🔻روزنامه تعادل
📍 ۳ هدف اسراییل از حمله به کنسولگری ایران
✍️ پیرمحمد ملازهی
واقع آن است که از نظر قوانین بینالمللی، عملیات اسراییل در دمشق نقض تمام قوانین بینالمللی است، چراکه قوانین بینالمللی کاملا روشن است و حمله به سفارت و کنسولگری کشورها، به معنای مقابله مستقیم با کشورهای دیگر است. اسراییل به رهبری نتانیاهو در حال ایجاد شکاف عمیقی در منطقه است که میتواند تبعات زیانباری برای تمام کشورهای منطقه داشته باشد. نه تنها حوزه سیاست بلکه بخشهای اقتصادی، تجاری و راهبردی نیز در منطقه از این موضوع تاثیر میپذیرند و با خسارت مواجه میشوند. به طور کلی مشکلاتی که بین ایران و اسراییل از یک طرف و ایران و امریکا از سوی دیگر وجود دارد، باعث بروز تعارضاتی در این منطقه شده است. بنابراین اصل قضیه از منظر حقوق بینالملل آن است که اسراییل جنایتی را در منطقه انجام داده است که شکی درباره بروز آن وجود ندارد. علیالقاعده شورای امنیت سازمان ملل باید به گونهای تصمیمگیری کند که بازدارندگی ایجاد کند و اسراییل دیگر نتواند دست به چنین اقداماتی بزند. البته باید توجه داشت اسراییل کاری به مسائل بینالمللی و قوانین جهانی ندارد و اهداف خود را دنبال میکند. این کشور اهداف مشخصی را پس از ماجرای اکتبر درنظر گرفته است و تلاش میکند در راستای تحقق آنها گام بردارد. راهبرد اسراییل به نظرم ۳ مرحله دارد؛ نخست اینکه غزه را به طور کامل از نیروهای جهاد اسلامی و حماس پاکسازی کند و سپس اداره این باریکه را یا دراختیار شورایی با مشارکت کشورهای عربی قرار دهد یا اینکه مدیریت غزه را به تشکیلات خودگران با حضور اسراییل بسپارد. این هدف البته امکان تحقق ندارد، چراکه حماس ریشههای عمیقی در فلسطین دارد. در مرحله دوم، اسراییل اگر بتواند هدف اول خود را که پاکسازی غزه از حماس است، محقق کند، متوجه شمال و لبنان خواهد شد و حزبالله لبنان را هم در تیررس تخاصمات موردنظر خود قرار میدهد. اسراییل از این طریق به دنبال آن است که مرزهای شمالی خود را ایمن و مصون از تعرضات حزبالله قرار دهد. اجرای مرحله سوم که در گرو تحقق ۲ مرحله قبلی است، کشاندن پای ایران در این منازعه است. اسراییل تلاش میکند ایران را به دام منازعات منطقهای بکشاند؛ روندی که تا به امروز موفق به تحقق آن نشده است. اسراییل از تواناییهای ایران در دانش هستهای هراس بسیاری دارد و میخواهد به بهانهای ایران را به تنش و تنازع برساند. رسیدن ایران به نقطه غیرقابل بازگشت دانش هستهای، اسراییل را در شرایط دشواری قرار میدهد که مقابله با آن به سادگی نخواهد بود. درنهایت هدف اسراییل آن است که پروژه براندازی را در ایران عینیت بخشد. برای رسیدن به این هدف، اسراییل به مساعدت غرب و امریکا نیاز دارد. در مجموع برنامهای که کابینه جنگ اسراییل طراحی کرده در این ۳ مرحله قابل تحلیل است. این نوع حملات به سوریه و سایر مناطق مانند کنسولگری ایران تلاش برای مجابسازی ایران به ورود به جنگ با اسراییل است. البته ایران تا به امروز به درستی تدابیر لازم را اتخاذ کرده و وارد دامی که اسراییل طراحی کرده، نشده است. ایران در عین حال تلاش میکند از طریق رویکردهای پیشدستانه، اسراییل را وادار به عقبنشینی و پذیرش آتشبس کند. امریکا در این میان تلاش میکند توازن قدرت در منطقه را بههم نزند. ورود امریکا به منازعه میدانی به نفع اسراییل خطرات بسیاری را در منطقه شکل میدهد. از سوی دیگر، روسیه و چین هم در برابر امریکا قرار دارند. البته روسیه در اوکراین گیر افتاده و چین هم کشوری عملگراست و چشم به تجارت هزاران میلیارد دلاری به امریکا دوخته است. از هر منظری به بحث ورود کنیم باید گفت ایران نباید وارد دام موردنظر اسراییل شود، پیگیری دیپلماتیک و کشاندن موضوع به شورای امنیت راهکارهای مطلوبتری است که میتواند انزوای موردنظر را به ضرر اسراییل شکل دهد. ایران نباید وارد منازعه میدانی در برابر اسراییل شود، چراکه این ورود پای امریکا را هم به میدان باز میکند و این به ضرر منطقه است. در این میان اسراییل از منظر اقتصادی در شرایط نامناسبی قرار دارد و قادر نیست این منازعه را در بلندمدت ادامه دهد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 آیا اقتصاد ایران در مسیر رشد پایدار قرار دارد؟
✍️ دکتر محمدمهدی بهکیش
برای بررسی وضعیت رشد اقتصادی کشور باید به مدلهای رشد متداول مثل مدل رشد سولو مراجعه کرد. بنا بر این مدل، رشد به سه پایه اساسی تکنولوژی، سرمایه و نیروی کار نیاز دارد.
کشورها با الگوهای مختلفی به رشد میرسند؛ اما هریک از آنها حداقل یکی از این سه پایه اساسی را مبنای رشد خود قرار دادهاند.
بهعنوان مثال، در ایالات متحده آمریکا تکنولوژی یکی از اصلیترین ارکان رشد اقتصادی است. آمریکا با ایجاد سیلیکونولی مهمترین اثر را در بازار تکنولوژی در سطح دنیا گذاشته است یا کشوری مثل چین جذب سرمایه خارجی و استفاده از نیروی کار ارزان را مبنای رشد خود قرار داده بود و به رشد نسبتا پایدار رسید.
