🔻روزنامه تعادل
📍 رییسجمهور منتخب و کوه یخ ذینفعانه
✍️ پیمان مولوی
سرانجام انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری پایان یافت و فرد منتخب با رای مردم شناسایی و راهی پاستور شد. رییسجمهوری که قرار است در یکی از حساسترین مراحل تاریخی ایران، زمینه بهبود شاخصهای اقتصادی و بازگشت به اقتصاد بینالمللی را فراهم سازد. با توجه به اینکه مطالبات اقتصادی مردم، یکی از مهمترین نیازهای مردم ایران، در دورنمای پیشروست، لازم است از منظر تحلیلی بررسی شود که کدام اولویتهای اقتصادی در دولت جدید باید مورد توجه قرار بگیرد. اهمیت شناسایی این اولویتها در آن است که به دولت کمک میکند تا با دستهبندی آنها راهکارهای حل این معضلات را نیز تدارک بیند. به هر حال رشد اقتصاد حوزهای است که افراد و گروههای مختلف روی آن توافق دارند و تضادی میان گروههای مختلف در خصوص ضرورت آن احساس نمیشود. واقع این است که حضور علی طیبنیا در تیم اقتصادی پزشکیان و ارایه گفتمان او، توجه بسیاری از فعالان اقتصادی و تحلیلگران را به خود جلب کرد. طرح این واقعیت که باید اقتصاد بازار مورد توجه قرار بگیرد و زمینه سیطره و دخالت دولت در اقتصاد سد شود، رویکرد معقولی است که دورنمای مطلوبی از آینده ارایه میکند. در واقع رییسجمهور و تیم اقتصادی او باید بتوانند اقتصاد ایران را از بزنگاههایی چون بخشنامههای دستوری، ذینفعان متنوع، کاسبان تحریم و...عبور دهند. اگر مسعود پزشکیان از من میپرسید که برای حل مشکلات اقتصادی و بهبود شاخصها چه باید بکند؟ به او میگفتم که همچنان به ایده استفاده از رویکردهای کارشناسی و توجه به شایستهسالاری وفادار بماند. رویکردی که پیش از این یکبار تجربه شده و نتایج مناسبی را به جای گذاشته بود. آنچه که امروز جامعه ایرانی به آن نیاز دارد، حضور افراد خبره، کارشناس و توانمند است.
به نظرم در بسیاری از حوزههای فنی و تخصصی غیر سیاسی در ارکان اجرای است. نقطه سخت و معبر دشوار برای بسیاری از دولتها این بوده که در کارکردن با افراد شایسته و مستقل دشواریهای زیادی را تجربه میکردند. چون این افراد متخصص به هیچوجه زیر بار اظهارات غیر علمی و غیر کارشناسی شده و دخالتهای بیجا نمیروند. نکته دوم آن است که رییسجمهور باید بداند، در انتخابات و تبلیغات انتخاباتی، ستادها بسیار شلوغ میشود. اگرچه در ظاهر عنوان میشود که این افراد برای کمک کردن و مساعدت حضور مییابند، اما همه میدانیم که بسیاری از این افراد برای پست و جایگاه است که در انتخابات حضور به هم میرسانند. معتقدم اگر قرار باشد کابینهای تشکیل شود، باید دنبال افراد توانمندی بگردیم که توانمندی دارند اما تا به امروز در پوزیشنهای اقتصادی از آنها استفاده نشده است. افراد کلیشهای و تکراری در اقتصاد، احتمالا منشأ تحولات جدی نخواهند بود.اما با عبور از این موضوعات در صحبتهای هیچکدام از نامزدها مشخص نشد که چگونه قرار است به یک اقتصاد ذینفعانه فائق آیند و مسیر پیشرفت را برای فعالان اقتصادی مولد فراهم کنند. آقای پزشکیان در این زمینه باید روشنگری و شفافسازی کنند.
این اقتصاد ذینفعانه مانند لایههای یخی در قعر اقیانوسها هستند. لایههای سیاسی در لایههای بالایی این کوه یخ هستند. این لایههای عمیقند که قدرت و نفوذ را در اقتصاد به دست دارند و منافع اقتصادی را درو میکنند. دولت به برنامهای نیاز دارد که بتواند در برابر این لایههای ذینفعانه اقتصادی از منافع مردم و فعالان اقتصادی دفاع کند. دولتها در گذشته باید به گونهای برنامهریزی میکردند که این ذینفعان با نفوذ اجازه برخی اصلاحات را در حوزههای اقتصادی دهند. مثالهای عینی این تحولات واردات خودرو، فیلترینگ، کاسبان تحریم و... قابل مشاهده است. اراده اقتصادی بسیار دارای اهمیت است و بازی را تعریف میکند. باید از رییسجمهور منتخب پرسید این بازی را چگونه پیش میبرد. اگر نتوان این حوزه ذینفعانه را به درستی مدیریت کرد، اقتصاد ایران با استهلاک و اصطکاک و فرسودگی در بدنه اجرایی مواجه میشود. از سال ۹۰ به این سو این اصطکاکها و فرسودگیها بسیار شدیدتر شده است. سال ۸۸ رتبه آزادیهای اقتصادی ایران ۱۰۵ بوده و امروز این رتبه به ۱۶۰ رسیده است. برای ارتقای سطح آزادیهای اقتصادی باید برنامههای عاجل و جدی داشت تا بتوان از دل تدابیر اتخاذ شده و مواجهه با ذینفعان، مطالبات مردم را محقق کرد. آزادی اقتصادی در بسیاری از موارد به اندازه آزادیهای سیاسی و اجتماعی دارای اهمیت است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 آقای پزشکیان مبارک است اما....
✍️ دکتر پویا جبلعاملی
تحریریه گروه رسانهای«دنیایاقتصاد» تبریک خود را به رئیسجمهوری منتخب ایران، جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان تقدیم میکند. ایشان با صداقت و تاکید بر آشتی داخلی و همکاری و تعامل با کشورهای خارجی و پر اهمیت، موسم تغییر را نوید دادند.
رویکردی که همواره از سوی «دنیایاقتصاد» بهعنوان پیششرطهای اصلاحات اقتصادی مورد توجه بوده است. همچنین پافشاری ایشان بر کار کارشناسی، امر میمونی برای یک رسانه تخصصی است و امیدواریم تا قول ایشان در این خصوص به نتیجه مطلوب رسد. اما...
