🔻روزنامه تعادل
📍 افایتیاف و سپرهای حفاظتی در برابر فساد و پولشویی
✍️ مهرداد حاجیزاده فلاح
در ادامه یادداشتهای قبلی در خصوص رابطه صنعت جواهرات، fatf و پولشویی بحث شد؛ با توجه به اینکه در جریان مناظرات نامزدهای انتخاباتی به موضوع fatf اشاره شد در ادامه لازم میدانم که ضمن ادامه بحث قبلی به تبعات پولشویی از طریق این صنعت هم اشاره کنم. یکی از مواردی که در جریان دور دوم مناظرههای انتخاباتی بحثها و صحبتهای بسیاری در خصوص آن مطرح شد؛ موضوع fatf و برخی تلاشها برای عدم پیوستن ایران به این کنوانسیون بود. در واقع بخش قابل توجهی از مشکلات کشور در حوزه پولشویی ناشی از عدم پیوستن به کنوانسیونهایی از جنس fatf است. برخی افراد و جریانات سالهاست که در برابر پیوستن به این سند بینالمللی به دلایل سیاسی و جناحی مانعتراشی میکنند. اما باید ببینیم ایا افایتیاف باعث بروز مشکلات میشود یا این که کشور را در برابر خطرات متعدد و مفاسد گسترده حفاظت میکند؟ قبل از هر چیز باید ببینیم که fatf چیست؟ گروه ویژه اقدام مالی (FATF) استانداردهای بینالمللی را برای مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم تعیین میکند که صنایع مختلف ازجمله صنعت جواهرات در سطح جهان تحت تاثیر قرار میدهد. برای مثال، اتحادیه اروپا توصیههای FATF را در دستورالعملهای خود گنجانده است و فروشندگان جواهرات را ملزم به رعایت دقیق آن کرده است. این چارچوبها کشورها را ملزم میکند تا بر فروشندگان فلزات و سنگهای گرانبها نظارت و تنظیم کنند و آنها را تحت دستورالعملهای مبارزه با پولشویی (AML) مشابه نهادهای مالی قرار بدهند .فروشندگان و خردهفروشان جواهرات تحت استانداردهای نظارتی AML، به ویژه با دستورالعملهای جدید اعمال شده توسط اتحادیه اروپا، به عنوان نهادهای متعهد طبقهبندی میشوند. آنها تعهدات مشخصی برای شناسایی مشتریان خود دارند. ارزیابی ریسک پولشویی و نگهداری سوابق دقیق تراکنشهای با ارزش بالا. عدم رعایت آن میتواند منجر به جریمه شود، که نشاندهنده جدیت تنظیم کنندهها نسبت به رعایت AML در بخش جواهرات است.
انطباق و وظایف گزارش: انطباق مستلزم آن است که نهادها هرگونه فعالیت مشکوک را به مقامات مربوطه گزارش بدهند. این نهادها همچنین ملزم به انجام بررسی مناسب و نظارت مستمر بر روابط تجاری، شامل ثبت سوابق و گزارش کافی از معاملات هستند. ممیزیهای خارجی منظم و آموزش کارمندان AML جزو این وظایف هستند و تضمین میکنند که همه خردهفروشان و فروشندگان در جریان مسوولیتهای AML خود هستند. نقش معاملات برون مرزی: معاملات برون مرزی بهطور قابل توجهی خطر پولشویی در بازار لوکس را افزایش میدهد. با خرید فلزات و سنگهای گرانبها میتوان مقادیر زیادی پول را در سطح بین المللی جابهجا کرد. تامین مالی تروریسم نیز نگران کننده است، زیرا ناشناس بودن چنین تراکنشهایی ردیابی منابع مالی به منبع آنها را دشوار میکند. ماهیت بازار مبتنی بر کالا تضمین میکند که طلا و الماس به راحتی در بین کشورها قابل مبادله هستند، بدون اینکه نظارتی مشابه نقل و انتقالات نقدی به خود جلب کنند. این سهولت جابهجایی و اغلب چارچوبهای نظارتی متناقض بین حوزههای قضایی، خطرات مرتبط با این کالاهای گرانبها را تشدید میکند. تاثیر پولشویی بر بخش خصوصی: صنعت طلا و جواهر با خطرات قابل توجهی از فعالیتهای پولشویی مواجه است. ماهیت معاملات با ارزش بالا و گستردگی جهانی، بخش خصوصی، به ویژه کالاهای لوکس را هدف جریانهای مالی غیرقانونی قرار میدهد. آسیب پذیری صنعت جواهرات در برابر پولشویی میتواند به شدت به اعتبار آن آسیب وارد کند . وقتی کسبوکارها در چنین طرحهایی دخیل هستند، ممکن است حسن شهرت این صنف لکهدار شوند. این مساله به نوبه خود، مشتریان قانونی را منع میکند و میتواند باعث بررسی دقیق رگولاتورها شود. پیامدهای اقتصادی برای صنعت: پولشویی پیامدهای اقتصادی مستقیم و غیرمستقیم برای صنعت جواهرسازی دارد. هجوم وجوه غیرقانونی ارزشهای بازار و رقابت را مخدوش میکند که میتواند به یک محیط اقتصادی ناپایدار در این بخش منجر شود. علاوه بر این، مشاغل قانونی ممکن است به دلیل افزایش اقدامات ضد پولشویی و مقررات انطباق، با افزایش هزینههای عملیاتی مواجه شوند. راهبردهای پیشگیری و تشخیص: تجارت جواهرات به دلیل معاملات با ارزش بالا و کانالهای تجارت جهانی، محیطی پرخطر برای پولشویی است. راهبردهای عملی برای پیشگیری و کشف پولشویی در این بخش متکی بر اجرای سیاستهای قوی و استقرار سیستمهای نظارتی پیچیده است. نظارت بر تراکنش یک مولفه حیاتی در شناسایی فعالیتهای غیرعادی یا مشکوک است. افسران انطباق باید سیاستها و رویههای جامعی را برای بررسی دقیق تراکنشها در زمان واقعی ایجاد کنند که ممکن است شامل تعیین آستانههایی برای هشدارهای خودکار و انجام ارزیابیهای منظم ریسک برای انطباق با روشهای در حال تحول پولشویی باشد. تقویت مکانیسمهای شناسایی مشتری برای کاهش خطرات پولشویی ضروری است. این مستلزم افزایش دقت لازم برای مشتریان پرخطر و شیوههای ثبت سوابق مداوم است. همچنین مستلزم توسعه تخصص در شناخت اسناد جعلی و درک الگوهای معاملاتی معمولی کسب و کارهای قانونی جواهرات است.
تلاشهای بینالمللی: اقدامات جهانی علیه پولشویی در بخش جواهرات شامل سازمانهای مختلف بینالمللی و چارچوبهای تعاونی میشود. این تلاشها برای خنثی کردن جریان غیرقانونی وجوه و تضمین یکپارچگی سیستمهای مالی در سرتاسر جهان حیاتی هستند. همکاری بین المللی در خط مقدم مبارزه با پولشویی از طریق جواهرات است. به عنوان مثال، گروه واحدهای اطلاعات مالی اگمونت نقشی حیاتی در فراهم کردن بستری برای تبادل امن تخصص و اطلاعات مالی برای مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم در سراسر مرزها ایفا میکند. مشارکتهای مستحکم به کشورها قدرت میدهد تا شبکههای مالی مجرمان را ردیابی کرده و به طور موثر مختل کنند. فرآیند کیمبرلی و سایر ابتکارات: طرح صدور گواهینامه فرآیند کیمبرلی یک ابتکار بین المللی برای جلوگیری از ورود الماسهای درگیری به بازار الماس خام است.این سازمان به دنبال این است که اطمینان حاصل شود که خرید الماس از خشونت توسط جنبشهای شورشی و متحدان آنها که به دنبال تضعیف دولتهای قانونی هستند، حمایت مالی نمیکند. علاوه بر این، ابتکارات مشارکتی اغلب شامل مشارکت با بخشهای مختلف است که به منظور جلوگیری از سوءاستفاده از تجارت جواهرات برای اهداف پولشویی، تلاش میکند. این ابتکارات بر اهمیت همکاری بینالمللی و ضرورت اقدامات خاص بخش برای رسیدگی به مناطق پرخطر در مبارزه با تامین مالی تروریسم و جنایات مرتبط تاکید میکند. انطباق با تکنیکهای در حال تحول پولشویی: گروه ویژه اقدام مالی (FATF) به طور مداوم توصیههای خود را برای رسیدگی به ماهیت پیچیده پولشویی در بخش جواهرات تطبیق میدهد.