ما در ایران تقریبا هر سه پایه رسیدن به رشد را از دست دادهایم. با توجه به الگوهای پرتنشی که با اکثر کشورهای دنیا داریم، توان جذب سرمایه خارجی را از دست دادهایم. از طرف دیگر با توجه به وضعیت نامطلوب اقتصادی و تورم، درآمدها بیشتر به سمت مصرف رفتهاند. بنابراین پسانداز و در نتیجه آن سرمایهگذاری داخلی قابل توجهی نیز نداریم.
از طرف دیگر با توجه به بیکاری و نرخ بالای مهاجرت نیروی انسانی و نخبگان، دستیابی به رشد پایدار با کمک نیروی کار نیز ممکن به نظر نمیرسد. به همین ترتیب درباره تکنولوژی نیز، فضای پشتیبان مناسب برای بهوجود آمدن انسان خلاق بهرهور وجود ندارد. برای اینکه تکنولوژی خلق شود و به مرحله کسبوکار اقتصادی برسد، باید محیط پشتیبان از طرف دولتها وجود داشته باشد تا ضمن رعایت حقوق مالکیت، با تضمین آزادیهای لازم اجازه دهد که ایدههای خلاقانه شکل بگیرند و تبدیل به کسبوکارهایی برای رشد تکنولوژی و جذب سرمایه شوند.
یکی از مهمترین دلایل نرخهای مهاجرت یا به عبارت دیگر فرار مغزها که هرروز با آن مواجه میشویم همین است که دولتها نتوانستهاند محیط فعالیت اقتصادی مناسبی در اختیار انسان خلاق قرار دهند و او را به درآمدزایی برسانند. با توجه به اینکه به دلایل مختلفی روابط بینالمللی ما در نقطهای است که امکان جذب سرمایه خارجی بعید به نظر میرسد، تنها درآمدهایی که میتوانیم کسب کنیم از محل فروش منابع طبیعی مثل نفت است و تنها با فروش این منابع میتوان به رشدهای کوتاهمدت دست پیدا کرد. فروش نفت ممکن است ناگهان از ۳۰۰هزار بشکه به یکمیلیون بشکه در روز برسد و بهطور ناگهانی نیز متوقف شود. بنابراین نمیتوان به فروش منابع تکیه کرد و بر مبنای آن به برنامهریزی پرداخت.
از طرف دیگر با توجه به تحریمها، عملا شفافیت از بین رفته است و اطلاعات دقیقی از درآمدهای نفتی در اختیار نیست. البته با توجه به اینکه درآمدهای نفتی به هر مقدار که وجود داشته باشد، به مصرف میرسد و تبدیل به سرمایهگذاری نمیشود و به علاوه امکان افزایش بهرهوری در تولید نفت و فرآورده در اختیار نیست، آثار رشد و توسعه نفت به سرعت در حال کاهش است و قیمتگذاری نامناسب هم به امکان ایجاد و گسترش بحران انرژی میافزاید.
بنابراین و در شرایط حاضر نمیتوان از آنها برای بررسی امکان رسیدن کشور به رشد پایدار استفاده کرد. در اروپا انسان خلاق، به مدت چند قرن، از رنسانس تاکنون پرورش یافته است. به همین دلیل است که مشاهده میشود که حتی اتفاقاتی نظیر جنگهای جهانی اول و دوم نیز مسیر توسعه آنها را متوقف نمیکند و با اینکه این جنگها اروپا را تخریب کردند؛ اما بازهم از مسیر توسعه عقب نماند.
ما برای دستیابی به تکنولوژی باید از چرخهای از پیشساخته کشورهای دیگر استفاده کنیم و الگوهای این کشورها را سرلوحه کار خود قرار دهیم که در محور آن چگونگی ایجاد روابط بینالملل مناسب و محیط مقرراتی پشتیبان کسبوکار در داخل است. این الگوها محدود به آمریکا و اروپا نیستند و امروزه مثالهای متعدد دیگری از جمله چین، مالزی و ترکیه نیز دارند که شاید به ما نزدیکتر باشند.
از نگاه نگارنده ما باید دو مبانی اصلی سرمایهگذاری و تکنولوژی را بهبود دهیم تا بتوانیم به رشد پایدار برسیم. فضای پشتیبان تکنولوژی باید تکنولوژی را از مراحل مطالعاتی جلوتر ببرد و باعث شود تکنولوژی استارتآپی به کسبوکار تبدیل شود تا بتواند با جذب سرمایه به افزایش رشد کمک کند. با توجه به اینکه نمیتوان تغییرات سیاسی مختلف داخلی و خارجی را پیشبینی کرد و باید متمرکز بر پیشبینی در سطح اقتصادی باشیم در صورت حفظ شرایط موجود نمیتوان امیدی به رسیدن به رشد پایدار اقتصادی داشت مگر اینکه دولت این سه پایه اساسی را مبنای کار خود قرار دهد و برای دستیابی به رشد پایدار تلاش کند.
توجه داشته باشیم که رشدهای کوتاهمدت اتفاقی است و به سرعت محو میشود. همانگونه که رشد متوسط کشور در دهه۱۳۹۰ زیر یک درصد است، مفهوم اقتصادی آن فقیر شدن جامعه است؛ زیرا عوامل تولید مجبور میشوند منابعی چون خاک، آب، هوا، ماشینآلات و حتی سلامت مردم و البته دانش و تجربه آنان را صرف استهلاک کنند؛ چراکه درآمدی برای گردش کار اقتصادی وجود ندارد. دولت هم که نمیتواند از درآمد منفی آنان مالیات بگیرد و متوسل به مالیات از طریق تورم میشود. از این مسیر است که جامعه هر روز ناتوانتر در تولید کالا و خدمات میشود. این سیکل را باید هرچه زودتر متوقف کرد و در مسیر رشد پایدار قرار گرفت.
