🔻روزنامه تعادل
📍 سیل نقدینگی و ساختارهایی که بدهی می‌‌آفرینند
✍️ هادی حق‌شناس
این روزها بحث‌های دامنه‌داری درباره معایب یا احیانا مزایای نقدینگی در فضای تخصصی اقتصاد به راه افتاده است. برخی نقدینگی را مخرب قلمداد کرده و هرگونه رشد آن را مصیبت‌بار ارزیابی می‌کنند. گروهی دیگر اما نظر متفاوتی دارند و رشد نقدینگی را در صورتی که همراه با سیاست‌های معقول باشد، مفید می‌دانند. شخصا معتقدم نقدینگی به لحاظ متغیرهای پولی فی‌نفسه بد نیست، به نظرم نقدینگی مانند آب است. هیچ فردی نمی‌تواند بگوید آب فی‌النفسه بد است. بارندگی زمانی ایراد دارد و باعث بروز مشکلات عدیده می‌شود که از این‌باران‌های موسمی نتوان سد مناسبی درست کرد و از آن برای تولید برق و محصولات کشاورزی و سایر ارزش افزوده‌ها استفاده کرد. از سوی دیگر هنگامی این بارندگی مخرب و خسارت‌بار است که به هر دلیلی آلوده و غیر پالایش شده باشد. در این دو حالت یعنی زمانی که نتوان از آن برای ارزش آفرینی استفاده کرد یا دچار آلودگی شده باشد، این جریان سیال می‌تواند آسیب‌رسان باشد.در غیر این صورت جریان سال آب منشأ اثرات مثبت بسیاری خواهد بود. نقدینگی هم همین‌گونه است. اگر نقدینگی ایجاد شده برای تامین و تولید کالا و خدمات استفاده شود مناسب و اثرگذار است اگر برای تولید کالا و خدمات نباشد و از آن برای سوداگری و رانت و...استفاده شود مهم‌ترین عامل تورم خواهد بود. از سوی دیگر اگر این نقدینگی، مابه‌ازای تولید کالا و خدمات نداشته باشد نقش همان آب آلوده را دارد. یعنی نه تنها مفید نیست بلکه آب‌های سالم را نیز خراب کرده و آلوده می‌کند.

اگر نقدینگی در اقتصاد ایران تولید شده و به بالای ۹میلیون میلیارد تومان رسیده و حتی بیش از بودجه کل کشور شده است، در ازای این نقدینگی تولید کالا و خدمت وجود ندارد. وقتی ما به ازای کالا و خدمت وجود نداشته باشد، تورم ایجاد می‌شود. اگر نقدینگی که محصول آن تورم است، کالا و خدماتی تولید نکند، سطح رفاه عمومی را کاهش می‌دهد. مانند بارندگی سیل‌آسایی که ماحصل آن تولید محصولات، تولید برق و رشد کشاورزی نیست و محصولش تخریب زیرساخت‌هاست. طبیعی است نقدینگی که باعث تخریب زیرساخت‌های اقتصادی شود قطعا مفید نخواهد بود. اما لازم است پله‌ای به عقب بازگردیم و این پرسش را طرح کنیم که چرا نقدینگی ایجاد می‌شود؟ آیا غیر از این است که سیاست‌گذاران هزینه‌هایی را ایجاد می‌کنند و چون این هزینه‌ها به هر دلیلی با منابع واقعی پوشش داده نمی‌شود به اجبار خلق نقدینگی صورت می‌گیرد؟ این خلق نقدینگی یا از طریق فروش اسناد خزانه صورت می‌گیرد یا از طریق چاپ پول پر قدرت و سایر روش‌ها. هم‌اینک در بودجه سال آینده بحث فروش ۷۰۰همت اسناد خزانه با روش‌های مختلف است.چه پول پرقدرت باب شود و چه فروش اسناد خزانه، محصولش رشد نقدینگی است.بنابراین رشد نقدینگی محصول تصمیمات سیاستگذار است. به عنوان مثال مجلس مصوب می‌کند که بخشی از کارکنان خود یا بخش‌های دیگر کشور، بازنشستگی پیش از موعد داشته باشند. بار بخشی از منابع این نوع سیاست‌ها را دولت باید به دوش بکشد. در نتیجه دولت بدهی‌های فزاینده‌ای به تامین اجتماعی پیدا می‌کند. یا دولت تصمیم می‌گیرد بانک‌ها، تسهیلات خاصی بپردازند. مثلا وام با نرخ سود ۴درصد بدهند و باقی آن را دولت بپردازد. دولت این مطالبه را به بانک‌ها نمی‌دهد بنابراین بر بدهی دولت بر بانک‌ها افزوده می‌شود! در نمونه‌ای دیگر دولت به بانک مرکزی تکلیف می‌کند که خط اعتباری برای بانک‌ها ایجاد کند، این مورد بدهی دولت به بانک مرکزی می‌شود. هر نوع بدهی دولت به بانک مرکزی، بدهی دولت به سیستم بانکی و بدهی دولت به شرکت‌ها منشأ تولید نقدینگی در جامعه می‌شوند. اینها همان سیل‌های ویرانگری هستند که نه تنها منشأ تولید و انرژی و...نیستند، بلکه زیرساخت‌های کشور را نیز تخریب می‌کنند. طی سال‌های اخیر که تورم به ۴۰درصد رسیده است، یک اثر آن کاهش قدرت خرید مردم است، اثر مهم‌تر آن این است که بخش سوداگری را فعال‌تر می‌کند نه بخش واقعی اقتصاد را. چرا این سوداگری‌ها تقویت می‌شود؟چون نقدینگی وجود دارد.
