🔻روزنامه تعادل
📍 دولت آینده و معیشت مردم
✍️ هادی حق‌شناس
مهم‌ترین مساله امروز مردم ایران معیشت است. اساسا برای توسعه سیاسی و برای اینکه مردم کتاب در دست بگیرند، سینما و پارک و مسافرت بروند، آموزش‌های مورد نیاز را ببینند و سبک زندگی مورد نظر خود را داشته باشند و... باید مشکل معیشت آنها حل شود. آنچه که امروز در سطح جامعه قابل مشاهده است آن است که مردم به دلیل مشکلات برآمده از کمبود مسکن، خوراک، مشکلات درمان، حمل و نقل و... نه توان رفتن به سینما و تئاتر دارند و نه می‌توانند به سفر بروند، روزنامه بخوانند و مشارکت سیاسی داشته باشند. لذا حل مشکلات معیشتی مردم، مساله اول این روزهای ایران است. برای حل معیشت مردم، دولت آینده ۲کار می‌تواند انجام دهد. اولین راهبرد این است که سیاست‌های پولی و مالی و ارزی درستی را اتخاذ کند که خروجی آن کاهش نرخ تورم و تک‌رقمی شدن نرخ تورم باشد. روی دیگر این سکه اما افزایش توان کارگران، کارمندان و بازنشستگان کشور است که آن هم با افزایش و یکسان‌سازی دستمزدها محقق می‌شود. دستمزدها باید در هر سال بیش از افزایش نرخ تورم یا حداقل به اندازه تورم بالا بروند تا مردم هر سال فقیرتر از قبل نشوند‌. الزامات تحقق این سیاست‌ها این است که دولت آینده ابتدا سیاست خارجی کشور را اصلاح کند که نتیجه آن کاهش تنش با کشورهای جهان شود. برجام هم باید احیا شود، هرچند بخش‌هایی از برجام‌ در دولت قبل اجرایی شده است. اما دولت آینده باید تنش هسته‌ای را پایان دهد. تنش هسته‌ای باعث شده تا ایران نفت را ارزان بفروشد، این روند هم ‌مشکلات انحصاری را ایجاد کرده و هم درآمد نفت را ناچارا به شکل تهاتری در اختیار دیگران قرار می‌دهد. نهایتا هم پول نفت صرف واردات کالا به شکل تهاتری می‌شود. حل این مشکلات در گروی انتخاب مدیران کاربلد و متخصص است. دولت چهاردهم اگر مدیران کارآمد انتخاب کند و سیاست خارجی روشن و شفاف در راستای کاهش تنش‌ها باشد، انتظاراتی ایجاد می‌کند که منجر به واقعی شدن قیمت‌ها در بازارها یا کاهش حباب قیمت دلار، سکه و حتی خودرو و مسکن می‌شود. نکته مهم در این میان، گفتمانی است که این بایدها را عملیاتی کند. دولت آینده باید به قانون برنامه اتکا داشته باشد، ممکن است دولت برخی اهداف و راهبردهای برنامه را قبول نداشته باشد، در این صورت دولت این رویکردها را می‌تواند اصلاح کند. نکته این است که برنامه و قانون باید محور فعالیت‌های دولت آینده باشد. دولت باید گزارش‌های ۶ماهه و ۳ماهه بدهد. مثلا در دولت قبل قرار بود هر سال ۱میلیون مسکن ساخته شود.۳۲ماه از عمر دولت سیزدهم گذشته اما وزیر راه و شهرسازی اخیرا اعلام کرده طی این بازه زمانی تنها ۵۰۰هزار واحد مسکونی ساخته شده است. امروز اما هیچکس نیست که از دولت بازخواست کند که چرا وعده خود را عملی نکرده است. اگر عملی نشده، چرا نهادهای نظارتی و مجلس بازخواست‌های لازم را نداشته‌اند. از بین رویکردهای مطرح شده میان نامزدها رویکرد و نامزدی که به دنبال اجرای برنامه و حاکمیت قانون است از نظر من قابل اعتناست و باید مورد توجه مردم‌قرار گیرد. چه قانون بودجه، چه قانون برنامه‌های ۵ساله و چه قوانین سیاست‌های پولی و مالی باید در راس تصمیمات باشد. مشکل ساختار اجرایی کشورمان آن است که قوانینی در مجالس مختلف تصویب می‌شود اما اراده‌ای برای اجرای آن وجود ندارد. تاسف‌آور اینکه اگر موانعی بر سر اجرای برنامه‌ها شکل بگیرد به جای رفع مانع، برنامه و قانون کنار گذاشته می‌شود. به نظرم اگر رویکرد دولت آینده در حوزه اقتصاد استفاده از متخصصین علم اقتصاد باشد و دیدگاه‌های غالب علم اقتصاد در حوزه اقتصاد کلان، سیاست خارجی، کشاورزی، صنعت و...در دستور کار بگیرد، مسیر حل مشکلات هموار می‌شود. به ویژه موضوع یکسان‌سازی نرخ ارز که منشأ همه مشکلات سیاست خارجی است، باید با تدابیر مناسب حل شود. در این صورت بازار پالس‌های مناسبی از ساختار اجرایی دریافت می‌کند، در این صورت مانند سال ۹۲ که شرایط در مسیر بهبود قرار گرفت بازارهای ۵گانه آرامش می‌یابند و معیشت مردم کاهش پیدا می‌کند. طی سال‌های ۹۲ تا ۹۶ تیم اقتصادی کاربردی به کار گماشته شده بود، این تدبیر باعث شد طی ۴سال ایران سه سال تورم تک رقمی را تجربه کند. این بار هم باید استفاده از تخصص‌گرایی و علم‌محوری زمینه بهبود بهتر شدت وضع زندگی مردم فراهم شود‌. این ضرورت از مسیر حضور فعال مردم در انتخابات ۸تیر ۱۴۰۳ می‌گذرد انتخاباتی که تاثیر قابل توجهی در سرنوشت یک دهه آینده ایرانیان بر جای می‌گذارد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 درمان دردهای مزمن بازار کار ایران
✍️ دکتر سمیه مردانه
بیکاری، درد مزمنی است که سال‌هاست اقتصاد ایران را مبتلا کرده و به‌رغم اعلام رسمی کاهش نرخ بیکاری در برخی سال‌ها همچنان یکی از دغدغه‌های اصلی سیاستگذاران اقتصادی است؛ چراکه از نظر اقتصادی اگرچه نرخ بیکاری کاهش یافته، اما علاوه بر انتقاداتی که بر شیوه محاسبه این نرخ وارد است، بالا بودن نرخ بیکاری اصطکاکی (اشتغال در مشاغلی غیرمرتبط با رشته تحصیلی) و بیکاری ساختاری (بیکاری ناشی از ادوار تجاری رونق و رکود) همچنان در کشور بالاست. ضمن اینکه سطح پایین رضایت شغلی که شامل رضایت از مجموع حقوق و دستمزد در ازای ساعات کاری، حفظ قدرت خرید و ارتقای شغلی است، مشکل بازار کار در ایران را دوچندان کرده است.

اما راه‌حل چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید وضعیت فعلی بازار کار ایران را در نظر گرفت. مهم‌ترین ویژگی بازار کار، تعداد زیاد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در میان بیکاران است که ضمن اینکه اشتغال آنها مهم است، اشتغال در مشاغل مرتبط با رشته تحصیلی و نیز میزان دریافتی آنان نیز بسیار حائز اهمیت است؛ درغیر این‌صورت بازار کار کشورهای دیگر، به‌خصوص کشورهای همسایه، نیروی کار ناراضی از میزان دریافتی را به‌راحتی جذب خواهد کرد؛ نیروی کار متخصصی که سرمایه‌ای بی‌بدیل برای اقتصاد در حال توسعه کشور است. اما آیا اقتصاد ایران ظرفیت لازم برای ایجاد اشتغال برای این گروه بزرگ از بیکاران را دارد؟ آیا در شرایط رکودی می‌توان ظرفیت‌های شغلی متناسب با سطح تحصیلات این گروه را ایجاد کرد؟ در صورت امکان ایجاد این ظرفیت‌ها آیا کارفرمایان در شرایط رکود تورمی قادر به پرداخت حقوق و دستمزد رقابتی هستند؟

متاسفانه پاسخ سوالات فوق منفی است و نتیجه آن خروج نیروی کار ماهر از کشور برای دریافت حقوق و مزایای رقابتی است؛ مساله‌ای که مهاجرت نخبگان در سال‌های اخیر را به یکی از معضلات اصلی اقتصادی ایران تبدیل کرده است. یکی از راه‌هایی که کشورها مانند هند و پاکستان برای برون‌رفت از چنین معضلی تجربه کرده‌اند و اتفاقا نتایج درخوری هم داشته است، صادرات خدمات است. صادرات خدمات یکی از راه‌‌‌های مهم برای توسعه اقتصادی کشورهاست که با ایجاد فرصت‌‌‌های جدید برای شرکت‌ها و افزایش تعاملات بین‌المللی، می‌‌‌تواند به رشد و پیشرفت اقتصادی کشورها کمک کند. این نوع صادرات می‌‌‌تواند از طریق تنوع‌بخشی خدمات، در تحقق رشد اقتصادی، افزایش اشتغال و توسعه فناوری به کشورها کمک کند و موجب افزایش درآمد و بهبود تراز تجاری کشورها شود.

