🔻روزنامه تعادل
📍 پزشکیان، ظریف و ضرورت حل معضل تحریم‌ها
✍️ حسن بهشتی‌پور
هیچ فرد و جریانی در ایران وجود ندارد که مخالف رفع تحریم‌ها باشد؛ تنها عده معدودی که از آنها با عنوان کاسبان تحریم‌ها یاد می‌شود از تداوم تحریم‌ها و تنش‌ها خشنود هستند. افراد و گروه‌هایی که به بهانه دور زدن تحریم‌ها، کاسبی پر رونقی راه انداخته‌اند و اموال مردم را به جیب می‌زنند. جماعت زیادی از ایرانیان اما موافق لغو تحریم‌ها هستند. اختلاف میان این دو تفکر از کجا شکل می‌گیرد؟ اختلاف اصلی بر سر چگونگی رفع تحریم‌هاست. باید دید آیا با شعار دادن می‌توان تحریم‌ها را پایان داد و لغو کرد؟ اینکه جریان سیاسی خاصی مدام یادآوری کند که ضعف‌های برجام چه بوده و نقاط قوت این سند را اساسا نبیند آیا کمکی به رفع تحریم‌ها و حل مشکلات مردم می‌کند؟ برجام هرچه که بود گذشت؛ باید دید امروز چه کار می‌توان برای کاستن از آلام مردم صورت داد؟ حتی منتقدان برجام هم که کاسب تحریم نیستند، موافق لغو تحریم‌ها هستند. منتها روش آنها این است که می‌گویند باید نگاه‌مان به داخل باشد. آنها تصور می‌کنند که صرفا می‌شود از طریق درونزایی و افزایش تولید ملی طرف مقابل را از تداوم تحریم‌ها پشیمان کرد. اما اگر قرار بود از این طریق این مکلات حل شوند، طی ۳ سال زمامداری دولت سیزدهم این مشکلات باید پشت سر گذاشته می‌شد. اما این گونه نشد؛ برای هر نوع واردات و صادراتی در عمل باید با کشورها مختلف و نهادهای گوناگون ارتباط داشت. معاملات تهاتری در قرن ۲۱ عملا موضوعی پایان یافته است.

اما ایران ناچار است به دلیل تحریم‌ها از آن استفاده کند. برای پایان دادن به این روش غلط باید تحریم‌ها را لغو کرد. مگر اینکه مثلا برای درآمد ۱۰۰ دلاری صادرات نفت و سایر اقلام، ناچار به تخفیق ۲۰ تا ۳۰ دلاری باشیم. در ادامه برای انتقال همین ۷۰ تا ۸۰ دلار به داخل کشور هم باید ۲۰ تا ۲۵ درصد، حق دلالی پرداخت کرد تا پول ملت ایران به کشور منتقل شود. در واقع نیمی از دارایی‌های مردم به دلیل تحریم‌ها از میان رفته و نصیب دلال‌ها می‌شود. دوستانی که مخالف برجام هستند، هیچ راهکار جایگزینی ارایه نمی‌کنند. مسعود پزشکیان در صحبت‌های دیروز خود که همراه با محمدجواد ظریف در صدا و سیما انجام شد، از مخالفان برجام خواست که راهکار جایگزین خود را برای برجام ارائه کنند.
اینکه ادعا شود که تحریم نعمت است و تحریم‌ها اقتصاد را شکوفا می‌کند، درست نیست. شاید مردم سال‌ها قبل این ادعاها را قبول می‌کردند اما امروز یک چنین اظهارات غیر واقعی مورد پذیرش مردم هم نیست. برخی از افراد و گروه‌ها اعلام می‌کنند اگر گفته شود تحریم‌ها اثرگذار است به معنای آدرس دادن به دشمن است. اما این افراد و گروه‌ها فراموش می‌کنند که امروز داده‌های اطلاعاتی و اقتصادی کشورها، پنهان نیست و به راحتی می‌توان اثرات تحریم در اقتصاد ایران و هر نقطه‌ای از جهان را استخراج کرد. ایران باید به سمتی حرکت کند که در آن الگویی شفاف از رشد ارائه شود. چه موافقان برجام و چه مخالفان آن، باید الگوها و راهکارهای مدنظر خود را ارائه کرده و اجازه دهند مردم از دل این برنامه‌ها و گفتمان‌ها رویکرد مورد نظر خود را انتخاب کنند. مسعود پزشکیان چهره‌ای است که در این مسیر حرکت می‌کند. گفتمان خود را ارائه می‌کند و راهکار مورد نظر خود را ارائه می‌دهد. به نظرم ۴ راهکار مهم را برای عبور از چالش‌های موجود می‌توان در دستور کار قرار داد.
۱) بالا بردن توان اقتصادی از طریق تعامل کردن با کشورهای مختلف تا حد ممکن. ۲) بالا بردن توان هسته‌ای کشور که خوشبختانه بسترهای آن فراهم شده است. ۳) افزایش توان دیپلماسی عمومی کشور برای اقناع افکار عمومی داخلی و خارجی. ۴) اتخاذ دیپلماسی قوی در حوزه سیاست خارجی که از طریق آن بتوان راهبردهای کشور را به درستی اجرایی کرد. همه این ضرورت‌ها در گروی پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی است. یکی از کارهای مهمی که می‌تواند عملیاتی شود، گفت‌وگوی مستقیم با ایالات متحده است.

برخی مدام گذشته را به رخ می‌کشند و می‌گویند چون در گذشته تلاش شد و به ثمر نرسید، پس دیگر نباید به دنبال آن رفت. امروز به این صورت است که ایران دیدگاه‌هایش را به طرف عمانی می‌گوید و طرف عمانی آن را در اختیار امریکا قرار می‌دهد و امریکا هم نظراتش را به رابط عمانی می‌گوید و الی آخر!!! لازم است گفت‌وگوها در راستای تحقق منافع ملی به صورت مستقیم با طرف امریکایی ادامه یابد. رییس‌جمهور آینده ایران باید مذاکرات را با طرف‌های اروپایی و امریکایی با هدف پایان دادن به تحریم‌ها آغاز کرده و تداوم ببخشد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دلنوشته‌ای به بهانه مناظره اقتصادی
✍️ دکتر مسعود نیلی
«اقتصاد ایران در وضعیت کنونی، از نظر مسائل و چالش‌هایی که با آن مواجه است در مقطعی ویژه به سر می‌برد. مشکلات اقتصادی انباشته‌شده در طول سال‌های گذشته، مانند زخم‌هایی کهنه، یکی پس از دیگری سر باز کرده‌اند و به دنبال آن، مرهم‌گذاری بر این زخم‌ها، جای علاج بیماری را گرفته است.
انباشت مشکلاتی که در دهه‌های گذشته برای حل آنها چاره‌اندیشی نشده، سبب شده است اقتصاد ایران امروز از نظر تعداد و عمق مسائل، در وضعیت تجربه‌نشده‌ای قرار گیرد. همین امر باعث شده است که نه‌تنها آینده میان‌مدت، بلکه آینده بلندمدت اقتصاد ایران نیز به نحوه مدیریت و تصمیماتی که در چند سال نزدیک پیش رو اتخاذ می‌شود وابستگی زیاد پیدا کند...» (بخشی از پیش‌گفتار کتاب دو جلدی اقتصاد ایران: چگونگی گذر از ابرچالش‌ها، مسعود نیلی و همکاران، انتشار: پاییز ۱۳۹۶)
دوشنبه شب پس از دیدن بخش سوم و پایانی مناظره اقتصادی نامزدهای انتخاباتی ریاست‌جمهوری، خواب از سرم پریده بود و کابوس‌های مختلف رهایم نمی‌کرد. در ذهنم، مشکلات عظیم اقتصادی را به‌صورت «درهم» در یک کفه ترازو می‌گذاشتم و هر ۶ نامزد را نیز به صورت «درهم» در کفه دیگر و نگاه می‌کردم ببینم این دومی آیا تکانی می‌خورد یا نه. یک‌باره یاد پیش‌گفتار کتاب چگونگی گذر از ابرچالش‌های اقتصاد ایران افتادم که در اوایل پاییز۱۳۹۶ نوشته بودم.

