🔻روزنامه تعادل
📍 تبعات استیضاح همتی برای اقتصاد ایران
✍️ وحید شقاقیشهری
با استیضاح همتی خلأ وسیعی برای سیاستگذاریهای اقتصادی دولت ایجاد شده است. قبلا علی طیبنیا از دولت رفته بود و با اتفاقی که در مجلس برای همتی افتاد، عملا دولت فاقد فرمانده و مدیر اقتصادی نامداری شد. در شرایطی که ایران در بطن یک جنگ پیچیده و بزرگ اقتصادی است و شرایط واقعا شرایط حساسی است، یک چنین تصمیمی واقعا به نفع اقتصاد و معیشت ایرانیان نیست. معتقدم طی یک قرن اخیر، شرایط فعلی یکی از حساسترین مقاطع است. ناترازیهای شدیدی در کشور وجود دارد از حوزه انرژی گرفته تا صندوقهای بازنشستگی، مشکلات بانکها، فرونشست زمین، بحران آب و... ایران و حیات سرزمینی ما را تهدید میکند. اینها مرتبط با عملکرد دولت چهاردهم نیست، بلکه انباشت بیش از ۲۰سال سیاستهای غلط اقتصادی است. از سوی دیگر، تحریمهای سنگینی از اواخر دهه ۸۰ آغاز شد و فشار حداکثری را متوجه ایران کرده است. مساله سوم آن است که طی ۶ سال گذشته میانگین نرخ تورم در اقتصاد ایران بالای ۴۰ درصد بوده است. این روند شرایط تورمی وحشتناکی را شکل داده است. در چنین شرایطی که واقعا حساس است و بر اساس اعلام دولت و متولیان امر، مذاکرهای هم در کار نخواهد بود، دولت به دلیل تصمیم خاص نمایندگان فاقد مدیر و فرمانده اقتصادی شده است. این روند ناراحتکننده و نگرانکننده است، چرا که کشور در میانه یک جنگ اقتصادی است و برخی نمایندگان رویکردهای جناحی و سیاسی را به منافع ملی ترجیح میدهند. همتی ویژگیهای مثبتی داشت و کنار رفتن ایشان شرایط را بسیار بدتر کرد و دورنمای پیش روی اقتصاد را تیرهتر کرد. مردم در یک چنین شرایطی این پرسش را مطرح میکنند که آیا ایده وفاق برای بهبود شاخصهای اقتصادی و حرکت به سمت توسعه نتیجه بخش بوده است یا نه؟ من امروز نمیخواهم قضاوت کنم که این استیضاح تخصصی و حرفهای بوده یا اینکه جناحی و سیاسی؟ اما میتوانم بگویم که طی ۵ماه حضور همتی به عنوان وزیر اقتصاد، ۳ماه این وزارتخانه در بلاتکلیفی به سر میبرد. دلیل این بلاتکلیفی این بود که نمایندگان متقاضی استیضاح از ۲الی ۳ماه قبل پرونده استیضاح ایشان را کلید زدند. ابتدا امروز و فردا شد، بعد تاخیراتی ایجاد شد و نهایتا بعد از اعلام وصول به نتیجه رسید. مردم باید بدانند، وزیری در این کشور به عنوان فرمانده اقتصادی منصوب شده که از ۵ماه مسوولیت، ۳ماه بلاتکلیف بود، بنابراین قادر به ایجاد اصلاحات مد نظر نبود. همتی اگر میخواست کار و تصمیمی را شروع کند طرف مقابل میگفت تکلیف شما مشخص نیست و بهتر است اول تکلیف خود را روشن کنید بعد به دنبال سیاستگذاری باشید! لذا این بلاتکلیفیها، انباشت بیش از ۲۰سال سیاستگذاری غلط اقتصادی است. جنگ پیچیده و اقتصادی که ایجاد شده و دولت چهاردهم نقشی در آن نداشته است. در ناترازیهای فعلی هم دولت چهاردهم نقشی نداشته است. وزیری که ۲ماه مسوولیت داشته و ۳ماه در وضعیت بلاتکلیف قرار داشته، آن هم در وزارتخانه عریض و طویلی که تغییر مدیران آن، زمان زیادی نیاز دارد قرار است چه اصلاحات بنیادینی صورت دهد. مجلس این فرمانده بزرگ اقتصادی را برداشت. ۲الی ۳ماه وزارتخانه بلاتکلیف بوده و با سرپرست اداره میشود. این روند باعث میشود ابتدا اقتصاد و سپس کشور بلاتکلیف باشد، از سوی دیگر شرایط طوری است که افراد متخصص و نامآور حاضر به قبول مسوولیت نخواهند بود. کدام مدیر متخصصی حاضر میشود در این شرایط روی کار بیاید و آماده پذیرش این مسوولیت و این فشارها شود؟ باید از نمایندگانی که رای به این استیضاح دادهاند، پرسید از بطن این استیضاح چه هدف و تغییری را جستوجو میکردند و اگر اوضاع بدتر شود، چه کسی پاسخگو خواهد بود. بعید میدانم در صورت بروز بحران هیچکدام از این نمایندگان که رای به استیضاح همتی دادند نقش خود را در بروز مشکلات بپذیرند. اینگونه است که تجربیات یکسان در عرصه مدیریتی کشورمان تکرار میشوند بدون اینکه تجربه لازم اندوخته شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 پزشکیان دیروز و امروز
✍️ دکتر پویا جبلعاملی
دو نفر از کابینه مسعود پزشکیان پیاده شدند. درحالیکه از زمان آغاز کابینه جدید، ۶ماه نگذشته است اعضایی از آن خارج میشوند که در رویکرد وفاق وی و چینش کابینه با همه گروههای سیاسی، از افراد همفکر وی هستند و یکی از آنان نقش کلیدی در به پای صندوق آوردن مرددان و قدرت گرفتن پزشکیان داشت.