نهادهای نظارتی باید همگام با روشهای خلاقانهای که توسط شویندهها استفاده میشود و چشمانداز فناوری به سرعت در حال تغییر است، همگام باشند. اجرای مقرراتی که بهطور موثر مخفی سازی وجوه غیرقانونی را مختل میکند، نیازمند رویکردی پویا است که در آن انطباق صنعت و استراتژیهای اجرایی همگام با تکنیکهای شویی تکامل مییابند. صنعت جواهرات به دلیل ارزش بیش از حد یا کمتر از ارزش اقلام در معرض ریسک است و میتواند انتقال مبالغ هنگفت پول را به عنوان معاملات تجاری معمولی پنهان کند. ماهیت ذهنی ارزشگذاری جواهرات، که در آن قیمتها میتواند به طور قابل توجهی به دلیل عواملی مانند نادر بودن و صنعتگری متفاوت باشد، ابزار مناسبی را برای پولشوییها فراهم میکند تا قیمتها را متورم یا کاهش دهند تا مقادیر زیادی پول را «پاکسازی» کنند. ماهیت ذهنی ارزش گذاری جواهرات، که در آن قیمتها میتواند به طور قابل توجهی به دلیل عواملی مانند نادر بودن و صنعتگری متفاوت باشد، ابزار مناسبی را برای پولشوییها فراهم میکند تا قیمتها را متورم یا کاهش دهند تا مقادیر زیادی پول را «پاکسازی» کنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اقتصاد، سیاست و ما
✍️ دکتر نوید رئیسی
کشوری فرضی را در نظر بگیرید که به دلیل بیش از یکدهه سیاست خارجی تهاجمی و سیاست داخلی ناکارآمد، مسیرهای تجارت خارجیاش مسدود شده، نقل و انتقالات مالیاش قفل شده، تکنولوژیاش بهروزرسانی نشده، سرمایهگذاری در زیرساختهایش صورت نگرفته، تخصیص منابع موجودش با فساد فراگیر منحرف شده، رشدش متوقف شده، به دلیل فشار بیش از حد بر انواع مختلف موجودیاش در اغلب زمینهها با ناترازی مواجه شده و همه اینها در نهایت موجب شده است که ساکنانش با خطر فقر فراگیر دست به گریبان باشند.
این کشور میتواند در هر نقطهای از جهان باشد، میتواند هر پیشینه تاریخی و فرهنگی داشته باشد و مردمانش به هر زبانی سخن بگویند. با این حال، میتوان الگوی رفتاری مشابهی را در میان شهروندان این کشور مشاهده کرد: چنانچه این کشور به روشهای واقعا دموکراتیک اداره شود، «اقتصاد» این پتانسیل را دارد که به موضوع مسلط در انتخابات تبدیل شود و فرآیند رایدهی را به ابزاری برای پاسخگو کردن سیاستمدارانی که در شکلگیری وضعیت موجود شریک بودهاند، بدل کند. البته این پاسخگوکردن میتواند خود را در بسیج عمومی برای تغییر یا عدممشارکت در فرآیندی که شهروندان آن را موثر ارزیابی نمیکنند، نشان دهد. طبیعتا اثرگذاری این شیوه پاسخگوکردن نیز به آن بازمیگردد که آیا این کشور واقعا به روشهای دموکراتیک اداره میشود و خواست عمومی شهروندان در آن حاکمیت دارد یا نه.
علاوه بر شهروندان، سیاستمداران نیز در این چارچوب فرضی رفتارهای نسبتا مشابهی خواهند داشت. میتوان حدس زد که پوپولیستها در انتخابات این کشور فرضی فعال شوند و با سوءاستفاده از حس استیصال جمعی تلاش کنند وعدههای خود را نه از آنچه به امتناع خلق ثروت منجر شده، بلکه با این روایت آغاز کنند که ما کشوری ثروتمند هستیم و تنها مشکلمان این است که آن «دیگرانی» که پیش از ما بودند، هیچیک به توزیع عادلانه اهمیت نمیدادند.
میتوان حدس زد که برخی شهروندان در این تله گرفتار شده و به ایشان رای دهند. اما در همین حال میتوان هم تا حدی به جامعه اعتماد کرد و انتظار داشت که پس از چند دهه فراز و نشیب، مردمان عادی هم با «یادگیری» ناگزیر، نسبت به سیاستمداران تصویری بزرگتر و دقیقتر از وضعیت موجود داشته و اسیر این فریبها نشوند.
علاوه بر پوپولیستها، سیاستمداران خواهان تغییر نیز احتمالا تلاش خواهند کرد آرای عمومی را در این کشور فرضی به سمت خود متمایل کنند. اما این سیاستمداران برای پیروزی نیازمند چه هستند؟ چنانچه کشور خودمان را به عنوان نمونهای از این کشور فرضی در نظر بگیریم، چه چیزی میتواند به بسیج عمومی و شکلگیری امواج رایدهندگان خواهان تغییر منجر شود یا بالعکس از آن جلوگیری کند؟
به دلیل تکرار بسیار، بهسختی میتوان به یاد آورد که عبارت «راهحل مشکلات اقتصادی ایران، سیاسی است» اولین بار در چه زمانی و توسط کدام اقتصاددان استفاده شد. این عبارت گرچه بر نکته درست و مهمی انگشت تاکید میگذارد؛ اما در همین حال، محدودیتهای تکیه صرف بر یک زاویه نگاه اقتصادی را نیز نشان میدهد.
اقتصاددانان میتوانند با مرور سیستماتیک تجربههای جهانی این واقعیت مشاهدهشده را با سیاستمداران و جامعه در میان بگذارند که هیچ کشوری نتوانسته است در اوج درگیری با جهان بیرون، به وضعیت بد اقتصاد در درون سر و سامان دهد. اما، از اینجا به بعد، مساله سیاست خارجی نقشی محوری پیدا میکند که تحلیل و چارهجویی برای آن نیازمند دایره گستردهتری از متخصصان است. اقتصاددانان همچنین میتوانند با مرور شواهد تجربی، تاثیرات متقابل فقر بر مسائل اجتماعی را گوشزد کنند.
اما تحلیل روندهای تغییرات بیننسلی، دگرگونی مطالبات و اثرات آن بر اقتصاد نیازمند همفکری جامعهشناسان، متخصصان علوم سیاسی و... با اقتصاددانان است. آنچه به نقشهای سیاسی کلان مانند ریاستجمهوری اهمیت دوچندان میدهد، همین نکته است که بازیگران این نقشها به دلیل حضور در نقطه اتصال اقتصاد، جامعه و سیاست، باید تصویری بزرگتر از برهمکنش این اجزا داشته باشند.
بیش از این، پیروزی یک نامزد در «رقابت دموکراتیک» برای این نقشها کاملا وابسته به آن خواهد بود که تا چه حد تصویر بزرگ ارائهشده توسط وی از وضعیت موجود با تصویر ذهنی شهروندان همسانی دارد و آیا رایدهندگان، سیاستمدار را برای تغییر در این تصویر بزرگ باور کردهاند؟ به بیان فنیتر، چنانچه رایدهندگان ایدئولوژیک را که با ویژگی مشارکت نامشروط مشخص میشوند و بنا بر شواهد موجود، از اکثریت هم برخوردار نیستند کنار بگذاریم، نتیجه انتخابات در گرو باورمندی رایدهندگان به سیاستمدار، نه به عنوان سخنران یا خدمتگزار، بلکه به عنوان «نماینده سیاسی» خواستها، مطالبات و ترجیحات خود است؛ نمایندهای که نهتنها مانند ایشان میاندیشد، بلکه در مواجهه با کارشکنیها نیز گاه مانند ایشان اعتراض میکند و برمیآشوبد.
