی در مورد توقف فوری جنگ هم به همین دلیل روی داده اما در مجموع آنچه تحت تأثیر مقاومت مردم غزه بر دادگاه و ابتکار دیپلماتیک آفریقای جنوبی به دست آمده از اهمیت زیادی برخوردار میباشد. به ویژه اینکه شکایت نه از سوی جهان اسلام یا جهان عرب که میتوانست سبب واکنشهایی از سوی قدرتهای غیرعربی و غیراسلامی باشد، از سوی یک کشور غیراسلامی و غیرعربی آفریقایی صورت گرفته و از حمایت نسبتاً کامل قاره آفریقا، کشورهای اسلامی و بسیاری از کشورها در قارههای آمریکا، اروپا و آسیا برخوردار شده که این اضافه شدن ظرفیت یک بلوک جدید به قدرت بلوکهای اسلامی، عربی و مقاومت میباشد.
۳- حمله مقاومت عراق به برج ۲۲ رکیان آمریکا در مرز سوریه و اردن و انهدام بخشهایی از آن و هلاکت چند نظامی متجاوز آمریکا و زخمی شدن بیش از
۳۰ نفر دیگر از آنان، یک اتفاق جدید و در نوع خود مهم به حساب میآید. حملات مقاومت به پایگاههای آمریکا، تاکنون با ملاحظات خاص صورت میگرفت اما با به شهادت رساندن «مشتاق طالب السعیدی» جانشین حشدالشعبی و مسئول اول امنیت بغداد، ملاحظات کنار گذاشته شد و اولین حمله سنگین به برج ۲۲ صورت گرفت. اهمیت این عملیات عراقیها این است که برج رکیان اتاق هدایت عملیاتهای تجاوزکارانه آمریکا در عراق و سوریه بوده و ارزشی همسان با عملیات اخیر حزبالله علیه پایگاه کنترل الکترونیکی رژیم غاصب در ۸ کیلومتری جولان اشغالی دارد. البته مقاومت اگر ناچار نباشد علاقهای به تصعید درگیری ندارد. در اینجا شرط پایبندی مقاومت به اصل عدم تصعید، تغییر رویه نظامی کنونی آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی است.
۴- طی روزهای گذشته بحث سیاسی پیرامون جنگ و وضعیت غزه پس از توقف جنگ شدت گرفته است. رسانههای خاص غربی شامل آسوشیتدپرس، نیویورکتایمز آمریکا و لوموند فرانسه از طرحهای جدید سخن گفتهاند اما واقعیت این است که طرح خاص توافق شدهای میان غربیها و کشورهای منطقه وجود ندارد و رسانههای غربی در حال پرکردن این خلأ از طریق تبلیغات میباشند. به نظر میآید در این مرحله به دلیل اینکه نقطه کانونی «طرح آمریکا»، «طرح انگلیس»، «طرح پاریس»، «طرح اسرائیل» و «طرح عربی»، تثبیت رژیم اسرائیل میباشد، طرف فلسطینی روی خوش نشان نداده است، رسانههای غربی در حال پر کردن فضای اذهان از «عزم بینالمللی در مورد جنگ غزه و وضع پس از آن» میباشند تا طرف فلسطینی گمان کند با یک امر واقع و گریزناپذیر مواجه بوده و چارهای جز تسلیم ندارد.
اما سخن محور مقاومت و از جمله سخن مقاومت فلسطین این است که غزه و روند پس از جنگ نیاز به طرح خاصی ندارد آنچه در غزه مسئله است غصب سرزمین فلسطین و موجودیت غیرقانونی رژیم اشغالگر صهیونیستی و محاصره مردم غزه و تلاش رژیم و حامیان غربی آن در آنکار حق حیات این مردم و حق تعیین سرنوشت آنان میباشد. توقف جنگ و رفع محاصره و برخورداری مردم فلسطین از حق حیات و حق سیاسی هر کدام یک اقدام هستند که اگر واقع شوند، مسایل به طور بنیادی حل میشوند. انجام این اقدامات، طرح نمیخواهد. و البته اگر غربیها به این حقوق بدیهی تن ندهند، فلسطینیها به کمک عصبهای مقاومت در منطقه، همه اینها را محقق خواهند کرد.
