🔻روزنامه تعادل
📍 اقتصاد ایران و اهمیت خردهفروشی
✍️ پیام باقری
تحلیلهای جهانی نشان میدهد که امروز خردهفروشی و بازارهای مربوط به آن نقش و سهمی مهم در اقتصاد جهانی دارند و از این رو اتاق بازرگانی ایران نیز با برگزاری یک همایش تلاش کرده تا راهی برای استفاده از این ظرفیت و البته تشریح شرایط این بازار پیدا کند. این همایش دو هدف مهم را دنبال میکند؛ کمک به توسعه و پیشرفت این صنعت و رفع موانع پیش روی آن که در این راستا اتاق ایران آماده انجام اقدامات لازم در حوزه وظایف قانونی خود است. دوم جریانسازی و شبکهسازی در این حوزه است که میتواند با تکیه بر فناوریهای نوین و دانش مدیریتی عملیاتی شود. مانند بسیاری از کسب و کارهای دیگر، نقشآفرینی در حوزه کالاهای سوپرمارکتی به عنوان نوعی از کسب و کارهای خرد که مستقیم با اقتصاد خانوار و روستایی مرتبط بوده و از یک نظام گسترده توزیع برخوردار است، بدون توجه به تحولات دیجیتال ناممکن خواهد بود.
تقاضای بسیار بالا، حجم بالایی از تولید در فضایی پردامنه با ابعاد مختلف، سود واحد مالی کم اما گردش نقدینگی و سود بالای نهایی به دلیل حجم بالای فروش، فروش روزمره با توزیع گسترده، رقابت بالا و مبتنی بر نظام عرضه و تقاضا، برخورداری از اقتصاد کم ریسک و پر بازده، رشد سهام قابل توجه آنها در بازار بورس، پیشبینیپذیری نسبتا بالا در این صنعت، از دیگر شاخصهای بازار کالاهای تندمصرف و خردهفروشی است.
بالغ بر ۸۵درصد بازار خردهفروشی در مالکیت سوپرمارکتهای محلی است. با این حال اما با توسعه فروشگاههای زنجیرهای و آنلاین و تغیر فرهنگ خانوار نسبت به نحوه تهیه مایحتاج خود و دسترسی گسترده به فناوری موجب تغییر رفتار و ذائقه مصرفکنندگان این بازار شده است. بازار خردهفروشی سهم مهمی از بنگاههای کوچک و متوسط را به خود اختصاص داده و اقتصادهای نوظهور از این بخش برای مولدتر کردن حوزههای اقتصادی خود استفاده میکنند. در واقع بازار خردهفروشی موتور پیشران اقتصادهای نوظهور است. موفقیت در این حوزه نیازمند شناخت از این زیستبوم، جنس بازار و رقبا و منابع، سواد مدیریتی، ایجاد ساختارهای لازم روزآمد و استفاده از فناوریهای روز دنیا است. این اتاق آماده است تا در مسیر توسعه و پیشرفت صنعت خردهفروشی و رفع موانع پیش روی آن، اقدامات لازم را انجام دهد. به این ترتیب امیدواریم تا با به وجود آمدن یک نگاه مشترک در این حوزه بتوان فضایی را ایجاد کرد که از این ظرفیت مهم در اقتصاد ایران نهایت بهرهبرداری صورت بگیرد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 پایانی بر سیاستزدگی اقتصاد؟
✍️ دکتر مهرداد سپهوند
انتخابات به پایان رسید و رئیسجمهور منتخب راهی پاستور میشود تا هدایت کشوری را بر عهده بگیرد که زمانی رتبه اول منطقه را در شاخصهای مهم اقتصادی هدف قرار داده بود، اما در نهایت طی سالهای گذشته با حسرت شاهد پیشی گرفتن کشورهای همسایه بوده است.
کشوری که بخش بزرگی از اقتصاد آن مانند کودکی نابالغ در زیر قیمومیت دولت (state) است و آمیخته با حلاوت رانت قدرت سیاسی کار میکند. بخش بزرگی که بهدلیل عدم شفافیت ابعاد آن روشن نیست و نه فقط رقابت منصفانه را برنمیتابد، بلکه حتی قوانین و مقررات نظارتی را هم گردن نمیگذارد و تمایل به آن دارد که بیشتر خارج از اختیارات دولت مستقر فعالیت کند.
کشوری که بهدنبال تنشهای سیاسی با بازیگران عمده بینالمللی و برخی اقتصادهای منطقه با وجود امکانات فراوان خدادادی و زمینههای مستعد سرمایهگذاری، بهدلیل تحریمهای ظالمانه برای سرمایهگذاری جذابیت بالایی ندارد و سرمایهگذاران تنها در صورتی حاضر به ورود به آن هستند که رانت بزرگی ریسکهای بیثباتی را برایشان جبران کند.
این رانت البته هدیهای است که جز با بخشش از منافع ملی به دست نمیآید. کشوری که بهدلیل مداخلات سیاسیون، نهادهای مالی بزرگ و بانکهای آن بهشدت از ناترازی در منابع و مصارف خود آسیب دیدهاند و بدون کمک دولت با اندک تلنگری ممکن است فروبریزند.
کشوری که بنا بر ملاحظات سیاسی دولتها، جسارت تلاش در جهت اصلاح بنای کج یارانههای ناعادلانه را نداشتهاند و اکنون نیز دولت جدید دشوار بتواند بدون تنش اصلاحاتی در آن ایجاد کند.
کشوری که با نبود احزاب، گروههای غیررسمی و حلقههای سیاسی بهدنبال منافع گروهی خود به راحتی منافع اجتماعی را زیر پا میگذارند و با تلاش در جهت میدان دادن به باندهای سیاسی جایی برای شایستهسالاری نگذاشتهاند تا جایی که بسیاری از خبرگان راه قهر از مداخله در امر عمومی را در پیش گرفتهاند و دولت را از ظرفیتهای ارزشمندی خالی کردهاند. حال در گامهای اول برای درمان چنین اقتصاد پرمساله و بیماری چه باید کرد؟
در نخستین گام، دولت جدید باید بپذیرد و به شکل روشنی برای مردم تشریح کند که اولا مشکلات جدی بر سر راه اصلاح اقتصاد کشور وجود دارد و دوم و مهمتر از آن که در ریشهیابی این مشکلات آدرس غلط ندهد. باید بهطور آشکار و روشن به مردم بگوید که ریشه تمام این مشکلات در سیاستزدگی است که دامن کشور و اقتصاد آن را گرفته است.
باید بدون هیچ تعارفی اعلام کند که بدون اصلاح این باری که از سیاست بر اقتصاد آوار شده است نمیتوان کار جدی و قابلملاحظهای انجام داد. باید خارج از سپهر اقتصاد این عزم و این اجماع فراهم آید که از این سیاستزدگی پرهیز شود.
این یک واقعیت است که در سراسر عصر جدید ما حتی یک نمونه از توسعه پویای اقتصادی در شرایط بسته و با اقتصاد دستوری نداریم. در اقتصاد هیچ فریبی بالاتر از این نیست که کسی مدعی شود از اطلاعاتی همسنگ افراد درگیر با کنش اقتصادی برخوردار است و میتواند طرحی آمرانه برای اصلاح همه امور ارائه کند.
این ادعا هرچند دور از ذهن اما همواره از طریق آنها که به هرم قدرت نزدیک هستند به دلیل منافعی که از این طریق میتواند حاصل شود یا به دلیل توهم و درک نادرست گاه مطرح میشود و متاسفانه مورد استقبال قرار میگیرد. فراموش نکنیم نقطه چرخشی که در اقتصاد چین آن معجزه بزرگ رشد سریع اقتصادی را رقم زد همین اجتناب از سیاستزدگی بود.
