🔻روزنامه تعادل
📍 ترامپ ۲۰۲۴ رادیکال‌تر از ترامپ ۲۰۱۶؟!
✍️ یوسف مولایی
یکی از پرسش‌های مهم در شرایط فعلی، رمزگشایی از راهبرد ایران در حوزه دیپلماسی و روابط بین‌الملل است. راهبردی که ایران به وسیله آن، قرار است با جهان مذاکره و تعامل کرده و اهداف خود را در عرصه سیاست خارجی محقق کند. هر چند مسعود پزشکیان، رییس‌جمهور منتخب ملت ایران طی یادداشتی از ایده توسعه مناسبات با جهان استقبال کرد، اما باید توجه داشت که اراده ایران، تنها یک بخش از موضوع است و باتوجه به احتمال حضور ترامپ در ریاست‌جمهوری امریکا باید دید، رویکرد طرف مقابل چگونه خواهد بود‌؟ به ‌طور کلی معتقدم شرایط جهانی و منطقه‌ای به اندازه‌ای سیال و متغیر است و تحولات به اندازه‌ای سریع رخ می‌دهند که نمی‌توان تحلیلی جامع درخصوص احتمالات آینده ارائه کرد. به هر حال، فعلا روزنه‌هایی برای ایران باز شده و ایران با دولت پزشکیان وارد شرایط تازه‌ای شده است.

گفتمان پزشکیان ابعاد گوناگونی دارد و در عرصه سیاست خارجی در راستای تنش‌زدایی و تعامل بیشتر با جهان است. البته باید منتظر تشکیل رسمی کابینه چهاردهم بمانیم تا مشخص شود بادها قرار است از کدام سمت وزیدن آغاز کنند. فعلا تنها امیدواری آن است که نشانه‌هایی از تعامل و تعقل از طرف اروپایی‌ها نمایان شده، اما تا زمانی که این ایده‌ها رسما اجرایی نشده، نمی‌توان دورنمایی از آینده احتمالی را تصویرسازی کرد، اما یکی از معادلات مهم، احتمال پیروزی ترامپ است. دولت پزشکیان در محاسبات خود در حوزه روابط بین‌الملل، باید احتمال پیروزی ترامپ را نیز لحاظ کند و مبتنی بر آن برنامه‌های لازم را تدارک ببیند. در این کشاکش، برخی تحلیلگران به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستند که آیا امروز با همان ترامپ مدل ۲۰۱۶ تا۲۰۲۰ مواجه هستیم یا ترامپ هم در اثر تحولات پیرامونی دچار تغییر و دگردیسی شده است؟ این پرسش از این منظر واجد اهمیت است که پاسخ‌های مختلف به آن راهبردهای متفاوتی را از سوی ایران شکل می‌دهد. شخصا معتقدم زیربنای فکری و خط‌مشی کلی ترامپ تغییری نکرده است. او یک فرد تمامیت‌خواه و جاه‌طلب است که می‌خواهد از دموکراسی امریکا سوءاستفاده کرده و سیاست‌های پوپولیستی خود را جا بیندازد. ترامپ هر چند ذاتا اعتقاد زیادی به دموکراسی و آزادی‌خواهی ندارد.
اما خوب بلد است که از ظرفیت‌های دموکراسی در راستای دستیابی به اهدافش استفاده کند. او می‌داند احساسات پوپولیستی که در جامعه امریکا ایجاد می‌کند، مانند موجی، بلند شده و کشتی او را به سمت اهدافش هدایت می‌کند. شعارهایی که ترامپ می‌دهد، به هیچ وجه قابل تحقق نیستند، اما شور و شوقی که این شعارهای پوچ در رای‌دهندگان امریکایی ایجاد می‌کند، فرصت را به او می‌دهد که در راس هرم تصمیم‌سازی ایالات‌متحده نشسته و اهداف پوپولیستی خود را محقق کند. در سیاست‌ها، گفتمان و برنامه‌های او مسائل حقوق بشر، صلح جهانی، همبستگی، حقوق بشر و سایر ارزش‌های انسانی جایی ندارد. ترامپ به عنوان یک پوپولیست، نهایت تلاش خود را صورت می‌دهد تا هزینه مدیریت در امریکا را کاهش داده و درآمدهای این کشور را بالا ببرد تا بتواند از این رهگذر طرفداران خود را راضی نگه دارد. ادعای پایان دادن به جنگ اوکراین توسط ترامپ، نشان می‌دهد که او کمترین شناختی را از واقعیت‌های روابط بین‌الملل ندارد، این فرد اما شعار دادن را به حد کمال رسانده است.

او دنیایی را تصور می‌کند که تنها خودش بازی و بازیگری را بلد است و سایر بازیگران جهانی گوش به فرمان او هستند‌. با یک چنین رویکردی، هرگز جنگ اوکراین تمام نمی‌شود، اما طرفداران ترامپ و مخاطبان او راضی هستند که فردی با شعارهای بی‌محتوا برای آنها رویاهایی ببافد و آنها آینده‌ای مطمئن را تصور کنند. بنابراین ترامپ نه تنها تغییری نکرده است، بلکه در اثر تحولات سال‌های قبل، تهاجمی‌تر شده است. با توجه به تجربه‌ای که از انتخابات ۲۰۲۰ امریکا دارد و ادعای تقلبی که در آن مطرح شد، زمانی که سر کار بیاید همان اهداف گذشته را با سرعت بیشتر پیش خواهد برد. در واقع ترامپ ۲۰۲۴ به مراتب رادیکال‌تر از ترامپ مدل ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ خواهد بود. ایران باید مهیای مواجهه با یک چنین شخصیتی باشد و ابعاد و زوایای گوناگون ارتباط با این نظم تازه را پیش‌بینی کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 قیمت
✍️ دکتر تیمور رحمانی
«نظام قیمت‌ها نمی‌تواند دنیا را تبدیل به بهشت کند؛ اما بی‌توجهی به آن می‌تواند آن را خیلی از بهشت دور کند.» یک اشتباه فاحش در میان غالب تحلیلگران عزیز علوم اجتماعی وجود دارد دال بر اینکه اندیشمندانی مسیر اندیشیدن در علوم اجتماعی را شکل داده‌اند و آن‌گاه زندگی جوامع بشری بر اساس اندیشه آنان شکل گرفته است.
این موضوع درباره علم اقتصاد و به دنبال آن شیوه اداره امور اقتصادی جوامع و شیوه سیاستگذاری، به‌طور جدی‌تر مطرح است و دلیل آن هم اهمیت اقتصاد و پدیده‌های اقتصادی در زندگی ما انسان‌ها است.

یکی از این اشتباهات فاحش آن است که تصور کنیم اندیشمندانی تلاش کردند روش مورد استفاده علوم طبیعی را برای علوم اجتماعی و از جمله علم اقتصاد نیز نظریه‌پردازی کنند و به مرور علم اقتصاد در سیطره روش علومی مانند فیزیک و زیست‌شناسی قرار گیرد.