۵- این روزها بعضی محافل آمریکایی و عراقی از توافق دو کشور بر روی یک «جدول زمانی خروج نظامیان آمریکایی از عراق» صحبت کردهاند و وزیر خارجه عراق از نامهای مهم سخن میگوید که گویا وزارت خارجه آمریکا برای عراق ارسال کرده است. به احتمال خیلی زیاد جدول و نامه وجود خارجی ندارند. آمریکا در برابر فشار مقاومت به گریزگاه و خرید زمان نیاز دارد و از اینرو رسانههای آمریکایی و بعضی از محافل وابسته به آمریکا در عراق که به طور واقعی از دست مقاومت این کشور ذلیل شدهاند، برای اینکه مقاومت ولو برای مدتی از اقدامات تهاجمی
علیه پایگاههای نظامی آمریکا در عراق و سوریه و نیز علیه رژیم صهیونیستی دست بکشد تا آمریکا و رژیم غاصب بتوانند خود را جمع وجور کنند، از توافق دولتهای عراق و آمریکا و یا از تمکین آمریکا به جدول زمانی خروج تدریجی میگویند. این ترفند قبلاً پس از آنکه پارلمان عراق اخراج نظامیان خارجی از این کشور را تصویب کرد، مطرح و سبب لوث شدن آن مصوبه گردید. از این رو مقاومت رسماً اعلام کرده که این خدعه را میشناسد و به آن تن نمیدهد و به همین دلیل روند افزایشی حملات مقاومت عراق حفظ شده است.
۶- مجاهد بزرگ سید عبدالملک بدرالدین الحوثی رهبر دلیر و فکور مقاومت یمن در یک ابتکار جدید اعلام کرد یمن اقدامات تهاجمی علیه کشتیهای به و از اسرائیل و علیه کشتیها و ناوهای مربوط به ائتلاف آمریکایی و انگلیسی را علیرغم حملات چند هفته گذشته آمریکا، ادامه میدهد ولی عبور کشتیهای تجاری سایر کشورها بلامانع است. از این رو طی روزهای گذشته، این دسته از کشتیها که تعداد آن به صدها فروند میرسد، از دریای سرخ عبور کردهاند و فشارها روی ناوها و کشتیهای آمریکایی، انگلیسی و کشتیهای اسرائیلی تمرکز پیدا کرده است. این اقدام در واقع حربه «اقدام علیه امنیت آبراههای بینالمللی» را از دست آمریکا و انگلیس گرفته و مشروعیت اقدامات نظامی مقاومت یمن
علیه آمریکا، انگلیس و رژیم اسرائیل را افزایش داده و همراهی بیشتری در عرصه افکار عمومی را به نفع خود جلب کرده است.
۷- چند کشور غربی در یک اقدام رسوا و انتحاری اعلام کردند پرداخت حقالسهم خود در تأمین مالی مراکز انروا در غزه را متوقف کردهاند. آنان به یک حربه سست متوسل و مدعی شدند مقاومت غزه از عناصر این مراکز به عنوان خبرچین استفاده میکند! در واقع غرب که نزدیک به چهار ماه است عزم خود را بر درهم شکستن مقاومت مردم و نه فقط شبهنظامیان مقاومت جزم کرده، از ادامه مقاومت مردم علیرغم حجم وسیع بمبارانها و قطع آب و برق و گاز و انهدام مراکز درمانی و خدماتی سرخورده شده است و درصدد انتقام از این ملت برآمده و به خیال خود «آب باریکه» خدمات به این مردم مظلوم را قطع کردهاند، تا بلکه این مردم تسلیم شوند. قطع بیمقدمه این کمکها همزمان با ارائه طرحهایی رسانهای ناظر به کنترل غزه از جمله طرح پاریس مرتبط است. اما واقعیت آن است که مقاومت غزه اینک علیرغم زخمهایی که برداشته است، در چندقدمی پیروزی نهائی خود قرار داشته و میداند «پیروزی بزرگ» هزینههایی هم دارد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 گفتمان «زنگارزده» نرخ ارز
✍️ سیدعلی دوستی موسوی
گفتمان دولت درمواجهه با رشد اخیر قیمت ارز مانند گذشته زنگار زده ورنگ و رو رفته بوده ومورد پذیرش جامعه قرار نمی گیرد.