جملاتی که در ابتدای این نوشته ملاحظه می‌کنید در فضای آخرین اطلاعاتی که آن زمان در اختیار داشتیم، یعنی شرایط مساعد رشد اقتصادی ۸.۷درصدی سال۱۳۹۵ و تورم ۹درصدی همان سال با ارقام مشابه ماه‌های در دسترس برای سال۱۳۹۶ نوشته شده بود. طبیعی است با این ارقام، آن متن خیلی تلخ و نامتناسب با واقعیت‌های آن زمان اقتصاد می‌نمود. اما امروز جملات آن، آشنا به نظر می‌رسد.

کتاب را صبح سه‌شنبه تورق کردم و پس از چند سال نگاهی به فهرست آن انداختم، دیدم در آن، بیش از ۱۰۰سرفصل شامل پیشنهادهای دقیق و قابل اجرا برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور به تفصیل ذکر شده است. غم سنگین آن ایام دوباره قلبم را فشرد که چرا سیاست در کشور ما این مقدار در مقابل تصمیمات سخت اما صحیح، مقاوم است.

شاید درباره این مطلب که شرایط امروز کشور ما به لحاظ تاریخی و از نظر نقشی که در تعیین سرنوشت آن در آینده ایفا می‌کند وضعیتی کاملا خاص محسوب می‌شود، تردیدی وجود نداشته باشد. آنچه بر ما گذشته و ما را به اینجا رسانده، حاصل آن بوده است که اقتصاد با همه امکاناتش، شامل منابع انسانی، منابع طبیعی، ظرفیت‌های تولیدی و امکانات زیربنایی، برای دهه‌ها، قربانی مظلوم سیاست بوده است.

منابع سرشار نفت و گاز به جای آنکه در خدمت تامین رفاه پایدار و بلندمدت اقتصاد قرار گیرد، آن‌گاه که جوان و پرنشاط بوده، به‌عنوان پوشاننده و ضربه‌گیر ناکارآمدی‌های حکمرانی به‌کار گرفته شده و اینک که ناتوان و فرتوت شده است، دیگر نمی‌تواند نقش سابق را ایفا کند و کامی به سیاستمداران بدهد.

لذا در حال عیان کردن ناکارآمدی‌هاست. منابع محدود آب کشور، آن زمان که نیازمند تیمار خاص بود تا بتواند برای سال‌های طولانی عطش خاک را برطرف کند، از سر ناآگاهی به‌عنوان ابزار عدالت اجتماعی و از سر تعصب به‌عنوان ابزار خودکفایی مورد سوءاستفاده قرار گرفت.

زمین تشنه، امروز دردمندانه، زبان خود را تنها به سوی آسمان گرفته که شاید قطره‌ای بر آن ببارد و چشمان کم‌سوی خود را از سرِ التماس، به سوی سیاستگذاران دوخته است که شاید پس از گذشت دوران و تجربه‌های دردناک، جهل و تعصب را کنار گذارند و بفهمند که این نعمت الهی از اساس ابزار چنین اهدافی نبوده است.

بهره‌گیری ارزان و آسان از نعمت‌های طبیعی باعث شد تصور شود که حکمرانی کاری ساده و بدون دردسر است. فرآیندی انگاشته شد که در ابتدای آن، منابع و ظرفیت‌های خدادادی را می‌کاری و در انتها، محبوبیت درو می‌کنی. می‌توانی به درون مردم بروی و منابع طبیعی برگشت‌ناپذیر و منابع مالی تورم‌آفرین را میان آنان تقسیم کنی و از فریادهای شوق‌آمیز و از سر قدردانی آنها لذت ببری.
کوتاه زمانی است که منابع طبیعی و مالی محبوبیت‌آفرین اقتصاد، به نفس نفس افتاده و دیگر نای سرویس‌دهی سابق را ندارد. آهی در بساط ندارد که بتواند کام سیاستمدار را شیرین کند. اما این واقعیت آشکار تلخ، هنوز توسط سیاستمداران درک نشده است.

سیاستمدار امروز ما شبیه کودکی است که در زمانی که تازه زبان باز کرده بود وقتی کلمات را نادرست ادا می‌کرد، اطرافیان لذت می‌بردند و او را تشویق می‌کردند؛ اما امروز که زمان سپری شده و سن کودکی او بالاتر رفته، هنوز انتظار واکنش‌های تشویق‌آمیز اطرافیان برای تکرار آن شیرین‌زبانی‌ها را دارد، غافل از اینکه اطرافیان از او انتظار درست و خوب صحبت کردن دارند. شیرین‌زبانی‌های گذشته امروز کام شنوندگان و حتی نزدیکان را فقط تلخ می‌کند.

واقعیت این است که اقتصاد ایران از سال۱۳۹۶ به این طرف، وارد مرحله‌ای جدید از زندگی خود شده است که دیگر نمی‌توان به شیوه گذشته با آن رفتار کرد. این تغییر بزرگ توسط سیاستمداران ما در جناح‌های مختلف، متاسفانه هنوز فهمیده نشده است و لذا آنها «همگی» هنوز در دوران «شیرین‌زبانی» زندگی می‌کنند.

یکی از شما ۶نفر، به جای دادن امیدهای واهی که اساسا باورپذیر نیست، بیاید و صادقانه به مردم بگوید که خوب می‌داند نخواهد توانست معجزه کند. اما بگوید که در اقتصاد همان‌طور که معجزه نداریم، بن‌بست هم نداریم. بگوید که می‌داند در چارچوب «راهبردهای موجود»، بودجه دولت به خاطر کسری‌های زیادی که دارد، ظرفیت کشف‌نشده‌ای برای افزایش حقوق معلمان و پرستاران و غیره را ندارد.

در نظام بانکی منابع اضافه‌ای برای کمک به تولید وجود ندارد مگر به قیمت اضافه کردن بار بیشتر تورم به زندگی مردم. نترسد که بگوید، در چارچوب شرایط تحریم و محدودیت‌های مالی بین‌المللی منابع ارزی کشور به سختی می‌تواند از وضع موجود بیشتر شود.

صادقانه بگوید که می‌داند شرایط سختی را باید مدیریت کند. از سال۱۳۹۶ به بعد، تا اطلاع ثانوی، دوران روسای‌جمهور محبوب به سر آمده است. بگوید که می‌داند مسیر توسعه موفق مسالمت‌آمیز کشور، بس طولانی است.

یکی از شما، زبان صادق دردهای مردم شود و بگوید که مردم، شما در هر حال، دوران دشواری را در پیش خواهید داشت و هرکس غیر از این بگوید یا از سر جهل است یا فریب. بگوید که ما بر سر یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌ایم. در یک راه، سختی‌های زیاد «قطعی» که به سختی‌های بیشتر غیر قابل تحمل خواهد رسید و در انتخابی دیگر، سختی‌های زیادی قرار گرفته که به گشایش‌های «محتمل» و فرداهای بهتر پس از آن، ختم خواهد شد.

