🔻روزنامه تعادل
📍 «تعرفه» زیباترین کلمه در فرهنگ لغت ترامپ است
✍️ مهرداد حاجی‌زاده‌فلاح
با انتخاب ترامپ به عنوان رییس‌جمهور امریکا توجه افکار عمومی متوجه احتمالاتی است که این پیروزی در فضای اقتصاد جهانی و نظم و نظامات داخلی بازارها ایجاد می‌کند. به نظر می‌رسد، مهم‌ترین کلمه در فرهنگ لغات ترامپ تعرفه باشد. عبارتی که توفق و برتری امریکا را در مواجهه با سایر کشورها ایجاد می‌کند. ترامپ از منظر اقتصادی وعده‌هایی داد؛ مثلا او وعده کاهش گسترده مالیاتی فراتر از قانون مالیاتی سال ۲۰۱۷ خود را داده است. از سوی دیگر وعده داده است که مالیات بر انعام، اضافه کاری و مزایای تامین اجتماعی را که به گفته تحلیلگران اقتصادی هزینه تریلیون‌ها دلاری خواهد داشت، لغو خواهد کرد، زیرا او به تعرفه‌ها و رشد اقتصادی به عنوان راهی برای پرداخت زیان در این کشور اشاره و اعلام کرد زمینه‌های تحقق آن را فراهم می‌کند. اغلب اقتصاددانان اما تعرفه‌ها را به عنوان مالیاتی موثر بر مصرف‌کنندگانی که کالاهای وارداتی خریداری می‌کنند، دانسته و این‌گونه آن را تعریف می‌کنند. ترامپ در عین حال متعهد شده است که مقررات‌زدایی گسترده‌ای را انجام دهد و به عنوان بخشی از این تلاش، افزایش حفاری نفت و گاز را راه‌اندازی کند. ترامپ مدت‌هاست که در مورد اینکه از منظر رای‌دهندگان نسبت به سایر نامزدهایی که معتقدند که به بهترین شکل اقتصاد را اداره می‌کنند، برتری دارد. این در حالی است که رای‌دهندگان با نارضایتی گسترده از وضعیت و جهت‌گیری اقتصاد ایالات متحده دست و پنجه نرم می‌کنند و خواستار اجرای اصلاحات در وضعیت کنونی کور هستند. ترامپ و متحدانش به دنبال آن بوده‌اند که این مزیت را در رویدادهای مبارزات انتخاباتی و تبلیغات خود با تمرکز ویژه بر قیمت‌های بالایی که در بسیاری از سال‌های گذشته بر مصرف‌کنندگان امریکایی فشار آورده است، اعمال کنند. این تلاش‌ها با جریان ثابتی از داده‌های اقتصادی تقویت شده که اعتماد سیاستگذاران اقتصادی ایالات متحده را تقویت کرده است که آنها با موفقیت تورم را بدون سوق دادن اقتصاد گسترده‌تر به سمت رکود رام کرده‌اند. در امریکا اما فدرال رزرو کاهش نرخ بهره را آغاز کرده است. کاهشی که تاثیرات مشخصی در بازار اشتغال و نرخ تورم در امریکا خواهد داشت. داده‌های اشتغال در ماه سپتامبر نشان داد که استخدام‌ها افزایش یافته است، نرخ بیکاری کاهش یافته و رشد دستمزد قوی است. فروش خرده‌فروشی نیز با دوام باقی می‌ماند. تصویر اقتصادی، حداقل بر اساس داده‌های کلان اقتصادی، تصویری قوی به نظر می‌رسد. در شرایطی که ترامپ با استفاده از این گزاره‌ها و توجه به شرایط داخلی اقتصاد خانوارهای امریکایی تلاش کرد توجه آنها را جلب کند، هریس بیشترین تمرکز و توجه خود را معطوف مسائل سیاست خارجی کرد و کمتر به مطالبات داخلی مردم امریکا توجه نشان داد.

هریس، به عنوان بخشی از دستور کار اقتصادی خود، به نگرانی‌های رای‌دهندگان در مورد قیمت‌ها، هزینه مسکن، هزینه مراقبت از کودکان و سالمندان پرداخته و برای کاهش مالیات امریکایی‌های با درآمد متوسط و پایین‌تر تلاش کرده است. او همچنین از سیاست‌های صنعتی حمایت شده توسط بایدن برای تقویت تولید ایالات متحده برای صنایع حیاتی حمایت کرد. رویکردی که نشان داد چندان موفقیت‌آمیز نبوده و نهایتا ترامپ را بر راس هرم اجرایی کشور امریکا قرار داد. تضاد بین این دو نامزد در زمینه اقتصاد در پیام‌هایی که هر دو کمپین در روزهای پایانی رقابت می‌فرستند، نماد عینی پیدا کرد. اقتصاددانان بسیاری معتقدند هر چند سیاست‌های هریس منجر به عملکرد اقتصادی قوی‌تر، با رشد اقتصادی قوی‌تر، پایدارتر و عادلانه‌تر می‌شد، اما نهایتا ترامپ با رویکرد متمرکزی که به برخی مشکلات داخلی مثل مساله اشتغال، مالیات، تعرفه‌ها و...نشان داد، گوی سبقت را از رقیب دموکرات خود ربود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 با ترامپ چه کنیم؟
✍️ دکتر پویا جبل‌عاملی
دونالد ترامپ به‌زودی وارد کاخ سفید خواهد شد. سرعت تحولات به‌گونه‌ای است که معلوم نیست هنگام قسم یاد کردن وی در ژانویه۲۰۲۵، تصویر منطقه و جنگ به شکل کنونی باشد.
به‌ویژه آنکه بنیامین نتانیاهو، پروسه‌ای از تغییر مقامات درگیر در جنگ را آغاز کرده است. اعضایی در کابینه که به تندی دیگران نبودند، آن هم زمانی که مشخص شده است دولت بعدی در ایالات متحده، سازگاری بیشتری با اسرائیل دارد.
با وجود این، مشخص است که ترامپ نسبت به دولت اول خود از محافظه‌کاران سنتی کمتر استفاده می‌کند.

وی بارها در کمپین انتخاباتی خود، آنان را برای مداخلات نظامی و جنگ‌افروزی در دنیا مورد سرزنش قرار داده و عدم رضایت خود را از به‌کارگیری آنان در دولت اول خویش ابراز داشته است.

بنابراین هر چند که حمایت از اسرائیل به قوت قبل ادامه می‌یابد، اما ترامپ خواستار یک تنش دائمی در منطقه نیست؛ ضمن آنکه تمایل دارد تمرکزش را متوجه چین و حوزه پاسیفیک کند.

اینها فرصت‌هایی است که می‌تواند مورد توجه دستگاه سیاست خارجی ما هم قرار بگیرد. همزمان جناب آقای پزشکیان، رئیس‌جمهوری کشورمان دیروز به ضرورت خارج شدن کشور از «بحران» اشاره داشتند.