دولت چین که پیشتر در دوگانه اقتصاد دستوری و بازار رشد بالای شق بازار را دیده بود، نهایتا این تصمیم بزرگ را گرفت که کار تخصیص منابع را برای کالاهای خصوصی در یک فرآیند پیگیر و حسابشده به بازار آزاد و رقابتی واگذارد، درها را به روی ورود سرمایه خارجی بگشاید و دولت عمدتا بر تنظیمگری و تسهیلگری و برنامهریزی در سطح کلان و تولید کالاهای عمومی متمرکز شود. از طرفی چین این گردش بزرگ در حکمرانی را مبنای تحول در روابط بینالملل خود قرار داد و برونداد چنین تغییری آن شد که هماکنون به عنوان دیپلماسی اقتصادی شناخته میشود.
نکته آخر آنکه با توجه به آرایش نیروهای سیاسی در ارکان مختلف نظام و حمایت ضمنی برخی از ایشان از کاندیدای رقیب رئیسجمهور، بیم آن میرود که علاوه بر سیاستزدگی، شاهد کارشکنی بهدلایل سیاسی از طرف نیروهای رقیب باشیم.
اگر واقعا حاکمیت بنای یک تحول مثبت و حرکت به سمت یک اقتصاد بالنده را دارد باید به روشنترین شکلی به این نیروها این پیام را برساند که از سنگاندازی در راه دولت جدید بپرهیزند و تابع رای ملت باشند.
ملتی که برای هر طرحی که در عرصه حکمرانی داده شود، تحملکننده هزینههای آن هستند، پس حق دارند وقتی به روشنی رای خود را در زمینه جهتگیریهای آینده کشور اعلام کردهاند، انتظار داشته باشند تا آن رای فصلالخطاب برای همه گروههای سیاسی باشد.
🔻روزنامه کیهان
📍 خودتحقیری راهحل نیست
✍️ سعدالله زارعی
بارها نوشته شده که در اداره کشور دو نگاه موازی وجود دارد و این از ابتدای انقلاب اسلامی بوده است. یک نگاه این است که این کشور در درون توانایی مادی و انسانی برای اداره بهینه و تمام و کمال خود را دارد، کافی است که در بالفعل شدن امکانات و استعدادهای فراوان آن اعتقاد راسخ وجود داشته باشد و به انجام آن اهتمام لازم صورت گیرد. این البته به معنای نادیده گرفتن ظرفیتهای خارج از کشور و پیوند زدن آنها با منافع ملی نیست. وقتی از منافع ملی صحبت میکنیم، محیط خارجی بخشی از میدان تأمین منافع ملی است نه در مقابل آن و لذا صحبت کردن از منافع ملی، پیوند زدن توانمندیهای داخلی و ظرفیتهای خارجی است.
یک نگاه هم این است که اداره کشور نیازمند انطباق سیاستها و اقدامات داخلی با سیاستها و اهداف طرفهای خارجی و بهطور خاص قدرتهای بینالمللی است. در این نگرش هرگونه مغایرت هدفگذاریهای داخلی با سیاستهای قدرتهای خارجی در نقطه مقابل منافع ملی دیده میشود و این در حالی است که همان قدرتهای خارجی ضمن توجه به تواناییهای مادی و انسانی داخلی خود، به محیط پیرامونی و حتی محیط دوردست بهعنوان ظرفیت نگاه میکنند و در عین حال هیچگاه برای دست یافتن به منابع خارجی از اصول و ارزشهای خود چشم نمیپوشند و به آن دست هم مییابند. بنابراین آنها که از انطباق اهداف داخلی با سیاستهای قدرتهای خارجی سخن میگویند و به نوعی نرمالیزه شدن را توصیه مینمایند، به منطق قدرتهای خارجی توجه نمیکنند یعنی از منطق آنان که پاسداشت ارزشها و اهداف ملی خود است، تبعیت نمیکنند، بلکه با نوعی فریفتگی و بهطور داوطلبانه در حلقه اهداف آنها قرار میگیرند. خداوند متعال در قرآن کریم، از جمله در آیه ۵۷ سوره مبارکه مائده و آیه ۸ سوره منافقون، مؤمنین را از چنین چیزی پرهیز داده است و فرمان میدهد که دنبال آنان راه نیفتید و از آنان عزت خویش را طلب نکنید. دستور این است که به خداوند توکل کنید و به قدرت مؤمنین که ریشه در قدرت الهی دارد اعتماد نمایید و صدالبته در مراودات بینالمللی هم برای تقویت خود و نه تبعیت از آنان وارد شوید. شاخص درستی این ورود هم این است که در این مراوده به قدرت و توانایی شما در مقابل دشمنانتان افزوده شود.
نگاه اول یک نگاه فرصتساز و تهدیدزدا میباشد و انقلاب اسلامی آن را تجربه کرده است. حضرت امام خمینی به ملتها، مستضعفان، مسلمانان و کشورهایی که داعیه استکباری و استیلاطلبانه ندارند، بهعنوان فرصت نگاه میکردند و البته پیش از آن، ایران اسلامی و ملت عزیز آن را فرصت بزرگ دانست، و به قدر دانستن آنها توصیه میکردند. نتیجه نگاه حضرت امام خمینی قدسسره این شد که ملت ایران در توسعه قدرت داخلی
قد برافراشت و به مرتبهای رسید که در چشم دنیا عزیز و در چشم مستکبران خار مغیلان شد و عقبنشینیهای دشمن را در مقابل ملت ایران در پی داشت و از آن طرف یک جبهه حمایتگر از ملتها و جنبشها و دولتها بهدست آورد، بهگونهای که تا هزاران کیلومتر از مرزهای اطراف کشور به حوزه منافع ملی و امنیت ملی ایران تبدیل گردید و در این میان دولتهای ایران به فراخور توجه و تلاشی که برای استفاده از این حوزه بزرگ منافع ملی داشتند، از آن برای اعتلای قدرت ایران و رفع نیازهای اقتصادی کشور استفاده کردند و صدالبته غفلتهای نابخشودنی، بخش بزرگی از این فرصتها را عقیم گذاشت.
ملت ایران انقلاب کردند تا روندهای جهانی که ظالمانه و علیه ملتها و از جمله علیه ایران بود را دگرگون کند و امام بزرگوار و رهبر معظم انقلاب به همراه ملت برای این تغییر پا در میدان گذاشتند و بسیاری از روندهای جهانی را به نفع ملتها و مردم ایران تغییر دادند. تغییر در ائتلافهای ظالمانه و شکل دادن به ائتلافهای جدید بینالمللی و استفاده از این ائتلافها که فقط ارائه فهرستی از آنها یادداشتی جداگانه نیاز دارد، نمونههایی از موفقیت این ملت در توسعه منافع ملی خود در محیط بینالمللی است.
اما یک نگاه این است که ملت ایران نمیتواند و نباید در راه تغییر جهانی کاری کند. در این منظر قدرت تعریف شناخته شدهای دارد و همان چیزی است که در ادبیات جهانی بهعنوان هنجار قدرت پذیرفته شده است. از این منظر ایران برای آنکه مسائلش حل شود ـ که درباره «مسائل» آن هم مبالغه زیاد صورت میگیرد ـ باید با قدرتهای زورگو مسئله نداشته باشد. اگر مسئله داشت، همه چیزش نابود میشود! در این منظر تمثالهای پوچ مثل برجهای دبی و دوحه، قدرتمندی دیده میشوند و در عین اعتراف به ناتوانی کارشناسی داخلی کشورهایی نظیر امارات و قطر، به میدان آوردن مهندسین خارجی برای ساخت چنین برجهایی در سواحل ایران تمنا میشود و حال آنکه عقلای عالم نه این برجهای به ظاهر باشکوه را علامت توانمندی دولتهای بهظاهر صاحب این برجها میدانند و نه اینکه ساخت چنین برجهایی ـ در صورت ضرورت و نیاز واقعی ـ را خارج از توان مهندسین داخلی ایران میدانند. در این نگرش مفتون، کافی است اندکی به دستاوردهای فراوان مهندسین و دانشمندان ایرانی در این ۳۰ سال نگاه بیندازد و ببیند در این فاصله، اقدامات مهندسی در ایران بیشتر و شکوهمندتر بوده یا در کشورهایی مثل قطر و امارات. اینها کافی است به آمار دانشمندان و مهندسین ایرانی که علاوهبر محیط داخلی در محیط خارجی و همان کشورهای استعماری که کعبه آمال اینهاست، افتخار آفریدهاند نگاه کنند تا به کشورهای بیریشهای که همه هنرشان برونسپاری ساخت برجهاست، حسرت نبرند و به دانشمندان و مهندسین ایرانی اهانت ننمایند. کاش این آقایان از کنار برجهای نشسته در ساحل دوحه، سری به زندگی مردم آن سامان در ده کیلومتری همین برجها بزنند و وضع آبادانی آنجا را نه با پایتخت ایران که با یکی از شهرهای ایران مقایسه کنند تا ببینند فاصله زرق و برق برجهای مورد استفاده میهمانان خارجی تا زندگی تودههای مردم در این کشورها چقدر است.
