🔻روزنامه تعادل
📍 لطفا مراقب پوپولیستها باشید!
✍️ حسن مرادی
خوشبختانه یکی از ویژگیهای انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری، آن است که مردم ایران آگاهی قابلتوجهی در مواجهه با شعارهای پوپولیستی و عوامانه پیدا کردهاند. اگر در آوردگاههای انتخاباتی گذشته، نامزدها وارد عمل میشدند و با وعده پرداخت یارانههای نقدی، عقل و هوش از سر رایدهندگان میربودند، در این انتخابات حنای پوپولیستهای یارانهای دیگر برای مردم رنگی ندارد و مردم توجهی به آنها نمیکنند. ایرانیان به خوبی دریافتهاند که اگر فرد یا جریانی هزار تومان یارانه در یک جیب آنها بگذارد، ۱۰هزار تومان پول از جیب دیگر آنها خواهد ربود. این روند در خصوص یارانههای وعده داده شده در حوزه انرژی هم صدق میکند.
دیروز فرصتی دست داد تا نظرات نامزدهای محترم انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری در خصوص ابهامات مرتبط با حوزه انرژی را پیگیری و بررسی کنم. پس از ارزیابیهای دقیق، متاسفانه با این حقیقت تلخ برخورد کردم که برخی نامزدها برای جلبتوجه افکار عمومی و مخاطبان، از یک طرف وعدههای غیر قابل تحققی میدهند و از سوی دیگر، نرخهایی را در خصوص قیمت حاملهای انرژی مطرح میکنند که با هیچ واقعیت علمی و عملی همخوانی ندارد. به خصوص اینکه برخی از نامزدها اعلام میکنند که سهمیههای یارانه انرژی را به جای دارندگان خودرو به تمام جامعه ایرانی پرداخت خواهند کرد. البته این رویکرد ایدهآلیستی میتواند برای مردم و دریافتکنندگان یارانه انرژی جالب توجه باشد، اما وقتی کشور در تامین بنزین ۲۰میلیون خودروی ایرانی مانده است و میزان مصرف ایران به ۱۱۵میلیون لیتر بنزین رسیده و در سایر فرآوردهها و حاملهای انرژی هم اوضاع بر همین منوال است و مصرف بسیار بالا رفته است، این نوع شعارهای پوپولیستی در عمل امکان اجرایی شدن ندارند. در واقع دولت نمیتواند سهمیههای انرژی را به همه ایرانیان پرداخت کند. باید از این نامزدها پرسش کرد آیا قصد دارند به دهکهای بالایی جامعه و خانوادههایی که خودروهای چند میلیاردی سوار میشوند، یارانه انرژی دهند؟ یارانه انرژی را باید به افرادی تخصیص داد که خودروهای زیر ۵۰۰ میلیون و خودروهای متوسط جامعه را سوار میشوند. ۶۰لیتر بنزین تخفیفی در هر ماه، برای همه ایرانیان نمیتواند توزیع شود. اگر قرار باشد ۲۰میلیون یارانه فعلی بین ۸۵میلیون ایرانی توزیع شود، عملا به هر ایرانی مقداری بسیار اندک بنزین یا یارانههای بنزین میرسد. ضمن اینکه این رویکرد منسبتی با عدالت اقتصادی نیز ندارد. تنها خروجی این تصمیم، افزایش مشکلات اقتصادی و اتلاف منابع خواهد بود. اگر قرار باشد تمام ایرانیان به اندازه مابهالتفاوت نرخ بنزین ماهانه، یارانه دریافت کنند به این معنا خواهد بود که در مناطق مرزی به یک خانواده ۹نفره، ۵۴۰لیتر بنزین دولتی اعطا میشود! البته این کمک در صورت تحقق، مناسب است اما در واقعیت اجرای یک چنین ایدهای به معنای از دست رفتن کل منابع کشور است. فکر میکنم مردم باید عاقل باشند و به هیچوجه یک چنین خاصهخرجیها و حاتمبخشیها را از برخی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری برای جذب آرا نپذیرند. ممکن است در انتخابات مجلس، نمایندهای یکچنین وعدهای بدهد و برخی از رایدهندگان در فلان حوزه انتخابیه هم اغفال شوند. اما ارایه یک چنین وعدههای پوپولیستی از سوی افرادی که در سمتهای مهم تقنینی، حاکمیتی و... حضور داشتهاند قابل قبول نیست. تنها اظهارنظر قابل قبول و تنها ایده منطقی، اظهاراتی است که یکی از نامزدها در خصوص ضرورت استفاده از دیدگاههای کارشناسی مطرح میکند. فردی که عنوان میکند «من کارشناس اقتصادی نیستم و کارشناسان در دولت من، راهکار مناسب برای عبور از چالشها ارایه میکنند. » سالمترین نظر و صادقانهترین حرف، را مطرح میکند. وقتی کاندیدایی اعلام میکند کل یارانه انرژی بنزین را میخواهد به همه ایرانیان تخصیص دهد، مردم متوجه هستند که یک چنین نامزدی، ابتداییترین اصول اقتصادی را هم درک نکرده است و تنها به فکر کسب رای مردم است. این نوع وعدهها، چنان حد نجومی در وظایف و تکالیف دولت ایجاد میکند که خروجی آن همه اقتصاد را درگیر میسازد. لذا بار دیگر از مردم تقاضا میکنم که مراقب رویکردهای پوپولیستی نامزدها باشند.نامزد دیگری ادعا میکند، اقتصاد را به جایی میرساند که مردم ۱۷درصد درآمد ماهیانهشان را پسانداز کند. من که یک استادتمام دانشگاهی هستم، خانه دارم و سایر نیازمندیها را نیز دارم، قادر نیستم با این حقوق بالا، پس اندازی داشته باشم، چطور ممکن است شهروند کارگر، کارمند یا حداقل بگیری در این کشور، ۱۰ تا ۱۵میلیون حقوق بگیرد، اجارهبهای مسکن را بپردازد و سایر هزینههای ضروری زندگیاش مانند خوراک، پوشاک، حمل و نقل، درمان و...را پوشش دهد، بعد بتواند ۱۷درصد از درآمدش را هم پسانداز کند؟! اگر کاندیدایی درک درستی از جامعه نداشته باشد و وعدههای غیر قابل تحقق بدهد، طبیعی است که نمیتواند گرهی از هزارتوی مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور باز کند. بنابراین باید به ایرانیان تذکار داد که مراقب پوپولیستها بوده و از وعدههای آنها بر حذر باشند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 نبایدهای دولت آینده
