ایده اصلی این است که پرداختهای یارانه بر حسب طلا انجام شود تا قدرت خرید آن در طول زمان تحلیل نرود؛ یعنی اگر قرار است به ازای هر فرد مثلا ۱۰۰هزار تومان هر ماه داده شود، معادل این رقم که x مقدار طلا در زمان حاضر میشود به حساب طلایی فرد در یک نهاد مثلا صندوق توسعه ملی یا بانک کارگشایی واریز شود و فرد واجد این حق خواهد بود که هر وقت خواست میتواند این x مقدار طلا را واخواست کند یا بگذارد در حساب بماند.
حال در طول زمان دلار گران میشود و به تبع آن قیمت طلا بالا میرود؛ مثلا اگر دلار دو برابر شود و قیمت جهانی طلا ثابت بماند، معادل رقم یارانه نصف x خواهد بود. دقیقا در این نقطه است که قابل قبول یا غیرقابل قبول بودن این ایده مشخص میشود. اگر دولت وعده دهد در هر صورت او به پرداخت هر ماه x مقدار طلا متعهد است کار گیر پیدا میکند؛ زیرا اجرای آن تنها وقتی ممکن میشود که قیمت یارانههای پنهان مثل قیمت بنزین، گازوئیل، گاز و آب و برق هم به همان تناسب دوبرابر شود. اینجاست که معلوم نیست جامعه با آن موافق باشد. راه دیگر آن است که دولت وعده x مقدار طلا در هر ماه را ندهد، بلکه تنها متعهد شود مبلغ یارانه را به شکل معادل طلا پرداخت کند. در این صورت اگر نرخ ارز دوبرابر شود، یارانه طلایی هم نصف خواهد شد!
در طرح این ایده چند اشکال وجود داشت؛ نخست آنکه گفته شد این تدبیری برای دلارزدایی از اقتصاد است. روشن است که این حرفی نادرست است؛ زیرا قیمت طلا در ایران تابعی از قیمت جهانی اونس طلا به دلار و نرخ دلار است. پس در هر صورت دلار حضور دارد. گفته شد که منبع این طرح غیر از یارانه پنهان در اقتصاد خواهد بود.
این حرف نیز نادرست است؛ زیرا کشور با منابع مازاد دیگری روبهرو نیست. گفته شد که قیمت بنزین از ۳۰۰۰تومان به ۱۵۰۰تومان کاهش مییابد. این حرف بیمنطق است؛ زیرا هزینه پالایشگاهها و شرکت پخش و پالایش نیز همسو با تورم بالا میرود (حتی اگر تورم دلار را نادیده بگیریم). به همین دلیل کاهش قیمت بنزین موجب اختلال شدید در صورت مالی پالایشگاههای کشور و شرکت پخش و پالایش خواهد شد.
مهمترین مزیت این طرح آن است که تلاش میکند یارانهها را به شکلی شاخصبندی کند که از تورم مصون بماند. اگر یارانهها هدفمند باشند و قرار باشد نظام حمایتی عملکرد خوبی داشته باشد، لازم است شاخصبندی یارانه با تورم صورت گیرد. این اتهام که این رویه موجب تورم میشود، نادرست است؛ زیرا میتوان کل این فرآیند را به نهادی غیر از بانک مرکزی سپرد تا رابطهای بین این فرآیند و صورت مالی بانک مرکزی برقرار نشود.
اینکه در این فرآیند لازم است مقدار زیادی طلا از خارج خریده شود مشکل بزرگی برای طرح نیست و کشور میتواند از خارج طلا وارد کند تا در این طرح مصرف شود؛ ولی میتوان اصلا واردات طلا را بلاموضوع کرد؛ چراکه وقتی افراد طلای خود را واخواست میکنند، دولت میتواند معادل ریالی آن مقدار طلا به قیمتهای روز را بپردازد. در این حالت کسانی که نیاز مالی دارند مسالهشان حل میشود و کسانی که اصرار دارند طلایشان را خودشان نگهداری کنند، میتوانند معادل طلا مبلغ دریافتی را در بازار به خرید طلا اختصاص دهند.
نهایتا اینکه این طرح نسخه بسیار مخدوش و ضعیفی از طرحی است که سالها قبل راقم مطرح کرد. در آن طرح قید شده بود که پول نفت با تصویب مجلس به مخارج دولت و پرداخت ارزی به خانوار تقسیم شود.
اینگونه خانوارها از افزایش دلار منتفع میشدند نه متضرر و نمایندگان مجلس تنها وقتی میتوانستند به اجرای طرح عمرانی رای دهند که توجیه اقتصادی زیادی داشته باشد؛ در غیر این صورت با واکنش رایدهندگان و موکلان خود روبهرو میشوند. تفصیل این طرح باشد برای وقتی دیگر.
دکتر علی سرزعیم
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط