🔻روزنامه تعادل
📍 استعفای عشقی و دورنمای بورس
✍️ علیرضا توکلی
حوادث، رخدادها و فراز و نشیب‌هایی که در بازار بورس کشور به وقوع می‌پیوندد به گونه‌ای خاص، آینه تمام‌نمای اقتصاد ایران هم محسوب می‌شود. ماجرای دریافت وام‌های غیر متعارف مسوولان بازار سرمایه و استعفای عشقی، بورس را در آستانه فصلی نو قرار می‌دهد که باید با اطلاع کامل به آن ورود کرد. البته فکر نمی‌کنم تغییر رییس یک سازمان و دستگاه تغییرات قابل توجهی را در بازار ایجاد کند. به خصوص با شرایطی که ما در بورس و اقتصاد کشور داریم، ریسک‌های بین‌المللی، تحریم‌ها و نوسانات قابل توجه نرخ ارز و همین طور کسری بودجه بالای دولت که باعث افزایش مالیات و افزایش قیمت نهاده‌های تولید شده، تغییر ریاست سازمان بورس به اندازه‌ای در متغیرهای اقتصادی کشور، نقش آفرین نیست که تحولات آن، باعث وقوع معجزه و تحول شگرفی در این سازمان شود. اما نکاتی در این میان وجود دارد که باید به آنها توجه شود:

۱) اتفاقی که در بحث استعفای دکتر عشقی، رخ داده این است که به هر دلیلی بازار فکر می‌کند با تغییر ریاست بورس و حضور تیم جدید اقتصادی، رخدادهای مناسبی در راه است. بنابراین نسبت به تغییرات اخیر واکنش مناسبی نشان داده است. هرچند از منظر قانونی، ریاست سازمان عملا باید تا پایان ۳۰ماه مهلت قانونی خود در راس هرم تصمیم‌سازی این نهاد حاضر باشد. اما از منظر مدیریتی وقتی شخصی به هر دلیلی مورد اعتماد بازار نیست، بهترین راه استعفا و تغییرات است. این روند در سایر حوزه‌های مدیریتی نیز مشاهده می‌شود. گاهی اوقات قطاری به خاطر اشتباه سوزنبان یا مسوول خط از ریل خارج می‌شود، اما نهایتا رییس کل راه‌آهن استعفا می‌دهد که نقش مستقیمی در این بحران و فاجعه نداشته است. از این جهت بازار یک چنین اعتقادی را دارد.
۲) همانطور که در ابتدای یادداشت اشاره شد، بازار سرمایه، نماد و مدل کوچکی از کلیت اقتصاد ایران است. هر آشفتگی و ناهنجاری که در اقتصاد کلان وجود دارد در بورس هم قابل مشاهده است. از سوی دیگر تشابهات فراوانی میان اقتصاد کلان و بورس مشاهده می‌شود. صنایعی که در بازار سرمایه وجود دارند بسیار متنوع هستند. بورس ایران تنوع خوبی دارد و بخش‌های مختلف اقتصادی از خدمات و تولید گرفته تا مخابرات و سیمان و فلزات و... نمایندگانی در بورس دارند. وضعیت اقتصادی صنایع یاد شده با نوسان قیمت سهام نمایش داده می‌شود، لذا شاخص کل بورس می‌تواند نماینده نسبتا خوبی از وضعیت کلی اقتصاد باشد. البته با این شاخص، نوسانات کوتاه‌مدت را نمی‌توان توجیه کرد، بلکه روندهای بلندمدت اقتصادی را با شاخص بورس می‌توان توجیه کرد.
۳) در خصوص تحولات بازار سرمایه و ضرورت‌های آن، معتقدم بخشی از اولویت‌ها در درون بازار سرمایه قرار دارد. مهم‌ترین موضوع، آن است که نهادهای مالی بورس بیشتر توسعه پیدا کنند. از سبدگردان‌ها، کارگزاران، شرکت‌های سرمایه‌گذاری گرفته تا صندوق‌های سرمایه‌گذاری در دایره این ضرورت‌ها قرار می‌گیرند. یعنی سازمان بورس برای متنوع‌تر شدن و بیشتر شدن تعداد نهادهای مالی باید تلاش و برنامه بیشتری داشته باشد. از سوی دیگرلازم است، نهادهای مالی که به هر ترتیب عملکرد مطلوبی نداشته‌اند با شاخص شفافی که برخورد سلیقه‌ای در آن دخالتی نداشته باشند، متوقف و سلب صلاحیت شده یا به سهامداران جدیدی واگذار شوند.
۴) برخوردهای سلیقه‌ای هم طی سال‌های گذشته آسیب‌های زیادی به این بازار وارد ساخته و این روند باید پایان پیدا کند. در خصوص مجوز دادن، لغو مجوز کردن، تایید یا لغو معاملات در بازار سرمایه و...شاهد رفتارهای سلیقه‌ای در نهادهای ناظر هستیم و این امر به بدنه بازار آسیب زیادی می‌زند. حتی با معضلاتی که اخیرا درباره دامنه نوسان شکل گرفت، کاملا سلیقه‌ای برخورد می‌شود. مثلا با فشار بخشی از بازار به سازمان، این نهاد مجبور می‌شود دامنه نوسان را کاهش دهد و در مقطع دیگری ناچار به افزایش دامنه نوسان می‌شود. در عین حال همواره مدیران متهم می‌شوند که این تغییرات را دیر انجام داد، به موقع انجام نداد یا به اندازه کافی انجام نداد. اما اگر این ضرورت‌ها رگوله و مقررات‌گذاری شود، بسیاری از مشکلات بازار هم کاهش می‌یابند. یعنی اگر عنوان شود برای افزایش دامنه نوسان، فلان شرایط باید اتفاق بیفتد. مثلا اگر شاخص کل از ۳درصد بیشتر یا کمتر بود، بازار متوقف شده و برای روز بعد بازار با ۲برابر دامنه نوسان به کار خود ادامه دهد، بسیاری از ابهامات رفع می‌شود.

در ادامه اگر این وضع ۱هفته تداوم پیدا کند تصمیم گرفته شود، دامنه نوسان باز هم دو برابر شود. به عبارت روشنتر اگر یک چنین مقررات مشخصی گذاشته شود که قابل پیش بینی هم باشد، کسی از نهاد بازار یا رسانه‌ها نمی‌توانند، رییس سازمان یا نهادهای مدیریتی بازار را متهم به برخورد سلیقه‌ای کنند. چرا که این مدیر طبق مقرراتی که مصوب شده، عمل می‌کند و سلیقه در آن نقشی ندارد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اقتصاد پزشکیان در برزخ
✍️ دکتر داود سوری
هفته پیش رئیس‌جمهور، مسعود پزشکیان، در اولین مصاحبه تلویزیونی خود لازمه رسیدن به رشد اقتصادی ۸درصدی را که به دولت او از برنامه هفتم به ارث رسیده است، سرمایه‌گذاری حداقل ۲۰۰میلیارد دلاری دانست.
بر مبنای مشورت‌هایی که به او داده شده بود، وی معتقد بود نیمی از این مبلغ درون کشور موجود است و برای نیمی دیگر باید چاره‌ای بیندیشند. در این مقاله، این جمله کوتاه را بهانه قرار می‌دهیم و بررسی می‌کنیم که آیا کمبود اقتصاد این کشور فقط ۲۰۰میلیارد دلار است؟
فرض کنید این مبلغ در اختیار دولت هست و نپرسید کشوری که دهه‌ها است مالک منابعی عظیم از نفت و گاز است، کشوری که صادرکننده نفت است و در این سال‌ها درآمدی چندده برابر این مبلغ از فروش نفت کسب کرده است، چرا اکنون به چنین مبلغ نازلی برای نجات اقتصاد خود نیاز دارد و همچنین نپرسید چه تضمینی وجود دارد که این مبلغ نیز به سرنوشت درآمدهای گذشته دچار نشود. منوط کردن رشد اقتصادی تنها به سرمایه‌گذاری دولت حاکی از تفوق نظریه تحریک تقاضا از سوی دولت و سرمایه‌گذاری در پروژه‌های بزرگ و ایجاد اشتغال در رهنامه اقتصادی دولت است.