✍️ دکتر پویا جبلعاملی
از منظر بسیاری از اقتصاددانان، دولتها به جای آنکه بخواهند کاری برای اقتصاد انجام دهند، اگر کارهایی را انجام ندهند، برای کشور و مردم بسی سودمندتر خواهند بود. اما این نبایدها چیست؟
۱- اتخاذ رویکردهای دستوری: اغلب سیاستها و راهحلهای دولتی در ایران مبتنی بر این رویکرد است. از اشتغالزایی گرفته تا مسائل اجتماعی و فرهنگی. درواقع دولت به جای آنکه خود را تسهیلکننده راهی تعریف کند که از طریق آن شهروندان هر یک به فراخور توان خویش به مطلوبهایشان برسند، نهاد دولت، خود را به نفع یک طرف تعریف کرده و با رویکرد دستوری بر آن است تا مطلوب طرف برگزیده را به سرانجام رساند. طنز مساله آن است که گاهی به شکل متناقضی دولت یک روز برای یک طرف از رویکرد دستوری خود بهره میبرد و روزی دیگر برای طرف مقابل. مثلاً در نظر بگیرید که دولت برای کمک به تولید داخلی از ابزار ممنوعیت واردات خودرو بهره میگیرد. این ممنوعیت باعث میشود خودرو به شکل ناکارآمدی تولید و قیمت آن در بازار برای مصرفکننده بالا برود. اینجاست که باز دولت با رویکرد دستوری، اقدام به قیمتگذاری برای خودرو میکند. اما از آنجا که در قیمت رسمی تقاضا بیش از تولید است، خودرو به همه مصرفکنندگان نمیرسد و برآیند این سیاستهای متناقض آن میشود که نه مصرفکننده راضی است و نه تولیدکنندهای که با زیان انباشته مواجه است.
۲- قیمتگذاری: هر چند میتوان این مورد را هم بخشی از رویکرد دستوری دانست، اما به علت فراگیر بودن آن، باید دولت را به شکل خاص از این عمل بیهوده و خسران بزرگ نهی کرد. از قیمتگذاری برای هزینه پول (بهره) و ارز گرفته تا گوشت و مرغ و... ؛ اصولاً وضعیت اقتصاد ایران از این نظر بیشباهت به یک کشور کمونیستی نیست. دولت به شکل گستردهای حتی برای کالاهای خصوصی تعیین قیمت میکند. این بوروکراسی عریض و طویل قیمتگذاری که هیچ اثری بر تورمی که مردم آن را با گوشت و پوست خود حس میکنند، نگذاشته باید از بین برود و دولت باید به این نتیجه برسد که «نباید قیمتگذاری» کند.
۳- امضای طلایی: نباید بخش خصوصی برای کار روزمره خود نیازمند مجوز از دولت باشد. این در حالی است که فعالان اقتصادی در همه صنایع، نیازمند امضا و تایید دولتی هستند. این مجوزها و امضاهای طلایی باید از بین برود و فضای کسبوکار روان شود. بخشی از این امضاهای طلایی به خاطر همان رویکردهای دستوری و قیمتگذاری ایجاد میشود. بر فرض اگر واردکننده میتوانست به قیمت بازار واردات خود را انجام دهد دیگر نیازمند امضاهایی که به دریافت ارز دولتی منجر میشود، نمیشد. همین قیمتگذاری برای ارز، موجب خلق فرآیند بوروکراتیک و امضاهای طلایی شده است. اما این تمام داستان نیست. بسیاری از امضاها ناشی از نظارتهای بیهوده دولتی بر کار بخش خصوصی است که باید از آن بر حذر بود.
۴- یارانه کالایی: یارانه کالایی بدترین شکل کمک به مصرفکنندگان است. پژوهشهای بسیاری نشان میدهد که این نوع یارانه عمدتاٌ موجب مصرف بیشتر ثروتمندان از بودجه دولتی میشود و کمترین تاثیر مثبت را بر قشر آسیبپذیر میگذارد. دولت باید از یارانه کالایی دست بشوید. چه این یارانه برای حاملهای انرژی باشد، چه نان. از آن سو با شناسایی اقشار آسیبپذیر که دادههای خوبی از آنان در دست نهادهای سیاستگذار است، یارانه به شکل نقدی به آنها داده شود. پرداخت یارانه نقدی در ایران یکی از پروژههایی بود که موفقیتهای خوبی در پی داشت و باز باید ادامه پیدا کند.
۵- ایجاد رشد: هدف قرار دادن آشکار رشد اقتصادی به معنای آن است که دولت میخواهد خود تخصیص منابع را با نرخ بهره پایین بر عهده گیرد که در نهایت به رشد کلهای پولی و تورم منجر میشود. برای نیل به هدف رشد اقتصادی همچنان که بیان شد دولت باید فضای کسبوکار را روان و از مداخلات خود پرهیز کند. ازاینرو رشد، هدف تبعی است که در نهایت محقق میشود و تجربه دولتهای مختلف نشان میدهد اگر اولویت کنترل تورم باشد، در نهایت رشد اقتصادی هم حاصل میشود و نیازی به هدف قرار دادن آشکار آن نیست.
۶- افزایش دستگاههای دولتی: یکی از خصیصههایی که آثار منفی بلندمدت بر رفاه شهروندان میگذارد، بزرگتر کردن نهادها و موسسهها و وزارتخانههاست. تا جای ممکن دولت باید از این امر پرهیز کند و در عین حال با ادغام، کارهای موازی فعلی را نیز تعطیل کند. اگر دولتی بر سرکار بیاید و در آخر دوره نشان دهد تعداد کارمندانش کم شده است، این یک دستاورد مناسب برای آن دولت خواهد بود.