مرددانی که فکر میکردند ساخت قدرت دیگر ظرفیت عبور از مشکلات را ندارد و محمدجواد ظریف بهعنوان نماد تنها راه، از طریق مذاکره این امید را زنده میکرد که شاید هنوز راهی وجود داشته باشد. اما حالا ساخت قدرت، ظرفیت تحمل وی را ندارد. رنگ کابینه وفاق، نزدیک به همانهایی خواهد شد که ایران را به اینجا کشاندهاند.
درحالیکه در زمان انتخابات تصور میشد، پذیرش مسعود پزشکیان به مفهوم روزنهای برای تغییر است، اکنون دیگر مشخص شده است که وی بیشتر عاملی بوده تامشارکت قدری بهبود یابد و فاصله بین ملت و دولت به حداقل شکل ممکن نمایانده شود. نیاز به نظرسنجی نیست که اگر امروز انتخابات برگزار شود با مشارکتی بسیار پایینتر، رقیب برنده خواهد بود. اما چه نیاز به انتخابات؟ رقیب هماکنون نیز قدرت را در دولت پزشکیان در دست دارد. نه تنها خط مشی میدهد، بلکه اعضا و همتیمیهایش را هم در دولت پزشکیان، با توجیه وفاق بهکار گماشته است. اینجاست که عیار و قدرت انتخابات در ایران امروز مشخص میشود. اینجاست که مشخص میشود چرا کشور برای بیش از یک دهه و بهرغم تجربه کردن چندباره، به راهی میرود که میداند نهایتش تورم بالا، رشد پایین و فقری است که احتمالا در پایان دولت پزشکیان از یکسوم جامعه به بیش از نیمیاز آن تسری پیدا میکند.
با وجود این، نمیتوان انتظاری از رقیبان دولت داشت و نقدی بر آنها گرفت. آنان با ابزاری که دارند به دنبال افزایش قدرت خود بر مسندهای اجرایی هستند؛ اما بدون تردید میتوان سخنی صریح با رئیسجمهوری داشت که میثاق ملت با وی، آرایی است که به نفع او به صندوق ریخته شده است. همه کسانی که به ایشان رای دادند، با وجود تجربیات گذشته میدانستند که ساخت قدرت، ظرفیتهای رئیسجمهوری را محدود میکند. آنان دوران آقایان خاتمی و روحانی را دیده بودند؛ اما به یک سخن مسعود پزشکیان ایمان آوردند. وی در زمان انتخابات قول داد که اگر نتواند کاری کند، کنار میرود. اکنون زمان آن است که آقای رئیسجمهور، صریحا بیان کند که راهحل مشکلات کجاست؟ نمیتوان به رویه دولت قبل یا عمق معضلات را ندید یا به شکل کلی مدعی حل آنها شد.
دیگر غیرمتخصصترین شهروندان جامعه ایران میدانند، اگر برق در گرما و سرما قطع میشود، وقتی کشور یک روز بهخاطر آلودگی یک روز بهخاطر یخبندان، یک روز بهخاطر گرما تعطیل میشود، دیگر مشکل مرتبط به یک حوزه خاص نیست. این نیست که ما در حوزه برق اشتباه رفته باشیم یا در زمینه سوخت سیاست انحرافی پیموده باشیم که به چنین وضعی بیفتیم، بلکه نگاه کلان ما به مسائل، نگاه کلان ما به جایگاه کشور، نگاه کلان ما به دنیا موجب شده است تا در زمینههای مختلف با کمبود و ناترازی مواجه باشیم. اگر این است، آقای رئیسجمهور چه راهحلی برای مشکلات دارند؟ نداشتن پاسخ به این پرسش، به این معنی است که ایشان پذیرفتهاند با وجودی که میدانند کاری نمیتوانند انجام دهند، اما به قول خود در انتخابات وفا نکنند. آیا مردم به این پزشکیان رای دادند؟ پزشکیان دیروز و متعهد به عهد خود کجاست؟
🔻روزنامه کیهان
📍 صندلیِ تحقیر هورا کشیدن ندارد!
✍️ جعفر بلوری
انسانشناسان، «انسان» را موجودی پیچیده میدانند. این پیچیدگی گاهی آنقدر زیاد است که در برخی فرهنگها و ادیان، شناخت انسان را برابر با شناخت خدا و ناممکن دانستهاند. اصولا جامعهشناسان و تاریخدانان، ریشه آن تغییراتی را که طی چند قرن به دوران مدرن و پسامدرن منتهی شد، به همین «انسانشناسی» و تغییر «تعریف بشر از انسان» مربوط میدانند. این پیچیدگی باعث ایجاد رشتههای متعددی در حوزه علوم انسانی شده است. در این بین، «ذهن» همان جایی است که پاسخ بسیاری از این پیچیدگیها را میتوان در آن جستوجو کرد و علومی مثل روانشناسی یا روانشناسیِ اجتماعی نیز برای کمک به همین حوزه، آمدهاند. این که میبینیم دو نفر نسبت به یک «شرایط» یا «واقعه»ی یکسان، دو واکنش کاملا متفاوت نشان میدهند، حاصلِ همین پیچیدگیهاست. این یادداشت میخواهد یک نمونه از این پیچیدگیها را که در قالب «واکنش» به ماجرای جدل «زلنسکی-ترامپ» خود را در ایران نشان داد، از این دریچه بررسی کند. سؤال اصلی این است: «چرا عدهای تحقیر زلنسکی مقابل آمریکا را، «عزت» میبینند و عدهای آن را «ذلت»؟