ما متاسفانه در برخی از موارد با کسانی روبهرو هستیم که یا با برنامه خارجی برای تحقیر ایران و سپس ربودن سرمایههای ارزشمند از دست این ملت تلاش میکنند و یا سادهلوحانه فریفته تبلیغات مسمومی شدهاند که بر مبنای ضعیف نشان دادن ایران تنظیم گردیدهاند.
آیا ایران که اکنون از نظر اقتدار علمی در ردیفهای افتخارآمیز است، حسرتمند برجهای پوچ در سواحل دوحه و دبی است؟ آیا ایرانی که در ۴۶ سال گذشته به دلیل عزت و استقلال آن، محسود ملتهای دنیاست، نیازمند وارد کردن مهندس خارجی و کپیبرداری از کشورهای بیریشه و ذلیل است؟ امروز ملت ایران از لحاظ توانایی و اقتدار به جایی رسیده است که غرب برای توجیه شکست خود در جنگ اوکراین آدرس سلاحهای ایرانی را میدهد! این سلاحها را ایرانی با چه هوشی ساخته است؟ آیا همین هوش در عرصه علمی و فنآوریهای نوین و علوم پزشکی مورد اعتراف نهادهای تخصصی در دنیا نیست؟ بله ایران مشکل دارد! اما مشکل آن ملت آن و فقدان مهندس و دکتر نیست. امروز ایران در توریسم سلامت و پزشکی برترین در محیط منطقهای است. ایران مشکل دارد! مشکل آن در طول این سالها کسانی بودهاند که به ایران و قدرت ایرانی باور نداشتهاند و گمان کردهاند مصلحت ایرانی دست کشیدن از ارزشهای خود و پیوند خوردن با مطامع قدرتهای استکباری است. مشکل ایران، کسانی بودهاند که در استفاده از قدرت ملی، تنبل و در چشم دوختن به عنایت خارجی، حریص بودهاند. نتیجه هم این شده که نه قدرت ملی را برای آن دسته از مشکلاتی که به آن اشاره دارند، به صحنه آوردند و نه از نگاه ملتمسانه به دستهای خارجی، منفعتی برای ملت کسب کردند. در پایان عمر ۸ ساله دولتی که چنین خصوصیاتی داشت، رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند این دولت باید برای همیشه عبرت دولتهای ایران باشد. راستی کسانی که در رؤیت توان ایرانی، تقلیلگرا و در اعتقاد به حل خارجی، فزونگرا بودند چه تحویل ایران و ایرانی دادهاند؟ اعتراف افرادی از این دست در اولین جلسه با شهید رئیسی که ثبت شده است، کافی است تا بدانیم فضای مانور ایران در خارج از کشور بسیار بزرگتر از محیطی است که بهعنوان محیط بینالملل و جامعه بینالملل به ملتها تزریق کردهاند.
محیط بینالملل برای جمهوری اسلامی ایران یعنی همه قاره آسیا
ـ بهجز رژیم صهیونیستی ـ همه قاره آمریکا به جز ایالات متحده، همه قاره آفریقا و همه قاره اروپا به جز انگلیس. این فراخنای محیط بینالملل برای جمهوری اسلامی و حوزه منافع ملی ایران و «میدان» کار ماست. نزدیک به ۲۰۰ کشور، محیط منافع ملی ایران و دو تا سه کشور، محیط معارض منافع ملی ایران است و به دلیل این تعارض که نهادین و متصلب است، هرچه هم فریفته آنان شویم ـ چنانکه دولتهایی در ایران شدند ـ به ما چیزی نمیدهند. این دو تا سه کشور در کمین تضعیف ما نشستهاند تا هر جا بتوانند ضربه بزنند. التماس برای دفع شر آنها به جایی نمیرسد. ما باید در پیوند با کشورهای مختلف در چهار قاره جهان بر توانمندیهای خود بیفزائیم تا فکر تضعیف ایران را از بین ببریم. نباید برای جلب همراهی قدرتهایی که قسم خوردهاند تا نابودی ما از پای ننشینند، ملت خود را تحقیر کنیم و توانایی فراوان آن در اداره عزتمندانه خود ناچیز بشماریم که البته چنین تلاشی در کشور امام حسین علیهالسلام پذیرش ندارد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 تکیه ما به قدرت منطق است نه منطق قدرت
✍️ دکتر مسعود پزشکیان
درگذشت نابهنگام رئیسجمهور متعهد و خدمتگزار کشورمان، ابراهیم رئیسی، در سانحه دلخراش سقوط هلیکوپتر در ۱۹ مه ۲۰۲۴، موجب برگزاری انتخابات زودهنگام در ایران شد و لحظهای سرنوشتساز در تاریخ کشور ما رقم زد.
در بحبوحه جنگ و ناآرامیهای منطقه، با برگزاری انتخاباتی رقابتی، مسالمتآمیز و منظم، نظام سیاسی ایران ثبات خود را به نمایش گذاشت و بر ادعاهای برخی از «کارشناسان ایران» در برخی دولتها خط بطلان کشید. ثبات سیاسی و شیوه افتخارآمیز برگزاری انتخابات، نشانگر تدبیر رهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای، و تعهد مردم ایران به انتقال دموکراتیک قدرت حتی در شرایط دشوار است.
من با برنامهای که بر «إصلاحات»، «تقویت وحدت ملی» و «تعامل سازنده با جهان»تأکید داشت وارد کارزار انتخابات شدم و در نهایت موفق شدم اعتماد هموطنانم را، حتی زنان و مردان جوانی که از وضعیت کلی کشور ناراضی بودند، در پای صندوقهای رأی جلب نمایم.
این اعتماد برای من بسیار ارزشمند است و مصمم هستم با ایجاد اجماع، هم در داخل کشور و هم در سطح بینالمللی، وعدههایی را که در دوران تبلیغات انتخاباتی به مردم کشورم دادهام، محقق سازم.
در آغاز، میخواهم تأکید کنم که دولت من حفظ عزت ملی و شأن بینالمللی ایران در هر شرایط را سرلوحه کار خود قرار خواهد داد. سیاست خارجی ایران بر پایه اصول «عزت، حکمت و مصلحت» استوار است و طراحی و اجرای آن نیز برعهده رئیسجمهور و دولت گذاشته شده است. من قصد دارم تمامی اختیارات اعطا شده به این مقام را به کار بگیرم تا این هدف کلان را پیگیری نمایم.
با این رویکرد، دولت من قصد دارد سیاستی فرصتگرا را پیگیری کند که با ایجاد «تعادل» در روابط با همهٔ کشورها، منطبق با منافع ملی، توسعه اقتصادی و نیازهای صلح و امنیت منطقه و جهان باشد.در این راستا، از تلاشهای صادقانه برای کاهش تنشها استقبال میکنیم و با صداقت به صداقت پاسخ خواهیم داد.
در دولت من، تحکیم روابط با همسایگان در اولویت قرار خواهد داشت. ماپیگیر تشکیل یک «منطقه قوی» خواهیم بود،نه مناسباتی که در آن یک کشور به تنهایی به دنبال استیلا و تسلط بر دیگران باشد.من قویاً اعتقاد دارم که کشورهای همسایه و برادر نباید منابع ارزشمند خود را در جهت رقابتهای فرسایشی، مسابقه تسلیحاتی و محدودسازی بیمورد یکدیگر هدر دهند. به جای آن، هدف ما باید ایجاد محیطی باشد که در آن منابع همگان برای پیشرفت و توسعه منطقه، به نفع همه، اختصاص یابد.