چرا نقدینگی وجود دارد، چون دولت و مجلس و سایر سیاست‌گذاران خلق بدهی می‌کنند بدون اینکه منابع آن وجود داشته باشد. نقدینگی محصول تصمیمات تصمیم‌سازان در کشور است. تا زمانی که عامل تصمیم‌گیری نهادها یک چنین تصمیمات بدهی‌سازی باشد، این نقدینگی مخرب رشد خواهد کرد و آثار زیانبار آن تداوم پیدا می‌کند. تولید‌کننده این نقدینگی‌ها، بخشنامه‌ها، دستورات، آیین‌نامه‌ها و مصوبات قانونی‌اند اما محل اجرای آن بانک‌ها هستند که این سیل نقدینگی را پمپاژ می‌کنند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 نهادهای اقتصادی و سرمایه اجتماعی
✍️ الهه بیگی
اعتماد شهروندان به نهاد دولت و نیز دیگر نهادهای اداره‌کننده کشور اساس پایداری مناسبات میان شهروندان و نهاد دولت به حساب می‌آید.
تجربه نشان داده قدرت چانه‌زنی نهاد هر دولتی در برابر دولت‌های دیگر در هر موضوعی مثل تجارت یا مناسبات سیاسی به میزان اندازه اعتماد شهروندان بستگی دارد. به این ترتیب است که دولت‌ها بیشترین کوشش و برنامه‌ریزی را برای نگه‌داشت درجه اعتماد شهروندان در اندازه‌های قابل‌اعتنا انجام می‌دهند. کارشناسان سیاسی و جامعه‌شناسان باور دارند یکی از کارآمدترین شاخص‌ها برای اندازه‌گیری درجه اعتماد مردم به دولت‌ها میزان آرای به صندوق ریخته شده نسبت به کل واجدان شرایط رای دادن است. در صورتی که کارآمدی و توانایی دولت‌ها برای رای‌دهندگان آشکار شده باشد یا درجه رقابت میان کاندیداها به ویژه در انتخابات ریاست‌جمهوری بالا باشد معمولا بین ۷۰ تا ۷۵‌درصد مشارکت در انتخابات عادی است اما اگر شهروندان به مهارت و توانایی کاندیداها برای اداره کشور اعتماد نداشته باشند میزان مشارکت‌کنندگان کمتر از ۵۰درصد واجدان حق رای دادن است.
متاسفانه در انتخابات تیرماه ریاست‌جمهوری که در دو مرحله برگزار شد میانگین مشارکت در انتخابات چیزی نبود که بتوان گفت مردم به دولت و نهادهای قدرت اعتماد کرده‌اند. از طرف دیگر شرایط سیاسی کشور از تیرماه تا امروز در سرازیری قرار دارد. چرا چنین می‌شود؟ چرا درجه اعتماد شهروندان به دولت‌ها در ایران کاهش قابل‌اعتنایی را تجربه می‌کند؟ یکی از دلایل این روند کاهنده بدون شک کارآمدی یا ناکارآمدی یا درجه کارآمدی وفای به عهد در اجرای وعده‌های اقتصادی دولت است. دولت چهاردهم و پیش از آن دولت سیزدهم به دلایل گوناگون که جای شرح آنها در این نوشته کوتاه نیست، نتوانسته‌اند وعده‌های خود را محقق کنند. علاوه بر این دلایل ناکامی را نیز توضیح نمی‌دهند. به طور مثال همین چند روز پیش بود که رییس کل بانک مرکزی به مجلس فراخوانده شد و در جمع اعضای مجلس قانونگذاری تاکید کرد اجازه داده نمی‌شود نرخ دلار نیمایی از هر دلار ۴۷هزار تومان بیشتر شود چون نرخ تورم را افزایش می‌دهد اما حالا در بازار می‌بینیم که قیمت دلار نیمایی از عدد یادشده عبور کرده و رییس کل بانک مرکزی نیز سکوت اختیار کرده است. از سوی دیگر می‌بینیم که دولت در لایحه بودجه ۱۴۰۴ بازهم نرخ رشد حقوق کارمندان را زیر نرخ تورم امسال تعیین کرده است و انتظار می‌رود همین عددها برای کارگران و بازنشستگان تعیین شود. همین دو مورد از اجرا نکردن وعده‌ها به کاهش درجه اعتماد از دولت منجر می‌شود و شرایط برای چانه‌زنی‌های کشور نیز در سرازیری قرار می‌گیرد.


🔻روزنامه کیهان
📍 دو پایه اصلی استحکام حزب‌الله لبنان
✍️ سعدالله زارعی
تا پیش از شهادت «عماد مغنیه» در ۲۴ بهمن ۱۳۸۶ فقط تعداد کمی از او و شخصیت، توانمندی اطلاعاتی و عملیاتی او خبر داشتند. تا پیش از شهادت مصطفی بدرالدین نابغه عملیاتی حزب‌الله در۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ هم فقط تعداد کمی از او و توانمندی‌های ویژه او خبر داشتند. تا پیش از شهادت «فؤاد شکر» فرمانده ویژه حزب‌الله در ۹ مرداد ۱۴۰۳ کمتر کسی می‌دانست حزب‌الله از چنین فرماندهی برخوردار است. تا پیش از شهادت «ابراهیم عقیل» در ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، «علی کرکی» در ۶ مهر ۱۴۰۳ هم فقط تعدادی می‌دانستند که چنین ستارگانی در حزب‌الله وجود دارند. تا پیش از شهادت آیت‌الله سیدهاشم صفی‌الدین و حجت‌الاسلام نبیل قاووق در هفتم مهر ماه ۱۴۰۳ هم فقط تعدادی از ابعاد شخصیتی و ظرفیت وجودی این افراد باخبر بودند.
