🔻روزنامه تعادل
📍 بودجه ۱۴۰۴ نیاز به تدبیر بسیار بیشتر
✍️ مرتضی عزتی
در لایحه بودجه سال ۱۴۰۴ برخی اقدامات صوری انجام شده که ممکن است ظواهری را بهتر نشان دهد. ولی به نظر می‌رسد نسبت به آنچه در لایحه و سند پشتیبان است، نیازمند تدبیر بسیار بیشتری است. از جمله این اقدام‌ها، یکپارچه‌سازی بودجه، افزایش مستمری‌ها، تبدیل بدهی‌ها به اوراق بهادار، تاکید بر مشارکت عمومی خصوصی، جلوگیری از افزایش مالیات تولیدکنندگان، تامین مالی بنگاه‌ها، افزایش سهم تملک دارایی و مانند اینهاست. به نظر می‌رسد برخی از اینها مانند تامین بنگاه‌ها در حد شعار است و برخی نیز آثار منفی قابل توجهی نیز به همراه دارد که در سیاست‌ها باید جبران شود، ولی چیزی از جبران آن در اسناد بودجه دیده نمی‌شود. بیشتر اینها چنین برداشتی را ایجاد می‌کنند که این سند نیز مانند بودجه‌های سالانه سال‌های اخیر، بیش از اینکه یک برنامه سالانه باشد، یک سیاهه از اقدام‌های دولت برای تامین بودجه و سیاهه هزینه‌هایی است که بی‌توجه به آثار آن بر دیگر بخش‌های اقتصاد و تنها با هدف تامین منافع دولت یا با هدف دیگری تنظیم شده و در کنار آن تلاش شده است با شعارهایی تزیین شود تا عیب‌های آن پوشانده شود. به نمونه‌ای از اینها اشاره می‌شود. یکی از اینها یکپارچه‌سازی بودجه است یا آنچه نامش را انسجام گذاشته‌اند که در عمل از یک طرف یک کار صوری است که در کنار آن ممکن است در برخی موارد به شفافیت کمک کند، ولی از سوی دیگر این یکپارچه‌سازی موجب می‌شود دست دولت برای جابه‌جایی اعتبارات بودجه، میان بخش‌هایی که با یک منطق مشخص و قوی جدا شده بودند را باز کند. اساسا برخی بخش‌ها مانند بودجه هدفمندی، جدا شده‌اند تا شفاف‌تر باشد و منابع آن مصارفش را تامین کند، ادغام این‌گونه بودجه‌ها می‌تواند هم شفافیت را از بین می‌برد و هم پوشاننده ناکارایی در تامین منابع آن شود و مهم‌تر اینکه دست دولت را باز می‌گذارد تا از منابع دیگر بخش‌ها، اقدام‌های عوام‌فریبانه یا غیرشفاف را توسعه دهد. برخی ادغام‌های دیگر نیز از این نوع است و می‌تواند شفافیت‌زدا باشد. اقدام دیگر تبدیل به اوراق بهادار کردن بدهی‌های سررسید شده دولت است. این اقدام، تنها منفعتی که دارد کاهش فشار موقت بدهی‌ها بر دولت است، به ویژه انتفاع دولت از کاهش ارزش بدهی به زیان طلبکاران است. اگر اینها بتوانند در بازار خرید و فروش شوند، می‌توانند به ‌شدت بر بازارهای مالی اثر منفی داشته باشند. یکی اینکه بخشی از منابع این بازارها را به سوی خود جلب خواهد کرد و به همین تناسب بازارهای مالی دیگر را تحت فشار بیشتر قرار خواهد داد. دوم اینکه بخشی از منابع بانک‌ها را به سمت خرید اینها سوق خواهد داد که منابع موجود بانک‌ها کاهش خواهد یافت و محدودیت‌های تسهیلات‌دهی بانک‌ها را افزایش می‌دهد، در نتیجه مردم و بنگاه‌ها در مضیقه بیشتر قرار خواهند گرفت. اگر دولت بخواهد اقدامی در جبران آن کند، استقراض این بانک‌ها از بانک مرکزی را افزایش و در نتیجه ناترازی را گسترش و تورم را تشدید خواهد کرد. در کنار اینها ممکن است با تاخیر در نقد شدن طلب، برخی طلبکاران را با زیان روبه‌رو کند و به ویژه اینکه اگر بخواهند این اوراق را در بازار به فروش برسانند، ناچار هستند با نرخ‌های تنزیل بیشتری به بازار عرضه کنند که به تناسب کشش بازار و نرخ سود بازارهای موازی، زیان بیشتری متحمل خواهند شد. تاکید بر مشارکت عمومی - خصوصی در پروژه‌های عمرانی نیز یک شعار و تنها در بخش‌های محدودی امکان‌پذیر است و با توجه به تنگ‌نظری‌های و موانع گسترده موجود در بدنه اجرایی کشور، کمتر می‌تواند تحقق یابد. در سال‌های گذشته نیز مبالغ بسیار ناچیزی سرمایه‌گذاری از این طریق تامین مالی شده، به ویژه آنکه در شرایط کنونی منابع مالی بخش خصوصی به ‌شدت در حال کاهش است و توان مالی چندانی در بخش خصوصی وجود ندارد. این در حالی است که اندک سرمایه‌های تامین شده نیز در بخش‌هایی بوده که نیازی به مشارکت دولت نداشته است. به نظر می‌رسد اگر پروژه‌ها در نظر گرفته شده به عنوان مشارکت عمومی- خصوصی به صورت کامل به بخش خصوصی واگذار شود و دولت تنها تسهیل‌گر باشد بسیار موفق‌تر از مشارکت عمومی- خصوصی خواهد بود. با ناکارایی نظام اجرایی و اقتصادی وجود دولت در هر فعالیتی به ناکارایی آن می‌افزاید و در نتیجه بازدهی و توجیه اقتصادی آن را به ‌شدت کاهش می‌دهد. خلاصه اینکه مشکل اصلی در این زمینه درک نادرست مجریان دولتی است که باید برای آن تدبیر اندیشید تا در استقبال بخش خصوصی گشایش فراهم شود. افزایش مستمری‌ها می‌تواند اقدام خوبی برای مستمری‌بگیران باشد و کمکی هر چند محدود به جبران درآمد از دست رفته آنان بر اثر سیاست‌های نادرست سال‌های گذشته باشد، ولی این نکته مهم نیز باید در نظر گرفته شود که پرداخت‌کنندگان این مستمری‌ها، صندوق‌های بازنشستگی و بیمه‌های اجتماعی هستند که باز هم به علت سیاست‌های موجود، بیشتر آنها با ناترازی شدید در منابع و مصارف روبه‌رو هستند، به گونه‌ای که برخی از آنها در عمل ورشکسته هستند. فشار بیشتر روی این بنگاه‌ها، وضعیت آنها را بدتر می‌کند و می‌تواند مشکل نکول در انجام تعهدات آنها را تشدید کند. در این صورت بحران موجود در این صندوق‌ها و بیمه‌ها می‌تواند به یک انفجار اقتصادی اجتماعی بینجامد. سال‌هاست که متخصصان به دولت گوشزد می‌کنند که به فکر چاره‌ای برای این صندوق‌ها باشد، ولی هیچ اقدام موثری برای خارج شدن این صندوق‌ها از بحران موجود انجام نشده است. نه تنها چاره‌اندیشی نشده که در برخی موارد با انتصاب مدیران ناکارآمد و اعمال سیاست‌های نادرست موجبات تشدید این وضعیت نیز فراهم شده است. افزایش فشار به این صندوق‌ها بدون چاره‌اندیشی برای منابع آن کاری بسیار خطرناک است. اینها و بسیاری از موارد مشابه نشانه‌ای بر نیاز به تدبیر بیشتر است، ولی دریغ از درک درست از برنامه.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 کره‌شمالی در آینه بیانیه‌های FATF
✍️ فاطمه مهجوریان
چند روز پیش در رسانه‌ها اعلام شد کره‌شمالی از عضویت ناظر گروه مبارزه با پول‌شویی آسیا-اقیانوسیه APG(یکی از ۹کارگروه منطقه‌‌‌ای گروه ویژه اقدام مالی یا FATF) برکنار شد؛ اقدامی که مورد انتقاد کره‌شمالی نیز قرار گرفت.
