🔻روزنامه تعادل
📍 چه کسی به فکر مردم است؟
✍️ مرتضی عزتی
معادله مالیات در بودجه ۱۴۰۳ هنوز حل نشده و نگرانیهای بسیاری را شکل داده است. در شرایطی که دولت قصد دارد، میزان دستمزدها را حداکثر ۲۰درصد افزایش دهد اما افزایش ۵۰ درصدی مالیات را در دستور کار قرار داده است! در واقع دولتی که حاضر نیست دستمزد حقوقبگیران را مطابق تورم و قانون افزایش دهد، مالیات دریافتی از اقشار مختلف را بسیار بیشتر از تورم بالا برده است. این عدم تناسب میان حقوق و دستمزدها از یک طرف و دستمزدها با مالیات از سوی دیگر، قدرت خرید خانوارهای ایرانی را به اندازهای تنزل داده که بسیاری از شهروندان حتی برای تهیه کالری روزانه استاندارد نیز با مشکل مواجه شدهاند. این در حالی است که در شرایط رکودی، دولتهای معقول و شایستهسالار، رویکرد انبساطی اعمال میکنند. مهمترین خروجی سیاست انبساطی، کاهش مالیات است. در کنار سیاست کاهش مالیات، دولتها به دنبال افزایش رویکردهای مولد در اقتصاد هستند. اما متاسفانه سیاست افزایش مالیاتی دولت دقیقا بر عکس این ضرورتها عمل میکند.علاوه بر اینکه دولت در شرایط فعلی وظیفه دارد هزینههای خود را کاهش و بهرهوری را افزایش دهد، اما بدون توجه به وضعیت صاحبان کسب و کار و تولید به دنبال افزایش هزینههای خود است که بر خلاف مصالح کلان کشور است. افزایش مالیاتها آثار زیانباری دارد که لازم است به برخی موارد اشاره شود:
۱) در شرایطی مانند اقتصاد ایران که تورم در کنار رکود فشار بر مردم را افزایش داده و رکود تورمی حاکم شده، عاقلانه آن است که دولت از افزایش افسارگسیخته مالیاتها خودداری کند. به ویژه که آمارهای دولتی حاکی از آن است که تورم حدود ۴۰درصد است، اما دولت مالیاتها را بیش از ۵۰ درصد بالا برده است! در این میان مالیات بر ارزش افزوده هم رشد ۱ الی ۲درصدی پیدا کرده که بیانگر رشد بالای هزینههای خانوارهاست. وقتی مالیات بر ارزش افزوده در این حد بالا میرود، قیمت مجموعه کالا و خدمات نیز افزایش مییابد و دامنههای گرانیها بیشتر میشود. بنابراین افزایش مالیاتها در این شرایط منطقی نیست و فشار هزینههای زندگی را بیشتر میکند.
۲) واقع آن است که دولت سیزدهم به این علت سراغ افزایش مالیات میرود که دنبال منافع و مصالح و موقعیت خودش است. دولت به دنبال اعمال سیاست اقتصادی به نفع توسعه کشور و کاستن از فشار بر مردم نیست. اگر قرار بود سیاستهای دولت به نفع رشد و توسعه کشور باشد، اولویت نخست این بود که سیاستهای به اصطلاح انبساط در فعالیت اقتصادی مردم را فراهم کند.انبساط در فعالیت اقتصادی مردم، موجب بهبود درآمد مردم از یک طرف و رشد اقتصادی کشور از سوی دیگر میشود. دولت اما بدون توجه به وضعیت اقشار محروم و متوسط جامعه، تنها تلاش میکند، هزینههای روزمره خود را تامین کرده و امروز را به فردا برساند. مالیات و هرگونه درآمدی که دولت از فعالان اقتصادی و مردم اخذ کند به معنای اعمال سیاستهای انقباضی اقتصادی است. در واقع دولت تلاش میکند، فعالیتهای اقتصادی مولد کشور را محدود کند. هرچند این رویکرد رسما اعلام نمیشود و مصاحبههای دولتمردان حاکی از توجه آنها به تولید و صنعت و بازار کسب و کار است اما سیاستهای اقتصادی به گونهای است که عملا باعث کاهش فعالیتهای تولیدی و رکود در بازار کسب و کار میشود. افزایش مالیات باعث کاهش سوددهی، کاهش سوددهی هم باعث کاهش سرمایهگذاری و نهایتا کاهش تولید در کشور میشود.
۳) دولت در یک وضعیت منطقی در یک چنین شرایطی باید هزینههای خود را کاهش دهد و اجازه دهد، فعالان اقتصادی، نقدینگی خود را وارد فعالیتهای اقتصادی روتین کنند. در حالی که دولت بدون توجه به یک چنین بایدی و بدون درک این موضوع که اوضاع تولید و صنعت کشور چگونه است، مالیات تحمیل شده به تولید و صنعت و کسب و کار را افزایش داده است. به ویژه اینکه در شرایط رکود فعلی و کاهش قدرت خرید مردم، بسیاری از اصناف تحت تاثیر قرار گرفتهاند و درآمدهایشان کاهش یافته است. دولت اما به جای درک شرایط فعالان اقتصادی، فقط مطالبات خود را دیده و مالیاتها را افزایش میدهد. این وضعت نشان میدهد هم حقوقبگیران و هم اصناف و صاحبان کسب و کار همگی باید بهای ناکارآمدی دولت را بپردازند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 برای آبادانی ایران
✍️ دکتر علیرضا بختیاری
دو دهه فعالیت گروه رسانهای دنیایاقتصاد تمرکز بر مبانی علم اقتصاد و تاکید بر اصلاح سیاستها برای حاکم شدن فضای رقابتی در همه حوزههای کسبوکار و ارتقای رفاه شهروندان بوده است.