به خاطر داریم وقتی عماد مغنیه که شهید سلیمانی او را «اعجوبه» طرح‌ریزی می‌خواند، در دمشق به شهادت رسید، خیلی از دوستان با ناراحتی و خیلی از دشمنان با خوشحالی گفتند «کمر حزب‌الله و سیدحسن نصرالله شکست». واقعاً هم شهادت حاج‌رضوان اتفاق ساده‌ای نبود. در همان موقع بعضی خودی‌ها زبان به شماتت حزب‌الله، نیروی قدس و حاج قاسم باز کردند که چرا در جهت حفظ شخصی با این درجه از اهمیت، کوتاهی کرده‌اند و کمتر پرسیده شد چطور چنین شخصیتی که از سال ۱۳۶۳ در لیست اصلی و ویژه ترور سازمان‌های اطلاعاتی تروریستی آمریکا، انگلیس، فرانسه، رژیم اسرائیل و بعضی دولت‌های عربی و غیرعربی منطقه قرار داشته، طی ۲۳ سال مورد شناسایی قرار نگرفته است و یا این سؤال کمتر پرسیده شد که حزب‌الله چطور چنین اعجوبه‌ای در متن خود پروریده و طی یک دوره طولانی او را حفظ کرده است. بعدها که مصطفی بدرالدین که بعضی او را «عماد عملیاتی» حزب‌الله می‌خواندند به شهادت رسید، دوباره همین سؤالات تکرار گردید تا رسیدیم به شهادت فؤاد شکر و تصویر پرجاذبه‌ای که از او برای اولین بار به رسانه‌ها راه یافت. این بار عده‌ای با اشاره به رخدادهای سنگینی مثل شهادت حاج علی زاهدی که در همین نزدیکی‌ها و همین روزها در سوریه و لبنان رخ داده بود، پرسیدند، پس حزب‌الله، ایران و... چه کار می‌کردند که مقاومت لبنان با چنین ضربه‌ای مواجه گردیده است. بعد شهادت اسطوره مقاومت، سیدحسن نصرالله پیش آمد و اینک شهادت آیت‌الله سیدهاشم صفی‌الدین و فردا روز باز شهادت‌های دیگر و تکرار پاره‌ای عبارات استفهامی.
در مورد حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله، حشدالشعبی و... به پرواز درآمدن «عباس بن علی‌ها» علیهم‌السلام تعجب ندارد، اگرچه دریغ دارد. آنچه تاریخ و دهر را انگشت‌ به دهان می‌کند عظمت روحی و اعجاب شخصیتی عباس بن علی‌هاست و تا زمانی که این اعجاب وجود دارد، تلاش برای عباس بن علی شدن‌ها سکه رایج خواهد بود. عماد مغنیه با همه بزرگی‌اش به شهادت رسید اما جنگ سوریه و عدم حضور عماد و در عین حال
پیروزی حزب‌الله در آن، ثابت کرد حزب‌الله خیلی بزرگ‌تر و توانمندتر از عماد مغنیه است. کما اینکه وقتی «سیدعباس موسوی» دبیرکل بسیار خوشنام حزب‌الله به شهادت رسید و جنوب لبنان در غیاب او از سیطره ارتش تروریست اسرائیل آزاد گردید، معلوم شد حزب‌الله خیلی بزرگ‌تر و توانمندتر از سیدعباس است. وقتی فؤاد شکرها، ابراهیم عقیل‌ها، علی کرکی‌ها و چندین فرمانده دیگر به همراه سه تن از کادر رهبری و دبیرکل طی دو ماه و در حین یک جنگ سنگین به شهادت می‌رسند و باز صحبت از برتری قدرت فرماندهی و قدرت آتش‌ حزب‌الله است، این یعنی حزب‌الله خیلی بزرگ‌تر از مجموعه رهبران و فرماندهان آن است! این نکته اصلی اعجاب‌هاست نه به شهادت رسیدن رهبران و فرماندهان.
چرا چنین است؟ دلیل آن بزرگی و عمق و تدبیر عالی در تأسیس یک سازمان و یک جریان است. حال اگر افرادی برای «اطمینان قلبی» درباره اقتدار درون حزب‌الله نیاز به شواهدی داشتند، این شاهد اینک به بازار آمده و نقاب از رخ برگرفته است. حزب‌الله براساس یک ایده مرکزی بسیار محکم تشکیل شده است. این ایده مرکزی اعتقاد به ضرورت برپایی حکومت صالحان ـ وعده قرآنی که در آیات مختلف آمده ـ در عصر غیبت با اعتصام به اصل «ولایت فقیه» است. این بارزترین حرفی است که می‌توان درباره حزب‌الله لبنان زد. خیلی‌ها با انگ زدن و سرزنش کردن، تلاش نمودند این را «نقطه ضعف» حزب‌الله معرفی نمایند. امروز که حزب‌الله این همه ضربه را در یک جا
تحمل کرده و نشکسته است، معلوم می‌شود این عنصر مرکزی چه تأثیر شگرفی در استحکام آن داشته است.