دلیل این اقدام، تعامل نداشتن کره‌شمالی با این کارگروه و عدم‌ایفای تعهدات آن کشور از سوی گروه APG اعلام شد. به این بهانه نگاهی می‌اندازیم به سابقه تعامل گروه ویژه اقدام مالی و کره‌شمالی. همان‌طور که شاید کمتر کسی خبر داشت که کره‌شمالی عضو ناظر یکی از کارگروه‌های منطقه‌ای گروه ویژه بود، شاید تعداد بسیار محدودی مطلع باشند که کره‌شمالی زمانی برنامه اقدام از سوی این گروه را نیز دریافت کرده بود.
در حالی که بیانیه‌های گروه ویژه در خصوص ایران از سال ۲۰۰۷ و لزوم «اعمال دقت ویژه» آغاز شد و در سال ۲۰۰۹ این گروه وارد فاز «اقدامات تقابلی» علیه ایران شد، اولین بیانیه این گروه در خصوص کره‌شمالی متعلق به سال ۲۰۱۰ است. در این بیانیه اشاره شد که به‌رغم تلاش‌های گروه ویژه، کره‌شمالی تعامل سازنده‌ای با این گروه نداشته و متعهد به اجرای استانداردهای بین‌المللی نیز نشده است. در این بیانیه اشاره‌ای به نوع اقداماتی که کشورها باید علیه کره‌شمالی انجام دهند، نشده است.

در سال ۲۰۱۱ گروه ویژه اعلام کرد که کره‌شمالی وارد تعاملات اولیه‌ای با این گروه شده است؛ اما این گروه کماکان در خصوص نقایص استراتژیک موجود ابراز نگرانی کرد. در این بیانیه به کشورها توصیه شد در تعاملات موسسات مالی خود با روابط کسب‌وکار و تراکنش‌های مالی موسسات مالی و شرکت‌های کره‌شمالی توجه ویژه اعمال کنند. همچنین تصریح شد علاوه بر واکاوی مضاعف باید علیه این کشور «اقدام تقابلی» انجام شود. در خصوص دور زدن اقدامات تقابلی یا کاهش آثار آن از طریق روابط کارگزاری نیز هشدار داده شد. در انتها گروه ویژه اعلام آمادگی کرد که مستقیما به آن کشور برای رفع ایراداتش کمک کند.
بیانیه‌های سال ۲۰۱۲ به تلاش‌های کره‌شمالی برای دسترسی به گروه ویژه خبر داد؛ اما نقطه عطف بعدی در بیانیه‌های سال ۲۰۱۳ اعلام شد. در این بیانیه اعلام شد کره‌شمالی در تلاش برای عضویت در گروه مبارزه با پول‌شویی آسیا-اقیانوسیه APGاست و به طور مستقیم با گروه ویژه ارتباط گرفته است. گروه ویژه از کره‌شمالی خواست در خصوص یک برنامه اقدام با این گروه به توافق برسد. در اکتبر ۲۰۱۴ گروه ویژه از کره خواست که تعهد سیاسی سطح بالا در خصوص اجرای برنامه اقدام پیشنهادی این گروه از سوی آن کشور ارائه دهد که چنین نیز شد و کره‌شمالی طی یک نامه اعلام کرد به اجرای برنامه اقدام پیشنهادی متعهد است. به‌رغم اعلام تعهد، کماکان گروه ویژه از کشورها خواست در خصوص کره‌شمالی «اقدام تقابلی» انجام دهند؛ این در حالی است که در خصوص ایران بعد از دادن تعهد سیاسی، با رایزنی‌های انجام‌شده، اقدامات تقابلی در خصوص ایران ابتدا ۱۲ماه و در عمل چهارسال تعلیق شد.

ژوئن ۲۰۱۶، هم برای ایران و هم برای کره‌شمالی تاریخ مهمی بود. در این ماه ایران نسبت به اجرای برنامه اقدام پیشنهادی گروه ویژه تعهد سیاسی داد و متعاقب برجام و تعهد ارائه‌شده اقدامات تقابلی علیه آن تعلیق شد، اما لحن بیانیه در خصوص کره‌شمالی تشدید شد و علاوه بر نقایص قبلی، موضوع فعالیت‌های کره‌شمالی در خصوص تامین مالی اشاعه سلاح‌های کشتار جمعی به موجب قطعنامه‌های سازمان ملل متحد نیز اضافه شد. در همین راستا علاوه بر اقدامات تقابلی از کشورها خواسته شد تحریم‌های مالی هدفمند را نیز مطابق قطعنامه‌های سازمان ملل متحد اجرا کنند. علاوه بر شرکت‌ها و موسسات مالی کره‌شمالی، اشخاصی که از طرف کره‌شمالی کار می‌کردند نیز باید مشمول محدودیت‌هایی می‌شدند. در بیانیه اکتبر ۲۰۱۶ علاوه بر تکرار مفاد بالا صراحتا از کشورها خواسته شد مطابق با قطعنامه‌های سازمان ملل متحد روابط کارگزاری خود با بانک‌های کره‌شمالی را قطع کنند.

در بیانیه‌های سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ مجموع مفاد بالا تکرار شد. شایان ذکر است که بیانیه فوریه ۲۰۲۰ همزمان با عدم‌تمدید تعلیق اقدامات تقابلی علیه ایران بود، بنابراین از این تاریخ ایران مجددا ذیل سرفصل کشورهایی که در خصوص آنها باید اقدام تقابلی انجام شود به کنار کره‌شمالی برگشت. همچنین این نشست آخرین نشست قبل از بروز بیماری همه‌گیر کرونا بود. در همین راستا در آوریل ۲۰۲۰ گروه ویژه تصمیم گرفت به‌روزرسانی فرآیند بررسی کشورهای مشمول اقدام تقابلی را متوقف کند و اعلام کرد تا اعلام بعدی این گروه، کره‌شمالی و ایران مشمول اقدامات تقابلی هستند. لیکن در آخرین بیانیه گروه ویژه، منتشرشده در ژوئن ۲۰۲۴، لحن بیانیه این گروه در خصوص کره‌شمالی مجددا تغییر کرد.