ما بنا بر مسوولیت و وظیفه خویش، برنامهها و اقدامات دولت منتخب را به نقد خواهیم کشید. آنها را که در راستای آموزههای علمی و کارشناسی است، تشویق میکنیم و در مقابل آن قسمت از رویکردهایی که تصور میکنیم به زیان اقتصاد ملی است، میایستیم. تیترهای چهار سال آینده باید بر پرده ذهن کسانی باقی بماند که میانگاشتند یک رسانه تخصصی حاضر به ذبح کار کارشناسی به پای منویات حزبی و جناحی است. آنان که فراموش کرده بودند، تحلیلهایی را که در نقد دولت آقای روحانی از این رسانه در شبکههای اجتماعی چگونه دست به دست میشد. البته ما در دولت آقای پزشکیان، امید بیشتری داریم که روندهای اقتصاد ایران بهبود یابد. اشتیاق وصفناپذیر ایشان برای کار کارشناسی، این بارقه را زنده کرده است که جاماندگی ایران در بیش از یک دهه گذشته نسبت به برخی کشورهای همسایه، قرار است مرتفع شود.
صحبت بسیار است و این روزنامه هیچ روزی را برای ارائه راهکارهای عملی برای ارتقای درآمد سرانه ایرانیان و ایجاد رشد پایدار تلف نخواهد کرد؛ با این وجود در ابتدای کار بیان دو نکته ضروری است. همچنانکه خود ریاستجمهوری منتخب هم اشاره داشتهاند، در این انتخابات اکثریت پیامی واضح را به همه ما مخابره کردند. بخش قابل توجهی از رایدهندگان در دور اول حاضر به رایدهی نشدند و در دور دوم نیز رای خود را برای احتراز از وضعیت غیرقابل بازگشت برای کشور، به صندوق ریختند. دولت و مجموعه نهادهای رسمی باید به این سیگنال از سوی شهروندان توجه کنند. رئیسجمهور، مجری کابینه دولتی است که در برابر این گروه نیز پاسخگو است. ایبسا بهدلیل کثرت آنان، نیاز است تا خواستهها و رویکردهای آنان بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد. احترام به خواست این شهروندان و تضمین آزادیهایی که منجر به زندگی شرافتمندانه آنان شود، از اولویتهایی است که دولت آتی باید به مورد اجرا گذارد و از این طریق اعتماد دوباره آنان را جلب کند. «دست در دست هم نهادن» آنگونه که بارها از سوی آقای پزشکیان مطرح شده است با دستان همه مردم میسر میشود. امری که شرایط را برای اقدامات اصلاحی که احتمالا با هزینههایی در کوتاهمدت همراه است، فراهم میکند.
نکته دوم آن است که رئیسجمهوری منتخب بارها از اقدام بر مبنای نظر «اجماع کارشناسان» صحبت به میان آوردهاند. اما این نبوده که مثلا در دولت آقای روحانی نظر کارشناسی مطرح نمیشده است، مساله آن است که ساختارها و رویهها باعث شده تا اولویتهای دیگری فوق نظر کارشناسی قرار گیرد. اولویتهایی که مجموعه دولت را به جای کار برای تغییر روند اقتصاد ایران و بالا بردن سطح زندگی شهروندان، به گذراندن امور روزمره تبدیل کرده است. نقش شخص رئیسجمهوری منتخب و اعضای کابینه باید همین تغییر اولویتها باشد؛ امری که ساده نیست و نه تنها رویههای موجود ذینفعانی دارد، بلکه بیم از حوادث مشابه آنچه در دو سال گذشته رخ داد، باعث شده است اهداف بلندمدت از روی میز نهادهای دولتی کنار رود و این یکی از علل اصلی تداوم وضعیت موجود اقتصاد است. پس تنها رسیدن به اجماع کارشناسی کافی نیست، بلکه زمینهچینی برای اجرای نظر کارشناسی بسی مهمتر است.
امید است در پی سالهای دشواری که مردم ایران از سر گذراندهاند، دولت چهاردهم نوید آیندهای بهتر را برای ایران و ایرانی به ارمغان آورد.
🔻روزنامه کیهان
📍 فرصتهای انتخابات جمعه
✍️ سعدالله زارعی
انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری اسلامی ایران در دو جمعه پیاپی برگزار شد و رئیسجمهور جدید در یک فرآیند فعال مردمی و در عین حال آرام و توأم با امنیت کامل انتخاب گردید و از فردا که انتخاب ملت توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی تنفیذ میگردد، به عنوان دومین مقام جمهوری اسلامی، اداره قوه مجریه و چندین منصب عالیرتبه شورایی کشور را برعهده میگیرد. بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی ادعاهایی داشتند که همه آنها در دو روز جمعه پیاپی با حضور مجموعاً ۵۵ میلیون نفر ابطال گردید. از جمله اینکه مخالفان مثل گذشته مدعی بودند رئیسجمهور در ایران توسط حاکمیت تعیین میشود و انتخابات فقط صورتسازی انتصابی معین است. در این بین بعضی از آنان نام دکتر محمدباقر قالیباف و بعضی نام دکتر سعید جلیلی را میبردند اما نتیجه انتخابات آزاد این ادعا را باطل کرد. در مورد مشارکت مردم هم وانمود میشد، مردم ایران اعتماد به ساختار سیاسی حاکم ندارند و لذا انتخابات با مشارکت حداقلی شکل میگیرد اما ۲۴/۵ میلیون نفر مشارکتکننده جمعه اول و ۳۰/۵ میلیون مشارکتکننده جمعه دوم نشان دادند انتخابات ایران در نصاب قابل قبولی قرار دارد. بعضی محافل اطلاعاتی آمریکا تا دو روز پیش از برگزاری انتخابات، از شکاف و تقابل میان بخشهای مختلف ایران خبر دادند و پیشبینی کردند که ایران جمعه پرماجرایی در پیش دارد. چیزی که آنان از انتخابات تیرماه ایران به تصویر میکشیدند، درگیری میان موافقان و مخالفان انتخابات بود! اما انتخابات ایران با هیچکدام از این ادعاها سازگار نشد. در این میان ذکر نکاتی خالی از فایده نیست.
۱ـ برخلاف آنچه دشمنان در خصوص انتخابات ایران ـ و فقط انتخابات ایران ـ مطرح میکنند، موضوع انتخابات ریاستجمهوری، «اداره کشور» است که در چارچوب قانون اساسی و سایر قوانین صورت میگیرد، نه فراتر از آن و این با ایفای نقش اپوزیسیون توسط فردی که در ساختار انتخاب میشود، هیچ نسبتی ندارد. دشمن و دنبالههای آن در داخل بارها به دلیل تأثیر مردمسالار بودن نظام در خنثی شدن اقدامات خصمانه آنان علیه ملت ایران، سعی کردهاند، وجههای مخالف به منتخب مردم ایران بدهند. در ضمن اینجا اوج حکمت و هنر حضرت امام خمینی در پایهگذاری یک نظام دینمدار و در عین حال مردمسالار نمایان میشود.
۲ـ در این انتخابات و بهخصوص انتخابات جمعه دوم، دو طیف سیاسی در آرایی که به هم بسیار نزدیک بود، به رقابت پرداختند.