مناظرات اقتصادی انتخاباتی جز در لحظاتی معدود، در ارائه چنین تصویری از نامزدها موفق نبوده است. در واقع، حتی سطح سیاستورزی پوپولیستی هم در کشورمان تا آنجا تنزل کرده و ارتباط آن با واقعیت تا آن حد قطع شده که پوپولیستهای امروز در شرایطی کاملا متفاوت تنها تلاش میکنند تصویری بیشتر کمدی از خاطرات تراژیک گذشته را بازآفرینی کنند؛ غافل از اینکه اولین درس پوپولیسم توزیعی، داشتن منابع برای توزیع است: بدون نفت، چیزی برای آوردن بر سفره مردم وجود ندارد و پوپولیسم، گرچه میتواند کشور را به سمت دره هدایت کند؛ اما قطعا در همان گام اول حمایت عمومی را در مواجهه با واقعیت سرد اقتصاد از دست میدهد.
متاسفانه، تنزل سیاستورزی در ایران، آن هم در یک گردنه خطرناک تاریخی، تنها به پوپولیستها محدود نمیشود. چرا رایدهندگان ایرانی در سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۹۲ برای پیروزی سید محمد خاتمی و حسن روحانی بسیج شدند؟ چون، این دو سیاستمدار در زمان خود موفق شدند در تصویری بزرگ با المانهای نشانهشناختی روشن از وضعیت موجود، خواستهای عمومی برآوردهنشده و تغییرات مدنظر جامعه با رایدهندگان شریک شوند.
این تصویر در سال ۱۳۷۶، بر مبنای خواستهای اجتماعی-سیاسی و در سال ۱۳۹۲ بر مبنای خواستهای اقتصادی، البته از مسیر سیاست خارجی، شکل گرفت. در مورد اخیر، شهروندان باور داشتند که برای تغییر مسیر اقتصاد، باید ابتدا مسیر سیاست خارجی تغییر کند. همچنین باور داشتند که تیم حسن روحانی میتواند این تغییر را به پیش ببرد؛ باوری که البته در عمل ثابت شد، باوری درست بوده است.
در نقطه مقابل، افت محبوبیت این سیاستمداران و ناامیدی از ایشان نیز دقیقا در همان زمانهایی کلید خورد که جامعه و بهویژه جوانان نسبت به توانمندی ایشان در حرکت در مسیر آن تصویر بزرگتر سرخورده شدند. شرایط امروز با سال ۱۳۷۶ و حتی با سال ۱۳۹۲ تفاوتهای عمیق دارد و حتی در صورتی که سیاستمداران آن تصویر بزرگتر را در ذهن داشته باشند، باز هم مواجهه با «ذینفعان وضع موجود» که اکنون از نفوذ و قدرت اقتصادی و سیاسی بالاتری هم برخوردار هستند، کاری آسان نیست. بر همین اساس، مناظرات اقتصادی را میتوان فارغ از معدود لحظات برخی از نامزدها اینگونه جمعبندی کرد که نهتنها ذهنیت سیاستمداران از واقعیت موجود و ادراک جامعه فاصله بسیار دارد، بلکه حتی اصول سیاستورزی به عنوان یک حرفه نیز در ایران امروز با اعوجاجات جدی مواجه است.
هر کس اندک آشنایی با تاریخ سیاسی پس از انقلاب و بهویژه سهدهه گذشته داشته باشد، بر این نکته آگاه است که امواج انتخاباتی در ایران همواره با مساله جوانان گره میخورد. این گرهخوردگی را میتوان تا حد زیادی در همه کشورهای دموکراتیک مشاهده کرد؛ چراکه به هرحال نیروی اصلی پیشران حرکت هر جامعهای به سمت جلو، جوانان آن هستند؛ اما همچنین ممکن است بخشی از این گرهخوردگی نیز با فرهنگ ایرانی و حمایتگری نهادینهشده در خانوادهها مرتبط باشد. به هر حال، سیاستمداری که خود را در معرض آرای عمومی قرار داده و عزم جدی برای تغییر وضعیت موجود دارد، ناگزیر باید با دستورزبان مشترک جوانان با ایشان سخن بگوید.
باید بر تصویر جمعی مشترکی تاکید کند که با ذهن جوانان امروز و خواستهایشان که پیش از این نیز خود را در قالب جنبشهای اعتراضی نمایش داده است، سازگار باشد. آن هنگام است که جوانان با شور و اشتیاق پدران و مادران را با خود همراه خواهند کرد. هیچ جامعهای با جوانانی ناامید و سرخورده، از رخوت خارج نمیشود. بدون نیروی جوانی، تنها میتوان به این امید نشست که بخشی از پدران و مادران، بهرغم فقدان تصویر بزرگتر، برای جلوگیری از افزایش شیب نزولی اقتصاد کشور مجددا به سیاستمداران موجود متوسل شوند. این امید برای موفقیت ناکافی است.
داریوش مهرجویی فقید در فیلم «اجارهنشینها» تصویری تمثیلی از جامعه ایران نمایش داد که بهرغم گذر زمان همچنان میتوان با تقریبا همه المانهای آن همذاتپنداری کرد. ساکنان آپارتمانی که به دلیل عدمنوسازی بهموقع با فروپاشی خانه مواجه شدهاند و گرچه مساله اصلیشان حفظ خانه برای یک زندگی معمولی است؛ اما در همین حال با سلایق و نگرشهای مختلف در بین خود و تنشهای ناشی از آن نیز دست و پنجه نرم میکنند. در این میان نماینده صاحبخانه غایب تنها اجارهبها را دریافت میکند؛ اما در عمل، در پی آن است تا با کارشکنی در مسیر ساکنان، خانه را تصاحب کند.
شاید اگر این فیلم امروز ساخته میشد، خردهروایتهای آن در لایه زیرین کمی گستردهتر میشد یا تغییر میکرد؛ شاید سکانس پایانی آن حذف میشد؛ شاید تنشهای بیننسلی، انگیزهها برای وانهادن و رفتن، چالشهای زن بودن و... نقش پررنگتری پیدا میکرد؛ شاید سکانس سفره پهنشده که نوستالژیکترین تصویر آشنای ایرانیان است، با شرمساری جایگزین میشد و شایدهای بسیار دیگر.
اما آنچه هنر را از متنی مانند این یادداشت متمایز میکند، همین نکته است که میتواند از ورای زمان و مکان با ما سخن بگوید و ترسها، دغدغهها و نگرانیهای ذهنی مشترکمان را همراه با تنوع و گاه تضاد سلایق و دیدگاههایمان در قالب اشکال مختلف هنری بازآفرینی کرده و خطرات پیشرویمان را گوشزد کند؛ خانهای که با فروپاشی مواجه است، ساکنانی که سردرگم در اندیشه برای زندگیهایشان هستند و خطر سیلی که هر لحظه کلیت ساختمان را تهدید میکند.
🔻روزنامه کیهان
📍 دوستانه با آقای پزشکیان
✍️ حسین شریعتمداری
۱- روی سخن در این نوشته با برادر گرامی، جناب آقای پزشکیان است. برادری که هرچند در بسیاری از موارد با یکدیگر سلیقه سیاسی مشترکی نداریم ولی از ارادت نگارنده به خود بیخبر نیستند. جناب ایشان علاقه فراوانی به نهجالبلاغه و سخنان و رهنمودهای مولای متقیان، حضرت امیر علیهالسلام دارند و در پی این علاقه و ارادت است که در بسیاری از موارد، بیانات ملکوتی حضرتش را بر زبان دارند و بر استناد به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام اصرار و تاکید میورزند. انگیزه نگارنده از نوشتن وجیزه پیش روی نیز برخاسته از همین ویژگی در خور تحسین جناب پزشکیان است.