در این متن بر لزوم اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل و اقدامات تقابلی مانند خاتمه روابط کارگزاری با بانک‌های کره‌شمالی، بستن شعب و واحدهای مستقل کره‌شمالی در کشورها و محدود کردن روابط کسب‌وکار و تراکنش‌های مالی با اتباع کره‌شمالی اشاره شد. در ادامه بیانیه آمده است: کره‌شمالی ارتباط خود با نظام مالی بین‌المللی را افزایش داده و این موضوع به اجرای بیشتر اقدامات تقابلی نیاز دارد. همچنین اعلام شد که کره‌شمالی از شرکت‌های پوسته‌ای و ساختارهای مالکیت پیچیده برای نقض تحریم‌ها استفاده می‌کند و اینکه در دور جدید ارزیابی‌ها موضوع مدیریت ریسک تامین مالی اشاعه توسط کشورها مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.

همان‌گونه که از بیانیه آخر گروه ویژه مشخص است، به نظر می‌رسد این گروه بنا دارد به صورت جدی حلقه را علیه این کشور تنگ‌تر کند. اقدام اخیر گروه آسیا-اقیانوسیه نیز اگرچه ظاهر فنی دارد -به این معنی که گویا کره‌شمالی سال‌های طولانی هیچ‌گونه تعاملی با این گروه نداشته- اما همزمانی آن با بیانیه آخر را می‌توان نشانه‌ای از راه طولانی پیش‌روی کره‌شمالی در تعامل با این سازمان دانست. نکته مهم اما این است که به نظر می‌رسد آنچه گمان می‌رفت بدترین نقطه ممکن در رابطه با گروه ویژه باشد –یعنی اقدام تقابلی- نقطه آخر نبوده و این چاه کماکان عمق دارد.


🔻روزنامه کیهان
📍 ما افتخار می‌کنیم؛ شما چطور؟!
✍️ عباس شمسعلی
شهادت خاص «یحیی سنوار» رهبر فقید حماس در هفته گذشته که همچنان یکی از خبرهای اصلی محافل رسانه‌ای جهان و منطقه است چهره‌ای قهرمان و شجاع از این شهید سعید در اذهان مردم در کشورهای مختلف ترسیم کرد.
این در حالی است که تا همین چند روز قبل و پیش از شهادت «سنوار» رسانه‌های در اختیار و یا همسو با دشمن صهیونیستی از او چهره‌ای کاملا متفاوت و کسی که مردم غزه و اسرای اسرائیلی را سپر بلای خود قرار داده و فراری است ساخته بودند و برخی افراد بد‌سابقه و مشکوک نیز درخصوص شخصیت این مجاهد نستوه به تشکیک و تردید روی‌آورده بودند. اما از آنجا که دست خدا بالاترین دست‌هاست و به فرموده حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س)، «هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت‌ها و برکات خود را برای او تقدیر می‌کند»، جهاد خالصانه یحیی سنوار نیز آنچنان مورد تایید الهی قرار گرفت که خدای متعال به زیباترین شکل، آخرین لحظات حیات دنیایی و باشکوه این مرد بزرگ را کارگردانی کرد و با چند تصویر و ویدئو علاوه‌بر رنگ باختن همه تهمت‌ها و دروغ‌های متوالی علیه این شهید، چهره‌ای عزتمندانه و قهرمان از او تا همیشه تاریخ در اذهان دوست و دشمن ثبت شد. اتفاقی که عصبانیت و اعتراض دشمن را در پی داشت تا آنجا که خود معترفند انتشار این چنین تصاویر آخرین لحظات مبارزه و شهادت عزتمندانه یحیی سنوار او را بزرگ‌تر و دشمنش را خوار و ذلیل کرد.
حال دیگر یحیی سنوار هم به قهرمان نوجوانان و جوانان منطقه و مردم آزاده در اقصی نقاط جهان تبدیل شده است. آنچنان که پیش از او یاران و برادران او در جبهه مقاومت با زندگی شرافتمندانه و مرگ عزتمندانه خود که حیاتی جاودانه است به قهرمانانی بی‌پایان تبدیل شده بودند.
قهرمانانی که نه افسانه بودند و نه با تکنیک‌های سینمایی و استودیویی و با چهره‌سازی‌های صرفاً تبلیغاتی ساخته شده بودند، بلکه با شجاعت، ایثار، انسان‌دوستی، ایستادگی در برابر ظلم و با مجاهدت بزرگ خود به قهرمانانی محبوب تبدیل شده‌اند.
از خیل این اسطوره‌های ناب فراوان می‌توان نام برد اما چه کسی است که قهرمانی همچون شهید حاج قاسم سلیمانی را فراموش کند؟ بزرگمردی که چهل سال لباس رزم و دفاع از وطن، دین، ناموس، مظلوم و مبارزه با ظلم و اشرار و دشمنان انسانیت را بر تن داشت. سرداری که با آن‌ چهره پرجاذبه، مهربان‌ترین فرد به کودکان و یتیمان و مظلومان زخم‌خورده از دشمن و سرسخت‌ترین سد در برابر دشمنان داعشی و صهیونی و اشرار وابسته به دشمن بود.
تاریخ رشادت‌های حاج قاسم در ۸ سال دفاع مقدس، سال‌ها مبارزه با اشرار داخلی در نقاط مرزی و مبارزه بی‌امان با فتنه گروهک‌های تکفیری ساخته و پرداخته آمریکا همچون داعش و تقویت غیرقابل تصور جوانان لبنانی، فلسطینی، یمنی، عراقی و سوری در برابر رژیم سفاک صهیونی و آمریکا را فراموش نخواهد کرد. تاریخ شهادت خواهد داد که حاج قاسم کیلومترها دورتر از مرزهای کشور راه دشمن برای کوچک‌ترین خیال باطل علیه مردم و وطنش را بست. او همان‌طور که در وصیتنامه نورانی‌اش بیان کرده است، در دل سخت‌ترین خطرها و در برابر جنایتکارترین دشمنان انسانیت به معرکه زد تا آن دختر ایزدی، مسیحی، شیعه یا سنی در عراق و سوریه به اسارت حیوانات درنده داعشی گرفتار نشود و پای این حرامی‌ها به میهن و حریم زنان و دختران هموطنش باز نشود. او در عین صلابت و خشم در برابر دشمن با مردم به عطوفت رفتار می‌کرد، تا جایی که وقتی در عراق خانه‌ای رها شده را به عنوان سنگر و مقر انتخاب کرده و چند روزی در آن اقامت کرده بود در زمان ترک آنجا نامه‌ای برای صاحب خانه نوشته و شماره تماسی برای او گذاشته بود تا اگر خسارتی به خانه وارد شده جبران کند و نمازی که آنجا خوانده با رضایت باشد این در حالی است که او و یارانش برای دفاع از همان مردم از جمله صاحب همان خانه ‌که از ترس دشمن گریخته بودند، جان خود را به خطر انداخته بودند.
حاج قاسم بزرگ ما، به درستی بزرگ‌ترین دشمن تروریست در جهان بود که توانست ریشه حکومتی سیاه و باطل که آمریکا برای رسیدن به اهداف شومش در منطقه ‌ایجاد کرده بود را از جا برکند و در نهایت آمریکا؛ دشمن تروریست‌پرور مدعی دروغین مبارزه با تروریست، بزرگ‌ترین دشمن تروریست‌های پرورش یافته خود را به شهادت رساند.
