🔻روزنامه تعادل
📍 نقش وزرای نفت و نیرو در اصلاح ناترازی‌ها
✍️ حمیدرضا صالحی
سرانجام وزرای پیشنهادی رییس‌جمهور منتخب برای تصدی وزارتخانه‌های مختلف به مجلس معرفی شده و ارزیابی تخصص و دورنمای عملکرد احتمالی آنها آغاز شد. اما مطالبه مردم و فعالان اقتصادی از مجلس آن است که فارغ از جهت‌گیری‌های سیاسی وزرای معرفی شده را از منظر تخصصی بررسی کنند.

نباید شرایط بررسی صلاحیت وزرا به سمت و سویی برود که برخی موضوعات حاشیه‌ای مانند اینکه خانواده فلان فرد کجا زندگی می‌کنند یا نسبت به فلان رخداد سیاسی چند دهه قبل چه نظری دارند؟ جایگزین رویکردهای تخصصی و علمی شود. ما به وزرایی نیازمندیم که بتوانند ناترازی‌ها و بحران‌های اقتصادی کشور را پشت‌سر گذاشته و بهبود شاخص‌ها را ایجاد کنند. نباید حاشیه بر متن غلبه کند و آسیب به کشور وارد شود. متاسفانه کسی از وزیر کار، درباره برنامه‌ریزی برای حل مشکلات روز پرسش نمی‌کند، بلکه به سابقه طرف نگاه می‌شود که مثلا چند دهه قبل در خصوص فلان رخداد سیاسی چه عکس‌العملی داشته، بعد به او رای می‌دهند یا نمی‌دهند.
۱) دیدگاه فعالان اقتصادی به وزرای اقتصادی: فعالان اقتصادی نسبت به وزرای اقتصادی معرفی شده، رویکرد مثبتی دارند و به نوعی انتخاب‌های رییس‌جمهور را تایید کرده‌اند.
از این جمع وزرا ۲ وزیر نفت و نیرو با توجه به اینکه نقش ویژه‌ای در بهبود زیرساخت‌های کشور برای توسعه صنعتی و رشد اقتصادی دارند، توجه و تمرکز بیشتری در خصوص آنها وجود دارد. به دلیل اینکه سیاست‌ها و رویکردهای نادرستی تا به امروز پیرامون آنها اعمال شده، کشور با ناترازی‌های جدی در حوزه انرژی مواجه شده است. مردم و فعالان صنعتی در تابستان با قطعی برق و در زمستان با قطعی گاز مواجهند. باید دید این ناترازی‌ها با سبک و سیاق مدیریت فعلی حل می‌شوند یا اینکه به افکار جدید، ذهن تازه و اراده قوی نیاز است تا سیاست‌های جدید اعمال کرده و تعادل را به ناترازی‌ها بازگرداند. ناترازی‌های انرژی به اندازه‌ای وسیع شده که حتی تامین برق خانگی هم دشوار شده است. در بسیاری از ساعت‌های روز خانواده‌های ایرانی برق ندارند. در حالی که ما پیک بالای ۷۹ مگاوات را در مقایسه با سال قبل رد کرده‌ایم باید هرچه سریعتر برای افزایش تولید اقدام کنیم. فاصله بین تولید و مصرف به دلیل سیاست‌های اشتباه، زیاد شده و حداقل ۲۰هزار مگاوات کمبود در شرایط فعلی وجود دارد.

۲) توجه به برنامه‌ها به جای تمرکز بر حاشیه‌ها: وزرای جدید در حوزه نفت و نیرو (و اساسا سایر وزرا) باید برای رفع ناترازی‌ها اعلام برنامه کنند. با برنامه نوین و به روز شده است که می‌توان از این پیک بحرانی عبور کرد. با برنامه‌های قبلی و قدیمی نمی‌توان کار کرد. زیرساخت‌های اقتصاد کلان کشور به دلیل این ناترازی‌های انرژی، آسیب‌های بسیاری متحمل شده‌اند. حل این ناترازی‌ها به همراهی و همکاری کلیت کابینه نیاز دارد.
وزرایی چون اقتصاد، صمت، جهاد کشاورزی و روسای بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه باید به وزرای نیرو و نفت کمک کنند. در واقع مشکلات سایر وزارتخانه‌ها به صورت ناترازی بروز می‌کنند، مثلا ناترازی در حوزه ارز محصول برخی سیاست‌های غلط است. دولتی که در آتش چندنرخی شدن بازارها می‌دمد، کشور را دچار عدم توازن و عدم تعادل می‌کند، نتیجه آن هم در مجموعه وزارتخانه‌ها بروز می‌کند. وزرای دولت باید نسبت خود را با این بحران‌ها اعلام کنند. مثلا وزیر نیرو، باید برنامه مدونی برای رفع معضل ناترازی برق را ارایه کند.
مجلس هم فارغ از جهت‌گیری‌های سیاسی و جناحی عملکرد و برنامه تخصصی وزرای معرفی شده را بررسی کند. اینگونه نشود که یک وزیر کارآمد به دلیل اینکه رویکرد جناحی متفاوتی با نمایندگان دارد، رای عدم اعتماد نگیرد و فرد ضعیف یا متوسط به دلایل سیاسی و جناحی رای اعتماد بگیرد. در وزارت نفت هم سال‌هاست مشکلات نهادینه شده است.
۳) باورکردنی نیست که ایران رتبه دوم ذخایر گازی را داشته باشد اما نتواند گاز مورد نیاز صنایع را تامین کرده و حتی نتواند به نیروگاه‌های کشور گاز بدهد که برق تولید کنند. ترکیه واردکننده گاز است اما بیشتر از ایران برق تولید می‌کند. ایران برای بهبود زیرساخت‌های صنعت نفت خود حداقل به ۲۵۰میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز دارد. این منابع باید از سرمایه‌گذاران خارجی تامین شود. مسائل کشور روی زمین است و وزارتخانه‌ها باید برنامه‌های مدونی برای حل آنها داشته باشند. امروز ۶۰درصد نیروگاه‌های کشور در اختیار بخش خصوصی است، باید با این طیف مذاکره صورت گیرد تا ظرفیت‌های تولید برق ارتقا پیدا کند. می‌توان به راه‌حل مشترک رسید و به جنگ ناترازی‌ها رفت. ایران همچنین ۱۰۰میلیارد دلار یارانه انرژی می‌دهد، یارانه‌ای که بیشتر به جیب سوداگران می‌رود. باید این یارانه هر سال کم شود و صرف بهبود زیرساخت‌های شود. برای این سیاست‌ها باید با مردم گفت‌وگو شود و اقناع صورت گیرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 توفان اقتصادی: بررسی ترس و نوسان در بازارهای مالی
✍️ مطهره مروج
بازارهای سنتی و ارزهای دیجیتال در حال حاضر دوره‏‏‌ای از ترس را تجربه می‌کنند که شاخص‏‏‌های ترس و طمع موید آن است. در اوایل اوت ۲۰۲۴، شاخص ترس و طمع CNN نشان می‌داد که احساسات بازار به سمت ترس گرایش دارد.
بازارهای سنتی و ارزهای دیجیتال در حال حاضر دوره‌‌‌ای از ترس را تجربه می‌کنند که شاخص‌‌‌های ترس و طمع۱ موید آن است. در اوایل اوت ۲۰۲۴، شاخص ترس و طمع CNN نشان می‌داد که احساسات بازار به سمت ترس گرایش دارد.

این موضوع توسط گزارش اخیر TheStreet نیز تایید شده است که سطح قابل‌توجهی از ترس در بین سرمایه‌گذاران وجود دارد. این شاخص یک معیار ترکیبی است که شامل متغیرهای مختلف مرتبط با احساسات مانند حرکت بازار، قدرت قیمت سهام، گستردگی قیمت سهام، گزینه‌‌‌های خرید و فروش، تقاضای اوراق قرضه بی‌‌‌ارزش، نوسانات بازار و تقاضای پناهگاه امن است.

