🔻روزنامه تعادل
📍 چالش‌های توسعه
✍️ محمدحسین ادیب
دهه ۹۰ میلادی برای درک مفهوم توسعه و سرمایه‌گذاری، دهه بسیار مهمی است. در دهه ۸۰ میلادی، ژاپن الگوی توسعه جهان بود و هر فردی در هر نقطه جهان، اگر پول داشت به ژاپن می‌برد و آپارتمان یا سهام می‌خرید. در آن برهه، قیمت خانه در ژاپن به اندازه‌ای گران شده بود که خانه‌ها را دو نسله می‌فروختند. یعنی پرداخت اقساط وام خانه‌ها به دوش دو نسل می‌افتاد و نسل‌های بعد هم می‌بایست اقساط خانه را پرداخت می‌کردند. در دهه ۹۰ همه فعالان اقتصادی معتقد بودند، این دهه، دهه ژاپنی‌ها است. از ابتدای سال ۹۰ به بعد اما همه رقبای اقتصادی امریکا، (از جمله ژاپن) یکی پس از دیگری ورشکست شدند. یعنی یک رقیب اقتصادی غیر امریکایی باقی نماند که ورشکسته نشود. این‌گونه بود که دهه ۹۰ دهه امریکا شد. ژاپنی‌ها به این دهه، دهه از دست رفته و دهه سوخته گفتند. یکی از علت‌هایی که دهه ۹۰ به دهه سوخته برای جهان بدل شد این بود که رقبای اقتصادی امریکا زمین خورده و ورشکسته شدند. رسول خادم، زمانی که در دهه ۹۰ قهرمان جهان شد و خبرنگاران از او پرسیدند چه شد که قهرمان جهان شدی؟ گفت: «رقیب روسم پیر شده بود، من قهرمان شدم!» معمولا وقتی فردی قهرمان کشتی جهان می‌شود، می‌گوید من فوق‌العاده‌ام، مثل من دیگر وجود ندارد و... اما خادم اعلام کرد که رقیبم پیر شده بود! اینجا هم دهه ۹۰ دهه امریکا شد نه به خاطر اینکه وارت بافت داشت، بلکه به این دلیل که رقبایش ورشکست شدند. فقط در یک نمونه در سال ۹۰ میلادی، ساختارهای کمونیستی جهانی فرو پاشیدند.
بوریس یلتسین هم این فروپاشی را به طرز عجیبی در بخش اقتصاد مدیریت کرد. کارخانه‌ای را که ۳ میلیارد دلار قیمت داشت در روسیه فروختند، ۵۰ هزار دلار! فری که کارخانه ۳ میلیاردی را ۵۰ هزار دلار خریده بود، می‌دانست که نهایتا این کارخانه را از او پس می‌گیرند، بنابراین هر اندازه که می‌توانست کارخانه را به پول نزدیک می‌کرد و پول‌هایش را بر می‌داشت و به امریکا فرار می‌کرد. امریکا در این دهه با ورود سرمایه‌های هنگفتی از کشورهای کمونیستی مواجه شد. در یک نمونه دیگر در لهستان، اصلاحات اقتصادی با شوک درمانی آغاز شد، باز هم این شوک درمانی باعث خروج سرمایه سنگین و انتقال آن به امریکا شد. در سال ۹۱، اقتصاد ژاپن هم دچار فروپاشی شد. در دهه ۸۰ میلادی من اقتصاد امریکای لاتین درس می‌دادم؛ سر کلاس‌ها می‌گفتیم که الگوی آینده توسعه جهان، آرژانتین، برزیل و... است. آمارها هم همگی گواه رشد اقتصادی سنگین و برزیلی کردن اقتصاد جهان بود! اما این کشورها هم در دهه ۹۰ یکی پس از دیگری ورشکست شدند.

برای ما هم این فروپاشی‌ها درس‌های بزرگی داشت. در دهه بعد همین وضعیت برای ایرلند پیش آمد و به عنوان الگوی توسعه معرفی شد. ما دیگر تجربه دهه قبل را داشتیم و ایرلند را الگوی توسعه معرفی نمی‌کردیم. در این دوران چین هنوز الگوی خاص خود از توسعه را ارائه نکرده بود. در کل اما توسعه در شرق آسیا تو زرد از آب درآمد. مثلا درباره الگوی کره‌جنوبی هم صحبت می‌کردند و از کره‌ای شدن اقتصاد جهان صحبت می‌کردند، اما همان‌طور که ژاپن در سال ۹۱ ورشکست شد، باقی کشورهای شرق آسیا از سال ۹۸ میلادی به بعد ورشکست شدند. بنابراین رقبای امریکا از منظر اقتصادی، یکی پس از دیگری دچار فروپاشی اقتصادی شدند. اما این پایان کار نبود، آس این تحولات زمانی رو شد که قیمت نفت به ۹ دلار رسید و همه کشورهای نفتی روی هوا رفتند! اندونزی ۱۸ بانک خصوصی داشت، هر ۱۸ بانک ورشکسته شدند. موفق‌ترین الگوی توسعه برای اصلاحات اقتصادی را در دهه ۹۰ ترکیه داشت، در سال ۲۰۰۱ تعداد ۵۰ بانک ترکیه‌ای که معادل ۵۰درصد تولید ناخالص ملی بودند، یک شبه ورشکست شدند. ترکیه هم روی هوا رفت، بنابراین زمانی که با مساله توسعه در جهان روبه‌رو می‌شویم باید همه جوانب را درنظر بگیریم. زمانی فردی به من گفت ترکیه بالای ۵۰درصد سود سپرده می‌دهد، به او گفتم عقل هم چیز خوبی است! داستان جالبی برای شما بگویم؛ در سال آخر دبیرستان من، پدرم به من اجازه می‌داد تا با تاکسی به مدرسه بروم، فردی که دیوانه بود اتفاق جالبی را رقم می‌زد؛ کرایه تاکسی مدرسه تا خانه ما یک تومان بود، این فرد کنار خیابان می‌ایستاد و با صدای بلند خطاب به تاکسی‌ها می‌گفت: «۳۰ تومان فلکه احمدآباد!» بسیاری از راننده‌ها، سایر مسافران را پیاده می‌کردند تا این فرد را با نرخ ۳۰ تومان به مقصد برسانند. وقتی به فلکه احمدآباد می‌رسیدند، فرد دیوانه ۲ ریال به راننده می‌داد! راننده تاکسی بر سرش می‌زد که «بابا گفتی ۳۰ تومان.» آقای دیوانه می‌گفت، «من بگویم، تو نباید عقل داشته باشی؟» این فرد دیوانه اما بزرگ‌ترین درس‌های اقتصادی را به همه می‌آموخت. افراد و گروه‌هایی که با این سودها پول در بانک‌ها می‌گذارند یا نگاه رویایی به مقوله اقتصاد دارند، مانند همان راننده تاکسی‌اند که فکر نکرده‌اند. دیوانه‌ای باید به آنها بگوید، «عقل هم خوب چیزی است...»