یک طیف توانست با بیش از ۱۶/۳۸ میلیون رأی یعنی ۵۳/۶ درصد آرا پیروز رقابتها باشد و طیف دیگر با بیش از ۱۳/۵ میلیون رأی یعنی ۴۴/۳ درصد توانست نقش سیاسی خود را در مهمترین آوردگاه سیاسی ایفا نماید. آنچه در این میان ضرورت دارد به آن توجه شود، امکان استفاده از ظرفیت آرای دو طیف برای شکلدهی و سامانمند کردن جامعه سیاسی ایران است.
اینک حدود ۱۶ میلیون رأی در یک طیف و حدود ۱۳/۵ میلیون رأی در طیف دیگر قرار دارد. در متن هر دو طیف، نیروهای ارزشمند و متخصصی ـ نوعاً جوان ـ وجود دارد که قابلیت گرد آمدن ذیل «تشکلی بادوام» برای نقشآفرینی پیوسته در عرصه مدیریتی کشور دارند. این قلم از «حزب» سخن نمیگوید. شاید همانگونه که بسیاری از اساتید جامعهشناسی سیاسی گفتهاند، حزب با مختصات آن در جامعه ایران نمیتواند از پذیرش عمومی برخوردار شود. اما تشکلها لزوماً نباید حزب باشند تا به سامانمند کردن صحنه سیاسی کشور نائل آیند. بسیاری از تشکلهای موفق در جامعه ایران وجود دارند که سالیان طولانی است به ارائه خدمات گسترده ملی میپردازند.
الان خیراندیشان در دو طیف آرای جمعه ۱۵ تیر میتوانند در کنار یکدیگر قرار گرفته و با استفاده از آرای طیف فکری خود برای سامانمند کردن صحنه سیاسی کشور وارد عمل شوند. در سامانمندی نیروهای فعال اجتماعی تربیت نیروی انسانی هم بهدست میآید و محیط اجرائی کشور را هم به کنترل درمیآورد. بله همه آنان که در پای صندوقها حضور مییابند، ظرفیت ورود در صحنههای مدیریتی ندارند اما بخش زیادی از آنها حتماً چنین قابلیتی دارند. این قابلیتها باید پروریده شده و در صحنههای سیاسی آینده به کار گرفته شوند. اگر این اتفاق بیفتد افق کشور برای برنامهریزی قابل اعتمادتر میشود.
۳ـ وقتی اظهارات «منتخب مردم» در انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری را مرور میکنیم، بهطور خاص به مواردی میرسیم که بر اساس آنها میتواند یک همکاری ملی برای حرکت شتابانتر کشور به سمت اهداف شکل گیرد. بر اساس احساء این قلم، «پرهیز از رفتارهای افراطگرایانه»، «ترمیم شکافهای موجود میان بخشهایی از جامعه»، «حرکت منسجم در مسیر برنامه» و «بهبود شرایط اقتصادی» از جمله مواردی است که با تأکید زیاد از سوی دکتر پزشکیان مطرح گردیده است. تردیدی در این وجود ندارد که افراطگرایی به هر دو طیف شکلدهنده به انتخابات جمعه ۱۵ تیر صدمه میزند و باز قابل انکار نیست که در هر دو طیف افراطگرایانی ـ بیاعتقاد به این یا آن جناح سیاسی ـ که کاری جز افزایش شکاف در میان هواداران انقلاب اسلامی ندارند، همکاری صمیمانه دو طیف شرکتکننده در انتخابات اخیر ریاستجمهوری برای ایجاد یک ظرفیت ملی فراگیر به منظور ایجاد شتاب در حرکت کشور و کاهش تنشهای سیاسی حتماً مستلزم کنترل افراطگرایی در دو سوی ماجراست. کسانی که به تعبیر
رهبر معظم انقلاب، به مواضع نورانی حضرت امام اعتقاد ندارند و یا کسانی که مصلحت گروه خویش را بر مصالح نظام ترجیح میدهند، نمیتوانند کمکی به بهبود شرایط کشور و استفاده مردم از فرصتهای ملی و بینالمللی نمایند.
یکی از کارکردهای دولت جدید میتواند ترمیم شکافهای موجود در فضاهای اجتماعی باشد. این شکافها عمدتاً دلیل اقتصادی دارند که شائبههای فرهنگی و گاهی سیاسی نیز پیدا کردهاند. این از آنجا اهمیت دارد که دولت فقط در فضای «همگرایی ملی» میتواند موفق شود و در این فضاست که همه ظرفیتهای کشور پای کار دولت میآیند.
۴ـ در اظهارات رئیسجمهور منتخب روی ضرورت «توافق ملی» برای اجرای موفق سیاستهای داخلی و خارجی تأکید شده است که حائز اهمیت زیادی میباشد. البته هر کس میتواند از توافق ملی تعبیر خود را داشته باشد، اما در این مورد تا حدی میتوان به اجماع نظر هم رسید. توافق ملی قاعدتاً محور میخواهد و بدون آن صحبت از توافق ملی مفهومی ندارد و در حد یک شعار تنزل پیدا میکند. جامعه سیاسی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یک محور عقیدتی و البته سیاسی دارد که رهبری و ولایت فقیه است و یک محور حقوقی دارد که قانون اساسی است. در مقام عمل و اجرا یک دسته سیاستهای کلی وجود دارند که در نهادهای عالیه کارشناسی نظام مورد بحث قرار گرفته و سپس بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، طی مراحلی به تأیید رهبر معظم انقلاب رسیده و اجرا میشوند. در کنار آن یکسری اصول موضوعه داریم که آنها هم در قانون اساسی آمده و ما میتوانیم به دلیل دائمی بودن از آنها به «آرمانها»، «مطلوبها» و «مطالبههای اساسی» یاد نمائیم. سیاستها و آرمانها در دو ساحت وضع بالفعل و وضع بالقوه قرار دارند که رسیدن به هر کدام دقیقاً وابسته به توجه به دیگری است. یعنی پیگیری سیاستهای کلی نظام، به کمک گرفتن از فضای آرمانی یعنی استعدادهای لازم ملی و بینالمللی نیازمند است و متقابلاً پیگیری آرمانها و مطلوبها هم بدون وجود نظامی مستحکم در چارچوب مرزهای ملی امکانپذیر نیست. در طول حدود سه دهه گذشته، بعضی سعی کردند تلاش برای تحقق آرمانهای انقلاب و منویات امام و رهبری را در تقابل با رسیدن به سیاستهای کلی نظام که در متن برنامههای پنج ساله به آنها تکلیف شده است، قرار دهند و حال آنکه امروز به هیچ وجه امکان ندارد کشوری بدون داشتن اقتدار و قدرت در محیط منطقهای و بینالمللی به حل داخلی مشکلات خود دست پیدا نماید.
