🔻روزنامه تعادل
📍 گفتمان پزشکیان و توسعه ایران
✍️ آلبرت بغزیان
این روزها زمان سکوت و کنارهگیری نیست. معتقدم هر آن کس که علم، ظرفیت و توانی دارد، باید آن را صرف روشنگری و آگاهیبخشی به مردمی کند که در آستانه آوردگاهی مهم و انتخابی حساس قرار دارند. این روزها انتخابات چهاردهم به مراحل حساس خود رسیده و باید دید در میان گفتمانهای موجود کدام تفکر و کدام گفتمان قادر است، بخشی از دردهای مردم را درمان کند و کشور را به سمت توسعه بیشتر رهنمون سازد. طبیعی است که تمام نامزدها و طرفدارانشان در اتمسفر انتخابات، حرفهای خوب، وعدههای رنگارنگ و چشماندازهای روشن ارایه کنند، اما باید دید سابقه و تجربه کدام فرد و جریان به صحبتها و وعدههای ارایه شده نزدیکتر است؟ برای این منظور باید دید کدام اولویتها برای ایران مدل ۱۴۰۳ ضروریتر است.
۱) تحریمها: نخستین و حیاتیترین موضوع برای اقتصاد ایران در این برهه، حل مشکل تحریمهاست. تحریمهای اقتصادی از سالهای ابتدایی دهه ۹۰ در اقتصاد ایران ظاهر شدند و تار و پود اقتصاد و معیشت ایرانیان را با تورم، کاهش قدرت خرید، کاهش درآمد سرانه و فقر پیوند زدند. دولت چهاردهم باید برنامههای عملی برای پایان دادن به این زنجیره ظالمانه تحریمها داشته باشد. البته هر دو نامزد در خصوص ضرورت پشت سر گذاشتن تحریمها و احیای مذاکرات صحبت میکنند، اما باید به سوابق این افراد مراجعه کرد و دید کدام نامزد و کدام جریان، نسبت نزدیکتری با تعامل، تنشزدایی و مذاکره دارند و کدام نامزد به دنبال صدور بیانیه و وقت تلف کردن است؟ اقتصاد ایران در تمام طول دهه ۹۰ با متوسط تورم ۴۰درصدی، رشد فقر فزاینده، گسترش آسیبهای اجتماعی و کاهش درآمد سرانه مواجه بوده است، تنها عاملی که میتواند مهر پایانی بر این روند غیرمعقول بزند، جذب سرمایههای خارجی، انتقال تکنولوژی و فناوریهای نوین و بازگشت به بازارهای جهانی است. مردم باید ببینند کدام گفتمان شرایط مناسب را برای ایران در این حوزهها فراهم میکند.
۲) درونزایی اقتصاد: نگاه ایران اما نباید تنها به بیرون دوخته شود. ضرورت پایان دادن به تحریمهای اقتصادی به این معنا نیست که توجه دولت آینده از موضوعات داخلی منحرف شود. سیاستگذاریهای دولت آینده باید به گونهای باشد که رونق تولید در ایران محقق شود. اگر فرض بگیریم که دولت امریکا به هر دلیلی در برابر احیای برجام و به نتیجه رسیدن مذاکرات سنگاندازی کند، دولت باید پلن B داشته باشد و برای ظرفیتسازی از درون کشور اقدام کند. برای این منظور به دولتی نیاز است که بتواند از نظام کارشناسی کشور استفاده کرده و ارزش افزوده خلق کند. برای این منظور لازم است که جهتگیریهای اقتصادی ایران به جای سوداگری به سمت رویکردهای مولد تغییر جهت دهد. در این صورت است که میتوان جریان نقدینگی را از بازارهای ارز و سکه و ...به سمت بازارهای مولد تولیدی بازگرداند.
۳) مقابله با فساد: فساد و رانت و ویژهخواری مانند موریانهای است که بنیانهای اقتصادی را از بین میبرد. دولت آینده باید زمینههای رانت و فساد را از اقتصاد ایران برچیند. یکی از سرچشمههای فساد در اقتصاد ایران، چندنرخی بودن اقلام و محصولات مختلف است. وجود چندنرخ در بازار خودرو، چندنرخ در بازار نهادهها، چندنرخ در بازار ارز و...باعث توزیع گسترده رانت در ایران شده است. هر فرد و کاسبی که به دلارهای ارزان، خودروهای کارخانهای کم قیمت و...دسترسی داشته باشد، در واقع به موفقیت و بهرهمندی نزدیکتر است. در ماجرای بزرگترین فساد سالهای اخیر، ردپای این توزیع رانت به عینه هویدا بود. دولت آینده باید در مسیر این رانتخواریها و مفاسد موانع قانونی و نظارتی ایجاد کند. البته طبیعی است که کاسبان تحریم و رانتخواران در برابر این تلاشها، مانعتراشی کرده و با استفاده از ابزارهای رسانهای، ارتباطی و نفوذ خود امکان اصلاحات را نمیدهند. اما دولت آینده باید با تکیه بر ظرفیتهای مردمی خود از این معبر عبور کند.
نتیجهگیری: در کنار این ضرورتها سایر موارد اصلاحی چون ضرورت اصلاح ناترازیها در حوزههای مالی و پولی، بودجهای، مالیاتی، یارانهای و...نیز باید در دستور کار قرار بگیرد. اما مجموعه این دادههای اطلاعاتی به ما میگوید که گفتمان مسعود پزشکیان با این ضرورتها قرابت بیشتری دارد. پزشکیان هوشمندانه از دادن وعدههای رنگارنگ، خودداری کرد و تلاش کرد تا مردم را متوجه نقشی کند که میتوانند برای اصلاح امور ایفا کنند. در واقع پزشکیان به مردم نشان داد که هر حرکت اصلاحی در اقتصاد و سایر بخشها با مشارکت مردم و در صورت همراهی ایشان محقق میشود. ضمن اینکه تاکید او بر استفاده از رویکردهای کارشناسی و علم و تخصص، پوئن مثبت دیگری است که به رایدهندگان نشان میدهد باید به کدام گفتمان و کدام فرد رای دهند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اولویتهای اصلاحات اقتصادی
✍️ دکتر محمد وصال
اقتصاد ایران در حال حاضر با محدودیت جدی منابع مالی مواجه است. هزینههای دولت شامل حقوق و دستمزد کارکنان، مستمری بازنشستگان و یارانهها، افزایش شدیدی داشته؛ اما درآمدها به همان میزان بالا نرفته است.