صادرات خدمات در واقع به معنی ارسال خدمات از یک‌کشور به کشور دیگر بدون انتقال مستقیم کالاهاست که شامل انواع مختلفی از فعالیت‌‌‌ها مانند خدمات مالی، خدمات حمل‌ونقل، خدمات فنی و مهندسی، خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات و... است. ایران یکی از کشورهایی است که به دلیل داشتن تراز تجاری مثبت در صادرات خدمات پتانسیل بالایی دارد. این کشور با داشتن منابع انسانی متخصص و توانایی ارائه خدمات متنوع مانند خدمات مالی، خدمات فنی و مهندسی، خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات، خدمات سلامت و آموزشی، می‌‌‌تواند در توسعه صادرات خدمات موفق عمل کند. با توجه به این موارد، صادرات خدمات می‌‌‌تواند به کاهش نرخ بیکاری در ایران کمک کند و از طریق ایجاد فرصت‌‌‌های شغلی، ارتقای توانایی‌‌‌های نیروی کار و افزایش صادرات، به توسعه اقتصادی کشور کمک کند. ضمن اینکه می‌تواند از طرق مختلف علاجی باشد بر دردهای مزمن بازار کار ایران که به طور خلاصه می‌توان موارد زیر را مطرح کرد:
افزایش فرصت‌های شغلی در مشاغلی همچون بخش ارتباطات و فناوری اطلاعات؛

کاهش قابل‌توجه بیکاری اصطکاکی به دلیل به‌کارگیری نیروهای متخصص در مشاغل مرتبط؛

افزایش رضایت شغلی به دلیل دریافت حقوق و دستمزد رقابتی؛

کاهش قابل‌توجه تمایل به مهاجرت نخبگان.

مروری بر تجربه هند و پاکستان
هند و پاکستان با استفاده از توانایی‌‌‌های منحصربه‌فرد خود در حوزه‌‌‌های مختلف، موفق به توسعه صادرات خدمات شده‌‌‌ و سهم این نوع صادرات را از تولید ناخالص داخلی افزایش داده‌اند و در حال برنامه‌ریزی برای توسعه بیشتر این بخش‌ها هستند. هند یکی از صادرکنندگان بزرگ خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات در جهان است و ارزش صادرات خدمات این کشور در سال ۲۰۲۲ حدود ۱۴۵میلیارد دلار و سهم آن از تولید ناخالص داخلی حدود ۱۳‌درصد بوده است. هند قصد دارد تا سال ۲۰۲۵ این رقم را به حدود یک‌تریلیون دلار یعنی ۲۰‌درصد تولید ناخالص داخلی خود برساند. هند توانسته است با داشتن منابع انسانی متخصص و دارای توانایی‌‌‌های فنی بالا، ارائه خدمات نرم‌‌‌افزاری، خدمات توسعه وب و خدمات مهندسی نرم‌‌‌افزار، جایگاه قابل‌توجهی در بازارهای جهانی به دست آورد. علاوه بر این، این کشور با داشتن بخش خصوصی پویا در حوزه خدمات پزشکی، توانسته است با جذب بیماران خارجی و ارائه خدمات پزشکی با کیفیت و هزینه مناسب، یکی از مقاصد محبوب برای گردشگری پزشکی در جهان شود.

ارزش بازار خدمات صادرات پاکستان در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات در سال ۲۰۲۲ بالغ بر ۲.۵میلیارد دلار بوده است که حدود ۲‌درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل می‌دهد. با توجه به اینکه سهم صادرات خدمات فناوری در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال ۲۰۰۶ رشد ۳۷.۷درصدی داشته است، انتظار می‌رود که در سال‌های آتی این رقم بخش قابل‌توجهی از تولید ناخالص داخلی پاکستان را به خود اختصاص دهد. اما هند و پاکستان چه مسیری را پیموده‌اند تا به این مهم دست یابند؟ برخی از اقدامات این دو کشور در راستای افزایش صادرات خدمات را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

۱. توسعه زیرساخت‌‌‌های فناوری اطلاعات: هند و پاکستان توانسته‌‌‌اند با سرمایه‌گذاری در توسعه زیرساخت‌‌‌های فناوری اطلاعات، ارتقای صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات خود را تسهیل کنند. ایجاد شبکه‌‌‌های ارتباطی پیشرفته، اینترنت پرسرعت و زیرساخت‌‌‌های دیگر، به این کشورها کمک کرده است تا بهترین خدمات آی‌تی را ارائه دهند.

۲. ارتقای توانایی‌‌‌های نیروی کار: هند و پاکستان با تامین نیروی کار متخصص و توانمند در زمینه فناوری اطلاعات، توانسته‌‌‌اند صادرات خدمات آی‌تی قدرتمندی داشته باشند. ارتقای توانایی نیروی کار و ارائه آموزش‌‌‌های تخصصی، به این کشورها کمک کرده است تا خدمات خوبی به بازار جهانی ارائه دهند.

۳. تنوع در خدمات ارائه‌شده: هند و پاکستان توانسته‌‌‌اند با ایجاد تنوع در خدمات ارائه‌شده در زمینه فناوری اطلاعات، بازارهای مختلف را فتح کنند. ارائه خدمات متنوع از جمله توسعه نرم‌‌‌افزار، طراحی وب‌سایت، پشتیبانی فنی، تحقیق و توسعه و... به این کشورها کمک کرده است تا در بازار جهانی رقابتی باشند.

به طور کلی، تجربه هند و پاکستان در زمینه صادرات خدمات آی‌تی نشان می‌دهد که با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌‌‌ها، ارتقای توانایی‌‌‌های نیروی کار و ارائه خدمات متنوع، می‌‌‌توان به بازار جهانی وارد شد و درآمد قابل‌توجهی کسب کرد. این تجربه می‌‌‌تواند به‌عنوان یک الگو در کشورهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گیرد.