بگوید که او نمی‌خواهد کورتون‌درمانی کند. مسیر فریب، عواقبی دردناک و جبران‌ناپذیر دارد. به مردم بگوید که آنچه به‌طور قطع می‌تواند تعهد دهد آن است که زبان جمهور در نظام تصمیم‌گیری باشد. اطمینان دهد که ابرچالش‌های اقتصادی راه‌حل دارند؛ اما باید از معبر سخت سیاست عبور کنند و او می‌داند عبور از این گذرگاه با دشواری‌های بسیار و ریسک‌های عدم موفقیت مواجه است.

به جای آنکه به مردم تصویر زیبای نقاشی‌شده اما رویایی از آینده را نشان دهد، عکس واقعی خودمان را ارائه کند. مردم واقعی در درون همان عکس واقعی قرار دارند که بر چهره‌هایشان لبخند نیست. پس تو هم در درون همان قاب بیا تا آنها بدانند درکنار آنها هستی و خواهی بود. باور من این است که مردم به یک رئیس‌جمهور «معمولی» برای شرایط «غیر معمولی» خود قانع هستند.

پس تلاش نکن از خود قهرمان ترسیم کنی؛ چون واقعا چنین نیستی. ما در مسیر گذار به سر می‌بریم؛ گذار اقتصادی، گذار فرهنگی و گذار سیاسی. این گذار طولانی خواهد بود و تو باید بتوانی نشان دهی که می‌توانی، حلقه‌ای از این زنجیره طولانی باشی. مردم در تاریکی با چراغ‌های ضعیف و کم‌نور، به دنبال سیاستمدار آگاه از جنس خودشان می‌گردند.

در سیاست برخلاف اقتصاد، هم بن‌بست داریم هم معجزه. نمی‌گویم که تو با انتخاب این رویکرد می‌توانی معجزه کنی، اما از این روزهای باقی‌مانده استفاده کن تا کمی از تنگنای بن‌بست بکاهی.


