🔻روزنامه تعادل
📍 اثرات منفی تندرویها در جهش تولید
✍️ سیدحمید حسینی
در یادداشت قبلی با موضوع بهبود شاخصهای تولید به این نکته اشاره کردم، برای بهبود شاخصهای اقتصادی باید تولید ناخالص ملی ایران ارتقا پیدا کند. تاکید شد عناصر اصلی تشکیلدهنده تولید ملی هم شامل بخشهای خدمات، صنعت، نفت، کشاورزی و... است که تولیدات این حوزهها تولید ناخالص ملی را شکل میدهند. وقتی تولید این حوزهها بهبود یابد، رشد اقتصادی و بهبود اشتغال را شکل داده و نهایتا ارزش پول ملی را تقویت میکنند. اما جهش تولید به این معنا نیست که تنها پرداختن به حوزه تولید است که رویای جهش تولید در محقق میکند. ایران ظرفیتهای تولیدی بسیاری دارد، ایران بیشتر از بسیاری از کشورها، ساختارهای تولید خودرودر حوزههای مختلف خودروسازی، لوازم خانگی و... دارد، اما این روند باعث بهبود تولید ناخالص ملی شده است. مشکل اصلی اقتصاد ایران آن است که ابتدا مدیریت وجود ندارد، در مرحله بعد تجهیزات قدیمی است و نهایتا تجارت کشور در ریل واقعی خود قرار ندارد. به عبارت روشنتر برای بهبود شاخصهای تولید باید وضعیت تجارت را بهبود بخشید. اگر بتوانیم سیستم تجاری کشور را در داخل و خارج ارتقا داده و بهروزآوری کنیم، قدمهای بلندی برای جهش تولید و بهبود شاخصها برداشتهایم. به طور کلی اقتصاد ایران نیازمند ثبات و دوری از تنش است. رشد اقتصادی با کیفیت (نه رشد اقتصادی در آمارها و وعدهها) در گروی ایجاد ثبات است. از سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۷ در دوران پهلوی اول، کشور ثباتی پیدا کرد و همین ثبات باعث بهبود شاخصهای اقتصادی در کشور شد. این ثبات بار دیگر از سال ۱۳۳۱ خورشیدی تا سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ در دوران پهلوی دوم تکرار شد. به گونهای که از سال ۴۲ تا سال ۵۳ ایران بالاترین رشد اقتصادی جهان را با رشد اقتصادی ۱۲ الی ۱۳ درصد تجربه میکند. نتیجه این ثبات و وضعیت متعادل باعث رشد اقتصادی مستمر و افزایش قدرت خرید مردم و ایجاد زیرساختهای مناسب تولیدی به نفع کشور بود. این روند با ثبات هم به دلیل تصمیم سازیهای بعضا نادرست سیستم و دخالتهای حکومت در اقتصاد دچار افت شد. باز هم طی سالهای ۷۰ تا ۸۰ خورشیدی، اقتصاد ایران به دلیل تصمیمات درست، با ثبات همراه بود. نتیجتا هم رشد اقتصادی بالا رفت، تورم کاهش و شاخصهای اقتصادی بهبود یافت.
نتیجه این اعداد و ارقام میگوید که تنش مخل بهبود اقتصاد و جهش تولید است. هر بحرانی که تندروها به آن دامن میزنند، باعث خروج ارز از کشور میشود. مثلا امسال که درآمد صادراتی بهتر بوده، درآمد صادرات نفتی افزایش یافته، اما به دلیل برگزاری یک انتخابات غیررقابتی و غیرمشارکتی باز هم نرخ ارز بیش از ۲۰ درصد افزایش پیدا میکند. یک تصمیم یک تنش و یک عملکرد نامناسب نتیجه ۱۱ ماه ثبات ارزی را از میان میبرد. بنابراین برای ایجاد رشد اقتصادی و جهش تولید باید از ستیزهجوییها و تندرویها خودداری کرد. اینها مواردی است که رهبری هم در سخنرانیهای ابتدای سال خود به آن اشاره کردند. درگیریهایی که میان نمایندگان و چهرههای سیاسی و دینی و... اتفاق میافتد، فساد را از میان میبرد. در کنار بهبود وضعیت تجاری باید مناسبات ارتباطی ما با جهان پیرامونی هم بهبود یابد. احیای برجام برای پایان دادن به تحریمهای اقتصادی و پیوستن به کنوانسیونهای بینالمللی مانند افایتیاف و پالرمو و... لازمه بهبود وضعیت تجاری و جهش تولید است. حتی تحقق وعدههایی که دولت درخصوص پیوستن به بریکس و پیمان شانگهای و... دارد در گروی حل مشکلات ارتباطی ایران با جهان خارج است.
این ضرورت در شرایطی که برخی افراد و جریانات نزدیک به دولت معتقدند، احیای برجام و پایان دادن به تحریمها یک نعمت است، باعث بروز برخی نگرانیها شده است. ایران برای استفاده از مزیت ساختارهای ارتباطی و اقتصادی بینالمللی نیازمند پایان دادن به تحریمها و پیوستن به کنوانسیونهای بین المللی است. در کنار بحثهای مرتبط با حوزه سیاست خارجی، اقتصاد ایران به بهبود وضعیت تقنینی و اداری نیاز داخلی دارد. هر چند قرار بود، پنجرهای واحد برای حل مسائل اداری و مجوزها طراحی و اجرا شود، اما در عمل یک چنین ضرورتهایی اجرایی نشده است. در حال حاضر اغلب ساختارها، سامانههای مجزایی را طراحی و ارائه کردهاند. یک فعال اقتصادی برای دستیابی به نیازهای اداری و مجوزهایش باید از هفتخوان سامانهها عبور کند. موضوع دیگر تعدد قوانین در ایران است. در حال حاضر سوداگران به راحتی میتوانند از قوانین موجود سوءاستفاده کنند. این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته، پارلمانها در صورتی میتوانند قانون جدید را مصوب کنند که یک قانون قبلی را از رده خارج کرده باشند. اما در ایران تنقیح قوانین صورت نمیگیرد و دامنه وسیعی از قوانین زائد و تکراری تصویب میشوند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تورم، فشار هزینه و پول
✍️ دکتر تیمور رحمانی
گرچه غالب اقتصاددانان کشور پذیرفتهاند که تغییرات حجم پول یا به بیان دقیقتر تغییرات حجم نقدینگی فراتر از توان تولید اقتصاد (مستقل از اینکه این رشد نقدینگی چگونه شکل گرفته است) عامل اصلی ورای شکلگیری و تداوم تورم بالای اقتصاد ایران است، اما متداول است که در نشستهای اقتصاددانان، عده قلیلی هم هستند که چنین باور ندارند و به موضوعاتی مانند مشکلات ساختاری (که البته نمیدانم این مشکلات ساختاری چرا در افغانستان وجود ندارد و در اقتصاد بزرگ و دارای ساختار متنوعی از تولید کالاها و خدمات و دارای لشکری بزرگ از نیروهای تحصیلکرده و مسلط به دانش روز و دارای درجهای قابل قبول از زیربناهای اقتصادی وجود دارد) اشاره میکنند. بهطور مشخص، برخی از تحلیلگران اقتصادی کشور به تورم فشار هزینه و به افزایش نرخ ارز متاثر از وجود تحریمها به عنوان عامل تورم بالای اقتصاد ایران اشاره میکنند.
یک نتیجه نگرانکننده و اسباب گرفتاری برای کشور که از این نوع تحلیل حاصل میشود، آن است که تورم خارج از کنترل ماست و عوامل بیرونی آن را شکل میدهد و بهتر است ما تمرکز خود را بر تولید قرار دهیم. به همین دلیل، از نظر این عده قلیل تحلیلگران هرگونه تلاش سیاستگذار پولی برای کنترل تورم از طریق ترمز گذاشتن بر نرخ رشد نقدینگی بهعنوان عاملی برای ایجاد محدودیت در تامین مالی تولید و لذا عاملی برای رکود تلقی میشود بدون آنکه اثر محسوسی در تورم به جای بگذارد. اجازه دهید اندکی شواهد تجربی را برای بررسی صحت و سقم ادعای فوق به خدمت بگیریم.
