🔻روزنامه تعادل
📍 اقتصاد ایران و معضل برنامه‌ریزی
✍️ علی‌اکبر نیکواقبال
برنامه، مجموعه کارهایی برای رسیدن به هدفی خاص است. حال آنکه ما بعضا مجموعه کارهایی را انجام می‌دهیم و به هدف خاصی دست نمی‌یابیم. حدود ۶۰ سال است که برای پیشرفت برنامه‌ریزی می‌کنیم و پیشرفتی که باید، حاصل نمی‌شود و این نشان می‌دهد باید روش خود را عوض کنیم. برنامه‌های توسعه فعلی شامل دستورات و فرمان‌هایی است که معمولا هم کمتر قابلیت اجرا می‌یابند. برنامه باید شناخت دقیقی از وضعیت گذشته، حال و آینده بدهد. باید بدانیم در چه وضعیتی قرار داریم و به چه سمتی حرکت می‌کنیم. ولی ما معمولا این‌طور عمل نمی‌کنیم. باید به جای برنامه‌های توسعه فعلی، حمایت از بخش‌های پیشرو، اولویت برنامه‌ریزی اقتصادی کشور قرار گیرد. دولت می‌تواند با اولویت قرار دادن بخش‌هایی که در اقتصاد کشور دارای مزیت هستند، ورود کند و اجرای پروژه‌های مکمل را به بخش خصوصی واگذار کند و در زمان مقرر آنها را تحویل بگیرد. پروژه‌ها باید به صورت بخشی و منطقه‌ای مورد مطالعه قرار گیرند، سپس بهترین برنامه‌ها متناسب با اولویت‌های ملی و درآمد کشور انتخاب و اجرایی شوند. در گذشته پروژه‌هایی برای مناطق کوچک ساخته شدند که به دلیل عدم امکان‌سنجی و تحقیق در سطح ملی، بلااستفاده مانده و اقتصاد کشور را دچار تورم کردند.
طی ۱۰ سال گذشته نسبت سرمایه‌گذاری به تولید ناخالص ملی بسیار ناچیز بوده و هیچگاه به بیش از ۱۵ درصد نرسیده است. این مساله به عوامل مختلفی از جمله تحریم‌ها، بالا بودن ریسک سرمایه‌گذاری و عدم رغبت سرمایه‌گذاران خارجی به حضور در ایران، پایین بودن سود تولید و کار کردن پایین‌تر از ظرفیت توسط کارخانجات، واردات قاچاق و فضای نامساعد کسب و کار مربوط می‌شود. تحریم‌های اعمال شده علیه کشور از دلایل اصلی قرار گرفتن بازار ایران در اختیار کشورهایی همچون چین بود. اعمال تحریم‌ها و ایجاد محدودیت در مبادلات ارزی باعث شد نتوانیم واردات خود را از کشورهایی انجام دهیم که تراز تجاری بهتری با آنها داریم یا محصولات با کیفیت و ارزان تهیه کنیم. لذا در معاملات تجاری، محدود و مجبور شدیم به مبادلات پایاپای با کشورهایی همچون چین و ترکیه بسنده کنیم. طی دهه‌های گذشته دولت‌ها کمتر به اصول علم اقتصاد توجه کردند. دولت‌ها با اتکا به اقتصاد تک‌محصولی نفت، به بیماری هلندی دامن زدند که اوج اتکا به درآمدهای نفتی در دولت‌های نهم و دهم صورت گرفت. در سیستم بانکی فعلی، بانک‌ها پس‌اندازهای هنگفت را به دست بهترین تولیدکنندگان نمی‌رسانند. مضافا اینکه بعضی‌ها مبالغ هنگفت گرفته‌اند که نه جریمه‌ای می‌پردازند و نه مجازات می‌شوند. سرمایه‌هایی که در دست این افراد است صرف واردات، دلالی و ساخت و ساز مسکن می‌شود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چند سوال از نامزدهای ریاست‌جمهوری
✍️ دکتر سعید بیات
رضوان خدا بر رئیس‌جمهوری فقید که تلاش صادقانه‌ای برای حل مشکلات اقتصادی کشور انجام دادند. اکنون بار دیگر و زودتر از موعد، انتخابات ریاست‌جمهوری در پیش است و شعارهای زیبا و دلنشین نامزدهای محترم در انتظار ماست.
برای نمونه، احتمالا خواهیم شنید که نفتمان را می‌فروشیم و پولش را سر سفره مردم می‌آوریم و سفره آنها را رنگین می‌کنیم، هر ماه (مثلا) ۵میلیون تومان به هر ایرانی یارانه نقدی می‌دهیم، همه مردم را تحت پوشش بیمه درمانی رایگان قرار می‌دهیم، حقوق بازنشستگان عزیز را ۲برابر می‌کنیم، قطعا قیمت آب و برق و گاز و بنزین تغییر نمی‌کند، برای همه ایرانیان جویای کار، شغل ایجاد می‌کنیم و...
هرچند این شعارها قادر است دل عموم مردم را برباید و سبد رای نامزدهای محترم را سنگین‌تر کند؛ اما آنهایی که با ظرفیت‌های کشور آشنا هستند، می‌دانند که بسیاری از این شعارها، حداقل در کوتاه‌مدت، عملی نیست. اینجاست که نقش روشنگری اقتصادخوانده‌ها اهمیت پیدا می‌کند. آنها هستند که باید بتوانند با سنجه‌های علمی، عمق نگاه اقتصادی نامزدهای محترم و تیم اقتصادی ایشان را تشخیص دهند و برای اطرافیان خود نقش راهنما و روشنگر را ایفا کنند تا ان‌شاءالله شایسته‌ترین فرد انتخاب شود.