بازار سهام ایالات‌متحده در حال حاضر نوسانات شدیدی را تجربه می‌کند و همان‌طور که شاخص نوساناتCboe (VIX)i نشان می‌دهد، اخیرا حدود ۴۴.۸‌درصد افزایش یافته و به سطوح بالای ۶۵ رسیده و سپس به ۳۲ بازگشته است۲. این سطح از افزایش نوسان از آغاز همه‌گیری کرونا تاکنون دیده نشده بود.

این افزایش نوسان، اضطراب قابل‌توجه در سرمایه‌گذاران را نشان می‌دهد که ناشی از ترکیبی از داده‌‌‌های اقتصادی ضعیف، ترس از رکود و تنش‌‌‌های ژئوپلیتیک است. شاخص‌‌‌های اصلی سهام، از جمله شاخص مرکب نزدک، S&P ۵۰۰ و میانگین صنعتی داوجونز، همگی ضررهای قابل‌توجهی را ثبت کرده‌‌‌اند، به طوری که نزدک وارد قلمرو اصلاحی شده و بیش از ۱۰‌درصد از اوج اخیر خود افت کرده است.

علاوه بر این، گزارش‌‌‌های ناامیدکننده شغلی و نگرانی‌ها در مورد تصمیمات نرخ بهره فدرال‌رزرو، رکود بازار را تشدید کرده و به فروش جهانی و احساسات نزولی در بازارهای مختلف منجر شده است.
در این شرایط بازار ارزهای دیجیتال اولین ضربه را دریافت کرده است که با افت شدید بیت‌کوین و اتریوم در هفته گذشته که آغاز فروش گسترده‌‌‌تر بازار را نشان می‌‌‌داد مواجه شد.

این مجموعه از نقدکردن دارایی‌های رمزارز به سایر انواع دارایی منتقل شد و اثر موجی در بازارهای جهانی ایجاد کرد. از ۶ اوت ۲۰۲۴، شاخص ترس و طمع کریپتو در ۷۱ قرار دارد و نشان‌‌‌دهنده احساس طمع در میان معامله‌‌‌گران ارز دیجیتال است.

این افزایش نسبت به ماه گذشته که در آن شاخص در ۵۰ و نشان‌‌‌دهنده یک احساس خنثی بود، قابل‌توجه است. این اتفاق نشان‌‌‌دهنده تغییری قابل‌توجه در احساسات بازار از دیدگاه متعادل به سمت افزایش خوش‌بینی و احتمالا اعتماد بیش از حد در میان سرمایه‌گذاران است.

این شاخص داده‌‌‌های بازار مربوط به حجم، علاقه باز، فعالیت رسانه‌‌‌های اجتماعی و روند جست‌وجو را اندازه‌‌‌گیری می‌کند تا رفتار و احساسات سرمایه‌گذاران را سنجش کند.

سقوط اخیر بازار در ایالات‌متحده به چهار عامل کلیدی اصلی نسبت داده می‌شود:

۱. بستن موقعیت‌ها در استراتژی‌‌‌های سرمایه‌گذاری: تقویت ین ژاپن استراتژی «معاملات انتقالی»۳ را مختل کرده و به فروش اجباری و اخطاریه‌های وجه تضمین۴ منجر شده است. تغییر سیاست بانک‌مرکزی ژاپن نرخ‌های بهره را از منفی۰.۱درصد به ۰.۲۵درصد افزایش داد که نشان‌‌‌دهنده تغییری قابل‌توجه در سیاست طولانی‌مدت نرخ بهره پایین آن است.

این حرکت غیرمنتظره باعث افزایش شدید ین ژاپن در برابر سایر ارزها شد. ین بیش از ۱۱درصد در برابر دلار آمریکا در مدت زمان کوتاهی افزایش یافت و استراتژی معاملات انتقالی را که بسیاری از سرمایه‌گذاران از آن استفاده می‌‌‌کردند مختل کرد.

این رویدادها موجب بازگشت معاملات انتقالی شد؛ جایی که سرمایه‌گذاران که ین را با نرخ‌های بهره پایین برای سرمایه‌گذاری در دارایی‌‌‌های با بازده بالاتر در کشورهای دیگر قرض گرفته بودند، مجبور به بستن سریع موقعیت‌‌‌های خود شدند. تخمین زده می‌شود این بازگشت تنها حدود ۵۰ تا ۶۰درصد کامل شده باشد که نشان‌‌‌دهنده ادامه‌‌‌دار بودن تلاطم بازار است.

بازگشت این معاملات سبب نوسانات قابل‌توجه در بازار و کاهش در بازارهای سهام جهانی شد. تخمین زده می‌شود معاملات انتقالی که از طریق ین تامین مالی شده بود، حدود ۵۰۰میلیارد دلار باشد که نشان‌‌‌دهنده مقیاس عظیم این اختلال بازار است.

این رویداد نشان‌‌‌دهنده اتصال جهانی بازارهای مالی و تاثیر قابل‌توجهی است که تغییرات در سیاست پولی، به‌ویژه در اقتصادهای عمده مانند ژاپن، می‌‌‌تواند بر استراتژی‌‌‌های سرمایه‌گذاری جهانی و ثبات بازار داشته باشد.

۲. موضع فدرال‌رزرو: پیشنهاد فدرال‌رزرو ایالات‌متحده مبنی بر کاهش احتمالی نرخ بهره در ابتدا مثبت تلقی شد، اما بعدا به‌عنوان نشانه ضعف اقتصادی تفسیر شد. موضع فدرال‌رزرو در سقوط بازار ایالات‌متحده در اوت ۲۰۲۴ بسیار مهم است؛ زیرا سرمایه‌گذاران به‌دقت نشانه‌‌‌هایی از کاهش نرخ بهره را دنبال می‌کنند. سرمایه‌گذاران نگران این هستند که فدرال‌رزرو برای شروع کاهش نرخ بهره، بیش از حد منتظر بماند که ممکن است این امر به تشدید رکود اقتصادی منجر شود.

تصمیم فدرال‌رزرو برای حفظ نرخ‌های بهره بالا در جلسه اخیر خود، به جای کاهش آنها، عدم‌قطعیت را در بازار ایجاد کرده است. بسیاری از تحلیلگران، از جمله تحلیلگران گلدمن‌ساکس، انتظار دارند که فدرال‌رزرو در ماه‌‌‌های آینده کاهش نرخ بهره بیشتری را اجرا کرده و از اقتصاد ضعیف حمایت کند. کاهش شدید بازار می‌تواند نشان‌‌‌دهنده اضطراب سرمایه‌گذاران در مورد توانایی فدرال‌رزرو برای مدیریت این چالش‌‌‌های اقتصادی و ترس آنها از اینکه اقدام دیرهنگام ممکن است به رکود شدیدتر منجر شود نیز تفسیر شود. بنابراین، تصمیمات آینده فدرال‌رزرو در مورد نرخ بهره به عاملی حیاتی در شکل‌‌‌گیری احساسات بازار و احتمالا تثبیت نوسانات کنونی تبدیل شده است.

۳. نگرانی‌های مربوط به ارزش‌‌‌گذاری بیش از حد: نگرانی‌هایی وجود دارد که بازار، به‌‌‌ویژه سهام‌‌‌ فناوری، پس از یک دوره افزایش قابل‌توجه، بیش از حد ارزش‌‌‌گذاری شده‌‌‌اند. شرکت‌هایی که قبلا شاهد افزایش قابل‌توجهی بودند، مانند انویدیا (Nvidia)، دچار کاهش‌‌‌های شدید شدند.