دولت با افزایش درآمدهای مالیاتی و کاهش کمتر از تورم حقوق کارکنان، مستمری بازنشستگان و یارانهها تلاش کرده است محدودیت منابع را مدیریت کند. اما رشد کم اقتصادی و تورم بسیار بالا در پنجسال اخیر، مانع ثمربخشی این تلاشها بوده و معیشت آحاد جامعه بسیار سخت شده است.
مداخلات قیمتی و دستوری دولت در اقتصاد، از جمله ارز یارانهای و وامهای کمبهره، تلاشی ناموفق برای کنترل قیمتها و توزیع عادلانهتر منابع بوده که تنها به ایجاد ناترازیهای بیشتر (مثلا کمبود برق، گاز و بنزین)، رانتهای گستردهتر و فساد بیشتر (مانند چای دبش) انجامیده است. از طرف دیگر بیثباتی فضای سیاست داخلی و خارجی و شرایط اقتصاد کلان، باعث ایجاد نااطمینانی و کاهش سرمایهگذاری شده است.
در واقع اقتصاد ایران چند سالی است که از سرمایه میخورد و ظرفیت تولیدی آن در حال کاهش است.در آستانه دور دوم انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم باید توجه کرد که حل معضلات اقتصادی کشور زمانبر و نیازمند راهبردی صحیح در حوزههای غیراقتصادی است. تجربیات کشورهای دیگر و علم اقتصاد میگوید که مهمترین اولویت، کاهش بیثباتی سیاسی و تورم است تا افق مناسبی برای سرمایهگذاری داخلی و خارجی فراهم شود.
بدون سرمایهگذاری رشد اقتصادی چندانی به دست نخواهد آمد و سیاستهای توزیعی تنها به توزیع فقر میانجامد. اصلاح ناترازیهای اقتصاد ایران اولویت دوم است؛ چراکه این ناترازیها منابع عمومی را کاهش میدهد و تنگناهای تولید را زیاد میکند.
شاهد مثال این مساله، قطعی برق کشاورزی و صنعت و نیاز به واردات بنزین در سالهای اخیر است. باید دقت کرد که این دو اولویت در جهت بهبود وضعیت عدالت اجتماعی هم هستند. دهکهای پایین فشار بیشتری از تورم دریافت میکنند و توزیع ناتراز منابع، مثل ارزانفروشی بنزین، منافع کمتری به ایشان میرساند.
این اصلاحات باعث ارتقای وضعیت دهکهای پایین میشود. پیشنهاد بنده آن است که کاندیداهای ریاستجمهوری برنامه اقدامات مشخص خود را در مورد این دو اولویت ارائه دهند: ۱. چطور ثبات سیاسی و اقتصادی را به کشور بازمیگردانند؟ ۲. چطور در راستای رفع ناترازیها عمل میکنند که عدالت اجتماعی هم ارتقا یابد؟
🔻روزنامه کیهان
📍 قهقرا و پیشرفت یک گزارش مستند
✍️ محمد ایمانی
۱- دشمنان ایران قوی، دولتهایی هستند که چهار گوشه منطقه را به خاک و خون کشیدند. دولتهایی که آحاد ملت ایران را
فارغ از این که کدام سلیقه سیاسی و مذهبی را دارند، مورد شدیدترین تحریمها قرار دادند. این دشمنان قسمخورده، درباره قدرتمندی ایران و مسیر کشاندن آن به ناتوانی چگونه فکر میکنند؟ عملکرد طیفهای سیاسی، چگونه میتواند برنامه ضعیفسازی ایران را خنثی کند،
یا همپوشانی داشته باشد؟
۲- دو قطبیسازی، و فعال کردن شکافهای اجتماعی، قومیتی، مذهبی، جنسیتی و صنفی، ولو در پوشش رقابت انتخاباتی، رفتاری ذاتا استعماری است؛ کاری است که سرویسهای جاسوسی انگلیس، آمریکا و اسرائیل، همواره به تبعیت از فرعون انجام دادهاند.
«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِنْهُمْ..». فرعون برای اینکه بتواند مردم را به ضعف بکشاند و بهرهکشی کند، میان آنها تفرقه میانداخت و آنها را گروهگروه میکرد. امروز
چه کسانی در حالی که دم از وحدت ملی میزنند، مامور فعال کردن شکافهای سیاسی و اجتماعی هستند؟!
۳- غرب با وجود اجرای یک دهه برنامه ضعیفسازی از داخل و خارج، خود را شکستخورده میبیند. چنانکه «سایمون تیسدال»، سردبیر خارجی روزنامه انگلیسی گاردین، ژانویه ۲۰۲۴ (اواخر دیماه گذشته) نوشت: «آمریکا دیگر، بزرگترین قدرت در خاورمیانه نیست، ایران است. جایگاه قدرت برتر در منطقه، اکنون در اختیار ایران است». شکست بزرگ غرب در حالی رقم خورد که «جان ساورز»، رئیس سرویس جاسوسی انگلیس (MI۶)، مهرماه ۱۳۹۴ در آستانه اجرای برجام، به شبکه CNN گفته بود؛ «برجام ظرف ۱۵ سال آینده، ایران را به کشوری میانهرو تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از پایههای انقلابی به کشوری نُرمالتر قرار دارد، اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. دیدگاههای متفاوتی در ایران درباره آینده این کشور وجود دارد... ما نیاز داریم به شکلی استراتژیک صبور باشیم و فرصت دهیم تا ایران طی ۱۵- ۱۰ سال، به کشوری نرمال تبدیل شود. ما باید این احتمال را به حداکثر برسانیم».
۴- شبیه سخنان ساورز را «جان برنان» رئیس سازمان سیا، مرداد ۱۳۹۵ در «همایش امنیتی اسپن» گفت: «توافق هستهای کار درستی بود که انجام شد... این کار، روحانی را که از دید ما بین عناصر فعال در ایران، فردی بسیار میانهروتر بهشمار میآید، تقویت کرد. او باید دستاوردهای بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند، به این دلیل که در حکومت ایران بین تندروها و میانهروها رقابت وجود دارد. برخی تصور میکنند که ایران، کشوری یکدست است، اما اینطور نیست. در حالی که آنها سال آینده انتخابات برگزار میکنند، ما به دقت اوضاع را تحتنظر خواهیم داشت تا ببینیم موازنه رقابتی که درون حکومت وجود دارد، چطور پیش میرود... نگرانی من این است که بسیاری از ایرانیها انتظار داشتند با آزاد شدن داراییهای این کشور، پول به زندگی آنها سرازیر شود، اما خوب این مسئله زمان می برد.»
