🔻روزنامه تعادل
📍 بقای نتانیاهو در تداوم بحران است
✍️ پیر محمد ملازهی
پس از واکنش ایران به حمله جنایتکارانه اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق بسیاری از ایرانیان میخواهند بدانند پس از این رخداد، چه اتمسفری بر تحولات منطقه حاکم خواهد شد؟در یادداشت قبلی بر بلندای همین ستون به این واقعیت اشاره کردم که نتانیاهو برای نجات خودش، طرحی ۳مرحلهای را پس از حمله ۷اکتبر حماس در دستور کار قرار داده است. رخدادهای بعدی نشان داد که پایههای این تحلیل مبتنی بر دادههای درستی بر پا شده بود. حمله حماس درست در برههای اتفاق افتاد که نتانیاهو به دلیل پرونده فساد خانوادهاش بهشدت تحت فشار قضایی قرار داشت. او بر سر دوراهی ویژهای قرار داشت که یا استعفا دهد یا اقدام به برگزاری انتخابات زودهنگام کند. نتانیاهو از حمله ۷اکتبر سوءاستفاده کرد و طرحی را در چند سناریو در ظاهر برای نجات اسراییل اما در واقع برای نجات خود و خانوادهاش طراحی و اجرا کرد. نخست وزیر اسراییل بلافاصله پس از حمله حماس، ابتدا کابینه جنگ تشکیل داد و مخالفان را در کابینهاش وارد کرد، سپس حمله همهجانبه و جنایتکارانهای علیه غزه را آغاز کرد. با این اقدام از یک طرف تظاهرات در داخل سرزمینهای اشغالی علیه نتانیاهو کاهش پیدا کرد و از سوی دیگر فرصت لازم برای اجرای اهداف مورد نظر در اختیارش قرار گرفت. در مرحله بعد او به غزه حمله کرد و بیش از ۳۴هزار زن و کودک و شهروند فلسطینی را کشت. بیش از ۳۴هزار نفر شامل زنان، کودکان و جوانان کشته و بیش از ۸۰ درصد شهر غزه و زیرساختهای آن با تخریب مواجه شد. ۱میلیون و ۸۰۰هزار نفر از جمعیت ۲میلیون و ۳۰۰هزار نفری غزه آواره شدهاند و مردم این باریکه برای داشتن نیازهای ابتدایی خود نیز با مشکل مواجه هستند. این جنایات زمانی که در فضای مجازی بازتاب پیدا کرد، فشار افکار عمومی در غرب و سایر نقاط جهان متوجه اسراییل شد. در این میان، بسیاری ازشهروندان کشورهای غربی از دولتهای خود خواستند که روند حمایت از اسراییل را متوقف کنند. کار به جایی رسید که حتی چهرهای مانند ترامپ هم خواستار پذیرش آتش بس توسط اسراییل شد چرا که معتقد بود اسراییل قافیه را در افکار عمومی جهانی باخته است.
نتانیاهو اما برای فرار از این مرحله، دومین پرده از سناریوی خود را طراحی و اجرا کرد. در این طرح، نیروهای اسراییل تا حدی از غزه بیرون آمدند و به سمت شمال متمرکز شدند. در این پرده از نمایش، اسراییل توجه و تمرکز خود را متوجه حزبالله لبنان کرد. هدف دوم پس از غزه، حزبالله لبنان است، اسراییل به خوبی میداند که چنانچه بتوانند با حمله زمینی حزبالله را خنثی کرده و تحت فشار قرار دهد، حزبالله را در داخل ضعیف و زمینه شکلگیری جنگ داخلی را در لبنان فراهم میکنند. این راهبرد توسط اسراییل در دست اقدام بود. اما برای کسب حمایت غرب در این مسیر به یک کاتالیزور مهم نیاز داشتند. اسراییل در ادامه برای کسب حمایت کشورهای غربی حمله به کنسولگری ایران در سوریه را اجرایی و ۷نفر از مستشاران ایران را به شهادت رساند. در عمل اسراییل، ایران را در موقعیتی قرار داد که چارهای جز واکنش نشان دادن نداشته باشد. اگر ایران واکنش لازم را نشان نمیداد، ضمن جریتر شدن اسراییل این ابهام را هم در داخل ایجاد میکرد که چرا واکنش لازم به جنایات اسراییل نشان داده نشده است. ایران مجبور شد یک واکنش موثر از خود نشان دهد، اما در عین حال تلاش کرد این واکنش به گونهای نباشد که منتهی به یک جنگ تمام عیار شود. طی روزهای منتهی به واکنش ایران به اسراییل، مجموعهای مناسبات ارتباطی با کشورهای مختلف منطقهای و فرا منطقهای در دستور کار قرار گرفت تا هم پاسخ مناسب به اسراییل داده شود و هم از گسترش مناقشه جلوگیری شود. تا این بخش به نظر میرسد، ایران به خوبی توانسته از دام مورد نظر نتانیاهو عبور کند، بدون اینکه گرفتار بحرانهای فزاینده شود. از این نقطه به بعد، سیاستهای امریکا هم واجد اهمیت خواهد بود. بهطور کلی امریکا مایل نیست جنگ تمام عیاری در منطقه شکل بگیرد. اگر اسراییلیها قانع نشوند و بخواهند دست به ماجراجوییهای تازه علیه ایران (یا لبنان) بزنند، ایران هم ناچار خواهد بود، پاسخ مناسب بدهد. ورود به این مختصات مورد علاقه هیچکدام از طرفین (به جز نتانیاهو) نخواهد بود. بقای نتانیاهو به تداوم بحران در منطقه بستگی دارد. نتانیاهو به گونهای برنامهریزی میکند که اصل بقای اسراییل را با موقعیت خود پیوند زده است. کابینه جنگ اسراییل امروز (یکشنبه) تشکیل جلسه داده تا درباره راهبرد مناسب تصمیمسازی کند. برخی رسانههای غربی اعلام کردند که اسراییل قرار نیست پاسخی به حمله ایران بدهد. اما اگر این راهبرد تغییر کند و اسراییل به دنبال ماجراجوییهای تازه سوق پیدا کند، مشکلات منطقهای وسعت یافته و زوایای تازهای پیدا میکند. این وضعیت نه مورد علاقه غرب و امریکاست و نه ایران قصدی برای ورود به این مختصات دارد، تنها نتانیاهو است که برای منافع خود حاضر است منطقه را به آتش و خون بکشاند. بنابراین طرفین باید متوجه این رویکردهای جنونآمیز نتانیاهو بوده و از آن دوری کنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تداوم منازعه ایران و اسرائیل در منطقه خاکستری
✍️ دکتر هادی خسروشاهین
عملیات ۱۴آوریل ایران علیه اسرائیل قواعد منازعه در دو دهه اخیر را تغییر نداد؛ اما تلاش شد با از میان رفتن خطوط قرمز کهن، خطوط قرمز جدیدی بهصورت واضح و روشن تعریف شود. پس نبرد ایران و اسرائیل در منطقه خاکستری تداوم خواهد یافت؛ یعنی همچنان درگیری فراتر از رقابت استاندارد و دیپلماتیک دنبال خواهد شد؛ اما از آستانه جنگ عبور نخواهد کرد.