سهام انویدیا به عنوان یک شاخص اصلی برای صنعت هوش مصنوعی (AI) و بخش فناوری به طور کلی دیده می‌شود و به‌عنوان یکی از اجزای حیاتی بسیاری از پرتفوی‌‌‌های سرمایه‌گذاری و یکی از شاخص‌های کلیدی روندهای بازار عمل می‌کند. سهام انویدیا به دلایل کلیدی زیادی در بازار کنونی بسیار مهم شده است. انویدیا به عنوان نیروی غالب در صنعت هوش مصنوعی خود را تثبیت کرده است و GPU‌‌‌های آن برای آموزش و استنتاج مدل‌‌‌های هوش مصنوعی بسیار مهم هستند.

ارزش بازار شرکت به ۳.۳۴تریلیون دلار رسیده است که نشان‌‌‌دهنده اعتماد قوی سرمایه‌گذاران است. انویدیا به‌عنوان نمادی برای کل بخش هوش مصنوعی عمل می‌کند، سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی جذب می‌کند و به سرمایه‌گذاران امکان می‌دهد از رشد هوش مصنوعی بهره‌‌‌برداری کنند.

به‌رغم افزایش‌‌‌های چشمگیر، تحلیلگران معتقدند که انویدیا هنوز فضای قابل‌توجهی برای گسترش بیشتر در بازار هوش مصنوعی با ارزش تریلیون دلاری دارد. شرکت با داشتن برتری تکنولوژیک با سریع‌‌‌ترین GPU‌‌‌ها و یک پلتفرم نرم‌‌‌افزاری جامع، موقعیت خود را در بازار تقویت می‌کند. به‌عنوان یک سهام برتر فناوری، عملکرد انویدیا بر احساسات بازار و روندهای اقتصادی گسترده‌‌‌تر تاثیر می‌‌‌گذارد.

۴. ترس از رکود اقتصادی: نگرانی‌های رو به رشدی درباره رکود اقتصادی احتمالی در ایالات‌متحده وجود دارد که بر اثر داده‌‌‌ها و شاخص‌‌‌های اقتصادی ضعیف به وجود آمده است. متریک‌‌‌های اقتصادی مختلف، از جمله خروجی تولید، سفارش‌‌‌های کالاهای بادوام و آمار اشتغال، درباره سلامت اقتصاد ایالات‌متحده هشدار داده‌‌‌اند.

ترس‌‌‌های ناشی از ایالات‌متحده به سایر بازارهای جهانی منتقل شده و اثر دومینوی فروش‌ها را ایجاد کرده است. رکود اقتصادی به‌سادگی قابل پیش‌بینی نیست. فعال‌‌‌سازی قانون Sahm۵، یک شاخص اقتصادی قابل اعتماد، با توجه به نرخ‌های بیکاری، رکود اقتصادی در حال نزدیک شدن را نشان داده است.

این شاخص، هنگامی که افزایش سریعی در نرخ بیکاری وجود دارد، فعال می‌شود و از زمان جنگ جهانی دوم هر رکود اقتصادی را به‌درستی پیش‌بینی کرده است. لازم به ذکر است در حالی که کاهش ارزش بازار قابل‌توجه بوده است، برخی تحلیلگران آن را به‌عنوان یک اصلاح ضروری و نه فروپاشی کامل می‌‌‌بینند، به دلیل اینکه شاخص‌‌‌های اصلی مانند S&P ۵۰۰ و Nasdaq هنوز در سال‌جاری بیش از ۹درصد افزایش داشته‌‌‌اند.

فدرال‌رزرو چند اقدام ممکن را می‌‌‌تواند برای مقابله با ترس از رکود اقتصادی و تثبیت بازار سهام انجام دهد. مستقیم‌‌‌ترین اقدام فدرال‌رزرو می‌‌‌تواند کاهش نرخ بهره باشد. بسیاری از تحلیلگران اکنون انتظار دارند که کاهش ۵۰واحد درصدی در سپتامبر ۲۰۲۴ رخ دهد؛ به جای کاهش ۲۵واحد درصدی که قبلا پیش‌بینی شده بود.

این اقدام هزینه‌‌‌های قرض‌‌‌گیری را کاهش می‌دهد و احتمالا فعالیت اقتصادی را تحریک می‌کند. در شرایط حاد، فدرال‌رزرو می‌‌‌تواند کاهش نرخ بهره اضطراری را قبل از جلسه برنامه‌‌‌ریزی‌شده سپتامبر ۲۰۲۴ اجرا کند.

اگر لازم باشد، فدرال‌رزرو می‌‌‌تواند برنامه خرید اوراق قرضه خود را دوباره شروع کند یا گسترش دهد تا به سیستم مالی نقدینگی تزریق کند و نرخ‌های بهره بلندمدت را کاهش دهد. در مجموع کاهش‌‌‌های اخیر همزمان در بازارهای سنتی و ارزهای دیجیتال چند درس کلیدی را برجسته می‌کند. اول، اتصال گونه‌های دارایی به‌وضوح دیده می‌شود، زیرا هر دو بازار به عوامل اقتصادی گسترده‌‌‌تر به صورت مشابه واکنش نشان می‌دهند و چالش‌‌‌هایی را برای مفهوم ارزهای دیجیتال به عنوان دارایی‌‌‌های غیر‌همبسته ایجاد می‌کنند.

دوم، نوسانات همچنان به‌عنوان نگرانی مهم باقی می‌‌‌مانند؛ به‌ویژه برای آلت‌‌‌کوین‌‌‌هایی مانند Solana که در یک هفته ۳۰درصد کاهش داشته است. سوم، سقوط بازار اهمیت شاخص‌‌‌های اقتصادی را برجسته می‌کند، زیرا ترس از رکود و داده‌‌‌های ناامیدکننده حرکت‌‌‌های بازار را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

چهارم، سیاست‌‌‌های فدرال‌رزرو، مانند تغییرات احتمالی نرخ بهره، همچنان تاثیر قابل‌توجهی بر هر دو بازار دارند. پنجم، طبیعت چرخه‌‌‌ای بازارها به‌وضوح دیده می‌شود و شباهت‌‌‌هایی به سقوط‌‌‌های گذشته مانند وحشت دوران فراگیری کرونا در مارس ۲۰۲۰ دارد و احتمال بهبودی را نشان می‌دهد. در نهایت، عوامل سیاسی به‌طور فزاینده‌‌‌ای بر بازار ارزهای دیجیتال تاثیر می‌‌‌گذارند؛ همان‌طور که در بحث‌‌‌های مربوط به رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده و ناآرامی‌‌‌های سیاسی خاورمیانه دیده می‌شود. این درس‌آموخته‌ها بر اهمیت آگاهی سرمایه‌گذاران، تنوع‌بخشی به پرتفوی‌‌‌ها و تعادل نوسانات کوتاه‌‌‌مدت با پتانسیل بلندمدت تاکید می‌کنند.

پی‌نوشت:
۱. Fear and Greed Index

۲- این شاخص در مقادیر بزرگ‌تر از صفر نوسان می‌کند. کوچک‌تر از ۲۰ بودن شاخص نشان‌دهنده ثبات نسبی و فضای دور از استرس در بازار است.