دولت به عوامل بنیادین رشد قیمت ارز توجه نکرده ونمی خواهد واقعیت کف بازار ونقش دست بالای آن نسبت به سیاست های
دستوری اش را بپذیرد.
پذیرش این واقعیت که نرخ ارز تابعی از نرخ تورم کشور بوده و بهای آن را بازار واقعی مبتنی بر عرضه و تقاضا – ونه بازارهای صوری ودستوری و تالارها- مشخص می کند و تعیین نرخ های دستوری پایین تر از این موازنه فقط رانت ایجاد می کند وضمن فسادزایی، آب به آسیاب کاسبان تحریم می ریزد، به دلایل نامشخص برای دولت دشوار است.
شک نیست که دشمنان خارجی درپی آشفته کردن بازار ارز کشورند اما توطئه های آنان بربستری از سوء مدیریت، انکار واقعیت جاری در بازار غیررسمی ارز، چشم پوشی عامدانه از واقعیت های سیاست داخلی و اوضاع خاورمیانه وتحریم ها، توجه به اقدامات روبنایی وکوتاه مدت وبخصوص عدم صداقت با مردم دربیان اخبار ارزی، درحالی که آنها جلوتر وبیشتر از دولت واقعیت ها وتحولات اقتصاد ملی وجهانی را درک کرده وبه موقع به آن واکنش نشان می دهند، حرکت می کند.
دوری گفتمان ارزی دولت از واقعیت های کف اقتصاد و پیوند دادن آن با موضوعات ایدئولوژیک ،شعاری و تریبونی فقط آب به آسیاب دشمن می ریزد والبته لبخند پرمعنی افکار عمومی را هم به دنبال دارد وباعث کاهش قیمت ارزهم نمی شود ومی بینیم که نشده است.
درنهایت هم، راه حل کنترل نرخ این روزهای بازار ارز که می دانیم ریشه ای روانی وذهنی دارد، از آرامش بخشی به جامعه از طریق بیان صادقانه واقعیت ها به مردم وپرداختن به آرام کردن اذهان، به جای تحریک وسخنگویی طلبکارانه می گذرد؛ البته راه حل کاهش پایدار قیمت ارز از تن دادن به مکانیسم بازار وتک نرخی شدن آن می گذرد وچه خوب که دولت سیزدهم فرمان را به این سو بچرخاند یا دست کم قصدش را اعلام کند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دور و دورتر شدن
✍️ محمدصادق جنانصفت
توزیع قدرت سیاسی در ایران امروز میان شهروندان و نهادهای مسوول پیشبینیشده در قانون اساسی مثل دولت، نهاد قانونگذاری، نهاد قضایی، نهادهای نظامی و انتظامی و دیگر نهادها، به گونهای آرایش یافته که میتوان با دلاوری گفت سهم شهروندان از قدرت در برابر سهم نهادهای مسووب مثل کاه در برابر کوه است.
شهروندان ساکن در این سرزمین هرگز به دلیل اینکه قدرت واقعی و فشرده سازمانیافته با اثربخشی آنی ندارند، هرگز نهادهای مسوول را وادار به انجام کاری نمیکنند و زورشان به اندازهای است که هرگز نمیتوانند دولت را وادار کنند کاری را انجام ندهد.
پیامدهای این تقسیم قدرت بسیار نادادگرانه در مناسبات فرمانبران -یعنی شهروندان- و فرمانروایان -یعنی نهادهای مسوول- این است که هرکدام از آنها نمیدانند دیگری به دنبال چیست؟ بهطور مثال در حالی که شهروندان ایرانی دنبال افزایش رفاه مادیاند و میخواهند از نداری و تهیدستی بیرون بیایند و درآمد آبرومند داشته باشند نهادهای مسوول تصور دیگری دارند. بهطور مثال آنها تصور میکنند برای اکثریت شهروندان مسائل دیگر کشورها اهمیت دارد و برای فداکاری در اینباره آمادگی دارند. این تصور بر پایه کارشناسی و نظرسنجی دقیق از شهروندان پدیدار نشده است.
