🔻روزنامه تعادل
📍 جایگاه اقتصاد در سفر پزشکیان به عراق
✍️ جعفر قنادباشی
سفر رییسجمهور به عراق از یک طرف سفر به کشوری است که ایران بالاترین روابط اقتصادی، تجاری و خدماتی با آن را دارد و مقصد صادراتی ایران است، از سوی دیگر سفر به کشوری است که از منظر فرهنگی بیشترین روابط تاریخی و گردشگری مذهبی را با ایران دارد. همین دو مساله کافی است روابط دو کشور ایران و عراق راهبردی دانسته شده و برای توسعه روابط اقتصادی و راهبردی میان دو طرف تلاش شود. جدای از این موارد، مسائل دیگری هم در منطقه وجود دارند که عراق یک حلقه کلیدی در آن به شمار میرود. عراق در جبهه مقاومت منطقهای، نقش برجسته و خاصی را ایفا میکند و سیبل کشورهایی است که تلاش میکنند محور مقاومت را تضعیف کنند. بسیاری از دشمنان مقاومت تلاش میکنند از عراق برای ناامنسازی مرزهای ایران و تضعیف محور مقاومت استفاده کنند. بنابراین منفعت دو کشور در آن است که به هم نزدیک شده و تهدیدها را تبدیل به فرصتهای سودآفرین کنند. در واقع این دو کشور تلاش میکنند تهدیداتی که ممکن است روابط ایران و عراق و منافع ملی دو کشور را در معرض خطر قرار دهد، فرصتی برای حرکت به سمت توسعه و تامین منافع ملی کنند. این ضرورتها از طریق بهبود روابط و افزایش رفت و آمدها و تعاملات بیشتر میان سران دو کشور رخ میدهد. لذا این سفر، سفر بسیار مهم بوده و دستاوردهای آن چند بعدی است. البته این سفر در زمان دولت قبل برنامهریزی شده بود و قرار بود آقای رییسی آن را اجرایی کند. اما علیرغم سقوط بالگرد رییسجمهور فقید، رییسجمهور جدید این برنامه از پیش تعیین شده را اجرایی کرد. آقای پزشکیان در موعد مقرر راهی عراق شد و اتفاقا دستاوردهای قابل توجهی از دل این سفر ثبت شدند. حجم مناسبات اقتصادی میان دو کشور در حال حاضر ۱۲میلیارد دلار است که دو کشور به دنبال افزایش آن به سطح بالای ۲۰میلیارد دلاری هستند. حضور رییسجمهور جدید در شهرهای مختلف عراق از یک طرف نشاندهنده جایگاه منحصر به فرد ایران در عراق است و از سوی دیگر نشان میدهد ایران روابط صمیمی و نزدیکی با همه مذاهب، نحلهها و مجموعه ملت عراق دارد. ضمن اینکه سفر پزشکیان این امیدواری را ایجاد کرد که روابط دو جانبه به سمت و سوی موثرتری حرکت کند. ایران و عراق در عرصه فرهنگی، تاریخی و اقتصادی اشتراکات استثنایی دارند. وجود ایوان مداین در عراق، همچنین علاقهمندی ایرانیان به عتبات عالیات عراق و از سوی دیگر، علاقه مردم عراق به حضور در شهرهایی چون مشهد و شهرهای شمالی ایران، روابط دو کشور را در سطح راهبردی قرار داده است. مبتنی سوابقی که این دو کشور طی سالهای اخیر داشتهاند بازار عراق را برای ایرانیان منحصر به فرد ساخته است. پزشکیان در شرایطی راهی عراق شده که امریکا به زودی از عراق خارج خواهد شد. ایران آماده ارایه همکاریهای نظامی و امنیتی با عراق است تا خلئی در آن کشور پس از خروج امریکا ایجاد نشود. آرزوی کشورمان خروج نظامیان بیگانه از همه کشورهای مطنقه است و مسوولان ایرانی معتقدند با تجمیع توانمندیهای دو کشور در عرصه دفاعی میتوان مانع بلندی در برابر سیاستهای استعماری ایجاد کرد. اما یکی از مهمترین گزارههای مرتبط با این سفر در حوزه اقتصادی است. بیشترین صادرات ایران به کشور عراق است و زمینههای اقتصادی فروانی برای ایران در این کشور وجود دارد. ایران صادر کننده، انرژی و خدمات فنی و مهندسی به کشور عراق است. البته در حال حاضر به دلیل تحریمها نقل و انتقالات بانکی برای دو کشور با دشواریهایی همراه است.توافقنامههایی که میان مقامات عراقی و ایرانی امضا شده، تسهیل کننده روابط و از بین برنده موانعی است که برای تجار ایرانی وجود دارد. بخش خصوصی دو کشور بسیار فعال هستند و دولتهای دو کشور وظیفه دارند موانع پیش روی فعالان اقتصادی را بردارند. از سوی دیگر عراق به بازار سودمندی برای بسیاری از کشورهای دیگر بدل شده است. عراق مایل نیست به برخی از این کشورها وابسته شوند و ترجیح میدهند نیازهای کالایی و خدماتی خود را از ایران تامین کنند. ایران نباید صحنه را از حضور خود خالی بگذارد. مردم عراق ارتباط نزدیکی با کالاهای ایرانی پیدا کردهاند و این ظرفیتی است که میتواند ارزش افزوده قابل توجهی برای ایران ایجاد کند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اصلاحات سخت، اصلاحات آسان
✍️ دکتر مهدی حیدری
تکرار همیشه ملالآور نیست. وقتی در مورد مهمترین مسائل کشور صحبت میکنیم که سالهاست اصلاح آنها به تعویق افتاده، هرچه بیشتر تکرار کنیم و زوایای پیدا و پنهان مسائل را باز کنیم، امید به حل آنها بیشتر میشود.
کشور در ابتدای مسیر جدید حکمرانی است و هر آغازی با امید همراه است. این بار اما بیم آن میرود که اگر از این فرصت استفاده نشود، این امیدواری از بین برود. مسائل و بهاصطلاح جدید این روزها«ناترازیها» به حدی رسیدهاند که ادامه مسیر بدون اصلاحات اساسی ناممکن است و بنابراین تکرار مسائل و راهحلها و ایجاد وفاق برای حل مسائل اساسی کشور امری ضروری است.
با این حساب کمتر کسی را میتوان یافت که لیست ناترازیهای اقتصاد کشور همچون ناترازیهای انرژی اعم از بنزین، گاز و برق، مشکلات ارزی، نظام بانکی و... برایش ناآشنا باشد و میتوان ادعا کرد امروز در طرح عناوین مشکلات کشور وفاق وجود دارد.
کمااینکه در مناظرات تلویزیونی دور اول انتخابات ریاستجمهوری اخیر، هیچیک از ششنامزد انتخابات در وجود این مسائل اختلافنظر نداشتند و حتی راهحلها هم تا حد زیادی شبیه به هم بود. مثلا در مورد یارانههای انرژی، یکی از نامزدها طرح پرداخت نقدی، دیگری اعتبار خرید کالا یا حتی پرداخت طلا به جای یارانه را مطرح کرد. در واقع هیچکس ادامه روند موجود برای کشور را ممکن و مطلوب نمیدانست.