🔻روزنامه کیهان
📍 نامزدها بگویند «کجا ایستاده‌ایم؟!»
✍️ مسعود اکبری
اولین مناظره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، دوشنبه شب
- ۲۸ خرداد- از شبکه یک سیما پخش شد. یکی از تفاوت‌های بارز این مناظره با مناظره‌های دوره‌های قبل این بود که در این مناظره از تخریب‌ها و بداخلاقی‌های انتخاباتی خبری نبود و مخاطب صرفا شاهد برخی کنایه‌ها و جدل‌های کلامی محدود بود و این یک نقطه قوت در این مناظره بود.
اما، این مناظره یک نقطه ضعف بارز داشت و آن، این بود که هیچ‌کدام از نامزدها دقیق به این مسئله نپرداختند که «ما اکنون در کجا ایستاده‌ایم؟». بر همین اساس نگارنده در این وجیزه به تشریح پاسخ این سؤال خواهد پرداخت.
۱- ما در شرایطی قرار داریم که دولت سیزدهم، دوره ۴ ساله خود را به پایان نرسانده و هنوز یک‌سال از عمر این دولت باقی مانده بود. دولت سیزدهم هر چند دوره چهار ساله خود را به اتمام نرساند اما کارنامه درخشانی بر جای گذاشت.
این در شرایطی بود که به گفته بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، در تاریخ دولت‌های پس از انقلاب، هیچ دولتی به ‌اندازه دولت سیزدهم و آیت‌الله رئیسی میراث‌دار مشکلات، ضعف‌ها و کاستی‌های برجای مانده از دولت پیش از خود نبود.
۲- تلاش‌های شبانه‌روزی آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی و پُرکاری و خستگی‌ناپذیری وی در رفع مشکلات در کنار تحرک بالای دولت سیزدهم، امید را در دل مردم زنده کرد. به همین علت بود که سفرهای استانی آقای رئیسی با استقبال انبوه مردم مواجه شده و استقبال باشکوه و حماسی مردم، جزو لاینفک سفرهای استانی آیت‌الله رئیسی بود.
۳- وقتی آیت‌الله رئیسی دولت را تحویل گرفت، شیوع کرونا در اقصی نقاط جهان و از جمله ایران، وضعیت بغرنجی را پدید آورده بود. در تابستان ۱۴۰۰ میزان فوتی‌های روزانه کرونا به بیش از ۷۰۰ نفر افزایش یافته بود.
به گفته دولتمردان، وقتی آقای رئیسی وارد اولین جلسه دولت شد که وزرا هنوز به دولت قبل اختصاص داشتند، رئیس بانک مرکزی وقت در آن جلسه گفت پول نداریم حقوق این ماه را بدهیم!.
تعطیلی کارخانه‌ها و واحدهای تولیدی، قطع مداوم و گسترده برق، مشکل آبرسانی در استان‌هائی از قبیل خوزستان، سیستان و بلوچستان، کردستان و همدان، قطعی گاز در استان‌های شمالی در فصول سرد سال، وجود بدهی سرسام‌آور به صندوق‌های بازنشستگی، بدهی چندهزار میلیاردی بانک مرکزی، وضعیت نامناسب در صادرات نفتی و غیرنفتی، فشل بودن دیپلماسی اقتصادی، ضعف مفرط در دیپلماسی منطقه‌ای، دیپلماسی التماسی در مواجهه با دولت‌های غربی، بی‌اعتنایی به دیپلماسی چند‌جانبه.
همچنین حمایت از مفسدان اقتصادی دانه‌درشت، رفتار توهین‌آمیز برخی دولتمردان با منتقدان و رکوردزنی در توهین به منتقدان، پرهیز برخی دولتمردان از حضور بی‌واسطه در میان مردم، سوءمدیریت فاحش در مواقع بروز سیل و زلزله، عدم اعتماد به جوانان و روی کار بودن کابینه پیر و خسته، عدم اعتنا به توان عظیم داخلی و تحقیر توانمندی‌هایی از جمله خودکفایی در کشاورزی، افتخار به نساختن مسکن برای مردم، رکوردزنی در تورم و گرانی و موارد متعدد دیگر که از حوصله این وجیزه خارج است. این‌ها همگی میراثی بود که آیت‌الله رئیسی تحویل گرفت.
۴- خب، آقای رئیسی با تحویل گرفتن این وضعیت بغرنج، در طول سه سال فعالیت و در شرایطی که هنوز یک‌سال تا پایان دولت سیزدهم فرصت باقی مانده بود، کار را به کجا رساند؟ بخوانید:
با مجاهدت دولت سیزدهم و به‌کارگیری دیپلماسی مقتدرانه در کنار اعتماد به نخبگان و دانشمندان داخلی، واکسیناسیون سراسری به بهترین نحو اجرا شد و بارها رکورد روزهای بدون فوتی کرونا در تقویم کشور ثبت شد.
دولت رئیسی علاوه‌بر پرداخت به‌موقع حقوق کارمندان، موفق شد حجم بزرگی از بدهی‌ها و تعهدات دولت قبل را تسویه کند، از جمله: تسویه ۲۷۰هزار میلیارد تومان بدهی اصل و سود اوراق، تسویه ۱۰۰هزار میلیارد تومان بدهی به صندوق‌های بازنشستگی، اختصاص ۴۰هزار میلیارد برای رتبه‌بندی معلمان و ۵۴ هزار میلیارد برای تسویه بدهی بانک مرکزی.
عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری‌های اقتصادی شانگهای، عضویت رسمی ایران در گروه بریکس، آزادسازی بخشی از پول‌های بلوکه شده ایران، امضای موافقت‌نامه تجارت آزاد میان ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، کنار رفتن دست اندازها و موانعی از جمله برجام و FATF، راه‌اندازی کریدور شمال- جنوب، امضای موافقنامه جامع همکاری اقتصادی با چندین کشور، کسب تراز تجاری مثبت در تعامل اقتصادی با ۸۴ کشور، اقدامات تحسین برانگیز در حمایت از مردم مظلوم فلسطین(به خصوص پس از عملیات طوفان‌الاقصی)، تحول در دیپلماسی منطقه‌ای و روابط با کشورهای همسایه و...بخشی از کارنامه موفق دولت سیزدهم در حوزه سیاست خارجی است.
در دولت آقای رئیسی حدود ۸ هزار و ۸۰۰ کارخانه و واحد تولیدی در نهضت احیا به چرخه تولید بازگشتند و ۷۲۰ واحد راکد، نیمه‌فعال و غیرفعال نیز در حال احیا و بازگشت به چرخه اقتصادی کشور هستند. همچنین کاهش نرخ بیکاری به هشت و دو دهم که کمترین نرخ بیکاری پس از انقلاب است؛ در نتیجه افزایش رشد اقتصادی و احیای واحدهای تولیدی در دولت سیزدهم رخ داد.
در نیمه اول سال ۱۴۰۰ و در مقطعی که دولت قبل روی کار بود شاهد قطع مداوم و گسترده برق در شهرهای مختلف کشورمان بودیم. در همان مقطع رسانه‌های زنجیره‌ای مدعی شدند که قطعی برق ناشی از تحریم‌هاست. در این فقره نیز با تغییر دولت و تغییر ریل‌گذاری، شاهد تغییر و تحولات مهمی بودیم. به دلیل سوءمدیریت در دولت قبل، واحدهای نیروگاهی در اوج بار به دلیل تعمیرات نیروگاهی از مدار خارج می‌شدند. اما در دولت سیزدهم با مدیریت جهادی به نقطه‌ای رسیدیم که هیچ واحد نیروگاهی، خارج از مدار قرار نداشت.
همچنین در دولت سیزدهم با امضا و اجرای قرارداد سوآپ گازی با همسایگان، گاز در استان‌های شمالی در فصل سرما تأمین شد.