دو بازیگر انگیزههای روشن و مشخصی برای خودداری از عبور از منطقه خاکستری دارند. اسرائیل که با محاصره جغرافیایی شبکه بازدارندگی ایران در پیرامون خود مواجه است، خروج از این منطقه را به معنای جنگ بزرگ منطقهای قلمداد میکند.
در اینجا باید به این موضوع هم توجه شود که عملیات اسرائیل در اول آوریل نیز اگرچه تهاجمی و به نوعی عبور از خطوط قرمز بود، اما کماکان در منطقه خاکستری تعریف میشد. با وجود اینکه این تجاوز از قابلیت انتساب برخوردار بود، ولی اسرائیل حاضر نشد مسوولیت آن را بهطور رسمی بپذیرد و در عین حال سعی کرد از طریق کمپین سیاسی و دیپلماتیک منکر حمله به مقر دیپلماتیک ایران شود. (به نظر میرسد اگر اسرائیلیها تصور میکردند این عملیات با واکنش شدید تهران مواجه میشود، برای حفاظت از تداوم بازی در منطقه خاکستری از انجام آن خودداری میکردند.
در اینجا اسرائیل در برآورد راهبردی خود از رفتار ایران دچار سوءمحاسبه جدی شد) اما در مقابل ایران نیز عدم تقارن در تسلیحات متعارف میان دو طرف منازعه را احتمالا آسیبزا تلقی خواهد کرد. (اضافه شدن آمریکا به جبهه اسرائیل در نبرد متعارف سطح و میزان آسیبپذیریها را افزایش میدهد)
به همین دلیل هم از نگاه هر دو بازیگر هزینههای خروج از منطقه خاکستری بیش از فواید آن تلقی میشود. در چنین شرایطی شاهد تداوم «پارادوکس ثبات-بیثباتی»خواهیم بود؛ یعنی ثبات در سطوح بالاتر درگیری و بیثباتی در سطوح پایین منازعه تداوم مییابد.
در چنین شرایطی فضای لازم فراهم میشود که بازیگران با ترکیبی از عدم تقارن، ابهام و سیاست گام به گام بتوانند درگیریهای منطقه خاکستری را زیر آستانه جنگ متعارف نگه دارند. حال اگر از همین زاویه نیز به عملیات ایران در بامداد ۱۴آوریل نگاه کنیم، تکیه بر قواعد بازی در منطقه خاکستری قابل شناسایی است.
اگر اقدامات در منطقه خاکستری را به شکل یک طیف از سطح پایدار persistent، در حد متوسط moderate تا سطح تهاجمی aggressive تعریف کنیم، پاسخ ایران حداقل ویژگیهای دو سطح بازی را دربرمیگیرد.
به عبارت دیگر پاسخ ایران در سطح پایدار تعریف نمیشود؛ چراکه الگوی مداوم درگیری را به نمایش نمیگذارد، بلکه بیشتر جنبه کمسابقه و منحصر به فرد دارد. در عین حال قابلیت انتساب هم بهوضوح پیدا میکند. (بهدلیل پذیرش رسمی مسوولیت آن توسط ایران) اما دو سطح دیگر را دربرمیگیرد. عناصری از قابلیت انتساب، اقدام مستقیم نظامی، تهدید قابل توجه تمامیت ارضی و ایجاد فضای مبتنی بر تهدید معتبر و اجبار در آن بهوضوح در عملیات انتقامی ایران قابل مشاهده است؛ اما با این همه زیر آستانه جنگ باقی میماند.
به این ترتیب عملیات ۱۴آوریل را باید در ذیل گزینه تهدید به تشدید تنش تقسیم کرد و به همین دلیل هم در پاسخ ایران همه عناصر و ویژگیها، دلالت بر کنش و انتخاب مضاعف فوری ندارد.
تهدید به تشدید تنش به دو صورت قابلیت اجرایی و عملیاتی شدن دارد؛ اول بهصورت جابهجایی نیروها، ادوات و داراییها به شکلی که نشان دهد بازیگر در موضع دفاعی عزم و اراده برای عملیاتیسازی گزینه تهدید به تشدید تنش را دارد و دیگر به شکل فعال ساختن کنترلشده قابلیتهای نظامی و به نوعی نمایش قدرت برای اثبات اینکه تشدید تنش و حمله مرگبار معتبر در صورت عبور از خطوط قرمز جدید امکانپذیر است.
البته مشخصا عامل دیگری هم به معتبر ساختن حمله مرگبار در آینده درصورت واکنش اسرائیل کمک میکند و آن کمیت محوری عملیات ۱۴آوریل است. استفاده از تعداد بالای موشک و پهپاد طرف مقابل را مجبور کرد که از حداکثر ظرفیت دفاعی خود استفاده کند و این در عمل باعث کشف کامل سیستم دفاع موشکی اسرائیل و امکانات متحدانش در اردن و خلیجفارس توسط ایران میشود.
این در حالی است که ایران در وقت عملیات از سلاحهایی استفاده کرد که نسبت به ویژگیها و توانمندیهای آن آمریکا و اسرائیل اطلاعات پیشینی داشتند و از همین رو دست خود را در حوزه مسائل نظامی بهطور کامل رو نکرد و این در عمل باعث برخی احتیاطها در آینده برای پاسخدهی تلآویو خواهد شد.
اما در پایان باید به این نکته مهم توجه کرد که از نگاه ایران حفاظت از تداوم بازی در منطقه خاکستری دارای مزیتهای راهبردی است؛ چراکه کشور را قادر میسازد منافع خود را دنبال کند؛ دستور کار ضد وضع موجود خود را پیش ببرد و در عین حال از هزینههای گزاف درگیری گستردهتر اجتناب کند. ایران به خوبی میداند که هدف بلندمدت و همیشگیاش برای تبدیل شدن به قدرت مسلط در خاورمیانه، این کشور را با آمریکا و اسرائیل درگیر خواهد کرد.
بر این اساس، توسل جستن به منطقه خاکستری به آن امکان میدهد هم برنامه ضد وضع موجود خود را پیش ببرد و هم از جنگ با هر یک از آنها اجتناب کند. منافع تهران در پرهیز از جنگ مبتنی بر محاسبه منافع گذرا و موقتی نیست، این یک ویژگی عمیقا ریشهدار در فرهنگ استراتژیک ایران است.
به عبارت دیگر این میراث ماندگار و برآمده از جنگ ۸ساله ایران و عراق است. ایران مصمم است که دیگر هرگز آن تجربه را تکرار نکند.
🔻روزنامه کیهان
📍 دیوار خیبر فرو ریخت؛ پیدا و پنهان عملیات ایران
✍️ محمد ایمانی
۱) عملیات شنبه شب (۲۵ فروردین/ ۱۳آوریل) سر فصلی مهم در تاریخ غرب آسیاست. نیروی عظیمی که در این عملیات چند ساعته در منطقه آزاد شد، هزاران برابر شدیدتر از آوار موشکهایی است که بازدارندگی ۷۶ ساله رژیم صهیونیستی را فرو ریخت. شنبه شب در حالی که فلسطینیها (و مردم برخی مناطق دیگر) از مشاهده شیرجه موشکهای ایرانی، فریاد «یا فاتح خیبر، یا علی و یا حسین»(ع)
سر میدادند، خبرنگار اسرائیلی در شبکه ایکس نوشت: «یهودیان در پناهگاهها پنهان شده و منتظر موشکهای ایرانی هستند. اسرائیل به جای ابتکار و بازدارندگی، در لاک خود فرو میرود و میترسد. روزهای نتانیاهو». عملیات محدود، اما پیچیده و موفق ایران، موجب برانگیختگی و شادمانی صدها میلیون مسلمان در منطقه شد که عزتشان برای دهها سال لگدکوب شده است. آنها اکنون یقین دارند که رژیم جنایتکار اسرائیل، از پا در آمدنی است. تنبیه رژیم صهیونیستی، بلافاصله چند ساعت پس از آن صورت گرفت که تکاوران ایرانی، کشتی تجاری صهیونیستها را در تنگه هرمز (۵۰ کیلومتری بندر فُجیره امارات) توقیف کردند تا دومین کریدور تجاری اسرائیل را هم مثل تنگه بابالمندب نا امن کنند؛ دو تنبیه و پوز زنی تحقیرآمیز به فاصله بیش از ۱۶۰۰ کیلومتر،
در یک نصفه روز.
۲) بیش از ۱۹۰ روز از جنگ غزه میگذرد؛ جنگی که نتانیاهو ادعا میکرد ظرف چند هفته به پایان میرساند. اما این جنگ در حالی فرسایشی شد که اسرائیل، همواره ابتکار عمل را در اغلب جنگهای گذشته در دست گرفته بود تا از چند روز یا چند هفته طولانیتر نشود. نتانیاهو با حمله به بخش کنسولی سفارت ایران و ترور چند مستشار نظامی ارشد، خیال کرد میتواند به فرافکنی بحران بپردازد و از معرکه بگریزد. او برای نجات خود، با سرنوشت رژیم صهیونیستی قمار کرد اما در واقع، «نفرین ۸۰ سالگی اسرائیل» را جلو انداخت. او احتمالا همان گوساله افسانهای است که صهیونیستها دنبال ذبح آن هستند تا خود را نجات دهند. هر چند که به نظر میرسد اسرائیل حتی با قربانی کردن او، به روزهای قبل از جنگ بر نخواهد گشت.
۳) اگر مقامات آمریکایی در مییافتند که زمامداران صهیونیست، چیزی جز بار اضافی بر لبه پرتگاه نیستند، سرنوشت خود را در ماجرای جنگ غزه به دُم آنها گره نمیزدند، یا دست کم، افسارشان را میکشیدند تا وارد معرکه غزه نشوند و به زنجیره گرفتاریهایشان وسعت ندهند. اما گویا گزینه عقل، قفل بود که بدترین تصمیم را گرفتند. توماس فریدمن تحلیلگر نیویورک تایمز، دو روز پس از عملیات طوفانالاقصی هشدار داده بود: «ورود به غزه، پا نهادن در باتلاق است، چنان باتلاقی که آریل شارون و نتانیاهو در گذشته از آن اجتناب کردند».
او ۹ نوامبر (۱۹ آبان) هم نوشت: «چند روز پیش از آن که به تلآویو بروم، بسیاری از دوستان، به من هشدار دادند اسرائیل پس از ۷ اکتبر، دیگر اسرائیل قبلی نیست. آنها حق داشتند. اسرائیل به مکانی تبدیل شده که ساکنانش هرگز قبلاً در آن زندگی نکرده بودند. آمریکا هرگز قبلا مجبور به مداخله و دفاع مستقیم نشده بود. پس از سفر، درک میکنم که چرا همه گفتند این حجم بزرگ از تغییر پس از حمله
۷ اکتبر، رخ داده؛ تهدیدات مجموعهای از دشمنان که جهانبینی خدا سالارانه را با تسلیحات مدرن قرن ۲۱ ترکیب کردهاند.
هر یک از دشمنان اسرائیل دارای ارتش مدرن با قابلیتهای سایبری، موشکی بالستیک، پهپادی و پشتیبانی فنی هستند. آنها مدتها برنامهریزی کرده و اکنون، کنار هم ظاهر شده و اسرائیل را از همه طرف تهدید میکنند. هدف، نابودی اعتماد اسرائیلیهاست و این که اثبات کنند که سرویسهای دفاعی و اطلاعاتی دیگر نمیتوانند از آنها محافظت کنند. اگر این مهم اثبات شود، ساکنان اسرائیل مجبور خواهند بود از اسرائیل خارج شوند. متأسفانه، ترس
در دل بسیاری از آنها افتاده است».
۴) دو هفته قبل، هنگامی که دولت شریر اسرائیل دست به ترور فرماندهان ایرانی در دمشق زد، به احتمال قریب به یقین با مقامات آمریکایی هماهنگ کرده بود. اما هنگامی که ایران اعلام کرد اسرائیل را مجازات میکند، مقامات آمریکایی غیر از پیغامهای مستقیم، دست به دامن دیگر دولتها شدند تا شاید ایران حمله نکند.
بر این مبنا، ایران قبل از این که شنبه شب، رادار و پدافند چندلایه صهیونیستی- آمریکایی را بشکافد، از پدافند سیاسی آمریکا عبور کرده بود؛ چنان که وبسایت اکسیوس نوشت: «تهران از طریق کشورهای عربی اطلاع داد که اگر آمریکا پس از حمله به اسرائیل وارد ماجرا شود، پایگاههایش در منطقه مورد حمله قرار خواهند گرفت. پیام ایران این بود: ما به نیرو هایی که به ما حمله کنند، حمله خواهیم کرد، سر به سر ما نگذارید تا ما هم سر به سرتان نگذاریم».
۵) ضربت ترکیبی که شنبه شب به رژیم صهیونیستی وارد شد، کف توانمندیهای ایران بود. در مقابل، اسرائیل با حداکثر توانمندیهای رادارای و پدافندی نتوانست موشکها و پهپادهای مهاجم را عقب براند. قلعه ساختن و دور خود حصار کشیدن، عادت تاریخی یهودیانی است که یک بار در قلعه خیبر، مغلوب حضرت خیبرشکن(ع) شدند. اسرائیل هم نشان داده که بدون دیوارهای حائل، دوام نمیآورد. اما دیوار بازدارندگی، در مقابل یک حمله محدود که حتی نوک کوه توانمندیهای نظامی ایران هم نیست، پیش چشم همه فرو ریخت. امنیت و ثبات نیم بند اسرائیل، دیگر به قبل از ۱۳آوریل (۲۵ فروردین) باز نخواهد گشت. فراتر از سه سامانه پدافندی گنبد آهنین، فلاخن داود و پیکان که از عهده «مینیاتوری از حملات ترکیبی ایران» بر نیامدند؛ سامانه پدافندی آمریکا، انگلیس، فرانسه (و اردن بیحیثیت) هم امتحان بدی پس دادند. بخش قابل توجهی از موشکها و پهپادهای ایران، با عبور از رینگهای پدافندی به هدف خوردند. این رویداد، طی هفت دهه گذشته بیسابقه است. حمله به چند پایگاه نظامی در جنوب و مرکز سرزمینهای اشغالی در حالی انجام شد که ایران، نه ضرورت دید از ظرفیت تهاجم هماهنگ متحدانش کمک بگیرد و نه از زرادخانه موشکها و پهپادهای پیشرفتهتر مانند موشک هایپرسونیک و برخی تسلیحات رونمایی نشده استفاده کرد. اما، نوبت بعدی قرار نیست مجازات اسرائیل صرفا از مسافت دور انجام شود، چند ساعت به طول بینجامد، و یا در ابعاد عملیات شنبه شب محدود بماند.
۶) چند روز قبل از حمله ایران، رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل گفته بود: «من بارها گفتهام که مطمئن نیستم بدترینها را پشت سر گذاشتهایم؛ ما در آستانه روزهای پیچیده هستیم». همزمان، لیبرمن، وزیر جنگ سابق اظهار کرده بود: «اگر حملهای از سوی ایران صورت گیرد، دولت اسرائیل نباید دوباره مانند شکست ۷ اکتبر، با شلوار پایین گرفتار شود». وحشت چنان در میان صهیونیستها ریشه دوانده بود که عدهای به اندوختن غذا پرداختند و هزاران صهیونیست زرنگتر، ترجیح دادند از فلسطین اشغالی خارج شوند. ظرف شش ماه گذشته، بیش از ۵۰۰ هزار صهیونیست از سرزمینهای اشغالی مهاجرت کردهاند. در همین حین خبر آمد که نتانیاهو و همسرش از ترس حمله ایران، در منزل سایمون فالیک میلیاردر یهودی در قدس که دارای پناهگاه ضد موشکی است، پناه گرفتهاند. ایران بدون عملیات، نتانیاهو را در چشم صهیونیستهای معترض
در هم شکسته بود. نخستوزیر بزدل و مسئولیتنشناسی که جان اتباع دولتش را به خطر انداخت، اما پسرش را به فلوریدای آمریکا فرستاد و خودش هم به پناهگاه ویلایی خزید، جنگ را پیشاپیش باخته بود؛ بسیار پیش از آن که موشکهای خوشهای ایران، پایگاههای هوائی نواتیم و رامون در جنوب فلسطین اشغالی (منطقه نقب/ کمی دورتر از تأسیسات هستهای دیمونا) و منطقه امالفحم (حد فاصل بندر حیفا و تلآویو) را در هم بکوبند.
۷) در حالی که سانسور مطلق در اسرائیل حاکم است، شبکه سعودی العربیه میگوید بیش از ۴۰ صهیونیست در عملیات ایران کشته و زخمی شدهاند. اما مهمتر از آمار دقیق خسارات و تلفات، اصابت بخش قابل توجهی از موشکها به هدف است. هر چند موشکها از مناطق مختلفی در شمال، جنوب و مرکز کشور شلیک شدند، اما هنگام رسیدن به هدف، باید وارد محدودهای شبیه لوله انتهای قیف میشدند. مساحت فلسطین ۲۷ هزار کیلومتر مربع، و مساحت سرزمینهای اشغالی که در اشغال اسرائیل است، ۲۲ هزار کیلومتر مربع است؛ تقریبا به اندازه وسعت استانهای بوشهر و گلستان، یا زنجان و ایلام. فاصلهای هم که موشکها و پهپادها باید طی میکردند، ۱۱۰۰ تا ۱۴۰۰کیلومتر بود، آن هم از فراز پدافند آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم ذلیل اردن. به این معنا، عبور پهپادها و موشکها از پدافند چند لایه، رویدادی خارقالعاده و دورانساز است. پیچیدگی این عملیات را مقایسه کنید با اقدام تروریستی اسرائیل در دمشق، و در فاصله ۷۰ کیلومتری جولان، بیآن که پدافند موثری، مانعشان باشد.
۸) شبکۀ خبری ایبیسیُ درباره وسعت عملیات ایران میگوید «ایران ۱۵۰ موشک به سمت اسرائیل شلیک کرد»؛ و واشنگتن پست معتقد است «ایران با بیش از ۲۰۰ موشک و پهپاد، حملهای گسترده و شگفتانگیز را انجام داد». در حالی که نیویورک تایمز میگوید «ایران در اولین حمله مستقیم به اسرائیل، بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک شلیک کرد؛ ۱۸۵ پهپاد، ۳۶ موشک کروز و ۱۱۰ موشک زمین به زمین»، مقام ارشد آمریکایی به شبکه ایبیسی گفت «تخمین آمریکا حاکی است که بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ فروند پهپاد و موشک به سوی اسرائیل روان شده است». برخی از رسانهها هم گفتند که بیش از ۳۰ تا ۵۰ درصد موشکها به هدف اصابت کرده، که رقم بالایی است. جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا گفته: «آنچه روی دادُ شکستی گسترده و تاسفبار برای بازدارندگی آمریکا و اسرائیل در ابعاد ۲۰۰ فروند موشک بالستیک، کروز و پهپاد بود». سیانان هم میگوید «این، بزرگترین حمله پهپادی تاریخ دنیاست». همچنین در حالی که روزنامه تلگراف نوشت: «حمله جسورانه ایران، بازدارندگی مقابل اسرائیل را نشان داد»، تحلیلگر نظامی بیبیسی گفت «طراحی حمله ترکیبی، نشاندهنده اعتماد به نفس بالای ایران است؛ ایران قویترین نیروی موشکی منطقه است». در این میان خبرگزاری خبیث رویترز، چنان مسحور قدرتنمایی ایران شده بود که نوشت: «ایران در حال بلعیدن اسرائیل است».