شهید سید حسن نصرالله(ره) یکی دیگر از قهرمانان دنیای معاصر و سیدالشهدای جبهه مقاومت است. او نیز همچون برادرش حاج قاسم، عمر بابرکت خود را صرف دفاع از آرمان فلسطین و دفاع از مظلومان منطقه و مبارزه سرسختانه با رژیم صهیونیستی کرد.
او که با صلابت مثال زدنی و نعره‌های حیدری‌اش لرزه به اندام دشمن می‌انداخت، در بیش از سه دهه رهبری حزب‌الله، دشمن صهیونیستی را خوار و خفیف کرده بود؛ از اخراج اسرائیل از جنوب لبنان تا شکست مفتضحانه صهیونیست‌ها در جنگ‌های رو در رو. او مردی بود که تا پای جان در دفاع از انسانیت و مبارزه با دشمنان بشریت پا پس نکشید و امروز و پس از شهادتش بیش از پیش قهرمان بزرگ در دنیای اسلام و قهرمان واقعی جوانان و نوجوانانی در جهان عرب است که از سیره رهبران و حاکمان سرسپرده یا بی‌اراده خود شرمسار هستند.
او قهرمانی بود که به گواه روایت‌های مستند، بارها دست رد بر سینه آمریکا و سران برخی کشورهای عرب منطقه در پاسخ به وعده رسیدن به بالاترین ثروت‌ها و حکومت و موقعیت‌های بالای سیاسی در ازای دست کشیدن از راه مبارزه و پشت کردن به راه ولایت فقیه و دشمنی با اسرائیل زد.
شهید نصرالله به تأسی از اجداد طاهرینش عزتمندانه زندگی کرد و تا آخر در کنار مظلومان ماند و علاوه‌بر تقدیم فرزندش در راه خدا، جان خود را نیز پای آرمان الهی و دفاع از مردم و مظلومان و دشمنی با دشمنان خدا فدا کرد.
ما در جبهه مقاومت از دوران دفاع مقدس تا اکنون از این قهرمانان که خالصانه و با شجاعت در دفاع از انسانیت و دین و مبارزه با دشمن بعثی، داعش، اسرائیل، آمریکا و گروهک‌های سرسپرده آمریکا تا پای جان ایستادگی کردند فراوان داریم از همت‌ها و باکری‌ها و صیادها، تا صدرزاده‌ها و همدانی‌ها و زاهدی‌ها، از عماد مغنیه‌ها و ابراهیم عقیل‌ها و فواد شکرها تا ابومهدی المهندس‌ها و هنیه‌ها و صالح العاروری‌ها و... که باید به بهترین وجه آنها را در قالب‌های هنری، کتاب، سینما و... به نوجوانان و جوانان خود و مردم منطقه و جهان معرفی کنیم. اگر در این راه غفلت کنیم این دشمن است که علاوه‌بر تلاش برای تخریب و تحریف چهره نورانی و شخصیت این قهرمانان و مردان بزرگ در ذهن نوجوانان و جوانانمان، با ابزار هنر و سینما و بازی‌های رایانه‌ای و... قهرمانان پوشالی و دروغین خود را در ذهن فرزندان ما نفوذ می‌دهد.
حال آنکه اگر بخواهیم راه و منش و واقعیت چهره دشمن در میدان جنگ و پشت پرده قهرمان‌سازی‌های دروغین از سربازان و فرماندهانش را بشناسیم و بشناسانیم کافی است نگاهی به جنایات این به اصطلاح قهرمانان پوشالی در چند دهه گذشته تاکنون بیندازیم.
در همین روزهای اخیر وقتی آخرین لحظات زندگی شهید یحیی سنوار به اراده الهی و با خبط دشمن بدون تحریف و به طور واقعی در معرض دید مردم دنیا قرار گرفت، چیزی جز افتخار و بزرگی و نمایش رشادت یک مرد بزرگ در دفاع از مردمش و تسلیم ناپذیری در برابر دشمن مشاهده نشد.
کمی به عقب می‌رویم؛ مردادماه سال ۹۶ وقتی تصاویر اسارت «محسن حججی» عزیز در دست تکفیری‌های بی‌رحم و صلابت و شجاعت این جوان مدافع حرم ایرانی منتشر شد، آنجا نیز جز افتخار به داشتن چنین قهرمانانی که تا پای جان و دادن سر در راه مبارزه با پلیدترین دشمنان انسانیت ایستادگی کردند وجود نداشت.
حیات طیبه و رزم شجاعانه هر کدام از شهدای عزیز کشورمان و شهدای بزرگ جبهه مقاومت آن‌قدر افتخار‌آمیز و قهرمانانه است که دشمن برای پنهان کردن این ستارگان درخشان راهی جز تحریف و تخریب پیدا نمی‌کند.
اما این سؤال را از دشمن و سرسپردگانش می‌پرسیم؛ آیا شما نیز حاضر هستید زندگی و نمای نزدیکی از قهرمانان پوشالی شما بدون سانسور برای مردم جهان پخش شود؟ آیا حاضر هستید نوجوانان و جوانان خودتان و جهان ببینند که در بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی چه جنایتی را رقم زدید؟ آیا حاضر هستید جنایات سربازانتان در ویتنام را بی‌پرده به نمایش و معرض قضاوت جهانیان بگذارید؟ آیا وقتی تصاویر قریب ۳۰۰ جسم بی‌جان مسافران هواپیمای ایرانی از جمله چندین کودک بر روی آب‌های خلیج‌فارس پس از شلیک موشک ناو آمریکایی و تصاویر اهدای مدال به فرمانده جنایتکار این ناو را نوجوانان و جوانان امروز ببینند باز هم به آن افتخار می‌کنید؟ وقتی مردم دنیا ببینند و بشنوند که سربازان آمریکایی اعتراف می‌کنند که در افغانستان برای عبور از معابر و کوچه‌هایی که بیم وجود تله‌های انفجاری در آنها وجود داشت با پرتاب شکلات کودکان بی‌گناه و معصوم افغانستانی را ترغیب به حرکت در مسیری که احتمال انفجار وجود داشت می‌کردند و بارها جان این کودکان را گرفتند یا وقتی تصاویر حمله‌های متعدد سربازان آمریکایی به مردم بی‌گناه در عروسی و کوچه و خیابان‌های کابل و هرات و... منتشر شود باز هم این سربازان جنایتکار را قهرمان و سفیر صلح جا می‌زنید؟
اگر تصاویر و روایات جنایات و تجاوز و تعدی سربازان آمریکایی به زنان و دختران عراقی مانند انتشار تصاویر لو رفته کشتار مردم بی‌گناه و قتل ۲۴ نفر از اعضای سه خانواده در عراق که به «جنایت حدیثه» معروف شد پس از ۱۹ سال در سال گذشته در کنار تصاویر کشتار صدها هزار بی‌گناه در عراق به دست مردم دنیا برسد باز هم می‌توانید خود را مدافع حقوق بشر جا بزنید؟
یک سال است که تصاویر فجیع‌ترین جنایات رژیم صهیونیستی در کشتار بی‌رحمانه ۵۰ هزار نفر در فلسطین و اکنون در لبنان پیش چشم مردم دنیاست و وجدان‌های آزاده و بیدار شده در جهان چشم بر این جنایات که با دخالت و حمایت آمریکا و برخی سران ریاکار کشورهای غربی در حال وقوع است نخواهند بست.
