🔻روزنامه تعادل
📍 بودجه در سنجش داوریهای تخصصی
✍️ علی قنبری
نخستین سند مالی سالانه دولت چهاردهم توسط رییسجمهور به مجلس تقدیم شد؛ بلافاصله پس از ارایه بودجه بازار ارزیابیهای تحلیلی درباره ضعفها و پتانسیلهای این سند مالی آغاز شد. برخی کارشناسان شفافیت و دوراندیشی را مهمترین شاخصه بودجه ۱۴۰۴ ارزیابی میکنند. دولت از یکطرف تلاش کرده بر تاریکخانههای بودجه نور بتاباند و از سوی دیگر برای نارساییهایی چون کسری بودجه هم پیشبینیهایی کرده است. یعنی از طریق فروش اوراق و برداشت از صندوق توسعه ملی تلاش کرده کسری بودجه را پوشش داده و نوسانات را در بازارهای ارزی و سایر بازارها به حداقل برساند. در عین حال برخی انتقاداتی هم در مورد بودجه مطرح میشود که افزایش بیش از حد و ۴۰درصدی سطح مالیاتها بدون توسعه پایههای مالیاتی و زمینهسازی برای افزایش قیمت بنزین با کاهش سهم بودجه واردات بنزین از جمله ضعفهای بودجه است که توسط کارشناسان به آن اشاره میشود. در این یادداشت تلاش میکنم برداشت کلیام را در مواجهه با بودجه ارایه کنم؛
۱) از نظر من بودجه ۱۴۰۴ یک بودجه انقباضی است. با یک بودجه انقباضی نمیتوان دورنمای رشد اقتصادی ۸درصدی را محقق کرد؛ ضمن اینکه سهم بودجههای عمرانی نیز از کل بودجه بسیار ناچیز است. از سوی دیگر بودجه جاری دولت نیز بسیار بالاست. البته روشن است که دولت تازه روی کار آمده و برای آغاز اصلاحات اقتصادی موردنظرش به زمان کافی نیاز دارد. از منظر تحلیلی، مهار تورم و زمینهسازی برای رونق، مهمترین دستورکارهایی است که دولت باید به سمت آن حرکت کند. برای ایجاد رونق در اقتصاد و تحقق رشد اقتصادی، دولت باید بودجه عمرانی قابل توجهی را تدارک ببیند. پروژههای عمرانی بخش دولتی در حکم پیشرانهای رونق اقتصادی هستند. بخش خصوصی زمانی وارد سرمایهگذاری در فضای اقتصادی میشود که ببیند دولت پروژههای عمرانی و توسعهای قابلتوجهی را آغاز کرده است. یک چنین جهتگیریهای بنیادینی در بودجه مشاهده نمیشود.
۲) یکی از مهمترین گفتمانهای دولت چهاردهم و دکتر پزشکیان در ایام انتخابات، تحقق عدالت و رفع تبعیض در شؤون مختلف کشور است. بدون تردید یکی از مهمترین بخشهایی که باید رویکرد ضد تبعیضی در آن نمایان باشد، بودجه است. دولت باید زمینه توسعه و بهبود وضعیت زندگی در استانهای کمتر برخوردار را در بودجه فراهم کند. این روندی است که البته به زمان کافی نیاز دارد و در طول یک سال و یک بودجه محقق نمیشود. مردم باید احساس کنند، بودجههای دولت پزشکیان با نمونههای قبلی تفاوت دارد. یکی از نمادهای عینی این عدالت، در بحث تعیین حقوق و دستمزدها نمایان میشود. دولت باید حقوق و دستمزدهای حداقلبگیران را به گونهای تعیین کند که منجر به افزایش قدرت خرید آنها و بهبود وضعیت زندگیشان شود.
۳) بحث مهم بعدی که در زمینه رویکردهای عدالتمحور نقش دارد، مالیات است. مالیات یکی از گزارههای مهم برای توزیع ثروت از بخشهای ثروتمند و دارای جامعه به سمت بخشهای محرومتر است. از این منظر اما در اقتصاد ایران به درستی کار صورت نگرفته است. قشرهای متوسط و محروم جامعه بلافاصله پس از دریافت حقوق حداقلی خود مالیات میپردازند اما سوداگران و سودجویان و دلالان که دهها و صدها و هزاران میلیارد تومان سود میبرند، مالیاتی نمیپردازند یا مالیات پرداختی توسط آنها نسبتی با درآمدهایشان ندارد! این رویکرد غیرعادلانه مالیاتی باید تغییر کند. دولت باید قلمروهای مالیاتی جدیدی را شناسایی کند و جهتگیری نظام مالیاتی را به سمت حمایت از اقشار محروم و کم برخوردار تنظیم کند.
۴) بحث مهم بعدی رویکردهای یارانهای دولت است. دولت هنوز مشخص نکرده است که برای ساماندهی یارانه انرژی چه خواهد کرد. آیا قرار است این یارانه حذف شده و نرخ بنزین واقعی شود؟ آیا قرار است به همه ایرانیان یارانه بنزین داده شود؟ هنوز هیچ کدام از این پاسخها در بودجه مشخص نشده است. البته میتوان براساس برخی دادهها پیشبینیهایی کرد. مهمترین احتمال توزیع بنزین در ازای هر کارت ملی به همه ایرانیان است. رویکردی که بسیاری از کارشناسان اقتصادی هم با آن موافقند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 قواعد وفاق ملی
✍️ روحاله اسلامی
حکومت(Government) را میتوان به مثابه ماشینی پیچیده تصور کرد که نهادها و نخبگان در آن به عنوان مهرهها و چرخدندهها عمل میکنند. در این ساختار، قدرت در قالب قواعدی خاص شکل میگیرد که کارکرد صحیح ماشین حکومت را تضمین میکند.
در برخی مواقع، نهادها و مهرهها ممکن است از قدرت خود برای حذف و طرد استفاده کنند که میتواند به تخریب و فرسایش این ماشین منجر شود. در این راستا، قواعد وفاق ملی میتواند قدرت دولت کشور را افزایش دهد.
وفاق در صورتهای فایدهگرایانه، قراردادگرایانه، منفعتی، مصلحتی، حکومتی یا اجتماعی آسیبزا است، اما وفاق ملی برای کشور راهگشا است.
