🔻روزنامه تعادل
📍 رفع فیلترینگ و معادله تولید ثروت از علم
✍️ هادی حق‌شناس
برای درک تصمیمی که آقای رییس‌جمهور و سایر اعضای دولت برای رفع فیلترینگ ۲ اپلیکیشن مهم گرفته‌اند، ابتدا باید دید ما در چه عصری زندگی می‌کنیم تا مشخص شود چرا این اقدام دارای اهمیت بوده است؟ عصری که ما در آن قرار داریم عصر انقلاب دیجیتال است. عصر اقتصادِ نوین است. عصری است که برای انجام کار و فعالیت، دیگر نیاز نیست افراد همدیگر را دیده و ملاقات کنند. برای انعقاد قراردادها و تفاهمنامه‌ها دیگر نیازی به مکاتبه با کاغذ و خودکار نیست. عصری که در آن واقع شده‌ایم، عصر محدودیت مرزها نیست، عصری است که در آن برای خرید و فروش خدمات، نیازی به پروتکل‌ها یا تشریفات خاص اداری نیست. عصری که در آن واقع شده‌ایم به معنای واقعی عصر تحقق دهکده جهانی است. عصر به مشارکت گذاشتن اطلاعات در سراسر کره خاکی است. عصر ارزشمند شدن زمان و اهمیت قائل شدن برای دقایق است. عصری است که در آن، هر فردی اگر یک ساعت یا حتی یک دقیقه از موضوعی دیرتر از سایرین خبردار شود، خسارات و آسیب‌های زیادی را باید متحمل شود. خساراتی که ممکن است معادل چند دهه کار باشد. در این عصر و این هنگامه به صورت لحظه‌ای است که اطلاعات جابه‌جا شده و ارزش دارایی‌ها کم یا زیاد می‌شود. به صورت لحظه‌ای زندگی‌ها تغییر می‌کند و سرنوشت افراد بالا و پایین می‌شود. عصری است که دیگر نیاز نیست برای دیدن، بازدید یا مشاهده کشوری ضرورتا حرکت فیزیکی انجام داد از جایی به جای دیگر سفر کرد. چون زمانه، زمانه جدیدی شده است و بیش از همه عصرها و هنگامه‌ها تغییرات ایجاد شده نیازمند ابزارهای متناسب این عصر نیز هستیم. اگر از این ابزارها برخوردار نشویم، بازنده یک‌طرفه اقتصاد جهانی خواهیم شد. اگر ما از ابزارهای نوین و روز استفاده نکنیم منزوی می‌شویم. اگر تا دیروز ایران با هزاران سال قدمت با دانش انباشت شده با ابزارها و نخبگانی چون سعدی و حافظ و مولانا، ابن‌سینا و خیام و... دانش تولید می‌کرد، امروز نیازمند ابزارهای متناسب با زمانه برای تولید دانش هستیم.

اگر تا دیروز دانشمندان ایرانی فرسنگ‌ها فاصله سفر می‌کردند تا به اسناد علمی و کتاب‌ها دسترسی داشته باشند و سرآمد زمانه خود شوند امروز این ابزار تولید دانش، ابزار فضای مجازی است. اگرچه کمی دیر شده است، چراکه ایران درگیر تحریم‌های داخلی و خارجی بوده است. اما نباید این حق را از نسل‌های جدید ایرانی بگیریم تا برای استفاده از ابزار‌ها و تکنولوژی‌های تازه، ناچار به مهاجرت شوند. نمی‌توان انکار کرد بخشی از دانشمندان، نخبگان و فعالان اقتصادی برای استفاده از این ظرفیت‌ها ناچار به مهاجرت شده‌اند. جوانان ایرانی برای خوشی بیشتر، برای آب و هوای تازه، دیدن خیابان و برج و بارو و... مهاجرت نکرده‌اند، برای استفاده از ابزارهای روز جهان مهاجرت کرده‌اند. در شرایطی که جیمز وبپ پس از تلسکوپ هابل در ۱,۵ کیلومتری زمین، مشغول کسب اطلاعات و ثبت لحظه انفجار بزرگ در ۱۳.۸ میلیارد سال قبل است، ما در ایران همچنان درگیر محدودیت‌های استفاده از ابزارهای روز ارتباطی هستیم. تحقیقات جهانی در بسیاری از کشورهای جهان علم را به‌روز کرده‌اند. هر چند ممکن است ایران به دلیل محدودیت‌ها سهم کمی در تولید دانش جدید داشته باشد اما باید از این ابزارها استفاده کنیم تا از دانش تولید شده توسط دیگران بهره ‌گیریم. نباید فضای مجازی را صرفا با برخی فیلم‌ها، عکس‌ها و محتوایی که ممکن است ضد ارزش‌های احتمالی ما باشند، قضاوت کرد، بلکه فضای مجازی باید از منظر اقتصادی و علمی و انتقال اطلاعات تحلیل شود.
حرکت شورای عالی فضای مجازی کمکی است به نسل آینده ایران، کمکی است به زیر ۲۰ ساله‌های ایرانی، کمکی است به دانش‌آموزان و دانشجویان، کمکی است به فعالان اقتصادی و محققان ایرانی و... تا در وطن بمانند و از ابزارهای نوین، شبکه‌های مجازی و بسته‌های نرم‌افزاری جدید استفاده کرده با دنیای غرب آشنا شوند و مانند قدیم برای آشنایی با علم جدید، فرهنگ جدید و استفاده از تکنولوژی جدید مجبور به مهاجرت نشوند. این مزیتی است که دولت چهاردهم باید بیشتر و بیشتر آن را فراهم کند تا ایرانیان از ابزارهای جدید برای کاهش هزینه‌ها و استفاده بیشتر از کیک اقتصادی جهان بهره گیرند. به یقین ایرانی‌ها به اندازه‌ای باهوش هستند که از ابزارهای جدید به نفع خود و کشورشان بهره گیرند. نباید فراموش کرد بسیاری از ثروتمندان امروز جهان زیر ۴۰ سال سن دارند، این افراد دارا با ابزارهای جدید به تولید ثروت پرداخته‌اند. ایرانی‌ها هم می‌توانند وارد این جمع از افراد ثروتمند شوند. برای توسعه کشور دیگر نمی‌توان تنها به منابع تمام شدنی و طبیعی اتکا داشته باشیم. باید سراغ تولید فکر و تولید ثروت از طریق دانش و فکر و خلاقیت برویم. اینجاست که اهمیت تصمیم اخیر دولت و اعضای شورای فضای مجازی برجسته‌تر عیان می‌شود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 جایگاه ارزیابی در چرخه سیاستگذاری
✍️ دکتر روح‌اله اسلامی
ارزیابی به‌عنوان یکی از مراحل کلیدی در چرخه سیاستگذاری عمومی، نه‌تنها جایگاه پایانی در فرآیند را به خود اختصاص می‌دهد، بلکه تضمین‌کننده اثربخشی، پاسخ‌گویی و تحقق اهداف سیاست‌ها نیز هست.
این مرحله، مبتنی بر سنجش و تحلیل است که میزان تحقق اهداف از پیش تعیین‌شده، بهره‌وری منابع، و رضایت ذی‌نفعان را بررسی می‌کند. ارزیابی اگر به‌درستی انجام نشود، چرخه سیاستگذاری دچار تکرار، هدررفت منابع و ناکارآمدی می‌شود. بدون ارزیابی، سیاستگذاری تبدیل به فرآیندی ناقص و پراشتباه می‌شود. بسیاری از سیاست‌ها بدون بازخوردگیری از نتایج اجرایی، تنها در چرخه‌ای از طراحی و اجرا باقی می‌مانند و این امر موجب اتلاف زمان، انرژی و منابع می‌شود. ارزیابی، با مشخص کردن نقاط ضعف و قوت، چرخه سیاستگذاری را به ابزاری پویا برای تغییر، اصلاح یا توقف سیاست‌های ناموفق تبدیل می‌کند. ارزیابی در سیاستگذاری ابعاد مختلفی دارد که هر کدام برای رسیدن به تحلیل جامع، نقشی حیاتی ایفا می‌کنند. این ابعاد عبارتند از:

۱- ارزیابی اثربخشی: این نوع ارزیابی بر اساس شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) به سنجش میزان دستیابی به اهداف سیاست‌ها می‌پردازد. گزارش‌های بی‌طرفانه داخلی و بین‌المللی، مقیاس‌های کمی و کیفی، و تحلیل عملکرد از ابزارهای اصلی این نوع ارزیابی هستند. ارزیابی اثربخشی نشان می‌دهد که آیا سیاست‌ها توانسته‌اند به اهداف از پیش تعیین‌شده دست یابند یا خیر؟

۲- ارزیابی دموکراتیک: این رویکرد، بر نظر شهروندان، افکار عمومی و ذی‌نفعان سیاست تاکید دارد. در ارزیابی دموکراتیک، میزان رضایت، نگرش‌ها و انگاره‌های مخاطبان نسبت به سیاست بررسی می‌شود. این ارزیابی به‌دلیل رویکرد مردمی خود، به تقویت پاسخ‌گویی و مشروعیت سیاست‌ها کمک می‌کند.
۳- ارزیابی بوروکراتیک: در این رویکرد، سیاست‌ها از منظر مدیران اجرایی، وزیران و کارشناسان میدانی مورد تحلیل قرار می‌گیرند. این نوع ارزیابی بیشتر تخصصی و دوره‌ای است و به شناسایی مشکلات ساختاری و اجرایی سیاست‌ها کمک می‌کند.

۴- ارزیابی علمی: ارزیابی علمی مبتنی بر تحلیل‌های تخصصی دانشگاه‌ها، اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌ها است. این رویکرد با تاکید بر بی‌طرفی و دانش تخصصی، به ارائه تحلیل‌هایی دقیق از عملکرد سیاست‌ها کمک می‌کند. استفاده از روش‌های علمی در این نوع ارزیابی، شواهد و مستندات کافی برای تصمیم‌گیری فراهم می‌کند.

۵- ارزیابی انتقادی و هنجاری: این نوع ارزیابی به تحلیل ابعاد اجتماعی و ارزشی سیاست‌ها می‌پردازد. شاخص‌هایی مانند توانمندسازی زنان، عدالت اجتماعی، حمایت از اقشار آسیب‌پذیر، عدالت بین‌نسلی، حفظ محیط‌زیست و توسعه پایدار از محورهای اصلی این ارزیابی هستند.

در نتیجه ارزیابی جامع، چرخه سیاستگذاری را از ایستایی خارج می‌کند و آن را به ابزاری پویا برای تغییر، اصلاح یا پایان سیاست‌ها تبدیل می‌کند. سیاست‌هایی که در ارزیابی موفق عمل کنند، اصلاح و تداوم می‌یابند؛ درحالی‌که سیاست‌های ناکارآمد متوقف و جای خود را به طراحی‌ و اجرای جدید می‌دهند.

برای دستیابی به ارزیابی موثر و کاربردی، باید اصول و راهکارهایی مشخص رعایت شوند:

۱- کمّی‌سازی شاخص‌ها: ارزیابی‌ها باید مبتنی بر شاخص‌های عددی و قابل‌سنجش باشند تا امکان مقایسه و تحلیل دقیق فراهم شود.

۲- یکپارچگی نهادی: تمام نهادهای عمومی و دولتی، از سه قوه گرفته تا سازمان‌ها و شرکت‌های عمومی، باید در فرآیند ارزیابی شرکت کنند و حضور داشته باشند. این امر به شفافیت و جامعیت ارزیابی کمک می‌کند.

۳- الکترونیک‌سازی فرآیند: استفاده از فناوری‌های اطلاعاتی و ابزارهای هوشمند، ارزیابی را سریع‌تر، دقیق‌تر و کارآمدتر می‌کند.

۴- ارزیابی تدریجی و مرحله‌ای: ارزیابی باید به‌صورت مستمر و مرحله‌ای انجام شود تا در هر گام، نقص‌ها و مشکلات احتمالی شناسایی و اصلاح شوند.

ارزیابی به‌عنوان گام نهایی چرخه سیاستگذاری، ضامن موفقیت و پایداری سیاست‌هاست. تنوع در روش‌های ارزیابی، از اثربخشی و دموکراتیک گرفته تا بوروکراتیک و علمی، ابعاد گوناگون سیاست‌ها را پوشش می‌دهد. برای دستیابی به سیاست‌های کارآمد و پایدار، لازم است که ارزیابی بر اساس اصولی همچون شفافیت، کمّی‌سازی، یکپارچگی و فناوری‌محوری انجام شود. این فرآیند، علاوه بر اصلاح سیاست‌های موجود، مسیر را برای طراحی و اجرای سیاست‌های جدید و موثر هموار می‌سازد. بدون ارزیابی نمی‌دانیم چه کرده‌اند و آیا سیاست‌ها موفق بودند یا نقص داشته‌اند.