۵ـ دولت جدید میتواند شکلدهنده به یک فرصت بزرگ برای کشور در دنیای در حال تغییر کنونی باشد و میتواند دولتی سر در گریبان و هدردهنده فرصتهای بزرگ ملی، منطقهای و بینالمللی باشد. پرکننده فاصله امروز که نزدیک قلهایم تا فتح «قله کامیابیها» تلاش ملی مستدام و شتابان است. مبادا که این فرصت بزرگ از دست برود و جای آن را حسرت بگیرد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 نهال دوستی بنشان
✍️ سید مسعود رضوی
در انتخابات نفسگیر ۱۴۰۳، دکتر مسعود پزشکیان توانست در مرحلۀ دوم از رقیب خود پیشی گیرد و برای تشکیل دولت راهی پاستور شود. به نهمین رئیس جمهوری ایران تبریک می گوییم و به سعید جلیلی که با جدیت و متانت، تا پایان در یک رقابت تاریخی شریک بود دست مریزاد می گوییم. این دوره را باید نقطه عطفی در تاریخ کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران قلمداد کنیم زیرا رئیس جمهوری منتخب، نه تنها بر رقبای چندگانه که بر موج پرفشاری از تردیدگران و تحریم کنندگان نیز غلبه کرد.
به نظرم بخشی از کسانی که رای ندادند، آزردگانی بودند که التیامی ندیدند وگرنه کیست که نبخشد و نگذرد اگر صدق و صفایی بیند. گروهی هم آسیب دیدگان، و منتقدانی بودند که در اثر غفلت و تجاهل، نادیده گرفته شدند و به جای درآمدن به صف دوستان، به سوی معارضان و اپوزیسیون رانده شدند. دولت و دولتمردان غفلت کردند وگرنه حکومت اگر حکمتی دارد در باز کردن قفل دلهای همین گوشه نشینان آزرده است. قرار نبود چنین باشد، اما به رغم اهمیتی که این موضوع دارد جای آن بحث در این یادداشت نیست.
امروز بر اساس تجارب سالیان و دهه ها، دیگر نیاز نداریم که برخی مسایل را گوشزد کنیم. زیرا مردم و اهالی سیاست و کوشندگان کمپین های انتخاباتی، از چنان تجربه و رشد فکری برخوردارند که اطمینان و رضایت ایجاد و آرامش مملکت و مردم و نظام را تضمین کنند. این ضمانت، سرمایه و قدرت پنهان مملکت است و نباید دستخوش تحریف و تباهی شود یا بازیچه اغراض و منافع افراد ذینفوذ.
این تجربهها به ما می گوید که یک دولت فراگیر و موسوم به وحدت ملی که از پشتیبانی حداکثری برخوردار باشد، منافع ملی را بهتر تضمین می کند و لذا اگر اولویت را بر نظر اکثریت بگذاریم، که امری لازم و روشن (تَبَعی و طبیعی) و عقلانی است، همکاری با اقلیت و جلب نظر موافق و احترام به آنان نیز لازمه یک دولت ملی و موفق است. دولت عقل بنیاد، ناوابسته به قدرتهای بینالملل و کانونهای نفوذ، متعهد به مردم و سرزمین و سرانجام امین و درستکار که متخصصان درجه یک را برای هر وزارتخانه به کار می گیرد، مطلوب است. دولتی که برای اقل و اکثر هزینههایش سند و دلالت وجود دارد و با رسانه های آزاد و نکته سنج در شفاف سازی و نقد، مساعدت و دوستی دارد، نه سوءظن و دشمنی.
ایران یک جامعۀ عاطفی و اخلاقی است و این هیچ لطمهای به واقع نگری و عقلانیت نمیزند، اگر از اعتدال و اندازه خارج نشود: رحمالله امراء یعرف قدره. در واقع دوستی و عهد و انصاف در فرهنگ ما و برای ما بسیار ارزشمند و از اصول پایه در مناسبات انسانی و روابط اجتماعی است. کسی حق ندارد رقیب را بیازارد یا سخن نابجا و تحقیرآمیزی بگوید و نیز در رقابتی که همه سهم دارند رجزخوانی کند، زیرا هیچ کس نباخته و شکستی در رقابت برای توسعه کشور و رفع نیاز مردم و مدیریت نهادها وجود ندارد. کاری است که امروز زید انجام می دهد و فردا عمرو! پس به قید و درس خواجه:
نهال دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
درخت دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
این زمان، پس از واقعه دردناک سقوط هلیکوپتر آیتالله رئیسی و وزیر خارجه و همراهان، وقت همدلی و مهر و همکاری است. هیچ دلیلی برای رقابت و عناد و اصطکاک نیست. وضع مردم و معیشت و بحران منطقه نیز الزام می کند که همه به دولت دکتر پزشکیان تشریک مساعی کنند. همه باید مساعدت کنند تا راه باز کنیم و موانع را کنار بگذاریم و رنج و سختی گذشته را بر مردم به گشایش و شادی بدل سازیم. امروز که در آستانۀ تشکیل دولت جدید در کشور عزیزمان هستیم، باید از برخی جوانان و دوستانی که در ستادهای مختلف فعالیت کردند سپاسگزاری کرد. آنان تنور انتخاباتی را گرم کردند که موجب تحولات و منافع بسیار برای مردم، مملکت و حکومت است. پس دست همه را باید به گرمی فشرد و این یکی از زیبایی ها و برکات انتخابات ریاست جمهوری در دوره چهاردهم است.
امیدواریم دکتر جلیلی که تجارب و اطلاعات و مطالعات فراوان درباره مسایل کوچک و بزرگ مملکت و طرحهای پرشمار برای امور داخله و خارجه دارند، از راهنمایی مدیران و دولتمردان در دولت جدید دریغ نورزند و با مشاوره و همکاری بر توفیق قوه مجریه و نظام بیفزایند. انتشار پژوهشها و نتایج مطالعات ایشان و اندیشکده ها و یاران ایشان، برای مدیران دولت مغتنم و برای استادان و دانشجویان فرصتی مناسب در بحث و نقد و روشنگری فراهم می سازد.
در مالزی پزشکی به نام ماهاتیر محمد به ریاست جمهوری رسید و کلید توسعه و تحول را در آن کشور فقرزده و نامتوازن روشن کرد. امروز مالزی از پیشروان و الگوهای توسعه آسیایی است و در سطح جهان احترام دارد. مردمش درآمد و شغل و آموزش و بهداشت در بهترین سطح را دارند و مشکلات مسکن و ترافیک و حتی آب و هوا و پسماند مدتهاست به سطح مطلوب رسیده است. مسعود پزشکیان هم پزشکی متخصص، علم گرا و معتقد به کارشناسی و مدیریت متخصصین است. اگر ماهاتیر محمد با کمک رقیبش انور ابراهیم و دیگر دوستان و رقبا توانسته است چنین پرواز بلندی در آسمان توسعه مالزی داشته باشد، چرا او نتواند؟ این فرصت را قدر بشناسیم، خدای بزرگ را شکر کنیم و به پزشکیان برای توسعه و تعالی و ریشه کن ساختن فقر و مسکنت کمک کنیم.