نباید فراموش کرد که هر ادعایی که شواهد تجربی به راحتی آن را نقض کند، ادعای علمی قابل پذیرشی نیست. برزیل کشوری است که از سال۱۸۲۲ دادههای پراکندهای از تورم آن در دسترس است و از جمله کشورهایی است که در ایجاد تورم بسیار موفق بوده است؛ بهگونهایکه در دوران نظام پایه طلا که تورم امری نادر در سطح جهان بود، برزیل تورمهای دورقمی را مکرر تجربه کرد. برزیل پس از جنگ جهانی دوم همچنان تورمهای دورقمی را تداوم بخشید و به تدریج وارد تورمهای بسیار شدید شد؛ بهگونهایکه از شروع دهه ۱۹۸۰تا ۱۹۹۴ همواره تورم بالای ۱۰۰درصد داشته است و در اوج آن در سال۱۹۹۰ به عدد ۲۹۴۸درصد رسید (این را با تورمهای بین ۴۰ تا ۵۰ درصد ۵ سال گذشته اقتصاد ایران مقایسه کنید که چه اندازه بر ما احساس یأس و ناخشنودی تحمیل کرده است).
در نمودار حاضر، نرخ تورم برزیل برای سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۲۲ از بانک اطلاعاتی فدرالرزرو سنت لوئیس ترسیم شده است. همانطور که از نمودار هویدا است، پس از ۱۹۹۴ و بر اساس تصمیم مقامات اقتصادی برزیل برای خاتمه تورمهای بالا، نرخ تورم شروع به کاهش شدید کرده و از سال۱۹۹۷ به بعد تکرقمی شده و تکرقمی باقی مانده است. پرسش این است که کشوری با سابقه نزدیک به دو قرن از مقاطع دارای تورمهای بالا و دچار تورمهای بالای ۱۰۰درصد برای ۱۴سال در طول دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دچار چه تغییری شد که تورم به سرعت تکرقمی شد و تکرقمی بودن آن تداوم یافت. آیا قبل از ۱۹۹۴ مرتب شوک هزینه به آن تحمیل شد و مرتب نرخ ارز به صورت برونزا جهش کرد که آن تورمهای وحشتناک را تجربه کرد و پس از ۱۳۹۴ ناگهان همه آن مسائل منتفی شد که تورم برزیل تکرقمی شد. واقعیت این است که کاهش و تکرقمی کردن تورم در برزیل محصول یک برنامه مشخص کنترل تورم بود که نقش اصلی را در آن، اعاده انضباط مالی به مفهوم عام آن بازی کرد. مشابه این را برای ترکیه میتوان ذکر کرد. ترکیه از ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۳ تورم دورقمی و غالبا بالای ۲۰ درصد را تجربه کرد و در اوج آن در سال۱۹۹۴ تورم ۱۰۵درصدی را تجربه کرد. از سال۲۰۰۲ برنامه کنترل تورم را شروع کرد و از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۶ تورم تکرقمی را تداوم بخشید و در واقع طی یک برنامه مشخص کاهش و مهار تورم موفق شد تورم را تکرقمی کند و فقط زمانی این دستاورد از دست رفت که رجب طیب اردوغان تصمیم گرفت آن دستاورد را بر باد دهد.
آیا میتوان گفت که در ترکیه قبل از ۲۰۰۲ و بعد از ۲۰۱۶ شوکهای هزینه یا جهش برونزای نرخ ارز وجود داشته و در فاصله ۲۰۱۶-۲۰۰۲ ناگهان غیب شده است. آیا تجربه خودمان که از یک تورم تکرقمی پایین در دهه ۱۳۴۰ به تورم دورقمی دهه ۱۳۵۰ رسیدیم و در سال ۱۳۵۶ نرخ تورم ۲۵ درصد شد، جهش نرخ ارز و شوک هزینه اتفاق افتاد؟ آیا در ابتدای دهه ۱۳۷۰ شوک برونزای نرخ ارز و شوک هزینه اتفاق افتاد که تورم را به مرز ۵۰درصد رساند یا اینکه انبساط پولی و مالی و توسل به استقراض برای افزایش رفاه چنین وضعیتی به بار آورد؟ آیا در سال۱۳۸۷ که دوران وفور درآمدهای نفتی بود و نرخ ارز هم باثبات بود اما نرخ تورم به ۲۵ درصد رسید، میتوان آن را به شوک هزینه و جهش نرخ ارز نسبت داد؟
موضوع دیگری که روی آن تاکید میشود، آن است که عامل اصلی ورای تورم بالای کنونی اقتصاد ایران، تحریمها است که از طریق فشار بر نرخ ارز و افزایش هزینه تمامشده تجارت خارجی، اسباب تورم میشود.
در این شکی نیست که شوکهای بخش عرضه و تقاضا هر دو میتوانند بهطور موقتی بر روی تورم اثر بگذارند؛ اما این شوکها فقط اسباب فاصله گرفتن موقتی تورم از ترند بلندمدت آن میشوند، نه اینکه عامل کل تورم بالای موجود کشور باشند و در غیاب همراهی رشد نقدینگی نمیتوانند تورم بالا را تداوم بخشند. گرچه من متخصص روابط بینالملل نیستم اما فهم من از علم اقتصاد مرا به این نتیجه رسانده است که تحریمها طراحی شدهاند تا اولا مانع رشد بالا و باثبات اقتصاد ایران شوند و ثانیا رشد اقتصادی ایران را متکی به تهیسازی منابع طبیعی و تخریب منابع طبیعی کنند و در نتیجه جایگاه ایران را در اقتصاد جهانی تحلیل ببرند و توان چانهزنی ایران در روابط بینالملل را در آینده کاهش دهند.
البته تئوریسینها ورای اعمال تحریمها نیز از وضع اقتصاد ایران مطلع بودهاند و چون میدانستهاند که اقتصاد ایران به ایجاد نیروی تورمی عادت کرده است و به راحتی از آن دستبردار نیست، پس میدانستهاند علاوه بر کاهش متوسط رشد اقتصادی و تنزل جایگاه اقتصادی ایران، با تشدید تورم نیز بر آسیبپذیری آن افزوده میشود و هدف آنها بهتر تامین میشود. علت اینکه در شرایط تحریم اقتصاد ایران دچار جهش تورمی میشود، این نیست که تحریم فینفسه این اثر را دارد (چون اگر چنین بود افغانستان با یک اقتصاد بسته فاقد روابط مالی و تجاری با دنیا که مانند نوعی تحریم کامل است، باید تورمهای شدید را تجربه میکرد).
دلیل جهش تورمی به دنبال تحریمها آن است که اقتصاد ایران همواره دارد از طریق تصمیمات منجر به رشد بالای نقدینگی، فراتر از توان تولید کالاها و خدمات تقاضا ایجاد میکند و از طریق توسل به رانت منابع طبیعی و واردات مانع اثر محسوس تورمی آن میشود و هرگاه تحریم تشدید میشود، توان توسل به رانت منابع طبیعی برای کنترل تورم از دست میرود و لذا تورم بالای ناشی از تصمیمات ایجاد تقاضای متکی به منابع بانکی و رشد نقدینگی رخ میدهد.
تحریم حتی اگر فینفسه عامل تورم باشد عمدتا از طریق افزایش قیمت نسبی کالاها و خدمات با اهمیت در شاخص قیمت و آن هم متکی به واردات بهطور موقتی جهشی در تورم را فراهم میکند، نه اینکه از قیمت مسکن گرفته تا قیمت خدمات خشکشویی و قیمت زالزالک کوهی را دچار جهش کند. به بیانی ساده، تحریمها و پیامدهای آن سبب گرفتاریهایی میشود که ما تلاش میکنیم آن گرفتاریها را با توسل به خلق پول برطرف کنیم و آنگاه سازوکارهایی فعال میشوند که نیروی تورمی موجود را نهتنها تداوم میبخشند، بلکه تشدید میکنند.