ما به همکاری با ترکیه، عربستان سعودی، عمان، عراق، بحرین، قطر، کویت، امارات متحده عربی و سازمانهای منطقهای به منظورتعمیق روابط اقتصادی، تقویت روابط تجاری، ارتقاء سرمایهگذاریهای مشترک، مقابله با چالشهای مشترک و حرکت به سوی ایجاد چارچوب منطقهای برای گفتوگو، اعتمادسازی و توسعه مبادرت خواهیم کرد.
منطقه ما دیربازی است از جنگ، تنشهای فرقهای، تروریسم و افراطگرایی، قاچاق مواد مخدر، کمبود آب، بحران پناهندگان، تخریب محیطزیست و مداخلات خارجی رنج میبرد. حالا وقت آن فرارسیده که با هم به این چالشهای مشترک برای آینده بهتر نسلهای بعدی رسیدگی نماییم. همکاری برای توسعه و شکوفایی منطقهای اصل راهنمای سیاست خارجی ما خواهد بود.
به عنوان کشورهایی که از منابع فراوان و سنتهای مشترکِ برخاسته از تعالیم صلحآمیز اسلامی برخوردارند، باید متحد شویم و به جای منطق قدرت، به قدرت منطق تکیه کنیم. با بهرهگیری از ظرفیت هنجارسازی خود، میتوانیم از طریق ترویج صلح، ایجاد محیطی آرام برای توسعه پایدار، تقویت گفتوگو و مقابله با اسلامهراسی نقش مهمی در نظم جهانی پسا قطبی ایفا نماییم. در این راستا،ایران به سهم خود آماده نقشآفرینی خواهد بود.
در سال ۱۹۷۹، پس از انقلاب، نظام نوظهور جمهوری اسلامی ایران روابط خود را با دو رژیم آپارتاید اسرائیل و آفریقای جنوبی، بر أساس موازین حقوق بینالملل و أصول پایهای حقوق بشر، قطع نمود. تا به امروز، اسرائیل همچنان یک رژیم آپارتاید است که «نسلکشی» را نیز به کارنامه تیره خود - که شامل اِشغال، جنایات جنگی، پاکسازی قومی، شهرکسازی، برخورداری از سلاحهای هستهای، ضمیمه غیرقانونی سرزمینهای دیگران و تهاجم به همسایگانش بوده – اضافه کرده است.
به عنوان اولین اقدام،دولت من از کشورهای عرب همسایه درخواست همکاری خواهد کرد تا با استفاده از تمامی اهرمهای سیاسی و دیپلماتیک استقرارآتشبس ومتوقف کردن کشتار مردم غزه را در اولویت قرار دهند تا از گسترش دامنه جنگ جلوگیری شود. سپس باید با جدیت تلاش کنیم تا به اشغال طولانیمدتی که زندگی چهار نسل از فلسطینیان را ویران کرده است، پایان دهیم. در این راستا، تاکید میکنم دولتها بر اساس «کنوانسیون نسلکشی ۱۹۴۸» موظف به اتخاذ اقدامات لازم برای جلوگیری از نسلکشی هستند و نه پاداش دادن به نسلکشی از طریق عادیسازی روابط به مجرمان!
امروزه به نظر می رسد که بسیاری از جوانان در کشورهای غربی به حقانیت مواضع دیرپای ما در قبال رژیم اسرائیل پی برده باشند. میخواهم از این فرصت استفاده کنم و به این نسل شجاع بگویم که اتهامات یهودیستیزی علیه ایران به دلیل موضع اصولیاش در مسئله فلسطین، نه تنها کاملاً غلط است، بلکه به فرهنگ، باورها و ارزشهای اساسی ما توهین میکند. مطمئن باشید که این اتهامات به اندازه اتهامات ناعادلانه یهودیستیزی که هنگام اعتراض در دانشگاهها برای دفاع از حق حیات فلسطینیها به شما وارد میشود، بی اساس است.
چین و روسیه هموارهدر روزهای سخت دوست وپشتیبان ما بودهاند. ما این دوستی را بسیار ارزشمند میدانیم.
نقشهٔ راه۲۵ساله ایران و چین یک گام مهم در جهت ایجاد یک «شراکت جامع راهبردی» سودمند برای هر دو کشور بود؛ و ما تمایل داریم در آستانه ورود به نظم جدید جهانی، همکاریهای گستردهتری در این مسیر با پکن برقرار سازیم. در سال ۲۰۲۳، دولت چین نقش مهمی در تسهیل عادیسازی روابط ما با عربستان سعودی ایفا کرد و از این طریق دیدگاه سازنده و رویکرد آیندهنگرانه خود را در امور بینالمللی به نمایش گذاشت.
روسیه یک همپیمان راهبردی ارزشمند و همسایه ایران استو دولت من متعهد است که به گسترش و تقویت همکاریهایمان پایبند بماند.ما برای مردم روسیه و اوکراین آرزوی صلح داریم ودولت من آماده حمایت فعالانه از ابتکارات دیپلماتیک در جهت دستیابی به این هدف خواهد بود. دولت من همکاریهای دوجانبه و چندجانبه با روسیه را - به ویژه درچارچوبهایی مانند بریکس، سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی یوراسیا - در اولویت قرار خواهد داد.
با علم به اینکه صحنه جهانی از الگوهای سنتی فراتر رفته است، دولت من متعهد است که روابط متقابل مفید خود را با بازیگران بینالمللی نوظهور در جنوب جهان، به خصوص با کشورهای آفریقایی، تقویت نماید. در این راستا، به دنبال ارتقاء همکاریها و تقویب مناسباتمان خواهیم بود.
ایران با کشورهای آمریکای لاتین روابط مستحکمی دارد و دولت من درجهت حفظ و تعمیق آن به منظور پیشبرد توسعه، گفتگو و همکاری در همه زمینههای اقدام خواهد کرد.
همکاری بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین از آنچه در حال حاضر برقرار است، به مراتب ظرفیتهای بیشتری دارد و ما پیگیر تقویت پیوندهایمان خواهیم بود.
روابط ایران و اروپا فراز و نشیبهای زیادی داشته است. پس از خروج ایالات متحده از برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) در ماه مه ۲۰۱۸، کشورهای اروپایی یازده تعهد به ایران دادند تا توافق هستهای را نجات داده و تأثیر تحریمهای غیرقانونی و یکجانبه ایالات متحده بر اقتصاد ما را تعدیل نمایند. از جمله این تعهدات میتوان به تضمین انجام مبادلات بانکی بهصورت مؤثر، حفاظت مؤثر از شرکتها در برابر تحریمهای ایالات متحده، و ترویج سرمایهگذاری در ایران نام بُرد. کشورهای اروپایی تمام این تعهدات را نقض کردهاند، اما به طور نامعقولی انتظار دارند ایران به صورت یکجانبه به تمام تعهدات خود مطابق برجام عمل نماید.
با وجود این انحرافها، من آماده برگزاری گفتگوهای سازنده با کشورهای اروپایی هستم تا با تلاش مشترک، روابطمان را بر پایه اصل برابری و احترام متقابل، به مسیر صحیح هدایت کنیم.
کشورهای اروپایی باید دریابند که مردم ایران مردمی با افتخار هستند و حقوق و شأن آنها را دیگر نمیتوان نادیده گرفت. هرگاه قدرتهای اروپایی به این واقعیت واقف شوند، تصور برساخته تفوق اخلاقی خود را کنار بگذارند و همچنین از بحرانهای ساختگی که مدتهاست بر روابطمان سایه افکنده عبور نمایند، فرصتهای بسیاری برای همکاری بین ایران و اروپا وجود خواهد داشت که میتوان مورد بررسی قرار داد.
فرصتهای همکاری شامل همکاریهای اقتصادی و فناورانه، امنیت انرژی، مسیرهای ترانزیت، محیطزیست، همچنین مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر، بحران پناهندگان و سایر حوزهها هستند که همه اینها میتوانند به نفع کشورهای ما پیگیری شوند.