تمام علائم و نشانههایی که در دعوای ترامپ و یارانش مقابل رئیسجمهور اوکراین دیده میشود- از ادبیات و جملات و لحن تا زبانِ بدن تیم ترامپ- بیادبی، تلاش برای تحقیر، غرور و تکبر و خودشیفتگی مفرط را به وضوح نشان میدهد. آن طرف هم، مثل بره نشسته و تلاش میکند از خود دفاع کند. اما ساعاتی نمیگذرد که سران اروپا به او میفهمانند، چارهای ندارد و باید با ارباب بسازد. ترامپ هم پیام میدهد، عذرخواهی مجازی پذیرفته نیست و رهبر اوکراین باید رسما و جلوی دوربینهای تلویزیونی از او، هم تشکر کند و هم عذرخواهی نماید. برخی رسانههای غربی مثل «گاردین» و رهبران اروپایی از جمله «فرانک والتر اشتاین مایر»، رئیسجمهور آلمان اعلام کردند، به عمر خود چنین صحنهای را ندیده بودند. «اشتان مایر» حتی گفت وقتی این صحنهها را میدید، نفسش بند آمده بود و نمیتوانست نفس بکشد. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، تقریبا تمام دنیا صحنه را «صحنه تحقیر و بیادبی» توصیف کرده و ترامپ را فردی غیرقابل اعتماد و دیکتاتور معرفی میکنند. اما در ایران طیفی که خود را «اصلاحطلب» مینامد، روایتی کاملا متفاوت از این صحنه «محاکمه، تحقیر و اخراج» را به تصویر میکشد و اصرار دارد بگوید «این رویداد نشان داد باید رفت و با ترامپ مذاکره کرد»(!) این واکنش عجیب، حاصل چه فعل و انفعالاتی در ذهن این طیف است؟! برای یافتن پاسخ این سؤال مهم، از نظریات دو روانشناس مطرح یعنی «زیگموند فروید» و «دانیل کانمن» استفاده میکنیم. بخوانید:
۱- در صفحات ۱۱ و ۱۲ کتاب «تفکر، سریع و کُند»، دانیل کانمن وقتی اصطلاح «آمار شهودی» را توضیح میدهد میگوید: «ما علاقه بسیار زیادی داریم تا یافتههای تحقیقاتی را که
بر اساس شواهد ناکافی به دست آمده بودند باور کنیم و تمایل داریم در پژوهشهای خودمان نیز به مشاهدات معدودی اکتفا کنیم....حتی وقتی میفهمیم پاسخ غلط است، باز هم تمایل داریم بپذیریم درست است.» این روانشناس مطرح آمریکایی در ادامه وقتی میخواهد دلیل میل به اصرار روی اشتباه را توضیح دهد میگوید وقتی با «آمار شهودی» مواجهیم «سیستم یک مغز» که میل به محاسبات عمیق و دقیق ندارد، وارد میشود و برای رهایی از فکر عمیق، دمدستترین شواهد و نشانهها را جمعآوری کرده و به یک نتیجه فوری-و غالبا غلط- میرسد! چرا که اصولا
«فکر کردن درد دارد.»
بنابر این اگر بخواهیم با نظریات «کانمن» رفتار این طیف را تحلیل و دلیل اصرارشان به «عزت» دیدن «تحقیر» را بدانیم، و ببینیم چرا معتقدند، باید آقای پزشکیان روی همان صندلی و کنار ترامپ بنشیند، باید گفت، آنها برای تحلیل، همواره از «سیستم یک» مغزشان استفاده میکنند که، تمایلی به تحلیل عمیق و دقیق علائم و نشانهها ندارد و دم دستترین پاسخها را یافته و تکرار میکنند. اما پاسخ دومی هم میتوان به پرسش این یادداشت داشت.
۲- «فروید» اصطلاحی دارد با عنوان «واکنش وارونه» (Reaction Formation) که یکی از سازوکارهای دفاعی در نظریه «روانکاوی» اوست. در واکنش وارونه، فرد نه تنها احساسات واقعی خود را سرکوب میکند، بلکه رفتار یا احساسی کاملاً متضاد با آن را بروز میدهد! این مکانیسم زمانی رخ میدهد که فرد با احساسات و افکاری-اینجا اخباری- که غیرقابلپذیرش یا تهدیدکننده میداند، مواجه میشود. به بیان ساده، فرد به جای پذیرش واقعیت و حس واقعی خود، آن را سرکوب کرده و رفتاری کاملا عکس از خود بروز میدهد. دلیل این رویکرد هم این است که، ذهن انسان برای جلوگیری از اضطراب یا تعارض درونی، از مکانیسمهای دفاعی مختلفی استفاده میکند. در واکنش وارونه، فرد برای سرکوب یک حس یا واقعیت ناخوشایند و غیرقابل پذیرش (اینجا شوک حاصل از اثبات غیرقابل اعتماد بودن کشوری که یک عمر تبلیغ آن را کردهاند)، رفتاری را نشان میدهد که کاملاً در تضاد با واقعیت و حتی حس درونی خود اوست. این مکانیزم دفاعی به فرد کمک میکند تا از تضاد درونی خود فاصله بگیرد و به ظاهر راهحلی مناسب بیابد.
۳- هم فروید و هم کانمن معتقدند، در صورت توضیح این مسئله و کمک به فرد برای فهم و حل آن، موضوع رفته رفته حل میشود، هر چند میل به نپذیرفتن در او همچنان باقی بماند. اما چنانچه با توضیح این واضحات، مشکل همچنان باقی ماند، باید موضوع فراتر از یک شوک یا حس ناخوشایند باشد و احتمالا با یک بیمار روانی مواجهیم!