آمار و ارقام نیز نشان می‌دهد که این وضعیت از سال۱۳۹۷و زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، آغاز شد. جایی که قیمت دلار بیش از چهاربرابر شد، تورم با تاخیری کوتاه به همین میزان رشد یافت، فروش نفت به کمتر از ۵۰۰هزار بشکه رسید و تقریبا یک دهک جمعیت یعنی قریب ۹میلیون نفر از ایرانیان زیر خط فقر رفتند. هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند از تکرار این راهبرد دفاع کند.

در عین حال که آقای پزشکیان خود را متعهد به رای‌دهندگان خویش دانسته‌اند و کمتر می‌توان سبد رایی از ایشان را سراغ آورد که حاضر باشد وقایع سال۱۳۹۷ به بعد و نوع واکنشی که ایران به تحولات بین‌المللی انجام داد و نتایج اقتصادی آن، تکرار شود.

نه اقتصاد ایران ظرفیت تکرار دارد و نه رای‌دهندگان به دولت. از این رو بایسته است که دولت به‌طور شفاف طرح و دیپلماسی خود را در شرایط کنونی منطقه و انتخاب مجدد ترامپ با مردم و رای‌دهندگان مطرح کند و اگر رگه‌هایی از تغییر مشاهده شد، بدون تردید انتظارات معکوس خواهد شد و بارقه‌های امید بر بازارها و اقتصاد سایه می‌افکند. هیچ ضرورتی ندارد وقایع دولت اول ترامپ تکرار شود مگر آنکه ما دست خود را برای تغییر ببندیم.
کشور روزهایی را می‌گذراند که در تاریخ معاصرش کمتر با آن مواجه بوده است. اما این نااطمینانی‌های فزاینده در دوران‌هایی رو به افول گذاردند و از دل آن روندهایی گوهربار برای سعادت و رفاه ایرانیان حادث شد همان‌گونه که جنگ تحمیلی به پایان رسید و در روندی ۱۶ساله وضعیت اقتصادی کشور و مردم دگرگون شد.

همان‌طور که جنگ تحمیلی پایان یافت اما مبارزه با استکبار ادامه پیدا کرد، می‌توان مسائل هسته‌ای و منطقه‌ای را حل کرد و همچنان به مبارزه با استکبار ادامه داد.