ایالات متحده آمریکا نیز باید به این درک رسیده باشد که ایران هرگز به زورگویی پاسخ نداده و نخواهد داد. ما در سال ۲۰۱۵با حسننیت واردبرجام شدیم و به تمام تعهداتمان بهطور کامل عمل کردیم. اما ایالات متحده– بخاطر نزاعها و انتقامهای مربوط به حوزه سیاست داخلی خود -بهطور غیرقانونی از توافق خارج شدو با تحمیل تحریمهای یکجانبه فراسرزمینی، به مردم ایران - به ویژه در دوران پاندمی کرونا - زیانها، رنجها و آسیبهای بی شمار، و به اقتصاد ما صدها میلیارد دلار خسارت وارد نمود.
ایالات متحده عامدانه تصمیم گرفت که با راهاندازی جنگ اقتصادی علیه ایران، و همچنین با مبادرت به تروریسم دولتی از طریق ترور سردار قاسم سلیمانی - قهرمان نامی جهانی مبارزه با تروریسم که به خاطر موفقیتهایش در نجات مردم منطقه از داعش و گروههای وحشی مشابه شناخته میشود – نزاعها را تشدید نماید. امروز جهان شاهد تبعات زیانبار این تصمیم است.
ایالات متحده آمریکا و متحدان غربیاش، نه تنها یک فرصت تاریخی را برای کاهش و مدیریت تنشها در منطقه و جهان از دست دادند، بلکه به طور جدی معاهده منع گسترش(NPT)را تضعیف نمودندچرا که نشان دادندهزینههای پایبندی به اصول عدم اشاعه میتواند از فواید احتمالی آن بیشتر باشد.
به واقع، ایالات متحده و متحدان غربیاش از رژیم عدم گسترش سوءاستفاده کردهاند تا- برخلاف برآوردهای دستگاههای اطلاعاتی خود -بحرانی برساخته در مورد برنامه هستهای صلحآمیز ایران ایجاد نمایند و از آن برای اِعمال فشار مستمر بر مردم ما استفاده کنند؛ این در حالی که همزمان به حمایت فعالانه و بی دریغ از اسرائیل - یک رژیم آپارتایدی تجاوزگرا که عضو پیمان ان.پی.تی نیست و به گواه همه شواهد دارنده سلاح هستهای است – پرداختند.
میخواهم بار دیگر تأکید کنم که دکترین دفاعی ایران شامل ساخت سلاحهای هستهای نیست و ایالات متحده را فرامیخوانم تااز سوءمحاسبات گذشتهاش درس گرفته و سیاست جدیدی متناسب با آن اتخاذ نماید. تصمیمگیران در واشنگتن باید دریابند که سیاستی که مبنای آن قرار دادن کشورهای منطقه در مقابل یکدیگر باشد، نه در گذشته موفق بوده و نه در آینده موفق خواهد شد. آنها باید حقیقت ایران را بپذیرند و از تشدید تنشهای موجود پرهیز نمایند.
مردم ایران به من یک مأموریت قوی دادهاند تا با جدیت پیگیر تعامل سازنده در صحنه بینالمللی - در حین پافشاری بر حقوق، عزت و نقش مستحقمان در منطقه و جهان - باشم. من از همه کسانی که مایل به پیوستن به این تلاش تاریخی هستند، دعوت به همکاری مینمایم.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 پرسشی از رییسجمهور فوتبالیست!
✍️ دکتر حسین ساسانی
سرگرم تماشای بازی فوتبال اسپانیا – فرانسه در جام ملتهای اروپا ۲۰۲۴ بودم و از بازی جادوگران هر دو تیم با تاکتیکهای شگفتانگیز، تکنیکهای خلاقانه، فضاسازی ماهرانه، مربیگری الهامبخش مربیان و تشویقهای شورانگیز تماشاگران لذت میبردم.همزمان که مسابقه فوتبال را میدیدم، بازی دیگری در ذهن من شکل گرفت و با سوت افکارم بازی شروع شد! در یک آن، این بازی آنقدر ذهنم را به خود مشغول کرد که نتوانستم ستایشگر بازیگران و بازی هنرمندانه آنان در قاب تلویزیون باشم! طوفانی از ابهامات و سوالات در ذهنم جولان دادند. پرسشهایی به سبب نمایش ویدئویی در فضای مجازی از جناب آقای دکتر پزشکیان در مسابقات پیشکسوتان فوتبال که در حال کمک به ارنج کردن تیم و گفتوگو با سایر بازیکنان برای ارائه یک بازی بهتر در مقابل تیم حریف بود، نمایان میشد. از جمله اینکه آیا جناب آقای دکتر پزشکیان این بازی را تماشا میکند؟ آیا در حین تماشای بازی به این فکر میکند که چگونه این همه بازیکن با اصل و نسب غیر فرانسوی، برای سربلندی کشور فرانسه همدلانه همآفرینی میکنند؟ چگونه یک مربی در قالب یک رهبر توانسته است بهترین، شاخصترین، تواناترین و شایستهترین افراد را فارغ از نوع رنگشان، زبانشان، نژادشان، اعتقادشان، فرهنگشان، علایقشان، مذهبشان، دلبستگی به سرزمین آبا و اجدادیشان دور هم به عنوان یک تیم دلبسته و در همآمیخته جمع کند تا یک رویای بزرگ را پیریزی و محقق سازند؟ این بازیکنان، تیم مربیان، رهبران فدراسیون و رهبران ملی و ملت کشور فرانسه چه ویژگیهایی باید داشته باشند و به چه ارزشهایی باور داشته باشند تا اینگونه دست به آفرینش خارقالعاده بزنند و چیزی را خلق کنند که تحسین جهانیان را برانگیزد؟ آیا این کار یک شبه و توسط یک عده معدود و با یک دستورالعمل پا گرفته است؟ آیا بدون پایبندی به اصول دیرپای دموکراسی و فرهنگ احترام به انسانها شکل گرفته است؟ در کجای دنیا برای انتخاب افراد واجد شرایط و شایسته برای تصدی یک جایگاه ملی و وظیفه خطیر حکمرانی دستورالعملی تهیه میکنند تا سهمیهبندی صورت بگیرد؟ برای مثال دستورالعملی باشد که مشخص کند برای انتخاب ۲۰ وزیر باید تعدادی مرد، تعدادی زن، تعدادی جوان، تعدای مسن، تعدادی با این مذهب و تعدادی از مذهب دیگر، تعدادی از این قوم و تعدادی از قوم دیگر باشد! مگر این بازیکنان با دستورالعمل دولتی برای تیم ملی انتخاب شدهاند؟ بازیکنانی چون بریک سامبا (دروازهبان)- اصالتا از جمهوری کنگو، ابراهیما کوناته (مدافع)- اصالتا از مالی، ویلیام سالیبا (مدافع)- اصالتا از لبنان و کامرون، ژول کنده (مدافع)- اصالتا از بنین، تئو هرناندز (مدافع)- اصالتا از اسپانیا- فرلان مندی (مدافع)- اصالتا از سنگال، انگولو کانته (هافبک)- اصالتا از مالی، اوریلین چوآمنی (هافبک)- اصالتا از کامرون، اولیویه ژیرو (مهاجم)- اصالتا از ایتالیا، آنتوان گریزمان (مهاجم)- اصالتا از پرتغال، کیلیان امباپه (مهاجم)- اصالتا از کامرون و الجزایر، عثمان دمبله (مهاجم)- اصالتا از مالی، کینگزلی کومان (مهاجم)- اصالتا از گوادلوپ.
نه آقای رییسجمهور منتخب! این افراد بر اساس تواناییها، شایستگیها، میزان اثرگذاری بالا، کیفیت مثالزدنی بازیهایشان، قدرت فضاسازیشان، آمادگی جسمی، ذهنی و روحیشان در تیم فرانسه حضور دارند. اگر غیر از این بود حتما برچسب نژادپرستی بر پیشانی گروه رهبری تیم و حاکمان ملی فرانسه نقش میبست.