🔻روزنامه کیهان
📍 مراقب این گنج ارزشمند باشیم
✍️ عباس شمسعلی
یکی از بخشهای مهم و آسیبشناسانه در بیانات رهبر انقلاب
طی دیدار اول فروردین ماه جاری با اقشار مختلف مردم که در کنار مباحث مهم و کلیدی دیگر مانند تشریح نامگذاری سال و رهنمودهای اقتصادی و... نیازمند پرداختن و توجه ویژه و بیشتر است، موضوع مراقبت از وارد آمدن خدشه به اتحاد ملی بود. موضوعی که وقتی با نگاه نقادانه و دلسوزانه رهبری مطرح میشود اهمیت دقت در آن را مضاعف میکند.
رهبر انقلاب در این دیدار فرمودند: «نکته بعدی در باب منافع ملّی، مسئله اتّحاد دلهای مردم است؛ اتّحاد عزمها و ارادههای مردم است. ما در این زمینه متأسفانه مشکلاتی داریم، عقبافتادگیهایی داریم؛ ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است؛ در این زمینه دچار غفلت شدیم؛ خودمان به دست خودمان در وحدت ملّیمان اختلال ایجاد میکنیم. همه ما در این غفلت شریکیم؛ همه ما وظیفه داریم که وحدت ملّی را، اتّحاد مردم را، اتّحاد مردم و مسئولین را حفظ کنیم؛ روزبهروز آن را تقویت کنیم؛ این سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامی از روز اوّل بوده است. امام بزرگوار از روز اوّل روی یکی از چیزهایی که همیشه تکیه میکرد، مسئله «اتّحاد» بود. بعضیها با یکدیگر سر مسائل جناحی، مسائل سیاسی اختلاف پیدا میکردند،
امام (رضوان الله علیه) به اینها نهیب میزد و میگفت: «هرچه فریاد دارید
بر سر آمریکا بزنید». اختلاف فکری، اختلاف سلیقه، اختلاف سیاسی در یک کشور یک امر طبیعی است، امّا نفرتپراکنی غیر از اینها است. خب یک نظری شما دارید، یک نظری دیگری دارد، اینها با همدیگر یکسان نیست، اشکالی هم ندارد، امّا این نباید موجب نفرتپراکنی بشود، نباید افراد را از یکدیگر متنفّر بکند، دشمنِ یکدیگر بکند، اجازه بدهد که هر کدام علیه یکدیگر، علیه آن دیگری، به هر وسیلهای که ممکن است، موجب اهانت و آزار و مانند اینها بشوند؛ احیاناً با افترا و دروغ و مانند این چیزها هم همراه بشود که خب این خیلی مشکل است. به نظر من رقابتهای داخلی به جای خودش محفوظ - البتّه در داخل کشور در زمینه مسائل گوناگون سیاسی و غیره، رقابتهایی وجود دارد، این به جای خود محفوظ - امّا همه باید با هم باشند، همراه باشند. در یک خانواده ممکن است دو برادر با هم دو سلیقه مختلف داشته باشند امّا برادریشان از بین نمیرود؛ کار به دشنام و دروغ و اهانت و مانند اینها نباید بکشد؛ این را همه باید مراقبت کنند. این هم مسئله اساسی و مهمّی است، تأکید میکنم و توصیه میکنم به جوانهای عزیزمان که سعی کنند در داخل جامعه نفرتپراکنی انجام نگیرد. خب اختلاف سلیقهای وجود دارد، اشکالی هم ندارد امّا همه با هم برادروار در کنار هم، روی مسائل کلّی جامعه و در مقابله و مواجهه با مخالفین کشور، مخالفین جمهوری اسلامی، مخالفین ملّت ایران، یکسان بِایستند و حرکت کنند.»
واقعیت این است که دقیقاً با نگاهی به جامعه میبینیم در تعاملات و گفتوگوهای متقابل و در فضای مجازی در سالهای اخیر شاهد تنزل فضای گفتوگوی تعاملی و پذیرش نظرات مختلف هستیم. متاسفانه گاه یک اظهارنظر در یک گروه یا جمع مجازی اگر به مذاق عدهای خوش نیاید، به جای گفتوگو و تعامل برای رفع ابهامات، شاهد توهینآمیزترین الفاظ یا سختگیرانهترین مواضع و نثار انواع تهمتها و برچسبها هستیم. این در حالی است که خارج از این فضا غیر از اندک کسانی که تعلقخاطری به این سرزمین و مردم و نظام ندارند و چه بسا عامدانه و از روی عناد بر تنور اختلاف و تفرقه و در مقابل هم قرار دادن مردم میدمند، اکثریت قریب به اتفاق مردم در عین اینکه ممکن است دارای سلایق، روحیات، اعتقادات و تفکرات مختلفی باشند، اما بر اساس فرهنگ و ارزشهایی که گاهی آن را فراموش میکنند دارای ظرفیت بالای گفتوگوی برادرانه، منطقی، محترمانه و عقلانی هستند.
حال سؤال اینجاست که چرا مردمی با فرهنگ بالای تعامل و گفتوگو در مواقعی در تعاملات رو در رو یا در پس فضای مجازی به سطحی میرسند که کمتر غیر از رنجش، توهین و افترا و تقابل غیردوستانه را مشاهده میکنیم؟
از یکسو فضای مجازی را باید در صف اول عوامل دخیل در این خصوص دانست چراکه گویا فرهنگ غالبی که در این فضا حاکم است تا حد زیادی با آنچه در سطح جامعه از گذشته دیدهایم و انتظار داریم متفاوت است. در این فضا بسیاری از کاربران بیشتر از آنکه به دنبال کشف حقیقت و تعامل و گفتوگوی سازنده باشند به دنبال اظهار فضل، خودنمایی و گاه نمایش چهرهای دانا و تحلیلگر و از همه چیز باخبر از خود هستند. در این فضا سطح تحمل شنیدن حرف مخالف یا نقد شدن بسیار پایین است و گاه با کمترین گفتوگو مسیر بحث به توهین و تحقیر و نفرتافروزی منتهی میشود.