حال که بر سر مسائل اتفاق نظر وجود دارد، گام بعدی اجماع بر روی راهحلهاست. طبعا این مرحله در مورد برخی از مسائل اساسی کار دشواری بوده و نیازمند ارائه راهحلهای مختلف، ایجاد فضای گفتوگو، زمان و حتی شاید رجوع به رای مستقیم مردم است. بنابراین این اصلاحات را میتوان اصلاحات سخت نامید.
مثلا موضوع یارانههای انرژی با توجه به حجم بالا و اثرات عمیق آن بر زندگی روزمره مردم و همچنین حساسیت بالای موضوع، نیازمند دقت در طراحی، گفتوگو و اقناع اجتماعی و احتمالا اجرا در چند مرحله است. مساله کمبود شدید برق در کشور نیز نیازمند سرمایهگذاری دهها میلیارد دلاری مخصوصا در بخش خورشیدی است که تامین منابع آن نیازمند تحرک در روابط خارجی و زمان است.
معضل کمبود گاز، عدمتوسعه بهموقع میادین نفتی، محیطزیست و... را میتوان به لیست اصلاحات سخت اضافه کرد.
در کنار این اصلاحات، لیستی از اصلاحات آسان وجود دارد که پرداختن به آنها، هم برخی از معضلات کشور و دغدغههای مردم را حل میکند و هم سرمایه اجتماعی دولت برای اصلاحات اساسیتر را بالا میبرد. بنابراین به نظر میرسد دولت محترم باید یک جدول زمانبندیشده برای حل مسائل داشته باشد که در آن از اصلاحات آسان و امیدوارکننده شروع میکند و همزمان گفتوگوی اجتماعی و سایر پیشنیازها برای حل مسائل اساسیتر را پیگیری میکند.
در بخش اصلاحات آسان میتوان نمونههای زیر را ذکر کرد:
۱.حذف برخی از قیمتگذاریهای دستوری: بیش از ۳میلیون نفر برای قرعهکشی خودرو ثبتنام کردهاند. همه این افراد و خیلیهای دیگر که امکان بلوکهکردن پول در بانک را نداشتهاند، بهوضوح میدانند که قیمت خودروی ثبتنامی حدود ۳۰درصد پایینتر از بازار است. بنابراین حتی اگر یکدرصد شانس برنده شدن در این لاتاری را داشته باشند، شرکت در آن بهصرفه است. همزمان همان شرکتهای خودروساز با زیان چند صدهزار میلیارد تومانی مواجه هستند که برای جبران آن از نظام بانکی استفاده میکنند و خود به یکی از «خونریزیهای اقتصاد» تبدیل شدهاند. سوال: اگر خودروسازهای کشور اعلام کنند از این به بعد خودرو فقط در بورسکالا به فروش خواهد رسید، آیا قیمت خودرو در بازار افزایش مییابد؟
آیا ۳میلیون نفری که در این لاتاری شرکت کردهاند، بعد از اعلام نتایج قرعهکشی از سیاستگذار راضی خواهند بود که ۱۲۰هزار دستگاه خودرو را ۳۰درصد پایینتر از قیمت بازار عرضه کرده و چند دههزار میلیارد تومان را بین مردم پخش کرده است؟ اگر جواب این سوالات بدیهی است، پس این اصلاح بسیار آسان است. در واقع روش فعلی که شرکتی با زیان بسیار بالا، با چنین صفی برای محصول خود مواجه است، خود بیش از آنکه معضل باشد، مضحک است. دولت محترم میتواند با یک دستورالعمل این مساله را حل کرده و بخشی از مشکلات شرکتهای خودروساز، بورس و نظام بانکی را رفع کند.
۲.لزوم یک تصمیمساده در مورد گوشی آیفون: دوسال از معرفی یکی از مدلهای تلفن همراه (آیفون ۱۴) میگذرد و هنوز این کالا به دلیل آنچه لوکسبودن عنوان شده، امکان رجیستر شدن در شبکه موبایل کشور را ندارد. نکته جالب اینکه عمر متوسط این نوع گوشیها در دنیا حدود دوسال است و شاید جالبتر اینکه گوشیهای با قیمت بالاتر و ساخت شرکت رقیب در کشور کار میکند. طبعا اهمیت و گستردگی رجیستر شدن آیفون ۱۴ هیچ تناسبی با مساله بنزین ندارد؛ اما از دولتی که کاری به این آسانی را انجام ندهد، چطور میشود انتظار حل معضلات اساسی را داشت؟ در واقع حل مسائل اینچنینی برای دولت بیشتر فرصتی برای نشان دادن جسارت تصمیم است.
۳.برخی از اصلاحات ارزی: تکنرخیسازی ارز در یک مرحله را نمیتوان اصلاح آسان نامید، اما کاهش فاصله ارز نیما با ارز آزاد بهسهولت قابل انجام است؛ کما اینکه در چند ماه اخیر افزایش پیوسته و با شیب آرام ارز نیما بدون حاشیه انجام شده است. نزدیکتر شدن ارز نیما به بازار آزاد، هم بخشی از مشکلات شرکتهای بزرگ صادرکننده را حل میکند و هم موجب رونق بورس میشود. در کنار کاهش فاصله ارز نیما، حذف برخی از مخارج ارزی کاملا بیمورد مانند ارز مسافرتی نشانهای از عقلانیت و اراده تصمیمگیری و اصلاح خواهد بود.
۴.فیلترینگ: آنقدر در مورد این موضوع صحبت شده که نیاز به هیچ توضیح اضافهای نیست. رجوع کنید به هزینههای فیلترشکن در کشور و اعصاب مردم.
لیست فوق را میتوان با اطلاعات دقیقتر از بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی کامل کرد و با شروع اصلاحات آسان، عزم دولت برای حل مسائل کشور، توان تصمیمگیری و جسارت اقدام را نشان داد و در کنار اجرای این اصلاحات، زمینه انجام کارهای بزرگتر در کشور را ایجاد کرد. در آغاز مرحله جدیدی از امیدواری هستیم، آن را قدر نهیم و با تمام توان از آن استفاده کنیم.
🔻روزنامه کیهان
📍 آقای رئیسجمهور مراقب باشید!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
۱-آنچه که از فضای حاکم بر کشور پس از روی کار آمدن دولت چهاردهم مشهود است به این احتمال دامن میزند که مبادا این دولت از آن سطح از فعال بودن در دولت سیزدهم و بخصوص توسط شخص شهید امیرعبداللهیان بهویژه در اوضاع کنونی منطقه و تحولات غزه برخوردار نباشد. البته بخشی از آن شاید به خاطر تغییر دولت طبیعی باشد، اما آنچه بیشتر به چشم میآید آن بخش غیرطبیعی است که البته شاید ناآگاهانه و از سر غفلت باشد.