۳. Cash and Carry Arbitrage

۴. Margin Call

۵. Sahm Rule


🔻روزنامه کیهان
📍 انتقام با پیوست رسانه
✍️ جعفر بلوری
۱- همیشه موازی با هر «جنگ سخت»ی، یک «جنگ نرم» و «جنگ روانی» به راه می‌افتد. فهم این جنگ نرم و روانی که عموما با هدف تغییر در محاسبات حریف، ایجاد خدشه و شکاف در افکار عمومی و متزلزل ساختن آن صورت می‌گیرد، بی‌نهایت مهم است. اصولا نتیجه جنگ‌های سخت ارتباط مستقیمی با میزان موفقیتِ این جنگ نرم دارد و رسانه‌ها در این بین، نقشی «تعیین‌کننده» و «اساسی» دارند.
۲- یورگن‌ هابرماس، جامعه‌شناس و فیلسوف آلمانی اصطلاحی دارد با عنوان Validity Claim که ترجمه فارسی آن می‌شود «اعتبار ادعا». خلاصه آن به زبان خیلی ساده این می‌شود که، در هر جامعه‌ای ارزش‌های معتبر شده‌ای وجود دارند که بنا به دلایلی برای مردم «معتبر» شده‌اند. در این بین شاید افرادی از آن جامعه هم باشند که اعتقادی به این «ارزش معتبر» نداشته باشند اما چون فضا برایشان مناسب نیست، کاری با آن ندارند و مخالفت علنی هم نمی‌کنند اما همواره زمینه لازم برای مخالفت علنی را دارند. مثلا «روزه» یا «حجاب» در یک جامعه دینی را در نظر بگیرید. فردی مخالف و دشمن دین با استفاده از تریبون رسانه، اعلام می‌کند، روزه گرفتن باعث ایجاد سنگ کلیه و بیماری می‌شود! اصلا نیازی به توضیح علمی هم نمی‌بیند. با یک‌سری کلیات ابوالبقا و طی حکمی عمومی و کلی مدعی ضرر داشتن روزه می‌شود.‌ هابرماس می‌گوید، این‌جا همین یک موضعِ خلاف، به «اعتبار ادعا» خدشه وارد می‌کند. یعنی آن افرادی که به هر دلیلی مخالف روزه بودند اما فرصت و امکان مخالفت علنی با آن را نداشتند، فرصت را مغتنم شمرده و از سکوت خارج می‌شوند آن ادعا را می‌پذیرند و تا بدین ترتیب به آن ارزش و اعتبار، خدشه وارد شود. خدشه وارد شدن به این اعتبارها یعنی، بروز شکاف و شکسته شدن آن انسجام اجتماعی. نظام سلطه تا دلتان بخواهد از این ترفندهای شیطانی، برای به هم ریختن جوامع، راه انداختن انقلاب‌های رنگی و...استفاده کرده است. حال تصور کنید روی
یک مسئله مهم در یک جامعه، اتفاق نظر وجود دارد و این انسجام و اتحاد هم به شدت ضروری است منتهی یک رسانه، فرد یا دشمن، با هدف شکستن این اتحاد و اعتبار، نظری خلاف آن مسئله معتبر شده برای مردم می‌دهد و رسانه‌ها نیز آن را پمپاژ می‌کنند. این‌جا به آن Validity Claim خدشه واد می‌شود. خدشه وارد شدن به اعتبار ادعا همان، و بروز شکاف و اختلاف همان.
۳- کشورها در «شرایط ویژه» برای حفظ آن «انسجام اجتماعی» و «اعتبار ادعا»ها راهکارهایی دارند. مثلا با شروع جنگ غزه، برخی کشورهای غربی برای این که به «احترام به اسرائیل به هر قیمتی» به عنوان یک «اعتبار ادعا» خدشه وارد نشود، فورا قوانینی تصویب کردند. در کشورهایی که دهه‌هاست پُزِ آزادی بیان و آزادی گردش اطلاعات را می‌دهند، کوچک‌ترین انتقادی از اسرائیل جُرم تلقی شد. در آمریکا شمار زیادی دانشجو و استاد دانشگاه فقط به دلیل اینکه خواستند نسل‌کشی در غزه متوقف شود، تعلیق، اخراج و محاکمه شدند. سال‌هاست در بسیاری از کشورهای غربی، تحقیق و مطالعه درباره هولوکاست، ممنوع و جُرم است و نقدهای لطیف به
رژیم صهیونیستی را هم معادل، یهودی‌ستیزی گرفته و بدترین برخوردها با منتقد می‌شود تا به آن «اعتبار ادعا» یا خدشه وارد نشود یا کمترین خدشه وارد شود.
۴- جنگی کنترل شده، غیرمستقیم اما بزرگ، بین ایران و متحدانش در یک طرف و رژیم صهیونیستی، آمریکا و متحدانشان در طرف دیگر جریان دارد. این جنگ نه مال یک سال و دو سال پیش که، از بدو وقوع انقلاب اسلامی جریان داشته و بسته به تحولات، شدت و ضعف داشته اما هرگز متوقف نشده است. در تمام این سال‌ها رژیم تروریست صهیونیستی سیاست «ترور» را در دستور کار قرار داده و در این بین تمام قوانین بین‌المللی را نیز زیر پا گذاشته است. با تکیه بر همین سیاست، دو هفته‌ای می‌شود که «اسماعیل هنیه» رهبر حماس را که با گذرنامه دیپلماتیک وارد تهران شده بود، ترور کرده است و بهتر از هر کسی می‌داند، ایران و دوستانش انتقام او را خواهند گرفت. محور مقاومت نیز با اتخاذ سیاست «ابهام»، در حال زجرکُش کردن صهیونیست‌هاست طوری که کارشناس شبکه تلویزیونی این رژیم می‌گوید: «انتظار مرگ دردناک‌تر از خود مرگ شده است.» وقتی وارد کشورت می‌شوند و در روز روشن میهمان عزیزی را ترور می‌کنند، طبیعی است که، غیرت مردمان آن کشور به جوش آید. در ساعات نخست خبری شدن این ترور، دوستان زیادی تماس گرفتند و ضمن بروز خشم و نفرت، می‌پرسیدند: «کِی جواب اسرائیل را می‌دهیم؟» آن‌قدر این خشمِ مقدس زیاد شد که طی همان چند روز نخست، انتقام از رژیم صهیونیستی بین افکار عمومی ایران- و احتمالا منطقه- تبدیل به یک Validity Claim شد. یعنی همه خواستار انتقام شدند و انتقام معتبر شد. معمولا هم همین‌طور است. در آغاز حوادث اینچنینی‌، به دلیل «معتبر شدن»، فضا به شدت مستعد پاسخ است. هرچه از این زمان بیشتر بگذرد، به دلیل فعال شدن برخی چهره‌ها و رسانه‌های خاص، به این اعتبار ادعا، خدشه وارد می‌شود. رفته رفته آنهائی که شیمون پرز «بزرگ‌ترین سرمایه‌های اسرائیل در ایران» می‌نامد، تلاش می‌کنند، این اعتبار و انسجام اجتماعی را بشکنند. یا مردم را از بحرانی شدن اقتصاد می‌ترسانند، یا رو به شایعه‌سازی می‌آورند. یا اصل واقعه را چنان وارونه روایت می‌کنند که، در نهایت آن انسجام شکسته شود. شاید باورش سخت باشد اما برخی در همان روزهای نخست ترور اسماعیل هنیه گفتند: «کار خودشونه»(!)
۵- ایران عزیز و متحدانش، صد در صد پاسخ این تجاوز آشکار و میهمان‌کُشی صهیونیست‌ها را خواهند داد چرا که در غیر این صورت، بازهم این ترورها به شکلی بدتر تکرار خواهند شد این یک. دو: طبیعی است، هرچه پاسخ قوی‌تر باشد، زمان برای بررسی جوانب هم بیشتر خواهد بود. راز طولانی شدن زمان برای انتقام، می‌تواند بزرگ بودن انتقام هم باشد. سه: این هم طبیعی است که، مسئولینِ امر در همه جبهه‌های مقاومت، بهتر از امثال من و شما، به جزئیات و مسائل ورود دارند و بهتر از همه ما می‌دانند، انتقام باید کِی و چگونه گرفته شود. اما این‌جا زمان هم بی‌نهایت مهم است. دشمن و تریبون‌های جنگِ نرمش، به شدت فعالند. رهبران و متحدان رژیم صهیونیستی، مدام با واسطه و بی‌واسطه با هدف خدشه واردکردن به همین «اعتبار انتقام» و «انسجام» با مسئولین کشورمان تماس می‌گیرند تا شاید بتوانند، ضمن ایجاد تردید یا ترس، محاسبات را به هم بریزند. از آن سو
رهبران ۴ کشور اروپایی با بیانیه‌نویسی، تلاش می‌کنند ضمن بزرگ‌نمایی از توانایی‌های جبهه خود، ملت و مسئولین را بترسانند و از سوی دیگر، طرح آتش‌بس و مذاکره برای روز پنجشنبه (امروز) را هم روی میز می‌گذارند تا شاید، بتوانند جلوی انتقام را بگیرند و ایران را -در صورت گرفتن انتقام- متهم به شکست طرح مذاکرات آتش معرفی کنند. یک جنگ روانی ترکیبی و بزرگ برای ترساندن. به قول رهبر انقلاب «یکی از پایه‌های اصلی جنگ روانی علیه ملت عزیز و ایران اسلامی، بزرگ‌نمایی توانایی‌های دشمنان است... از ابتدای پیروزی انقلاب آنها به شیوه‌های مختلف به ملت ما تفهیم و القاء می‌کردند که باید از آمریکا، انگلیس و صهیونیست‌ها بترسید.»
(همین دیروز در دیدار خانواده شهدا)
۶- راه‌حل چیست؟ یکی از مهم‌ترین ابزارهای مهم این جنگ نرم، رسانه است. هر تحلیلی طی این دو هفته راجع به انتقام منتشر شده، ناظر به تحولات رخ داده است. باید ضمن ادامه این روند، و حفظ آن انسجام و اعتبار، یک «پیوست رسانه‌ای قوی» برای آینده و بعد از انتقام هم آماده کرد. همیشه پس از هر اتفاق مهمی مثل همین انتقام، سیلی از شایعات و اخبار جهت دار، برای پیروزی در میدان جنگ نرم به راه می‌افتد. مثلا در عملیات وعده صادق صهیونیست‌ها فورا مدعی شدند ۹۵ درصد موشک‌ها و پهپادهای شلیک شده از سوی ایران را رهگیری کرده‌اند. یا با انتشار تصاویر یک ساختمان مخروبه، مدعی شدند یک کودک در این حملات مثلا زخمی شده است! همه این خبرسازی‌ها با هدف به بار ننشستن، عملیات بزرگ وعده صادق بود. باید یک پیوست رسانه‌ای برای بعد از انتقام تهیه و «روایِ اول» بود. این روایت اول است که در شرایط حساس، در ذهن‌ها نفوذ می‌کند. بدون داشتن این آمادگی رسانه‌ای تاثیر این انتقام می‌تواند به حداقل کاهش یابد. ضمن این که تا می‌توان باید، هزینه را برای افراد و رسانه‌نماهایی که به دنبال شکستن این اعتبار و انسجام هستند، بالا بُرد. در غیر این صورت، رسانه با آن قدرت جادویی که دارد، پیروز را مغلوب و مغلوب را پیروز جلوه داده و زمینه تکرار این جنایات و ترورها را برای همیشه، فعال نگه خواهند داشت.