تأثیر ولایت فقیه چیست؟ ولایت فقیه در امر اداره جامعه، در واقع برقرارکننده پیوند آسمان و زمین است. چطور؟ یک جنبه ولایت فقیه، جعل شرعی آن است. اعتقاد به اینکه در عصر غیبت امام معصوم عجل‌الله تعالی فرجه، مدل الهی اداره هر مجتمع اسلامی فقط «ولایت فقیه» است، تکلیف دینی، دلی و فطری افراد را روشن و از پراکندگی و تزلزل حفظ می‌کند. در روند کار یک دولت یا یک سازمان مثل حزب‌الله که می‌خواهد بنایی نو دراندازد و تسلیم حرف‌های رایج نباشد، دشواری‌ها و دشمنی‌های زیادی پیش می‌آید و گاهی حتی «کارد به استخوان می‌رسد» و به تعبیر قرآن فریادها بلند می‌شود که (مَتَى نَصْرُاللهِ) پس وعده کمک الهی چه شد، در این مواقع اعتقاد راسخ به «حق بودن» و زیر نگاه حق بودن و خود را مأمور حق دیدن خیلی از گره‌های ذهنی و عملی باز می‌کند و استواری را فزونی می‌بخشد؛ همان‌طور که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند «المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکّه العواصف». اگر در این عنصر مرکزی، «ولی فقیه» نباشد، صرف اعتقادات مذهبی و صرف اعتقاد به ولایت نمی‌تواند رافع مشکلات و راهگشا باشد؛ چرا که بخصوص در بزنگاه‌ها و میدان‌های خوف و خطر، آن عنصر فعال در دسترس (ولی فقیه) باید باشد تا نیروی مجاهد بتواند صدق عمل را با صدق اعتقاد پیوند بزند و به درجه «اطمینان کامل» برسد.
عنصر دوم در ولایت فقیه جنبه مردمی آن است. اعتقاد به اینکه صالح‌ترین انسان‌ها، محق‌ترین آنان در اداره جامعه است، وحدت می‌آفریند؛ چرا که این یک ملاک عقلایی است و مخالف واقعی ندارد. وقتی فردی با انتخاب و برخاستن از متن مردم ـ محرومان ـ به ولایت و رهبری می‌رسد، موقعیتی مطمئن و متداوم پیدا می‌کند و برای همیشه تاریخ، حکومت آن، حکومتی مشروع دیده می‌شود. همه عناصر حزب‌الله لبنان از دبیرکل تا نیروی عادی آن از نظر درونی یک چنین اعتقاد پولادینی به ولایت و
ولی فقیه داشته‌اند و لذا حزب‌الله پس از عبور از اعوجاج یک ساله‌ای که در مورد اولین دبیرکل آن پیش آمد، تا امروز هیچ‌گاه با انشعاب و یا کناره‌گیری مسئولان و یا اختلاف درونی مواجه نگردیده است و این برای اقران حزب‌الله در جنبش‌های مختلف سیاسی یک استثناء رشک‌برانگیز به حساب می‌آید. بنابراین حزب‌الله حتی آنگاه که در زمان واحد با شهادت رهبران و فرماندهان مواجه می‌گردد، محکم استمرار می‌یابد.
نکته دیگر، در تداوم جهاد و تداوم فکر جهاد است. حزب‌الله از زمان تأسیس اولیه در سال ۱۳۶۱ و تأسیس جامع در سال ۱۳۶۳ تا همین روزها یعنی در همه دوره ۴۰ یا ۴۲ ساله خود، هیچ‌گاه از «معرکه» دور نبوده است. ۱۸ سال جنگ در دوره پاگیری حزب‌الله، شش سال بعد، جنگ بسیار شدید ۳۳ روزه که رهبر معظم انقلاب اسلامی دامت برکاته، آن را به «جنگ خندق» شبیه خوانده‌‌اند، پنج سال بعد ۸ سال درگیر شدن در جنگ با تروریسم در سوریه، پنج سال بعد وارد شدن به دفاع سنگین از غزه. این موضوع یعنی پا به رکاب جهاد بودن، پس از اعتقاد محکم به ولایت فقیه، در استحکام، سرزندگی و استقامت حزب‌الله خیلی نقش داشته است. حزب‌الله مرحله چهارم (از مهرماه ۱۴۰۲ تاکنون) از حیث قدرت، انسجام و تاثیرگذاری از حزب‌الله مرحله اول (۱۳۶۱ تا ۱۳۷۹) که ۱۸ سال درگیر بود، توانمندتر است. در حالی که در طول این دوره‌ها، حزب‌الله همواره با شهادت رهبران و فرماندهان بزرگ مواجه بوده است. چرا؟ راز این طراوت و توفندگی، «جهاد مستمر» است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید هر چه به‌عنوان خیر در نظر می‌گیرید و به تصور درمی‌آید، در جهاد مقابل دشمن به دست می‌آید (اَلْخَیْرُ کُلُّهُ فِی اَلسَّیْفِ وَ تَحْتَ اَلسَّیْفِ وَ فِی ظِلِّ اَلسَّیْفِ). خسته نشدن از مبارزه و پشت به جهاد با دشمنان نکردن و در ورود به معرکه تعلل نورزیدن، سازمانی به نام حزب‌الله پدید آورده است که امروز به دغدغه بزرگ مشترک همه دشمنان ملت‌ها (از آمریکا تا رژیم غاصب تا انگلیس تا فرانسه و تا بعضی دولت‌های عربی و غیرعربی منطقه) تبدیل گردیده و هیچ را‌ه‌حلی در مقابل آن ندارند!