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تراژدی تجارت خارجی در ۳‌پرده
✍️ دکتر کاظم بیابانی خامنه
طی دو دهه گذشته در کنار گسترش زنجیره‌‌‌های جهانی ارزش (GVCs)، یک سیاست زیست‌‌‌محیطی بین‌المللی به نام پروتکل کیوتو به اجرا درآمد.
در همین سال‌ها که جهان وارد فاز متفاوتی از تعاملات بین‌المللی می‌‌‌شد، ما مسیر دیگری را انتخاب کردیم که به خلق یک اثر تراژیک منتهی شده است. این نوشتار در سه‌پرده به آن تراژدی نگاهی خواهد داشت.
پرده اول: ظهور زنجیره‌‌‌های جهانی ارزش
از اوایل دهه ۹۰ میلادی، «زنجیره‌‌‌های جهانی ارزش» منبسط شده (فاز دوم جهانی‌‌‌شدن) و ترکیب تجارت جهانی با سرعتی فزاینده به‌‌‌گونه‌‌‌ای تغییر کرده که اکنون سهم GVCs در تجارت بین‌الملل تا ۷۰‌درصد هم برآورد می‌شود؛ به این معنا که تجارت کالاها و خدمات واسطه‌‌‌ای و نیمه‌نهایی، تجارت میان کشورهای درحال‌‌‌توسعه و ارزش صادرات آنها به کشورهای توسعه‌‌‌یافته، سهم بیشتری از تجارت جهانی دارند و جریان‌‌‌های بزرگ سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی را ایجاد کرده‌‌‌اند. البته، مهم‌تر این است که به طور معناداری برون‌‌‌سپاری و دورسپاری فعالیت‌‌‌های تولیدی از کشورهای توسعه‌‌‌یافته به کشورهای درحال‌‌‌توسعه، اتفاق افتاده و روند تولید جهانی به دنبال بهره‌‌‌برداری از مزیت‌‌‌های نسبی در هر کجای جهان، به تکه‌‌‌تکه کردن فرآیندهای تولید و پراکندگی جهانی آن اقدام کرده است.

از این‌رو، امروزه روند تولید جهانی به نحوی ساختار یافته که کشورها دیگر نه در یک صنعت و یک زنجیره ارزش کامل، بلکه در برش‌‌‌های خاصی از زنجیره ارزش و وظایف تولیدی بی‌‌‌نهایت کالا/خدمت تخصص می‌‌‌یابند و از مزیت‌‌‌های نسبی خود بهره‌‌‌برداری می‌کنند. در بستر GVCs، دیگر لازم نیست کشورهای درحال‌‌‌توسعه در یک کالای نهایی تخصص و مزیت نسبی داشته باشند، بلکه کافی است تنها یک وظیفه تولیدی (یک برش از زنجیره ارزش) را به‌‌‌خوبی انجام دهند تا از منافع تجارت بهره ببرند۱. پس فرصت مناسبی برای کشورهای درحال‌‌‌توسعه ایجاد شده است: امکان کسب منفعت از تمام آن تخصص‌‌‌ها و مزیت‌‌‌های نسبی خیلی کوچکی که دارند، به‌جای تخصص‌یافتن در یک زنجیره ارزش کامل.
پرده دوم: سیاست‌‌‌های زیست‌‌‌محیطی بین‌المللی و تغییر سازمان تولید جهانی
پروتکل کیوتو یکی از نخستین اقدامات هماهنگ بین‌المللی برای مقابله با تغییرات اقلیمی بود که طبق آن کشورهای صنعتی متعهد شدند، در دوره ۲۰۱۲-۲۰۰۸ انتشار گازهای گلخانه‌‌‌ای خود را به ۵.۲‌درصد کمتر از مقدار سال ۱۹۹۰ برسانند. یکی از ابزارهای توافق‌شده در این پروتکل نیز مکانیزم توسعه پاک (CDM) بود که به‌‌‌وسیله آن کشورهای صنعتی برای ایفای تعهدات خود می‌‌‌توانستند در کشورهای درحال‌‌‌توسعه برای کاهش گازهای گلخانه‌‌‌ای و توسعه پایدار سرمایه‌گذاری کنند (به دلیل هزینه‌‌‌های پایین‌‌‌تر نسبت به کشورهای خود) که مکانیزمی برای کاهش نشت کربن و تقویت انتقال تکنولوژی‌‌‌های کارآتر به کشورهای درحال‌‌‌توسعه بود. از سوی دیگر مطالعاتی که بعدها انجام شدند، اغلب شواهدی یافتند از اینکه تصویب پروتکل کیوتو، اثرات اقتصادی حائز اهمیتی بر کشورهای توسعه‌‌‌یافته و درحال‌‌‌توسعه داشته است.

به‌طور مثال، انتقال مکانی تولید به کشورهای درحال‌‌‌توسعه اتفاق افتاده یا به‌سبب مکانیزم‌‌‌های پروتکل کیوتو مصرف سوخت‌‌‌های فسیلی در کشورهایی نظیر برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی کارآتر شده و حتی اثر مثبت پروتکل کیوتو بر گسترش تکنولوژی‌‌‌های انرژی خورشیدی و بادی در کشورهای درحال‌‌‌توسعه، گزارش شده است (البته شواهدی از بروز پدیده‌‌‌های منفی ناخواسته نظیر نشت کربن و افزایش انتشار گازهای گلخانه‌ای در کشورهای درحال‌‌‌توسعه نیز منتشر شده است). در همین راستا، شواهد تجربی حاکی از آن است که تصویب پروتکل کیوتو باعث شده است تا مشارکت کشورهای متعهد صنعتی در GVCs نیز تغییر یابد. به این صورت که سهم کالاها و خدمات واسطه‌‌‌ای (ارزش‌‌‌افزوده‌‌‌ای که این کشورها صادر می‌کنند و در تولید کالاها و خدمات صادراتی کشورهای دیگر به کار می‌‌‌روند) از صادرات آنها کاهش و سهم ارزش‌‌‌افزوده خارجی (نهاده واسطه‌‌‌ای وارداتی) از صادرات آنها افزایش ‌‌‌یافته است.

شواهد موجود نیز بر افزایش واردات نفت خام، آهن و فلزات، محصولات شیمیایی و ICT برای تولیدات صادراتی در کشورهای صنعتی صحه می‌‌‌گذارند. از این‌رو آنچه می‌‌‌توان نتیجه گرفت این است که به‌‌‌واسطه سیاست‌‌‌های زیست‌‌‌محیطی بین‌المللی، به‌‌‌ویژه پروتکل کیوتو که به گسترش بیشتر GVCs منجر شده‌‌‌ است، جابه‌‌‌جایی مکانی فرآیندهای تولید رخ‌‌‌ داده است (به طور خاص برش‌‌‌هایی از زنجیره ارزش که شدت کربن و انرژی‌‌‌بری بیشتری دارند و برش‌‌‌هایی که به کارگران کمتر ماهر نیاز دارند)۲. بنابراین، در واکنش به محدودیت‌های پروتکل کیوتو، کشورهای صنعتی به دو منظور شروع به سرمایه‌گذاری در کشورهای درحال‌‌‌توسعه کردند: اول، برای بهره‌‌‌برداری از امتیازات مکانیزم توسعه پاک و دوم، برای عمل به تعهدات کاهش انتشار و به‌‌‌منظور جابه‌‌‌جایی تولید و استقرار بخشی از فرآیندهای تولید خود در کشورهای درحال‌‌‌توسعه و بهره‌‌‌برداری از مزیت‌‌‌های نسبی آنها. بنابراین برای کشورهای درحال‌‌‌توسعه فرصتی مناسب جهت ارتباط با کشورهای صنعتی، جذب سرمایه خارجی و گسترش تجارت خارجی ایجاد شد.