۲- نکته مهم این است که حضور تیم جدید در وزارت خارجه در کنار حضور ظریف در معاونت راهبردی رئیسجمهور، نگاه دولت چهاردهم در سیاست خارجی را آشکار میکند، همان گونه که از فضاسازیهای بعد از آن روشن است. البته تحت تأثیر فضای کنونی کشور و منطقه و ذهنیت افکار عمومی و همچنین تحت تأثیر تفکر و مواضع شخص رئیسجمهور – تأکید میکنم تفکر و مواضع شخص رئیسجمهور، نه برنامه رئیسجمهور که اصولا تاکید کرده برنامهای ندارم- در ظاهر شعار گسترش روابط با همسایگان و کشورهای منطقه را میدهند اما در عمل نتوانستهاند از ذهنیت گذشته خود یعنی اعتقاد به حل مشکلات کشور در گرو نزدیکی با غرب و انفعال در مقابل آمریکاست، آن گونه که شاید و باید دور شوند و اساسا تیم رسانهای داخلی و خارجی جریان حاکم بر دولت تلاش دارند این اجازه را ندهند که تیم دیپلماسی کشور از ذهنیت گذشته دور و وارد دنیای جدید تحولات منطقهای و بینالمللی شوند!
۳- در کنار آن سکون و کم تحرکی و این ذهنیت ماندن در گذشته، لشکر رسانهای خود را برای ذهنیتسازی و هدایت افکارعمومی در جهت اعتبارزدایی از سیاست درست همسایگی و نگاه به شرق و القای لزوم برگشت دوباره به سیاست اشتباه غربگرایی به میدان فرستادهاند. تا جایی که یک نهاد امنیتی هفته گذشته گزارش داد در دو سه ماه گذشته خط خبری و القاسازی و فضاسازی کانالهای تلگرامی رسانههای اصلاحطلبان و حامی جریان حاکم بر دولت همچون شرق و جماران و اعتماد آنلاین و اصلاحات نیوز و....به کانالهای معاند بخصوص در القای ضرورت انگاری تغییر سیاستهای منطقهای و عدم لزوم خونخواهی شهید هنیه و روس هراسی و افغان هراسی و حمله به سیاستهای همسایگی و... نزدیک شدهاند. بهویژه که مدیران رسانهای برخی از همین کانالها در ساختمان ریاست جمهوری جا خوش و به تعبیری نفوذ کردهاند و همسفر دائمی رئیسجمهور به کشورهای خارجی شدهاند و در سفر به عراق حضور داشتند و در سفر به نیویورک نیز حضور خواهند داشت.
۴- در یک مورد از این سیاستِ برخی رسانههای داخلی که به گفته نهاد امنیتی به رسانههای معاند خارجی نزدیک شدهاند، فضاسازی مغرضانه و فریبکارانه روسهراسی بر مبنای انتشار یک خبر مبهم و مجهول از سوی غربیهاست. برای اولین بار خبرگزاری یورونیوز به نقل از چند کارشناس مجهول الهویه از یک اندیشکده در جمهوری آذربایجان ادعا کرد «اگر روسیه تلاش کند مسئله زنگزور را به میز مذاکرات صلح بکشاند، به نفع باکو است». بعد یک رسانه نزدیک به اصلاحطلبان به نقل از سرویس مطبوعاتی رئیسجمهوری آذربایجان خبر از گفت وگوی الهام علیاف با پوتین درخصوص افتتاح کریدور حملونقل بین جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان داد و سپس رسانههای باکو و غربی ادعا کردند منظور کریدور زنگزور بوده و همین موجب تحلیلهای عجیب و غریب و بازی کردن با افکار عمومی شد. اما اولاً این خبرهای مبهم در هیچکدام از خبرگزاریها و رسانههای رسمی روسیه بازتاب نداشت. ثانیاً متعاقب بیانیه ریاست جمهوری آذربایجان، بلافاصله در بیانیه مطبوعاتی کرملین این خبر دستگاه مطبوعاتی آذربایجان را تایید نکرد و اشارهای هم به آن نکرد. ثالثاً همان خبرگزاریها که این خبرها را منتشر کردند، تاکید داشتند که «بنا بر برخی اخبار پوتین در سفر به جمهوری آذربایجان اظهارنظر مستقیمی در مورد کریدور زنگزور نداشته است.» رابعاً خبرگزاریها و سایتهای داخلی نیز پس از انتشار این خبرهای مبهم و مجهول تاکید میکردند که «متن پیش رو در... منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست»! و خبرگزاریهای معاند هم تحت این عنوان که «چنین برمیآید که روسیه مخالف پیشبرد زنگزور نیست»، به فضا سازی پرداختند. دو نکته مهم اینکه اولاً موضعگیری وزیرخارجه کشورمان به خوبی نشان داد پشت این فضاسازیها و دست سناریونویسان آن را به خوبی خوانده و با آگاهی از مبهم و مجهول و غیرواقعی بودن این فضاسازیها، در کم اهمیتترین سطح موضعگیری آن هم به صورت توئیت به آن واکنش نشان داد. سیدعباس عراقچی ساعاتی پس از دیدار سفیر ایران در مسکو با مشاور سیاسی پوتین و اطمینان از مواضع روسها در یک واکنش کلی توئیت کرد:«هر تهدیدی علیه تمامیت ارضی همسایگان ما، یا ترسیم دوباره مرزها، چه در شمال، چه در جنوب، چه در شرق و چه در غرب، کاملا غیرقابلقبول است». نکته مهم اینکه اولاً گاردین و یورونیوز و برخی رسانههای داخلی با وارونه سازی این موضعگیری، تلاش کردند موضعگیری کلی وزیر خارجه ایران را هشدار غیرمستقیم وی به مسکو القا و دیدار مقام وزارت خارجه با سفیر روسیه در تهران را به احضار سفیر روسیه فضاسازی کنند! ثانیا نکته جالب این است که این کریدور مورد حمایت آمریکا و بازگشایی آن به ضرر روسیه است، چرا که به غربیها و ناتو اجازه میدهد در جهت انزوای مسکو و حتی حذف روسیه از منطقه قفقاز فعالیت و حرکت کنند و امتیازاتی از مسکو در اوکراین بگیرند. صحبت پوتین در باکو مبنی بر ضرورت باز شدن راههای ارتباطی، اشاره به توافق آتشبس نهم نوامبر ۲۰۲۰ در مسکو بود که در آن هیچ اشارهای به کریدور زنگزور نشده است و اگر برخی تصور کنند منظور پوتین بازکردن کریدور زنگزور باشد، و یا منظور وی همین بوده باشد، خود روسها به خوبی میدانند که این امر چه از مسیر صلح و چه جنگ محال است. اما در پایان روزنامه گاردین حرف اصلی پشت این سناریوی خبیثانه و فضاسازیها را زد و در گزارشی نوشت «درگیری دیپلماتیک میان ایران و روسیه میتواند به تغییرات اساسی در سیاست خارجی ایران پس از روی کار آمدن دولت جدید منجر شود تا اتخاذ مواضع قاطعتر در قبال مسکو به عنوان بخشی از استراتژی دولت جدید ایران باشد»!. نهایتا با سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران به سن پترزبورگ و دیدار با رئیسجمهور روسیه و همتای روسی خود در حاشیه نشست امنیتی بریکس که این حاشیه مهمتر و فراتر از متن آن بود، مقامات روس علنا حمایت از دالان زنگزور را رد کردند و احمدیان از زبان پوتین و سرگئی شویگو به صراحت شنید که «سیاست مسکو در زمینه کریدور زنگزور هیچگونه تغییری نکرده و مسکو بر توافق پیشین با تهران درخصوص این کریدور پایبند است». همچنین در این دیدارها علاوهبر اینکه پوتین بر اهمیت و انتظار سفر آتی رئیسجمهور ایران به روسیه تاکید کرد،لاوروف نیز رسما از عراقچی برای سفر به مسکو دعوت کرد.اما در حالی که هنوز پاسخ این سؤال مبهم است که چرا روسیه با عدم موضعگیری بهنگام اجازه داد این فضاسازیها درخصوص روابط دو کشور به صدر اخبار رسانهها کشیده شود؟، سؤال اصلی این است که برخی رسانههای داخلی که با خط گرفتن از رسانههای معاند تیتر زدند «پشتپای پوتین به ایران» و «منافع ایران زیرپای تعارفات دیپلماتیک با روسیه» و «تله پوتین» و «تهدید ژئوپلوتیکی ایران» و...، چرا در قبال تهدیدات آمریکا و کشورهای غربی، عموما سانسورچی و بایکوتکننده خیانتها و مواضع خصمانه آنها هستند؟!. چرا در مقابل توقیف کشتیهای نفتی ایران توسط آمریکا و هنگام خروج ترامپ از برجام و شهادت حاج قاسم سلیمانی و یا در مواجهه با این همه تحریمی که هر چند وقت یک بار از سوی آنها اعمال میشود، تیتر نمیزنند «پشت پای آمریکا و غرب به ایران» و «منافع ایران زیرپای مذاکرات دیپلماتیک با آمریکا و اروپاییها» و «تله ترامپ و بایدن و غرب» و «تهدید ژئواکونومیک ایران» و...؟!!