🔻روزنامه کیهان
📍 سه‌گونه کنش؛ سازش،جنگ و مقاومت
✍️ سعدالله زارعی
در فضای منازعات و مناقشات بین‌الملل نوعاً از دو کنش یاد می‌شود؛ سازش و جنگ. یعنی گفته می‌شود کشورها در مواجهه با قدرت‌ها یا سازش می‌کنند و منازعه را به تعامل تبدیل می‌نمایند و یا اینکه نبرد می‌کنند و منازعه و مناقشه را روز‌به‌روز افزایش می‌دهند. طبعاً اگر این منطق غلبه کند، در این فضا اکثریت کشورها و مردم سازش را بر منازعه ترجیح می‌دهند. از منظر دیگر سازش یک «کنش انفعالی» نسبت به قدرت طرف مقابل و به‌رسمیت شناختن آن با هدف ایمن بودن از آسیب‌های آن و احیاناً بهره‌مندی از فرصت‌های آن می‌باشد و متقابلاً جنگ یک «کنش فعال» نسبت به قدرت مقابل و به مصاف آن رفتن با هدف تغییر آنی و سریع ساختارهای قدرت می‌باشد.
اگر نیک نظر بیندازیم هر دو الگوی ذکر شده، در ذات خود متصلب هستند؛ یعنی در همه زمینه‌ها اطلاق دارند؛ آن که کنش انفعالی دارد، در همه موارد و زمینه‌‌ها منفعل است و آن که کنش فعال دارد، در همه موارد و زمینه‌ها تهاجمی عمل می‌کند. آنچه نوشته شد، بیان مختصر تئوریک وضعیتی است که در فضای عینی جهان وجود دارد و به‌طور متوالی و انبوه به تجربه درآمده است و لذا مخاطب امکان این دارد که نتیجه این دو الگوی فعال و منفعل را ببیند و به داوری درست برسد. همه حکومت‌هایی که اصطلاحاً در جبهه غرب و تحت اشراف و اداره کلی آمریکا قرار دارند، از دسته کشورهای «سازش‌کار» می‌باشند و القاعده یکی از مصادیق مجموعه‌هایی است که «نبرد» و به تعبیر درست‌تر، جنگ را انتخاب کرده است. با نگاه به سرنوشت این دو دسته می‌توانیم دریابیم که هر کدام از آنها به چه وضعیت‌ها و موقعیت‌هایی رسیده‌اند.
در سال‌های اخیر بعضی از صاحب‌نظران در دانشگاه و حوزه، کنش‌ها و واکنش‌ها در جهان را یک‌سره به این دو بخش تقسیم کرده‌ و در نهایت نتیجه گرفته‌اند که در سیاست خارجی یا عربستان سعودی و ژاپن باش و یا القاعده. بعضی از نویسندگان مذهبی هم کل تاریخ را تداول بین این دو جریان معرفی کرده‌اند که جای تعجب زیاد دارد. بعضی از اینها، زمانی که داعش پدید آمد درصدد برآمدند با انتساب آن به پدیده‌های تاریخی ـ مثل جریان فقهی، کلامی ابن تیمه حرانی قرن‌های هفتم و هشتم قمری ـ به این جریان که آشکارا در حال اجرای «مأموریتی» بود، اصالت داده و آن را طبیعی و انسانی جلوه بدهند. البته ممکن است بعضی از این شناسنامه‌تراشی‌ها هم خود مأموریت و بخشی از ایجاد پروژه داعش بود که ما به آن توجه نداشتیم. کما اینکه دیدیم همین افراد بعضی از چهره‌های منور مسلمان نظیر «سیدقطب» که به خردمندی و اصالت اندیشه آراسته‌اند را در ردیف بنیان‌گذاران افراط‌گرایی دینی نشاندند و کار را به جایی رساندند که اساساً کلمه «جهاد» مترادف و ترجمه تروریسم گردید. خب آخر این خط معلوم است. نتیجه این نحو ورود و خروج به بحث این است که صد رحمت به جریان منفعل سازشکار!
اما واقعیت این است که جهان و از جمله جهان اسلام را نمی‌توان و نباید با دوگانه سازش و جنگ معرفی کرد؛ گونه‌های دیگری هم وجود دارند و یکی از گونه‌های مهم دیگر، «مقاومت» است. جهان بین بن سلمان‌ها و بن لادن‌ها تقسیم نشده است. بن سلمان و بن لادن تنها دوگونه سیاست‌ورزی و سیاست‌‌پردازی در جهان معاصر می‌باشند. کنش «مقاومت» نه کنش سازش است و نه کنش جنگ. کنشی عقلانی و واقع‌گرا است که نه با سازشکا‌ری، به جریان زور و ظلم و سلطه ناروای مستکبران عالم کمک می‌کند و نه بی‌محابا و بدون پیدا کردن راه‌های غلبه بر نظام ظالمانه، وارد میدان می‌شود و می‌گوید «هرچه شد، شد».
تجربه ما طی دهه‌های متوالی گذشته بیانگر آن است که مدل سازش، برخلاف ظاهر آن مدل بسیار پرهزینه‌ای است و کشوری که این کنش انتخاب می‌کند، دست خود می‌بندد و توانایی‌ها و قدرت ذاتی خود را به حراج می‌گذارد. ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، پیش روی ما قرار دارد. ۸۰ سال از پایان جنگ جهانی می‌گذرد و امروز به‌ندرت ژاپنی‌هایی که در روزهای پایان جنگ جهانی دوم به دنیا آمده‌اند، زنده هستند. کمااینکه به‌ندرت آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها، روس‌ها و چینی‌هایی ـ به عنوان طرف پیروز ـ که در زمان پایان جنگ دوم حتی در مقام یک سرباز ساده ایفای نقش کرده‌اند، زنده هستند. در طول این ۸۰ سال ژاپن علی‌رغم آنکه شبانه‌روزی کار کرده و در عرصه‌هایی هم به اسم و رسم رسیده است، اما هنوز نظامیان آمریکایی با نقض قوانین ژاپن و با تجاوز به زنان این کشور در اوکیناوا و... دولت و مردم ژاپن را تحقیر می‌نمایند.
یک نمونه دیگر کنش عربستان سعودی است. عربستان کشور بزرگی است و امکانات فراوان و در مواردی «منحصر به‌فرد» دارد. وابستگی واقعی کشورهای صنعتی دنیا در اروپا و آسیا به نفت عربستان هم روشن است. به واسطه مکه و مدینه و وجود کعبه و مدفن‌النبی صلوات الله و سلامه علیه و آله و به دلیل عطف توجه نزدیک به دو میلیارد مسلمان به این نقاط نورانی و الهام‌بخش، عربستان بالقوه خیلی قدرت دارد. اما با کنش سازش آن‌قدر ذلیل شده که قادر به تأثیرگذاری بر جنگ غزه و پاسخ دادن به فریاد مظلومان غزه نیست. نمی‌خواهیم از فرض‌های دیگر درباره دولت ریاض صحبت کنیم، از فرضی صحبت می‌کنیم که روی آن اجماع وجود دارد. در این صحنه، عربستان سعودی بدترین نتیجه ـ تاراج رفتن اعتبار و بی‌ارزش شدن سرمایه‌های حکمرانی آن ـ را از انتخاب کنش‌ سازش به دست آورده است.
کنش نبرد از نوع القاعده هم فراروی ماست. پروژه القاعده از اوایل دهه ۱۳۶۰ شروع شده و اینک نزدیک به ۴۵ سال از آن می‌گذرد و می‌بینیم که نتوانسته است در دنیا به موقعیتی دست پیدا کند و هر روز هم بیشتر به حاشیه می‌رود. قدرت تأثیرگذاری این شبکه در معادلات بین‌المللی و منطقه‌ای نزدیک به صفر است.
در حالی که هزینه‌های اعضا و علاقه‌مندان آن بسیار زیاد بوده است.
کنش مقاومت، کنش «عقلانی»، «واقع‌گرایانه» و «آرمانی» است و در واقع ترکیب این سه عنصر می‌باشد. کنشی عقلانی است؛ به این معنا که با نگاه به هزینه‌های سنگین و خسارات دو کنش سازش و جنگ، شیوه‌ای تضمین‌شده نسبت به ایجاد فضائی جدید است که در آن نه تسلیم به زور باشد و نه توأم با ایجاد فضاهای کور و پرهزینه باشد. کنش مقاومت برخلاف کنش جنگ، روابط خود را با جهان قطع نمی‌‌نماید و گزینه آن جز در موارد خاص، صندلی خالی نیست اما تحمیل‌های زورمندان را هم قبول نمی‌کند و با ایجاد موقعیت‌های جدید در عرصه جهانی، خواسته‌های خود را علی‌رغم نظر زورمندان پیش می‌برد. در این میان استثنائات عقلانی مثل عدم رابطه با آمریکا هم وجود دارد. «واقع‌گرایانه» بودن کنش مقاومت به این معناست که از یک‌سو توانایی‌های دشمن خود را نادیده نمی‌گیرد و از سوی دیگر امکان ایجاد و گسترش توانایی خود را هم در دستور کار قرار داده و در سیری جهادی ـ شتابان ـ به سوی آن حرکت می‌کند. یک نمونه این کنش، مواجهه جمهوری اسلامی با توانمندی‌های نظامی رژیم غاصب صهیونی است. ایران توان آفندی و پدافندی رژیم را انکار نکرده است، در عین حال خود را در وضعیت مقهور توانایی‌های آفندی و پدافندی دشمن هم قرار نداده است و لذا دیدیم که عبور رژیم از سد پدافندی ایران ـ در جریان وعده صادق ۱ ـ منجر به عبور موشک‌های بالستیک ایرانی از سد پدافندهای چندلایه رژیم گردید. در این صحنه، ایران ایده القاعده یعنی تهاجم ابتدائی نداشت و آغازگر حمله نبود اما وقتی مورد حمله قرار گرفت، برتری قدرت خویش را به حریف نشان داد.
آرمانی بودن کنش مقاومت به این معناست که فارغ از فعل و انفعالات جاری سیاسی، نظامی و... جاری، با موضوع مهم‌تر شکل‌دهی به نظام ‌آینده جهان مواجه است. اگر ایران صرفاً درگیر اداره مناقشات جاری منطقه‌ای باشد، با تحمیل نظام آینده از سوی قدرت‌هایی که صلاحیت واقعی چنین مداخلاتی ندارند، مواجه می‌گردد. کمااینکه چندان نمی‌توان کنش‌ها را به آنی و آتی دسته‌بندی کرد و به وادی تقسیم و تفریق کشاند؛ بالاخره نظام کلان از مجموعه همین نظام‌های خُرد بیرون می‌آید. پس ایران باید اداره هر پرونده را به نظمی جدید در عرصه جهانی گره بزند. کمااینکه این گره به‌ طور واقعی و عینی هم وجود دارد. یک مثال واضح، پرونده غزه است. از زمانی که طوفان فلسطینی ‌الاقصی درگرفت و جنگ سنگین رژیم غاصب با همراهی مستمر و پرحجم آمریکا و اروپا راه افتاد، جنگ اوکراین در حالی که پیش از وقایع یک سال اخیر غزه، راهبردی و معادله‌ساز معرفی می‌شد و واقعاً هم همین‌‌طور بود، به حاشیه رفت. غرب، اوکراین را با روسیه واگذاشت و تمام توجه و ظرفیت خود را برای پیروزی یا عدم شکست اسرائیل از حماس در جنگ غزه و از حزب‌الله در جنگ لبنان متمرکز کرد! خب این یعنی نحوه پایان یافتن این جنگ یکی از مؤلفه‌های مهم شکل‌دهنده به نظم جدید جهانی خواهد بود. جنبه آرمانی کنش مقاومت، عملکرد فعلی ما را به سطح عملکرد کشورهای دیگر مدعی شکل‌دهی به نظم جدید جهانی می‌رساند و امکان اثرگذاری ما در معادلات آینده را افزایش می‌دهد. کما اینکه مشاهده می‌کنیم که توأمان کنش سیاسی بن‌سلمان‌ها و بن‌لادن‌ها که با یکدیگر در راهبرد تفاوت اساسی دارند، در حاشیه قرار گرفته است. در عین حال این دو کنش با یکدیگر در نتیجه و حتی فرم کار تفاوتی ندارند. امروز غزه به‌طور واقعی نه از سوی عربستان حمایت می‌شود و نه از سوی القاعده.
کنش مقاومت، کنش تحریک و نیز کنش تسلیم نیست. کنشی مبتنی بر استقامت در راه و داشتن نگاه ژرف به دشمن و افزایش استعداد و ظرفیت داخلی خویش و پاسخ دادن قاطع به ضربه‌ای است که دریافت کرده است. ماجراجویی و قهرمان‌بازی هم نیست، قدرت‌نمایی و اعمال قدرت علیه دشمنی است که جز آن را نمی‌فهمد. این در حالی است که در همین صحنه که نقل گفت‌وگوهای مردم در محافل علمی و حتی در کف خیابان شده است و همه می‌پرسند کی؟ و چگونه؟ اگر ایران به شیوه سعودی عمل کند، مقاومت در منطقه فرو می‌ریزد و در نتیجه خود ایران در معرض اقدامات پی‌در‌پی «شنبه‌ها»‌ی دشمن جنایتکار می‌شود و اگر به شیوه القاعده عمل کند شاهد اقدامات بی‌نتیجه خواهیم بود. کم نیستند کسانی که ایران را به بن‌سلمانیسم و یا به بن‌لادنیسم دعوت می‌کنند و هر دو دسته هم از محاسبه و خرد جمعی و امثال این کلمات استفاده می‌نمایند، اما انتخاب ایران «مقاومت» است. منطق مقاومت نه تحریک کردن و نه تسلیم شدن است. بر اساس کنش مقاومت، ایران به مراتب سنگین‌تر از ضربه‌ای که روز شنبه پنجم آبان‌ماه دریافت کرده، ضربه خواهد زد. جمهوری اسلامی نه با توصیه بعضی سکوت می‌کند یا واکنش ضعیف نشان می‌دهد و نه با توصیه بعضی دیگر به گونه‌ای عمل خواهد کرد که کشور به وادی جنگ کشیده ‌شود. جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی اصولاً در حصار این دو گزینه نیست که البته نتیجه هر دو ضعیف‌ شدن و از صحنه خارج شدن می‌باشد، نیست. مقاومت راه استقامت، به ضعف کشاندن دشمن، قوی شدن در برابر آن، ضربه سخت زدن به آن و در نهایت غلبه بر آن است.