۴- باید توجه داشت که مواجهه با اینگونه واکنشها و چالشها، تنها محدود به یک واقعه یا یک طیف خاص نیست. این «الگوی فکری» در بسیاری از بزنگاههای تاریخی میتواند مسیر تحلیل و تصمیمگیریهای کلان را تغییر دهد. شاید بتوان گفت مهمترین چالش امروز، نه صرفاً شناخت رفتار این طیف خاص، بلکه درک مکانیسمهای ذهنی است که چنین روایتهای بیمارگونه و غلطی را تولید و بازتولید کرده در حد وسیع در رسانهها پمپاژ میکنند، چرا که تا زمانی که «سیستم یک» در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی غالب باشد و «واکنش وارونه» بهعنوان یک سپر دفاعی عمل کند، امکان دستیابی به یک تحلیل واقعبینانه و تصمیمگیری صحیح در بزنگاههای حساس، دور از دسترس خواهد بود. شاید مهمترین چالش امروز جامعه سیاسی ایران، نه فقط شناخت رفتارها و تحلیلهای سطحی این گروه خاص، بلکه درک و تحلیل مکانیسمهای ذهنی است که در پس این رفتارها قرار دارد. به جای تکیه بر واکنشهای فوری و پیشداوریها، باید فضائی برای تحلیل دقیقتر و آگاهانهتر فراهم کنیم تا بتوانیم تصمیمگیریهای کلیدی را در بزنگاههای حساس، از موضعی واقعبینانه و عاقلانه اتخاذ کنیم. اگر این تغییر نگاه در جامعه سیاسی ایران شکل بگیرد، شاید بتوان امیدوار بود که در تحلیلها و تصمیمات سیاسی و اجتماعی، بهجای استفاده از «واکنش وارونه» و «آمار شهودی»، از راهکارهایی استفاده شود که به حقیقت نزدیکتر است و فضای گفتوگو و نقد سالم را تقویت میکند. در این صورت، یکی از مهمترین دلایل توسعهنیافتگی در ایران هم، کنار میرود و انرژی کارشناسان به جای پاسخ دادن به این مهملات و دعواهای بیفایده، صرف بهبود شرایط و یافتن راهحلها میشود...!
🔻روزنامه ایران
📍 چند نکته درباره استیضاح
✍️ علی متقیان
در اولین روز ماه مبارک رمضان استیضاح وزیر محترم امور اقتصادی و دارایی دولت چهاردهم در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گرفت. رئیسجمهوری مسعود پزشکیان برای دفاع از وزیر اقتصادش به میدان آمد و سنگتمام گذاشت. این دفاع هم در جلسات و نشستهای رئیسجمهوری در روزهای پیش از بررسی استیضاح انجام شد و هم در روز بررسی استیضاح در مجلس. با وجود همه این تلاشها، نتیجه آن شد که اکثریت نمایندگان محترم مجلس خواستند.
شکی نیست که استیضاح حق مجلس شورای اسلامی است. اینکه مردم از گرانی حتی گرانی کالاهای اساسی رنج میبرند امری روشن است و قابل چشمپوشی یا پنهان کردن نیست. نرخ دلار هم در بازار متغیر است و این هم واقعیتی است که همه بر آن اذعان دارند.
بهرغم همه اینها که برشمرده شد و صاحب این قلم هم به آن معترف است، مسائلی وجود دارد که پرداختن به آنها ما را به ریشههای این واقعیتهای تلخ اقتصادی میرساند. به عنوان مثال، یک سؤال این است که مقصران اصلی نابسامانی اقتصاد در ایران اسلامی چه کسانی هستند؟ آیا همه بار گناه این وضعیت غیرقابل قبول بر عهده وزیر اقتصاد دولت چهاردهم بود؟ وزیر استیضاح شده در ۶ ماه فرصت فعالیت خود هنوز موفق نشده بود همه مدیرانش را منصوب کند. آیا تقصیر همه این مشکلات به وزیر اقتصاد دولت چهاردهم و فقط هم به همین ۶ ماه برمیگردد؟ یا نه، میتوان عوامل دیگر و دستگاههای تصمیمگیر و تصمیمساز دیگر را هم در ایجاد این وضعیت اقتصادی شریک دانست؟
تردیدی نیست که این روزها بویژه در روزهای اول ماه مبارک رمضان و احتمالاً روزهای ابتدایی سال نو، مردم با گرانیها مواجه هستند و خواهند بود. اما آیا این گرانی فقط متعلق به همین ۶ ماه فعالیت دولت چهاردهم است؟ آیا این تورم، یا حداقل بخشی از آن را، نمیتوان میراث گذشته دانست؟ آیا خود نمایندگان محترم در رسیدن جامعه به این وضعیت اقتصادی نقش نداشتند؟ انصافاً کسریهای موجود در قوانین بودجه یا مصوبات هزینهآفرین و تورمزا کاملاً بیتأثیر بودهاند؟ باز هم انصافاً، آیا دیگر مسئولان نقش و سهمی در بروز این وضعیت نداشتهاند؟
شاید گفته شود حالا که طرح استیضاح وزیر محترم اقتصاد رأی آورده، دیگر جایی برای طرح این سؤالها نیست و زمانش گذشته. اتفاقاً حالا زمان مناسبتری برای طرح این سؤالات است. اگر این سؤالات قبل از استیضاح مطرح میشد، ممکن بود گفته شود هدف از طرح آنها دفاع از وزیر یا دفاع سیاسی از وزیر است. اما حالا که آقای همتی دیگر وزیر اقتصاد نیست، اتفاقاً وقت مطرح کردن اینهاست. زیرا با پاسخ به این سؤالات میتوانیم به حقیقت دست یابیم، بدون اینکه شائبه سیاسیکاری یا دفاع از افراد در میان باشد. هرچند میدانیم استیضاح وزیر اقتصاد دولت چهاردهم بدون پاسخ گفتن به این سؤالات دنبال شد و چه بهتر که اینطور نمیشد. یعنی ابتدا حقایق روشن میشد و سپس براساس آن تصمیمگیری میشد.
به هر رو در اولین روز ماه مبارک رمضان که ماه تقوا پیشه کردن است، موافقان استیضاح از هر دری سخن گفتند. آنان بحق مشکلات مردم و گرانیها را مطرح کردند، اما نمایندگان محترم عمده گناه بروز و وقوع این گرانیها را به گردن یک نفر انداختند. پس از رأیگیری جلسه یکشنبه که نتیجه آن بازپسگیری رأی اعتماد از وزیر اقتصاد بود، نمایندگان محترم از اینکه وزیری با عمر کاری ۶ ماهه را عزل کردند، ابراز رضایت کردند.