۵- در کنار این شرق هراسی برخی رسانهها و کانالهای داخلی در یک سناریوی هماهنگ با آمریکاییها و اروپاییها نیز شروع به برجستهسازی تحریمها کردند. ابتدا رسانههای غربی از جمله گاردین در اقدامی فریبکارانه اقدام به انتشار خبرهای جعلی درخصوص ارسال موشکهای بالستیک به روسیه و بعد مقامات آمریکایی و اروپایی بخصوص فرانسه و آلمان و انگلیس ایران را محکوم و اقدام به فضاسازی با بازی فراخوانی سفرای جمهوری اسلامی در کشورهای خود و در نهایت تحریمهای جدیدی علیه ایران و روسیه اعلام کردند. نکته مهم در این جنگ ادراکی برای تشویش اذهان عمومی اینکه اول ادعا کردند شرکت هواپیمایی ایران ایر را تحریم کردند و سپس کلیپی از فایل صوتی اسفند ۹۹ ظریف را در فضای مجازی بازنشر کردند تا القا کنند عامل تحریم ایرانایر تفکر مقاومت در میدان است. ظریف در این کلیپ از تماس
جان کری درخصوص پروازهای ایرانایر به سوریه سخن میگوید و با ادعاهای غیرواقعی و دروغ و تحریف شده مدعی میشود این نمونهای از فدا کردن دیپلماسی در پای میدان بود! اما نکته مهمتر که این سناریوی فریبکارانه در جنگ ادراکی را خیلی زود آشکار کرد این است که سخنگوی ایرانایر با تکذیب تحریم ایرانایر گفت«هیچ گزارشی از اروپا بابت تحریم دریافت نکردهایم.» وی با تأکید بر اینکه «همه پروازها به اروپا در حال انجام است و در آینده نیز انجام خواهد شد» تصریح کرد«چند سایت معاند خارجی و داخلی اقدام به انتشار خبر کذب جهت تشویش اذهان عمومی برای برهم زدن وضع آرام جامعه کردند»!
۶- در این جنگ ادراکی است که وزیر دولت روحانی که در کارنامه خود دستاورد قابل توجهی برای کشور ندارد، میتواند تفکرات جریان غربگرای رانتخوار را در یک روزنامه اقتصادی کپی پیست و با تعیین تکلیف توهینآمیز برای رئیسجمهور کشور ادعا کند «پزشکیان باید سیاستهای اعلامی خود را تغییر دهد»!؟، و یک شخصیت سیاسی دیگر در آستانه امضای توافقنامه راهبردی جامع با روسیه متوهمانه به رئیسجمهور دستور دهد«سطح همکاریهای راهبردی با روسیه را کاهش دهد»! لذا فضای سیاسی- رسانهای کشور نشان میدهد جریانی تلاش دارد با تخریب روابط بازسازی شده با کشورهای همسایه و منطقه در دوران شهید رئیسی، کشور را دوباره به وضعیت فاجعهبار انزوا در سیاست خارجی در دولت روحانی برگرداند و آویزان وعدههای فریبکارانه غرب کند. اینجاست که هوشیاری آقای رئیسجمهور را میطلبد که اگر میخواهد موفقیت دولت خود را به موفقیت نظام و حل مشکلات مردم تبدیل کند، باید از مواضع اعلامی خود درخصوص سیاست اولویت با همسایگی و کشورهای منطقه و دوستان روزهای سخت و بخصوص از دستاوردهای سفر اخیر به عراق به خوبی مراقبت و آنها را با سیاستهای اعمالی برنامه محور اجرائی کند و مراقب
پوست خربزههایی که برخی اطرافیان تلاش دارند زیر پایش بیندازند، باشد!
🔻روزنامه رسالت
📍 آنچه ناتو نمیگوید!
✍️ حنیف غفاری
روایتگری اعضای پیمان آتلانتیک شمالی در خصوص جنگ اوکراین بهمانند تصویرسازیهای القایی دیگری که آمریکا و متحدانش در خصوص پدیدههای گذشته و جاری در نظام بینالملل صورت میدهند، معکوس یا در بهترین حالت ممکن ناقص است. طی روزهای اخیر بخش مهمی از جنگ اوکراین نه در واقعیت، بلکه در رسانههای آمریکایی-اروپایی به مخاطبان خاص و عام این آوردگاه ارائه میشود. ماجرا از جایی تشدید شده که ولادیمیر پوتین در سخنرانی اخیر خود از یک کلیدواژه جدید به نام تغییر ماهیت نبرد استفاده کرد . مصداق این تغییر همان اقدام واشنگتن و لندن در ارائه تسلیحات دوربرد به کییف است .در سالهای گذشته همواره میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بر سر ارسال موشکهای دوربرد به اوکراین مناقشه بزرگی وجود داشت و حتی برخی اعضای این پیمان نظامی مانند یونان، اسپانیا و مجارستان بهشدت معتقدند مدیریت صحنه منازعه و درگیری اوکراین با روسیه، از اختیار و کنترل ناتو خارجشده است.