۷- تنشزایی: یکی دیگر از مشکلات سالهای اخیر، ریسکهای ناشی از رویکردهای اجتماعی و خارجی تصمیمگیرندگان بوده است. امری که باعث تنشهای داخلی و خارجی شده است. تا این ریسکها کاهش نیابد و اعتماد عمومی به دست نیاید، اقتصاد توان سر برکشیدن ندارد. به امید آنکه دولت آینده از اقدامات گذشته که موجب افزایش این تنشها شده است، خودداری کند.
🔻روزنامه کیهان
📍 انتخاباتی فراگیر انتخابی دقیق
✍️ سعدالله زارعی
انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری ایران، فرصت جدیدی را برای «بازشناخت» مأموریتها و «بازطراحی» سیاستهای اجرائی کشور در اختیار مردم ایران و نظام اسلامی قرار داده است و این شاید تنها عنصری باشد که التیامی بر جراحت شدید ناشی از شهادت آیتالله رئیسی و همراهان ایشان به حساب میآید. ایران پیش از این تجربه برگزاری زودهنگام دو انتخابات ریاستجمهوری را داشته است. وقتی به عقب نگاه میاندازیم درمییابیم که در هر دو مورد پیشین، نظام و مردم با قدرت بیشتری راه را ادامه دادهاند و مشکلی که پیش نیامد، فرصتهایی هم فراروی کشور قرار گرفت. این از یکسو به دلیل ذات انقلاب اسلامی است که توفنده به پیش میرود و از سوی دیگر پاداش انسانهای مخلصی است که در برابر رخدادها کمر خم نمیکنند و به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ» مؤمن مانند کوه استوار است آنچنان که بادهای تند او را تکان نمیدهد (شرح اُصول الکافی: ج۹ ص۱۸۱). خداوند متعال وعده داده است که وقتی مؤمنان در کوران حوادث (مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا) استقامت ورزیدند، خداوند به آنان نصرت (و غلبه بر مشکلات) را عطا میفرماید. گاهی سختیها به جایی میرسد که مؤمنان به تردید میافتند (وَزُلْزِلُوا) و میپرسند پس کی وعده نصرت الهی محقق میشود (مَتَى نَصْرُ الله) اما به یکباره ندا میرسد که «أَلَا إِنَّ نَصْرَالله قَرِیبٌ»
(آیه ۲۱۴ سوره مبارکه بقره).
انتخابات پیش روی جمهوری اسلامی یک فرصت مهم برای کشور به حساب میآید. در واقع این انتخابات میتواند بدینگونه فرمولبندی شود «کابینه جدید با ویژگیهای اقدامات برجسته و راهگشای کابینه شهید رئیسی، بدون نواقص آن». اگر این خروجی انتخابات ۸ تیر ماه باشد، نتیجهای رقم میخورد که مورد رضایت شهید رئیسی ـ که حتماً کمک کار، حامی و ناظر تحولات جمهوری اسلامی است ـ قرار میگیرد و بر سرعت حرکت قوه مجریه میافزاید. اما در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱ـ همه شواهد و قرائن بیانگر آن است که مشارکت مردم ایران در روز هشتم تیر ماه بیش از مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری خرداد ۱۴۰۰ و نیز بیش از مشارکت در انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ مجلس شورای اسلامی خواهد بود. بر این اساس این بار برخلاف دورههای قبل که دشمن برای شکست انقلاب و مردم بر طبل «عدم شرکت» میکوبید و گمان میکرد انتخابات به آن حد از بیرونقی میرساند که به ضد خودش تبدیل شود، این بار متقاعد شده است این حاجت برآورده شدنی نیست.
انتخابات ۱۱ اسفند و مشارکت حدود ۲۵ میلیون نفر در آن ـ که به اندازه جمعیت همه کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس میباشدـ و تشییع پرشکوه پیکر «شهیدان جمهور» بسیار گویاتر از آن است که حتی گوشهای کمشنوا از دریافت آن عاجز باشند. به همین جهت بعضی افراد که در ایران به شاخص غربگرایی تبدیل شده و در انتخابات ۱۱ اسفند رویه قهر با مردم را در پیش گرفتند و در واقع مراتب فرمانبری خود را به اربابان نشان دادند، این بار نه تنها روی حضور در انتخابات تأکید میکنند بلکه چندین کاندیدا هم به عرصه فرستادند تا بار دیگر «قدرت اجرائی» نظام جمهوری اسلامی را در اختیار بگیرند. این هم باز یک آشتی سازمانی و سلسله مراتبی است. بنابراین واضح است که انتخابات پیش رو نه به دلیل مشارکت طیفی که در انتخابات قبل روی قهر خود حساب باز کرده بود، بلکه به دلیل تأثیرات فضای معنوی ناشی از «طوفانالاقصی»، بالاخص عملیات «وعده صادق» و سپس شهادت رئیسجمهور و همراهان ایشان، با افزایش مشارکت مردم همراه خواهد شد.
اشتباه نشود، حضور همه جریانات سیاسی ـ اجتماعی کشور در انتخابات مغتنم و شایسته تقدیر است و باید به کاندیداهای آنان هم اهلاً و سهلاً گفت. حضور این جریانات هم در انتخابات تأثیر نسبی دارد و به افزایش مشارکت هم کمک میکند که البته درباره حد و حدود آن بحث و گفتوگو وجود دارد. این موضوع نباید با اغراق یا انکار توأم شود.
۲ـ با این وصف واضح است دشمنان که هیچگاه ایران را به دلیل اقتدار، موقعیت و تأثیر عینی که دارد، رها نمیکنند، این بار روی موضوعاتی که میتواند به «ایجاد شکاف» در جامعه ایران بیانجامد، تأکید داشته و آن را بستری برای موفقیتهای آینده خود میدانند.