واپسین سخن آنکه متاسفانه در خارج ایران شاهد رفتارهای زننده و نابهنجاری بودیم که برخی مخالفان و اپوزیسیون تندرو به مردم و شهروندانی که می خواستند رای دهند تحمیل کردند. انتخابات یک کنش مدنی و دستاورد تمدنی است. آن که رای می دهد یک تصمیم شخصی گرفته و هرآنکس زحمت و آزارش دهد جنحه و جرم مرتکب شده است. منظور، خارج نشینانی است که از زیستن در غرب چیزی نیاموخته اند و ایرانیان را به عدم مشارکت در انتخابات دعوت کردند. بدا به حال این مدعیان که در غریت آزارها و سخنان شرم آور نثار ایرانیان کردند. سالهای سال این شناعت در پرونده ایشان ثبت خواهد شد که هرچه توانستند کردند تا مردم را از کنش انتخاباتی و رای دادن منصرف سازند و چون نتوانستند رفتار مشابه گروهک رجوی را تقلید کردند و به فحاشی و زعارت و ارعاب روی آوردند. این جماعت و آنها که بدیشان پیوستند، به جای اخذ امتیازات تمدن غرب، دقیقا به دوران پیشاتمدن بازگشتند. دریغا...، به فرموده مولانا:
ای بسا کس رفته تا شام و عراق
او ندیده هیچ جز کفر و نفاق
وی بسا کس رفته تا هند و هری
او ندیده جز مگر بیع و شری
وی بسا کس رفته ترکستان و چین
او ندیده هیچ جز مکر و کمین
چون ندارد مدرکی جز رنگ و بو
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آقای پزشکیان، رییسجمهور صداهای خاموش باشید
✍️ محمدرضا سعدی
پیروزی مسعود پزشکیان برای همه کسانی که به او رای دادند، هرچند کام خیلیها را شیرین کرده و امید را در دل بسیاری از ایرانیها تابانده اما از همین دیروز بار سنگینی را هم بر دوش رییسجمهور چهاردهم نهاده است؛ امانتی که در پیچ و خمهای سالهای گذشته آنچنان آسیبپذیر شده که هرتصمیم اشتباهی میتواند بخشی از این اعتماد را فرو بریزد
از همین جهت، کار پزشکیان شاید سختتر از روسای جمهور قبلی است. او درست در زمان و موقعیتی منتخب ایرانیها شده که بخش بزرگی از جامعه ایران همچنان با حاکمیت در قهرند و پیامشان را با نیامدن به پای صندوقهای رای اعلام کردند.
واقعیت این است که باوجود تلاشی که برای بازگشت اعتماد به صندوق رای صورت گرفت، دیوار بیاعتمادی همچنان بلند است. برای بیش از نیمی از ایرانیهای واجد شرایط رای دادن، آشتی با صندوق رای به این سادگیها امکانپذیر نیست، مگر آنکه پزشکیان از همان ابتدای کار نماینده صداهای خاموش باشد. نماینده کسانی باشد که خواستهای داشتند و خواستههایشان به بدترین شکل ممکن پاسخ داده شد.
آنهایی که زیانهای جانی و مالی در جریان اعتراضهای سالهای اخیر
دیدند. آنهایی که رفتن را بر ماندن و ساختن ترجیح دادند. آنهایی که امروز زیر سختترین شرایط اقتصادی روزگار سپری میکنند.
مسعود پزشکیان روزهای سختی را پیشرو دارد؛ هم در اقتصاد و هم در سیاست داخلی و خارجی. هر سه با هم در یک ترازند، یکی با وزن بیشتر و دیگری کمتر. تحریمها نفس صنعت و تولید را به شماره انداخته و به همان اندازه هم راه توسعهیافتگی دورتر شده است. غم معیشت آنچنان سنگین است که اگر بگوییم دغدغه اکثریت خاموش ایران معیشت است، بیراه نگفتهایم. ریشه این شرایط همانطور که آقای پزشکیان در مناظرههای تلویزیونی به درستی بدان اشاره کرد و وعده عبور از این شرایط را داد، تحریمهاست؛ تحریمهایی که رویای توسعهیافتگی را دستکم یک دهه به تاخیر انداخته است.
آسیبشناسی آنچه از تحریمها بر جامعه ایران گذشته است، شکلگیری یک طبقه نوظهور رانتخوار و فاسد است. مطالبه مردم خشکاندن ریشههای فسادی است که بعضا در نتیجه سیاستهای غلط اقتصادی ایجادشده و ناعدالتی را گسترده کرده است. رانتخوارها و فرصتطلبها برخلاف گذشته که به اشخاص و گروههای وابسته به قدرت محدود میشدند، متاسفانه در سالهای اخیر در قالب سازمانهای شبهدولتی، نهادها و حتی بانکها نقش ایفا میکنند.
نتیجه عملکرد بسیاری از آنها عرصه را بر مردم تنگ کرده است. چه بسیار بانکها و نهادهای خصولتی که با ورود به بازار مسکن رویای خانهدار شدن بخش بزرگی از جامعه ایران را به بیش از ۱۰۰ سال عقب بردند و حضورشان در این بازار بر تورم سنگین مسکن دامن زده است.
وظیفه دیگر رییسجمهور چهاردهم شنیدن صدای نسل جوان ایران است؛ نسلی که بسیاری از آنها آیندهشان را آنسوی مرزها جستوجو میکنند و از همان بدو ورود به دبیرستان به دنبال راهی برای مهاجرت هستند. این نسل ارزشمند، بااستعداد، باهوش و توانمند میتواند آینده ایران را دگرگون کند.
برای ایران که به سوی کهنسالی میرود، مهاجرت این نسل به معنای از دست دادن مسیر توسعهیافتگی است. این نسل جوان ریلهای توسعه را خواهد ساخت؛ نسلی که توسعه دنیا را دیده است و از رییسجمهوری چهاردهم توسعهای دستکم در سطح و تراز کشورهای همسایه میخواهد. اگر نسل دوم و سوم با سختیهای انقلاب و جنگ کنار آمدند، این نسل نشان داده که توسعهای سریع میخواهد و این کار را برای پزشکیان سخت خواهد کرد.
صداهای خاموش و مطالبات نسل «زد» از مسعود پزشکیان میخواهند در مسیری که همراه مردم است، اسرار مگویی در کار نباشد، هرجا مانعی پیش آمد و «کسانی» گرهای ایجاد کردند، با مردم در میان بگذارد، این مردم هستند که اصل نظام هستند. پزشکیان فقط نماینده ۱۶میلیون و ۳۸۴هزار و ۴۰۳ ایرانی که نام او را روی برگه رای نوشتند، نیست، او حالا نماینده ۸۷میلیون جمعیت ایرانی است که بخش بزرگی از آنها صداهای خاموشند؛ صداهایی از گذرنسلها تا
نسل «زد».
مطالبات همه آنها که رای دادند و رای ندادند، روشن است؛ فیلترینگ را برنمیتابند. خواهان رابطه برابر با دنیا هستند. محدودیت و دیوار را نمیپذیرند چه آنکه هر کجا محدودیتی ایجاد شد، مردم راهی ساختند برای عبور از محدودیتها.
🔻روزنامه اعتماد
📍 تجربه شخصی
✍️ عباس عبدی
از همان روز اولی که از آقای پزشکیان حمایت کردم، اطمینان داشتم که پیروز این انتخابات خواهد شد. باید تأکید کنم، این حضور انتخاباتی را وظیفه خود میدانستم و نه خدمت به شخص نامزد انتخاباتی. در نتیجه هیچ انتظاری هم از ایشان ندارم جز اینکه آقای پزشکیان بتواند در مسیر تحقق وعدههایش عمل کند و قدری از آلام و دردهای مردم را کم کند. بنده نیز همچنان در خدمت عرصه عمومی خواهم بود. لازم میدانم که اطلاع بدهم از همان لحظه اول تصمیم داشتم و به دوستانم هم گفته بودم که حضورم در انتخابات را چنین تعریف میکنم که شکست پزشکیان، شکست سیاستورزی من نیز هست و اگر او شکست میخورد، این آخرین یادداشت من خواهد بود و با اعلام و پذیرش شکست برای همیشه عرصه سیاست و روزنامهنگاری سیاسی را ترک میکردم. این تصمیم و مجازات قطعی در برابر خطای تحلیلی خودم بود. در این مدت لحظهای در پیروزی پزشکیان تردید نداشتم. در تمام این ۳۷ روز در پیروزی پزشکیان شک نداشتم، معتقد بودم که ظرفیت این کار وجود دارد و میتوان این ظرفیت را به فعلیت درآورد. هفته پیش از آن نیز با برخی از همکاران آقای پزشکیان صحبت کرده بودم نظراتم را دقیق گفته بودم. البته فقط دو، سه روز پیش از دور اول خبری شنیدم که قرار است آقای جلیلی به نفع آقای قالیباف کنار برود که تصور کردم شاید اندکی از احتمال پیروزی آقای پزشکیان کاسته شود. نه فقط به این علت که آرای جلیلی به سوی قالیباف سرریز میشود و برعکس آن نمیشود، بلکه دلایل دیگری داشت که جداگانه خواهم گفت. چنان که همگان میدانند لجاجت و قدرتطلبی آنان مانع از این وحدت صوری مبتنی بر ضدیت با دیگری شد. به علاوه از ابتدا هم مساله اصلی من مشارکت بود و انتخاب آقای پزشکیان یا هر کس دیگری را (فرقی نمیکند) مقدم بر میزان مشارکت نمیدانستم. چون مساله رفتن به پاستور نیست، چگونه رفتن به آنجا مهم است. رفتنی که با حمایت مردم نباشد، چارهساز نیست. این حضور مردم است که اهمیت دارد و چقدر علیه این موضع من تبلیغ کردند. صادقانه بگویم که در طول این ۳۷ روز حتی لحظهای به حرفهایی که علیه من زدند، گوش نمیکردم و از آنهایی هم که برحسب تصادف میشنیدم، ناراحت نمیشدم. بسیاری میپرسند چگونه به این اطمینان رسیده بودی که آقای پزشکیان پیروز این انتخابات است؟ و چگونه پیشبینیهای انتخاباتی درست و دقیق بود؟ من سعی میکنم پاسخ این پرسش را بدهم.
از نظر خودم این خیلی ساده است و قواعد روشن و سادهای برای آن وجود دارد که اگر دیگران هم به آن پایبند باشند، میتوانند چنین کنند. سه عامل در شکلگیری این رویکرد موثر است. اول وجود مواد خام و اطلاعات لازم، دوم تحلیل آن مواد و سوم نیز بیطرفی تحلیلی. اطلاعات و دادههای خام تحلیلهای من از مرکز آمار، پیمایشهای اجتماعی و نظرسنجیها است برای اخبار ویژه و مثلا محرمانه هم پشیزی ارزش قائل نیستم. همه آنها فریبدهنده است و در موضوع اخیر، استفاده از نظرسنجیها نقش مهمی داشتند. برخلاف تبلیغاتی که علیه نظرسنجیها شد، دقیقترین اطلاعات را در اختیار میگذاشتند.
اشتباه آنها در سنجش میزان مشارکت در دور اول نیز تا حدودی طبیعی بود؛ هر چند به علت ممنوعیت تاسفبار آنها از انتشار اطلاعات و نیز دولتی بودن آنها، امکان حضور کارشناسان دیگر برای کم کردن خطا وجود ندارد و این تقصیر کارشناسان این نهادهای نظرسنجی نیست. دو نظرسنجی آرا و ایسپا همچنان با فاصله از دیگران قرار دارند؛ هر دو پایههای مشترکی دارند. به طور قطع نظرسنجیها از هر جهت مفید هستند. نظرسنجی عامل مهمی در اعتبار دادن به نتایج انتخابات است. اکنون با وجود نظرسنجیهای گوناگون کسی نمیتواند نسبت به وجود تقلب (موارد جزیی را کاری ندارم) و تغییر در میزان آرا و مشارکت ایرادی بگیرد. اگر در سال ۱۳۸۸ نیز موسساتی معتبر و مستقل در دسترس بودند، شاید هیچگاه شاهد آن حوادث تأسفبار نمیشدیم. جهت اطلاع کافی است که بگویم در شرایط ناپایدار سیاسی ایران پیشبینیهای زیر موجب افتخار نهاد نظرسنجی است. موسسه پرسش نیز به سفارش ستاد آقای پزشکیان چند نظرسنجی انجام داد که همپای دیگران بود.
این حد از خطای پیشبینی در شرایطی که جریان سیال سیاسی وجود دارد و فضای فرهنگی مناسبی هم برای کار وجود ندارد، عالی است. برآورد کمتر از میزان مشارکت نیز احتیاطی است که آنها به علت خطای دور اول دچارش شدند. به جز این سه مورد نظرسنجیهای دیگر هم بودند که قابل قبول بودند که قصد ذکر تکتک آنها را ندارم. در هر حال، تحلیلگر باید دادههای خام معتبری داشته باشد و بداند که کدامها معتبر است. ولی داده کافی نیست؛ باید با اصول تحلیل و استفاده از دادهها و ترکیب آنها با یکدیگر نیز آشنا بود. لزوما تولیدکننده داده نیز بهترین بهرهبردار آن نیست. اینجا به موضوع مهم تحلیل وارد میشویم که پیچیده و خارج از حوصله این یادداشت است. ویژگی سوم، بیطرفی تحلیلی است. ما حق نداریم واقعیت را بازیچه امیال خود قرار بدهیم. باید در برابر آن فروتن باشیم. دنبال تفسیر و توجیه آنها به سود خود نباشیم. بخش اصلی خطاهای تحلیلی ناشی از یک مشکل روانی - اخلاقی است. چیزهایی را میبینیم که دوست داریم و چیزهایی را که دوست نداریم نمیبینیم. تحلیلگر باید به اصول اخلاقی استفاده از دادهها و اطلاعات پایبند باشد. دادههای آماری بازیچه دست ما نیستند. روی هوا نمیتوان تحلیل کرد. یک بار تحلیل و پیشبینی درست برای ما اعتبار نمیآورد شاید شانسی باشد. بلکه باید همیشه درست حرف زد. اگر تحلیل ما غلط در آمد، باید مسوولیت بپذیریم و دلایل آن را شرح بدهیم، نمیشود که حرف بزنیم، غلط درآید و بعد هیچ مسوولیتی نپذیریم تا نوبت بعدی دو باره حرف جدیدی بزنیم. ما باید در برابر نظراتمان مسوولیتپذیر باشیم. اگر همین یک ویژگی را رعایت کنیم آنگاه خواهیم دید که حرفها دقیق زده خواهد شد. این گزارش مختصر را از آنچه در این یک ماه گذشته است تقدیم کردم تا آغازی باشد برای راهی جدید در طرح مسائل اصلی جامعه ایران. این بهترین تجربه سیاسی من بود. دلایل زیادی برای این ادعا دارم. ولی هنگامی که میبینم چه کسانی از ابتدا با شهامت اخلاقی فراوان وارد این ماجرا شدند از جمله آن پیرمرد و دختر خانمی که در خارج میروند رأی میدهند و فحاشیهای زشت عدهای را تحمل میکنند، در برابر شجاعت و صلابت آنان احساس کوچکی میکنم.
🔻روزنامه شرق
📍 رئیسجمهور اجماعساز
✍️ کیومرث اشتریان
برگزاری موفق انتخابات را به ملت ایران و رئیسجمهور منتخب تبریک میگویم. از آنان که رأی ندادند و آنان که به جناب آقای جلیلی رأی دادند، سپاسگزاریم که امکان رقابتی معنادار را فراهم کردند. بهویژه از تودههای اصولگرا و اصلاحطلب که صادقانه در پی ارزشهای خود بودند باید سپاسگزار بود که به ندای وجدان خود پاسخ دادند. لازم است از مسئولان برگزاری انتخابات تقدیر کرد که «با شتاب لازم و امانت کامل، وظایف خود را انجام دادند» و خط بطلانی کشیدند بر شبهاتی که برخی در شمارش آرای انتخابات وارد میکردند یا میگفتند که همه چیز از پیش تعیین شده است. به قول یکی از فعالان فضای مجازی، جمهوری اسلامی در ردصلاحیتها بیتعارف است، اما در همان محدوده تأیید صلاحیتها، «رو بازی میکند». رهبری نیز همگان را به همکاری و نیکاندیشی برای پیشرفت و عزت روزافزون کشور توصیه کردند تا رفتارهای رقابتی دوران انتخابات به هنجارهای رفاقتی تبدیل شود و هرکس در حد توان خود برای آبادانی مادی و معنوی کشور تلاش کند. شاید یکی از مهمترین فرازهای مناظرههای انتخابات آنگاه بود که دکتر پزشکیان از نقش خود در اجماعسازی و رفع اختلاف در درون حکومت سخن گفت. این همان چیزی است که در بیان رهبری «همکاری و نیکاندیشی» نام میگیرد. اهمیت این فراز از مناظره پزشکیان چنان تأثیرگذار بود که در مناظره بعدی جناب آقای قالیباف همین گفتار نیک را پی گرفت و به همین روال سخن راند. اشارات رئیس قوه قضائیه هم در روز انتخابات و پیش از آن روشن است. به نظر میآید مسئولان سه قوه مشکلی در این راه نداشته باشند. البته جناب دکتر قالیباف باید هشیار باشد کسانی در مجلس که نه خیرخواه او هستند و نه خیرخواه پزشکیان، از همان آغاز کار مانعتراشی و تفرقهافکنی نکنند. اینک، از قضا، قالیباف در قامت ریاست مجلس میتواند نقشی اساسی در تحقق اراده ملی ایفا کند و همان نقش اجماعسازی، «همکاری و نیکاندیشی» را در مجلس به سرانجام برساند. زمانی یکی از رهبران اصلاحات به اصلاحطلبان توصیه کرده بود که «قالیباف را از خود نرانید». زمانی دیگر خود شاهد بودم که در برابر تقاضای یکی از دوستان که «با قالیباف باید برخورد کرد»، یکی از رهبران اعتدالیون گفت: «نمیزنیم ولی اگر او آغاز کند پاسخ میدهیم». البته متأسفانه آقای قالیباف بر اثر فشار مشاوران بیتجربه، آنچه را که نمیباید «آغاز» کرد و شد آنچه که در مناظرات ۹۲ و ۹۶ دیدیم. این نشان میدهد نه اصلاحطلبان و نه اعتدالیون مایل با درگیری با قالیباف نبودند، اما هستهای که خود را مالک همه چیز میداند، فشارهای مستقیم و غیرمستقیم را بر او وارد کردند و در جریان مناظرات دو دهه گذشته، او را به راهی کشاندند که نمیباید. اینک اما قالیباف-پزشکیان میتوانند زوج خوبی در اجماعسازی برای پروژههای ملی از برجام و FATF تا توسعه اقتصادی کشور باشند. خوشبختانه چالشی هم در مناظرات بین این دو پدید نیامد. مشفقانه میگویم همه چیز بستگی به آن دارد که آیا دکتر قالیباف بالاخره پای خود را از قیر سیاه شماری اندک از فرقهگرایان درمیآورد یا خیر. کسی با اصولگرایی او مشکل ندارد، به شرط آنکه افراطیون یا منفعتطلبان بیریشه به هوای منافع سرشار دست از سر او بردارند. کمااینکه اصلاحطلبان با اصولگرایی حکیمانه لاریجانی هم مشکل چندانی نداشتند. مشکل، افراطیون پرتوقع یا سودجویان بیکارهای هستند که قالیباف را به دامگه کشاندند و از ایشان تنها توقع گوشسپردن به ندای تفرقهافکنی دارند. مشکلات کشور فراوانند، راهحلها، از پس سالها، از مباحثات کارشناسی برآمده است. چه بسیار برنامههای خوب، ولی عملنشده در دسترس است. بسیاری از فعالان سیاسی به این توجه نکردهاند که نقش اجماعسازی برای اجرای سیاستها بسیار مهم و کلیدی است؛ حتی بسیار بیشتر از قدرت فنی مدیریتی. درواقع تفاوت سیاستمدار و مدیر در همین نکته نهفته است. سیاستمدار باید اجماعسازی کند و مدیریت فنی-اداری را به دیگران بسپارد، نه اینکه خود را در پیچ و خمهای اجرا و اداره و سفرهای کمفایده استانی گم کند. بهویژه او باید اجرا را به معاونان وزیران و دیگر مدیران ارشد اجرائی واگذار کند و پیگیری و نظارت بر اجرا را هم از مدیران ستادی خود در نهاد ریاستجمهوری بخواهد. اجماعسازی به آن است که در «کریدورهای» قدرت به روشنگری و مذاکره بپردازید و تا آنجا که ممکن است نظرات و سیاستها را به جمعبندی برسانید.