۹) اشتباه است اگر تحلیلگری، عملیات شنبه شب را جدا از راهبرد کلان ایران درباره رژیم شریر صهیونیستی ببیند. اسرائیل مانند مذبوح نیمه جانی است که زیر پا افتاده و ضمنا بشدت تقلا میکند. روزنامه «یدیعوت آحارونوت» دو هفته قبل با بیان این که ایران، اسرائیل را به باتلاق کشانده، نوشت: «برخلاف اسرائیل که طرحی برای مرحله بعدی جنگ در غزه ندارد، ایران خود را آماده فاز جدید برخورد نظامی با اسرائیل در چند جبهه میکند. طبق برآورد ایران، اسرائیل قادر به نابودی تواناییهای حماس نیست و به تدریج مانند لبنان، در باتلاق فرو خواهد رفت. اسرائیل، نشانههایی از باتلاقی شدن جنگ را احساس می کند». مشابه این ارزیابی را یاکوف عمیدرور، رئیس اسبق شورای امنیت ملی اسرائیل، عنوان کرد: «ایران سالهاست در حال ساخت یک استراتژی هوشمندانه است؛ از جمله ایجاد حلقه آتش در اطراف اسرائیل. برای اسرائیل دشوار است که با مجموعه نیروهایی که ایران از هر طرف تشکیل داده، مقابله کند».
🔻روزنامه اطلاعات
📍 قاعده جنگ!
✍️ ابوالقاسم قاسمزاده
در وادی اندیشهورزی سیاسی تلاش میشود تا نظریات و مفاهیم سیاسی را براساس قواعد و روابط بینالمللی نقد و تفسیر کنند.
در فاصله ۱۹۰ روز نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به روایت مجامع حقوقی بین المللی و سازمان ملل، ۳۳ هزار نفر از زنان و کودکان و شهروندان عادی فلسطینی را قتل عام کرد که در جامعه ملل از آن به عنوان «نسلکشی» یاد شده و «نتانیاهو» و «ژنرال گالانت» فرمانده ارتش اسرائیل، دو جنایتکار جنگی در اغلب کشورها و از سوی افکار عمومی جامعه ملل شناخته شدهاند.
در این ۱۹۰ روز نه تنها شورای امنیت سازمان ملل که سه دولت اصلی در آن آمریکا، روسیه و چین نیز با کمترین اقدام باز دارنده در برابر جنایتهای جنگی از سوی دولت نتانیاهو، این مسیر را باز گذاشتند. فقط گروه فلسطینی «حماس»، همچنین «حزبالله» لبنان و رزمندگان جهادی یمن در کنار جمهوری اسلامی ایران ایستادگی کردند و پرچم مقاومت در برابر جنایات ضدبشری ارتش صهیونیستی اسرائیل را برافراشته نگهداشتند و این اقدام تروریستی را آشکارا محکوم کردند.
در ادامه همین مسیر، یکباره ارتش اسرائیل با بمباران بخش صدور ویزای دفتر سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق، ضمن ویرانی کامل آن موجب شهادت چندنفر از اعضای رسمی کنسولی و سرداران سپاه در آن شد. دولت نتانیاهو هیچ اطلاعیهای را در اینباره رسمی یا غیررسمی منتشر نکرد. شورای امنیت سازمان ملل نیز با بایکوت رسمی اعلان نظر از سوی دولتهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان مواجه شد، ولی دبیر کل سازمان ملل این اقدام را محکوم کرد و آن را ضربه به روابط رسمی سیاسی از سوی دولتها خواند!
دولت بایدن نیز در فضای انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا، از این اقدام دولت «نتانیاهو» اظهار بیاطلاعی کرد! در ایران دولت جمهوری اسلامی این اقدام نتانیاهو را نقض آشکار قوانین رسمی روابط بینالمللی و تعریف جایگاه دفاتر کنسولی و سفارتخانههای دولتها خواند. نتانیاهو اما چنین اقدامی را ضربه بزرگ به دولت جمهوری اسلامی نشان داد. گمان او چنین بود که بدون صدور هرگونه اطلاعیه رسمی از یکسو، ضعف قدرت دولت جمهوری اسلامی در پاسخگویی را نشان دهد و از سوی دیگر همچنان در میدان کشتارهای فاجعهبار فلسطینیان در سراسر مناطق اشغالی فلسطینی یکه تازی کند.
اما در داخل ایران مردم و مسئولان، به ویژه در دو بازوی ارتش و سپاه از بمباران دفتر کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق از سوی ارتش صهیونیستی «شوک زده» شدند. پس از آن با این جمله رهبری انقلاب که در گذشته نیز اعلان شده بود که «زمان بزن و در رویی گذشته است. بزنید، میخورید.» بسیاری در داخل کشور، در منطقه و بینالملل در انتظار اقدام رسمی و موثر جمهوری اسلامی ایران بودند.
اکنون پاسخ سپاه پاسداران داده شد. رئیس مجلس شورای اسلامی ایران درباره آن گفت:«... اقدام ایران در پاسخ به تجاوز به اماکن دیپلماتیک کشور(ایران) باز دارنده و براساس منشور سازمان ملل متحد بود.» او گفت: «در صورتی که از سوی اسرائیل یا متحدانش غلط دیگری سر بزند، پاسخ ایران شدیدتر خواهد بود.» واقعیت در صحنه جنگ در سراسر «غزه» و فلسطین اشغالی همچنان ادامه کشتار جنایتکارانه ارتش صهیونیستی با رهبری «گالانت» فرمانده نظامی آن است. تجربه اقدام سپاه پاسداران نشان از ادامه سیاست «مقاومت» در برابر تجاوزهای ارتش رژیم صهیونیستی اسرائیل دارد. چگونگی اعلان مواضع سه کشور اصلی اروپایی، انگلیس، فرانسه و آلمان، همچنین چگونگی انعکاس مواضع «بایدن» رئیس جمهوری آمریکا در چند روز آینده نشان خواهد داد که مسیر بحران کنونی در سراسر فلسطین اشغالی به کدام سمت و سو جهتگیری و ادامه خواهد پیدا کرد. در این میان مواضع دو دولت «روسیه و چین» که در شورای امنیت سازمان ملل «حق وتو» دارند، تعیین کننده خواهد بود. عملیات نظامی محدود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشان داد که دوران «بزن و دررو» از سوی حاکمیت صهیونیستها دیگر جواب نمیدهد. به ویژه که نتانیاهو و دولت او، اکنون هم در داخل اسرائیل از سوی اکثریت شهروندان آن و هم از سوی جامعه ملل، منفورند. یک افسر بلند پایه ارتش آمریکا بعد از انجام عملیات نظامی دیروز سپاه پاسداران به رسانههای آمریکایی گفت:«... همه به نتانیاهو فشار میآورند که اصلا فکر حمله به ایران را نکند. ایرانیها شوخی نکردند که گفتند، دو برابر خواهی خورد. نتانیاهو، شاید بدش نیاید که آب را گل آلودهتر بکند، اما اگر فاکتورهای مختلف را کنار هم بگذاریم، وضعیت برایش وحشتناک است.»