حدود سه ماه پیش در کنگره آمریکا جلسه استماع برگزار شد و وزیر خارجه آن «آنتونی بلینکن» ضمن ابراز نگرانی شدید از توسعه قدرت جمهوری اسلامی و اذعان به اینکه سیاست آمریکا علیه ایران تاکنون نتیجهبخش نبوده است، تصریح کرد «ما در ایران در حال گسترش ارتباط با گروهها و شخصیتهای خاص هستیم. مهم این است که بتوانیم از این طریق معبر دوگانگیها را در درون سیستم گسترش بدهیم». بنابراین دشمن در این صحنه دنبال نوعی دیگر از مواجهه با انتخابات ایران است که میتوانیم آن را حرکت از مواجهه کمی به مواجهه کیفی بنامیم. البته این را هم میدانیم که به نسبت ۱۵ سال و یا پنج سال پیش، قدرت مانور آمریکا در ایران بسیار کاهش پیدا کرده و با توجه به تحولات آمریکا، این امکان امروز برای مانور متقابل ایران فراهم گردیده است.
۳ـ انتخابات ریاستجمهوری در هر کشور صحنه رد و بدل شدن قدرت اجرائی کشور است و ماهیتی غیر از این ندارد و هر تعریف و تعبیر دیگری از ریاستجمهوری قاعدتاً «انحرافی» است. کاندیداهایی که به صحنه میآیند هم برای «برداشتن بار» اجرائی مردم به صحنه میآیند و اگر غیر از این باشد، اشتباه است. بنابراین کاملاً واضح است که در بادی امر، رنگ عقیدتی و ایدئولوژیک زدن به انتخابات و به کاندیداهای آن نادرست است. شورای نگهبان هم بر اساس مأموریتهایی اجرائی مذکور در قانون اساسی، صلاحیت افراد را بررسی و اعلام کرده و لذا «تأیید قانونی» شورای نگهبان هم مبتنی بر صلاحیتهای شخصی کاندیدا و نه دلبستگی او به یک ایدئولوژی خاص و یا انتساب به یک گروه مذهبی ـ سیاسی و یا یک تشکیلات حزبی صورت گرفته است. شورای نگهبان عدهای را بر اساس توان اجرائی در برداشتن بار مردم معرفی کرده است. پس در وضع طبیعی، انتخابات و منتخبین به این معنا ایدئولوژیک نیست. شورای نگهبان کاندیدا را برای اینکه کار سایر دستگاههای کشور را انجام دهد و نیز مردم برای اینکه منتخب به غیر از کار اجرائی به کارهای دیگری بپردازد، وارد فرآیند انتخابات نشدهاند. میدانیم که هر چند عقیده پاک دینی، مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب کرده است، برای مدیریت یعنی واگذاری اختیار خود در امور عقیدتی به پای صندوق انتخابات نمیروند.
با این وجود با نگاه به تجربه انتخابات ریاستجمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶ ـ که به پیروزی سیدمحمد خاتمی منجر شد ـ و انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ ـ که به پیروزی محمود احمدینژاد منتهی گردید ـ سیاستها و دستهایی به کار افتادند تا خودساخته، رنگی ایدئولوژیک و تئوریک به رأی مردم بزنند. مثلاً یکی از افراد شاخص «مجمع روحانیون مبارز تهران»، در همان اوایل انتخاب شدن خاتمی، به وی گفته بود «برخلاف سخن شما که میگویید دولت باید وضع نابسامان اقتصادی کشور را سر و سامان دهد، شما اقتصاددان نیستید و مردم برای اقتصاد به شما رأی ندادهاند، مردم از شما نان و دین نمیخواهند، آزادی میخواهند!» بعد هم اتاقهای فکر در وزارتخانهها و دانشگاههای مختلف کشور تشکیل شدند تا «توسعه سیاسی» را به گونهای افراطگونه و در تضاد با اصول و ارزشهای نظام بهعنوان اولویت کشور به سرانجام برسانند. همین اتفاق نادرست در فاصله ۸۸ تا ۹۲ هم افتاد و یک حلقه که در اطراف رئیسجمهور وقت شکل گرفته بود، تلاش میکرد تا با ایدئولوژیک کردن سیاستهای دولت، وضع جدیدی پدید آورد و حال آنکه وظایف رئیس جمهور در قانون اساسی به وضوح آمده است و ایدئولوژیک کردن انتخابات به روال خاص این و آن بیرون از این دایره تعریف شده است. اما این هرگز به این معنا نیست که رئیسجمهور مسئولیتی در قبال امور دینی، مذهبی و سیاسی مردم ندارد، رئیسجمهور به اقتضای ریاست بر شوراهایی نظیر «شورای عالی امنیت ملی»، «شورای عالی انقلاب فرهنگی» و در اختیار داشتن نهادهای مختلف حتماً در امور فرهنگی و حتی دینی و مذهبی ایران مسئولیت داشته و باید نقشآفرینی کند. اما اینها همه در چارچوب نظام و اختیارات اجرائی است.
۴ـ انتخابات ۸ تیر ماه یک فرصت مهم برای جهش کشور میباشد و همه چیز حکایت از آن دارد که اکثریت مردم خود را برای حمایت از این جهش آماده کردهاند و البته انتخابات تنها یکی از اینهاست. شرکت پرتعداد مردم در این انتخابات در حکم امضای سند حرکت شتابان به سمت قله است. در روز ۸ تیر، کار تازه آغاز میشود.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 جمهوریت و میراث کنونی
✍️ سید مسعود رضوی
گاهی با شنیدن نظرات و وعده های انتخاباتی که نامزدهای شش گانه در برنامه های تبلیغی ــــــ ترویجی خود ابراز می کنند، دچار حیرت می شوم و فاصله وعد و وعید از نخستین نیازهای مصرفی که قرار است به شهروندان داده شود تا بزرگترین طرحهای صنعتی، شامل دهها مجتمع عظیم صنعتی در نوسان است. این سیر صعودی و نزولی، برای کسانی که با بسترها و منابع کشور و شیوه های مدیریت و مشکلات و کمیت و کیفیت امور آشنایی دارند، تنها مایۀ سرخوردگی است.