۵- عقل و منطق مطلقا زیر سؤال میرفت، اگر همان بانیان خارجی و داخلی تحریمها، بخواهند ایران را در مسیر رونق و پیشرفت قرار دهند! برخی مدعیان داخلی برداشتن تحریم، همانهایی بودند که گرای تحریمها را به دولت اوباما داده بودند. روزنامه لس آنجلس تایمز، ۲۸مهر ۸۸ از زبان «جان هانا» مقام آمریکایی نوشت: «مطمئناً پیامی که از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیت های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند - شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و باید هرچه شدیدتر باشد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هستهای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج - هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند - انجام شود»!
۶- مقصود ساورز و برنان و دیگران از میانهرو و نرمال سازی ایران چه بود؟ چرا در همان دوره (و نه پس از روی کار آمدن ترامپ) به معاون دفتر روحانی برای نمایندگی آمریکا ویزا ندادند، شرکتهای همکار با ایران را تهدید کردند، تحریمهای جدید (ویزا، آیسا، سیسادا و...) را به اجرا گذاشتند، به هواپیمای آقای ظریف در آلمان سوخت ندادند، یا اجازه ندادند سفارت ایران بتواند حتی یک حساب بانکی در لندن باز کند؟ وقتی از قهقرا و پیشرفت حرف میزنیم، دقیقا از چه چیزی سخن میگوییم؟ برخی دولتمردان سابق که در ستاد انتخاباتی مدعیان اعتدال و اصلاحت زنبیل گذاشته و از افتخارات نداشته میگویند، همانها هستند که وزیر خارجهشان پس از برجام، نامه التماس به جان کری مینوشت و برای شرکتهای در حال تهدید شدن، نامه آرامشبخش (Comfort letter) درخواست میکرد؛ و رئیس سازمان برنامه و بودجهشان ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ میگفت: «شدیدترین مرحله تحریم، نفت در برابر غذا بود، اما الان در شرایطی هستیم که این بیانصافها و دژخیمان، حتی برای غذا و دارو، اجازه فروش یک قطره نفت را نمیدهند و اگر هم به فروش میرسد، امکان تبادل مالی نباشد». یا وزیر نفت پرادعایشان، ۲۸ خرداد ۹۸ عنوان میکرد «امروز، هیچ نفتی نمیتوانیم بفروشیم، حتی اگر بفروشیم، پولش را نمیتوانیم بیاوریم». دولت نُرمال شده (!) در حالی با برجام و ادعای تعلیق قطعنامههای شورای امنیت، از فروش حداقلی نفت و خرید غذا و دارو محروم شده بود که طبق قوانین بینالمللی، حتی کشورهای تحریم شده و ناهمراه (بدون واگذاری امتیازاتی مثل برجام)، از تحریم غذا و دارو استثنا بودند!
۷- هدف مشترک سه دولت اوباما و ترامپ و بایدن (با وجود تفاوتهای تاکتیکی)، فروپاشی ایران بود و انصافا نقشه خود را هم درست پیش بردند، تا جایی که دولت روحانی در آن چند سال آخر، دستها را بالا برده بود. آقای تقی آزاد ارمکی (فعال اصلاحطلب که اکنون فعالیت انتخاباتی دارد)، در این باره، ۲۵ اردیبهشت ۹۷ به روزنامه فرهیختگان گفت: «روحانی جز برجام کار دیگری بلد نیست. برجام پروژه او بود و تمام شد. او ۱۰۰ سال دیگر هم بماند، هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. نه توانایی کار دیگری دارد، نه نیروهای او این چیزها را می فهمند. روحانی هیچ کار دیگری از جمله رفع مشکلات اقتصادی را نمیتواند انجام دهد.». ارمکی همچنین مهرماه ۱۳۹۷ در گفتوگو با روزنامه آرمان و درباره که «دولت نه به وعدههای خود عمل کرده و نه پاسخگوی مطالبات بوده»، اظهار داشت: «موقعیت دولت روحانی با هاشمی، خاتمی و احمدینژاد فرق میکند. دولت روحانی، بعد از برجام تمام شد. چون تمام هویت دولت را به برجام گره زده بود. او هیچ ایده دیگری جز برجام نداشت. جامعهای که این همه بحث نابرابری اقتصادی در آن میرود، یک نفر در کابینه نیست که بحث تز یا رفاه اجتماعی را مطرح کند. دولت از تز اقتصادی، مناسبات اجتماعی و فرهنگی، تهی و پایان یافته است».
۸- کشور ما به همت مردم و دولت شهید رئیسی، از لبه پرتگاه برگشت. سعید لیلاز، کارشناس اقتصادی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، شهریور ۹۷ به یورو نیوز گفته بود:
«با اختیاراتی که روحانی دارد، اگر چوب بود تا الان کاری کرده بود. عامل التهاب بازار، سوءمدیریت است. مسئولیت، متوجه روحانی است». همین فعال سیاسی و اقتصادی، چند سال بعد در گفتوگو با روزنامههایی مانند هممیهن و شرق گفت:
- «آقای رئیسی، در حوزه اقتصاد موفق بود، ولی کسی حاضر نیست این را بگوید؛ اصلاحطلبان بیانصافی میکنند. هیچ شاخص اقتصادی نیست که الان وضعیتش بهتر از سال ۱۴۰۰ [شروع دولت سیزدهم] نباشد. حتی در برخی موارد ما از سال۱۳۹۶ [اوج دولت برجام] هم عبور کردیم؛ مثل حجم تولید ناخالص داخلی. کارنامه اقتصادی آقای رئیسی خوب است؛ احزاب برای اهداف خودشان بیانصافی میکنند.
- «برخلاف چیزی که گفته میشود، مجموعه کارکرد آقای رئیسی، اقتصاد ایران را از گِل درآورد. هیچ حوزهای وجود ندارد که شرایط آن نسبت به قبل بهتر نباشد. وضعیت شرایط عمومی کسبوکار و مانند آن بهتر شده و در حوزههای مثل رشد اقتصادی با سرعت نسبتاً کمتری رو به جلو حرکت میکنیم... اینکه چرا شهروندان، پیشرفتها را حس نمیکنند، چند علت دارد؛ از جمله اینکه بخش مهمی از این رشد، چالههای سقوط اقتصاد در سالهای ۹۷ و ۹۸ را پر کرده است».