باز هم باید تکرار و تأکید کرد که استیضاح حق مجلس شورای اسلامی است و کار نمایندگان محترم از نظر انجام وظیفه نظارتی درست و ارزشمند است. اما از باب «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَةٌ» چند نکتهای از باب «فذکر ان الذکر تنفع المؤمنین» خدمت نمایندگان محترم عرض میشود و امید است این نکات را در چهارچوب بابهای ذکرشده ببینند و بخوانند.
اول اینکه نمایندگان محترم موافق استیضاح قدری کلاه خود را قاضی کنند و بررسی کنند آیا این اتفاق از روی دغدغه گرانیها و نجات اقتصاد کشور رقم خورد یا اینکه مسائل دیگری موجب شد این اتفاق رقم بخورد؟
دوم اینکه آیا نمایندگان محترم پیش نفس خویش پاسخگو هستند که، از بن دندان بر این عقیده بودند که مقصر همه مشکلات اقتصادی پدید آمده شخص وزیر بود و نمایندگان و مصوبات یا دیگر مسائل نقشی نداشت؟
سوم اینکه نمایندگان محترم موافق استیضاح که در جلسه استیضاح میهمان ضیافت الهی بوده و به زبان روزه سخن گفتهاند، آیا میتوانند تأیید و تأکید کنند آنچه بر زبان آوردهاند یا نسبتهایی که روا داشتهاند، کاملاً بحق بوده و هوای نفس در آن دخیل نبوده است؟
چهارم اینکه کمی فکر کنیم؛ در روزهای معمول سال برکناری یک وزیر خود بهخود مسألهساز است. آیا اندیشیدهاند که برکناری وزیر اقتصاد در روزهای آخر سال چه پیامدهایی بر اقتصاد و بازارها و حتی نظام تأمین منابع کشور خواهد داشت؟
دست آخر هم اینکه اگر آنچه در مجلس رقم خورد، برای رضای خداوند بوده و چیزی جز نجات اقتصاد ایران در فکر، عمل و بیان نمایندگان محترم نبوده است، رجای واثق هست که گشایشی در کار کشور و مردم شریف ایران ایجاد شود تا آنان هم از این استیضاح ابراز رضایت کنند و اگر خدای ناخواسته استیضاح از باب دیگری بود و هدفهایی غیر اقتصادی و جناحی داشت، بدانیم که همگان باید مقابل پیامدهای مشهود و نامشهود این امر، در دنیا و نزد وجدان خویش پاسخگو باشیم.
پرونده وزارت جناب آقای همتی بسته شد. شاید مخالفان وزیر محترم سابق که توانایی تأثیرگذاری بر بازارها را دارند، بخواهند با کاهش تصنعی برخی قیمتها این اتفاق را شیرین جلوه دهند. این اتفاق تا همین حد هم برای مردم خوشایند خواهد بود. اما در این شرایط از دولت محترم توقع میرود با نگاهی به گذشته و پدیدآورندگان وضع موجود، برای فردای اقتصاد برنامه ارائه کرده، به دنبال حل مشکل اقتصادی مردم و کشور باشد.
سالهاست که رهبر معظم انقلاب بر اقتصاد مقاومتی تأکید دارند و آن را دستورکار همه دولتها قرار دادهاند. سؤال این است که برای اجرای اقتصاد مقاومتی در سطوح اقتصاد و مدیریت چه اتفاقی افتاده است؟ در گزارشهای رسمی میتوان اقدامات مثبتی را مشاهده کرد. اما این اقدامات عمدتاً روی کاغذ است و باید در عمل نیز شاهد پیگیری اجرای این سیاستها باشیم. به عبارت دقیقتر باید تحقق سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را در کارنامههای دولتها جستوجو کرد.
از مجلس محترم هم انتظار میرود علاوه بر استیضاح، سایر شئون نظارتی خود را دنبال کرده و در نظارتی عادلانه و عالمانه، بدون در نظر گرفتن پیوندهای جناحی و دوری و نزدیکی دولتها به این پیوندها، فصلی را برای بررسی ریشه ناترازیهایی که زمستان امسال دامن کشور را گرفت، باز کند. همچنین پس از بررسی کامل دلایل ناترازیها و تبیین اینکه چرا در زمستان گذشته مشکل این اندازه نبود و امسال اینقدر گسترش یافت، نتیجه را برای مردم فهیم ایران بازگو کنند. انتظار میرود در این بررسی مشخص شود که ریشه گسترش ناترازی پدید آمده در زمستان سال ۱۴۰۳ در مقایسه با زمستانهای گذشته چه بوده است؟ آیا ترک فعلی صورت گرفته یا مدیرانی کوتاهی کردهاند؟ چنین نظارت و بررسیای باید با بررسی و محاسبه عملکرد دولت چهاردهم، دولت سیزدهم و دولتهای قبل باشد تا هم نمایندگان محترم و هم مردم از ریشههای واقعی ناترازی امسال آگاهی یابند. ممکن است در این بررسی نظارتی، مجلس محترم به این نتیجه برسد که اگر در ۶ ماه اول امسال برنامهریزیهای دقیقی برای تأمین سوخت در ۶ ماه دوم سال انجام شده بود، دولت چهاردهم در اولین زمستان کاریاش با این مشکلات روبهرو نمیشد و به تبع آن مردم عزیز ما که در همه سختیها و با وجود همه کوتاهیها پای انقلاب و نظام ایستادهاند، با تعطیلیها و کمبود گاز و برق مواجه نمیشدند. انتظار دیگر از مجلس محترم رسیدگی به اقداماتی است که در راستای اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و فرمان رهبر معظم انقلاب در این زمینه انجام شده است. انتظار از این بررسی این است که نمایندگان محترم در پایان کار، آثار و پیامدهای اقتصاد مقاومتی را در برنامههای دولتها، و نه فقط یک دولت، و زندگی مردم نشان دهند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دلار پزشکیان یا دلار ترامپ
