🔻روزنامه تعادل
📍 تاثیر ترامپ در نوسانات بازارهای ایران
✍️ مرتضی عزتی
با حضور ترامپ در کاخ سفید باید منتظر چه تغییرات و تحولاتی در نظم و نظامات بازارهای کشورمان باشیم؟ آیا ریزش روزهای اخیر بورس ایران، ارتباطی با حضور ترامپ در کاخ سفید دارد یا نه؟ اینها بخشی از پرسش‌هایی است که پس از حضور ترامپ در کاخ سفید در فضای اقتصادی و عمومی کشور مطرح می‌شود. در این یادداشت تلاش می‌کنم، به چرایی بروز فراز و فرودهای اخیر اشاره کنم:

۱) شخصا معتقدم نوسانات اخیر در بازارهای کشور تحت تاثیر حضور ترامپ در کاخ سفید نیست و ارتباطی با این موضوع ندارد. طی ماه‌های اخیر جوی در کشورمان در خصوص افزایش نرخ ارز ایجاد شد و تصوراتی درباره آزاد شدن دامنه فعالیت‌ها در سود شکل گرفت که باعث افرایش سود و بازدهی برخی شرکت‌های خاص در بازار سرمایه شد.
در حال حاضر این روند متوقف شده، بنابراین برخی ریزش‌ها در بازار سرمایه نمایان شده است. این فراز و فرود ارتباطی با حضور ترامپ در کاخ سفید ندارد.

هر اندازه که افزایش نرخ ارز می‌توانست روی عایدی و قیمت سهام آنها فشار بیاورد، این فشار وارد شد و نرخ سهام صعودی شد. امروز که نرخ ارز روند کاهشی پیدا کرده و نزولی شده، احتمالا چشم‌انداز افرایش نرخ ارز، کاهشی شده است.

۲) عامل مهم بعدی در بروز شرایط فعلی، طرح استیضاح وزرای اقتصادی کابینه توسط برخی نمایندگان است. وقتی اصلی‌ترین حامیان افزایش نرخ ارز و به تبع آن بهبود وضعیت شاخص‌های برخی صنایع مانند پتروشیمی‌ها، فلزات اساسی و...زیر سوال بروند و زمینه استیضاح آنها در مجلس فراهم شود، بازارهای مالی ممکن است احساس خطر کرده و تزلزل در نرخ‌ها رخ دهد.

برخی تحلیل‌ها حاکی از آن است دلیل اصلی افت قیمت‌ها و سهام ناشی از این عوامل است. به ‌هر حال مدت‌هاست که پیش‌بینی‌ها حاکی از حضور ترامپ در هیات حاکمه امریکاست، دو ماه هم هست که حضور ترامپ قطعی شده و او پیروز انتخابات امریکا نام گرفته است.

۳) به نظرم اینکه ترامپ امروز در کاخ سفید بیاید یا فردا، تفاوت اساسی در شاخص‌های بازار سرمایه ایران ایجاد نمی‌کند.

مساله اساسی راهبرد ایران در مواجهه با امریکا و احتمال رفع تحریم‌هاست. اینطور نیست که افرایش شاخص‌های اقتصادی ایران طی ماه‌های قبل به معنای عدم حضور ترامپ باشد بلکه روشن بود که ترامپ به عنوان رییس‌جمهور امریکا سکان هدایت ساختار اجرایی امریکا را به دست می‌گیرد. بنابراین افزایش‌ها یا کاهش شاخص‌ها، تحت تاثیر عوامل دیگری ظهور و بروز پیدا کرده‌اند. در واقع بنگاه‌ها نتوانسته‌اند اقلام خود را به فروش برسانند. این روند، نزول شاخص‌ها را در پی داشته و باعث برخی ریزش‌ها
شده است.

۴) پرسش مهم بعدی ان است که اگر ترامپ به عنوان رییس‌جمهور امریکا پالس‌های مذاکره یا تشدید فشار را ارسال کند، واکنش بازارهای ایران چه خواهد بود؟ ترامپ بارها اعلام کرده که اولویت او حل معادلات ارتباطی از طریق گفت‌وگو است.

در واقع او قصد دارد است که معادلات میان ایران و ایالات متحده را از طریق مذاکره حل و فصل کند. وقتی در صندلی ریاست‌جمهوری جلوس کند هم همین گارد را گرفته و حرفش را تغییر نمی‌دهد. دوره‌ای زمان می‌گذرد و او در عین صحبت کردن از مذاکره، تهدید هم انجام‌ می‌دهد.

سرنوشت روابط به پاسخ طرف مقابل یعنی ایران بستگی دارد. ابهام اصلی در این میان، پاسخی است که ایران به تقاضای طرف مقابل می‌دهد. طرف مقابل شفاف نظرش را گفته و حالا این ایران است که باید به درخواست طرف مقابل پاسخ دهد.

اگر مسیر مذاکره انتخاب نشود، سایر گزینه‌ها روی میز می‌آید.‌ به نظرم اتفاق خاصی در کوتاه‌مدت و طی روزهای‌ آینده رخ نمی‌دهد، مگر اینکه ایران سیاست متفاوت و خاصی را در پیش بگیرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 انرژی و قیمت‌گذاری دولتی
✍️ دکتر سجاد برخورداری
شواهد متعددی در اقتصاد کشور نشان می‌دهد ناترازی انرژی در انواع مختلف آن شکل گرفته است و آسیب جدی به اقتصاد کشور وارد می‌کند. در صورت تداوم این وضعیت، بحران انرژی در اقتصاد ایران پدیده‌ای حتمی خواهد بود.
امروزه بخش‌های مختلف اقتصادی از کمبود انرژی آسیب جدی دیده‌اند و در سال جاری و سال‌های آینده، یکی از مهم‌ترین موانع کسب‌وکار از سوی بخش خصوصی، محدودیت دسترسی به انرژی به‌ویژه برق و گاز خواهد بود.
دلایل متعددی برای شکل‌گیری پدیده ناترازی انرژی می‌توان مطرح کرد. برخی افراد بر این دیدگاه هستند که قیمت پایین انرژی در اقتصاد ایران عامل اصلی در شکل‌گیری این پدیده به شمار می‌آید. در مقابل، برخی بر این اعتقاد هستند که قیمت تنها یکی از عوامل اثرگذار بر شکل‌گیری ناترازی بوده و عوامل دیگری از جمله سیاستگذاری‌های ناصحیح، عدم توسعه تولید انرژی، عدم مدیریت تقاضای انرژی و مواردی از این دست نیز نقش موثری داشته‌‌اند.