🔻روزنامه کیهان
📍 مقامات ترکیه این توصیه را جدی بگیرند
✍️ دکتر علی‌اکبر ولایتی
طی چند روز اخیر، برخی از مقامات ترکیه در اقدامی کم‌­سابقه و تاسف‌بار، جمهوری اسلامی ایران را - به خیال خود - نصیحت کرده‌اند که مراقب باشد با اقدامات جسورانه خود موجب عصبانیت صهیونیست­‌ها نشود!! مقامات دولت ترکیه می‌دانند و به وضوح دیده‌اند که جمهوری اسلامی ایران سالهاست با اقتدار مثال‌زدنی در مقابل رژیم وحشی و کودک‌کش صهیونیستی (تفاله بازمانده از صلیبیون) ایستاده است و معادلات منطقه و جهان را به نفع اسلام و سقوط صهیونیست‌ها تغییر داده است. پاسخ ما به دولت ترکیه و برخی دیگر از دولت‌های منطقه آن است که ایران مقتدر را با خود قیاس نکنند و هرگز انتظار نداشته باشند که ایران اسلامی نیز مانند آنها با رژیم جعلی و جنایتکار اسرائیل سر سازش داشته باشد.
ما همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) بارها فرموده‌­اند، بر این باوریم که کشورها در برابر تهاجم ناجوانمردانه­ صهیونیست­‌ها و حامیان سلطه­‌جوی غربی یا باید مقاومت را انتخاب کنند و یا تن به سازش دهند که دومی ذلت‌بار و پرهزینه و اولی عزت‌آفرین و بسیار کم هزینه‌تر از سازش است. این دو جریان همواره و از جمله، از زمان تاسیس رژیم منحوس اسرائیل تاکنون به صورت دو جریان موازی ادامه داشته است. خط مقابله از زمان مرحوم عزالدین قسام شروع شد و توسط جوانمرد بزرگ عرب مرحوم جمال عبدالناصر ادامه یافت و در مقابل، افرادی مانند شاه ایران، حکومت سعودی و شاه اردن در رأس سازشکاران عملاً جلوی عبدالناصر را گرفتند و سعی کردند که تلاش او را به نفع آمریکا و صهیونیست­‌ها به شکست بکشانند و مهم­‌ترین ضربه‌­ای که به ناصر وارد کردند، قتل‌عام فلسطینیانی بود که عمدتاً در ساحل غربی رود اردن ساکن بودند. در آن جنایت که توسط ملک حسین، داماد انگلیس­‌ها صورت گرفت، بیش از ۴۰۰۰ فلسطینی قتل­‌عام شده و به شهادت رسیدند و از سوری­‌ها که به پشتیبانی فلسطینیان برخاسته بودند ۶۰۰ نفر شهید شدند و این دو خط موازی همچنان ادامه داشت.
امّا، نبرد قهرمانانه‌ ۷ اکتبر مقاومت جدی و بی­‌سابقه‌ای است که توسط نیروهای حماس و جهاد اسلامی در بیش از ۱۴ ماه شکل گرفته و ادامه دارد و این میزان مقاومت از سوی فلسطینیان در جنگ­‌های معاصر بی‌­سابقه است و به معجزه شباهت دارد. از سوی دیگر شدت حملات و جنایات جنگی صهیونیست­‌ها نیز در تاریخ نمونه‌ای ندارد.
این نمونه­‌های ارزشمند اسلامی تفسیر عملی آیه­ شریفه­
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی الله بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَیُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الکافِرینَ یُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَلا یَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضلُ اللَّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» است و نکته­ بسیار مهم آن که این بار کشوری مقتدر و بزرگ چون جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور مقاومت پشتیبان گروه‌­ها و کشورهایی است که عزم راسخ در ایستادگی و مقاومت در برابر توسعه‌طلبان جهانی (به عنوان بازمانده‌های صلیبی‌­ها) و ولیده­ نامشروع آنها یعنی صهیونیست‌ها دارند.
در این میان حامیان حقیر استکبار جهانی و مبلغان بی‌هویت کفر و توسعه‌طلبی در جهان و منطقه، اصرار دارند طرفداران پاکباخته جمهوری اسلامی ایران در منطقه را نیروهای نیابتی معرفی کنند و این در حالی است که برخی از دولت‌های مرتجع و دست نشانده منطقه، مطیع بی‌چون و چرای قدرت‌های استکباری هستند و بی‌اجازه آنها آب نمی‌خورند. این دولت‌ها نه فقط نیروی نیابتی دشمنان اسلام، بلکه پادوهای بی‌اختیار اربابان خود می‌باشند.
جمهوری اسلامی ایران همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب به صراحت و با شجاعت اعلام فرموده‌اند از کمک به نیروهای مقاومت دریغ نمی‌کند و در حد امکان به مبارزین راه حق و اهتزاز اسلام یاری می‌رساند و از آن مهم­تر آن که جوانانش را به خط مقدم فرستاده تا با جوانان غیور منطقه اعم از سنی و شیعه در یک نقطه در مقابل دشمنان اسلام بایستند.
اما چند کلمه در مورد سوریه؛
کشور سوریه از زمان حاکمیت مرحوم حافظ اسد تا دوران حال
(بشار اسد) به مدت ۵۰ سال در برابر صهیونیست­‌ها و حامیان آنها ایستاد؛
۱- بعد از روی کار آمدن جمال عبدالناصر این دو کشور(که عملاً به نوعی جمهوری فدرال تبدیل شده بودند) در کنار هم ایستاده و تا درگذشت مرحوم ناصر به این کار ادامه دادند.
۲-علی صبری و انور سادات از معاونان عبدالناصر بودند که علی صبری فردی مقاوم و هم رأی ناصر بود ولی غربی‌­ها روی سادات کار کردند و بعد از فوت ناصر در سپتامبر ۱۹۷۱ از طُرق مختلف و تبلیغات واهی او را خوشنام جلوه داده و جانشین میانه‌رو ناصر معرفی کردند و علی صبری را در رأس چپ­‌های مصری معرفی کرده و برعکس سادات علیه صبری تبلیغات منفی نمودند.
۳-یک نمایش بسیار پیچیده توسط آمریکایی‌ها به نفع انور سادات روی پرده رفت به این ترتیب که در جنگ ۱۹۶۷ صهیونیست­‌ها کل صحرای سینا را تصرف کردند و دیواری بسیار بلند و عریض در کنار دریای احمر ایجاد نمودند که اشغال صحرای سینا قطعی شود، اّما مصریان در سال ۱۹۷۳ با طراحی و موافقت ضمنی آمریکایی­‌ها جنگی در رمضان (یوم کیپور) آغاز کردند و سوریه نیز، با وسایلی که فراهم کرده بود، برای کمک به مصر وارد جنگ شد و بخش‌­هایی از جولان را نیز باز پس گرفت، بعد از آن صهیونیست‌ها پیشروی کرده در کیلومتر ۱۰۲
قاهره مستقر شدند و از آن پس هیئت­‌های آمریکایی به ریاست سایروس ونس (وزیر خارجه سابق آمریکا) از قاهره به تل‌آویو رفت و آمد می‌کردند و در نهایت انور سادات و مناخم بگین در کمپ دیوید پیمان صلح امضا کردند که صحرای سینا به مصر بازگردد با این شرط که ارتش آن کشور اجازه‌ حمل سلاح سنگین در آن منطقه (صحرای سینا) را ندارد و
دو طرف رابطه‌ای رسمی برقرار کردند و سفارت کشور جعلی اسرائیل در قاهره افتتاح شد.
بعد از این توطئه جایزه‌ صلح نوبل را به سران آن دو کشور دادند.
اما تنها کسی که شجاعانه ایستاد و قراردادی امضا نکرد مرحوم حافظ اسد بود و جبهه‌ الصمود و التصدی را پایه‌گذاری کرد و این جبهه متشکل از سوریه، لیبی، یمن جنوبی، الجزایر، حتی سودان در زمان (جعفر نُمیری) و ساف(سازمان آزادی بخش فلسطین) شد.
تا سال ۱۹۷۹ اصلی‌ترین کشوری که مقابل قرارداد کمپ دیوید ایستاده بود سوریه بود و در ایران نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور حضرت امام(ره)رابطه با مصر به دلیل خیانت انور سادات در
کمپ دیوید قطع شد و از آن پس ایران به عنوان مقتدرترین کشور پرظرفیت اسلامی در کنار سوریه برای حفظ فلسطین قرار گرفت و تلاش نفس‌گیری در جهت کمک به آزادی فلسطین نمود، بعضی از افراد بی‌اطلاع می­‌گویند که کمک‌های ایران به سوریه یکجانبه بوده است.
لکن باید همه بدانند که سوریه در زمان مرحوم حافظ اسد با وجود نیاز مادی شدیدی که به درآمد ارزی داشت، خط لوله‌ نفت عراق را که به صورت ترانزیت از سوریه عبور می‌کرد و بر روی هر بشکه حدود ۳ دلار حق ترانزیت می‌گرفت و در روز یک میلیون بشکه از این خط ترانزیت می‌شد و شاهرگ حیاتی صدام بود را بدون درخواست ایران و برای کمک به ایران قطع کرد.
از سویی دیگر بنا به گفته­ رونالد دوما (وزیر خارجه اسبق فرانسه) در مصاحبه‌ای که بعداً منتشر شد، در سال ۲۰۰۹ بشار اسد خط لوله­ گاز قطر به ترکیه را نپذیرفت و اول به روسیه و سپس به ایران رفت و با شرکت گاز ایران یادداشت تفاهم امضا نمود که گاز ایران از طریق عراق به سوریه و از آنجا به روسیه صادر شود.
ولی برتر و مهم‌تر این که سوریه یکی از اضلاع مقاومت بوده است و طرح استکباری اخیر علیه سوریه از این زاویه برنامه‌ریزی و به کار گرفته شده بود. ماجرای سقوط دولت اسد مصداق آیه شریفه
«تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ» است و این‌گونه فراز و نشیب‌ها و دست به دست شدن‌ها در مسیر تحولات بزرگی نظیر جهانگیر شدن اسلام و انقلاب و فروپاشی نظام سلطه، رخدادی بیرون از انتظار نبوده است
و به یقین نه فقط پایان کار نیست بلکه بخشی از آغاز کار است.
اکنون سفارش من به مقام‌های ترکیه آن است که به جای توصیه ایران به سازش، خود از راهی که در پیش گرفته‌اید بازگردید. شایسته نیست کشوری مانند ترکیه با ده‌ها میلیون مسلمان، در آوردگاه
پیش روی به جای همراهی و همسوئی با جهان اسلام و ملت‌های مسلمان منطقه، راه سازش با رژیم وحشی و کودک‌کش صهیونیستی را پیش بگیرد.