🔻روزنامه کیهان
📍 این یک مکتب جاری است نه افسانه
✍️ عباس شمسعلی
این روزها در حالی پس از نهائی شدن اسامی نامزدهای حاضر در انتخابات ریاست جمهوری، مردم و فضای کشور آماده برگزاری انتخابات می‌شوند که هنوز یاد و خاطره و کارنامه رئیس‌جمهور شهیدمان آیت‌الله رئیسی عزیز در دل و پیش چشممان زنده است.
مردی که در مدتی کوتاه توانست الگویی ناب از رفتار و کردار و منش یک کارگزار برآمده از نظام اسلامی و تربیت شده در مکتب انقلاب اسلامی را به بهترین شکل به ظهور و عرصه اجرا برساند. رئیس‌جمهور شهید
نشان داد رسیدن به این قله از مدیریت جهادی و مبتنی بر الگوی مترقی انقلاب اسلامی دست یافتنی و شدنی است اگر اراده رسیدن به قله و عزم خدمت خالصانه وجود داشته باشد.
تکیه بر بالاترین جایگاه اجرائی کشور و فراموش نکردن رسالت و وظیفه اصلی و پرهیز از سرگرم شدن به بازی‌های سیاسی و جاذبه‌های قدرت و ریاست آن‌قدر کالای ناب و ارزشمندی است که شاید بسیاری آن را افسانه و داستان می‌پنداشتند، اما رئیس‌جمهور شهیدمان ثابت کرد می‌توان آن‌قدر بزرگ شد که عرصه بالاترین جایگاه و قدرت اجرائی کشور را نه به فرصت سواری گرفتن نفسانی از مرکب سرکش قدرت، بلکه به جایگاه خدمت خالصانه و تلاش شبانه‌روزی برای گره‌گشایی از کار مردم و فرصتی برای برداشتن قدم‌های مؤثر در جهت پیشرفت کشور تبدیل کرد. اون صادقانه عرصه مسئولیت را نه فرصتی برای مال‌اندوزی و استراحت بلکه فرصت خدمت می‌دانست و نشان صداقت او بذل جان در راه خدمت بود.
این چنین است که نسل امروز که خوشبختانه رئیس‌جمهوری در این قامت و با این ویژگی‌های ناب را به چشم خود دیده است، دیگر ساده زیستی و تلاش و خدمت خالصانه و دنیاگریزی شهید رجایی را افسانه نمی‌داند.
این نسل می‌بیند که می‌شود به بالاترین سطح از قدرت رسید اما در مقابل ضعیف‌ترین و محروم‌ترین مردم متواضع بود و شأنی جز خدمتگزاری برای خود قائل نبود.
این نسل وقتی اخلاق مداری و خشوع مردی که انواع زخم زبان‌ها و تهمت‌ها و بداخلاقی‌ها را از رقبای سیاسی دید و چشید اما از مسیر اخلاق خارج نشد، دیگر متانت و بزرگ منشی شهید بهشتی را داستان نمی‌پندارد.
گویی شهید رئیسی آمده بود تا غبار از خزانه غنی مکتب مدیریتی مبتنی بر انقلاب اسلامی بزداید و یک بار دیگر به مردم خسته از بازی‌ها و لفاظی‌های سیاسی و ملول از قدرت‌طلبی برخی مدیران بیگانه با این مکتب نشان دهد که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی هم می‌توان ایستاده بر آرمان‌های بلند خمینی کبیر و در مسیر عهد دیرین مردم با نظام اسلامی‌شان حکمرانی کرد.
رئیسی عزیز اما علاوه‌بر داشتن این ویژگی‌های ناب و ارزشمند اخلاقی و رفتاری، الگویی از کارآمدی را نیز به نمایش گذاشت. آنجا که با پرکاری و تلاش شبانه‌روزی برای خدمت، گره از بسیاری مشکلات گشود و در مدتی کوتاه کشور را که قریب یک دهه در کم کاری و رکود ناشی از فاصله گرفتن از الگوی مدیریتی مبتنی بر آرمان‌ها و ارزش‌های انقلابی و اسلامی گرفتار مشکلات عدیده شده بود در مسیر حل معضلات و رونق و گشایش‌های اقتصادی، گسترش روابط سیاسی و تجاری معطل مانده منطقه‌ای و جهانی، به سرانجام رساندن پروژه‌های مختلف رها شده و نیمه کاره، احیای کارگاه‌ها و کارخانه‌های زمینگیر شده و عرصه‌های مختلف به ثبات و موفقیت‌های قابل توجهی رساند.
این موفقیت‌ها پاسخ قاطعی بود بر آنها که به دلیل ضعف خود سال‌ها پافشاری بر الگوها و آرمان‌های انقلابی را بی‌نتیجه و مانع تحقق موفقیت‌ها می‌دانستند و آن‌قدر در الگوهای نامانوس غربی و انتظار گوشه چشمی از دشمنان این ملت دست و پا زدند تا کشور را گرفتار انواع مشکلات و رکودها کردند. این الگوی برآمده از مکتب انقلاب نشان داد که می‌شود بر اصول و ارزش‌های نظام اسلامی پافشاری کرد و در عین حال گره از کار کشور باز کرد، می‌شود بر عزت برآمده از این مکتب تاکید کرد و در عین حال در دنیا عزیز و محترم شد.
این الگو نشان داد که می‌توان به جای وابسته کردن ساده‌ترین مشکلات مردم به تحریم و گوشه‌چشم دشمن، سخت‌ترین مشکلات را با تلاش عزتمندانه و بدون کرنش در برابر دشمن رفع کرد.
رهبر عزیزمان چند روز قبل در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) اشاره‌ای به ویژگی‌های رئیس‌جمهور شهید داشته و فرمودند: «در باب خود رئیس‌جمهور عزیزمان ـ که رحمت خدا بر او باد ـ همه اعتراف کردند که مرد کار بود، مرد عمل بود، مرد خدمت بود، مرد صفا و صداقت بود؛ این را همه اعتراف کردند. شب و روز نمی‌شناخت. در خدمتگزاری به کشور، یک نصاب تازه‌ای را به وجود آورد. ما قبلاً هم شخصیّت‌های خدمتگزار داشته‌ایم، امّا
نه در این حد، نه با این حجم، نه با این کیفیّت، نه با این صداقت، نه با این پُرکاری و شب و روز نشناختن؛ یک نصاب جدیدی را آقای رئیسی (رحمهًْ الله علیه) در باب خدمتگزاری به ملّت ایجاد کرد. در مسائل خارجی، از فرصت‌ها به بهترین وجهی استفاده کرد. این‌همه تحرّک خارجی و سفر خارجی آثار ارزشمند و بابرکتی برای کشور داشت، هم برای امروز کشور، هم برای فردای کشور. ایران را در چشم رجال سیاسی دنیا بزرگ‌تر و برجسته‌تر کرد. انقلاب اسلامی را، ملّت ایران را، در بیانات خود و در اظهارات خارجی خود، درست تعریف کرد و شناساند؛ لذا رجال سیاسی‌ای که امروز درباره‌ او حرف می‌زنند، از او به عنوان یک چهره‌ برجسته حرف می‌زنند؛ این برای ما که سال‌های متمادی با مسائل خارجی سروکار داشتیم، چیز جدید و باارزشی است. سبک مدیریّت او در بین همکاران خودش یک سبک ویژه‌ای بود، با صمیمیّت همراه بود؛ با همکارانش، با وزرا، با مدیران دولتی با صفا و صمیمیّت رفتار می‌کرد. برای مردم، کرامت قائل بود، عزّت قائل بود؛ به مردم، به جوان‌ها برای اظهارنظر میدان می‌داد؛ حرمت مردم را نگه می‌داشت. به جوان‌ها اعتماد می‌کرد، جوان‌ها را تکریم می‌کرد. به کسانی که به خود او بدی کرده بودند، با کرامت برخورد می‌کرد؛ به کسانی که حتّی به او اهانت کرده بودند، پاسخ تند، پاسخ زشت، پاسخ عصبی نمی‌داد. متقابلاً در مرزبندی با دشمنان انقلاب صراحت داشت؛ در مورد کسانی که با انقلاب بد بودند، مخالف بودند، دشمن بودند، دوپهلو صحبت نمی‌کرد؛ صریح صحبت می‌کرد، مرزبندیِ صریح داشت؛ به لبخند دشمن اعتماد نمی‌کرد. اینها ارزش است، اینها درس است؛ هر کدام از اینها برای سیاستمداران ما، برای رؤسای جمهور آینده‌ ما، برای کسانی که در یک بخشی مورد اعتماد ملّت قرار می‌گیرند، یک سرمشق است.»
مردم کشورمان با حضور با شکوه و قدرشناسانه در مراسمات تشییع پیکر رئیس‌جمهور شهید و شهدای خدمتگزار همراه ایشان در چند شهری که میسر شد نشان دادند مطالبه تداوم این الگوی انقلابی در مدیریت کشور را دارند.
رهبر انقلاب در سخنرانی حرم امام راحل(ره) در این خصوص هم فرمودند: «یک پیام دیگر در این اجتماعات این بود که مردم طر‌فدار شعارهای انقلابند؛ این را نمی‌توانند کتمان کنند، چون مرحوم رئیسی (رضوان الله علیه) صریحاً شعارهای انقلاب را می‌داد، مظهر شعارهای انقلاب بود؛ مردم وقتی از او تمجید می‌کنند، به او احترام می‌کنند، در واقع دلبستگی خودشان به شعارهای انقلاب را نشان می‌دهند، چون او مظهر شعارهای انقلاب بود. یک مطلب دیگر اینکه مردم قدردان خدمتگزاران خودشان هستند؛ این را مسئولین ما بدانند، توجّه کنند. مسئولین خیال نکنند که اگر خدمتی کردند، این از یاد مردم خواهد رفت؛ نه، مردم می‌شناسند، می‌فهمند، قدردانند؛ این مشوّق خدمت است.»
اکنون این الگوی موفق و مطلوب مردم پیش روی کاندیداهای محترم انتخابات ریاست جمهوری است. این عزیزان باید نسبت خود با این راه و مسیر خدمت خالصانه و مدبرانه مبتنی بر الگوی انقلابی و اسلامی را صریحاً بیان نمایند و البته مردم نیز باید هوشیار باشند و دقت نمایند که ادعای تعهد و علاقه به راه و مسیر رئیس‌جمهور شهید از سوی کاندیداهای ریاست جمهوری تا چه حد باورپذیر و صادقانه و قابل تحقق است.
رهبر انقلاب چند روز قبل در حرم امام(ره) به نکته تامل برانگیز دیگری اشاره کرده و فرمودند: «بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همه روزنامه‌ها، همه‌ مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریان‌های مختلف، از خدمات او و تلاش‌های شبانه‌روزی او حرف می‌زنند، از او تمجید می‌کنند، تعریف می‌کنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرف‌ها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگی‌ها را می‌دیدند امّا کتمان می‌کردند، بلکه عکس آن را می‌گفتند و او را می‌آزردند. البتّه او غالباً جواب نمی‌داد امّا گاهی پیش من می‌آمد و مقداری شکایت می‌کرد.»
اکنون مردم هوشیار باید ببینند آنها که به فرموده رهبر انقلاب در زمان حیات دنیایی شهید رئیسی موفقیت‌ها و دستاوردهای او را می‌دیدند اما حاضر نبودند ذره‌ای به آن اعتراف و اشاره کنند و حتی باعث رنجش و آزار او می‌شدند، این روزها در دسته‌بندی‌های انتخاباتی کجا ایستاده‌اند؟
این مردم وفادار به آرمان‌های انقلاب اسلامی، شایسته مدیرانی برآمده از این الگوی حکمرانی هستند، مدیرانی که چشم مردم همچنان اشکبار عروج یکی از بهترین‌های آنهاست.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 دست به کاری زنیم که غصه سرآید
✍️ سید مسعود رضوی
آنچه این انتخابات را مهم و بی‌سابقه می‌سازد، نه تنها شرایط سخت داخلی و پیچیدگی و غرابت وضع خارجه و موازنه‌های تازه در منطقه و سراسر جهان است، که برساختن کیفیت تازه‌ای از مشارکت ملی در دو سطح حکومت و ملت است. هم نظام نیازمند خونی تازه برای رفع معایب و بهبود امور و مواجهه با رقباست و هم مردم در پی امید و افقی برای مشارکت در ساختن کشور و ایجاد بسترهای خیزش و پیشرفت هستند.
راههای رفته و تجارب سخت و زیانبار دیگر نباید تکرار شود؛ زیرا وقتی برای اتلاف و سرمایه ای برای اسراف و هدر دادن نداریم. یک ملت بزرگ و یک کشور پهناور با منابع انسانی و معدنی و تجارب انباشته، نمی تواند در راه بماند و با شعارزدگی و اصطکاک و منازعات فرساینده از همسایگان و رقبا، از جهان پیشرو دور افتد و واپس بماند. به اراده ای ملی برای برونرفت از بن بستها و رسیدن به مرز پیشرفت و اعتلای شایسته نیازمندیم. اینک موانع درحال رفع و شرایط مساعد است. تصمیم ملت و خرد جمعی باید میهن را دوباره سبز و شکوفا سازد. این تصمیم و این خرد جمعی که بارها در دل تاریخ درخشیده و همچون ققنوسی سربرآورده، همانا وجدان ملی و روح جمعی مردم ایران است که از ترک، آذری و کرد و گیل و طبری تا بلوستان سربلند و سیستان و خوزستان و خراسان و لرستان و فارس و مرکز را دربرگرفته و همچون اجزای یک درخت تنومند و استوار سایه گستر ساخته است.
رئیس جمهور ایران باید نمایندۀ ملت و اشبه مردم به آنان باشد. باید آگاه و مجرب و مورد تایید اکثریتی روشن اندیش و قابل قبول باشد تا به پشتوانه مردم و حمایت آنان، از پس کارهای سخت برآید و ریشه فساد و ریا و دروغ و فقر را بسوزاند.
این شعارها البته جنبه حماسی و امیدبخش دارد و اگر کسی انتقاد کند که زمان شعار گذشته است، باید پاسخ داد که بیان امید با شعارهای توخالی تفاوتی اساسی دارد. خاصه امروز که مسئولیت، تنها صخره ای بر دوش رئیس جمهور قرار می دهد و او را راهی موقعیتی می کند که به قول خواجه حافظ: «صعب روزی، بُلعجب کاری، پریشان عالمی» است!
مگر جز با این امید می‌توان به آوردگاه اینهمه مشکلات و سختی‌ها و حتی توطئه و مانع تراشی خارجی و داخلی رفت و بر آنها غلبه کرد؟ راست و پوست کنده بگویم ایران از حیث مدیران و کارآفرینان و سختکوشان و دلسوزان و نوآوران و سیاستگران خبره، هیچ کم ندارد، بلکه انبوهی از نیروهای جوان و باتجربه را در دل خود نهان کرده و حتی از سرریز آن، کشورهای پیشرفته و ثروتمند بهره می‌گیرند؛ اما نگاه‌های تنگ نظرانه، مانع از بکارگیری بهینه و حداکثری از این سرمایه کلان بوده است. رهیافت انتخابات چهاردهم برای تعیین رئیس دولت، نمی‌تواند جز خروج از بحران و اعتلای ایران در منطقه و جهان باشد.
دولت آینده به گمان ما، نه شعارگرا خواهد بود و نه ظاهرگرا و جلوه­فروش و سختگیر، بلکه بر واقعیت تلخ جامعه و فقر و تورم بی مهار باید چاره اندیشی و راهگشایی کند و مردم را از حصار درحصارِ تحریم و کاسبان و خروج از تسلسل بحرانها، به ساحل امن عقلانیت و برنامه ریزی و کار و رقابت عادلانه و شفافیت و استعلای ملی و مالی هدایت کند. دولت قانون، که پاسخگوست و برای مردم راه می سازد، نه آنکه به مقصد نرسیده، طلبکار شود یا با نمایش و آمارسازی، فقر و رکود را در زیر خاکستر ناکارآمدی پنهان ساخته و اندک منابع ارزی کشور را به شرکت و شراکتی از رندان بدهد و مردم را نامحرم و رسانه های آزاد را مزاحم پندارد.
امتحان تاریخ، گاهی بسیار ظریف و نهفته است.
روش آزمون وجدان، با تبلیغات و شعارهای آماس کرده نسبت ندارد، بلکه میدانگاه اراده مردم است رویاروی اقلیتی که به جای توضیح امور، به توجیه امور می‌پردازند وقت است که به خود آییم و به جای تکیه بر قصه و خیال و مدعا، دست به کاری زنیم که غصه سرآید:
که ایران چو باغی­ست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار
نگر تا دیوار او نفکنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 افزایش ریسک عقل را به محاق می‌برد
✍️ دکتر امیرحسین خالقی
بسیاری از افراد روی آوردن مردم به ربات تلگرامی همسترکامبت را به مثابه یک اقدام ریسکی ارزیابی می‌کنند و بر این باورند که این رویکرد یک حرکت انتزاعی با جنبه‌های ریسکی است. صرف‌نظر از درستی این ارزیابی، اتخاذ تصمیمات ریسکی توسط شهروندان ایران در شرایط فعلی یک اقدام کاملا طبیعی‌ است.

