در این یادداشت برخی سیاستهای کلان که موجب رشد پایدار میشود یا مانع آن خواهد بود، معرفی میشوند.
میزان تولید در یک جامعه تابع عوامل تولید و منابع طبیعی در آن جامعه است. عوامل تولید در سطح کلی و کلان شامل سرمایه، نیروی کار و دانش و تکنولوژی است. سرمایه شامل منابع مالی است که در زیرساختها، ماشینآلات و ساختمانها در یک اقتصاد سرمایهگذاری میشود.
برای ساده شدن تابع تولید فرض میکنیم سرمایه با بهرهوری استفاده از سرمایه تولید در جامعه را تعیین میکند. همانطورکه در شکل ۱ نشان داده شده است. بهرهوری سرمایه با سطح دانش و تکنولوژی، نیروی کار و منابع طبیعی تعیین میشود. اگر سطح دانش و تکنولوژی پایین باشد یا اگر نیروی کار کافی نباشد، بهرهوری سرمایه کم میشود. همچنین وفور یا کمبود منابع طبیعی، مانند آب یا نفت میتواند بر بهرهوری تاثیرگذار باشد. رشد پایدار اقتصادی مستلزم رشد مستمر سرمایه، دانش و تکنولوژی، نیروی انسانی و کفایت منابع طبیعی خواهد بود.
شکل ۱- عوامل تولید
در یک اقتصاد بسته که با دنیای بیرون تعامل ندارد، همانطورکه در شکل۲ مشاهده میشود، بخشی از تولید حاصل از بهکارگیری سرمایه پسانداز میشود، پسانداز سرمایهگذاری میشود و بر انباشت سرمایه اضافه میکند. از طرف دیگر سرمایه مستهلک میشوند و با استهلاک سرمایه کاهش مییابد. رشد سرمایه مستلزم آن است که سرمایهگذاری ببیشتر از استهلاک باشد. میزان سرمایهگذاری را نیز میزان تولید و ضریب پسانداز تعیین میکند.
وقتی بهرهوری افزایش یابد، میزان تولید افزایش مییابد و با یک ضریب پسانداز ثابت سرمایهگذاری بیشتر میشود که میتواند سبب رشد بیشتر سرمایه در جامعه شود، برعکس اگر بهرهوری از سرمایه موجود کم باشد، مثلا بنگاههای اقتصادی که سرمایهها را در اختیار دارند با بهرهوری کم اداره شوند، تولید کافی برای ایجاد مازاد و سرمایهگذاری به وجود نمیآورند و جامعه در توسعه سرمایههای خود درمیماند و ممکن است سرمایهگذاری کفاف استهلاک را ندهد و سرمایههای کشور کاهش یابد. بنابراین یکی از آفتهای بهرهوری پایین علاوه بر تولید پایین کاهش رشد آینده بهخاطر کاهش سرمایهگذاری است. درصورتیکه سرمایه کشور با بهرهوری بالا اداره شود و سرمایهگذاری مناسب صورت بگیرد، چرخه علت و معلولی مثبت ۱ بهعنوان موتور رشد سرمایه شکل میگیرد.
شکل ۲- رشد سرمایه در یک اقتصاد بسته
البته در اقتصاد باز مطابق شکل۳ عوامل دیگری بر رشد سرمایه اثر میگذارند. اول آنکه اگر بهرهوری سرمایه در داخل پایین باشد (بهرهوری پایین شامل احساس عدم امنیت نیز هست) بخشی از پسانداز ملی به جای سرمایهگذاری در داخل به خارج از کشور منتقل میشود. خروج سرمایه از کشور طی سالهای اخیر که تا ۱۲میلیارد دلار تخمین زده میشود. خروج سرمایه از کشور چرخه منفی ۲ را برای رشد سرمایه شکل میدهد و مانعی در راه رشد سرمایه ایجاد میکند. انباشت سرمایه در یک اقتصاد باز میتواند توسط سرمایهگذاری خارجی افزایش یابد. همه کشورهایی که در ۴دهه گذشته رشد اقتصادی چشمگیری داشتهاند، سرمایهگذاری خارجی قابل توجهی در آنها صورت گرفته و رشد انباشت سرمایه و تکنولوژی را افزایش داده است. جذب سرمایهگذار خارجی به دو عامل مهم بستگی دارد، یکی بهرهوری سرمایه در داخل کشور و دیگری روابط خارجی دوستانه برای جذب سرمایهگذار.