برای تشخیص اینکه کدام‌یک از نامزدها نگاه عمیق‌تر و شناخت صحیح‌تری از مسائل اقتصادی کشور دارد، چند سوال مطرح می‌کنم که لازم است نظر نامزدهای محترم انتخاباتی درباره آنها بیان شود تا بتوان دانش و فهم اقتصادی آنها را عیارسنجی کرد و درخصوص تناسب وعده‌ها و احتمال تحقق آنها از سوی نامزد مربوطه اظهارنظر کرد.

۱- وظیفه دولت در حوزه اقتصاد، هدایت‌گری است یا سیگنال‌دهی؟ مثلا برای افزایش سرمایه‌گذاری در بخش‌های تولیدی، دولت باید انرژی خود را صرف هدایت تسهیلات کند یا اینکه لازم است توان دولت صرف ایجاد سیگنال‌های انگیزشی به سرمایه‌گذاران (نظیر بهبود فضای کسب‌وکار، کاهش پایدار نرخ تورم و...) شود؟
۲- آیا رشد نقدینگی باعث افزایش نرخ تورم می‌شود؟ اصلا شوخی نمی‌کنم. برخی تصور می‌کنند رابطه نقدینگی و تورم یک رابطه خیالی است. از این ‌رو است که افزایش رشد اقتصادی را از کانال خلق نقدینگی دنبال می‌کنند؛ بدون آنکه نگرانی از ناحیه تورم داشته باشند.

۳- آیا رشد نقدینگی باعث افزایش رشد اقتصادی می‌شود؟ هنوز عده‌ای هستند که تفاوت ادوار تجاری (Business Cycles) و رشد اقتصادی (Economic Growth) را نمی‌دانند و تصور می‌کنند این دو مفهوم یکی هستند و راهکار افزایش آن نیز ارتقای تسهیلات‌دهی بانک‌ها و پشتیبانی ریالی بانک مرکزی از شبکه بانکی است.

۴- آیا برای افزایش رشد اقتصادی نیازی به تدوین استراتژی توسعه صنعتی وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، چه مولفه‌هایی را باید در این سند توسعه‌ای لحاظ کرد تا موتور تولید و صادرات کشور پرقدرت‌تر از قبل فعالیت کند؟

۵- نقش درآمدهای نفتی در رشد اقتصادی کشور چیست؟ تامین ارز ارزان‌قیمت برای واردات یا سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، خرید دارایی‌های مالی با بازدهی بلندمدت و...

۶- در راستای بهبود رشد اقتصادی، خصوصی‌سازی اولویت دارد یا آزادسازی؟ به‌‌عبارت دیگر، در راستای مردمی‌سازی اقتصاد، واگذاری دارایی‌های دولتی مهم‌تر است یا کاهش تصدی‌گری دولتی؟

۷- نقش بانک‌ها در رشد اقتصادی کشور چیست؟ تامین مالی پروژ‌ه‌های تولیدی متناسب با بازدهی حقیقی آنها یا اعطای تسهیلات مبتنی بر نظر دولت محترم؟

۸- افزایش نرخ ارز باعث افزایش تورم می‌شود یا بالعکس؟ تصور عده‌ای این است که راهکار کاهش پایدار نرخ تورم، تثبیت نرخ ارز است. برخی دیگر اما معتقدند که تغییرات نرخ ارز معلول تغییرات نرخ تورم است و تا زمانی که ریشه‌های تورم

(کسری بودجه دولت و...) درمان نشود، تثبیت نرخ ارز صرفا یک راه موقت برای کنترل تورم است و تداوم تورم‌های بالا، پتانسیل شوک‌های ارزی آتی را فراهم می‌کند. پاسخ به این سوال از سوی نامزدهای محترم، اهمیت زیادی در انتخاب هدف‌گذاری‌های پولی، ارزی و تجاری کشور خواهد داشت.

۹- راهکار کاهش فعالیت‌های سوداگرانه در بازارهای مالی کشور، اخذ مالیات است یا از بین بردن ریشه انگیزه‌های سوداگری (نظیر تورم بالا، نااطمینانی‌های سیاسی و...)؟

۱۰- بازار کدام کالاها باید مشمول قیمت‌گذاری دستوری باشد و کدام بازارها باید مبتنی بر مکانیسم بازار فعالیت کنند؟

سوالات متعدد دیگری را نیز می‌توان به لیست فوق اضافه کرد؛ اما به همین میزان بسنده می‌کنم. پاسخ به این سوالات از سوی نامزدهای محترم می‌تواند سنجه‌های نسبتا دقیقی از سطح شناخت آنها از اقتصاد کشور ارائه دهد و ما را در انتخاب دقیق‌تر یاری رساند.