از سوی دیگر شهروندان ایرانی تصور میکنند برآیند فعالیت نهادهای مسوول نگاه به درون و اندازهگیری شادی و رنج ایرانیان است و رفاه مادی مردم در دستور کارشان است، درحالی که اینطور نیست و نگاه نهادهای مسوول به بیرون است و به تاریخ نگاه میکنند و با خود میگویند میشود بهطور مثال دست کم مثل دوره صفویان باشیم. واقعیت این است که نگاه مسوولان گسترش آرمانهای خودشان در میان کشورهای مسلمان است و میخواهند آرمانهای خود را گسترش دهند.
اینگونه است که شهروندان و نهادهای مسوول در هر دوره از دورههای تازه پشت سرگذاشتهشده از هم دور و دورتر میشوند و درکی از رفتارها و خواستههای هم ندارند. بهطور مثال شهروندان ایرانی بیشتر علاقهمندند مناسبات ایران با کرهجنوبی در بهترین نقطه باشد تا کالاهای کرهای با قیمت کمتر به ایران وارد شوند. آنها با خرید کالاهای کرهای مثل تلفن همراه، خودرو، تلویزیون و یخچال رفاه مادی بیشتری به دست میآورند. این خواسته شهروندان در تضاد با خواسته نهادهای مسوول است که علاقهمندند با کرهشمالی بیشتر تعامل داشته باشند تا از تکنولوژی ساخت تجهیزات نظامی آنها برای آرمانهای دور و دراز خود استفاده کنند. در حالی که ایرانیان علاقهمندند سفر به اروپا برایشان بدون ویزا ممکن شود، نهادهای مسوول دنبال آسانتر کردن سفر ایرانیان به روسیهاند. دورتر و دورتر شدن بیشتر از درک و فهم خواستهها یک ریسک بزرگ است.
🔻روزنامه اعتماد
📍 چاه ویل فرهنگ
✍️ عباس عبدی
فرهنگ و کار فرهنگی هم تبدیل شده است به دکانی دو نبش برای پول در آوردن عدهای بدون اینکه هیچ اثر مثبتی داشته باشند. اصولا کار فرهنگی موثر و مفید نیازی به پول و بودجه ندارد، برعکس درآمدزا هم هست. هنگامی که درکی از امر فرهنگی نباشد، گمان میکنند که باید پول بگیرند تا مثلا کار فرهنگی کنند. روشن است که افراد ضعیف و ناتوان در حوزه فرهنگ، دنبال این روش پول درآوردن هستند. همین الان کسانی هستند که بدون ریالی کمک دولتی و رانت در حال تولید کالاهای فرهنگی خلاقانه هستند. حتی از این راه زندگی هم میکنند. پیش از انقلاب نیز چنین بود. یک نشریه داشتند بدون ذرهای حمایت، تحت فشار حکومت هم بودند، ولی با همان نشریه هزینههای زندگی افراد زیادی را تامین میکردند. الان هزاران میلیارد هزینه صرف نظام رسانهای خود اعم از صدا و سیما، مطبوعات، سایتها و خبرگزاریها و موسسات ریز و درشتی مثلا فرهنگی میکنند، دریغ از یک گام پیشرفت و اثرگذاری مورد نظر. چرا؟ برای اینکه الزامات امر فرهنگی را نمیدانند. فرهنگ را به تبلیغات یا تلقین به مردگان هنگام خاک کردن آنها، تقلیل میدهند. گمان میکنند اگر چیزی را به هر نحوی حتی بیکیفیت تکرار کنند، مخاطب آن را میپذیرد، در حالی که نمیدانند این عملکرد تبلیغی اثر منفی دارد. به همین علت است که مجموعه فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی آنان در برابر کوچکترین فعالیتهای رقیب رنگ باخته و از میان میرود. ارقام سنگینی را صرف تولید یک سرود میکنند؛ با ترانه یک جوان به حاشیه میرود. هفته گذشته رییس سازمان برنامه در جلسه طولانی با مسوولان نهادهای فرهنگی ملاقات میکند و تعدادی از روسای روحانی این نهادها نیز حاضر بودند. ساعتها در باره امور فرهنگی و بودجه سخن گفته و تاکید میکند که اولویت را باید به کار فرهنگی داد. وی در بخشی از سخنان خود گفت: «سازمان برنامه به اعتبار اینکه متولی تدوین و اجرای برنامهها و تخصیص بودجه است، باید به مسائل فرهنگی کشور ورود کند... در موضوعاتی مثل زن و خانواده، حجاب، سبک زندگی، رسانه و مواردی از این دست، امروز در جامعه به اجماع، همفکری و انسجام بیشتری نیاز داریم... برخی فعالان فرهنگی گلایه دارند که موضوع فرهنگ در برنامهریزی و بودجهریزی مورد غفلت قرار گرفته و نگاهها در تخصیص منابع، بیشتر به مسائل اقتصادی و زیربنایی معطوف شده که انتقاد بجا و درستی است؛ یعنی باید اهتمام نظام برنامهریزی به بخش فرهنگ و مولفههای فرهنگی کاملا متفاوت شود و یک تغییر رویکرد جامعنگر اتفاق بیفتد.»