ما افتخار می‌کنیم در عصری زندگی می‌کنیم که مردان بزرگی همچون حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار و... را درک کردیم که جان خود را در دفاع از مردم مظلوم و بشریت فدا کردند، اما دشمن راهی جز سرپوش گذاشتن بر جنایت‌های قهرمانان پوشالی و دروغین خود ندارد. پیروزی نهایی میراث و ثمره خون‌های پاک قهرمانان ما خواهد بود، ان‌شاء‌الله.


🔻روزنامه همشهری
📍 شکست غرب در تقابل تمدنی پساطوفان‌الاقصی
✍️ محمدصادق کوشکی
تمدن‌غرب همواره ادعای رعایت حقوق انسان‌ها و حقوق بشر را داشته و دارد. این در حالی است که غرب، تمدن خود را انسان‌محور و بر مدار اومانیسم تعریف می‌کند. در این نگرش، برخی ارزش‌ها و موضوعات همیشه مورد نظر غرب و مردم مغرب‌زمین بوده است. آنان همیشه تأکید داشته‌اند که حق حیات انسان ازجمله حقوق عالیه و حق برتر به‌شمار می‌رود. این حق که یک اولویت اساسی است، تحت هیچ شرایط و به هیچ عنوان نباید سلب شود. انسان‌های جهان همواره برابر هستند و از حقوق یکسانی برخوردارند.
غرب سالیان‌ سال شعارهای مذکور را تکرار می‌کرد، اما نکته‌ای که قابل توجه است نقض این حقوق در یک‌سال گذشته و طی جنگ اخیر غزه توسط رژیم غاصب صهیونیستی است. در این میان، کشورهای غربی و اروپایی نه‌تنها اقدامی جهت جلوگیری و ممانعت از جنایات رژیم صهیونیستی نداشتند، بلکه به صراحت از رژیم اشغالگر صهیونیستی و اقدامات تل‌آویو به شکلی عملی با توجه به تصمیمات و سیاست‌های خود حمایت می‌کنند و به پشتیبانی صهیونیست‌های جنایتکار ادامه می‌دهند.
در چنین وضعیتی، تمدنی که همیشه شعار انسان و حق حیات سر می‌دهد و ریشه و اساس خود را انسان‌محوری قلمداد می‌کند، در مواجهه با جنایات علیه مردم غزه و مردم جنوب لبنان و نقض فاحش حقوق بشر، نه‌تنها اقدامی نداشته بلکه از این حجم از اقدامات وحشیانه نیز حمایت کرده است. از این منظر تمدن غرب با یک بحران و البته پرسش مواجه می‌شود و آن این است که چرا تمدن غربی که انسان را محور می‌داند و از حقوق افراد صحبت می‌کند، مردم غزه و فلسطین را جزو بنی‌بشر حساب نمی‌کند و چنانچه حقوق بشر را اولویت و اصل می‌داند، چرا در راستای احقاق حقوق بشری مردم مظلوم غزه اقدامی انجام نداده و آن را درنظر نگرفته و برعکس آن نیز عمل کرده است. به تعبیری، اتفاقات اخیر تناقضات رفتاری و گفتاری غرب را نشان می‌دهد و آن را به چالش می‌کشد.
در آن سوی میدان، اگر بخواهیم از تمدن اسلامی سخن بگوییم، تمدن مسلمانان از یک نماد و مؤلفه مهم به نام «هماهنگی» و «هم‌جهتی» برخوردار است. به بیان دیگر، اگر این هماهنگی و هم‌جهتی صورت نگیرد، تمدن اسلامی شکل نخواهد گرفت؛ چرا که امکانش وجود ندارد. وقایع مربوط به فلسطین و غزه در یک‌سال اخیر موجب شد وحدت و هماهنگی بین مسلمانان ایجاد شود. این رویدادهای تلخ با این حال، مقدمه و زمینه‌ای است تا همگرایی مسلمانان گسترش پیدا کند و در نهایت، بستر و زیرساخت برای تمدن اسلامی فراهم شود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ابوموسی؛ حلوای خلیج‌فارس
✍️ احسان میراب‌زاده
«بازدارندگی» واژه آشنای این روزهاست و «گردشگری پایدار» در سواحل بکر جزیره ابوموسی می‌تواند همان قدرت بازدارندگی نرم در خصوص جزایر ایرانی سه‌گانه باشد البته اگر به قید فوریت و در یک تصمیم ملی و الزام‌آور در سطح شورای‌عالی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی به ریاست رییس‌جمهور و محوریت وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی و با نگاه علمی و کل‌نگر انجام شود.
مناقشه در خصوص جزایر ایرانی خلیج‌فارس (تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی) بین ایران و بریتانیا با برکناری قاسمی‌ها از حکومت لنگه در سال ۱۸۸۷ شروع شده و در تمام دوران قاجار و پس از آن تا ۱۹۷۱ ادامه داشته است. دنیس رایت که از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۱ سفارت انگلیس در تهران را برعهده داشت این جزایر را کلا ملک ایران می‌داند و می‌گوید: «مادامی که شیوخ قاسمی به عنوان حکام لنگه عمل می‌کردند و مالیات به دولت ایران می‌پرداختند اختلافی بر سر این جزایر که کلا ملک ایران تلقی می‌شدند وجود نداشت تا آن زمان که اختلافات و کشت و کشتارهای درون قاسمی‌ها سبب شد که یک حاکم ایرانی برای لنگه منصوب شود. در سال ۱۹۰۴ که ایرانی‌ها خواستند در تنب و ابوموسی پست گمرکی دایر کنند و پرچم ایران را برافروزند براساس فشار انگلستان در انجام این منظور ناکام ماندند. ایرانی‌ها تا سال ۱۹۷۱ که نیروهای انگلستان خلیج‌فارس را تخلیه کردند نتوانستند به این جزایر بازگردند و تا آن سال، این جزایر کوچک مایه اختلافی مهم میان انگلستان و ایران بود.»
از دوم دسامبر ۱۹۷۱ نیز که امارات‌متحده عربی از بریتانیا اعلام استقلال کرد تاکنون، این مناقشه میان ایران و امارات‌متحده عربی هرچند با فراز و نشیب اما در جریان است. پرسش اینجاست که نظام حکمرانی جمهوری اسلامی برای این بخش از خاک ایران چه کرده است؟ در بخشی از خاطرات آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۷۱ آمده است: «شورای‌عالی امنیت ملی جلسه داشت. درباره کیفیت برخورد با مساله حقوق بشر که اهرم دشمنان شده و مساله جزیره ابوموسی که اماراتی‌ها از دبیرکل سازمان ملل خواسته‌اند که واسطه شود، بحث و تصمیم‌گیری کردیم… . قرار شد بخشی از اراضی جزایر خلیج‌فارس را برای تشویق به مسکونی شدن آنها، به افراد بفروشیم.» او در بخش دیگری از خاطرات خود در ۱۸ تیر ۱۳۸۰ می‌نویسد: «عصر، دکتر [حسن] روحانی، [دبیر شورای‌عالی امنیت ملی] آمد… گفت، شیخ شارجه پیامی داده که حاضر است، با گرفتن امتیازاتی در جزیره ابوموسی، برای اهالی شارجه که آنجا هستند، توافقنامه با ایران امضا نماید و اکنون تحت بررسی است؛
با توجه به اینکه قبلا اعلام شده‌ که در اختیار ابوظبی است.»