دولت پزشکیان انتظار دارد با انجام چنین پروژه‌هایی و تزریق منابع مالی به اقتصاد کشور ضمن تقویت زیرساخت‌های اقتصادی و بالا بردن سطح اشتغال و قدرت خرید مصرف‌کنندگان، زمینه رشد سایر فعالیت‌ها و بخش‌های اقتصادی را فراهم آورد؛ سیاستی که پس از رکود بزرگ بین دو جنگ جهانی در کشورهای غربی به‌کار گرفته شد و نتیجه داد.

بدون شک، صرف چنین مبلغی اقتصاد را در سطح بالاتری قرار خواهد داد؛ اما اینکه آیا بتواند موجب رشد اقتصادی فراگیر و پایدار باشد، نیازمند تغییرات ساختاری و سیاستی وسیعی در اقتصاد کشور است که اهمیت آنها چه بسا بیشتر از داشتن ۲۰۰میلیارد دلار اولیه است.

باید بدانیم که موفقیت سیاست تحریک تقاضا در بستر اقتصادی رقابتی شکل گرفته است؛ فضایی که در آن از سوی دولت به مالکیت و انگیزه‌های اقتصادی افراد و بنگاه‌ها احترام گذاشته می‌شود. اولین و مهم‌ترین شرط رشد اقتصادی پایدار، منحصر کردن نااطمینانی‌ها به نااطمینانی‌های ناشی از کسب‌وکار و بازار است و تنها حذف نااطمینانی‌های تجاری، مقرراتی و... از فضای کسب‌وکار است که می‌تواند زمینه لازم را برای موج دوم سرمایه‌گذاری‌ها از طرف بخش غیردولتی فراهم کند و به سیاست تحریک تقاضا جان بدهد.

کمترین اثر روابط تجاری محدود با سایر کشورها، چه ناشی از تحریم باشد چه برآیند سیاست‌های دیگر، محدود کردن بازار است که به‌طور مشخص در تضاد با هدف اولیه سیاست تحریک تقاضا و رشد اقتصادی پایدار است.

گرچه شاید حذف تحریم‌ها هدفی دست‌نیافتنی در آینده نزدیک باشد و شاید هم هدفی فراتر از دولت‌ها باشد، اما دولت مسعود پزشکیان باید هدف کاهش هزینه‌های مبادله در تجارت خارجی کشور را دنبال کند. درست است که تحریم‌ها بر اقتصاد ما متمرکز است، اما به همان میزان هم فرصت‌های بسیاری را از شرکت‌های بین‌المللی گرفته است که اگر احتمال جریمه‌های اقتصادی و برخوردهای قضایی دولت آمریکا نبود، از آن استفاده می‌کردند.

کاهش این احتمال باید هدف اولیه سیاست خارجی کشور از بعد اقتصادی باشد. صادرکننده ایرانی نباید دغدغه بستن مرز چه از این‌سو و چه از آن‌سو را به دلایل سیاسی داشته باشد. تاجر و صنعتگر ایرانی نباید به‌دلیل محدودیت‌های سفر، نشست‌های تجاری خود را در کشور ثالث برگزار کند و صدها نباید دیگر که باید از سر راه تاجر و صنعتگر ایرانی برداشته شود.

اقتصاد بین‌الملل قطاری پرسرعت و در حال حرکت است و منتظر مسافر ایرانی خود نمی‌ماند، این وظیفه دولت است که به او کمک کند تا هر چه سریع‌تر سوار بر قطار شود. خوشبختانه توهم کفایت روابط تجاری فقط با همسایگان حداقل در گفتار اولیه دولت پزشکیان نبود که مرزکشی در فضای پیوسته تجاری دنیای امروز جز از دست دادن فرصت‌ها نیست.
شاید بیشترین نااطمینانی حاکم بر فضای سرمایه‌گذاری و کسب‌وکار کشور نااطمینانی‌های حاصل از اراده قانون‌گذار است؛ قانون‌گذاری که سایه وسیعی بر اقتصاد کشور دارد و هیچ حد و حدودی برای دخالت خود نیز متصور نیست. این قانون‌گذار هیچ ابایی ندارد که ماحصل تلاش صادرکننده را مال خود بداند و با قیمتی که خود تعیین می‌کند آن را به ریال تبدیل کند؛ قانون‌گذاری که معیارهای خودساخته را مبنای تعیین دستمزد نیروی کار قرار می‌دهد و به کارآیی و سهم کارگر در ارزش کالای تولیدشده توجهی نمی‌کند، در به رسمیت نشناختن بازار و واقعیت‌های ملموس اقتصادی به خود تردیدی راه نمی‌دهد و با دخالت در بازارهای مختلف و تعیین قیمت کالاها و خدمات و مدیریت شکل‌گیری انحصارها به‌طور عملی روح رقابت را از اقتصاد کشور گرفته است. قانون‌گذاری که حتی در رویه ناصواب خود نیز سازگازی ندارد و با تغییر کارگزارانش که غالبا عمر کوتاهی هم دارند، قوانین و مقررات وضع‌شده را تغییر و بعضا سیاست متناقضی با قبل را پیش می‌گیرد.

به‌طور مشخص چنین فضای نامطمئنی مستعد جذب سرمایه و تولید نیست و کمتر کارآفرینی سرمایه خود را در معرض خطر قرار می‌دهد. قانون‌گذار کاملا به این موضوع واقف است و مجددا با دخالت ناصواب در بازار پول و سرمایه سعی در تهیه سرمایه ارزان قیمت برای کارآفرینان دارد؛ دخالتی که قوه تشخیص کارآفرین خوب از بد را از نظام پولی کشور می‌گیرد و در اختیار کارگزاران قانون‌گذار قرار می‌دهد؛ امری که سرمنشأ فساد و رانت به زیان صاحبان سرمایه و کارآفرینان خوب است و به تشکیل گروه‌های ذی‌نفع قدرتمند مانع از هرگونه اصلاحی منجر می‌شود. این تصویری از فضای سیاستگذاری اقتصادی مقابل دولت پزشکیان است که هیچ سنخیتی با هدف رشد اقتصادی فراگیر و پایدار ندارد.