شکل ۳- رشد اقتصادی در اقتصاد باز
برای جذب سرمایهگذاری خارجی بین کشورها و مناطق مختلف دنیا رقابت وجود دارد؛ چون همه کشورها برای تسریع رشد خود به سرمایهگذار خارجی نیاز دارند. طبعا سرمایههای خارجی به منطقهای میروند که بهرهوری سرمایه در آن مناطق بیشتر باشد. همانطورکه قبلا گفته شد، وجود امنیت سرمایهگذاری و اطمینان از بازگشت سرمایه در مفهوم کلی بهرهوری سرمایه میگنجد. لذا لازم است برای جذب سرمایهگذاری خارجی بهرهوری سرمایه در کشور افزایش یابد. البته علاوه بر بهرهوری روابط خارجی دوستانه با کشورهای صاحب سرمایه در جذب سرمایهگذاری خارجی موثر است. نمیتوان با کشورهایی خصومت ورزید و انتظار سرمایهگذاری از سرمایهگذاران آن کشورها داشت. بنابراین در جمعبندی، برای استمرار رشد سرمایه و ایجاد رشد پایدار اولا باید بهرهوری سرمایه در کشور بالا باشد و ثانیا روابط خارجی کشور با دولتهای دیگر دوستانه باشد. به علاوه همانطورکه در شکل۳ دیده میشود، چنانچه سرمایهگذاری خارجی صورت پذیرد بر افزایش سطح دانش و تکنولوژی اثر میگذارد. سرمایهگذاری خارجی با خود تکنولوژیهای محصول و فرآیند تولید (تکنولوژیهای سخت) و شیوههای مدیریت (تکنولوژیهای نرم) و بازار میآورد. با افزایش بهرهوری ناشی از سرمایهگذاری خارجی، بهرهوری نیز افزایش مییابد و باعث جذب بیشتر سرمایهگذاری خارجی میشود و چرخه مثبت ۳ را بهعنوان یک موتور رشد دیگر بهوجود میآورد. دانش و تکنولوژی مهمترین عامل موثر بر مقدار بهرهوری است. دانش فقط شامل دانش فنی نیست. مهمتر از دانش فنی، دانش حکمرانی و مدیریت جامعه و سازمانها است. دانش مدیریت جامعه که شامل دانش علوم اجتماعی نظیر اقتصادی، دانش مدیریت سازمانها، علوم سیاسی، جامعهشناسی روانشناسی است برای ایجاد بستر بهرهوری و دستیابی به بهرهوری بالا بسیار اهمیت دارد. دانش در حوزههای علوم اجتماعی در پایهریزی بهرهوری بالا و تحول و پیشرفت جوامع در دنیای امروز نقش اصلی را ایفا کردهاند. بهعنوان مثال علم اقتصاد که یکی از حوزههای مهم علوم اجتماعی است، سیاستها و قواعد تنظیم روابط اقتصادی را بر پایه یافتههای علمی دو قرن اخیر تنظیم میکند؛ بهنحویکه جهتگیری فعالان اقتصادی که بر اساس منافع خودشان تنظیم میشود با جهت پیشرفت و ارتقای توان مادی جامعه همسو میشود.
امروز علم اقتصادی یک شاخه وزین با استانداردهای جهانی در بین علوم اجتماعی است. مجلات مهم علمی در این حوزه، یافتههای دانشمندان را بعد از داوری و ارزیابی توسط دانشمندان همان رشته چاپ میکنند، کتابهای علمی مفصل و بهنگامی که برای آموزش اقتصاد در سطوح آموزش عالی به چاپ میرسد و در مراکز علمی و آموزشی درجه یک دنیا مورد استفاده قرار میگیرد. تسلط به علم اقتصاد و آموزههای بهنگام و نتایج تحقیقات این رشته مهم علمی مطابق استانداردهای جهانی برای سیاستگذاری تنظیم روابط اقتصادی در جامعه بسیار مهم است تا زمینه افزایش بهرهوری فعالان اقتصادی فراهم شود. فقط اقتصادهایی که از دانش اقتصادی در سطح استانداردهای جهانی استفاده کردهاند، توانستهاند از چرخههای شوم تولید فقر نجات پیدا کنند و زندگی بهتری برای مردمشان فراهم آورند. دانش اقتصاد در سطح استانداردهای جهانی را اقتصاددانانی میتوانند ارائه دهند که تولیدات علمی و فکریشان مطابق آن استانداردها ارزیابی و مورد تایید جامعه دانشمندان اقتصادی دنیا قرار گرفته است. هر یک از دانشهای علوم اجتماعی و انسانی دیگر نیز نقش مهمی در فراهمسازی زمینه رشد بهرهوری ایفا میکنند. کاربرد علوم سیاسی برای تنظیم روابط خارجی برای حفظ منافع ملی و طراحی نظام سیاسی داخلی برای همافزایی نیروهای سیاسی کشور، دانش در حوزه آموزش و پرورش برای طرحریزی نظام آموزشی و مدیریت آن در جهت تربیت نسل جدید جامعه و نیروی کار مولد و بهرهور بسیار کلیدی است.