نکته مهم در هر دو دیدگاه رایج این است که دولت مقصر اصلی در خلق ناترازی انرژی و تداوم آن در اقتصاد کشور است؛ چراکه دولت در اقتصاد ایران از مرحله تولید انرژی اولیه تا مرحله پایانی مصرف انرژی به اشکال مختلف حضور داشته و رفتارهای نسنجیده را در این حوزه دنبال کرده است. حال سوال این است، آیا افزایش مجدد قیمت انرژی همانند تجارب گذشته در اقتصاد کشور، این‌بار می‌تواند تجربه موفقی را برای رفع ناترازی‌ها در اقتصاد کشور رقم بزند یا داستان طور دیگری رقم خواهد خورد؟ در این نوشتار تلاش می‌شود به این سوال مهم پاسخ داده شود و راهکارهای پیشنهادی ارائه شود.

تبیین مساله
بحث ناترازی انرژی، مساله یک‌سال اخیر کشور نیست. این مساله از سال‌های دور برای اقتصاد کشور قابل پیش‌بینی بود؛ چراکه اقتصاد ایران یک اقتصاد در حال توسعه بوده و برای گذر از مراحل توسعه نیاز روزافزونی به انرژی دارد. از این ‌رو، رشد تقاضای انرژی در انواع مختلف آن، پدیده‌ای رایج به شمار می‌آید. برای مثال، سالانه حدود یک‌میلیون دستگاه خودرو وارد اقتصاد کشور می‌شود و تقریبا خودرویی از رده خارج نمی‌شود.
بر این اساس، تعداد خودروها در حال افزایش است و حتی در سال‌های آینده نیز افزایش خواهد یافت؛ چراکه سرانه خودرو در ایران کمتر از بیشتر کشورهای در حال توسعه است. در مثال دیگر، شکل‌گیری بنگاه‌های جدید یا توسعه بنگاه‌های فعلی، نیاز به انرژی دارد. در بخش ساختمان، سالانه حدود ۳۰۰هزار واحد مسکونی جدید ساخته می‌شود که به‌طور خودکار نیاز به تقاضای برق دارند و میزان مصرف برق خانگی افزایش می‌یابد. در کنار این موارد، برخی رفتارهای غیرقانونی و استفاده‌های غیرقانونی از انرژی را نیز در این اقتصاد می‌توان متصور بود. بر این اساس، مشاهده می‌شود رشد تقاضای انرژی در کشور یک پدیده بدیهی بوده و نیاز بود برای پاسخ به این پدیده در سال‌های گذشته و امروز برای سال‌های آینده، اقدامی انجام شود. تجربه سال‌های گذشته در بخش انرژی کشور این بوده که با توجه به افزایش سالانه تقاضای انرژی، تولید نیز افزایش یافته و به تقاضای مازاد پاسخ داده شود.

در این نگاه، سیاستگذار همواره بر این ایده بوده است که امکان افزایش تولید وجود داشته و ادامه خواهد داشت. این در حالی است که تجربه جهانی نیز نشان داده است که افزایش تولید محدود بوده و حتی در شرایطی ممکن است عملا امکان افزایش تولید انرژی وجود نداشته باشد. برای اقتصاد در حال توسعه مانند ایران در کنار موارد یادشده، باید محدودیت‌های حاصل از تحریم‌ها و کاستی‌های داخلی را نیز اضافه کرد که نقش موثری در کند شدن سرعت افزایش تولید انرژی داشته است.

بررسی تجربه دهه‌های گذشته نشان می‌دهد سیاستگذاران در بخش انرژی کشور متمرکز بر بخش تولید بوده‌اند و تقریبا بخش تقاضای انرژی مورد توجه قرار نگرفته است. تنها اقدامی که سیاستگذار بارها در اقتصاد کشور برای مدیریت تقاضا دنبال کرده، افزایش قیمت به‌صورت دستوری بوده که منجر به صرفه‌جویی اجباری در مصرف انرژی شده است. هرچند سیاستگذاران بر این انتظار بوده‌اند که با افزایش دستوری قیمت انرژی، صرفه‌جویی می‌تواند باعث بهبود کارآیی انرژی نیز شود که انتظار ناصحیحی به شمار می‌آید.

براین اساس، عملا اقدام مشخصی برای تقاضای انرژی از سوی سیاستگذار دنبال نشده است؛ هرچند برخی برنامه‌های تشویقی برای کاهش مصرف به‌صورت موردی دنبال شده است. این در حالی است که از دهه۱۹۸۰ در تجارب جهانی، سیاستگذاری‌های حوزه انرژی بر بخش تقاضای انرژی نیز متمرکز شده‌اند و هدف اصلی در این بخش، افزایش کارآیی در مصرف انرژی بوده است. نگاهی به ساختار بخش انرژی کشور نشان می‌دهد دولت در اقتصاد ایران در تمام مراحل انرژی حضور دارد. برای مثال، از لحظه استخراج نفت از چاه تا مرحله تبدیل آن به مشتقات نفتی از جمله بنزین و گازوئیل تا مرحله تحویل به مصرف‌کنندگان انرژی در پمپ‌بنزین‌ها، دولت حضور دارد. نه‌تنها دولت حضور دارد، بلکه در تمام این مراحل نیز قیمت‌گذار اصلی به شمار می‌آید. این موضوع در بخش برق نیز مشاهده می‌شود.

هر از گاهی نیز در نتیجه فشار بودجه‌ای به دولت، به‌منظور جبران کسری بودجه اقدام به افزایش قیمت به‌صورت دستوری کرده است. نتیجه حاصل از این ساختار در بخش انرژی کشور، ناکارآیی در هر دو بخش تولید و مصرف انرژی و شکل‌گیری ناترازی انرژی در سال جاری، تشدید آن در سال‌های آینده و حتی تبدیل به بحران شدن آن در سال‌های آینده نزدیک است. درحالی‌که شواهد علمی نشان می‌دهد دولت قیمت‌گذار خوبی در اقتصاد نیست؛ چراکه اصول اقتصادی در قیمت‌گذاری از سوی دولت رعایت نمی‌شود و اهداف دیگری از قیمت‌گذاری توسط دولت دنبال می‌شود. بر این اساس، افزایش چندباره قیمت انرژی توسط دولت، مساله انرژی کشور را حل نکرده و حل نیز نخواهد کرد و انتظار شکل‌گیری بحران انرژی در آینده نزدیک وجود دارد. بنابراین نیاز است دولت از قیمت‌گذاری انرژی خارج شود. در این حالت انتظار بهبود وضعیت در بخش انرژی کشور وجود دارد.