الان بعضی از افراد که تاریخ چهل ساله حزب‌الله را نخوانده‌اند یا خوانده و در آن تأمل نکرده‌ و به ذات حزب‌الله پی نبرده‌اند، در انتظارند ببینند سرنوشت حزب‌الله در این مصاف متراکم چه می‌شود! آنان که بر صحنه تحولات منطقه و جهان، طی ۴۰ سال گذشته اشراف داشته‌اند، می‌دانند که علی‌رغم بعضی هیاهوها، حزب‌الله با هیچ چیز جدیدی که قبلاً سخت‌تر آن را تجربه نکرده و بر آن فایق نیامده باشد، در داخل و خارج لبنان مواجه نیست؛ هیچ قدرتی نمی‌تواند حزب‌الله را به پشت نهر لیتانی عقب بزند و یا قطعنامه‌های قدیمی ۱۵۵۹ و ۱۷۰۱ شورای امنیت را علیه آن به اجرا بگذارد؛ هیچ قدرتی نمی‌تواند حزب‌الله را از مرکزیت جبهه مقاومت و نقش منطقه‌ای آن جدا نماید؛ هیچ قدرتی نمی‌تواند به روند دستیابی حزب‌الله به تسلیحات بیشتر و مدرن‌تر آسیب بزند؛ هیچ قدرتی نمی‌تواند حزب‌الله را از موقعیت کنونی سیاسی در لبنان که مؤثرترین است، جدا نماید. حزب‌الله و جبهه مقاومت با قدرت بیشتر، صحنه تحولات آینده را رقم خواهند زد. اندکی صبر کنید.


🔻روزنامه همشهری
📍 ارز بریکس؛ فرصتی برای کاهش سلطه دلار
✍️ آلبرت بغزیان
اهداف راه‌اندازی ارز بریکس با اهداف اصلی گروه بریکس یکسان است و آن این است که اعضای این گروه از سلطه دلار خارج شوند و بتوانند نقل و انتقال‌ها و تسویه معاملات خود را با ارزی غیر از دلار انجام دهند.
ویژگی این ارز برای ایران این است که درصورت راه‌اندازی این ارز ایران بتواند از آن به‌عنوان یک ابزار برای دور زدن تحریم‌ها استفاده کند. ایران همچنین می‌تواند درصورت راه‌اندازی ارز بریکس نقل و انتقال مالی حاصل از درآمد‌های نفتی خود را انجام دهد. با اجرای این رویه وابستگی درآمد‌های نفتی ایران به دلار کاهش خواهد یافت.
در واقع موانعی که باعث شده اکنون ایران نتواند منابع حاصل از نفت را به‌ دست بیاورد و ارز‌هایش در سایر کشور‌ها بلوکه شود با استفاده از این ارز می‌تواند مرتفع شود. ایران همچنین درصورت راه‌اندازی این ارز می‌تواند معاملات خود را با اعضای بریکس با این ارز انجام دهد.
در این میان به ‌نظر می‌رسد بیشترین کشوری که از این موضوع نفع خواهد برد روسیه است، چراکه روسیه می‌تواند با وجود تحریم‌ها با استفاده از این ارز به مبادلات و تجارتش با سایر کشور‌ها ادامه دهد.
در واقع این ارز برای کشور‌هایی مانند هند، چین، عربستان و سایر کشور‌ها کاربرد کمتری دارد، اما برای روسیه کاربرد بیشتری دارد، چراکه بخش زیادی از مبادلات این کشور‌ها با آمریکا در حال انجام است.
با این حال مسائلی نیز درباره ارز بریکس و نحوه شکل‌گیری آن وجود دارد و آن نحوه ایجاد ارز بریکس است.
به‌طور مثال در ابتدای شکل‌گیری صندوق بین‌المللی پول قرار بود حق برداشت مخصوص به‌عنوان یک ارز مشترک در نظر گرفته شود.
در این روش عملا سبدی از ارز‌ها به‌صورت حسابداری و با استفاده از وزن اقتصادی هر کشور تشکیل شد و یک واحد به نام اس‌دی‌آر(SDR) شکل گرفت و قرار بود تسویه‌حساب معاملات بر این اساس انجام شود که عملا این طرح با شکست مواجه شد.
در مورد ارز یورو نیز این بحث مطرح شد و پس از آن قرار شد پول تمام کشورهای منطقه یورو به ارز یورو تبدیل شود تا گردش مالی یورو افزایش پیدا کند. با این حال، با اینکه پول واحد همه کشور‌های منطقه یورو به ارز یورو تغییر کرد این ارز هم نتوانست در تقابل با دلار آمریکا موفق عمل کند.
ایده شکل‌گیری ارز بریکس اما ایده خوبی است که اعضای بریکس را قادر می‌سازد معاملات خود را با استفاده از این ارز انجام دهند و دلار را از چرخه معاملات خود حذف کنند.
اگر بخواهیم مقایسه‌ای بین ارز بریکس و یورو داشته باشیم، می‌توان گفت این ارز می‌تواند یک پول قوی در مقابل دلار و یورو باشد، چراکه حجم معاملاتی که اعضای بریکس انجام می‌دهند از حجم معاملات کشور‌های حوزه یورو بیشتر است.
اما اینکه مسائل فنی آن به چه صورت باشد مهم است. من اعتقاد دارم برای موفقیت ارز بریکس باید پول ملی همه کشور‌های عضو بریکس حذف شود و پول ملی کشور‌های عضو به ارز بریکس تغییر کند تا زمینه موفقیت این ارز فراهم شود.