🔻روزنامه کیهان
📍 کاش اندکی از شعور آن خانم آمریکایی را داشتند!
✍️ حسین شریعتمداری
۱- فیلمی از سخنان یک خانم آمریکایی در فضای مجازی منتشر شده است که بازتاب فراوان و گسترده‌ای داشته است‌. ابتدا به متن سخنان ایشان توجه کنید. می‌گوید:‌
«‌هنگام مطالعه قرآن به آیه‌ای برخورد کردم که به نظرم خشن آمد! ابتدا این آیه را برای شما می‌خوانم و بعد نظرم را درباره آن می‌گویم. آیه ۵۶ از سوره نساء که چهارمین سوره قرآن است. می‌گوید: آنان که به آیات ما کافر شدند به زودی آنان را در آتش دوزخ می‌اندازیم که هر چه پوست تن آنها بسوزد، برای آنان پوست دیگری جایگزین می‌کنیم تا (سختی) عذاب را بچشند، که همانا خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است‌».
اگر ۶ ماه پیش این آیه را می‌خواندم و نظرم را می‌پرسیدند به شما چیز دیگری می‌گفتم. شاید می‌گفتم خیلی سنگین است و کسی که چنین رفتاری با انسان‌ها داشته باشد، خدا نیست‌(!). اما بعد که دیدم چه بلایی بر سر مردم فلسطین آورده‌اند. اسرائیل را دیدم با بمب‌های میلیاردی که دولت ما [آمریکا] در اختیارش گذاشته است چه بلایی بر سر مردم فلسطین می‌آورد، متوجه شدم مجازاتی که در این آیه آمده است کاملاً عادلانه است و اکنون این آیه را درک می‌کنم. معذرت می‌خواهم به خاطر رفتاری که دولت ما علیه مردم فلسطین داشته است. ما در این جنایت شریک هستیم. واقعاً متاسفم‌».
۲- جنایات وحشیانه‌ای که رژیم صهیونیستی در غزه مرتکب شده و کماکان ادامه دارد به گواهی تمامی مورخان و صاحبنظران در طول تاریخ حیات بشر سابقه نداشته است. قتل عام مردم عادی و زنان و کودکان. بمباران خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدرسه‌ها، مهد کودک‌ها و هرنقطه‌ای از غزه که در آن نشانی از حضور انسان‌ها بوده است. زنده به گور کردن صدها بیمار و همراهان آنها با دست‌های بسته و‌... اسرائیل نه فقط یک رژیم جعلی است، بلکه به هیچیک از قواعد اخلاقی و انسانی و قوانین بین‌المللی نیز پایبند نبوده و نیست. بمباران اردوگاه مردم غیر‌نظامی در رفح و قتل عام زنان و کودکان با بمب‌های یک تنی GBU-۳۹ اهدایی آمریکا و به آتش کشیدن و سوزاندن آنان در یکشنبه شب همین هفته‌... فقط یک نمونه از جنایات وحشیانه صهیونیست‌هاست. روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست در این خصوص از قول خبرنگار اعزامی خود می‌نویسد
«‌والدین زنده زنده در آتش می‌سوختند و بچه‌ها از ما می‌خواستند که آنها را نجات بدهیم ولی هیچ وسیله‌ای نبود. اجساد سوخته زنان و کودکان در میان چادرهای سوخته
و ....»‌... اتحادیه اروپا اعلام کرد که باید در ارسال سلاح به اسرائیل تجدید نظر کنیم! و یکی از سخنگویان کاخ سفید که نمی‌خواست نامش فاش شود به خبرنگار واشنگتن‌پست گفت‌: اسرائیل حق دارد! و البته باید اقدامات لازم را برای محافظت از غیر‌نظامیان به کار گیرد»!‌... همین!
۳- بیداری و برانگیختگی افکار عمومی در غرب و شرق جهان و قیام دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ها علیه جنایات رژیم صهیونیستی که اظهارات نقل شده از آن خانم آمریکایی نمونه‌ای از آن است، اگرچه بزرگ‌ترین و سنگین‌ترین ضربه علیه صهیونیست‌های وحشی است و این رژیم منحوس را که انگل‌گونه از کشورهای غربی استفاده می‌کند به نابودی قطعی می‌رساند ولی جهان اسلام نیز باید همانند ایران اسلامی توان و ظرفیت خود را برای مقابله با این رژیم وحشی به میدان آورد. ‪چگونه؟‬‬
۴- در این کلام گره‌گشای امام راحل -‌رضوان‌الله تعالی علیه-
دقت کنید. حضرت ایشان روز بیست و چهارم مرداد ماه سال ۱۳۵۸ در جمع یک هیئت دیپلماتیک که از سوریه به دیدار ایشان آمده بودند، می‌فرمایند: «‌هرچه ضعف در مسلمین و فساد در ممالک اسلامی است، از حکومت‌های [‌وابسته] است. حکومت‌ها به واسطۀ خودخواهی که دارند مع‌الأسف برای اجانب به طور نوکری عمل می‌کنند و برای ملت خودشان آقایی می‌کنند، و تمام مفاسد را همین نوکری و آقایی در ممالک مسلمین ایجاد کرده است.
ملت‌ها باید با دولت‌هایی که برخلاف مصالح اسلامی و مصالح ملت‌ها عمل می‌کنند همان معامله را بکنند که ملت ایران با شاه مخلوع کرد. و اگر این مطلب در آنجاهایی که دولت‌ها برخلاف مسیر ملت‌ها عمل می‌کنند عمل بشود، حل مشکلات می‌شود و دست اجانب از ممالک اسلامی کوتاه می‌شود. و من از خدای تبارک و تعالی مسئلت می‌کنم که یا حکومت‌ها را به هوش بیاورد که موافق اسلام و مصالح مسلمین عمل کنند، یا ملت‌ها را بر آنها غلبه بدهد که آنها را قلع و قمع کنند... اگر مسلمین مجتمع بودند، هرکدام یک سطل آب به اسرائیل می‌ریختند او را سیل می‌بُرد‌».
۵- خدای مهربان بر درجات شهید امیرعبداللهیان بیفزاید که برقراری روابط دوستانه و محترمانه با کشورهای اسلامی را مانع از گوشزد کردن وظایفی نمی‌دید که برای مقابله با جنایات رژیم صهیونیستی بر عهده ‌دارند و تاکنون بر زمین مانده
است. آن شهید بزرگوار و اسوه فراموش‌نشدنی یک
وزیر خارجه تراز انقلاب اسلامی، بر حسب ضرورت از افشای همکاری برخی از کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی نیز خودداری نمی‌کرد. اکنون نیز از وزارت خارجه کشورمان انتظار می‌رود که رهنمود گره‌گشای امام راحل
و خلف حاضر آن بزرگوار را با جدیت و به‌گونه‌ای هوشمندانه دنبال کند و ملت‌ها را در کشورهای اسلامی نسبت به وظایفی که دولت‌های آنها بر عهده‌ دارند آگاه کند تا به فرموده حکیمانه حضرت امام(ره) یکی از دو رخداد حیات‌بخش به وقوع بپیوندد «‌یا حکومت‌ها را به هوش بیاورد که موافق اسلام و مصالح مسلمین عمل کنند، یا ملت‌ها را بر آنها غلبه بدهد که آنها را قلع و قمع کنند‌».
حکومت‌های دست‌نشانده و به قول حضرت امام «‌نوکران آمریکا‌» که به کشورهای اسلامی تحمیل شده‌اند، پوشالی‌تر از آنند که در مقابل قیام ملت‌های مسلمان خود توان ایستادگی داشته باشند. این واقعیت را در پرچم‌های بر‌افراشته به مقاومت مردم فلسطین و لبنان و یمن و عراق و پیشتازی و پرچمداری ایران اسلامی در این عرصه به وضوح می‌توان دید.
۶- حالا یک بار دیگر متن سخنان آن خانم آمریکایی که در صدر یادداشت پیش‌روی آمده است و ترجمان خواسته صدها میلیون از مردم جهان برای مجازات سخت و به درک فرستادن رژیم صهیونیستی و سرکردگان وحشی این رژیم است، را بخوانید‌.... چه احساسی دارید؟!‌... کاش اندکی از شعور و هوشمندی این خانم آمریکایی در قاموس برخی از سران دست‌نشانده کشورهای اسلامی نیز وجود داشت!‌... که ندارد!