راهکارهای پیشنهادی
آن‌چنان‌که اشاره شد، ساختار اقتصاد کشور به‌گونه‌ای رقم خورده است که دولت تقریبا همه‌کاره بخش انرژی در انواع مختلف آن شناخته می‌شود و مهم‌ترین مولفه اقتصاد یعنی قیمت انرژی نیز در دست دولت است. این در حالی است که ادبیات تجربی و نظری نشان دادند دولت‌ها قیمت‌گذار خوبی در اقتصاد نیستند. پس هرگونه قیمت‌گذاری از سوی دولت‌ برای رفع ناترازی انرژی و جلوگیری از شکل‌گیری بحران در این حوزه، مردود است. حال سوال این است که چه باید کرد؟

پاسخ به این سوال، نیازمند تدوین و اجرای «برنامه جامع اصلاح انرژی» در اقتصاد کشور است. این برنامه برای افق یک‌ساله قابلیت اجرا ندارد، بلکه در یک افق زمانی حداقل ۵ساله، باید برای اجرای آن تلاش شود. بحث‌های گسترده و نکات فنی و تخصصی زیادی برای تدوین برنامه یادشده وجود دارد که در این نوشتار نمی‌گنجد. اما مهم‌ترین محورهای برنامه جامع اصلاح انرژی به شرح زیر پیشنهاد می‌شود:

- اصلاح ساختار مالکیت و مدیریت واحدهای تولید انرژی

- اصلاح رابطه بین واحدهای تولید انرژی و دولت

- تعریف مکانیسم مبتنی بر انگیزه سازگار برای فعالان بخش انرژی

- تدوین و اجرای قواعد سخت‌گیرانه برای ارتقای کارآیی انرژی

- تسهیل ارتقای کارآیی انرژی در بخش‌های خانگی و تجاری و صنعت

- گسترش و تنوع‌بخشی به خدمات انرژی.

نکته مهم و کلیدی در تدوین و اجرای این برنامه آن است که دولت عملا از بحث قیمت‌گذاری انرژی در اقتصاد کشور خارج شده و رفتارهای مبتنی بر انگیزه‌های اقتصادی تعیین‌کننده قیمت انرژی در اقتصاد کشور خواهد بود. همچنین دولت با اجرای این برنامه، نه‌تنها یارانه‌ای برای تولید یا مصرف انرژی پرداخت نخواهد کرد، بلکه می‌تواند از انواع ابزارهای قیمتی از جمله انواع مالیات‌ها از تولید و مصرف انرژی در کشور درآمد کسب کند. در نهایت این سوال غلط «قیمت انرژی در کشور چقدر باشد» برای همیشه از ادبیات عمومی کشور حذف می‌شود.


🔻روزنامه کیهان
📍 شکست آمریکا در توافق با حماس!؟
✍️ دکتر محمدحسین محترم
۱- در ۱۵ ماه گذشته نتانیاهو از «پیروزی مطلق بر حماس» و بایدن از «نابودی توان رزمی حماس» سخن می‌گفتند، اما توافق اعلام شده نشان داد که نه از آن پیروزی و نه از آن نابودی هیچ نشانه‌ای وجود ندارد، چرا که با پیروزی مطلق و نابودی دشمن خود، دیگر نیازی به توافق با آن وجود ندارد! نتانیاهو حتی نتوانست به هدف کوچاندن یک میلیون از مردم غزه برسد و مردم غزه پای فلسطین ماندند.
لذا: اولا اولین و مهم‌ترین عاملی که اسرائیل مجبور به تن دادن به توافق شد، صبر و تاب‌آوری مردم غزه بود که یک لحظه هم صحنه را خالی نکردند و کمترین تردیدی در انتخاب مسیر درست به خود راه ندادند. ایستادگی و تاب‌آوری مردم و رزمندگان غزه در کنار انفعال و عدم مقاومت ارتش سوریه و نتیجه این دو اتفاق تجربه ارزشمند مضاعفی را برای ملت‌ها رقم زد. مردم غزه اسرائیل را مجبور به اذعان به یک قدرت تاثیرگذار و توافق با قدرتی کرد که ادعای نابودی آن را داشت، اما ارتش سوریه با انفعال و عملکرد خود اسرائیل را بر مردم مسلط کرد! همان‌گونه که رهبرمعظم انقلاب فرمودند که تحولات و سقوط سوریه یک تجربه ناشی از غفلت و تاب نیاوردن ارتش سوریه در مقابل فشارها و توطئه‌های آمریکا و اسرائیل بود؛ توافق اسرائیل با حماس نیز یک تجربه ناشی از هوشیاری و بصیرت و صبر مردم و رزمندگان غزه بر مشکلات و تاب‌آوری در مقابل فشارهای دشمنان کینه‌توز و عنود است. لذا توافق اعلام شده تاکید و اذعانی به عمیق‌تر و بیشتر شدن وجه اجتماعی و مردمی جنبش حماس می‌باشد.
تاب‌آوری مردم غزه نشان داد یک ملت با دست خالی و با تکیه بر ایمان و اعتقاد خود می‌تواند دشمن‌ترین دشمن خود را مجبور به تن دادن به خواسته‌هایش کند و او را علی‌رغم تبلیغات پر حجم سیاسی–رسانه‌ای به زانو درآورد و البته که هزینه دارد و صد البته که هزینه آن کمتر از هزینه سازش و تسلیم و نابودی است! این دلیل و اثبات منطق و سخن رهبری است که فرمودند «آنها به این خیال بودند که مردم را زیر فشار قرار بدهند تا آنها خودشان علیه حماس بایستند و قیام کنند؛ عکس شد؛ مردم بیشتر طرفدار حماس شدند».
ثانیا اسرائیل با این توافق در کمترین حالتی که قابل تصور است تهدید علیه خود را تقویت و تشدید کرد چرا که با این توافق حداقل سه هزار نیروی آبدیده و با انگیزه و مقاوم را در مرحله اول به کادر سازمان مقاومت غزه تزریق می‌کند که هرکدام از آنها خود یک یحیی سنوار هستند و همان‌گونه که یحیی سنوار پس از آزادی از زندان بزرگ‌ترین عملیات اطلاعاتی – نظامی و امنیتی تاریخ را علیه اسرائیل طراحی و اجرا کرد، قطعا سه هزار زندانی آزاد شده در این توافق نیز خواهند توانست با انگیزه‌تر به طراحی عملیات‌های بزرگ‌تر و تاریخ‌سازتر دست بزنند، بخصوص که تجربه موفقیت‌آمیز طوفان الاقصی را پیش رو دارند، آنگونه که اکنون سازماندهی و فرماندهی حماس بر عهده محمد السنوار است. لذا اسرائیل باید منتظر عملیات‌های بزرگ‌تری در آینده باشد!
آمریکا و دنیای غرب حامی اسرائیل که تمام تلاش و امکانات خود را برای نابودی حماس به‌کار گرفته بودند، اکنون با این توافق نشان دادند با جنایت‌بارترین جنگ تاریخ و با برنامه‌ریزی گسترده‌ای که برای نابودی مقاومت در کل منطقه کردند؛ نتوانستند اسرائیل را از بحران امنیتی خارج کنند و همچنان از زنده بودن و تاثیرگذاری قدرت حماس نگرانند.
ثالثا در منطق آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها کشتار مردم و تخریب زیرساخت‌ها یعنی پیروزی، اما مقاومت غزه با پایمردی و صبر خود محاسبات دشمن را عوض کرد و به فرمایش رهبرمعظم انقلاب «احمق‌ها تصور نکنند با بمباران مردم پیروز شدند». لذا این توافق نشان داد کسانی که با اظهار خوشحالی از سقوط دولت سوریه تصور می‌کردند جبهه مقاومت ضعیف شده؛ سخت در اشتباه بودند و درک درستی از مقاومت و جبهه‌ مقاومت نداشتند. چون این توافق می‌بایست هفت ماه قبل حاصل می‌شد؛ اما صهیونیست‌ها تصور می‌کردند با کشتار مردم و تخریب زیرساخت‌ها می‌توانند به اهداف خود یعنی نابودی حماس و آزادی اسیران صهیونیستی برسند، اما با کشته شدن تعداد بیشتری از اسیران و صدها سرباز اسرائیلی مجبور شدند برای اینکه تعداد بیشتری از اسیران آمریکایی و اسرائیلی کشته نشوند، تن به توافق دهند.
۲-علی‌رغم ادعاهای بایدن و ترامپ که هرکدام می‌خواهند برای خود دستاوردسازی کنند، اسرائیل با این توافق هم آسیب‌پذیرتر و شکست‌پذیرتر خواهد شد و هم نشان داد که آسیب‌پذیرتر و شکست‌پذیرتر از آنچه متصورند، هستند. هرچند که ژست صلح‌طلبانه بایدن و ترامپ در حالی است که اولا با حمایت‌ها و پیشرفته‌ترین سلاح‌های خود فاجعه‌آمیزترین جنگ تاریخ را رقم زدند و ثانیا در حالی برای خود با‌پرستیژ صلح دستاوردسازی می‌کنند که همزمان با سخنان آنها غزه و جنوب لبنان و مناطق مختلف سوریه زیر بمب‌های آمریکایی و غربی بودند!
۳- جیمز فرانسیس برنز وزیرخارجه دولت ترومن طراح اصلی خاورمیانه جدید بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۲۴ همزمان با اعلام پایان جنگ جهانی دوم و تاسیس سازمان ملل گفته بود «همه بازی برای ایجاد اسرائیل اولین قدمِ سیاست نابودی و تجزیه همه کشورهای اسلامی است». اکنون پس از حدود ۸۰ سال از بیان این سخن، توافق اسرائیل با حماس نشان داد که آمریکا هنوز در اولین قدم خود درجا می‌زند و نتوانسته امنیت پادگان نظامی خود در منطقه را تامین و تضمین کند!
در ماه‌های گذشته از یک‌سو روزنامه واشنگتن‌ پست اذعان کرد «واقعیت این است که دولت آمریکا راهبرد جنگ اسرائیل را رهبری می‌کند»! و از سوی دیگر خود روزنامه صهیونیستی معاریو اعتراف کرد «اسرائیل پیمانکار نظامی آمریکا و چیزی بیش از یک چوب در دستان آمریکا نیست»! لذا توافق
اعلام‌شده، توافق اسرائیل با حماس نیست بلکه توافقی بین آمریکا به عنوان قدرتی با پیشرفته‌ترین سلاح‌های مدرن دنیا با حماس به‌عنوان یک گروه مقاومت محصور در یک وجب خاک و با دست خالی است!
اینکه یک دولت مدعی ابرقدرتی با یک گروه کوچک مقاومت مجبور به توافق می‌شود؛ این خود بزرگ‌ترین پیروزی برای حماس و بزرگ‌ترین شکست ترمیم‌ناپذیر برای آمریکاست! به گفته هنری کسینجر
«در جنگ نامتقارن اگر گروه کوچک‌تر زنده بماند بُرده و اگر طرف بزرگ‌تر به اهدافش نرسد باخته است»!
۴-طبق برنامه آمریکا و اسرائیل قبل از طوفان‌الاقصی تصمیم به آغاز پاکسازی غزه در ۱۴ اکتبر و شروع جنایاتی که در ۱۵ ماه اخیر انجام دادند، گرفته بودند تا برای همیشه پرونده فلسطین را ببندند که اگر طوفان الاقصی
رخ نمی‌داد چه بسا به اهداف خود یعنی نابودی کل مقاومت در منطقه و کشورهای اسلامی می‌رسیدند، اما طوفان‌الاقصی آمریکا را از رسیدن به این هدف شوم خود بازداشت و توافق آتش‌بس غزه نتیجه شکست اهداف آمریکاست! و این پیروزی بزرگی برای مردم و رزمندگان غزه است که با ایستادگی و صبر خود در یک جنگ وجودی خطر بزرگی را با دادن بزرگ‌ترین هزینه‌ها از سر منطقه دور کردند، هرچند برخی کشورهای منطقه قدر این جانفشانی را ندانستند و نمی‌دانند و در مقابل این همه جنایت سکوت و خیانت کردند! نتانیاهو فرمان اجرای این توطئه خبیثانه را یک هفته قبل از ۷ اکتبر در سازمان ملل صادر و ادعا کرد «۹۵ درصد اعراب با اسرائیل رابطه دارند و می‌ماند پنج درصد اهل غزه، که آنها هم در این معادله هضم خواهند شد»! اما اکنون نه تنها
نتوانستند مردم غزه را در معامله قرن خود هضم کنند، بلکه مجبور شدند به خواسته‌های همان ۵ درصدی از اعراب که غیرت و مردانگی در وجودشان موج می‌زند، تن دهند و با آنها سر میز مذاکره بنشینند و توافق امضا کنند!
۵-پس از اعلام توافق آتش‌بس ترامپ ادعا کرد «به همکاری با اسرائیل ادامه خواهم داد و این تازه شروع چیزهای بزرگی است از طریق قدرت»! علی‌رغم ژست صلح‌طلبانه، این سخن یعنی اینکه ترامپ ادامه دهنده همان راه بایدن در کمک به اسرائیل و حمایت از جنایت‌های این رژیم جعلی است. لذا آمریکای ترامپ پس از توافق غزه همچون آمریکای بایدن پس از توافق آتش‌بس لبنان به دنبال اهداف و نقشه‌های جدیدی در منطقه است و نباید از نقشه‌های بعدی دشمن غفلت کرد! هر چند ترامپ بار دیگر به هدف خود که ادعا کرده «از ضرب آهنگ این آتش‌بس برای گسترش معاهده تاریخی آبراهام استفاده خواهیم کرد»، نخواهد رسید!
۶- وارد کردن بزرگ‌ترین ضربه اطلاعاتی- امنیتی- نظامی و سیاسی به رژیم صهیونیستی، ایجاد بیداری در افکار عمومی جهان و نفرت از آمریکا و اسرائیل در دنیا، هدف قرار گرفتن سرتاسر مناطق سرزمین‌های اشغالی و تمام کشتی‌ها و نفتکش‌ها به مقصد این رژیم برای اولین بار در تاریخ ۷۵ سال گذشته و ناتوانی آمریکا از تامین امنیت اسرائیل، باز شدن پرونده جنایات اسرائیل در دادگاه لاهه و صدور حکم بازداشت نخست‌وزیر و وزیر جنگ اسرائیل
به علت ارتکاب جنایات جنگی و نسل‌کشی برای اولین بار از زمان تاسیس این رژیم جعلی، و ناتوانی اسرائیل در نابودی مقاومت و... همه از برکات طوفان الاقصی و صبر و پایمردی مردم غزه است که نشان دادند به واقع «اسرائیل از لانه عنکبوت هم سست‌تر است» و به گفته آیلان پاپ مورخ اسرائیلی «عوامل زیادی، از ریاست‌جمهوری ترامپ گرفته تا انزوای بین‌المللی اسرائیل وجود دارد که نشان می‌دهد صهیونیسم در حال ورود به آخرین مرحله خود قبل از فروپاشی است».


🔻روزنامه ایران
📍 ایران و امریکا از تعامل گزینشی خارج شوند
✍️ ناصر هادیان
«دونالد ترامپ» درحالی به‌عنوان چهل‌و‌هفتمین رئیس‌جمهوری امریکا بار دیگر به کاخ سفید بازگشت که سیاست خارجی ایالات متحده‌ در قیاس با گذشته، با پیچیدگی‌ها و عدم قطعیت‌های بیشتری همراه است. آنچه به‌وضوح در تبیین سیاست خارجی او مشهود می‌نماید، فقدان تفکر منسجم و استراتژیک در تحقق خواسته‌هایی است که در کانون آن، شعار «اول امریکا» را مطرح کرده است.
«ترامپ» در سخنرانی تحلیف خود عمده تمرکز خود را معطوف مسائل داخلی امریکا کرد که بخش زیادی از آن در صحنه داخلی به موضوع اخراج‌های گسترده، تعرفه‌های سنگین و تکیه بر انرژی‌های فسیلی اختصاص یافت. در بخش مسائل خارجی هم مواضعی شبهه‌برانگیز درباره برخی موضوعات از جمله خلیج مکزیک مطرح کرد که آن را خلیج امریکا خواند و همچنین از اشغال خلیج پاناما سخن گفت. نکته مهم در رابطه با مواضع مطروحه توسط ترامپ درباره سیاست خارجی، سکوت او درباره موضوع ایران و جنگ اوکراین بود.
ترامپ روز گذشته در شرایطی سوگند یاد کرد که سیاست خارجی او مبتنی بر نگاه شخصی و به دور از پیچیدگی‌های دیپلماسی و همکاری‌های چندجانبه است. ترامپ چندجانبه‌گرایــــــــــــی را به اشتباه به‌عنوان فرصتی برای سوءاستفاده دیگر کشورها از امریکا تعبیر می‌کند و نقش نهادهایی همچون ناتو را در ایجاد نظم جهانی و تأمین منافع امریکا کنار می‌گذارد. نگاه او به امنیت جهانی مبتنی بر یک ایده تجاری است و می‌کوشد امنیت را به مثابه کالا با بهایی گزاف به دیگر کشورها بفروشد. به نظم جهانی از دریچه‌ای ساده‌انگارانه می‌نگرد، اما تمایل چندانی برای ورود به جنگ ندارد.
با این حال حضور برخی چهره‌ها در کابینه او نگرانی و ملاحظاتی را مبنی بر امکان همسویی با سیاست‌های تقابلی نسبت به ایران پیش می‌آورد؛ امری که شرایط را پیچیده و نیازمند رویکردی دقیق و مدبرانه از سوی ایران می‌سازد. این درحالی است که امنیت جهانی همچنان تحت‌تأثیر قدرت امریکا قرار دارد. ایالات متحده به‌دلیل نیروی دریایی و پایگاه‌های نظامی گسترده، به‌عنوان تنها قدرت جهانی مطرح است و چین و روسیه و اروپا در مقایسه با این کشور، قدرت‌های منطقه‌ای به شمار می‌آیند. زیر سایه چنین جایگاهی است که در هر بحران یا تنش بین‌المللی، تصمیم‌گیری کشورها همسو با موضع امریکا و مبتنی بر رویکرد آن تنظیم می‌شود. در چنین فضایی ترامپ با درک کامل این واقعیت، تأکید دارد هزینه امنیتی که امریکا تأمین می‌کند، باید توسط دیگران پرداخت شود. هرچند ایالات متحده از ورود مستقیم به مداخله نظامی پرهیز دارد و تمایلی به جنگ ندارد، اما قصدی هم برای کاهش نیروهای نظامی خود در منطقه ندارد. از همین‌رو قابل پیش‌بینی است که پایگاه‌ها، ناوگان دریایی و ناوهای هواپیمابر امریکا در این منطقه همچنان پابرجا باقی بماند.
احتمال کمی پیرامون ورود امریکا به جنگ با ایران یا چین در دولت دوم «ترامپ» وجود دارد، اما رویکرد اصلی او که مبتنی بر مذاکره و اعمال فشار است، ادامه خواهد یافت. هدف اصلی امریکا در دولت ترامپ رسیدن به توافق و معامله بر اساس روش‌های برنامه‌ریزی شده است؛ برای مثال، ممکن است تعرفه ۶۰ درصدی بر کالاهای چینی اعمال کند و بعد با کاهش آن به ۴۰ درصد موافقت کند، مشروط بر اینکه چین از خرید نفت ایران خودداری کند. این نوع اقدامات نشان‌‌دهنده رویکرد حساب‌شده امریکا در عرصه بین‌المللی است. با این حال پیش‌بینی رفتار او بسیار دشوار است؛ اینکه ترامپ بلافاصله بعد از آغاز به کار اعلام کند که برای برقراری روابط حاضر است به تهران سفر کند یا همچنین از خواسته جنگ‌طلبانه اسرائیل علیه ایران حمایت کند، چندان تعجب‌آور نخواهد بود. اما آنچه مشخص است، اینکه او در راستای برقراری میز مذاکره با ایران، نگاهی جدی به سیاست «فشارحداکثری» از طریق افزایش تحریم‌ها خواهد داشت.
این رویکرد که مبتنی بر سیاست پرهیز از جنگ و تداوم فشار خواهد بود، در صورتی می‌تواند در مسیر اجرا با مانع روبه‌رو شود که تهران رویکردی متفاوت و مبتکرانه در مسیر کاهش تنش در پیش گیرد. سیاست ایالات متحده در قبال ایران همواره «مهار همراه با تعامل گزینشی» و متقابلاً سیاست ایران در برابر امریکا «ضد مهار همراه با تعامل گزینشی» بوده است. در همین چهارچوب در گذشته تعامل دو کشور از موضوع عراق و افغانستان گرفته تا پرونده هسته‌ای در یک وضعیت اورژانسی جریان داشته است و به محض پایان وضعیت اضطرار، دوباره روابط به وضعیت تخاصم بازگشته است، اما اکنون این فرصت مهیا شده است تا این روند معکوس و حرکت به سمت تعامل همه‌جانبه آغاز شود.
ایران در پیگیری رویکرد جدید با امریکا باید خواست‌ها و اهداف خود از مذاکره را روشن و اولویت‌بندی کند؛ به‌عنوان نمونه در مسیر مذاکره برای رفع تحریم‌ها، می‌توان مشخص کرد که تحریم‌های اولیه، ثانویه و حتی تحریم‌های ایالتی به‌تدریج لغو شوند. من به‌عنوان مثال در چهارچوب حل پرونده هسته‌ای، پیشنهادهای مشخصی را به مسئولان ایرانی برای مذاکره با امریکا ارائه داده‌ام؛
نخست - ذخیره‌سازی اورانیوم در داخل کشور تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در داخل کشور برای ممانعت از کارشکنی طرف مقابل
دوم - تعیین مکانیزمی مشخص و شفاف برای راستی‌آزمایی اجرای تعهدات طرف مقابل که می‌تواند با توافق دو طرف برای تشکیل کمیته‌ای متشکل از افراد سرشناس مستقل بین‌المللی باشد که وظیفه نظارت را بر عهده داشته باشند.
سوم - تفاهم بر سر جبران خسارت از دست رفته ایران در چهارچوب برجام؛ ایران از توافق هسته‌ای خارج نشد، اما امریکا به دلیل سیاست‌های داخلی خود از برجام خارج شد و این امر خسارتی بالغ بر ۲۴۰ میلیارد دلار به ایران وارد کرد. هرچند نمی‌توان انتظار داشت که این مبلغ به‌طور کامل جبران شود، اما می‌توان راهکارهایی برای جبران خسارت مطرح کرد.
چهارم- مکانیزم ماشه باید مورد بازنگری قرار گیرد.
این چهار محور اصلی از جمله مواردی است که در صورت ورود طرفین به مذاکره در زمینه مذاکره هسته‌ای باید مورد توجه قرار گیرند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ظرفیت‌های مغفول توریسم ایران
✍️ مصطفی شفیعی‌شکیب
ایران از نظر ظرفیت‌ها و جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی یکی از ۱۰ و حتی می‌توانم بگویم هفت‌کشور برتر دنیاست. کشورمان جاذبه‌های طبیعی بی‌نظیری نیز دارد. به عنوان کسی که ۸۷ کشور را از نزدیک دیده، می‌گویم که ایران در زمینه جاذبه‌های طبیعی یکی از برترین کشورهای دنیاست. ایران تنها کشوری است که در وسط کویرش، برکه آب شیرین دارد. در روستای «سیرچ» استان کرمان دو چشمه آب گرم و آب سرد به فاصله ۲۰۰متری از یکدیگر قرار گرفته و ‌چنین جاذبه‌ای واقعا کم‌نظیر است.