اجرای این رویکرد در دولتهایی با گرایشهای مختلف سیاسی، حکایت از آن دارد که این نهاد بیش از آنکه تمرکز خود را بر منافع سازمانی قرار دهد، رسالت خود را بر مبنای آزادی اقتصادی و آبادانی ایران عزیز قرار داده است.موفقیت در این رسالت دشوار تاریخی، علاوه بر تلاش در حوزههای رسانهای مکتوب و مجازی که «دنیایاقتصاد» بهطور مستمر همّ خود را بر آن قرار داده، نیازمند بحث و تبادل نظر میان سیاستگذاران، خبرگان، فعالان اقتصادی و در مجموعه وسیعتر همه ذینفعان در محیط کسبوکار ایران است. از این طریق میتوان ضمن ترسیم دقیق شرایط کنونی حاکم بر اقتصاد ایران به راهکارهایی دست یافت که درنهایت منجر به افزایش چشمگیر تولید ناخالص داخلی، ثبات قیمتی و ارتقای رفاه شهروندان شود.
در سال۱۴۰۲ که از سوی مقام معظم رهبری بهعنوان سال مهار تورم و رشد تولید نامگذاری شده است، شواهد آماری حکایت از آن دارد که دولت موفق شده است در دستیابی به رشد اقتصادی نسبتا قابل قبول، کاهش نرخ تورم، اصلاح سیاستهای پولی و ثبات نسبی در بازارهای دارایی شامل ارز، طلا و مسکن در مقایسه با سالهای پیشین به موفقیتهایی دست یابد. اما تداوم موفقیت در این سیاستها بیش و پیش از همه نیازمند تدوین یک مسیر راه و نقشه بلندمدت برای اصلاحات اقتصادی است که در این بین مشخص شود تقدم و توالی هر یک از اجزای اصلاحات اقتصادی برای تحقق اهداف از پیش تعیینشده چگونه است.
گروه رسانهای دنیایاقتصاد همواره آماده است تا در مسیر اجرای اصلاحات اقتصادی یار و همراه سیاستگذاران باشد و ضمن تنویر افکار عمومی، ضرورتها، پیشفرضها و منافع آتی ناشی از اجرای هر سیاست جدید اقتصادی را برای مردم تشریح کند. از آنجا که اجرای هریک از این برنامهها نیازمند یک بده–بستان میان هزینههای فعلی و منافع آتی است، نقش رسانههای آگاه و دلسوز بیش از همه به چشم میخورد.
سخنرانیها و پنلهای تخصصی برگزارشده در همایش چشمانداز اقتصاد ایران با دعوت از معتبرترین و سرشناسترین خبرگان فن در هر حوزه با همین هدف طراحی شده است تا بهطور تخصصی نظر اندیشمندان در هر حوزه شنیده شود و به دور از هرگونه حب و بغض شخصی یا گروهی مشخص شود که در هر حوزه در کجا هستیم، در چه مسیری باید حرکت کنیم و چه سر منزل مقصودی را برای خود تعریف کردهایم.
امید آن میرود که ماحصل نتایج و بحثهای مطرحشده در آن بتواند مسیر جدیدی را برای رشد و تعالی کشور فراهم کند.
🔻روزنامه کیهان
📍 ستاد ضد انتخابات از کجا مدیریت میشود؟
✍️ محمد ایمانی
۱)اگر انتخابات در ایران، آن گونه که انبوه رسانههای دشمن و حنجرههای همسو وانمود میکنند، بیاهمیت و تزئینی و تشریفاتی است، پس چرا به شکل پر حجم، انتخابات را تخریب میکنند؟! چرا برای آمریکا و انگلیس و برخی دولتهای استعماری دیگر، مهم است که ملت ایران در انتخابات حضور گسترده نداشته باشند؟ مقامات آمریکایی و انگلیسی قبلا به شکل مستقیم علیه انتخابات در ایران لجن پراکنی میکردند، اما حالا پشت پرده رفتهاند و همان کار را پادوهایی که به فارسی حرف میزنند، سپردهاند. به همین دلیل هم، مواضع ضد انتخاباتی فلان سرکرده فتنه ۸۸، با منویات دشمنان مو نمیزند.
۲) انتخابات ایران چرا برای دشمنان تاریخی ملت ما مهم است؟ تحلیلگران بسیاری در آمریکا و اروپا، بارها اذعان کرده اند که برخلاف پروپاگاندای همیشگی علیه جمهوری اسلامی، مردم و انتخابات در این نظام، «نقش واقعی، مؤثر و تعیینکننده» دارند و جمهوری اسلامی، عمیقا متکی به مردم است. آنها گفتهاند که این واقعیت، هم نقطه قوت و مایه استحکام جمهوری اسلامی است، و هم نقطه حساسی که باید هدف گرفت و آسیب زد. میگویند ایران بر پایه استواری مردمش تبدیل به ابرقدرت منطقهای شده، و آمریکا و غرب هر چه بد بیاری در منطقه پیدا میکنند، زیر سر نفوذ و اقتدار ایران است. صدراعظم دولت آلمان که در قبال اسرائیل کودککش مانند برده رفتار میکند، به فاصله یک هفته، دو بار فشار خورده و علیه ایران حرف زده است. اولاف شولتس، پریروز در کنفرانس امنیتی مونیخ چانه جنبانده و گفت: «نفوذ ایران در منطقه نباید گسترش یابد. نباید این امکان را به ایران داد که از موقعیت فعلی منطقه سوءاستفاده کرده و نفوذ خود را گسترش دهد». او هفته گذشته هم در واشنگتن گفته بود: «ایران نباید مهمترین قدرت منطقهای شود. باید از تبدیل شدن ایران به مهمترین قدرت منطقه با در نظر گرفتن تشدید تنشهای احتمالی جلوگیری کرد. ما در مرحله بسیار مهمی از تحولات سیاسی به سر میبریم».