🔻روزنامه فرهیختگان
📍 دفاع از استعفای ظریف تخریب پزشکیان است
✍️ مسعود فروغی
استعفای نابهنگام معاون راهبردی رئیس‌جمهور کل لیست وزرای پیشنهادی دولت به مجلس را به‌حاشیه برد. کنار رفتن کسی مثل جواد ظریف که در ایام انتخابات موثرترین چهره حامی و مبلغ رئیس‌جمهور منتخب بود، سایه سنگینی به سیاست داخلی انداخت. حالا با گذشت چند روز از شوک این استعفا عده‌ای از اهالی سیاست نقدهای صورت‌گرفته به اقدام عجیب ظریف را نقد دولت جا می‌زنند. احتمالا انگیزه این افراد نزدیکی و رفاقت با رئیس شورای راهبردی دولت است، اما به‌هرحال تعجب‌انگیزتر از ضربه‌ای که جواد ظریف به پزشکیان زد، سکوت و حمایت از این اقدام است. شاید برای اهالی قدرت نقد و مخالفت با هرگونه فشار غیرعقلانی و ناجوانمردانه به رئیس‌جمهور جدید فارغ از نسبت سیاسی با او و دولتش قابل‌هضم نباشد، ولی برای کنشگر سیاسی که دغدغه موفقیت دولت پزشکیان را دارد، رنگ و پرچم ضربه‌زننده به دولت مهم نیست. اصل اساسی حفظ آرامش و نظم ساختاری دولتی است که هنوز کابینه‌اش را نمی‌شناسد. ازاین‌جهت و با این فرض که مدافعان استعفای ظریف هم با وجود دلبستگی به سرنوشت کشور و دولت به‌اشتباه اسب توجیه اقدام ناپخته ظریف را زین کرده‌اند، نکات مهمی را مرور می‌کنم.
مسعود پزشکیان از ظهر شنبه ۱۶ تیر رئیس‌جمهور منتخب و از روز تنفیذ رئیس‌جمهور قانونی ایران است، بنابراین هر اقدام و کنشی که منجر به تضعیف جایگاه او شود، ضربه مستقیم به ساختار قدرت در ایران است و آسیب به این ساختار نابخشودنی است. جناب ظریف که در کارنامه خودش نشان داده تخصص خاصی در استعفا دادن و فرار از مسئولیت دارد باید بداند مخالفت علنی او با پزشکیان به‌خاطر جایگاه پیش و پس از انتخابات او درکنار رئیس‌جمهور مسیر را برای ضربه‌پذیر کردن پزشکیان باز کرد. رئیس‌جمهوری که رئیس شورای راهبردی‌اش در ۴۰ روز اول زیر میز بزند چگونه می‌خواهد از کابینه پیشنهادی در بهارستان دفاع کند؟ روزگاری که جناب ظریف وزیر خارجه بود و با برجام رقص رمانتیک می‌کرد، هرگونه نقد عملکرد دولت‌وقت را تضعیف‌کننده قدرت چانه‌زنی درمقابل دشمن خارجی می‌دانست، حالا با خنجر از غلاف درآمده از کنار رئیس‌جمهور و انبوهی از تیرهای غیب به‌سمت پاستور، پزشکیان چگونه از حق‌وحقوق ملت دربرابر کشور دیگر دفاع کند؟ آن هم در مقطعی که ایران با تمام داشته تاریخی‌اش دربرابر شیاطین صهیونیست صف‌آرایی کرده است. واقعا عجیب است که روزی نقد قلم‌به‌دستان و اهالی سیاست از بیرون دولت مصداق ضربه به جایگاه رئیس‌جمهور بود و حالا در یک‌متری دولت آتش درست کردن و جنجال به‌پا کردن عین عقلانیت است!
کاش دوستان جناب ظریف و برخی اصلاح‌طلبان کار سخت دولت جدید را درک کنند. کاش به‌خاطر چند اختلاف‌نظر در چینش کابینه این کودتای درون‌دولتی رخ نمی‌داد و جناب ظریف جایگاه سیاسی خودش را درک می‌کرد. واقعا چگونه باید به افکار عمومی این رخداد فاجعه‌بار را توضیح داد؟ چگونه باید از کسانی که با پزشکیان اختلاف گفتمانی و سیاسی دارند خواست مراعات دولت را کنند، درحالی‌که یکی از اصلی‌ترین چهره‌های دولت حرمت رئیس‌جمهور را نگه نداشته است؟ حتما و بدون‌ذره‌ای تردید حضور شخصی مثل جواد ظریف برای دولت پزشکیان مثبت است و خروج او آن هم در زمانی که هنوز کار جدی دولت شروع نشده خطاست، ولی به شرطی که جناب معاون مستعفی تصمیم بگیرد با کمترین اختلاف‌نظر زیر میز نزند و خودش رعایت دولت را بیش از باقی کند. و البته جناب ظریف وعده‌هایی را که در ایام انتخابات به مردم داده‌اند باید تا آخرین لحظه این دولت پیگیری کنند.
هرچند این اولین‌بار در تاریخ دولت‌های ایران است که شروع طوفانی نقدها به دولت از نزدیک‌ترین نقطه به رئیس‌جمهور شروع شده است. معنای سیاسی این وضعیت تضعیف پزشکیان درمقابل انتقادها و مخالفت‌هاست. همان‌طور که متاسفانه ازسوی برخی دوستان جناب ظریف این اشتباه توجیه و ماست‌مالی شد. وقتی راه تضعیف پزشکیان را دوستان او به دیگران نشان می‌دهند باید منتظر روزهای بسیارسختی برای دولت باشند. شاید البته تمام کسانی که به پزشکیان رای نداده‌اند برای او و دولتش دلسوزانه‌تر رفتار کنند، چون حداقل آنهایی که استعفای اشتباه ظریف را نقد کرده‌اند، با تخریب جایگاه رئیس‌‌جمهور مخالفت کرده‌اند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ظرفیت‌های بحران‌زایی بودجه
✍️ شکرالله کلاه‌کج
طی یک دهه اخیر، بودجه سالانه کشور به یک کرم‌چاله فضایی تبدیل شده که امکان هستی‌زدایی از ساحت‌های مختلف اقتصاد کشور را به دست آورده و تقریبا در فلج کردن تمامی ظرفیت‌های اقتصادی کشور موفق عمل کرده و ساختار مکنده خود را بیش از همیشه فعال کرده است. بدیهی ا‌ست که در دوران شکل‌گیری بوروکراسی کشور حول پترودلارها، ساختارهایی به وجود آمده است که با شارژ از طریق منابع حاصله از درآمدهای نفتی به حیات خود استمرار می‌بخشید و اکنون که این امکان به محاق عدم رفته و بازگشتش نیز به آینده‌ای موهوم موکول شده، ساختارهای ایجاد شده پیشین، به مثابه شاخه‌های پیچکی سمی، بر گرداگرد بودجه نفت‌زدایی شده سالیان اخیر پیچیده شده‌اند و در حال زدن بوسه مرگ بر سند سنواتی بودجه هستند.
این را زمانی می‌شود به عینه دریافت که بدانیم اثرات مخرب بودجه بدون نفت- که زمانی به عنوان آرزو به شهروندان فروخته می‌شد- تا چه اندازه برای اقتصاد ناآماده کشور، چالش‌آفرینی کرده است. بوروکراسی پیشین در کشور ما، با همه چم‌وخم‌هایی که حول خود آفریده و با همه لشکر کارمندانی که به مانند پیله بر گرداگرد خود تنیده است، حتی در شرایط تزریق پترودلارها، چندان کارا و شفاف نبوده و اکنون که سیاستگذاران با بحران فقدان تکافوی منابع برای ساختار پیشین نیز روبه‌رو شده‌اند، با یک بوروکراسی بیمارتر و غیرشفاف‌تر، با کمترین سطح بهره‌وری و پاسخگویی و کارایی روبه‌رو شده‌ایم.
در واقع برای افکندن پرتو بر کانون بحران جدیدی که از طریق ساختار تداوم بودجه‌نویسی پیشین بر اقتصاد ایران عارض شده، به عینکی نیاز داریم که به ساختار دیوان‌سالاری پیشین آلوده نشده باشد.
واقعیت امر این است که بودجه‌بندی به سیاق پیشین سبب‌ساز اصلی شکل‌گیری ابرچالش کسری بودجه سنگین و در کنار آن خروج تورم از کانال مزمن ۲۱‌درصدی ۴۰‌ساله و ورود به کانال بالارونده ۴۵‌درصدی هفت سال اخیر بود. در چنین شرایطی، اقتصاد ایران بیش از استقلال بانک مرکزی، به استقلال سازمان برنامه‌وبودجه نیاز دارد تا این سازمان بتواند در فضایی نوین، ساختار بودجه‌نویسی ایران را به کل کن‌فیکون کند. تداوم ساختار بودجه‌نویسی کنونی و البته برنامه‌نویسی توسعه فعلی در چنین شرایطی، به راه بادیه رفتن و پیمودن باطل است.
نیک می‌دانیم که بودجه‌های سنواتی سرشار از کسری در سالیان اخیر، سبب‌ساز اصلی بروز ابربحران بانکی کشور شده است و باعث شده تا دولت‌ها بخواهند که درزهای بودجه‌ای خود را از طریق اعمال فشار بر منابع بانکی جبران کنند که این خطای استراتژیک از دو کانال سرکوب نرخ بهره بانکی و همچنین فروش اجباری اوراق بدهی غیرجذاب دولتی به شبکه بانکی، پیگیری شده است بنابراین دولت در ابتدا باید که در مصارف جاری خود بازنگری اساسی کند و بودجه‌ای ریاضتی برای سال آینده تدوین کند که در آن، نه از خوش‌خیالی درآمدهای نفتی خبری باشد و نه از افزایش فشار مالیاتی بر مردم و کسب‌وکارهای‌شان نشانی داشته باشد. ابربحران نورسیده بدهی‌های دولت که به تازگی در کنار ابربحران‌های پیشین جاخوش کرده است، به هیچ عنوان از سنخ بحران‌های پیشین نیست و ظرفیت بحران‌زایی سیاسی و اجتماعی فراوانی را با خود حمل می‌کند و هر جا که کوله‌بار این ابربحران پاره شود، کشور در یک اغمای بوروکراتیک فرو خواهد رفت.
لازمه فرونغلتیدن در گرداب این بحران این است که دولت کمربند ریاضت را بر اندام فربه و ناکاری خود سفت کند و تعهدات رفاهی و جاری خود را تا سرحد امکان فرو بکاهد. البته که نیازی نیست که پروسه تعهدزدایی به یک‌باره و ظرف یک‌سال انجام شود اما سرشکن کردن آن به یک پروسه حداکثر سه ‌ساله، می‌تواند باعث ایجاد انسداد در ظرفیت‌های بحران‌زایی بودجه فعلی در کشور شود. از سوی دیگر با آزادسازی تجارت و درهم شکستن مقررات اداری پیشین و ایجاد فضای تنفسی برای کسب‌وکارها، می‌تواند اثرات منفی این سیاست ریاضتی- انقباضی را به یک نقطه قوت برای اقتصاد ایران تبدیل کند. تمامی کشورهایی چون آلمان و لهستان و گرجستان و برزیل و ترکیه و… که این مسیر را پیمودند، دست پر و راضی به بازار مکاره اقتصاد جهانی بازگشتند. چرا ما چنین نکنیم؟