باوجود تمام این ظرفیت‌ها و جاذبه‌های گردشگری اما به نظرم امروز مساله ایران‌هراسی و نگرانی که در دنیا در مورد کشورمان به وجود آمده است، مانع آن شده که کشور آنطور که باید و شاید در سطح جهانی شناخته شود. البته شاید در زمینه معرفی ایران دولت هم یک مقدار کم‌کاری داشته و بخش‌خصوصی هم امکاناتی را که باید در اختیار نداشته است.
امروز مشاهده می‌کنیم که در نمایشگاه گردشگری ITB برلین مساحتی که ایران برای غرفه‌هایش در اختیار داشته حدود ۸۰متر بوده اما کشور بحرین که از جزیره قشم ما هم کوچک‌تر است، حدود ۴۰۰متر زمین در این نمایشگاه برای برپایی غرفه‌هایش در اختیار داشته است.
در جلسه‌ای که آقای عارف، معاون اول
رییس جمهور بود خدمت ایشان عرض کردم که تصور می‌کنم بودجه تبلیغاتی که دفتر توسعه گردشگری وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی دریافت می‌کند شاید چیزی حدود ۱۴۰هزار دلار باشد و پرواضح است که این میزان بودجه اصلا کافی نیست. زمانی که بودجه گردشگری ایران را با بودجه‌ای که عربستان در پروژه «نئوم» و در بخش گردشگری هزینه می‌کند مقایسه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که این دو اصلا قابل قیاس نیستند.
عربستان با وجود آب شوری که دارد مستعد کاشت زیتون نیست اما امروز می‌بینیم با اختصاص بودجه در این زمینه پیشرفت‌های قابل‌توجهی داشته و دارد و جای اسپانیا را در بازار جهانی زیتون می‌گیرد. بنابراین معتقدم اگر پول و امکانات لازم اختصاص یابد، ایران حرف‌های زیادی در عرصه صنعت گردشگری دارد.
متاسفانه امروز گردشگری اولویت اصلی کشور نیست. این در حالی است که اگر این بخش طرف توجه دولت قرار گیرد، می‌توانیم در این عرصه حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشیم. امروز کشور همسایه ایران یعنی ترکیه بدون آنکه نفت، گاز و بسیاری از منابع دیگر را که ما داریم در اختیار داشته باشد، توانسته با تکیه بر گردشگری درآمدهای قابل‌توجهی کسب کند و حتی در زمینه تعداد گردشگر ورودی به کشورش در منطقه بهترین وضعیت را داشته باشد و بالای ۵۰‌میلیون گردشگر را در سال گذشته جذب کند. ترکیه همچنین توانسته با اتکا به صنعت گردشگری اقتصاد بیمار و ورشکسته خود را نجات دهد.
امروز اگر روستاهای ترکیه که از سمت مرز ایران به سوی ازمیر، آنکارا و استانبول قرار دارند را از نزدیک ببینید، متوجه می‌شوید که وضعیت بدتری نسبت به روستاهای ایران دارند و این یک واقعیت است که تمام ترکیه مثل استانبول نیست. ایران اما با وجود تمام داشته‌هایش، به نظرم یک مقداری در حوزه توریسم غفلت داشته است و اگر این غفلت‌ها جبران شود واقعا فکر می‌کنم که ایران می‌تواند یکی از موفق‌ترین کشورها در عرصه صنعت گردشگری باشد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 قابل توجه آقای رییس‌جمهور!
✍️ احمد زیدآبادی
«ما که خسته شدیم. درمانده شدیم. انگار راستی راستی آخرالزمان نزدیک شده. گرونی داره بیداد می‌کنه. بیداد هم دیگه لفظ مناسبی براش نیست. داره همه چیز را رو سرمون آوار می‌کنه. یه بار هم شده بنویس و از این آقای پزشکیان بپرس، معطل چیست؟ چرا اینقدر تعلل می‌کنه؟ چرا دست رو دست گذاشته؟ بالاخره می‌خواد چه کار کنه؟ تا حالا می‌گفتیم می‌خواد کابینه‌اش را تشکیل بده، استانداردهاش را انتخاب کنه، از وضع مملکت سر در بیاره، وفاق راه بیندازه، خب حالا چی؟ شترسواری که دولا دولا نمی‌شه. بهمون بگه واقعا می‌خواد شر این تحریم‌ها را از سر ما کم کنه یا نه؟ اگر نمی‌خواد که من لااقل تکلیف خودم را بدونم و اینقدر بی‌خود انتظار نکشم. اگر هم می‌خواد پس چرا کاسه چه کنم چه کنم برداشته؟ اینکه راهش معلومه. چاهش معلومه. استخاره نداره. دیدم گفته می‌تونیم به کمک روسیه و چین، امریکا را تحریم کنیم. اینکه همون شعار و برنامه جلیلی شد. اینکه همون حرف تندروها شد. شنیدم کیهان هم از این حرفش خیلی خوشحالی کرده. خب جای خوشحالی هم داره. کسی که قرار بود تحریم‌ها را از سر ما بر داره حالا می‌گه می‌خواد امریکا را به کمک چین و روسیه تحریم کنه. حالا واقعا این حرف را از سر اعتقاد گفته یا همین‌طوری چیزی پرانده؟ اگه از سر اعتقاد گفته چرا قبلا نگفت که لااقل من بهش رای ندم. راستش من محض گل روی شما رفتم بهش رای دادم. سال‌ها بود اصلا رای نمی‌دادم. اگه چین و روسیه توانایی داشتند که امریکا را تحریم کنند منتظر توصیه آقای پزشکیان می‌ماندند؟ آخه این حرفا چیه؟ اگه هم از سر اعتقاد نگفته و همین‌طور از دهنش پریده که خب باید مراقب باشه. باید مراقبت کنه. نباید بذاره هر حرفی از دهنش بپره. هر حرفش رو نرخ دلار اثر داره. دلار هم که چند تومن بالاتر بره، فوری رو همه اجناس تاثیر می‌ذاره. اونایی که پول دارن غمشون نیست، غمشون هم باشه فشاری بهشون نمی‌آد. ولی حقوق‌بگیرا، بازنشسته‌ها، بدبخت بیچاره‌ها، هر وقت پا به مغازه می‌ذاریم تنمون به لرزه می‌افته. جنسی که همین هفته پیش ۱۵۰ تومن بوده می‌گن ۱۷۰ تومن شده. خدا به درددل مستاجرا برسه. خدا به داد دلِ بچه‌دارا برسه. همین هفته پیش صدهزار تومن رفت رو پوشک بچه. دیگه از ما که گذشت. سوختیم و رفت پی کارش. این باقیمانده عمرمون هم به هر بدبختی باشه سر می‌کنیم. ولی این جوونا خدا می‌دونه دل آدم براشون کباب می‌شه. آخه این رسم مملکت‌داریه؟ نه تو خودت بگو این رسمشه؟ سر چی دعوا دارن؟ خب اونایی که با هم دعوا دارن برن یه گوشه‌ای با هم بجنگن. چی از جون ما بدبختا می‌خوان؟ چرا ما را وسط انداختن؟ چرا زندگی ما را سیاه کردن؟ چرا ما را محتاج این و اون کردن؟ چرا ما را شرمنده در و همسایه کردن؟ نه اینکه خیال کنی من عاشق چشم و ابروی امریکا هستم. نه. اصلا از این رییس‌جمهورش خوشم نمی‌آد. وزانت و شأنیت نداره. جلف و سر به هواست. ولی مگه به خوش اومدن و خوش نیومدن ماست؟ خیلی‌ها تو این دنیا از امریکا و ترامپ خوششون نمی‌آد. ولی به همین راحتی که نمی‌آن کشورشون را دم تیغ تحریم اون بدن. ببین همین یک ماهه چه حرفای بدی علیه کانادا گفت. علیه مکزیک گفت. علیه پاناما گفت. علیه گرینلند گفت. در مقابل اونها چه کار کردن؟ هیچی. محلش ندادن. انگار نه انگار. نیومدن زبون به زبونش بذارن و کشورشون را با شاخ گاو در بندازن و بعد تحریم بشن. والله این تحریم بد کوفتیه. مثل نمدمال کردنه. یهُو آدم را نمی‌کشه ولی جان به لبت می‌کنه. رسّ آدم را می‌کشه. زیر پای اقتصاد را خالی می‌کنه. حالا تو را خدا اگه صلاح دونستی این حرفا را از طرف من بنویس. شاید به گوشش برسه. اگه هم جوابی داد من را بی‌خبر نذار!» آنچه نقل شد درددل ماه‌طلعت نبود. او به قدری لحن و گفتارش تند شده که دیگر قابل بازتاب در روزنامه نیست. اینها را یک کارمند بازنشسته در میدان آرژانتین تهران مطرح کرد.