اما آنچه آتلانتیکیها در خصوص جنگ اوکراین سانسور میکنند ، معطوف به چرایی شکلگیری این جنگ تمامعیار و فرسایشی است. ناتو در سالهای گذشته با اصرار پیوستن اوکراین به پیمان آتلانتیک شمالی عملاً بحران منطقه شرق اروپا را کلید زده و یک جنگ پرهزینه را به اروپا تحمیل کرده است، این درحالی است که امروز داستان جنگ اوکراین بهگونهای است که دیگر شرایط آینده جنگ قابل پیشبینی نبوده و همین مسئله سبب ترس و وحشت دولتهای غربی شده است.
هنری کیسینجر استراتژیست مشهور آمریکایی پیش از مرگ خود گفته بود واشنگتن باید هرچه سریعتر به بحران اوکراین خاتمه دهد وگرنه موجب از دست رفتن تسلط ایالاتمتحده بر شرق اروپا و از سویی دیگر سبب بالا رفتن هزینههای غیرقابلپیشبینی برای کاخسفید خواهد شد.فراموش نکنیم اگرچه جنگ اوکراین در ظاهر با حمله روسیه آغاز شد اما ازلحاظ راهبردی، ناتو آن را کلید زد.
آمریکا و انگلیس با اصرار گسترش پیمان آتلانتیک شمالی به سمت شرق و محاصره راهبردی روسیه، مسکو را وادار به واکنش کردند؛ اما امروز لندن و واشنگتن بهگونهای ماهیت جنگ را تحلیل و تفسیر میکنند که گویا ماجرا از زمان شلیک نخستین تیر از خاک روسیه به اوکراین کلید خورده است!
اکنون بهصورت بالقوه امکان سرایت جنگ به اروپا وجود دارد .بخشی از خاک کشورهای اروپایی میتواند در آیندهای نهچندان دور تبدیل به میدان جنگ جدید شود. امروز اروپاییها با بازی چشمبسته خود در زمین آمریکا در بحران اوکراین عملاً کاری کردهاند که هزینه آسیبهای بالفعل و بالقوه جنگ بیشتر به سمت آنها سوق پیدا کند. تا زمانی که اروپا بهعنوان یک بازیگر مستقل در حوزه امنیتی عمل نکند، نمیتواند تصمیمات عاقلانهای برای بقای مؤثر خود در نظام بینالملل بگیرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تجربهای رضایتبخش
✍️ نادر کریمیجونی
مهمترین ویژگی نشست خبری رییسجمهور در روز گذشته را میتوان صداقت ایشان با افکار عمومی دانست. مسعود پزشکیان در نشست دیروز به جای دادن وعدههای امیدوارکننده و جذاب، پذیرفت که اوضاع اقتصادی کشور خوب نیست و برای بهبود آن راهکار بلافاصله وجود ندارد. برخلاف نشستهای خبری روسایجمهور گذشته، پزشکیان سخنرانی مقدماتی بسیار اندکی بیان کرد تا فرصت بیشتری به اصحاب رسانه برسد. از این بابت تفاوت در رفتار رییسجمهور از همان ابتدای نشست مشاهده شد. در این نشست رییسجمهور هنگامی که در مقابل اتهامزنیهای روزنامه کیهان قرار گرفت، تصریح کرد که اتهامزنیها را نمیپذیرد و قبول ندارد که هر اعتراض و شکایتی، فتنهگری است. اینکه رییسجمهور به تمامیتخواهان و دیدگاه مالکانه ایشان حمله میکند، نشانگر آن است که کیهان و همفکرانش نمیتوانند با اتهامزنیها و ترور شخصیت، دولت چهاردهم را مرعوب کنند. پزشکیان در همین جلسه هنگامی که اظهار کرد به دلیل عدم التزام به اسلام ردصلاحیت شده، در واقع تنگنظریهایی که در فضای سیاسی کشور حاکم است را مورد حمله قرار داد و رد کرد.جالب است که برخلاف عمده روسایجمهوری اسلامی ایران، مسعود پزشکیان هنگامی که در برابر انتقادهای صحیح قرار میگرفت، آن انتقادها را پذیرفت و وجود مشکلات را انکار نکرد.
مثلا وقتی درباره سن بالای همکاران و اعضای کابینه دولت چهاردهم سوال شد، پزشکیان این انتقاد را به همانگونه که بیان شده بود پذیرفت و قول داد که در آینده و در مورد سایر همکاران دولت، وعدههای داده شده، عملی شود.همین رویه کمابیش در مورد مسائل اقتصادی مشاهده شد و پزشکیان بدون آنکه به دادن وعدههای غیرواقعی یا طولانی متوسل شود، پذیرفت که باید جراحیهای اقتصادی صورت گیرد اما تاکید کرد که هر وقت برای شروع این جراحی اقدام میشود، عدهای فریاد میزنند. روشن است که رییسجمهور با مزاحمتهای متعددی مواجه است و این مزاحمتها در فعالیتهای او و همکارانش خللهای متعدد و موانع ناراحتکننده ایجاد کرده است.البته در مواردی رییسجمهور واقعنگری را از دست داد و تمایلات قلبی خویش را جایگزین واقعنگری کرد به ویژه در مورد دیپلماسی و روابط با کشورهای دیگر. رییسجمهور بارها تاکید کرد که از بهبود روابط میان ایران و کشورهای مسلمان و همسایه استقبال میکند. او در اینباره بهگونهای حرف زد که گویی میتوان با این روابط، طرفهای غربی و ایالاتمتحده آمریکا را کنار زد و به
حاشیه راند. اما او همچنین تصریح کرد که وقتی برای مذاکره به کشورهای مسلمان و… مراجعه میکنیم، آنها (طرفهای مذاکره) از اینکه قدرتهای بزرگ مخالف این مذاکره هستند، هراسان هستند و نمیخواهند که این مذاکرهها با ایران شکل بگیرد و پیش برود. با این اظهارنظر در واقع پزشکیان اعتراف کرد که بدون رضایت، همراهی یا دستکم سکوت طرفهای قدرتمند، نمیتوان دیپلماسی تمامعیاری میان ایران و طرفها و شرکای دیگرش شکل بگیرد.
اگر مسعود پزشکیان باور دارد که طرفهای قدرتمند جهان حتی در مذاکرات میان ایران و همسایگانش تاثیرگذار هستند، باید متوجه ضرورت بهبود روابط ایران با همین قدرتها نیز باشد و بداند که بدون بهبود روابط ایران و غرب، احتمالا دیپلماسی ایران در منطقه و میان کشورهای مسلمان نیز کامیابی چندانی نخواهد داشت.