پرده سوم: اقتصاد ایران و فرصتی که از دست رفت
در حالی که در دهه‌‌‌های اخیر کشورهای درحال‌‌‌توسعه مشغول جذب سرمایه‌‌‌های خارجی کشورهای توسعه‌‌‌یافته بودند تا پذیرای بخشی از فرآیندهای تولید دورسپاری‌شده و پروژه‌‌‌های مکانیزم توسعه پاک آنها باشند، اقتصاد ایران در زمین بازی دیگر بود. سیاستگذاران اقتصاد ایران با اتخاذ رویکرد درون‌‌‌گرایی و حمایت از تولید داخل و استراتژی جایگزینی واردات برای توسعه صنعتی، همراه با برخی فعالان اقتصادی که از یک اقتصاد بسته نفع می‌‌‌بردند، به دنبال خودکفایی و تکمیل زنجیره‌‌‌های داخلی ارزش بود و برای توسعه اقتصادی به ظرفیت‌‌‌های داخلی، نهاده‌‌‌های داخلی و بازارهای داخلی چشم داشت.

در کنار این خودتحریمی داخلی، تحمیل تحریم‌‌‌های غیرمنصفانه اقتصادی خارجی نیز اقتصاد ایران را بیش از پیش از سازمان تولید جهانی منزوی کرد. کافی است به برخی از آمارها نگاهی داشته باشیم تا ببینیم چگونه حتی در آن چیزهایی که مزیت نسبی جهانی داشتیم هم دیگر صادرکننده و دارای مزیت نسبی نیستیم. اما از آنجا که قصد ندارم به آمارهای همیشگی صادرات نفت و صادرات گمرکی ارجاع دهم، اجازه دهید به تنها یکی از شاخص‌‌‌های سنجش مشارکت در GVCs نگاه کنیم. نمودار «۱» شاخص مشارکت کلی در GVCs۳را برای ایران و برخی کشورها نمایش داده است. این مقایسه به تفسیر بیشتری نیاز ندارد و نشان می‌دهد که کشورهای منتخب در مقایسه با کشور ما چگونه به‌سرعت پیوندهای گسترده‌‌‌ای با سازمان تولید جهانی ایجاد کرده‌‌‌اند۴.

در مقابل، کشور ما به‌‌‌واسطه دیوارکشی بر مرزهای تجاری توسط سیاستگذاران داخلی و تحریم‌‌‌کنندگان خارجی، تماشاگر سهم بردن کشورهای درحال‌‌‌توسعه از کیک تجارت بین‌المللی است. ما در حالی که تامین‌کننده حامل‌‌‌های انرژی با قیمت‌های ناچیز، آب رایگان و منابع مالی و ارزی با نرخ‌های ترجیحی و منابع انسانی ماهر و نیمه‌‌‌ماهر ارزان بودیم، در کنار انتشار بیشتر گازهای گلخانه‌‌‌ای، مصرف فزاینده انرژی و بهره‌‌‌برداری غیراقتصادی از منابع طبیعی، موفق نشدیم نرخ‌های رشد اقتصادی بالاتر از ۳ تا ۴‌درصد و پایدار را محقق کنیم. در حالی که می‌‌‌توانستیم از مزیت‌‌‌های نسبی طبیعی و مزیت‌‌‌های نسبی مصنوعی (که توسط سیاستگذار داخلی در طول همه این سال‌ها ایجاد شده بودند)، بهره‌‌‌برداری کنیم و با پذیرش فرآیندهای تولید دورسپاری‌شده کشورهای صنعتی، آنها را به اقتصاد خود متصل و وابسته کنیم، در عوض به آب‌‌‌باریکه زنجیره‌‌‌های داخلی ارزش اکتفا و دل خوش کردیم؛ چه‌‌‌بسا که در بسیاری از همین زنجیره‌‌‌های داخلی ارزش نیز اکنون به واردات واسطه‌‌‌ای متکی هستیم. اما هر آنچه در این سه پرده ترسیم شد، هرچقدر هم تلخ، متعلق به گذشته است.

اکنون زمان آن رسیده که از تجربیات گذشته و فرصت‌‌‌های ازدست‌‌‌رفته، درس بگیریم و رویکرد جدیدی برای توسعه اتخاذ کنیم. کشورمان ایران سرشار از مزیت‌‌‌های نسبی کوچک و بزرگ ناب و دست‌‌‌نخورده است که در سراسر مناطق محلی جغرافیای کشور پراکنده هستند. برای بهره‌‌‌برداری از این مزیت‌‌‌های نسبی ناب، اول باید سیاستگذاران داخلی به این نتیجه برسند که محدودسازی و اکتفا به ظرفیت‌‌‌ها و بازارهای داخلی، مسیر توسعه پایدار نیست. آنگاه گام دوم، تغییر پارادایم و تعویض عینکی است که سیاستگذاران با آن به اقتصاد نگاه می‌کنند. اکنون در عصر GVCs و پراکندگی بین‌المللی تولید، تکمیل صفر تا ۱۰۰ زنجیره‌‌‌های داخلی ارزش، رویکردی غیراقتصادی و غیربهینه است. امروز زمان تخصص یافتن در کل زنجیره ارزش نیست و جهان امروز، جهان تخصص یافتن در وظایف تولیدی (بخشی از زنجیره ارزش) و تجارت کالاها و خدمات واسطه‌‌‌ای و اقتصاد دیجیتالی است که مرز و جغرافیا نمی‌‌‌شناسند.