گاه در این فضا از کسانی که هرگز انتظار ندارید رفتاری عجیب در گفتوگوها و تعاملات مجازی میبینید که قابل تامل است.
و صد البته با حضور مستمر بخش زیادی از مردم در فضای مجازی به مرور این خلق و خوی ناخوشایند به سطح جامعه نیز سرریز میشود و این بار شاهد تکرار آنچه در تعاملات مجازی میدیدهایم در سطح حقیقی هستیم، در حالی که حالت مطلوب سرریز شدن فرهنگ ارزشمند احترام به مخاطب و طرفِ گفتوگو از فضای حقیقی به مجازی میباشد.
البته با همه اهمیت و نقش پررنگ فضای مجازی در این عرصه، نمیتوان همه تقصیرها را گردن این فضا انداخت و باید به عوامل دیگری هم اشاره کرد.
یکی دیگر از رخدادهای مهم و البته منفی در سالهای گذشته در این زمینه، نوع برخورد نامناسب برخی مسئولان، چهرههای مشهور سیاسی، اجتماعی، ورزشی و حتی فرهنگی در تقابل با یکدیگر بوده است که ناخودآگاه اثر منفی خود بر جامعه را میگذارد. به عنوان مثال وقتی فلان مسئول در سطح کلان پاسخ منتقدان را به جای کلام نرم و مشفقانه با توهین و برچسب و تمسخر میدهد و بارها و بارها از خود بیظرفیتی در گفتوگو و تعامل و نقدناپذیری را به نمایش عموم میگذارد نمیتوان توقع داشت این نوع رفتار در جامعه اثر منفی نداشته باشد.
وقتی برخی مسئولان در قوای مختلف علیرغم تاکیدات مکرر
رهبر انقلاب اختلافات روزمره و عادی کاری خود را به جای حل در جمع خود با حالتی ناخوشایند و «پینگ پنگ» گونه به سطح جامعه و جلوی چشم مردم میکشانند؛ میتوان انتظار داشت که این رفتار در جامعه بیاثر باشد؟!
وقتی برخی چهرههای سیاسی یا نامزدهای انتخاباتی به جای گفتوگوی روشنگرانه و آگاهیبخش پیش چشم مردم، قدم در مسیر توهین یا تخریب و جدل لفظی میگذارند چطور ممکن است که این رفتار در جامعه بازتاب نداشته باشد؟!
وقتی رسانههایی که وظیفه بیان منصفانه مشکلات در کنار بیان بدون سانسور موفقیتها را دارند در مسیر کوبیدن تفکر رقیب دست به افترا و تهمت و بازی در زمین دشمن برای تفرقهافکنی میزنند، نمیتوان منکر اثرگذاری این رفتار در بین مردم شد.
وقتی مثلاً دو ورزشکار ملی یا دو چهره سینمایی و فرهنگی مشهور اندک اختلاف خود را با حالتی ناخوشایند به سطح جامعه و فضای مجازی میکشانند از جوان ناپختهای که آنها را الگوی خود قرار داده است چه انتظاری میرود؟!
متاسفانه کار تا جایی پیش رفته است که گاه شاهد هستیم در برخی دانشگاهها که به عنوان سمبل گفتوگو و تعامل منطقی شناخته میشوند نیز فضای گفتوگو جای خود را به پرخاش و توهین و جدل میدهد!
از آن سو اگر بخواهیم از ارائه الگوی درست و سازنده در این عرصه مثال بزنیم میتوانیم به نوع رفتار رهبر انقلاب در جلسات مختلف با جوانان، هنرمندان، دانشجویان و اساتید، معلمان، کارگران و کارآفرینان و... اشاره کنیم. بارها شاهد بودهایم که به عنوان مثال در دیدار رهبر انقلاب با دانشجویان یا اقشار دیگر افرادی آزادانه به بیان نظر مخالف خود در برابر رهبری پرداختهاند و با گوش شنوا و نگاه و رفتار پدرانه ایشان روبهرو شدهاند. الگویی که نمیتوان منکر اثرات مثبت و سازنده آن بود. در مستند اخیر «غیررسمی» که اخیرا درخصوص دیدارهای غیر رسمی
رهبر انقلاب با گروهها و چهرههای مختلف پخش شد شاهد رفتار و تاکید ایشان بر دیدار و گفتوگوی محترمانه با چهرههایی که شاید قرابت فکری هم با ایشان نداشتند بودیم.
نمونهای دیگر از الگوی اخلاقی و اسلامی در بحث و گفتوگو میتواند رفتار شهید بهشتی در مناظره تلویزیونی با چهره مخالف خود باشد آنجا که وقتی رقیب فکری و طرف مقابل مناظره، آیه قرآن را به اشتباه خواند شهید مظلوم دکتر بهشتی به جای مچ گیری و سوءاستفاده از اشتباه رقیب، بزرگوارانه در یادداشتی صحیح آیه را برای او نوشت و بدون اعلام در اختیارش گذاشت تا او اشتباهش را اصلاح کند.
این نوع رفتار باید بیش از پیش ترویج شود و سرلوحه همه مسئولان، چهرهها و مردم قرار بگیرد تا گوهر ارزشمند وحدت و اتحاد ملی دچار خدشه نشود. بیشک مشترکات مردم ما با هر سلیقه و تفکر و دغدغه دلسوزانهای آن قدر هست که بتوان در فضائی مملو از احترام و تحمل نظرات مخالف به بیان دیدگاهها پرداخت و فرصت سوءاستفاده و طمع برای ایجاد شکاف در جامعه را از دشمن سلب کرد.
و البته باید این الگوی رفتاری و فرهنگی مناسب در بیان محترمانه نظرات و دیدگاهها در رسانهها و از سطح مدارس و به صورت پایهای در ذهن و روح کودکان و نوجوانان این کشور ثبت شود.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 کم سرمایههایی نبودند
✍️ فتحالله جوادی
پس از حمله تروریستی به سردار حاج قاسم سلیمانی و مهندس ابو مهدی به دستور رئیس جمهوری سابق آمریکا که منجر به شهادت فرمانده غیور سپاه قدس و معاون مجاهد او شد، گویا عوامل آمریکا و رژیم صهیونیستی آنچه را که قبلاً حتی از تصور آن بیمناک میشدند به نوعی در دسترس یافته و با جسارت بیشتری به حمله به سرداران محور مقاومت روی آورده و به این گمان افتادهاند که چون طعم پاسخ مناسب و در خور و در اندازه جنایتی که مرتکب شدهاند را حداقل به قدر کفایت نچشیدند، پس میتوانند به این رویه حتی در سایه سکوت و عدم اعلام رسمی و بزن درویی ادامه دهند.