۲- حضرت امیر علیهالسلام در بخشی از نامه ۶۲ نهجالبلاغه شریف برای ارزیابی کسانی که زمام امور ملتی را بر عهده میگیرند، فرمول و ملاکی ارائه میفرمایند به یقین جناب پزشکیان از آن بیخبر نیستند ولی از آنجا که شاید این رهنمود مولایمان در تراکم فعالیتهای انتخاباتی از نظر ایشان دور مانده باشد، اشاره به آن ضروری به نظر میرسد و میتواند یادآور نکتهای باشد که شاید از یاد رفته باشد، بخوانید!
۳- امیرالمؤمنین علیهالسلام در بخشی از نامه ۶۲ با نگرانی و دلواپسی میفرمایند:
«... وَ لَکِنَّنِی آسَی أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِینَ حِزْباً... اما تأسّفم از این است که حکومت این امت به دست بیخردان و تبهکاران افتد، کسانی که بیتالمال را در میان خود دست به دست کنند، و بندگان خدا را به بردگی میگیرند، و با افراد صالح به جنگ وستیز بر میخیزند و با فاسقان همدست و هم حزبی [والفاسقین حزباً] میشوند».
۴- برادر گرامی! حالا به هویت و کارنامه برخی از کسانی که در ستاد انتخاباتی خود به کار گرفته و به عنوان مشاور و همراه برگزیدهاید، نیم نگاهی بیندازید! آیا در میان آنها کسانی را نمیبینید که مصداق همان دلشورههای حضرت امیر علیهالسلام باشند؟! همراهی با مفسدان اقتصادی، همسویی با دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب، بیمبالاتی نسبت به بیتالمال مسلمین، برخورد از بالا به پایین با بندگان خدا [فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا] و...
از آنها بپرسید کدامیک از مواضع سیاسی آنها با مواضع رسماً اعلام شده و به کارگرفته شده دشمنان تابلودار نظام اسلامی متفاوت بوده است؟! اگرچه نیازی به این پرسش نیست و ارزیابی این نکته برای جنابعالی، فقط با مراجعهای گذرا به مواضع آنها و مقایسه آن با مواضع دشمنان نظام به آسانی امکانپذیر است.
۵- حضرتعالی اصرار دارید که دولت شما (در صورت موفقیت و تشکیل) دولت سوم آقای روحانی نیست و دولت پزشکیان است. در بیان، سخنی شایسته است ولی در میدان عمل، بایسته نیست! چرا که تقریباً تمامی همراهان و همکاران شما در فعالیتهای انتخاباتی دقیقاً همان اعضا و کارگزاران دولت آقای روحانی هستند! این تناقض -با عرض پوزش- چگونه قابل توضیح است؟! و نمونههای پُرشمار دیگری از این دست.
۶- جناب آقای پزشکیان! حضرتعالی بارها بر ارادت خود به شهید رئیسی عزیز تاکید کردهاید و حتی فرمودهاید که خواستار ادامه راه آن شهید بزرگوار هستید که درخور تحسین است ولی برخی از همراهان شما نه فقط ارادتی به شهید رئیسی نداشته و ندارند بلکه در صف مخالفان سر سخت و حتی دشمنان آن بزرگوار بوده و هستند. با یک نگاه گذرا به مواضع رسماً اعلام شده آنها میتوانید به این واقعیت تلخ و پلشت پی ببرید. حتماً توجه دارید که سخن درباره مخالفت آنها با دیدگاههای سیاسی و اجتماعی شهید رئیسی نیست بلکه سخن درباره دشمنی آنها با شهید رئیسی و دروغگویی و تحریف و در بسیاری از موارد، وارونهنمایی دستاوردهای بزرگ آن شهید بزرگوار است. همان که رهبر معظم انقلاب با اشاره به آن فرمودند «دلم برای شهید رئیسی سوخت». حالا به چند نمونه از اظهارات سخیف همراهان خود در این خصوص که فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست توجه بفرمایید (این اظهارات بعد از شهادت آن عزیز سفرکرده ایراد شده است)!
۷- آقای اسحاق جهانگیری در همایش ستاد انتخاباتی شما در برج میلاد میگوید «۳ سال از دولت فعلی گذشته ببینید تحریمها چه شد؟ چه با زندگی مردم کردند؟ الان هم میگویند ما باید همان راه را ادامه دهیم. این راه باید متوقف شود»! و شما میفرمایید که خواستار ادامه راه آن بزرگوار هستید! از تحریف واقعیات میگذریم. این آقایان قرار بود تحریمها را لغو کنند، آن را دو برابر کردند و حالا به جای پوزش از مردم به خاطر نابلدیهای خود، طلبکار هم شدهاند!
آقای عباس آخوندی که بعد از شش سال تکیه زدن بر کرسی وزارت راه و شهرسازی، افتخار میکرد که حتی یک مسکن مهر هم افتتاح نکرده است و... اکنون از حامیان تابلودار شماست بهنگام ثبتنام برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری درباره دولت شهید رئیسی میگوید: «اساسا دولتی در کار نیست و منافع ملی در زیر چرخ رقابت دولتهای متعدد در حال له شدن است. اندیشه ضدآزادیهای فرهنگی که بهویژه در این سه سال اخیر بر این کشور چیره شده بود، و هر روز با عنوانی علیه سبک زندگی انتخابی ملت صفآرایی میکرد شما را در وضعیت استیصال قرار داده است »! و...
جناب پزشکیان! با این طیف از همراهان دنبال ادامه راه دولت شهید رئیسی هستید؟!
۸- آقای پزشکیان عزیز! ما که در کیهان از عالم غیب خبر نداشتیم. غیر از خدای متعال کسی از غیب آگاه نیست «لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَه». بنابراین سؤال این است که از کجا و چگونه تمامی مراحل فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ را قبل از وقوع پیشبینی میکردیم و در کیهان از آن خبر میدادیم؟! پاسخ آن است که فتنه ۸۸ یک کودتای رنگی (به زعم دشمنان، انقلاب رنگی) علیه موجودیت نظام بود و سران فتنه که امروزه در کنار شما قرار دارند، اجراکننده دستورات مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل بودند. از ملاقات با جرج سوروس صهیونیست گرفته تا کارگاههای آموزشی با «جان کین»، «مایکل لدین»، «جین شارپ»، «هلوی» و... این وطنفروشان امروزه در کنار و حامی جنابعالی هستند!
در این خصوص فقط به یک نمونه اشاره میکنیم.
شب ۲۱ خرداد ۸۸ یعنی آن شب که فردای آن (۲۲ خرداد) روز انتخابات بود. آقای مایکل لدین، مقام امنیتی آمریکا در مصاحبه با روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز میگوید:«فردا در ایران یک انتخابات برگزار نخواهد شد، بلکه یک انقلاب رنگی کلید میخورد... شبیه آنچه در اوکراین انجام دادیم... فردا ایران و سپس سوریه»! و فردا دقیقاً همان که مایکل لدین به خاتمی و موسوی و برخی دیگر از اصحاب فتنه دیکته کرده بود، اتفاق افتاد!
این جماعت نیز امروزه در کنار شما جا خوش کردهاند... در این باره گفتنیهای دیگری هم هست که به بعد موکول میکنیم.
۹- جناب پزشکیان برادرانه عرض میکنم و کوتاه سخن آن که مراقب باشید شخصیت خود را با گروه یاد شده گره نزنید. این طیف از همراهان، شما را که در پی آب هستید،
به سوی سراب میبرند و...
🔻روزنامه اطلاعات
📍 هدهد حزبالله با خود چه داشت؟
✍️ جمیله کدیور
در حالی که از بعد از عملیات طوفان الاقصی بدین سو، اسرائیل با هدف نابودی حماس و آزادی اسرا حمله به غزه را آغاز کرد، به رغم کشتار و تخریب گسترده در این منطقه، تا به امروز به اهداف اعلام شده اش نرسیده است. به تازگی با شدت گرفتن تنشها میان حزبالله لبنان و اسرائیل، ارتش رژیم صهیونیستی شامگاه ۱۸ژوئن (۲۹خرداد) با ارزیابی اوضاع، تصویب کرد تا عملیاتی برای حمله به لبنان طرحریزی شود. این اعلام ارتش پس از آن صورت گرفت که یسرائیل کاتز، وزیر خارجه اسرائیل اعلام کرده بود «کشور به لحظه تصمیم گیری سرنوشت ساز نزدیک می شود که در آن قواعد درگیری با حزب الله و لبنان تغییر و طی جنگ همه جانبه این گروه نابود و لبنان ضربه سختی خواهد دید...»