🔻روزنامه همشهری
📍 ترامپ و پروژه وفاق ملی
✍️ محسن مهدیان
آمدن ترامپ پروژه اصلی رئیس‌جمهور را جلو می‌برد. پروژه اصلی رئیس‌جمهور چیست؟ آقای پزشکیان از روز اول یک اصل راهبردی را تذکر دادند و آن‌هم وفاق است.
از وفاق تعابیر مختلف می‌شود اما مهم‌ترین و برترین و قله وفاق همان است که به ولایت شناخته می‌شود؛ یعنی محبت و اتصال بین مردم و بین مردم با حکومت. این تعبیر از وفاق همواره مورد تأکید رهبران انقلاب بوده است و این روزها ضرورتش بیشتر احساس می‌شود. از زبان رئیس‌جمهور نیز بارها به‌درستی بیان شده است.
اما مهم‌ترین مانع وفاق چیست؟ نفاق دشمن. تزویر و دورویی باعث می‌شود‌ دشمن پنهان و تقابل با او به کشمکش داخلی تبدیل شود. اما ترامپ، نفاق‌شکن است و صورت عیان و بدون روتوش از اهریمن زمینی است. این شیطان بی‌نقاب، همه را علیه او یک‌خط و یک‌رنگ و همدل می‌کند.
اگرچه سگ زرد برادر شغال است و فرقی بین هریس و ترامپ نیست، اما آمدن هریس، ممکن بود این خطای شناختی را برای برخی ایجاد کند که با بی‌اعتنایی به‌ دست چدنی، به دستکش مخملی دل ببندند. تزویر و ظاهرسازی دمکرات‌ها ممکن است برخی را دچار توهم سیاسی و بازگشت به عقب کند. حال آنکه اگر ترامپ قاتل حاج‌قاسم است، بایدن نیز قاتل سیدحسن است و هردو جریان در دشمنی با مردم ایران هیچ تفاوتی ندارند.
خلاصه اینکه آمدن ترامپ کمک به شعار صادقانه آقای پزشکیان است؛ حتی یک فرصت بین‌المللی است. ترامپ قمارباز چنان قبیح و مشمئز‌کننده است که می‌تواند با نقش‌آفرینی دیپلماتیک ایران، فرصتی برای ائتلاف منطقه‌ای و جهانی علیه ظلم آمریکایی‌ها باشد.
تنها یک نگرانی می‌ماند؛ آن‌هم نقش عده‌ای غربزده است که از سر ترس باز هم شعار ارتجاع دهند. شهید مطهری تعبیری دارد به نام استسباع؛ می‌گویند برخی حیوانات وقتی مقابل یک حیوان درنده قرار می‌گیرند، مستسبع می‌شوند یعنی اراده و همه‌‌چیز خود را از دست می‌دهند و از ترس بلعیده‌شدن، بدتر به سمت حیوان وحشی حرکت می‌کنند. روشن است که چقدر این بیماری ضدوفاق است.
مردم ما از ترامپ خاطرات بسیار تلخی دارند. همه نیز آماده یک انتقام قهری‌اند. از این بغض مقدس باید وفاق ساخت و انرژی آزادشده آن‌را خرج قوی‌تر ساختن ایران عزیزمان کرد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آمدن ترامپ تغییرات ندارد
✍️ نادر کریمی‌جونی
سرعت پیروزی دونالد ترامپ حتی برای آمریکایی‌ها نیز شگفت‌آور بود. بسیاری از تحلیلگران و ناظران آمریکایی که در هفته‌های گذشته انتخابات آمریکا را از نزدیک دنبال می‌کردند گمان نمی‌کردند که در همان ساعت‌های اولیه شمارش آرا و به‌طور کاملا آشکار و فاحش نامزد جمهوریخواهان حائز اکثریت آرای عمومی و الکترال در انتخابات شود و همان روز پس از رای‌گیری به عنوان نامزد پیروز و راه یافته به کاخ سفید معرفی شود اما چنین اتفاقی افتاد و بسیاری از ناظران را شگفت‌زده کرد.گمان می‌رود بسیاری از کشورها با آمدن ترامپ به کاخ سفید دچار نگرانی شده باشند. اروپایی‌ها پیام‌های تبریک خود به ترامپ را دقیقا از محل شروع همین نگرانی آغاز و در پیام‌های تبریک خود خطاب به دونالد ترامپ ابراز امیدواری کرده‌اند که همکاری‌های اقتصادی میان دو سوی دریایی آتلانتیک با آمدن ترامپ گسترش یابد و در جهت منافع شهروندان اروپایی و آمریکایی باشد.
این پیام حاوی هشدار ضمنی به رییس‌جمهور جدید آمریکا درباره وضع تعرفه تا ۲۰درصد روی کالاهای اروپایی است. پیش از به قدرت رسیدن، ترامپ تهدید کرده بود که روی کالاهای اروپایی تا ۲۰درصد و بر کالاهای چینی تا ۴۰درصد تعرفه وضع خواهد کرد تا بازار ایالات‌متحده به نفع کالا‌های آمریکا جذاب شود البته اروپایی‌ها خود را مخاطب اصلی سختگیری‌های ترامپ و راهبردنویسانش نمی‌دانند.
آنان فکر می‌کنند که در مقابل وضع تعرفه می‌توانند بر کالاهای وارداتی از مبدا ایالات‌متحده نیز تعرفه اعمال و بدین‌ترتیب ورود آنها را به خاک اروپا محدودتر کنند.
روشن است که آشکارترین دشمن اقتصادی ترامپ، چین است که نه فقط بازار بسیاری از کالاها را در آمریکای شمالی و کانادا از آن خود کرده بلکه بازار بسیاری از مشاغل آمریکایی را نیز تصاحب کرده است. از این بابت و برای بهبود اوضاع کسب‌وکار، ترامپ ناچار به مقابله با چین است. به همین دلیل است که با اعلام زودهنگام پیروزی ترامپ ارزش سهام در بسیاری از بازارهای مالی و بورس شرق آسیا حدود یک تا دو درصد ریزش کرد.
این سختگیری‌ها البته ممکن است برای برخی کشورها نظیر ایران سودمند باشد. در وهله اول باید اذعان کرد که به نظر نمی‌رسد ترامپ بتواند تحریم‌های بیشتر از چیزی که الان هست، علیه تهران وضع کند. در عین حال اظهارات اخیر وی مبنی بر اینکه او فقط ایران مجهز به سلاح هسته‌ای نمی‌خواهد، اظهاراتی غیرواقعی و فریبکارانه توصیف شده است چراکه اگر قرار باشد آمریکای ترامپ همکاری نزدیک‌تر و راهبردی‌تر با تل‌آویو داشته باشد، ایران باید از چیزهای بیشتری به جز سلاح هسته‌ای چشم‌پوشی کند. در واقع و همانطور که ترامپ پیش از این بارها مورد تاکید قرار داده، با تصدی او به عنوان رییس‌جمهور ایالات‌متحده باید همه اهرم‌های موجود علیه اسرائیل ناکارآمد شوند. به‌نحوی که امنیت تل‌آویو حتی شانس به خطر افتادن هم نداشته باشد. در این صورت ترامپ باید تمهیدی بیندیشد که تمامی خطرهای بالقوه و بالفعل علیه اسرائیل را برطرف سازد.
همانگونه که ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی‌اش بارها بیان کرد، او در دوره پیشین ریاست‌جمهوری‌اش برای متوقف ساختن درآمدهای اقتصادی ایران تلاش کرده است. او در این‌باره ادعا می‌کند که با به‌حداقل رساندن درآمدهای ایران، امکان راهبردی و اعطای کمک مالی از جانب تهران به گروه‌های مقاومت را نابود کرده است. فارغ از اینکه ادعای ترامپ تا چه حد درست باشد، او تهدید کرده که در دور بعدی ریاست‌جمهوری‌اش نیز همین الگو را دنبال و اجرا خواهد کرد. به این ترتیب احتمالا نخستین تمهید در این‌باره وضع تحریم‌های تشدیدکننده و تلاش برای اجرای آن علیه کشورمان خواهد بود.
اما وقتی ایالات‌متحده همزمان اروپا و چین را هم در فهرست سختگیری‌های اقتصادی قرار می‌دهد امکان گسترش همکاری‌های پنهان اروپا و چین با ایران افزایش پیدا می‌کند و زمینه‌هایی پدید می‌آید که روابط اقتصادی ایران و قاره سبز به طور پنهان و به دور از دید ایالات‌متحده گسترش یابد و تعمیق شود. پیش از این همکاری‌های اروپایی‌ها با روسیه بر سر خرید گاز از این کشور به صورت پنهانی و با واسطه اجرا شده و حتی آلمان و فرانسه نیز با وجود تحریم‌های سختگیرانه اتحادیه اروپا علیه مسکو، گاز روسیه را خریداری کرده‌اند. اکنون همین الگو می‌تواند در مورد ایران هم به اجرا دربیاید و نفت یا کالاهای ایرانی عازم اروپا و نیازهای ایران از اروپا خریداری شوند. علاوه بر این سیاست‌های سختگیرانه واشنگتن علیه چین، پکن را به نزدیکی هرچه بیشتر به ایران و کشورهای دیگر سوق می‌دهد بنابراین با آمدن ترامپ اگرچه منازعه میان تهران- واشنگتن تعمیق و تشدید می‌شود اما در همان حال منفذهایی برای تنفس ایران باز می‌شود که بسیاری از تمهیدات ترامپ و همکارانش را خنثی یا دست‌کم تضعیف می‌کند.
این پرسش مهم نیز مطرح است که آیا ترامپ برای پایان دادن به منازعه خاورمیانه به نفع اسرائیل چوب جادویی دارد؟ تجربه افغانستان و روند کند و ناکارآمد برقراری صلح در افغانستان در زمان حکومت ترامپ می‌تواند به این معنی باشد که با وجود ماجراجویی‌های نتانیاهو در سرزمین‌های اشغالی امکان پایان منازعه در این منطقه، آنقدرها هم که رییس‌جمهور ایالات‌متحده ادعا می‌کند، ساده نیست.
به ویژه آنکه با وجود هدف قرار گرفتن همه رهبران ارشد جبهه مقاومت در لبنان و سرزمین‌های اشغالی باز هم حماس، جهاد اسلامی و حزب‌الله لبنان به حیات خود ادامه می‌دهند و به این ترتیب اثبات کرده‌اند که حیات‌شان به افراد وابسته نیست. در این صورت تحت فشار قرار دادن گروه‌های مقاومت و ایران در زمینه‌های اقتصادی احتمالا راه‌حل مناسبی برای نابود کردن این گروه‌هاست اما آنها به ادامه حیات با حداقل امکانات عادت دارند و گمان نمی‌رود این تکنیک در شرایط موجود، نابودی‌شان را رقم بزند. به همین دلیل اگرچه نمی‌توان انکار کرد که با به روی کار آمدن ترامپ، خاورمیانه‌نشین‌ها، تحولات و تغییراتی را مشاهده خواهند کرد اما آشکارا می‌توان تصریح کرد که تغییرات احتمالی در خاورمیانه، ماهوی و پایدار نخواهد بود.