اما اینکه اشاره میشود که در شرایط تحریم و شوک هزینه که تورم برونزا به اقتصاد کشور تحمیل شده است، باید سیاستگذار هیچ انقباضی در سیاست اقتصاد کلان خود نداشته باشد و نباید با انقباض به محدودیت تامین مالی بنگاهها دامن بزند، از جنس استدلالهای همراه با سفسطه است. اگر تحریم و جهش نرخ ارز سبب جهش موقتی نرخ تورم شده که قاعدتا نرخ بهره حقیقی را بهشدت کاهش داده است و آنگاه کسبوکارهایی که به منابع مالی خارج از بنگاه خود متکی هستند، از کاهش نرخ بهره حقیقی منتفع میشوند. نباید فراموش کرد که بخش بزرگی از کسبوکارهای شکلگرفته با اتکای به منابع بانکی عملا نه از توانایی کسبوکار خود بلکه از رانت نهفته در تسهیلات بانکی روزگار میگذرانند و به همین دلیل است که با وجود نقش بسیار ضعیف رشد بهرهوری در رشد اقتصادی اغلب بنگاههایی که به منابع بانکی دسترسی دارند، سود بیش از حد متعارف کسب میکنند. هر گاه تلاشی برای کاهش این سودآوری متکی به رانت از سوی دولت صورت گیرد (چه در شرایط تحریم باشد و چه در شرایط غیرتحریم) اسباب نارضایتی این گونه بنگاهها را فراهم میکند و تحت عنوان محدودیت و دشواری تامین مالی برجسته میشود.
در واقع، در شرایط غیرتحریمی و بهویژه موقعی که درآمدهای نفتی قابل توجه است؛ چون رانت موجود در تسهیلات بانکی با رانت منابع طبیعی حمایت میشود هم تورم مهار میشود و هم بنگاهها سودآور هستند، اما هنگامی که تحریم هست، رانت موجود در تسهیلات بانکی با رانت منابع طبیعی حمایت نمیشود و در نتیجه تورم تشدید میشود و سودآوری بنگاهها از محل رانت تسهیلات نیز تا حدی کاهش مییابد و تلاش سیاستگذار برای مهار تورم از طریق انقباض پولی اسباب کاهش این رانت را فراهم میآورد و همین عامل علت بیان محدودیت تامین مالی از سوی بنگاهها در اقتصاد ایران است. اتفاقا این بنگاههای ناکارآمد اما دارای قدرت لابی کردن هستند که در شرایط تحریم و دشواری پیش روی اقتصاد کشور با گرفتن بخش غالب تسهیلات بانکی سبب دشواری تامین مالی برای بقیه بنگاهها و بهویژه بنگاههای متوسط و کوچک میشوند. البته اینکه این انقباض چگونه انجام شود و مجموعه سیاست مالی و پولی چگونه باشد تا عوارض منفی کمتری در بخش تولید داشته باشد، امری است که به صورت جداگانه میتوان به آن اشاره کرد.
نتیجهگیری کلی بحث آن است که در تمام پنج سال گذشته که نرخ تورم بالای ۴۰ درصد بوده است، بخش مهمی از تورم همچنان منشأ پولی دارد و تصمیمات مالی دولت (چه در قالب بودجه عمومی، چه در قالب بودجه شرکتهای دولتی، چه در قالب شرکتهای غیردولتی اما تحت مدیریت دولت، چه در قالب تکالیف نوشته و نانوشته به نظام بانکی) عامل شکلگیری آن است. مهار تورم نیز بهطور خودکار اتفاق نمیافتد بلکه مستلزم تلاشی از سوی دولت (نه فقط بانک مرکزی) برای کاهش سلطه مالی عام است. البته در کنار کاهش سلطه مالی عام، مهار خلق نقدینگی متاثر از عدم سلامت ترازنامه بانکها نیز با اهمیت است. اگر و فقط اگر این دو انجام شد، آنگاه سیاست نرخ بهره میتواند کمهزینهتر به کنترل تورم منجر شود.
🔻روزنامه کیهان
📍 دقیقاً به همین دلیل...
✍️ عباس شمسعلی
روز پنجشنبه گذشته که توفیقی شد برای حضور چند ساعتهام در مسجد مقدس جمکران، بیش از هر چیز، آنچه خودنمایی میکرد خیل پر شور جمعیت و حضور انبوه مردم از چهرهها، سنین و شهرهای مختلف در این مکان مقدس بود. با دیدن این جمعیت مشتاق در صفوف نماز جماعت یا مردمی که در گوشه گوشه صحن مسجد مبارک جمکران مشغول عبادت و راز و نیاز بودند، به یاد صحنهها و تصاویر حضور پر شور و غیر قابل توصیف مردم در مکانهای برگزاری نماز عید فطر امسال به ویژه در مصلای تهران افتادم که موج جمعیتی متنوع از جوانان و زنان و مردان پس از یک ماه روزهداری در جشن بزرگ بندگی حاضر شده بودند. آنها که در ماه رمضانی که گذشت نیز به ویژه در شبهای قدر جلوههایی زیبا از شکوه بندگی را در مساجد و اماکن متبرکه به نمایش گذاشته بودند.
با این همه عجیب است که برخی در داخل و خارج در رسانهها یا در مثلاً تحلیلهای خود سعی میکنند از جامعه ایرانی تصویری دینگریز و مخالف ارزشهای دینی ترسیم کنند. اما نه تنها با توجه به آنچه در ابتدا ذکر شد بلکه به دلایل مختلف و با توجه به مصادیق متعدد میتوان در رد ادعای آنها گفت که اتفاقاً قاطبه مردم در جامعه ایرانی با همه تنوع ارزشمند قومی و فرهنگی که دارند؛ یک جامعه دینگرا و مبتنی بر ارزشها و باورهای اسلامی را تشکیل دادهاند.
از پایبندی اکثریت مردم در سراسر کشور به حضور در محافل و مجالس مذهبی مختلف تا شرکت جوانان مؤمن در برنامههایی همچون اعتکاف
(که گاه آنقدر متقاضی برای آن زیاد میشود کار به قرعهکشی میکشد)؛
یا پایبندی اکثریت زنان جامعه به حجاب اسلامی (در سطوح و شکلهای مختلف) و یا حضور چندین میلیونی و چشمگیر مردم در کنگره عظیم پیادهروی اربعین و حسرت جمعیتی چندین برابر آن از فراهم نشدن امکان این زیارت به دلایل مختلف، تنها گوشهای از عمق ایمان و اعتقاد جامعه ایرانی به دین و مناسک و ارزشهای اسلامی است.
از سوی دیگر شرکت پررنگ مردم مؤمن کشورمان در برنامههای انسان دوستانه و مؤمنانه جشن گلریزان برای آزادی هزاران زندانی بدهکار غیر عمد در سال، شرکت در جشن عاطفهها و نیکوکاری در ایام عید و بازگشایی مدارس یا شرکت پرحجم در طرحهای محسنین و اکرام ایتام برای کمک به کودکان نیازمند بدسرپرست یا بیسرپرست، نمونههای دیگری از اعتقاد و باور قلبی منجر به عمل خداپسندانه در بین مردم کشورمان است.
حضور با زبان روزه در راهپیمایی روز جهانی قدس در دفاع از مسلمانان مظلوم فلسطین که امسال در سراسر کشور با رشدی خیرهکننده برگزار شد جلوه دیگری از عمق باور و اعتقاد مردم کشورمان به تاکیدات اسلامی درخصوص دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم است. در همین حال شرکت در مراسم تشییع شهدای گمنام و تفحص شده همچون تشییع با شکوه شهدای غواص کربلای۴ و شهدای مدافع امنیت یا مدافعان حرم از جمله تشییع بینظیر سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و یارانش تصویری روشن از پررنگ بودن اعتقاد به خط سرخ شهادت در بین مردم کشورمان بوده و هست.
علاقه بسیار فراوان مردم کشورمان در همین ماه رمضان به برنامه قرآنی «محفل» و برپایی جشن ۱۰۰ هزار نفری این برنامه در استادیوم آزادی و استقبال چشمگیر مردم از برنامه معنوی «زندگی پس از زندگی» نمونه دیگری از فضای ذهنی و علاقه و اعتقاد جامعه است.