در مجموع میتوان این نشست خبری را برای روزنامهنگاران و افکار عمومی رضایتبخش و امیدوارکننده توصیف کرد. ایرانیان متوجه شدند در دولتی که مورد ستایش محافظهکاران و محافظهکاران ارشد است، برنامههایی تدارک دیده شده که پشتوانه مالی ندارد و مثلا در حالی که برای بازنشستگان ۷۰هزار میلیارد تومان باید در نظر گرفته میشد، فقط ۲۰هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده و همین مشکلات زیادی در پرداختها به این قشر را موجب شده است. ملت ایران همچنین متوجه شده که برخلاف باور عمومی کلیه رفع فیلترینگ اینترنت در اختیار رییسجمهور و همکارانش نیست و دستکم تا یکی،دو ماه آینده نمیتوان انتظار به رفع فیلترینگ داشت.در عوض روزنامهنگاران و خبرنگاران نیز دریافتند که نشستهای خبری رییسجمهور ادامه خواهد داشت و اگر کسی در این دور نتوانست پرسش و ابهام خود را با رییس قوه مجریه در میان بگذارد، ممکن است در آینده این شانس نصیبش شود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 مساله چهارم سیاست خارجی
✍️ عباس عبدی
شاید خواننده گمان کند که در این یادداشت قصد نقد سیاست خارجی به شیوه متعارف و کارشناسی را دارم. این کار نه وظیفه من است و نه صلاحیت آن را دارم. معتقدم که برخلاف حوزههای داخلی چون امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و... در حوزه سیاست خارجی پیچیدگیهای تصمیمگیری سختتر است و به اطلاعات و دادههای بهروزتری نیز نیازمند است که من ندارم. از این نظر بحث درباره سیاست خارجی تا حدودی سهل و ممتنع است. به عبارت دیگر هر کس میتواند با کوچکترین خبر و رفتاری اظهارنظر کند، در حالی که پشت هر موضعگیری حکومتها انواع و اقسام منافع یا توافقات خوابیده است. بنابراین میکوشم که از منظر دیگری وارد موضوع شوم بدون اینکه قصد پرداختن به جزییات سیاست خارجی را داشته باشم. پیش از هر چیز باید بپذیریم که ادبیات دیپلماتیک مقامات کشورها، چیز زیادی را در ماهیت این روابط تغییر نمیدهد. اصل اساسی در روابط میان کشورها منافع ملی آنهاست. در واقع این قول معروف را باید سرلوحه قرار داد که ما دوست و دشمن دایمی نداریم، آنچه داریم منافع ملی دایمی است. منافعی که همیشه باید تعریف روشنی از آن حداقل در میان اغلب نخبگان کشور باشد و بالطبع شیوه تحقق آن را به عهده مسوولان سیاست خارجی گذاشت. ولی منحصر کردن پیشبرد سیاست خارجی به مسوولان کشور، خطای بسیار فاحشی است و این یکی از نقاط ضعف سیاست خارجی ایران است. در واقع بخشی از سیاست خارجی از طریق مراودات نهادهای خارج از دولتها شکل میگیرد و به کمک دولت میآید، ولی چون سیاستهای رسمی ما قادر به انتقال ارزشها و رفتارها و مواضع خود نیست، خود را از این اهرم و امکان مهم محروم کرده است. در اغلب نظرسنجیهایی که در چند دهه اخیر دیدهام اکثریت قاطعی از مردم یعنی بیش از ۵۰ یا ۶۰ درصدشان از سیاست خارجی کشور دفاع میکردند، ولی این نتیجه در دهه اخیر تغییر کرده و این حمایت به زیر ۵۰ یا حتی حدود ۳۵ درصد رسیده است.
اینگونه حمایت مردم در کمتر موضوعی در کشور است که برای چند دهه بالای ۵۰ یا ۶۰ درصد باشد و شاید بتوان گفت منحصربهفرد بوده است. پس چرا در سالهای اخیر این حمایت به شدت ضعیف شده است؟ به نظر من علت اصلی نبود نتیجهبخشی آن در زندگی روزمره مردم است. به عبارت دیگر مردم در زیست روزانه خود دیدهاند که علت اصلی یا حداقل علت مهم بخشی از مشکلات مهم کشور، اختلال در روابط خارجی است. درست است که پیشرفتهایی در سیاستهای منطقهای ایران شاهد بودهایم، ولی در نقطه مقابل ناپایداریها و مشکلات آن نیز فراوان است. به ویژه هنگامی که به تحریمها و مقایسه ایران با کشورهای همسایه نگاه میکنند، احساس میشود که این چیزی نیست که انتظارش را داشته باشند.
نکته مهم این است که برخی گرایشهای افراطی که معتقدند باید با غرب و امریکا به هر قیمتی کنار آمد، واکنشی قابل انتظار نسبت به سیاست خارجی کنونی است. به عبارت دیگر ضد غربی کردن سیاست خارجی رسمی، هنگامی که نتیجهبخش نباشد و از طرف مردم حمایت نشود، منجر به واکنش مخالف و تند میشود. در نتیجه آنان که کلید حل مشکلات را در مواجهه و ضدیت با غرب میبینند، چون به نتیجه نمیرسند، بازتاب آن وجود عده دیگری میشوند که حل همه مسائل را در همراهی و همگامی کامل با غرب میبینند، در حالی که اگر به منطق ابتدایی یادداشت توجه کنیم مساله هیچگاه مطلق نخواهند بود؛ مطلق انگاری نه در دوستی و نه در دشمنی با هیچ کدام از کشورهای به رسمیت شناخته شده راهحل هیچ مشکلی نیست.
متاسفانه مساله سیاست خارجی ایران فراتر از دوستی یا دشمنی با این کشور و آن کشور است و به تقابل با نظام جهانی هم منجر شده است. نمونه آن در عدم تصویب FATF یا صدور قطعنامههای شورای امنیت با ۱۵ رای مثبت همه اعضای آن علیه ایران است. آنچه باعث کاهش حمایت مردم از مجموعه سیاست خارجی شد، در کنار ناکارآمدی سیاست خارجی، همین تقابل با توافقات بینالمللی است. توافقاتی که موجب میشود کشورهای مثلا دوست و نزدیک نیز با ما همراهی نکنند و علیه ما رای دهند.
نکته مهم دیگری که در سیاست خارجی ایران مورد ابهام و سوال است، عبور از مرحله انعطافپذیری است. به عبارت دیگر سیاست خارجی کشور را در حالت صفر و یک یا برد و باخت تعریف میکنیم. نتیجه آن تاثیرپذیری شدید ما از تغییر مواضع کشورهای دیگر است. بهطور کلی هم صفر و یک شدن بازی روابط خارجی نادرست است و هم اینکه همه تخممرغها را در سبد یک کشور قرار دادن موجب نقض استقلال در تصمیمگیری میشود که هزینه سیاستگذاری را زیاد میکند و البته این دو ویژگی دو روی یک سکه هستند.