🔻روزنامه اعتماد
📍 استراتژی ایران در برابر دولت دوم ترامپ
✍️ عبدالرضا فرجی‌راد
درخصوص بازگشت مجدد ترامپ به کاخ سفید و تاثیر پیروزی او بر تعاملات و روابط ایالات متحده با ایران و نیز در خصوص تغییر معادلات جدید خاورمیانه باید تحلیلی چند بعدی از این اثرگذاری ارایه داد. اولین گزاره با تکیه بر روحیات شخص ترامپ و سخنانی که او در این کارزار انتخاباتی طی چند ماه اخیر ایراد کرد، است. با در نظر گرفتن این مولفه می‌توان اینگونه ارزیابی کرد که روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ خیلی جای نگرانی ندارد، چرا که روحیات ترامپ نشان داده است که او به دنبال جنگ و درگیری نیست. در دور چهارساله اول این موضوع به اثبات رسید؛ حال چه در تعاملاتی که با رهبر کره شمالی داشت و نیز بعد از اشتباهاتی که در رابطه با خروج از برجام مرتکب شد. به گونه‌ای که او در مقطعی خواهان آغاز مذاکراتی جدید با ایران نیز شد. به اعتقاد من این قبیل موضع‌گیری‌های ترامپ نشان داد او تاجر و اهل معامله است و به دنبال صرف هزینه برای جنگ‌های نیابتی ایالات متحده نیست. دوم اینکه در سخنرانی‌های انتخاباتی که ترامپ در فرآیند تبلیغاتی کمپین خود داشت به موضوع لغو تحریم‌های اعمالی علیه ایران اشاره کرده است. نمی‌توان گفت این ادعا اتفاقی بوده است و باید آن را به فال نیک گرفت. در شعارها و وعده‌های انتخاباتی دیگر او در طول چند ماه اخیر نیز این مساله را دائما تکرار می‌کرد که قصد درگیری با ایران را ندارد. لذا با لحاظ کردن گزاره‌های ذکر شده می‌توان پیامدهای مثبت پیروزی ترامپ را نیز در نظر گرفت. اما آنچه اهمیت دارد این است که عملکرد شخص ترامپ را سوای از حمایت همه‌جانبه کنگره‌ای با اکثریت جمهوری‌خواهان ندانیم. به عبارتی دیگر ترامپ تنها تصمیم‌گیرنده اصلی نخواهد بود. متغیرهای مهم ذکر شده را باید در ارایه هر تحلیلی در رابطه عملکرد آتی دولت ترامپ لحاظ کرد. به اعتقاد من بخشی از عملکرد احتمالی ترامپ در قبال تهران به نوع بازی ایران و استراتژی جدید کشورمان در قبال دولت تازه ایالات متحده بستگی دارد. در دولت اول ترامپ ایران به دلیل سیاست‌های او در قبال برجام و خروجش از این توافق و نیز ترور شهید سردار قاسم سلیمانی آماده رایزنی‌های جدیدی نبود.