۳) اما شولتس، تنها سیاستمدار غربی نیست که از نزدیک شدن ایران به جایگاه «مهمترین قدرت منطقهای» خبر میدهد. هفتهای نیست که رسانههایی مانند فارین پالیسی، فارین افرز، واشنگتن پست، بلومبرگ، سیانان، اکونومیست، نیویورک تایمز، اشپیگل، گاردین، و...، تحلیلهایی با مضمون «قدرتمند شدن ایران، آسیبدیدگی عمیق اسرائیل، سیبل شدگی نظامیان آمریکا، ضرورت خروج آمریکا از باتلاق منطقه و تمرکز روی بحران روسیه و چین، و فشار برای توقف جنگ غزه به عنوان تنها راه حل توقف بحران پر هزینه فعلی برای آمریکا» منتشر نکنند. فقط چند نمونه از صدها تحلیل در این زمینه را مرور کنید:
- فارن افرز: جنگ غزه موجب اتحاد بیسابقه در خاورمیانه بر محور مقاومت شد. جبهه جدید پان اسلامی به رهبری ایران، به بزرگترین چالش آمریکا تبدیل میشود. طیفی گسترده از درگیریها، موجب کمرنگ شدن اختلافات فرقهای شده که اغلب شکل دهنده تحولات خاورمیانه بوده. درگیری سنی و شیعه، عامل اصلی جنگهای داخلی در عراق، سوریه و یمن در سالهای متمادی بود، اما جنگ غزه موجب فراموشی این اختلافات شده. در حالی که دولتهای غربگرا تلاشی برای توقف جنگ غزه نکردهاند، ایران و متحدانش، چهره رهبران منطقهای و حامیان فلسطین را ترسیم نمودهاند. حمایت رو به رشدی نسبت به مقاومت، در حال شکل گیری است و ایران و متحدانش در نتیجه اشتباهات دشمنانشان، از نفوذ و اهرم فشار بیشتری برخوردار شدهاند.
- جوزف نای، روزنامه فایننشال تایمز: قدرت نرم آمریکا به خاطر اسرائیل، آسیب دیده است.
- نشریه پزشکی «لَنست» در انگلیس: اسرائیل، گرفتار بزرگترین بحران سلامت روانی از سال ۱٩۴٨ است.
- دنی سیتیرینوویچ، مقام سابق اطلاعات دفاعی اسرائیل، شورای آتلانتیک: توانمندی نظامی ایران، رشد چشمگیری یافته و این کشور به یکی از بزرگترین صادرکنندگان تسلیحات در دنیا تبدیل شده است.
- زویهاوسر، رئیس سابق کمیته نظامی کنست، روزنامه اسرائیل هیوم: ضربات اسرائیل، تاکتیکی است؛ اما ایران به شکل راهبردی ضربه میزند. اسرائیل در حلقه محاصره ایران افتاده و این حلقه، هر سال تنگتر شده است.
- خبرگزاری بلومبرگ: تا زمانی که هزاران نظامی در عراق و سوریه حضور دارند، آمریکا آسیب پذیر است و ایران هم از این فرصت استفاده خواهد کرد. رهبر معظم ایران میخواهد آمریکا و اسرائیل از خاورمیانه خارج شوند. حماس، ایران و متحدانش، به دنبال دامن زدن به بیاعتمادی و نفرت نسبت به اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه هستند، تا ارتباط با آنها به حدی سمّی شود که مقامات عربستان تا مصر، مجبور به فاصله گرفتن شوند. خشم «خیابان عربی»، علیه اسرائیل افزایش یافته است.
- سیانان: حملات آمریکا به متحدان ایران، بیهوده بود؛ نفوذ ایران رو به گسترش است.
- تایم: نیروی دریایی آمریکا در خاورمیانه درمانده شده و در حال نابودی است.
- اکونومیست: ترساندن ایران با تهدید نظامی، بسیار دشوار است. پایگاهها و نظامیان آمریکا در منطقه، عملا سیبل شدهاند. ابتکار عمل، دست متحدان ایران است، نه آمریکا.
- هیل: ایران و متحدانش بسیار قدرتمند شدهاند. ایران در حال انجام بازی طولانی در منطقه است، در حالی که دولت بایدن یکی از کوتاهترین بازیها را انجام میدهد. ایران به عنوان کشوری سرشار از منابع نفتی و نفوذ ژئوپلیتیک قابل توجه، به جای درگیر شدن در استراتژیهای کوتاهمدت، رویکرد صبورانهای را اتخاذ کرده و بر اهداف چند دهه دورتر تمرکز میکند. ایران بر این باور است که عزم برتر را دارد و بنابراین در نهایت پیروز خواهد شد.
- وال استریت ژورنال: تسلیحات ارزان اما پیشرفته ایران، در حال تغییر معادله امنیتی خاورمیانه است. ایران به یکی از بزرگترین صادرکنندگان تسلیحات ارزان تبدیل شده و مشتریان این تسلیحات پیشرفته ایران، تهدیدی علیه منافع آمریکا در خاورمیانه، اوکراین، و فراتر از آن هستند. توانایی ایران در تولید و استقرار پهپادها، به سرعت در حال تغییر معادله امنیتی در خاورمیانه است.
- روزنامه سنگاپوری استریتس تایمز: اتفاقات چند ماه اخیر در خاورمیانه، نشاندهنده یک رویداد بسیار مهمتر است؛ ظهور ایران به عنوان یک ابر قدرت در مقابل آمریکا.
- روزنامه گاردین: The US isn’t the biggest power in the Middle East any more. Iran is. آمریکا دیگر، بزرگترین قدرت در خاورمیانه نیست، ایران است. جایگاه قدرت برتر در منطقه، اکنون در اختیار ایران است. نظم جهانی مبتنی بر قوانین آمریکا نیز، برای فروپاشی و جایگزینی آماده است».
۴) مقامات آمریکایی، برای چند دهه متوالی آرزو داشتند ایران را مانند افغانستان، عراق، لیبی، ژاپن، یوگسلاوی، سودان و...، بمباران کنند و نتوانستند؛ در عین حال از تحریم و ترور و آزار ملت ایران و به ویژه «بمباران رسانهای» دریغ نکردهاند. تلاش بر این بوده که این آتشبار روانی، به داخل منتقل شود و هر چه مؤثرتر باشد؛ از جمله در زمینه تخریب انتخابات، تا مردم را از یکی از بزرگترین حقوق و مسئولیتهای اجتماعی خویش درباره اقتدار و امنیت کشور باز دارند. یکی از دهها سند خیانت و جنایت شبکه داخلی همسو را میتوان لابهلای گزارش روزنامه لس آنجلس تایمز دید که ۲۸ مهر ۱۳۸۸، از رایزنی جانهانا مقام آمریکایی با نمایندگان سران جنبش سبز خبر داده و از قول او نوشت: «مطمئناً پیامی که از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی، فقط به رژیم امکان میدهد که خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند تحریم برای اینکه مؤثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که رژیم بر اثر حمله فلج نشود و به جای آن، جنبش سبز سرکوب شود. با وجود این، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هستهای و مراکز سپاه و بسیج- هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات جمع کردن بساط حکومت را تسریع خواهد کرد».