بگذارید مثال دیگری بزنم. تصویری از ۱۱ بازیکن اسپانیا با لوگوی باشگاهی آنان که هر کدام نماینده یک باشگاه هستند، میتواند به این بحث کمک کند. در تیم ملی اسپانیا بازیکنانی حضور دارند که هرکدام عضو یک تیم باشگاهی هستند و از یک باشگاه بیش از یک بازیکن به تیم ملی دعوت نشده است یعنی اینکه هرکس قابلیت، توانایی و شایستگی حضور در تیم ملی را داشته باشد انتخاب خواهد شد، حتی اگر عضو یک باشگاه کم نام و نشان باشد.
نتیجه اینکه در هر دو تیم مطرح دنیا و با کلاس جهانی، گوناگونی، رنگارنگی، تنوع، عدالت محوری، شایستهسالاری و شمولیت موج میزند. باوجود گرفتاریها و دغدغههای بیشماری که مهاجرت برای این کشورها به وجود آورده است و گاهی آشوبهای خیابانی آرامش شهروندان را به هم میریزد و به خونریزی انسانهای بیگناه میانجامد ولی پایبندی به اصول دموکراسی، تنوعگرایی، عدالت محوری دچار تزلزل و بیثباتی در این کشورها نمیشود. حاصل این رویکرد سبب میشود از تواناییها و الگوهای فکری متفاوت همه شهروندان در هر سطح از هر قوم از هر آیین از هر رنگ از هر نژاد از هر زبان و از هر فرهنگ استفاده شود تا مردم از رفاه اجتماعی و کیفیت بالای زندگی برخوردار شوند. البته این اظهارنظر به صورت مطلق درست نیست ولی اگر منصفانه و بدون پیشفرض ذهنی قضاوت کنیم، در کلیت درست است.
تماشای فوتبال ادامه داشت اما توجه و تمرکز من در جای دیگر بود! اسیر رویایی شده بودم و در بوم نقاشی اندیشهام، تابلویی را در خیال رنگآمیزی کردم. در این تابلو من بودم با آقای رییسجمهور منتخب ۱۶میلیون نفری و تلویزیونی که بازی فوتبال حیرتانگیز را تار و بدون وضوح نمایش میداد! در تصویر خودساخته، تلاش کردم نظمی به مطالب گوناگون در اندیشهام بدهم، سپس یک تصویر تقریبا واضح چهار بعدی از وضعیت موجود ترسیم کنم و در انتها، پرسشم را از دکتر پزشکیان به امید شنیده شدن و پاسخ گرفتن، مطرح کنم!
تصویر اول: کاهش شتابان رشد اقتصادی، شکندگی ارتباطات بینالمللی و شوکهای اجتماعی مداوم، وضعیت کنونی برخی کشورهای دنیا و از جمله کشور ما را ناپایدار کرده است. فاصلهها بین ثروتمندان و کمدرآمدها همچنان در حال افزایش است. اعتماد به نهادها در حال کم شدن و گاه گاهی در حال گسست عمیق است و شکافهای سیستماتیک برای بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی و اجتماعی برای گروههای کمفروغ تداوم دارد. تصویر دوم: صندوق بینالمللی پول (IMF) پیشبینی میکند که رشد جهانی از جمله رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۴ کند شود. این چشمانداز کوتاهمدت همراه با نوسانات اقتصادی بیشتر در بلندمدت و عدم قطعیت در مورد منابع جدید رشد، فشار نامتناسبی بر آسیبپذیرترین افراد وارد میکند. به دلیل تحریمها، عدم وجود ارتباطات موثر بینالمللی، بیکفایتی مدیریتی، سایه فساد و رانت اقتصادی در کشور، فشار نامتوازن و کمرشکن را نمایانتر کرده است و آسیب بیشتری بر پیکر اجتماع خسته وارد میکند.
تصویر سوم: گزارش شکاف جنسیتی جهانی ۲۰۲۳ مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد که برای بستن شکاف مشارکت اقتصادی و فرصتها بین مردان و زنان، ۱۶۹ سال زمان نیاز است. شکافهای اقتصادی برای افراد رنگینپوست و افراد دارای معلولیت نیز همچنان قابل توجه است. در کشور ما، این شکاف در گروههای مختلف نژادی، قومی و زبانی به ویژه در مناطق مرزی کشور بیشتر به چشم میخورد و صدالبته، شکاف فرصتهای شغلی و اجتماعی بین مردان و زنان چشمگیرتر است. تصویر چهارم: این تصویر به حضور تفاوتها در اغلب کشورها به ویژه در کشور ما به دلیل پراکندگی مکان زیست ملیتها و قومیتها در مناطق جغرافیایی مختلف اشاره دارد. تفاوتهای نژادی، قومیتی، زبانی، فرهنگی، مذهبی و اعتقادی و تفاوتهای دیگر که اگر به صورت مناسب، سیستمی، یکپارچه و فراگیر بدانها توجه نشود، سبب بروز بسیاری از مشکلات میشود که برطرف کردن آنها بسیار سخت، پیچیده و طولانی میشود، همانطور که شده است. اگر بخواهم اشارهای گذرا به برخی مشکلات داشته باشم، افزایش تنشهای اجتماعی یکی از آن موارد است. نبود عدالت، شمول و عدم پذیرش تنوع میتواند باعث افزایش نارضایتیها و تنشهای اجتماعی شود. افراد و گروههای محروم ممکن است احساس بیعدالتی و نارضایتی کنند که میتواند به اعتراضات، درگیریها و ناآرامیهای اجتماعی منجر شود. کاهش بهرهوری و رشد اقتصادی یکی دیگر از مشکلاتی است که با عدم توجه به تنوع و شمول میتواند به کاهش بهرهوری و نوآوری در کسبوکارها و اقتصاد کشورها منجر شود. وقتی تمامی افراد جامعه نتوانند به طور کامل در فعالیتهای اقتصادی مشارکت کنند، فرصتهای رشد اقتصادی نیز محدود میشود. افزایش فقر و نابرابری اقتصادی یکی دیگر از نشانههای نبود توجه به تنوع، شمول و عدم پذیرش تنوع است که سبب افزایش فقر و نابرابری اقتصادی میشود. افراد و گروههای محروم ممکن است به منابع و فرصتهای اقتصادی دسترسی نداشته باشند که این مساله به افزایش شکاف بین فقرا و ثروتمندان منجر میشود. آسیب به سلامت روانی و جسمی نیز از جمله مواردی است که تبعیض و نابرابری میتواند به سلامت روانی و جسمی افراد آسیب برساند. افرادی که احساس نادیده گرفته شدن و تبعیض میکنند، ممکن است با مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب و استرس روبهرو شوند که این مساله میتواند به کاهش کیفیت زندگی آنها منجر شود. کاهش اعتماد به نهادها و سیستمها با نبود عدالت و شمول تشدید میشود و میتواند به کاهش اعتماد افراد به نهادها و سیستمهای حکومتی منجر شود. اگر افراد احساس کنند که سیستمها عادلانه و شمولگرا نیستند، ممکن است اعتماد خود را به نهادهای دولتی و اجتماعی از دست بدهند که این مساله به کاهش مشارکت مدنی و تقویت بیاعتمادی منجر میشود و آخر اینکه، فرار مغزها با نبود فرصتهای برابر و احساس تبعیض افزایش مییابد و میتواند باعث مهاجرت افراد ماهر و با استعداد به کشورهایی شود که بیشتر به تنوع، عدالت و شمول پایبند هستند. این مساله میتواند به کاهش نیروی کار ماهر و نخبگان علمی در کشور مبدأ منجر شود. شاید یکی از کشورهایی که بیشترین آسیب را را از این ناحیه خورده است کشور ما باشد.