برای هر اتمسفر اقتصادی که تحت تاثیر اثرات ریسک‌های بلندمدت اقتصادی و سیاسی و امنیتی و اجتماعی قرار بگیرد، اتخاذ تصمیمات ریسکی توسط شهروندان یک اقدام طبیعی به شمار می‌رود. یکی از ریسک‌های مترتب بر امورات اقتصادی مردم، تورم است که اگر از استانداردهای نرمال جهانی فاصله بگیرد، سبب پنیک شدن و افزایش اضطراب در میان شهروندان خواهد شد؛ حال که در ایران برای مدت‌ها با تورم مزمن و آزاردهنده و با نرخ‌های بسیار بالا روبه‌رو بوده‌ایم و نظام انتظارات تورمی مردم به طور کلی تغییر کرده است.
در شرایطی که چنین ریسکی به شکل استمراری با زندگی و معیشت شهروندان
گره بخورد، افراد به تصمیمات ریسکی روی می‌آورند و ترجیحات بلندمدت اقتصادی خود را به حالت تعلیق درمی‌آورند و ترجیح می‌دهند که به امورات کوتاه‌مدت توجهات بیشتری نشان دهند. تمایل به رفتارهای سفته‌بازانه در چنین شرایطی، یک اتفاق واکنشی نرمال است و همسترکامبت هم در اینجا به مثابه یک دارایی سفته‌بازانه دیجیتال قابل توصیف و توضیح است. سیاست‌های پولی دولت‌ها در شرایطی که منتهی به کاهش ارزش پولی ملی کشورها شود، شهروندان را به این تقلا و تکاپو خواهد انداخت که به هر چیزی چنگ بیاویزند تا دست‌کم ارزش دارایی‌های خود را حفظ کنند و در صورت بروز فرصتی، حتی ارزش دارایی‌های خود را ارتقا بخشند.
البته ناگفته نماند که با پاندمیک شدن کووید۱۹ و سپس افزایش تورم و شکسته شدن زنجیره تامین صنعتی در جهان، وقوع جنگ در اوکراین و افزایش تنش‌های تکنوپولیتیکی و ژئوپولیتیکی میان چین و تایوان، تداوم جنگ غزه و کودتاهای آفریقا و درنهایت پیروزی احزاب موسوم به راست افراطی در اروپا- که به مثابه ترکی بر دیواره نظام لیبرال‌دموکرات جهانی پیشین قابل توصیف است- سبب شده که ریسک‌های فزاینده‌ای در اقتصاد جهان پدیدار شود ولی ایران از این منظر تاثیرپذیری چندانی از خود بروز نداده است و بیم این می‌رود که این تحولات پرشدت و پردامنه جهانی به علت منزوی شدن ایران، توسط سیاستگذاران اقتصادی و دیپلماسی کشور به درستی درک و رصد نشود.
اصلی‌ترین اولویت دولت آینده در کنار تلاش برای مهار تورم، باید معطوف به خروج از انزوای ناشی از تحریم‌ها باشد. اقتصاد ایران سرشار از ظرفیت‌هایی‌ است که می‌توانند در صورت شکوفا شدن، ایران را به یک قدرت بزرگ تبدیل کند و این فرصت‌ها با شکسته شدن قفل انزوای کشور به فعلیت خواهند رسید و شکوفا می‌شوند تا زمانی که ایران منزوی باشد، هیچ رشد و شکوفایی پایداری به وجود نخواهد آمد و ریسک‌های اقتصادی و سیاسی در ایران نیز به شدت افزایش خواهند یافت. ایران کشوری‌ است که ظرفیت تاثیرگذاری بر بسیاری از روندها را داراست اما این ظرفیت بالقوه تاثیرگذاری تنها در زمان خروج از انزوا به فعلیت خواهند پیوست؛ بی‌گمان در صورت خروج از تنگنای تحریم‌ها، فرصت‌های بی‌نظیری برای ایران در پروسه تغییر موازنه‌های بین‌المللی به وجود خواهد آمد که بر شکوفا شدن ظرفیت‌های اقتصاد ایران تاثیر بسزایی برجای خواهد گذاشت.


🔻روزنامه اعتماد
📍 عطش تغییر و انتخابات
✍️ ابوالفضل فاتح
نگاهی به تحولات اجتماعی و سیاسی از مشروطه تاکنون این دریافت را ایجاد می‌کند که برای ایرانیان، ملیت، دیانت و پیشرفت در بستر عدالت و آزادی همواره محوریت داشته است. ملت در جست‌وجوی حاکمیت و حاکمانی بوده و هستند که این پنجگانه را به شکل متوازن و واقعی، هم باور داشته و هم محقق سازند، گرچه کمتر به ایده آل خود دست یافته‌اند. نیل به این مهم، نیازمند پذیرش حکمت در حاکمیت و سطوحی برجسته‌تر از عقلانیت جاری در کشور است. عقلانیتی که این عناصر بنیادی را به‌رسمیت بشناسد، اصلاح نظام اولویت‌ها و اهتمام به توسعه متوازن، بازگشت به قانون و مولفه‌های مورد وفاق ملت و گره گشایی و ایجاد امید به آینده را در صدر برنامه‌های خود قرار دهد و قادر به دوراندیشی و ارائه «راه‌حل» باشد. جامعه از بی‌تدبیری‌ها و ناکارآمدی‌ها و مناقشات و بگو مگوها خسته، بسیار متاثر و کم‌امید و مأیوس از مسوولان، اما در تلاش برای بازیابی خود است و نیازمند رییس‌جمهوری است که بتواند نظام امور و اولویت‌های کشور را بسامان برساند.

انتخابات یعنی امکان تغییر چند نفر، به یک نفر؟

انتخابات در یک کلام، یعنی امکان تغییر. اگر از اهداف اصلی انقلاب اسلامی، اسقاط مناسبات سلطنتی بود، این مهم جز به تحقق انتخابات واقعی، به فرجام نخواهد رسید. کسانی که نگاهی به تحولات اجتماعی و سیاسی از مشروطه تاکنون این دریافت را ایجاد می‌کند که برای ایرانیان، ملیت، دیانت و پیشرفت در بستر عدالت و آزادی همواره محوریت داشته است. ملت در جست‌وجوی حاکمیت و حاکمانی بوده و هستند که این پنجگانه را به شکل متوازن و واقعی، هم باور داشته و هم محقق سازند، گرچه کمتر به ایده آل خود دست یافته‌اند. نیل به این مهم، نیازمند پذیرش حکمت در حاکمیت و سطوحی برجسته‌تر از عقلانیت جاری در کشور است. عقلانیتی که این عناصر بنیادی را به‌رسمیت بشناسد، اصلاح نظام اولویت‌ها و اهتمام به توسعه متوازن، بازگشت به قانون و مولفه‌های مورد وفاق ملت و گره گشایی و ایجاد امید به آینده را در صدر برنامه‌های خود قرار دهد و قادر به دوراندیشی و ارائه «راه‌حل» باشد.