احتمالا مهم‌ترین اندیشمندانی هم که متهم جا انداختن روش علوم طبیعی در علم اقتصاد هستند، کسانی چون ولتر و آدام اسمیت هستند.
یکی از موضوعات محوری در حوزه نظریه‌پردازی و به تبع آن توصیه سیاستی، موضوع نظام قیمت‌ها است. نظام قیمت‌ها اشاره به آن دارد که اگر مثلا در گردش سیارات منظومه شمسی نوعی نظام وجود دارد که بر حرکت سیارات و پدیده‌های مرتبط با آن حاکم است یا اگر در زیست‌ گیاهی و جانوری نوعی نظام وجود دارد که بر رفتار گیاهان و حیوانات حاکم است، بر چگونگی تولید و مبادله و مصرف نیز نوعی نظام حاکم است که هم انعکاس رفتار طبیعی عاملان اقتصادی است و هم رفتار آنها را تنظیم می‌کند.

بنابراین همان‌طور که نظام حاکم بر حرکات اجرام سماوی مستقل از وجود گالیله و کپلر و نیوتن و اینشتین وجود داشته است و آن اندیشمندان و اندیشمندان بعدی به مرور توانسته‌اند بخشی از آن را کشف کنند، نظام حاکم بر تولید و مبادله و مصرف نیز مستقل از آدام اسمیت و ریکاردو و والراس و... وجود داشته است و آنها و اقتصاددانان پس از آنها توانسته‌اند به مرور بخشی از آن را کشف کنند.

بنابراین این آدام اسمیت و اقتصاددانان نبوده‌اند که نظام قیمت‌ها را تاسیس کنند تا مبنای کشورداری و سیاستگذاری اقتصادی شود، بلکه آنها تلاش کرده‌اند آنچه را که وجود داشته است، کشف کنند؛ هرچند هیچ‌وقت ادعای شناخت کامل وجود نداشته است؛ چون اگر وجود داشت علم متوقف می‌شد.

توجه به آنچه گفته شد، از این نظر مهم است که گاهی اوقات ما به اندیشمندان و از جمله اقتصاددانان جایگاهی فراتر از آنچه بوده‌اند، نسبت می‌دهیم. تمام نظامات حاکم بر جهان از فیزیک و شیمی گرفته تا زیست‌شناسی و اقتصاد حداقل از نظر ما همگی مخلوق خداوند هستند و خود علم نیز متعلق به خداوند است و ما خیلی هنر داشته باشیم، فقط در کشف بخشی از آن موفق خواهیم بود.

بنابراین اینکه ما در سفر از کره زمین به کره مریخ از قوانین فیزیک و نظام حاکم بر حرکات اجرام سماوی استفاده می‌کنیم، به آن معنی نیست که گالیله و نیوتن قوانین فیزیک و نظام حاکم بر حرکت اجرام سماوی را ایجاد و تاسیس کرده‌اند تا ما از آن استفاده کنیم. فیزیک‌دانان فقط می‌گویند برای حرکت از کره زمین به کره مریخ باید به چه قانون‌مندی‌هایی بر حرکت و جاذبه و شتاب و امثالهم توجه داشته باشید تا درجه توفیق بیشتر باشد.

به همین ترتیب، اینکه چگونه منابع به تولید کالاها و خدمات تخصیص می‌یابد و چگونه رکود و رونق در اقتصاد شکل می‌گیرد و ما چگونه مانع اتلاف منابع و مانع بی‌ثباتی اقتصادی شویم، به آن معنی نیست که آدام اسمیت یا کینز یا فریدمن نظام حاکم بر تخصیص منابع و قوانین حاکم بر رکود و رونق را ایجاد و تاسیس کرده‌اند، اقتصاددانان فقط می‌گویند در بهبود تخصیص منابع و جلوگیری از بی‌ثباتی اقتصاد کلان باید به چه قانون‌مندی‌هایی توجه کرد تا درجه توفیق افزایش یابد.

آنچه در بالا آمد برای این نیست که درگیر مباحث آکادمیک و به‌ویژه مباحث فلسفه علم شویم، بلکه فقط برای آن است که به خود یادآوری کنیم ما دهه‌ها است با نظام قیمت می‌جنگیم؛ هرچند نظام قیمت‌ها به‌صورت مکرر ما را وادار به عقب‌نشینی‌های تلخ کرده است. دلیل این جنگیدن با نظام قیمت نیز آن است که تصور می‌کنیم جمعی اندیشمند لیبرال یا طرفدار سرمایه‌داری یا دارای برچسب‌های مشابه آن را ابداع کرده‌اند و جوامع بشری را به سمت تبعیت از آن ترغیب کرده‌اند.

ما دهه‌ها است و به‌ویژه از شروع دهه۱۳۵۰ به جای آنکه نظام طبیعی قیمت و کارکردهای آن را بپذیریم و کژکارکردی‌های آن را شناسایی و در حد امکان درمان کنیم و ملاحظات انسانی و از جمله عدالت را در چارچوب همان نظام قیمت تحلیل و چاره‌اندیشی کنیم، سعی کرده‌ایم کل نظام طبیعی قیمت را مختل کنیم و با مختل کردن آن، انواع بحران‌ها و ابربحران‌ها (از حوزه آب و محیط زیست گرفته تا حوزه پولی و بانکی و ارزی تا حوزه انرژی و معادن و...) را ایجاد کنیم و آسیب‌پذیری اقتصاد کشورمان را در دنیای پرتحول و دینامیک کنونی افزایش دهیم. تک‌تک مواردی که امروزه به‌عنوان یک معضل فراروی کشور می‌بینیم (حتی جایی که ظاهرا اقتصادی نیست)، به‌گونه‌ای به مختل کردن نظام طبیعی قیمت‌ها مرتبط است و استادان صاحب دقت اقتصاد می‌توانند تمام جزئیات آن را تشریح کنند. به‌عنوان نمونه، تعداد تصادفات جاده‌ای و عوارض آن ممکن است عمدتا موضوعی مرتبط با پایین بودن فرهنگ رانندگی و بی‌دقتی به قوانین و وضعیت جاده‌ها و بی توجهی تولیدکنندگان اتومبیل به ایمنی اتومبیل‌ها در نظر گرفته شود که حتما موارد اشاره‌شده با اهمیت هستند و البته شکل‌گیری آنها هم تا حد زیادی متاثر از بی‌توجهی به نظام قیمت است.
اما اصل معضل مرتبط با مختل کردن نظام قیمت است. از یک طرف بی‌توجهی به نظام قیمت از جمله در موضوع نرخ ارز سبب شکل‌گیری تعرفه‌های بالا برای واردات اتومبیل شده است و فقدان رقابت، تولید اتومبیل‌های فاقد ایمنی را به‌صرفه کرده است.

ارزان بودن منابع بانکی در غالب دوره‌ها که نوعی مختل کردن نظام قیمت است، سبب شده است تولیدکنندگان اتومبیل مجبور نشوند برای تک‌تک ریال‌های تامین مالی خود حساب و کتاب دقیق داشته باشند و ناچار شوند با نوآوری و افزایش بهره‌وری کسب‌وکار خود را به صرفه کنند و همین موضوع به تداوم تولید بی‌کیفیت و فاقد ایمنی دامن می‌زند که تصادفات جاده‌ای و آسیب‌های آن را شکل داده است.