در سال گذشته شاهد ترور وحشیانه جمعی از سرداران عزیزمان در سوریه و لبنان بودهایم و در طلیعه سال جدید نیز چند تن از سرداران سپاه را غلتیده در خون سرخ خویش دیدهایم و لذا شایسته است که اگر چنین خیال خامی در سر جنایتکاران صهیونیست در حال پرورش و نضج است از سرشان بیرون رود قدر مسلم نمیتوان نشست و تماشا کرد، اما در این میان نباید از چند نکته مهم غفلت داشت.
نخست آنکه در حال حاضر رژیم صهیونیستی با وجود ۶ ماه حمله مستقیم به غزه و کشتار هزاران زن و کودک هنوز تقریباً به هیچ موفقیتی دست نیافته اما وجهه خود را به میزان چشمگیری نزد جهانیان و حتی دولتهای جهان از دست داده است. لذا هرگونه پاسخ به این رژیم با توجه به ارتش رسانهای در اختیار آمریکا و این رژیم سفاک نباید به بهانهای برای خروج او از این بحران مشروعیت و تطهیر وجهه او بینجامد.
نکته مهم دیگر آن است که اسرائیل ماههاست میخواهد جبهه جدیدی را در جنگی بگشاید که در آن توفیقی نداشته است و لذا نباید در زمین بازی طراحی شده توسط او و حامیانش بازی کرد اما این سخن به هیچ وجه به معنای سکوت و تماشای اقدامات گستاخانه او نیست. این سخن درستی است که هرگونه واکنشی نباید به معنای جنگ جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی تعبیر شود که در این صورت مفری برای او خواهد بود برای خروج از بحران غزه؛ اما صبر و تامل در انجام واکنشهای حساب شده و اقدامات بازدارنده و پاسخ درخور به دلیل تأثیرات اقتصادی در داخل کشور و واهمه از به هم ریختن مثلاً بازار ارز و سکه و طلا و ... هم از یک محاسبه نادرست ناشی میشود و این هم خود نوعی بازی در زمین دشمن است. بخش مهم و شاید بتوان گفت بخش عمدهای از نوسانات اقتصادی در کشور، ناشی از سوءمدیریت دولت و عدم تدبیر در اداره اقتصاد و کشور است که اگر این را درمان کنیم از مصونیت به مراتب بیشتری برخوردار خواهیم شد. بارها در همین یادداشتها اشاره شد که حتی اگر تحریم از بین برود، روابط سیاسی اصلاح شود و حتی اگر درگیر مسائل لبنان و یمن و سوریه هم نباشیم، با این دست فرمان قادر به حل مشکل تورم، سقوط ارزش پول ملی و حل مشکلات اقتصادی نخواهیم بود. بارها عرض شد که با وجود عدم تضادهای وحشتناک در اقتصاد، از جمله ارز رانتی و چندنرخی کسری بودجه، عدم اصلاح نظام بانکی و سیستم مالیاتی و با وجود کسری بودجه دولت و بیماری مزمن اقتصادی و استمرار روند معیوب نظام یارانهای به ویژه در حوزه انرژی آسیبپذیری کشور درمان نخواهد شد و همین غفلت و بیعملی در انجام اصلاحات ساختاری اقتصادی، هم به حوزه میدان و هم به حوزه دیپلماسی ما ضربه خواهد زد که تا به حال هم زده است و اگر بخواهیم با گرفتن آدرس غلط، نوسانهای اقتصادی و به هم ریختگی بازارها را معلول حضور قدرتمندانه در جبهه مقاومت بدانیم و در نتیجه از اقدامات بازدارنده هوشمندانه و هدفمند اجتناب کنیم، به اهداف دشمن کمک کردهایم بیآنکه به اقتصاد و بهبود فضای کسب و کار و کاهش تورم و در نهایت به مردم و جامعه کمکی شده باشد.
کوته سخن آنکه ضمن پرهیز از هرگونه حرکت شتابزده و احساسی و با رعایت تمامی جوانب و با در نظر داشت نهایت عقل و تدبیر و هوشمندی، بیتردید باید پاسخ مناسب و در خور و شایسته و پشیمانکننده به این جنایات داد چرا که گرچه آرزوی همه این سرداران شهادت بوده اما هرگز نباید از خونشان گذشت. کم سرمایههایی نبودند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 جهش معکوس تولید
✍️ مجتبی اسکندری
سالهاست که رشد تولید به دغدغه علنی دولت بدل شده است با این حال سیاستگذاریهای تقنینی و اجرایی کشور در مسیری معکوس با الزامات رشد تولید صنعتی در کشور
حرکت میکنند.
تورمهای ۲۰ تا ۲۵ درصدی دهههای ۶۰ تا نیمه دهه ۹۰، موجب کاهش میانگین رشد تولیدات صنعتی در کشور شده بود، اما به کاهش شدید موجودی حساب سرمایه در بخش صنعت در کشور منتهی نشد. با این حال از ابتدای سال ۱۳۹۷، منفیسازی خالص حساب سرمایه در کشور رشد شتابان خود را آغاز کرد تا جایی که در آخرین آمار اعلامی بانک مرکزی برای نیمه نخست سال ۱۴۰۲، میزان خروج حساب سرمایه به شکل خالص (NAV)، به بیش از ۱۵میلیارد و ۳۸۰ میلیون دلار رسید که با مفروض ثابت ماندن آهنگ خروج سرمایه در کشور در نیمه دوم سال جاری، میتوان از رقم مرگبار بیش از ۳۰میلیارد دلار نام برد که به معنای مرگ شریانهای تولید در کشور است.