دانش جامعهشناسی برای شناخت تحولات اجتماعی و تقویت همبستگی اجتماعی و جلوگیری از شکافهای اجتماعی که منجر به تنشهای اجتماعی میشود و بهرهوری را کاهش میدهد، مهم است. دانش مدیریت که برای اداره کارآمد و موثر سازمانها توسط دانشمندان و نخبگان زیادی بهوجود آمده و رشد کرده است در کنار تجربه و توانمندی رهبری مدیران برای افزایش بهرهوری سازمانها یک ضرورت است. با آماده شدن زمینه رشد بهرهوری توسط سایر شاخههای علوم اجتماعی، در نهایت استفاده از دانش مدیریت و هنر رهبری است که بهرهوری از داراییهای جامعه را در سازمانهای خصوصی و دولتی افزایش میدهد.
جنبه سخت دانش و تکنولوژی که در افزایش بهرهوری موثر است، شامل تکنولوژی محصول و تکنولوژی فرآیند تولید است. با پیشرفت تکنولوژی سخت که خود محصول کابرد تکنولوژی نرم است محصولات و خدمات با کفیت بهتر، هزینه کمتر و مقدار بیشتری تولید میشود. خرید تکنولوژیهای سخت از کشورهای صنعتی در صورت وجود روابط تجاری بین کشورها و وجود منابع منابع مالی به سادگی امکانپذیر است؛ ولی بهکار گرفتن موثر تکنولوژیهای سخت برای افزایش بهرهوری نیازمند زمینهسازی و بهکارگیری تکنولوژی نرم در جامعه است. انتقال تکنولوژی نرم با کسب دانش، یادگیری از جوامع دیگر و انطباق آن با شرایط جامعه امکانپذیر است؛ ولی بالطبع مشکلتر از خرید تکنولوژی سخت است که فروشندگان انگیزه فروش آن را دارند. همانطورکه در شکل۴ نشان داده شده است ارتقای دانش و تکنولوژی را دو عامل تعیین میکنند: یکی نیروی انسانی متخصص و دیگری مبادلات علمی، فنی و تجاری با صاحبان دانش و تکنولوژی در سطح جهانی. نیروی متخصص را آموزش(های دانشگاهی) تربیت میکند و افزایش میدهد. مبادلات علمی و فنی و تجاری با دنیا دریچه کشور را برای استفاده از انباشت علم و تکنولوژی جهانی باز میکند که با وجود نیروی متخصص در داخل سبب انتقال دانش و تکنولوژی میشود و سطح دانش و تکنولوژی را در کشور افزایش میدهد. بدون روابط خارجی مناسب و نیروی متخصص مبادلات علمی و فنی شکل نمیگیرد و کشور از دستاوردهای علمی و فنی جهانی محروم میشود.
شکل ۴- رشد علم و تکنولوژی
هزینههایی که در آموزش مصرف میشود، میتواند بخشی از سرمایهگذاری تلقی شود. نیروی متخصص بر سطح دانش و تکنولوژی اثر میگذارد و بهرهوری را افزایش میدهد. افزایش بهرهوری تولید را افزایش میدهد که منجر به افزایش آموزش (از نظر کیفی و کمی) میشود و چرخه مثبت شماره ۴ را که میتواند یکی دیگر از موتورهای رشد اقتصاد ناشی از آموزش، تربیت متخصص، رشد بهرهوری و تولید بیشتر باشد، شکل میدهد. البته نیروی متخصص با مهاجرت کاهش پیدا میکند، مهاجرت نیروهای متخصص و تحصیلکرده که در سالهای اخیر افزایش یافته، متاثر از بهرهوری در جامعه است. اگر بهرهوری کاهش پیدا کند، فضای کار برای نیروی متخصص نیز کم میشود. بهعنوان مثال اگر انتصاب مدیران و مسوولان با روابطی غیر از شایستهسالاری صورت پذیرد و سازمانها بهدرستی اداره نشوند و بهرهوری کاهش یابد، مهاجرت نیروی متخصص نیز افزایش مییابد و یک چرخه شوم با شماره۵ شکل میگیرد که میتواند در جهت رشد یا سقوط بهرهوری کار کند.