۱. مهار قدرت با قدرت (Balancing Power with Power): قدرت به خودی خود حذف و طرد نمیشود. در صورت بروز درگیری و تصادم میان نهادها و بازیگران، قدرت میتواند به سمت تخریب و آسیب حرکت کند. نهادها و بازیگران میتوانند از قدرت یکدیگر برای ایجاد موازنه و تعادل بهره ببرند و به سمت اهدافی همچون رفاه و توسعه حرکت کنند. این امر به کاهش خشونت، جنگ و مردمآزاری و افزایش شادی و پیشرفت کشور منجر میشود. وفاق ملی قدرت را مهار و آن را در راستای امنیت، توسعه و حکومت قانون به کار میگیرد.
۲. نظام خویشکاری (Self-Management): اصل مهم در سیستم قدرت این است که هر نهاد و نخبه در جایگاه خود قرار گیرد و وظایف و مسوولیتهای خویش را به درستی انجام دهد. دراین رویکرد، عدالت به مثابه خویشکاری یعنی جلوگیری از تصرف غیرقانونی جایگاهها و جلوگیری از همهکاره بودن است. این امر از تخریب و ناکارآمدی ماشین حکومت جلوگیری میکند. وفاق حکومتی نوعی حامیپروری و قوم و خویشگرایی را رواج میدهد و وفاق ملی یعنی فرصت برابر برای رقابت شایستگان و صالحان که از طریق آزمونهای استاندارد و تجربیات علمی و جهانی قابل اعمال است.
۳. قدرت و اراده عمومی (Public Will): قدرت از اراده عمومی ناشی میشود. اراده عمومی بر اساس زیست مسالمتآمیز شهروندان و مشارکت و خواست آنها در امور عمومی کشور است. قدرت بدون اراده عمومی به سمت منافع شخصی و تخریب سرمایههای ملی حرکت میکند. بنابراین اهمیت مشارکت فعال و موثر شهروندان در فرآیندهای حکومتی نمیتواند نادیده گرفته شود. وفاق اجتماعی نیز مانند وفاق حکومتی آسیبزا است. وفاقی که بر قاعده خوداکثریتپنداری باشد و توانایی ایجاد اخلاق استعلایی و خلق حکومت قانون مبنی بر استخراج قوانین از حقوق بنیادین بشر را نداشته باشد به استبداد اکثریت بدل خواهد شد. وفاق ملی به معنای حکومت قانون بر اساس قرارداد اجتماعی و اراده عمومی با رعایت الزامات رعایت حقوق شهروندی است.
۴. جذب، اتحاد، ائتلاف و وفاق (Coalitions): بهرهبرداری موثر و تخصصی از همه نهادها و بازیگران به همراه اصول تفکیک و موازنه قوا میتواند قدرت ماشین حکومت را در جهت توسعه کشور افزایش دهد. تشکیل ائتلافهای قوی و ایجاد وفاق به تقویت سیستم قدرت و پیشبرد اهداف ملی کمک میکند. برعکس، طرد و حذف نهادها و بازیهای قوموخویشگرایانه و رانتی حتی با برچسبهای مشروعیتبخش، میتواند به انزوا و فرار نخبگان منجر شود و کشور را از پیشرفت بازدارد. وفاق ملی بدون ترتیبات نهادی و تعادل و تفکیک قوا و حضور و سهم همه اصناف شکل نخواهد گرفت. وفاق منفعتگرایانه حکومتی و قراردادگرایانه اجتماعی جامعه را به سمت قطبی شدن سوق میدهد. وفاق ملی مبتنی بر تعادل و تفکیک و توازن نیروها است.
۵. خط قرمز (Red Line) وفاق ملی: اصول وفاق ملی تاکید بر استفاده بهینه از نهادها و نخبگان دارد. خطوط قرمز شامل جاسوسی، تجزیهطلبی و اقدامات تروریستی و ضدیت با ایران است. گروهها و افرادی که بهطور آگاهانه در راستای این خطوط قرمز عمل میکنند و به تضعیف کشور کمک میکنند، باید حذف شوند تا کشتی دولت کشور در مسیر صحیح حرکت کند. وفاق ملی به ایران اهمیت میدهد و اولویت، خانه و وطنی است که در همه سیاستها اصل است. وفاق ملی، دولت کشور ایران را به مثابه کشتی دارای سرنشینان با سرنوشت مشترک به قصد همزیستی مسالمتآمیز راهبری میکند.
در نهایت، وفاق به عنوان ابزاری برای دستیابی به منافع ملی(National Interest) و مصلحت عموم (Public Interest) اهمیت دارد. با تمرکز بر وفاق ملی، کشور میتواند مسائل و مشکلات اساسی را اولویتبندی کند و به افزایش شاخصهای رفاه، توسعه، شادی و زندگی مسالمتآمیز نائل آید. بنابراین وفاق اگر بر اساس منفعت، حکومتی، اجتماعی، قراردادی و… باشد گفتمانی موقتی است، اما چنانچه بر اساس وفاق ملی با اصول ذکرشده باشد قابلیت فعالسازی ظرفیتهای بالقوه ایران را دارد.
🔻روزنامه کیهان
📍 کدام اشتباه، دشمن را دچار خطای محاسباتی کرد؟
✍️ جعفر بلوری
۱- «واکنش» - چه از سوی مردم و چه از سوی نخبگان -
نتیجه مستقیم «محاسبات» است. یعنی فرد، بسته به تحولات و شرایط، محاسباتی انجام داده، تصمیمی گرفته و واکنشی نشان میدهد. هرچه این شرایط حساستر و خطیرتر، نیاز به محاسبه، دقیقتر و لازمتر. طبیعی است در شرایط جنگی، این محاسبات اهمیت مضاعف یافته و کوچکترین «خطا» در آن میتواند خسارتهای بعضا جبرانناپذیری تحمیل کند. با توجه به اهمیت آنچه در خطوط بالا گفته شد، طرفهای جنگ تلاش میکنند، با ترفندهایی حریف را دچار «خطای محاسباتی» و در نتیجه، تصمیم اشتباه کنند.
۲- شاید مهمترین سؤال این روزهای افکار عمومی ایران این دو باشد: الف) در حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان چه اتفاقی افتاد و ب) آیا باید پاسخ بدهیم یا خیر؟ پاسخ به این دو سؤال مهم - که چه بسا سؤال بخشی از مردم منطقه و حتی جهان نیز هست - ارتباط مستقیمی با بند اول این یادداشت یعنی «محاسبه و واکنش» دارد. چگونه؟! بخوانید...