🔻روزنامه اعتماد
📍 مهلتی بایست تا خون شیر شد
✍️ بهروز بهزادی

پزشکیان هنوز بر کرسی قدرتی که به نام ریاست‌جمهوری به او تفویض شده، ننشسته که موج انتقاد‌های شدید و غلاظ از او آغاز شده است. در واقع منتقدین، به وزیران پیشنهادی او انتقاد می‌کنند که هنوز بر سریر قدرت ننشسته‌اند. این موج انتقادی نشان‌دهنده فضای باز سیاسی است که با ورود پزشکیان به عرصه مبارزات انتخابات ریاست‌جمهوری بر جامعه حاکم شد و باعث تغییراتی در نوع اظهار عقیده افرادی شد که تاکنون به دلیل وجود فضای بسته سخن نمی‌گفتند. نخستین نشانه‌های این فضا را در نقد قدرت این روزها اینجا و آنجا در رسانه‌های کشور می‌توانیم ببینیم و باید گفت:

۱- این نقد اگر از چارچوب منطق و اصول اخلاقی و علمی خارج شود دچار برخی احساسات و تسویه‌حساب‌های سیاسی شود به سرعت فضای آلوده‌ای ایجاد خواهد کرد که این فضا دیر یا زود به سرعت بسته می‌شود. چیزی که در کشورمان بارها و بارها شاهد آن بوده‌ایم.