🔻روزنامه رسالت
📍 مسئول که بلاگر نمی‌شود!
✍️ سیدمحمد بحرینیان
یک. پیش‌ازاین، جامعه ما در حوزه تصمیمات بزرگی همچون سپردن زمام اداره امور کشور به یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری، تحت تأثیر سلبریتی ها و بلاگرها بوده است. بازیگران، خوانندگان و چهره‌هایی که باوجود هنرهای فراوان، قطعا در سیاست و اقتصاد هنرمند نبودند و طبیعتا نمی‌توانستند تبعات تصمیم و تایید خود نسبت به یک شخص یا مسئله را تشخیص دهند. نتیجه آن‌که با تمام توان پای‌کار یک نامزد انتخاباتی می‌ایستادند اما چندی بعد که پیامدهای آن تصمیم معلوم می‌شد، چیزی گردن نمی‌گرفتند. البته اگر هم نسبت به وضع پیش‌آمده، مسئولیت‌پذیر بودند و عذرخواهی می‌کردند، باز تغییری ایجاد نمی‌کرد. مردم به‌هرحال ناراضی بودند و از چهره‌های یادشده عصبانی. حالا چند سالی است که یا سلبریتی ها و بلاگرها در فضای کلان سیاست کمتر دخالت می‌کنند یا اگر هم دخالت می‌کنند، چندان بازتابی پیدا نمی‌کند. درواقع جامعه ما از این مرحله گذشته است.
دو. حالا چند سالی است که اراده جمعی ایرانیان، میلی به تبعیت از سلبریتی ها ندارد، اما برخی از مدیران سیاسی و اقتصادی کشور جای خالی آن‌ها را پرکرده و عملا بلاگر شده‌اند. ما همان‌طور که در شبکه‌های اجتماعی بلاگر غذا و سفر و سیاحت داریم، بلاگر سیاست و اقتصاد هم داریم و عجیب آن‌که عمده این بلاگرها، مسئولان سابق یا لاحق‌اند.
سه. ویژگی برخی بلاگرها چیست؟ آن‌ها هر روز موضعی می‌گیرند. اگر این مواضع یکجا تجمیع شود، مؤید هم نیستند و دارای قالب و قاموس مشترک نیستند.
مواضع بلاگرها عمدتا ژله‌ای است و هرروز رنگی پیدا می‌کند، هدف بلندی را دنبال نمی‌کند. درواقع هدف دو چیز است، یا پول درآوردن و یا بیشتر دیده شدن. دقیقا به همین علت است که موضع یک بلاگر، هرچه نادر و شاذ باشد، بیشتر بازخورد می‌گیرد و بلاگر را به آنچه دنبال می‌کرده نزدیک‌تر می‌کند.
چهار.چند نمونه، مسئله را به ذهن نزدیک می‌کند. یک سیاستمدار سرشناس ما، اخیرا تهدید کرده است که در صورت وقوع حمله به تأسیسات ما، قطر را با خاک یکسان می‌کنیم.
یک مسئول اقتصادی، هر بار که حرف می‌زند، در بازار ارز نوسان ایجاد می‌کند، مسئول دیگری از دولت، عملا با موضع‌گیری خود سیاست‌های کلان همان دولت را به چالش می‌کشد و دیگری از همین حالا طوری موضع می‌گیرد که گویا قصد نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری دارد. همین مواضع، در همین ماه‌های اخیر هم چالش‌های بزرگی ایجاد کرده‌اند، خاصه آن‌که عرصه بین‌الملل، عرصه اظهارات نسنجیده نیست.
پنج. واضح است که این نکته، جریانی و سیاسی نیست و به این دولت و آن دولت هم محدود نیست. متأسفانه پدیده مدیر-بلاگرها به اغلب حوزه‌های اجرایی، تقنینی و حتی نظامی هم سرایت کرده است. بیش از این نیازی به ورود مصداقی نیست اما اگر در حوزه‌ای مشکل ریشه‌داری ایجاد کند، ناگزیر از ورود مصداقی خواهیم بود. اصل سخن این است: یک مسئول به‌واسطه جایگاه و امکانات و اختیاراتی که دارد، به‌اندازه کافی دیده می‌شود و نیازی به دیده شدن افراطی نیست. اگر هم کسی می‌خواهد بیشتر دیده شود یا در یادها بماند، می‌تواند با عملکرد خوب خود در بلندمدت، به چنین هدفی دست یابد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 خطر ترامپ برای بازار فولاد ایران
✍️ کیوان جعفری‌طهرانی
تا روی کار آمدن دونالد ترامپ یعنی ۲۰ ژانویه (اول بهمن) کمتر از یک‌ماه باقی مانده است. توصیه نخست ما به مسوولان کشور این بود که فارغ از اینکه رییس‌جمهور جدید آمریکا سیاست جدیدی را در رابطه با تحریم‌ها اعمال کند یا خیر، بهتر است ما از فرصت باقیمانده در جهت توسعه صادرات بهره ببریم. بارها توصیه کردیم که دولت تمام تمهیدات لازم برای توسعه صادرات کل زنجیره فولاد و فلزات اساسی را فراهم کند، این در حالی است که متاسفانه در حال حاضر شاهد این مهم نیستیم.
فارغ از بحث عوارض صادراتی که از یک‌سال قبل وضع شد و همچنان ادامه دارد، می‌توان به موضوع ۱۰۰‌درصد برگشت ارز نیمایی اشاره کرد که از اول سال‌جاری تا پایان آبان ماه این مشکل برای شرکت‌های تجاری پابرجا بود و در ادامه اخیرا رییس کل بانک مرکزی اعلام کرد که این بخشنامه اصلاح شده و صادرکنندگان می‌توانند ارز خود را به نرخ توافقی بفروشند. اما مساله این است که این موضوع یکی از مسائل اساسی‌ای بود که قطعا به طور مستقیم روی صادرات چرخه زنجیره فولاد ایران در هشت ماه ابتدایی سال تاثیر چشمگیری گذاشت. در خصوص اعمال تحریم‌ها باید گفت ترامپ نشان داد که وقتی در می‌۲۰۱۸ اعلام کرد می‌خواهد از برجام خارج شود بلافاصله دو دوره تحریم را اعمال کرد. این دو دوره در آگوست۲۰۱۸ و نوامبر۲۰۱۸ وضع شد و تحریم صنعت فولاد کشور نیز جزو تحریم‌های اساسی‌ای بود که در اولویت قرار گرفت. سپس همزمان با تحریم صنعت نفت و حمل‌ونقل دریایی، فولاد ایران نیز تحریم شد. این مسائل نشان داد که صنعت فولاد کشور یکی از عوامل مهمی است که آمریکا در نظر دارد جهت اعمال فشار به ایران به کار ببرد. طبیعتا فولاد یکی از منابع درآمدزا برای کشور است و چرخه زنجیره فولاد کارآفرینی زیادی در کشور ایجاد می‌کند. قطعا ترامپ منابع درآمدی ایران را محدودتر خواهد کرد. با وجود محدود شدن بازارها ما با جدیت باید در زمینه صادرات چرخه زنجیره فولاد و فلزات حضور پیدا کنیم بنابراین می‌توان گفت با آمدن ترامپ دسترسی ایران به بازارهای فولادی محدود‌تر می‌شود. تبلیغاتی که در زمینه صنعت فولاد ایران در خارج از کشور می‌شود، خیلی شدید است. با توجه به دریافتی‌هایی که از حضور در سمینارهای خارجی دارم باید بگویم که فولاد و چرخه زنجیره فولاد برای همه موضوع مهمی است و معادن برای کشورها و با توجه به آینده‌ای که فولاد و مواد معدنی ایفا می‌کنند از اهم موضوعات است. فارغ از اینکه سیاست‌های ترامپ برای فاصله گرفتن از سوخت‌های فسیلی و روی آوردن به انرژی‌های تجدید‌پذیر خواهد بود یا خیر، هیچ‌کس تضمین نمی‌کند که ترامپ مثل دور اول سیاست‌های توسعه صنعت نفت و گاز را ادامه ندهد و سیاست‌های توسعه ماشین‌های الکتریکی و انرژی‌های تجدید‌پذیر را سرکوب نکند چراکه باور دارم ترامپ در دور دوم خیلی غیرقابل پیش‌بینی‌تر از دور اول خواهد بود. در دور اول تحریم‌ها در سال۲۰۱۸ یکی از اخباری که در سال۲۰۱۸ مخابره شد این بود که وزارت خزانه‌داری آمریکا برای اعمال تحریم به ایران از بیش از ۲۰۰ کارشناس خبره استفاده کرده است.