در دولت قبل حتی آب خوردن مردم نیز به تحریم‌ها و اخم و لبخند دشمن گره خورد. این رویکرد تأسف برانگیز ضمن تشویق دشمن به تشدید گستاخی و فشار، مردم را نیز گلایه‌مند و آزرده خاطر کرد. کار به جایی رسید که در مناطقی از جمله غیزانیه در خوزستان، مردم با مشکلات زیادی در حوزه تأمین آب مواجه شدند.
اما در دولت سیزدهم با اینکه تحریم‌های ظالمانه کنار نرفت، پروژه‌های عظیم آبرسانی در خوزستان و کردستان و همدان و سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط کشور به بهره‌برداری رسید و آبرسانی به
۵ هزار روستا به مرحله اجرا درآمد.
۵- یک‌بار دیگر این سؤال را مطرح می‌کنیم؛ «ما اکنون در کجا ایستاده‌ایم؟» ما اکنون در میانه دوران بهبود و درمان هستیم. درمان بیماری‌ای که دولت مدعی تدبیر و امید- بخوانید دولت مدعیان اصلاحات- آن را به کشور تحمیل کرد و دولت رئیسی به بهبود آن پرداخت و شهادت رئیس‌جمهور و هیئت همراه، درمان این بیماری را نیمه کاره گذاشت.
تجربه دولت مدعی تدبیر و امید در کنار تجربه دولت شهید رئیسی، به ما می‌گوید که باید ضمن پرهیز از ادامه مسیر دولت دوازدهم، مسیر ناتمام دولت سیزدهم به سرمنزل مقصود برسد.
۶- اگر بخواهیم صریح‌تر بگوییم، ما با دو گفتمان در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم مواجه هستیم، یکی «گفتمان ادامه دولت مدعی تدبیر و امید» است و دیگری «گفتمان ادامه دولت شهید رئیسی»؛ هر دو گفتمان مذکور در انتخابات جاری، دارای نماینده و به عبارتی دارای نامزد می‌باشند.
حال انتظار از نامزدهای جریان انقلاب این است که ضمن تشریح و تفکیک این دو گفتمان، صراحتا نظر خود را راجع به این دو بیان کنند. این به هیچ عنوان به معنای دامن زدن به دوقطبی نیست، بلکه به معنای انتخاب راه صحیح و تاکید بر این راه است.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 جهاندیده مردی، نماینده راه
✍️ سید مسعود رضوی
اینک مردم ایران هستند که باید به گفتِ گزین و سخنِ دلنشینِ بوسعید: «برخیزند و گامی فراپیش نهند...» که هر خیر در نظر باشد با این گام آغاز می‌شود. اما می‌دانیم که بسیارانی از شهروندان هنوز در دایرۀ تردید افتاده و به دلایل گونه گون، گرفتار گمان‌اند. در سه انتخابات اخیر، بسامد یا آمار اندک رای دهندگان، کمتر از نصاب اکثر بود و در انتخابات دور دوم مجلس شورا، از اندک هم کمتر. اما پرسشی مهم در میان آمده که دودلان و گرفتارانِ گمان باید بدان بیندیشند و مصلحت و خیر بزرگ را ببینند و دریابند تا گشایش و پیشرفتی حاصل آید؛ به قول نیمایوشیج: رستگاری روی خواهد کرد و شب تیره بدل با صبح روشن گشت خواهد...
یکی از نویسندگان و همکاران دانشور نوشته بود که ما چاره‌ای جز امید نداریم. من سخنش را یک گام فراتر می‌برم بدین عبارت که: ما سرمایه‌ای جز امید نداریم. ما یک ملت با یک سرنوشت و زیر یک سقف و روی یک زمین مشترک به نام نامی ایران زندگی می‌کنیم و هر کنش و واکنشی داشته باشیم، بر این ظرف مشترک و ساکنان و داشته‌هایش اثر خواهد نهاد. میگل اونامونو، فیلسوف نامدار اسپانیایی که با دیکتاتوری فرانکو و فاشیسم می‌جنگید، می‌گفت: «وقتی می‌گویم من، شما هم جزئی از من هستید، وقتی می‌گویم شما، من هم در شما حضور دارم...، سرشت ما مشترک و سرنوشت ما یگانه است.»
برخی از انکارگران انتخابات، تصور می‌کنند تجربه‌ها دارند و آن تجربه‌ها عبث بوده که رای داده‌اند و آنچه می‌خواسته یا بدان امید بسته بودند، رخ نداده است. پس برهان می‌آورند که آزموده را بازآمودن شرط عقل نیست. برخی نیز صحنه را آماده و تفسیر خاص و استصوابی از قانون اساسی و تنگی دایرۀ برگزیدگان و فراخی عدم احراز صلاحیت‌ها را نشانه مهندسی انتخابات می‌دانند. اما حقیقت آن است که این سخنان اگرچه نسبتی با حقایق جاری و سیاست و الزامات آن در ایران دارد، از مغالطه‌ای آشکار در رنج است زیرا نهایتاً به پاسخ درستی نمی‌رسد و راهکاری عبث در آینده و افقی مبهم را فرا روی مخاطب قرار می‌دهد. در مشکلات و بی‌مهری و جفاها، سهمی برای همه هست، اما مگر می‌توان چشم به روی آینده بست و وکالت خویش را به دستی دیگر واگذاریم بی‌آن که از آیندۀ کشور و فرزندانمان باکی داشته باشیم؟ سوای این مسائل، اگر از ایشان بپرسند که خوب، راه جایگزین و پیشنهادی شما برای سیاست ورزی و اثرگذاری بر سیاست و مدیریت و آیندۀ میهن چیست؟ چه پاسخی می‌شنویم؟ کنار رفتن با پوچی و بی ارادگی هیچ تفاوتی ندارد، خاصه در شهری که به قول حافظ رندان و مدعیان و معرکه گیران بسیار بر بازار و پلهایش ایستاده اند.
از شگفتی‌های این دور از انتخابات، ناخرسندی خارج نشینانی و رسانه‌های نامعقول و نامتعادل آنهاست که با گرایش رادیکال و براندازانه، از رقابتی شدن انتخابات و احتمال استقبال از نماینده طیف دیگری در مقابل جریان‌های حاضر در بدنه و راس سیاسی ایران نگران و بسیار ناخرسندند. رفقای داخلی آنها هم که پیشتازان سخت‌گیری و خالص سازی بوده‌اند بر همین نهج می‌گویند و می‌نویسند. این خود نشانه آشکاری است بر این واقعیت که مشارکت آگاهانه و مسئولانه نه فقط درست و منطقی است، بلکه تنها راه آزموده و نتیجه بخش در تاریخ جهان بوده و نهال مردمسالاری را به درختی ستبر و تنومند بدل ساخته است. راه دشوار اما مطمئنی که نیازمند صبر، آگاهی و مدارا و مراقبت است. آزادی و توسعه و شکفتگی فرهنگی، میوۀ این درخت است.
اگر کسانی که خود در خارج ایران نشسته‌اند و نسخه‌های تند و تیز برای تحریم انتخابات و عدم مشارکت مردم می‌پیچند، بتوانند در اتحادی تیره و شوم با کاسبان تحریم و متعصبان و ظاهرگرایان به موفقیت دست یابند، سالهای سال باید بگذرد تا دوباره به همین نقطه برای شروع برسیم. تاریخ به هیچ ملتی قدرت و عظمت نمی‌دهد مگر آنکه خود به تدبیر و تقدیر، آن را از بنیاد بسازند و همچون بنایی باشکوه و مستحکم، برافرازند.
حکیم فردوسی در صفت کارگزاری که بتواند صلح و ثبات ایجاد کند، از پهلوان با فرّ و زیب و خفتان و گرز نشانی نمی‌دهد، می‌فرماید: جهاندیده مردی، نماینده راه...، و هم او به ما اندرز می‌دهد که مردم جز اراده خود پشتوانه‌ای نجویند: «که مردم به مردم بوند ارجمند/ اگر چند باشد بزرگ و بلند...»