جامعه از بی‌تدبیری‌ها و ناکارآمدی‌ها و مناقشات و بگو مگوها خسته، بسیار متاثر و کم‌امید و مأیوس از مسوولان، اما در تلاش برای بازیابی خود است و نیازمند رییس‌جمهوری است که بتواند نظام امور و اولویت‌های کشور را بسامان برساند.

 انتخابات یعنی امکان تغییر چند نفر، به یک نفر؟

انتخابات در یک کلام، یعنی امکان تغییر. اگر از اهداف اصلی انقلاب اسلامی، اسقاط مناسبات سلطنتی بود، این مهم جز به تحقق انتخابات واقعی، به فرجام نخواهد رسید. کسانی که تصور می کنند، می‌شود انتخابات و جمهوریت را تعطیل، اما فلسفه و اهداف انقلاب را حفظ کرد، دچار خیالبافی‌اند.

انتخابات واقعی، وقتی محقق خواهد شد که به مردم امکان تغییر در سیاست‌ها، عناصر و شیوه حکمرانی داده شود، ولو رای به تثبیت بدهند. انتخاباتی که در آن امکان تغییر نباشد، نامش هر چه باشد، انتخابات نیست و آثار انتخابات که حل و فصل چالش‌ها و مدیریت تعارضات است نیز بر آن متصور نخواهد شد.

به رسمیت نشناختن منزلت جمهوریت و رویه هایی در چینش یا حذف بدون توضیح کاندیداها، نیازمند اصلاح اساسی است. نمی‌توان از طرف همه احزاب و جریانات اعمال قدرت کرده و برای آنان مهره‌چینی کرد و مردم را وادار ساخت که به مهره‌هایی که چیده‌اند، رای دهند. این خلاف عدالت، قانون و شأن ملت است. در انتخابات جاری نیز نه تنها بسیاری از اساس کاندیدا نشدند و بسیاری بی‌دلیل به صحنه آمدند، بسیاری از شخصیت‌ها از‌جمله آقای جهانگیری و لاریجانی و حتی شخصیت‌های جناح اصولگرا و دولت بدون توضیح کنار گذاشته شدند (چنان که روزی مرحوم آقای هاشمی) و در آرایش نهایی کاندیداها نیز رعایت انصاف و حتی حفظ ظاهر نشده و پنج شخصیت در برابر یک شخصیت با گرایش متفاوت قرار گرفته‌اند؛ مردم می‌پرسند، چند نفر به یک نفر؟ در کجای دنیا سراغ دارید که در مرحله نهایی انتخابات، به یک جریان پنج برابر جریان دیگر، کاندیدا تعلق گیرد؟ مردم را چه فرض کرده‌ایم؟

 «عطش تغییر» و «احیای صندوق»

به دلایل فراوان سیاسی و اجتماعی و به دلیل غوطه‌وری در مشکلات و فقدان راه‌حل، ایران در عطش تغییر به‌سر می‌برد. مردم از آنچه بر ایران می‌گذرد و از تبخترها و نشنیدن‌ها و بی‌افقی‌ها خسته شده‌اند. هرگاه عطش تغییر بالا گرفته است، مردم به کاندیدایی که عناصر تغییر را ارائه داده، فوج فوج اقبال کرده‌اند و نتیجه تازه‌ای رقم زده‌اند و اگر چنین نبوده، صندوق را ترک کرده‌اند.

در نتیجه چینش شورای نگهبان، آرایش فعلی کاندیداها، مملو از شخصیت‌هایی است که با همه احترام، تاکنون ایده «تغییر» نداشته‌اند و تغییر را نمایندگی نمی‌کنند. آنان اگر سیره سابق را بروند و در ادبیات و رویکرد خود تغییری ندهند، حداکثر همان میزان از مردم را به پای صندوق می‌کشانند که در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری سابق شاهد بوده ایم. آنان می‌توانند بر سر گرفتن سهمی از سبد آرای رییس‌جمهور فقید مرحوم آقای رییسی (حدود ۱۵ تا ۱۸ میلیون یا حداکثر مجموع آرای آقای رییسی و رضایی و قاضی‌زاده) رقابت کنند و شاید همان را هم نتوانند.

نتیجه سه انتخابات قبلی مجلس و ریاست‌جمهوری، کاستن از ‌نصاب انتخابات به زیر ۵۰درصد بوده است. تجربه نشان داد، عبور از مرز ۵۰درصد، بدون حضور واقعی و همزمان تحول خواهان و کاندیدایی از جنس خودشان با احتمال برد میسر نخواهد شد. تنها نقش‌آفرینی واقعی و درصدی محسوس از احتمال برد است که می‌تواند انگیزه مشارکت ایجاد کند. از این رو به نظر می‌رسد این بار نوعی انتخابات مدیریت شده اما با نصاب بالاتر در دستور قرار گرفته است، به گونه‌ای که معادله دو سر بردی برای حضور کاندیدای اصلاح‌طلب و جریان همفکرش و هم برای سیاست‌گذاران کشور باشد که در نتیجه کاندیدای اصلاح‌طلبان به مرزهای نقش‌آفرینی بالاتری از انتخابات قبلی دست یابد و در سوی دیگر انتخاباتی با مشروعیت بالای ۵۰درصد محقق شود.

چنان‌که می‌دانیم، پس از تغییر ساختار کشور از پارلمانتاری به ریاستی، انتخابات ریاست جمهوری از جدیت بیشتری برخوردار شد و در ایران به ظرفیت ۷۹ درصد سال ۷۶ یا ۷۳درصد سال ۹۲ رسید. از ۸۵ درصد سال ۸۸ چیزی نمی‌نویسم که داستان دیگری دارد. با روال انتخاب‌های سال‌های اخیر، رسیدن به نصاب های ۷۶ و ۷۳، هنوز دشوار و خوش‌بینانه به نظر می‌رسد. اما در همین انتخابات جاری، اگر عطش مردم درک شود، و ایده و گفتمان و شعار تغییر در این انتخابات به واقع ارائه شود، مجددا، ملت می‌توانند شاهد احیای صندوق رای با نصابی منطقی بوده و طبیعتا آنگاه هر میزان رای اضافه شود، سهم کاندیدای «تغییر» بیشتر خواهد بود.

 پزشکیان؛ شخصیت «متفاوت» و «بینابینی»

عرض شد که عطش به اصلاح، مردم را به کاندیدایی متمایز هدایت خواهد کرد. براساس سوابق دانشگاهی و سیاسی و اجرایی، شخصیت متفاوت آرایش فعلی انتخابات، آقای پزشکیان است که تنها نماینده اصلاح‌طلبان است. در کشور ما بسیاری از ساختارها و مفاهیم بینابینی است و همچنین دوگانه‌های فراوانی شکل گرفته است، ایشان شخصیتی بینابینی دارد که به نوعی بین اصلاح‌طلبان و سیستم قرار می‌گیرد. ایشان به صداقت و پاکدستی و مردم‌دوستی و تدین مشهور است. حامیان ایشان بر این باورند که ایشان می‌تواند کسی باشد که با به دست گرفتن پرچم تغییر به نفع انسانیت، عدالت و آزادی، به کسانی که با صندوق قهر کرده‌اند، این احساس را منتقل کند که اگر کسی در جست‌وجوی اصلاح و تغییر است تاحدی امکان واقعی آن در دسترس است. ایشان می‌تواند این تلقی را ایجاد کند که شکاف‌های کارآمدی و فساد و کم‌افقی و فقر اندیشه را با میدان دادن شخصیت‌های کارآمد و سالم و صاحب‌فکر و برنامه و در تراز شخصیت‌های برتر دانشگاهی پر خواهد کرد، شخصیت‌هایی که در انحصارگرایی حاکم حذف شده یا انگیزه حضور را از دست داده‌اند. ایشان می‌توانند با شعارها و رویکردهای عدالتخواهانه و ضد تبعیض و حامیانه از طبقات عقب نگه داشته شده و زنان و اقلیت‌ها، بخشی از جریانات «پروگرسیو» کشور را که از تنگ‌نظری‌ها به تنگ آمده‌اند، جذب و به صحنه وارد کنند. ایشان کاندیدایی است که می‌تواند به تراز فعلی انتخابات بیفزاید و انتخابات پیشین را تا حدی به فراموشی بسپارد، و شانس این انتخابات به‌رغم طراحی‌ها باشد، اما این همه مشروط بر آن است که ایشان و تیم ایشان، خود «این نماینده تغییر بودن» را به‌رسمیت شناخته باشند و پاسخ مناسبی به عطش جاری بدهند تا عطش مردم فرو ننشیند. مردم نیازمند برنامه مشخص و پالس‌های شفافند تا تصمیم تازه‌ای بگیرند. نقش وعده‌های محسوس اقتصادی هر یک از کاندیداها را نیز صرف‌نظر از درستی یا نادرستی این وعده‌ها که جای بحث آن اینجا نیست، نمی‌توان کم‌اهمیت پنداشت. با لحاظ فاکتورهای قومی و ارزیابی نتایج انتخابات مختلف تبریز در ادوار مختلف، ظرفیت رای آقای پزشکیان، دامنه عجیب و وسیعی دارد و بین ۲۵ درصد تا ۶۵ درصد کل آرای صندوق‌های پیش رو است و قرار گرفتن در هر جای این دامنه، کاملا بسته به چگونگی و قدرت عملکرد ایشان و کمپین ایشان در پاسخ به عطش مردم و تاثیر‌گذاری بر رفتار انتخاباتی مردم با فاکتورهای پیش گفته دارد. طبیعتا اتکای آقای پزشکیان به جامعه دانشگاهی و جوانان و زنان است. در بخش‌هایی از جامعه دانشگاهی جوشش‌ها و کوشش‌هایی درگرفته است. ویژگی این گروه چابکی، قدرت تولید محتوای کیفی و داشتن شبکه است. آنها اگر انگیزه و فرصت لازم را بیابند، می‌توانند به سرعت و از طریق رسانه‌های مجازی و حضور میدانی به بدنه اجتماعی در شهرهای بزرگ و کوچک و اقصی نقاط کشور دست یابند. آنها می‌فهمند که «ابرجمله‌ها» و «ابراجتماعات» از هزار پیام و اجتماع معمول کارسازتر است و در این صورت به سرعت می‌توانند کف رای آقای پزشکیان را ارتقا دهند و البته محدودیت ایشان قانع‌سازی و فعال‌سازی شبکه در زمان سه هفته‌ای است.