آن زمان مطرح شد افرادی هستند که کاملا به بازار ایران اشراف دارند و خیلی از اطلاعات را به دست می‌آورند. بعد از کرونا هم مطرح کردم که با ادامه این تحریم‌ها احتمالا تعداد افرادی که در وزارت خزانه‌داری آمریکا فقط مختص به تحریم ایران کار می‌کنند، افزایش یافته است. تحریم‌ها در دوره بایدن ادامه یافت و اسم شرکت‌های متعددی به این لیست وارد شد. با بررسی‌ها متوجه می‌شویم که آمریکایی‌ها به جزئیات پرداخته‌اند، حتی مهندسی معکوس کردند که محموله‌های وارداتی به اروپا از کدام مبدا بوده، مسیر را یافته و متوجه شدند که اسناد برخی محموله‌های وارداتی به اروپا در عمان یا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس سوئیچ شده و حتی جابه‌جایی کشتی اتفاق افتاده برای اینکه مسیر کشور مبدا مشخص نشود و بعد با ارزیابی‌ها مشخص شد که محموله از ایران آمده و دیدیم شرکت‌های زیادی که حتی اروپایی بودند تحریم شدند و این مساله خیلی عرصه را تنگ کرد و تا به امروز این روند ادامه دارد. البته باید گفت کشورهای هدفمان مشخص است و معتقدم که با ردیابی صادراتی که ما به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و آسیا و خاور دور داشتیم، آمریکا عرصه را به جهت واردات محصولات ایرانی تنگ‌تر خواهد کرد. این یکی از عواملی است که باعث می‌شود خریداران از خرید محصول معدنی ایرانی عقب‌نشینی کنند. معتقدم حتی تحریم‌هایی که عراق به ویژه در مورد واردات میلگرد وضع کرد و خیلی از تولید‌کنندگان میلگرد کشور بر سر این موضوع لطمه دیدند تحت‌تاثیر آمریکا بوده چراکه عراق برای مبادی کشورهای دیگر محدودیت را در حد ایران وارد نکرده است اما ترکیه بارها محموله فولاد ایران را در سال‌های گذشته وارد کرده و با تغییر اسناد به عنوان محصول ترکی به سوریه با قیمت ۴۰دلار بالاتر صادر کرده است! این در حالی است که ما عملا هیچ منافعی از صادرات آنطور که باید نبرده‌ایم. فارغ از اینکه سوریه هم شریک تجاری ماست ولی ما مجبور شدیم محموله را از طریق ترکیه صادر کنیم. متاسفانه این روند در دور دوم تحریم‌ها ادامه دارد و کشورهای زیادی که محموله‌های ایران به آنها ارسال می‌شود تحت فشار آمریکا قرار می‌گیرند تا واردات را محدود کنند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 فراموشی گام اصلی FATF و بمب گردشگری
✍️ مجید رضاییان
یکم) یک نگاه ارتباطی به یک مساله اقتصادی و ملی به ما می‌آموزد که اصل مطلب را فراموش نکنیم: «گمان می‌رود که در سایه بحث رفع محدود فیلترینگ» موضوع رفع تحریم‌ها با تمرکز بر تصویب فوری FATF به محاق رفته و خسارات آن بیش از این خواهد بود.
تصویب این لایحه، تازه ما را در آغاز راه قرار می‌دهد و می‌نشینیم در لیست کشورهای خاکستری.
این امر، ابتدای راهی خواهد بود که ما را حداقل پس از ۲ سال، به لیست سفید برمی‌گرداند؛ تازه اگر همه زیرساخت‌های اتصال به نظام بانکی جهانی را فراهم کنیم. مساله‌ای که با رفع فیلترینگ به کلی متفاوت است و از نظر درجه اهمیت، به مراتب حساس‌تر و مهم‌تر به شمار می‌آید. قفل نگه داشتن این مساله، تنها بر دامنه بحران اقتصادی امروز ایران و کاهش غیرقابل باور ارزش پول ملی خواهد افزود. ارتباطات قفل یا اصطلاحا همان «ارتباطات غیرفعال.»
دوم) رفع تحریم‌ها در گروی «مذاکره مستقیم» با همه طرف‌هاست؛ امریکا، اروپا، چین و روسیه. مذاکره‌ای که از نظر ارتباطات سیاسی ما را جلو می‌اندازد‌، چه نیازی به تفکیک دارد؟ بر این سیاق، واقعیت امریکای ترامپ، به ما گوشزد می‌کند که با واشنگتن مستقیم رو در رو شویم و با مذاکره - مانند اروپایی‌ها و دیگر طرف‌ها- به حل مسائل فی‌مابین - افزون بر مسائل هسته‌ای- بپردازیم. اینجا، ارتباطات سیاسی، درس بهنگام خود را به ما می‌دهد.
سوم) سند امضا شده با طرف‌های مختلف از جمله مستقیما و بدون واسطه با امریکا، مسیر توسعه را خواهد گشود، منتها دولتمردان هم - ‌مانند هر کشور دیگری از‌جمله همین کشورهای منطقه- مسیر توسعه را خود تعیین می‌کنند؛ از محور بودن توان‌های داخلی تا جذب سرمایه‌گذاری از سوی همه کشورهای هدف در بلوک غرب و بلوک شرق.
منتها تفاوت در چیست؟ اینکه تحریمی در کار نیست و این‌بار «میدان» به تعامل «میدان اقتصادی، تکنولوژیک» با «میدان دیپلماسی» تبدیل می‌شود، این هم درس دیگر ارتباطات توسعه قلمداد می‌شود که وقت آن است بیاموزیم.
چهارم) تغییر مسیر که در ارتباطات بین‌الملل از آن به «چرخش» یاد می‌شود، در شرایط کنونی قابل مقایسه با دوران پس از جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ است. در آن هنگامه، فضا بسیار سنگین بود؛ اما همه تلاش‌ها بر این استوار شد تا در ریل‌گذاری تازه، ایران مسیر صلح را بیازماید و به سازندگی و نوعی توسعه روی بیاورد. الان با همه تفاوت‌ها اما از نظر کلی، ما در موقعیت یک تصمیم مشابه، اما منطقی و بزرگ قرار داریم، با این تأمل که «فرصت تنگ است، بسیار.»
پنجم) شعار «گردشگری به جای نفت»، برای ما در طول این چهار دهه بارها تکرار شده است و بی‌سرانجام رها. اینک، به‌ شدت باید در کنار عمل به آموزه‌های ارتباطی یادشده، بمب اشتغال گردشگری در ایران را بترکانیم. واقعیت غیرقابل انکار در ایران زیبا، تاریخی، متفاوت و پر از جاذبه این است که نه تنها کشورهای منطقه که بسیاری از کشورهای جهان با آن قابل مقایسه نیستند.
کشوری که جزو ۵ کشور اول جهان در جاذبه‌های گردشگری است؛ شایسته نیست که در رده‌های آخر سهم درآمد از این صنعت کم‌نظیر و پولساز باشد.
درس دیگر ارتباطات گردشگری و فرهنگی به ما می‌آموزد که دیگران بیابان را به جاذبه تبدیل کرده‌اند و ایران سراسر جاذبه تنها کافی است که درهای خود را به روی گردشگر بگشاید، با قواعد و پلتفرم‌های جهانی و بومی، توأمان با یکدیگر، امری که شدنی است؛ منتها دادن آزادی‌های متعارف به گردشگر با تعریفی که می‌توان از آن ارایه کرد، مطلقا کار دشواری نیست. فقط بازهم، فرصت تنگ است.
درس‌های ارتباطی را در همه شؤون یادشده نه فقط در حد حرف، بلکه در قواره عمل جدی بگیریم؛ در آن صورت «می‌شود آنچه که باید.»