ارزان بودن بنزین که خود نوعی مختل کردن نظام قیمت است، سبب شده است استفاده از اتومبیل شخصی و آن هم فاقد ایمنی، بیش از ظرفیت جاده‌های کشور رشد کند و به افزایش تصادفات دامن بزند. مختل کردن نظام قیمت در حوزه بیمه و جبران خسارت سبب شده است استفاده از اتومبیل شخصی و فاقد ایمنی به‌صورت بی‌رویه‌ای گسترش یابد و تصادفات جاده‌ای را تشدید کند.

می‌توان به تعداد بسیار زیاد به موارد اختلال نظام قیمت‌ها اشاره کرد که در شکل دادن به وضعیت تلفات جاده‌ای و تلفات و صدمات آن دامن زده است. نکته اینجا است که غالب این اختلالات هم با این استدلال صورت گرفته است که رفاه شهروندان را بهبود بخشد و به تامین عدالت کمک کند؛ اما غالب قربانیان این تصادفات جاده‌ای نیز از همان دهک‌هایی هستند که ما با مختل کردن نظام قیمت سعی در بهبود وضعیت آنها داشته‌ایم.

نکته با اهمیت دیگر آن است که تقصیر این مختل کردن نظام قیمت را نمی‌توان به گردن دولت یا دوره خاصی انداخت و از شروع دهه۱۳۵۰ با وجود دولت‌های دارای رویکردهای مختلف و حتی با وجود دو نوع نظام سیاسی متفاوت قبل و بعد از انقلاب، این اختلال تداوم داشته و تشدید شده است.

مختل کردن نظام قیمت هم نوعی فرصت برای رانت‌جویان است و هم می‌تواند به‌صورت هدفمند توسط رانت‌جویان شکل داده شود. پدیده رانت‌جویی موضوعی نیست که فقط ایران با آن روبه‌رو باشد، بلکه پدیده‌ای عالم‌گیر است.

تفاوت عمدتا در درجه و شدت است. اگر ما قصد داریم آینده‌ای بهتر برای زندگی شهروندان خود مهیا کنیم، قبل از هر چیزی لازم است بپذیریم چیزی تحت عنوان نظام طبیعی قیمت وجود دارد و حتی اگر ما آن را انکار کنیم، به معنی از بین رفتن آن نیست، بلکه صرفا به معنی تشدید کژکارکردی‌ها و زیان‌های آن است. اصلاحات اقتصادی قبل از هر چیز مستلزم پذیرش این موضوع به‌ویژه در حوزه قانون‌گذاری و سیاستگذاری است.

جزئیات اصلاحات اقتصادی و سیاستگذاری موضوعاتی فرعی و دارای درجه اهمیت ثانوی هستند. آخر اینکه این موضوع یک دعوای سیاسی بین گروه‌ها نیست که آن را وسیله برتری خود یا تخریب رقیب کنند، بلکه موضوعی است که به آینده کشور و جایگاه آن در اقتصاد جهانی مربوط است و هر روز غفلت از آن به معنی افزایش هزینه‌های اصلاحات است. هرگونه اصلاحاتی در اقتصاد بدون توجه به نقش قیمت و بدون توجه به کارکرد نظام قیمت یک شوخی بیش نیست.