۵) خیانت در حق ملت ایران، به دادن گرای «تحریمهای فلجکننده» محدود نمیشود. غربگرایان به فاصله ۱۴ سال، چند بار به مردم دروغ گفتند تا ستاد آمریکایی ضد انتخابات بتواند نقشه خود را برای ضعیف کردن ایران قدرتمند از طریق دلسرد کردن مردم پیش ببرد.
آنها سال ۱۳۸۸ با ضریب دادن به دروغ تقلب، کشور را به کام آشوب کشاندند و حماسه مشارکت ۴۰ میلیونی را به ضد خود تبدیل کردند و حال آن که از خاتمی تا تاجزاده و دیگران، در پستو اعتراف میکردند تقلب واقعیت ندارد. با این وجود، صداقت و شجاعت نداشتند که حقیقت را به مردم بگویند.
۶) نوبت بعدی خیانت، از سال ۱۳۹۸ تاکنون بوده که به تواتر ادعا کردهاند در انتخاباتها نامزد نداشتهاند. چهار سال پس از آن فریب بزرگ که حتی موجب میشود فلان برادر دانشگاهی به اشتباه بیفتد و در برنامه تلویزیونی بگوید «انتخابات از سال ۱۳۹۸، رقابتی و استاندارد نبوده»، آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران در نشست اصلاحطلبان در کرمان اذعان میکند: «خوشبختانه از ۱۰ کرسی استان کرمان، ۹ کرسی رقابتی داریم؛ همه نامزدهایی که هدف گرفته بودیم، تایید شدند. این سندی است که با همین شرایط میشود با یک فرمان عاقلانه حرکت کرد... نقدهایی بر مجلس دهم وارد بود، ولی نقد اصلی به اصلاح طلبان، برای نیامدن در انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ۱۴۰۰ بود. کسی نمیتواند از این نقد فرار کند. در انتخابات مجلس یازدهم (سال ۱۳۹۸)، لیستی که برای تهران آماده شد، از لیستی که برای مجلس دهم آماده شده بود قویتر بود؛ اما تصمیم گرفته شد «به دروغ» به مردم بگوییم که کاندیدا نداریم(!) جریان چپ در هیچ دورهای، کمتر از ۵۰ کرسی نداشتند. در مجلس یازدهم رسیدیم به کمتر از
۵ کرسی. اشتباه کردیم فرصت انتخابات را از دست دادیم». اشاره او به ارائه سه فهرست یا سرلیستی آقای مجید انصاری است که نارضایتی مردم از عملکرد مدعیان اعتدال و اصلاحات موجب شد نفر اول فهرستهای مذکور نتواند بیش از ۶۹۲۵۲ رأی کسب کند. همین جا باید خاطر نشان کرد و بیانصافی است گفته نشود که اقدام برخی اصلاحطلبان برای ارائه فهرست انتخاباتی و رونق بخشیدن به انتخابات، سیلی بر صورت تحریمکنندگان و تخریبکنندگان این جشن بزرگ ملی است و میتواند موجب احیای اعتبار اصلاحطلبان شود که در اثر غفلت از نفوذطلبی گروهکهای برانداز، لکهدار شده است.
۷) بر مبنای آنچه گفته شد اولا همه باید انتخابات را بسیار جدی بگیرند تا زرادخانه ملی جمهوری اسلامی از رای مؤثر و مبارک مردم انباشته شود و مسیر امنیت و ثبات و پیشرفت، هر چه هموارتر شود. ثانیا باید از فعالان انتخاباتی و ائتلافها و نامزدها به ویژه مدعیان عنوان «انقلابی» خواست از بدگویی و سیاهنمایی و تخریب یکدیگر که بازی در زمین دشمنان ایران است، پرهیز کنند. انتخابات، این گونه میتواند برای ملت ما مبارک باشد و موجب سرخوردگی افزونتر دشمنان شود. ممکن است افراد به دلایل مختلف درباره برخی عملکردها -به حق یا ناحق- دلخوری و اعتراض داشته باشند. اما عقل تایید نمیکند که کسی بخواهد از سر دلخوری، به مصالح یا زندگی خود آسیب بزند؛ چه رسد به این که برای نیشگون گرفتن انتقادی نسبت به دیگری، خودزنی کند. امیر مؤمنان(ع) به کسی که میخواست به دیگری آسیب بزند، با کاری که به خود زیان میرساند، فرمود: «إِنَّمَا أَنْتَ کَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِیَقْتُلَ رِدْفَهُ. تو مانند کسى هستى که نیزه را در تن خود فرو کند، تا دیگری را که پشت سرش بر مرکب سوار است، بکُشد».
(حکمت ۲۹۶ نهجالبلاغه)
🔻روزنامه اطلاعات
📍 گلایه کارگران حق است!
✍️ ابوالقاسم قاسمزاده
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، ناهمخوانی افزایش دستمزد کارگران با نرخ تورم در کشور، گلایه کارگران و حقوق بگیران ثابت در ماه را حق دانسته است. چالش میزان افزایش دستمزد، چند هفتهای است که میان دولت و مجلس مطرح بود که در نهایت از پیشنهاد ۱۸درصدی دولت به پذیرش پیشنهاد ۲۰درصدی از سوی مجلس رسید. اما دولت همچنان شاکی این تصمیمگیری مجلس است! که این مصوبه مجلس هزینه اضافی را بر او تحمیل کرده است و موجب به هم ریختگی متعادل در نسبت درآمدها و هزینهها در بودجه سالانه کشور میشود!