مشکل پزشکیان فقط تهیه ۲۰۰میلیارد دلار نیست، مشکل اصلی وی فراهم آوردن محیط اقتصادی است که آن ۲۰۰میلیارد دلار اهرم قرار بگیرد و رشدی بیش از مقدار اسمی خود برای اقتصاد به بار بیاورد. این مشکل وقتی جدی‌تر و حل آن ناممکن‌تر به نظر می‌رسد که بدانیم پزشکیان در اجرا به همان کارگزارانی که در فضای فوق رشد یافته، خو گرفته و بعضا صاحب منفعت شده‌اند، وابسته است و از آنها مشورت می‌گیرد.

مسعود پزشکیان از ابتدا گفت که کارشناس نیستم و از نظر کارشناسان بهره می‌گیرم؛ اما این کافی نیست، نمی‌تواند کنار بنشیند، او باید اصول شناخته‌شده‌ای داشته باشد و بر مبنای آنها بین انبوه نظریاتی که به او می‌رسد گزینش کند و سیاست موافق با اصول خود را اجرایی کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 نسخه درست همین است
✍️ عباس شمسعلی

رئیس‌جمهور کشورمان روز گذشته در جریان بازدید از نمایشگاه فعالیت‌های زیربنایی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا (ص) و نشست با فرمانده کل سپاه پاسداران و فرماندهان و مسئولان این قرارگاه، با تاکید بر اینکه «ما هم بسیجی بوده، هستیم و خواهیم بود» اظهار داشت: «راه نجات کشور احیا و تکیه به روحیه جهادی و بسیجی واقعی همچون سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و همان روحیه و مجاهدتی است که جنگ را اداره کرد.»
این سخنان رئیس‌جمهور محترم را می‌توان به عنوان آدرسی دقیق برای رسیدن به سرمنزل مقصود و نسخه‌ای شفابخش برای حل مشکلات کشور تعبیر کرد. سخنان دلنشینی که باید در عمل هم مورد توجه قرار بگیرد.
این نسخه شفابخش آن‌قدر برای مردم ما آشنا و مورد پذیرش است که در صورت توجه جدی دولت و ورود به انجام وظایف با این روحیه و تفکر و نگاه، علاوه‌بر به میدان کشاندن ظرفیت‌های فراوانی از بخش مردمی، شاهد تسریع و جهش در روند اجرائی کشور خواهیم بود.
مردم ما نقش فرهنگ بسیجی در دفاع از کشور طی ۸ سال جنگ تحمیلی و ناکام گذاشتن دشمنان متحد این سرزمین را هنوز از یاد نبرده‌اند. همچنان خاطره خوش خدمات بی‌نظیر جهادگران سازمان جهاد سازندگی در دوردست‌ترین مناطق و محروم‌ترین بخش‌های کشور در سال‌های ابتدائی انقلاب و نقش آنها در محرومیت‌زدایی در ذهن‌ها باقی است. در سال‌های پس از انقلاب نیز هرجا پیشرفت و دستاوردی حاصل شده است نمی‌توان رد پای تلاش جهادگونه و حاکم بودن روحیه جهادی و بسیجی را در آن دستاورد نادیده گرفت. این ادعا به این معنی نیست که همه پیشرفت‌های کشور را بسیجیان عضو رسمی سازمان بسیج انجام داده‌اند بلکه منظور این است که روحیه جهادی و بسیجی در هر کجا حاکم شد، سخت‌ترین مشکلات و صعب‌العبور‌ترین مسیرهای پیشرفت را هموار کرد. با این نگاه، آن جوان تلاشگر که در آزمایشگاهی تحقیقاتی با تلاش خستگی‌ناپذیر و روحیه بالا و اعتقاد به توانستن با اختراع خود باری از دوش کشور برمی‌دارد یا به توانایی تولید دارویی حیاتی برای بیماران دست پیدا می‌کند هم یک بسیجی و نیروی جهادی است. با این نگاه جوان دانشمند هسته‌ای کشور که با تلاش خود دامنه علمی کشور را در دستیابی به انرژی با اهمیت هسته‌ای یا تولید رادیوداروهای ارزشمند گسترش می‌دهد نیز بسیجی و جهادگر است.
تا جایی که رهبر انقلاب می‌فرمایند: «...کاظمی ‌آشتیانی که سلّول‌های بنیادی را برای ما به ارمغان آورد، برای کشور همان‌قدر بسیجی است که حسین خرّازی و حسین فهمیده؛ اینها همه بسیجی‌اند...»
رشد صنایع موشکی و پهپادی بازدارنده و غرورآفرین کشورمان و تبدیل ایران از کشوری کاملا وابسته در صنایع نظامی به کشوری در بالاترین رتبه‌های توانمندی نظامی و دفاعی نیز دستاوردی است که شاید با تلاشی روتین و معطل در پیچ و خم‌های اداری و سازمانی معمول میسر نمی‌شد و آنچه آن را تحقق بخشید همین روحیه بسیجی و جهادی مردان خستگی‌ناپذیر و گمنامی همچون شهید طهرانی‌مقدم و مردانی مانند اوست.
اما این روحیه و تفکر را می‌توان در زندگی روزمره و عادی و جاری در جامعه نیز به وضوح مشاهده کرد.
در روزهای گذشته و در اوج گرمای کم‌سابقه تصاویری از تلاش جهادی کارکنان نیروگاه رامین اهواز منتشر شد که در سخت‌ترین شرایط و گرم‌ترین هوا با روحیه‌ای خستگی‌ناپذیر مشغول خدمت به مردم و جلوگیری از قطع چرخه تولید برق بودند، این همان نگاه جهادی و اینها بسیجیان واقعی هستند.
روحیه بسیجی و جهادی است که در اوج شیوع بیماری کرونا، کادر درمان ما اعم از پزشکان و‌ پرستاران و مددکاران و... را بر اساس وظیفه‌شناسی تحسین‌برانگیز به دل خطر می‌فرستد و آنها تا پای جان عرصه جهادی خود را ترک نمی‌کنند. این روحیه و نگاه ارزشمند بود که جوانان بسیجی و طلاب داوطلب را برای کمک به کادر درمان در آن شرایط خطرناک به بیمارستان‌ها کشاند.
در کشورمان طی سال‌های اخیر بارها شاهد وقوع حوادث سهمگینی همچون سیل و زلزله بوده‌ایم و آنچه همواره تکرار می‌شود حضور نیروهای وظیفه‌شناس بسیجی و امدادگران جهادگر در صحنه در اولین لحظات و ساعات برای کمک به هموطنان آسیب‌دیده در کنار نیروهای رسمی و سازمانی است.
اردوهای جهادی که میدان‌دار آن دانشجویان بسیجی و دیگر اقشار بسیجی یا سایر نیروهای داوطلب جهادگر هستند را می‌توان از دیگر نمونه‌های ظرفیت عظیم نیروهای جهادی در کشور دانست که بی‌مزد و منت تا دورترین و محروم‌ترین نقاط کشور می‌روند تا گره از کار هموطنان باز کنند.
یکی از درخشان‌ترین دستاوردهای ورود بسیجیان به حوزه سلامت در سال ۱۳۷۳ و با ریشه‌کنی فلج ‌اطفال رقم خورد آنجا که با مشارکت بسیج و وزارت بهداشت فقط در یک روز ۹ میلیون کودک زیر ۵ سال واکسینه شدند، کار بزرگی که تحسین جهانی را نیز در پی داشت.
نمونه‌های فراوان دیگری را می‌توان برشمرد که توجه به فرهنگ بسیجی و روحیه جهادی منجر به دستاوردها و نتایج درخشانی برای کشور شده است. از جمله نمونه‌ای که رئیس‌جمهور روز گذشته از تجربه خود در استفاده از این روحیه و ظرفیت مثالی زد و گفت: «ما تجربه موفقی برای ساخت خانه‌های بهداشت به شکل بسیجی در تبریز داریم. در عرض ۶ ماه بالغ بر ۶۰۰ خانه بهداشت را با همین شیوه ساختیم. ما فقط مصالح می‌دادیم ولی مردم کمک می‌کردند. بچه‌ها کار می‌کردند. مهندسان داوطلبانه کار می‌کردند. باید جلسه‌ای با بچه‌های بسیج برای ساختن یک‌سری مدارس برگزار کنیم. بنده تصور می‌کنم اگر جلسه‌ای برگزار کنیم می‌توانیم تمام مشکل مدارس را در مناطق محروم برطرف کنیم. مصالح را دولت می‌دهد و کار و فعالیت را به مردم می‌سپاریم. می‌توان از ظرفیت دانشجوها برای کشیدن نقشه استفاده کرد. بنده تصور می‌کنم که راحت با کمک همان مناطقی که به مدرسه نیاز دارند، می‌توانیم کل مشکلات کمبود مدارس را یکساله با نگاه بسیجی بسازیم.»
قطعاً این نگاه در صورت حاکم شدن عملی می‌تواند نتایج مثبت و کم‌نظیری داشته باشد؛ اما رئیس‌جمهور محترم باید به این نکته نیز توجه داشته باشند که پیاده شدن این نگاه و غلبه فرهنگ جهادی و روحیه بسیجی برای پیشبرد اهداف کشور ملزوماتی دارد که از جمله این ملزومات غلبه این روحیه بر فضای فکری دولت و مسئولان ارشد اجرائی کشور است.
مثال‌هایی که مطرح شد نشان می‌دهد همواره ظرفیت عظیم مردمی و پتانسیل قابل اتکای نیروهای جهادی پای کار بوده و هست و این نیروها هر جا که احساس کنند می‌توانند مؤثر باشند دریغ نمی‌کنند، اما لازمه توفیق کامل در بهره‌برداری از این ظرفیت‌ها و تحقق حداکثر دستاوردهای آن، باور و اعتقاد عملی همه ارکان دولت به این روحیه و تفکر و پای کار آمدن مسئولان امر و پرهیز از خدای ناکرده سنگ‌اندازی در مسیر این ظرفیت‌هاست.
بی‌شک رئیس‌جمهور محترم که معتقد به نگاه بسیجی و روحیه جهادی هستند و به‌درستی راه غلبه بر مشکلات کشور را رفتن به سمت حاکمیت این نگاه می‌دانند، باید تلاش کنند تا هرچه بیشتر و به صورت محسوس این روحیه در بدنه دولت از بالاترین سطوح تا سطوح پایین حکمفرما شود. از جمله اینکه در انتصابات و سپردن مسئولیت‌های خطیر کشور به افراد، باور به این روحیه و نگاه را به عنوان ملاکی مهم مدنظر قرار دهند.
فرهنگ جهادی و بسیجی که عبارت است از ایثار، وظیفه‌شناسی، مسئولیت‌پذیری متعهدانه، تلاش بدون چشمداشت، خستگی‌ناپذیری در عمل به وظایف، پرهیز از حاشیه به جای توجه به متن و وظیفه اصلی، باور به اصل پیش‌برنده «ما می‌توانیم»، چشم ندوختن محض به دست دیگران و بیگانه برای گره‌گشایی از مشکلات و... اگر در مجموعه دولت و نگاه مسئولان ارشد کشور حاکم شود می‌توان انتظار حل سخت‌ترین مشکلات و کسب بالاترین دستاوردها را داشت.
رحمت خدا بر شهید خدمت آیت‌الله رئیسی که با تلاش خستگی‌ناپذیر طی کمتر از سه سال، خود به الگویی از کار جهادی و باور به «ما می‌توانیم» تبدیل شد، او که می‌گفت: «با حفظ و تقویت روحیه بسیجی می‌توان بر مشکلات غلبه کرد و افتخارم این است که بسیجی باشم»، رئیسی عزیز تا پای جان بر این اعتقاد ایستاد.