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 حقایقی که اولین مناظره آشکار کرد
✍️ نادر کریمی‌جونی
اولین مناظره انجام شده میان کاندیداهای ریاست‌جمهوری دور چهاردهم بیش از هر چیز نشان داد این ادعا که همین کارشناسان و افراد سرسپرده به محافظه‌کاران و حکومت جمهوری اسلامی، برای پیشرفت کشور کافی هستند، ادعای درستی نیست و اگر قرار است ایران نتواند از تمام ظرفیت‌ها و توانایی‌هایش برای پیشرفت و ارتقای جایگاه خود استفاده کند باید تمام یا دست‌کم اکثریت قریب به اتفاق شهروندان ایرانی به میدان بیایند و مسوولیت‌های کوچک یا بزرگ برعهده بگیرند. باز هم و باوجود ادعای محافظه‌کاران ارشد برای به میدان آمدن شهروندان و برعهده گرفتن مسوولیت‌های مختلف از سوی آنها، حکومت و کارگزاران باید اعتماد مردم را جلب کنند وگرنه شهروندان یک کشور اجبار و الزامی به اعتماد کردن به حکومت ندارند.
شنیدن سخنان علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی در این مناظره، بیش از بیش این دیدگاه که آنها برای تخریب اصلاح‌طلبان و نامزدشان به میدان آمده و احتمالا دست آخر به نفع یکی از نامزد اصولگرا- که ممکن است قالیباف باشد- کنار خواهند رفت تقویت کرد. در روزهای سخت مبارزات انتخاباتی قاضی‌زاده‌هاشمی در پاسخ به احتمال کنار رفتنش از عرصه رقابت‌ها به نفع نامزدی دیگر تصریح کرد بر سر پیمانی که با مردم بسته است وفادار خواهد ماند و دیگران را به کنارگیری وادار خواهد کرد اما همانطور که محمدباقر قالیباف هم به پیمان خود با فراکسیون مستقلین مجلس وفادار نماند، قاضی‌زاده هم به پیمانش با هوادارانش وفادار نماند و بعدا در جواب یکی از خبرنگاران ابراز تمایل کرد که به نفع نامزد اصلح کنار رود.
اصولگرایان در این مناظره به تندی به سیاست‌های توصیه شده از جانب نهادهای مرجع جهانی نظیر سازمان ملل متحد، بانک جهانی، ILO و… حمله می‌کنند و می‌گویند که این توصیه‌ها برای نابودسازی کشورهای در حال توسعه تدوین شده است و این در حالی است که شورای اجتماعی- اقتصادی ملل متحد در آخرین گزارش خود تصریح می‌کند کاهش فقر در کشورهای بسیار فقیر، باعث افزایش امنیت جهانی خواهد شد. نامزدهای محافظه‌کار می‌گویند اجرای سیاست‌های توصیه شده بانک جهانی در کشورهای در حال توسعه عواقب ناگواری به همراه داشته است اما همین سیاست‌ها و اجرای دقیق آن در کشورهایی نظیر مراکش، مصر و ترکیه باعث بهبود قابل لمس اوضاع این کشورها شده است. مشکل بزرگ آن است که کشورهای در حال توسعه دارای ساختاری بیمار و فاسد هستند و سیاست‌های توصیه شده نهادهای تخصصی بین‌المللی را آنطور که دلخواه خودشان بوده اجرا کرده‌اند و در نتیجه از آن جواب مناسب دریافت نکرده‌اند. بهترین نمونه در این‌باره ناکامی محمود احمدی‌نژاد در گرفتن نتایج مثبت از اجرای سیاست توسعه‌ بنگاه‌های کوچک (SME) است. روزی نماینده سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (یونیدو) با تعجب به نگارنده گفت که نمی‌داند در ایران چه چیزی به نام توسعه بنگاه‌های کوچک به اجرا گذاشته شده که برخلاف بسیاری از کشورهای در حال توسعه که از این روش برای افزایش اشتغال و ارزش‌افزوده استفاده کرده‌اند، در ایران پاسخ مناسب دریافت نشده است.
کاندیداهای محافظه‌کار همچنان بر این نکته تاکید کردند که تحریم‌ها اصولا مساله‌ای مهم و قابل ملاحظه نیست و در صورت اقدام دانشمندان و متخصصان کشورمان، تحریم‌ها بی‌اثر و تحریم‌کنندگان دست از تحریم برخواهند داشت. در روزهای پیش از پیروزی، سیدابراهیم رییسی سخنانی بیان می‌کرد اما پس از عهده‌دار شدن مسوولیت، متوجه شد که اوضاع از آنچه به نظر رسیده سخت‌تر و پیچیده‌تر است. چنانکه مرحوم رییسی بارها و در زمان مسوولیتش به عنوان رییس‌جمهور از تحمیل سختی‌های تحریم به کشورمان انتقاد کرده بود.
در همین‌باره اتاق بازرگانی ایران در بیانیه‌ای تصریح می‌کند که اگر تحریم‌های وضع شده علیه کشورمان برطرف نشود، شانسی برای افزایش ظرفیت‌های اقتصادی و توسعه اقتصادی ایران وجود ندارد. این بیانیه روشن، نمایان می‌سازد که آنچه در مورد بی‌اثر بودن تحریم‌ها و توسعه ایران ادعا می‌شود، پشتوانه عقلی و علمی ندارد.
جالب است که در این مناظره گاهی نامزدهای اصولگرا از وضع موجود و مشکلاتی که وجود دارد گلایه کرده و برخی مولفه‌های واقعی از اوضاع اقتصادی کشورمان را بیان کردند، از جمله در مورد تورم، کاهش ارزش پول ملی، اوضاع نابسامان بورس، کاهش اعتماد عمومی، دشواری‌های دیپلماسی و همکاری‌های بین‌المللی، میزان خروج سرمایه‌های مادی و معنوی از کشور و… از جمله مواردی بود که چه به صراحت و چه در لفافه، نامزدهای مناظره‌کننده آنها را بیان کردند. بیان این نکات آن هم در یک مناظره عمومی بدون آنکه انتقادها نسبت به وضع موجود، حتی از سوی هواداران رییس‌جمهور فقید رد شود نشان می‌دهد که کارنامه دولت سیزدهم آنقدرها که تبلیغ می‌شود، درخشان و مثال‌زدنی نبوده است.
در همین مناظره برخی شرکت‌کنندگان به کارنامه خود در مسوولیت‌های پیشین یا فعلی‌شان مباهات کردند و نتیجه گرفتند چنانچه به مسوولیت ریاست‌جمهوری دست پیدا کنند، همین کارنامه درخشان تکرار خواهد شد. مثلا زاکانی از اینکه ۲میلیارد یورو از هزینه خریداری اتوبوس‌ها از چین را از محل پول‌های مسدودشده ایران پرداخت و بقیه را به صورت وام از چین تامین کرده است، با افتخار سخن گفت. اما محافظه‌کاران توضیح ندادند چگونه متحد راهبردی ایران- چین- تحریم‌های ایالات‌متحده علیه کشورمان را اجرا و از در اختیار گذاشتن پول نفتی که از ایران خریده خودداری می‌کند؟ زاکانی همچنین توضیح نداد که وقتی پول‌های خودمان را به خودمان وام می‌دهند و سودش را چینی‌ها در جیب خودشان می‌گذارند به چه چیز این فرآیند می‌توان افتخار کرد؟ زاکانی در حالی به حضور مردم در تصمیم‌های شهرداری تهران اشاره و به آن افتخار کرد که حداقل در مورد ساخت مساجد در پارک‌ها، او صریحا به خواست مردم معترض بی‌توجهی کرد و نشان داد از دید او مردمی شایسته نظارت بر عملکرد و رفتار شهرداری تهران هستند که با راهبردها و عملکرد شهردار تهران موافق و همسو باشند و دردسری برای آقای شهردار درست نکنند یا محمدباقر قالیباف که بارها به کارنامه خود در طول مدیریت شهرداری تهران استناد کرد و آن را مایه افتخار دانست توضیح نداد بدهی هزاران میلیارد تومانی برجا مانده از دوران مدیریت وی، چرا و چگونه پدید آمده و چه مشکلاتی به شهرداران پس از وی تحمیل کرده است. قالیباف همچنین توضیح نداد در طول ریاستش بر مجلس شورای اسلامی، چند بار مانند آنچه در قبال فراکسیون مستقلین مجلس عمل کرده، نقض عهد نموده و پیمان خود را زیرپا گذاشته است.
مناظره برگزار شد. دوشنبه گذشته اگرچه سرد و بی‌روح بود و سخنان و ادعاهای نامزدها چندان به نقد کشیده نشد اما در عین حال حقایقی را آشکار کرد که یادآوری آن اگر مورد توجه دقیق گیرد، می‌تواند برای بسیاری از رای‌دهندگان راهگشا و تعیین‌کننده باشد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 این کیانیان نازنین
✍️ عباس عبدی
آنان که امروز با عنوان سلبریتی شناخته می‌شوند چند گروه هستند، برخی چهره‌های فضای مجازی‌اند برخی ورزشکار، برخی هنرمند، عده‌ای هم در سیاست و رسانه حضور دارند. این تقسیم‌بندی‌ها بیانگر یکسان بودن جایگاه فکری آنان نیست، چون بخشی از هنرمندان علاوه بر حرفه هنری خود از جایگاه ویژه فکری و فرهیختگی برخوردارند، از جمله آقای رضا کیانیان. ایشان پنج سالی هم از من بزرگ‌تر و از نسل قدیمی‌تر است و به دلیل دور بودنم از حوزه هنر و سینما قدری دیرتر ایشان را شناختم، و هنوز هم به یاد ندارم حضوری خدمت ایشان رسیده باشم. اولین شناخت جدی‌تر من با جناب کیانیان از طریق خواندن کتاب؛ «این مردم نازنین» بود. بسیار جذاب و آموزنده که نشان از روشنی فکر و حساسیت نگرشی وی به محیط اطراف خود داشت. لذت بردم و به دیگران هم معرفی کردم. خواننده عادی و غیرسینمایی را در موقعیتی قرار می‌داد که هیچگاه تصورش را هم نمی‌کند. عنوان این یادداشت را هم از نام کتاب ایشان برداشتم. بعدها به دلیلی سوابق او را مرور کردم، دیدم که حرفه‌ای سیاست بوده‌اند و کم مرارت هم نکشیده‌اند، این برایم جالب‌تر شد. خیلی هم دوست داشتم و دارم که فرصتی پیش ‌آید و یکی دو ساعتی را خدمت برسم و گپ بزنم. آخرین حضور مهم ایشان در جریان ۱۴۰۱ بود که نه تنها شجاعانه وارد میدان شد، بلکه از تجربه سیاسی خود نیز به بهترین وجه در تنظیم کنش مدنی استفاده کرد.