در نقد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از ناهمخوانی افزایش دستمزد با تورم سالانه به جایگاه رسمی صندوقهای بازنشستگی و مشکلات آن تأکید شده است که «... گلایه کارگران درست است. با تورم بالای ۴۰درصدی اگر ۲۵ تا ۳۰درصد هم به حقوق «ثابت آنها» اضافه کنند، باز هم نیمی از آنچه قدرت خرید در سال کم شده، جبران نشده است.
آنان همچنین بحث طول زمان بازنشستگی را هم مطرح کردند که به اعتقاد من طرح آن در این موقعیت و مقام صحیح نبوده است... استدلال آنها این است که صندوقهای بازنشستگی مشکل دارند و باید خود را اصلاح کنند. این هم حرف درستی است و در دنیا وضعیت صندوقهای بازنشستگی، بحث زمان بازنشستگی را تعیین میکنند، اما اشکال عمده به دولتها وارد است، اینکه آنها سوء تدبیر داشتهاند. دولتها هر زمان پول کم آوردهاند،دست در جیب صندوقها کردهاند، چرا!؟ این صندوقها اموال کسانی است که از حقوق آنها گرفته شده است و در صندوق گذاشته شده و باید بر آن نظارت دقیق میشد و بهرهوری تام داشته باشند و در زمان باز نشسته شدن، سرمایهای برای بازنشستگان باشند.»
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره نسبت درآمدی کارگران و شرایط بقای تولید و ایجاد تعادل گفت:«... بین حقوق کارگری و بقای تولید باید تعادل وجود داشته باشد. اینکه بگوییم حقوق ۶۰درصد اضافه شود که البته با این تورم فزاینده ۶۰درصد هم کم است و خیلی زیاد نیست، اما اگر این کار به تعطیلی کارگاههای تولیدی منجر شود، به ضرر کارگران است. یعنی اگر یکباره ۶۰درصد بخواهند اضافه کنند مانند زمانی که ۵۷درصد اضافه کردند،با فشاری که به کارگاههای تولیدی می آید، این کار مشکل ساز میشود.»
همه ساله در زمان تنظیم بودجه سالانه دولت، دو شاخص از شرایط اقتصادی (مالی) کشور آشکار میشود؛ اول به هم خوردگی توازن «درآمدی و هزینهها» و دوم « میزان تورم» که در بسیاری از دولتها در جهان و در کشور ما از سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز اصلیترین مشکل و گرفتاری برنامهریزی سالانه و تداوم مدیریت کلان دولتها است.
در اقتصاد سیاسی همواره سه بخش از جامعه را با منحنی درآمدی و هزینهها نقد و بررسی میکنند. این سه بخش عبارتند، دهک اول، صاحبان سرمایههای کلان و البته مرفه که فقط به افزایش سرمایه مالی کلان خود میاندیشند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی همواره این بخش را با گزاره «مرفههای بیدرد» شناسایی و نامگذاری کردند. بخش دوم «طبقه متوسط» که در تعادل نسبی درآمدی و هزینههای زندگی قرار دارند، که همواره در پی افزایش درآمد و عبور از طبقه متوسط درآمدی به دهک اول یا همان «مرفهان» بیدردند. بخش سوم، اقشار پایین یا «تهیدست» جامعه با درآمدهای «ثابت» هستند که همواره در تلاش معاشند تا مگر از «فقر زدگی» رهایی یابند. در اقتصاد سیاسی دولتی را موفق میدانند که حافظ منافع اقشار کم درآمد و متوسط جامعه باشد و با برنامهریزیهای اقتصادی خود موجب ارتقاء طبقه متوسط و کم درآمد شود تا در مسیر عبور از فقر زدگی به تعادل در میزان سرمایه مالی و هزینهها برسند. براین اساس است که دولتها خود را نمایندگان طبقه متوسط و اقشاری با درآمدهای ثابت میشمارند که میخواهند در باروری «سرمایه و تولید» یا ارزش افزوده مالی ـ سرمایهای مشارکت فعال داشته باشند. این تعریف در سیر تدریجی اقتصاد سیاسی از زمانی که جهان در سیطره دوقطبی «سوسیالیسم و سرمایهداری» بوده، همواره تبصره مفهومی خورده است. اکنون تعریف مفهومی دولت موفق، دولت حافظ طبقه متوسط و کم درآمد شده است که با برنامهریزیهای مشخص، منافع طبقه متوسط و کم درآمد را چنان در اجرای برنامهها تنظیم کند که مدام از فقر زدگی رهایی یابند و در نهایت منحنی «رفاه عمومی» به لحاظ کمی و کیفی فراگیر شود.
دولتها اگر چه خود را حافظ منافع عموم جامعه معرفی میکنند، اما رشد منحنی اقتصادی طبقه متوسط و کم درآمد و رشد سرمایه ملی جامعه همواره مورد نظر آنها است. حال باید پرسید دولتهایی که درجمهوری اسلامی ایران سکاندار مدیریت کلان کشور شدهاند، چه کارنامهای داشته و دارند؟ برنامهریزی آنها موجب ارتقاء درآمد و رفاه اقشار متوسط و کم درآمد میشود یا به فربه شدن «مرفههای بیدرد» و گسترش «فقر زدگی» در کشور و جامعه تمایل دارد!؟
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 چرا ایران به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت نشد؟
✍️ فریدون مجلسی
کنفرانس امنیتی مونیخ در حالی روزهای پایانی خود را پشتسر گذاشت که باز هم ایران به این نشست دعوت نشد. در واقع در شرایطی که کنفرانس مونیخ روی صلح و امنیت بینالمللی تمرکز دارد، دستاندرکاران این کنفرانس به بهانه مواضع ایران در خصوص نابودی اسرائیل، از سالهای گذشته چنین امری را بهانهای برای عدم دعوت ایران به این نشست قرار داده بودند، تا اینکه توافق برجام منعقد شد و به واسطه برجام بود که ایران به کنفرانس مونیخ دعوت میشد و حتی آقای ظریف نیز با حضور فعال خود در این نشست در آنجا در خصوص مسائل مختلف سخنرانی میکرد. علت نیز این بود که برجام اقدامی در جهت صلح و امنیت بینالمللی تلقی میشد و موضوع نابودی اسرائیل نیز در سایه برجام در طول سالهای قبل قرار گرفته بود.