🔻روزنامه کیهان
📍 آقای پزشکیان! این دو کارنامه را مقایسه کنید
✍️ مسعود اکبری
۱- جناب آقای پزشکیان، رئیس‌جمهور منتخب اخیرا در اظهارنظری گفته است:«باید زبان دنیا را بفهمیم»؛ درخصوص فهم زبان دنیا همواره میان جریان انقلابی و جریان غربگرا اختلاف نظر وجود داشته است. در این میان با بررسی کارنامه این دو جریان در حوزه سیاست خارجی، می‌توانیم به این مسئله پی ببریم که کدام‌یک بهتر زبان دنیا را متوجه شده‌اند.
۲- بدون تعارف باید گفت که دست فرمان سیاست خارجی در دولت یازدهم و دوازدهم، به دیدگاه جریان غربگرا نزدیک بود و بارها مورد استقبال این جریان سیاسی قرار گرفت. حالا سؤال این است که آیا دولت یازدهم و دوازدهم، زبان دنیا را فهمیده بود؟! به عبارت دیگر آیا جریان غربگرا، زبان دنیا را بلد بود؟!
به این موارد توجه کنید:
- محمد جواد ظریف، وزیر وقت امور خارجه- اسفند ۹۷- گفته بود: قبل از برجام نفت بیشتری می‌فروختیم.
- عباس عراقچی، معاون سیاسی وقت وزیر خارجه- آذر۹۸-: نتیجه پایبندی ما به برجام فقط تحریم‌های جدید بود.
- حسن‌ روحانی، رئیس‌جمهور وقت- اردیبهشت ۹۷-: چهار سال گذشته می‌رفتیم با گرفتاری فراوان اسکناس تهیه می‌کردیم در هواپیما می‌گذاشتیم، بیمه می‌کردیم در فرودگاه با ماشین مسلح ارز را در بانک مرکزی می‌آوردیم...صبح چند گونی دلار را به صرافی‌ها می‌دادیم، صرافی‌ها هم خداوند عاقبت همه ما را به خیر کند. چطور تقسیم می‌کردند و به کی می‌دادند جنس‌هایی هست در میوه فروشی وقتی پرتقال می‌آید میوه‌های خوب را زیر می‌گذارد و می‌گوید قبلاً فروختم، پرتقال خوب
زیر می‌ماند برای از ما بهتران.
- ظریف- مهر ۹۶-: هنوز نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم.
- علی اکبر صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی- آذر ۹۵-: آمریکایی‌ها نه یک دبه، بلکه دبه‌های زیادی درآورده‌اند.
- ظریف- تیر ۱۴۰۰-: با خوش‌خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود رنجاندیم. اتفاقی که اگر نمی‌افتاد نه دوستان دوران سختی رهایمان می‌کردند و نه با فشار حداکثری ‌ترامپ مواجه می‌شدیم.
- روحانی- شهریور ۹۸-: کشورها مگر دیوانه شده‌اند که با آمریکا مذاکره کنند؟!
- سیف، رئیس وقت بانک مرکزی: برجام تقریبا هیچ دستاوردی نداشته است.
- روزنامه زنجیره‌ای سازندگی: امروز فقط یک کشور به صورت عملی پایبند به توافق بوده است؛ ایران... اکنون جواب مشخص است. خروج از برجام... این گزینه بهتری از ماندن در توافق یکجانبه و تحریم‌های سخت‌تر از پیشابرجام...است که این بار می‌تواند اقتصاد کشور را از گروه کشورهای با درآمد متوسط به فقیر مبدل سازد.
- روزنامه زنجیره‌ای شرق: دولت روحانی... روابط دوجانبه با کشورها و به‌خصوص همسایگان را... تعطیل کرد و به تعبیر مخالفانش سیاست خارجی کشور را به
زلف برجام گره زد...دولت روحانی در سیاست خارجی... از دو ابراولویت «اقتصادی» و «همسایگان» سخن گفت که در عرصه عمل به ‌اندازه سر سوزنی اجرائی نشد.
- روزنامه زنجیره‌ای اعتماد: متاسفانه در شرایط کنونی در مسئله توافق هسته‌ای هیچ راه‌حل منفعت‌آوری در مقابل کشورمان وجود ندارد...متاسفانه در
تیم کارشناسان مذاکره‌کننده ما تعداد کافی از متخصصان به ویژه در حوزه‌های مالی، تجاری و بانکی حضور نداشتند که خط به خط و بند و به بند توافق را دقیق و به طور تخصصی بررسی کنند تا امروز دچار چنین شرایط ناشی از بی‌تعهدی آمریکا و اروپا نشویم.
۳- در دولتی که با جریان غربگرا قرابت فکری داشت، با وجود بتن ریزی در صنعت هسته‌ای و متوقف شدن حرکت چرخ سانتریفیوژها و البته با متوقف شدن حرکت چرخ کارخانه‌ها، تحریم‌ها نیز افزایش یافت و ۲ برابر شد و رئیس‌جمهور وقت اذعان کرد که در پسابرجام با گونی پول جابه‌جا می‌شد و وزیر خارجه گفت که حتی نمی‌توانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم و معاون وزیر خارجه گفت که نتیجه برجام، تحریم‌های بیشتر بود.
در دولت مدعی تدبیر و امید کار به جایی رسید که طرف غربی با گستاخی و در اقدامی بی‌سابقه از سوخت رسانی به هواپیمای حامل ظریف، وزیر خارجه ایران امتناع کرد. در همان دولت، باز هم در اقدامی بی‌سابقه، از صدور روادید نماینده ایران در سازمان ملل جلوگیری به عمل آمد.اقدامات تحقیرآمیز طرف غربی در مقابل دولت یازدهم و دوازدهم، فهرست بلند بالایی است که از حوصله این وجیزه خارج است.
۴- و اما در دولت سیزدهم که منتسب به جریان انقلابی بود، کارنامه افتخارآمیزی در حوزه سیاست خارجی بر جای ماند. به عنوان نمونه در دولت سیزدهم، ایران به عضویت سازمان همکاری‌های اقتصادی شانگهای درآمد. این در حالی بود که پیش از آن، مدعیان اصلاحات با جنجال و هیاهو مدعی بودند که تا تحریم‌ها لغو نشود و تا ایران به FATF نپیوندد، خبری از پیوستن به شانگهای نخواهد بود.
جالب است بدانید که پیش از این دولت آمریکا درخواست داده بود که عضو ناظر شانگهای باشد اما این درخواست از سوی این سازمان رد شده بود. جالب‌تر اینکه حجم اقتصاد اعضای سازمان ‌شانگهای، ۳۲ درصد از حجم اقتصاد اتحادیه اروپا بیشتر است. بر اساس گزارش صندوق جهانی پول، ظرفیت اقتصادی کشورهای عضو سازمان ‌شانگهای از اقتصاد گروه «جی ۷» پیشی گرفت.
در یک نمونه دیگر، در شهریور ۱۴۰۲ خبر عضویت جمهوری اسلامی ایران در بریکس رسما اعلام شد. در ادامه، در ۱۲ دی‌ماه ۱۴۰۲ ایران به طور رسمی به گروه بریکس پیوست. یکی از مهم‌ترین مزایای بریکس، بانک کشورهای بریکس است که «بانک توسعه نوین» نام دارد. این بانک، که یک بانک توسعه چندملیتی توصیف شده، برای کشورهای عضو سامانه اعلام پرداختی دارد که جایگزینی برای سوئیفت است. یکی دیگر از اهداف بریکس انفصال از دلار به عنوان ارز معیار تجارت بین‌المللی است. حذف دلار از روابط اقتصادی و همکاری ویژه کشورهای تحت تحریم آمریکا، دو نسخه‌ای است که تبعات آن مقامات آمریکایی را به وحشت ‌انداخته است.
باز هم در یک نمونه دیگر، با انعقاد موافقت‌نامه تجارت ترجیحی با اتحادیه اقتصادی اوراسیا صادرات ایران به این کشورها در دوماهه ۱۴۰۲ نسبت به مدت مشابه سال ۱۴۰۱، ۷۰ درصد رشد داشت. اتحادیه اوراسیا بازاری ۱۸۰ میلیونی برای توسعه صادرات محصولات غیرنفتی ایران دارد.
در دولت شهید رئیسی قرارداد سوآپ گازی از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از طریق ایران، امضا و اجرا شد. این قرارداد ضمن ارزآوری برای کشور و شکستن تحریم‌ها، رفع مشکل گازی استان‌های شمالی در فصل سرما را نیز در پی داشت. ناگفته نماند که در دولت یازدهم و دوازدهم به دلیل اتخاذ دیپلماسی منفعلانه و گره زدن همه امور به برجام و خلاصه کردن کل جهان به چند کشور معدود غربی، تبادلات گازی با همسایگان با اخلال جدی مواجه شد. در همین راستا تبادلات گازی با ترکمنستان و اتصال شبکه گاز ایران به این کشور متوقف شد. همین مسئله موجب شد که مردم عزیز کشورمان در استان‌های شمالی در فصل سرما با مشکلات عدیده‌ای مواجه شوند.
در دولت سیزدهم روابط ایران و قطر وارد فاز جدیدی شد. ایران و قطر در بزرگ‌ترین میدان گازی جهان- میدان گازی پارس جنوبی(با ظرفیت ذخیره حدود ۵۱ تریلیون مترمکعب گاز)- سهیم هستند و این مولفه، فرصت ویژه‌ای را در حوزه انرژی در اختیار دو کشور قرار می‌دهد. ایران و قطر همچنین حدود ۲۷۰ کیلومتر مرز آبی(دریایی) مشترک با یکدیگر دارند.
یکی از علت‌های موفقیت دولت شهید رئیسی در دیپلماسی و از جمله سیاست خارجی منطقه‌ای، هم‌افزایی «میدان» و «دیپلماسی» بود. بر همین اساس در دولت سیزدهم در یک بازه زمانی کوتاه، هم از موشک ‌هایپرسونیک فتاح رونمایی شد، هم پس از عادی سازی روابط، وزیر خارجه عربستان به ایران آمد، هم رئیس‌جمهور ایران به آمریکای لاتین(حیاط خلوت آمریکا) سفر کرد و هم آمریکا با عقب‌نشینی آشکار و ناامید از نتایج جنگ ترکیبی، با استیصال از دیپلماسی با ایران سخن گفت.
دیپلماسی فعال و عزتمندانه، یکی از ویژگی‌های بارز دولت سیزدهم بود. شهید رئیسی در ۳۴ ماه ریاست جمهوری، طی ۲۸ سفر به ۲۳ کشور مختلف رفته و با سران و مقامات آن‌ها دیدار کرد. کنار رفتن دست‌اندازها و موانعی از جمله برجام و «اف‌ای‌تی‌اف»، عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری‌های اقتصادی شانگهای، عضویت رسمی ایران در گروه بریکس، آزادسازی بخشی از پول‌های بلوکه‌شده ایران، امضای موافقت‌نامه تجارت آزاد میان ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، راه‌اندازی کریدور شمال- جنوب، تعامل عزتمندانه با کشورهای جهان و تحول در دیپلماسی منطقه‌ای و گسترش روابط با کشورهای همسایه و...تنها بخشی از کارنامه موفق دولت رئیسی در سیاست خارجی است.
۵- در دولت یازدهم و دوازدهم، یکی از دولتمردان گفته بود: «شما می‌خواهید با دنیا مذاکره کنید؟ شما بلد هستید که با دنیا مذاکره کنید و آیا زبان دنیا را می‌دانید؟»؛ حال با مقایسه کارنامه دولت سیزدهم با کارنامه دولت یازدهم و دوازدهم، در پاسخ به طرفداران این رویکرد- و به خصوص فعالین جریان غربگرا- باید گفت که «بنشینید و زبان مذاکره با دنیا را یاد بگیرید».
در دنیایی که به واسطه اقدامات مخرب و جنایتکارانه دولت‌های سلطه‌گر، «قانون جنگل» بر آن حاکم است، این اقتدار و دیپلماسی عزتمندانه است که احترام می‌آورد. احترامی که میوه‌های آن را می‌توان در حوزه‌های مختلف از جمله امنیت، عزت ملی و اقتصاد چید و از آنها بهره برد.
۶- اظهارنظر جناب آقای پزشکیان مبنی بر اینکه «باید زبان دنیا را بفهمیم»؛ اظهارنظر مهمی است. حال شایسته است که رئیس‌جمهور منتخب و البته مشاوران ایشان، با الگوگیری از کارنامه دولت سیزدهم و همچنین عبرت گرفتن از کارنامه دولت یازدهم و دوازدهم، دیپلماسی عزتمندانه را ادامه داده و مردم را از میوه‌های پرثمر آن بهره‌مند کنند و همزمان با پرهیز از دیپلماسی التماسی، از خسارت‌های بزرگ آن جلوگیری کنند.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 شلاق ملامت
✍️ سید مسعود رضوی
دولت مسعود پزشکیان هنوز مستقر نشده و سکان کشتی دولت در اختیار یاران رئیس جمهور فقید به مدیریت جناب آقای مخبر است. وزرای کابینه و معاونان رئیس جمهور منتخب ملت ایران هنوز مشخص نیست و به مجلس معرفی نشده اند. این امور توسط شورایی از متخصصان و نخبگان و افراد مجرب در دست بررسی است. کارگروه هر حوزه و هر وزارت، با تشکیل جلسات پیاپی و دریافت و ارائۀ پیشنهادها، رایزنی کرده اند تا بهترین گزینه ها برای دولت جدید به دکتر پزشکیان ارائه شود. با این حال یکباره توپخانه گروه اقلیت و محافل خاص و مدعی، شروع به حمله و ایراد اتهامات کرده است و نه تنها انصاف را زیرپا نهاده اند، که از خط قرمز نجابت هم گذشته و ناصواب و ناسزا می گویند.
طی سنوات و دهه های پس از انقلاب اسلامی، به صورت طبیعی رقابت و جناح بندی سیاسی در ایران شکل گرفت و جریانهای موسوم به راست و چپ و میانه و بعدا اصولگرا و اصلاح طلب و اعتدالی و افراطی پیدا شد. دو سویۀ افراطیون، از اپوزیسیون برانداز و معاند تا متعصبان تنگ نظر و تمامت خواه، عناصر مجرب و خدمتگزار را تحت فشارهای سنگین قرار داده و رشد و توسعۀ ایران در داخل را محدود کرده و نفوذ و تعامل ایران در خارج را هدف تیرهای زهرآگین قرار دادند.
خوشبختانه بزرگان نظام از رهبر انقلاب تا صلاح اندیشان و دلسوزان تدبیر کردند و مردم نیز بقدر وسع کوشیدند و جمهوریت را دوباره جان و روحی بخشیدند تا وحدت «دولت ـ ملت» میسر شود و ارزش‌های موجود و آرمان‌ها و وعده‌های معهود دوباره به صحنه سیاست و جامعه بازگردد. اگر چنین نمی شد، همان اقلیت خالصه و متعصب، فاتحۀ نظام و ایران را می خواندند، چنانکه با تضعیف اسلامیت نظام، طی سالیان دراز، بسیاری از ارزشهای دینی را نزد جوانان و بانوان دچار فروپاشی نموده و در سال ۱۴۰۱ هزینه های جبران ناپذیر برای نظام و زخمهای سخت برای بخشی از جامعه رقم زدند.
انتقادهای ناجوانمردانۀ کسانی که بزرگترین فسادهای مالی و اخلاقی را رقم زدند و کشور را تا ورشکستگی پیش بردند، حالا رنگ دین و مذهب به خود گرفته و دوباره صحن معتبر عبادت مردمان را در نماز جمعه آماج شعارهای زشت و ناسزا به همکاران و رجال دولت منتخب کرده است. کسانی که همواره احادیث ضعیف و روایتهای شاذ و غریبه را به خورد مستمعان می دادند و بارها موجب وهن و طعن دشمنان شدند، حالا به خواندن نهج البلاغه ایراد می گیرند و از تهمت به بزرگان دیندار و خدمتگزار ابایی ندارند. با استفاده از صحنه ها و تریبونهای غصب شده از مردم اجتماع می کنند، در لابلای متدینین در نماز جمعه و در رسانه هایشان، همکاران دولت برگزیدۀ اکثریت را می کوبند. اطرافیان و یاران صدر دولت را هدف اتهامات واهی قرار داده‌اند. برای ایجاد تقابل میان رئیس جمهور و رهبر معظم انقلاب، پزشکیان را گورباچف می نامند و بسیار کارهای دیگر. خدا رحمت کند استاد حکیم فردوسی را که فرمود:
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
برنامه صریحی دارند که با ایجاد هراس و شکاف در صف همکاران رئیس جمهور و جدا کردن نزدیکترین یاران وی، او را تنها و وانهاده کنند و اهداف و برنامه هایش را ناکام بگذارند. شکست پزشکیان و افول ستاره این دولت، به رغم لطمه های جبران ناپذیر برای کل نظام و روحانیت و رهبری عظیم الشأن، هدف قطعی این گروه ویژه خوار، تمامیت طلب، ناکارآمد و سیری ناپذیر است. اینان باید پاسخ دهند چرا اهدافشان با شبکه های معاند به ویژه اینترنشنال و گروهک رجوی همسان از آب درآمده است!؟
بجز حمله به جواد ظریف که مثل خار در چشم افراطیون داخلی و اپوزیسیون و شبکه های خارجی است، یکی از ایرادهای این گروه، اشاره به عدم تجانس برخی اعضای گروههای مشاوره برای تعیین وزراست. جالب است که کسانی این اتهامات و ایرادها را وارد می کنند که همواره پشت درهای بسته انتصابات را با انتسابات همگام و یکسان کرده بودند. منطقی است که حالا دارند به نخستین تجربه واقعی رایزنی و شایسته گزینی حمله می کنند تا مبادا این کار به سنت سیاسی و مدیریتی بدل شود و دیگر نتوانند باجناقها و دامادها و آقازاده ها و منسوبان و مریدان را در دهها شرکت و معاونت و منصب بگمارند و چای دبش میل کنند. از زبان تندی که اتخاذ کرده ام پوزش می خواهم، اما هرکس ذره ای ایمان به خداوند و علاقه به مردم و این آب و خاک داشته باشد، می فهمد که دیگر زمان این بازیها تمام شده و جامعه لبریز از کمبودها و مشکلات کوچک و بزرگی است که طی سالها انبار شده و توش و توان را از کشور گرفته است. وقت کار و تدبیر است. باید زخمها را مرهم نهاد و به فکر چاره های بزرگ بود.
سازماندهی کارناوالهای عجیب و غریب برای ایجاد حساسیت در مراجع دینی و متدینین، در کنار حساسیت زدایی از اهانت به متخصصین و همکاران رئیس جمهور، سرآغاز پروژه ای است که بارها مانع وحدت دولتهای منتخب با دیگر اضلاع قدرت در مملکت شده است.

