🔻روزنامه تعادل
📍 مهم‌ترین دستور کار سفر به نیویورک
✍️ حسن بهشتی‌پور
در آستانه سفر رییس‌جمهور به نیویورک برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل، منطقه خاورمیانه در شرایط حساس و پیچیده‌ای قرار گرفته، وضعیتی که اهمیت سفر پزشکیان به امریکا را چند برابر می‌کند. در این شرایط‌ ای کاش می‌شد سفر رییس‌جمهور برای مدتی به تعویق بیفتد تا با عبور از مشکلات، راهکاری برای جنگ‌افروزی‌های اسراییل تدارک دیده شود. از سوی دیگر سفر سران به نیویورک در یک زمان مشخص و تعیین شده صورت می‌گیرد و دست ایران برای تعویق شاید چندان باز نباشد. اسراییل این روزها، جنایات فراوانی را انجام داده و جنگ‌افروزی‌های بسیاری می‌کند. آنها ابتدا با حمله به پیجرها و بیسیم‌ها، تلاش کردند مکانیسم ارتباطاتی حزب‌الله را مختل کنند. از سوی دیگر با حمله به مقر فرماندهی گروه رضوان که یکی از بخش‌های مهم حزب‌الله است، نشان دادند که هیچ اهمیتی برای آتش‌بس و کاهش تنش قائل نیستند. هر دوی این حملات اسراییل، بدون وجود عوامل نفوذی ممکن نیست. به هر حال پیجرها توسط عامل یا عواملی دراختیار لبنانی‌ها قرار گرفته است. همچنین اطلاعات دقیق برگزاری جلسه فرماندهان حزب‌الله و ساعت آن برای حمله به مقر نشان می‌دهد که جنگ وارد مرحله تازه‌ای شده و به مرحله اطلاعاتی و عملیاتی رسیده است.

محور مقاومت برای مواجهه با این شرایط نیازمند به‌روزآوری است و باید یک پالایش در درون انجام داده و سپس به ضربات متقابل اقدام کند. همان‌طور که اسراییلی‌ها از روش‌های غیرمتعارف و ابتکاراتی استفاده کرده‌اند، حزب‌الله هم باید وارد مرحله استفاده از ابتکارات جدیدی شود که دشمن اسراییلی پیش‌بینی آن را نمی‌کند. خوب است در جریان سفر رییس‌جمهور به سازمان ملل، برنامه‌ریزی‌های دیپلماتیک برای حل این معضل صورت گیرد. ایران باید شکایت رسمی خود از رفتارهای جنایتکارانه اسراییل را ثبت کند. صهیونیست‌ها از غیرانسانی‌ترین روش‌ها در جنگ نامتقارن اخیر استفاده کرده‌اند. ممکن بود این پیجرها در دست هر فرد و خانواده‌ای باشد. این رفتارها، ناامنی شدیدی در روابط بازرگانی جهانی ایجاد می‌کند. رییس‌جمهور و تیم همراه ایشان باید پیگیری حقوقی جدی در این زمینه صورت دهد. جهان و نهادهای حقوقی بین‌المللی باید بدانند که اسراییل از چه روش‌های غیرانسانی در تقابل‌ها استفاده می‌کند. اسراییل به همه شکل از سوی امریکا و کشورهای غربی و اروپایی حمایت می‌شود اما باید توجه داشت امروز افکار عمومی جهانی علیه اسراییل است. جنایت‌های اسراییل به اندازه‌ای گسترده و غیرانسانی است که می‌توان در نهادهای بین‌المللی توجه جهانیان را به سمت این رفتارها جلب کرد. در این میان مسوولیت رسانه‌های ایران و سایر کشورهای اسلامی و سایر رسانه‌های بین‌المللی بسیار کلیدی است. باید ابعاد گوناگون این جنایت‌ها برای افکار عمومی جهانی، شرح داده شود و اقدامات حقوقی لازم درباره آن صورت گیرد. این مسوولیت به خصوص در مورد رسانه‌های بیرونی ایران حساس است. رسانه‌هایی که به زبان انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، عربی و... فعالیت می‌کنند، باید تلاش زیادی برای روشنگری این جنایت‌ها صورت دهند.
ابعاد گوناگون این جنایت‌ها باید شرح داده شود تا افکار عمومی جهانی همچنان علیه اسراییل عمل کند. از سوی دیگر باید دید این پیجرها از کدام کانال‌ها دراختیار اسراییل قرار گرفته است. این کانال یک کانال مشخص است که راهبردهای نفوذ اسراییل را مشخص می‌کند. معتقدم در صورتی که همه این قطعات پازل، یعنی هدایت افکار عمومی، روشنگری درخصوص جنایات اسراییل، استفاده از هرم‌های حقوق بین‌الملل و دادگاه‌های جهانی و اتحاد کشورهای اسلامی برای مقابله با این جنایت‌ها به درستی سر جای خود قرار بگیرد، می‌توان ضربات جدی به اسراییل وارد ساخت. نباید فراموش کرد، مهم‌ترین اهرم فشار ضداسراییل افکار عمومی بین‌المللی است. هر اندازه این فشارها افزایش پیدا کند، اسراییل از درون تضعیف شده و زمینه تندروهای این رژیم محدودتر می‌شود. بنابراین معتقدم رییس‌جمهور و تیم ایشان در سفر به نیویورک وظیفه‌ای بسیار مهم برای افشاگری و اطلاع‌رسانی بین‌المللی به عهده دارند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ثبات به بازار جهانی برمی‌گردد؟
✍️ دکتر علی دادپی
آخرین گزارش نرخ سالانه تورم در ایالات‌متحده که‌ مقایسه روند قیمت‌ها در ۱۲ماه گذشته است به تحلیلگران روند قیمت‌های جهانی نوید فرارسیدن ثبات قیمت‌ها را در کشورهای توسعه‌یافته داد. این بار اهمیت اقتصادی گزارش بیش از پیش بود. بانک فدرال‌رزرو آمریکا، نهاد بانک مرکزی، منتظر آخرین گزارش‌های تورم و اشتغال بود تا درباره میزان کاهش نرخ بهره بین بانکی تصمیم بگیرد؛ تصمیمی که با توجه به نرخ تورم سالانه ۰.۲درصدی به ۰.۵ درصد کاهش در نرخ بهره منجر شد.
اداره آمار کار آمریکا (Bureau Labor of Statistics) تورم را با استفاده از شاخص قیمت مصرف‌کننده برای تمام مصرف‌کنندگان شهری (CPI-U) محاسبه می‌کند. این نرخ تورم تغییرات متوسط قیمت کالاها و خدمات مورد استفاده مصرف‌کنندگان شهری را در طول زمان اندازه‌گیری می‌کند.