- «آیا اقتصاد ایران در حال پسرفت است و با رابطه با آمریکا، مسائل حل خواهد شد؟ بهویژه پس از موج دوم تحریم، تلاش برای مصالحه، معنایی جز دست شستن از برنامه هستهای و کوتاه آمدن از موضع قدرت منطقهای مستقل در جنگل خاورمیانه ندارد. اقتصاد ایران از نیمه سال ۱۴۰۰ به بعد، رکورد تاریخی حجم تولید ناخالص داخلی در سال ۱۳۹۶ را پشت سر گذاشته است. حجم اقتصاد در سال ۱۴۰۰ معادل ۳.۲ درصد بزرگتر از بالاترین عملکرد در سال ۱۳۹۶ بود. آنها که هرگونه بهبود اوضاع اقتصادی را در گرو رفع تحریم و روابط با آمریکا دانستهاند، در همه این سالها، بر سر قبری گریستهاند که مردهای در آن دفن نشده است. بر پایه شواهد موجود، مقاومت اقتصاد ایران در برابر تحریمها به روشنی در حال افزایش است و به موازات کاهش سهم نفت در تولید ملی، آسیبپذیری در برابر تحریمها نیز کاهش یافته. ادعای تعیینکننده بودن تحریم، تکرار اشتباهی علمی و دروغ سیاسی بزرگی است».
- «غرب بهویژه آمریکا، به چیزی جز ایران تسلیم، یا جمهوری اسلامی سرنگون شده، تن نخواهند داد. در حالی که غرب روز به روز در حال ضعیفتر شدن است، این خواسته روز به روز غیرمنطقیتر میشود. ایران از مصایب سالهای ۹۸ و ۹۹ که بدترین سالها بود، عبور کرده و دیگر به آن باز نخواهد گشت. فرقی نمیکند با ترامپ یا بدون ترامپ؛ با تحریم یا بدون تشدید تحریم. حمله ایران به اسرائیل هم، همین واقعیت را نمایان کرد. در موازنه جدید، جمهوری اسلامی یک بازیگر بزرگ فرا منطقهای است.
- برخی نخبگان در واکنش به حوادث یا اظهارنظر، به چنان فرومایگی دچار میشوند که به پوپولیسم دردناک دچار میشوند. این نشان میدهد که چقدر روشنفکری، بیشتر به سلبریتی بودن شبیه است تا روشنفکری و نخبگی. یعنی دنبال فالوور و لایک خوردن هستند، یا میخواهند دل کسی را خنک کنند، یا کسی را بچزانند و اصلا دنبال کشف حقیقت نیستند. من پژوهشی کردم و متوجه شدم ما شهریور ۱۴۰۰ از رکورد تاریخی بالاترین عدد تولید ناخالص داخلی در سال ۹۶ عبور کردیم. از شهریور ۱۴۰۰ تا الان هرچه رشد در اقتصاد ایران دارد اتفاق میافتد، جدید است... درباره آینده ایران، خیلی امیدوارم. میدانید؟ فقط ۴۰ درصد ظرفیت صنعتی ایران الان دارد استفاده میشود. بنابراین تا یک دورهای بیش از ۱۰ سال، ما بدون سرمایهگذاری جدی، حتی میتوانیم رشد اقتصادی دورقمی داشته باشیم.»
۹- انتخابات قرار است کشور ما را به کدام سمت رهنمون شود؟ ادامه پیشرفتهای درخشانی که در دوران شهید رئیسی عزیز ریلگذاری شده، یا بازگشت به قهقرای گذشته؟ مردم ما سخنان آقای روحانی را باور کنند که دعوت میکند به نامزد مورد نظر او رای بدهند «تا شاهد رشد اقتصادی ۱۴ درصد باشند»، یا برداشت جناب نامزد که گفت: «رشد ۸ درصد [مقرر شده در برنامه هفتم] ممکن نیست و همین حالا من کنار میروم، به شرط اینکه آقای جلیلی عملی کند و گرنه اعدامش کنند»!؟ وعده رشد ۱۴ درصدی را باور کنیم، یا معدل رشد ۶ دهم درصد طی هشت سال دولت قبل را؟ مردم، اذعان به «برنامه ندارم، برنامه همین برنامه موجود و سیاستهای کلی نظام است «را باور کنند، یا گزارش مراجع رسمی را مبنی بر اینکه «دولت یازدهم و دوازدهم، کمتر از ۳۵ درصد برنامه ششم را اجرا کرد و اعتقادی به برنامه نداشت»؟! اگر به اذعان حامیان آن دولت، روحانی با برجام تمام شد و هیچ برنامه جایگزینی هم نداشت، امروز چرا باید در حالی که دیپلماسی سیاسی و تجاری خود را با موفقیت توسعه دادهایم، دوباره به آن وضعیت زیستن در قفس (ناتوان در خرید حتی غذا و دارو و واکس) برگردیم؟ چگونه میشود کسی، چند ماه قبل به درستی بگوید «آمریکا، تمام تعهدات را یکطرفه زیرش میزند، بعد میگوید بیا مذاکره کنیم! از کجا معلوم مذاکره کنیم و دوباره زیرش نزنید؟ ما با قلدری، جلوی این ظلم خواهیم ایستاد»، اما حالا ادعا کند: «چرا به برجام عمل نمیکنیم؟ نمیشود در قفس زندگی کرد؛ باید توافق کنیم»؟ اگر بناست همان دولتمردان برگردند و پایبند به برنامه نباشند و غیر از تکرار برجام وFATF، حرفی برای گفتن نداشته باشند، اصلا برای چه باید برگردند؟ برای سقوط دوباره در تله غرب و تورم ۶۰ درصد و خزانه خالی و گفتن «پرداخت یارانه، مصیبت عظماست» و «پولی برای پرداخت حقوق سر ماه کارکنان دولت نداریم»؟!