روشن است که مدیران فرهنگی میخواهند بگویند مشکل، فقدان کار فرهنگی است و آن هم بودجه میخواهد. پس لطفا سر کیسه را شل کنید و اگر نه مسوولیت شکست فرهنگ به عهده نهاد تخصیص بودجه است!!
قاطعانه میتوان گفت همه بودجههایی که در حوزههای فرهنگی مورد نظر آقای رییس سازمان برنامه صرف میشود، نه تنها اثرگذاری ندارد، بله اثرات منفی هم دارد. مطالعات انجام شده در این حوزهها جملگی نشاندهنده گرایش روزافزون جامعه به سوی قطب مقابل ارزشهای رسمی است. چه در موضوع زنان، چه حجاب، چه سبک زندگی و چه نظام رسانهای و تولیدات آن. اتفاقا بودجه همه آنها از جمله صدا و سیما در سالهای اخیر با شدت افزایش یافته است. بودجه مثل شیرینی است؛ به محض آنکه در جایی دیده شود، حشرات مزاحم به آن حمله میبرند. حشراتی که هیچ درکی از تواناییهای فرهنگی ندارند. کافی است به فعالیتهای فرهنگی برای فرزندآوری در سالهای اخیر و نتایج آن نگاه کنید. اتفاقا تخصیص منابع مالی در این حوزه، موجب میشود که دولت از حوزههای مهمتر غفلت کند و این به بدبینی بیشتر مردم و دوری آنان از حکومت میانجامد.
مشکل این ساختار درکی است که از مفهوم فرهنگ دارد. فرهنگ را به تبلیغ، آن هم سطحیترین تبلیغ تقلیل میدهد. فرهنگ و فهم آن سهل و ممتنع است. شما نمیتوانید یک حوض آب را در یک استکان جای دهید. بخش مهمی از ارزشها و گزارههای فرهنگی رسمی مثل جا دادن یک استخر آب داخل یک استکان است. به همین اندازه شدنی است. مساله ما فقط اعتبار و درستی ارزشهای رسمی درباره زن، حجاب، سبک زندگی نیست. مساله اصلی ممتنع بودن پذیرش و تحقق این ارزشها با ساختار موجود است. هر گونه بودجهای که برای این کارها اختصاص دهید فقط به جیب عده معدودی میرود، بدون اینکه بازدهی مثبتی داشته باشد. اینها بودجههایی است که از امور آموزش، بهداشت، تامین اجتماعی، فقرزدایی، امنیت و... زده میشود. به میزانی که این بخشها ضعیف میشوند، به زیان نظام سیاسی است. بخش فرهنگی شما هیچ کارکرد مثبتی ندارد، جز اینکه چاه ویل است، هر چه داخل آن بریزید، تلف میشود. بودجه فرهنگ برای این فعالان بودجهخور مثل آب دریاست، هر چه بخورند تشنهتر میشوند.
🔻روزنامه شرق
📍 جامعه ترس پنهان
✍️ کامبیز نوروزی
وجود حکومت قانون و قواعد حقوقی آدمها را جسور و با اعتمادبهنفس و شاید شجاع میکند. بیحقوقی و بیقانونی اما ترس میزاید و آدمها را ترسو میکند.