🔻روزنامه شرق
📍 لزوم شناخت ترامپ
✍️ کوروش احمدی
ترامپ دیروز برای دومین بار عهده‌دار زمامداری کشوری شد که دارای قدرتمندترین اقتصاد و ارتش دنیاست. به این دلیل ساده رهبران اغلب کشورها بدون استثنا تلاش دارند تا عینی‌ترین و دقیق‌ترین شناخت را از خصایص شخصی و خط مشی سیاسی او داشته باشند. در حالی که روند تصمیم‌گیری بسیاری از رهبران پیشین آمریکا و دیگر کشورها معمولا تابع یک سیر حزبی و نهادی و دکترین‌هایی در حوزه‌های مختلف است، درباره ترامپ، روان‌شناسی و مراحل رشد فردی و خصایص شخصی او نقش پررنگی در روند تصمیم‌گیری‌هایش دارد. او کمتر از هر رئیس‌جمهور دیگر آمریکا حزبی است. او در واقع از خارج از حزب جمهوری‌خواه اقدام کرد و حزب را به تسخیر خود درآورد و امروز نیز بیش از اینکه به حزب و تشکیلات و چهره‌های حزبی وابسته باشد، حزب و چهره‌هایش به او نیازمندند. او درواقع پوپولیستی است که مانند دیگر پوپولیست‌ها، حزب و نخبگان حزبی و نخبگان سیاسی را دور زده و مستقیما با پایگاه رأیش که اتفاقا از تحصیل‌پایین برخوردارند و از کم‌دانش‌ترین اقشار جامعه آمریکا هستند، تماس گرفته‌ است و با تکیه بر آنها نخبگان جامعه را تحت فشار قرار می‌دهد.
ترامپ مقید به فلسفه و دکترین و راهبرد خاصی نیست و تصمیم‌گیری‌هایش عمدتا بر مبنای برداشت و درک شخصی‌اش از قضایا و حکایات و روایات در هر لحظه استوار است. مبنای عمل او بیشتر آن چیزی است که می‌توان «منطق عملیاتی» نامید. به این معنی که در هر توییتی و هر تصمیمی و هر عملی قبل از هر چیز نفع شخصی در ارتباط با پایگاه اجتماعی‌اش را مبنا قرار می‌دهد. تصمیم‌گیری‌های او الزاما ربط مستقیمی با هم ندارند و می‌توانند طبیعت مجمع‌الجزایری داشته باشند. همین رویه موجب شد تا ترامپ در دور قبلی بیشترین مشکل را با همکارانش در کابینه داشته باشد. او چهار مشاور امنیت ملی عوض کرد و نه‌تنها با جمهوری‌خواهان معقول و سنتی در اوایل دولتش نساخت، بلکه با افراطیونی مانند پمپئو و بولتون نیز همیشه مشکل داشت. به همین دلیل رابطه شخصی با او مهم است و رهبران جهان با توجه به این مهم هیچ فرصتی را برای برقراری رابطه شخصی با او از دست نمی‌دهند. بر همین مبنا، رهبر کره شمالی توانست به اصطلاح قاپ او را بدزدد و او را به داخل منطقه غیرنظامی بین دو کره ببرد. تا آنجا که ترامپ در یک سخنرانی عمومی گفت: «رهبر کره شمالی نامه‌های زیبا برای من می‌نویسد. ما عاشق هم شده‌ایم».