۳- در حملات ۵ آبانماه رژیم صهیونیستی به کشور عزیزمان، بهرغم مشارکت مستقیم کشورهایی مثل آمریکا، انگلیس، فرانسه و مشارکت غیرمستقیم کشورهایی مثل اردن، امارات، عربستان، بحرین، جمهوری آذربایجان و...خسارات ناچیزی متحمل شدیم. دلیل این امر نیز، برخلاف آنچه برخی غربگرایان میگویند، نه لطف و عنایت آمریکا که، توانایی حیرتانگیز سربازان وطن، قدرت بازدارندگیِ حاصل از وعدههای صادق ۱ و ۲ و موارد دیگری است که فعلا اجازه انتشار آنها را نداریم و فقط اشارهای کوچک کرده و میگذریم. ضمن رجوع به اظهارات کارشناسان بیبیسی و برخی چهرههای سیاسی مثل مامور سابق ام.آی.سیکس و... به این اظهارات اسکات ریتر، نماینده سابق سازمان ملل در امور سلاحهای کشتار جمعی نیز نگاهی بیندازید: «در حمله اسرائیل، ایران نهتنها نشان داد که مدتهاست برای مقابله با تهدیدات اسرائیل آماده است، بلکه با بهکارگیری سامانههای پدافندی و اطلاعاتی پیشرفته، توانست پیچیدهترین تکنولوژیهای نظامی رژیم اسرائیل را به چالش بکشد و جنگندههای اف-۳۵ آنها را از فاصلهای که رژیم اشغالگر تصور نمیکرد، ردیابی و قفل راداری کند....»
اما در نقطه مقابل، صهیونیستها اصرار دارند، «جا» بیندازند که در این حمله، تمام زیرساختهای نظامیمان را هدف قرار دادهاند و پدافندهایمان را نیز، در چهار گوشه کشور نابود کردهاند! عوامل نتانیاهو در کشور نیز از زاویه «نگرانی برای کشور، مردم و اقتصاد» دقیقا واکنشی شبیه به صهیونیستها داشتهاند. آیا هدف از اینگونه واکنشهای کذب و هماهنگ، تلاش برای تغییر در محاسبات و در نتیجه تغییر در نوع واکنش ما نیست؟! آنها برای راحتی کار نوع واکنش را هم تعیین کردهاند: «پاسخ ندهیم.» دقیقا همان درخواست آمریکا و رژیم صهیونیستی و آن کشورهایی که بالا اسمشان رفت، پس از تجاوزشان به ایران! برخی در داخل، موازی با دشمن در تلاشند، با واکنشها و تحلیلهای وارونه، مسئولین را هم در ایران و هم در سرزمینهای اشغالی دچار خطای محاسباتی کنند! آنها میگویند، دشمن قدرت افسانهای دارد و توانست با یک حمله چنین و چنان کند پس نباید پاسخ رژیم اسرائیل را داد؟! برای فهم عمق پَرت بودن اینگونه واکنشها پاراگراف بعدی را با دقت بیشتری بخوانید تا ببینید قدرت دشمن چقدر افسانهای است؟!
۴- دکتر «نورمن فینکلستین»، دانشمند علوم سیاسی در آمریکاست. او میگوید:، «اسرائیلیها» در جنگ زمینی ناتوان و ضعیفند و شکست میخورند چون سربازان حزبالله جنگاورند... اسرائیلیها فقط پشت کامپیوتر میتوانند آدم بکشند...» و بیبیسی به نقل از خبرگزاری فرانسه مینویسد: «یک سال پس از آغاز جنگ غزه، خبرگزاری فرانسه گزارشی از خستگی مفرط نیروهای ذخیره ارتش اسرائیل منتشر کرده است... این در حالی است که اکنون جبهه جدیدی هم در لبنان گشوده شده است. طبق اعلام ارتش اسرائیل، از زمان حمله حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، حدود ۳۰۰ هزار نیروی ذخیره به خدمت فراخوانده شدند که ۱۸ درصدشان مردان بالای ۴۰ سال هستند که عملا باید معاف میشدند...» و از آن سو «اسرائیل هیوم» مینویسد از مجموع ۱۷ هزار نیروی ذخیره ارتش، ۱۳ هزار نفر حاضر نیستند به میادین جنگ برگردند» و وزیر دارایی رژیم صهیونیستی نیز جلوی دوربینهای تلویزیونی در حال گریه از کشته و قطع عضو شدن شمار زیادی از صهیونیستها در جنگ جاری، شکایت میکند و میگوید کشتههایمان سر به فلک کشیده است
و...
این گوشهای از وضعیت رژیم صهیونیستی از زبان خود آنهاست. حالا این وضع را مقایسه کنید با اظهارات نتانیاهو و بزرگترین سرمایههای او در ایران!
۵- جنگ مردود است اما نه همیشه. قبل از شروع جنگ باید با تمام توان برای جلوگیری از وقوع آن تلاش کرد اما وقتی جنگ آغاز شد، باید با تمام توان به میدان رفت چون، کوچکترین نمایش ضعف یا عقبنشینی، دشمن را جریتر خواهد کرد. اگر خواهان جنگ نیستیم - که نیستیم - باید پاسخی سنجیده، متناسب و حساب شده در وقت مناسب به دشمن بدهیم، چون رژیم صهیونیستی ۵ آبانماه در اقدامی بیسابقه به «ایران» حمله و انجام آن را در تریبونهای رسمی اعلام کرد. این یعنی تجاوز آشکار به خاک وطن! سَوای از اینکه این حمله تلفات و خساراتی داشته یا خیر، واکنش ما نباید تماشا کردن باشد. وقتی دشمن اینقدر جلو آمده و گامی به این بزرگی علیه کشور برداشته، پاسخ، «کاری نکنیم» نیست. واکنشِ «کاری نکنیم» فقط و فقط باعث سوءبرداشت دشمن و خطای محاسباتی او و در نتیجه، جلوتر آمدنش خواهد شد.
۶- در چنین شرایطی، طرح دوگانههایی مثل «پیروزی بهتر است یا صلح» چیزی نیست جز، تلاش آگاهانه یا جاهلانه برای تغییر محاسبات در ایران و سرزمینهای اشغالی! به قول رهبر انقلاب «رژیم صهیونیستی در محاسبات خود در مورد ایران اشتباه کرد، باید خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد. باید قدرت و اراده و ابتکار ملت ایران و جوانان کشور را به آنان فهماند.» چه کسانی باعث شدند، دشمن چنین خطای محاسباتی کند؟! کدام گزارشها، مواضع، مقالهها، روزنامهها؟! ماهها پیش در همین ستون هشدار داده بودیم که اگر پاسخ متناسب و بهموقع به جسارتهای رژیم صهیونیستی در همین کشورهای اطراف ندهیم، دچار خطا خواهد شد و باید منتظر تکرار این جسارتها باشیم.