از همه خطرناکتر، درگیر ساختن بخشی بسیار مهم و حساس از نظام است که نظامیان و نیروهای امنیتی را به جای تمرکز بر رژیم صهیونیستی و توطئه گران خارجی و ایادی آنها، رودر روی رئیس جمهور و دولت برگزیدۀ اکثریت قرار می دهد. درواقع هم مردم را از نظام جدا می کنند و هم بازوهای قدرتمند نظام را درگیر بحرانهای ساختگی ادواری می نمایند و در نهایت خود را افراد دارای غیرت و تعصب دینی نشان داده و ناجیان وفادار و حافظ نظام می خوانند. چندبار این پروژه را اجرا کرده اند تا وقتی که طشت رسوایی شان از بام سیاست و اقتصاد و فرهنگ افتاد؛ با خالص‌سازی و یکدست سازی، صناعتشان آشکار شد و مصنوعاتشان به فساد و ناکارآمدی آغشته شد و زیانهای مهلک به کل کشور و نظام جمهوری اسلامی زدند.
باری، مردم شریف ایران در ماههای اخیر، پس از تأثر و اندوه بسیار، تدبیر و اهتمام کردند و در یک مرحله با آمدن (و حتی قبل از آن با نیامدن به پای صندوق رأی)، نگرانی خود را بیان کردند. اینک دولت اکثریت باید کارهای سخت و طاقت فرسا انجام دهد؛ از ساماندهی اقتصاد و معیشت تا ایجاد توازن در فرهنگ و جامعه، و سرانجام بدر بردن کشتی دیپلماسی در جهانی که در حال عبور از مرحله ای تاریخی و گذاری سخت و شگفت انگیز است.
هر یک از این امور، یک دنیا زحمت و مرارت و دقت و تخصص می طلبد، ممکن است فرصت چنان از دست برود که دیگر نتوان هزینه توسعه و افزایش قدرت ملی را فراهم کرد. شکست دولت، شکست نظام است، شکست ملت ایران است، شکست غرور و آرمانهای چند نسل است...