وقتی قانون حکومت دارد، زندگی بر مدار اصول و قواعد حقوقی میچرخد و همه از آنچه میکنند، اطمینان دارند و با شجاعتی معقول به کارهایشان میرسند. معاملات، رفتوآمدها، رفتارهای سیاسی یا مدنی، ازدواج، اشتغال، برنامهریزی برای آینده، تربیت کودکان، حرکت در کوچههای نیمهشب و بینهایت کارهایی که در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی انجام میشود، با اطمینان و اعتمادبهنفس انجام میشود؛ چون حکومت قانون و نظم حقوقی باعث میشود از نتیجه موفق و بیدردسر و بیآسیب آن اطمینان یابیم. میدانیم همه این کارها به درستی و سلامت و در وقت خودش انجام میشوند. آسیبی نخواهیم دید و جان و مال و روانمان در امان است.
اما آن زمان که قانون هیچکاره میشود، نظم حقوق از جامعه رخت بر میبندد، بخش بزرگی از زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی ما در وضعیت بلاتکلیفی قرار میگیرد و از نتیجه آنها تقریبا نمیتوانیم هیچ اطمینانی داشته باشیم. ترسی پنهان وجود ما را فرامیگیرد. شبیه رانندگی در جاده برفی مهآلود در جادهای کوهستانی. نمیدانیم چند متر جلوتر چه چیزی در انتظار ماست. ترس بر ما غلبه میکند و تردید چیره میشود. اعتمادبهنفس خود را از دست میدهیم.
این ترس بیش از همه یقه بیقدرتان را میگیرد. بیقدرتها اکثریت بسیار بزرگ جامعه را تشکیل میدهند که از نظر اقتصادی و معیشت بیش از روزمره زندگی یا کمی بیشتر ندارند. به قدرت سیاسی وابسته نیستند تا از مزایای آن بهرهمند شوند. از دسترسی به اطلاعات پنهان که موجب کسب منافع مادی شود، نیز محروماند.
در بیقانونی، زندگی بیقدرتان به نسیمی بند است. با بحران اقتصادی و دو، سه برابر شدن اجارهبها به خانههای کوچکتر در محلههای ضعیفتر کوچ میکنند. با کمشدن دارو و گرانشدن حیرتآور درمان بیماری یک عضو خانواده میتواند تمام درآمدها و پساندازهای خانواده را ببلعد. در بحران اقتصادی یا در گزینشها بهسادگی کار یا تحصیل خود را از دست میدهند. در خیابان به خاطر پوشش با آنها برخورد میشود. اگر لب به اعتراض باز کنند، متحمل رنجهایی بیپایان یا دیرپایان میشوند
و... . یک زندگی مثل بندبازی سرشار از دلهره و ترسی پنهان.
اما گروه کوچک قدرتمندان بیم و هراسی از چیزی ندارند. آنها در حاشیه امنی پای خود را استوار کردهاند که به اتکای قدرت اقتصادی و سیاسی و اطلاعات پشت پرده با اطمینان خاطر هر آنچه میخواهند، انجام میدهند. مانعی به نام قانون پیشروی خود نمیبینند و برای رسیدن به هر نتیجهای ترسی در آنها پدید نمیآید.
بیقانونی و بیحقوقی، جامعهای ترسیده میآفریند. ترس بزرگترین سدی است که در برابر عزت نفس، بلندنظری، تعصب، خلاقیت، استقلال رأی، راستگویی، درستکاری، صداقت و خیلی فضایل دیگر قد عَلَم میکند و آنها را از بین میبرد. آدمهایی که در کشاکش جامعه بینظم بیقانون دستوپا میزنند، به شکل طبیعی فقط به یک چیز میاندیشند؛ زندهماندن در یک زندگی عادی. فضیلتها قلههایی دوردست هستند، مگر برای اندکی از مردم.
اما کار در اینجا پایان نمیگیرد. وقتی بیقانونی و بیحقوقی توسعه پیدا کرد و طولانی شد، بیقانونی خود به یک قانون تبدیل میشود. آرامآرام همه میفهمند که در جامعه، بیقانونی بزرگترین قاعده حاکم است. قانون که تا به حال برای قدرتمداران ارزش چندانی نداشت و مانعی حساب نمیشد، اینک برای بیقدرتها هم اعتبار خود را از دست میدهد و مانعی برای انواع کارها نیست. ترسهایی هم که سالها تجربه شدهاند، کمکم کمتر میشوند و فقدان نظم حقوقی و بیقانونی به یک نهاد عمیق در جامعه بدل میشود که اصلاح و احیای آن اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است. تجربه روسیه بعد از انحلال اتحاد شوروی و رومانی بعد از چائوشسکو نمونههای گویایی از این وضعیت و توسعه باندهای پنهان فساد و سوءاستفاده از قدرتاند که گاه تا اعماق جامعه ریشه دواندهاند. این نیز ممکن است که بیقدرتان در چنین فضایی در برابر قدرتمداران بایستند و قد عَلَم کنند.