گذشت؛ تا اینکه روز دوشنبه دوستان متنی را از ایشان فرستادند و پیشنهاد کردند که خوب است آقای پزشکیان به آن پاسخ دهند، متنی خطاب به نامزدهای انتخاباتی که پس از یک مقدمه، چندین پرسش را مطرح کرده بودند. پرسش‌هایی که قصد ورود به تک‌تک آنها را ندارم. من هم موافق بودم که حداقل ستاد آقای پزشکیان پاسخ دهد. ولی خب! دوستان از من خواستند که این کار را انجام دهم و من هم با کمال میل پذیرفتم.

جناب کیانیان!

اولین نکته‌ای که در متن شما و به‌طور ضمنی مستتر است و باید نقطه مثبت آن تلقی شود، پذیرش اصل شرکت در انتخابات است هر چند آن را به دریافت پاسخی درخور درباره این پرسش‌ها مشروط کرده‌اید. شاید هم گمان می‌شد که هیچ یک از نامزدها به آن پاسخ نمی‌دهند، پس شرکت در انتخابات، محترمانه منتفی می‌شد. نمی‌دانم کدام بود. ولی در هر حال این فرصت مناسبی است تا حرفی رد و بدل شود. به ویژه آنکه مجموعه هنرمندان در ۲۰ ماه گذشته و پس از جریان اجتماعی مهسا در موقعیت‌ دشوار و محدودیت‌های سفت و سختی قرار گرفته‌اند. قصد من پرداختن به تک‌تک پرسش‌های جنابعالی نیست. چون وظیفه افرادی در سطح ما فراتر از این است. ما باید ایده‌ها و نظرات خود را با مردم و نیز گروه‌های موثر اجتماعی سیاسی به نقد و گفت‌وگو بگذاریم و بتوانیم حاصل این گفت‌وگوی اجتماعی را به یک نیروی موثر برای تغییر سیاست‌های زیان بار تبدیل کنیم. به علاوه پاسخ‌های سیاستمداران به ویژه هنگام انتخابات، اغلب مطابق خوشایند مخاطب تنظیم و داده می‌شود. اگر قرار بود که سیاستمداران براساس پاسخ‌های داده شده پیش از قدرت‌یابی عمل کنند، احتمالا حالا مشکلی در دنیا وجود نداشت. چه بسا آنان نخواهند دروغ بگویند، ولی در اغلب موارد، یا درکی از ماهیت عوارض تأثیرگذار بر آن پرسش و مساله ندارند یا وقتی در موقعیت قرار می‌گیرند متوجه می‌شوند که فقط خواست آنها برای تغییر کافی نیست بلکه نیروها و عوامل دیگری هم وجود دارد که بر سیاست‌ها و اعمال مورد نظر او موثر است. لذا چیزی را می‌گویند که بعدا در عمل متوجه می‌شوند که انجام آن چندان هم ساده نیست. مثل رفع فقر و فساد و نصف و تک‌رقمی کردن تورم که از سوی آقای رییسی وعده داده شده بود.


بعید می‌دانم که ایشان از ابتدا قصد داشته وعده‌ای انجام نشدنی بدهد، ولی مردم باور کردند و پذیرفتند و به جای نصف شدن، کلی هم بر تورم و فقر و فساد افزوده شد. چرا؟ چون درک دقیقی از این پدیده‌ها نداشت و نمی‌دانست که الزامات نصف و تک‌رقمی کردن تورم یا رفع فقر و فساد چیست؟ برخی از مردم آن وعده را باور کردند ولی هیچ کارشناس مستقلی آن را نپذیرفت. برای نمونه شخصا و با شناختی که از آن دولت داشتم مثل روز برایم روشن بود که شکست می‌خورد و چند بار هم این را نوشتم. آنچه رخ داد نتیجه محتوم و طبیعی آن دولت بود. ما باید در سطحی فراتر از ادعاهای سیاستمداران آنان را ارزیابی کنیم. در مورد آقای پزشکیان برخی از رویکردهای کلی وی برای من روشن است، احتمالا برای شما نیز روشن باشد. البته نقاط مبهمی هم وجود دارد. گمان می‌کنم که آنها در جریان عمل چندان تغییری نکند. البته قطعا ضعف‌هایی هم هست که فرآیند دولت بعدی را سخت و پیچیده می‌کند ولی به گمانم مساله را می‌توان اینگونه دید که قرار نیست رییس‌جمهور همه کارها را بکند، این ما هستیم که می‌توانیم با فضایی که گشوده شود، میدان عمل بازتری پیدا کنیم. رییس‌جمهور در میدانی عمل می‌کند که نیروهای متعددی وجود دارند و هر کدام اثرات خود را دارند. ما باید در شکل‌دهی به این میدان موثر باشیم. نمونه آن همین سینمایی که جنابعالی و سایر هنرمندان فعالیت می‌کنید و متاسفانه به‌شدت مورد هجوم قرار گرفته و ضعیف شده است. فرض کنیم که آقای پزشکیان رییس‌جمهور باشد، حتی با همین مجلس کنونی هم گمان نمی‌کنم خسارت وزیر فرهنگ آن برای فرهنگ کشور حتی به یک صدم وزارتخانه فعلی برسد. گمان هم نمی‌کنم که وزیر آن برای خودش شأن ارشادی قائل باشد، برخلاف اکنون که شأن فرهنگی را حذف و به شأن ارشادی پرداخته‌اند. آن هم کسانی که خودشان بیش از دیگران نیازمند ارشاد هستند. قرار نیست ما زیر بار ارشاد چنین افرادی برویم که آن را به عنوان یک پرسش از رییس‌جمهور می‌پرسیم. اگر این نامزد انتخاباتی آن اندازه ناشناس است که باید این پرسش را طرح کنیم، بهتر است او را از محدوده انتخاب خود خارج کنیم. از نظر من و قطعا جنابعالی رییس‌جمهور شأن ارشادی ندارد، شأن او کارگزاری است، چه رسد به وزیر او که مجبور باشد از این مجلس نیز رأی اعتماد بگیرد. خلاصه قصدم این است که طرح چنین پرسش‌هایی نتیجه‌بخش نیست، ما باید خودمان پاسخ آنها را از شناخت اجمالی یا احتمالی نسبت به فرد یا اطرافیان و همفکرانش داشته باشیم. مهم‌تر اینکه ببینیم تا چه حد در دولت او آزادی خواهیم داشت که خودمان اهداف مدنی و مردمی را تحقق بخشیم. دایره انتظارات‌شان را خودمان تعیین کنیم. گمان می‌کنم که شما به عنوان یک هنرمند صاحب سبک و ذی‌نفوذ تحلیل اجمالی در این باره دارید، تحلیلی که با هیچ پاسخی از سوی آقای پزشکیان یا هیچ نامزد دیگری تغییر نخواهد کرد. اتفاقا مبنای داوری و تصمیم نیز همان تحلیل است.
اگر تحلیل ما از آقای پزشکیان آن اندازه مثبت باشد که به مشارکت انتخاباتی راضی شویم، در این صورت می‌توانیم دیگر هم‌صنفان خود را نیز آماده چنین حضوری کنیم. شخصا به روندها نگاه می‌کنم. می‌توانیم میان خودمان گفت‌وگو‌ کنیم شاید اهمیت آن از اصل شرکت یا عدم شرکت در انتخابات هم بیشتر باشد. من بیش از پاسخ‌های احتمالی پزشکیان به این پرسش‌ها، به نقد او از عملکرد رسمی در مواجهه با مهسا و همدلی با آسیب‌دیدگان اهمیت می‌دهم. هنرمندان سختی کشیدند؛ ببینیم چه کسانی بر زخم‌های آنان مرهم گذاشتند و چه کسانی نمک پاشیدند؟


🔻روزنامه شرق
📍 قصه‌گویی انتخاباتی
✍️ کامبیز نوروزی
۱- معمولا برای گروه بزرگی از رأی‌دهندگان، انتخابات در گرو دو چیز است؛ اول امید، دیگری شور و هیجان. بی‌امید، هیجانی نمی‌آید. بیشتر نامزدها هرکدام تلاش می‌کنند امیدها بدهند و در قامتی پیامبرگونه به شکل یک منجی جلوه دهند که انبوه مشکلات چون مومی در دست آنهاست که به سادگی حل می‌شوند. آنها هر اندازه در قدرت و توانایی خود بیشتر بگویند، ناامیدی بیشتری نسبت به خود خلق می‌کنند. جامعه ایران، در چهار دهه گذشته تجربه‌ای غنی از سیاست و نیروهای سیاسی و مقامات مملکتی به دست آورده است. نمی‌دانم شباهت سخنان برخی از نامزدها با حرف‌هایی که در میان مردم رایج است را باید به حساب دانایی مردم گذاشت یا کم‌دانی نامزدها. احتمالا فرض دوم به واقعیت نزدیک‌تر است، خصوصا آنکه آنها تجربه خود را سال‌ها پس داده‌اند و کارنامه آنها معلوم است. وزنه‌برداری که تا به حال وزنه ۱۰۰ کیلو را هم نتوانسته بلند کند و از دستش به روی سکو و تماشاچیان افتاده، وقتی وعده از وزنه ۲۰۰-۳۰۰ کیلویی می‌دهد، ناامیدی می‌سازد و مایه طنز و شوخی می‌شود. وعده و شعار باید به قواره نامزدها بیاید و خصوصا با واقعیت‌های موجود منطبق باشد.