🔻روزنامه کیهان
📍 رساله عملیّه شهید نصرالله کابوس اسرائیل و آمریکا
✍️ محمد ایمانی
۱) شهادت دبیرکل حزب‌الله، مصیبت بزرگی است؛ از آن جنس که به تعبیر امیر مؤمنان‌(ع) درباره جناب مالک، جهانی را خوشحال و جهانی را سوگوار می‌کند. شهادت آیت‌الله سید حسن نصرالله(ره) در عملیات تروریستی آمریکا و اسرائیل، رویداد بزرگی است و می‌تواند تاثیرات بزرگی بر منطقه و جهان بگذارد. صهیونیست‌ها نام این عملیات را «نظم جدید» (New Order) گذاشته‌اند، اما نمی‌فهمند که نظم تازه، برخلاف آرزوهای آنها در حال پدید آمدن است. صهیونیست‌ها پیش از این، دست‌‌کم دو بار تصمیم گرفتند با جنگ و جنایت و کشتار، نظمی تازه در نسبت با لبنان و منطقه برقرار بکنند. یک بار، در سال ۱۹۸۲ که به اشغال جنوب لبنان پرداختند در حالی که آن روز، حزب‌الله اصلا وجود نداشت. و نوبت دوم، با جنگ‌های ۲۰۰۵ علیه غزه و ۲۰۰۶ علیه لبنان. نوبت اول، با خبط خود موجب شدند حزب‌الله سر برآورد، نماد مقاومت شود و ارتش اسرائیل را مجبور به فرار تحقیر‌آمیز در سال ۲۰۰۰ کند. بار دوم، سال ۲۰۰۶ میلادی که اسرائیل با حمایت مطلق نومحافظه‌کاران آمریکایی (و ارتجاع عربی) و با توهم زایمان خاورمیانه جدید، به لبنان حمله کرد، اما تحقیر‌آمیزترین شکست را متحمل شد. ۱۸ سال بعد، قطعا آن نظم مطلوب آمریکا و اسرائیل، آسیب‌های اساسی و جبران ناپذیر دیده است.
۲) آیت‌الله شهید مقاومت، به تنهائی احتجاج با همه سیاستمداران و روشنفکران و عالمان در منطقه و جهان است. او در حالی مقاومت در برابر جنایات رژیم صهیونیستی را در مرزهای فلسطین اشغالی مدیریت کرد و جان گرامی خود را بر سر این گذاشت، که بسیاری از مدعیان سیاست و روشنفکری در منطقه جرئت نکردند ولو در کلام، زبان به اعتراض علیه نسل‌کشی اسرائیل بگشایند. سید مقاومت در آخرین سخنرانی‌اش گفته بود به حزب‌الله پیغام می‌دهند که از حمایت از غزه کوتاه بیاید اما ما تا زمانی که جنگ در غزه تمام نشود کوتاه نخواهیم آمد. خون مبارک او و دیگر فرماندهان شهید حزب‌الله، با خون فرماندهان شهید ایرانی و فلسطینی و یمنی و عراقی در‌هم آمیخت تا بشارت بیداری اسلامی در منطقه باشد. هنوز هم طنین صدای او در روز قدس سال ۱۳۹۲ تازه است که خطاب به دشمنان گفت: «هرچه می‌‌خواهید به ما بگویید بگویید رافضی، تروریست، جنایتکار، و ما را هر جا که یافتید و در همه‌ جبهه‌‌ها و بر در هر حسینیه و مسجد بکشید؛ اما ما شیعیان علی بن ابی طالب‌(ع)، فلسطین را تنها نخواهیم گذاشت.».
۳) طنین صدای سید شهید مقاومت همچنان در گوش‌ها طنین‌انداز است که خطابه علی بن الحسین‌(ع) به ابن زیاد را بازخوانی کرد: «أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنی؟ أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَکَرامَتَنَا الشَّهادَةُ. آیا ما را با قتل تهدید مىکنى؟ مگر نمى‌دانى که کشته شدن، عادت ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟». اکنون عالِمی دیگر از علمای مجاهد اسلام، در مسیر دفاع از مظلومان در خون خود تپیده و حقانیت آرمان الهی و انسانی خود را با خون امضا کرده است. آیت‌الله شهید نصرالله، از سرآمدان روحانیت مجاهدی است که امام خمینی(ره) در طلیعه منشور روحانیت (۳ اسفند ۱۳۶۷) درباره ایشان نوشت: «سلام بر حماسه‌سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته‌‌اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شبچراغ ساخته‌اند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد، رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبک‌بالان به میهمانی عرشیان رفتند». این شهادت با همه تلخی و سنگینی‌اش، از جنس شهادت علامه مطهری است که حضرت امام(ره) درباره شهادت او نوشت: «... در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالِم جاودان، ثُلمه‌ای وارد شد که‌‎ ‌‏هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک در داشتن این شخصیت‌های فداکار که در زندگی و‌‎ ‌‏پس از آن با جلوۀ خود نورافشانی کرده و می‌کنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با‌‎ ‌‏شعاع فروزان خود، مردگان را حیات می‌بخشند و به ظلمت‌ها نور می‌افشانند، به اسلام‌‎ ‌‏بزرگ، مربی انسان‌ها و به امت اسلامی تبریک می‌گویم. من گرچه فرزند عزیزی را که‌‎ ‌‏پارۀ تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود‌‎ ‌‏داشت و دارد.»
۴) رژیم صهیونیستی، نام جنایت تروریستی اخیر را که با هواپیماها و بمب‌ها و اطلاعات و هدایت دولت آمریکا انجام شد، «نظم جدید» گذاشته است. صهیونیست‌های نگون بخت می‌توانند برای مدتی بسیار کوتاه، شادی کنند اما حقیقت همان است که جناب سید فرمود:
«باید کم بخندید و بسیار‌ گریه کنید». سید شهید مقاومت، آینه دقّ رژیم صهیونیستی بود و همچنان خواهد ماند. تزیپی لیونی، دارای سابقه عضویت در موساد که مجله تایم در سال ۲۰۰۷ وی را در فهرست «یکصد شخصیت پرنفوذ جهان» قرار داد، از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ وزیر خارجه اسرائیل بود و شکست سخت در جنگ ۳۳ روزه با حزب‌الله را از جایگاه وزارت چشید. او اواخر مرداد ۱۳۹۵ در مصاحبه با شبکه ۱۰ تلویزیون رژیم صهیونیستی، سخنی گفت که عمق ضربه سید مقاومت بر پیکر رژیم را نشان می‌داد: « حزب ‌الله و نصرالله، دشمنان اسرائیل هستند و موشک‌‌های بسیاری در اختیار دارند. هرگاه نصرالله سخنرانی می‌کند، ما در اسرائیل خود را می‌‌بازیم».
۵) نباید دچار خطای تحلیل شد. حزب‌الله نه در یک سال اخیر
و نه چهار دهه گذشته، فقط با اسرائیل نجنگیده، بلکه با آمریکا می‌جنگد. بمب‌ها و موشک‌هایی که به سمت لبنان شلیک می‌شود، همه آمریکایی هستند؛ هدایای منحصر به فرد دموکرات‌های جنایتکاری که کسانی در ایران ماموریت داشتند آنها را متفاوت از جمهوریخواهان جا بزنند. اگر جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه (سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۵) را جمهوریخواهان و نومحافظه‌کاران آمریکا در متن طرح خاورمیانه جدید اداره کردند، جنگ جاری در غزه و لبنان و منطقه را دموکرات‌ها مدیریت می‌کنند؛ در حالی که به دروغ از صلح و آتش‌بس هم دم می‌زنند. با این همه، لبنان، داغی بزرگ بر دل آمریکاست: مستعمره‌ای که به چشم عروس منطقه دیده می‌شد و کاملا در قبضه بود، ناگهان خار چشم آمریکا شد، پرچم مقاومت را برافراشت، آن بلای فراموش ناشدنی را بر سر تفنگداران آمریکایی درآورد، سیلی‌های آبدار بر گوش اسرائیلی نواخت که بنا بود نوک پیکان قدرت آمریکا در منطقه دیده شود، الگو‌سازی کرد و الگو شد، و در فلسطین و یمن و عراق و... ریشه دواند و نقش الهام‌بخش را برای دیگر گروه‌های مقاومت ایفا کرد؛ یازده ماه هم هست که اسرائیل (مینیاتور آمریکا در منطقه) را تحقیر می‌کند و توان رزمی ارتش صهیونیستی را دوپاره و مستهلک کرده است.
۶) جناب سید حسن(ره) نه فقط برای ملت ما، بلکه برای ملت‌های مظلوم منطقه، پشتوانه بود. و پیداست که ترور چنین فرمانده خدمتگزاری، بسیار گران آید. اما اراده هیچ شیطان و طاغوت مستکبری، از اراده پروردگار متعال سبقت نگرفته است. «اَم یُریدونَ کَیدا. فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون. آیا می‌خواهند مکر بورزند؟ پس کافران، مورد مکر الهی هستند». آیا منطقه پس از ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی، برای آمریکا و اسرائیل امن‌تر شد که پس از جنایت اخیر امن شود؟ یا اینکه بر وسعت و شدت ضربات ضد‌صهیونیستی مقاومت افزوده شده است؟ سخن کریس مورفی سناتور آمریکایی درباره شهید سلیمانی، نسبت به شهید نصرالله هم صادق است که گفت: «ژنرال سلیمانی به عنوان یک شهید، می‌‌تواند برای آمریکا به مراتب خطرناک‌‌تر باشد. سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که او زمانی که زنده بود، خطرناک‌‌تر بود یا الان که کشته شده است؟». دوره تازه، آغاز دوران الهام‌بخشی شهید نصرالله است.
۷) نباید سرسوزنی درباره برنامه نابودی رژیم صهیونیستی یا اخراج آمریکا از منطقه سست شد. این، همان آرمان بلند شهید نصرالله است که پس از شهادت حاج قاسم و درباره کیفیت انتقام شایسته خون او گفت: «قصاص عادلانه، ایجاب می‌کند شخصیتی همتراز قاسم سلیمانی باشد! چه کسی هست؟! رئیس ستاد ارتش آمریکا؟ وزیر دفاع آمریکا؟ فرمانده‌ نیروهای آمریکا در خاورمیانه؟ چه شخصیتی همتراز سلیمانی و ابومهدی است؟ کفش‌‌های قاسم سلیمانی، می‌‌ارزد به سر ترامپ و کل فرماندهانش. سر دونالد ترامپ در حد کفش قاسم سلیمانی هم نیست؛ قصاص عادلانه، کل موجودیت آمریکا در منطقه است. پایگاه‌‌های نظامی و کشتی‌‌های جنگی و کل سربازهای آمریکا در منطقه، معادل قصاص عادلانه است. پاسخ به خون قاسم سلیمانی و ابومهدی، اخراج کل نیروهای آمریکایی از منطقه باید باشد؛ این هدف ان شاء ‌الله محقق خواهد شد و قدس و فلسطین نیز آزاد خواهد شد».
۸) حزب‌الله، یک روند است و نه یک نقطه یا شخص. حزب‌الله با شهادت سید عباس موسوی، ضربه بسیار سختی خورد اما نه تنها تمام نشد، بلکه تازه آغاز و شکوفا شد. باید این حقیقت را درست درک کرد که اگر مؤمنان همت کنند، حرکت تاریخ، رو به جلو و متعالی است. تاریخ نه در ناکامی اُحُد متوقف ماند و نه در صفین و نه در کربلا و عاشورا، که اگر متوقف مانده بود به پیروزی‌های بزرگ جبهه اسلام در روزگار معاصر نمی‌انجامید. ما به تحلیل عمیق ولی امر مسلمین و بشارت‌ها و مطالبات نهفته در دو پیام دیروز ایشان یقین داریم که فرمودند: «ضربات جبهه‌ مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی، بحول و قوه‌ الهی کوبنده‌تر خواهد شد. ذات پلید رژیم صهیونی در این حادثه، به پیروزی دست نیافته است. سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سید عباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند». و «جنایتکاران صهیونیست بدانند بسیار کوچک‌تر از آنند که به ساخت مستحکم حزب ‌الله صدمه‌ مهمی وارد کنند. همه‌ نیروی مقاومت منطقه در کنار حزب‌‌الله و پشتیبان آن است. سرنوشت این منطقه را نیروهای مقاومت و در رأس آنان حزب ‌الله سرافراز رقم خواهد زد... بر همه‌ مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث، آن را یاری کنند».
۹) جنگ جاری در منطقه، جنگ اراده‌هاست. بنابراین باید با تحلیل‌های مسموم و فلج‌کننده‌ای که به نیابت از آمریکا و اسرائیل، دعوت به نرمش و مماشات و انفعال و بی‌عملی در برابر تجاوزات این دو در منطقه می‌کنند و جنایت‌های دشمن را تله تنش و جنگ می‌خوانند، به عنوان سرانگشتان نفوذ به شدت برخورد کرد. مجازات قاطع و مؤثر جنایتکاران صهیونیست و آمریکایی، از بستن مجرای نفوذ تحلیل‌های مسموم آغاز می‌شود. همچنین نباید در روزگار جنایتگری صهیونیسم مسیحی، در توهم مذاکره و تعامل و توافق با جنایتکاران فرصت‌سوزی کرد و پالس‌های اشتباه (تشویق‌کننده/ جرئت دهنده) فرستاد. این بشارت قاطع و البته مشروط خداوند است که فرمود: « وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». و همچنین: «وَلَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ. إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللهِ مَا لَا یَرْجُونَ. و در تعقیب دشمن سستی نورزید؛ اگر شما رنج و دردی می‌بینید، آنان نیز مانند شما در رنج و درد می‌افتند، و شما امیدی را به خداوند دارید که آنان ندارند». نخبگان و مدیران و تحلیلگران و سیاستمداران باید این پیام امام خمینی(ره) در تاریخ ۲ فروردین ۱۳۶۸ را به عنوان یک راهبرد همیشگی نصب‌العین قرار دهند که فرمود: «امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است... غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‌تان- به خیال خام خودشان- بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست... همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند». (جلد ۲۱ صحیفه نور- صفحه ۳۲۹)