نکته دیگری که در سیاست خارجی ایران ضعف خود را نشان میدهد، کمتوجهی به مجموعه مولفههای قدرت ملی است. قدرت ملی برآیندی است از جمعیت، وسعت و عمق استراتژیک، توان اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت رسانهای، حمایتهای مردمی، اعتماد و سرمایه اجتماعی، پایداری سیاسی، قدرت و کیفیت حکمرانی و... برخی از اینها به نسبت ثابت است و چندان قابل تغییر نیست، ولی برخی دیگر باید متوازن رشد کنند و حفظ شوند. با اتکا به یک مولفه از قدرت ملی نمیتوان سیاست خارجی موثری را طراحی و اجرایی کرد. از همه مهمتر اینکه وارد بازیهای بزرگتر از توان کشور شدن میتواند مسالهآفرین باشد. سیاست خارجی هم مثل جنگ است. میتوان پیشروی کرد و بخش مهمی از سرزمینها را به تصرف در آورد، ولی بعدش چه باید کرد؟ حفظ آنها هزینه فراوان میخواهد، به علاوه حفظ آنها به تنهایی چه فایدهای دارد؟ باید برای بعدش برنامه داشت و الا جنگ به صورت فرسایشی در آمده و قدرت را تضعیف میکند و عقبنشینی نیز پرهزینه خواهد شد. تجربه ایالات متحده در افغانستان برای همه آموزنده است. بنابراین از چنین ریسکهایی باید پرهیز کرد.
با توجه به این نکات و بدون اینکه قصد و صلاحیت نقد جزییات سیاست خارجی کشور را داشته باشم، میپذیرم که ایران به لحاظ جغرافیای سیاسی در شرایط خاصی قرار دارد که تا حدی آن را در تنهایی قرار میدهد، شاید این را بتوان نقطه ضعف و در مواردی نقطه قوت آن دانست، ولی در هر حال وضعیت کنونی سیاست خارجی کشور تبدیل به یک مانع جدی در روند توسعه و پایداری کشور شده است. این مساله چه در قالب تحریمها، چه در تنشهای خارجی و چه در ناپایداری وضعیت، خود را بازتاب داده است. اثرات آن در مراودات اقتصادی، گردش مالی و سرمایه و انتقال فناوری و نیز روابط فرهنگی و اجتماعی مشهود است.
پیش از آغاز به کار دولت مرحوم آقای رییسی در متنی نوشتم که اگر طرفداران دولت ایشان فکر میکنند بدون حل مشکل برجام و در واقع بدون حل سیاست خارجی میتوانند اندکی از وعدههای انتخاباتی خویش را محقق کنند، معلوم است خیلی از مرحله پرت هستند ولی اگر توانستند بدون حل برجام این کار را انجام دهند، معلوم است ما خیلی از مرحله پرت هستیم. سه سال گذشته و معلوم شد که چقدر از مرحله پرت بودند. بالتبع امروز هم این استدلال وجود دارد. البته حل مساله خارجی بدون وفاق داخلی ممکن نیست که خوشبختانه در این دولت در دستور قرار دارد و ما را به حل مساله خارجی نیز امیدوار میکند. به نظر من در قالب وفاق داخلی میتوان سیاست خارجی را در مسیری قرار داد که اغلب این مشکلات در مسیر مثبت قرار گیرند و این یک مطالبه و ضرورت عاجل است.
🔻روزنامه شرق
📍 سیاست خارجی دولت پزشکیان
✍️ کوروش احمدی
آقای دکتر عراقچی، وزیر خارجه، در برنامه کار خود و طی یک مصاحبه با صداوسیما و چندین توییت اولویتهای خود را مشخص کرده است. ضمن آرزوی موفقیت برای ایشان چند نکته درباره این اولویتها به اختصار قابل طرح است:
تأکید بر اولویت کار با همسایگان که در برنامه ایشان مطرح است و در دولت قبلی نیز مورد تأکید بود، مهم و بجا است؛ چراکه علیالاصول سیاست خارجی کشورهای متوسط و کوچک عمدتا محدود به مناطق همجوار و تمرکز بر امور سیاسی، ژئوپلیتیک و امنیتی است. اما اینکه چه قرائتی از این اولویت داشته باشیم، حائز کمال اهمیت است. ایران با اکثر همسایگانش درگیر مسائل سیاسی، ایدئولوژیک، ژئوپلیتیک و رقابتهای منطقهای است که به امنیت مناطق مرزی ما نیز ربط مستقیم دارد. اما در این زمینه که ما از طریق کار با همسایگان بتوانیم کمک مؤثری به حل مشکلات اقتصادی کشور بکنیم، جای تردید وجود دارد. منطقه ما همچنان از نظر همگرایی اقتصادی عقب مانده است و سهم کشورهای منطقه در کل فعالیتهای اقتصادی همدیگر به دلیل نزاعهای قومی، ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک، واگرایی ژئواکونومیک و اقتصادیهای غیرمکمل بسیار اندک است. دراینمیان ایران به دلیل اختلاف و تحریم و نوع نگرش به توسعه، از کمترین حد همگرایی اقتصادی در منطقه برخوردار است. این در حالی است که در دیگر مناطق جهان، حتی آفریقا، شاهد همگرایی فزاینده و نقش تعیینکننده اقتصاد در تعیین اولویتهای سیاسی هستیم. تعارض و تنافر کشورهای منطقه در رابطهشان با قدرتهای جهانی از دیگر عوامل مهم واگرایی سیاسی و اقتصادی در منطقه است. تفاوت در مدارج توسعه در منطقه نیز بهشدت رو به افزایش است
بهعلاوه تولید ناخالص داخلی کشورهای همسایه ما از حدود پنج الی شش درصد تولید جهانی فراتر نمیرود و اقتصاد این کشورها مکمل هم نیست. کشورهای منطقه تنها حدود هفت تا هشت درصد از مبادلات تجاریشان را با هم انجام میدهند، درحالیکه به طور مثال این شاخص برای اروپا حدود ۷۰ درصد است. سرمایهگذاری مشترک در بین این کشورها نیز بسیار اندک است و مبادلات بین آنها تقریبا منحصر به کالاهای مصرفی است. این در حالی است که برآورد شده حدود دو تریلیون دلار از سرمایه کشورهای نفتخیز خاورمیانه در غرب سرمایهگذاری یا سپردهگذاری میشود. تکلیف شاخصهای حکمرانی خوب در اکثر این کشورها نیز که فاکتور بسیار مهمی برای همکاریهای اقتصادی است، روشن است؛ بنابراین در اینکه کار اقتصادی با همسایگان بتواند سهم چندانی در رفع مشکلات اقتصاد ایران در شرایطی کنونی داشته باشد، جای تردید بسیار وجود دارد. همین فاکتورها در ارتباط با کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین نیز صادق است. درباره آمریکای لاتین نیز تجربه هدردادن انرژی و سرمایه عظیمی را در دولتهای نهم و دهم داریم. البته بحث صرفا درباره اولویت قائلشدن برای این مناطق است، وگرنه در ضرورت تلاش برای بسط رابطه با آنها بحثی نیست. با این حال، حتی رابطه محدود اقتصادی ما با کشورهای همسایه، آفریقا، آمریکای لاتین و کشورهای شرق نیز تاکنون اسیر سرپنجه تحریمها و محدود به کالاهای غیرتحریمی بوده است. شش میلیاردی که با تلاشی پنجساله از گیر بانک کرهای رها شد، اکنون گیر بانک قطری است. مقامات عراقی میگویند به خاطر تحریم نمیتوانند پول برق و گاز ایران را پرداخت کنن
در جهان بههمپیوسته و درهمتنیده نمیتوان اسیر تحریم فراملی بخشی از جهان بود و با بخشی دیگر زندگی عادی داشت. آقای قالیباف در مناظرهها گفت نفت را ۳۰ درصد زیر قیمت به چین میفروشیم و آقای جلیلی گفت دو تا چهار درصد نفت نیز در جریان انتقال هدر میرود. مهمتر اینکه کسانی که ضرر تحریمها را در حد ۳۰، ۴۰ درصد میدانند، سخت در اشتباهاند. مهم این است که قطعا تالیهای فاسد تحریم از اثرات مستقیم آن بسیار بیشتر است. تحریم و ناامیدی دلیل اصلی خروج سرمایه و مهاجرت از ایران است. مطابق آمار بانک مرکزی خروج سرمایه از ایران در ۹ ماه اول سال ۴۰۲ به رقم بیسابقه ۲۰میلیاردو ۱۹۳ میلیون دلار رسیده است. وقتی سرمایه داخلی اینچنین گریزپاست، تکلیف سرمایه خارجی روشن است. «جلوگیری از تهیسازی ظرفیتها... در حوزه حملونقل منطقهای و ترانزیت بینالمللی» که در برنامه دکتر عراقچی آمده، با ادامه تحریمها غیرممکن است؛ ضمن اینکه میل خط لولهها و کریدورهای تجاری به دورزدن ایران تاکنون عملیاتی و برگشتناپذیر شده است. «مدیریت تخاصم» در برنامه ایشان که گویا مترادف با «تفاهم نانوشته» در دولت قبلی است، بعید است اجازه «رفع تحریمها با ابزارهای شرافتمندانه» را بدهد. با پیشفرض ادامه تخاصم و تنها مدیریت آن مشکل میتوان تصور کرد که دولت آینده آمریکا حتی اگر بخواهد، بتواند جناحهای داخلی را برای رفع تحریمها متقاعد کند. نفس اعلام این گزاره خود یک مانع ذهنی و عینی بزرگ است. سؤال این است که آیا در چنین صورتی راهی جز همان «بخور و نمیر» باقی میماند.