این عدم آمادگی در شرایطی بود که ترامپ در همان بازه زمانی بازگشایی درب‌ها برای مذاکره با ایران را از طریق واسطه‌هایی در دستور کار قرار داد، اما ایران آمادگی نداشت. حال باید دید که در دولت جدید با ریاست آقای پزشکیان که بر اصل تنش‌زدایی تاکید دارند آیا تهران همچنان سیاست پیشین خود در قبال دولت اول ترامپ را در پیش می‌گیرد یا با تغییر هدفمند تاکتیک‌های خود به دنبال رفع تحریم‌های اعمالی است. اگر ایران به دنبال گفت‌وگو با ترامپ باشد به اعتقاد من این توانایی و امکان در دولت جدید وجود دارد که به نتایجی منتج شود. در غیر این صورت تنش‌ها افزایش خواهد یافت. از طرفی اگر دونالد ترامپ به این نتیجه برسد که ایران آمادگی از سرگیری مذاکرات را ندارد مجددا به سیاست تشدید تحریم‌ها بازخواهد گشت؛ همان‌گونه که در چهار سال دولت اول خود علیه فروش نفت ایران تحریم‌هایی را اعمال کرد. به نظر می‌رسد طی بازه زمانی دوماهه‌ای که دولت جدید ایالات متحده رسما کار خود را آغاز می‌کند، دونالد ترامپ احتمالاپیام‌هایی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم نه تنها برای ایران بلکه برای سایر کشورها از جمله روسیه ارسال خواهد کرد. در این فاصله یعنی از زمان پیروزی رییس‌جمهور جدید تا زمان ورود رسمی به کاخ سفید ترامپ فرصتی برای آزمون و خطا خواهد داشت. تصور می‌کنم او در این زمینه ایران را محک خواهد زد تا از آمادگی یا عدم آمادگی تهران برای شروع فصل جدیدی از گفت‌وگوها اطمینان حاصل کند. اگر این آمادگی وجود داشته باشد به محض ورود به کاخ سفید پالس‌های مثبتی را برای تهران خواهد فرستاد و در این شرایط نیز می‌توان طی زمانی کوتاه‌تر با او به نتیجه رسید. اما اگر تا قبل از اول ژانویه به این نتیجه برسد که ایران آمادگی رایزنی را ندارد با آغاز رسمی دولت خود احتمال دارد به دنبال تشدید تنش‌ها در قبال ایران باشد. دو ماه پیش رو تا ورود رسمی ترامپ به کاخ سفید بسیار حیاتی است بدین منظور که جمهوری اسلامی ایران می‌بایست پلن خود را برای تعامل با دولت جدید امریکا اعلام کند. این متغیر نیز در شرایط ملتهب کنونی خاورمیانه صادق است. البته که این موضوع به تحولات خاورمیانه و مقوله برقراری احتمالی آتش‌بس در لبنان و غزه منوط است. آنطور که ادعا شده ترامپ در دیداری که با نتانیاهو داشته خطاب به نخست‌وزیر این رژیم گفته است تا قبل از ورود به کاخ سفید جنگ را به پایان برساند. به اعتقاد من ترامپ نیز احتمالا این قول را به مسلمانان امریکایی و به ویژه عرب‌تباران امریکایی داده است که در صورت پیروزی جنگ در منطقه را به پایان خواهد رساند. تجربه ۴ ساله دولت اول ترامپ نشان داده او به اکثر وعده‌های خود عمل خواهد کرد. حال نیز او وعده‌هایی در راستای پایان جنگ در غزه و لبنان به شهروندان خود داده است و احتمال اینکه به این وعده‌ها در دولت دوم خود نیز عمل کند بالا است. من تصور می‌کنم تصمیم‌گیران ایرانی باید از همان آغاز انتشار خبر پیروزی ترامپ یک استراتژی معینی را در رابطه با دولت جدید ایالات متحده به ریاست ترامپ داشته باشند. گفتنی است که اولویت اول ایران برقراری آتش‌بس در غزه و لبنان است. بنابراین به اعتقاد من این امکان وجود دارد با این هدف که به درگیری‌ها در غزه و لبنان پایان دهیم رایزنی‌ها با ترامپ را آغاز کنیم. این احتمال وجود دارد ایران در این بازه زمانی بهتر بتواند زمینه را برای رایزنی در خصوص مسائل منطقه هموار کند. چرا که بایدن به دلیل انتخابات و با این هدف که آرای لابی یهودیان را از دست ندهد در معذوراتی قرار داشت؛ البته که او در این مورد مرتکب خطای محاسباتی شد. اساسا یکی از دلایل پیروزی ترامپ شخص بایدن و عملکرد ضعیف او در قبال تحولات خاورمیانه بود. بایدن رای مسلمانان و اعراب امریکا را از دست داد. البته که با تمامی این تفاسیر این گزاره قوی به نظر می‌رسد که به فرض برقراری آتش‌بس از طریق گفت‌وگو با ترامپ ممکن است او در ادامه سیاست‌هایی را دنبال کند که به منافع متحد دیرین خود یعنی نتانیاهو خدشه‌ای وارد نشود. بدین منظور او احتمالا مسائل شهرک‌نشینان اسراییلی کرانه باختری در باب مسائل مهاجرت اجباری که طی یک سال اخیر داشته‌اند را رفع خواهد کرد و همچنین با تاکید بر بیت‌المقدس به عنوان پایتخت سرزمین‌های اشغالی نیز طرح دو دولتی را نیز مجددا مطرح خواهد کرد.