در شرایطی که دولت از جذب بیش از ۵/۵میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی در سال ۱۴۰۲ سخن میگوید، این رقم حتی ثلث میزان خروج حساب سرمایه از کشور در نیمه نخست سال را نیز پوشش نمیدهد. شاخص موجودی حساب سرمایه آنجا حائز اهمیت میشود که میتوان آن را به مثابه نمادی انعکاسی از واکنش فعالان اقتصادی به شکل سیاستگذاریهای اقتصادی در کشور قلمداد کرد. در سال پیش از آن نیز (۱۴۰۱)، خالص میزان حساب سرمایه کشور به منفی ۱/۱۵میلیارد دلار بالغ شد و استمرار آن در سال بعد گواهی آشکار بر سیاستگذاری تخریبی در اقتصاد کلان کشور بود. ردپای این منفیسازی حساب سرمایه را میتوان در گزارش سپتامبر مرکز آمار ترکیه رهگیری کرد که اعلام شد ایرانیها در سال ۲۰۲۲ و ۹ ماهه نخست سال ۲۰۲۳، با خرید بیش از ۱۸۰۰ واحد ملکی، در رتبه دوم خریداران املاک و مستغلات در ترکیه بودهاند. رتبه نخست نیز متعلق به روسها بوده که به لحاظ عدم قطعیتهای تحمیلی بر اقتصادشان، در شرایط کاملا مشابه با ایران قرار دارند و به زیر ضرب تحریمهای بینالمللی نیز رفتهاند و با کاهش بیش از ۱۰ برابری ارزش روبل روبهرو شدهاند.
سیاستهای بانکی مخرب و همچنین ناتوانی دولت در تامین امنیت پایدار انرژی (به دلیل ارزانفروشی که پهلو به رشوهدهی عمومی میزند و منتهی به ناترازیهای شدید شده است) از سویی و چالشهای تامین مالی و بازاریابی فرامرزی از سوی دیگر، همپای تورم بالارونده بالای ۴۵درصد در ۶ سال اخیر باعث شده است تا تولید چه در بخش معدن، چه صنعت و چه نفت و گاز و کشاورزی به صرفه نباشد و کشور به جای جهش تولید، در مسیر استمراری کاهش تولید حرکت کند. موانع شدید بروکراتیک و ترجیح بازارهای داخلی با ابزار قیمتگذار دستوری برای سیاستگذاران به جای بازارهای خارجی، باعث شده است تا تولیدکنندگان یکییکی پاپس بکشند. از سوی دیگر بخش عمدهای از تشکیل سرمایه ثابت فیزیکی در حوزه تولید – چه در بخش ماشینآلات و چه در بخش ساختمان – با پشتوانه بالای ۸۰درصدی از تسهیلات بانکی بوده است و به همین جهت رها کردن بنگاهها و واگذار کردنشان به بانکها و در نتیجه ورشکستگیشان، تالیهای طبیعی این وضعیت خواهند بود.
از سوی دیگر، سرکوب نرخ ارز که به مثابه تخصیص یارانه به کالاهای خارجی و جریمه تولیدکنندگان داخلی است، نشان میدهد که شاید در لفظ، جهش تولید به اولویت دولتمردان بدل شده باشد، اما در عمل، سیاستهای ترجیحی تجاری به نفع واردات، عرصه را به شدت بر تولید تنگ کردهاند و به طور طبیعی باعث از کار انداختن موتور رشد اقتصادی کشور در آینده نزدیک خواهند شد. مرور آمار موجودی حساب سرمایه کشور در بخشهای نفت و گاز از سال ۱۳۸۹ به این سو و بخش صنعت و معدن از سال ۱۳۹۷ به بعد، موید این ادعاست. شوریدن سیاستگذاران بر تمامی سیاستهایی که در این چند سال اعمال کردهاند، میتواند به جریان یافتن اکسیژن در ریههای تولید در کشور کمک کند که در غیر این صورت، چشماندازی به مراتب تیرهتر در سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ انتظار اقتصاد ایران را میکشد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 مراقب دام پهن شده دشمنان باشیم
✍️ الیاس حضرتی
۱) در دشمنی تمام عیار اسراییل نسبت به کلیت دنیای اسلام و مسلمانان در سطح منطقه و جنایات این رژیم نسبت به بشریت که در قالب کودککشی و... بروز کرده است هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. طی بیش از ۷۰سال گذشته (بهطور عام) و یک سال گذشته (بهطور خاص)، زشتترین تصویرهای ممکن در جنایت علیه بشریت، انسانیت و وجدان بشری توسط اسراییل در غزه ثبت شده است. البته این نوع اقدامات شنیع طی ۷۰ سال حیات این رژیم ادامه داشته اما امروز شدت پیدا کرده است و به دلیل گسترش ارتباطات و توسعه فضای مجازی افکار عمومی جهانی از نزدیک با آن آشنا میشوند.
۲) در یک چنین شرایطی، نتانیاهو با مشکلات زیادی مواجه است، مشکل نخست آن است که یک بحران سنگین در درون هسته قدرت اسراییل وجود دارد که مبتنی بر آن تصور میشود، چنانچه بحران اخیر پایان یافته و آتش بس اعمال شود، بحران داخلی اسراییل شعلهور شده، فراتر رفته در اثر آن، نتانیاهو و حزب متبوعش را میسوزاند. این تحلیلی است که اکثریت کارشناسان مسائل بینالملل بر روی آن اجماع دارند. به همین دلیل نتانیاهو برای بقای خود و ماندن حزبش، میخواهد به هر طریق ممکن بحران غزه را نه تنها تداوم بخشد بلکه آن را توسعه دهد. در واقع به دنبال آن است که آتش بحران را به لبنان، سوریه و سایر کشورهای منطقه و محور مقاومت سرایت دهد. در مرحله بعد در صورت امکان، آتش بحران را به ایران هم بکشاند و آتشی برافروزد که کل منطقه را به قیمت نجات یافتن خودش بسوزاند.