در حال حاضر دوباره وضعیت فرق کرده و نهتنها دنیا در حال یک درگیری تمامعیار است، بلکه ایران نیز عملا در حال جنگ است؛ جنگی که بخشی از آن در غزه و یمن جریان دارد و از منظر جامعه بینالمللی، جنبش حماس، حزبالله لبنان و حوثیهای یمن که با اسرائیل درگیر هستند، مورد حمایت ایران قرار دارند. فارغ از این موارد، متاسفانه ایران نیز مورد تجاوز امنیتی و نظامی قرار گرفته که نمونه اخیر آن را در حمله به خط لوله سراسری گاز در هفته گذشته شاهد بودیم. یا اینکه در ماههای قبل دیدیم که عملیاتهای تروریستی در پاسگاههای انتظامی در بلوچستان و حادثه تروریستی کرمان در سالگرد مراسم سردار سلیمانی صورت گرفت. در همین راستا معتقدم که باید به سرعت از این تهدیدات مزمن جلوگیری کرد و به یاد سخن سعدی میافتیم که در باب هفتم گلستان تصریح کرده: هندویی نفتاندازی همی آموخت؛ حکیمی گفت: تو را که خانه نی این است، بازی نه این است.
لازم به یادآوری است که دو هفته قبل نیز اعلام شد علاوه بر ایران و روسیه، اسرائیل هم به کنفرانس مونیخ دعوت نشده است. دلیل هم این است که اسرائیل با جنگ غزه، صلح و امنیت بینالمللی را به خطر انداخته است. در واقع این رژیم ضربه وحشتناک هفتم اکتبر را به پاسخی به مراتب وحشتناکتر مرتبط کرده و تاکنون جان نزدیک به سی هزار نفر از مردم غزه را گرفته است. علاوه بر این باید خاطرنشان کرد که تجاوزگری اسرائیل تنها به غزه محدود نشده و سالیان طولانی است که در کرانه باختری رود اردن هم ادامه دارد. یعنی اشغال و شهرکسازی در کرانه باختری برخلاف تمامی قوانین بینالمللی و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل است. در اینجا مساله مهم این است که پذیرش مصوبات شورای امنیت سازمان ملل، از جمله اولین اصول شناختهشده روابط بینالملل است که اجرای آن به سلیقه کشورها و بازیگران بستگی ندارد. در همین راستاست که با توجه به اهمیت مساله صلح و امنیت در کنفرانس مونیخ، روسیه هم به واسطه جنگ اوکراین به این نشست دعوت نشده است. یعنی در شرایطی که اینگونه القا میشود که اوکراین به عنوان یک کشور «مورد تجاوز قرارگرفته» در کنفرانس حضور دارد و حتی ولودیمیر زلنسکی رییسجمهوری اوکراین خواستار اعدام پوتین شده است، روسها با وجود حقوقی که در اوکراین داشتند به عنوان یک قدرت بزرگ حق ندارند جهت استیفای حقوق خود به جای رجوع به مراجع بینالمللی، دست به عملیات نظامی بزنند. در واقع همین امر نشان میدهد از منظر قواعد بینالمللی، کشورها هر چقدر قدرتمندتر باشند، اتفاقا مسوولیت بینالمللی آنها برای شکستن قوانین، آغاز جنگ و تجاوز بیشتر خواهد بود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 کاهش رشد جمعیت به سود کی بود؟
✍️ عباس عبدی
مسوولان دولت و مجلس بعضا سخنان نامتعارف و عجیبی میزنند که نشانهای از عدم اطلاع آنان از ماهیت امور مبتلابه است. به نظر بنده بخشی از سخنان نامتعارف و نادرست آنان ناشی از ناتوانی در انجام وظایف و وعدههای داده شده است و چون نتوانستهاند وظایف خود را انجام دهند، میگردند تا گزارهای و خبری از گذشته و حال پیدا کنند و تقصیر را به عهده دیگران بیندازند یا با انجام اقدامات نمایشی بیاثر یا با طرح کلیات ابوالبقا میکوشند مردم را سرگرم و خود را موجه کنند. یکی از این حوزهها مساله جوانی جمعیت است و با تصویب قانون مفصل، پرهزینه و تورمزا دنبال رشد جمعیت بودند که به قول معروف از قضا سرانگبین صفرا فزود و فرزندآوری کمتر هم شد. یکی از مدیران اصلی این موضوع وزیر محترم بهداشت است، با اشاره به هدف مهم نظام سلامت، یعنی جوانی جمعیت و اینکه سالهای سال به دلیل سیاستهای نادرست مورد غفلت قرار داشت، گفت: «در طول سالهای قبل بیش از ۸ هزار میلیارد تومان از طریق سازمانهای بینالمللی برای اجرای برنامه تنظیم خانواده و کاهش جمعیت در کشورمان هزینه شده بود.» همچنین وزیر ارشاد نیز با اشاره به لزوم مشارکت فعالانه نهادهای زیرمجموعه وزارت ارشاد ایران در راستای سیاست فرزندآوری و ضرورت تبلیغات علیه سقط جنین گفت: «در مورد اصل بحث تشویق به افزایش جمعیت و تقبیح سقط جنین فرهنگسازی باید مقدم شمرده شود. به همه بخشها در وزارت فرهنگ ابلاغ کردهایم که سال آینده حتما تولیداتی در این زمینه داشته باشند؛ البته ظرف یکی، دو سال نمیتوان تاثیر چشمگیری ایجاد کرد، اما نباید در این زمینه منفعل عمل کنیم.»