۱۱سال بعد، درست ساعاتی پس از آنکه محمود احمدی‌نژاد رییس‌جمهور وقت، در فروردین ۱۳۹۱ ناگهان در سفری پیش‌بینی نشده به جزیره ابوموسی رفت، وزیر امور خارجه امارات‌متحده عربی برای نخستین‌بار با لحنی تند این سفر را «نقض آشکار حاکمیت امارات بر سرزمین خود» خواند.
علی‌اکبر صالحی در گفت‌وگویی درباره حضور احمدی‌نژاد در جزیره ابوموسی می‌گوید: «ما توافق کرده بودیم که این مساله را طبق پیشنهاد ایران براساس تفاهم دکتر لاریجانی و ولیعهد امارات جلو ببریم. در یک مقطعی آنها برای مدتی سکوت کرده بودند و برخلاف رویه معمول موضوع جزایر را در نشست‌های شورای همکاری خلیج‌فارس مطرح نمی‌کردند. بیش از یک‌سال سکوت کردند، به این اعتبار که هر دو طرف برای مذاکرات دوجانبه اعلام آمادگی کرده بودیم اما بعد یک اتفاقی افتاد [حضور ناگهانی احمدی‌نژاد در ابوموسی] که همه‌‌چیز را به هم ریخت… . ابوموسی سرزمین ماست اما ما داشتیم آماده مذاکره می‌شدیم که سوءتفاهم برطرف شود و بیش از یک‌سال هم آنها ادعایشان را در شورای همکاری و اتحادیه عرب تکرار نکردند که یک‌باره آن اتفاق رخ داد.»
به دنبال این سفر بود که در سال ۱۳۹۱ «سیدحسن موسوی» معاون رییس‌جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری از مصوبه دولت برای تبدیل جزیره ابوموسی به منطقه نمونه گردشگری خبر داد و گفت: «در همین رابطه، سازمان میراث فرهنگی مشوق‌هایی را با هدف تسهیل سفر هموطنان به جزیره ابوموسی در نظر خواهد گرفت.» مهدی دریانورد، مدیرکل وقت میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری استان هرمزگان نیز از زمینه‌سازی برای گردشگران خارجی و توسعه گردشگری در این منطقه بر پایه فناوری‌های نوین گردشگری خبر داده بود.
۱۲سال بعد محمدمهدی اسماعیلی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ در هشتصد‌ونوزدهمین جلسه شورای فرهنگ عمومی کشور اظهار داشت: «تغییر نام جزیره ابوموسی به بوموسی در دستور کار دولت
قرار دارد.»
اما در آنچه از تمام این وعده‌ها تا به امروز به ابوموسی رسیده، عمل دیده نمی‌شود. حالا پرچم ایران بر فراز کوه حلوا در جزیره بکر بوموسی این جنوبی‌ترین قطعه از خاک ایران، چشم به دریا و آسمان دوخته تا در قاب عکس یادگاری گردشگران و ایرانگردان جای بگیرد. تبدیل این جزیره به یک مقصد گردشگری نو در خلیج‌فارس می‌تواند فصل جدیدی را برای دیپلماسی گردشگری در جهان بگشاید.


🔻روزنامه اعتماد
📍 شادی در ساحت فرهنگ‌های شرق و غرب
✍️ محمود فاضلی
کتاب «سپهر سرور؛ شادی در ساحت فرهنگ‌های شرق و غرب» نوشته«محمدجعفر امیر محلاتی» که با همکاری آقایان «محمد برکت، محمدهادی طلعتی و مرتضی رحمی‌نژاد» تهیه شده اخیرا از سوی انتشارات کویر منتشر شده است. کتاب حاضر نخست مدیون اساتید مرکز پژوهشی «مجد» شیراز است که بیش از دو سال و نیم به صرافت انتشار آن و نیاز مبرم جامعه ایرانی به این تحقیق افتادند که اساتید مختلفی سهم بسیار مهمی در محتوا و ساختار تطبیقی این کتاب ۵۵۱ صفحه‎ای دارند.
اگر انسان را موجودی جست‌وجوگر بدانیم با قاطعیت می‎توان گفت هیچ امری بیشتر از شادی در تاریخ بشر موضوع این جست‌وجو نبوده است. همچنین در فرهنگ‎های مختلف، شادی مهم‎ترین ملاکی بوده که به وسیله آن سلامت و حقانیت نظرگاه‎های مختلف برای زیست درجهان را مورد سنجش قرار داده‎اند. در میان هزاران مکتبی که بشر کشف یا اختراع کرده، که از طریق آنها به شادی در زندگی دست یابد، برخی تا مرز حیات این جهانی پیش رفته و بعضی در جست‌وجوی شادی ابدی، آخرت‌شناسانه ارایه طریق کرده‎اند. در وادی الهیات، شادمانی پایدار، بخش عمده‎ای از مفهوم رستگاری واپسین را تشکیل می‎دهد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم تلاش عمده انواع مکاتب الهیاتی در فرهنگ‎های جهانی این بوده که مفاهیم شادمانی و ابدیت را به هم گره بزند. از این رو در ادیان ابراهیمی، فردوس، سرای شرور ابدی و دوزخ، مفهوم مخالف فردوس، ساحت اندوه و ترس و مخالف شادمانی است.
برخی از متالهین ابراهیم در ادیان یهود و مسیحی و اسلام، لذات این جهانی را مغایر و مانع سعادت ابدی می‎دانسته و آن دو را در معادل حاصل جمع صفر می‎دیده‎اند، تا جایی که برخی از عرفا از دشواری‎های عمومی زندگی گذشته، دشواری مصنوعی برای خود ایجاد کرده‎اند تا به سعادت ابدی حداکثری دست یابند. برخی از عرفای مسلمان اصولا غم و شادی را پدیده‎های غیر اصیل و ابزاری دانسته و قرب به معبود را هدف نهایی زندگی می‎دانند. شاید منظور این عرفا از شادی، نوع این جهانی آن بوده وگرنه می‎توان استدلال کرد که قرب معبود نیز یک رضایت حداکثری ایجاد می‎کند که تعریف ژرفتری از شادی است.
برای شادی‌پژوهی دقیق و مفید برای سیاست‌گذاری، باید همه فرهنگ‎ها و ادیان عمده جهانی را از منظر شادی‌پژوهی مورد توجه قرار داد. فراموش نکنیم که الهیات تنها رشته‎ای است که به سعادت ابدی انسان‎ها نیز می‎اندیشد و بنابر این بیش و پیش از سایر رشته‎های علوم انسانی، اجتماعی و تجربی نیازمند توجه و نظریه‌پردازی است. فراتر از حوزه الهیات، کتاب به شادی پژوهی از منظر ادبی، علوم تربیتی و اجتماعی نیز اهتمام دارد.