۳) مشکل دیگر نتانیاهو آن است که احساس میکند، شکست تحقیرآمیزی که اسراییل در ابتدای بحران اخیر (۷ اکتبر) متحمل شد و ضربات امنیتی و حیثیتی جدی آن برای اسراییل همچنان ادامه دارد، هنوز ترمیم نشده است. در واقع هر اقدام جنایتکارانهای که اسراییل صورت میدهد باز هم نمیتواند مرهمی بر زخمهای این رژیم باشد. نتانیاهو تا به امروز بیش از ۳۳هزار نفر انسان بیگناه و مظلوم را کشته است. بیمارستانها را از بین برده، خانهها را بر سر ساکنان فلسطینی در غزه خراب کرده و با ایجاد قحطی بسیاری از کودکان، بیماران و زنان و... را از بین برده اما هنوز نتوانسته است تبعات ناشی از شکست حیثیتی اسراییل از حماس را پوشش بدهد. نباید فراموش کرد، بسیاری از افراد تصور میکردند، اسراییل مانند دژی نفوذ ناپذیر است، اما ابهت اسراییل، امروز کاملا درهم شکسته و هیمنه این رژیم در هم پیچیده شده است. نتانیاهو به دنبال انجام اقدامی است که شکست را پوشش بدهد و در این مسیر از به آتش کشاندن منطقه و جهان هم ابایی ندارد. در طول تاریخ بسیاری افراد وجود داشته و دارند که برای جبران عقدهها و کمبودهای خود، بحرانهای جهانی ایجاد کردهاند و نتانیاهو یکی از همین چهرههاست که در کنار نامهایی چون هیتلر، موسولینی، چنگیز و... قرار میگیرد.
۴) یکی از گزارههایی که نتانیاهو از آغاز بحران اخیر و جنگ غزه دنبال میکرد، این بود که پای ایران را به این منازعه باز کند. ولی با تدبیر مناسب و به موقع رهبری که اعلام کردند ایران ضمن پشتیبانی همهجانبه از مقاومت، اساسا در جریان این حمله قرار نداشته است، این تلاش نتانیاهو خنثی و تلاشهای اسراییل برای کشاندن مستقیم ایران به بحران بی اثر شد. نتانیاهو اما دستبردار نبوده و نیست و همواره تلاش میکند، سیاستهایی تدارک ببیند که یا بین ایران و امریکا درگیری و تنش ایجاد کند یا اینکه میان خودش با ایران درگیری به وجود بیاورد. در این راستا مدتهاست که پایگاههای ایران در سوریه را هدف قرار میدهد و مستشاران و نیروهای سپاهی ایران را ترور میکند. این بار هم مستقیما به سفارت ایران حمله کرد. ضمن اینکه معتقدم حتما، حتما و حتما ایران میبایست مقابله به مثل کند و گوشمالی درست وحسابی به اسراییل بدهد تا بازدارندگی لازم ایجاد شود، اما در عین حال به دلیل چیدن یک سناریو توسط اسراییلیها باید حوصله به خرج بدهد، صبر کند و با طراحی دقیقتر به دنبال زدن ضربات اساسیتر بر پیکره این رژیم منحوس باشد. در واقع باید مراقب بود در دامی که دشمن پهن کرده است نیفتیم. بر این اساس ضمن بیان تسلیت و تبریک به خانوادهها و نزدیکان شهدای حمله به کنسولگری سفارت ایران در دمشق به خصوص خانواده سردار زاهدی که سالهای سال در جبهه در خدمت او بودم و پس از آن هم در گیلان مسوولیتهایی را داشتند و همواره در راستای رشد کشور گام بر میداشتند، امیدوارم خون این شهیدان آنچنان بجوشد که اثرات پاسخ ایران چندین و چند برابر شود. در نهایت این امید را دارم که با تدبیر درست، حرکت منطقی و صحیح بتوانیم پاسخ مناسب را در موقعیتی مناسب بدهیم تا دشمنان اسلام و ایران هرگز جرات اقدام علیه ایران نداشته باشند.
🔻روزنامه شرق
📍 سیاست یا حدیث آرزومندی
✍️ کامبیز نوروزی
زندگی ما در دو میدان متعارض واقعیت و آرزو میگذرد. واقعیت پای بر زمینی سفت دارد و آرزوها تقاضاهای دوردستیاند که زاده عالم خیالاند و راه رسیدن به آنها یا نیست یا سخت و صعب است.
واکنش روانی انسان چنان است که هرچه واقعیتها دشوارتر و سختتر باشند، آرزوها بلندتر و دیریابتر میشوند. در آرزوها همه کار ممکن است. در آرزو به چشم برهمزدنی میشود همه کار کرد و به همه چیز دست یافت. ما همه آرزومندیهای بسیار داریم. آرزوها امید میسازند و امید ما را زنده نگه میدارد و شوری برای بقا میآفریند.
مشکل اما از آنجا شروع میشود که آرزو با واقعیت جابهجا شود و به تصور و توهم آرزو واقعیتی انگاشته شود که به آسانی به دست میآید. در چنین شرایطی آدمهای غرق در آرزو هر خبط و خطایی ممکن است انجام دهند تا به آرزویشان برسند. به آرزو که نمیرسند هیچ، از درک و فهم واقعیت هم ناتوان میشوند و آنچه را هم که دارند از دست میدهند.
سیاست در ایران دچار همین مرض شده است. خواه در میان حامیان وضع موجود و خواه در میان منتقدان و مخالفان، اغلب روایتها آرزوهایی هستند بدون آنکه مسیری را نشان دهند.
مثلا کسانی آرزو دارند ارزشهای سلیقهای شخصی و گروهی خود را به جامعه تحمیل کنند. چیزهایی را به مردم تکلیف میکنند؛ تعارض میان آرزوهای این گروه کوچک با سلیقه جامعه دعوا میسازد، کشمکش درست میکند، نفرت میزاید.