🔻روزنامه اطلاعات
📍 انتخابات پیشین، انتخابات پیش‌رو
✍️ دکتر محمدعلی فیاض‌بخش
مجلس جدید، فارغ از پشتوانه‌ی تعداد آراء مأخوذه، قانوناً مجلس همه‌ی ملت است و این اصل، بیش از آن که داراییِ جیب نمایندگان به حساب آید، سرمایه‌ی مردم است؛ که به هرحال بخش عظیمی از شئون و مقدراتشان به نشست و برخاست‌های این مجلس گره خورده است.
ارزیابی کارنامه‌ی مجلس قبلی قطعا می‌تواند کارنامه‌ی مجلس جدید را به معدلی قابل قبول‌تر برساند؛ به شرطی که برخی درها بر پاشنه‌های دیگری بچرخند و عبرت‌ها دستمایه‌ی کارنمایی بیش ‌از پیش در جهت منافع ملی شود و به خصوص متضمن همبستگی افرون‌تر مردم گردد؛ همبستگی‌ای که پیامد سوگ ملی اخیر کرانه‌هایی از کشور را درنوردید.
پس از ۱۱ دوره تجربه‌ی مجلس‌داری پس از انقلاب، قاعدتاً باید از راه‌یافتگان به این مجلس انتظار داشت که در تشخیص اولویت‌ها، به خصوص معیشت و اقتصاد و رهایی از تحریم‌های فلج‌کننده، نیز برای تداوم و تحکیم همبستگی پایدار ملی همّ و غمی افزون‌تر از گذشته‌ها به کار آورند و حتی بر پاره‌ای حاشیه‌های غیر اولویت‌دار گذشته قلم حذف و عفو(!) بکشند و به رفوی پارگی‌ها بپردازند.
انتخابات غیرمترقبه‌ی ریاست جمهوری که در پیش است نیز از این دایره‌ی اولویت‌سنجی جدا نیست. قطعا سه‌سال گذشته، در نمایه‌ی آمار و ارقام و البته با احتساب زحمات و تلاش‌های خدمتگزارانی که در پایان سه‌سال رخت برکشیدند، می‌تواند چراغی برای آینده شود؛ به شرطی که سترگی سوگی که به حق سنگین بود، سایه بر واقعیت‌های موجود نیفکنَد و تدبیر و احساس، راه را بر یکدیگر تنگ نکنند.
آزموده‌ها را آزمودن خطاست. قطعا تلاش و خدمت و شب از روز نشناختن، شرط لازم برای مدیران اجرایی است؛ لیک برنامه و استراتژی حرکت و دانش و بینش در جهت صلاح مُلک و ملت، شرط کافی آن است.
عقلایی به نظر نمی‌رسد که در انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری، دوباره در بر همان پاشنه‌های معهود و مألوف، که امتحان خود را پس داده‌اند بچرخد و نسخه‌های چندبارآزموده‌شده دوباره آزمون شود و کسانی که چهار یا هشت‌سال را به استراحت گذرانده‌اند، دوباره طمع زین‌کردن اسب قدرت در سر آورند و بر پشت این راهوار بجهند و بازهم چهارسالی یا بیشتر، روز از نو و روزی از نو!


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 صف دراز عرضه رییس‌جمهوری
✍️ محمد‌صادق جنان‌صفت
در میان سیاست‌ورزان ایرانی مشهور است وقتی محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ و در شرایط ویژه سیاسی آن دهه توانست مقام بسیار بزرگ رییس‌جمهوری را به دست آورد بسیاری از هم‌رده‌های او در میان سیاسیون درجه چندم کاندیدا شدن در انتخابات ریاست‌جمهوری را حق خود می‌دانند.