در همین روز و میانه همین رجزخوانی ها برای جنگ تمام عیار برای نابودی
حزب الله توسط اسرائیل بود که حزب الله فیلمی ۹دقیقه و ۳۱ثانیه ای از مراکز راهبردی، حساس و نقاط شناسایی شده واقع در حیفا – شمال فلسطین اشغالی - توسط پهباد هدهد منتشر کرد. آنچه فعلا منتشر شده، قسمت نخست از فیلمبرداری هدهد است و باید در انتظار اپیزودهای بعدی نشست. فیلم منتشره همزمان با مذاکرات فرستاده ویژه رئیسجمهوری امریکا، عاموس هوخشتاین در لبنان در رسانه های مقاومت انتشار یافت.
با اینکه این اولین بار نیست که پهپادهای حزب الله به حریم هوایی اسرائیل نفوذ می کنند، عملیات تجسسی هدهد از جهات مختلف قابل توجه و مهم است. از جمله:
نخست: عملیات تجسسی هدهد برای ساعات طولانی در فضای هوایی اسرائیل اجرا شد و در این مدت، از مکانهای حساس مختلف از مرز لبنان تا بندر حیفا، فیلمبرداری و مکان های مهمی را به نام و مشخصات دقیق شناسایی کرده است. مکان هایی که گویی حزبالله آنها را دقیقاً میشناسد.
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان بعد از انتشار این فیلم، در سخنانی در این رابطه تاکید کرد: «حزبالله تمامی اطلاعات به دست آمده را منتشر نکرده و نخواهد کرد و آنچه که از اطلاعات حاصل شده توسط پهپاد هدهد منتشر شد تنها بخش اندکی از اطلاعات بود چرا که این پهپاد ساعتها در آسمان فلسطین اشغالی به پرواز درآمد و تصاویر زیادی از شهر حیفا در اختیار دارد.»
دوم. گفته شده که هدهد به تنهایی بر فراز سرزمین های اشغالی پرواز نکرده، بلکه این عملیات به عنوان بخشی از یک اسکادران از پهپادهای هدهد برای انجام عملیات تجسسی بوده است.
سوم. هدهد بدون شناسایی توسط رادارهای اسرائیلی، بعد از عملیات تجسسی چند ساعته، سالم به پایگاه های خود بازگشت. این شکست امنیتی و اطلاعاتی، بار دیگر ضعف ارتش اسرائیل را که قادر به تشخیص عملیات چند ساعته هدهد در عمق خاک اسرائیل نشد، به تصویر کشید. به رغم ادعاهای اسرائیل پیرامون قدرت سامانه دفاعی گنبد آهنین و توسعه آن در زمینه نظارت، پیگیری، جاسوسی و بازدارندگی، این عملیات و شکست اطلاعاتی اسرائیل باعث ایجاد هراس در بین شهرک نشینان و سکنه اسرائیل در مناطق مورد تجسس شده است.
آنچه در این فیلم بیشتر جلب توجه می کند این است که چگونه هدهد توانسته بر فراز منطقه استراتژیکی مانند حیفا پرواز کند؟
در اهمیت اقدام حزب الله در اعزام موفقیت آمیز پهپاد تجسسی هدهد در حیفا، باید به اهمیت استراتژیک حیفا توجه داشت. حیفا سومین منطقه بزرگ و پرجمعیت اسرائیل - بعد از بیت المقدس و تل آویو - است و در ۹۰ کیلومتری شمال تل آویو قرار دارد. خلیج حیفا مرکز صنایع سنگین، پالایش نفت و فرآوری شیمیایی است. پالایشگاه نفت حیفا، یکی از دو پالایشگاه نفت اسرائیل است و سالانه ۹میلیون تن (۶۶میلیون بشکه) نفت خام را فرآوری می کند. ماتام (مرکز صنایع علمی) بزرگترین و قدیمی ترین پارک علم و فناوری و تولید محتوا در اسرائیل، در ورودی جنوبی شهر قرار دارد و میزبان تأسیسات تولیدی و تحقیق و توسعه برای تعداد زیادی از شرکت های فناوری پیشرفته اسرائیلی و بین المللی مانند اپل، آمازون، ابوت، اینتل، آی بی ام، مایکروسافت، موتورولا، گوگل، یاهو، فیلیپس، و... است. حیفا سالهاست به عنوان شهری با امیدبخش ترین ظرفیت تجاری و بزرگترین فرصت های سرمایه گذاری در جهان معرفی شده است.
با عنایت به نکات فوق اهمیت عملیات هدهد حزب الله در حیفا روشن می شود.
چهارم. این عملیات توانایی اطلاعاتی و دقت فنی و تصاویر با وضوح بالای پهپاد هدهد را نشان داد و بانک اطلاعاتی حزب الله را برای انجام هر عملیاتی در آینده تامین کرد. گفته می شود فیلمبرداری هدهد به حیفا و بندر آن محدود نبوده، بلکه فراتر از حیفا گسترش یافته است که شاید فیلم هایش در آینده منتشر شود. نتیجه آنچه تاکنون منتشر شده این است که حزبالله اکنون اطلاعات مستندی در مورد تاسیسات حیاتی و استراتژیک و حساس حیفا و یک بانک هدف بالقوه دارد که شامل اهداف مختلف نظامی و اقتصادی و غیرنظامی است. از جمله اهداف نظامی شامل سایت های حساس و استراتژیک نظامی مانند مجتمع صنایع نظامی، شرکت رافائل، پایگاه نظامی حیفا، انبارهای سلاح و موشک، بنادر دریایی، فرودگاه های شهر حیفا، سکوهای گنبد آهنین و فلاخن داوود، اسکله و لنگرگاه زیردریایی ها، کشتیهای جنگی: کشتی پشتیبانی لجستیک پاتیام، کشتی های ساعر۴.۵، کشتیهای ساعر ۵، کشتیهای ساعر ۶، قایقهای دیورا ، تاسیسات حساس پتروشیمی و ... بود. اهداف غیرنظامی مانند منطقه پرجمعیت کریوت، مناطق مسکونی با جزئیاتی شامل مناطق، محلهها، جمعیت، مساحت و فاصله از مرز لبنان، مجتمع های تجاری و ... که همگی در برد موشکها و پهپادهای حزبالله خواهند بود و با وجود سامانههای راداری که موفق به شناسایی پهپادها نشدهاند، امکان دستیابی به این اهداف بسیار زیاد است. این بدان معناست که توانایی ها و زیرساخت های اسرائیل، یعنی صدها هدف در داخل، در معرض موشک های حزب الله خواهد بود و هرگونه حماقت اسرائیل علیه لبنان بهای سنگینی خواهد داشت. همچنین شهرک نشینان و اقتصاد مناطق شمالی
سرزمین های اشغالی که توسط پهپادهای حزب الله رصد شده، در صورت جنگ، در تیررس حزب الله قرار دارد.
پنجم. انتشار این فیلم بخشی از جنگ روانی حزب الله علیه رژیم صهیونیستی و با هدف تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی اسرائیل به عنوان یک عامل فشار بر دولت برای ایجاد بازدارندگی و ممانعت از هرگونه ماجراجویی نظامی گسترده رژیم صهیونیستی علیه لبنان بود.
ششم. با توجه به تهدیدات اسرائیل مبنی بر حمله به لبنان، صحنه های ضبط شده توسط هدهد از تعدادی از اهداف نظامی، غیرنظامی و اقتصادی در عمق اسرائیل، حاوی پیام های متعددی در یک زمان بسیار مهم است. پیام هایی که جنبه های اطلاعاتی، امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و روانی برای اسرائیل و آمریکا در بر دارد. زمان پخش این فیلم را نباید از سفر عاموس هوخشتاین به بیروت و هشدارهایی که او از تل آویو به بیروت درباره احتمال گسترش جنگ در لبنان ابلاغ کرد، منفک دانست. پیامی تهدیدآمیز از سوی اسرائیل به لبنان که در صورت شکست مذاکرات دیپلماتیک جنگ اجتناب ناپذیر خواهد بود. انتشار این فیلم بهعنوان پاسخ مستقیم مقاومت به اسرائیل، پس از ابلاغ پیام هوخشتاین بود.