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 نقدی بر ترکیب شورای راهبری
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
پس از اعلام اسامی و شخصیت‌هایی که در شورای راهبری تعیین شده برای انتخاب وزیران و معاونان رییس‌جمهور، موجی از بهت و حیرت در میان سیاست‌ورزان و علاقه‌مندان به سیاست پدیدار شده است. پزشکیان از سوی مخالفان متهم به دولت سوم روحانی است در حالی که خود آقای پزشکیان بر اهمیت و موفقیت دولت خاتمی تاکید می‌کرد، این هر دو دولت برای انتخاب وزرا و ‌معاونان تجربیات ارزشمندی داشتند در حالی که این شیوه جدید ادامه آن تجربیات و تکمیل آنها نیست بلکه یک تنزه‌طلبی خیال‌پردازنده است که با آنچه خود از حضور اقوام، ادیان و گروه‌های مختلف جنسیتی گفته‌اند همخوانی ندارد و نخستین قربانی آن تجربیات ارزشمند دولت‌ها و مدیریت‌های گذشته است.
واقعیت این است که شماری از اعضای شورای راهبری باید وزیران مهمی مثل وزارت خارجه، وزارت اقتصاد، وزارت صمت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را انتخاب کنند نه کارنامه سیاسی فوق‌العاده‌ای دارند و نه تجربه‌های سیاسی و نه حتی در میان همفکران خود فرد نخبه‌ای به حساب می‌آیند. این وضعیت در کمیته‌های چندگانه نیز وجود دارد و شرایط را جوری کرده است که علاقه‌مندان به سیاست باور دارند انتخاب وزیران با این روش و راهبرد و با این افراد راه به‌جایی نمی‌برد و می‌تواند سرچشمه فساد سیاسی نیز باشد. وزیری که از سوی جوانان فاقد تجربه سیاسی و فاقد کارنامه لازم انتخاب می‌شود همیشه زیر فشار و سختگیری اعضای شورای راهبری و نیز کمیته‌ها قرار خواهند داشت که شما منتخب من هستید و من و ما بودیم که تو را بالا کشیدیم. شماری از کسانی که برای انتخاب وزیران در شورای راهبری گرد آورده شده‌اند در جریان پیچیدگی‌های سیاست در ایران نبوده‌اند و از چند لایه بودن رفتارهای سیاسی در ایران اطلاعی ندارند و اکنون اما قدرت فوق‌العاده‌ای به دست آورده‌اند. جوانانی که تا همین سه ماه پیش کار خود را می‌کردند و شاید دورادور با سیاست هم آشنایی داشتند در یک فرآیند «یهویی» صاحب چنان قدرتی شده‌اند که می‌توانند وزیر انتخاب کنند.
نورسیدگانی که تجربه‌های اجرایی و عملی ندارند براساس ضوابطی که چندان هم روشن نیست یکباره به جایی رسیده‌اند که بالاترین مقامات اجرایی را انتخاب می‌کنند در حالی که جای بزرگان و فرهیختگان خالی است.
واقعیت تلخ این است که آقای پزشکیان خواسته یا ناخواسته فرآیندی را برگزیده است که از دل آن بوی صلاح و درستی به مشام نمی‌رسد و بیشتر از آن رنگ و طعم استفاده از رانت ناگهانی دارد. کارشناسان باور دارند شاید شتاب‌زدگی در انتخاب شورای راهبری به این وضعیت دامن زده اما چه کسی است که تفاوت فهم و درک سیاست و شناخت افراد واجدصلاحیت در میان کارنامه‌داران را نفهمد. جوانان متولد دهه ۵۰ و ۶۰ برای هر کاری که قرار باشد در آن هیجان‌آفرینی شود مناسب هستند اما در جایی که باید برای یک وزارتخانه مهم وزیر انتخاب کنند هرگز خوب نیست. تصور کنید که یک عضو شورای راهبری یا عضو کمیته که بالاترین منصبش مدیر روابط عمومی بوده است یا استاد دانشگاهی که نوشتن مقاله‌های انتقادی و مردم‌پسند تخصص اوست بخواهند وزیر صمت را برگزینند. آیا آنها با مدیران صنعت در سه دهه گذشته و نیز با متخصصان این بخش آشنایند؟ اگر فردی مثل بیژن زنگنه که سال‌های طولانی با ده‌ها کارشناس و مدیر اجرایی در بخش‌های مختلف نفت، گاز و پتروشیمی کار کرده و آنها را می‌شناسد عضو شورای راهبری نیست، نشان از ترس است.
چرا باید فردی مثل عباس آخوندی که صدها مدیر و متخصص در بخش مسکن و شهرسازی را می‌شناسد یا فردی مثل مسعود نیلی که ده‌ها دانش‌آموخته اقتصاد در تمام دنیا شاگرد او بوده‌اند، در شورای راهبری نباشند. ترس از اینکه این افراد و نمونه‌های مشابه آنها با مخالفت منقدان روبه‌رو می‌شدند نباید آنها را از این شورای راهبری دور می‌کرد.
آنها می‌توانند و می‌توانستند در شناخت و شناساندن نیروهای نخبه فعالیت کنند ولی وزیر و معاون نشوند. شورای راهبری با افرادی جوان و متوسط بدون تردید وزیرانی مطیع و فرمانبر را برمی‌گزیند.
بدیهی است وزیرانی که از سوی افراد متوسط انتخاب می‌شوند اقتدار لازم و کافی برای انجام وظایف خود را از دست می‌دهند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 دو ضربه کاری و آموزنده
✍️ عباس عبدی
یکی از وعاظ مشهور و سلبریتی‌های نواصولگرا کم‌کم متوجه تبعات سیاست‌های جاری شده است ولی هنوز نمی‌خواهد به واقعیت مساله اشاره کند. وی گفته است آنهایی که تفکر غرب‌گرایانه علیه دین و انقلاب دارند، نمی‌دانند حقیقت دین چیست؟ در میان برخی جوانان که از دین فاصله دارند، سوءتفاهم‌هایی ایجاد شده و کار به جایی رسیده که بعضا از دین نفرت دارند. این نکات را در حالی اظهار داشته که لحظه‌ای به خود نمی‌آید که بداند مگر نه آنکه این غربگراها پیش از انقلاب بیشتر بودند و تمامی رسانه‌ها را هم در دست داشتند و در مقابل اکنون تمامی این رسانه‌ها در دستان شماست تا حقیقت دین را معرفی کنید، پس چرا پیش از انقلاب فوج‌فوج جوانان به سوی دینداری می‌رفتند و اکنون کار به جایی رسیده که تنفر هم پیدا کرده‌اند؟ تفاوت در عملکرد شماست. وی در جای دیگری ساده‌انگارانه مدعی می‌شود که مطابق نظرسنجی‌ها ۷۰درصد مردم آرزو دارند که اگر مقدمات فراهم شود به کربلا بروند. وی این را نشانه‌ای از گرایش مردم به دین با تعبیر خودشان می‌داند!! سپس به انتخابات پرداخته و آن را مستمسک نقدی قرار می‌دهد و می‌گوید که امام‌حسین(ع) را چگونه معرفی کردید که این جوانان و مردم در انتخابات شرکت نمی‌کنند! سپس با طلبکاری می‌گوید که دین در مشارکت انتخاباتی چقدر تعیین‌کننده بود؟ اگر دین تو در انتخابات موثر نیست مرده‌شور این دین را ببرند که در حساس‌ترین حادثه ساکت است، لال است. وی ادامه می‌دهد که وقتی تبیین دین درست صورت نگیرد در انتخابات نقش اول را بازی نمی‌کند، متحجرانه معرفی شده است. اینها را کسی گفته که هنوز مواضع و تبلیغات عجیب او در انتخابات موجب تعجب شده و برخی از کاربران طرفدار آنان، احساس فریب‌خوردگی خود را از این رفتارها اعلام کرده‌اند. ولی اینها اهمیت اصلی را ندارند. مساله اینجاست که اگر تنفر از دین ایجاد شده دقیقا محصول عملکرد همین افراد است که منابر رسمی را به تصرف خود در آورده‌اند و هر لحظه در یکی از کانال‌های تلویزیونی حضور دارند و اظهارنظر می‌کنند و به خیال خود در حال هدایت مردمی هستند که در حال گمراه شدن هستند.