با همه اینها، کسانی که در داخل یا خارج از کشور از این باورهای قلبی مؤمنانه و دینمداری مردم کشورمان ناخشنودند و البته این ایمان مردم را سد محکمی در مسیر تحقق خوابهایی که برای این کشور دیدهاند میدانند، همواره سعی کردهاند با روشهای مختلف و بزرگنمایی برخی ناهنجاریها در پی
القای این باور به جامعه بودهاند که دیگر دین در جامعه ایرانی جایگاهی ندارد و مردم دینگریز شدهاند!
این القائات است که باعث میشود گاه برخی تصور کنند که مثلاً بخش عمده زنان در جامعه ما معتقد به بیحجابی هستند یا اینکه ماه رمضان و روزهداری برای یک جمعیت حداقلی است! حال آنکه واقعیت با این القائات متفاوت است.
به عنوان مثال به پژوهشی که تابستان سال گذشته از سوی انجمن دانشآموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شد توجه کنید؛ بر اساس بخشهایی از این پژوهش دانشگاهی، «۸۴ درصد بانوان ایرانی به حجاب به عنوان یک حکم دینی اعتقاد دارند. ۸۶.۵ درصد بانوان ایرانی رعایت حجاب در جامعه را لازم میدانند. ۷۳ درصد بانوان ایرانی حجاب را با عفت مرتبط میدانند.
۶.۴ درصد از کل بانوان به بیحجابی روی آوردهاند و بیش از ۹۰ درصد بانوان ایرانی به گونهای از حجاب پوشاندن سر پایبند هستند.» و اما نکته بسیار مهم و قابل تامل اینجاست؛ در ادامه این پژوهش دانشگاهی آمده است: «در حالی که واقعیت بیحجابی ۶.۴ درصد است اما جامعه احساس میکند ۳۰ درصد بانوان بیحجاب هستند. همچنین در حالی که ۸۴ درصد بانوان به حجاب به عنوان یک حکم دینی اعتقاد دارند، تلقی و تصور ۶۷ درصد مردم این است که اکثر مردم به حجاب اعتقاد ندارند.»
این پژوهش دانشگاهی ضمن ارائه اطلاعات مفیدی از وضعیت اعتقاد و باور مردم و زنان جامعه به مسئله حجاب، به این نکته بسیار مهم اشاره میکند که القائات بیرونی و هدفمند میتواند ذهنیتی برای افرادی که تا حد بسیار زیادی به حجاب اعتقاد و باور دارند و اکثریت قاطعی از مردم جامعه را تشکیل میدهند ایجاد کند که گویا آنها در اقلیت هستند و معتقدان به بیحجابی و عاملان آن در اکثریت!
همین الگو در موارد دیگری همچون اعتقاد به نماز یا روزهداری و... نیز صدق میکند. سر و صدا و پمپاژ هدفمند این تصور که مثلاً جوانان کشور از دینگریزان هستند یا اعتقادی به نماز و روزه ندارند در حالی است که شاید بتوان گفت بزرگترین اعتکافها، نمازهای جماعت و مراسمات مذهبی و حتی اردوهای جهادی داوطلبانه در همین دانشگاهها و توسط دانشجویان مؤمن برگزار میشود.
چند روز قبل مطلبی از یک استاد دانشگاه صنعتی شریف که در صفحه مجازی وی منتشر شده بود را دیدم که تجربه این استاد از پاسخ به ادعای یک دانشجو درخصوص اینکه «چرا وقتی درصد کمی از مردم روزه میگیرند باید روزهخواری علنی ممنوع باشد؟» را بیان میکرد. این استاد پاسخ به این دانشجو را به انجام یک نظرسنجی محرمانه در همان کلاس ارجاع داده بود و در نهایت مشخص شده بود در همان کلاس ۴۴ نفره علیرغم تصور و ادعای مطرح شده بیش از ۷۰ درصد دانشجویان روزه بودهاند.
و اما با همه اینها باید گفت دقیقاً به همین دلیل دینباوری و وجود ایمان در بین اقشار مختلف مردم جامعه ایرانی است که دشمنان این سرزمین و کسانی که این اعتقاد و باور مردم و جوانان را مانع تحقق خواستههایشان میدانند به مبارزه با آن میپردازند.
در این راه علاوهبر موضوع القای دروغ دینگریزی، هزینه هنگفت برای فعالیت بیش از ۲۰۰ شبکه ماهوارهای فارسی زبان، ایجاد انبوه صفحات و کانالهای مجازی در شبکههای اجتماعی برای شبههآفرینی و کمرنگ کردن باورهای دینی مردم و جوانان و حمایت از مروجان بیبند و باری در شبکههای اجتماعی، سینما و... بخشی از تلاش برای اثرگذاری منفی بر جامعه ایرانی است. آنها به درستی فهمیدهاند، تا وقتی مردم و جوانان ایرانی، بر اساس ارزشهای دینی،
به حب وطن، دفاع از مظلوم، ایستادگی در برابر ظالم و نثار خون خود در برابر دشمن اعتقاد و ایمان دارند، گزندی به این آب و خاک نخواهد رسید و دشمن طرفی از این همه دشمنی کینهتوزانه نخواهد بست.
در این میان در سالهای اخیر تمرکز دشمن برای سست کردن باورهای دینی و در نهایت آسیب زدن به جامعه ایرانی بر روی جوانان و نوجوانان و دختران و زنان ایرانی بوده است. تلاش برای کشاندن جوانان و نوجوانان ایرانی به وادی سست ایمانی و بیخیالی نسبت به امورات جامعه و نقشه دشمن و سستشدن کانون محوری خانواده به عنوان عنصر قوام بخش جامعه ایرانی با ترویج بیحجابی و سرگرم کردن زنان و دختران آیندهساز ایرانی به بازی خودنمایی و تبرج، جراحیهای غیرضروری زیبایی، کاشت غیرشرعی ناخن و... با هزار توجیه و تفسیر دروغ و حتی فتواسازی در کلینیکهای زیبایی برای شکستن مقاومت زنان معتقد و مؤمن ایرانی، برپایی مزورانه نمایش دفاع از حقوق زنان در ایران در پی حوادث سال ۱۴۰۱ از سوی کسانی که خود بزرگترین ناقضان حقوق زنان هستند؛ برجستهسازی و الگوسازی از زنان بیحجاب در فضای مجازی و سینماگران و امثالهم و سانسور موفقیتهای چشمگیر زنان محجبه ایرانی در عرصههای مختلف علمی، ورزشی، اجتماعی و... در داخل و خارج بخش مهمی از پازل طراحی شده دشمن در سالهای اخیر بوده است.
این حجم گسترده از تلاش دشمن برای اثرگذاری منفی روی جامعه ایرانی، قطعاً مسئولیت مدیران فرهنگی، مسئولان نهادهای مختلف اجتماعی،
صدا و سیما و رسانههای مختلف، آموزش و پرورش، حوزههای علمیه، تشکلهای مردم نهاد و مساجد و هر فرد یا گروهی که امکان یا توانی دارد را بیش از پیش سنگینتر کرده است. اینجا دیگر جای تعلل و کم کاری نیست. امروز باید در دفاع از نوجوانان و جوانان این سرزمین در برابر سیل تهاجم فرهنگی و رسوخ منفی به باورها همه پای کار بیایند و از گوهر ارزشمند دینمداری مردم دفاع نمایند. باید همه دستگاهها و حتی مردم عادی برای کمک به نوجوان و جوانان و زنان و دخترانی که در این تهاجم بیرحمانه دشمن آسیب دیدهاند مشفقانه وارد میدان شوند. و البته حساب کسانی که در موضوعاتی مثل بیحجابی فریب خوردهاند و نیازمند ارشاد دلسوزانه و راهنمایی برای بازگشت از راه بیپایان و خطرناک پیش رویشان هستند با کسانی که عامدانه و تحت مدیریت دشمن به ترویج بیحجابی میپردازند جداست.