این اتفاق پس از ریاست‌جمهوری مرحوم سید‌ابراهیم رییسی که در همه دوران فعالیت کاری خود هرگز کار اجرایی نکرده بود نیز رخ داده است. اینگونه شده است که این روزها صف درازی برای رییس‌جمهور شدن پدیدار شده و همه‌جور آدم سیاسی برای اینکه روی صندلی دومین مقام سیاسی کشور مطابق قانون اساسی بنشیند در صف قرار گرفته یا تمایل خود را نشان داده‌اند. حقیقت اینکه می‌توان انتخابات و فرآیند آن برای ریاست‌جمهوری را نیز یک بازار به حساب آورد که همانند هر بازار دیگری دو سوی دارد: سوی عرضه و سو‌ی تقاضا. در سمت عرضه این بازار در کشورهای دارای نهاد دموکراسی به معنای واقعی حزب‌ها و شخصیت‌های سیاسی قرار دارند. در این کشورها حزب‌های شناسنامه‌دار و شناخته‌شده و دارای سازمان حزبی و جا افتاده در میان شهروندان برای به‌دست آوردن مقام بالاترین نفر اجرایی و سیاسی کشور، نیرومندترین و رای‌آورترین نیروی تربیت شده در حزب خود را به شهروندان معرفی می‌کنند. حزب‌ها همانند یک پیمانکار اما در بازار سیاست برنامه‌های خود را برای اداره کشور در یک دوره معین و به ویژه درباره مهم‌ترین مسائل کشور که مالیات‌ستانی است و نیز سیاست خارجی و همچنین دیگر مسائلی که باید حل شوند به این بازار می‌آورند. البته در این بازار رقابتی بسیار سنگین میان دو یا چند حزب رخ می‌دهد. در این رقابت‌ها که در یک دوره مشخص شروع شده و پایان می‌یابد حزب‌های رقیب علاوه‌بر اینکه درباره مزیت‌های برنامه خود برای اداره کشور و نیز برای کاندیدای خود در چارچوب قانون و عرف می‌توانند در مناظره‌های رودررو ناتوانی‌های کاندیدای حریف و نیز برنامه ارائه شده رقیب‌شان را افشا کنند.

در بازار سیاست ایران در سوی تقاضا اما یک‌طرف شهروندان ایستاده‌اند که حق دارند برگ رای خود را برای انتخابات به صندوق بیندازند یا اینکه از آن استفاده نکنند. تجربه انتخابات آخرین دوره ریاست‌جمهوری نشان داد شمار شهروندانی که از برگ رای خود استفاده نکردند نسبت به کل دارندگان حق رای بیشتر شده است. در انتخابات جدید مجلس نیز این روند دیده شده است. چرا در سمت تقاضا روندها ناامید‌کننده شده است؟ شهروندان می‌بینند جنس‌های ارائه شده در بازار انتخابات جنس‌هایی نیستند که برایشان مرغوبیت داشته باشند. از سوی دیگر در سمت تقاضای بازار انتخابات، نیروهای سیاسی و نهادهای حاکمیتی قرار دارند که تمایل دارند کاندیدایی رای بیاورد که راهبردهای آنها را در سیاست داخلی و خارجی دنبال کند.

در بازار سیاست ایران به ویژه بازار ریاست‌جمهوری متاسفانه به دلایل گوناگون در هر دوره به لحاظ شفافیت پسرفت مشاهده می‌شود. شرایط این بازار ‌به‌گونه‌ای شده است که طیف‌های پرشماری از دو جناح خواستار به دست آوردن این مقام شده‌اند.نمایش به راه افتاده برای انتخابات ریاست‌جمهوری نشان می‌دهد این بازار اصالت ندارد. دقت در کارنامه متقاضیان به دست آوردن مقام ریاست‌جمهوری در بازار ایران نشان‌دهنده ارزیابی غیردقیق از قیمت این شغل و به قول کاسب‌های بازاری «زدن بر سر مال است.»

بازار انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران هم از سوی تقاضا برای یک نهاد نیرومند قدرت و هم از سوی تقاضا نشان می‌دهد دست‌کم تا اینجای کار آنچه بیشتر نمود دارد این است که تقاضای نیروهای سیاسی باید بر تقاضای شهروندان ترجیح داده شود و به همین دلیل است که هیچ حزب نیرومندی در بازار نیست تا کارآمدترین نیروی خود را به بازار معرفی کند و هیچ برنامه از پیش تدوین شده‌ای برای اینکه سمت تقاضا تحریک شود وجود ندارد. یک دلیل دیگر برای دراز شدن صف تقاضا این است که در همه دورهای پیشین هیچ رییس‌جمهوری برای کارهای کرده و ناکرده خود تاوان نداده است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 انتخاباتی همراه با گزاره‌های پارادوکسیکال
✍️ محمدصادق جوادی حصار
قرائن و شواهد نشان می‌دهد که تحلیل اصلاح‌طلبان در شرایط کنونی مبتنی بر این استدلال کلی است که احتمالا گشایشی در شیوه برگزاری انتخابات ایجاد می‌شود، بنابراین کنشگران اصلی این جریان، آماده می‌شوند تا در صورت شکل‌گیری این گشایش‌های احتمالی، در انتخابات مشارکت کنند، اما اگر جریان اصلاحات بخواهد یک چنین تصمیمی را اتخاذ کند، چند فاکتور را باید مدنظر قرار دهد. در وهله نخست، می‌بایست به کاندیدای حداقلی که حاکمیت تایید می‌کند، قناعت کرده و از ظرفیت‌های موجود زمینه‌های کنشگری موردنظر خود را فراهم سازند. این‌گونه نشود که مانند دوره قبل اعلام شود، کاندیدای اصلاحات فلان چهره است و اگر بنا به هر دلیلی امکان حضور او در انتخابات میسر نشود در انتخابات شرکت نمی‌کنیم. پارامتر دیگری که باید مدنظر قرار گیرد، حل این تناقض‌نما و پارادوکسی است که در رفتار اجتماعی اصلاح‌طلبان و بدنه آنها در جامعه مشاهده می‌شود. بخش زیادی از جامعه اصلاح‌طلب پرسش می‌کنند که بین انتخابات مجلس دوازدهم و ریاست‌جمهوری چهاردهم چه تفاوت معناداری ایجاد شده که اصلاح‌طلبان از ایده تحریم به مشارکت فعال رسیده‌اند؟ در واقع باید خود را مهیای پاسخ‌دهی به پرسش‌هایی کنند که همواره متوجه جریان اصلاحی از بیرون و داخل کشور بوده است. پرسش‌هایی مانند اینکه اصلاح‌طلبان مثل جریان رقیب، همواره در پی منافع و حضور منفعت‌طلبانه در قدرت هستند. اگر راهی برای آنها باز باشد وارد دایره قدرت می‌شوند و اگر امروز در ساختار قدرت حضور ندارند به این دلیل است که راه برای آنها باز نشده است. در واقع برخی خواهند گفت، مساله اصلاح‌طلبان این است که حاکمیت کار را به دست آنها بسپارد و مطالبات مردم برای آنها فاقد اهمیت است! لازم است به این نوع اتهامات به روش‌های عاقلانه، مستدل و پسندیده پاسخ داده شود. باید دید آیا جریانات حاکمیتی و طیف‌های مسلط سیاسی و امنیتی کشور با پرداخت هزینه‌های سنگینی که برای تغییر مسیر مشارکت مردم پرداخت کرده‌اند، اجازه این تغییر مسیر و تغییر ریل را می‌دهند؟ اگر قرار باشد یک چنین تغییراتی اجرایی شود، دلیل یا دلایل آن کدام است؟