۱۰- اما فضای مجازی و قانونمندی و فیلترینگ. متهم به خیانت هستند مدیرانی که نه برای راهانداری شبکه ملی اطلاعات همت کردند؛ و نه مانند همه دولتهای با شعور در غرب و شرق، پیامرسانهای خارجی را وادار کردند تا نمایندهای در کشور میزبان داشته باشند، قوانین و امنیت آن کشور را محترم بشمارند، و حتی در صورت لزوم، جریمه شوند تا پاسخگو باشند. وقتی این کار را نکردند و دشمن توانست در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ شبیخون بزند، همان مدیران دولتی گفتند چرا کسی برای این فضای بیدر و پیکر کاری نمیکند و تلگرام و... را نمیبندد؟ ماجرای فیلترینگ و سپس فروش فیلترشکن، رهاورد همانهایی است که امروز ژست مخالفت گرفتهاند؛ درست مانند داستان تحریم. امنیت کسبوکار و زندگی مردم در فضای مجازی را دربست به دست تحریمکنندگان ملت ایران سپردهاند؛ «خود میکشند و خود تعزیه میدارند»!
۱۱- نشریه اشرافی و غربگرای «صدا»، مرداد ۱۳۹۵ به نارضایتی مردم از دولت وقت اشاره کرده و در تیتر صفحه اول خود نوشته بود: «روحانی چگونه دوباره رئیسجمهور میشود؟ با برجام و تلگرام». این سرمستی انتخاباتی در حالی بود که جان کری وزیر خارجه آمریکا، چهارم مرداد ۱۳۹۴ در شورای روابط خارجی گفت: «به ایران نگاه کنید... ۲۵ درصد جوانان بیکارند. اگر به تهران بروید - من نرفتم ولی دوستانم که رفتهاند، گفتند - جوانان به دنبال گوشی هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا باشند». آیا باراک اوباما، یا دختران۱۰-۱۴ سالهاش (مالیا و ساشا) حق نداشتند بخشی از همین دنیا باشند که کری میگفت؟! پاسخ اوباما منفی بود. او اواخر آذر ۱۳۹۰ گفت «دخترانم را از استفاده از شبکه اجتماعی فیسبوک منع میکنم، زیرا تمایل ندارم افراد غریبه، مسائل خانوادگی آنها را بدانند. فیسبوک، مکانی امن برای گذران اوقات فراغت دخترم نیست. چرا باید بخواهیم با افرادی روبهرو شویم و آنها از امور ما باخبر باشند، در حالی که آنها را نمیشناسیم. این عاقلانه نیست». اوباما همچنین اسفند ۱۳۹۳ به ایبیسی نیوز گفت؛ «به من اجازه داده نمیشود گوشی هوشمندی مانند آیفون یا سامسونگ گالاکسی داشته باشم. سازمان امنیت، مرا مجبور به کنار گذاشتن موبایل هوشمند کرده است».
۱۲- باید از رئیس دولت قبل سؤال کرد، یا وزیر ارتباطات او و یا نامزدی که دورش را گرفتهاند؟ مسلمان! آیا انصاف است که دختران اوباما در جامعه ولنگار آمریکا، تامین امنیت شوند و حریم داشته باشند، اما دختران و بانوان و جوانان شریف ایرانی، از حداقل امنیت و مصونیت در فضای مجازی محروم باشند؟ محرّم حسینی نزدیک است و انسان، یاد فریاد اعتراض غیرتمندانهای میافتد که زینب کبری (سلام الله علیها) در شام بر سر یزید فاجر کشید: «أمِنَ العَدلِ- یَابنَ الطُّلَقاءِ- تَخدیرُکَ إماءَکَ ونِساءَکَ وسَوقُکَ بَناتِ رَسولِ الله صلى الله علیه و آله سَبایا، قَد هَتَکتَ سُتورَهُنَّ و أبدَیتَ وُجوهَهُنَّ، تَحدوا بِهِنَّ الأَعداءُ مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ، و یَستَشرِفُهُنَّ أهلُ المَنازِلِ وَ المَناهِلِ، و یَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ القَریبُ وَ البَعیدُ، وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّریفُ، لَیسَ مَعَهُنَّ مِن رِجالِهِنَّ وَلِیٌّ، ولا مِن حُماتِهِنَّ حَمِیٌّ؟! ای پسر آزاد شده، آیا از عدالت است که زنان و دختران و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا (ص) را در میان نامحرمان، مانند اسیران در شهرها و کوچه و بازار بگردانی تا مردم در آبشخورها و منزلگاهها به تماشا بنشینند و نزدیکان و بیگانگان و اراذل و اشراف، آنان را ببینند، در حالی که از مردان آنان، کسی که سرپرستی یا حمایتشان کند، نداشته باشند؟!»
🔻روزنامه اطلاعات
📍 محک انتخاب اصلح
✍️ ابوالقاسم قاسمزاده
چگونگی انتخاب رئیس جمهوری توسط مردم در اصول قانون اساسی کشورها نوشته شده است. کشورهایی که دارای احزاب رسمیاند، بهطور معمول در حدود واژگان تعریف شده از راست، چپ و میانه چه از لحاظ سیاسی، فرهنگی و بخصوص اقتصادی تعاریف معین و شناخته شده دارند. اگرچه همین تعاریف در شرایط گوناگون دولتها و کشورها تغییر مییابد، اما در نهایت این آراء عمومی مردم است که نتایج هر انتخاباتی را رقم میزند.
نقد شرایط کشور در مسیر انجام انتخابات عمومی هر کشوری رقم میخورد. در همه کشورها که با اکثریت آراء مردم، موقعیت سیاسی و حزبی رئیس جمهور و یا نخستوزیر (رئیس دولت) همواره با یکی از واژگان راست، چپ و میانه مشخص
میشود.
دومین شاخصه انتخاب مردم برنامههای نامزدهای انتخاباتی برای آینده است. جهتگیری در ارائه برنامه برای کسب آراء مردم، تشخیص روشن از مشکلات کشور و مردم و معرفی برنامه برای ترمیم کاستیها و تحول روشن در مدیریت کلان جامعه است. با چنین تعریفی انتخابات و انتخاب رئیس دولت جدید شاخصهای معین و گوناگون دارد که در آن همه احزاب و سیاستمدارانی که میخواهند کرسی مدیریت و ریاست دولت جدید را در اختیار بگیرند، شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور خود را ارزیابی و نقد میکنند و برای موفقیت خود برنامه مشخص و معینی در جهت ترمیم و یا تحول روال گذشته ارائه میکنند.
اکنون ما در آستانه انتخابات رئیس جمهور (سکاندار دولت آینده) قرار گرفتهایم و پرسش اساسی مردم این است، کدام نامزد آینده را با محوریت تحولخواهی و ترمیم کاستیهای دولت گذشته محک میزند.