🔻روزنامه ایران
📍 حجت شرعی دفاع از مردم لبنان و حزب‌الله
✍️ داود مهدوی زادگان
ولی فقیه، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه‌الله درباره جنایات ددمنشانه رژیم صهیونیستی در جنوب بیروت پیام مهمی صادر فرمودند که در بردارنده حکم ولایی است: «بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند» (بیانات ولی فقیه: ۷ مهر ١۴٠٣).
۱.کاربست واژه «فرض» در ادبیات فقهی علمای اعلام و مراجع دین صدور فتوای جهاد است. لذا تردیدی در اینکه ولی فقیه جهاد با دشمن صهیونیستی را بر مسلمانان واجب دانسته است، باقی نمی‌ماند.
۲.اگر اختلافی هم در مقصود از فرض دانستن جهاد با صهیونیست‌ها باشد مربوط به واجب عینی یا کفایی دانستن آن است. البته این وجوب مادامی که جبهه مقاومت احساس نیاز بکند بر عینی بودنش باقی است. به عبارت دیگر، وجوب کفایی امکان شانه خالی کردن از این حکم را به کسی نمی‌دهد.
۳.این نکته نیز لازم به ذکر است که هر چند فتوای ولی فقیه نسبت به آحاد مکلفین قابل تفسیر به وجوب عینی یا کفایی است؛ لکن چنین تفسیری نسبت به دولت و کارگزاران حکومت صادق نیست. تکلیف دولت - اعم از دستگاه‌های کشوری و لشکری - وجوب عینی است. چنانکه تلقی ارشادی بودن بعضی از فرامین ولی فقیه در خصوص کارگزار حکومت درست نیست.
۴.چون دولت از منظر فقه سیاسی نیز مکلف به احکام شرع مقدس است و مخاطب اولیه در خطابات حکومتی ولی فقیه تلقی می‌شود فرض وجوب کفایی جهاد بر دولت و نیروهای نظامی معنا ندارد.
۵.ولی فقیه در فتوای خود بر همه مسلمانان واجب فرموده که همه امکانات خود را در میدان حمایت از مردم لبنان و حزب‌الله مهیا کنند. بر این اساس، بر همه مسلمانان اعم از خواص و عموم مردم واجب است که امکانات مقدوره مادی و معنوی خود را برای انجام این فریضه تدارک ببینند.
۶. در این میان، تدارک امکانات حمایتی و پشتیبانی مادی و معنوی دستگاه‌های اجرایی و لشکری امر مسلم و واجب عینی است. باید دولت اسلامی امکانات و مقدورات خود را برای اجرای فتوای جهاد ولی فقیه تدارک کند. ان شاءالله