 تحلیلی بر دامنه آرای احتمالی

کاندیداهای اصولگرایان در انتخابات قبلی، مجموعا حدود ۲۲ و نیم میلیون رای را اعلام کرده‌اند (۱۸ میلیون آقای رییسی، ۳و نیم میلیون آقای رضایی و یک میلیون آقای قاضی‌زاده) که حدود ۳۷ درصد کل واجدین شرایط بوده است. البته رای خالص اصولگرایان بسیار کمتر از این است اما اگر در این انتخابات بتوانند همه آن رای یعنی حدود ۳۷درصد را به صحنه آورند و جذب کنند، برای پیروزی بر ایشان در دور اول نیاز به بیش یا حدود ۲۳ میلیون رای و مجموع مشارکت حدود ۷۳ درصد است که این همان نصاب مشارکت در انتخابات سال ۹۲ نیز بود که آقای روحانی با اندکی بیش از ۵۰درصد پیروز شد. راه دیگر آن است که نماینده اصلاح‌طلبان بتواند درصدی از آرای مستقل که در انتخابات قبلی جذب کاندیداهای اصولگرا شده بود را جذب کند یا اصولگرایان کمتر از نصاب معمول شرکت کنند یا آرای ایشان نسبت به انتخابات گذشته ریزش قوی داشته باشند. هر چه رای اصولگرایان ریزش بیشتری داشته باشد، چنان‌که در انتخابات مجلس به‌ویژه در شهرهای بزرگ شاهد بودیم، آن‌گاه کار برای نماینده اصلاح‌طلبان آسان‌تر خواهد بود یا مثلا آرای سه میلیونی آقای رضایی که تحت تاثیر وعده پرداخت چند صد هزار تومانی ایشان بود و آرای شناور به سمت آقای پزشکیان گرایش یابد که در این صورت، نماینده اصلاح‌طلبان با مجموع مشارکت کمتر یعنی حدود ۵۵ تا ۶۰درصد واجدین، یعنی با نصاب حدود ۱۷ تا ۱۹ میلیون (کمی کمتر یا بیشتر) هم می‌تواند در دور نخست پیروز شود.

برای دور دومی شدن، با توجه به نصاب احتمالی فعلی و احتمال انصراف برخی کاندیداهای اصولگرا، و تقسیم آرا بین کاندیداهای باقی مانده، نماینده اصلاح‌طلبان در صورت کسب حدود ۱۳ میلیون رای، قطعا به دور دوم می رود، گرچه احتمال رفتن به دور دوم با چند میلیون رای کمتر حتی با هفت یا هشت میلیون، با ریز شدن رای اصولگرایان وجود دارد به شرطی که یکی از نمایندگان اصلی اصولگرایان ناگهان به آرای نصاب ۵۰درصد نرسد که البته با توجه به فضای انتخابات رسیدن به چنین نصابی الان برای هیچ یک از اصولگرایان به تنهایی میسر نیست، مگر آنکه با درخششی استثنایی یا رخدادی غیرمنتظره مواجه شویم که تا این لحظه نمود نداشته است.

پس با توجه به شرایط فعلی، دور اولی شدن انتخابات، برای کاندیدای اصلاح‌طلب نیازمند موج عظیمی است و با موجی میانه به احتمال بیشتر به دور دوم خواهد رفت و اگر موجی شکل نگیرد، چه بسا دور دومی شدن هم برای کاندیدای اصلاح‌طلب منتفی خواهد بود. جریان اصولگرا نیز احتمالا برای کاستن از احتمال شکست خود تا روزهای پایانی انتخابات به دو یا سه کاندیدا تنزل خواهد کرد و گرایش بیشتر در این گروه پنج نفره به کاندیدای صاحب تشکیلات و برنامه و تامین‌کننده ثبات ضمنی عناصر دولت فعلی خواهد بود. البته آقای پزشکیان با سال‌ها نمایندگی مجلس، منطقا به موانع ساختاری و سیاسی و کارشکنی‌ها که در برابر بسیاری از دولت‌ها قد علم کرده و مردم را مأیوس ساخته، وقوف دارند و می‌دانند که به همین دلیل قانع کردن نسل «زد» و زنان و تحول‌خواهان و مردم بیگانه شده با انتخابات و حاکمان مخصوصا در شهرهای بزرگ، کار چندان آسانی نیست، به ویژه که بسیاری در این سال‌ها از خشونت‌های اجتماعی و سیاسی و تحمیل‌ها رنج دیده‌اند و بزرگانی خانه‌نشین شده و هنوز آقای مهندس موسوی و خانم رهنورد و آقای کروبی در حصر و امثال آقای بهزادیان و بهشتی شیرازی و تاجزاده در زندانند. ایشان و هر یک از کاندیداها اگر بتوانند نسبت به این رنج‌ها و مطالبات و نسبت به کرامت مردم هر جا که مورد تعریض قرار گرفته و می‌گیرد، بی‌تفاوت نبوده و مدافع حقوق‌شان باشند، می‌توانند از جمع قهرکنند‌گان با صندوق، درصدی را به صندوق بیفزایند و اگر پیروز هم نشوند، با دفاع از مردم گام بزرگی برداشته‌اند. و الا، نتیجه ی نهایی، صرفا تثبیت روند موجود با انتخاباتی معمولی است.

یادآوری این نکته نیز بد نیست که، خوشبینی بیش از حد به حضور حداکثری مردم با توجه به بی‌مهری‌هایی که دیده‌اند یا به نتیجه نهایی چه از سوی اصلاح‌طلبان و چه اصولگرایان که در برخی یادداشت‌ها دیده می‌شود، نیازمند تامل است. جهت و تمایز این انتخابات قابل درک و پیش‌بینی است اما، انتخابات ماهیتا نیازمند تلاش فراوان است و تضمینی ندارد و لحظات، به ویژه آغاز و پایان همچون «تیک آف» و «لندینگ» بسیار تعیین‌کننده و هر خطا یا مانع به‌شدت نوسان آفرین است و هر گام به عقب، به دو گام فاصله از رقیب منتهی خواهد شد. چه‌بسا اول آسان می‌نماید، اما شاهد بوده‌ایم چه موانعی در مسیر رخ می‌دهد و چه افت و خیزها در پیش است و برای اصلاح‌طلبان از چه پیچیدگی‌های جدیدی نیز برخوردار است! علاوه، اصلاح‌طلبان هم با تردیدهای درون جبهه‌ای و بدنه‌ای مواجه هستند و هم با توپخانه تبلیغاتی پنجگانه رقیب، که از حمایت خبرگزاری‌ها و رسانه‌های بزرگی نیز برخوردار است و هم در انتخابات زودرس و فشرده جاری، که فرصت شبکه‌سازی اندک است، «پرفورمنس» شخص کاندیدا محوریتی مضاعف داشته و مناظرات بسیار تعیین‌کننده بوده و هر گفت‌وگو و فرازی می‌تواند موج‌آفرین یا ضدموج باشد و طراحان مناظرات نیز می‌توانند از آن نمونه ای هیجان‌انگیز یا کسل و ضد مشارکت بسازند. ارزیابی‌‌های روشن‌تر را از میزان مشارکت و پدیده‌های انتخابات به بعد از یکی، دو مناظره نخست واگذار می‌کنیم. ضمنا به یاد داشته باشیم که انتخابات قبلی ریاست‌جمهوری همزمان با ششمین دوره انتخابات شوراها به انجام رسید و همان حضور هزاران کاندیداهای شوراها، به سهم خود بر فرآیند حضور مردم تاثیرگذار بود.

به نظر می‌رسد نسبت به انتخابات پیشین ریاست جمهوری، درصد بیشتری از اصلاح‌طلبان شرایط جدید را واجد «امکان تغییر» و فرصتی می دانند تا بخشی از دشواری‌های سیاسی و معیشتی و بخشی از تهدیدهایی که علیه استقلال و تمامیت کشور است را با تغییر از مسیر صندوق رای ترمیم کنند. چرا که در یکدستی قدرت و تسلط جریان دیگر، این مشکلات را مضاعف دیده‌اند و لذا گرچه در انتخابات پیشین شرکت نکرده‌اند به احتمال فراوان در این انتخابات شرکت می‌کنند و آرای باطله نیز دوم نخواهد شد. آنها خواهند کوشید درصد بیشتری از مردم را به پای صندوق های رای بکشانند تا احتمال پیروزی کاندیدای اصلاح طلبان را ارتقا ببخشند و به نوعی تا اینجا از شواهد انتظار می‌رود که مشارکت اکثریتی از مردم در انتخابات رخ خواهد داد. طبیعتا درصدی نیز این میزان تغییر را مکفی مفهوم انتخابات نمی‌دانند و مشارکت را تایید نمی‌کنند. گفت و گوی ملی اقتضا دارد، هر دو گروه به شیوه تعامل متفاوتی که در پیش گرفته‌اند و به چگونگی کاربست آزادی حق رای احترام بگذارند. روشنگری و تحلیل و تشویق و نقد مانعی ندارد، چرا که همه در برابر مواضع خود و نسبت به میهن خود و ایمان خود مسوولیم، اما نمی‌توان تعریض کرد.