در پایان پرسشم را از جناب دکتر پزشکیان با یک توضیح طرح میکنم. کشورهای توسعهیافته برای گذر از مشکلات و موانعی که تجربه کردند به یک مضمون و رویکرد یکپارچه و جامع روی آوردند و آن را به صورت دقیق و با جلب مشارکت مردم پیاده کردند. این رویکرد با عبارت جهانی به نام diversity, equity and inclusion که معادل آن «تنوع، برابری و شمول» است، شناخته میشود که هم در سطح کسب و کارها و هم در سطح ملی و حاکمیتی به کار گرفته میشود. این مفهوم سه وجهی، اغلب در سیاستها، رویهها و فرهنگهای سازمانی و ملی کشورها به منظور ایجاد محیطهای پذیراتر، عادلانهتر و حمایتیتر ادغام میشوند. توضیح اینکه تنوع به حضور تفاوتها در یک سازمان یا یک کشور اشاره دارد. تنوع میتواند شامل نژاد، قومیت، جنسیت، سن، ناتوانی، مذهب، وضعیت اجتماعی-اقتصادی و دیگر ابعاد باشد. هدف، داشتن ترکیبی متنوع از افراد است که بازتابی از طیف گسترده از پیشینهها و تجربیات جامعه باشد. عدالت به معنای تضمین برخورد عادلانه، دسترسی و فرصتها برای همه افراد است. به این معنا که افراد مختلف ممکن است به منابع و حمایتهای متفاوتی نیاز داشته باشند تا به نتایج مشابهی برسند. برخلاف برابری که به معنای برخورد یکسان با همه است، عدالت تفاوتها و موانع سیستمی را که برخی افراد و گروهها با آنها مواجه هستند، در نظر میگیرد و تلاشهایی را برای رفع و تصحیح این عدم توازنها میطلبد و شمول به معنای ایجاد محیطهایی است که هر فرد یا گروهی بتواند احساس پذیرش اجتماعی، احترام، حمایت و ارزشمندی کند. یک محیط شمولگرا جایی است که همه افراد فرصت مشارکت کامل را داشته باشند و تشویق شوند تا دیدگاهها و استعدادهای منحصر به فرد خود را به اشتراک بگذارند.
حال پرسش روشن این است؛ آقای رییسجمهور منتخب برای گذار از مشکلات کشور از رویکرد و مضمون سه وجهیDEI (diversity, equity and inclusion) تنوع، برابری و شمول چگونه استفاده خواهید کرد و چه برنامه جامع و یکپارچهای برای پیاده کردن این رویکرد دارید؟ آیا از تجربه سایر کشورها استفاده خواهید کرد یا برداشت خودتان را اعمال خواهید کرد؟ نقشه راه شما برای برپاسازی این رویکرد که میتواند بخش زیادی از دموکراسی را در کشور پایدار کند، چیست؟ حتما میدانید منظور از نقشه راه، انجام تعدادی اقدام جزئی و پراکنده از قبیل انتخاب وزیر یا مدیری از زنان از قومیتها یا از مذاهب نیست. هیچکدام از این کارها نه مبتنی بر شایسته سالاریست و نه به پایدارسازی دموکراسی کمکی میکند. شایستهسالاری به معنای انتخاب اصلحترین، توانمندترین و متعهدترین برای یک جایگاه حتی اگر همگی آنان زنان باشند، مردان باشند، دارای یک مذهب باشند یا …
امیدوارم این پرسش شنیده شود و پاسخی داده شود! اگرچه عادت کردیم، بگوییم و بنویسیم، بدون آنکه شنیده شود، خوانده شود، پاسخی داده شود و از ایده طرح شده استفاده شود!
🔻روزنامه اعتماد
📍 ضرورت تغییر شهردار
✍️ عباس عبدی
آنان که پیگیر نوشتههای من هستند به خوبی میدانند طی سه سال گذشته و از زمانی که دولت و شورای شهر و شهردار جدید آمدهاند، به دلایلی در نقد شورای شهر و شهرداری تهران به صورت تفصیلی چیزی ننوشتهام. شاید همه نوشتههایم بیش از چند مورد معدود و کوتاه نباشد. در حالی که در نقد دولت و سیاستهای آن فراوان نوشتهام. اکنون نیز بر همین شیوه هستم مگر اینکه تغییر ویژهای رخ دهد. به همین دلیل میخواهم نکتهای را خطاب به اعضای محترم شورای شهر تهران بنویسم. خلاصهاش این است که آقای شهردار را تغییر دهید هر چند او باید خودش تاکنون استعفا میداد ولی حالا که استعفا نداده است شما باید اقدام کنید.این کار را برای حفظ اعتبار و آبروی نهادهای عمومی از جمله شورای شهر شهرداری تهران باید انجام داد. مساله کارآمدی (اگر اصولا کارآمدی داشته باشد که تاکنون در شهرداری تهران پیگیر جدی آن نبودهام) فرع بر اعتبار است. رفتاری که آقای شهردار در فعالیتهای انتخاباتی و به ویژه در مناظرهها و در مواجهه با آقای پزشکیان رییسجمهور منتخب در پیش گرفت، وهن نهاد شهرداری و شورای شهر تهران است. آن برخوردها و تهدیدها و خلاف واقعگوییها و حضور پوششی و تاکید بر ماندن تا آخر در انتخابات، در عین حال که همه میدانستند وی نامزد پوششی است و کناره خواهد گرفت، اعتبار شخص را به شدت تنزل داد و این تنزل اعتبار به نهادهای مرتبط با او نیز سرایت و منتقل خواهد شد. شاید کسی به دلایل شخصی بخواهد چنین اعتباری را چوب حراج بزند. مشکلی نیست این تصمیم شخصی خودش است ولی انتقال آن به نهاد عمومی به معنای تضییع حق مردم است. اگر هم خودش متوجه این تضییع حق نیست شورای شهر باید اقدام کند. چنین استعفاهایی در جوامع توسعه یافته بسیار متداول است. مسوولان مربوط حتی هنگامی که متهم به سوءرفتار میشوند و پیش از پذیرش و قطعیت یافتن اتهام نیز از مقام خود استعفا میدهند تا مبادا جایگاه حقوقی آن پست و مقام قربانی بیاعتمادی مردم شود. در اینجا حتی هنوز هم حاضر نشدهاند که از این رفتار نادرست خود عذرخواهی کنند.
عذرخواهی نکردهاند، بلکه حتی کوچکترین توضیحی برای رفتار ناپسند خود ندادهاند و از آن مهمتر اینکه به دیدار رییسجمهور منتخب نیز رفتهاند. اطمینان دارم که آقای پزشکیان همانگونه که در مناظرهها مقابله به مثل نکرد و با اخلاق حسنه از رفتار طرفهای مقابل چشمپوشی کرد در این دیدار هم چنین رفتاری داشتهاند ولی این امر رافع مسوولیت طرف مقابل نیست. آقای شیخ حسین انصاریان در یک توصیه اخلاقی از آقای پزشکیان خواستند که از رفتارهای رقبای خود چشمپوشی و گذشت کنند که هم توصیه ایشان بجا بود و هم موافقت و تایید آقای پزشکیان درست بود. ولی بحث کنونی ما در سطح فردی و اخلاقی نیست، بلکه مساله امری سیاسی و اجتماعی و در سطح حقوق و مطالبات عمومی است. در واقع شهردار تهران حتی اگر عذرخواهی هم کند باز هم رافع مسوولیت او نیست و باید استعفا دهد و اگر نداد شورای شهر باید اقدام کند. در غیر این صورت مردم رفتارهای او را مورد تایید شورای شهر هم تلقی خواهند کرد. کسی یا کسانی که حتی در این اندازه به نیازهای مخاطب و شهروندان توجه ندارند و آنها را محترم نمیشمارند چگونه ممکن است که آنها در مقام شهرداری و شورای شهر مفید باشند؟ بخشهایی از سخنان نامزدهای پوششی در مناظرهها در تاریخ سیاسی ایران خواهد ماند. شورای شهر اگر خود را نماینده مردم و خیرخواه آنان میداند وظیفه دارد که به صورت قاطع و سریع اقدام به استیضاح و برکناری کند. متاسفانه باید بگویم که فضای عمومی ایران بسیار سیاستزده است. هر حرفی زده شود اول میبینند که چه کسی میگوید؟ اگر از جناح سیاسی مقابل باشد فوری نفی و رد میکنند. از طرف خودشان هم زده نمیشود، چون امکان حرف زدن برای خودیها را فراهم نمیکنند، بنابراین ممکن است تعبیر سیاسی از این نوشته من شود ولی اصولگرایان ساکن در خیابان بهشت بهتر است حداقل یکبار چنین ذهنیتی را از خود دور کنند، بلکه دستاوردهای مفید آن را ببینند. از ما گفتن بود. با استیضاح شهردار چند پله ارتقا پیدا خواهید کرد.