🔻روزنامه شرق
📍 روز حسرت
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
در قرآن کریم و در سوره مریم روز حسرت با عبارت یوم‌الحسره آمده و آن هنگامی است که انسان با مشاهده دستاوردهای خود بر آنچه می‌توانسته به نیکی انجام دهد و به عمل نیاورده حسرت و افسوس می‌خورد. اینکه معاون اول رئیس‌جمهور محترم به‌خاطر کارهایی که نمی‌شود کرد و به‌خاطر وضع موجود به حالت گریه می‌افتد (نقل به مضمون) همان یوم‌الحسره است که ‌نه در آخرت بلکه در همین دنیا اتفاق افتاده است.
ما در زمان داشتن مسئولیت به‌خاطر نظرات مختلف افراد، فشار عناصر قدرت، محبوب‌شدن کاذب، ضعف اراده، عدم تشخیص درست، مهم‌نشمردن مشکلات، رهاکردن مسائل، خودبزرگ‌بینی کاذب، جرئت‌نداشتن در نزدیک‌شدن به مشکلات، تعریف غلط از مسائل یا هر دلیل دیگری از جمله حفظ میز و موقعیت از اتخاذ تصمیمات تعیین‌کننده سر باز می‌زنیم و اینک این امر به‌صورت یک امر بدیهی و رایج در کشور ما ظهور پیدا کرده است و به‌نظر می‌رسد آنچه باعث به‌گریه‌افتادن مسئولی می‌شود بیشتر به این خاطر باشد یا حداقل یکی از دلایلی به شمار آید که در تصدی‌های قبلی از اتخاذ تصمیم یا سر باز زده یا منع شده و تمکین کرده است.