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ایرانیان غمگین و غصه‌دار هستند
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
حافظه تاریخی سرزمین و کشور ایران انباشتی از روزهای غمگین و غصه‌دار است. ایرانیان به این دلیل که شهروندانی با پیشینه قدیمی هستند و تاریخی پرفراز‌وفرود را دارند نشان داده‌اند می‌توانند با بردباری و مدارا و نگهداری از آموزه‌های تاریخی و ملی و مذهبی پس از هر رخداد ناجور سرپا شوند و بر نگهداری این سرزمین و آموزه‌های آن پا‌فشاری کنند. ایرانیان نیک می‌دانند پس از اینکه نظام سیاسی شاهی از ایران رخت بربست و نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن شد ماهیت رخدادهای سیاسی داخلی و سیاست خارجی آن با دوران پیش از استقرار جمهوری اسلامی متفاوت شده است. روند سیاست خارجی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی این بوده و هست که با نظم جهانی که از سوی اندیشمندان و نظام‌های سیاسی غربی از در مخالفت در آمده و کوشش کرده این نظم موجود را که برپایه آموزه‌های فلسفه غربی بنا نهاده شده است، شکست دهد. واقعیت این است که در این نبرد ۴۵ساله میان نظام سیاسی جمهوری اسلامی و غرب به رهبری ایالات‌متحده آمریکا برقرار بوده و هست شکست‌ها و پیروزی‌هایی برای نظام جمهوری اسلامی رقم خورده است. رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی باور دارند در معدل‌گیری شکست و پیروزی‌های این نبرد شمار پیروزی‌ها بیشتر بوده است. از سوی دیگر شهروندان ایرانی هستند که باور دارند نباید گفت جمهوری اسلامی شکست‌ناپذیر است و ایرانیان می‌دانند که وضعیت امروز ایران به لحاظ مادی نباید در نقطه‌ای باشد که امروز هست. ایرانیان باور دارند که در روند و فرآیند نبرد با آمریکا روزهای شاد و روزهای اندوهگینی داشته‌ایم و این روزها یکی از غمگین‌ترین روزهاست. ایرانیانی که باور دارند مرگ ۵۰ معدنکار زحمتکش در ژرفای زمین و نیز شهادت سیدحسن نصرالله متحد لبنانی ایران و فرمانده حزب‌الله لبنان از غمگین‌ترین روزهای ایران است. ایرانیان از مدیران انتظار دارند این روزها مدارا، بردباری و تدبیر بیشتری نسبت به دوره‌های سپری‌شده نشان داده و در هنگام تصمیم‌گیری‌ها به روزگار ایران ارجمند بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت دهند. مدیران و گردانندگان ایرانی باید گونه‌ای رفتار کنند و تصمیم بگیرند که ایران‌زمین و شهروندان این مرزو‌بوم از روزهای غمگین دور و دورتر شوند. رفتارهای شتاب‌زده و گفتارهای حساب نشده را باید مهار کرد و نیز باید دستوری باشد که هرکس سر خود وعده انتقام و وعده‌های هیجان‌زا ندهد. ایران برای شاد بودن نیاز به مدارا دارد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 بنزین سیاسی‌‌ترین کالا
✍️ عباس عبدی
در ادامه یادداشت دیروز درباره وضع خطیر گاز باید گفت که وضعیت سایر حامل‌های انرژی‌ نیز در محدوده بحرانی است. در واقع کلیت بخش انرژی دچار مشکل است. کافی است که گفته شود تشکیل سرمایه ثابت در اقتصاد ایران در پایان دهه ۱۳۹۰ نسبت به آغاز آن حدودا نصف شد، در مقابل استهلاک سرمایه حدود ۵۰ درصد افزایش یافت و این روند افزایشی نیز همچنان ادامه دارد. در نهایت به اینجا رسید که از سال ۱۳۹۷ به بعد تشکیل سرمایه ثابت در بهترین حالت جبران استهلاک را کرده است. ولی این مساله در بخش نفت و گاز خیلی بدتر است. به این معنی که موجودی سرمایه در این بخش در دهه ۱۳۹۰ حدود ۲۵ درصد کمتر شده است. در حالی که همچنان بهره‌برداری از مخازن آنها ادامه دارد. مثل خودرویی است که ارزش و کیفیت آن در حال کاهش است ولی همچنان می‌خواهد مثل گذشته و حتی بیشتر مسافر جابه‌جا کند و حتی پولی خرج تعمیر آن هم نمی‌شود. همچنین نسبت سرمایه‌گذاری به ازای هر بشکه نفت تولیدی در ایران طی سال‌های گذشته یک‌دهم کشورهای اصلی تولیدکننده نفت بوده است.
بنزین یکی از حامل‌های مهم انرژی در ایران است که همیشه هم سیاسی شده است. میانگین مصرف روزانه بنزین در ایران طی ۹ سال گذشته از ۸۲ میلیون لیتر در روز به ۱۲۱ میلیون لیتر رسیده که به معنای افزایش ۵۰ درصدی آن است. افزایش قیمت نیز فقط ۵۰ درصد بوده در حالی که تورم در این فاصله زمانی، حدود ۱۰ برابر شده، به عبارت دیگر قیمت بنزین نسبت به سال ۱۳۹۴ حدود یک‌پنجم شده است. با این وضع گمان می‌کنید که بنزین چه شرایطی باید داشته باشد؟ با بهره‌برداری از پالایشگاه خلیج‌فارس؛ کشور در مرحله صادرات بنزین قرار گرفت، زیرا اضافه بر نیاز داشت، ولی در همین ۵-۴ سال گذشته چنان شیب مصرف بالا رفت که دوباره در این شرایط بحرانی ارزی، مجبور به واردات شده‌ایم، گفته می‌شود تا حدود ۵ میلیارد دلار فقط واردات بنزین داریم. جالب است که کل ارزی که برای داروی کشور تخصیص می‌یابد خیلی کمتر از این رقم است و برای واردات و تامین دارو با مشکل مواجه هستند. مقایسه تامین بودجه برای بنزین با وضعیت آموزش و پرورش، وضع تغذیه و امنیت غذایی، بهداشت، دستگاه قضایی و... همه موارد دیگر حکایت از این می‌کند که مساله سیاستگذاری در ایران در امور اقتصادی به ویژه انرژی با یک مشکل اساسی مواجه است. جالب اینکه قاچاق بنزین نیز به وفور دیده می‌شود. از آن مهم‌تر اینکه برخی مسافران تابستانی به علت کمبود بنزین مجبور شده‌اند بنزین را با قیمت‌های گران تهیه کنند. قیمت‌هایی که هیچ مبلغ آن در خزانه و حساب تولیدکننده واریز نمی‌شود.
با اطمینان می‌توان گفت که سیاست انرژی در ایران در جهان منحصربه‌فرد است. همه کارشناسان می‌دانند که ادامه این سیاست نادرست و به زیان جامعه است، ولی در عین حال کسی جرات و شهامت حل آن را ندارد. این وضعیت به نحوی با منافع و زیان‌های گروه‌های گوناگون گره خورده است که سیاستگذار نه جرات حذف منافع مذکور و نه توان جبران زیان‌های این سیاست برای اقشار زیان‌دیده را دارد. بدتر از همه اینکه برای حل مساله یا تخفیف ناترازی ممکن است به تولید بنزین‌های باکیفیت پایین متوسل شوند که آلودگی زیادی را در پاییز و زمستان ایجاد می‌کند. این آلودگی را بگذارید در کنار آلودگی‌های ناشی از سوخت مازوت در نیروگاه‌ها، متوجه ابعاد مشکل می‌شویم.
بنزین را می‌توان وارد کرد، ولی برای واردات باید ارز پرداخت و ده‌ها رقم دیگر از واردات که ضروری هم هستند تحت فشار واردات بنزین قرار می‌گیرند و حذف خواهند شد. گران کردن آن هم مورد اعتراض مردم است، به ویژه اینکه سیاست خودرویی کشور ایراد اساسی دارد. خودروهای کم‌کیفیت با مصرف بالا و قیمت بسیار گران تولید می‌شود و اجازه واردات خودروی خوب و با مصرف پایین داده نمی‌شود. در واقع حداقل بخشی از این مصرف فراوان بنزین محصول همین سیاست تولید خودرو است. قیمت هم در حد رایگان است. بنابراین کیفیت بنزین تولیدی روز به روز سقوط می‌کند و عوارض بیماری‌زای آن بیشتر و هوا نیز آلوده‌تر می‌شود.
مجموعه این عوامل موجب شده است که تمامی شاخص‌های مصرف انرژی در ایران در موقعیت بدی قرار گیرند. مصرف انرژی به ازای هر واحد ارزش تولید کالا و خدمات در ایران، بیش از ۳ تا ۴ برابر میانگین جهانی است. مصرف بنزین به نسبت جمعیت کشور و در مقایسه با سطح توسعه اقتصادی و تعداد خودرو نیز بسیار بالاتر از میانگین کشورهای مشابه و پیشرفته است. قیمت انرژی، رابطه میان قیمت همه کالاها و خدمات و کلا قیمت‌های نسبی را خراب کرده و همه اینها به زیان مردم، کشور و اقتصاد و تولید است.