۲- محتوای گفتاری بیشتر نامزدها، بسیار شبیه است به آنان که الگوی گفتاری آنان این است که معتقد به شرکت در انتخابات نیستند؛ اگرچه در دو قطب مخالف قرار دارند. به اعتقاد مخالفان شرکت در انتخابات، انتخابات زمانی معنادار است که منتهی به انتخاب رئیس‌جمهوری شود که بتواند قانون اساسی را تغییر دهد، حضور نظامیان در سیاست و اقتصاد را از میان بردارد، آزادی‌ها را یک‌جا تأمین کند و... . هر دو گروه افق‌های بسیار دوری را نشان می‌دهند که با چشم غیرمسلح هم نمی‌توان آنها را دید. اکثر نامزدها خود را از آینه‌های ذره‌بینی نمایش می‌دهند و رخت قهرمانان اساطیری بر تن می‌کنند که حلال مشکلات‌ هستند. آن گروه مخالف در چارچوب الگوی گفتمانی خود می‌خواهد چنین قهرمانی پیدا شود در قامت منجی.

۳- در این میان آنچه دیده نمی‌شود، واقعیت‌های موجود است. واقعیت‌هایی که به تلخی و سرعت در سراشیبی حرکت می‌کند. دشوارترین عارضه‌ای که اینک گریبان‌گیر جامعه ایران است، اختلال نهادی نظم است. حقوق و اخلاق به عنوان دو منبع مهم تولید نظم و انسجام اجتماعی‌، دچار وضعیتی نابهنجار و گسسته‌اند. هر برنامه‌ای برای بهبود وضعیت در اقتصاد، جامعه، سیاست یا فرهنگ، پیش از هرچیز نیازمند نظمی پایدار و مستمر است که به آن برنامه فرصت اجرا و تحقق بدهد. در وضعیت بی‌ثباتی ناشی از بی‌نظمی، هیچ برنامه‌ای امکان موفقیت ندارد. تقریبا غیر از قوانینی مثل قانون مدنی و قانون ثبت و قانون تجارت، هیچ قانونی در ایران وجود ندارد که بیش از یکی، دو سال دوام داشته باشد. بدتر از این تصویب نامه‌ها و آیین‌نامه‌ها و بخش‌نامه‌ها هستند که عمرشان اغلب به سال هم نمی‌رسد. این کشتی بی‌لنگر چگونه می‌خواهد به مقصد برسد.

۴- وقتی سخن به اینجا می‌رسد، می‌گویند دستگاه‌های اجرائی قانون را درست اجرا نمی‌کنند. این فقط نیمی از واقعیت است. نیم‌ دیگر وضعیت ناکارآمد قانون‌نویسی و قانون‌گذاری در ایران است که ذهنی، آمرانه و غیرعلمی است. قانون‌گذار ایرانی بر اساس آرزوهای گروهی خود قانون می‌نویسد نه واقعیت‌ها و نیازهای جامعه و علاقه فراوان دارد که در تمام روزنه‌های زندگی خصوصی مردم، تا حد لباس و بستر آنها دخالت کند. اینکه فقط ۳۰ درصد قانونی مثل قانون برنامه ششم توسعه اجرا می‌شود، فقط ناشی از ناتوانی دستگاه اجرائی نیست بلکه خود قانون نیز مشکل داشته است که نتوانسته واقعیت‌های دستگاه اجرائی را درک کند.

۵- گروه‌هایی که اسلامیت قانون اساسی و نظام را بر جمهوریت آن برتری می‌دهند و چهار نامزد نیز در بین نامزدها دارند، طبعا دست خود را برای بی‌توجهی به قانون بازتر می‌بینند. زیرا قانون زاده جمهوریت نظام است که در کنار اسلامیت نظام با رعایت موازین اسلامی وضع می‌شود. اما وقتی رکنی بر رکن دیگر رجحان می‌یابد، طبیعی است که قانون اهمیت خود را از دست می‌دهد و می‌تواند به سادگی نادیده گرفته شود. این دیدگاه به شدت به اختلال نظم کمک می‌کند و نمی‌تواند نظم پایدار خلق کند. روایت قانون فراگیر و همه‌جانبه است.

۶- در چنین شرایطی نشان‌دادن افق‌های دور جز قصه‌پردازی نیست که بزرگان آینه‌های ذره‌بینی روایت می‌کنند. در قبال رأی رؤیاهایی می‌فروشند که از میان آنها کابوس در می‌آید. رئیس‌جمهور نمی‌تواند قصه‌گویی باشد که آخر قصه‌اش این درآید که «بالا رفتیم ماست بود، پایین اومدیم دوغ بود، قصه ما دروغ بود». شاید وقت شنیدن این شعارها هیجانی تولید شود ولی مانند هیجان همان قصه‌هاست. در انتخابات پیش‌رو باید زیاد دنبال امید بود ولی دنبال هیجان عکس افق‌های دور نه. در پزشکی وقتی حال بیمار بحرانی است و تب و فشار خون و... بالا و پایین می‌رود، پزشکان اولین کاری که می‌کنند تثبیت حال بیمار است بعد می‌روند سراغ درمان. حال ایران بحرانی است.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 بهره‌برداری از میادین مشترک
✍️ عبدالمجید شیخی
با بهره برداری از میادین مشترک می توان به تامین بیشتر انرژی صنایع که درتابستان نیز رشد دارد، امیدوار باشیم. در تابستان تامین انرژی بخش تولید و صنعت اعم از آب، برق، گاز و… با مشکلاتی مواجه می شود که تولید را به خطر می اندازد. تامین انرژی به عنوان اصلی ترین رکن در رونق خطوط تولید و صنعت است.
از اقدامات کلیدی در زمینه رفع ناترازی مقطعی زمستان و جلوگیری از قطع گاز صنایع، گسترش برداشت گاز از میادین مشترک گازی بوده است. با بهره برداری و توسعه فاز ۱۱ با کمک توان داخل می‌توانیم محصولات فراوری شده بیشتری از طریق رشد محصولات صنعتی به تولید برسانیم و صادر کنیم.
زنجیره ای از شاخص ها در تولید و رونق آن دخالت دارند. در صورت عدم وجود یکی از این عوامل تولید تحت تاثیر قرار می گیرد. تامین مواد اولیه و تجهیزات می تواند بر روند تولید تاثیرگذار باشد. انرژی و نیرو نیز از عوامل موثر بر میزان تولید است. در فصول سرد سال با قطعی گاز روند تولید دچار اختلال می شود که حل این مهم باید در دستور کار قرار گیرد. با توجه به وابستگی صنایع و تولید به انرژی باید این روند اصلاح شود.
قطعی گاز نمی تواند راهکار درستی برای تامین گاز خانگی باشد. تولید همانقدر اهمیت دارد که اگر در روند آن اختلال ایجاد شود، در زنجیره تامین اثرگذار است. افزایش قیمت در صورت عدم تولید کافی کالاها ممکن است اتفاق بیفتد. توجه به تامین انرژی تولید از آنجایی اهمیت ویژه ای پیدا می کند که این بخش با مشکلات دیگری نیز روبرو است. سیستم بانکی هم با تولید همکاری نمی کند. نبود انرژی و سرمایه در گردش تولید را متوقف می کند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0