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تلآویو کدام مسیر را انتخاب میکند؟
✍️ نادر کریمیجونی
در حمله جمهوری اسلامی ایران به خاک رژیم صهیونیستی در مقابل به شهادت رساندن نظامیان ارشد کشورمان، تنها پایگاههای نظامی در رژیم صهیونیستی مورد هدف قرار گرفت و این عملیات چند ساعت پیش از فرود آمدن پهپادها و موشکهای ایرانی در خاک رژیم صهیونیستی، از سوی رادارهای آمریکایی شناسایی و افشا شده بود و امکان جابهجایی سختافزار هم برای رژیم صهیونیستی، فراهم بود.
میتوان عملیات بامداد یکشنبه جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم صهیونیستی را یک پاسخ نامید بهویژه آنکه هم در گفتار مقامات نظامی جمهوری اسلامی ایران و هم در انعکاس خبر از سوی رسانههای دولتی و حکومتی جمهوری اسلامی ایران وجه قدرت کشورمان در این اقدام بزرگتر و تاثیرگذارتر از وجه نظامی آن دانسته شده است. این نکته مطرح شده است که برای رهگیری و انهدام پرندههای ایرانی، رژیم صهیونیستی یکمیلیارد دلار هزینه کرده است. اکنون و پس از اعلام پایان عملیات موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی ایران، پرسش مهم برای شهروندان منطقه اعم از ایرانیها، اعراب و رژیم صهیونیستی آن است که آیا قرار است این عملیات ادامه پیدا کند؟ آیا رژیم صهیونیستی به این حمله- همانطور که تهدید کرده است- پاسخ خواهد داد و در نتیجه جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ دادن به این تهدید، عملیات سختتری اجرا خواهد کرد؟ برای بسیاری از فعالان و ناظران سیاسی روشن است که پرهیز آمریکا از مشارکت در دادن پاسخ به جمهوری اسلامی ایران، پیامی آشکار به رژیم صهیونیستی است که از تداوم ماجرا و ماجراجوییهای دنبالهدار پرهیز کند. بلافاصله پس از اعلام پایان عملیات موشکی و پهپادی ایران، جو بایدن در گفتوگو با نتانیاهو به وی اعلام کرد که ایالاتمتحده در هیچ حملهای علیه ایران مشارکت نمیکند. این پیام صریح باعث شد تا اولین نشست کابینه جنگ رژیم صهیونیستی از اتخاذ موضع یا تصمیم رادیکال در مورد عملیات جمهوری اسلامی ایران پرهیز و جانب تعادل را رعایت کند. این کابینه در پایان نشست خود به هیات سهنفره به ریاست نتانیاهو اجازه و اختیار داد که در مورد پاسخ به این حمله تصمیم بگیرد. جالب است که در نخستین نشست این هیات هم تصمیم مشخصی گرفته نشده و نخستوزیر رژیم صهیونیستی در پایان جلسه اظهاراتی بر زبان آورد که براساس آن نمیشد فهمید آیا رژیم صهیونیستی به اقدام جمهوری اسلامی ایران پاسخ نظامی میدهد یا همانطور که بایدن در مورد پاسخ دیپلماتیک از طریق شورای امنیت و گروه هفت سخن گفته، تلآویو هم ترجیح میدهد پاسخی از جنس غیرنظامی به جمهوری اسلامی ایران بدهد و منازعه نظامی را دنبالهدار نکند. دنبالهدار نشدن منازعه نظامی و عدم حرکت گام به گام به سوی جنگ میان رژیم صهیونیستی و جمهوری اسلامی ایران، خواستهای است که البته مورد تقاضای اعراب منطقه خلیجفارس و در ابعاد بزرگتر مورد خواست اعراب خاورمیانه هم هست. در واقع از آنجا که جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی مرز مشترک ندارند، اعراب خاورمیانه تصور میکنند که هرگونه نزاع میان این دو کشور لزوما به زیان کشورهای منطقه تمام خواهد شد. از این بابت اعراب منطقه میخواهند که منازعه حاضر در همین نقطه کنونی به پایان برسد و کار تلافیجویانه ایران به حملهای که صورت گرفته و گفته میشود که دو پایگاه رژیم صهیونیستی هدف قرار داده شده، پایان پذیرد.تقریبا اروپاییها و از جمله فرانسه و انگلستان که تلآویو را در زدن پهپادها و موشکهای کروز جمهوری اسلامی ایران یاری دادهاند نیز همینگونه میخواهند و تمایلی به مزمن شدن گسترش منازعه ندارند. روشن است که اگر کمک ایالاتمتحده، فرانسه و انگلستان نبود احتمالا رژیم صهیونیستی نمیتوانست تا این حد از نفوذ موشکها و پهپادهای ایرانی جلوگیری کند.از این بابت حمایت کشورهای حاضر در منطقه و به ویژه حمایت نظامی کشورهای غربی از رژیم صهیونیستی، نقش بسیار مهمی در تصمیم رژیم صهیونیستی و جهتگیری آن ایفا میکند و حال که آنان عدم تمایل خود را به دنبالهدار شدن این منازعه ابراز داشتهاند، تلآویو نیز در پیگیری منازعه مقداری سرد شده است. با این حال نمیتوان انکار کرد که جایگاه رژیم صهیونیستی مانع از سکوت این کشور میشود. در واقع پس از حمله نهچندان دقیق صدامحسین به وسیله موشکهای پرخطای اسکاد که برای تحت تاثیر قرار دادن ایالات متحده و منصرف ساختن او از اشغال عراق، رژیم صهیونیستی دیگر هیچگاه هدف حمله نبوده است. تلآویو همواره به بازدارندگی و قدرت خویش بالیده و به آن افتخار کرده است. با این حال تلآویو اکنون میان دوراهی آزاردهندهای قرار گرفته که باید میان حفظ پرستیژ خود یا همراهی با متحدان یکی را انتخاب کند.موارد متعددی وجود دارد که تلآویو بدون همراهی متحدان و برخلاف خواست آنها دست به اسلحه برده و حملهای را سامان داده است اما در آن موارد احتمال مزمن شدن منازعه وجود نداشته است. به همین دلیل اگرچه احتمال اندکی وجود دارد که ماجراجوییهای رژیم صهیونیستی در کابینه نتانیاهو، به سکوت رضایت دهند، اما ممکن است رفتار عاقلانه این بار بر تصمیمهای لجبازانه برتری یابد و منطقه از حرکت به سوی منازعه پیچیده و گسترده بازداشته شود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 سیاست گران و شکست خورده
✍️ عباس عبدی