در موضوعی مانند حجاب، اندک زنان و دختران فریب خوردهای که به هر دلیلی به دام پهن کرده دشمن افتادهاند باید بدانند این راه هم برای آنها و هم برای مردان و زنان و خانوادههای دیگر به ناکجا آبادی ویرانگر منتهی میشود.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 شمشیر داموکلس ایران بالای سر اسرائیل
✍️ جمیله کدیور
بعد از حمله تروریستی اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و شهادت هفت تن از نیروهای ارشد و بلندپایه سپاه قدس، بسیاری چه در کشورهای مختلف جهان و چه در ایران در انتظار واکنش ایران نسبت به این حمله اند. گذشته از حملات متعدد تروریستی اسرائیل در خاک ایران در سالهای گذشته ، اعم از ترور دانشمندان هسته ای و انفجارهای سریالی و خرابکاری در سایت های هسته ای و عملیات تروریستی در نقاط مختلف کشور، از ابتدای سال ۲۰۲۴تاکنون ۲۱نیروی سپاه پاسداران در حملات اسرائیل به سوریه به شهادت رسیده اند. اقدامات گذشته در وقت مقتضی با واکنش بازدارنده در خور و در چارچوب دفاع مشروع ایران مواجه نشد و معلوم نشد چرا؟ و البته این سئوال هم باقی است که با توجه به حساسیت اوضاع و تجربه ترورهای گذشته در شرایطی که پیش از این تعدادی از نیروهای بلندپایه سپاه در سوریه توسط اسرائیل به شهادت رسیده بودند، چرا جلسه ای با حضور افرادی در چنین جایگاه و سطحی در سوریه و نه در تهران برگزار
می شود؟ اطلاعات دقیق برگزاری این جلسه، حاضران در نشست، زمان خروج سرکنسول از کنسولگری و ... چگونه و توسط چه کسانی درز کرده بود؟ اینها سئوالاتی است که نباید تحت الشعاع فضای رسانه ای در مورد واکنش ایران ، از آنها به سادگی گذشت.
همانگونه که اسرائیل در طی مذاکرات آتش بس غزه در قاهره فرزندان و نوه های اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را هدف قرار داد و به شهادت رساند، تا زمانی که به موازات اقدامات دیگر، با شبکه های نفوذ و حفره های امنیتی مقابله جدی نشود، هیچ استبعادی ندارد که اسرائیل عملیات تروریستی خود را در سطوح مختلف استمرار بخشد. تردیدی نیست که نتانیاهو که در تحقق اهداف خود از جنگ غزه، به طور خاص آزادی اسیران اسرائیلی و نابودی حماس و مقاومت، عاجز بوده و به دلیل جنایت هایش در غزه، اسرائیل را در بدترین و منفورترین وضعیت در عرصه بین المللی قرار داده و در داخل هم با مشکلات و اعتراضات متعدد مواجه است، با اقدامات تنش زا برای منحرف کردن افکار عمومی نسبت به غزه و اسرائیل، در صدد بالا بردن سطح تنش و گسترش دامنه جنگ از غزه به منطقه و وارد کردن طرف های دیگر از جمله آمریکا به جنگ
منطقه ای با ایران است. اقدامی که جزو سیاست های دراز مدت اسرائیل بوده که طی این سالها موفق به تحقق آن نشده است. اگر در گذشته چنین اقدامی با حمایت برخی کشورهای عرب منطقه همراه می شد، امروز عربستان و امارات و سایر کشورهای منطقه نسبت به چنین اقدامی ملاحظه جدی دارند، حتی اگر آمریکا ناگزیر از حمایت شود.
ایران تا امروز همانگونه که انتظار می رفت در مقابل اقدامات تحریک آمیز اسرائیل با صبوری، خویشتنداری، درایت و عقلانیت عمل کرده و وارد دامی که اسرائیل برایش پهن کرده، نشده و امید است این عقلانیت همچنان ادامه یابد. زمان به ضرر اسرائیل در بین افکار عمومی جهانی و نظام بین المللی است، به همین دلیل برای انحراف افکار از جنایت هایش در غزه و سایر نقاط به حمله شتابزده و محاسبه نشده ایران برای توسعه جنگ نیازمند است.
از زمانی که جنایت تروریستی در کنسولگری ایران در دمشق رخ داد، گمانه زنی های متعددی در محافل مختلف نظامی، سیاسی، امنیتی و رسانه ای در مورد کم و کیف واکنش ایران صورت گرفته است. موضوعاتی چون زمان اجرا، مکان عملیات، چگونگی حمله و چرایی عملیات از محورهای اصلی این گمانه زنی ها ست. مهمترین سئوال های مطرح و پاسخ های مطروحه عبارتند از:
۱.عملیات کی انجام می شود؟
۲.عملیات کجا رخ می دهد؟
۳.عملیات چگونه و توسط چه کسانی صورت می گیرد؟
۴.هدف عملیات چیست؟
یک. زمان: به لحاظ زمانی، روز قدس و بعد از عید فطر از جمله گمانه هایی بود که برای زمان اجرای عملیات از سوی محافل مختلف یاد شد. برخی هم مانند بلومبرگ به نقل از منابع آگاه اطلاعاتی گزارش دادند آمریکا و متحدانش بر این باورند که حمله موشکی و پهپادی ایران به اهدافی در اسرائیل «قریب الوقوع» است. یا مثل روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از یک منبع مطلع از اعلام آمادگی تل آویو برای حمله مستقیم ایران به جنوب یا شمال اسرائیل در ۲۴الی ۴۸ساعت آینده از زمان انتشار مطلب خبر داده شد. به دلیل مذاکرات آتش بس غزه در قاهره بین طرفهای درگیر، ایران باید به گونه ای عمل می کرد که اقدام تلافی جویانه اش خدشه ای به این مذاکرات وارد نکند. ناگفته پیداست که زمان انجام هر عملیاتی هم باید غافلگیرانه و غیر قابل پیش بینی توسط طرف مقابل باشد و هم بر اساس محاسبات دقیق ایران از واکنش های بعدی اسرائیل و آمریکا. با توجه به گذشت نزدیک به دو هفته از حمله اسرائیل، به نظر می آید ایران برای اقدام تلافی جویانه اش شتاب نداشته و در حال سنجیدن همه جوانب امر، به ویژه پیش بینی اقدامات بعدی اسرائیل پس از حمله است.
دو. مکان: برخی در مورد مکان اجرای عملیات از سفارتخانه ها و کنسولگری های اسرائیل در کشورهای مختلف نام بردند که البته این مراکز به دلیل مصونیت به لحاظ کنوانسیون های بین المللی و احتمال حضور دیپلمات ها و حساسیت های موجود کمترین احتمال را برای هدف قرار گرفته شدن از سوی ایران دارند. به دلیل تخلیه تعدادی از این اماکن نیز، عملا حمله به آنها برای ایران موجد نفع خاصی در جهت بازدارندگی نخواهد بود. ارتش و پایگاههای نظامی، مراکز دولتی، بنادر و فرودگاهها در فلسطین اشغالی از یک سو و بلندی های جولان یا منافع و عوامل اسرائیل در سوریه و عراق و ... از سوی دیگر از اهداف قابل توجه حمله ایران می توانند باشند. طبیعی است که هر اقدام احتمالی ایران و متحدینش برای هدف گرفتن باید چندین گام جلوتر از اسرائیل باشد.