آنچه را اینک در کشور ما وجود دارد، می‌توان در یک عبارت خلاصه کرد: «ناترازی در همه زمینه‌ها». و البته این ناترازی به عملکرد و طرز فکر قاطبه مسئولان کشور در طول سال‌های گذشته بازمی‌گردد و همه باید هم در این دنیا روز حسرت خود را احساس کنند و هم در سرای باقی یوم‌الحسره را درک کنند. حال چرا می‌گویند کارها درست نمی‌شود. اگر کارها درست نمی‌شود پس مسئولان چه‌کاره هستند. هر مشکلی راه‌حل دارد. حتی مسائل سیاسی پیچیده هم راه‌حل دارد، هرچند ممکن است به مذاق ما، به شأن ما و به شعارهای ما خوش نیاید. اگر پیرو ائمه اطهار هستیم می‌توانیم و باید به آنان اقتدا کنیم و ببینیم راه‌حل‌های آنها گرچه برای ما تلخ است، کدام است. در طول تجربیاتی که در همین جمهوری اسلامی داشته‌ام کارهایی بوده که غیرعملی به حساب می‌آمده است.

تجربه ستاد بسیج اقتصادی و سهمیه‌بندی بنزین و کالاهای اساسی مردم با وجود کارشکنی و مخالفت برخی و الصاق برچسب کمونیستی به مجریان آن (که مجریان از آن نهراسیدند) تجربه ستاد طرح‌های مهم انقلاب در اوج دفاع مقدس با ابتکار نخست‌وزیر وقت و بسیاری تصمیمات دیگر از تجربه‌های مثبت دوران گذشته است و البته در کنار آن عدم تصمیم‌گیری برای تغییر شیوه خودروسازی به بهانه حمایت از کارگران نمونه عدم تصمیم‌سازی در آن دوران است و بعدها در طول ۴۰ سال هم هیچ وزیر و مسئولی تغییرات مثبت را نپذیرفت.

اینکه در روز حسرت، انسان اشک بریزد بسیار خوب است و حکایت از سلامت نفس دارد ولی آیا در همین حال با عدم تصمیم‌گیری در امروز، در آینده روز حسرت تکرار نخواهد شد و آن‌هم وقتی کار از کار گذشته باشد. اینکه غصه آلودگی هوا، قاچاق گازوئیل و بنزین، نشست دشت‌ها و دیگر ناترازی‌ها را بخوریم خوب است اما اینکه هیچ تصمیمی درباره مبارزه با آن نگیریم و گله از فشار این و آن کنیم عذر بدتر از گناه است. طبعا هر تصمیمی هزینه‌هایی در بردارد، ولی هزینه‌ها نباید از تصمیم اصولی جلوگیری کند، زیرا هم‌اکنون برای تصمیم‌های نگرفته سراپا هزینه‌ایم و روز به روز کار بدتر می‌شود. در هر تصمیمی عقل و محاسبه لازم است و شجاعت مکمل آن است، ولی عادت کرده‌ایم که در جلسات و تصمیم‌گیری‌ها به‌نحوی سخن بگوییم که نتیجه آن بی‌تصمیمی باشد.