در این محاسبات قیمت سبد متوسط مصرفی خانواده متوسط شهری آمریکایی در نظر گرفته می‌شود و حجم مصرف ثابت است. این سبد مصرف متوسط الگوی مصرف ۹۳درصد خانوارهای آمریکا است و برای همین درباره تغییرات کالاهای اساسی، مسکن و انرژی مبنا قرار می‌گیرد.

اندازه‌گیری شاخص‌های مصرف و متوسط قیمت‌ها همیشه شبیه اندازه‌گیری تغییرات یک‌شبه است. برای همین زمانی که نرخ تورم ۱۲ماه ۰.۲درصد اعلام می‌شود، به این معناست که قیمت‌هایی کاهش پیدا کرده‌اند، قیمت‌هایی اصلا تغییر نکرده‌اند و قیمت‌هایی بیشتر از تورم افزایش پیدا کرده‌اند. مهم اینجاست که شبح تورم بزرگ‌تر نشده است و جمع تغییرات خبر از ثبات می‌دهند.

کاهش نرخ تورم به هیچ‌وجه به معنای بازگشت قیمت‌های پیش از دوره کووید – ۱۹ نیست، بلکه به معنای پایان روند افزایشی قیمت‌هاست که در سال‌های کرونا شروع شد و تا ۲۰۲۳ ادامه داشت. برای مدیریت پیامدهای منفی بحران‌های اقتصادی ناشی از کووید – ۱۹ بسیاری از دولت‌ها سیاست‌های پولی انبساطی و برنامه‌های مالی حمایتی را به اجرا گذاشتند.

نتیجه آن سیاست‌ها و برنامه‌ها افزایش تورم در کشورهایی مانند ایالات متحده بود. کشورهایی که شهروندان‌شان به نرخ‌های پایین تورم عادت کرده بودند و یک تورم ۸ یا ۱۰درصدی برایشان غیرمنتظره بود. افزایش ۱۶ تا ۲۰درصدی متوسط قیمت‌ها در ایالات متحده مالیات غیرمستقیمی است که مردم آمریکا برای گذشتن از سال‌های کرونا پرداخته‌اند و حالا به تعادل جدید رسیده‌اند.
آغاز دوره ثبات قیمت‌ها دوباره سرمایه‌گذاری و کارآفرینی را تشویق می‌کند. وام‌دهندگان و سرمایه‌گذاران، هرچند همواره به دنبال بازدهی بالا هستند، اما امنیت سرمایه خود را بیشتر ارزش می‌نهند. در یک اقتصاد بی‌ثبات، وعده‌های بازدهی بالا معمولا نشان‌دهنده ریسک بالا است و سرمایه‌گذاران مجرب را دلسرد می‌کند. در مقابل، ثبات قیمت‌ها اعتماد را بازمی‌گرداند و باعث می‌شود تا سرمایه‌گذاران بر اساس نرخ حقیقی بازگشت که پایدار است سرمایه‌گذاری کنند و در بعد اقتصادی بکوشند.

آخرین آمار تورم برای خانواده‌ها و حتی گربه‌های اسپرینگفیلد، اوهایو که آقای ترامپ نگران خورده‌شدنشان است، دلگرم‌کننده است. شاخص قیمت مواد غذایی تنها ۰.۱درصد افزایش یافته است؛ به این معنی که هزینه اقلام ضروری غذایی کنترل شده است. خانواده‌ها نیازی به نگرانی درباره افزایش ناگهانی قیمت‌ها ندارند و حیوانات خانگی می‌توانند آسوده‌خاطر باشند که گوشت و مرغ هنوز قابل‌خرید هستند و کسی نیاز ندارد سگ و گربه بخورد.

البته بهای متوسط مسکن در سبد مصرفی خانوارها بیشترین افزایش و در ماه اوت ۰.۵درصد رشد داشته است؛ افزایشی که می‌تواند نتیجه کاهش عرضه مسکن در بازارهای مسکن شهری در ایالات متحده باشد. بسیاری از صاحبان خانه از فروش املاک خود خودداری کرده‌اند؛ زیرا انتظار دارند نرخ‌ بهره وام‌های مسکن بیشتر کاهش یابد و قیمت مسکن افزایش یابد. در همین حال، بسیاری از خریداران مسکن برای خرید یا سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات عجله کرده‌اند؛ زیرا انتظار دارند هرگونه کاهش در نرخ بهره باعث کاهش نرخ بهره وام مسکن و افزایش تقاضای مسکن شود. درحالی‌که مالکان حقیقی به امید قیمت بالاتر در آینده از فروش خودداری کرده‌اند، سرمایه‌گذاران حقیقی و حقوقی به امید دریافت نرخ بازگشت بالاتری در آینده به‌دلیل افزایش بهای مسکن به دنبال خرید نقد مسکن بوده‌اند. یک مثال کلاسیک از افزایش تقاضا درحالی‌که عرضه کاهش پیدا می‌کند و نتیجه افزایش بهای تعادلی مسکن در تابستان امسال در ایالات متحده است.

هنگامی که آمارهای جدید شغلی هفته گذشته منتشر شد، برخی استدلال کردند که فدرال‌رزرو باید کاهش بیشتری در نرخ بهره در نظر بگیرد تا به ایجاد اشتغال کمک کند. با این حال، همان افراد ممکن است اکنون با بررسی گزارش تورم دچار تضاد شوند. فدرال‌رزرو از نرخ بهره به‌عنوان ابزار اصلی خود برای دستیابی به «حداکثر اشتغال و قیمت‌های پایدار» استفاده می‌کند. قیمت‌های پایدار به‌طور طبیعی نوآوری و سرمایه‌گذاری را تشویق می‌کنند و باعث ایجاد شغل بدون دخالت مستقیم فدرال‌رزرو می‌شوند.