ایران امروز، درگیر تحریم و شبکه ای از الزامات و محدودیتهاست که انکار آن فایده ای ندارد، زیرا اثرات و نتایجش را نه تنها در تجارت و صنعت و فرهنگ و سیاحت، بلکه در زندگی و کاهش ارزش پول ملی و گرانی و تورم می توانیم به وضوح دریابیم. کیست که انکار کند یا از این ستم و جنایت بزرگ بی خبر باشد؟ بنابر این، اگر کسی خود را در سطح ریاست قوه مجریه می بیند، باید هر برنامه و وعده ای را در سایۀ این شرایط توضیح دهد و بفرماید با کدام منابع و سرمایه و تکنولوژی می خواهد آرمان و آرزو و ادعایش را جامۀ عمل بپوشاند؟ در غیر این صورت، به مانند وعده های بزرگی که قبلا به مردم داده شد و بعدها انکار یا مسکوت گذاشته شد، سخنی ناصواب است و نادرست.
این انتخابات، از هر نظر در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، یک استثنای کامل است. شرایط داخلی، منطقه ای و جهانی، بغرنج و پیچیده است. جمعیت آگاه و جوان ایرانی که غالبا از کمبودها و سوء مدیریت و عدم پاسخگویی ناخرسند است، نمی تواند به سادگی بپذیرد که به پای صندوق رأی بیاید و با مشارکت خویش، در آینده و سرنوشت مشارکت کند! باید برهان اقناعی و ضمانت لازم را به دست آورد تا به ارتش مردمسالاری بپیوندد و صفوف انتخابات را از شور و حمایت لبریز کنند. آیا صدای آشنا و دلایل قوی در سخن کاندیداهای انتخابات شنیده می شود؟ این پرسش، تنها یک موضوع رقابتی و انتخاباتی نیست، بلکه امنیت ملی و آیندۀ نظام و کشور را سامان می دهد و جهت آن را از حیث «جمهوریت» و «وحدت ملی» روشن می کند.
نگارنده در مقامی نیست که بخواهد برای نامزدها، خط و ربطی تعیین کند، اما به عنوان یک شهروند می توانم تقاضا کنم که صدق و راستی را سرلوحۀ کارتان قرار دهید و از بیان آسیبها و نقد کاستیها نترسید. با جوانان سخن بگویید و گروههای مرجع خاصه دانشگاهیان و معلمان و روحانیان و مدیران و کارآفرینان و تجار را با حساسیت تاریخی کنونی پیوند بزنید. رئیس جمهوری باید آسیب حکومتهای یکپارچه و فرمایشی را به ملت بگوید تا برای سرطان دودمان سالاری و انحصارات رانتی علاجی جسته شود و کاسبی از فقر ملت و تحریم و قاچاق و ارتشا و آسیبهای بزرگ کاهش یابد.
برای خروج از این وضع، نمی توان فقط به چند وعده و شعار اکتفا یا مسیرهای خطا را باز هم دنبال کرد. شاید بهترین شیوه، با توجه به تعجیل و کمبود فرصت، ارجاع به کارشناسان و متخصصان برجسته و معتمد و باتجربه در هر زمینه باشد. بوروکراسی و تکنوکراسی ایران، یک میراث عظیم است که با پشتوانه دانشگاهی و تجربی قدرتمندی بالیده و به رغم فرسودگی در برخی جوانب، قادر است با تحول و تغییر در برخی ساختارها، اجرای برنامه های بزرگ را عهده دار شود و نیروی انسانی و منابع کم نظیری هم در مسیر مساعدت همراه خواهد داشت. نیرویی که با ورود به بازارهای جهانی و رهایی از انحصارهای داخلی، قدرت بازسازی، مبارزه با فساد و سرانجام، ایجاد ثروت و نظمی شایسته برای آینده ایران را دارد.
رئیس جمهوری باید این نیروی عظیم را در بستر تاریخی کنونی به حرکت درآورد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اقتصاد ایران به چه رییسجمهوری نیاز دارد؟
✍️ مجید سلیمیبروجنی
بالاخره پس از حدس و گمانهای بسیار، شورای نگهبان شش نامزد نهایی انتخابات ریاستجمهوری هشتم تیرماه را اعلام کرد. شش نفر با نظریات مختلف اقتصادی که در نگاه اول بیشتر ایدههایشان در این شرایط اقتصادی پیچیده، غیرعملی به نظر میرسند. این روزها در غیاب احزاب و نهادهای قدرتمند سیاسی غیردولتی، گروههای انحصارطلب و ذینفوذ بر سیاست و اقتصاد غلبه یافتهاند و چنانچه دلسوزان و ایراندوستان طی دو، سه سال اخیر بارها نگرانیهایشان را ابراز کردهاند، آنها در دولت نفوذ داشتند. کارشناسان معتقدند با توجه به شرایط سیاسی کشور و اتفاق غیرمنتظره و ناگواری که برای ابراهیم رییسی افتاد، دو راه پیشروی حاکمیت وجود دارد؛ یا ادامه وضع اقتصادی موجود و سختتر شدن زندگی مردم یا اصلاحات اساسی منطقی در مسیر پیشرو با این فرض که گروههای پرنفوذ سیاسی در برابر آن به شدت مقاومت خواهند کرد. اگر نظام تصمیمگیری تداوم وضعیت فعلی را مطلوب خود ببیند احتمالا انتخابات بهگونهای پیش خواهد رفت که یکی از نمایندگان نزدیک به سیاستهای دولت سیزدهم شانس بیشتری برای پیروزی خواهد داشت اما اگر ساختار سیاسی ارادهاش بر تغییر ریل اقتصاد و اصلاحات باشد، شرایط به سمتی خواهد رفت که یکی از نامزدهای میانهرو برنده انتخابات هشتم تیرماه شود. البته نباید فراموش کنیم شرایط سردرگم اقتصادی موجود، خود به تنهایی میتواند باعث نااطمینانی در آینده شود که جدای از انتخابات پیشرو خواهد بود. عوامل داخلی همچون تورم سنگین، افزایش بیکاری و کاهش رشد اقتصادی و عوامل خارجی همچون تنش با غرب و تشدید تحریمها میتوانند سطح نااطمینانی آینده را به شدت افزایش دهند. با این تفاسیر به نظر میرسد ایران بیش از همیشه نیاز به رییسجمهوری دارد که درک و بینش اقتصادی خوب و یک تیم اقتصادی با تجربه و علمی داشته باشد.