✍️ محمدصادق جنانصفت
قیمت هر دلار آمریکا در هفتههای تازهسپریشده با شتاب قابل اعتنایی به دامنه ۹۰ تا ۱۰۰هزار تومان رسید. همزمان با این شتاب قیمت هر دلار آمریکا، قیمت برخی کالاها به ویژه کالاهایی مثل سیبزمینی و برنج و حبوبات نیز روند فزاینده را تجربه کردند. این رخدادها همزمان با پیامهای سختگیرانه دونالد ترامپ بر این پایه که فشار حداکثری بر اقتصاد ایران اعمال خواهد شد همزمان شده است. درباره افزایش قیمت دلار و پیامدهای آن دو دیدگاه در میان سیاستمداران پدیدار شده است. یک دیدگاه را منتقدان دولت پزشکیان ارائه کردند و دنباله آن را تا برکنار کردن وزیر اقتصاد دولت چهاردهم پیش بردند. این گروه باور دارند که ناکارآمدی دولت پزشکیان و به ویژه وزیر اقتصاد بوده و هست. گروه دیگر اما باور دارند پیامهای سختگیرانه ترامپ و انتظارات تورمی که چشمانداز آن عرضه ناکافی دلار است راه را برای جهش قیمت دلار باز کرد. پزشکیان در روز استیضاح وزیرش در صحن علنی مجلس با صراحت گفت کشورهایی که حتی دوست به حساب میآیند از دادن طلبهای دلاری ایران امتناع میکنند و کشور دلار کافی برای عرضه ندارد. به این ترتیب اکنون توپ دلاری که در نقطه ۹۲هزار تومان ایستاده بین زمین ترامپ و زمین پزشکیان در رفتوآمد است. حالا اما درآینده چه میشود؟ آیا قیمت دلار در روزهای آتی و در کوتاهمدت به سرازیری میافتد؟ اگر چنین شود و این کاهش با دلارپاشی گسترده انجام نشود شاید هواداران نظریهای که پزشکیان را مقصر میداند دست بالا را داشته باشند و بتوانند به خواستههای خود که چندنرخی کردن ارز است، برسند اما اگر در هفتههای آینده قیمت دلار روندی کاهنده نداشته باشد و اندکی هم افزایش یابد هواداران نظریهای که میگوید عامل افزایش قیمت دلار سیاست خارجی است دست بالا را داشته باشند. آنچه در این میان اما نادیده گرفته میشود واقعیت زندگی اقتصادی ایرانیان است. شهروندان ایرانی زیر فشار نرخ تورم فزاینده قرار دارند و سفرهشان هر روز خالیتر و بیکیفیتتر میشود. روند فزاینده قیمت دلار به هر دلیل که باشد آنکه زیر بار زندگی کمرش تا میشود مزد و حقوقبگیری است که قیمت آن را دولت و کارفرمایان تعیین میکنند و این روزها سخت نگرانند. دولت چهاردهم باید در برخورد با واقعیتها شجاعتر و شفافتر عمل کند و آنچه به مساله معیشت مردم برمیگردد را به طور آشکارتر از سخنان پزشکیان مطرح کند. آنچه میتوان در این آشفته بازار دلار دید این است که سیاست داخلی و سیاست خارجی راه را بر متغیرهای اقتصادی بستهاند و اجازه نمیدهند ایرانیان همانند دیگر کشورها به شکل عادی زندگی کنند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 خطای استراتژیک زلنسکی
✍️ علی آهنگر
آنچه در روز جمعه ۱۰ اسفند در اتاق بیضی شکل کاخ سفید میان زلنسکی با ترامپ گذشت، یک خطای استراتژیک بود. زلنسکی درنیافته بود که زمان تغییر کرده و امریکا دیگر انگیزهای برای کمک به جنگی بیپایان ندارد. اگر امریکا با تاخیر فراوان در جنگ اول اروپایی (جهانی) شرکت کرد و حاضر شد از دکترین انزوای مونرو خارج شود، شرایطی بود که میتوانست امریکا را وارد عصری جدید کند. حضور امریکا در جنگ دوم اروپا هم بر پایه منافع فراوانی بود که نصیبش میشد. آن منافع اکنون فرق کردهاند. حضور و پشتیبانی امریکا از جنگهای اروپایی نه تنها منفعتی جهانی نمیتواند برایش ایجاد کند، بلکه با هزینههای بسیار همراه است. هزینههایی که برای مالیاتدهنده امریکایی توجیه ندارد. چنانکه جنگ امریکا در افغانستان و عراق سرانجام بدون ایجاد کمترین منفعت، تریلیونها دلار ضرر و هزینه روی دستشان گذاشت. برخاسته از همین تجربیات بود که رابرت گیتس، وزیر دفاع جورج بوش پسر و باراک اوباما گفته بود: «هر وزیری که پس از این به رییسجمهور امریکا پیشنهاد اعزام نیروی زمینی به آسیا، خاورمیانه یا آفریقا را بدهد، باید عقلش را از دست داده باشد.» رابرت گیتس تصور نمیکرد که روزی ممکن است دوباره مساله اعزام نیرو به اروپا پیش بیاید وگرنه در کنار آسیا، آفریقا و خاورمیانه، اروپا را هم میگنجاند. با این اوصاف، از امریکایی که از ۳۶ تریلیون دلار بدهی رنج میبرد، چرا باید انتظار داشت هنوز مخارج جنگ اروپا را در قالب پیمان بیحاصل ناتو پرداخت کند؟ تجاوز به اوکراین و تصرف سرزمینهای آن یک رنجنامه بزرگ تاریخی است، اما چرا باید انتظار داشت که امریکا جلوی این تجاوز را بگیرد.