پیام حزب الله در فیلم منتشره عمدتا و در درجه نخست جنبه بازدارنده و هشدار دهنده برای اسرائیل دارد و نیات حزبالله را از انتشار فیلم به وضوح آشکار میکند تا با به تصویر کشیدن قدرت و اشراف اطلاعاتی خود برای نفوذ به داخل اسرائیل و تهیه این حجم اطلاعات گسترده، به وضوح با نشان دادن اهداف مهمی در عمق اسرائیل، بگوید که اسرائیل با وجود سامانههای راداری که موفق به شناسایی این پهپادهای تجسسی نشدهاند، اگر بخواهد دایره درگیری را گسترش دهد، همه اهداف بالقوه در معرض موشکها و پهپادهای حزبالله خواهند بود. پیام بازدارندگی به دولت بنیامین نتانیاهو، در صورتی که وی تصمیم به گسترش جنگ در لبنان داشته باشد، تصریح می کند که تمام مناطق نشان داده شده، اهداف مقاومت هستند. به عبارتی اگر اسرائیل جنگ را علیه لبنان آغاز کند، حزبالله متکی به اطلاعات کسب شده توسط هدهد و بانک اهداف مشخص شده و با علم به اینکه آنچه منتشر کرده فقط قسمت کوچکی از فیلم ها و تصاویری است که حزب الله از منطقه دارد، به اسرائیل در حوزه های مختلف آسیب نظامی و اقتصادی وارد خواهد کرد.
پیام دیگر این است که بدون توقف جنگ غزه، حملات حزب الله متوقف نخواهد شد و دولت آمریکا به جای فشار بر لبنان، اسرائیل را تحت فشار قرار دهد تا جنگ را در غزه متوقف کند. حزب الله بارها اعلام کرد حملات حزب الله علیه اسرائیل پس از توقف عملیات اسرائیل در غزه متوقف خواهد شد.
همانگونه که در ۷اکتبر ۲۰۲۳، عملیات طوفان الاقصی یک ضربه مهم به نظریه بازدارندگی و تمام تئوری های امنیتی اسرائیل وارد کرد، عملیات ۱۸ژوئن هدهد حزب الله نیز ضربه دیگری براعتباراطلاعاتی، امنیتی و نظامی اسرائیل بود و ثابت کرد که تئوری بازدارندگی اسرائیل در مقابل حزب الله شدیدا ضربه خورده است و حال نیروهای مقاومت به دنبال ایجاد نیروی بازدارنده علیه اسرائیل هستند.
حملات متعدد حزب الله به اماکن نظامی اسرائیل و هدف قرار دادن دقیق آنها پس از طوفان الاقصی، یاییر لاپید، رهبر مخالفان در اسرائیل را بر آن داشت که
بگوید :«آنچه می سوزد فقط شمال نیست، بلکه بازدارندگی اسرائیل و عزت اسرائیل است.» حال بعد از عملیات تجسسی هدهد حزب الله باید دید از اعتبارو ابهت پوشالی اسرائیل چه باقی مانده است؟
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 توسل محافظهکاران به یک تکنیک قدیمی
✍️ نادر کریمیجونی
خبرنگار از چهره مشهور میپرسد که در مقابل بارشهای فراوان که تبدیل به سیلاب میشود چه اقدامی باید انجام داد، چهره مشهور مقداری فکر میکند و پاسخ میدهد بهترین راهحل آن است که با ابرها مذاکره شود تا باران را بهطور پراکنده و در تمام نقاط کشور فرو بریزد تا نه فقط همه جای کشور سیراب شود بلکه از وقوع سیلاب که سبب آبگرفتگی معابر و تخریب تاسیسات میشود، جلوگیری شود!
این تقریبا همان راهحلی است که اکنون نامزدهای محافظهکار درباره مشکلات و معضلات مهم کشور ارائه میدهند و به جای آنکه مشخصا بگویند که آیا ایده اجرایی و راهحل مدونی دارند و آیا سازوکار و ساختار آن راهحل منطقی است یا نه، به بیان پاسخهایی مبهم و چند پهلو میپردازند که نه فقط مخاطب متوجه نمیشود که راهحل بیان شده چه روند یا ابعادی دارد بلکه اصولا شنونده نمیتواند میان جملههای گفته شده پاسخی منسجم دریافت کرده و نتیجهگیری کند.
در روزهای گذشته میزگردهای تخصصی اقتصاد میان نامزدها و کارشناسان به خدمت گرفته شده صداوسیما برگزار شد. در این میزگردها البته برخی کارشناسان استفاده شده مانند یحیی آلاسحاق یا حسین انتظامی دارای شخصیت و توانایی کارشناسی بودهاند اما جالب است که به ویژه در موارد کمیتپذیر نامزدهای اصولگرا به جای دادن جوابهای صریح، مشخص و سنجشپذیر، حرفهای عجیب و نامفهوم میزنند. مثلا وقتی در مورد بورس با نامزدهای اصولگرا این پرسش مطرح میشود که راه بازگرداندن اعتماد عمومی به بورس چیست، نامزد اصولگرا که فرقی نمیکند قاضیزادههاشمی یا قالیباف باشد یا سعید جلیلی، درباره ظرفیتهای اسمی بازار سرمایه و آنچه در گذشته بر این بازار گذشته سخن میگویند و دستآخر مخاطب متوجه نمیشود که راهکار مشخص برای بازگرداندن اعتماد شهروندان ایرانی به بورس چیست؟
نامزدهای اصولگرا البته از تجربه رییسجمهور فقید یاد گرفتهاند که مواظب دادن وعدهها باشند. آنان از تجربه ساخت سالی یک میلیون واحد مسکونی این نکته را یاد گرفتهاند وعدههایی که اکنون میدهند در آینده گریبانشان را خواهد گرفت و آنان را با مشکل مواجه خواهد ساخت. از این بابت است که وقتی از محمدباقر قالیباف سوال میشود که برای حل مشکل مسکن و خانهدار شدن ایرانیان چه راهحلی را در نظر گرفته است بلافاصله اظهار میکند که دولت خانهساز نیست و کسی نباید انتظار خانهسازی از قوه مجریه را داشته باشد. با این حال برخی نقاط هست که واقعا نامزدهای اصولگرا در آن متوقف شدهاند. مثلا وقتی قاضیزادههاشمی در مورد اجرای طرحهای رفاه خانواده سخن گفت و ادعاهایی را در اینباره مطرح کرد، آلاسحاق از وی پرسید که برخی از این طرحها، منابع لازم را از کجا تامین میکنند؟ نامزد اصولگرا البته نتوانست به این سوال ساده اما مهم پاسخ مناسب بدهد و تنها به این پاسخ اکتفا کرد که منابع لازم را از خود مردم تهیه خواهد نمود.
شنیدن این پاسخ آن هم از کسی که خود سالها در مجلس بوده و برای بار دوم است که در رقابتهای ریاستجمهوری شرکت میکند، تا حد زیادی خندهدار است چراکه تقریبا همه میدانند شهروندان ایرانی پول چندانی برای مشارکت در طرحهای عجیب و بدون پشتوانه دولت ندارند و دولت نمیتواند از جیب مهمان، حاتم طایی شود. در همین مناظرهها آشکار شد که اصولگرایان درک درستی از واقعیتهای جامعه ندارند؛ پاسخ سعید جلیلی و مشاور فرهنگی او به سوالی درباره موضوع حجاب و برخورد با خودروها یا اماکنی که در آنها بیحجاب یا کمحجاب وجود دارد نشان داد که اصولگرایان یا واقعیتهای موجود در کشور را چندان جدی تلقی نکردهاند یا به کلی از این واقعیتها آگاهی ندارند. اینکه یک نامزد مدیریت کشور درباره یک مشکل مبتلابه و جاری جامعه میگوید که باید عمق استراتژیک و راهبردی در جامعه افزایش یابد و توضیح نمیدهد تا رسیدن به آن عمق، چگونه باید رفتار کرد احتمالا به این معنی است که سعید جلیلی و اصولا نامزدهای اصولگرا هر جا که با مشکلی پیچیده و سخت مواجه شوند از آن فرار میکنند.