🔻روزنامه همشهری
📍 چطور دوقطبی می‌سازیم؟ چطور نسازیم؟
✍️ محسن مهدیان
اخیرا یک سخنران مشهور در ذم دوقطبی نکاتی داشتند که محل اختلاف شده است.
اختلاف سر چیست؟ یعنی عده‌ای موافق و عده‌ای مخالف دوقطبی‌اند؟ خیر؛ یعنی ظاهرا بله. ولی اساسا محل اختلاف اینجا نیست.
اجازه دهید صریح بنویسم. خیلی بعید است کسی موافق دوقطبی باشد. در غیراین‌صورت یا جاهل تودرتو است یا دارای خباثت درونی است. دوقطبی آنقدر شنیع است که شاید کمتر نهی و انذار سیاسی در کلام رهبرانقلاب این میزان بسامد داشته باشد. دوقطبی آنقدر زیان‌ده است که حتی افزایش مشارکت انتخاباتی از طریق دوقطبی نیز مذموم است.
پس اختلاف کجاست؟
اختلاف در مرز انتقاد و رقابت با دوقطبی‌سازی‌ است. مصداق امروزش تعامل با دولت است. خیلی‌ها نمی‌دانند چطور می‌شود هم منتقد و مطالبه‌کننده از دولت باشیم و هم اهل وفاق و همدلی. مرز این‌دو کجاست؟
اولا اجازه دهید این جمله را بنویسم. این اختلاف بین کسانی است که این روزها دغدغه انقلاب اسلامی دارند؛ چه‌آنکه فراموش نکرده‌ایم آنها که اهل کاسبی و مکر و دغل‌کاری بودند با دولت شهید رئیسی چه کردند و چه دل‌ها از این حقد و کینه‌ها سوزاندند. بگذریم. اما این اختلاف اصلش ارزشمند است. نشان می‌دهد در جبهه انقلاب هردو دغدغه وجود دارد؛ هم نقد و هم وفاق. اما دوقطبی؛ اگر قدر و اندازه دوقطبی دقیق شود و از یک مفهوم کلی و بدون مرز خارج شود، بسیاری از مشکلات رفع می‌شود.
دوقطبی چه نیست؟ هر دویی و دوگانه‌ای دوقطبی نیست. هر اختلاف و رقابتی هم.
دوقطبی چیست؟ دوقطبی زمانی شکل می‌گیرد که یک سوی ماجرا را حق مطلق و سوی دیگر را باطل محض بدانیم. چنین جبهه‌بندی‌ای رقابت را حیثیتی و یک تعصب ایدئولوژیک درست می‌کند.
کسی که دوقطبی می‌سازد دنبال چیست؟
پروژه اهریمن‌سازی‌ برای قطب مقابل، به‌نحوی که کاملا حذف شود. رقابت نه؛ حذف.
این تعاریف کافی نیست؟ بسیار خب. باید به نتیجه و ثمره دوقطبی نزدیک‌تر شویم تا روشن‌تر شود.
دوقطبی از کجا شناخته می‌شود؟
یکم، نزاع‌ساز است. دوقطبی‌ها تا پایین‌ترین سطح نهاد اجتماعی یعنی خانواده امتداد دارد. در میان شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌ها متوقف نمی‌شود و تا سرسفره مردم کشیده می‌شود.
دوم، رخوت‌ساز است. افراد یا در نزاعند یا ساکت و گوشه‌نشین در سیاست. هرکس خود را در دوقطبی‌ها نبیند دچار مارپیچ سکوت ‌و خودبه‌خود حذف می‌شود.
با مخاطب چه می‌کند؟ ذهن در دوقطبی‌ها قالب‌بندی می‌شود بین این و آن؛ صفر یا یک؛ سیاه یا سفید؛ استقلال یا پرسپولیس. نتیجه اینکه ذهن نمی‌تواند طیفی تحلیل کند. مخاطب هرنوع فرد یا فکری را تنها در این دو دسته تحلیل می‌کند؛ یا با منی یا با او؛ یا اهل جنگ یا سازش؛ یا وفاق یا نفاق؛ یا مرگ یا زندگی؛ یا اصلاح‌طلب یا اصولگرا. در‌نهایت اینکه ذهن هیچ‌کس و هیچ موضوعی را بدون برچسب نمی‌تواند تحلیل کند؛ کوررنگی تحلیلی ایجاد می‌شود. در نهایت اینکه قضاوت‌ها حدی و هیجانی می‌شود و اراده و رفتارها و واکنش‌ها عصبی و نابخردانه می‌شود. تا حدی اثر دوقطبی روشن شد. حالا یک قاعده؛ هرکس به اثر کلام و نقد و مطالبه و کامنت و توییت و متنش توجه کند. اگر نقطه پایان را گذاشتیم و به‌ جای رشد قوه تحلیلی و استدلالی مخاطب، عصبیت او را بیشتر کردیم، یعنی خطا رفتیم.
روشن‌تر؟
اگر در پایان متن، مخاطب نتوانست گزاره‌های ظاهرا متعارض را باهم جمع کند، یعنی خطا کردیم؛ ولو با هر نیتی. مثلا بین نقد و وفاق؛ بین همدلی و مطالبه‌گری؛ بین رقابت با دوستی؛ بین آرمان با واقعیت؛ بین اصلاح‌طلبی با اصولگرایی؛ بین جلیلی با قالیباف؛ بین اخلاق و عقلانیت با مصلحت؛ بین عدالت با قانون و اخلاق؛ بین دفاع از ارزش‌ها با مدارای تربیتی و....
یک نکته هم در انتها؛
آیا دوقطبی مقدس هم داریم؟ بله. به تعبیر رهبرانقلاب تنها دوقطبی واقعی، دوقطبی انقلابی و ضدانقلابی است. این دوقطبی مقدس در داخل وحدت می‌سازد و کل جامعه را با همه اختلافات رنگین‌کمانی مقابل دشمن به وحدت می‌برد. چه باید کرد؟
این دو گزاره را به‌خاطر بسپاریم.
یکم؛ هر کس با هر نوع گرایش در جبهه انقلاب تعریف می‌شود. قطب مقابل تنها و تنها ضدانقلاب است نه حتی غیرانقلابی؛ یعنی کسی که مقابل انقلاب شمشیر کشیده است. جبهه انقلاب طیف است. یک سویش مجاهدین و یک‌سو قاعدین؛ اما همه در سایه انقلابند.
دوم؛ هیچ موضوع یا راه‌حلی حیثیتی نیست و قابل بحث و گفت‌وگو است. هر کس ممکن است یک موضوع را از زوایای مختلف ببیند، بنابراین رقیب نباید حذف شود. به روشنگری اندیشه نیاز داریم و نه حذف اندیشه.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اقدامی که باید گسترش یابد
✍️ نادر کریمی‌جونی
همان‌قدر که دلواپسان و اعضای جبهه پایداری از نخستین گفت‌وگوی زنده رییس‌جمهور ناراحت و ناراضی بودند و به انتقاد از آن پرداختند، بسیاری از کسانی که به مسعود پزشکیان رای داده و از او حمایت کرده بودند، به استقبال این سخنان رفتند و این سخنان را امیدوارکننده ارزیابی کردند. امیدواری کسانی که از سخنان پزشکیان استقبال کردند نه از آن‌رو بود که او مانند گذشتگان خود همه چیز را مطلوب توصیف کرد و برای آینده وعده‌های جذاب ارائه داد بلکه برای معدود دفعاتی که یک رییس‌جمهور در مقابل دوربین رسانه ملی می‌نشیند، پزشکیان آشکارا گفت که اوضاع خوب نیست و نمی‌توان درباره تحقق وعده‌ها و انتظارهای مطرح جامعه قول حتمی داد.
تاکید رییس‌جمهور مبنی بر اینکه برای تحقق رشد اقتصادی خواسته شده در برنامه، نیازمند ۲۰۰میلیارد دلار سرمایه‌گذاری هستیم که نیمی از آن حتما باید از خارج کشور تامین شود به روشنی ضرورت برقراری تعامل مثبت با جهان را نشان داد. در واقع پزشکیان تصریح کرد که با وضعیت فعلی نه فقط تعامل مثبت با جهان برقرار نمی‌شود بلکه اصولا از آن ۱۰۰میلیارد دلار سهم مورد نیاز سرمایه‌گذاری نیز خبری نیست البته رییس‌جمهور درباره همان ۱۰۰میلیارد دلار سهم داخلی از تامین سرمایه‌گذاری مورد نیاز کشور نیز با تردید سخن گفت و به مخاطبان فهماند که احتمالا نیاز به دریافت سرمایه‌گذاری خارجی بسیار بیشتر از ۱۰۰میلیارد دلار است.
در همین گفت‌وگو وقتی گویندگان صداوسیما درباره شروع سفرهای استانی دولت صحبت کردند رییس‌جمهور تصریح کرد که باید برای ارائه به شهروندان ساکن استان‌ها چیزی وجود داشته باشد وگرنه سفر رفتن و وعده دادن کار دشواری نیست. بدین‌ترتیب مسعود پزشکیان مخاطبان را متوجه این نکته کرد که عوام‌فریبی که در برخی دولت‌ها و رییس‌جمهورهای گذشته وجود داشته، در دولت او جایی ندارد.
همین رویکرد و رویه را رییس‌جمهور در سفرش به مشهد هم ادامه داد و برخلاف برخی روسای‌جمهور گذشته که تنها دیدارهای فردی و ملاقات با فعالان اقتصادی را در برنامه کاری‌شان قرار می‌دادند، پزشکیان فرصتی هم به فعالان سیاسی داد تا از نظریات آنها آگاه شود. به این ترتیب پزشکیان نشان داد که جامعه را به صورت توده‌ای کارگر که قرار است کار کنند تا دولت بر تخت روان بنشیند و حکمرانی کند، نمی‌بیند و حق تفکر، بیان و اقدام سیاسی برای شهروند قائل است.
البته در گذشته روسای‌جمهور ترجیح می‌دادند به جای نشستن در مقابل خبرنگاران روبه‌روی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران بنشینند و در مقابل یک یا دو گوینده- مجری چاپلوس، حرف‌هایی که دل مقامات را شاد کند، بر زبان بیاورند. مسوولان در جمهوری اسلامی ایران با خود می‌اندیشند به جای قرار گرفتن در مقابل سوال‌ها و اظهارات تعداد روزنامه‌نگار کنجکاو و سمج، همان بهتر که رییس‌جمهور در مقابل مجریان خودی بنشیند و در پاسخگویی به سوال‌های تکراری، کلیشه‌ای و معمولی دچار مشکل نشود. شاید به همین دلیل بود که نخستین نشست خبری پزشکیان، هنگامی که هنوز رییس‌جمهور منتخب بود،
لغو شد.
نکته امیدوارکننده که مورد استقبال بسیاری از شهروندان ایرانی قرار گرفته وعده رییس‌جمهور برای برگزاری نشست خبری با حضور خبرنگاران و روزنامه‌نگاران داخلی و خارجی است حتی اگر به جای همه خبرنگاران، تنها معدودی از ایشان هم بتوانند سوال‌های خود را با رییس‌جمهور در میان بگذارند و پاسخ‌های رییس‌جمهور را بشنوند باز هم فرصت مغتنمی پیش آمده چراکه دست‌کم در مورد سه رییس‌جمهور گذشته، فرصت پرسش از رییس‌جمهوری اسلامی ایران تنها به خبرنگاران خارجی آن هم عمدتا در سفرهای خارجی داده می‌شد و روسای قوه مجریه عادت نداشتند که جلوی خبرنگاران مستقل ایرانی بنشینند و به سوال‌های ایشان پاسخ دهند.
همگان به یاد دارند که نخستین نشست خبری رییس‌جمهور که قرار بود در روز پیروزی ایشان برگزار شود به دلایل نامعلومی برگزار نشد. درباره لغو آن نشست البته شایعه‌های مختلفی بیان شد که برخی از آن به اجازه ندادن برای برگزاری نشست خبری توسط مسعود پزشکیان مربوط بود. در واقع گاهی اینطور به نظر می‌رسد که مقامات ارشد و تاثیرگذار حکومتی نمی‌خواهند حرف‌هایی گفته شود که دردسرآفرین باشد.
آنان معتقدند به جای آنکه یک مقام دولتی یا حکومتی در مقابل خبرنگاران کنجکاو و حریص بنشیند و چیزهایی بگوید که بعدا بار تعهدات را بیشتر کند یا بر دردسرها بیفزاید، همان بهتر که مقام‌های دولتی در مقابل میکروفن‌های هدایت‌شده یا تریبون‌های یک‌طرفه قرار گیرند و حرف‌های کنترل‌شده بزنند تا نگرانی به وجود نیاید و همگان خوشحال و خرم به زندگی ادامه دهند.
با این همه و در نخستین سال زمامداری، مسعود پزشکیان عادت مرسوم و مالوف چند سال اخیر را تغییر داده و چند هفته پس از تشکیل کابینه و آغاز رسمی فعالیت دولتش، در نظر دارد که با حضور خبرنگاران و نمایندگان رسانه‌های حکومتی و غیرحکومتی، کنفرانس خبری برگزار کند.
تجربه‌های گذشته در مورد برگزاری کنفرانس خبری از سوی رییس‌جمهوری اسلامی ایران چندان دلگرم‌کننده نیست، در حالی که بسیاری از مقامات ارشد کشورها در موارد مختلف و گاه و بی‌گاه در مقابل خبرنگاران قرار می‌گیرند و به سوالات ایشان پاسخ می‌دهند و علاوه بر آن در موقعیت‌های مختلف و حین تردد یا عزیمت به یک مراسم،
خبرنگاران اجازه دارند به همه مقامات کشور نزدیک شوند و سوال بپرسند. پس از سیدمحمد خاتمی، روسای جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گاه به جز کنفرانس‌های خبری- که آن هم در دهه اخیر کمتر برگزار شده- در میان خبرنگاران حاضر نشده و به سوال‌های ایشان پاسخ نداده‌اند.
برگزاری نخستین نشست خبری رییس‌جمهور حاوی این پیام مهم به جامعه است که رییس‌جمهور خود را در قبال افکار عمومی پاسخگو می‌داند و حاضر است این پاسخگویی در قبال شهروندان ایرانی را به منصه ظهور بگذارد. روشن است که این رفتار قابل تحسین و قابل استقبال باید به مقامات و مناصب دیگر نظام هم تسری پیدا کند و آنان را هم در قبال شهروندان و افکار عمومی پاسخگو کند. این اقدامی است گریزناپذیر که افزایش ثبات دولت در جامعه را تضمین می‌کند.