هر دو نامزد ریاست جمهوری آینده، برای کسب آراء برتر از سوی مردم (رایدهندگان) باید با محوریت نقد کاستیهای گذشته و نشان دادن شیوه ترمیم کاستیها و آیندهای بهتر با برنامه روشن و عملی ارائه طریق کنند.
انتخابات ریاست جمهوری در ایران انقلاب نیست که ما یکبار انجام دادهایم و تجربه آن را برای آیندهای بهتر در اختیار داریم. اما نقد واقعی شرایط کنونی، هم لازم است و هم خواست اصلی مردم در این انتخابات. تأسیس دولت جدید و کسب آراء مردم نیازمند، نشان دادن مسیر راه تصحیح معقول گذشته است. بخصوص که هر دو نامزد انتخاباتی در این انتخابات جدید، شعار ترمیم سیاستهای گذشته را نفی نمیکنند، اما محک انتخاب مردم شعارها نیست، اگرچه تا حدودی هم در هر انتخاباتی تکرار میشود.
محک این است که تشخیص دهیم، کدام نامزد انتخاباتی ریاست جمهوری، به جای تکرار گذشته، چراغی برای راه آینده بهتر را به مردم دور از شعارزدگی نشان میدهد و خود را متعهد به اجرای آن با ارائه برنامه مشخص معرفی میکند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 یک جهان جنگطلبی و یک دنیا خیالبافی
✍️ محمدصادق جنانصفت
نگارنده به دلایل گوناگون هرگز شوقی برای خواندن یا شنیدن سخنان و نوشتههای سعید جلیلی یکی از کاندیداهایی که شهروندان میتوانند به او رای دهند یا ندهند نداشتهام. برای این کار خود یک نقطه کانونی داشتم و آن رفتار و گفتار وی در جریان گفتوگوهایش با کشورهای دیگر در بستر گفتوگوهای هستهای بود. کارنامه وی در این داستان یکسره شکست و یکسره درد و رنج برای ایرانیان بوده و هست. با این همه اما دیروز برای اینکه مطمئن شوم او سخن تازهای دارد یا نه، برای خواندن سخنان او در شهرستان خرمآباد و به نقل از خبرگزاری تسنیم مراجعه کردم. بدبختانه و با کمال تاسف آقای سعید جلیلی در این دیدار هم سخنانی گفته است که غیرواقعی، جنگطلبانه و غیرمنصفانه است. بخشهایی از سخنان وی را تحلیل خواهم کرد:
نبرد با استکبار خواست مردم نیست
جلیلی در بخشی از سخنانش میگوید «هر ایرانی اگر نقش خود را بهخوبی ایفا کند جهان را بر مستکبران تنگ خواهد کرد»؛ این حرف آقای جلیلی که در ذات اندیشه او نهفته است و جز جنگطلبی انگار چیز دیگری نمیبیند یک حرف بیپایه و اساس است. شهروندان ایران بدون تردید نمیخواهند با استکبار بجنگند و جای آنها را تنگ کنند. چرا باید ایرانیان که شهروندانی مداراجویند بخواهند با استکبار بجنگند. آیا این حرف کاندیدای تندروی امروز معنایی جز این دارد که وی جنگطلبی را در برنامهاش خواهد داشت. اگر چنین نیست و او بدون توجه به اینجا رسیده که باید چنین جنگطلبی را برای مردم خرمآباد بگوید از کجا معلوم همین حرفها را در گفتوگوهای خارجی بر زبان نیاورده یا نیاورده است. شهروندان ایرانی میخواهند مثل بیشتر دنیا یک زندگی آرام داشته باشند و خود و خانوادهشان را با کار و کوشش شاد و سرزنده نگه دارند.
توهم رشد ۸درصدی
سعید جلیلی انگار در این دنیا زندگی نمیکند و انگار نه انگار در هوای جمهوری اسلامی نفس میکشد. او در سخنانش در لرستان به پزشکیان درشتی میکند و میخواهد شهروندان استان لرستان را به هیجان بیاورد اما برای این کار به بیراهه میرود و از خیال و آرزوهای خودش حرف میزند. جلیلی باور دارد چون در قانون برنامه هفتم آمده است ایران باید رشد ۸درصدی را در تولید ناخالص داخلی ممکن کند به رقیبش میتازد که چرا میگوید با این وضعیت اقتصادی و با این وضعیت سیاست خارجی ناممکن است. این کاندیدای تندروها انگار برای نخستینبار است برنامه توسعه میخواند و نمیداند از برنامه چهارم به بعد همواره رشد ۸درصدی در برنامههای توسعه به مثابه یک الزام برای دولت منتشر شده اما هرگز هیچ دولتی پس از جنگ به این رشد دست نیافته است. آیا جلیلی خود را از آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، محمود احمدینژاد، حسن روحانی و سید ابراهیم رییسی برتر میداند که میگوید من میتوانم. به آقای جلیلی باید یادآور شد رشد میانگین ۸درصدی برای اقتصاد ایران نیازمند سرمایهگذاریهای کلان است که در داخل ایران پیدا نمیشود. اگر این سرمایه در داخل بود چرا دولت رییسی نتوانست. این رشد ۸درصدی در دورهای که قیمت هر بشکه نفت ۱۲۰ دلار بود و در دورهای که دو دولت اصولگرای احمدینژاد به ۸۵۰میلیارد دلار درآمد نفت دسترسی داشت نیز به دست نیامد. آقای جلیلی این رشد را نمیتوان در جریان مبارزه با استکبار به دست آورد.
خاکپاشی به چشم مردم
بخش دیگری از سخنان سعید جلیلی درباره کارنامه دولتهای روحانی است. جدای از اینکه دولت احتمالی پزشکیان به دولتهای روحانی چگونه سنجاق میشود خاکپاشی به چشم شهروندان درباره شدت و ماهیت تحریم دولت ترامپ و دولت بایدن درباره صادرات نفت ایران بسیار غیرمنصفانه است. سعید جلیلی یا نمیداند که دونالد ترامپ برای به صفر رساندن درآمد صادرات نفت ایران همه نیرویش را به کار گرفت و نیز موفق هم شد و بایدن پیچ تحریم را شل کرد که شایسته نیست چنین شخصیت ناآگاهی رییس دولت باشد. اگر او نیک میداند که تفاوت تحریمها چیست و همچنان میخواهد بر چشم شهروندان خاک بپاشد که باز هم ریاست او بر شهروندان از مسیر دولت درست نیست.