در این مجال پیشنهاد می‌شود:

الف - از تریبون انتخابات، رو به مردم و از مردم و برای مردم سخن گفته شود و همه ملت دیده شوند، همه اقشار، اقوام، اصناف و ایرانیان داخل و خارج و همه آنها که کاندیدا دارند و آنها که کاندیدا ندارند و آنها که شرکت می‌کنند و آنها که شرکت نمی‌کنند.

مردم باید و نباید از مسوولان بسیار شنیده‌اند، وقت گفتن از مردم است: قبلا عرض شد ای کاش رییس‌جمهور، رفیق‌جمهور باشد. وقتی از دردها و حقوق همه سخن گفته شود و همه مخاطب باشند، آن گاه همه نیز رو به سوی شما و برای شما خواهند بود. ملت را باید همه ملت دید واز تجزیه و شقه‌شقه کردن ملت پرهیز کرد. شمولیت (فراگیری) و توازن یک راهبرد ضروری است. یکی از موضوعاتی که مردم را شقه‌شقه کرده است همین روش برگزاری انتخابات گزینشی است.

ب-چنان‌که عرض شد جامعه ما عمیقا جوهره انسانی دارد و از نادیده گرفتن این جوهره در بسیاری از عملکردها و سیاست‌های مسوولان عمیقا رنج می‌برد. انتظار می‌رود دردمندی انسانی و اهتمام به رنج‌های مردم هر کس که هستند و هر کجا که هستند در تک‌تک کلمات و سکنات کاندیدا موج بزند.

ج - حریم خصوصی و آزادی‌های شخصی دغدغه مستمر مردم است. مردم از کسانی که افکار خصوصی خود را به افکار عمومی تحمیل می‌کنند، رنج بی‌شمار برده‌اند. بالاخره کسی باید این مردم و آزادی‌های‌شان را به رسمیت بشناسد و سبک زندگی خصوصی خود را به مردم تحمیل نکند.

د - تبعیض و تحمیل آپارتاید سیاسی و اقتصادی از سوی جریاناتی انحصار‌طلب و خودمحور، از رنج‌های عمیق مردم است که هر روز یافتن راه‌حل برای آن دشوارتر می‌شود. چه آپارتاید سیاسی روشن‌تر از اینکه یک جناح به خود اجازه داده است تا ترکیب کاندیداها را بچیند و خود را نسل برتر میدان بداند و پنج را در برابر یک قرار دهد و بسیاری دیگر را حذف کند و چه آپارتاید اقتصادی بدتر از اینکه شکاف طبقاتی بیداد می‌کند و بسیاری از منابع دراختیار قدرت‌های پشت پرده و آقا‌زاده‌های سیاست و رانت‌خوار قرار گرفته و میلیون‌ها مردم در فقر و دشواری دست و پا می‌زنند. در هر فرصت و پیام، باید سیاست‌ها و جریاناتی که کشور را دچار فساد، شقاق اجتماعی و فقر و دیگر عقب‌ماندگی اقتصادی و انزوای جهانی و در یک کلمه کم افقی ساخته‌اند، خطاب قرار داد و نقد کرد و در مردم این باور را ایجاد کرد که دردهای‌شان به‌رسمیت شناخته شده است.

و- استقلال کشور از دخالت شرق و غرب دغدغه مردم است. مردم به خدعه شرق و زیاده‌خواهی غرب واقفند و در جست‌وجوی روابطی مبتنی بر منافع ملی و کمترین تنش با همه جهان هستند. کاندیدای محترم باید بتواند حداقل در حیطه اختیارات دولت به مردم قول صیانت از منافع ملی در قالب سیاست خارجی متوازن بدون هر‌گونه ملاحظه‌ای را بدهد.

ه- دیدگاه و بیان حکیمانه و محققانه و صریح و فاخر و بر‌خاسته از ریشه‌های دینی و ملی، هم نیاز کشور است و هم نقطه قوت کاندیدا. ممکن است کسانی به ادبیات کوچه خیابانی (پوپولیسم منفی) تشویق کنند. شکیبایی سیاسی و خویشتنداری کلامی ضرورت دارد. این نقطه قوت (ادب و حکمت)، خیلی زود هر کاندیدایی را یک سر و گردن از بقیه بالاتر خواهد نشاند. خوشبختانه اکثریت ملت دانش‌آموخته‌اند و آثار مدیران کم‌دانش و ناکارآمدی‌ها را در مشکلات و فقر روزمره و گره‌های کور تا مغز استخوان حس می‌کنند و تشنه مدیران اهل دانش و دلسوز و گره‌گشا با رویکرد ملی هستند.

ط- پیشقدمی در اعلام شعار و رئوس برنامه، یک راهبرد مهم است. این پیشقدمی در برنامه برگ برنده بسیار ارزشمندی خواهد بود. برنامه خوب، برنامه‌ای است که بتواند پاسخ مناسب و شفاف و سنجیده‌ای به دغدغه‌های پیش‌گفته، غرور ملی و نوسازی و توسعه کشور و سرشار از امید و بازگشت توازن به سیاست داخلی و سیاست خارجی کشور با تغییرات معقول و به دور از کلی‌گویی‌های غیر‌محسوس باشد.

در انتهای کار انتظار می‌رود چنان رویکردهایی اتخاذ گردد که تلقی مردم از کاندیدا یک کاندیدای «حکیم و ملی و متدین» و «شخصیتی جدید و مستقل و قابل اتکا و اصیل -اوریجینال‌- و جهان‌دیده» با «قدرت تصمیم‌گیری و پیش‌بینی و راه‌حل» برای اصلاح امور کشور باشد. چشم مردم پر است از شخصیت‌های غیر‌مستقل و دست‌پرورده و گوش مردم پر است از شعارها و وعده‌های عمل نشده.

کشور نیازمند افق و مردم نیازمند برنامه مشخص و شفافند. مردم حق دارند بدانند پس از چهار سال یا هشت سال با این کاندیدا، چه تغییری را در معیشت و سیاست و جامعه شاهد بوده و کشورشان در هر زمینه داخلی یا خارجی دقیقا به کجا خواهد رسید؟ مردم حق دارند بدانند با این کاندیدا به کجا می‌روند؟ کاندیدایی که بتواند چنین کند، گامی بزرگ به سوی توسعه برداشته است.

نهایتا همه دغدغه و زمزمه و غلغله انتخابات نباید این نکته مهم را نزد کاندیداها و رای‌دهندگان به فراموشی بسپارد که این حضور به معنی تایید روندهای غلط استصوابی و محروم ساختن ملت از دیگر کاندیداهای متخصص و کارآمد و به منزله تایید انتخابات‌های تاکسیدرمیک اخیر نیست. نمی‌شود هرگاه آقایان خواستند اجازه دهند جریانات نماینده‌ای آن‌هم به سلیقه آنها داشته باشند و هرگاه نخواستند حذف کنند و انتخابات را به محاق بکشانند.


🔻روزنامه شرق
📍 خرق عادت
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
می‌گویند آدم‌ها در ملاقات اول بیشتر شناخته می‌شوند زیرا به مرور زمان صفات آدم‌ها برای همنشین او عادت می‌شود و حتی رفتار و اخلاق ناپسند او گاه پسندیده جلوه می‌کند. به‌همین‌دلیل حتی در سطوح بالای مدیریت می‌بینیم که برخی مدیران با آدم‌هایی سروکار دارند و یار آنها محسوب می‌شوند که گاه هم اخلاق نه‌چندان نیکویی دارند و هم برخی از کارهای‌شان در مقیاس‌های عمومی، سوءسابقه نامیده می‌شود. گاه این صمیمیت و دوستی، درحالی‌که این دو نفر متنافر هستند، انفکاک‌ناپذیر می‌شود و اگر جدایی صورت گیرد، فقط در صورت خرق عادت است؛ یعنی چیزی شبیه به معجزه. ما البته همیشه با عادت‌های‌مان زندگی می‌کنیم زیرا زندگی برخلاف عادت بسیار سخت است درحالی‌که عادت به‌اصطلاح در ضمیر ناخودآگاه، ما را راهنمایی می‌کند و از سختی فکرکردن و عمل‌کردن ارادی که نوعی سختی دارد، می‌رهاند. درست مانند هنرپیشه‌هایی که نقش‌های جدیدی «خلاف زندگی عادی خودشان» را بازی می‌کنند و خستگی آن بر وجودشان می‌نشیند. اگر نیک نظر کنیم، انسان دارای عادت‌های ناپسند و گاه پسندیده است و رهایی از عادت‌های ناپسند جز با ممارست و آگاهی و آن‌هم به‌تدریج ممکن نیست. هر فرد در رسیدگی به خود می‌تواند عادت پسندیده و ناپسند را تشخیص دهد و اینجا این حدیث مصداق پیدا می‌کند که «حاسبو قبل أن تحاسبوا». شاید عادات فردی چندان از لحاظ شخص و نزدیکان به چشم نیاید اما هنگامی که عادات فردی به عادات اجتماعی تسری پیدا می‌کند و از قامت فرد به قامت جامعه ارتقا می‌یابد، می‌تواند شکل تعیین‌کننده‌ای به خود گرفته و سرنوشت جامعه‌ای را تغییر دهد. یک مثال ساده عادت مردم به رانندگی بدون کمربند حفاظتی بود که با تغییر این عادت چهره اجرائی رانندگی در جامعه تغییر پیدا کرد. راه دوری نرویم، جامعه ما هم از لحاظ حکمرانی و هم از نگاه مردمی دچار عادت‌های ناپسند فراوانی شده است که درون جامعه را به‌تدریج تهی کرده و خطری بزرگ برای بقا و ماندگاری ایران و جامعه ایرانی شده است. رجال کشور از هر جناح و حزب فرقی نمی‌کند، عادت دارند که برای رأی‌آوردن مجیزگوی مردم باشند و نقش راهنما و سیاست‌گذار برای رفع عادات ناپسند جامعه را ندارند و خود نیز عادات نه‌چندان پسندیده‌ای را برگزیده‌اند و این بی‌توجهی به عادات ناپسند جامعه، کشور را به سرانجام نامعلومی سوق می‌دهد. اشتباه نشود که بگوییم مردم خوب نیستند، مردم خوب هستند اما عادات ناپسند و نوعا ناملموس آنان ربطی به خوبی و بدی ذات مردم ندارد.عادت‌ها به‌تدریج و بر اثر شرایط خانوادگی، اجتماعی و شخصی در وجود انسان نهادینه می‌شود و البته می‌توان عادت را به‌تدریج و گاه یکباره زدود. مرحوم پدرم ۴۰ سال عادت به کشیدن سیگار داشت ولی یکباره به طور کامل آن را کنار گذاشت. رفع عادات ناپسند اصلاحی است که باید همه پیشه کنند و عادات نامطلوب را به‌تدریج و اگر ممکن باشد به صورت جهشی ترک گویند و این، هم سیاست‌گذاری لازم دارد و هم کار فرهنگی، مشروط بر آنکه دولت سرمایه اجتماعی خود را بازیابی کند که البته این روزها مدعی هستند که دولت سرمایه اجتماعی انبوهی در خدمت دارد. معتقد هستیم که جمهوری اسلامی، با وجود تبلیغات سوء و برخی کج‌اندیشی‌ها، امکانات فراوانی‌، البته از منبع زوال‌پذیر ثروت کشور بدون جایگزینی در اختیار مردم قرار داده است و مردم هم بر عادت مألوف آنها را نمی‌بینند و فقط کاستی‌ها و مشکلات را در ذهن می‌آورند.