🔻روزنامه شرق
📍 مسئله‌شناسی قیمت‌گذاری بنزین
✍️ مراد راهداری
می‌دانیم دو جریان فکری، در اداره امور اقتصادی جامعه پیوسته در سطح جهانی رقابت می‌کنند؛ یکی اصالت را به سازوکار عوامل بازار آزاد رقابتی می‌دهد -که البته تحت شرایط خاصی کار می‌کند- و دیگری اصالت را به نظرات کارشناسی در قالب برنامه و سیاست‌های راهبردی می‌دهد که این نیز تحت شرایط خاصی نتیجه‌بخش است. فعلا قصد نقد و بررسی یا طرح حدود و ثغور این دو دیدگاه در میان نیست. صرفا با توجه به قیمت‌گذاری حامل‌های انرژی در ایران، آن‌هم با مثال موردی آن، بنزین، نکاتی مطرح می‌شود.
نفس قیمت‌گذاری، یعنی ارجحیت نظر کارشناسی بر بازار؛ اما طرح هر‌از‌گاهی از موضوع رشد قیمت آن، یعنی تسلط بازار در تعیین قیمت آن! هرچند با وقفه، این گزاره یعنی چه؟ توضیح می‌دهم. تقریبا از سال ۱۳۷۰ تاکنون مکرر قیمت بنزین افزایش داشته است و در توجیه آن گفته شده است که از قیمت فوب (FOB) خلیج فارس عقب مانده، به نسبت دیگر کالا و خدمات ارزان شده است، بنابراین از یک سو موجب مصرف بی‌رویه و از سوی دیگر سبب قاچاق شده است. می‌گویند خودمان به بهای فلان قیمت می‌خریم و فرضا نصف قیمت به مردم می‌دهیم! چرا باید این‌طور باشد؟! یا می‌گویند بهای تمام‌شده آن در پالایشگاه