🔻روزنامه فرهیختگان
📍 اشتباه راهبردی مشاوران رئیسجمهور
✍️ محمد زعیمزاده
معمولا رؤسایجمهور فردای پیروزی انتخابات کنفرانس خبری برگزار میکنند اما نخستین جلسه مطبوعاتی رئیس دولت چهاردهم تقریبا ۵۰ روز بعد از تحلیف برگزار شد تا مسعود پزشکیان و مشاورانش با آمادگی بیشتری رودرروی خبرنگاران بنشینند. کنفرانسی که مخاطبان برداشتهای مختلفی از آن خواهند کرد اما اگر یک پژوهش علمی روی نتایج آن انجام شود احتمالا نتیجه این خواهد بود که کاش باز هم کنفرانس خبری به تعویق میافتاد.
اهالی رسانه و سیاسیون ناظر به خاستگاه و نظام مسائل خود برداشتهای متفاوتی از این کنفرانس خواهند داشت و احتمالا در مورد برخی مواضع، نقدهایی میکنند. مثلا رسانههای اصولگرا از برخی مواضع پزشکیان درخصوص سیاست داخلی انتقاد میکنند و اصلاحطلبان از اینکه مثلا چرا میرحسین موسوی را «اون یکی» خطاب کرده، شاکی میشوند اما عموم مردم از این جلسه چه برداشتی خواهند داشت؟ کلانتصویری که مردم از این جلسه میگیرند، چیست؟ مسعود پزشکیان تاکنون تصویری صادق، مردمی و پروتکلگریز از خود در اذهان ساخته است. کنفرانس دیروز احتمالا در تثبیت این تصویر موثر و موفق بوده اما آیا این تصویر برای اداره کشور کافی است؟ مردم از جایی به بعد علاوهبر صداقت و سلامت، کارآمدی، تسلط بر امور، وقوف بر جزئیات، توانایی تحلیل و بررسی موضوعات پیچیده و... را هم میخواهند و از این زاویه جلسه روز دوشنبه کمکی به دولت چهاردهم نمیکند.
مشاوران رسانهای و سیاسی رئیسجمهور که احتمالا برای جلسه امروز طراحی هم داشتهاند، خوب است به تصویری که در ۳ موضوع برای رئیسجمهور ساختهاند؛ دقت کنند و برآیندی از افکار عمومی بگیرند. فارغ از مواضع درست و اصولیای که بعضا رئیسجمهور در حوزههای مختلف داشت، برخی مواضع دوشنبه در حوزه سیاست خارجی از ایشان تصویر فردی دور از موضوع و سادهساز میسازد. بخشی از این تصویر به دلیل عدم دقت در استخدام واژگان است و برخی به دلیل دور بودن از موضوعات مهم خارجی. به کار بردن جملههایی چون «از خدا میخواهم با مصر رابطه داشته باشیم» یا «با آمریکا هم برادریم» و... از یک فرد عامی چندان عجیب نیست اما هرکدام از این عبارات در روابط بینالملل ممکن است معنایی داشته باشد که خیلی به نفع منافع کشور نباشد یا مثلا استفاده از لفظ «شوروی» به جای روسیه و «افغانیها» به جای مهاجران شاید یک اشتباه لفظی ساده باشد ولی در ذهن مخاطب اثر منفی میگذارد.
در حوزه اجرایی و موضوعات داخلی هم رئیسجمهور و مشاورانش تصویر یک فرد باانگیزه، برنامهدار، جدی و مسلط بر اوضاع را ارائه نکردند. مثلا وقتی درخصوص مسائل مهمی چون فیلترینگ، آموزشوپرورش و مسکن سوال شد، عموما پاسخها کلیاتِ بیزمان و مکان بود. مساله دیگر موضوع وفاق و انسجام داخلی بود. شعاری که روی بنر پشت سر رئیسجمهور نقش بسته بود. بنری که بیشباهت به آرم یکی از شرکتهای بیمه هم نبود. مشاوران مسعود پزشکیان و طراحان جلسه تلاش داشتند با پاسخ به سوالاتی درخصوص گشت ارشاد و... حامیان ایدئولوژیک رئیسجمهور را راضی کنند یا با دادن پاسخی متفاوت به سوالات درخصوص ۸۸ برخی انتصابات اخیر را سفید کنند اما احتمالا این استراتژی در آینده نزدیک نیاز به توضیحات بیشتر از سوی پزشکیان خواهد داشت. این شاید اشکال ذاتی پروژه وفاقی باشد که مسعود پزشکیان تعریف کرده است. راضی کردن همه گروههای سیاسی بدون داشتن ایدهای مرکزی و یک فراگفتمان با چتری وسیع سبب میشود به مجرد اینکه یکطرف حس کند لغزش گفتمانی در سیاستها، روندها و اظهارنظرها رخ داده، دچار نارضایتی شود، لذا طراحی مشاوران رئیسجمهور در این ماجرا کمکی به صیانت از وفاق مدنظرشان نمیکند و در درازمدت به ضرر کلانایده دولت تمام خواهد شد.
مطالب مرتبط