🔻روزنامه همشهری
📍 باور۳۷۳ پدافند شگفتیساز ایران
✍️ مهدی بختیاری
موضوع پدافند هوایی همانگونه که مقام معظم رهبری بهعنوان فرمانده کل قوا، یعنی عالیترین مقام نظامی کشور فرمودهاند، باید در اولویت نیروهای مسلح ایران قرار گیرد. اولویت پدافند نشان از جایگاه و حساسیت آن دارد. در این بین یکی از مهمترین اتفاقاتی که در راستای تقویت پدافند ایران صورت گرفته و سایر کشورها نیز نسبت به آن اهتمام داشتهاند، یکپارچهکردن سیستم پدافندی کشور است.
تا پیش از این ما سیستمهای پدافندی مختلفی در کشور داشتیم که بهطور پراکنده فعال بودند. سپاه و ارتش هرکدام از سیستمهای پدافندی برخوردار بودند اما در اقدامی این سیستمها تحت عنوان «سیستم یکپارچه پدافندی» با مدیریت قرارگاه مرکزی پدافندهوایی خاتم یکپارچه شد و به نظم و چارچوب واحدی رسید.
وظیفه این سیستم این است که تمام یگانهای پدافندی را هنگام عملیات بهطور یکپارچه و هماهنگ مدیریت کند. افزون بر این، موضوع اضافهشدن نیروی پدافند هوایی ارتش در کنار ۳نیروی کلاسیک زمینی، هوایی و دریایی در دستور کار قرار گرفت. به لحاظ ساختاری این قبیل اقدامات بهخوبی نشان میدهد که موضوع پدافند تا چه حد برای مقامات کشورمان مهم بوده که به توسعه این بخش از توان توجه ویژه داشتهاند.
افزون بر این، پدافند هوایی در ۳سطح کوتاه، متوسط و بلند فعال است و بیشترین تهدیدهای هوایی هم ذیل سطح متوسط دنبال میشود. ایران سعی کرده است نیازهایش در این سطوح را در مرحله اول در داخل کشور و با اتکا به توان نیروهای خودی برطرف کند و اگر در بخشهایی امکان فراهمآوردن نیازها نبود یا فوریتی وجود داشت، از خارج تأمین کند. در این راستا رادارهای مدرنی نظیر کاستا و اس۳۰۰ خریداری شد، اما در ماجرای بدقولی روسها در تحویل اس۳۰۰، رهبر انقلاب تأکید داشتند که نیروهای ایران به سمتی بروند که مشابه این پدافند روسی را در داخل ایران بسازند که نتیجه آن پدافند باور۳۷۳ شد.
در اصل، باور۳۷۳ قرار بود نیاز ایران را در پدافند بردبلند و در غیاب اس۳۰۰ روسی تأمین کند. وقتی پدافند باور توسط نیروهای ایرانی ساخته شد و در مراحل بعدی ارتقا پیدا کرد، نتیجه این بود که این دستاورد نظامی کشور در بعضی جهات از خود اس۳۰۰ هم باکیفیتتر و موفقتر شد. بهطور مثال، این پدافند قدرت درگیری با انواع تهدیدات هوایی و همچنین شناسایی اقدامات پنهان هوایی را دارد. البته ایران در کنار باور، از پدافند ۳خرداد و ۱۵خرداد هم برخوردار است، اما ویژگی مهم باور۳۷۳ بلندبودن برد آن است.
پدافند هوایی ما در برابر عملیاتهای پهپادی، ریزپرندهها، عملیات الکترونیکی و... تاکنون بارها توانسته تقابل واقعی داشته باشد؛ یعنی چیزی غیر از رزمایش و نمایشهای نظامی. نکته مهم این است که در عملیات اخیر رژیم صهیونیستی در برابر ایران، این پدافندها توانستهاند در برابر موشکهای بالستیک هم تقابل مؤثر داشته باشند، از اینرو همانطور که دست عملیاتی اسرائیل برای ما رو شده است، نقاط قوت و ضعف پدافند ایران هم برای اسرائیل مشخص شده و این موضوعی است که باید بدان توجه کرد. در کل باید گفت ایران در تجهیزات نظامی فعلا با کمبودی مواجه نیست و میتواند نیازهایش را برطرف سازد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ماموریت سخت دولت در تحقق تورم ۳۰درصدی
✍️ وحید شقاقیشهری
تورم دو رقمی و نیز تورمهای ۴۰درصدی اقتصاد در دهههای اخیر در ایران بوده و هست و گریبان ایرانیان را رها نمیکند. اطلاعات و ارقام در دسترس نشان میدهد میانگین نرخ تورم در ۵۰سال گذشته در ایران حدود ۲۰درصد بوده است. با این حال طی سالهای اخیر میانگین تورم به بیش از ۴۰درصد افزایش یافته و به شدت از قدرت خرید ایرانیان کاسته شده است. از سوی دیگر از سال۱۳۹۱ به بعد و با اعمال رژیم تحریمها به ویژه تحریمهای اقتصادی نرخ تورم فزاینده شده و این مساله بزرگ به یکی از مهمترین دغدغههای کشور تبدیل شده است.
بدیهی است کنترل و مهار تورم نیازمند شناختی عمیق از ریشههای تورمی است. شواهد حکایت از این دارد که ریشه اصلی تورم در ایران به سیاستهای مالی و گسست بخش پولی و واقعی مرتبط است به طوری که بیانضباطیهای مالی دولت به بخش پولی منتقل شده و از محل رشد نقدینگی موجبات تورم را فراهم ساخته است. بنابراین چنانچه هدف سیاستگذار بر مهار تورم استوار باشد باید بر اصلاح سیاستهای مالی و بخش واقعی متمرکز شد. تا زمانی که کسریهای بودجه حاصل از ناترازیهای اقتصاد کلان مهار نشود، تورم نیز کنترل نخواهد شد.
برنامهریزان در لایحه بودجه ۱۴۰۴ که از سوی دولت ارائه شده کاهش تورم به محدوده ۳۰درصد در سال ۱۴۰۴ را پیشبینی میکنند. رسیدن به این عدد و حل چالش نرخ تورم شتابان، به میزان قدرت سیاستهای اقتصادی در کنترل ناترازیهای اقتصاد کلان برمیگردد. اقتصاد ایران حداقل با هفت ناترازی بزرگ دست و پنجه نرم میکند. ناترازی صندوقهای بازنشستگی، آب، گاز، برق، بنزین، فرونشست زمین و ناترازی بانکهای کشور از مهمترین ناترازیهای اقتصاد ایران هستند که بر تشدید کسریهای بودجه دامن میزنند و تا زمانی که مهار نشوند، تورم مهار نخواهد شد.
حتی تحریمهای اقتصادی نیز از مسیر تشدید ناترازیها بر تورم اثر میگذارد بنابراین دولت باید ابتدا بر مهار ناترازیهای اقتصاد متمرکز شده و برنامه داشته باشد. آنچه در حال حاضر من میبینم حکایت از این دارد که دولت هنوز برنامه و عزم جدی برای اتخاذ تصمیمات سخت در مهار تورم ندارد بنابراین امید اینکه تورم به ۳۰درصد برسد تقریبا سخت و ناممکن است. در ضمن در صورت تشدید تحریمهای نفتی و انتظارات تورمی این مساله با چالش بیشتری مواجه خواهد شد. در این میان دولت چارهای جز اتخاذ تصمیمات سخت در مهار تورم ندارد و هر چقدر این مهم به تاخیر بیفتد، شرایط تورمی سختتر خواهد شد بنابراین تاکید اکید دارم دولت برای مهار تورم باید یک برنامه دقیق طراحی کند، در غیر این صورت شرایط تورمی وخیمتر از آمار فعلی خواهد شد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 جهان چندقطبی پدیدهای در دسترس
✍️ سید حسین موسوی
عملیات توفانالاقصی معادلات منطقه را تغییر داد. این عملیات با آنکه به نظر میرسید یک اقدام پیشدستانه از سوی حماس برای آزادی زندانیان فلسطینی در اسراییل باشد، اما به سرعت از یک رویداد محلی به یک رویداد منطقهای و سپس جهانی تبدیل شد. اکنون آشکار شده است که جنگ غزه نه فقط اسراییل بلکه امریکا و اروپا را در تنگنای استراتژیک قرار داده است. عملیات توفانالاقصی تمرکز سیاست خارجی و امنیت ملی امریکا را برهم زد و به ایجاد آشفتگی در اولویتهای راهبردی امریکا منجر شد.
تا پیش از عملیات توفانالاقصی امریکا برای مهار چین به عنوان رقیب قدرتمند و رو به رشد توجه خود را به اقیانوس هند و اقیانوس آرام معطوف کرده بود، افزون بر آن اولویت دیگرش شکست روسیه در جنگ اوکراین بود. این کشور در غرب آسیا نیز تلاش داشت که اسراییل را به عنوان نماینده خود برای ایجاد یک خاورمیانه جدید معرفی کرده و کشورهای عربی را حول محور اسراییل گرد آورد. دستور کار امریکا توسعه توافق ابراهیم (در سال ۲۰۲۰ میلادی) بود و تلاش میشد با دادن امتیازات ویژه به عربستان این کشور به توافق محلق شود. طرح عادیسازی روابط اسراییل با کشورهای عربی و ایجاد یک اردوگاه عربی- اسراییلی در برابر محور مقاومت و مهار جمهوری اسلامی از جمله اهداف چنین توافقی بود، اما اکنون آن نظام اقتصادی- امنیتی موعود که قرار بود با محوریت اسراییل ایجاد شود با شکست سنگینی روبهرو شده است. آنچه نتانیاهو از آن به عنوان گذرگاه برکت یاد میکند، دیگر یک آرزوی واهی به نظر میرسد. اکنون هیمنه امریکا و اسراییل در خاورمیانه شکسته شده است. قطریها و مصریها یک سال است برای پایان دادن به جنگ غزه در کنار مقامات امریکایی نظیر وزیر خارجه امریکا، رییس سیا، وزیر دفاع و روسای ارتش امریکا مذاکره میکنند. آنان اکنون به عیان میبینند که وقت تلف کردهاند، هژمونی امریکا به ارزنی نمیارزد، سهل است آن ارتش قدرتمند بیرقیب یعنی اسراییل نیز بیش از یک سال است که قادر به رهایی گروگانهایش نبوده است. این قدرتی که کشورهای عربی را به هراس میافکند اکنون در مقابل گروه کوچکی با امکانات محدود بیش از یک سال است که عاجزانه هر روز در جستوجوی گروگانهای خود خرابههای غزه را زیر و رو میکند و هر چه میگردد کمتر مییابد.
روشن است که اسراییل آن نقش محوری را که قرار بود به عنوان جانشین امریکا در منطقه ایفا کند از دست داده است و حداقل دیگر به نام توافق ابراهیم بر حول محور اسراییل در آینده میان مدت وجود ندارد. عادیسازی روابط با جهان عرب اکنون نسبتا تضعیف شده است، تداوم کشتار و جرایم جنگی اسراییل در غزه و لبنان شکافها را عمیقتر کرده است. جنایات عنان گسیخته اسراییل راهی برای عادیسازی روابط با جهان عرب باز نمیکند، اساسا دیگر هیچ توجیهی برای عادیسازی این روابط وجود ندارد.
اسراییل ناتوان در مقابله با جبهه مقاومت، امریکا را برای دفاع از خود درگیر کرد. بیش از یک سال است امریکا درگیر دفاع از اسراییل و تن دادن به خواستههای نامشروع این رژیم است. سرمایهداران امریکایی یهودی ناگزیرند بار هزینههای این جنگ را تحمل کنند، جنگی که بسیار برایشان گران تمام شده است. کار به اینجا رسیده است که کشورهای عربی یکی پس از دیگری اقدام هوایی اسراییل علیه ایران را محکوم و با سکوت خود عملیات وعد صادق ج.ا.ا را تایید میکنند. اکنون فقدان اراده و ناتوانی امریکا در اعمال نظر بر اسراییل به خوبی آشکار شده است. امریکا به صورت غیرقابل باوری در مهار جنگافروزی اسراییل ناتوان و ضعیف به نظر میرسد. بدیهی است کشورهای عربی نیز از این پس در محاسبات خود درباره اغراق در تواناییهای اسراییل تجدیدنظر خواهند کرد. کشیده شدن پای امریکا در درگیریهای فعال در منطقه، علیرغم آنکه این کشور منافع خود را در کاهش تنش و تحقق آتشبس و فرونشاندن یک جنگ منطقهای میدید به تضعیف راهبردهای کلان امریکا در مهار چین و روسیه انجامید. اکنون رهبران بریکس خارج از اراده تکقطبی، کنار هم گرد میآیند و به عبارت دیگر چین و روسیه به عنوان قدرتهای رقیب امریکا و دیگر قدرتهای نوظهور نظیر هند و ایران در حال پیریزی نظمی جدید بیاعتنا به امریکا و اروپا هستند. به نظر میرسد در یک تصویر کلان از نظام بینالملل تا همینجا نیز امریکا، اروپا و اسراییل بازی را واگذار کردهاند. زلنسکی رییسجمهور اوکراین اعتراف میکند که جنگ غزه رویکرد حمایتی غرب از این کشور را تضعیف کرده است و این کشور در شرایط فعلی دیگر قادر به شکست روسیه نخواهد بود.