در بخش نخست کتاب، در مقاله «شادی، در اخلاق کاربردی و فلسفه سیاسی» نگارنده براساس نظریه شادی‌پژوه معاصر «آرتور بروکس» و دیگری «وینسنت کوتل» به شادی از منظر اخلاق کاربردی، روان‌شناسی اجتماعی و فلسفه سیاسی پرداخته است. در بخش دوم کتاب با عنوان «شادی، در فرهنگ‎های باستانی» که به اندیشه شادی در فرهنگ‌های باستانی پرداخته، مقالاتی، شادی را به‌طور طبیقی در فرهنگ‎های باستانی زرتشتی، کنفسیوسی، بودایی و هندو مورد توجه قرار داده است. شادی‌پژوهی فلسفی در یونان باستان به تفصیل در کتاب فلسفه شادکامی مورد توجه قرار گرفته است.
در بخش سوم کتاب، «شادی در فرهنگ ابراهیمی» با مقالاتی از سوی چند نفر از نویسندگان، جنبه‎های مهمی از شادی و اندیشه سعادت در ادیان یهودی، مسیح و اسلام را باز می‎گشایند. بخش آخر کتاب با عنوان «شادی، از منظر ادبی، علوم تربیت و اجتماعی» با ارایه مقالاتی از چند نویسنده به شادی‌پژوهی از منظر ادبی، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، علوم تربیتی و نظامی آموزشی پرداخته است. مقالات شادی و به زیستی پایدار و علم شادی در روان‌شناسی مثبت‌گرا ترجمه شده است.
به نظر نگارنده، ادبیات لازم علمی برای تدوین و تدریس یک کلاس در دوره‎های ارشد و دکتری در رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی فراهم است. چنین کلاسی که می‌تواند سنگ بنای تاسیس رشته‎ای به نام شادی‌پژوهی را تشکیل دهد، هم به دولت‎ها و موسسات ملی و هم به موسسات مردم‌نهاد کمک می‎کند که با سیاست‌گذاری درست بتوانند آینده‌ای شادتر برای ملت‎ها رقم بزنند. آرزوی نگارنده این است که این کتاب از سوی متولیان امور دینی مورد مداقه جدی قرار گیرد تا خدای ناکرده پیروان ادیان و مذاهب، رستگاری دو جهان را در گرو غم‌افزایی نبینند.
اگر در ادبیات شیعی، در یکی از پربسامدترین نیایش‎های رایج، مومنان برای اهل قبور، سرور و شادی طلب می‎کنند، شادسازی جوامع زنده از طریق آموزه‎های دینی و تربیتی یک وظیفه مبرم و امر اخلاقی دارای اولویت به‎نظر می‌رسد. الهیات باید و می‎تواند انسان معاصر را در جست‌وجوی خوش‌آباد حیات، یاری دهد.


🔻روزنامه شرق
📍 معیشت در گرو توسعه،‌ توسعه اسیر تخیل
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
ریاست جمهور محترم در ادامه ملاقات‌های خود با مجمع کارآفرینان جلسه‌ای برگزار کردند و پس از استماع سخنان حاضران به اظهارنظر و جمع‌بندی پرداختند و نهایتا در برابر مسائل مطرح‌شده از سوی کارآفرینان که چکیده آن توجه به توسعه کشور بود، چنین جمع‌بندی کردند که به هر قیمت معیشت مردم را حتی قبل از توسعه مدنظر قرار می‌دهند. البته توجه به معیشت مردم امر نیکویی است و در ۴۰ سال گذشته هم از سوی امام (ره) و مقام معظم رهبری بر این امر تأکید شده و هم همه رئیس‌جمهورها و ازجمله نخست‌وزیر دفاع مقدس (که براساس عدالت برخی مؤلفه‌های معیشت را کوپنی کردند)، موضوع معیشت مردم را در دستور کار خود قرار داده‌اند و این سخن ریاست‌جمهور محترم تکرار همان سخنان است و نیز معلوم می‌کند که در گذشته تأمین معیشت مردم ممکن نشده و ایشان این امر را در اولویت کارهای خود قرار داده‌اند. می‌توان این سؤال را مطرح کرد که چرا چهل‌و‌چند سال توجه به معیشت مردم نتوانسته ثمری داشته باشد و حال ریاست ‌جمهور محترم چگونه می‌خواهد جبران مافات سال‌های از‌دست‌رفته را کند و شاه‌بیت تصمیمات ایشان در این زمینه چه خواهد بود؟ سیاست‌ها و خط‌مشی‌های ایشان با گذشته چه تفاوتی خواهد داشت که جبران مافات کند و معیشت مردم را بهبود بخشد؟ ببینیم وقتی از معیشت صحبت می‌کنیم، چه امر یا اموری را مدنظر قرار می‌دهیم. طبق اصول، معیشت بهتر به زبان فارسی یعنی زندگی بهتر؛ هر‌چند برخی افراد هنگامی که صحبت از معیشت می‌شود، معمولا خوراک روزانه افراد را به نظر می‌آورند. بیان رئیس‌جمهور محترم فاقد نکات محدودکننده معیشت به خوراک روزانه است، بنابراین نمی‌توان محدوده کلام ایشان را معلوم دانست. به هر حال معیشت بهتر به معنی زندگی بهتر، صرف‌نظر از فاکتورهای اجتماعی و روانی شامل خوراک روزانه اعم از آب، غذا، دارو و مسکن بدون لحاظ‌کردن هوای سالم، آموزش، حمل‌ونقل و تفریح خواهد بود. می‌خواهیم به‌تدریج آنچه را که در ‌سال‌های گذشته حل نشده، از ظرفیت معیشت کم کنیم، زیرا ثابت شده که حل‌شدنی نیستند. در درجه نخست به مسکن می‌پردازیم که حداقل ۵۰ درصد درآمد افراد اجاره‌نشین را می‌بلعد؛ آن‌هم نوعا مسکن‌هایی که فاقد مشخصات استاندارد است. از سویی موضوع درمان به‌ویژه برای بیماری‌های مزمن و زمینه‌ای خاص به نحوی است که جز رنج‌بردن بیماران چاره‌ای بر آن متصور نیست. نه بیمه‌ها آنها را تقبل می‌کنند و نه امکانات بیمارستانی جواب‌گو است. مهاجرت پزشکان و پرستاران هم مزید بر علت است، پس موضوع درمان را هم از محدوده معیشت مردم خارج می‌کنیم و به غذا و آب بسنده می‌کنیم. به قول روشنفکران مسئله معیشت را می‌خواهیم به صورت مینی‌مالیستی یا در حد کف موضوع و نه میانه یا سقف آن در نظر بگیریم. وضع موجود را در نظر بگیریم که حدود ۳۰ میلیارد دلار ارز نفتی برای واردات کشاورزی که به تغذیه مردم مربوط می‌شود، هزینه می‌کنیم و البته می‌گویند این واردات از نوع تراریخته است که کشت آن در ایران ممنوع ولی واردات آن آزاد است. این اقلام برای تأمین روغن، برنج، مرغ و تخم‌مرغ، گوشت قرمز و لبنیات مصرف می‌شود و بدون این واردات قفسه‌های فروشگاه‌های کشور خالی از اقلام یادشده می‌شود. حال این معیشت چگونه بهبود می‌یابد؟

هم واردات با ارز نفتی را باید اضافه کنیم و هم سیستم توزیع را بهبود ببخشیم و هم قیمت‌ها را کاهش دهیم یا سوبسید بیشتری بپردازیم تا معیشت مردم بهتر شود و بتوانند دوهزارو ۱۰۰ تا دوهزارو ۲۰۰ کیلوکالری در روز را به صورت متنوع یعنی گوشت قرمز، گوشت سفید، نان، لبنیات (میوه را جزء معیشت حساب نمی‌کنیم) و به زبان علم تغذیه پروتئین و چربی و کربوهیدرات را برای خود تأمین کنند. اینکه گفته‌اند به هر قیمت معیشت مردم را بهبود می‌بخشند و معیشت هم صرفا غذا باشد، به شرط هزینه بیش از ۳۰ میلیارد دلار نفتی است؛ آن‌هم با تحریم‌هایی که خرید و حمل‌ونقل و انتقال پول را به نحو غیرمتعارف انجام دهیم و تازه معلوم نیست چگونه آسیب‌پذیران و محرومان از آن متمتع می‌شوند. پس اینکه می‌گویند به هر قیمت یعنی اینکه ارز نفتی بیشتری برای خرید از خارج بدهیم و از خزانه به ودیعه گذاشته‌شده خداوندی به بدترین نحو استفاده کنیم، البته به شرطها و شروطها. در ۴۰ سال گذشته این روش وجود داشته و ادامه دارد و سال به سال به نیاز ارزی برای این واردات افزوده می‌شود. می‌بینیم که «به هر قیمت» به معنی «ارز بیشتر نفتی» است. حال نوبت توضیح رئیس‌جمهور محترم است که «به هر قیمت» را معنی کنند و بگویند کدام کشور در دنیا –دنیای حاضر و دنیای قبل‌ها- از این طریق یعنی صرف ثروت، معیشت مردم را بهبود بخشیده‌اند؛ آن‌هم فقط برای نان و گوشت! اگر به مبانی دینی قائلیم، فرمایش پیامبر را که توصیه به یادگیری کار کردند‌ هم به یاد بیاوریم. این فرمایش یعنی توسعه.