البته این عشق و عاشقی منجر به لغو تحریم‌ها علیه کره شمالی نشد، اما موجب کاهش تنش و کاهش سخت‌گیری در اعمال تحریم‌ها شد. در روابط بین‌الملل و امور امنیتی نیز ترامپ طبعا فاقد دکترین و راهبرد خاصی است. اما چون نقطه شروع سیاست عمومی او شعار «آمریکا اول» است، در نتیجه او همیشه از مخالفتش با صَرف منابع آمریکا در خارج، به‌ویژه درگیرشدن در «جنگ‌های دیگران»، ملت‌سازی، تغییر رژیم، بسط لیبرالیسم، حقوق بشر و... گفته و از این طریق به ایده صلح و صلح‌جویی و جلوگیری از جنگ رسیده است. این نگرش ترامپ اگرچه پایه و اساس منسجمی ندارد، اما موجب شده تا او خود را نزد پایگاه اجتماعی‌اش به خاتمه جنگ‌هایی مثل جنگ اوکراین و جنگ غزه و عدم مداخله نظامی در امور دیگر مناطق متعهد کند. از همین منظر شاید بتوان به نقش او در وادارشدن اسرائیل به آتش‌بس در غزه نگاه کرد. در این رابطه، اقدام ترامپ به بازفرست سخنان جفری ساکس در مخالفت تند با نتانیاهو بسیار معنی‌دار بود.
این سیاست او را در عمل می‌توان نزدیک به راهبرد «توازن از راه دور» (offshore balancing) و در تقابل با راهبرد هژمونی لیبرال دانست که بر توسل به قدرت نظامی آمریکا برای پیشبرد نظم بین‌المللی لیبرال و ترویج لیبرالیسم تأکید دارد. راهبرد «توازن از راه دور» که مستلزم دورماندن از جنگ‌ها در مناطق مختلف است، تلاش برای ایجاد توازن از طریق تکیه بر قدرت‌های اصلی منطقه‌ای را در دستور کار قرار می‌دهد که در خاورمیانه می‌تواند اسرائیل، ترکیه و عربستان باشد. تمرکز ترامپ بر برآوردن منافع اقتصادی و تجاری آمریکا دیگر ویژگی اوست که ریشه در همان «منطق معاملاتی» دارد. اینکه صادرات چین به آمریکا نزدیک به سه برابر صادرات آمریکا به چین است و تراز تجاری آمریکا با اروپا، کانادا و مکزیک نیز منفی است، محرک ترامپ برای انجام کاری بوده و ساده‌ترین کار یعنی افزایش تعرفه‌ها نیز به عقلش رسیده ‌است. با توجه به اولویت ترامپ برای تجارت و نیز قول او به برقراری صلح در اوکراین، می‌توان احتمال داد که این دو موضوع در رأس دستور کار او در هفته‌های اول ریاست‌جمهوری‌اش باشد. مذاکره و معامله با روسیه و چین می‌تواند هم‌زمان بر دیگر موضوعات مهم دستور کار او، از جمله ایران، نیز تأثیر زیادی داشته باشد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 پایه‌های مالیاتی اصلاح شود
✍️ علی قنبری
یکی از مهمترین موضوعاتی که در کشورهای توسعه یافته سالهای سال است توسط دولتها با دقت و نظارت درستی دنبال می شود موضوع اخذ مالیات از دهک ها و پایه های مختلف مالیاتی است. اصولا هر کشوری که نظام مالیاتی قوی داشته باشد با تورم کمتری دست و پنجه نرم می کند، عدالت اقتصادی و اجتماعی در آن نظام نهادینه و گسترش یافته و دولت قادر به حمایت های مختلف از اقشار ضعیف و آسیب پذیر
جامعه است.
فارغ از مشکلات و معضلات موجود در نظام مالیاتی کشور، آن چیزی که واضح و مبرهن است آن است که با توجه به ابعاد سیاسی، اقتصادی- اجتماعی و… موضوع مالیات‌گیری و با توجه به تقسیم قدرت بین ارکان مختلف نظام، مراحل اجرایی این موضوع تنها با همکاری بخش‌های مختلف دولت میسر نیست و باید تمام ارکان نظام دست در دست هم با همدلی و همزبانی و هم‌افزایی در راستای بهبود و انجام این جراحی خطرناک در اقتصاد ایران همت گمارند. مطمئنا جراحی سخت است هم نیاز به علم دارد، هم چاقوی جراحی مناسب و هم جسارت جراحی.
کشورهایی که مالیات در آن به صورت صحیح و عادلانه دریافت می‌شود، هم توزیع ثروت عادلانه است و هم دولت پروژه‌های عمرانی و عمومی خود را به صورت دقیق و با کمترین کاستی پیش می‌برد، چراکه درآمدهای مالیاتی ثابت است و حتی امکان دارد افزایش هم یابد؛ اما درآمدی که به نفت و گاز وابسته باشد، خیلی ثابت نیست و امکان دارد ارزش آن کم و زیاد شود.
سرفصل های مالیاتی جدیدی تعریف شده است، به عنوان مثال دریافت مالیات از خودروهای لوکس، دریافت مالیات از خانه‌های لوکس و دریافت مالیات‌های دیگری که در این راستا پیش بینی شده است اما نکته مهم اینجاست که تورمی که سبب افزایش شدید قیمت‌ها شده تا خوردویی بالاتر از یک میلیارد تومان برسد و سپس لوکس محسوب شود، خودش یک نوع مالیات است.
مالیات در توسعه اقتصادی نقش مهم و مؤثری دارد، اظهار کرد: مالیات یکی از راه‌های مهم درآمدی برای دولت‌هاست که موجب می‌شود دولت از طریق آن کسری بودجه و بودجه پروژه‌های عمرانی و خدماتی را تأمین کند.
معمولاً در دولت‌هایی که به مالیات وابسته نیستند و درآمدهای خود را از طریق فروش منابع طبیعی تأمین می‌کنند یا به اصطلاح دیگر در اقتصادهای تک‌محصولی، همواره با دولت‌هایی مواجه هستیم که در برابر مردم پاسخگو نیستند و با مردم شفاف سخن نمی‌گویند، چراکه به دلیل اینکه خود را به مالیات وابسته نمی‌دانند، در برابر مردم احساس پاسخگویی ندارند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0