قانون فرزندآوری با گذشت بیش از دو سال از اجرای آن فرصت مناسبی است که به لحاظ موفقیت و شکست ارزیابی شود. این قانون بسیار پر هزینه و مسالهدار چه دستاوردی برای جامعه ایران داشته است؟ کل متولدین دو سال ۴۰۱ و ۴۰۲ به ترتیب برابر ۱.۰۷۵ و ۱.۰۵۸ میلیون کودک است. این آمار به معنای کاهش ۳.۷ و ۱.۶ درصدی زاد و ولد نسبت به سال پیش آنها و نسبت به سال ۱۳۹۵ نیز ۳۱ درصد کمتر شده است. گرچه هنوز آمار مرگ و میر سال ۱۴۰۲ اعلام نشده است، ولی با فرض معقول حدود ۴۴۰ هزار فوتی، کل جمعیت کشور در سال ۱۴۰۲، حدود ۶۲۰ هزار نفر افزایش یافته است که با فرض جمعیت ۸۵.۶ میلیونی کشور (آمار روز سایت مرکز آمار) این رقم به منزله رشد سالانه ۰.۷۳ درصد است و با اصلاح جمعیت اتباع خارجی حدود ۰.۷۵ خواهد بود. شواهد نشان میدهد که در سالهای آینده نیز این روند کاهشی ادامه خواهد یافت. رشد سالانه جمعیت در سال ۱۳۹۵، حدود ۱.۳ درصد بود که اکنون تقریبا نصف شده است. تعداد ازدواج در سال ۱۴۰۲ نیز بیش از ۱۵درصد کمتر از سال ۱۴۰۰ شده که کاهش بسیار چشمگیری است ضمن اینکه بخشی از این ازدواجها صوری و برای دریافت وام ازدواج است. در مجموع در این دو سال نرخ خام ولادت و ازدواج کاهش داشته و نرخ خام فوت و طلاق افزایش یافته است. جالبتر اینکه میانگین سن مردان و زنان در اولین ازدواج هم بالا رفته است. میانگین سن فوتیها هم ۶ ماه کم شده که برخلاف روند سالهای پیش از آن است. نکته مهمتر اینکه سیاست و قانون حمایت از فرزندآوری در حال تخریب منطق و طبیعت تشکیل ازدواج و خانواده است به عبارت دیگر مطابق گزارش مقامات رسمی، آمار ثبت احوال نشان داده است که کودکان اول و دوم خانوارها نسبت به گذشته کمتر متولد شدهاند، ولی کودکان چهارم به بالا در خانوادهها بیشتر متولد شدهاند، این یعنی سیاست فرزندآوری در حال افزایش در جمعیت فقرا و پدر و مادرانی در سنین بالاست و این منجر به اختلال در ساختار خانواده و وضعیت اجتماعی و کاهش ضریب هوشی کودکان خواهد شد و این قانون هیچ کمکی به فرزندآوری طبیعی نکرده و شاید اثرات منفی هم گذاشته که فرزندآوری به جای افزایش، کاهش یافته است. چرا سیاستگذاران و مجلس ایران تا این حد نامعقول و غیرعلمی سیاستگذاری میکنند و در این شرایط بد اقتصادی، مبالغ هنگفتی را صرف کاری میکنند که نه تنها فاقد اثربخشی است؛ بلکه اثرات منفی هم دارد؟ چند علت برای این وضعیت وجود دارد. اول اینکه آنان درک علمی از مسایل و به ویژه این مساله ندارند. معمولا خیلی سادهانگارانه تحلیل میکنند و گمان میکنند با قدری پرداخت پول و اعتبار؛ مردم برای ازدواج و فرزندآوری صف میکشند. همچنین گمان میکنند که مردم فراموش کردهاند که فرزند بیاورند، لذا به شکل سطحی و حتی سخیفی اقدام به تبلیغات مختلف فرزندآوری میکنند، غافل از اینکه این رفتارها بیش از پیش مردم را از این سیاست منزجر میکند. علت دوم رویکرد دخالتمحور و ارادهگرایانه آنان است که گمان میکنند در هر کاری باید دخالت کنند و هم میتوانند دخالت کنند و مساله هم حتما حل میشود. اینجا به در بسته میخورند و توان اندک خود را در مواجهه با واقعیت فرسوده میکنند و به جای عقبنشینی شجاعانه اقدام به پیشروی بیشتر و البته جبونانه میکنند!
علت بعدی ناآگاهی از روشهای علمی و مشورت با کارشناسان خبره است، چون مخالف علم هستند قادر نیستند که از یافتههای علمی و پژوهشهای جمعیتشناسی استفاده کنند. به همین علت است که اغلب جامعهشناسان و جمعیتشناسان با این سیاستها مخالف هستند؛ چون آن را محصول علم و دانش نمیدانند.
در مجموع میتوان گفت که مساله آنان فرزندآوری نیست، چون واضح است که سیاستهای پر هزینه و گران آنان شکست خورده است و عقل اقتضا میکند که این راه را ادامه ندهند ولی ادامه میدهند. چرا؟ زیرا این سیاست از نظر ما و آمار و ارقام رسمی شکست خورده است، ولی از نظر آنان شکست معنا ندارد و همین که قانون فرزندآوری را در قالب اصل ۸۵ و به دور از صحن مجلس و اطلاع مردم به تصویب رساندند و بخش مهمی از منابع مالی کشور را در این راه بیهوده تلف میکنند و تورم زیادی را هم به جامعه تحمیل کردند، کافی است که به وظیفه خود عمل کرده باشند، بقیه موارد از جمله اثربخشی سیاستها فاقد اهمیت است. به قول امام جمعه تهران چون انگیزه خیر دارند حتی اگر اشتباه هم کنند، اجر و پاداش میبرند!!
چندی پیش با یک بنگاه املاک محل که انسان شریفی است، گفتوگو میکردم، گفت پیش پای شما زوج جوانی آمده بودند تا خانهای با ودیعه ۲۰۰ میلیونی و ۸ میلیون تومان ماهانه اجاره کنند، گفتم چنین واحدی وجود ندارد. دختر به گریه افتاد و گفتند هر کدام بروند نزد خانواده خود زندگی کنند تا آینده چه پیش آید. مشکل اصلی جوانان اینجاست، سقوط اقتصاد و درآمد. منابع کشور را صرف فرزندآوری و انواع کارهای بیهوده میکنند ولی از رشد اقتصادی و ایجاد شغل و مهار تورم غافل هستند. بانک مرکزی اعلام کرد: سال گذشته حدود ۲۰۰ هزار میلیارد تومان تسهیلات قرضالحسنه ازدواج و فرزندآوری پرداخت کردهاند. اینها باید سرمایهگذاری و تبدیل به شغل و تولید شود. ابتدا باید دنبال کاهش مرگ و میر و افزایش کیفیت زندگی برای زندهها باشید نه آوردن فرزند بدون آینده. اگر به فکر مردم باشید خودشان فرزند میآورند و نیازی هم به وام ندارند.
متاسفانه برای بیشتر مسائل ایران در ذیل همین الگو سیاستگذاری میشود. به همین علت است که منابع وجود دارد ولی تلف میشود و نتیجهای به دست نمیآید.