۳۰ درصد بیشتر است، پس بنزین داخلی را

۳۰ درصد یارانه می‌دهیم. چرا؟! در نتیجه بعضی می‌گویند: بهای وارداتی و فوب خلیج فارس یا بهای تمام‌شده را مبنای عرضه به مردم قرار دهیم. این نوشته قصد دارد این موضوع را به طور کارشناسی تحلیل کند و زوایای فکری را که نقش تصمیم‌سازی دارد، بیان کند. توجه شود که اگر لیوان معکوس روی میز گذاشته شود، نه در و نه ته دارد! پس روش‌شناسی موضع مهمی است. از کجا به موضوع نگاه می‌شود و چرا؟! اینک با دو مقدمه بپردازیم به زوایای نگاه به موضوع:

الف. هرگاه جامعه تورمی باشد، هرساله با کاهش ارزش پول ملی مواجه می‌شویم و قدرت خرید پول تغییر می‌کند و بهای کالاها و خدمات غیرنظارتی نیز با تورم رشد می‌کنند، اما اغلب کالاها و خدمات نظارتی، معمولا از تورم عقب می‌مانند و در واقع معضل اصلی، بهای بنزین نیست بلکه تورم است! بنزین و مانند آن، مکرر و اغلب با تأخیر با تورم به طور نسبی تراز شده است، ولی مسبب ناترازی در دوره‌های بعدی، کاهش ارزش پول ملی و متوقف‌‌نکردن تورم است.