البته مهاجرت نیروی متخصص علاوه بر بهرهوری و عملکرد اقتصاد در بهرهوری از سرمایهها به شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه نیز بستگی دارد. اگر شرایط سیاسی و اجتماعی بر متخصصان فشار وارد آورد، مهاجرت آنها به دلایل غیراقتصادی هم میتواند زیاد شود. آموزش علاوه بر آنکه در سطح آموزش عالی متخصصان را تربیت میکند، میتواند بر کیفیت نیروی کار غیرمتخصص که فقط آموزشهای عمومی قبل از دانشگاه را میبینند نیز اثر بگذارد.
نیروی کار غیرمتخصص بدنه نیروی کار را در اقتصاد تشکیل میدهند. ارتقای کیفیت آنها به لحاظ توان فکری و ذهنی تواناییهای علمی و مهارتهای عمومی میتواند منجر به تربیت نیروی کارآمدتری شود که بهرهوری را افزایش میدهد. افزایش کیفیت نیروی کار عمومی کشور نیز باعث افزایش بهرهوری میشود و چرخه مثبت۵ را تشکیل میدهد. متاسفانه در حال حاضر آموزش و پرورش کشور از فقر مادی و انسانی رنج میبرد، آموزشهای عمومی منجر به فارغالتحصیلانی با دانش ضعیف، مهارتهای عمومی ضعیف و حتی هویتهای ضعیف ملی و اعتقادی شده است. آینده اقتصاد ایران که قرار است بر دوش چنین فارغالتحصیلانی از آموزشهای عمومی بچرخد، نگرانکننده است. اصلاح و بهبود نظام و محتوای آموزش و پرورش باید یکی از اولویت مهم حکومت در ایران باشد که نیاز به طرحریزی و مدیریت تخصصی دارد. برای مدیران عالی نظام آموزشی اطمینان از اعتقادات مذهبی آنها کافی نیست. مدیران عالی نظام آموزشی کشور باید مسلح به علوم تربیتی مدرن و توانمند برای درک نظر متخصصان مربوطه و هدایت و اجرای آن نظرات باشند.
اتکای صرف به وجود اعتقادات مذهبی و غفلت از آگاهیهای علمی مدیریت آموزش و پرورش در مدیران عالی این بخش میتواند نتایج برعکس حتی از نظر اعتقادی بهبار آورد. عامل دیگری که دانش و تکنولوژی را ارتقا میدهد، تحقیقات است. تحقیقات منابع مادی و نیروی انسانی متخصص نیاز دارد. همانطورکه در شکل۴ مشاهده میشود، بخشی از تولید به تحقیقات تخصیص مییابد. وقتی تولید زیاد شود، میزان منابع مصرفشده در تحقیقات نیز میتواند افزایش یابد که موجب افزایش دانش و تکنولوژی و بهرهوری تولید میشود و چرخه مثبت ۸ را تشکیل میدهد. از طرف دیگر وجود نیروهای متخصص تحقیقات را تقویت میکند. وقتی نیروی انسانی متخصص در جامعه افزایش یابد، انتظار میرود تحقیقات نیز زیاد شود و افزایش تحقیقات موجب ارتقای دانش و تکنولوژی میشود.
افزایش دانش و تکنولوژی چرخه مثبت شماره ۹ را در شکل ۴ میسازد که موتور رشد دیگری است برای استمرار رشد اقتصادی. عامل دیگری که بر بهرهوری اثر میگذارد منابع طبیعی است. منابع طبیعی در شکل ۵ به دو دسته منابع طبیعی تجدیدپذیر مانند منابع آب، دریاچهها، جنگلها، مراتع که میتواند در چرخه طبیعی بازتولید و تجدید شوند از یک طرف و منابع تجدیدناپذیر مانند نفت و گاز و معادن از طرف دیگر تقسیم شده است.