جالبتر از همه رییس دبیرخانه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی است که در سمینار فرزندآوری حداکثر چیزی که گفتهاند، این است که میزان باروری۱/۷۴ شده در حالی که باید بالای ۲/۱ باشد یعنی هر خانوار باید سه فرزند داشته باشد!! و در ادامه گفت: «انتظار میرود کسانی که در این کنگره حضور دارند، مشکلات موجود در جامعه در زمینه جوانی جمعیت را باور کنند و برای حل آن ابتدا از خود و خانوادهشان شروع کنند، زیرا نمیتوانیم به دیگران چیزی را دیکته کنیم.» وی سپس با ذکر نکته عجیبی گفت که «با توجه به تبعات تک فرزندی، برخی کشورهای اروپایی قانون آوردهاند که هر خانواده حداقل دو فرزند داشته باشد.»
در این یادداشت میکوشم که نشان دهم همه این مواضع از روی استیصال و نشناختن مساله یا ناتوانی در حل آن است. اول اینکه کاهش رشد جمعیت در ایران الگوی موفقی بود که اتفاقا جایزه بینالمللی بزرگ آن را وزیر بهداشت وقت که از همفکران حاکمان امروز است، دریافت کرد. نکته مهم این است که آن اقدام ضروری و خیر بود و چنین پولی هم خارجیها در ایران خرج نکردند، ۸ هزار میلیارد تومان به قیمت آن زمان بیش از ۱۵ میلیارد دلار میشد که یک شوخی و اشتباه اگر نگوییم دروغ آشکار است. فرض کنید که رشد جمعیت کشور کم نمیشد و به همان میزان ۱۳۵۵-۱۳۶۵ یا بهطور متوسط سالانه ۳/۹ درصد بود. اگر چنین بود، جمعیت الان کشور ۲۰۷ میلیون نفر بود!! مطابق رشد جمعیت دهه ۱۳۶۵-۱۳۷۵، الان جمعیت ما ۱۰۱ میلیون نفر بود، مطابق رشد جمعیت ۱۳۷۵-۱۳۸۵، امروز حدود ۹۹ میلیون نفر جمعیت داشتیم، این رشد جمعیت را اگر برای کودکان و نوجوانان در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که با شرایط دهه ۱۳۹۰ تاکنون چه وضعیت بغرنجی برای کشور به وجود میآمد، ولی فارغ از این منظر، بد نیست بررسی کنیم که این کاهش رشد جمعیت به سود چه کسی تمام شده است؟ بیش از هر کس و هر نهادی، حکومت بهرهمند شده است. در واقع حکومت توانسته است از این طریق به تحکیم موقعیت خود بپردازد. اگر چنان رشد جمعیتی میداشتیم، بخش مهمی از منابع مالی دولت به جای امور نظامی و خارجی و امنیتی به ناچار باید صرف امور آموزشی و بهداشتی و غذایی این افراد جوان میشد. ضمن اینکه ایران نیروی کار کم ندارد که این جمعیت جدید بخواهد نیروی کار آنان شود. در نتیجه بیکاری و مشکلات گوناگون و رشد آسیبهای اجتماعی از تبعات منطقی این رشد جمعیت بود. تامین مسکن و ازدواج آنان نیز هزینه فراوانی را روی دست حکومت میگذاشت و نتیجه بدتر برای ساختار سیاسی این است که مطابق الگوی جوانان موجود، آنان هم بالطبع به خیل بزرگ ناراضیان و معترضان میپیوستند و بحرانهای سیاسی و امنیتی را عمیقتر میکردند. آنان که از این کاهش رشد جمعیت بهرهمند شدهاند، چرا اکنون در حال زدن ساز دیگری هستند؟ پاسخ به این پرسش کلید فهم و رویکرد کلی این دولت نیز هست. چرا دنبال افزایش چیزی هستند که هیچ خیر و برکتی برای تثبیت قدرت رسمی ندارد؟
🔻روزنامه شرق
📍 تصاحب به مدد اعطای مجوز
✍️ حمزه نوذری
پدیدههای اقتصادی یک وجه نمود و پدیداری دارند که برای شناخت عمیق آن نیازمند شناخت سازوکارهای مضمر و پنهان بهوجودآورنده آن هستیم. گاهی برای تحلیل پدیدهها از جمله پدیدههای اقتصادی فقط به رابطه بین نمودها توجه میشود و مسئله اصلی هیچگاه روشن نشده و سازوکارهای پنهان حاکم بر پدیدهها بیان نمیشود و در نتیجه پیامدهای پیشبینینشده تحلیل نمیشود. آنچه امروز با عنوان مشاغل خانگی نامیده میشود، مثالی خوبی برای روشنشدن بحث است. اینگونه تصور میشود که مشاغل خانگی به مثابه نوشدارویی برای افزایش اشتغال بهویژه اشتغال زنان، افزایش رشد اقتصادی و کاهش نابرابری، کاهش تردد و ترافیک در کلانشهرها و... تلقی میشود. توجه دولت به مشاغل خانگی برای تصاحب و سلطه بر آن است. این تصاحب به مدد اعطای مجوز و سپس فهرستکردن آن ذیل خدمات دولت به جامعه انجام میشود. دولت با اعلان اعطای مجوز و تسهیلات به کسبوکارهای قبلا موجود که از آن به عنوان مشاغل خانگی یاد میشود، در پی اداری و بوروکراتیککردن آنها است. چیزی که از رهگذر پراکسیس انسانها شکل گرفته است، دولت سعی تلاش میکند با اعطای مجوز مشاغل خانگی آنها را به حساب و کتاب و تحت نفوذ خود درآورد. مدیران دولتی با افتخار اعلام میکنند که راحتترین مجوز برای مشاغل خانگی داده میشود و کمتر از چند ساعت این مجوز صادر میشود. نمایندگان مجلس نیز با همکاری با نهادها و دستگاههای اداری با معرفی افراد برای گرفتن تسهیلات مشاغل خانگی برای خود اعتبار و منزلت کسب میکنند. مفهوم مشاغل خانگی عوض شده و دیگر تولید مربا و قارچ و بستهبندی و قالیبافی نیست بلکه مشاغل جدید و فناورانه مانند طراحی سایت، خرید و فروش سهام بورس، طراحی گرافیک و لوگو، تولید محتوا، ساخت انیمیشن، برنامهنویسی و... را دربر میگیرد؛ یعنی شامل کسانی میشود که امروز فریلنسر نامیده میشوند. دولت به دنبال این است که فریلنسرها را هم با دادن مجوز مشاغل خانگی بوروکراتیک کند. همه اینها را در یک مفهوم میتوان قرار داد؛ خانه به مثابه محل کار؛ یعنی بازگشت به عصر ماقبل کارخانه و اداره.