واقعیت این است که انتخابات ۸ و ۱۵ تیر ۱۴۰۳، دستاورد مهم‌تری از پیروزی پزشکیان داشت. این دستاورد که جناح طرفدار وضع موجود متوجه شود جامعه آن چیزی نیست که گمان می‌کردند. خوشبختانه پیش از انتخابات این صدا در سطوح بالای حکومتی شنیده شد و به همین علت انتخاباتی رقابتی شکل داده شد تا وضع از اینکه هست، بدتر نشود که نشد و تاحدودی در مسیر جبران قرار گرفتیم. ولی اغلب اصولگرایان تندرو متوجه عمق این تحول نشده بودند و همچنان در خیال خام خود بودند که گمان می‌کردند مردم با آنان هستند. انتخابات اخیر دو ضربه کاری به تفکر آنان زد؛ اول اینکه متوجه شدند بخش بزرگ و اکثریت جامعه از آنان عبور کرده‌اند، به‌ طوری که حتی با مشارکت اصلاح‌طلبان هم نمی‌توان مخالفان را کمتر از نصف کرد. دوم اینکه همان باقیمانده در عرصه سیاست نیز به این جماعت پشت کرده‌اند و حاضر نیستند که وارد بازی‌های سیاسی آنان شوند. بازی‌هایی که آلوده به منافع مالی و اتهامات ریز و درشت است یا آلوده به ریاکاری و دروغ است. سیاستی که مطلقا پاسخگوی نیاز امروز جامعه ما نیست و حاضر هم نیستند، کوچک‌ترین توضیحی درباره اتهامات و سوالات مطرح درباره خودشان دهند ولی همچنان خود را انقلابی و جبهه انقلاب معرفی می‌کنند و اغلب رسانه‌های بخش عمومی را در تیول خود دارند و کماکان مدعی مشکلات و انحرافات غرب‌زدگان اسلامی هستند!! روشن است که کفگیر آقایان به ته دیگ خورده ولی حاضر نیستند که آن را بپذیرند و همچنان دنبال بهانه هستند ولی دو ضربه کاری انتخابات اخیر آنان را گیج کرده، امیدواریم زودتر به هوش آیند.


🔻روزنامه شرق
📍 تنهایی «یک» رئیس‌جمهور
✍️ کیومرث اشتریان
هر رئیس‌جمهوری «تنهاست» و در نهایت باید پس از مشورت‌ها به مسئولیت خویش تصمیم بگیرد. دکتر پزشکیان حزب سیاسی ندارد. پرسش این است که چگونه می‌توان به او کمک کرد تا از تنهایی ‌درآید؟ آیا با حضور متخصصان، یا با حضور در جمع و انجمن و هیئت یا با حضور مشاوران پرتعداد و حاذق می‌تواند از تنهایی‌درآید؟ خیر. هیچ یک نمی‌تواند به تنهایی درد تنهایی تصمیم‌گیری یک رئیس‌جمهور را درمان کند. رئیس‌جمهور باید بتواند اولا، جریانی از «همکاری‌های پایدار اجتماعی» برای اجرای سیاست‌ها برانگیزد و ثانیا، با «مدیریت دانشِ اندیشمندان» مشورت‌ها را به سامان سیاستی درآورد. با این دو شرط، ریاست‌کردن بر جمهوری کار سختی نیست و بدین سان، رئیس در میان جمهور تنها نخواهد بود. این معنا را در سه بُعد توضیح می‌دهم. او باید بتواند در سه عرصه سیاسی، سیاستی و مدنی بر تنهایی خود فائق آید. کشور ما در شرایطی است که بدخواهان سرمست و جاهل جمهوری‌خواه در پی فشار بیشتر خواهند بود و ما با یگانگی و اجماع و همکاری با رئیس‌جمهور محترم می‌توانیم گلیم سیاست داخلی و خارجی را به نفع مردمان از آب برگیریم.
۱- در بعد سیاسی، دکتر پزشکیان ظرفیت جدیدی از خود نشان داده و آن هم اجماع‌سازی و پرهیز از دامن‌زدن به اختلافات است. او این نقش را در مناظرات به خوبی نشان داد. البته آنچه این امتیاز او را ارزشمندتر می‌کند، این است که این نقش را بیشتر از روی «اخلاق شخصی و غریزی» انجام می‌داد و نه از روی فن‌ورزی سیاسی. اما این «رفتار شخصی معطوف به اجماع‌سازی» اگر با تحلیل نظری از جریان‌های سیاسی ایران معاصر نباشد و اگر با همت احزاب حامی و دانشمندان علوم اجتماعی که در عرصه عمومی فعال‌اند نهادینه نشود، در نهایت به عوام‌زدگی و سطحی‌نگری می‌رسد و تاریخ مصرف محدودی خواهد داشت.