کاهش بیش از حد نرخ بهره، پس‌انداز را کاهش می‌دهد و تقاضا برای وام‌های بانکی را تشویق می‌کند. اگر فدرال‌رزرو نرخ بهره را زیادی تغییر دهد، قیمت دارایی‌ها افزایش می‌یابد؛ درحالی‌که پس‌انداز کاهش و بدهی‌ها افزایش می‌یابد. این موضوع می‌تواند منجر به دارایی‌های بیش‌ارزش‌گذاری‌شده و ترازنامه‌های شخصی پر از بدهی شود. هرگونه شوکی در بازار دارایی‌ها که به کاهش ارزش دارایی‌های مصرف‌کننده آمریکایی منجر شود، می‌تواند او را به مرز ورشکستگی برساند؛ زیرا بدهی‌های آنها از ارزش دارایی‌هایشان بیشتر می‌شود. کاهش محتاطانه نرخ بهره می‌تواند به حفظ تعادل بین سپرده‌های بانکی و وام‌های بانکی کمک کند. رشد اقتصادی در برابر شوک‌ها و رویدادهای ناگهانی بازار و اقتصاد پایدار، خواهد بود.

با دستیابی به ثبات قیمت‌ها، فدرال‌رزرو نیمی از وظیفه خود را انجام داده است. اکنون باید دید آیا فدرال‌رزرو می‌تواند با کاهش نرخ بهره به حداکثر اشتغال دست یابد یا اینکه نرخ بیکاری طبیعی ما در دوره پس از همه‌گیری کرونا به‌طور ساختاری متفاوت است و نرمال جدید بازار هم در بعد قیمت‌ها و هم در بعد اشتغال تغییر کرده است.