🔻روزنامه شرق
📍 برون‌گرایی‌-درون‌خوری
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
می‌گویند ساعد مراغه‌ای، یکی از سیاست‌مداران دوره پهلوی‌ که مدت‌های مدید سمت‌های مختلف از‌جمله نخست‌وزیری را برعهده داشت، هرگز سرش را بالا و پایین نمی‌برد و فقط آن را به چپ و راست حرکت می‌داد زیرا نمی‌خواست دیگران بدانند که او موافق یا مخالف لوایح و طرح‌ها یا اظهارنظر دیگران است و البته در زبان عامه به این روش می‌گویند «وسط لحاف خوابیدن».
این رفتار تاریخی را به این بهانه نوشتم که می‌بینیم حکمرانی کشور ما در برابر مسائل مختلف نابودکننده کشور فقط به چپ و راست نگاه می‌کند و اگر هم حرفی در مقام موضع‌گیری بیان می‌شود، به طریقی با اما‌و‌اگر همراه می‌شود که اصل موضوع فراموش شود. به‌تازگی ملاقاتی با برخی دوستان تکنوکرات (چون نمی‌توان گفت صنعتگر) داشتم و با توجه به آنکه هر وقت صحبت تولید داخلی خودرو می‌شود، همه حرف‌ها به زیان انباشته شرکت‌ها، قیمت‌گذاری دستوری و شبیه به این ختم می‌شود. گفتم باید ببینیم اصلا نظرمان راجع به خودروی شخصی چیست. سیاست‌گذاری درباره آینده خودرو کدام است. در‌حال‌حاضر در ضمن آنکه همه به خودروی داخلی دشنام می‌دهند و به آن القابی مانند بنزین‌خور، تابوت متحرک و صفات مشابه دیگری نسبت می‌دهند، از همین نوع اتومبیل سالانه یک میلیون تولید می‌شود و سر آن هم دعواست! شهریور گذشته وزیر محترم وقت صمت یک خودروی برقی را نزد رئیس‌جمهور برد و گفت تا پایان سال صد هزار دستگاه از این خودرو را تحویل می‌دهیم. البته نگفت درباره ایستگاه‌های شارژ چه می‌کنیم، شاید به‌این‌خاطر که می‌دانست عددی قابل تحویل نخواهد بود و طبعا در پایان سال هم از تولید خودروی برقی خبری نشد. حال می‌پرسیم که نگاه ما به خودروی شخصی چیست؟ آیا مثل آلمان می‌گوییم تا ۲۰۳۵ همه خودروها برقی می‌شود یا به خودروی هیبریدی روی می‌آوریم یا اصلا مثل کره شمالی همه اتومبیل‌ها را از رده خارج می‌کنیم و تولید و واردات نخواهیم داشت یا مثل کوبا زمان را به تاریخ سرنگونی باتیستا و ظهور فیدل کاسترو متوقف می‌کنیم و فقط از اتومبیل‌های آن زمان استفاده می‌کنیم یا با همین شیوه مریض ۴۵ساله، کج‌ دار و مریز را ادامه می‌دهیم؛ البته با همه تبعاتش که روز‌به‌روز سنگین‌تر می‌شود.

خودرو فقط یک مثال است. تقریبا در همه موارد سیاست‌گذاری نداریم و اگر هم در برخی موارد جملاتی گفته یا نوشته می‌شود، آن را فقط برای داخل پرونده‌ها و کمدهای بایگانی و البته برای فایل‌های کامپیوتری می‌خواهیم.
البته خودرو فقط یک مثال ساده است. نوعا در اغلب موارد تابع تماشاکردن هستیم، مثلا درباره برق، ضمن آنکه سیاست‌گذاری تولید نداشته‌ایم، به هر حال کم‌و‌بیش نیروگاه حرارتی ایجاد شده، از سیاست‌گذاری برای مصرف خودداری کرده‌ایم و وسایل برقی بدون حساب در کشور به‌شدت زیاد شده است. حال می‌گوییم ۱۸ هزار مگاوات کمبود برق داریم. یا درباره بنزین هم در زمینه قیمت و هم درباره مصرف تماشاگر بوده‌ایم و نتوانسته‌ایم تعادل ایجاد کنیم. فهرست نبودِ سیاست‌گذاری درباره پدیده‌ها یا سیاست‌گذاری‌های کوتاه‌مدت و بدون آینده‌نگری سینوسی بسیار مفصل است و اینک مختصرا به برخی از آنها اشاره می‌شود.

سیاست چگونگی پرداخت یارانه نداریم. از ابتدا فکر کردیم به مردم یارانه پنهان و آشکار بدهیم. به قول سعدی بنیان ظلم در ابتدا اندک بود، هرکه آمد اندکی بدان افزود تا بدین غایت رسید و حال حجم یارانه‌ها به‌شدت افزایش یافته و در‌عین‌حال، هم محرومان محروم باقی مانده‌اند و هم فقر گسترده‌تر شده است.

سیاست فقرزدایی را با کشور اعانه‌ای اشتباه گرفته‌ایم. به جای سیاست تولید و ثروتمند‌شدن کشور، خواستیم با اعانه و مصرف ثروت داخلی با فقر مبارزه کنیم.

سیاست آینده کشاورزی را فراموش کرده‌ایم. گذاشته‌ایم تا چه پیش آید.