سه. کیفیت: در مورد چگونگی اجرای عملیات هم می توان انتظارعملیاتی چند بعدی داشت که یا صرفا حمله مستقیم موشکی و پهپادی ایران به مکانهای مورد نظر چه در خاک اسرائیل یا خارج خاک اسرائیل باشد، یا شامل اقدامات نیروهای متحد ایران در لبنان و عراق و سوریه و یمن و ... علیه منافع و اهداف اسرائیلی باشد، یا مشتمل بر حملات ترکیبی ایران و متحدینش در منطقه بشود. گذشته از حملات سخت نظامی، نباید نقش حملات سایبری ایران و متحدینش را دست کم گرفت. رئیس اداره ملی سایبری اسرائیل در کنفرانس امور سایبری در شهر تلآویو گفته که حملات سایبری «مشترک» جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان از ۷اکتبر گذشته به این کشور سه برابر شده است. این اتفاق پس از حمله به کنسولگری ایران شدت قابل توجهی داشته است. بر اساس برآوردهای کارشناسان شرکت «چکپوینت»، گروههای هکری مدافع آرمان فلسطین، طی هفته گذشته بیش از دو هزار حمله هکری به سازمانهای رژیم اسرائیل انجام دادهاند. به عبارتی هم عملیات سخت و هم حملات نرم و هم ترکیب این دو توسط ایران و متحدین منطقه ای علیه اسرائیل قابل توجه است. ضمن اینکه شدت گرفتن فعالیت های هسته ای از برنامه های قابل پیش بینی دیگر از سوی محافل مختلف است. به غیر از موارد پیش گفته، حتی اگر تا مدتی هیچ عملیاتی هم توسط ایران صورت نگیرد، همین هراس حاصله در بین اشغالگران از حمله احتمالی که زمان و مکان و چگونگی آن معلوم نیست، هزینه های زیادی برای اسرائیل ایجاد کرده و می کند. به عبارتی ایران به جای اینکه در دام اسرائیل بیفتد، عملا چالشی را راه انداخته که زمان و مکان و کیفیت عملیات معلوم نیست و مانند «شمشیر داموکلس» به عنوان خطری دائمی و تهدیدی مداوم بالای سر اسرائیل قرار گرفته است. به این ترتیب، برخلاف ادعاهایی مبنی بر اینکه «ایران چه به حمله اسرائیل پاسخ بدهد، چه ندهد، بازنده است» ایران اگر سنجیده و محاسبه شده و بازدارنده به حمله اسرائیل پاسخ دهد، برنده است و اگر به دلیل ملاحظات مختلف هم پاسخ ندهد، با هراسی که در بین
صهیونیست ها ایجاد کرده و هزینه های حاصل از آن، باز هم برنده است.
چهارم. هدف: در صورتی که ایران با محاسبه همه جوانب، تصمیم به عمل در زمان مورد نظر خود گرفت، هر اقدام احتمالی ایران باید پاسخی مناسب به دهها عملیات گذشته اسرائیل قبل و بعد از ۷اکتبر باشد. عملیات مورد نظر ایران علیه اسرائیل باید چنان باشد که نه منجر به جنگ شود و نه به واکنش شدیدتر بعدی اسرائیل بینجامد و این امر مستلزم ظرافت و درایت زیادی است. برای تحقق این هدف، ایران باید از عملیات احتمالی تلافی جویانه خود چند هدف را دنبال کند. در درجه نخست پاسخ ایران باید جنبه بازدارندگی داشته باشد، به گونه ای که جلو عملیات بعدی اسرائیل را در آینده بگیرد. به همین دلیل باید شدید باشد و مثل یک شطرنج باز حرفه ای چندین قدم جلوتر از حریف عمل کند و برای حرکت های بعدی اسرائیل برنامه داشته باشد. به موازات بازدارندگی به ضربه دوم و ضربات بعدی خود باید فکر کند. به عبارتی با توجه به اینکه حملات گذشته اسرائیل در ترور دانشمندان هسته ای و نیروهای سپاهی و سرقت اسناد و عملیات خرابکارانه متعدد در کشور، اعتبار و حیثیت و غرور ایران را خدشه دار کرده، باید به گونه ای برنامه ریزی و موثر عمل شود که اعتبار کشور در عملیات تلافی جویانه احتمالی احیا شود. با توجه به چندین عملیات گذشته اسرائیل چه در خاک ایران و چه در خارج از خاک ایران در قبل و بعد از طوفان الاقصی، ایران باید مقابله با پروژه نفوذ و حفره های اطلاعاتی را بسیار جدی بگیرد.
حمله تلافی جویانه ایران به اسرائیل در شرایطی که تکلیف این حفره های اطلاعاتی و عناصر نفوذی روشن نشده است، می تواند بی اثر، پر خطر، خسارت بار و ناامیدکننده باشد. در کنار مقابله و برخورد جدی با نفوذیها در سطوح مختلف ، هدف دیگر عملیات چندبعدی ایران باید توانمندسازی نیروهای نظامی و انتظامی داخل کشور در مقابل خطرهای احتمالی باشد. به ویژه بعد از عملیات تروریستی در کرمان و سیستان و بلوچستان مشخص شد که دشمنان در کنار عملیات خارجی علیه منافع کشور، درصدد بهره گیری از فضای ملتهب منطقه برای ناامن کردن کشور و ضربه زدن از
داخلند.
به همین دلیل، در شرایطی که کشور بیش از هر زمانی نیازمند وحدت و همدلی است، هر اقدام انحرافی که به دو قطبی سازی در جامعه بینجامد، می تواند لجوجانه، تنش زا و وحدت شکن باشد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 صحتسنجی واقعی ارزی دولت سیزدهم
✍️ محمدصادق جنانصفت
دولت سیزدهم جز چند عدد رسمی درباره میزان صادرات نفتخام، میزان صادرات دیگر کالاها که مشهور به کالاهای غیرنفتی است و نیز میزان واردات درباره منابع و مصارف ارزی چیزی نمیگوید. بهطور مثال نمیگوید در سال ۱۴۰۲ چقدر ارز برای امنیت و دفاع ملی هزینه شده است؟ دولت گزارش دقیقی از میزان دلار در دسترس از صادرات نفت را اعلام نمیکند و نمیگوید از کل ۳۶میلیارد دلار صادرات نفت ادعایی چقدر آن به کشور به صورت نقد برگشت داده شده و چقدر در بانکهای دیگر کشورها باقیمانده و چقدر نیز به تهاتر برای واردات انواع کالای اساسی اختصاص داده شده است. دولت یک عدد کلی درباره میزان تخصیص ارز برای واردات کالاهای اساسی با قیمت هر دلار۲۸۵۰۰تومان را گزارش میکند اما درباره جزئیات آن چیزی نمیگوید به عبارت دیگر معلوم نیست دلارهای اختصاصیافته به بخش دولتی داده شده است؟ به بخشخصوصی داده شده است؟ به بخش خصولتی داده شده است؟ از سوی دیگر دولت به شهروندان نمیگوید دلار ادعایی برای قاچاق کالا به ایران که گفته میشود تنها کالاهای این بخش است که افزایش قیمت داشتهاند بهطور دقیق چقدر است و از کجا تامین میشود و نرخ تبدیل دلار قاچاق به ریال چقدر است؟
اینها بخشی از ابهامهای مربوط به تحولات دلار و دیگر ارزهای معتبر در ایران در سال ۱۴۰۲ است. بیخبری شهروندان و نیز فعالان اقتصادی از تحولات واقعی تجارت دلار در ایران و نیز برخی سختگیریهای بانک مرکزی درباره واردات و نیز ارز حاصل از صادرات و نیز برخی خبرها درباره رشد پایین اقتصاد جهانی و نیز کاهش قیمت فلزات اساسی و همچنین پتروشیمی که بیشترین سهم را در صادرات ایران دارند و دیگر تحولات سیاسی و سیاست خارجی راه را برای افزایش قیمت دلار در بازار آزاد باز کرد و قیمت هر دلار را به بالاتر از ۶۵هزار تومان افزایش داد.
در این وضعیت رفتار کارآمد از سوی دولت این بود که راستگویانه و شجاعانه درباره دلایل افزایش قیمت دلار در بازار آزاد به شهروندان توضیح دهد اما دولت سیزدهم و فرماندهان آن به رییسجمهور گزارش دادند بازار آزاد ارز وجود ندارد و افزایش قیمت دلار در بازار یادشده غیرواقعی است. از طرف دیگر اما در تناقض با این حرف دولت میگوید برای اینکه قیمت دلار بر قیمت دیگر کالاها اثر نگذارد باید قیمت دلار تثبیت شود. اگر دولت ادعا دارد قیمت دلار برای واردات تثبیت شده است پس چه بازاری را میخواهد کنترل کند. همچنین باید از دولت پرسید اگر بازار آزاد ارز وجود ندارد چرا نرخ تورم بیش از ۴۵درصد است؟ دولت درباره ارز در یک دور فزاینده از تناقضها افتاده است که جز با صحتسنجی واقعی نمیتوان به حقیقت دست یافت.