آنچه این انتظار را میآفرید، شرایط جنگ سرد و جلوگیری از هژمون بلوک کمونیستی به دیگر نقاط جهان، به ویژه در قالب پیمان ناتو بود. آن هژمون دیگر نیست و پیمان ناتو فلسفه وجودی خود را از دست داده است. امریکای به شدت مقروض امروز در برابر اژدهایی از شرق قرار گرفته که نه تنها دلاری قرض و کسری بودجه ندارد که با تریلیونها دلار ذخیره ارزی، برتری اقتصادی و تولیدی خود را در سراسر جهان گسترش میدهد. این محاسبات، امریکا را در خرج کردن دلارهایش به شدت محتاط کرده است.
آیا اگر زلنسکی این محاسبهها را در ذهنش انجام میداد، باز هم به همان صورت در اتاق بیضی ظاهر میشد؟
نکته دیگر توافقی بود که قرار بود در زمینه مواد معدنی کمیاب اوکراین در کاخ سفید امضا شود. تا پیش از این گفته میشد هدف امریکا تصاحب نیمی از مواد معدنی اوکراین است. اما وقتی متن توافق به خارج درز یافت حقایق دیگری آشکار شد. نخست اینکه آنچه امضا میشد فقط یک تفاهمنامه بود نه قرارداد. تفاهمنامهای که مقرر میداشت بر اساس چارچوب تعیین شده آن، قرارداد مواد معدنی کمیاب بین کارشناسان دو طرف در آینده نوشته شود. به علاوه، در متن توافق تصریح شده بود که هر قراردادی و از جمله همین توافق باید به تصویب پارلمان اوکراین برسد. یعنی زلنسکی به عنوان رییسجمهور هیچ تعهدی را نمیپذیرفت. از آن گذشته، در متن توافق مشخص شده بود که امریکا باید در زمینه اکتشاف و استخراج مواد معدنی اوکراین با وارد ساختن سرمایه، دانش و تکنولوژی اقدام کند. از زمانی که معادن به بهرهبرداری و سوددهی رسیدند، اوکراین ۵۰ درصد از سود به دست آمده را در صندوقی مشترک با مدیریت دو طرف واریز کند تا دوباره صرف توسعه و بهرهبرداری معادن شود. در نهایت تمام جزییات باید در قرارداد دیگری نوشته میشد تا به تصویب پارلمان اوکراین برسد. طبیعی است که قراردادی سودآور برای هر دو طرف میتوانست باشد. اما اکنون چه شده است؟ نشست امنیتی اتحادیه اروپا در سطح سران در روز یکشنبه ۱۲ اسفند در لندن برگزار شد. نشستی که گفته میشود بعد از جنگ جهانی دوم، در این سطح و با این میزان از حساسیت در اروپا برگزار نشده بود. آنچه به دست آمد پیشنهاد عجیب ماکرون، رییسجمهور فرانسه برای اجرای یک آتشبس یک ماهه در سطح نیروهای هوایی و دریایی بود. ضمن آنکه کر استارمر، نخست وزیر انگلستان طرح صلحی تهیه کرد تا با امریکا مطرح کند به این امید که شاید همراهی آنها را به دست آورد. او گفت: لندن، پاریس و کییف روی طرح آتشبس کار میکنند. به علاوه، مارک روته، دبیرکل ناتو به زلنسکی توصیه کرد به هر شکل ممکن نسبت به بازآفرینی روابط خود با امریکا اقدام کند. نتیجه آن شد که زلنسکی در ویدیویی بهطور رسمی از کمکهای امریکا تشکر کند. ای بسا در ویدیویی دیگر بخواهد از اتفاق پیشآمده عذرخواهی هم بکند. به تعبیر فرید ذکریا، تحلیلگر سیانان، آنچه در این میان از بین رفت، مفهوم سترگ «آزادی» است. مفهومی که فراز و فرود حیات انسانی صرف به دست آوردن و حفظ آن شده است. اما چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود.
🔻روزنامه شرق
📍 استعفای ظریف و برکناری همتی
✍️ کوروش احمدی
حذف جواد ظریف از دولت نه غیرمنتظره بود نه غافلگیرکننده. با این هجوم همهجانبه علیه او و این دستفرمان دولت، او دیر یا زود باید از دولت میرفت. روشن بود که او دیگر جایی در این دولت حتی در حد یک مشاور پژوهشی هم نه میبایست و نه میتوانست داشته باشد. طی چندماهی که در دولت بود، او را واقعا به ستوه آورده بودند. یک بار در اسفند ۹۷ و در مقام وزیر خارجه گفته بود «نگرانی ما بیشتر بابت خنجرهایی است که از پشت میخوریم. در برابر فشارهای داخلی واقعا به ستوه آمدهام» و این بار نیز در این اواخر آثار بهستوهآمدن در چهره و گفتارش هویدا بود و چقدر دشوار است که کسی حرف زیاد داشته باشد، اما بنا بر مصالحی و ملاحظاتی ناچار به سکوت باشد و چه غیرمنصفانه و ناموجه است که کسانی با خیال آسوده از ناچاری کسی به سکوت، هیچ حدی را برای هجوم به او رعایت نکنند.
ظریف با این تحلیل که شرایط کشور خطیر است و با این امید که شخصی عملگراتر و واقعبینتر با همکارانی کاردانتر و جهانشناستر زمام امور دولت را در دست بگیرد، به حمایت از پزشکیان همت گماشت و امیدوار بود که دولت چهاردم هرچند در محدودهای تنگ، اما بتواند کاری از پیش ببرد و قدمی در جهت کنارکشیدن کشور و مردم از ورطههای پیشرو بردارد. این در حالی بود که بسیاری از دوستان و همکاران قدیمی او متقاعد نبودند و درباره سرانجام این تلاش و امکان موفقیت آن تردید داشتند. اما ظریف بر آن بود که هیچ فرصتی را هرچند اندک و محدود نباید استفادهنشده و ناآزموده رها کرد. او با درک شرایط دشوار کشور، تلاش بیشائبه خود را کرد و از اعتبار ملی و بینالمللی خود مایه گذاشت، اما متأسفانه قدر دانسته نشد.