🔻روزنامه شرق
📍 شهادت نصرالله و تغییر قواعد جنگ
✍️ محمد ایرانی
اتفاقات دو شب گذشته در لبنان و منطقه ضاحیه جنوبی در بیروت که منجر به شهادت دبیرکل محبوب حزب‌الله لبنان و تعداد دیگری از هم‌رزمان ایشان شد، بدون‌تردید یکی از مهم‌ترین و شاید فجیع‌ترین جنایاتی است که به دست اسرائیل رقم خورده است. سال‌های درازی است که اسرائیل به دنبال ترور این شخصیت تأثیرگذار بود و به‌خوبی می‌دانست که جدی‌ترین دشمن اشغالگری که در قالب اسرائیل به نمایش گذاشته شده است، شخصیتی محبوب و کاریزماتیک به نام سیدحسن نصرالله بود که در تمام منطقه محبوبیت زیادی داشت. حزب‌الله لبنان در سال‌های دبیرکلی ایشان به سازمانی منظم و قاعده‌مند تبدیل شد. اقدام اسرائیل در به شهادت رساندن سید‌حسن نصرالله نکات مهمی در پی دارد که در ادامه به آنها اشاره می‌کنم.

اول- حزب‌الله لبنان امروز یک تشکیلات بسیار منظم و سازمان‌یافته است که ساختاری بسیار دقیق دارد. د‌رعین‌حال انتخاب فردی به‌عنوان جانشین ایشان که در مسیر سید‌حسن نصرالله قرار داشته باشد، امری است که دشوار نیست و با توجه به امکانات موجود در ساختار حزب‌الله لبنان کاملا امکان‌پذیر است.

دوم- در شرایطی که درگیری در جنوب لبنان نزد دو طرف روند ثابتی را طی می‌کرد، اسرائیل ناگهان از روند موجود خارج شد و به‌سرعت به سمت تشدید تنش گام برداشت و حملات گسترده و خونینی به بیروت، ضاحیه، بقاع و جبیل ترتیب داد که تعداد زیادی از غیرنظامیان قربانی این جنگ‌افروزی شدند. اسرائیل در این حملات تقریبا تمام امکانات خود را به کار گرفت. بر‌اساس شواهد موجود، نتانیاهو از مدت‌ها قبل به دنبال افزایش تنش در لبنان بود و اقدامات اخیر نخست‌وزیر اسرائیل هم نشانه‌ای از عدم نتیجه‌گیری در عملیات در نوار غزه علیه حماس به شمار می‌آید.

سوم- اگر بخواهیم وضعیت منطقه را طی ماه‌های اخیر دقیق‌تر بررسی کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که قواعد جنگ به طور کلی تغییر کرده است. سفر اخیر بنیامین نتانیاهو به آمریکا برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد مرحله غیر‌قابل چشم‌پوشی این تحولات محسوب می‌شود. بدون‌تردید نتانیاهو در جریان این سفر چراغ سبز واشنگتن برای گسترش جنگ‌افروزی و انجام عملیات علیه فرماندهی حزب‌الله لبنان را دریافت کرده است.

چهارم- در این معرکه اسرائیل باز هم نشان داد که برای جان انسان‌های بی‌گناه هیچ ارزشی قائل نیست. در تغییر قواعد جنگ مطابق خواست اسرائیل با حمایت واشنگتن، انسان‌های زیادی به خاک و خون کشیده شدند و این نکته باز هم ثابت شد که حقوق بشر و قواعد جنگ داستانی است که اسرائیل در آن کاملا استثنا به شمار می‌رود.