🔻روزنامه شرق
📍 طنزی که واقعیت دارد
✍️ حمزه نوذری
بچه که بودم، بهتر بگویم مدرسه ابتدایی که میرفتم، فکر میکنم کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم، با بچههای کوچه مدرسه میرفتیم و از مدرسه برمیگشتیم. در طول راه یکی از بچههای همسنوسال همه را اذیت میکرد، خوراکیهایشان را میگرفت، میگفت باید من را کول بگیرید و بیجهت گیر میداد. او همه این کارها را به پشتگرمی برادر بزرگترش میکرد که دبیرستانی بود و خیلی قلدر. بعدها که برادر بزرگش از محله رفت و دیگر نبود، این پسر همسنوسال ما کماکان به قلدری ادامه میداد تا اینکه یک روز به من گیر داد، تا قبل از این من کاری به کارش نداشتم؛ اما آن روز که از مدرسه برمیگشتیم، چارهای جز کشتیگرفتن با او نداشتم. باور نمیکردم؛ ولی برای من مثل پر کاه بود و بهراحتی او را زمین زدم. بلند شد و گفت قبول نیست و دوباره کشتی گرفتیم و چند بار تکرار شد و من هر دفعه بهراحتی او را زمین زدم. بقیه بچهها مسخرهاش کردند و او بلند شد و بچهها را کمی دنبال کرد و بعد رفت. از روزهای بعد بقیه بچهها هم جرئت پیدا کرده بودند و دیگر تن به خواستههای او نمیدادند و برادر بزرگش هم دیگر نبود. بعد از مدتی او هم مثل بقیه رفتار میکرد. با این خاطره تا حدی میتوان به وضعیت صهیونیستها پرداخت، با این تفاوت که آنها چند برادر بزرگتر دارند که همهجوره برای آزار و اذیت و تجاوز و کشتن دیگران، دستشان را برای قلدری باز گذاشته، از آنها حمایت میکنند و تسلیحات و منابع در اختیارشان قرار میدهند. با اتفاق این روزها همه انسانها پی بردهاند که او بدون برادر بزرگترش (ایالات متحده) توخالی است و مانند پر کاهی میماند عین هممدرسهای ما در دوران دبستان.
جوکی که خیلی از ما شنیدهایم؛ دو دوست درباره رانندگی و اینکه اگر ماشین خراب شد و ناچار شدیم از خیابان و جاده خارج شویم و دو طرف خیابان و جاده آدمهایی بودند، چه باید کرد؟ یکی گفت معلوم است اگر یک طرف جاده ۵۰ نفر در تردد بودند و طرف دیگر یک نفر و ماشین خراب شد، باید به سمت آن یک نفر برویم؛ چون جان انسانهای کمتری گرفته میشود. بعد از مدتی شنید که همان دوستش با ماشین از جاده خارج شده و ۵۱ نفر را زیر گرفته است. از او پرسید چه کار کردی؟ گفت که در چنین موقعی چه باید کرد. دوستش جواب داد من هم به حرف شما گوش کردم، ماشینم خراب شد و داشتم از جاده خارج میشدم، بهتر دیدم بروم سمت یک نفر کنار جاده؛ اما آن یک نفر فرار کرد و رفت آن سمت جاده و قاطی ۵۰ نفر شد و من هم رفتم دنبالش و این اتفاق افتاد. اما این فقط یک طنز نیست، استدلال صهیونیستها است. آنها برای تنبیهکردن گروهی به نام حماس (که با متجاوزان به سرزمین فلسطین میجنگند و دفاع آنها از سرزمینشان مشروع است) وارد جمیعت بیش از دو میلیون نفری شده است و بیش از ۳۰ هزار نفر کشته و چندین برابر زخمی کرده است و صدها هزار نفر را آواره کرده است. در سخنان رهبرانشان اینگونه بیان میشود که چند نفر به ماشین ما آسیب زدهاند و به دنبال آنها هستیم. تقصیر آنهاست که رفتهاند وسط دو میلیون آدم و ما از روی همه آنها رد میشویم. این طنز برای برادرهای بزرگ صهیونیستها هم منطقی و پذیرفتنی جلوهگر شده است؛ یعنی برادران دست او را باز گذاشتهاند که بیوقفه با ماشین جنگی از روی همه رد بشود تا آن چند نفر اعضای حماس را هم له کند. جوکی که به آن خندیدیم، دیگر جوک نیست؛ منطق حاکم بر جهان شده است. اگر این منطق سیاست و سسیاستمداران است و بر جهان چنین منطقی حاکم است، دنیا را نگه دارید، میخواهم از آن پیاده شوم. میخواهم از دنیایی اینچنین بیمنطق و خالی از انصاف و انسانیت بگریزم؛ اما به کجا باید گریخت؟
🔻روزنامه کسبوکار
📍 اجرای جریمه عدم وامدهی بانکها
✍️ فرشید ایلاتی
در راستای قانون جهش تولید، بانکها مکلف به پرداخت وام شدهاند و اگر برخلاف این قانون و وظیفه عمل کنند باید جریمه شوند، اما دو سال است که دولت، بانکی را در این خصوص جریمه نکرده است. عدم جریمه مالیاتی بانکها توسط دولت، زمینه ساز وارد شدن خسارت به حوزه ساخت و ساز کشور شده است، زیرا که سرعت ساخت و ساز در کشور کند شده و سازندگان دیگر انگیزهای برای تکمیل واحدهای نهضت ملی مسکن ندارند. اگر طی دو سال گذشته، دولت جریمه عدم وامدهی بانکها را دریافت میکرد امروز مبلغی حدود ۱۶۰ همت اخذ میشد.
عدم جریمه شدن بانکها نشان میدهد که دولت جدیتی به سرعت دادن به ساخت و ساز و اجرای طرح نهضت ملی مسکن ندارد و تا زمانی که این جریمه و قانون اجرا نشود بانکها تمایلی به وامدهی نخواهند داشت و به تکالیف شان قطعاً عمل نخواهند کرد که البته اخیرا اقداماتی برای همکاری بیشتر بانکها صورت گرفته که در بودجه سال ۱۴۰۳ نیز باید گنجانده شود. قدرت خرید پایین در اقتصاد ایران نتیجه مشکل تولید و درآمد ملی است. این چالش به بعد عرضه اقتصاد مربوط میشود نه بعد تقاضا، از سوی دیگر معضلات بعد عرضه اقتصاد ایران در حال حاضر دارای جنبههای فرااقتصادی هستند و به سیاستهای سیاسی اجتماعی اتخاذ شده در کشور مربوط است. نتایج این سیاستها را در مسائلی مثل بیثباتی سیاسی اجتماعی و نهایتاً بی ثباتی اقتصادی میتوان دید، تحریم و… نیز از دیگر آثار چنین سیاستهایی است. وام مسکن نیزعمومیت ندارد و بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد تا عملیاتی. همچنین اقساطی که برای این تسهیلات در نظر گرفته شده از عهده خانوادهها خارج است و بسیاری از طبقات متوسط توان استفاده از آن را ندارند. بنابراین ممکن است این وام را بیشتر کسانی دریافت کنند که بهدنبال تقاضای سرمایه هستند و در این میان از اهرم وام بهره میگیرند.
مطالب مرتبط