بر فرض گفتار صادقانه، میگویند چند میلیون خانه میسازیم برای مردم. زمین سفت واقعیت اما چیز دیگری تحمیل میکند. میگویند ارزانی میشود. گرانی اما تسمه از گرده مردم میکشد. نمونهها زیاد هستند. برنامهها و بودجهها را ببینید، اغلب از همین جنساند و آخر سر به جایی نمیرسند. برنامه مینویسند برای کاهش تورم، به افزایش تورم میانجامد. برنامه مینویسند برای افزایش رشد اقتصادی یا تولید، به کاهش هر دو میرسد. برنامه مینویسند و قرارگاه میسازند برای مبارزه با فساد، فساد بیشتر میشود.
از اینجا که واقعیت است تا آنجا که آرزو است چند منزل است و چگونه باید رفت؟ نمیگویند. نمیتوانند بگویند.
در منتقدان رادیکال وضع موجود یا مخالفان هم اوضاع بهتر از این نیست. روایتهای مسلط در این دستهها که به بیانهای مختلف از تغییرات ساختاری دچار همین آرزومندی است. نقطهای آرزومندانه نشان داده میشود و نگاهها به آن جانب میروند. مقصدی مطلوب و دلگشا. اما دیدن هر مقصد زیبایی فرق دارد با رسیدن به آن. چیزی شبیه یک عکس بزرگ از منظرهای زیبا که در مقابل قرار میگیرد و روی دیوار آن را تماشا میکنیم، اما راهی برای رفتن به واقعیت آن منظره زیبا نمیدانیم.
غرقشدن در گرداب آرزومندی واقعیتها را از چشمها دور میکند. خیال جای واقعیت را میگیرد. کارها میشود مثل راهرفتن روی آب که حاصلش رفتن زیر آب است. زیستن در گرداب آرزومندی یک نتیجهاش هم ناامیدیهای شدید است. وقتی واقعیت سیلی خود را زد و آرزوها را بر باد داد، نوبت به یأس، حرمان و تلخکامی میرسد. حس بنبستی ایجاد میشود که چارهای هم برای آن نیست. همه چیز در گریز از امروز مختصر میشود. جامعه میشود شبیه داستان آگاتا کریستی و قایقی که در حال غرقشدن است و هرکس میخواهد فقط خود را نجات بدهد ولو با غرقکردن دیگری. از همه قواعد اخلاق و حقوق که بیانگر قواعد نظماند، قربانی یک قاعده میشوند که قاتل نظم است: قاعده بقا. در قاعده بقا، «زور» ارزش برتر است و هیچ چیز بالاتر از آن نیست. گسیختگی مستمر نظم جا را روز به روز برای اخلاق و حقوق تنگتر میکند.
آرزو پیشبرنده است اگر اندازه باشد و راه آن هم معلوم؛ ولی ترسیم آرزوهایی که راهی برای رسیدن به آنها نشان داده نمیشود، واقعیت و هر امکانی برای بهبود را که در واقعیت ممکن است وجود داشته باشد از بین میبرد و بنبست میسازد.
حدیث آرزومندی که به باد گفته شود، بر باد میرود.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 ضرورت توسعه تشکلهای کارگری
✍️ حمید حاج اسماعیلی
در تمامی دولتها تلاش می شود برنامه هایی در راستای کاهش بیکاری و اشتغالزایی اجرا شود. در همین راستا هدفگذاری برای ایجاد شغل و افزایش امنیت شغلی افراد در نظر گرفته می شود. در حال حاضر در شرایطی قرار داریم که برخی از افراد از پیدا کردن کار مایوس شدند. نه اینکه دنبال شغل نباشند. برای مثال، در حوزه فارغالتحصیلان، شغلی برایشان پیدا نمیشود.
امنیت شغلی در اثر ایجاد شرایط مطلوب اقتصادی، بهبود فضای اشتغال و توازن عرضه و تقاضا در بازار کار به وجود می آید. چنانچه فضای اشتغال کشور و شرایط کار بهبود یابد امنیت شغلی نیروی کار خود به خود تامین می شود.
ما باید امنیت شغلی را در ایجاد شرایط اقتصادی مناسب و توسعه بازار کار جست و جو کنیم. اگر مشکلات در حوزه اقتصاد و بازار کار برطرف شود می تواند شرایط اقتصادی را برای کارگران بهتر و عرضه و تقاضا در بازار کار را متوازن کند. اگر بازار تقویت شود و فضای اشتغال کشور بهبود یابد کارگری که شغل خود را از دست بدهد می تواند به راحتی به کارگاه دیگر مراجعه کند و مشغول کار شود.
یکی دیگر از مشکلات یافتن کار، تعداد کم عناوین شغلی در کشور است. در کشور حدود ۴ هزار شغل تعریف شده است این درحالی است که کشورهای دیگر با وجود بازار و اقتصاد کوچک تر از ایران ۱۴ هزار عنوان شغلی تعریف کرده اند. هنوز نتوانستیم عناوین شغلی متعددی را تعریف کنیم تا افراد متناسب مهارت و تحصیل شان شغل مناسب را پیدا کنند. به زبان ساده تر بخش خصوصی کوچک است و نیروی تحصیل کرده کشور را می خواهد با عنوان کارگر عادی جذب کند و نمی تواند پست و حقوق مناسب را به آنها ارائه دهد. این امر انگیزه فارغ التحصیلان کشور را برای ورود به بازار کار از میان برده است.
از سوی دیگر وجود تشکل های کارگری برای حمایت از کارگر ضروری است تا به راحتی از محل کارشان اخراج نشوند.اگر تشکل کارگری و امکان حمایت از نیروی کار نباشد حفظ اشتغال چه معنایی دارد؟ باید در کنار ایجاد فرصت های شغلی، حفظ اشتغال هم داشته باشیم تا به جمعیت بیکار کشور اضافه نشود.
ناگفته نماند در راستای توسعه بازار کار اقدامات خوبی در دولت سیزدهم صورت گرفته است. با آسان تر کردن صدور مجوزها راه برای ایجاد کسب و کار جدید باز شده است اما صرفا این نمی تواند بازار کار کشور را توسعه دهد باید
حمایت های دیگری از کارآفرینان انجام شود.
مطالب مرتبط