🔻روزنامه اعتماد
📍 بدترین پروتکل
✍️ عباس عبدی
پروتکل در لغت به معنای توافقنامه و شیوه‌نامه است؛ ولی در عرف دیپلماتیک نوعی رفتارهای نوشته یا نانوشته‌ای است که انتظار می‌رود رعایت شوند. هنجارهایی که رعایت کردن آنها در همه موارد ضرورتی ندارد و برخی نیز در برابر انجام آن مقاومت می‌کنند. مردم هم دو دسته‌اند؛ برخی موافق و برخی مخالف‌ هستند. آقای پزشکیان از همان آغاز فعالیت‌های انتخاباتی خود موضعی ضد پروتکلی گرفت. در لباس پوشیدن، در صحبت کردن، در مراودات شخصی و اخیرا هم دیدم که در تشریفات استقبال و بدرقه سفرهای خود هم چنین موضعی ابراز نموده است. از همان ابتدای تبلیغات ریاست‌جمهوری عده‌ای معتقد بودند که چرا اینها را رعایت نمی‌کند، حتی من هم به دلیل تاکیدات بسیاری از مردم معتقد بودم که به پاس احترام به دیگران رعایت شود، مثلا به جای کاپشن با کت و شلوار رسمی در مناظرات و گفت‌وگوها حاضر شود، به ویژه اینکه این نوع لباس پوشیدن شبیه‌سازی با دوره احمدی‌نژاد هم می‌شد و خاطره بدی را ایجاد می‌کرد، ولی درنهایت برخی هم گفتند، هرطور که عادت و دوست دارد و پیش‌تر هم رفتار می‌کرده، عمل کند که البته ایرادی هم ندارد. بسیاری از افراد هم از این تشریفات ناراحت هستند و کلا آنها را جالب نمی‌دانند، از این رو نقض این پروتکل‌ها اگر نقطه قوت نباشد، نقطه ضعف هم نیست و جامعه هم با آن عادت می‌کند. مساله اصلی این است که پوشیدن کاپشن یا کت یا جوراب سفید و هماهنگ نبودن رنگ لباس‌ها حتی اگر جالب نباشد، زیان مهمی هم ندارد، چون رییس‌جمهور را برای رعایت این پروتکل‌ها انتخاب نمی‌کنند. پروتکل‌های خطرناک و زیانبار، جای دیگری است که متاسفانه هنوز شکسته نشده است.

پروتکل‌های زیانبار، پروتکل‌های ذهنی و رویکردی است. چگونگی تدوین لایحه بودجه در ایران تبدیل به یک پروتکل البته از نوع زیانبارش شده است. تقدیم بودجه‌ای با ردیف‌های تکراری و غیرپاسخگو و بی‌ارتباط با وظایف دولتی، با کسری بودجه بالا که از جیب مردم برداشته می‌شود، بدترین پایبندی به پروتکل زیا‌نبار است و متاسفانه در دولت جدید نیز مطابق پروتکل‌های موجود تدوین و ارایه شده است. یکی از این پروتکل‌ها رویکرد رسمی نسبت به بنزین است. آقای پزشکیان هنگام ارایه لایحه بودجه به مجلس درباره بنزین و مشکلات آن سخنانی گفت و این تصور پیش آمد که دولت در پی افزایش قیمت بنزین است. دو روز بعد آقای حضرتی، دبیر شورای اطلاع‌رسانی دولت که از دوستان محترم هستند، اعلام کردند که «رییس‌جمهور قبل از افزایش قیمت بنزین با مردم صحبت می‌کند. خیال‌تان راحت باشد؛ بنزین فعلا گران نخواهد شد.» دیروز هم رییس کمیسیون تلفیق مجلس از ترس متهم شدن؛ احتمال افزایش قیمت بنزین را در این کمیسیون مجلس تکذیب کرد. همه این اظهارات جزو پروتکل‌های فکری و برنامه‌ای این ساختار است. پروتکلی که از یک‌سو وضعیت فاجعه‌بار نحوه فروش یک حامل انرژی را توضیح می‌دهد و از سوی دیگر تاکید می‌کند که این راه ادامه دارد و نگران نباشید. باید نشان داد که رعایت این پروتکل تا چه اندازه برای مردم زیانبار است؟ حدود دو ماه پیش در جلسه‌ای که پیش از مصاحبه رسانه‌ای و عمومی آقای پزشکیان بود، قاطعانه اظهار داشت که امسال حدود ۵ میلیارد دلار برای واردات بنزین باید پرداخت کنیم، درحالی که این ارز را باید برای خیلی از ضروریات زندگی ازجمله دارو، آموزش و... هزینه کنیم و من این کار را نخواهم کرد. این استدلال روشن و گویا و منطقی بود، ولی اکنون و هنگام ارایه بودجه، عینا همین کار شده است.‌ جالب‌تر اینکه هنگامی که پس از سخنان آقای پزشکیان، افکار عمومی گمان کرده که دولت نمی‌خواهد سیاست پیشین را ادامه دهد، فوری مسوول شورای اطلاع‌رسانی رفع ابهام کرده که مردم خیال‌شان راحت باشد این کار نخواهد شد همان پروتکل قبلی ادامه دارد. حالا این پرسش مطرح می‌شود که دولت محترم برای فروش بنزین به لیتری ۱۵۰۰ تومان، طبعا مجبور است مطابق آن گفته آقای پزشکیان، حداقل ۵ میلیارد دلار صرف واردات بنزین کند و برای بنزین تولید داخل هم مطابق گفته خودشان حداقل لیتری ۶۵۰۰ تومان یارانه بدهد (بدون لحاظ کردن هزینه نفت خام رایگان برای بنزین) این پول را از کجا می‌آورد؟ جز اینکه از جیب مردم برداشته می‌شود؟ جز اینکه از مخارج ضروری دیگر زده می‌شود؟ جز اینکه ناکارآمدی در بخش‌های دیگر، مثل کیفیت پایین بنزین تولیدی، خودروی تولیدی، جاده بی‌کیفیت و قاچاق سوخت را می‌خواهند بپوشانند؟ در این باره که چرا این سیاست زیانبار به عنوان سیاستی غیرقابل تغییر توصیف می‌شود، تنها یک چیز را می‌توان گفت که این یک پروتکل ذهنی در ساختار اقتصادی و سیاسی ایران است. پروتکلی
به غایت نابخردانه که باید نقض شود و در یادداشت دیگری به آن خواهم پرداخت.


🔻روزنامه رسالت
📍 بازی در سیاست!