ایرانیان به دنیایی آرام برای خودشان و دیگر شهروندان جهان نیاز دارند و میخواهند با آبرو و سرافرازانه زندگی کنند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 ارجاع به وجدان
✍️ عباس عبدی
فرض و تحلیل اولیه من این است که در یک انتخابات مهم وارد میشوم. مهم از حیث اقداماتی که خواهد توانست در آینده کشور اثرگذاری تاریخی داشته باشد. البته این را از ابتدا باید روشن کنیم که وضعیت عمومی و اقتصادی کشور چنین نیست که کسی بتواند مشکلات را به سرعت حل کند، همین که مسائل در مسیر بهبودی قرار گیرد کافی است، البته قرار گرفتن در مسیر بهبودی، یعنی اگر تورم به ۳۰درصد هم برسد، بازهم بالاست هر چند از ۴۰ و ۴۵درصد بهتر است، ولی مساله اصلی چیز دیگری است که باید به آن اشاره شود. آن مساله شکاف و دوقطبی سیاسی ویرانگر است. واقعیت این است که دو گروه تندرو و خواهان حذف دیگران، در عرصه سیاست ایران حضور دارند. دو گروهی که به نسبت اندک ولی پر سر و صدا هستند. دو گروهی که صدایشان بسیار بیشتر از عقلشان و تعدادشان است. دو گروهی که دنبال فشار رسانهای به مردم هستند. در خارج مجموعهای که خفقان و استبداد را علیه ایرانیان آنجا ایجاد کردهاند و با زشتترین شیوهها در فضای مجازی و واقعی دنبال ممانعت از رای دادن ایرانیان هستند. به یک دختر جوان، پیرمرد و پیرزن تهاجم میکنند و البته ارزش کار این شهروندان در رای دادن هزاران برابر آن رایی است که میدهند و این درس مهمی است برای آنان که فقط از ترس فحاشیهای زیر پستهای اینستاگرامی خود از بیان عقیده و رای خویش هراسناک هستند. در داخل نیز گروهی تندرو و قدرتطلب هستند که با انواع اقدامات خود میکوشند که دیگران را ساکت کرده و سپس حذف نمایند، این دو گروه به تعبیری نسبت به کل مردم ایران در اقلیت هستند، زیرا مردم خواهان بهبود شرایط خود و تحولات آرام هستند، ولی صدایشان در میان سر و صدای بازار مسگرهای دو گروه تندرو کمتر شنیده میشود، این افراد در میان افرادی که رای دادند و اغلب کسانی هم که رای ندادند، حضور دارند. همانگونه که در یادداشت دیروزم نوشتم طرح اصلی برای سیاست ایران، ایجاد تحولاتی سیاسی میان مجموعه وسیعی از نیروهای میانه طیف است که بتواند دو گروه تند در دو سوی طیف گرایشها و رفتارهای سیاسی و اجتماعی را به حاشیه برانند و چون گذشته خود را در مقام موتور اصلی پیشرفت ایران به متن بیاورند.
اگر از این منظر به انتخابات پیش رو نگاه کنیم، رای دادن به دکتر پزشکیان فرصت مناسبی است که این مسیر را بگشاییم. باز شدن این مسیر ابتدای راه است. راهی که همه ما و فعالان سیاسی و اجتماعی باید در آن گام بگذاریم. همین که دولت و رییسجمهور این راه را باز کند و اجازه بسته شدن آن را ندهد، برای ما کافی است. عدم مشارکت اکثریت جامعه ایران در دور اول انتخابات، زنگ خطری بود که باید شنیده شود. من حتی اصراری به آن ندارم که افراد حتما در انتخابات شرکت کنند، چون بحث درباره شرکت یا عدم شرکت به پایان رسیده است، ولی هنوز یک راه باز است، ارجاع به وجدان خود. به نظر من همه بحثها و گفتوگوها و جدلهایی که میکنیم، در نهایت و هنگام عمل باید نتیجه را به وجدان خود ارجاع دهیم. این کار را باید فراتر از منافع شخصی یا حب و بغضهای شخصی انجام داد. به نظر من اگر کسی نزد وجدان خود و به دور از حب و بغض و منافع فردی تصمیم میگیرد، بهترین تصمیم را گرفته است. در این صورت هیچ کس را نباید نسبت به تصمیم خود سرزنش کرد، چه رای بدهد و چه رای ندهد. جالب اینکه بسیاری از افراد در مرحله اول رای ندادند و اکنون با قاطعیت اعلام میکنند که در انتخابات شرکت میکنند، این وضعیت نشاندهنده وجود همان معیاری است که در بالا گفته شد. به نظر من رسیدن به مرحلهای که هر فردی براساس وجدان شخصی و به دور از حب و بغض، نفرت و شیفتگی و منافع شخصی تصمیم بگیرد، در این یک گام بزرگ به پیش است و هر نتیجهای حاصل شود به سود آینده کشور است.
🔻روزنامه شرق
📍 دوراهی صندوق
✍️ کامبیز نوروزی
هر انتخابی هم تابع تعقل است و هم تابع احساس؛ از انتخاب لباس و خانه تا انتخاب همسر و... و در نهایت انتخاب یک رئیسجمهور.
در جامعه ما که ۴۶ سال، یعنی نزدیک نیمقرن تجربههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فراوان و متعارضی را پشت سر گذاشته است، بسیار طبیعی است که تصورهای عقلی و احساسی متفاوت و حتی متضادی نسبت به آنچه گذشته یا خواهد آمد شکل گرفته باشد.
مثلا نادانی است اگر احساس کسانی نادیده گرفته شود که با از دست دادن خانمان یا زندگی یا آزادی یا جان خود یا عزیزانشان، تجربههایی تلخ و رنجبار را پشت سر گذاشتهاند. یا زنانی که به خاطر سادهترین مسئله مانند نوع پوشش، مجبور به تحمل سختیهای جانکاه هستند. یا آنها که اقتصاد فاسد کمرشان را تا کرده است و زیر بار اجارهخانه و هزینههای اولیه زندگی درماندهاند.
این گروه آدمها فقط به احساس خود نیست که تصمیم میگیرند؛ عقلشان را هم قاضی میکنند. هریک به تناسب سن خود، دورههای مختلفی را دیدهاند و وعدههای زیادی شنیدهاند. جز یکی، دو دوره استثنائی، تابلوی بهشت را در ایام انتخابات به آنها نشان دادهاند و بعدتر به برزخ بردندشان.