همچنین توجه به مواضع اخیر فرانسه هم نشان میدهد که این کشور نیز خشمگین از عملیات نظامی اسراییل در لبنان از رفتار خارج از عرف نتانیاهو به ستوه آمده و در حال جدا کردن سبد تخم مرغهای خود است. در واقع چنین مینماید که با وجود تداوم حمایت غرب و به ویژه امریکا از اسراییل جهان غرب در ارتباط با اسراییل دوران سختی را میگذراند. محورهای اختلاف عموما درباره حجم و گستردگی عملیات نظامی در غزه و لبنان، ممانعت اسراییل از ارسال کمکهای بشردوستانه به اهالی غزه، بیتوجهی در توافق برای آتشبس و طرح دو دولت و همچنین نقش برجسته راستگرایان افراطی و تندرو در رژیم اسراییل است. نتانیاهو با گرسنگی دادن به فلسطینیان، کشتار زنان، کودکان و مردم بیدفاع، کوچاندن روزانه مردم، عملیات نظامی بیهدف و کور و ویرانی همهجانبه آثار تمدنی و زندگی اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و معیشتی مردم غزه هر روز فاجعهای را رقم میزند. نسلکشی و جرایم جنگی رژیم نتانیاهو آنچنان است که در باورهای دموکراسیخواهانه نخبگان و افکار عمومی غرب دیگر جایی برای توجیه باقی نمانده است و دادگاه بینالمللی هم آنقدر مستندات دارد که بتواند رهبران جنایتکار رژیم اسراییل را به محاکمه و مجازات بکشاند. پدیده دیگری که وجود آن بسیار مهم است نقش شبکههای اجتماعی و رسانههایی همچون الجزیره و المیادین است که روایتگری و گفتمان اسراییل و حمایت دولتمردان غربی را از این گفتمان به چالش میکشانند. رسانههای نوپدید در کشف واقعیتها و برملا کردن جنایت جنگی اسراییل و تحریک افکار عمومی به ویژه در غرب بسیار موثر عمل کرده است. اکنون دیگر جوانان نه تنها روایتهای رسمی را در غرب نمیپذیرند بلکه برعکس روایت فلسطینیها را باور دارند. حوادث پس از ۷ اکتبر بر نسل جوان به شدت تاثیر گذاشته است و گفته میشود همین نسل معترض جوان در امریکا و جوانان تحصیلکرده درنهایت به بخش بزرگی از مشاغل و محافل حکومتی راه مییابند و به عبارتی زمینه را برای عبور از اسراییل و افزایش مخالفتهای منطقهای و جهانی باز میکنند. نظرسنجیهای یک سال گذشته به طور مداوم نشان داده است که نسلهای جوانتر به ویژه در امریکا تمایل بیشتری برای احساس همدردی با فلسطین دارند و نسبت به نسل زد (Z) امریکاییهای سالخوردهتر بیشتر خواهان کاهش کمکهای امریکا به اسراییل هستند. لذا به نظر میرسد نظرات آنان از مواضع سیاسی و دیدگاه حاکمان در غرب عبور کرده است. تغییرات نسلی اکنون برای عبور از پروژه صهیونیسم و آنچه اشغالگران اسراییلی حق دفاع از خود میدانند، در حال شکلگیری است. آشکار است که رفتار غیرانسانی رژیم اسراییل به امریکا و دیگر کشورهای غربی فقط هزینه تحمیل کرده است. گروهی از اندیشمندان و تحلیلگران امریکایی اکنون بر این باورند که اگرچه رژیم اسراییل در نابودی زیرساختهای حماس و حزبالله دست بالا را داشته است، اما از نظر روانی و جذب افکار عمومی موفق نبوده است و برعکس در یک آینده میان مدت این اسراییل است که در سطح جهان چه از نظر تبلیغات یا عملیات شکست خورده محسوب خواهد شد، زیرا موج خصومت و تنفر از رژیم اسراییل و امریکا همهگیر شده و از ژاپن در شرق آسیا تا ایرلند در غرب اروپا و از روسیه در شمال تا جنوب آفریقا، اسراییلستیزی در سپهر اجتماعی و در خیابان جریان دارد. میتوان گفت که چنین موجی از اعتراض در میانمدت و بلندمدت عرصه را بر شهروندان این رژیم تنگ خواهد کرد. بنابراین شکسته شدن هیمنه نظامی امریکا و اسراییل در سطح بینالمللی و منطقهای و تنفر عمومی جهانی از این دو کشور پیامدهای غیرقابل پیشبینی دربر دارد و در پایان باید افزود در فاصلهای که امریکا مشغول دفاع از جنایات جنگی اسراییل بوده است قدرتهای بزرگ دیگر و نیز قدرتهای نوظهور بیکار نماندهاند و در حال رایزنی برای ایجاد یک دنیای چند قطبی به دور از سلطه امریکا هستند.