🔻روزنامه کیهان
📍 شمارش معکوس آغاز شد!
✍️ جعفر بلوری
۱۰روزی می‌شود که چرخشی محسوس در تحولات منطقه، از غزه به لبنان دیده می‌شود و به نظر می‌رسد تمرکز اصلی از این پس روی لبنان و «جبهه شمال» خواهد بود. این چرخش را به طور مشخص پس از «ترور دسته جمعی» که در لبنان و تحت عنوان «عملیات پیجرها» و حملات موشکی رژیم صهیونیستی به ساختمانی در ضاحیه بیروت، شاهد هستیم که در مجموع به شهادت ۷۰ نفر از جمله تنی چند از فرماندهان گردان رضوان مثل «ابراهیم عقیل» منجر شد. در این حملات طبق معمول، صدها غیرنظامی و زن و کودک نیز مجروح یا شهید شدند. طبق گزارش‌هایی که منتشر می‌شود، رژیم صهیونیستی گروه بزرگی از نظامیان خود را نیز از غزه به جبهه شمال منتقل کرده و حزب‌الله لبنان نیز، لحظه‌ای حملات خود به سرزمین‌های اشغالی را قطع نمی‌کند. به جرات می‌توان گفت این جنگ، دیگر مثل جنگ این دو در- مثلا- ۱۰روزه پیش نیست و از خطوط قرمزها عبور شده است. امروز اگر بگوییم ادامه این روند باعث خروج این جنگ از آن حالت «کنترل‌شدگی» خواهد شد، اغراق نکرده‌ایم و هر لحظه ممکن است شاهد آغاز جنگی تمام عیار و بزرگ بین رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان باشیم. این را، هم می‌شود از تحولات میدانی فهمید، هم از مواضعی که کشورها و سازمان‌های بین‌المللی و حتی طرفین جنگ می‌گیرند حدس زد. در این باره «نکات» و «گفتنی‌هایی» هست:
۱- رژیم صهیونیستی در این جنگ تنها نیست. آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه به صورت کاملا علنی و اعلام شده و برخی مثل اردن، امارات، بحرین و عربستان به صورت پنهانی و پشت پرده در کنار صهیونیست‌ها قرار دارند. این کشورها در همه حوزه‌های نظامی، اطلاعاتی، مالی، تکنولوژیکی و به ویژه اطلاعاتی و حتی عملیاتی در حال کمک به صهیونیست‌ها هستند و «عملیات پیجرها» یا حمله عصر جمعه به ضاحیه بیروت و هدف قرار دادن طبقه منهای ۲ پارکینگ ساختمانی که در آن گروهی از فرماندهان گروه رضوان جلسه داشتند، بدون تردید با حمایت‌های اطلاعاتی و تکنولوژیکی طیفی از این کشورها انجام شده است. بنابراین، حزب‌الله لبنان فقط با صهیونیست‌ها نمی‌جنگد بلکه با رژیم صهیونیستی بعلاوه سازمان‌های مخوف و عریض و طویل اطلاعاتی و نظامی آمریکا و کشورهایی که بالا نامشان رفت، می‌جنگد. بنابراین اگر جایی شنیدید که «رژیم اسرائیل در حوزه اطلاعاتی و تکنولوژیک» دست برتر را دارد بدانید، این برتری متعلق به مجموعه‌ای از کشورهاست که هر آنچه-تاکید می‌شود- هر آنچه رژیم صهیونیستی نیاز دارد را در اختیارش قرار می‌دهند. در مقابل، حزب‌الله لبنان صرفا از سوی ایران، فلسطین، یمن و مقاومت عراق مورد حمایت است و همین‌طور طیف وسیعی از مردم منطقه. به عبارت دقیق‌تر، برخی کشورهای مثلا اسلامی که می‌توانند تاثیرگذار باشند، نه تنها اقدامی به نفع ملت مظلوم فلسطین انجام نمی‌دهند بلکه بعضا، در کنار صهیونیست‌ها ایستاده‌اند! می‌خواهیم بگوییم در دو طرف این میدان جنگ، چه طیف‌هایی قرار دارند و این که، «حزب‌الله لبنان و ملت فلسطین به هیچ عنوان تحت شرایط مساوی با صهیونیست‌ها نمی‌جنگد.» با این همه، عملکرد این جنبش محبوب، بی‌نظیر بوده و بنابر اعلام فرماندهان رده بالای رژیم صهیونیستی، توانسته است شمال سرزمین‌های اشغالی را به معنای واقعی کلمه، به جهنم تبدیل کرده و ضربات تاریخی و بی‌سابقه‌ای به این رژیم و متحدانش وارد کند. اگر صهیونیست‌ها حمایت‌های عجیب و غریب طیف وسیعی از کشورهای غربی و خائنین شرقی را دارند، بزرگ‌ترین نقطه قوت حزب‌الله لبنان تکنولوژی موشکی و پهپادی آن در کنار روحیه خوب رزمندگانش است.
۲- حالا کمی به این فکر کنید که، کشورهای اسلامی با بیش از
۲ میلیارد جمعیت، آن طور باید، کنار هم متحد بودند و سران کشورهای اسلامی نیز کنار ملت مظلوم و مسلمان فلسطین قرار داشتند. قطعا شرایط رژیم صهیونیستی بدتر از چیزی می‌شد که در آن قرار دارد و این جنگ چه بسا در همان ماه‌های اول با شکست سخت صهیونیست‌ها و حتی نابودی این فرقه! تمام شده بود. به قول رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز مسئولان با ایشان، «اگر مسلمانان متفرّق نبودند، می‌توانستند با پشتوانه و استفاده از امکانات یکدیگر، مجموعه واحدی را تشکیل دهند که از همه قدرت‌های بزرگ، قدرتمندتر بود و دیگر نیازی به تکیه به آمریکا نداشتند...
دولت‌های اسلامی در این زمینه می‌توانند اثرگذار باشند اما انگیزه آنها قوی نیست و این وظیفه‌ خواص جهان اسلام یعنی سیاستمداران، علما، دانشمندان، دانشگاهیان، طبقات با نفوذ و صاحب‌فکر، شعرا، نویسندگان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی است که این انگیزه را در دولتمردان ایجاد کنند...
اگر به مدت ۱۰ سال مطبوعات جهان اسلام درباره اتحاد اسلامی مقاله بنویسند، شاعران شعر بگویند، استادان دانشگاه تحلیل، و عالمان دینی حکم صادر کنند، بدون تردید وضع بکلی عوض می‌شود و با بیداری ملت‌ها، دولت‌ها نیز ناچار به حرکت در مسیر خواست آنها می‌شوند.» (همین دیروز در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی)
۳- هر لحظه ممکن است، جنگ حزب‌الله و رژیم صهیونیستی وارد مرحله تازه‌ای شود. اگرچه افرادی مثل «یوآف گالانت» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی معتقدند این جنگ، وارد «مرحله تازه» شده است. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، لحظه‌ای حملات موشکی و پهپادی حزب‌الله به سرزمین‌های اشغالی (شمال) قطع نمی‌شود و صهیونیست‌ها نیز فقط جنوب لبنان را هدف قرار نمی‌دهند. نباید فراموش کرد که «عملیات تروریستی پیجرها» در سراسر لبنان انجام شد-نه جنوب لبنان- و مردم عادی، پلیس‌های راهنمایی رانندگی، ‌پرستارها، پزشکان، ماموران حراست فروشگاه‌ها و...را در همه جای لبنان هدف قرار داد. بنابر این می‌توان گفت، این جنگ دیگر محدود به شمال سرزمین‌های اشغالی و جنوب لبنان نیست. دیروز اعلام شد، در آسمان شمال سرزمین‌های اشغالی منطقه «پرواز ممنوع» اعلام شده است و... اما همه ماجرا این نیست.
۴- یمنی‌ها، «ملت شگفتی‌ها» هستند. وقتی با کارشناسان و متخصصان این حوزه درباره آنها صحبت می‌کردیم، پی به بخشی از توانایی‌های منحصربفرد آنها بردیم. آنها شجاعند، عمری در شرایط سخت جنگیده‌اند. دشمنان سرسخت رژیم صهیونیستی و آمریکا هستند و رهبران آن نیز می‌گویند پیرو امام راحل و رهبر انقلابند. سید عبدالملک الحوثی دیروز گفت تحت فشار اقتصادی و امنیتی‌اند اما یک لحظه هم غزه و سیدحسن نصرالله را تنها نخواهند گذاشت. یمنی‌ها هر جا که می‌روند-چه به راهپیمایی‌ها و چه به میادین جنگ-پارچه‌نوشته معروف خود را که در واقع «مانفیست»شان است، با خود می‌برند. روی این پارچه‌ نوشته شده مرگ بر آمریکا، مرگ بر آل‌سعود و... گزارش‌های بسیار زیادی هم از عملکرد ویژه یمنی‌ها در دریاها علیه رژیم صهیونیستی و متحدانش در معتبرترین و مشهورترین رسانه‌های دنیا منتشر شده است. انقلابیون یمن از زمان آغاز جنگ غزه، بیشترین ضربات اقتصادی و حیثیتی را به رژیم صهیونیستی و نیروی دریایی آمریکا وارد کرده‌اند. چیزی بالغ بر ۱۷۰ کشتی تجاری و نظامی که یا مستقیما متعلق به صهیونیست‌ها بوده یا مقصدشان این سرزمین اشغال‌شده بوده، توسط یمنی‌ها هدف قرار گرفته یا به غنیمت گرفته شده‌اند. حالا همین یمنی‌ها که چندی پیش با شلیک اولین موشک ‌هایپرسونیک به قلب تل‌آویو، دنیا را به حیرت واداشته بودند می‌گویند «آماده ورود به جنگ زمینی با اسرائیل هستیم.»
۵- خطوط بالا در کنار برخی اخبار و تحولات دیگر به ما می‌گویند با تغییر شرایط، تحولاتِ حولِ این جنگ نیز با سرعت در حال تغییرند. به عبارتی یمن محدود به دریا و شلیک گاه و بیگاه به تل‌آویو و... نخواهد ماند و احتمالا، هم اهداف خاصی برای حمله تعریف شده و هم در شکل و چگونگی این جنگ تغییرات محسوسی را شاهد خواهیم بود. تاکنون در جنگی که بین رژیم صهیونیستی و متحدانش با محورهای مقاومت جریان داشت، نوعی «کنترل‌شدگی» دیده می‌شد اما این جنگ در حال خروج از کنترل است و یمن نیز نقش ویژه‌ای در شرایط جدید ایفا خواهد کرد. این یک تحلیل نیست خبر است و رهبران یمن، حزب‌الله لبنان و مقاومت عراق نیز آن را پشت بلندگوهای رسمی اعلام کرده‌اند. بنابراین، نتایج آن نیز می‌تواند متفاوت از نتایج جنگ‌های قبلی باشد. همه این تحولات می‌گویند امکان بروز جنگ زمینی و گسترده بین حزب‌الله لبنان و رژیم صهیونیستی وجود دارد. این «امکان» در اظهارات چند روز پیش سیدحسن نصرالله هم تایید شد آنجا که گفت آرزو می‌کند صهیونیست‌ها وارد جنگ زمینی با حزب‌الله لبنان شوند! این یعنی شمارش معکوس برای «جنگ بزرگ و سرنوشت‌ساز» آغاز شده است.