سیاست اقتصادی کار اقتصاددانان است. ادبیات توسعه اقتصادی موجود به ما یاد داده که چه کارهایی را میتوانیم و چه کارهایی را نمیتوانیم انجام دهیم. شکستها و پیروزیها در طول زمان از سوی اقتصاددانان در سیاستهای توسعهای مکتوب شده و به مرور زمان با کسب تجارب جدید بهروز و اصلاح شده است. چنانچه ثبات اقتصاد کلان وجود نداشته باشد، تقریبا غیرممکن است که بتوان یک اقتصاد مثل ایران را به رشد و توسعه پایدار رساند.
رییسجمهور آینده باید این قدرت را داشته باشد که امنیت را به فضای کسبوکار بخشخصوصی بازگرداند. بخشخصوصی بدون اطمینان از آینده و انگیزه نمیتواند فعالیت درستی در اقتصاد داشته باشد و چنانچه این عوامل به هر شکل و روشی از بین بروند یا فعالیتی صورت نمیپذیرد یا اینکه مسیر فعالیتها عوض میشود. بهطور نمونه در چند سال اخیر شاهد بودیم که مردم و فعالان اقتصادی بهجای سرمایهگذاری در تولید و صنعت ترجیح دادند به سمت فعالیتهای سوداگرانه در بازارهایی همچون دلار، سکه، طلا و خودرو بروند که نتیجه آن چیزی بهجز حال و احوال بیمار اقتصادمان نبوده است.
موضوع دیگر که باید جزو برنامههای جدی رییسجمهور آینده باشد، برقراری ارتباط با دنیا، پیوستن به اقتصاد جهانی و رفع تحریمهاست. اقتصاد ایران به واسطه قطع ارتباط با اکثر کشورهای توسعهیافته غربی و عدم همکاری با بانکهای بزرگ دنیا، فرصتهای رشد و توسعه زیادی را از دست داده است.
سیاستمدار خوب، سیاستمداری نیست که با تکیه صرف بر ارقام مقطعی رشد اقتصادی و نادیده گرفتن انبوهی از آمار متناقض با تصویر ترسیم شده یا با گفتمان شعاری و وعدههای عوامفریبانه و پوپولیستی برای خرید حمایت عمومی تلاش کند. سیاستمدار خوب، بیش و پیش از هر چیز سیاستمداری است که اجرای سیاستهای اقتصادی خوب یعنی سیاستهای مبتنی بر منطق و دانش را وعده دهد. یک رییسجمهور میتواند اقتصاددان نباشد اما باید درک درستی از اصول و شرایط واقعی اقتصاد داشته باشد. فهم دقیق از شرایط نابسامان موجود این قدرت را میدهد که بتواند چالشهای اصلی اقتصاد را درست شناسایی و راهکارهای علمی و اجرایی برای آنها در نظر بگیرد. سیاستمدار و رییسجمهور آینده کشورمان نهتنها باید شناخت خوبی از اقتصاد کلان داشته باشد بلکه باید تصویر دقیقی از بیکاری، تورم، رکود و رشد اقتصاد بسازد و بتواند اثرگذاریهای این عوامل به یکدیگر و زندگی مردم را درست بفهمد و بتواند با سیاستهای پولی، مالی و تجاری علمی و کارشناسانه آنها را درمان قطعی کند. متاسفانه طی چند سال اخیر برخی سیاستمداران ایرانی کارنابلد، ترکیبی ناهمگون از پوپولیسم، ناآگاهی و قاطعیت و مدیریت غیرمسوولانه را برای مردم عرضه کردند که نتیجهاش بحرانهای اقتصادی موجود بوده است. در آن سو نیز رایدهندگان طی چند انتخابات اخیر به وضوح اعلام کردند که دیگر این شعارهای توخالی و وعدههای سرخرمن و پوپولیستی برایشان جذابیتی ندارد.
به نظر میرسد که ایرانیان ترجیح میدهند رییسجمهورشان تظاهر به سادهزیستی نکند و خودش در رفاه زندگی کرده باشد اما در قبالش یک زندگی و اقتصاد مطمئن برای مردم بسازد. اقتصاد ایران برای زنده شدن دوباره نیاز به ارتباط با دنیا و جذب سرمایهگذاری خارجی دارد. بدون تجارت جهانی و تامین امنیت برای فضای کسبوکار بخشخصوصی راه بهجایی نخواهیم برد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 روز شیرینی که با ما آشتی باشد
✍️ محمدرضا تاجیک
یک- تو مگر نشنیدهای که خواهد آمد روز بهروزی، روز شیرینی که با ما آشتی باشد. آنچنان روزی که در وی نشنود گوش و نبیند چشم جز گلافشان طرب گلبانگ پیروزی؟ شاید آنروز همین روز باشد که شیفتگان قدرت به هر طرف که میروند جز بر وحشتشان افزوده نمیگردد، زیرا موقعیت یا وضعیت سر به شورش برداشته است، و به تعبیر اخوان ثالث، زمین شش شده است و آسمان هشت. خویشتنها برخاستهاند و خاموشی خلوتها به خروش آمدهاند. راه در آیند و روند بیقرار شده است. گردها خوابیدهاند و زهره نمایان گردیده است. شب رفته و روز فراز آمده است. چیزی، چون اشباح ناپیدا، نگاهها و احساسهای بیپناه را لختی به خود خوانده است. گویی در فضای خیمه سینههای تنگ، فانوسی روشن شده است. مردمان رنجه از هستی، از مغمومپنجرههای نگاه خویش رویش جوانههای ارجمند در باغ بیبرگی را تماشا میکنند. پای تا سر موقعیت، غرق شر و شور و شورش شده است. موقعیت/وضعیت، چون شورش کند، رخدادها از هیچکجا و همهکجا نازل میشوند، حال و احوال مردم دفعتا دگرگونه و باژگونه میگردد و آن میکنند که در مخیله هیچ ارباب قدرتی نمیگنجد، تمکین و انقیاد، همچون دود به هوا میروند و جای خود را به تمرد آشکار میدهند. هنگامه این شورش، همان هنگام گفتنِ ناگفتنیها و کردنِ ناکردنیها است. نمایشنامه آنتیگونه سوفوکل را به یاد آرید که چگونه آن لحظه گفتنِ امر ناگفتنی و کردنِ امر ناکردنی، تبدیل به لحظه شورش، طغیان، عصیان، ستیزش، کشمکش، جنبش و انقلاب گردید. چگونه از آن لحظه سکوت و سکون، دفعتا موجی برخاست و