🔻روزنامه شرق
📍 باور به دیالکتیک
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
آن موقعها که دانشجو بودیم و سری پرشور برای بحث و گفتوگو با حاشیهای فلسفی داشتیم، با کلمهای آشنا شدیم که بسیار جاذبه داشت و بهویژه طرفداران مارکسیسم آن را به کار میبردند و ما هم حسب موقعیت با آن برخورد میکردیم و بهویژه وقتی چهار رکن آن را میگفتند، عصبانی به طریقی بر آنها خرده میگرفتیم. آن کلمه جذاب و خیلی شیک که معمولا بهعنوان دهانبند برای مخالفان به کار میرفت، کلمه مبارک دیالکتیک بود. البته بعدها آهستهآهسته فهمیدیم که این کلمه یک پایه مارکسیسم نیست، بلکه مارکس آن را برای قانونمندکردن نظریه خود به کار گرفته است و خلاصه اینطور فهمیدیم که دیالکتیک یعنی تضاد. حال با تسامح، تقریبا همه ترجمه دیالکتیک را تضاد معنی میکنند و البته در بسیاری موارد آن را برای اثبات حرفهای خود (که ادعای نظریهبودن را دارند) به کار میبرند و ازجمله کلام مولوی را شاهد میگیرند که میگوید:
این جهان جنگ است چون کل بنگری/ ذرهذره همچو دین یا کافری
جنگ فعلی، جنگ طبعی، جنگ قول/ در میان جزوها حربی است هول
به خاطر دارم زندهیاد دکتر حسن حبیبی کتابی از گورویج، جامعهشناس فرانسوی، با همین عنوان یعنی «دیالکتیک» ترجمه کرده بودند. حقیر هم نام گورویچ و حبیبی را دیدم و شروع به خواندن آن کردم، ولی هرچه بیشتر خواندم، کمتر فهمیدم. به خود دکتر حبیبی مراجعه و مشکل را گفتم، ایشان با همان خونسردی و با لبخند گفتند مثل من هستی!
صرفنظر از قشر دانشجو، بهویژه آنهایی که به کار اجتماعی و سیاسی راه دارند و به کلمه دیالکتیک علاقه دارند، آهستهآهسته دانشجویان قدیمی و حتی برخی طلاب حوزوی هم، اگرچه ممکن است به ظاهر کلمه علاقه نداشته باشند، اما به دلایل متعدد و شواهد واضح به مفهوم آن یعنی تضاد بسیار علاقهمند هستند و اصلا احساس میکنند که همه زندگی باید در تضاد باشد و دانسته یا نادانسته نهتنها کمکی به ازبینبردن تضادها ندارند، بلکه به آنها دامن میزنند. شاید عقیده دارند که از پس تضادها، حقیقت نمایان و جایگزین آن میشود، چیزی شبیه گفته مارکس درباره تبدیل کمیتها به کیفیت. مثل آنکه کمیت آب در نقطهای از حرارت به بخار تبدیل میشود.
اما مگر میشود همه تضادها را دوست داشته باشند و دیالکتیک همه جای جامعه را گرفته باشد و هیچکس درصدد رفع تضادها یا احیانا نرمکردن تضادها نباشد. البته کموبیش میتوان در مواردی آن را یافت، مثل ریاست جمهور محترم که تضادها را میخواهد به وفاق تبدیل کند و البته امتیازدهی را وفاق میخواند، ولی خود در ریل فروهشتگر تضاد حرکت میکند و عملا نمیتواند یا نمیخواهد کاری کند.
میخواهید چند مورد از تضادها را ذکر کنم: تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد. تضادها هم از جنس مادی است و هم معنوی! البته در مثالها ریز و درشت وجود دارد ولی همگی را میتوان از یک جنس بهشمار آورد. مثلا ارز برای نیازهای تولیدی کارخانجات نمیدهیم ولی میگوییم نداریم و با همان ارز اتومبیل وارد میکنیم. از کسر بودجه رنج میبریم و آن را باعث تورم و... میدانیم ولی بودجه را انبساطی با رشد ۴۰ درصد مینویسیم، از آلودگی هوا رنج میبریم و هیچ فکری برای اتومبیلهای موجود و در دست ساخت نمیکنیم، با نداشتن ارز بنزین وارد میکنیم ولی جلوی قاچاق و خروج بنزین و گازوئیل را نمیگیریم (یا نمیتوانیم بگیریم).
شبکههای اینترنتی را فیلتر میکنیم ولی همه ازجمله برخی مسئولان با فیلترشکن از آنها استفاده میکنند و پست میگذارند. از بازسازینشدن روستاها و بافتهای فرسوده سخن میگوییم ولی در شهرها مظاهر تجملی را رشد میدهیم. از رشد جمعیت سخن میگوییم ولی امکان ازدواج را روزبهروز سختتر میکنیم. از رشد فرهنگ و آموزش و تربیت بچهها میگوییم ولی بودجه مدارس دولتی را قطع میکنیم و اصلا به امر تربیت توجهی نمیکنیم.
از جوانگرایی میگوییم ولی پیرمردها را به کارهای اصلی کشور میگماریم. از توجه به حملونقل عمومی و ریلی میگوییم ولی آنها را در بدترین شرایط نگه میداریم.
از کمبود آب و خطرات نابودی زمین و کشاورزی میگوییم ولی هیچ توجهی اجرائی به آن نمیکنیم. از اجرای برنامه هفتم توسعه میگوییم ولی در بودجه برای اجرای مفاد آن جایی نمیگذاریم. فضای جنگ و دشمنی با آمریکا حاکم بر کشور را ۴۰ سال است لمس میکنیم ولی در داخل سیاستهای لیبرالیستی و تورمی را دنبال میکنیم و طوری وانمود میکنیم که روابط خارجی تأثیری در زندگی مردم ندارد. از دولت قبل خرده میگیریم که اوراق قرضه فروخته و دولت را بدهکار کردهاند ولی خودمان اوراق بیشتری منتشر میکنیم. از ورود کالای قاچاق گلهمند میشویم ولی عملا برای قاچاقچیان ارز و سکه به بازار میریزیم. از جذب سرمایه خارجی میگوییم ولی در مقابل صدور سرمایه نهتنها ساکتیم، بلکه ابزار آن را فراهم میکنیم. از بهداشت مردم سخن میگوییم ولی هیچ فکری برای آلودهشدن رودخانهها و آبهای زیرزمینی نمیکنیم. از احیای توریسم خارجی میگوییم ولی عملا فضا را برای نیامدن آنها فراهم میکنیم. اینها فقط نمونههایی از کار است. به تضادهای سیاسی و سیاستهای خارجی هم نمیپردازیم ولی اگر بخواهیم نمونه روز را بگوییم، همین لایحه بودجه انبساطی است که در مجلس انبساطیتر خواهد شد، درحالیکه سایه جنگ و گرفتاریهای خارجی و دشمنیهای خارجیها و مشکلات مرزی و تورم و رکود را در پیش داریم و بهجای بودجه انقباضی، بودجه انبساطی مینویسیم. دولت هم میگوید هرجا را که دست بگذارم، صدا بلند میشود. خلاصه روی ریل افزایش تضادها حرکت میکنیم. آیا واقعا به این باور رسیدهایم که تغییرات کمّی و افزایش تضادها به تغییرات کیفی میانجامد؟ و آیا عمدا کسانی ریلگذاری نمیکنند که نهایتا تغییرات کیفی در کشور روی دهد؟ کمی به این موضوع فکر کنیم، شاید علاج واقعه را قبل از وقوع بتوانیم.