شخصا احساس می‌کنم اگر بخواهند این تغییر مسیر یا تغییر ریل را انجام دهند به دلایلی است که عرض می‌کنم:
۱- درک شرایط بحرانی اقتصادی کشور است به نحوی که استوانه‌های نگهدارنده اقتصاد کشور یعنی بخش تولیدی (چه دولتی و چه غیردولتی) را در آستانه اضمحلال قرار داده است. برای نجات کشور از این وضعیت که می‌تواند کشور را با بحران اقتصادی جدی مواجه کند، چاره‌ای ندارند جز اینکه در درون پاره‌ای از اصلاحات را برای احیای تولید، صنعت و اقتصاد کشور فراهم کنند. این مهم از طریق تغییر مدیریت عالی کشور و ساختار اجرایی محقق می‌شود.
۲- بحران فرهنگی است که کشور را به سمت دوقطبی ملی هدایت می‌کند. این شکاف دستاورد تسلط جریان تمامیت‌خواه و انحصارطلب فرهنگی است که تلاش می‌کند نگاه خود را در همه حوزه‌ها تحمیل کند. کار به جایی رسیده است که یک دوقطبی «قبول دارم» و «قبول ندارم» در بخش فرهنگی ایجاد شده است. برای حل این بحران، حاکمیت و دستگاه‌های سیاست‌گذار به این جمع‌بندی رسیده‌اند که باید مسیر را تعدیل کرد و راه را برای حضور چهره‌های معتدل‌تر در حوزه فرهنگ و مسلط‌تر در عرصه اقتصادی هموار کرد.
۳- مساله مهم بعدی که در ظاهر خود را نشان نمی‌دهد و اتفاقا در عرصه داخلی و خارجی حتی شاید نقطه قوت حاکمیت به شمار رود، بحث امنیت است. آنها به درستی به این قضیه واقف هستند که ادامه بحران اقتصادی و تعارضات فرهنگی می‌تواند به عنوان بستری برای بروز تکانه‌های کوچک و بزرگ امنیتی عمل کند. برای جلوگیری از ورود کشور به یک چنین ورطه‌ای شاید عقلانیت حکومت به این نقطه رسیده باشد که مجموعه مسائل کشور را بر دوش همه ملت گذاشته و مدیریت کشور را به دست نخبگان برآمده از متن متنوع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... بسپاریم. شاید این افراد شایسته بتوانند نجات‌بخش وضعیت متشتتی باشند که در حوزه مشارکت‌های اجتماعی وجود دارد. این گزاره‌ها دلایلی است که ممکن است حاکمیت را از مسیر طی شده به سمت عقلانیت و خردورزی بیشتر بازگرداند. البته بعید است رویکردهای حاکمیت ۱۸۰ درجه تغییر پیدا کند اما تغییر جهت ۴۰ الی ۵۰ درجه‌ای در تصمیمات حاکمیت هم می‌تواند سطحی از مشارکت امیدبخش را شکل دهد.


🔻روزنامه شرق
📍 پای بر گُل گذاشتن
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
بی‌تردید از دست دادن رئیس‌جمهوری برای هر کشوری ضایعه‌ای دردناک است؛ زیرا که رئیس‌جمهور مظهر امور اجرائی و قوام‌دهنده و تنظیم‌کننده اهم امور کشور است. از طرفی حفاظت و تأمین امنیت برای رئیس‌جمهور سمبل وجود امنیت و حفاظت از مردم است و نباید تصور کرد که درگذشت شهادت‌گونه یک رئیس‌جمهور امتیازی برای کشور محسوب می‌شود. در همین‌جا لازم می‌دانم فقدان این هم‌وطنان گرامی و انسان‌های پرتلاشی را که در سقوط هلیکوپتر جانشان را از دست دادند، به عموم مردم ایران تسلیت و تعزیت عرض کنم. بد حادثه اینجاست که هرگز از حوادث وقایع تاریخی به‌درستی درس گرفته نمی‌شود و این حادثه نیز پس از مدت‌زمانی به فراموشی سپرده می‌شود و راه و مسیر بدون تصحیح ادامه پیدا می‌کند. صرف‌نظر از مقام و رتبه و سمت و دانش رفتگان اخیر، آنان انسان، ایرانی و افراد منشأ اثر بودند و در انسان‌بودن، ایرانی‌بودن و مخلوق خدا بودن با دیگر هم‌وطنان تفاوتی نداشتند و در بندگی و مخلوق‌بودن در برابر خداوند یکسان شمرده می‌شوند. البته حادثه خبر نمی‌کند، ولی هر حادثه‌ای معلول دلایلی است و در راستای گذر زمان هر‌چه ممکن، باید دلایل حوادث را جست‌وجو ‌ و از آن اجتناب کرد. هر‌چند در‌حال‌حاضر دلیل این حادثه مکشوف نیست ولی به هر حال گروه تحقیق دلایل مربوطه را درک و ارائه خواهند کرد و احتمالا نبود اشراف عینی به حادثه موضوع را دچار پیچیدگی می‌کند. اما ببینیم که آیا در حوادث متعددی که در گذر زمان اتفاق می‌افتد، چنین پیچیدگی‌هایی وجود دارد یا دلایل ساده و عینی حوادث به طور مستمر مورد غمض عین قرار می‌گیرد. در این حادثه هشت نفر از فرزندان میهن فدا شدند و بحق در بزرگداشت آنان مراسمی در شأن برگزار شده و می‌شود اما آیا فقدان سالانه ۲۰ هزار نفر از هم‌وطنان در حوادث رانندگی که دلایل بسیاری از این حوادث به‌روشنی معلوم است، تأمل‌برانگیز نیست؟