✍️ محمدکاظم انبارلویی
۱- سیاست در منطق و فلسفه غرب یک بازی است. آنها معتقدند در ساخت و ساحت سیاسی یا باید یک «بازیگر باشی» یا «بازی‌گردان»!
لزوما برای ورود به این عرصه باید «بازی‌ساز» هم باشی!
اصحاب قدرت و ثروت در غرب ، به‌ویژه در دوران مدرنیته برای تسلط به جهان به دو جنگ جهانی اول و دوم رسیدند و میلیون‌ها تن را در بازیگری و بازی‌سازی و بازی‌گردانی خود به کام مرگ بردند.
محصولات فکری این قتل‌عام را در چند زرورق به نام «دموکراسی»، «جمهوری‌خواهی»، «آزادی»، «حقوق بشر»، «حقوق زنان و کودکان» و... پیچیدند و به خورد نخبگان و روشنفکران جوامع انسانی دادند.
غرب هم آنچه که از حقوق اساسی انسان در تئوری پردازی‌های خود بافته بود در قاب جنایت جنگی سازمان یافته و قتل‌عام‌های وحشیانه و کشتار جمعی در غزه و لبنان رشته کرد و در اذهان جهانیان به آتش کشید.
این سخن امام خامنه ای در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای استان فارس که فرمودند:
« برآیند حوادث کنونی در غرب آسیا شکست رژیم صهیونیستی و شکست تمدن غرب و فرهنگ غرب است.»یک تفسیر واقعی از بازی‌سازی و بازی‌گردانی و بازیگری سیاسی آمریکا در غرب آسیاست.
امروز کاخ سفید، پنتاگون و سیا و شرکای آنها در انگلیس و فرانسه و آلمان «بازی‌خورده» یک جماعت فاشیست در سرزمین‌های اشغالی هستند، که از بازی سیاسی جز قتل‌عام و نسل‌کشی و قتل‌عام‌های وحشتناک، ویران کردن خانه‌ها ،مدارس ، بیمارستان‌ها و ... چیزی نمی‌دانند.
صهیونیست‌ها در بازی سیاسی خود غرب را به سمت «چاه ویل» یک جنگ فرسایشی می‌برند که قبلا آن را در ویتنام ، افغانستان و عراق تجربه کردند.
۲- غرب در برابر بیداری اسلامی در ایران و مهار سه جنبش اجتماعی مشروطه ،نهضت ملی و انقلاب اسلامی برای اینکه رهبرای جنبش را از صحنه بازی دور کند چند راهبرد داشت.
الف- مدیریت ذهن رهبران نهضت با گردش اطلاعات خود خوانده
ب- ترور شخصیت، منزوی کردن و ایزوله کردن آنها از ساحت سیاست
ج-ترور فیزیکی
غرب موفق شد دو نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت را پس از توفیق رهبران آن ظرف یک سال شکست دهد. اما در نهضت اسلامی امام خمینی (ره) سرش به سنگ خورد نتوانست با ترور فیزیکی ، ترور شخصیت، کودتا ، جنگ تحمیلی وسه نبرد پیچیده نرم در سال‌های ۷۸ و ۸۸ و ۹۸ انقلاب را به شکست رساند.
امروز علی‌رغم همه توطئه‌ها در تهران دولتی اصلاح طلب مستقر است اما از حکومت ، حکمرانی یک صدا علیه غرب به گوش می رسد.
بازی‌خورده های غرب یکی‌یکی دارند برمی‌گردند . حرف آنها این است در مورد دموکراسی ، آزادی ، حقوق بشر و ... گفتی و باور کردم. اصرار کردی شک کردم، حالا در تماشای جنایات و قتل‌عام های وحشیانه در غزه و لبنان شک ما تبدیل به یقین شد!(۱)
آمریکا در «بازی‌سازی» و «بازی گردانی» سیاسی در ایران شکست خورده است . بازیگران اصلی در ایران شهید حججی‌ها و شهید قاسم سلیمانی‌ها و ...هستند.
بازیگران اصلی در منطقه شهید سیدحسن نصرالله و شهید یحیی سنوار و شهید سید هاشم صفی الدین ها و ... هستند. کسانی که جهاد، عقل، شجاعت، فداکاری ، صداقت ، اخلاص را در هم آمیختند و به میدان آوردند و حماسه آفریدند.
شهدای مقاومت سیاست را بازی نمی دانند ، سیاست را تکلیف و حرکت در مسیر تاریخی انبیاء و اولیای الهی می دانند .
شهدای مقاومت اسطوره‌های اسلام و ایران در جهان هستند. آنها صفی پولادین در پیکره مقاومت پدید آوردند که در برابر «جبهه شرارت» در منطقه و جهان ایستاده‌اند. آمریکایی‌ها فکر می‌کنند «خیر» آنها در «شری» است که به پا می‌کنند. آنها به زودی خواهند فهمید اشتباه می‌کنند.
پی نوشت :
۱- واکنش عبدالکریم سروش در مورد جنایات رژیم اشغالگر قدس در غزه و لبنان و به ویژه ویدئوی اخیر ایشان که همه مفاهیم ارزشی غرب و لیبرالیسم را که سالها تبلیغ و ترویج
می کرد طی سخنانی به سخره گرفت و این استفراغ فکری و ذهنی برای برخی روشنفکران و نخبگان عبرت‌آموز است.
او در این ویدئو هر چه در این سالها خورده و خورانده بود را بالا آورد.


🔻روزنامه جام جم
📍 جناب «السیسی» ،چهره مصر باید اصلاح شود یا ایران؟!
