برخی از محققان قائل به این موضوع هستند که برای بررسی پهنه سیاست باید این حوزه را مانند هر بازار و صنعت و کسب‌وکار دیگری تحلیل کرد؛ جایی که یک طرف از بازیگران، عرضه‌کنندگان و تولیدکنندگان کالای سیاسی هستند که همان تمشیت امور شهروندان است و طرف دیگر صنعت، مردم عادی هستند و متقاضی این کالا.
صنعت سیاست

اگر از لنز «صنعت سیاست» به این حوزه بنگریم نه تنها بهتر می‌توان به تحلیل تحولات سیاست ایران پرداخت، بلکه می‌توانیم با دریافت بسیاری از نکات و کژی‌ها به توصیه‌هایی برای اصلاح این صنعت نیز برسیم.
از منظر نگارنده، بزرگ‌ترین خصوصیت این صنعت در ایران مانند بسیاری از دیگر صنایع، انحصاری بودن آن است. البته در بسیاری از کشورها نیز این وضعیت انحصاری به شکلی دیگر وجود دارد. مثلا در ایالات متحده دو حزب تولیدکننده اصلی این صنعت هستند و کسانی که سودای نمایندگی و سناتوری و بالاتر از آن را دارند، باید از طریق این دو حزب به بالای هرم قدرت روند. آن‌گونه که شخصی مانند ترامپ که در بسیاری از رویکردهایش با خط محافظه‌کاری حزب جمهوری‌خواه متمایز بود، مانند عدم اعتقادش به تجارت آزاد، برای به قدرت رسیدن، راهی نداشت جز همراهی و نقش‌آفرینی از دل حزب جمهوری‌خواه و البته چنان دگرگونی اکنون در حزب به‌وجود آورده که به باور بسیاری ما دیگر با حزب جمهوری‌خواه مواجه نیستیم، بلکه این «حزب ترامپ» است یا در بریتانیا دو حزب اصلی کارگر و محافظه‌کار عمده‌ترین احزاب شکل‌دهنده دولت‌ها هستند؛ اما چه تفاوتی میان صنعت انحصاری سیاست در ایران و این کشورها وجود دارد؟

بزرگ‌ترین تفاوت آن است که انحصار در بازار سیاست ایران غیرطبیعی و در آن کشورها طبیعی است. به بیان دیگر، در آن کشورها هیچ مانعی برای افراد، اندیشه‌ها و احزاب وجود ندارد و آنان می‌توانند بدون مانع قانونی به فعالیت بپردازند؛ از جمله احزاب کمونیست. مساله این است که این احزاب نمی‌توانند رای کافی برای به‌دست آوردن کرسی‌های مدنظر کسب کنند. بنابراین اگر صنعت سیاست ایالات متحده انحصار دوجانبه است، احزاب بزرگ عملا دارند با افراد و حزب‌های دیگر رقابت می‌کنند. اندیشه و خط مشی آنان دارد با افکار دیگر نبرد می‌کند. فراتر از این مساله، رقابت بین احزاب اصلی نیز در کشورهای توسعه‌یافته کاملا جدی است و قوانین و مقررات به نفع یکی از آنان نوشته نمی‌شود.

بنابراین فرق اساسی صنعت سیاست در ایران با کشورهای توسعه‌یافته و باز این است که در آن کشورها اگرچه به‌طور شکلی صنعت سیاست انحصاری است، اما در آن رقابت وجود دارد و هر حزب برای ارائه کالای سیاسی به مشتری و خرید توسط شهروندان، خود را به آب و آتش می‌زند و بودن هر حزب در این صنعت به خرید و اعتماد مشتری متکی است وگرنه حذف می‌شود. اما صنعت سیاست ایران دچار انحصار غیرطبیعی است و ذاتا در آن رقابت شکل نمی‌گیرد. نه تنها کسی آزادانه و با اندیشه‌ای متمایز نمی‌تواند به‌دلیل موانع رسمی وارد این صنعت شود، بلکه حتی بازی به‌گونه‌ای است که رقابت عادلانه بین دو تولیدکننده صنعت هم نمی‌تواند رخ دهد. صنعتی که خالی از رقابت باشد، خالی از کارآیی و نوآوری است و صنعت بدون خلاقیت نمی‌تواند مشتری خود را جذب کند. از این حیث عجیب نیست که در دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری، قریب ۶۰درصد و در دوره دوم بیش از ۵۰درصد از واجدان شرایط در انتخابات شرکت نکردند.
مانند هر صنعت دیگری، راه اصلاح از طریق تزریق رقابت به این صنعت و بازگشت خلاقیت به آن میسر است. هر کسی باید بتواند بنا به ایده و اندیشه خود، کالای سیاسی را به شهروندان ارائه دهد و کسی باید در نهایت در بازار باقی بماند که در این رقابت پیروز شده باشد. به این شکل کارآیی در صنعت سیاست ایران افزایش می‌یابد و مشتریان حاضر به خرید از آن خواهند بود. هر فعال و سیاستمدار وطن‌پرستی وظیفه‌ای جز این نخواهد داشت. این مسوولیت برای جناب آقای پزشکیان بیش از همه است. دولت ایشان با بردن بیش از نصف آرای اخذشده و به عبارت دیگر با کسب رای کمتر از ۳۰درصد واجدان رای دادن، به قدرت می‌رسد. تلاش ایشان و دولتشان باید عبور از این وضعیت حداقلی باشد. اگر با کمک تصمیم‌گیرندگان، رقابت به صنعت بازگردد و این آخرین دولت حداقلی باشد، می‌توان به آینده امید داشت و تنها در این شرایط است که اقتصاد جان می‌گیرد.

شهروندان را کالای سیاسی دیگر، تمشیت دیگر، استراتژی دیگر و وضعیت دیگر نیاز است. بستر را با کمک دیگر تصمیم‌گیرندگان، فراهم کنید.


پویا جبل‌عاملی، سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0