نامزدهای ریاستجمهوری دوره چهاردهم و بالاخص نامزدهای محافظهکار، باید رفتار دولت حاضر را مدنظر قرار دهند و بدانند که کسب درآمد با هر شیوه و با هر اقدام نفع چندانی برای کشور و ملت ندارد و اگر به وسیله دادن تخفیفهای کلان و جذاب برای نفت ایران مشتری پیدا کردند، پول حاصل از فروش همین نفت ارزان هم به حساب کشور واریز نشد و خریدار، جمهوری اسلامی ایران را مجبور کرد که به جای دریافت پول حاصل از فروش نفت، کالاهای آن کشور را خریداری کند. در حقیقت این فروش نفت برای کشورمان نه فقط منفعت نداشته بلکه تمامی آن زیانبار بوده و خریدار نفت ارزان کشورمان با معامله دو سر سود و منفعت مواجه شده است. یکی دیگر از این عبرتها، کندن چاه پیش از دزدیدن منار است! در واقع بیان برنامههای جذاب و امیدوارکننده همراه با ترسیم چشماندازهای جذاب، سالهاست که به عنوان یک تکنیک برای جذب عوام به کار گرفته شده و نام عوامفریبی به همین دلیل انتخاب شده است. هنوز و پس از درگذشت رییسجمهور پیشین باز هم پرسیده میشود که ساخت آن یک میلیون واحد مسکونی در سال به کجا رسیده است و چه کارنامهای در آن خصوص وجود دارد؟ نامزدهای ریاستجمهوری با شرایط کشور، وضعیت مالی، فروش نفت، بازگشت پول و ارز حاصل از صادرات به داخل کشور کاملا آشنا هستند و از طریق مشاوران و معاونان خود از واقعیتهای ایران در حوزههای اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی و اجتماعی آگاهی دارند و میدانند که در چه زمینههایی میتوانند چه کارهایی انجام دهند.
نامزدهای محافظهکار برای پوشاندن ناتوانیهای خود میتوانند از دادن پاسخهای صریح و شفاف به سوالها و پرسشها امتناع ورزند، پاسخهای بیربط، کلی یا عجیب بدهند و مخاطب را در سردرگمی رها کنند. به راحتی هم میتوانند از دادن پاسخهای تعهدآور فرار کرده و پس از پایان مناظره خود را پیروز معرفی کنند. در عین حال شهروندان ایرانی نیز با این تکنیکها و پاسخهای کلی، فرار از سوال و طفره رفتن از دادن پاسخهای تعهدآور آشنایی کامل دارند و میدانند کسی که در موقعیتهای سخت از ارائه جواب تعهدآور و شفاف خودداری میکند، حتما فرد قابل اعتماد و اتکایی نیست.
🔻روزنامه اعتماد
📍 خواست دکتر فاضلی
✍️ عباس عبدی
ماجرای رخ داده در میزگرد اجتماعی و فرهنگی آقای دکتر پزشکیان که منجر به ترک میز گفتوگو از سوی آقای دکتر فاضلی شد، تاسفآور بود و فارغ از علل و پیامدهای آن، نشانهای از خشم فروخفته در جامعه ایران بود که در بالاترین سطح رسانهای رخ داد. خشمی که بدون تردید اگر در یک فرآیند مسالمتآمیز تخلیه نشود، دیر یا زود عوارض آن گریبان همگان را خواهد گرفت. خشمی که محصول سالها تحقیر و تبعیض است و خود را به سازمانیافتهترین شکل در یک مناظره نشان داد و به جای پرداختن به موضوعات ملی و مردم به نادرستترین شکل ممکن، به امور شخصی افراد میپردازد و احتمالا قصد داشتند که گروه کارشناسی آقای دکتر پزشکیان را از مسیر اصلی که طرح مسائل اجتماعی ایران بود، منحرف کنند. بهطور طبیعی انتظار میرفت که آقای دکتر محمد فاضلی به نحو دیگری این برنامه طراحی شده طرف مقابل را پاسخ داده و خنثی کند ولی در هر حال ما در شرایط مشخص فرد نیستیم که داوری کنیم، به ویژه برای استادی که از برجستهترین جامعهشناسان ایران است و دغدغهای جز ایران ندارد و تمام مطالب و پژوهشهای او نشانگر این دغدغه است ولی تاکنون دو بار از دانشگاه اخراج شده است. باید قدری خود را جای دیگران قرار دهیم تا ببینیم چه کاری باید انجام داد در زمانی که فرصتی برای طرح عمومیتر دغدغههای ایران از سوی او پیش آمده با یک برنامهریزی او را به حاشیه برده و به چنین مرحلهای میرسد. واقعیت این است که در سطح صاحبان اندیشه دچار یک شکاف مهمی شدهایم. بخشی از استادان و صاحبنظران و رسانهها با اتکای به قدرت و منابع رانتی برای خود جایگاهی دست و پا کردهاند و گمان دارند که مهم هستند و حرفشان خریدار دارد. در حالی که چنین نیست. عملکرد آنان نه در سطح علم و نه در سطح رسانه هیچ تطابقی با تصورات و خیالات آنان ندارد. آنها اگر در شرایط رقابتی قرار گیرند، حتی به خط پایان هم نمیرسند، چه رسد که بخواهند اول شوند! در نقطه مقابل دانشمندان طرد شدهای قرار دارند که بهرغم شایستگیهای فراوان نادیده گرفته شده و همچنان به دور از میدان رقابت هستند، در حالی که میدانند در هر رقابتی جزو اولینها خواهند شد. همچنانکه آنان در فضای غیر رقابتی موجود و با اتکا به منابع شخصی نیز همچنان پیشتاز هستند.
آقای دکتر فاضلی یکی از این افراد است کهگر چه از اسب دانشگاه افتاد ولی از اصل علم و پژوهش نیفتاد و با کوشش خود یکی از بهترین پادکستها را به نام دغدغه ایران راه انداخت که بسیار پرمخاطب و پرمحتواست. هنگامی که در همین صدا و سیما به صراحت میگویند مملکت مال حزباللهیهاست هر کس نمیخواهد برود، معلوم میشود که طرد و حذف یک روند شناخته شده در این ساختار رسانهای است و این روند خود را در نحوه طرح مسائل علیه آقای محمد فاضلی در این برنامه نشان داد. هنگامی که یک رسانه فراگیر با هزاران میلیارد تومان بودجه و امکانات بسیار بزرگ قادر نیست با برخی افراد رقابت کند، افرادی که مطلقا از منابع عمومی ارتزاق نمیکنند و روی پای خود ایستادهاند، پس باید آنان را از عرصه عمومی حذف کنند. حضور پزشکیان در انتخابات برای بازگرداندن این حذفشدگان به میدان است. برای این است که جامعه را از این درماندگی القا شده خارج کند. برای آنکه رضایت را به مردم بازگرداند و سرچشمههای خشم را از میان ببرد. خشمی که تنها راه پیش روی شهروند عاصی تعریف شده است. اینجاست که حتی فردی چون دکتر فاضلی که به لحاظ تحلیلی طرفدار مشارکت سیاسی حتی در سطح انتخابات مجلس ۱۴۰۲ و روزنهگشایی بود، چنین بیمحابا مورد تهاجم غیراخلاقی قرار میگیرد تا همگان را ناامید از مشارکت انتخاباتی کنند و این خواست اصولگرایان تندرو است که مشارکت را به حداقل برسانند، بلکه شانسی برای خود داشته باشند و مردم را عاصیتر و ناامیدتر و در نتیجه خشمگینتر کنند. به نظر میرسد که جامعه باید و میتواند در برابر این رفتار واکنش نشان دهد و با مشارکت موثر خود بساط تحقیر و طرد را جمع و اراده خود را بر انتخابات تحمیل کند و این همان خواستی است که دکتر فاضلی نیز در پی این ماجرا به خوبی نوشت و منتشر کرد.