🔻روزنامه فرهیختگان
📍 جنگی که بود جنگی که هست
✍️ عطیه همتی
اگرچه سال‌های جنگ تحمیلی را ۸ سال می‌نامیم اما همه اتفاقات بعد از قطعنامه ۵۹۸ نشان می‌دهد جنگ تا همین ۱۴۰۳‌ که در آن نفس می‌کشیم ادامه داشته و تنها شکل و شمایلش تغییر کرده ‌است. اگر ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ فرودگاه اهواز زیر بمباران نیروی هوایی عراق قرار گرفت تا رسما جنگ تحمیلی به ایران آغاز شود، هنوز هم جمهوری اسلامی ایران با حملات متعددی روبه‌روست که نشان‌دهنده یک جنگ تمام‌عیار، اما در مرزهای متفاوت است.
اگر روزی صدام حسین دیکتاتور سرنگون شده عراق با تندترین حملات و بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و غیرنظامی قدرت‌نمایی می‌کرد، امروز نیز دشمنان ایران صد صدام حسین را در خود جای داده‌اند و مشی نسل‌کشی را پیش گرفته‌اند اما با وجود قدرت‌ نظامی بسیار قوی با همت مقاومت قهرمانان مظلوم مسلمان در منجلاب جنگ گرفتار شده‌اند. با این تفاوت که اگر روزی صدام جلوی دوربین‌ها ادای احترام به حقوق بشر درمی‌آورد و تلاش می‌کرد با نوجوانان رزمنده اسیرشده ایرانی جلوی دوربین‌ها خودش را صلح‌طلب جلوه دهد، این روزها صدای ضجه مظلومیت کودکان فلسطینی و لبنانی را می‌توان در تمام جهان شنید و رژیم‌صهیونیستی حتی برای وجهه جهانی خود نیز کاری حتی نمایشی نیز انجام نمی‌دهد؛ چراکه مطمئن است در بدترین و ضعیف‌ترین شرایط نیز مورد حمایت آنها خواهد بود. اگر عراق همسایه دیرین ایران بوده و روزی به دلایل استراتژیک مورد حمایت غرب قرار گرفت، امروز اسرائیل فرزند حرامزاده صهیونیست‌هاست که هر مقدار نیز هزینه‌سازی کند، غرب مکلف است از آن حمایت کند و در این حمایت از هیچ پشتیبانی‌ای دریغ نخواهد کرد و انبار باروتش هیچ‌گاه خالی نخواهد شد و هربار با جدیت و تکنولوژی قوی‌تری به این جنگ نابرابر ادامه خواهد داد و هربار از قدرت تسلیحاتی تازه خود با یک حرکت تروریستی رونمایی می‌کند.
اگر صداهای مخالف ضدبعثی از درون عراق به گوش رسید و درنهایت منجر به سرنگونی رژیم بعث عراق شد، شواهد نشان می‌دهد رژیم‌صهیونیستی از درون دچار مشکلات عدیده‌ای ‌است که فروپاشی آن دیگر دور از ذهن به نظر نمی‌رسد. اختلافات داخلی میان صهیونیست‌ها و عدم انسجام درونی در این رژیم باعث تضعیف ساختار اجتماعی و سیاسی آن شده‌ و تنها قدرت نظامی قرار است جور ناکامی‌های درون و بیرون آنها را با کشتارهای دسته‌جمعی و یورش به سرزمین‌های مجاور بکشد.
اما شرایط امروز ایران و منطقه از شهریور ۵۹ بسیار متفاوت‌تر شده‌ است. محور مقاومت دیگر فقط ایران نیست. اگر روزی صدام تنها در جبهه شرقی خود و با ایران می‌جنگید، امروز اسرائیل از چندین جبهه دچار جنگ و درگیری است. علاوه‌بر این اسرائیل باید پاسخگوی افکار عمومی جهان نیز باشد. اگر روزی دفاع غرب از صدام نوعی سرمایه‌گذاری برای آینده بود، این روزها دفاع غرب از اسرائیل چیزی جز هزینه‌ و حتی درگیر شدن با افکار عمومی، آورده دیگری نداشته‌ است. نفرت عمومی از اسرائیل یکی از همه‌گیر‌ترین موضوعات جهان است که دیگر نه مختص کشورهای منطقه و جهان اسلام بلکه به یک انزجار بین‌المللی در میان همه ملت‌های جهان تبدیل شده که بین انسانیت و بدتر از حیوانیت مرز‌گذاری کرده‌اند. فلسطین امروز مسأله مهم آزادگان جهان است.
ایران امروز نیز در حوزه دفاعی و سخت‌افزاری قابل قیاس با آن‌روز نیست. ایران امروز هرازچندگاهی از موشک‌های دوربرد و نقطه‌زن خود رونمایی می‌کند. پهپادهای ایرانی امروز یکی از پرسروصداترین و خبرسازترین فناوری‌های نظامی‌اند و درباره توانایی‌ آنها صحبت می‌شود. ایران امروز، ایران هسته‌ای است. ایرانی که در این راه شهدای زیادی تقدیم کرده و دشمنانش برای آنکه جلوی پیشرفت علمی او را بگیرند، حتی دانشمندانش را نیز ترور کرده‌‌اند. ایران امروز، ایران متکی به خود در حوزه فناوری‌های نظامی است. در شرایط تحریم توانسته خودش را به به‌روزترین موشک‌های نظامی مجهز کند، قدرت نظامی‌ای که برایش باعث بازدارندگی‌های جدی شده ‌است. دنیا نیز برای ایران دیگر دوقطبی زمان صدام نیست که همه دنیا با صدام بود با این حال ایران نیاز دارد نیروی نرم‌افزاری خود را نیز در کنار قدرت سخت‌افزاری خود تقویت کند. باید بپذیریم که ما نه در نزدیکی جنگ که در خود جنگ قرار داریم. ادبیات ضدجنگ و ستایش صلح دیگر کاربرد ندارد. درست است که با جنگ گسترده و همه‌جانبه فاصله داریم اما ترس از جنگ می‌تواند خودش نوعی تله جنگ باشد. ترسی که دائم ما را دچار انفعال کند تا ضربات وارد شده از سوی دشمن در میدان جنگ را با گرفتن امتیاز در دیپلماسی به عقب بیندازد، خودش می‌تواند عامل جنگ بزرگ‌تری باشد.
متأسفانه باید گفت اگرچه در زمینه نظامی و دفاعی قدرت چشمگیری داریم که بتوان به آن افتخار کرد اما آنچه که در آن هنوز کم و کاستی‌های ویژه‌ای داریم، وحدت و انسجام داخلی است که همچون زخمی هربار ممکن است با هر فشار دشمن تازه شود. وحدت و انسجام داخلی شرط لازم حضور در این نبرد است. آنچه که نیاز این روزهای ماست تقویت هویت ملی، ایرانی و اسلامی است که می‌تواند وحدت‌بخش همه اقشار مردم باشد. ما در این جنگ نیاز به وحدت همه آحاد و اقشار مردم داریم، نه‌فقط بخشی از آنها و باید تمامی جریان‌ها و دستگاه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برای تقویت آن تلاش کنند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 صادقانه هشدار می‌دهیم
✍️ الهه بیگی
مدیران جمهوری اسلامی روزهای پرکاری دارند. آنها باید در وضعیتی که خاورمیانه به نقطه جوش می‌رسد و احتمال گسترش نبردهای عجیب بیشتر و بیشتر می‌شود کشور را اداره کنند تا از مسیر جنگ‌های احتمالی شهروندان این سرزمین آسیب نبینند و امنیت و آرامش فعلی از تعادل نیم‌بند خارج نشود. مدیران و گردانندگان کشور در این روزها که دولت تازه‌ای بر سر کار آمده است باید به خواست‌های شهروندان ایرانی که بیشتر روی کسب‌وکارهای ناپایدار و معیشت سست شده، متمرکز است توجه کافی کرده و یادشان باشد که تاب‌آوری مردم همیشگی و بیکران نیست. در این شرایط است که مسعود پزشکیان، رییس‌جمهور باید درباره اداره اجرایی کشور که بر دوش اوست نهایت دقت و هوشیاری را نشان دهد و از افتادن در تله‌های پیدا و ناپیدا پرهیز کند. یکی از چاله‌های بزرگی که در شرایط عادی خاورمیانه و جهان برای دولت چهاردهم کنده شده است قانون برنامه هفتم است. رییس دولت شاید هنوز از ابعاد این قانون و تکلیف‌هایی که قانونگذاران و نیز مجمع تشخیص مصلحت بردوش دولت گذاشته‌اند اطلاع دقیق و کارشناسانه نداشته باشد.
روزنامه جهان‌صنعت (برخی دیگر از رسانه‌ها) پیش از تغییرات عمده سیاسی در ایران پس از شهادت رییس دولت سیزدهم بارها هشدار داده بود ماهیت قانون برنامه و کمیت‌های تکلیفی در این قانون در وضعیت عادی کشور نیز اجرایی نیست و حالا به دولت چهاردهم صادقانه هشدار می‌دهد باید درباره ماهیت و مفاد برنامه و شرایط خاص منطقه‌ای و جهانی دقت شود. برنامه هفتم تکلیف‌هایی را در اندازه‌های رشد متغیرهای اقتصادی روی میز دولت گذاشته که در حالت خوشبینی و زندگی عادی کشور نیز رسیدن به آنها ناممکن است.
مگر قرار است در سال‌های پیش‌رو که قانون باید اجرا شود چه رخدادهای بزرگی اتفاق بیفتد که اقتصاد را از تله رشدهای پایین و با نوسان‌های غیر‌عادی رها کند و به رشد میانگین ۸‌درصد در سال برسیم. مگر قرار است در بهره‌وری از دانش و بینش و تکنولوژی چه پدیده‌هایی خود را نشان دهند که به رشد ۸‌درصدی کمک کنند. مگر قرار است سرمایه از آسمان ببارد که بتوانیم پای درخت رشد بریزیم؟ نوشته حاضر با هدف نشان دادن دشواری‌های پیش‌روی دولت چهاردهم و به‌ویژه رییس‌جمهور است و می‌خواهد یادآور شود نباید با دلخوشی‌ها برنامه‌ریزی کرد. اجرای برنامه دشواری‌هایی پیش‌رو دارد که با آرمان‌ها و خیالبافی‌های ما فاصله‌ای بعید دارد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 گرانیگاه وفاق
✍️ عباس عبدی
خبری که هفته گذشته از قول رییس محترم دیوان عالی کشور در نقد رفتار آقای رییس‌جمهور منتشر شد، به سرعت تکذیب گردید و این نشان از درایت ایجاد شده حداقل در بخشی از ساختار سیاسی ایران دارد. امیدواریم موقتی نباشد. چرا این مساله مهم است؟ این یادداشت در مقام توضیح گرانیگاه وفاق است. به نظرم مهم‌ترین تحولی که در دو ماه گذشته رخ داده کوشش برای شکل‌گیری وفاق در ساختار قدرت است. این مساله حتی مهم‌تر از وفاق با مردم است.‌گر چه من در یادداشت‌های هفته پیش، پنج حوزه‌ای که باید متحول شود تا وفاق با مردم شکل بگیرد را توضیح دادم و معتقدم که حتی اگر وفاق درون ساختاری هم شکل بگیرد، غیر ممکن است که بدون وفاق با مردم و جامعه بتوان وفاق درون ساختاری را پایدار کرد، ولی همچنان معتقدم که در گام اول باید وفاق درون ساختار قدرت شکل بگیرد. این وفاق چند لایه دارد. اول وفاق درون دولت، دوم وفاق درون مجموعه نهادهای حکومتی، و سوم بازتاب این وفاق در صدا و سیما و رسانه‌هایی که از منبع عمومی ارتزاق می‌کنند. وظیفه اول و مهم آقای رییس‌جمهور این نیست که مسائل متعارف و‌گر چه مهم دولت را حل و فصل کند، اینها را باید به عهده معاون اول، معاون اجرایی و سایر همکاران خود واگذار کند. وظیفه اصلی آقای پزشکیان پیش بردن پروژه وفاق درون ساختار به علاوه وفاق با مردم و تثبیت حمایت افراد رأی‌دهنده و جلب حداکثر ممکن از افرادی که رأی ندادند، است.
مساله مهم این است که در غیاب وفاق درون ساختاری هیچ تحول مثبتی رخ نداده و نخواهد داد. تحولاتی هم که با وفاق درون ساختاری رخ می‌دهد، اگر با وفاق نسبی با مردم همراه نشود، ناپایدار است.