پنجم- بر این اعتقاد هستم که اقدامات جنگ‌افروزانه اخیر اسرائیل و تشدید درگیری‌ها در منطقه نه‌تنها با چراغ سبز آمریکا انجام شده است، بلکه در این اقدامات، تمام امکانات نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، سایبری و تکنولوژیک هم به کمک اسرائیل آمد. همان‌گونه که در عملیات به شهادت رساندن مقام‌های ارشد حماس از‌جمله اسماعیل هنیه و نیز در جریان حملات موشکی ایران با عنوان «وعده صادق» شاهد بودیم، ایالات متحده به طور تمام و کمال در کنار اسرائیل بود و به آنها کمک می‌کرد. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این است که ایالات متحده در سیاست واقعی خود به گونه‌ای عمل می‌کند و در اظهارات خود متضاد با سیاست واقعی خود موضع می‌گیرد.
نکته مهم که نباید از آن غافل بود، این است که جریان مقاومت در لبنان، فلسطین و سراسر منطقه، با از دست دادن فرماندهان بزرگ خود ازجمله شهید سیدحسن نصرالله برای مدت کوتاهی دچار شوک ناگهانی خواهد شد اما همان‌طور که اشاره شد، به دلیل وجود شبکه‌ها و مؤسسات متعدد و بانفوذ در منطقه و نیز عقبه گسترده مردمی، قائم به یک فرد نخواهد بود و راه خود را ادامه خواهد داد.


🔻روزنامه رسالت
📍 برای نصرالله
✍️ سید محمد بحرینیان
یک. شهادت رهبر عالیقدر مجاهدان لبنان و جبهه مقاومت، بی شباهت به سیدالشهدا علیه السلام نبود. سید قبل از شهادت، داغ پسر دید، جفا از سران عرب دید و در سوگ یاران و نزدیکان نشست. به ویژه در یک سال اخیر که تقریبا هر چند هفته، یکی از یاران و فرماندهان مقاومت در خون خود غلتید. سیدحسن نصرالله در ۳۲ سالگی رهبر حزب الله شد و ۳۲ سال در این جایگاه، در لبه خط مقدم نبرد با دشمنان انسانیت ایستاد و مبارزه کرد تا سرانجام به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت دست یابد.
دو. سید در سال ۱۹۹۲ میلادی در حالی به رهبری حزب الله پرافتخار لبنان رسید که مذاکره و سازش، سکه رایج آن سال ها در میان سران عرب بود. او از همان روزهای نخست، رویکردی تهاجمی و سرسخت در برابر صهیونیست ها اتخاذ کرد و حزب الله در سال اول رهبری او، ده ها صهیونیست را هلاک کرد. با تداوم این روند، حزب الله سرانجام در روزهای پایانی قرن بیستم، ارتش غاصب را از جنوب لبنان اخراج کرد. این اولین عقب نشینی اجباری ارتش صهیونیستی از یک سرزمین بود.
سه. سال ۲۰۰۶ و جنگ ۳۳ روزه، دوران شکوفایی رهبر جوان حزب الله بود. او در آن جنگ سخت، ارتش صهیونیستی را با تمام حامیان پیدا و پنهانش از آمریکا و اروپا گرفته تا سازمان ملل و مرتجعین منطقه در هم شکست تا نصرالله، اولین کسی باشد که افسانه شکست ناپذیری صهیونیسم بین الملل را در عمل زیر پا گذاشته باشد.
چهار. نصرالله مردانه می جنگید. هرچند ناجوانمردانه ترور شد، اما صلابت و جوانمردی اش شهره بود. این نقل از او مشهور است که "والله حتی در جنگ روانی هم دروغ نگفته ام." او مجاهدی صادق بود و این از نحوه زندگی و شهادتش پیداست. هادی پسر او، ۱۵ ساله بود که به صف رزمندگان حزب الله پیوست و در ۱۸ سالگی شهید شد. مجاهد کبیر عصر ما، سید حسن نصر الله هنوز چهل ساله نشده بود که شایسته عنوان "ابوالشهید" شد. او حتی با وجود اطلاع از شرایط و تعدد ترور در این روزها، نه در مخفی گاه بلکه در مقر فرماندهی مرکزی حزب الله در ضاحیه شهید شد. او می دانست که ماندن و شهید شدن، در ساخت درونی حزب الله و روحیه یاران، موثرتر است تا زنده ماندن در پستوها. مشهور بود که نصرالله هرگز تهدیدی نمی کند که در پی آن عمل و اقدام قاطعی نباشد. همین بود که مرد شماره اول حزب الله در ۳ دهه اخیر، همیشه در نظرسنجی ها از محبوب ترین چهره های کل جهان عرب بود. از سوی دیگر، تحلیلگر صهیونیست می گفت نصرالله تنها کسی است که وقتی سخن می گوید همه مسئولان و فرماندهان رژیم اشغالگر، آن را به دقت دنبال می کنند.
پنج. نصرالله به تمام معنا اسطوره بود. در ایام اوج مذاکرات هسته ای و تهدیدهای اسرائیل، خبرنگاری از او پرسید "شما گفته اید در جنگ احتمالی ایران تنها نیست، منظورتان چه بوده؟" و نصرالله با لبخند گفت معنی این حرف را اسرائیلی ها
می فهمند و نیازی به توضیح نیست. سخنرانی های او، معادلات لبنان و منطقه را تغییر می داد. سخنرانی نصر الله، دادگاه بین المللی لاهه که در پرونده ترور رفیق حریری ناعادلانه پیش می رفت را در شب اعلام رأی تعطیل کرد. در یک کلمه، سید حسن نصرالله، مظهر شجاعت و عزت لبنان و همه کسانی بود که اسلام آمریکایی را برنمی تابیدند و رژیم اشغالگر صهیونیستی را دشمن می دانستند.
شش. اولین سخنرانی نصرالله بعد از طوفان الاقصی بی نظیر بود. او صادقانه گفت اطلاعی از این عملیات نداشته اما حالا کنار آن ایستاده است و چند ساعتی نگذشت که اولین موشک ها و راکت های حزب الله، شمال سرزمین های اشغالی را نشانه گرفت. در این یک سال، حزب الله هر روز، نقاطی از سرزمین های اشغالی را زیر ضربه برد تا با راهبرد هزار خنجر، هر روز تاری از تارهای عنکبوت پلید صهیونیسم را از هم باز کند. چند روز پیش در آخرین سخنرانی، با مردم خود از این سخن گفت که "ممکن است دیگر مدت زیادی میان شما نباشم" اما راه حل را هم نشان داد که "حزب الله به راه خود ادامه خواهد داد و پیروز خواهد شد". آخرین وعده های نصرالله هم مانند تمام وعده های قبلش راست از آب درآمد. اینک مرد شماره یک حزب الله و حلقه یاران و فرماندهان موثر حزب الله در میان ما نیستند اما در همین ساعات هم حملات حزب الله به اسرائیل ادامه یافته است.
هفت. سید عزیز ما! آرامش دل های کودکان بیروت! هرگاه پیکری از شیعیان امیرالمومنین در لبنان بر زمین می افتاد، همه حتی مادر شهید می گفتند فدای سر سید! خدا علمدارمان سید حسن نصرالله را نگه دارد! مادران داغدیده و همسر از دست داده، برای دختران خود داستان های رشادت تو و یارانت را زمزمه می کردند. حالا امشب مادران غصه دار بعلبک و صور برای دخترکان بی خواب چه لالایی بخوانند؟!
هشت. خوب یادم هست که پس از جنگ ۳۳ روزه، سید در یک سخنرانی شورانگیز، فریاد می زد "لبیک یا حسین" و جمعیت پاسخ می داد. هنوز آن شور و حرارتی که از آن صحنه در وجودم شکل گرفته بود را در وجودم حس می کنم. سید عزیز ما! چه استوار و با صلابت به مولایت لبیک گفتی و به او پیوستی! لبیک یا حسین ...



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0