🔻روزنامه شرق
📍 تمنایی بر مبنای «عقل»
✍️ علی دهقان
این بار و در آستانه انتخابات چهاردهم در جایی ایستادهایم که به گمانم باید جدی و روشن از مرز تنازع برای بقای گروهی و جریانی عبور کنیم. نگاه را میشود کمی بالاتر برد. جایی ایستاد که قبل از پرداختن به جزرومد گروههای مدعی برای ریاست بر کابینه چهاردهم، اصل مشارکت را حائز ارزشمندترین خصلتهای ملی دانست. تعیین تکلیف ریاستجمهوری با نگاه حزبی و جناحی میتواند برای وضعیت امروز ما کمی تا حد زیادی ناخوشایند باشد. این را حتی نامزدهای ریاستجمهوری نیز در لفافه گروکشیهای سیاسی خود تأیید میکنند. جریانهای سیاسی در ایران ظاهرا آنقدر کردار نامطلوب داشتهاند که میتوانند بهسادگی و با آسودگی یکدیگر را دفع کنند و بیپیرایه نمایی از سیاهی روی یکدیگر بریزند. «جناح» در سیاست ایرانی متأسفانه نمایی غبارآلود بر خود گرفته است. این بزم نامیمون، تر و خشک را نیز با هم میسوزاند؛ یعنی امکان دارد تمثیلی انسانی از صداقت، بیریایی، آگاهیهای مطلوب ملی و دغدغههای توسعه و تخصصگرایی شکل بگیرد، اما چون در فهرست دادههای جناحی نشسته است، تازیانه، گردههایش را زخم کند. شاید تحلیل محتوای رفتار سیاسی در ایران این سیهچردگی جریانهای سیاسی را بپذیرد اما بازتاب آن در واقعیت و روی زمین میتواند یکی از بدترین پیامدهای سیاست بر مدار رفاقت باشد. یکهتازی برخی آدمهای کوتاه در عرصههای بلند حکمرانی اجرائی در سالهای گذشته کارنامه ملتهب و ضعیفی بر جای گذاشته است. این را فارغ از دولت این یا آن میگویم. متأسفانه یک اپیدمی چنین عارضهای را برساخته است. برای همین به گمانم باید به گونهای دیگر آراستگی امر مشارکت را برانداز کرد تا صلاحیت برخی از نامزدها برای ریاست بر کابینه چهاردهم در این ورطه نسوزد و بر زمین نماند. مشارکت معنایش میشود یک اجماع انسانی برای برپایی یک زندگی بهتر، زیست مطلوب نیز بیشک برای ساخت و ایجاد الزامات توسعه، نیازی ملی محسوب میشود. دولتها قطعا نقش تعیینکنندهای در پیشبرد اهداف عمومی و متنوع برای گفتمان زندگی برعهده دارند. تجربه سالهای گذشته نیز نشان میدهد که میان دولتها و عملکرد آنها برای جبران دغدغههای زندگی اجتماعی و همزیستی مسالمتآمیز مردم با مردم، فاصلهای تأملبرانگیز وجود دارد. از این منظر نیز وجوه ارزشمند مشارکت را میشود واکاوی کرد. ما قطعا باید بر پایه آگاهی از این تفاوت پذیرای مشارکت باشیم. زمان به دشواری، ناخوشایند میچرخد و حرکت میکند. جامه دلدادگی، دلزدگی و دلهره جریانهای سیاسی را میشود وانهاد. آدمهایی به صف شدهاند، قاب انفرادی آنها قابل تحلیل است و «عقل»، عقلانیت ابزاری و کارکردگرا (به نفع منفعت عمومی)، میتواند بهترین محک برای تشخیص توانمندیهای آنان باشد. این بار، کمی ساده اندیشه کنیم، با تکیه بر همان تشخیص عقلانی نیک از بد که در پس سالها سختیهای ریز و درشت آموختهایم. آگاهی عمومی، فرایند تصمیمسازیهای عقلایی و غیرعقلایی بر مبنای عقلاندیشی را آموخته است و رمز و راز آن را میداند. اجماع «ما» میداند که استقرار عقل، بردار احیای همه گریزها از عقلانیت خواهد بود. درِ سیاست و مدیریتهای اجرائی اگر بر پایه مفهومی ساده اما عمیق با عنوان ساده «عاقلبودن» بچرخد، میتوان حتی به بازگشت مولد جریانهای سیاسی نیز امید داشت. «عقل» یعنی جایی که خودبینی نیست، اما صداقت وجود دارد، ناکارآمدی نفی اما ارزش تخصص درک میشود، صلح، حرف دل و نزاع، از خوداندیشی و خود حقمحوری ریشه میگیرد. مردم فارغ از رنگهایشان عزیز میشوند، عدالت با نگاه به کارکردگرایی به میان میآید، رد بیریایی بهوضوح دیده میشود، آدمها در انتقاد صدایی مطلوب دارند... و بیشک عقل جایی خواهد بود که همچنان ادب مرد بِه ز دولت اوست. جمع این محکها به ما میگویند که حتی اگر جریانهای سیاسی در نگاهمان مردود شدهاند، میشود برای حفظ شأنیت جایگاه مشارکت در نوار توسعه، آدمها را اینگونه دید و نامشان را در فرایند مشارکت صدا کرد. ما همه در پرتو نگاه ازلی و ابدی دوست روزگار سپری میکنیم و عقلی که بر دل نشیند، عقلی است که در انحصار خودبینیها نمیگنجد... .
🔻روزنامه کسبوکار
📍 توسعه اقتصادی با رشد تولید
✍️ مسعود دانشمند
تولید مبنای اصلی رشد و توسعه کشورهایی است که امروز از آنها به عنوان کشورهای توسعه یافته و کشورهای ثروتمند یاد می شود. در این بین سرمایه گذاری فاکتور مهمی به شمار می رود. سرمایه گذاری در تولید باید رونق بگیرد. سرمایهگذاری که نباشد، یعنی تولید، رشد اقتصادی و اشتغال نیست. همه این موارد باهم است.
زمانی که سرمایهگذاری نداریم، اشتغال هم نخواهیم داشت. به دنبال آن میزان تولید پایین میآید و در نتیجه نرخ رشد هم کاهش پیدا میکند. براین اساس هنگامی که نرخ اشتغال و رشد اقتصادی را نگاه میکنید، حاکی از عدم سرمایهگذاری در کشور است. اگر پول وارد کشور شود و با برنامه باشد، مشکلات را درمان میکند. اگر بیبرنامه باشد مثل پولهای قبلی بیتأثیر خواهد ماند. ما باید مشخص کنیم که کدام بخش صنایع قرار است این پول را بگیرد.
ما باید بتوانیم ظرفیت کارخانهها را پر کنیم تا با افزایش تولید اثری بر روی قیمت کالاها گذاشته شود. واردکردن شوک به بازارها گرفتاری ایجاد میکند. ما باید با یک شیب ملایم قیمت ارز را مدیریت کنیم تا به مرور و بدون شوک ارزان شود. این اتفاق اگر رخ دهد مقاومتهای بازارها نیز شکسته میشود.
رشد اقتصادی پایدار بر مبنای تولید ملی شکل میگیرد به این معنا که بتوانیم کالایی را تولید کنیم که در بازار جهانی قیمت مناسب داشته باشد و آن را با سود قابل توجهی به فروش برسانیم و بازار هم برای کالا مورد نظر تا ده سال آینده قابل پیشبینی باشد.
به طور کلی سرمایه گذاری در اقتصاد یک شرط مهم برای توسعه اقتصاد و رشد تولید است.برای اینکه کشوری توسعه یافته شوید، نیازمند سرمایه گذاری در بخش های مختلف اقتصاد هستید، چرا که بدون سرمایه گذاری رشد و توسعه ای در اقتصاد اتفاق نمی افتد.
مطالب مرتبط