اگر کشوری معیشت مردم را بهبود بخشیده، تنها از راه توسعه بوده و نه از طریق «ثروت‌خوری». بهبود معیشت مردم از طریق توسعه است. اگر توسعه (به معنی بهبود) کشاورزی نداشته باشیم، همین کشاورزی هم خشک می‌شود و نیاز به واردات بیشتر است. اگر توسعه نداشته باشیم، رودخانه‌ها همچنان آلوده و زمین‌های ما پرنشست و زباله‌دان می‌شود. اگر توسعه نداشته باشیم، آب‌های ما با فاضلاب مخلوط می‌شود (همچنان که شده) و شما از دادن آب سالم به مردم که بخشی از معیشت است، درمانده می‌شوید. اگر توسعه نباشد، روز‌به‌روز مصرف انرژی شما بیشتر و جامعه بیشتر فقیر می‌شود.

جناب آقای رئیس‌جمهور! توسعه را در بند خیالات خود محبوس نکنید و به دنبال شعارهای پوپولیستی نروید. به ایرانی فکر کنید که باید ۹۰ میلیون جمعیت آن زندگی بهتر داشته باشند و ثروت آنها با اندیشه‌های خام به هدر نرود. به ایرانی بیندیشید که به قول قرآن «صمد» باشد و نه بادکنکی که متورم است و به سوزنی فرو‌می‌افتد. موانع فعالیت بخش خصوصی را نمی‌توانید رفع کنید، مگر آنکه به توسعه بیندیشید؛ توسعه پایدار و منطبق با آفرینش خداوندی.


🔻روزنامه جام جم
📍 یک هم‌قابی ویژه در بریکس
✍️ حسام رضایی
دیروز تصویری در فضای مجازی از دیدار کوتاه مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور و سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان با رئیس دولت امارات در حاشیه اجلاس بریکس در شهر قازان روسیه منتشر شد که تأمل‌برانگیز و معنادار بود. پس از بیانیه ادعایی اخیر اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس درباره جزایر سه‌گانه ایرانی، طبیعی بود که دیدار سران ایران و امارات، بازتاب مضاعفی به خود بگیرد.
این هم‌قابی و هم‌نشینی را در واقع می‌توان شالوده تمام فلسفه سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران دانست که تمام‌قد می‌کوشد با همسایگان از در مفاهمه و مباحثه وارد شود و اختلافات احتمالی را مطابق حسن هم‌جواری و منافع مشترک حل‌وفصل کند. پس از آن‌که اروپایی‌ها سعی داشتند از نمد «بازی سیاسی با جزایر ایرانی» برای خود کلاهی ببافند و در آشوب کنونی منطقه، در زمین تهران و پایتخت‌های حاشیه خلیج فارس بذر اختلاف‌ بکارند و صدالبته با این ترفند، ایران را به زاویه انزوا سوق بدهند، نشست دیروز پزشکیان و عراقچی با سران امارات نشانگر آن بود که ایران به هیچ صورت در پی تنش با همسایگانش نیست و اجازه هم نمی‌دهد بازیگران فرامنطقه‌ای برای مناسبات منطقه تعیین تکلیف کنند.البته هم‌نشینی با همسایگان، به هیچ‌وجه به معنای اعراض و انصراف از عقلانیت انقلابی معطوف به دفاع بدون مماشات از منافع ملی، آن‌طور که حداکثر امتیاز را برای مردم ایران در پی داشته باشد، نیست. چنانچه دیروز نیز پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری در بخشی از توضیح خود درباره دیدار پزشکیان و عراقچی با رئیس دولت امارات، به نقل از وزیر امور خارجه نوشت: «در این دیدارها برخی اختلاف‌نظرها فی‌مابین دو کشور نیز مورد بحث قرار گرفته است. به‌طور طبیعی ما هیچ فرصتی را برای تبیین و دفاع قاطعانه از مواضع و منافع جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در زمینه مسأله جزایر سه‌گانه ایرانی از دست نمی‌دهیم.»
بنابراین جمهوری اسلامی ایران که سودای وحدت جهان اسلام را در سر دارد، در عین حال که به همسایگان مسلمانش به چشم دوست و برادر می‌نگرد، تعارفی نیز در تأمین و پیشبرد منافعش بر اساس احترام متقابل ندارد.اروپا و کارفرمای آن، یعنی آمریکا، برای نجات رژیم موقتی صهیونیستی از باتلاق غزه و جنوب لبنان اما خیال دیگری دارند. آنها خروج صهیونیست‌ها از بحران را در آینه تشدید و تعمیق موارد اختلافی در روابط ایران و همسایگان می‌بینند و مترصد فتنه‌انگیزی، با هدف رهایی تل‌آویو از وضعیت بغرنج خودساخته در اراضی اشغالی هستند.با توجه به این واقعیت آشکار، کشورهای منطقه باید در امر سیاست‌ورزی، مراقبت بیشتری مبذول بدارند و بازیچه‌ بازیگردانی کشورهای توطئه‌گر غربی نشوند. در غیر این صورت، ایران نیز رفتارش را هم‌راستا با منطق حاکم بر رفتار ایشان تنظیم می‌کند و برای تأمین منافع خود، بهره‌‌گیری از تمامی ابزارهای قدرت سخت و البته قدرت نرم را در دستور کار قرار می‌دهد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0