عادات ناپسند که در یکایک جامعه ما نهادینه شده است به طریقی است که دولت‌ها -از هر جناح- جرئت نزدیک‌شدن به ترک آن از سوی مردم را ندارند، زیرا مردم از دیدگاه آنان تنها وسیله به سبد انداختن رأی است و آنان به رأی احتیاج دارند، بنابراین به‌هیچ‌وجه درصدد کاهش‌دادن این عادات نمی‌شوند.

عادات اجتماعی مردم چون همه‌گیر است، به چشم نمی‌آید و عادی‌شدن عادت‌های نامطلوب از یک سو باعث از دست رفتن سرمایه‌های انسانی و مادی جامعه می‌شود و از سوی دیگر سوءاستفاده‌کنندگان را بر رفتار گستاخانه شبه‌عادات اجتماعی تشویق می‌کند. عادت به رعایت‌نکردن حق تقدم دیگران، عادت به ناسزاگویی، عادت به اسراف در آب، برق، گاز، عادت به آلوده‌کردن محیط زیست، عادت به پایمال‌کردن حق‌الناس، عادت به رسیدن به قدرت به هر قیمت، عادت به غیبت، عادت به تهمت‌زدن، عادت به برتری خود و بی‌اعتنایی به حقوق دیگران از‌جمله عادات ناپسند اجتماعی است.

اگر به فرمایشات نامزدهای ریاست‌‌جمهوری در هنگام ثبت‌نام توجه شود، مشاهده می‌شود که همه آنها در کلام خود تکیه بر رفع مشکلات معیشتی و زندگی روزمره مردم داشتند و هیچ‌کدام از آینده ایران و سرنوشت فرزندان آینده ایران سخنی به زبان نیاوردند، درحالی‌که به‌خوبی می‌دانند در انجام قول‌های خود هرگز موفق نخواهند شد و در تبلیغات پیش‌روی انتخابات هم هیچ‌یک از نامزدهای تأیید صلاحیت‌شده سخنی از آینده ایران، مشکلات پیش‌رو، اولویت‌های عمل خودشان صحبتی نخواهند کرد. یکی از خبرگزاری‌ها از من سؤال کرد که به چه کسی رأی می‌دهید، گفتم به آن کسی که مشکلات پیش‌روی ایران را بگوید و اولویت‌های اجرائی خود را ذکر کند و البته نه آن کسی که فهرستی ۴۰ موردی از مشکلات بگوید و ادعا کند که همه را حل می‌کند. به این شخص از هر جناح و هر طرز فکر من رأی می‌دهم ولی یادمان باشد که النادر کالمعدوم. آیا چنین کسی پیدا می‌شود. آیا اصلا قبول داریم که عادت‌های ناپسند داریم؟ آیا اصولا معنی عادات ناپسند را می‌دانیم؟


🔻روزنامه رسالت
📍 دوراهی غرب با دستور جدید دیوان
✍️ علی بهادری جهرمی
جنایات رژیم صهیونیستی تمامی ندارد؛ تازه‌ترین آن به شهادت رساندن بیش از ۲۰۰ نفر در النصیرات است. به‌رغم این جنایات هولناک، پس از اعتراض سراسری دانشجویان و مشاهیر غربی به جنایات رژیم صهیونیستی، مسئولان چند کشور اروپایی از‌جمله آلمان و نروژ رسماً اعلام کرده‌اند در صورت صدور حکم بازداشت علیه نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی از سوی دیوان کیفری بین‌المللی، نتانیاهو را بازداشت خواهند کرد. از طرف دیگر، دیوان بین‌المللی دادگستری هم در جدیدترین تصمیم خود به رژیم صهیونیستی دستور داد عملیات نظامی را در رفح متوقف کند.
همه این‌ها و حتی استمرار این جنایات، یک پیام آشکار و غیرقابل‌انکار دارد: رژیم صهیونیستی در شدیدترین انزوای سیاسی – حقوقی به‌سر می‌برد. صرف‌نظر از این‌که این فشارهای سیاسی و حقوقی می‌تواند جنایات رژیم صهیونیستی را ولو به‌صورت حداقلی، کاهش دهد یا نه، تصمیم دیوان بین‌المللی دادگستری علیه اسرائیل دارای نکاتی است که توجه به آن‌ها خالی از لطف نیست.
۱- به دنبال شکایت آفریقای جنوبی از رژیم صهیونیستی در دیوان بین‌المللی دادگستری، این دیوان، پیش‌تر از این، در ۲۸ مارس، ۹ فروردین، دستورات موقتی را در راستای توقف جنایات اسرائیل در فلسطین صادر کرده بود. پیرو درخواست جدید آفریقای جنوبی در همان پرونده، چند روز پیش، دیوان بین‌المللی دادگستری به این نتیجه رسیده است که تصمیمات قبلی نتوانسته جنایات اسرائیل را خصوصاً در رفح، متوقف کند؛ لذا دستور جدید، با صراحت و تأکید بیشتری از رژیم صهیونیستی خواسته است اقدامات نظامی را در رفح متوقف کند.
۲- آراء دیوان بین‌المللی دادگستری به‌عنوان رکن قضایی سازمان ملل متحد، ازجمله دستورهای موقت‌ صادرشده از سوی دیوان، برای اجرا در پیچ‌وخم‌های سیاسی سازمان ملل، به‌ویژه شورای امنیت گیر می‌کند. وتو، که یک اقدام کاملا سیاسی و آشکارا ضدحقوقی است، می‌تواند تصمیمات دیوان بین‌المللی دادگستری را عملاً بی‌خاصیت کند.
بااین‌حال، مرور رویه شورای امنیت در موارد مشابه نشان می‌دهد از حیث حقوقی، هیچ بهانه‌ای برای وتوی تصمیم اخیر دیوان بین‌المللی دادگستری وجود ندارد.
۳- یکی از این رویه‌های موجود، قطعنامه ۸۱۹ از سوی شورای امنیت است که در سال ۱۹۹۳، دقیقاً برای اجرایی‌سازی دستور موقت دیوان بین‌المللی دادگستری و با هدف محافظت از غیرنظامیان و لگام زدن به خشونت غیرمشروع، صادرشده است. همان‌گونه که در این قطعنامه، هیچ‌یک از طرف‌های شورای امنیت از حق وتو استفاده نکردند، دستور موقت جدید دیوان بین‌المللی دادگستری هم که دقیقا با هدف محافظت از غیرنظامیان فلسطینی و لگام زدن به خشونت غیرمشروع رژیم صهیونیستی صادرشده است، منطقاً و از حیث حقوقی نمی‌تواند توجیهی برای وتو به دست اعضای شورای امنیت بدهد.
۴- دیوان بین‌المللی دادگستری با توجه به تحولات اخیر که همگی از متوقف نشدن جنایات اسرائیل در فلسطین حکایت دارد، دستور جدیدی علیه اسرائیل صادر کرده است که الزام‌آور است. فارغ از روند سیاست‌زده شورای امنیت، این دستور دیوان هم آزمونی دیگر و البته با توجه به حجم فزاینده جنایات رژیم صهیونیستی آزمونی مهم‌تر برای غرب به‌حساب می‌آید، با استمرار پشتیبانی غرب از رژیم کودک کش اسرائیل به‌رغم این حکم صریح دیوان، دیگر ادعای قانون و قانون‌مداری از سوی هیچ کشور غربی‌ای قابل‌پذیرش نیست.
۵- این آراء و رویه‌های ایجادشده در نظام حقوق بین‌الملل علیه رژیم صهیونیستی، که البته محدود به ۹ ماه گذشته هم نیست و سابقه‌ای چنددهه‌ای دارد، حتی اگر اجرایی هم نشود، بی‌فایده هم نیست. ساختار حقوقی بین‌الملل به رغم سیاست‌زده بودن، در قبال جنایات دامنه‌دار رژیم صهیونیستی، توان تاب‌آوری بیشتر از این را ندارد. اکنون و همان‌طور که جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به آن اذعان داشته، غرب به مرحله‌ای رسیده است که باید بین نهادهای بین‌المللی و حمایت از اسرائیل، یکی را انتخاب کند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0