با شکلگیری عصر صنعت و برآمدن کارخانه، محیط خانه و کار از هم مجزا شد و امروز با توسعه مشاغل خانگی و فریلنسر گویی دوباره محیط کار و خانه با هم عجین شدهاند. اما پدیدهها آنگونه که نشان میدهند و برخی تصور میکنند نیستند. چنین عجینشدنی با شکل و سبک امروزی خانهها نتایج زیادی به دنبال دارد. اول از همه اینکه همه انسانها به نمود و حدیث خود در انظار دیگران نیاز دارند؛ یعنی کنش جلوهگری و در معرض دید و شنید بودن. کار در خانه چنین نیازی را برآورده نمیکند. نکته بعدی اینکه مشاغل فریلنسر که بیش از همه با گوشی و لپتاپ گره خورده، تعادل بین زندگی و کار را دشوار میکند. افسردگی و احساس تنهایی یکی از نتایج توسعه چنین مشاغلی است. یکیشدن محل کار و زندگی با شکل و معماری و نوع ساخت آپارتمانهای امروزه سازگار نیست. چند نفر از دوستان از کار خانگی همسایهشان روایت میکنند که نشاندهنده پیامدهای آسیبزای توسعه بیرویه چنین مشاغلی است. یک نفر میگفت دائما صدای چرخ خیاطی همسایه بالایی را میشنود که تا پاسی از شب ادامه دارد و مدام بر سر این موضوع با همسایه در حال مجادله است و جالب اینکه همسایه میگوید من مجوز دارم و شما نمیتوانید مانع کسبوکار من شوید. یکی دیگر از دوستان میگفت یکی از همسایگان خانهاش را تبدیل به محل نگهداری حیوانات خانگی کرده است. افرادی که حیوان خانگی دارند و نمیتوانند آنها را در ساعات و روزهایی با خود ببرند، به ایشان میسپارند و او نیز از این طریق امرار معاش میکند. این در حالی است که آپارتمانهای فعلی محل مناسبی برای نگهداری تعداد زیادی از حیوانات خانگی نیست. دادن مجوز به مشاغل خانگی از قبل موجود یکی از راههایی است که به مدیران دولتی این فرصت را میدهد که ادعا کنند آمار اشتغال افزایش یافته است. امروزه مسئولان و مدیران وقتی با درخواستهای زیاد مراجعین برای اشتغال مواجه میشوند، آنها را برای گرفتن تسهیلات مشاغل خانگی تشویق میکنند. این سادهترین راه برای خلاصی از درخواستهای مدام مراجعین برای اشتغال است. یک روز کارآفرینی به مثابه نوشداروی مسائل و چالشهای اقتصادی جامعه معرفی میشد و امروز مشاغل خانگی و فریلنسرها، درحالیکه پیامدهای اینگونه سیاستگذاریها و برنامهریزیها چندان کندوکاو نمیشود. مسئولان و مجریان امر و اقتصاددان باید بدانند که پدیده صرفا اقتصادی وجود ندارد و مشاغل خانگی نیز صرفا اقتصادی نیستند و پیامدهای روانی، اجتماعی و فرهنگی متعددی دارند که باید مورد توجه قرار گیرد.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 اصلاح نظام توزیع
✍️ علی قنبری
برای حل مشکلات موجود در بازار کالاهای اساسی، اصلاح نظام توزیع راهکار بهتری نسبت به توزیع کالابرگ است و علاوه بر آن بهتر است مسئولان راهکارهایی نیز برای ارتباط با بازارهای جهانی پیدا کنند. یارانه نقدی یکی از یارانه هایی است که به دلیل تورمی بودن آن، کارشناسان اقتصادی چندان با اعطای آن به مردم موافق نیستند. بنابراین یارانه نقدی مناسب همه دهک های نیازمند جامعه نیست، بلکه دولت می تواند با در نظر گرفتن یارانه های مختلفی در جامعه اقشار مختلف را تحت پوشش حمایتی خود قرار دهد.
دولت باید برای تامین کالاهای اساسی و کالاهای مصرفی مردم به صورت مشخص، اعتباری را در نظر بگیرد. منابعی که بتواند اثر افزایش تورم کالاهای مختلف را از بین ببرد، یعنی مانع افزایش قیمت های شدید کالاهای مصرفی مورد نیاز مردم از جمله دارو و گندم شود.
این یک واقعیت است که ظرف دهه اخیر میزان مصرف کالاهای اساسی در سبد مصارف مردم ایران کاهش پیدا کرده است و این یک نقطه منفی برای مسئولین کشور است. متاسفانه به دلیل کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم و کاهش درآمد مردم نمیتوانند کالاهای اساسی را به مقدار نیازشان تامین کنند و این یک خطر برای سلامت جامعه است.
اگر دولت در ماههای منتهی به پایان سال هزینههای جاری را کاهش دهد میتواند مانع بزرگی در برابر بخشی از تورمی که از طریق خود دولت ایجاد میشود بگذارد و سد محکمی در برابر افزایش هزینهها در آخرین ماههای سال بگذارد.
راه نجات ایران تعامل و همکاری با جهان است. دولت باید تغییر در ساختار سیاست بینالملل ایران ایجاد کند و با بهبود روابط ایران با کشورهای دیگر و تعامل مثبت با کشورهای منطقه، بهبود دیدگاههای کشورهای دیگر نسبت به ایران، میتواند اوضاع تورم کشور راساماندهی کند و از این وضعیت نابسامان خارج شویم.
مطالب مرتبط