بنیادها برانداخت. چگونه لحظه تحقیر و تصغیر، دفعتا به لحظه احساس رهایی، رضایت، غرور، شخصیت، کرامت انسانی، سرمستی، عزت نفس و شادی و لحظه سوژهشدگی تبدیل گردید. این لحظه، همان لحظهای است که استانیسلاو بارانچاک شاعر آن را با احساس کسی مقایسه میکند که سالها سر در زیر آب دارد و اکنون سر از آب بیرون آورده و با حرص و ولع در جستوجوی هوا است. این لحظه، لحظه حقیقت است، و توامان لحظه اجرای معکوس حقیقت. ژیژک میگوید، زمانی که قدرت مشروعیت خود را به وانمودی از حقیقت گره زده آنگاه بازنمود معکوس آنچه بهمثابه واقعیت و حقیقت وانمود میشود، معنایی جز تقابل با این اراده قدرت ندارد. این تضادی است که در زمینه سیاست حقیقت روی میدهد. مردم، در شرایطی خاص، در تقابل و تخالف با تلاش مجدانه قدرت حاکم برای وانمود ویژهای از حقیقت، بهنحوی مسوولیت مقابله با این وانمود از حقیقت و اجرای حقیقت معکوس را بر دوش میگیرند، و آن تلاش را خنثی میکنند، و این کنش خطکشیدن بر نقش روی پرده و از پرده برونانداختن راز، به قول اسکات، قدرتی همسنگ اعلان جنگ نمادین دارد، یا به تعبیر ژیژک، یک کنش رادیکال سیاسی است. دو- بیتردید، جامعه ایرانی در اکنونیت خویش، از منظری جامعهشناختی و روانشناختی، نوعی «شورش موقعیت» را تجربه میکند: شورشی که نیازمند سوژه یا کنشگر ماقبل رخدادی نیست، بلکه در فرآیند شوریدن خویش سوژه وفادار طریق و طریقت و شریعت خویش را خلق میکند. به بیان دیگر، این آدمیان نیستند که موجد و موجب شورش موقعیت میشوند، بلکه این موقعیت و وضعیت ملتهب و بیقرار است که آدمیان را به وجد و رقص میآورد، و به بیان اخوان ثالث، بسان شعله آتش، میدواند در رگشان خون نشیط زنده بیدار، وآنان را در تقدیر خود مسوول میدارد تا سنگ فردایی که با آنان آشتی باشد را بر دوش بکشند. موقعیت، با شورش خویش، به مردمان میگوید مرد و مرکبی در راه نیست، شاهزاده شهر سنگستان فسون و فسانه است. نگویید باز، شاید این یا آن باشد همان مردی که میگویند چون و چند، وز پسش روز و روزگاری شوکتمند. هر یک از شمایان، همان مردی هستید که باید مرکب خویش را زین کند و سوی عرصه ناورد شوید، در غیر اینصورت، جز تکرار آن روزهای تنگ و تار و چونان شبهای بلند که با شما قهر است، نصیبی نخواهید برد. موقعیت، با شورش خویش، به مردمان آسوده در خفتار و انتظار میگوید: اگر از بود چو نابوده و هیچ و بیهوده خویش در عذابید، به مرام من درآیید و دم غنیمت شمارید و از آن روزنه بیقراری که به رویتان گشودهام عبور نمایید، میدانم اگر مهر و ماه را خاستگاهی باشد، چمنزاران پاک و روشن را مهتابی باشد، خروج از قلاع سهمگین و سخت و ستوار روشنیهای دروغین را امکانی باشد، و آن روز که با شما آشتی باشد را راهی باشد، در پسِ این روزنه است. شاید بگویید به تجربت تاریخی دریافتهایم که در پس و پشتِ هیچ روزنهای «مینجنبد آب از آب، آنسانکه برگ از برگ، هیچ از هیچ»، و بیفزایید: «هیچ بدی نرفت که خوب جایش بیاید»، «سال به سال دریغ از پارسال»، «فریدون چه بگذشت، ضحاک بود»، «چو شد روز، آمد شب تیر رنگ»، «کوشش چه سود چون نکند بخت یاوری»، «بکوشیم و از کوشش ما چه سود، کز آغاز بود آنچه بایست بود»، «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد، یا سقف فرودآید یا قبله کج آید»، «به آب زمزم و کوثر، سفید نتوان کرد، گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه»، «بخت چون برگشت پالوده دندان بشکند»، ... پس چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاریکردن باغی کز آن گل کاغذین روید؟ چرا باید زمانی که آنچه میبینیم و میشنویم همان شمع و همان نجوای دیرین است، قبای ژنده امید خویش را بر دیوار این روزنه آویزییم؟ چرا ما که سوتهدلان گوژپشت و پیر را مانیم، راویان قصههای امیدهای رفته از یاد را مانیم، بهرغم اینکه بارها آزمودهایم که در فردای تفویض قدرت، دیگر کسی به چیزی یا پشیزی برنمیگیرد هستیمان را، گاهگه به ندای آشنایی باید بیدار شویم و چشم بمالیم و بگوییم: آنک، طرفه قصر زرنگار صبح شیرینکار؟ نمیدانم کدام است آنکه پاسخ است یا کدام است آنکه پاسخ نیست پرسش شمایان را، اما میدانم چو با آهنگ شور من، جشن و جنبش شوریدنی برپا نکنید، چندی نخواهد گذشت که باید نعش شهید عزیزمان ایران را، به خاک بسپارید. من نمیگویم در فردای این جشن و جنبش بهارانی خواهد شد، اما شاید شاخهای گل در یکی گلدان را تجربه کنیم.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 انتخابات و تجربه مالزی
✍️ فریدون مجلسی
در زمین بازی سیاست در ایران عدهای رای ثابتی در صندوقها میاندازند که این روزها آنها را نیروی ارزشی و انقلابی مینامند. عدهای هم افرادی هستند که با وجود دلسرد شدن از صندوق رای اما معتقدند که باید بار دیگر شانس خود را بیازمایند. چرا که معتقدند باید شخصی را برای اداره کشور انتخاب کنند که شرایط بهتری را در کشورمان ایجاد نماید و درصدی امید به آینده را در جامعه تزریق کند.