🔻روزنامه شرق
📍 فرصتی برای خطا نیست
✍️ احمد غلامی
«مبنای امر سیاسی اشتراک منافع است، نه اخلاق». قاعدهای که «جلیلیون» و پایداریها فهم درستی از آن دارند. اقلیتی ایدئولوژیک که براساس منافع مشترک سودای تسخیر قدرت مرکزی را داشته و دارند. البته آنچه این منافع را تضمین میکند وفاداری به یک ایدئولوژی است: باوری موعودگرایانه. آنان در انتخابات زودهنگام ۱۴۰۳ که بسیار غیرمنتظره بود، نتوانستند دست به سازماندهی دولتی و غیردولتی بزنند تا شیوه برگزاری و نتیجه انتخابات را بهدلخواه خود پیش ببرند. اما شکست آنان به معنای حذفشان از سیاست نیست، جلیلیون صرفا غافلگیر شدهاند و ناچار به شکست. در این شکست، بیش از همه اصرار محمدباقر قالیباف برای ماندن میان نامزدها طرح و نقشه آنان را برای ماندگاری در قدرت بر باد داد. پایداریها و جریان اصولگرایان نزدیک به قالیباف نه اشتراک منافع دارند و نه ایدئولوژی سازگار باهم. بلکه قالیباف و حامیانش خطر بالفعل برای پایداریها و مسعود پزشکیان با فاصله خطر بالقوه هستند. در این میان مسعود پزشکیان آسیبپذیرتر است، چراکه در ساختار حکومت نفوذ و روابط ویژهای ندارد و بهعنوان چهرهای سیاسی در تاریخ جمهوری اسلامی نقش تعیینکنندهای نداشته است و مهمتر از همه، با اینکه رئیسجمهور آحاد مردم ایران است اما با رأی چشمگیری حتی نسبت به حسن روحانی دولت را به دست نیاورده است. ناگفته پیداست وضعیت کنونی سیاست داخلی قابل مقایسه با سالهای ۷۶، ۹۲، ۹۴ و حتی ۱۴۰۰ نیست. شرایط اجتماعی بسیار دگرگون شده است. اقتصاد در وضعیت وخیمی است و مهمتر از همه جریانهای سیاسی بهواسطه دلزدگی مردم از سیاست قدرت چندانی ندارند. در این شرایط انتظار میرود نهادهای رسمی انعطاف و مدارای بیشتری با رئیسجمهور منتخب ۱۴۰۳ داشته باشند. چیزی که جبهه پایداری را بیمناک خواهد کرد و شکاف آنان را با نهادهای رسمی بیشتر خواهد ساخت. جلیلیون و پایداریها ناگزیرند مناسبات خود را با حامیان و نهادهای رسمی بازتعریف کنند و حلقه وفاداران و یارانشان را تنگتر کنند. این انزوا و انسجام، قدرت تخریبیشان را افزایش خواهد داد. آنان «دولت در سایه» را مجددا سازماندهی کرده و برای اهداف بزرگتری برنامهریزی خواهند کرد. پایداریها جریانی مردمی نیستند. آنان وابسته به جماعتی از مردماند که باور قلبی و در مقاطعی اشتراک منافع با آنان دارد. برای همین «مردم» در بود و نبود آنان نقش اساسی ندارد. آنان جماعتی سیاسیاند که بدون مردم قادرند به قدرت برسند. طرفه اینکه ۱۳ میلیون رأی برای حلقه منسجم آنان آرای کمی نیست. به همین نسبت ۱۶ میلیون رأی برای مسعود پزشکیان رأی تعیینکنندهای بهحساب نمیآید. با این اوصاف، وضعیت خطیری پیشروی دولت چهاردهم قرار دارد و روزهای سختی پیشرو است. دولت باید با کمترین خطا راهش را هموار سازد، چراکه در بزنگاههای اقتصادی و سیاسی است که خوشباشیها و خوشباوریها دود شده و به هوا میروند و بهسرعت تبدیل به یأس میشود. امید بهوجودآمده، شکنندهتر از آن چیزی است که بتوان با آن خطر کرد. این خطر پیشرو را تصویرسازیهای اغراقآمیز حامیان رئیسجمهور دوچندان خواهد کرد. واقعیت عریان سیاسی این است: با اینکه مسعود پزشکیان واجد ویژگیهای مثبتی است، اما هر سیاستمداری بهطور معمول باید این ویژگیها را داشته باشد. تصویرسازیهای غلوآمیز متملقان بهسرعت به ضد خودش بدل خواهد شد. پزشکیان رئیسجمهوری است که در شرایط ویژهای به قدرت رسیده است. بنابراین هرچقدر این شرایط خاص را واقعیتر ارزیابی کند و به ابعاد آن نگاه دقیق بیندازد، قدمهای مؤثرتری برخواهد داشت. جامعه سیاسی ایران آشکارا تغییر کرده است. مردم بهدشواری برانگیخته میشوند. از احساسات رمانتیک به چهرههای سیاسی خبری نیست. واقعیت جامعه چنان سرد و سرراست و قابلرؤیت است که نیاز به هیچ تعبیر و تفسیر شاعرانهای نیست. فاصلهای جدی بین مردم و رؤسای جمهور قرار دارد. مردم همانگونه که اصلاحطلبان و اصولگرایان را پشت سر گذاشتند، قادرند به سهولت این دولت را نیز کنار بگذارند. پس وضعیت حاکی از آن است که هیچ فرصتی برای خطا نیست.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 توسعه کشاورزی و اشتغال روستایی
✍️ عبدالمجید شیخی
اقتصاد اسلامی بر مشارکت مردمی در قالب تشکلهای تعاونی تأکید دارد و این درحالی است که متأسفانه ما اقتصاد تعاونی را متوجه نشدهایم.
اصولا ۹۰ درصد فعالیتهای اقتصادی روستاها، در مشاغلی، چون کشاورزی خلاصه میشود. شاید یکی از این دلایل این باشد که بخش کشاورزی نیز با محرومیت مناطق روستایی عجین شده و توامان دچار بی توجهی دولت شده اند، لذا کم توجهی به روستا، یعنی کم توجهی به کشاورزی، در حالی که توسعه کشاورزی در ابعاد مختلف برای کشور بسیار لازم است.
لذا امیدواریم با توجه ویژهای که به مباحث محرومیت زدایی وجود دارد، شاهد رونق بیشتر در بخش کشاورزی و اهتمام دولت آینده به این بخش و مناطق روستایی باشیم. بی تردید رونق بخش کشاورزی مستلزم رونق گرفتن مناطق روستایی است و رونق مناطق روستایی، مستلزم رونق بخش کشاورزی است، اما رونق بخش کشاورزی، منحصر و محدود به بخش کشاورزی نیست، بلکه مستلزم استقرار زنجیرهای از فعالیت هاست.
بایستی سنگ بنای الگوی توسعه توأمان کشاورزی، روستایی، معدنی و صنعتی با محوریت روستاها در اطراف شهرها برای جذب جمعیت حاشیه نشین شهرها در دستور کار قرار دولت بعدی قرار بگیرد. تا به طور همزمان با یک تیر صد نشان بزنیم و دستاوردهای قابل توجهی برای اقتصاد کشور داشته باشیم. تحقق این امر خطیر مستلزم اعتقاد به اقتصاد اسلامی، اقتصاد مقاومتی، توانایی داخلی و اتکا به جوانان و اهلیت مبارزه با فساد، رانت خواری، مخالفت با قاچاق و واردات بی رویه، توجه به محرومین و مستضعفین و روستائیان و کشاورزان زحمتکش، اعتقاد به برقراری عدالت بین بخشی و منطقه ای، اعتقاد به شایسته سالاری و نصب مدیران جهادی با تقوا است که با عمل و کارنامه خود این موارد را نشان داده است.
مطالب مرتبط