و اگر هر دو مورد وفاق وجود نداشته باشد که فاجعه‌بار است. راهبرد یک‌دست‌سازی با این تحلیل بود که وفاق درون حکومت شکل بگیرد و از این طریق تحرکی جدی به سوی پیشرفت رخ دهد و مردم مزه آن را بچشند، و به تبع آن با اکثریت قابل توجهی از مردم نیز وفاق صورت گیرد و کشور به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند. ولی به عللی این راهبرد شکست خورد، شکستی که پیش از آن هم پیش‌بینی شده بود. علت اول این است که شکل‌گیری اراده بر تحقق وفاق و یک‌دستی برای موفقیت لازم است ولی کافی نیست. باید برنامه و ایده‌های علمی و قابل اجرا نیز داشت که جناح یک‌دست شده فاقد آن بود و به صورت کاریکاتوری سعی می‌کرد ایده‌های دولت پیش را پیگیری کند. دوم اینکه وفاق نباید صوری باشد، باید همه به آن معتقد و ملتزم باشند و تخطی از آن هزینه داشته باشد، در حالی که در دولت یک‌دست شده چنین وفاقی دیده نمی‌شد. به همین علت اختلافات درونی دولت نیز مشهود و رو به افزایش بود. سوم اینکه وفاق درون ساختار قدرت باید فراگیر باشد، در حالی که زمان زیادی نگذشت که طرفداران یک‌دست‌سازی، خالص‌سازی را پیشه و اختلافات با قوه قضاییه و مجلس را آغاز کردند و این اختلافات در سطح قوا مشهود بود و در انتخابات ۱۴۰۲ به اوج رسید.
با آمدن آقای پزشکیان و شعار وفاق ملی، اولین مساله کوشش برای شکل‌گیری وفاق درون ساختار قدرت بود. تاکنون نیز به نحو مطلوبی پیش رفته است به جز رفتار صدا و سیما که همسو با این رویکرد نیست در دولت و دو قوه دیگر و نیروهای مسلح التزام به قواعد وفاق مطابق انتظارات خوب بوده است. ولی تقابل رویکرد رسانه‌های رسمی با وفاق و کم‌توجهی به الزامات وفاق در سطح حکومت، می‌تواند خطر جدی باشد. پیش از هر چیز باید رسانه‌های رسمی به ویژه صدا و سیما و نیز رسانه‌هایی که از منابع عمومی ارتزاق می‌کنند، از گردونه اختلاف‌افکنی خارج شوند. رفتار کیهان‌گر چه چندان اثرگذار نیست، ولی سکوت در برابر آن می‌تواند مسری باشد. نظرسنجی‌گونه غیرعلمی صدا و سیما درباره گفت‌وگوی رییس‌جمهور یکی از نمودهای این رفتار در صدا و سیما است که در ادامه نیز تکرار شده است. از سوی مقابل روسای محترم هر سه قوه تاکنون به شکل مناسبی با این فرآیند جلو آمده‌اند، به جز مورد اخیری که آقای رییس مجلس درباره انتصابات اظهار داشت که می‌تواند آغاز مشکل تلقی شود. همچنین برخی از نمایندگان مجلس و برخی از عناصر تندروی شکست خورده سعی در مساله‌سازی دارند که اهمیت چندانی ندارند، ولی سایر مسوولان کشوری باید از هر گونه اظهارنظری که نشان‌دهنده شکاف و تقابل درون ساختاری باشد پرهیز کنند. حتی اگر اختلاف نظری دارند، که طبیعی هم هست، باید در جلسات خصوصی خود حل و فصل کنند.
انتصابات دولت یا قانونی، یا مغایر با قانون است. اگر قانونی است کسی حق اعتراض به آن را ندارد. و اگر مغایر با قانون است، باید از همان طریق اقدام کرد. اینکه کسی در گذشته زندان رفته یا به ناحق بوده یا دوره محرومیت آن تمام شده است بعضا حتی پرونده‌ای کیفری ندارند، پس اینها دلیل موجهی نیست که یک مقام حقوقی نسبت به آن معترض باشد . این گفتار سیاسی است و حتی حقوقی هم نیست. این از حقوق مسوولان اجرایی است که هر کس را قانون اجازه می‌دهد، منصوب کنند، قرار نیست مسوولان اجرایی این دولت، سلیقه‌های دولت پیش یا افراد دیگر را رعایت کنند. این سلیقه‌ها را تبدیل به قانون نانوشته کردن، بدبختی این کشور است. هر کس از طریق رسانه‌های رسمی متکی به بودجه‌های عمومی، یا پست‌های حکومتی، رفتاری را برخلاف قانون از دولت انتظار دارد، عامل ضد وفاق است. نبودن وفاق در ساختار حکومتی بازتاب بسیار بدی در مردم دارد. اعتماد عمومی را زایل می‌کند، پایداری و ثبات سیاسی را از میان می‌برد، حل مشکلات پیچیده کشور را غیر ممکن می‌کند و در نهایت مشروعیت و پذیرش عمومی حکومت نزد مردم را کاهش می‌دهد. از سابقه وجود اختلافات درون ساختاری در گذشته عبرت بگیریم. وفاق درون ساختاری گرانیگاه وفاق ملی است آن را فراموش نکنیم.