✍️ مهدی گیوه‌کی
در خبرها آمده بود رئیس‌جمهور مصر در دیدار با رئیس‌جمهور کشورمان توصیه کرده است ایران چهره خود را در جهان بهبود دهد.
السیسی به آقای پزشکیان گفته آنچه از غربی‌ها درمورد ایران می‌شنویم با آنچه ازرئیس‌جمهور ما شنیده بسیار متفاوت است. او سپس توصیه کرده چهره کشورمان را در دنیا اصلاح کنیم. در این ارتباط چند نکته قابل توجه است:

۱- این‌که ذهنیت رئیس‌جمهور مصر بر اساس نقل وسخن مقامات غربی درموردکشور ما ساخته شده اعتراف تلخی است که از آقای السیسی شنیدیم. قاعدتا رئیس کشور بزرگ و مهمی چون مصرباید اشراف کاملی برمسائل بین‌المللی ومنطقه‌ای داشته باشد و مدیریت دستگاه تحلیلی و ذهنی خود را در اختیار غربی‌ها قرار ندهد.

۲- بیش از یک سال است که رژیم اشغالگر صهیونی فجیع‌ترین جنایت‌ها را کنار گوش رئیس‌جمهور مصر و در غزه مرتکب شده است. بیش از ۴۲هزار فلسطینی که بیشتر آنها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند در مجاورت سرزمین مصر به خاک و خون کشیده شده‌اند. واکنش مصر در برابر این نسل‌کشی در یک سال گذشته چه بوده است؟ این‌که تصویر مصر در افکارعمومی جهان اسلام و جهان عرب به‌عنوان حارس مرزهای اسرائیل شکل گرفته به چه دلیل است؟ آیا به این دلیل نیست که به‌جای آن‌که مصر مرزهای خود را برای کمک به مردم بی‌پناه غزه باز کند و اجازه دهد دنیای اسلام به مردم مظلوم غزه برای دفاع از خود کمک کند، مرزهای خود را بر این مردم مظلوم بسته است؟ مسئول این چهره زشتی که از مصر در افکارعمومی جهان اسلام ایجاد شده کیست غیر از مسئولان مصری؟ بنابراین توصیه می‌کنیم دولتمردان مصر به منظور جبران این تصویر، برای کمک به مردم غزه اقدام جدی کرده و راه را برای کمک سایر ملت‌های مسلمان به آنها باز کنند. به این شیوه حتما چهره مصر هم اصلاح خواهد شد.

۳- توصیه آخر ما این است که به‌جای محدودسازی فعالیت رسانه‌های ایران در مصر و حذف شبکه‌های ایرانی از ماهواره‌های مصری اجازه دهند رسانه‌های ایران تصویر واقعی ایران مقتدر اسلامی را به افکارعمومی مصر نشان دهند و رئیس‌جمهور محترم مصر هم از این طریق به تصویر واقعی ایران دست یابد.


🔻روزنامه کسب و کار
📍 رشد تولید نیاز مهار تورم
✍️ عبدالمجید شیخی
در دنیایی زیست می‌کنیم که مجبور به ‌مراوده با جهان پیرامون هستیم و اصولاً اقتصاد بدون ارتباط با دیگران سروسامان نمی‌گیرد، اما منظور از این ارتباط این نیست که به ‌هر ابزاری که غرب برای پیشبرد اقتصاد به ‌آن متوسل می‌شود ما هم متوسل شویم. ما در چهار دهه گذشته نشان دادیم توان اصلاح ابزارهایی که غرب برای پیشبرد اهداف اقتصادی خود به ‌کار می‌گیرد را داریم، مانند استفاده از بانکداری اسلامی و اوراق مشارکت.
یکی از آفت های اقتصاد این است که بخش خدمات سهم ۶۰ درصدی را در کل اقتصاد دارد. بخش اعظم خدمات فعالیت های غیر مولد هستند و بعبارتی جزء فعالیت های خارج از دامنه کفاف محسوب می شوند. اصل کفاف در اقتصاد اسلامی یکی از معیارهای سنجش سلامت اقتصاد است. بخش خدمات در اقتصادهایی که اتکای به بخش مولد ندارند، سهم بالایی دارد. یکی از خصوصیات عملکرد بسیار خوب دولت تقویت بخش مولد و کاهش سهم بخش خدمات هست که می بینیم با رشد خدمات ۱.۹ درصدی کوچکترین سهم را در اقتصاد داشته است که علامت خوبی است و نبایستی از این نکته مثبت غفلت کرد.
اقتصاد به دو بخش مولد و غیرمولد تقسیم می گردد. حجم عمده نقدینگی در میدان بخش غیرمولد و در دست افراد غیرمولد است. این افراد به طورکل دلال و سوداگرند که همواره باجان و مال مردم بازی می کنند. متاسفانه در شرایط کنونی بانک ها بخش قابل توجهی از نقدینگی را در اختیار غیرمولدها قرار داده اند. ضرورت دارد که تا حد ممکن بخش غیرمولد را مسدود کنیم، جولانگاه را از افراد و صاحبان سرمایه غیرمولد بگیریم و راه را برای فعالیت های مولد بازکنیم. بزرگترین مانع در کشور ما، هرم نظام اداری است که کار راه انداز نیست بلکه کارشکن است و راه اندازی درگاه مجوزها یک قدم مثبت در رفع این مساله بوده که البته نیاز به اقدامات مکمل نیز دارد که ثمرات آن در اقتصاد نمایان شود. ضرورت دارد تا هدف‌‌گذاری و راهبردمان، کاهش نرخ تورم باشد. سیاست‌های مقطعی هرچند اثرگذار است و بیانگر عملکرد مثبت دولت طی چندسال اخیر می‌باشد اما‌کافی نیست.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0