سیاست مقابله با پساب، آلودگی پسماندها را نداشته‌ایم و حال در برابرش عاجز شده‌ایم. سیاست چگونگی تربیت در آموزش و پرورش را نداشته‌ایم. هر دوره با سلیقه خود کتاب‌های غیرمفید آموزشی چاپ کرده و به جای تربیت، گسترش دستوری مناسک داشته‌ایم. سیاست حراست از ذخایر ارزی داخلی نداشته‌ایم و آن را به باد فنا داده‌ایم و اگر هم صندوق ذخیره ایجاد کرده‌ایم، دائما به آن ناخنک زده و صرف هزینه جاری کرده‌ایم و آخرین آن هم از سوی رئیس‌جمهور حاضر برای پرداخت پول گندم‌کاران بوده است.

طراحی و تدبیر همه این سیاست‌ها را مسکوت گذاشته‌ایم. سیاست‌های برون‌گرایی از نوعی که ما انجام دادیم لزوما به استهلاک ثروت داخلی می‌انجامد، مثل آدم‌هایی که برای دیگران زندگی می‌کنند و هم دائما خودآرایی می‌کنند و هم برای ابراز شخصیت خرج ظاهرِ خود، رفقا و دوستان می‌کنند و به‌ناچار به مایملک خود دست‌درازی کرده و تمام آن را هدر می‌دهند.

اگر رئیس‌جمهور محترم پای‌بند به اجرای برنامه هفتم باشد -همان‌طورکه در جریان مبارزه انتخاباتی گفتند، بگویند که کجای برنامه هفتم را که نوعی سیاست‌گذاری است، در دست اجرا دارند و در موارد مختلف گرفتاری‌های کشور، چگونه سیاست‌گذاری کرده و می‌کنند.

شاید بگویند گرفتار محور مقاومت و جنگ احتمالی با اسرائیل هستیم. البته این درست است ولی درست‌تر آن است که ما در سایه ۴۰ سال جنگ نانوشته با آمریکا قرار داریم ولی اگر در هر زمینه اراده کرده‌ایم، آن را به سامان رسانده‌ایم، هرچند موارد آن درخورتوجه نیست.

در همان بحبوحه جنگ با عراق در سال ۱۳۶۵ در نخست‌وزیری ستاد طرح‌های مهم انقلاب تشکیل شد و در‌حالی‌که در اوج دفاع مقدس بودیم، ۱۲۰ طرح توسعه‌ای مختلف را به سامان رساندیم. بسیاری از امور به جنگ ربطی ندارد. سیاست‌گذاری، اراده و ساماندهی می‌خواهد، و الا با استدلال سایه جنگ یا کمک به محور مقاومت یا احیانا جنگ با اسرائیل یا احتمال آن، کشور روز‌به‌روز فرسوده‌تر خواهد شد. باور داشته باشیم که بسیاری از امور ربطی به سایه جنگ و اقدامات دفاعی ندارد و فقط انجام آن، فکر و اراده و فرار از اندیشه‌های پوپولیستی می‌خواهد.


🔻روزنامه جام جم
📍 هر دو حزب آمریکا با استقلال ما مخالفند
✍️ سیدرضا صدرالحسینی
هم‌اکنون در شرایطی با همدیگر صحبت می‌کنیم که تا ساعاتی دیگر، نتیجه انتخابات آمریکا مشخص می‌شود. نکته مهم این است که به احتمال قریب‌به‌یقین و با توجه به نظرسنجی‌ها در آمریکا،ترامپ اکثریت آرا را کسب نخواهدکرد.
در روزها وساعات اخیر، رایزنی‌های مختلف در خصوص رئیس‌جمهور آینده آمریکا در محافل سیاسی کشورمان داغ شده است. نکته اساسی و مهم این است که در انتخابات آمریکا و نسبت آن با جمهوری اسلامی مشخص شد در داخل کشور، توجه کمتری به انتخابات در آمریکا معطوف گردید و بیشتر این موضوع، در محافل نخبگی، تجزیه و تحلیل قرار گرفت و این امر نشان از بلوغ سیاسی ملت ما و کم‌توجهی آنها به تاثیر عوامل خارجی روی موضوعات خارجی محسوب می‌شود.از خاطر نمی‌بریم که در دوره‌های گذشته به‌خصوص در دوره ماقبل انتخابات آمریکا، بسیاری از موضوعات داخلی کشور و سیاست خارجی ایران، به گونه‌ای از جانب محافل رسمی در ایران، به انتخابات آمریکا گره می‌خورد و بعضی از اقدامات و تحرکات دستگاه‌های دولتی در ایام ریاست‌جمهوری آمریکا، متوقف یا کم‌تحرک می‌شد. در پاسخ به چرایی این توقف، بعضا گفته می‌شد که منتظر نتایج انتخابات آمریکا هستیم واین موضوع برای بسیاری ازمؤلفه‌های کشور به‌عنوان سمی مهلک شناخته می‌شد. هم‌اکنون اماباتوجه به بلوغ‌سیاسی‌مردم وجهت‌گیری سیاستمداران کشور،انتخابات آمریکا به‌عنوان موضوع غیراولویت‌دار شناخته می‌شود.درواقع جامعه ایران شامل سیاستمداران، دولتمردان و همچنین عموم مردم، به‌طورکلی متوجه این واقعیت شده‌اند که هر دو حزب اصلی آمریکا، یعنی جمهوریخواه یا دموکرات، قطعا و یقینا با استقلال و تمامیت‌ارضی و ارزش‌های اصولی و انقلابی ما مخالفت دارند و اختلاف آنها صرفا در نحوه چگونگی برخورد با ایران است. دربرهه فعلی، دستگاه سیاست خارجی ایران، در این جهت‌گیری معقول، موثر بوده است و آخرین اظهار نظر وزیر امور خارجه مبنی بر این‌که برای ما فرقی نمی‌کند که چه کسی منتخب انتخابات در آمریکا می‌شود، نشان‌دهنده همین جهت‌گیری صحیح است.
البته نگاه مستقلانه‌ای که دستگاه‌ها و سازمان‌های داخلی کشور، درطول نزدیک به۵ ــ ۴ سال گذشته اتخاذ کردند، روی این بلوغ سیاسی بی‌تاثیر نبوده است. تاثیر و تاثر افکارعمومی روی مقامات مسئول و بالعکس، موجب بروز این عقلانیت شده است.از دولت سیزدهم،این موضوع باپررنگی بیشترمشخص شدکه جمهوری اسلامی برای رسیدن به آرمان‌های خود، باید از ظرفیت‌های داخلی و منطقه‌ای خود بهره ببرد و کمتر از معادلات بین‌المللی که نظام سلطه آن را تدوین می‌کند، تاثیر بگیرد. این خط همچنان وجود دارد و در دولت چهاردهم هم این خطوط روشن و شفاف مبتنی بر اسناد بالادستی، کاملا مشهود است.
درمجموع باید تاکید کرد که نقش بازیگران بین‌المللی نمی‌تواند مؤلفه‌های اصلی سیاست خارجی ماراتغییر دهد و دچار دگرگونی کند. استحکام در سیاست خارجی ایران، اجازه بازیگری به نامزدها و احزاب مختلف روی سیاست خارجی ایران را نمی‌دهد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0