🔻روزنامه اعتماد
📍 عقلانیت حکمرانی درمیانه بحران
✍️ علی ربیعی
زمانی که یک سیستم دچار بحرانهای متعددی است، براساس خرد حکمرانی و علم مدیریت بحران، اقدام به سیاستگذاریهای چندجانبه برای کاستن از تاثیر بحران و پیشگیری از بههم ریختگی و فروپاشی سیستم میکند. با شناسایی عوامل به وجود آورنده بحران و شناسایی بحران شدید، اقدام به بسیج منابع برای غلبه بر آن مینمایند. اصل مهم دیگر در علم مدیریت بحران، اقدام و تلاش برای پیشگیری از وقوع بحرانهای جدید و در هم تنیدگی بحرانهاست. مراقبت از ایجاد شرایط چندبحرانی و بسیج همه منابع اعم از فیزیکی و مادی، اجتماعی و فرهنگی برای تمرکز بر بحران اصلی باید صورت گیرد. امروز و در شرایطی که یک بحران خارجی، نظام و جامعه را تهدید میکند، نظام تدبیر و حکمرانی عقلایی به ما میگوید که ضروری است از تمام ظرفیتها و زیرسیستمها برای ایجاد همدلی، ثبات داخلی، افزایش اعتماد به ساختار سیاسی و ایجاد روحیه حمایتگرانه در برابر تهدید خارجی و بهطور کلی از یک انسجام اجتماعی بزرگ در برابر تهدید بیرونی استفاده شود. مواردی که برشمرده شد، قاعدههایی عقلایی در مدیریت بحران و نظام تدبیر محسوب میشوند. در شرایط ایران امروز در کشاکش بحرانهایی همچون سرمایه اجتماعی و اعتماد، فشار معیشت، فضای روانی ناآرام، وجود برخی زمینهها برای اعتراضات و همچنین یک تهدید خارجی بحران زا - هر چند کهنه و دیرین- اما در شرایط و موقعیت جدید و مرتبط با موضوع امنیت ملی مواجه شدهایم. رژیم اسراییل با بیپروایی، علیه تمامیت ارضی و هویت ملی ایرانی تعرضی را انجام داده است.- البته علل این جسارت در این شرایط فعلی ایران قابل بحث است- در چنین شرایطی، عقلانیت حکم میکند در داخل کشور سیاستهای آرامبخش، هماهنگساز، همدلانه و کمتنش اتخاذ و دنبال شود. حتی اجرای برخی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تنشزا تعطیل شود. رسانههای ملی در چنین شرایطی بیش از هر دورهای باید اقدام به آرامسازی کرده و برنامهسازیهای همسو با روح جمعی جامعه را دنبال کنند. معمولا دولتها از جامعه میخواهند که در فضایی آرام شرایط را برای تصمیمگیری و مقابله با تهدید فراهم آورند. نهادهای مدنی، نخبگان سیاسی - اجتماعی و گروههای مرجع هر یک سهمی در ناکام گذاشتن تهدیدها دارند.
حالا حکایت کشور ما کاملا برعکس شده است.
این روزها همراه با بحرانهای منطقهای، تداوم تحریم، تهدید حاکم شدن ترامپیستها و جسارت یافتن جدید رژیم اسراییل، نهادهای حاکمیتی خود هر روز با ایجاد یک تنش جدید، بهطور مداوم با اظهارنظرها، تهدیدهای لفظی و مصوبات پرتنش اجتماعی، جامعه را متشنج میکنند. نگاه کنید به ماجرای پارک قیطریه، سیزده به در، تهدید و تحدید کسب و کارها به خصوص در فضای مجازی و مباحث پیرامون حوزه فرهنگ و جامعه هنری. صدا و سیما در کلان خط مشیای برای وحدتسازی و جامعیت بخشی ندارد، بلکه اتفاقا بعضا یک پای دوقطبیسازی هم میشود. از بلندگوهای برخی نمازجمعههای مهم صدای وحدتی شنیده نمیشود. بیشتر قطبیسازیها از تریبونهای رسمی دامن زده میشود. انگار نه انگار که با تحولات عظیمی در منطقه روبهرو هستیم و ایران عزیز به یک هدف تبدیل شده است. صدای تهدید در بیخ گوش ایران و زندگی ایرانیان به کرات شنیده میشود و روح آزاری میکند. در این میان، دولت هم به جای اتخاد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تسلیبخش، به بیان آمارهای قابلخدشه که خود منشأ مناقشه میشوند، دل خوش کرده است.
سازمان رسانهای دولت به مثابه یک سایت ستاد انتخاباتی، بیشتر به شیوه تهاجمی عمل میکند تا صدای یک دولت فراگیر. تنش در دانشگاهها همچنان ادامه دارد. تصفیه مدیران میانی و ورود افراد کم تجربه بهطور افقی به نظام اداری و ناامید کردن کارمندان کماکان ادامه دارد و بهطور کلی تهدید جامعه به اشکال مختلف را شکل میدهد. من بر اساس فهم اجتماعی و سیاسی خود معتقدم، امروز اتخاذ سیاستهای کمتنش به مصلحت کشور است. یک دولت هوشمند باید کمیتههایی برای آرامبخشی والتیامبخشی با هدف نزدیک کردن دولت- ملت تشکیل دهد. اما متاسفانه من چنین چشماندازی را نمیبینم. امروز این یک مطالبه جدی از نهادهای حاکمیتی است که در این روزهای سخت، نه تنها زمینهسازی برای جولان بدخواهان ایجاد نکنند، بلکه در جهت امنیت و منافع ملی، سیاستهای متناسب را دنبال کنند.
🔻روزنامه شرق
📍 تظاهر به دانایی
✍️ احمد غلامی
در فیلم «تصنیف باستر اسکراگز» ساخته برادران کوئن که شش اپیزود دارد، در اپیزود دوم داستان تلخ و حیرتانگیزی روایت میشود. گروه نمایشی دونفره با یک گاری از یک منطقه به منطقه دیگر میروند و یکی از آنها نمایشی تکنفره و خطابهای اجرا میکند که پایان تکرارشونده همه آن خطابهها جمله آخرین سخنرانی آبراهام لینکلن در گتیسبورگ است: «این ملت، ذیل سایه پروردگار دوباره آزاد متولد شود؛ و اینکه دولت مردم از سوی مردم برای مردم از صفحه روزگار محو نشود». مرد جوانی که نمایش را اجرا میکند، نه دست دارد و نه پا، تکهگوشتی است با یک سر و چهرهای هولناک. هیئت رعبانگیز او سهم عمدهای در حضور تماشاگران دارد. بعد از اجرای کوتاه نمایشی که فقط یک بار در شب برگزار میشود، پیرمرد کلاه خود را در میان جمع میگرداند و پول نمایش را جمعآوری میکند. روزگار بخور و نمیری دارد؛ اما همین روزگار هم با حضور نمایش دیگری که در آن منطقه کاسبی آنان را از رونق انداخته، تهدید میشود. مردی مرغی را تعلیم داده که حساب و کتاب میداند. وقتی میگوید هشت بهعلاوه هشت، مرغ میدود و به عدد ۱۶ نوک میزند. جمعیت هورا میکشد و صدای قهقههها بلند میشود. اگر نمایش مرد جوان و فریادهای آخرالزمانیاش و رعبی که در دلها برمیانگیخت، موجب حضور تماشاگران بود، این بار مرغ نادان است که تظاهر به دانایی میکند و موجب شعف مردم میشود و آنها را با همه رنجهایشان در زمان حال به خوشباشی دعوت میکند. جهان امروز، جهان سیاستمداران نادان است که هریک به شکلی گاه کمیک و رعبانگیز و گاه صرفا کمیک مردم را گرداگرد سیاست جمع میکنند، نه برای خلق سیاست؛ بلکه برای سرگرمساختن آنها، برای رسیدن به قدرت و صیانت از ثروت. این یک وضعیت جهانی است. در همین وضعیت جهانی است که برخی دولتهای منطقه، چه آنان که دموکراسی ندارند و چه آنان که شبهدموکراسیاند، قادرند با اجرای نمایشهای دستدوم مردم راسرگرم کنند. اگر دموکراسیها در دولتهای جهانی معنا و اعتبار خود را از دست بدهند، بدونشک