اگرچه برخی ممکن است با این یا آن کلام ظریف موافق نباشند و این یا آن موضع او را نپسندند و با برخی ملاحظات او همراه نباشند، اما همه دوستداران ایران و مردم اتفاق نظر دارند یا باید داشته باشند که او خیر ایران را میخواهد و تکاپوی او جز در جهت خیر کشور نیست و عاری از ملاحظات و منافع شخصی است. سابقه چنددههای او نیز تأییدی بر این گزاره است. ظریف یک سرمایه ملی است و امید است فرصت یابد که در این مقطع و مقاطع حساس آتی یاریرسان مردم و کشور باشد.
ظریف در استعفانامهاش ضمن اشاره به اینکه «در شش ماه گذشته با سخیفترین توهینها، افتراها و تهدیدها نسبت به خود و خانوادهام روبهرو بودم»، اضافه کرده است که «حتی در درون دولت نیز تلخترین دوران خدمت ۴۰ساله را گذراندم». این اشاره اخیر او سؤالهایی ایجاد میکند که امید است آقای دکتر پزشکیان و همکاران ایشان در هیئت دولت توضیحی در ارتباط با آن بدهند. آیا دولت طی شش ماه گذشته میخواسته همکاری داشته باشد که تنها سپر بلا باشد و توهین بشنود و نتواند پاسخ دهد و رئیس دولت و همکاران او در دولت نیز از حمایت از او خودداری کنند؟ آیا نباید باور داشت که بار کج هرگز به منزل نمیرسد و کار غیراصولی در نهایت جواب نمیدهد؟
و نهایتا اینکه مسئله تنها محدود به ظریف نیست. سؤال این است که آیا امر به استعفای ظریف و رأی عدم اعتماد به عبدالناصر همتی که در یک روز انجام شد، اتفاقی بود. استیضاح اگرچه حق قانونی مجلس است، اما سوءاستفاده از این حربه مغایر با اصل تفکیک قوا و حقوق مردمی است که به یک نامزد ریاستجمهوری بر مبنای قولها و سیاستهای اعلامشده او رأی دادهاند. این حربه و حربههای دیگر مانند استعلامات از دستگاههایی که منتخب مردم کنترلی روی آنها ندارد، خدشههایی عمده به جمهوریت نظام است. به این دلایل و بسیار دلایل دیگر امروز تقریبا همه مدیران اجرائی کشور سرنوشت حرفهای خود را به طور مستقیم با آنچه بر ظریف و همتی رفته، پیوند میزنند. وقتی بر این دو این رفته، دیگر مدیران چه انتظاری میتوانند داشته باشند. اکنون در شرایطی که تلاشهای انجامشده طی هفت، هشت ماه اخیر نتوانسته به جایی برسد و کار هنوز در مسیر درست قرار ندارد و برای آقای پزشکیان نیز باید روشن شده باشد که «دعوا نکنیم» و «وفاق» در سیاست که عرصه تعارض منافع اقشار و نمایندگان آنها و صاحبان منافع مشروع و نامشروع است، جایی ندارد، سؤال این است که آیا دامنه آثار رفتار با این دو بسیار فراتر از شخص ایشان نخواهد رفت و شخص رئیسجمهور را بیش از پیش با مشکل مواجه نخواهد کرد؟
🔻روزنامه کسبوکار
📍 بازار کار رسمی کوچکتر شد
✍️ حمید حاج اسماعیلی
شغلی غیر رسمی شغلی است که شناسنامه آن به درستی مشخص نیست؛ ضمن اینکه کارفرمای مشخصی ندارد و یک ارتباط سازمانی دقیقی با سازمانهای مربوطه مانند بیمه، مالیات و سازمان های صنفی ندارد، در عین حال از نظارت کافی در بازار کار برخوردار نیست.
زمانی مشاغل غیر رسمی در بازار کار رشد می کنند که بازار کار دچار رکود می شود. یعنی رکود در بازار کار مستعد کننده بازار غیر رسمی است و به صورت طبیعی وقتی بازار ما از رونق می افتد و دچار مشکلات رسمی و قانونی می شود مشاغل غیر رسمی در بازار کار رونق می یابد.
یکی از علل آن ناشی از شرایط سختی است که در بازار کار ایجاد شده به طوری که چندسالی است که دچار رکود در بازار کار شدیم و بازار کار رسمی ما هر روز کوچکتر شده است. یکی دیگر از دلایلی که بازار رسمی در چنین شرایطی کوچک می شود و در مقابل بازار غیر رسمی شکل می گیرد این است که درآمد و سودآوری در بازار غیر رسمی به دلیل نداشتن هزینه های بیمه، مالیات، عوارض، اجاره و غیره بالاتر از درآمد در بازار رسمی است.
زمانی که شرایط اقتصادی و اجتماعی دستخوش مشکلاتی میشود فضا برای فعالیتهای غیررسمی بخصوص در حوزه اشتغال مساعدتر میشود. زیرا امکان فعالیتهای رسمی به علت موانع و هزینههای بالا دچار محدودیت میشود بنابراین راه برای انجام کارهای غیررسمی و اشتغالهایی که نیازمند شرایط قانونی و رسمی نیست فراهم میشود.
در واقع این امر کاملاً همسو با فلسفه شرایط کار غیررسمی و مشاغلی که نیازمند پاسخگویی رسمی نیست فراهم میشود. معمولاً زمانی که نظارتها ضعیف میشود، شفافیت وجود ندارد و در عین حال امکان خرید کالا یا خدمات از مجاری رسمی با محدودیت مواجه است، یک فضای مساعد برای فعالیتهای غیررسمی شکل میگیرد که منجر به ایجاد اقتصاد سیاه که برآمده از مشاغل غیررسمی است، میشود.
مطالب مرتبط