🔻روزنامه شرق
📍 جنگ تمام‌عیار و دیپلماسی گسترده
✍️ کیومرث اشتریان
«اگر می‌توانی بزن، اگر نمی‌توانی، صبر و پایداری کن. و اسیر هیجان مشو». این یک منطق کلی و قابل قبول در جنگ است. واقعیت این است که جهان غرب یکپارچه پشت جنایات اسرائیل ایستاده است. اروپا به دلیل ضعف استراتژیک خود مجبور است که به حمایت آمریکا از رژیم آپارتاید رضایت دهد. همه فناوری‌های پیشرفته هم در خدمت آپارتاید نوین است. در حالی که اسرائیل تلاش می‌کند که ایران را به سوی یک جنگ تمام‌‌عیار بکشاند، ایران هم‌زمان دو راه پیش‌رو دارد. اولا، فناوری تسلیحاتی خود را توسعه دهد؛ چون برای کشوری با موقعیت ایران، با هر تحلیلی از وضعیت روابط بین‌الملل، نمی‌توان از ضرورت قدرت اجتناب کرد. البته اینکه چه استراتژی‌ها و سیاست‌های تسلیحاتی در پیش بگیریم، خود محل بحث فراوان است. ثانیا، و از آنجا که قدرت کفایت نمی‌کند، باید «دیپلماسی گسترده» با جهان را در پیش بگیرد. برخی از روش‌های دیپلماتیک جواب نداده است. باید راهی دیگر در پیش گرفت. دیپلماسی صرفا شماری سفیر و کاردار و کارمند که در سفارتخانه‌ها مستقرند، نیست. دیپلماسی صرفا چانه‌زنی با ‌اتکا‌ به قدرت نظامی هم نیست. کشورهای کم‌قدرت‌تر نمی‌توانند معضلات بزرگ بین‌المللی خود را تنها از راه قدرت نظامی رفع و رجوع کنند. در این راستا، یک راه‌حل برای سیاست خارجی ایران این است که مذاکرات خود با آمریکا را با محوریت اروپا در قالب یک «دیپلماسی گسترده» سامان دهد و مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا با محوریت فرانسه و/یا آلمان آغاز شود. این می‌تواند پیامدهای مناسبی داشته باشد. اولا، راه‌حل بینابینی برای سیاست ایران مبنی بر عدم مذاکره مستقیم با آمریکاست. واسطه‌گری منفعلانه کشورهای منطقه از جمله عمان یا عراق ظرفیت دیپلماتیک برای توسعه راه‌حل‌ها ندارد. ثانیا، با مذاکرات در اروپا حتی اگر طولانی شود، «امنیتی‌سازی» از چهره جمهوری اسلامی در یک مرکز مهم دیپلماسی جهانی کاهش می‌یابد. در افکار عمومی، این تبلیغات که ایران یک کشور «نرمال» نیست، تا حد زیادی خنثی می‌شود. ثانیا، و مهم‌تر از آن در حاشیه این مذاکرات امکان «بازی بدون توپ» برای سه کشور ایران، فرانسه و آلمان بیشتر می‌شود. یعنی زمینه‌های دیپلماسی غیرآمریکایی فارغ از موضوع هسته‌ای و برای توسعه روابط سه‌جانبه افزایش می‌یابد. تدریجی‌بودن، امنیتی‌زدایی از چهره کشور و موازنه مثبت اقتصاد بین‌الملل از جمله راهبردهای اصلی دیپلماسی است. واقعیت این است که ما راه‌های نپیموده زیادی داریم و بلکه گاه تحت تأثیر گروه‌های خودسر راه معکوسی پیموده‌ایم. دیپلماسی، گشودن راه‌ها از طریق ایجاد روزنه برای توسعه فرصت‌هاست.
از سوی دیگر، دیپلماسی از درون آغاز می‌شود؛ یعنی نیروهایی که در سیاست داخلی فعال‌اند و نوع تعاملی که با مردم خویش و با نیروی انسانی ملی خود در پیش می‌گیرید، آغاز سیاست خارجی و دیپلماتیک شماست، این راهی است که دولت چهاردهم آغاز کرده است. دیپلماسی در درجه نخست یک اتحاد ملی از درون و یک فرایند تدریجی قدرت‌افزایی ملی است که از پایین‌ترین لایه‌های ارتباطات داخلی و بین‌المللی آغاز می‌شود و در بالاترین سطوح ادامه می‌یابد. اینک می‌توان به فرصت‌های جدیدی که فراهم شده است، اندیشید.