مردمی که در راه دموکراسی مبارزه میکنند، راه دشواری پیشرو خواهند داشت. الگوی دموکراسی، الگویی جهانی است. هر کم و کاستی که در آن راه یابد و به هر صورت که تقلیل پیدا کند، آسیب آن جهانی خواهد بود و به دولتهای اقتدارگرا این فرصت و بهانه را خواهد داد که در مقابل رقبای آزادیخواه خود دست بالا را پیدا کند. دموکراسی ارزشی جهانی است؛ همان چیزی که مکرون و ترامپ برای آن پشیزی ارزش قائل نیستند. و اگر به آن تظاهر میکنند، صرفا به دلیل سنت آزادیخواهی است که در این کشورها ریشه دوانده است. اگر آزادی و آزادیخواهی به انقلاب فرانسه بازمیگردد، آزادی در آمریکا بیش از انقلاب آن به چهره برجستهای مانند آبراهام لینکلن بازمیگردد. بگذریم. برگردیم به فیلم «تصنیف باستر اسکراگز» و پیرمردی که وقتی میبیند با حضور چنین رقیبی (مرغ نادان) که تظاهر به دانایی میکند، دیگر از دست او و فریادهای آخرالزمانی بازیگرش کاری ساخته نیست، دست به معاملهای بزرگ میزند و مرغ نادانِ متظاهر به دانایی را میخرد. میداند حالا دیگر اوضاع عوض شده است و نیازی به بازیگری که سربار باشد و مانند شبحی بر روی دوشش سنگینی کند، وجود ندارد. باید از شَر این شبح و سنگینیاش خلاص شود. دوره و زمانه عوض شده است. دیگر کسی در پی حل معمای هستی نیست. کسی به سنت و تاریخ نمیاندیشد. خوشبودگی و قهقهههای گذرا برای رفع کسالت کافی است. دورانداختنیها را هرچه زودتر باید دور ریخت. پیرمرد گاریاش را در روزی برفی کنار رودخانه نگه میدارد و قبل از اینکه تصمیم خود را عملی کند، برای اطمینان از نتیجه کارش از روی پل، سنگی را به درون رودخانه میاندازد. مرد جوان با چشمانی هراسان رفتار پیرمرد را دنبال میکند. او به سرنوشت محتوم خود پی برده است. مرغ در قفس در کنار او است و او باید از روی صندلی خود برخیزد، نه به اراده خود؛ بلکه به اراده تغییر سیاست. او دیگر کالایی دورانداختنی شده است. مردم آمریکا دیری است که پیکره آبراهام لینکلن را به رودخانه انداختهاند. بهترین سند برای تأیید این ادعا حضور بایدن و دونالد ترامپ در سیاست آمریکا است؛ مرغهای نادانی که تظاهر به دانایی میکنند. در فرانسه مکرون نیز اوضاع به همین گونه است.
شاید سیاستهای داخلی غرب به لحاظ فرهنگی و اقتصادی برای ما اهمیت چندانی نداشته باشد؛ اما دموکراسی الگویی جهانی است. اگر این الگو خدشه بردارد و بیحیثیت شود، اثرات منفیاش هم جهانی خواهد بود. مگر نه اینکه الگوی پوتین در منطقه بازتولید شده است. اگر چین بهعنوان کشوری اقتدارگرا بر جهانیان فخر میفروشد، دلیلی جز بحران دموکراسی و بحران نئولیبرالیسم و جهان سرمایهداری ندارد. جهان سرمایهداری بدیلهای خود را در هر قالب و شکلی میسازد، فارغ از هر ایدئولوژی. ترامپ، احمدینژاد را ممکن میکند و پوتین، اردوغان را و بایدن، دیگری را. سیاستهای منطقهای متأثر از سیاستهای جهانیاند. حکومتها و دولتها اهمیتی ندارند، آنچه مهم است، مسئولیتی اساسی است که بر گردن روشنفکران و نخبگان سنگینی میکند و آن چیزی نیست جز صیانت از دموکراسی. هر ایدئولوژی یا مرام و مسلکی باید به دموکراسی و جامعه دموکراتیک پایبند باشد. در غیاب دموکراسی اگر اوضاع معیشتی مردم هم روبراه باشد، غیاب دموکراسی در جامعه اثرات منفی خود را بر جای خواهد گذاشت. الگوی جامعه دموکراتیک، الگوی نهایی هر ایدئولوژی یا مرامی است. جز این، یک جای کار میلنگد. جامعه غیردموکراتیک دست آخر بحرانی شده و خطاهایش برملا خواهد شد؛ آنچه در انتظار چین است. با اینکه آمریکا و انتخابات آن نباید در سیاست داخلی ایران اثری داشته باشد و مردم به آن اعتنا کنند، اغراق نیست اگر بگوییم مردم انتخابات آمریکا را حتی بیش از انتخابات ایران دنبال میکنند و برایشان اهمیت دارد که چه حزبی پیروز میدان خواهد شد؛ چراکه میدانند سیاست و الگوی آن جهانی است و هر قدر سیاستمداران داخلی درصدد باشند این الگو را منطقهای و داخلی کنند، سرانجام باید تن به یک سیاست جهانی بدهند. همانطور که خواسته یا ناخواسته تاکنون چنین بوده است و زمانی که ما ناخواسته تن به خواسته دیگران میدهیم، حق انتخاب را از خود و مردم سلب کردهایم. اگر بپذیریم جهان سرمایهداری جهانی است که دولتهای بدیل خود را میسازد، نقش روشنفکران و بهویژه مردم تعیینکننده خواهد بود. باید به یک ایده جهانی باور داشت. هیچ جامعهای بدون دموکراسی واقعی ممکن نمیشود. دراینمیان وظیفه روشنفکران و نخبگان است که با احیا و انتقال مفهوم واقعی دموکراسی به مردم و خلق جامعه دموکراتیک از سوی خود آنها مصمم باشند.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 تقویت بازار تولید واحدهای مسکونی
✍️ حسن محتشم
بازار مسکن به دلیل نوسانات نرخ ارز گرفتار انتظارات تورمی شده است. نرخ ارز تاثیر مستقیم بر بازار مسکن دارد. همچنین این اتفاق به کاهش تولید مسکن می انجامد که چشم انداز خوبی برای این بازار نمی توان متصور شد. این در حالی است که بخش مسکن همواره کمی عقب تر از تورم گام برمی دارد. ممکن است حتی پس از کاهش نرخ ارز، شاهد جهش قیمتها در بازار مسکن برای جبران عقب ماندگی باشیم.
به عبارت دیگر، ممکن است بازار ملک بعد از دو تا سه سال خیز برمیدارد و نه تنها عقبماندگی گذشته را جبران میکند بلکه بالاتر از میزان رشد تورم افزایش مییابد. از آن طرف به دلیل شرایط رکودی که سه سال با آن مواجه بوده با کمبود مسکن مواجه میشویم. در چند سال اخیر نیز آمار ساخت و ساز کاهشی بوده است. بخش خصوصی توانایی ساحت مسکن را دارد. استفاده از توان بخش خصوصی می تواند بازار مسکن را به رونق برساند. در حال حاضر ساخت و ساز به دلیل هزینه بالایی که دارد در رکود است. دولت می تواند با بکارگیری بخش خصوصی سالانه نیاز بازار مسکن را تامین کند.
از طرفی دیگر تنها راه برای افزایش مشارکت مردم و بخش خصوصی کاهش مدت زمان صدور پروانه های ساختمانی و بهبود وضعیت بوروکراسی های اداری است که این امر خود زمینه ساز تقویت بازار تولید واحدهای مسکونی می شود.
به نظر نمیرسد که وضعیت جالبی را در بازار مسکن شاهد باشیم. با توجه به روند فعلی اقتصاد و نبود برنامه مشخص برای افزایش تولید در برنامه توسعه و لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ پیشبینی سال رکودی را برای ساخت و ساز داریم. ممکن است قیمت مسکن در محدوده کمتر از نرخ تورم حرکت کند اما این ثبات احتمالی نیز بلندمدت نخواهد بود.
مطالب مرتبط