۲- پزشکیان در مرحله‌ای است که مجلس باید به وزرای او رای اعتماد دهد تا بعد از آن بتواند دولت خود را تشکیل دهد. در واقع هر چه تا امروز در فضای دولتی کشور اتفاق افتاده است، بدون هیچ تردیدی کار و دستپخت وزیران یا مدیران دولت سیزدهم بوده است که البته از نظر عرفی می‌بایست تصمیمات تازه‌ای نمی‌گرفتند و مواظب شرایط موجود می‌بودند تا کل وزارتخانه‌ها را تحویل دولت چهاردهم بدهند. پس اگر مثلا نقدی بر عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تصویت عجولانه سند ملی سینما وارد است که هست، هیچ ربطی به دولت آقای پزشکیان ندارد و عملیات و حکم‌های جدیدی که جسته و گریخته در فضای وزارتخانه‌ها دیده‌ایم و شنیده‌ایم از همین قماشند که البته دولت جدید آقای پزشکیان حق تجدیدنظر در آنها دارد.

۳- پس از رای اعتماد مجلس به تمامی وزیران تازه حرکت دولت آقای پزشکیان آغاز می‌شود و این دولت را در تمامیت آن باید مورد توجه قرار داد. تا آنجا که می‌دانیم دولت‌ها شورای وزیران دارند و این شورا است که با سرپرستی رییس‌جمهوری تصمیمات اساسی می‌گیرد و این‌گونه نیست که وزیران - آن گروه که با انتقاد روبه‌رویند - به وزارتخانه خود بروند و تصمیم‌هایی بگیرند که کلیت دولت از آن بی‌خبر باشد. البته این دولت هم حداقل باید حدود سه ماه زیر ذره‌بین باشد تا نتایج نخستین تصمیماتش آشکار شود. اگرچه سه ماه بسیار اندک است ولی منتقدان حداقل باید صبر کنند تا بتوانند انتقاد منطقی خود را مطرح کنند. به قول مولانا «مهلتی بایست تا خون شیر شد»

۴- مهم‌تر از همه رییس‌جمهور مجری اصلی قانون اساسی است و با حکومت و قوای دیگر کشور همیشه در گفت‌وگو و تعامل است و نشانه‌هایی وجود دارد که بسیاری از مشکلات کشور را پیش از شرکت در انتخابات با آنان مطرح کرده باشد و حین کار نیز از این پس مطرح کند و بتواند به خواسته‌های رای‌دهندگان و قول‌هایی که به مردم داده است، متعهد باقی بماند و شرایطی ایجاد کند که انواع و اقسام مشکلات کشور حل شود.

البته ما روزنامه‌نگاران باید بپذیریم که در برابر کژی‌ها و کاستی‌ها نباید ساکت بمانیم و باید از خواست مردم دفاع کنیم و البته وظایف مهمی نیز برعهده داریم که مهم‌ترین آنها پاکیزه نگه‌داشتن فضا است. فضای باز سیاسی برای ما اهالی رسانه ارزش بسیاری دارد و باید بیش از هر کس دیگری از آن حفاظت کنیم.


🔻روزنامه شرق
📍 تویی که نمی‌شناسمت
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
در دوره دوم دبیرستان در سال‌های قبل از انقلاب -سیکل دوم- با هم‌کلاسانی در مدرسه دوست بودیم، دعوا می‌کردیم، به خانه‌های هم می‌رفتیم، به هم تقلب می‌رساندیم، ورزش و بازی می‌کردیم، اگر می‌توانستیم معلمان را به سخره می‌گرفتیم و خلاصه همدیگر را می‌شناختیم و در آغوش می‌گرفتیم یا دعوا و آشتی و باز هم صلح و صفا. در آن زمان فکر می‌کردیم یکدیگر را می‌شناسیم. چندی بعد یکی ساواکی شد، یکی انقلابی و در زندان، یکی افسر نیروی دریایی شد و یکی پزشکی حاذق در خدمت مردم. معلوم شد که یکدیگر را نمی‌شناختیم و گذر زمان و شرایط مکان، آدم‌ها و شناخت‌ها از ایشان را تغییر می‌دهد و این در همه زمان‌ها و زمین‌ها جاری است و در بسیاری موارد شرایط اجتماعی، حالات انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و می‌فهمیم که او را نمی‌شناسیم.
این حکایت عملکرد یک مدیر، یک مسئول، یک کارگزار در قبل از قبول مسئولیت و پس از آن است. حکایت رئیس‌جمهورهای‌مان است و اینک حکایت رئیس‌جمهور حاضر که با نیت خیر و انرژی مکتسبه از دوران زندگی پای در عرصه مدیریت کشور گذاشته است و با این امید که ناراستی‌ها را راست و نامعلوم‌ها را شفاف و ناآگاهان را آگاه کند و قافله عقب نگه داشته‌شده را به پیش براند. سینه سپر کرده است و مردم هم با پسند او به استقبالش رفته‌اند. اما اینک، مردم از او چه می‌خواهند؟ حکمرانی از او چه می‌خواهد؟ به کدام کار اهتمام خواهد داشت؟ آیا بر جاده‌ای صاف قدم خواهد گذاشت یا راهی صعب و دشوار و پرحفره در پیش خواهد داشت؟ چگونه می‌تواند مجموعه‌ای از ناتوانی‌ها و کژی‌ها و عقب‌افتادن‌ها و توقعات و فشارها را بر هم منطبق کند؟ اغراق نیست که بگوییم هیچ بعید نیست که همان ابتدا از جاده آسفالت به گذر خاکی برود و تسلیم روندی شود که در زمانی نسبتا طولانی ایران را به شرایط کنونی درآورده است. می‌گویید چه شرایطی؟

۴۰ سال است با آمریکا در حالت جنگ ‌اعلام‌ نشده هستیم ولی در داخل سیاست‌های جنگی که نداریم هیچ، از هر کشور بدون جنگ بیشتر سیاست‌های خروج سرمایه، اسراف، رانت‌خواری، رشد شهرنشینی و رفاه‌طلبی را پیشه کرده‌ایم. اگر معتقد به تخاصم با آمریکا هستیم، سیاست‌های داخلی را باید مانند سیاست‌های زمان جنگ کنیم.

۱- کشاورزی عقب‌مانده در کشور داریم و هیچ کوشش فراگیری برای اصلاح آن نکرده‌ایم.

۲- صنعت به‌شدت نیاز به ارز نفتی دارد و رشد صادراتی نداشته‌ایم و به‌ویژه صنعتگران از قطع برق و گاز و نحوه گشایش اعتبار و مسائل ارزی نالان هستند.

۳- ۲۰ میلیارد دلار نهاده‌های دامی و تغذیه‌ای وارد می‌کنیم. ولی شعار خودکفایی می‌دهیم.

۴- صدها میلیارد دلار ارز و طلا به بازار ریخته‌ایم تا خارج‌کنندگان سرمایه و قاچاقچیان از آن بهره ببرند و موضوع ادامه دارد.
۵- قاچاق سوخت سازمان‌یافته داریم، به حد بسیار زیاد و واضح.

۶- به جای توجه به حمل‌ونقل عمومی به‌ویژه ریلی، به تولید اتومبیل -آن‌هم بی‌کیفیت- دل خوش کرده‌ایم و بر این طبل می‌کوبیم و باز هم اتومبیل خارجی وارد می‌کنیم.

۷- پسماندها در سراسر کشور انبوه شده و رودخانه‌ها فاضلاب شده است، جنگل‌ها تکیده و تالاب‌ها خشکیده.

۸- چاه‌های آب در معرض خشک‌شدن است و کشاورزی وابسته به چاه در حال مرگ.

۹- دشت‌ها و شهرها فرونشسته و تمدن در حال زوال است.

۱۰- بی‌جهت به توسعه نیروگاه‌های اتمی دست زده‌ایم که ما را هر‌چه بیشتر به روسیه وابسته می‌کند. ضمنا در اصل نگاه به موضوع هسته‌ای باید تجدید‌ نظر شود.

۱۱- روزانه معادل هشت میلیون بشکه نفت (معادل گاز + نفت) مصرف می‌کنیم و هیچ تدبیری در کاهش آن نداریم.