تعداد افرادی که نظر اخیر را دارند البته کم نیست اما موضوع این است تا چه اندازه به این نظر احترام گذاشته خواهد شد. بسیاری از افرادی که در دوره گذشته رای سفید به صندوقها ریختند خواهان تغییر بودند و اکنون امکان آن تغییر در نزد آنها در چهره آقای پزشکیان دیده میشود به عبارت بهتر این کاندیدا نماد تحول خواهی و اعتدال طلبی ملت است. عدهای امید خود را از دست دادهاند و ممکن است در انتخابات شرکت نکنند اما عدهای به رغم اینکه قبلا در انتخابات شرکت کردند میخواهند مجددا آزموده را بیازمایند. آقای پزشکیان تنها یک پزشک متخصص نیست. او فردی است که از جوانی در دانشگاه و جبهه و حکومت و مسئولیتهای مختلف در کنار حرفه تخصصی خود به مسائل سیاسی میپرداخته از این رو لزومی ندارد که پزشکیان کارشناس مسائل دیپلماتیک باشد. اگر او در مرحله اول انتخاب شود و در ثانی به آنچه میگوید اعتقاد داشته باشد و سوما تمام وزرا را بتواند خود دستچین کرده و بگمارد این انتصاب ها و منصوب کردنها با دید اعتدالی و تحول خواهی صورت گیرد و در برابر او مقاومت و تخریب صورت نگیرد او میتواند تحولاتی را به نفع رفع تحریمها ایجاد کند. ماهاتیر محمد که بزرگترین تحولگرای مالزی بود توانست یکی از عقب ماندهترین جوامع بشری بود به یک کشور و ملت محترم تبدیل کند چرا ما نتوانیم و پزشکیان نتواند این تحولات را در ایران ایجاد کند. ماهاتیر محمد هم یک پزشک بود و مهم این است که اراده برای هدف چه باشد و اگر اراده بود میتوان افرادی را گمارد که تحولات مثبتی را در جامعه ایجاد کنند. در ایران کم کارشناس و تحصیلکرده و کم بهترینهای جهان را نداریم. منتها افرادی که کم هم نیستند به حساب نیامدند و به کار گرفته نشدند و اگر تمایل جدی برای جبران عقب افتادگیها در کار باشد به راحتی کسانی میتوانند با افرادی که خواهان چنین تحولاتی هستند همکاری کنند. اینها هستند که باید مسائل را پیش ببرند و به صورت همکاری گروهی و نه به صورت سلیقهای مشکلات را بررسی کرده و زمانی که مشاهده میکنند که مشکل ایران ناشی از تحریم است آنگاه علت تحریم را برطرف کرده و ایران را به جامعه بینالمللی باز خواهند گرداند زیرا زیربناهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و صنعتی ایران به گونهای است که در صورت تمایل میتوان به سمت توسعه همه جانبه حرکت کرد.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 شرایط نوسازی بافت فرسوده
✍️ فرشید ایلاتی
در حال حاضر دولت باید تمرکز و منابع خود را بر پرداخت تسهیلات ساخت مسکن در کشور قرار دهد تا شاهد رونق و افزایش تولید در این حوزه باشیم.
بافت های فرسوده به یکی از معضلات شهری در بیشتر کلان شهرها تبدیل شده است. اما تاکنون مدلی جامع و الگویی مدون برای احیای این بافت ها ارایه نشده است. عدم توجه کافی و همت لازم برای رفع اساسی این معضل شهرهای بزرگ موجب تداوم بسیاری از مشکلات شهری همچون ترافیک، کمبود امکانات و خدمات رفاهی شهری، تنگی معابر، آسیب های اجتماعی و فرهنگی شده است.
در صورت ادامه این سیاستهای ناکارآمد هیچ وقت شاهد احیای بافت های فرسوده نخواهیم بود و چه بسا این روش های متداول برای احیا در آینده، خود باعث بوجود آمدن بسیاری از مشکلات دیگر شود. ساخت مسکن باید به شکل یک بسته سرمایه گذاری دیده شود تا جذابیت بیشتری برای بخش خصوصی پیدا کند. نباید صرفا به ساخت مسکن اشاره کرد. بلکه باید عنوان نمود که چه فرصت های سرمایه گذاری دیگری برای بخش خصوصی به وجود می آید.
در صورتی که این فرصت ها به شکل دقیقی محاسبه و عنوان شوند، می تواند علاوه بر ساخت مسکن، هزینه های ساخت را نیز کاهش داد. در صورتی میتوان مشکل مسکن را از زمینهای اطراف تأمین کرد که بافتهای فرسوده را به جای اینکه تجمیع خانهای کنیم تجمیع کوچهها را داشته باشیم و کوچهها را تبدیل به شهرک کنیم.
به جای تجمیع خانهها و طرحهای نقطهای بهتر است که کوچهها با هم تجمیع شوند به طور مثال چند کوچه تخریب شود و شهرک سازی شود. تا مشکل بافتهای فرسوده برطرف شود در غیر این صورت تراکم بخشیدن یا تخفیف در پرداخت عوارض راهکارهای مناسبی برای جبران کمبود مسکن نیست.
لازم است در طرح ساماندهی بافت های فرسوده از نظر ویژگی های سازه ای و شهرسازی و همچنین توجه به معماری ایرانی اسلامی در روش های موجود برای احیای بافت های فرسوده تجدید نظر شود و از تجربیات موفق جهانی که بر پایه روش مشارکت بین ساکنان این بافتها و دولتهای محلی بنا شده و در سالهای گذشته در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفته است، بهره گرفت.
مطالب مرتبط