کسانی که تنها در محدوده خانوادگی برایشان مراسم برگزار می‌شود و بازماندگان آنان از نظر جانی و مالی متأثر و متألم شده‌اند. حفظ رئیس‌جمهور‌ به منزله حفظ ایران است، همچنان که حفظ آن هشت نفر دیگر نیز به منزله حفظ ایران است. اگر چنین اندیشیده شود، حفظ یکایک آحاد مردم ایران به منزله حفظ ایران است؛ زیرا بدون مردم ایران، ایرانی وجود نخواهد داشت و همین‌طور برعکس، بدون حفظ ایران، مردمی در آن وجود نخواهند داشت. اگر این حادثه این بار ما را به حفظ مردم ایران و حفظ ایران متوجه کند، تأثیر درگذشت رئیس‌جمهور بسیار بیشتر از تأثیر زمان خدمت او خواهد بود، البته اگر ما هوشیاری داشته باشیم. از حفظ مردم گفتیم، اینک از حفظ ایران باید یاد کنیم؛ ایرانی که به دست پدیده مصرف‌گرایی فاحش و ظالمانه افتاده است.

تصور کنید که فردی لازم است از میان گلزاری عبور کند و پا بر روی برخی گل‌ها بگذارد. اگر پس از عبور به پشت سر خود نگاه کند، ردپا یا جای پای خود را می‌بیند که بخشی از گل‌ها را لگدمال کرده است. حال اگر این فرد به جای پا‌گذاشتن روی گل‌ها، در مسیر حرکت، پای خود را به زمین بکشاند، در مشاهده عمل خود نه به اندازه جای پا، بلکه به اندازه بسیار بیشتر، گل‌های لگدمال‌شده را در مسیر حرکت خود خواهد دید. حکایت پایمال‌کردن ایران و جای پای بسیار بیشتر از حد عبور ناگزیر حکایت رد‌پا یا جای پای مصرف ایرانیان است. اگر مانند آن فرد به عقب نگاه کنیم، مسیری ویران از رد‌پای خود را می‌بینیم که مخروبه و آشفته و پایمال شده است. هر کشور برای مصرف منابع خود برای زیست انسان‌ها محدودیت‌هایی دارد که در اصطلاح علمی به آن ظرفیت زیستی می‌گویند. ظرفیت زیستی کشورمان اگر ۰.۸ باشد، در‌حال‌حاضر ردپای مصرف ما که به آن ردپای اکولوژیک گفته می‌شود، ۲.۳ است؛ یعنی ما چهار برابر ظرفیت قابل پذیرش گل‌ها را لگدمال می‌کنیم و هیچ‌کس هم به آن نمی‌اندیشد. رفتاری عامدانه و نیز نادانسته، تابع حرکت زیستی و کورکورانه در روزمرگی. آیا درگذشت رئیس‌جمهور که به‌درستی برای ایشان بزرگداشت گرفته و خواهیم گرفت، به بصیرت و بینایی ما برای حفظ مردم و حفظ ایران منجر خواهد شد؟ در دهه‌های گذشته چنین بصیرت و بینایی در حاکمیت و میان مردم با وجود همه آموزه‌های مقدس شریعت‌مان وجود نداشته است و از رئیس‌ اجرائی موقت ۵۰‌روزه نیز انتظاری نمی‌رود هرچند به حد خود می‌توانند. اما پس از آن از ریاست‌جمهور آینده و از مجلس آینده این انتظار را باید داشته باشیم که از یک سو به سیاست‌های پایمال‌نشدن گل‌ها روی آورند و از سوی دیگر این بصیرت و آگاهی را به مردم ارائه دهند تا مردم آگاه به حفظ ایران و پایمال‌نکردن گل‌ها باشند، والا در آینده نه‌چندان دور آنچه فردوسی از آن تنفر داشت که «دریغ است از ایران که ویران شود» روی خواهد داد. بصیرت مردم و سیاست‌گذاری حکمرانی اعم از دولت و مجلس می‌تواند گل‌های خندان نسل آینده ایران را به مدد گل‌های پایمال‌نشده شکوفا کند و این در حالی است که با گل‌های پایمال‌شده «این مادر پرنعمت پردرد است و پرنقمت» و اگر او بمیرد، دیگر کسان نزیند و باید اولویت اول احیای آن باشد، والا آرزوی داشتن «ایران قوی» بدون تدبیر و قوت رأی و جدیت و مجاهده، سفتن سنگ است با آب دیدگان.