در این گروه، عقل و احساس همزمان با هم قضاوتی مشابه دارند؛ هرکس را آوردیم وضع بدتر هم شد یا «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود...».
میشود بر درک عقلی با استدلال اثر گذاشت، ولی داوری احساس، استدلال برنمیدارد؛ بهویژه احساسی که مبتنی بر تجربه زیسته است. بهسادگی و انصاف میتوان رنج زنان را درک کرد که در حقوق خانواده و موقعیتهای شغلی و حتی پوشش، در شرایطی نابرابر زندگی میکند. سخت نیست درک احساس کسی که در فقط چند سال، موقعیت او چند دهک سقوط کرده است یا درد سنگین دانشجویی که به هزار آرزو به دانشگاه میرود و بعد تعلیق و اخراج میشود یا میهمان دیوار میلهای سرد.
این احساس غَبن را چطور میتوان ترمیم کرد و امید بخشید و گفت باز هم پای صندوق بیایید و در سرنوشت خود اثر بگذارید؟ اگر پاسخ بدهند این همه رفتیم و رأی خود را به وعدهها دادیم و حاصل این شد که میبینیم و شدیم دستمایه قدرت و ثروت نامشروع دیگران، چه میشود گفت؟
به اقتضای رشته تخصصیام که حقوق است، عرض میکنم که قوانین هم به داد نرسیدهاند. قوانین یا اجرا نمیشوند یا بهراحتی نقض میشوند، یا خود قانونها به گونهای هستند که امکان اجرای آنها نیست یا اگر هم اجرا شوند وضع را خرابتر میکنند. روی کاغذ اسم قانون و حقوق هست، ولی رسم قانون و حقوق در میان نیست.
اینک باز بر سر هر کوچه و خیابان منتهی به صندوق رأی، یک دوراهی است؛ یکی به سمت صندوق و دیگری به سمتی دیگر. دوراهی دشواری است.
عدهای از ما زودتر، مانند این بنده، راه خود را آسانتر یافتند که به سمت صندوق رأی است. دیگرانی، آن یکی راه را برگزیدهاند. گروهی نیز هستند که نه به خیابان منتهی به صندوق رفتند، نه به آن خیابان دیگر؛ در تردید برای رأیدادن بر سر دوراهی ماندند.
همچنان میتوان هریک از دو راه را انتخاب کرد. میتوان رأی نداد و در تصمیمی خودخواسته از حق انتخابکردن چشم پوشید. رها کنیم تا کسانی قدرت را قبضه کنند که با استقبال از تحریمها و سوءمدیریت و نقض حقوق ملت، عاملان شرایط رنجبار کنونی بودهاند تا خرابیها را آنقدر بیشتر کنند که در زمانی مجهول، شاخهای را که بر آن نشستهاند به دست خود ببرند و بیفتند. یا از حق رأیدادن خود استفاده کنیم و کسی را برگزینیم که اندکاندک اوضاعمان را در داخل و خارج تا حدی بهتر کند.
وقتی عزیزی را در بیماری دشواری میبینیم تا آخرین لحظه هرچه داریم برای درمانش میگذاریم بیآنکه تضمینی برای بهبودش داشته باشیم؛ رهایش نمیکنیم تا بمیرد. سلامت همه ما گروگان سلامت ایران است، جز آنها که از این بیماری، قدرت و ثروت نامشروع بههم میزنند. راه را بر اینها باید بست. فرصت بهبود کمتر از آن است که تصور میکنیم.
ایران عزیز است. ایران منتظر است.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 مولدسازی برای رشد و توسعه اقتصاد
✍️ عبدالمجید شیخی
نگهداری دارایی بهوسیله دولت بدون مولدسازی به بیتالمال زیان میرساند. دولت وظیفه تنظیم بازار را بر عهده دارد و با توجه به اینکه وظیفه قابل واگذاری به بخش خصوصی نیست، یکی از ابزارهای ضروری آن، داشتن داراییهای مولد است که دولت در مواقع ضروری با فروش آن بتواند اقدامات لازم را در اقتصاد به تحقق برساند. قطع به یقین سال هاست در خصوص عدم بنگاه داری بانکها و زیانهای حاصل از این موضوع دراقتصاد سخن گفته میشود، اما متاسفانه مسوولین دولتهای قبلی به این موضوع چندان ورود نکرده و برای سلامت و رشد اقتصاد آن را در دستور کار قرار ندادند.
آنچه در بحث واگذاری اموال بانکها مطرح و حائز اهمیت است اینکه موضوع مولدسازی بانکهای کشور در راستای سیاستهای کلان کشور است. شکی وجود ندارد که اموال بانکهای دولتی باید مولد سازی شود و اموال باید بلافاصله به بخش خصوصی واقعی واگذار شود به این معنا که بانک نباید خود مستقیماً بنگاهداری کند و اموالی داشته باشد و به صورت مولد اموال و داراییها را خود مدیریت و نگهداری کند، بلکه باید حداکثر کار بانک این باشد که از سرمایه گذارانی که نقدینگی کافی برای چرخاندن چرخ تولید ندارند حمایت کند.
مولدسازی اموال برای رشد و توسعه اقتصاد اعم از اینکه متعلق به دولت یا بخش خصوصی باشد، ضروری است. کسری بودجه سال های گذشته به باز شدن ردیفی در بودجه با عنوان «واگذاری دارایی های دولت» منجر شد. نه تنها در زمان کسری بودجه، بلکه در حین سرشار بودن بودجه در راستای مولدسازی دارایی ها و استفاده بهینه از آنها واگذاری املاک و دارایی های راکد دولت یکی از ضروری ترین وظایف حاکمیت و دولت به شمار می رود.
پس این موضوع نباید بزرگ و غیرعادی جلوه کند. دولت با واگذاری دارایی ها می تواند هرگونه انحصار در بازار را از بین ببرد و کمبودها را جبران کند. به عنوان نمونه، شرکت پشتیبانی دام و طیور وزارت جهاد کشاورزی زمانی که بازار مرغ با مازاد تولید مواجه باشد، می تواند با ذخیره سازی در سردخانه های خود بازار را به تعادل برساند و از سردخانه های بخش خصوصی استفاده کند. اگر بخش خصوصی وجود نداشته باشد یا ظرفیتی برای جادهی مازاد مرغ در بازار نباشد، وجود سردخانه برای دولت برای تنظیم بازار ضروری است.
مطالب مرتبط