مثلا رئیسجمهور باید بتواند برای اولین و مهمترین گام، پرونده FATF را به سرانجام برساند. ظاهرا بخش مهمی از مسئولان در قوای سهگانه از ابعاد این پرونده آگاهی کافی ندارند. برای اجماعسازی باید از کارشناسانی استفاده کرد که این مسئولان به آنان اعتماد دارند. اینگونه است که میتوان کار را به سامان برد. مصاحبههای آتشین و تحریک افکار عمومی پاسخ نمیدهد و همچنان کسبوکار بینالمللی مردم در تعلیق خواهد افتاد.
از سوی دیگر، باید بتوان با کسان و نهادهایی که در دیگر بخشهای حکمرانی کشور مانع اجماعسازی هستند، گفتوگوی فراوان کرد و آنها را به چرخه مثبت کشاند. هرچند بخشی از آنان آمخته به نیاموختن از عبرت روزگارند. آنان انرژی اجماعسازی را تخلیه میکنند و پرداختن بیش از حد به ایشان سبب میشود که اجماعسازی به پیش نرود. در همین راستا، جوانان خوشدلی که بر صداوسیما حاکم هستند، باید تجدیدنظری اساسی در رفتار خود کنند؛ هرچند میدانم متأسفانه این خواسته از ظرفیت آنان فراتر است. این دوستان ظرفیت خود را نشان دادهاند و بعید است که استعدادی در تقویت اتحاد ملی داشته باشند. آنان صداوسیما را با یک حزب سیاسی و بلکه با یک فرقه سیاسی اشتباه گرفتهاند و دلخوش به سرخوشیهای کودکانه در نزاعهای سیاسیاند؛ گویی هنوز در محفلهای دانشجویی با رقیبان خود جدل میکنند و رجز میخوانند. صداوسیما را به دست کسانی نسپارید که باز هم گاندوهای تفرقهافکن و مشکوک بسازند. تهیهکننده گاندو گفته است: «اگر پزشکیان رأی بیاورد چند فصل جدید از سریال گاندو را میسازیم و در خدمت ملت شریف ایران خواهیم بود و حرفهای ناگفته جدیدی خواهیم زد... درباره فساد و نفوذ در جریان اصلاحات حرفهای نزده زیاد است». این جوان که سرخوش به فرصتهای رانتی و محفلی صداوسیماست، هنوز نمیداند که «شاهکار» قبلیاش چقدر مبتذل و از لحاظ امنیتی ضعیف بوده است. سرِ آن ندارم که با این جوان خوشنیت جدل کنم؛ چون فقط زمان میتواند چنین جوانانی را به خطاها و اشتباهاتشان برساند و آنها را از توهم برهاند. مهم این است که بدانیم برخی بزرگترها از روی آگاهی و برای حذف رقیبان به چنین کودکسالاریهایی میدان میدهند. البته با گذشت زمان همین جوانان فریبکاریها را درمییابند و علیه شما طغیان خواهند کرد. نکته مهم دیگر این است که چنین رویکردی سبب گمراهی دیگر مقامات و دستگاههای تصمیمگیر میشود و فرصت همدلی و اجماعسازی را از کشور و نظام میگیرد. به هر تقدیر، صداوسیما میتواند نقشی دوگانه در تفرقهافکنی یا در اتحاد ملت ایفا کند. رویکرد فرقهای سبب میشود نتوانید درکی از اتحاد ملی داشته باشید.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 شرایط افزایش تولید خودرو
✍️ بابک صدرایی
تولید خودرو باید به اندازه نیاز بازار باشد. مادامیکه تولید خودرو همسو با تقاضا در بازار نباشد ساماندهی بازار خودرو محقق نخواهد شد. همچنین یکی از عوامل اثرگذاری که میتواند قیمت خودرو را در سال آینده کنترل کند، واردات خودروهای خارجی است.
به نظر می رسد اگر ۱.۷میلیون دستگاه خودرو تولید شود بازار سیاه خودرو از بین برود. دولت باید سامانه فروش را نیز جمع کند. از سوی دیگر از مردم بخواهیم که خودرو خریداری کنند. چون ۱.۷میلیون دستگاه خودرو در شرایط فعلی اقتصادی میتوان گفت از میزان تقاضای بازار ما بیشتر است یا حداقل میتوان گفت برابر است.
این در حالی است که چنانچه برنامه، کاهش قیمت خودرو در بازار است باید قیمتها از سقف شکسته شود نه از کف. باید دستکم حدود ۳۰ تا ۴۰ هزار خودرو کارکرده وارد شود تا در مرحله نخست سقف قیمت در بازار را شکست دهد. برای اینکه قیمتها را کنترل کنیم نمیتوانیم از کف قیمت آغاز کنیم. چراکه بازار همیشه سیگنال خودش را از سقف میگیرد. بنابراین باید قیمت خودروهای لوکس شکسته شود تا از شرایط بهوجود آمده توسط شکست قیمت از سقف، نرخ خودروهایی با قیمت پایین هم شکسته شود.
با نگاهی کاملا خوشبینانه در کنار تولید این میزان خودرو، افزایش روند واردات نیز باعث خواهد شد بازار سیاه خودرو کاملا از بین برود. اما وقتی واقعگرایانه به بازار و سیاستگزاریهای صنعت خودرو نگاه میکنیم، چیزی جز افزایش قیمت و کمبود خودرو در سال جاری مانند سالهای قبل نمیبینیم.
مطالب مرتبط