۱۲- ناوگان کامیونی جاده‌ای ما فرسوده و مصرف‌کننده گازوئیل زیاد است.

۱۳- به آبخیزداری توجه لازم نمی‌شود و اگر به این روش پیش برود،اصلاح آن ۳۰ سال زمان می‌خواهد.

۱۴- هزاران طرح دولتی در دست اجرا داریم و پول نداریم که تکمیل شود، ولی به بخش خصوصی برای تکمیل و بهره‌برداری واگذار نمی‌کنیم.

۱۵- بودجه جاری واقعا متورم است و هیچ کوششی برای اصلاح آن به دلیل فشارهای سازمان‌های مربوطه نمی‌شود. ریخت‌و‌پاش در کشور بسیار زیاد است. ۱۶- ۴۰ سال است به خیال یکسان‌سازی قیمت ارز صدها میلیارد دلار را حرام کرده‌ایم و باز هم می‌خواهیم ادامه دهیم. ارز برای مدیریت و توسعه کشور است و نه کمک به خارج‌کنندگان سرمایه و قاچاقچیان. ۱۷- در‌حالی‌که شبکه‌های مجازی شبیه واتس‌اپ را فیلتر می‌کنیم و می‌دانیم به نفع فروشندگان فیلترشکن به مبلغ حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان در سال است و تقریبا همه فیلترشکن دارند اما به نفع کاسبان تحریم از فیلترکردن دست نمی‌کشیم. ۱۸- روستاها و بسیاری از نقاط شهرها در برابر زلزله پنج شش‌ ریشتری فرو‌می‌ریزد و بازسازی در آنها تقریبا نزدیک به صفر است. اینها فقط شمه‌ای از مسائل کشور است که فهرست واقعی بسیار بیشتر است. واقعا نمی‌دانم تصور رئیس‌جمهور از ایران، مسائل ایران، نقش ایران در جهان، آینده وجودی ایران و کشمکش‌های درونی در ایران چیست و آیا ایشان مانند کسی هستند که بدون دانستن عمق رودخانه و سرعت آن به آب زده‌اند تا از آن بگذرند یا اینکه همه اطلاعات را دارند و می‌دانند چه کار باید بکنند. طلیعه حضور ایشان نشان می‌دهد که مسائل موجود ایران که روز‌به‌روز بزرگ‌تر و حل آن پیچیده‌تر می‌شود، عاملی است که شق اول را به ذهن متبادر می‌کند. این است که حق داریم بگوییم «تویی که نمی‌شناسمت» زیرا امروز آقای دکتر پزشکیان تنها نیست که درباره تشخیص ایشان شناسایی داشته باشیم، بلکه ایشان به‌علاوه مسائل کشور، به‌علاوه راه‌حل‌ها باید ظهور کنند تا قابل شناختن باشند. هر‌چند در برنامه هفتم که مد نظر ایشان است، بسیاری از مسائل ذکر‌شده به نحوی دیده شده، اما مهم این است که ایشان به برنامه هفتم و اولویت‌های آن و اجرای آن چگونه می‌اندیشد. آیا برنامه هفتم مانند کلاف سردرگم فائق بر عمل ایشان می‌شود و بهت به بار می‌آورد یا انبوه احکام نمی‌تواند ایشان را تحت تأثیر قرار دهد و به کمک برنامه هفتم به ترمیم کشور می‌پردازد. کاش همان‌طور‌که گفتند، همه‌چیز را برای مردم شفاف بگویند و درباره مسائل کشور نظر بدهند. البته اگر در همان اول بتوانند ناترازی سیاست خارجی (یعنی جنگ اعلام‌نشده) با سیاست‌های داخلی کشور (یعنی تظاهر به عادی‌بودن) را حل کنند، قدم بسیار بزرگی برداشته‌اند. بی‌تردید رفع این ناترازی، یعنی فضای جنگ با آمریکا با سیاست‌های اجرائی داخلی، کلید موفقیت ایشان، حکمرانی، نهضت مقاومت و کشور خواهد بود. این نه به ‌عنوان مخالفت با انقلابی‌بودن یا مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم است، بلکه به ‌عنوان لزوم در پیش گرفتن سیاست‌های داخلی جدا از وادادگی‌هایی است که می‌بینیم. اما اگر اصرار بر تداوم سیاست‌های اقتصادی-اجتماعی امروز باشد، با توجه به اسراف در مصرف، وجود و جان ایران راهی جز سازش‌کاری با دشمن پیدا نخواهد کرد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ظرفیت دانش‌بنیان‌ها برای اشتغالزایی
✍️ حمید حاج اسماعیلی
بهره‌وری یکی از دلایل تناسب رشته‌های دانشگاهی با نیاز بازار کار است که البته در کشور چندان توجهی به بهره‌وری نیروی کار نشان داده نمی‌شود. متاسفانه بانکهای اطلاعاتی قوی و جامعی که بتواند رشته‌های مورد نیاز بازار کار و رشته‌های مورد نیاز را شناسایی و معرفی کند هم وجود ندارد.
در حال حاضر آمار فارغ التحصیلانی که در مشاغل غیرمرتبط با رشته تحصیلی کار می‌کنند بالا است. این در حالی است که مبدا شرکتهای دانش بنیان، دانشگاه‌هاست و اگر ظرفیت دانشگاه‌ها را در حوزه دانش بنیان فعال کنیم، بخش اعظمی از فارغ التحصیلان می توانند به کارآفرینان شرکتهای دانش بنیان تبدیل شوند.
خیلی از کسانی که در دانشگاه تحصیل می کنند شاید به عنوان افراد ماهر امکان ورود به بازار کار را نداشته باشند، به این معنی که اشراف لازم برای مشاغلی که در بازار کار هست را ندارند، بیشتر دروس نظری را در دانشگاه گذرانده اند، فاقد مهارت هستند و این موضوع همواره مورد نقد بوده است. اما مسأله جدی تری که وجود دارد این است که ظرفیت ها در بازار کار کشور محدود و مسئله ناشی از ساختار اقتصادی کشور است.
هرچه ظرفیت دانشگاه‌ها دیرتر فعال شود،‌ هدفگذاری صورت گرفته برای توسعه شرکت های دانش بنیان در کشور کندتر انجام می شود و در بخش مشاغل دانش بنیان هم خروجی خوبی نخواهیم داشت. برخی دانشگاه‌ها ممکن است در اولویت بندی خود بحث دانش بنیان را ضروری احساس نکنند، در حالی که توسعه مشاغل دانش بنیان از اهمیت بالایی خصوصا در شرایط حاضر برخوردار است و اتفاقا مراکز تحقیقاتی و پژوهشی دانشگاه‌ها باید زودتر از خود دانشگاه‌ها به این بحث ورود کنند.
بخش تعاون هم یکی از بهترین قالب برای به کارگیری فارغ التحصیلان دانشگاه و متقاضیان جویای کار است. فارغ التحصیلان زیادی داریم که به دلایل متعدد آنها را به کار نگرفته‌ایم؛ از طرفی با سرمایه‌های خرد مردم رو به رو هستیم که در شرایط کنونی می‌تواند راهگشا و کمک حال دولت باشد. تعاون بهترین قالب برای به کارگیری این دو مقوله یعنی ظرفیتهای انسانی و سرمایه‌های مردمی است و وزارت کار باید گروههای فارغ التحصیل در رشته‌های مختلف را در قالب شبکه تعاونی‌ها ساماندهی و سرمایه‌های مردمی را برای تاسیس بنگاههای جدید در کشور جمع آوری کند.
البته تاکنون تلاشی برای انجام یک کار میدانی گسترده جهت شناسایی نیازهای مردم و تعریف مشاغل جدید متناسب با این نیازها انجام نگرفته است. در صورتی که باید شناسایی میدانی متناسب با نیازهای مردم، شرایط زیست بومی کشور، شرایط جغرافیایی و پتانسیل های موجود در تعریف شغل انجام گیرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0