🔻روزنامه جوان
📍 فهم متعارف ایرانیان از حمله امریکا و اسرائیل چیست؟
✍️ غلامرضا صادقیان
پرتکرارترین پرسش خواص این روزها آن است که حمله اسرائیل به ایران، بزرگ و انتقامجویانه بود و بنابراین پرخسارت یا محدود و نمایشی و بنابراین با خسارت جزئی؟
خوشبختانه اینبار برخلاف بسیاری از مواقع اطلاعات جنگی و امنیتی، نقل محافل نبود و حتی فرماندهان نظامی مطابق اصول جنگ، بسیار سربسته و خوب پاسخ خبرنگاران و پرسشکنندگان را میدادند. اما اگر بخواهیم بدون اطلاع از جزئیات خسارت صرفاً با براهین عقلی این حمله را ارزیابی کنیم، چه میتوان گفت؟
با استدلال عقلی نمیتوان پذیرفت که قصد اولیه امریکا و اسرائیل یک عملیات کوچک و محدود و در عوض پروپاگاندا و بزرگنمایی بوده است زیرا دستکم خود ایران و بسیاری دیگر از کشورهایی که امکان رصد و اندازهگیری این حمله را دارند، از اینکه امریکا قید یک حمله بزرگ را زده است، احساس قدرت و اعتمادبهنفس بالایی مقابل امریکا به دست میآورند و این در آینده به ضرر جبهه امریکا میشود. بعلاوه بسیاری از تبعات یک حمله محدود با تبعات حمله بزرگ یکسان است، از جمله اراده ایران برای پاسخگویی و میزان درگیرشدن بخشهایی از قوای نظامی دشمن که در هر حملهای چه بزرگ و چه محدود، یکسان وارد عمل میشوند و هزینه میدهند. همچنین امریکا میداند که چین و روسیه این نبرد را رصد میکنند و هرگونه نشاندادن ضعف و ناتوانی در طراحی یک حمله، به این دو کشور در رویاروییهای خود با امریکا برنامه و جسارت میدهد. هرچند امریکاییها مکرر از قبل تا بعد از حمله تأکید میکردند که مشارکتی در آن نداشتهاند، اما این سخنان برای افکارعمومی است و نه کارشناسان نظامی و قدرتهای نظامی مترصد آن. پس میتوان با این استدلال نتیجه گرفت که اصل حمله، بزرگ و با طراحی و تمرین چندهفتهای و حتی با تکیه بر طراحیهای چندساله قبلی و برای دستیابی به نتایج راهبردی قطعی و کامل در نابودکردن بخش اصلی پدافند و رادارهای نظامی و بخشهایی از صنعت موشکی و پهپادی
بوده است.
با این توصیف آیا «حمله اسرائیل از کانال امریکا» خسارتهای غیرقابلجبران به ایران زد و به تمامی اهداف خود رسید؟ اگر اینبار هم بخواهیم فقط از فهم عقلی خود، بدونتوجه به اظهارات مقامات نظامی ایران و کثیری از تحلیلگران خارجی که این حمله را ناموفق ارزیابی کردند، استفاده کنیم، باید گفت دستاوردهای یک حمله بزرگ قابلکتمان نیست و باید به مقاصد بعدی و نتایج قطعی برسد، اما اکنون حتی خود صهیونیستها از ادامه پروپاگاندا خودداری میکنند. امریکاییها نیز باب بحث درباره آن را بستند؛ و مهمتر اینکه طبق اظهارات وزیر جنگ اسرائیل هدف از این حمله نابودی کامل پدافند و رادارهای ایران و بازشدن آسمان کشور برای حملات بعدی و ویرانی زیرساختها بود که نتانیاهو نیز به این اظهارات، تغییر حکومت و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی را افزود. اگر حمله موفق بود، انتظار میرفت امریکا و اسرائیل به این بسنده نکنند. اما قبلاً نیز در همین ستون نوشتهام که قدرت ایران فقط در پدافند آن نیست که با فرض نابودی کامل آن، امریکا بتواند از اسرائیل دفاع کامل و بینقص و به ایران هجوم بیمحابایی انجام دهد، زیرا مهمتر از وضعیت پدافند ایران، وضعیت پدافند اسرائیل است. ایران علاوه بر قدرت دفاع از خود، قدرت تهاجمی خود را نیز اثبات کرده است. از طرفی بازوهای قدرتمند دیگری هم دارد که فعالند و هر روز فعالتر میشوند. معتقدم چهار نوع بازدارندگی وجود دارد. اول، بازدارندگی سیاسی که با وحدت داخلی ممکن میشود که این اکنون در اوج است. دوم، بازدارندگی اقتصادی که ایران بهرغم چند دهه تحمل شدیدترین تحریمها تابآوری خود را نشان داده است. سوم بازدارندگی نظامی که دنیا اکنون منتظر «قدرت اراده و ابتکار و تواناییهای ناشناخته» ایران است و دستآخر بازدارندگی اتمی که این را جدای از نظامی طبقهبندی میکنیم و میدانیم خیال دشمن اکنون از این بازدارندگی ایران راحت نیست. زیرا اگرچه ما تأکید کردهایم که دنبال سلاح اتمی نیستیم، اما مسئله توانایی دستیابی به آن و ایجاد بازدارندگی مسئله دیگری است که دنیا این توان را در ایران میبیند، حتی با پیشبینی دستیابی یکهفتهای و «به محض اراده».
دستآخر برای فهم درستتر از براهین عقلی باید به قلبهای مردم و درک عقلسلیم و فهم متعارف مردم مراجعه کرد. در مردم اثری از یک حمله موفق اسرائیل دیده نمیشود بلکه برعکس است، با آنکه بسیاری از آنان تماشای شبکههای لندنی را که سعی میکنند خلاف این را نشان دهند، از دست نمیدهند. اما شنیدن و دیدن کی بود مانند باورکردن؟!
مطالب مرتبط