ب. وقتی قصد داریم مصرف بنزین را با بهای آن تنظیم کنیم، یعنی روآوری به اقتصاد بازار. هرگاه قیمت تعیین می‌کنیم، یعنی استفاده از روش تخصیص برنامه‌ای -نه عرضه و تقاضا- و این تناقض کجا باید حل شود؟! در مقطعی از زمان تصویب شد که تقریبا متناسب با رشد تورم قیمت‌های کالا و خدمات نظارتی، مانند بنزین، رشد کند؛ حتی برای رشد درآمدها نیز به همین صورت قانون وضع شد. ولی در عمل در هر دو این‌گونه نشد. که این خود یک معضل در جامعه است و در این دوره از مدیریت دولتی گفته شده مبنا برنامه‌ها و قوانین مصوب است. اگر طرحی برای اصلاح یا تکمیل برنامه و قوانین باشد، در پیوست آنها کار شود و پس از تصویب اجرائی شود. این راهبردی ستودنی است. برگردیم به بحث اصلی؛ به‌عنوان مثال قانون شد که هر سال، ۱۰ درصد بنزین گران شود تا اینکه تحت شرایط جدید، مجدد بررسی شود. اما اجرائی نشد! فاصله سبب شوک قیمتی شد و بحران اجتماعی بعد از آن را شاهد بودیم! دو طرف درآمد و قیمت‌های یادشده قانون مصوب مجلس شورای اسلامی را داشتند، اما نه درآمدها و نه قیمت‌ها متناسب‌سازی نشدند. اینک سراغ تحلیل موضوع می‌رویم:

۱. آنها که می‌گویند فوب خلیج فارس مبنا باشد، توجه کنند که ژاپن یا کره جنوبی نفت را از ما می‌خرد، سود ما را می‌دهد، هزینه حمل با کشتی را پرداخت می‌کند، در کشورش بنزین تولید می‌کند و بعد با منظورشدن سود برای خود و اضافه‌شدن هزینه حمل تا مقصد در بازار جهانی عرضه می‌کند و ما با این مبنا، این بها را می‌پردازیم. هرگاه ما از مردم قیمت فوب را دریافت کنیم، یعنی بهایی را که دارای دو سود و چند حمل‌ونقل بین‌المللی است، به طور زائد از مردم خود دریافت می‌کنیم؛ این خلاف انصاف برای کشوری است که خود فروشنده مواد اولیه بنزین است. بدتر آنکه مردم ما درآمد فوب خلیج فارس را ندارند! استاد دانشگاه ما در‌آمد معلم مهد‌کودک کویت را ندارد! نمی‌شود هزینه را کویتی و قطری ساخت، اما درآمدها را ایرانی!
‌آیا قیمت بنزین به نسبت دستمزد متوسط اکثریت جمعیت ایران (پنج دهک ضعیف‌تر) ارزان است یا گران؟

۲. هر‌گاه از اقتصاد بازار و بهینگی آن صحبت می‌شود، یعنی باید همه قواعد آن‌در چهار بازار‌ شامل‌ کار، کالا و خدمات، پول و سرمایه جاری و تعادل میان همه آنها برقرار باشد که در اقتصاد ایران جاری نبوده و نیست‌ و این سال‌های متمادی در چند دهه مغفول مانده است. در این مدت به گزاف رجزخوانی و از اعجاز بازار بدون توجه به شرایط نهادی آن گفته می‌شده است.

۳. اگر مبنای بهای تمام‌شده بنزین باشد، باید ابتدا سراغ بهره‌وری رفت. پالایشگاهی که طبق استاندارد باید با دو هزار نفر کار کند، اما با هفت هزار نفر کار می‌کند! پالایشگاهی که خط تولیدش می‌تواند به مراتب بهتر و ارزان‌تر تولید کند، اما گران‌تر و ضعیف‌تر تولید می‌کند! چرا باید هزینه این نا کارآمدی را مردم پرداخت کنند؟

۴. چرا بنزین مورد توجه این مطلب قرار می‌گیرد که هر‌از‌گاهی از تورم عقب می‌ماند و به نسبت دیگر کالاها ارزان می‌شود و می‌گوییم باید گران شود! ‌(فرضا بهای یک لیتر بنزین گاه سه برابر آب آشامیدنی در بازار ایران می‌شود، پس از مدتی به این نسبت عکس می‌شود‌)‌ اما توجه نمی‌شود که بهای خودرو در ایران -صرف‌نظر از تفاوت در کیفیت- حدود دو‌ونیم برابر مشابه تقریبی خودروی خارجی است. سود ماهانه این تفاوت قیمت چقدر می‌شود؟‌ بنگاه‌های منتفع و درآمد گمرکی به کجا تعلق دارند؟‌ چرا باید از هر دو سو مردم هزینه دهند؟ اگر در کویت، هند، چین، ژاپن و... بهای بنزین به مقیاس دلار خیلی گران‌تر است (بدون توجه به درآمد و شاخص رفاه)‌ اما قیمت خودرو در آن کشورها به مراتب ارزان‌تر است‌ (بگذریم از تفاوت در مصرف خودرو‌ها و در کیفیت جاده‌ها)؛ سود سپرده‌گذاری تفاوت بهای خودرو در ایران با خارج در ماه چه مقدار می‌شود؟ اگر ۵۰۰ میلیون تومان تا دو میلیارد پرداخت اضافی را در نظر بگیریم، درخواهیم یافت این ملت ایران است که دارد به عوامل تولیدی یارانه می‌دهد‌ نه عکس آن! این چه فاجعه‌ای است که هر‌ساله خودرو‌سازها از زیان انباشته گلایه دارند، اما قیمت سهام آنها با منظور‌شدن افزایش سرمایه، به مراتب بیش از شرکت‌های سودده‌ رشد کرده است! اسف‌بارتر اینکه به محض اینکه حمایت دولتی از آنها حتی ۱۰ درصد کاهش می‌یابد تا شاید ترغیب به رشد کیفیت شوند، بلافاصله با فشارهای مختلف، خلأ را مجدد پوشش می‌دهند. اقتصاد سیاسی این حوزه که کارآمدی نشان نمی‌دهد‌ اما استمرار رویه دارد، چه پشتوانه‌ای دارد؟!