ما قانون و حکومت حقوق را چندان نشناختهایم. قانون چنان نیست که بهسادگی نوشته شود و بهسادگی به اجرا درآید. بیقانونی نیز مهلکتر از آن است که تصور میکنیم. ریختن ترس پنهان در جامعه، ریختن زهر هلاک در کام جامعه است.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 بحران در منطقه دور از ذهن نیست
✍️ قاسم محبعلی
بعد از حمله به پایگاه آمریکاییها در اردن و کشته شدن ۳ سرباز آمریکایی در این حمله لحن آمریکاییها در ارتباط با پاسخ به این حملات شدید شده است.به طوری که حتی برخی از گسترش جنگ در منطقه خبر میدهند و برخی نیز از احتمال درگیر شدن ایران و آمریکا تحلیلهایی را ارائه میدهند. در میان احتمالات مختلف در این ارتباط احتمال این مورد بیشتر است که گروههای مقاومت عراق محور حملات آمریکا قرار گیرند و آمریکا نهایتا به محل استقرار نیروهای مقاومت در عراق حمله کند. این سناریو با توجه به اینکه به پایگاههای آمریکاییها در خارج از کشور حمله شده و این پایگاهها را مورد اصابت قرار گرفته قوی است. همچنین این احتمال ضعیف هم وجود دارد که آمریکاییها بخواهند به برخی از تاسیسات ایران آسیب وارد کنند. وزیرخارجه آمریکا در طول روزهای بعد از حمله به پایگاه آمریکا در اردن به سلسلهای از واکنشها اشاره کرده است. حال باید صبر کرد تا نوع واکنش آمریکاییها را دید. البته نگارنده اعتقاد دارد که آمریکاییها علاقه ندارند در شرایط کنونی که جنگ غزه در منطقه وجود دارد و هنوز شعله میکشد، جنگ دیگری ایجاد شود و توجهات به نقطهای دیگر از منطقه معطوف شود و جنگ گسترش یابد. اولویت منطقه فعلا برای آمریکاییها غزه و اسرائیل است. در هر صورت احتمالات مختلفی وجود دارد و نمیتوان این احتمال را که ممکن است بین ایران و آمریکا هم با واکنش نظامی آمریکا درگیری به وجود آید را از ذهنها دور داشت. با این وجود آمریکاییها اعلام کردهاند که خواستار جنگ تمام عیار نیستند هدف آنها پاسخ متناسب است و آنگونه که از میان صحبتهای آمریکاییها میتوان برداشت کرد، عملیاتی در حد عملیاتی که به پایگاههای آمریکاییها صورت گرفته است را مد نظر دارند. از این رو آنها احتمالا از واکنشی همه جانبه پرهیز خواهند کرد. با این وجود نمیتوان احتمالات را هم نادیده گرفت چرا که ممکن است هرگونه تحرکی به جنگی تمام عیار تبدیل شود. به نظر البته جمهوریخواهان در آمریکا و افراطیون در اسرائیل بسیار علاقه دارند که دولت بایدن را وارد درگیری بزرگی کنند تا شروع کننده جنگ علیه ایران دولت بایدن باشد و با توجه به اینکه امکان روی کار آمدن ترامپ در شرایط فعلی بیش از بایدن است، با در قدرت قرار گرفتن ترامپ در آینده بخشی از آمریکاییها و اسرائیلیها فرصت پیدا خواهند کرد که این جنگ را مطابق منافعی که مد نظر دارند پیش ببرند. در هر صورت تا زمانی که واکنش از سوی آمریکاییها صورت نگیرد پیشبینی در این زمینه در حد حدس و گمان است البته همان طور که گفته شد ظاهرا ضمن اینکه قصد حملاتی دارند اما نمیخواهند این حملات گسترده باشد و منطقه از کنترل خارج شود.
مطالب مرتبط