در مقابل، اما شماری در درون هستند که به اتکای قدرت رسانه‌ای از حماسه‌سرایی‌هایی که برای هر کشوری لازم است، پا را فراتر نهاده و در نقش گروه فشار ظاهر شده و به مقامات ارشد کشور فشار می‌آورند. بعضا در صداوسیما و در شبکه‌هایی خاص «حماسه‌نمایی» می‌کنند و آن‌گاه که «رسانه نظام» آنان را تحمل نمی‌کند، به رسانه‌های خارج‌نشین روی می‌آورند و به اتحاد با چپ افراطی مارکسیستی گرایش پیدا کرده‌اند. اگر سری به اظهارات اینان در شبکه‌های اجتماعی بزنید، خودتحقیری ناشی از عدم ورود در جنگ تمام‌عیار با اسرائیل در آن موج می‌زند. گویی موفقیت را تنها پیروزی در تاکتیک‌ها می‌بینند و نه در استراتژی‌های بلندمدت. همچون طرفداران هیجان‌زده یک تیم فوتبال انتظار دارند همواره و در تمام مراحل مسابقات همیشه پیروز شوند. تحمل ندارند که حتی یک گل هم بخورند. شکست تاکتیکی برای آنان فاجعه‌بار است و به‌سرعت روحیه خود را می‌بازند. به همین سان، شکست در استراتژی‌ها آنان را دچار افسردگی روانی و بحران نظری می‌کند. جهان سیاست، جهان پیروزی‌ها و شکست‌های بزرگ است. مهم این است که در پیروزی و در شکست مغرور یا مأیوس نشوید. مهم این است که باورهای اصیل خود را در شکست‌ها از دست ندهید و از درون فرونپاشید.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 تامین زمین برای تولید مسکن
✍️ فرشید ایلاتی
قدرت خرید مردم در بازار مسکن کاهش یافته است. نباید با یک نگاه بازاری به این مسئله، پیشنهادی مانند مسکن ۲۵ متری ارائه دهیم، باید کاری کنیم تا قدرت خرید مردم در بازار مسکن را افزایش دهیم. این کار را با یک سری ابزارها مانند صندوق‌های سرمایه‌گذاری املاک، ریت‌ها(Reits) و.. افزایش دهیم.
باید مسکن را به شرط تملک به مردم واگذاری کنیم. به‌عنوان یک واحد ۵۰ متری تملک می‌شود و خریدار فقط قدرت خرید ۲۵ متر از آن را دارد. در همان ابتدا به اندازه ۲۵ متر به فروشنده پرداخت می‌شود و طی یک بازه مثلاً ۱۰ ساله با پرداخت اجاره ۲۵ متر بقیه به‌صورت اقساط، خریدار مالک واحد می‌شود.
در یک سری کشورها مانند تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ خانه‌های کپسولی و ۶ متری ساخته می‌شود. این کشورها جزیره هستند و زمین ندارند. این در حالی است که در ایران کشور وسیعی است و زمین داریم و زیر یک درصد آن را به عنوان سکونت‌گاه مورد استفاده قرار داده‌ایم.
باید محدوده شهرها و روستاها را بزرگ‌تر کنیم. وقتی در جزیره‌ها زمین نیست چاره‌ای جز ساخت خانه کپسولی نیست. اما این در شأن مردم ایران نیست که مسکن ۲۵ متری بسازیم و معتقدیم باید با افرادی که چنین پیشنهاداتی می‌دهند، برخورد شود. مساله مسکن ۲۵ متری خط یک اخبار است و باید جلو این کار گرفته شود، افزود: این کار تبعات اقتصادی و اجتماعی برای کشور به دنبال دارد.
در صورتی که دولت بتواند سیستمی یکپارچه و جامع برای مدیریت بازار مسکن راه اندازی کند، می تواند به شکل هوشمندانه، نیازهای مستاجران و مالکان را شناسایی کرده و در راستای حل آن ها بکوشد. در نهایت، کارایی برنامه های مسکن بالاتر می رود و رضایت عمومی حاصل می شود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0