۵. می‌گویند آنها که چند خودرو دارند یا خودروی چند‌میلیاردی دارند، چرا باید هزینه همان بنزین را پرداخت کنند که خودروی او پراید و پژو است؟ یا اصلا بعضی که خودرو ندارند، چرا از این یارانه بی‌بهره باشند! راه‌حل خیلی ساده است؛ می‌توان مالیات بر مصرف هم بر نوشابه و سیگار گذاشت و هم بر مصرف زائد هر چیز دیگر از‌جمله بنزین. ولی دقت شود‌ او که خودرو ندارد، تاکسی سوار می‌شود! هزینه مسافرت او تحت تأثیر بهای بنزین قرار می‌گیرد، همچنین میوه و خواربار او!

چرا این نکات از دید این سیاست‌گذاران مغفول مانده است؟! عدل آن است که ابتدا برای این مفاد‌ فکری شود و بعد سراغ بازی قیمت‌ها رفت. اگر با معاش و معاد مردم‌ خردورزانه و عادلانه رفتار شود، قابل دفاع و مبتنی بر حق خواهد بود و این رویکرد از حاکمیت در جامعه دینی بیشتر مورد انتظار است.


🔻روزنامه جام جم
📍 دولت وفاق ملی
✍️ علیرضا نصراصفهانی
صحبت از وفاق ملی چیزی است که باید از آن خشنود بود. مردم ایران نشان داده‌اند با هیچ تغییری که آنها را نادیده بگیرد، همراهی نخواهند کرد؛ پس هرگونه اقدام تحولی و هرگونه تصمیم بنیانی بدون مردم راه به جایی نخواهد برد.
از آنجا که غلبه بر مشکلات و چالش‌های پیش رو، مستلزم اصلاحات و تحولات است، اتکا به ظرفیت‌های مردمی راهبردی مهم برای حل مسائل است. رهبر معظم انقلاب بر این موضوع مهم در قالب جمهوریت نظام تاکید دارند و می‌فرمایند:«راز پُرشکوه و افتخاربخشِ این نظام و ماندگاری این نظام همین دو کلمه است: یعنی «جمهوری» و «اسلامی»‌ همراهی این دو کلمه با هم و موجودی که از این دو کلمه تشکیل شده، باید هم پایدار بماند؛ هم جمهوری و هم اسلامی؛ مردم و اسلام؛ جمهوری یعنی مردم، اسلامی هم که یعنی اسلام؛ مردم‌سالاری دینی به عبارت دیگر جمهوری اسلامی متکی به دل‌های میلیون‌ها انسان است. وقتی صدای واحدی از حنجره‌ ده‌ها میلیون انسان با قدرت ادا می‌شود، این سخن قابل محو شدن نیست؛ امواج این سخن در دنیا باقی می‌ماند و ماندگار می‌شود. شاید یکی از رازهای ناشناخته در بقای جمهوری اسلامی ایران در همین واقعیت نهفته باشد که این نظام، با همه کاستی‌ها و نارسایی‌هایی که می‌توان به عملکردش نسبت داد، مردم ایران را به رسمیت شناخت.رئیس‌جمهور هم صدای ملت ایران است و باید مسئولیت کل مردم ایران را به عهده بگیرد. از همه باید سخن بگوید، از همه مردم. از نگرانی کارآفرینان، از دغدغه‌ طبقه متوسط، از دلشوره‌ قشر ضعیف. گاهی از غم مردم ایران بگوید. با شادی مردم شاد شود، در قهرمانی‌ها حماسه بسراید. رئیس دولت باید تصویری از زندگی همه مردم ایران ارائه دهد، باید به استقبال مردم برود. او نباید میانه مردم را از دست بدهد. رئیس جمهور باید ایران را خانه همه ایرانیان کند. برای پی گرفتن کارهای بزرگ باید همه پای کار ایران باشند. برای این هدف، پزشکیان باید میدان‌ها و فرم‌های جدیدی برای مشارکت مردم خلق کند‌؛ به طور مثال تعریف میدان‌های جدید اقتصادی برای رشد تولید بر مبنای تامین مالی مردمی، افزایش اختیارات و مسئولیت‌های مقامات استانی و احیای سازوکار پاسخگویی‌ اجتماعی ایشان. برای ایران این فرصت را نباید از دست بدهیم.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 رونق سرمایه‌گذاری در بخش دانش‌بنیان
✍️ مهدی غیبی
شرکتهای دانش بنیان و استارت آپها با تغییر نگاه به راه اندازی مشاغل از شکل سنتی به دیجیتال، موجب رونق بازار کار شدند. نگاه سرمایه گذاران نیز از نگاه سنتی سرمایه گذاری به ندریج به سرمایه گذاری بر روی بخش خلاق و نگاه نو تغییر پیدا کرد. راهکار مناسب برای تحقق رشد اقتصادی نیز همین فرآیند است. اینکه نگاه از سمت بخش سنتی به سمت بخش دیجیتال تغییر پیدا کند.
چون حوزه فناوری اطلاعات ایجاد اشتغال مولد می‌کند، در کوتاه‌مدت اجرای برخی پروژه‌ها باعث بیکارشدن عده‌ای می‌شود. اما در درازمدت در این حوزه می‌توان بهترین عملکرد را مطابق با موازین اقتصاد مقاومتی مدنظر رهبر انقلاب داشت. لذا وزارت ارتباطات در این حوزه رسالت مستقیمی برای ایجاد اشتغال ندارد، اما می‌تواند بستر ساز ایجاد اشتغال باشد.
استارت آپها، دانش بنیان ها و به طور کلی اقتصاد دیجیتال در هر حوزه‌ای که وارد شوند، باعث افزایش بهره‌وری و یا به عبارت دیگر مولد بودن می‌شود. اقتصاد دیجیتال در بلندمدت بسیار سودده خواهد بود. در بحث اشتغال نیز ممکن است در کوتاه مدت تسهیلات ورود فناوری اطلاعات به حوزه اقتصاد مثبت نباشد، اما در بلندمدت این رویه تغییر خواهد کرد و فناوری اطلاعات باعث ایجاد مشاغل بیشتری خواهد شد.
وقتی که بدنه سنتی سرمایه‌گذاران مشاهده کند که نسل جوان با کمترین سرمایه‌ها می‌توانند کسب‌وکارهای خوبی را راه‌اندازی کنند، در این حوزه سرمایه‌گذاری بیشتری خواهند داشت. امری که از سوی استارت‌آپ‌ها بیشترین نیاز به آن احساس می‌شود، امر سرمایه‌گذاری است. معمولا یک شرکت نوپای موفق قابلیت رشد بیشتری نسبت به یک شرکت جاافتاده دارد. یعنی می‌تواند با سرمایه‌ای کمتر، نیروی کار یا زمینه رشد بیشتری نسبت به شرکت‌های قدیمی داشته باشد. شرکت‌های نوپا برای رشد سریع خود نیاز به جذب سرمایه دارند و در این راه گزینه‌های مختلفی نیز وجود دارد. شرکت‌های دیگر یا افراد سرمایه‌گذار می‌توانند به شرکت‌های نوپا با تبادل پول نقد در برابر سهام کمک کنند تا فعالیت خود را شروع کنند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0