🔻روزنامه فرهیختگان
📍 ضرورت تشکیل دولت قوی و ملی
✍️ سیدجواد نقوی
به نظر می‌رسد وضعیت جهانی دولت ملت‌ها درواقع در شرایط سختی است و آنچه بنیاد جامعه باز بیان می‌‌کند اصولا دموکراسی، که آخرین دستاورد مدرنیته به حساب می‌آمده، به‌نوعی در سطح جهانی با چالش روبه‌‌رو شده است و به‌نوعی صندوق‌‌های رای و مشارکت به‌‌صورت جدی در جهان با تهدید روز افروزن روبه‌‌رو است. حال در چنین شرایطی ایران هم با بحرانی مشابه روبه‌رو است و صندوق‌‌های رای در ایران در ۳ انتخابات آینده با چالش جدی روبه‌رو شده است؛ هرچند در سطح داخلی می‌توان دلایل زیادی را برای کاهش مشارکت بیان کرد اما در سطح مهم‌تری اصل ایده مشارکت به‌نوعی دچار سیاست‌زدایی شده است یعنی حتی مشارکت بالا هم در مدت‌ زمان کوتاهی عکس عمل کرده است و به‌جای آنکه به نیرویی برای قدرت گفتمانی دولت بدل شود در یک موقعیت توده‌ای‌ صرفا در مقطع زمانی کمی مدافع تصمیمات خاصی از دولت‌ها می‌شوند. در چنین شرایط تشکیل دولتی که بتواند مجدد افقی برای احیای گفتار‌های دهه‌های گذشته داشته باشد شاید به‌شدت سخت باشد و مخاطبان را دچار پرسش‌‌های معرفتی گسترده‌ای کند. برای پاسخ به پرسش‌های معرفتی باید در واقع بحث‌های مهمی که در این چند ساله به حاشیه رفته است را مجدد به پرسش جدی بدل کنیم. نگارنده سعی می‌کند مهم‌ترین پرسش‌هایی که به چگونگی تشکیل دولت قوی و ملی کمک می‌کند را در خلاصه بحثی مطرح کند.
۱ - دولت چگونه می‌تواند در عصر فعلی که گفتمان‌هایی مثل اعتدال و عدالت و سازندگی و توسعه سیاسی و اصلاحات به‌گونه‌ای مصرف شده است، دست به گفتمان‌سازی جدید بزند و آیا اصلا گفتمان‌سازی در این مقطع مساله شدنی است؟ یا باید شاهد شکل‌‌گیری دولتی بدون گفتمان مرکزی و گفتاری منسجم باشیم؟ و در یک پرسش سخت‌گیرانه اصلا چه گفتمانی به فضای اجتماعی ایران فعلی مجدد کمک می‌کند؟
۲ - شکل و اندازه دولت آتی چگونه خواهد بود؟ یکی از پرسش‌های‌ حیاتی برای دولت آتی میزان و اندازه دخالت دولت در بازار و نظم اجتماعی است، این میزان به شکل دولت و اندازه آن ارتباط دارد. بعد از تجربه هشت دولت در ایران امروز دولت چگونه باید خود را صورت‌بندی کند؟ پرسش کلیدی شاید این‌گونه باید طرح شود دولت در چه حوزه‌هایی توان دخالت دارد یا باید به‌صورت جدی دخالت کند تا شرایط برای ایران و ایرانیان در آینده مفید‌تر شود؟
۳ - چگونه باید وفاق اجتماعی را مجدد به‌دست آورد و ایده انسجام ملی را که به شکلی احیای‌کننده امر ملی است در تکثر فعلی افکار اجتماعی بازآفرینی کرد؟ اگر دولت مهم‌ترین قوه حاکمه است، این قوه با چه دستگاه فکری باید از دوقطبی جلوگیری کند و انسجام اجتماعی را شکل دهد؟
۴ - ایرانیان به‌نوعی دچار سرخودگی جمعی هستند و احساس ناامیدی می‌کنند، حال آنکه بخشی از این ناامیدی ساخته شده است اما دولت مهم‌ترین مکانی است که با تصمیم‌های خود می‌تواند افق‌گشایی در ساحت اجتماعی ایران داشته باشد. چه نوع تصمیاتی در آینده ایران باعث خواهد شد جامعه از سرخوردگی خارج شود و به‌نوعی به ملتی برای کمک به ایران بدل شود؟ و جامعه چگونه به عنصری ارگانیک برای دولت تبدیل شود که بتوانند ایران توسعه‌‌یافته‌ای را شکل دهند‌‌؟
۵ - دولت از چه طریقی می‌تواند پروژه توسعه ایران که در دهه گذشته با شیب کمی پیشرفته است را با سرعت بیشتر هدایت کند؟ آیا نسبتی با توسعه و رویای اجتماعی در سطح ملی و اجتماعی وجود دارد؟ به‌نظر می‌رسد جامعه ایران و دولت در سطح وسیعی نیاز به قصه‌های مشترکی دارند که پروژه توسعه یکی از موارد مهم است.
۶ - عبور از سیاست‌زدایی و پیوند با خیر عمومی به‌نظر می‌رسد بعد از اعتراضات در سال ۱۴۰۱ که به‌نوعی ادامه مسیر سال‌های ۹۸ و ۹۶ بود حالا بهترین زمان برای نظم اجتماعی جدیدی است که جامعه به‌شدت به آن نیازمند است. این فرصت در دهه ۹۰ تا حدودی هدر رفت و حالا بعد از شهادت دکتر رئیسی و برتری در منطقه و ایضا وضع به‌شدت بد اپوزیسیون فرصت مناسبی برای احیای امر سیاسی و بازگشت به سیاست است. دولت از چه طریقی باید برای این هدف گام بردارد؟
۷- ریل‌گذاری برای دولت‌های بعدی برای ساخت ایرانی با فرم مطلوبی از سنت و پیشینه تاریخی مطلوب تا به امروز عمده دولت‌‌های در سطح فرهنگی نتواسته‌‌اند ایده منسجمی را در طول هشت سال خود به ایده‌ای که پیوندی در ریشه ایران اسلامی دارد، شکل دهند به نظر می‌رسد فضای فعلی و شکست هژمونی غربی‌‌ها در سطح بین‌‌المللی به‌‌نوعی فرصت خوبی است که دولتی که احیای‌‌کننده سنت ماست در سطح فرهنگی شکل گیرد، اما از چه طریق محتوایی باید از این بزنگاه استفاده کرد؟ دولت آتی می‌‌تواند ریل‌گذار مسیری باشد که در آینده ایده ایران فرهنگی را شکل دهد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0