به‌ویژه آنکه کینه‌های انتخاباتی در میان شماری از افراد هنوز پابرجاست و همچنان پایدار خواهد بود. از این روست که به ایشان پیشنهاد می‌شود که یک تیم نظریه‌پرداز سیاسی را با محوریت شخصی همچون دکتر هادی خانیکی در کنار خود داشته باشد که بتواند مشورت‌های دانشمندان ایرانی علوم اجتماعی را مدیریت کند تا از «تنهایی نظری» در امور سیاسی به درآید. رئیس‌جمهور نمی‌تواند با برداشتی کلی و ساده از مفاهیمی مانند حق و عدالت کشور را اداره کند، بلکه بایستی یک تیم نظریه‌پرداز در مدیریت سیاسی داشته باشد که حق و عدالت را در بستری سیاسی معنادار و هماهنگ کند و او را در «مدیریت مشورت‌ها» کمک کند. از یاد نبریم که دکتر پزشکیان جراح و متخصص قلب است و نه یک فیلسوف علوم اجتماعی، که حتی اگر فیلسوف هم بود بی‌نیاز از یک تیم نظریه‌پرداز سیاسی نبود.

۲- اما در بعد سیاستی ما نیازمند «کارآفرین سیاستی» هستیم تا بتوانیم رئیس‌جمهور منتخب را از تنهایی به درآوریم. همچنان که می‌دانیم این روزها نامزدهای وزارت و صدارت پرشمارند. انتخاب همگی هم که امکان‌پذیر نیست و میز کافی برای وزارت وجود ندارد و تنها یکی انتخاب می‌شود. اگر اینان در پی خدمت‌اند باید اولا، روحیه سهم‌خواهی خود را به پارسایی و به انگیزه‌های ملی کنترل کنند و ثانیا، هر یک، به‌تفصیل و به‌تحلیل، وزارتخانه‌های مورد نظر خود را تغذیه فکری کنند. آنان که از مسابقه وزارت باز مانده‌اند، می‌توانند همچنان در عرصه عمومی باقی بمانند و دائما مسائل اصلی وزارتخانه را در رسانه‌ها تحلیل کنند و راه‌حل‌های روشنی برای آن ارائه دهند. اگر تحلیلی غنی و راه‌حلی فنی ارائه شود، به‌ تدریج همگان آن راه‌حل را خواهند پذیرفت. در بیان فنیِ دانشِ سیاست‌گذاری عمومی از این‌گونه کنشگری به «کارآفرین سیاستی» یا «کارآفرین مشکل» یاد می‌شود. همگان بایستی به ارائه راه‌حل‌های فنی برای پیشبرد امور قوه مجریه و در سیاست‌های صنعتی، سلامت، کشاورزی، علمی و... بپردازیم یا اینکه مشکلات را با بیان تحلیلی شرح و بسط دهیم تا رئیس‌جمهور و وزیران به مصیبت «تنهایی» در فکر اجرائی گرفتار نشوند. اینجا نیز البته مهارت اصلی وزیر به آن است که چه میزان تبحر در مدیریت مشورت‌ها داشته باشد.

۳- در عرصه مدنی و با محوریت بنیاد نخبگان یا مرکز بررسی‌های استراتژیک یا دیگر نهادهای مرتبط همچون احزاب سیاسی، رئیس‌جمهور می‌تواند «کنگره‌های فکری استانی» ایجاد کند تا به اندیشه‌ورزی حرفه‌ای و کنشگری استانی-ملی اقدام کنند و ظرفیت عظیمی در بخش مدنی پدید آید.
نخستین و مهم‌ترین فایده چنین کنگره‌هایی آن است که ظرفیت فکری ده‌ها هزار نفر از کارشناسان و جوانان را (به جای کشاندن به جدل‌های سیاسی) به اندیشیدن و اندیشیدن و اندیشیدن به مسائل استانی و ملی معطوف می‌کند. این خود یک کارگاه عظیم «یادگیری اجتماعی» است که می‌تواند تحولی اساسی در «شیوه اندیشیدن» و «ارتقای سطح کیفی» کنشگری مدنی در ایران ایجاد کند. این کنگره‌ها می‌توانند هر رئیس‌جمهوری را از تنهایی به درآورند.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 شرایط خروج بازار طلا از رکود
✍️ ابراهیم محمدولی
انس جهانی بسیار حساس است. هر گونه حرفی یا رفتاری می تواند در بحث قیمت انس اثر گذار باشد. در بازارهای داخلی هم این امر می‌تواند در تغییر قمیت طلا و سکه موثر باشد. همچنین هر زمان که ثبات واقعی به قیمت‌ها بازگردد داد و ستدها و تقاضا بیشتر خواهد شد. عوامل متعددی در یکی دو هفته اخیر بازار طلا را وارد رکود کرده است. اگرچه اونس جهانی طلا رشد تدریجی را تجربه کرده است، اما افت قیمت دلار داخلی مانع از افزایش چشمگیر طلا در بازار داخلی شده است.
اخبار سیاسی بلافاصله روی قیمت انس جهانی اثرگذار است بنابراین در طول سال رخدادهای سیاسی اثر بیشتری دارد، تقاضا نیز در رابطه با قیمت تاثیر دارد. به هر ترتیب احتمال می‌دهیم اگر اتفاق خاصی پیش نیاید، آرام آرام به آرامش قبلی بازار طلا بازگردیم و دادوستدها به روال عادی بازگردد.
نکته مهم درباره بازار این است که مصرف کننده این روزها دنبال خرید مصنوعات طلا نیست بلکه بیشتر تقاضا در بازار طلاهای دست دوم یا آب شده است این امر نمی‌تواند برای صنعت طلا خوشایند باشد. توصیه این است مردم به دنبال خرید مصنوعات نو باشند. این خرید می‌تواند از یک طرف به‌عنوان زینت استفاده شود از طرف دیگر مصنوعات طلا در دراز مدت خریدار را دچار ضرر و زیان نمی‌کند و در موقع لازم به قیمت روز نقد می‌شود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0