مرحوم پرورش، وزیر اسبق آموزش و پرورش، به طنز می‌گفتند هر جا نمی‌توانیم تصمیم بگیریم آن را حواله جلسات و بحث‌های اصولی می‌کنیم تا توده برف آب شود و تصمیمی نگیریم. اشتباه نشود اینها را برای این نمی‌گویم تا کسانی که در سایه نشسته‌اند تا از حرارت تابش آفتاب مشکلات در امان باشند اظهار شادمانی کنند، چراکه آنها هر تصمیم‌شان میلیاردها دلار زیان مادی برای کشور و زیانی در حدی باورنکردنی برای سیاست و فرهنگ کشور داشته است، بلکه برای آن می‌گویم که تصمیم‌سازان مجری کار تصمیماتی را بگیرند که به صلاح ایران باشد و الا شمع وجودی ایران با روش فعلی در حال ذوب‌شدن است و دشمنان ایران به کمین نشسته‌اند تا سهمی از کیک لذیذ ایران را بربایند. شجاعان ما در طول هشت سال دفاع مقدس با فداکردن خود این ملک را حفظ کردند و حیف است که مدیران ما سر در حفظ خود، آبروی خود و شأن خود داشته باشند و ایران و آینده آن و سرنوشت مردم را به دست بی‌تصمیمی بسپارند و باز هم در آینده در روز حسرت اشک بریزند.
یک مثال کوچک در عدم تصمیم‌گیری‌ها را شاید بتوان ذکر کرد. موضوع واگذاری طرح‌های نیمه‌تمام به بخش خصوصی برای تکمیل آن، که در گذشته مطرح بوده و به دلیل آیین‌نامه پیچیده هرگز توفیقی در آن حاصل نشده. روش واگذاری می‌تواند مورد تصمیم‌گیری مجدد قرار گیرد اما دولت فقط به فکر آن است که از این بابت وجوهی دریافت کند و به بودجه کل تخصیص دهد. آیا نمی‌توان تصمیمی گرفت که حاصل آن انجام طرح‌های عمرانی نیمه‌تمام و در خدمت مردم قرار گرفتن آن باشد؟ آیا نمی‌توان مسئله آلودگی هوای شهرهای بزرگ را حل کرد؟ آیا نمی‌توان موضوع زباله و آلودگی آب‌ها را حل کرد؟ آیا نمی‌توان مسئله آبخیزداری و آبخوان‌داری را حل کرد؟ حتما می‌توان! همان‌طور‌که مسائل سیاسی پیچیده را می‌توان، به شرط آنکه عشق به ایران وجود داشته باشد و سرنوشت مردم برای مسئولان مهم باشد و فقط به سیاست‌های فعلی که یقینا به وضوح پاسخ نداده است و شجاعت و صداقت روبه‌رویی با مسائل و تغییر سیاست‌ها را داشته باشند. واقعا اگر نمی‌توان اینها را حل کرد، پس برای چه زنده هستیم؟


🔻روزنامه جام جم
📍 سوریه و هرج‌ومرج سیاسی
✍️ حسن هانی‌زاده
سقوط ناگهانی دولت بشار اسد و تسلط گروه‌های مسلح تروریستی بر نهادهای حاکمیتی سوریه، این کشور را وارد فضای هرج‌ومرج سیاسی و نا‌پایداری‌های امنیتی ساخته است. اظهارات غیر مسئولانه و نسنجیده وابستگان به نهادهای حاکمیتی جدید سوریه از وجود اختلاف‌نظر سیاسی در بدنه دولت انتقالی این کشور حکایت دارد.
بی‌‌تجربگی سیاسی و اجرایی حاکمان جدید سوریه و تاثیر‌پذیری آنان از برخی قدرت‌های منطقه‌ای و فرا‌منطقه‌ای مخالف محور مقاومت، موجب شده فضا برای اتهام‌زنی علیه کشورهای محور مقاومت آغاز شود. متاسفانه آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و برخی کشورهای عرب منطقه در تحریک حاکمان جدید سوریه علیه ایران، عراق، لبنان و یمن به عنوان حلقه مهم محور مقاومت، نقش تاثیر‌گذاری دارند. با این‌که رژیم صهیونیستی در روزهای گذشته و پس از سرنگونی دولت بشار اسد بیش از۷۰۰موردتجاوزهوایی علیه تاسیسات زیربنایی و حیاتی سوریه داشت اما حاکمان جدید این کشور دربرابر این تجاوزات آشکار اسرائیل سکوت اختیار کرده‌اند. به موازات آن آمریکا نیز در منطقه دیر‌الزور در شرق سوریه در حال آموزش و تجدید سازمان گروهک تروریستی داعش است تا در آینده نزدیک نا‌امنی‌ها را در عراق تشدید کند. ترکیه که در تقویت گروهک‌های تروریستی و سرنگونی دولت بشار اسد نقش داشته، در تمام جنبه‌های داخلی این کشور و حتی در ترکیب کابینه جدید سوریه دخالت دارد. ‌موضع‌گیری‌های غیر‌اصولی و تحریک‌کننده مقامات جدید سوریه علیه حزب‌ا... لبنان و ایران نشان می‌دهد هیات تحریر‌الشام که بدون مراجعه به آرای عمومی مردم سوریه، قدرت را در دست گرفته با قطب‌نمای آمریکا، اسرائیل و ترکیه حرکت خود را تنظیم می‌کند. اتهام وزیر خارجه جدید هیات تحریر‌الشام مبنی بر دخالت ایران در مسائل داخلی سوریه در حالی صورت می‌گیرد که ایران بارها بر ضرورت انتقال سیال و آرام قدرت در سوریه تاکید کرده‌ است. اتهام‌زدن‌های بی‌دلیل علیه محور مقاومت ثابت می‌کند مجموعه حاکمیتی جدید سوریه با نگاهی کاملا طایفه‌ای و با هدف انتقام‌جویی از دولتمردان سابق سوریه بر مقدرات این کشور مسلط شده‌اند. اغلب کشورهای پیرامونی سوریه با اهداف مشخصی از جمله تشدید حس انتقامجویی در میان قومیت‌های مختلف سوریه تلاش می‌کنند سوریه را وارد جنگ داخلی کنند. ترور بیش از ۴۰۰۰ نفر از شخصیت‌های تاثیر‌گذار طوایف و اقلیت‌های مذهبی از جمله شیعیان، علوی‌ها، مسیحیان و دروزی‌ها توسط گروهک‌های تروریستی سوریه از شکل‌گیری یک تقابل طایفه‌ای، مذهبی و قومی در این کشور حکایت دارد.‌ همچنین کوچ اجباری صدها هزار نفر از شیعیان سوریه به سمت لبنان و عراق، اقدام خطرناکی است که ممکن است به یک جنگ مذهبی و قومیتی در کشور سوریه منجر شود. با این حال جمهوری اسلامی ایران از منظر اسلامی و اخلاقی هیچ‌گاه درصدد حمایت از هیچ مجموعه مشخص قومی و مذهبی در سوریه بر نیامده، زیرا خواهان حفظ سلامت و امنیت مردم سوریه است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0