شکل ۵- منابع طبیعی و رشد تولید
وفور منابع طبیعی تولید را تسهیل و بهرهوری را افزایش میدهد. آب فراوان، مراتع آباد، جنگلهای متراکم تولید را تسهیل و بهرهوری را زیاد میکند. همچنین وفور منابع نفت و گاز و معادن ارزش تولیدات حاصل از سرمایهها را زیاد میکند یا بهرهوری از سرمایه را افزایش میدهد.
ولی از طرف دیگر بهرهوری پایین و تولید کم میتواند موجب تخریب منابع شود. وقتی بهرهوری به علت کمبود دانش و تکنولوژی کم باشد و سرمایهگذاری کافی نباشد، تولید رشد نمیکند. رفاه حاصل از تولید ناکافی در مقایسه با رفاه مطلوب جامعه یک تفاوت ایجاد میکند؛ عدم تامین رفاه مطلوب تا برای افزایش رفاه، شدت مصرف منابع طبیعی افزایش یابد. به عنوان مثال شدت مصرف آبهای زیرزمینی یا برداشت از جنگلها یا چرای اضافی در مراتع یا برداشت از چاههای نفت و درآمد حاصل از نفت برای تامین رفاه کوتاهمدت مصرف میشود.
هرچقدر تفاوت رفاه مطلوب با رفاه حاصل از تولید بیشتر شود، شدت مصرف منابع افزایش مییابد. شدت مصرف منابع تجدیدناپذیر موجب تسریع در تخلیه آنها میشود. شدت مصرف منابع تجدیدپذیر وقتی از نرخ بازتولید منابع تجدیدپذیر بیشتر شود منابع تجدیدپذیر تخریب میشوند و موجب کاهش بهرهوری میشوند. بهعنوان مثال شدت مصرف منابع آب زیرزمینی موجب پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی و نشست زمین میشود یا برداشت زیاد از جنگلها که بیشتر از نرخ طبیعی بازتولید جنگل شود سبب تخریب جنگلها و کاهش بهرهوری تولید چوب و نیز تغییر در اکوسیستم منطقه میشود.
بنابراین استفاده از منابع طبیعی برای ایجاد رفاه در کوتاه مدت به بهرهوری و رشد بلندمدت اقتصاد لطمه وارد میسازد. به جای استفاده از منابع طبیعی برای تامین رفاه کوتاهمدت باید با استفاده مناسب از آن منابع و افزایش بهرهوری و رشد مستمر تولید، افزایش رفاه را بهصورت پایدار تامین کرد.
در مجموع رشد و توسعه باید اولویت اول یا اصلی نظام حکمرانی باشد. افزایش بهرهوری و روابط خارجی مناسب سبب جذب سرمایههای داخلی و خارجی برای سرمایهگذاری و رشد سرمایهها و افزایش تولید میشود. استفاده از دانشهای روز در علوم اجتماعی و انسانی برای حکمرانی و مدیریت جامعه زمینهسازرشد بهرهوری میشود. استفاده از دانش مدیریت به همراه مدیران با تجربه و شایسته بهرهوری سازمانها را در یک بستر آمادهشده توسط دانشهای علوم اجتماعی
افزایش میدهد. تقویت نظام آموزشی و ارتقای کیفیت آموزشهای عمومی و عالی موجب تربیت نیروی کار کارآمد و نیروی متخصص مورد نیاز رشد دانش و تکنولوژی میشود. سخت نکردن شرایط اجتماعی و سیاسی برای متخصصان موجب کاهش مهاجرت و از دست نرفتن نیروهای متخصص برای مشارکت در ارتقای دانش و تکنولوژی میشود.
وجود نیروی متخصص و روابط مناسب خارجی، تعاملات علمی و تجاری و فنی را با خارج افزایش میدهد که موجب انتقال دانش و تکنولوژی به داخل و تسریع ارتقای علم و تکنولوژی میشود. ارتقای دانش وتکنولوژی موجب افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی میشود. عدم استفاده از منابع طبیعی برای تامین رفاه کوتاهمدت مانع تخریب منابع و اثر سوء تخریب منابع بر بهرهوری و رشد و توسعه پایدار میشود.
دکتر علینقی مشایخی، استاد دانشگاه صنعتی شریف
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط